رویـای عیــد

 

کجا عید است ، کجاعید است؟

کجا تحسین وتمجید است

بجز کشتارخون آتش مرگ وعزاداری

وطن درپرتگاه مهلک وتهدید بربادی

بجز یک عید رویایی

کجا عید است؟

که هرجا گریه و زاری

بهر ســو مــردم آزادی

هجوم  قتل وخونخواری

به این سرحد جفا کاری

کجا عید است ؟

در آنجایی که گل در پنجهُ خار است

وطـن در دست اغیار است

 شرایط سخت دشوار است

بجای گوسفندان خون صدها بیگنه ریزد

منم قربان، تویی قربان

 ومیهن بسته قربا نی

کجا عید است؟

متاع خون مردم درکف حاجی بنام عیــد

بجیب حکمرانان تروریست پروراعراب

ستمگارانه میریزد

از آنجا در ازآ  آن بم وباروت مـــی آرند

زسود حج کعبه  دشنه و تابوت میسازند

گهی  ترور ، گهی سنگ سار

جمعی  زخمی ، جمعی  بیمار

کسی معیوب ، کسی بیکار

همه ،  از زنده گی بیزار

کجاعیداست ؟ میهن زخم خونین است

دل پرخون سی ملیون نفرغمبارغمگین است

بجزبا آن گروه های تجاوزکارغارتگر

بجز دزدان معدن ها و رشوت خوارو قاچاق بر

 کی دارد عید ؟ کجا عید است؟

اگر مقصود عید مرد می باشد

بچشم اندازیک همبستگیُ مردم هوشیار

که تاهرخفته ازخواب زمستانی شود بیدار

وبا یک جنبش سرتاسری با قوت یاری

بدست آرند آزادی و حق زنده گانی را

همان عید عموم خلق عید همگانی را

وآنگاه برهمه تبریک خواهم گفت

( عبدالوکیل کوچی )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۲۰۸

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2019

 

ســور اخـتــر

 

بیا موسم د قربانۍ دی،بیا غوڅ شوی د چا سر دی
بیا د چا پر کاله ویر دی،بیا د چا پر کور اختر دی

دا زما د مینې مېنه،خدایزده څه بلا وهلې
پکې هر قاتل اتل شو،پکې هر خوني رهبر دی

ابراهیمه ته خو ښه وې،خپل احساس دې قرباني کړ
اوسنیو دې جوړ کړی،له سرو وینو سمندر دی

بیا دې څه زېری راوړی،دخچنې شپې قاصده
بیا د کومې رمې وار دی،بیا د کوم شپانه ګذر دی

لټوم دې په دې ښار کې،چې پوښتنه درنه وکړم
له خپل ځانه یې پردی کړې،یاره اوس دې څه باور دی

د غرور شهباز دې ګوره،دست آموزه د ښکاري شو
دا د چا د دانې زور و،دا د چا د دام اثر دی

په سرو وینو ښایسته ده،د قصاب د ذهن پاڼه
د مسلخ رواج،قانون شو، د چړې ځلا، هنر دی

د ناولې لوبې سیوری،پر دې ښار باندې لوېدلی
د تنکیو وینو بوی دی،قرباني ده،سور اختر دی.

( صدیق کاوون )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۱۰۰۸

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2019

 

درس هایی از تاریخ کشور :

 

به پیشواز صدمین سالروز استرداد استقلال کشور

 

 

محمد ولی

 

( بخش دوم )

اما ضلع روحانیت مخالف نوگرایی وشخص شاه درداخل درباربه حضرات شور بازار که سه برادر بودند( حضرت نور المشایخ ، شمس المشایخ ومحمد صادق مجددی) تعلق داشت ، موضعگیری آنها از ابتدای قانونی ساختن امور کشور آغاز گردید. درکتاب سالار مجاهدین ( زنده گی نامه مرحوم صبغت الله مجددی) آمده است : «  امان الله خان در اوایل سلطنت خویش به تدوین قانون اساسی ( نظام نامه اساسی به تعبیر آن وقت) امر نمود ومسوده  آنرا ضمن یک مجلس به جناب شمس المشایخ ( پدرکلان مجددی مرحوم) جهت مطالعه تقدیم داشت، حضرت شان بعد از مرور و توجه به روس مطالب و ارزش های مندرج آن با کمال ناراحتی وعصبانیت آن مسوده را بر زمین زده گفتند؛ امان الله این نظامنامه بوی بلشویکی میدهد تا وقتیکه این سله و ریش وجود داشته باشد چنین نظامنامه ها نافذ نخواهد شد.»  ص. ۱۸ .
آن نظامنامه در اکثرکتب نویسنده گان ضمیمه است آنرا بخوانید اگر ماده ای یا بندی که از آن بوی کمونیستی بیاید دیده توانستید قبول که امان الله خان قانون کمونیستی ساخته بود .قانون اساسی آنوقت و۷۱ قوانین دیگر که در آن زمان نافذ گردید توسط متخصصان ترکی و برمعیار ارزشهای اسلامی وضع گردیده بود ،این بهانه گیری عین همین گفته انتونی هایمن است که نوشته بود (کمو یعنی خدا ونیست ، نیست). تبلییغات علیه نظامنامه بحدی شدت گرفت که ملای لنگ نظامنامه وقران شریف را به دو دست گرفته فریاد میزد مردم قران را قبول دارید یا بلشویزم را ؟

 وای بحال مردم ساده وبیسوادی که هرکه هرچه گفت ونام آنرا حکم دین گذاشت نادانسته عقب آن روان میشوند تا خود ، خود را برباد کنند وبعدها پشیمانی سودی نمی بخشد.
درلویه جرگه سال ۱۹۲۴ پغمان که غرض بحث وتصویب قانون اساسی دایر گردید مخالفت های نور المشایخ مجددی فضای لویه جرگه را مغشوش ساخت . وقتی شاه در قانون اساسی پیشنهاد شده بحث روی منع نکاح صغیره را آغاز کرد ، نورالمشایخ مجددی چنین گفت:« ... فاما نکاح صغیره یکی از مهمات بزرگ مسایل فقهیه است ودر آن ابحاث مطول در معرکه ارایی کتب فقهیه مرقوم آمده است حتا عده ای از مرتاضین نکاح صغیره را بنا براینکه حضرت رسالت پناهی ام المومنین حضرت عایشه صدیقه را در صغارت نکاح کرده اند مسنون نیز شمرده اند. رجا میشود که نکاح صغیره جایز ودعوای آن در محاکم مسموع باشد. » ( افغانستان در عهد امانیه نوشته سنزله نوید ترجمه محمد نعیم مجددی).

وقتی بحث پیرامون تحدید زوجات آغازگردید بر طبق نوشته کتاب سالار مجاهدین ملاها ادعا کردند که خداوند عقد چهار زن را در قرآن شریف ذکر کرده است دیگر در مورد تحدید ازدواج بحثی درمیان آمده نمیتواند . حین ارایه توضیحات بیشتر درمورد از طرف شاه نورالمشایخ مجددی فریاد میزند امان الله کافر شدی کلمه بخوان وفضای جرگه مختل میگردد.
محافل و مراجع دیگر روحانی نیز شروع به فعالیت براندازی دولت کردند ، خلیفه قزل ایاق از پاری دریا انطرف آمو با مریدانش به افغانستان فرستاده میشود ، سعید افندی ( اساسگذار خانواده گیلانی در افغانستان) که بنام روحانی از سوریه آمده بود فعال ساخته میشود واخند زاده صاحب تگاب نیز به فعالیت آغاز کرده باسقوط امان الله خان وبه تخت نشاندن بچه سقو کشور را به یک تنور داغ وسوزان برای تحول طلبان ، آزادی خواهان ومشروطه طلبان مبدل میسازند.

سوالیکه در برابر روحانیون ان وقت قرار میگیرد این است که آنها در دربار حبیب الله خان حضور داشتند چرا در مقابل آن شاه که در فسق وفجورغرق بود اعلان جهاد نکردند؟
وضعیت آن درباررا اززبان جوهر شاه خان غوربندی یکی از مشروطه خواهان آتشین مزاج که محاکمه اش از طرف شخص امیرصورت میتوان درک کرد وقتی امرحبیب الله به جوهر شاه غوربندی درمحضر درباریان نمک حرام خطاب کرد او به جوابش گفت : « ما نمک حرام نیستیم. وظیفه پادشاه حفظ جان ومال و ناموس رعیت است، نمک حرام توهستی که از دستبرد به هستی رعیت دریغ نمیکنی به ناموس مردم تجاوز میکنی وبعوص حراست ورسیده گی به مردم شب و روز در عیاشی و فحاشی غرق هستی ».

هنوز سخنان این مرد متهور ختم نشده بود که مورد اصابت مرمی تفنگچه شاه قرارگرفته به شهادت رسید . اما همین روحانیون مشروطه طلبان دربرابر شاه فاسد تکفیر کردند.
مورخین زیاد درباره خانم های شاه نگاشته اند که با نقاب های کوتاه و نازک وسواری اسپ از منزل بیرون میشدند که به معیارهای اخلاقی آن زمان برابر نبود .
دردوره حکمروایی امیر عبد الرحمن خان روحانیون وملاهای مخالف انگلیس سر کوب میشدند ، روزانه ۶۰ باطری شراب کنیاک در ماشین خانه کابل تولید وبه فروش و مصرف میرسید اما هیچ ملا و روحانی از اعمال این دو پادشاه منقاد به انگلیس تنقید نمیکردند ، چون اینها منافع انگلبس را رعایت می نمودند.
عیاشی وفحاشی امیر حبیب الله به حدی زبان زد مردم گردید که او برای پوشش ظاهری اعمالش نزد حضرت صاحب چار باغ جلال آباد دست پیر گرفته اکت تصوف وطریقت نمود .
عبد الرحمن خان با همه مظالمش خودش را از جمله اولیا  میشمرد ومردم را فریب میداد .
همه اینها سایه خدا تبلیغ میشدند ومخالفین شان یاغی و باغی قلمداد میگردیدند ، اما امان الله خان که در اول سلطنتش به مردم گفت به حکم ( شاورهم فی الامر) به اداره امور اقدام میکنم وعلیه انگلیس اعلان جهاد کرد به طومار کفر والحاد پیچیده شده  ، مورد اصابت تیر غضب انگلیس و روحانیون وابسته قرار گرفت.
حبیب الله کلکانی که فجایع وچور وچپاول و بی ناموسی افرادش درحق مردم تا اکنون زبان به زبان در خاطره ها زنده مانده است ملقب به خادم دین رسول الله گردید.
ضلع سیاسی هرم مخالف امان الله خان مانند ضلع روحانیت  آن‌ متشکل از تعبیه شده گان انگلیس از زمان زمامداری امیر حبیب الله میباشد ودرهماهنگی با روحانیت موثر دربار قدم به قدم برای سقوط سلطنت وامحای دستاوردهای وقت حرکت میکند .
این دو ضلع پس از سقوط حبیب الله کلکانی دوباره در ارگ کابل باهم یکجا شده به اعمالی دست میزنند که در آینده نگاشته خواهد شد.
یک قسمتی از درباریان که بنابر اصلاحات امانی منافع شان را از دست داده بودند نیز در جمع مخالفان سیاسی شاه پیوستند.
سردار عبد القدوس خان اعتماد الدوله طی مکتوبی به حضرات شور بازار مینویسد : «  نصارا در مورد مسلمانان دو نوع حمله دارد یکی با شمشیر ودیگری با قلم وفریب از حمله اولی ملت ودولت را در حساب میگیرند ودر حمله دوم شخص شاه در نظر است که ملت را به گردن دولت می اندازند ونتیجه آن اصول مشروطیت است...وعلاج این است که ازطرف شرع انور مشروطه طلبان را باید واجب القتل دانست» .
نواسه های سردار محمد یحی خان ( این شخص خسر امیر محمد یعقوب خان و یکی از جواسیس مشهور انگلیس بود که در دیره دون هند نزد انگلیس ها بسر میبرد وبا لشکر انگلیس در حمله دوم انگلیس ها داخل افغانستان شده دامادش امیر محمد یعقوب خان را مجبور به امضای معاهده گندمک کرده بود) مشتمل برمحمد نادر ، سردار محمد هاشم، شاه محمود خان ، شاه ولی خان وسردار عبدالعزیز خان که در دیره دون درمکاتب انگلیس تحت تعلیم و تربیه قرار داشتند نامه ای به امیر حبیب الله خان نوشته وبک قطعه فوتوی همشیره جوان و زیبای شآنرا ضمیمه نامه کرده بودند در نامه نگاشته بودند دختر جوان شده است وما جز شخص شما کس دیگری را شایسته ازدواج با او نمیدانیم ، امیر عیاش با این پیشنهاد موافقه کرده سرداران دیره دونی را بحیث مصاحبان خاص بدربارش جاداد، این تعلیم دیده گان انگیس به این وسیله در کنار امیر قرار گرفتند .
نادر خان در دربار امیر حبیب الله خان حمایه گر سیاست انگلیس بود، وقتی هیات ترک والمان به کابل آمد امیر حبیب الله نتیجه ملاقات بآ انها را در مجلس دربار ارایه کرد برخی ها از جهاد علیه انگلبس حمایت کردند « اما نادر خان به طرفداری برتانیه بر خاست وبا جهاد علیه برتانیه مخالفت ورزید»

( آتش در افغانستان).
حکومت برتانیه از اول نادر خان را برای پادشاهی نشانی کرده بود ازاین رو او با انگلیس ها ارتباط عمیق داشت ودر توطیه ضد امانی دخیل بود. روی همین ملحوظ امان الله خان او را از دربار دور کرد و به پاریس فرستاد. درماه جنوری سال ۱۹۲۶ ترسایی سفیر انگلبس مقیم روسیه ظاهرآ غرض سپری کردن ایام تعطیل به پاریس رفته با نادر خان ملاقات کرد نادر خان بوی گفته بود که با دوستی با برتانیه علیه روسیه عمل خواهد کرد.او برای خوشخدمتی به سفیر گفته بود که حاضر است دریای کنر را بحیث سرحد هند برتانوی وافغانستان قبول نماید که بار دیگر قسمتی از خاک کشور به انگلیس داده می شد.
پیکار پامیر در کتاب ظهور وسقوط امان الله خان اسمای ذیل را بحیث تعبیه شده گان انگلیس در دربار سلطنتی نام میبرد:
محمود سامی، شاه محمود خان والی مشرقی ، سردار محمد عثمان خان سابق والی قندهار، غوث الدین خان احمد زایی، سردار فیض محمد خان ذکریا، نورالمشایخ مجددی، سید شریف کنری رییس تفتیش وزارت حربیه، محمد علم خان شنواری، سردار احمد خان بهسودوال،بعدها قومندان قطعه عسکری جلال آباد، امرالدین خان هندی حاکم اعلی جنوبی وعده دیگر.
گذشت زمان‌ اولاده همان شرر افروزان انگلیس را در خدمت امریکا قرارداد ودر پشاور پاکستان در یک صف ایستاده نمود . لیلی هلمز نواسه فیض محمد خان ذکریا وخانم برادر ریچارد هلمز رییس وقت سی.آی.ای .در پشاور درکنار مجاهدین قرار گرفت ویکجا با شوهرش همرکاب حکومت عبوری به کابل آمد ودر زمان حاکمیت طالبان عضو ارتباط سنای امریکا با طالبان بود.
استعمار لعنتی این کشور را رها کردنی نیست .

( ادامه دارد )

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۵۰۸

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2019

 

 

استـقـلال

 

ترا یک قرن پیش ازمن

مرا صـد سال بعد از تـو

ترا بر جنگ استقلال

مرا بر جنگ استبداد

ترا بر ضد استعمار

مرا بر ضد استثمار

بجرم عشق این میهن

تـرا آنـدم ، مرا اینـدم

فقط با صحنه سازیهای تکراری

زخاک میهــن زیبـا جـدا کـردنــد

به استقلال این ملت جفا کردنــد

کنون برسرنوشت کشورماحکم میرانند

ونامش را هم استقلال میخوانند

بنام دین ومذهـب از همـان اول

وحالا هم بنام تو ، تجارت میکنند آنها

چنین خاکیست که بر چشم وطن

از دیر میپاشند 

مگر تاریخ بیرخم است

وخورشید حقیقت ها

یخ کذب و ریا را آب میسازد

همانطوریکه غازی مرد کشور

چون حقیقت رونما گردید

یقین دارم که روزی بر فراز

 قله های رزم وآزادی

هزاران پرچم آزاده گی دراهتزازآید.

   

( عبدالوکیل کوچی )

 

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۹ـ ۰۹۰۸

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2019

 

 

 

 

 معلم تابش جاودانگی هاست

 

در پرورش جسم  پدر نانم   داد

درس  معلم   پرورش جانم  داد

درعرصه عشق خردعلم وکمال

احساس غرور وعزم وایمانم داد

 

 

عبدالو کیل کوچی

معلم ، رهبر ، رهنما ، پیشوا ، رهیاب ، رهنورد ، راهپو ، راهگشا ،مربی ، استاد ،تعلیم دهنده ،آموزگار، خردمند ،هدفمند ،اندیشمند ، گرداننده جامعه ،انسان متعهد ومسوول وصاحب هزاران وصف بزرگ واوصاف عالی است  که در تعریف شخصیت ومقام عظیم معلم تمام کاغذ ها ، قلمها ، کتابها وفعالیت های نوشتاری،رسانشی وپژوهش های دنیای مجازی از شرح آن عاجز است .پس بطور کل وبمعنای واقعی کلمه باید گفت که معلم بزرگترین مظهر امید وآفرینش ،نماد علم ودانش ،خورشید هستی ، منبع روشنی و سمت وسو دهنده زنده گی بشر است .بزرگان فرموده اند که معلمی عشق است ،هنر آموختن است ،جنگ با تیره گی هاست ،هنر زنده گی کردن است ،سازنده گیست ،آفریدن است ،چراغ است ،هستی آموز است پیشرو ورهنماست ،بالا تر از پدر است ،شمع محفل وروشنگر جامعه است ونور اجتماع است .

وبه باور این کمینه نیز معلم در تمام عرصه های زنده گی نقش وتاثیر اساسی دارد چنانچه در عرصه سیاسی ،هنر زنده گی کردن ، درعرصه فرهنگی باتیره گی ها جنگیدن ،درعرصه اجتماعی خدمتگزار بودن ودرعرصه اقتصادی خلاقیت وهنر ایجاد کردن از صفات عالی وجاودانی معلم است .

میگویند :

 معلم در آتش جامعه میسوزد ولی اطراف خود را روشن میسازد .

معلم در جبهه علم ودانش با اسلحه کتاب به جنگ جهالت وسیه کاری ها میرود .

معلم  آموزگاری در صف مقدم مبارزه با بیدانشی است .

معلم چراعیست برای ملتی ومردمی .

معلم در ها را باز میکند وآن تویی که وارد شوی .

معلم آنچه بیاد دارد باشاگردانش شریک میسازد .

معلم شاگردان خود را بدانش خودش جذب میکند .

معلم  خوب هر کار آموزشی را آغاز میکند بدرستی میداند که چه باید انجام دهد .

معلم با گوهر آفرینش به نیستی صورت هستی میبخشد .

معلم  ادبی نعمان ، معلم اولی ارسطو ومعلم ثانی فارابی را گفته اند .

 

واما گذشته های علم وفرهنگ در کشورما :

افغانستان بحیث کانون پنجم مدنیت جهان و مهد تمدن پنجهزار ساله قدامت تاریخی میباشد که نیا کان آریایی ما از هزاران سال قبل درین سر زمین اساس تمدن عظیم ی را گذاشته اند . این سر زمین در ادوار تاریخ هزاران هزار عالم ودانشمند ،عارف وعابد فیلسوف ونوابغ واولین های رشته های علوم وفنون واساسگزاران دانش بشری را در دامان خود پرورانیده است .

چنانچه ابو علی سینای بلخی ،ابو نصر فارابی ، ابو ریحان البیرونی ،مولانا جلال الدین محمد بلخی ، نظامی گنجوی ، رودکی ،بیهقی ، سنایی ، امام فخر رازی ، انصاری ، سید جمال الدین افغانی ... در دوران انقلابات علمی نخستین هایی بوده اند که آثار گرانبهای شان در رشته های طب ، ریاضی ، ستاره شناسی ، جیولوجی ، توپوگرافی ، سوسیولوژی ، تاریخ شناسی ، هندسه والجبر ،فزیک ، تحقیقات فضایی ، ودرعرصه های عرفانی وادبی که میراث علمی وآفریده های اکادمیک شان نی تنها در سرزمین بزرگ ما بلکه در اروپا ودیگر نقاط جهان سرمشق قرارگرفته است .

ولی این سر زمین گاهگاهی مورد حملات وحشیانه بیگانگان وبربرهای تاریخ ، قرار گرفت که در اثر آن متاسفانه برخی از علما ودانشمندان بزرگ ، آزاده گان وآزادی خواهان خود را از دست داده است . چنانچه هشتصد سال قبل مهاجرت مولانا جلال الدین محمد بلخی وپدرش به سرزمین ترکیه ویکصد وهفتاد سال قبل سید جمال الدین افغان و حدود یکصد سال قبل  محمود طرزی وصدها عالم واندیشمند وآزادی خواه و مغزهای متفکر از دامان وطن دور گردیده اند .

مگر با وصف پرابلم ها ومشکلات فراوان خورشید علم ومعرفت در سرزمین معارف پرور ما هرگز غروب نکرد ه ودر زمان امیر شیر علیخان نخستین رسانش ومطالعات ، مطالبات علمی واخبار شمس النهار و در زمان عبدالرحمن خان جمعیت علما ودر دوران امارت امیر حبیب اله خان سراج الاخبار نشر و تعداد ی مکاتب تاسیس گردید که نهضت مشروطه خواهی ازهمین مقطع تاریخ در افغانستان منشاُ میگیرد.

ودر راستای رشد وگسترش معارف در زمان اعلیحضرت غازی امان الله خان بیش از سه صد مکتب در مرکز ولایات کشور تاسیس گردید ه است که بوسیله بیشتر از دونیم هزار معلم ومدرس تدریس میشد . در آن زمان بموجب اهداف روشنگرانه ورشد انکشاف فرهنگی در کشور تعدادی از فارغ التحصیلان مکاتب ذکور واناث بمنظور ادامه تحصیلات عالی به ممالک دیگر نیز معرفی میگردید .

ولی دیری نگذشته بود که نهضت ترقی خواهی دوره امانی در اثر حملات ارتجاع و استعمار وعمال جاهل وگوش بفرمان خارجی به سقوط کشانیده شد ومرتجعین دد منش داخلی بتحریک ودسایس انگریزی ها چراغ علم ومعرفت را جاهلانه خاموش ساختند .

پس از چندی با پراگنده شدن ابرهای سیه در فضای افغانستان کار روشنگرانه با دادن قربانی های زیاد ی در زمان نادر وظاهر ظاهراً از سر گرفته شد.

در دوره چهل ساله سلطنت ظاهر شاه بخصوص در دهه اخیر آن علاوه بر موجودیت پوهنتون ودانشگاه ، مدارس ومکاتب در پایتخت وسرآسر کشورایجاد گردید وبا جمعیت بزرگی از معلمین واستادان تدریس میشد وهم چنان تعداد کثیری از محصلین جهت تحصیل بخارج کشور اعزام ومعرفی گردیده است . که در اثر انتقال علم و تبادل اندیشه های دادخواهانه ،جنبش عظیم فکری وروشنگری به اوج خود رسیده وگسترش می یافت .

با وجود گسترش فرهنگ ومعارف درین دوره  ولی ماهیتاً بنا به خصلت غیر دموکراتیک بودن سیاست فرهنگی زمان سلطنت  ،  معارف در زیر سایه ی رژیم مستبد شاهی ونظام فرتوت فیودالی وارباب رعیتی برغم کاستی ها وکمبودی های علمی وانحراف تاریخی باجریان تدرس بی محتوا ی درسی آنهم با میزان نفوس کشور مطابقت نداشت .

گذشته از همه معلمین کشور هم از لحاظ معشیت وهم در رابطه به سطح تحصیل ومعلومات عمومی ومسلکی در موقعیت بسیار نازل نگهداشته میشد. بگونه مثال در سالهای ۴۸ تا ۵۷ خورشیدی در زمان  وظیفه داری بنده بحیث معلم چه در زمان شاهی وهم  در زمان جمهوری محمد داود خان وضع زنده گی معلمین واساتید بسیار بحالت رقتبار قرار داشت و در بخش تحصیل در اثر کمبود مکاتب مسلکی وتعداد کبود معلم در مکاتب ولایات ، برخی از فارغ التحصیلان صنوف ششم وهفتم هشتم ونهم ویا بدون مبالغه متعلمین  نا کام دوساله ومامورین اخراجی مرتکب جرم را بصفت معلم معرفی میکردند . بنا برین وضعیت تدریس مکاتب وسویه شاگردان ومعلومات عمومی وماهیت درسی وحقانیت موضوعات ، ناگفته مشخص وروشن است که با ارایه ارقام نود وپنج فیصد موجودیت بیسواد در کشور میزان خدمات ذات همایونی وسردار مغرور پسر کاکایش چون ننگ تاریخ  ونمونه فرهنگ قرن بیستم نمایان است .

پس از رویداد ثور با تغیرات اساسی جامعه فرهنگی افغانستان ،معارف بشکل متوازن رشد یافت .ومطابق برنامه مترقی وفرهنگی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان پروگرامهای مردمی در راستای رشد معارف وگسترش علوم و سواد آموزی در کشور وایجاد معارف عصری برای رشد واعتلای کشور رویدست گرفته شد که خلاصه آن ازین قرار است .

۱ ـ نخستین اقدام دولت دموکراتیک وملی افغانستان راه اندازی جنبش سواد آموزی در سر تاسر کشور تحت مواظبت مستقیم ح د خ ا و دولت ج د ا .

۲ ـ ایجاد موسسات مسلکی معلم درمرکز ولایات کشور .

۳ ـ بلند بردن سویه تعلیمی وتحصیلی معلمین واستادان مکاتب وپوهنتونهای کشور .

۴ ـ تدریس شاگردان مکاتب ونشرات فرهنگی بلسان مادری وایجاد سیستم متوازن معارف در سطح کشور.

 ۵ ـ توجه جدی دولت به وضع معشیتی معلمین واستادان . از آنجمله افزودی معاشات      

 ۶ ـ اعطای مواد کوپونی رایگان درمرکز ولایات .

۷ ـ توزیع زمین ، خانه واپارتمان برای استادان ومعلمان .

۸ ـ تامین حق کار واستراحت برای معلمین واستادان .

۹ ـ تامین بیمه صحی برای معلمان وخانواده آنها .

۱۰ ـ معرفی استان ومعلمان بمنظور بلند بردن مهارتهای مسلکی در خارج کشور .

۱۱ ـ مواظبت از سیستم درسی ثمر بخش از مکاتب و پوهنتونهای کشور .

۱۲ ـ ایجاد دانشکده ها ودانشگاه در ولایات کشور .

۱۳ ـ گسترش موسسات فرهنگی وتاسیس کتابخانه ها برای بلند بردن سطح معلوماتی شاگردان ومحصلین .

۱۴ ـ تامین بیمه های صحی رایگان برای دانش آموزان ومحصلین کشور .

۱۵ ـ توجه به چاپ ونشر کتب بشکل واقعی ،عینی وپرمحتوای مضامین .

۱۶ ـ آگاهی دادن شاگردان از تاریخ واقعی کشور واوضاع جاری وقت .

۱۷ ـ اکمال کتب ، سامان ولوازم درسی ولابراتوار ها ی مجهز .

۱۸ ـ رشد دادن  سطح معلومات عمومی واحساس وطنپرستانه وبلند بردن  شعور وآگاهی سیاسی در معارف کشور .

۱۹ ـ تامین وتحکیم وحدت ملی بر مبنای رشد متوازن جامعه فرهنگی کشور .

۲۰ ـ رشد ابتکارات دستاوردها وخلاقیت های علمی وتشویق وتقدیراز آنها .

۲۱  ـ تقرر فارغ التحصیلان مکاتب وفاکولته ها در دستگاه های دولتی مطابق مهارتهای علمی ورشته های مسلکی آنها . وصدها فورم ونورم تحصیلاتی وبرنامه های کاری برای رشد معارف وتحصیلات عالی در نظر گرفته شده بود که اگر به انجام میرسید افغانستان در سطح باقدرت ترین کشور های جهان در بخش علم ومعارف ودستاورد های علمی قرار میگرفت .

ولی چنین پیشرفتها ی علمی دریک کشوری مثل افغانستان در قلب آسیا باموقعیت خاص جیوپولیتیک وجیو استراتیژیک برای قدرتهای استعماری غیر قابل تحمل بود .ازین رو استعمارگران جهان نخست از همه پروسه فرهنگی کشور های مورد نظربخصوص کشور ما را مورد هجوم قرار داده سواد ودانش علمی ، تاریخ ، فرهنگ وکلتور وعنعنات پسندیده و کتابخانه ها وموزیمها ی کشور را نابود ساخته تا جوانان کشور در تیره گی وجهالت قرار گیرند و از علم وآگاهی تاریخی کشور آبایی شان بی خبر مانده آنگاه با ایجاد فقر وجهل ومرض وترویج فساد ومواد مخدره وانحرافات اخلاقی کشوری را زیر مستعمره وزمینگیر ساخته وهست وبودش را به آسانی بغارت کشیده بالای آن حکمفرما یی کنند  .

همچنان دشمنان افغانستان با آماج گرفتن اخلاقیات جامعه وترویج فساد وانحرافات اخلاقی ، بد اخلاقی خارجی  را جایگزین اخلاقیات پسندیده کشور نموده خواست خود را عملی میسازند .یعنی بعباره دیگر کشوری را در فقر شدید نگهداشتن وپس از آن با سیاست فیلمرغی فساد را در بین جامعه ی مجبور وگرسنه ترویج نمودن وشکار کل کشور را بزعم شان آسان ساختن است.  

چنانچه این تجاوز وحشیانه را در دوران جنگ سرد در کشور های افریقایی ، امریکای لاتین ، اروپا ،شرق وجنوب شرق آسیا بطور وحشیانه انجام دادند . در کشور ما افغانستان نیز تا جاییکه مهمترین نیروی سرکوب این کشور را از عناصر ارتجاع سیاه داخلی تشخیص داده بودند ،بار اول در زمان اعلیحضرت غازی امان اله خان با بکار گرفتن عناصر ارتجاعی وجاهل ، به بهانه دین ومذهب  افغانستان را یک مرحله از کاروان ترقی وتعالی عقب انداختند تا حدی که مردم از چنین نیرنگ خانمانسوز وتبهکن درسی نگرفتند وبار دوم در زمان رهبریت حزب دموکراتیک خلق افغانستان با استفاده از بقایای همین عناصر فنده منتالیست وعمال ارتجاعی یکبار دیگر  فغانستان را بخاک وخون کشانیدند واینبار جهت انتقام گیری از انتخاب راه پیشرفت چندین مرتبه افغانستان را از کاروان ترقی عقب زدند .

درینجا خلاصه ی از دشمنی عوامل ارتجاع واستکبار جهانی با معارف کشور بدستور پاکستان وقدرتهای خارجی برملا میگردد .

۱ ـ راه اندازی جنگ اعلان ناشده ونیا بتی پاکستان ابتدا آماج گرفتن معارف کشور .

۲ ـ سوختاندن مکاتب ومدارس وکفر آلود خواندن درس وتعلیم وتحصیل مطابق به هدایات کافران از بیرون کشور .

۳ ـ کشتن طلاب معارف بدست عوامل ارتجاعی واجیران اجنبی بجرم  درس خواندن درمکاتب .در حالیکه فرزندان رهبران ایشان همه در خارج وکشورهای انگلیس وامریکا واروپا تحصیلات خود را با مصارف شرشار دالر وکلدار چپاول شده از وطن به پایان رسانده اند بنا بر آن کسانیکه از خواب زنبوری بیدار گردیده اند بدقت توجه بفر مایند که از نظر قاتلین طلاب معارف ، ، ،درس خواندن در مکاتب برای فرزند ان غریب در داخل وطن آبایی واسلامی خود شان کفر آلود وگناه کبیره محسوب شده ولی در عین حال برای فرزندان رهبران زر وزور  در کشور های خارجی ولو اگر کفر هم باشد جایز پنداشته شود.... قضاوت بدست مردم .

۴ ـ کشتار بیرحمانه معلمین واستادان پوهنتونها . در جنگ چهل ساله کشور .

 ۵ ـ ازبین بردن تمام زیرساختهای فرهنگی مکاتب ، پوهنتونها ، کتابخانه ها ،موزیمها وغیره.

۶ ـ محروم ساختن بسیاری از فرزندان ذکور واناث کشور از تعلیم وتربیت .

۷ ـ از بین بردن کتب درسی وجاگزین ساختن کتب طبع خارجی بشکل غیر واقعی وانحراف اذهان طلاب از تاریخ واقعی کشور .

۸  ـ عقب نگهداشتن سطح زنده گی وسطح تحصیلی معلمین کشور ومحروم نگهداشتن از حد اقل دستمزد قابل کفاف .

۹ ـ محروم ساختن اکثریت قشر اناث بصورت مستقیم وغیر مستقیم از تعلیم وتحصیل .

۱۰ ـ فلج ساختن کورسهای سواد آموزی وجنبش آموزش سواد در کشور .

۱۱ ـ ترویج نفاق وتعصبات قومی ،لسانی ،مذهبی ، جنسیتی ،سمتی وقبیله وی در مکاتب ومدارس پوهنتونها .

۱۲ ـ جریان تدریس ماهیتاً ضعیف وفاقد پروگرام آگاهی حماسه های وطنپرستانه وترقیخواهانه بشکل بیغرضانه وملی یاد آور افتخارات تاریخی ومیهنی .

۱۳ ـ برخورد اولیای امور با روحیه طبقاتی وتعصباتی در میان شاگردان مکاتب وبرخورد دوگانه فرهنگی با آینده سازان کشور .

۱۴ـ تقسیمات بورسیه های تحصیلی بطور غیر غادلانه و ظالمانه .

دشمنان با چنین دشمنی ها با معارف کشور مردم را در تاریکی نگهداشتند تا جنگ نیابتی وتحمیلی بنفع خارجی ها ادامه یابد . روی همین روند تبهکارانه است که تمام جنگهای جهان بلاخره یک روزی به پایان میرسد ولی جنگ افغانستان پایانی ندارد .

بنا بر آن باید گفت که هرگونه دشمنی با معارف درحقیقت دشمنی با مجموع کشور است خیانت به مادر وطن است .  لذا برای دفع چنین دشمنیها وآوردن صلح در کشور اولتر از همه فرزندان معارف وچیز فهمان کشورنیاز به همبستگی جدی دارند . استادان گرامی وکلیه اهل معارف کشور مسُولیت بیداری ،هوشیاری وآگاهی جامعه را بدوش کشیده وتا به ثمر رساندن نهال آزادی وآزاده گی وظایف خطیر میهن پرستانه را به پیش می برند زیراکه معلم بمثابه پیشآهنگ تمام عرصه های زنده گی گام نخست را در جامعه برداشته واین رسالت عظیم وقتی مثمر ثمری شده میتواند که تدریس  با روحیه وطنپرستی واتحاد ،همبستگی ملی وخدمتگزاری برای نجات کشور در یک جنبش عظیم روشنفکری متمرکز شود تا با خرد جمعی وقدرت اندیشوی متحدانه اهداف واحد را دنبال نموده موفقیت هایی را بدست آورند.

درخشان باد چراغ علم ومعارف در کشور عزیز ما افغانستان .

 

مقام معلم

استاد مهربان

ای نور جاودان

بر تر زجسم و جان

خورشید جاودانه ی روشنگر جهان

ای رهگشای خلقت انسان وکاینات

رهکار رمز هستی وپویا یی حیات

نور خرد پژوهش اندیشه های توست

تسخیر کهکشان همه آموزه های توست

آنجا که جایگاه ومقام معلم است

آهنگ زنده گی بنام معلم است

آنجا که ارتقا وبقا وتکامل است

آموزه ها ودرس وکلام معلم است

هرچند کتاب ومدرسه ها را بسوختند

هر سنگ سخت  بر سر مردم بکوفتند

از کینه آنقدر به معارف بتاختند 

کز فرط جهل نام وطن را فروختند

گوش ودهان اهل سخن را ببسته اند

پای علوم وکلک قلم را شکسته اند

اما نه هیچگاه ونه هرگز سیه دلان

نتوان که علم ودانش واندیشه ی ترا

 نا بود ومحوه سازد

یا بی اثر کند

زیراکه وصف تو

وصف تو شعر سبز سرود ترانه هاست

نام تو جاودانه تراز جاودانه هاست

تاریخ افتخار تو ثبت زمانه هاست

راه تو همچو موج سوی بیکرانه هاست

استاد مهربان

ای بر تر از جهان

یاد تو بس گرامی

و

نام تو جاودان 

(عبدالو کیل کوچی)

 

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۹ـ ۳۱۰۷

 

 یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

 Copyright ©bamdaad 2019