محمد طاهر نسیم:

تبادل نظر، نشست ها و تفاهم های سازنده به مبارزه همگانی،ارتقا و تحکیم می بخشد!

 

چنانکه در گزارش تاریخی ۲۸جون ۲۰۱۳ بامداد آمده است، رفیق پوهاند داکتر محمد داوود راوش رییس حزب مردم افغانستان و رییس دوره ای ایتلاف احزاب و سازمانهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان درحالیکه رفیق کاوه کارمل رییس شورای اروپایی حزب مردم افغانستان نیز حاضر بودند، بروز ۲۵ جون۲۰۱۳ با جمعی از کادرها وفعالین حزب مردم افغانستان ، حلقات واشخاص مستقل سیاسی مقیم شهرفرانکفورت المان دیدار بعمل آورد. اخیرآ تارنمای « اصالت » از رفیق طاهرنسیم دعوت کرد، تا برداشت های خود را از این نشست بیان نمایند. با سپاس از تارنمای اصالت، اینک دیدگاه شانرا در اختیار رفقا و دوستان قرار میدهیم. بـامـداد

 

رفیق طاهر نسیم گفتند:

"مطابق با توانمندی و امکانات دست داشته، آرمان ها و اندیشه های ترقی خواهانه ح.د.خ.ا.، اینجانب و دیگر رفقای همنوا و هم توافق، هیچ وقت از اشتراک در جلسات و نشست های پرنسیپی سازنده، تبادل نظر و مباحثه که ما را با هم نزدیک و هماهنگ میسازد، و به نفع بهبود مبارزه و کمک به جنبش همگانی در راه تحقق نیازمندی های زحمتکشان افغانستان و ایجاد تحولات ذی ضرورت در جامعه عقب مانده، دموکراسی و نوسازی زنده گی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، و حمایت از آزادی، استقلال، تمامیت ارضی، حاکمیت و وحدت ملی می انجامد، دوری و انزوا نخواهیم کرد.

محترم "راوش" گزارشی را درباره مسافرت شان، و فعالیت های سیاسی، سازمانی « حزب مردم افغانستان » و شیوه های پیشبرد آن در تطابق با شرایط و اوضاع داخلی کشور در مقایسه و موازنه با شرایط خارجی، و دشواری های موجود در داخل از لحاظ سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی، و به منظور جستجوی الترناتیف های مناسب، مفصلاً ارایه نمودند."

"اینجانب در سوال های خود تاکید نمودم، اینکه مناسب میبود، در گزارش ارایه شده، موضعگیری های مشخص "حزب مردم افغانستان" در باره تسلط نظامی خارجی و قرارداد های استراتیژیک و ضمایم نظامی، و آینده موجودیت آن، ضرورت تحقق تحولات بنیادی در جامعه عقب مانده و دستیابی به نیازمندی های زحمتکشان، دموکراسی، عدالت و دفاع از حقوق مساویانه زنان و مردان و توجه جدی به حقوق جوانان، و سمت گیری به سوی جامعه مترقی و انکشاف یافته، مطرح میگردید.

البته محترم "راوش" در جواب، توضیحاتی را مطابق با سیاست برنامه ای "حزب مردم افغانستان"، شرایط و دشواری های گوناگون داخلی افغانستان بیان کردند، و از دریافت پیشنهاد های دوستانه در جهت بهبود کار و فعالیت، خشنودی و آماده گی نشان دادند."

"و بعداً با محترم "راوش" مدت ۴۵ دقیقه صحبت جداگانه ای داشتم و اشاره نمودم، که قبلاً پیشنهاد های در جهت بهبود کار سیاسی و سازمانی و ارتقای سطح مبارزه کنونی و الترناتیف مطروحه در زمینه دستیابی به موفقیت های چشمگیر در عرصه های گوناگون زندگی، به آدرس "حزب مردم افغانستان" توسط رفقای بخش اروپایی فرستاده شد. شاید نسبت تراکم کار و مصروفیت های دیگری به دسترس تان قرار نگرفته باشد. با امیدواری اینکه بتوانیم بار دیگر مستقیماً به آدرس خود تان ارسال بدارم. بر علاوه یادآوری گردید که چنین پیشنهاد ها مورد توافق و همنوایی دیگر رفقای مان از اندیشمندان حزب دموکراتیک خلق افغانستان، قرار دارد.

محترم "راوش" از دریافت همچو پیشنهاد ها ابراز آماده گی کردند و فرمودند که مورد مطالعه و بررسی قرار میگیرد و بدون جواب باقی نخواهد ماند. و از باز شدن دریچه تبادل نظر و تفاهم در راه هماهنگی، اعلام خرسندی نمودند."

"در ختام با درک مسوولیت، و با صراحت ابراز میدارم:

که در شرایط و اوضاع دشوار و پیچیده کنونی افغانستان و آینده ای که به آن خلق های رنجدیده افغانستان در نتیجه پلان های رقت بار دشمنان داخلی و خارجی رنگارنگ وطن، روبرو میشوند، و جهت جلوگیری از بهره برداری سو در تضاد با آزادی، استقلال و تمامیت ارضی، حاکمیت و وحدت ملی لازم است از کلیه فرصت ها، زمینه ها و نیروها که به بهبود فعالیت های سیاسی و سازمانی و ایجاد هماهنگی وهمکاری های مشترک، ارتقا وتحکیم می بخشد، حیثیت وآبروی میهن ما را نگهداری مینماید باید همه جانبه استفاده کرد و در عمل پیاده نمود، و از سیاست انزوا، دوری، و بلند پروازی باید خودداری کرد.

منافع علیای وطن از ما، از همه وطن دوستان، از کلیه جنبش سیاسی اصلاح طلب و ترقّیخواه همگانی در داخل و خارج، آنرا میطلبد!"

پیروز باشید!

فرانکفورت- جرمنی،  ۸ جولای ۲۰۱۳

 

برگرفته از تارنمای اصالت

یادداشت بامداد: در گزارش رفیق طاهر نسیم چند جا « حزب مردم » آمده بود که هدف حزب مردم افغانستان میباشد.برای اینکه سو تفاهمی رخ ندهد درمتن بالایی همین بخش از سوی ما به حزب مردم افغانستان تکمیل شده است.

 

دیدگاه ـ بامداد ۲/ ۱۳ـ ۲۱۰۷

سوریه : القاعده جای شبه نظامیان سوریه را تنگ می‌کند

 

شبکه تروریستی بین‌المللی القاعده قصد دارد ارتش آزاد مخالف دولت سوریه را از نواحی شمالی آن کشور عقب رانده و ایجاد دولت اسلامی را درآنجاعلام کند. نماینده شبه نظامیان سوریه در گفت وگویی با روزنامه عربی « الشرق الاوسط » این موضوع را اعلام کرد. ارتش آزاد سوریه نمی‌خواهـد مواضع خود را تسلیم اسلام گرایان نماید، اما مبارزه در دو جبهه نیز خارج از توان آن هاست.

شبه نظامیان در مورد وضعیت خود شک دارند. امکان آن وجود دارد که تسلیحات و مهمات تحویل شده از ترکیه به دست اسلام گرایان بیفتد و آن‌ها صاحب درآمد های حاصله از قاچاق نفت سوریه و اموال مختلف به آن کشور شوند. سرگیی سریوگی چف  شرق شناس زوسی در این باره میگوید:

« کلاً مقامات ترکیه حقیقت تحویل اسلحه را کتمان نمی کردند. منتها آن‌ها اینرا ـ  کمک به ملت آزادی خواه سوریه در مبارزه با رژیم خونین اسد ـ مینامند و اما درجهان متمدن این اقدام قاچاق نامیده می شود. بعلاوه قاچاق معمولی در نواحی مرزی تخریب شده جریان دارد. دوا ومواد غذایی قاچاقی به فروش میرسد که مردم آن نواحی بدان سخت احتیاج دارند. این اجناس از نقاط معین در مرزحمل می شوند. اسلامگرایان سعی می‌کنند تا کنترول این داد و ستد را بدست خود بگیرند و پس ازرسیدن به مقصد، خود وسایلی برای تأثیرگذاری بر تمامی جمعیت سوریه را به دست خواهند آورد.»

ارتش سوریه از چنین چشم اندازی خوشحال نیست، چون با ازدست دادن سیل های اسلحه و پول، آن‌ها امکان مقابله با نیروهای بشاراسد را ازدست خواهند داد و کلاً موجودیت آن‌ها زیر خطرقرار خواهد گرفت. حالا در سوریه بسیاری گروه‌ها با برداشت ها و دیدگاه خودشان به آینده کشور، می جنگند.

بوریس دولگوف کارشناس مرکز پژوهش های عربی انستیتوت شرق شناسی مسکو در این باره چنین میگوید:

« درمیان شبه نظامیان مخالف دولت، گروهبندی های متفاوتی عمل می کنند. غرب و ترکیه از ارتش باصطلاح آزاد سوریه حمایت می کنند. ترکیه سرنگونی رژیم بشاراسد و نه ایجاد یک دولت اسلامی را منحیث هدف خود اعلام کرده است. واما گروهبندی های مربوط به القاعده ( مثلاً جبهه النصرة و یا گروه‌هایی از جناح رادیکال اخوان المسلمین یا گروه های مربوط به نیروهای اسلام گرا لبنان) هدف ایجاد دولت اسلامی درسوریه را دنبال مینمایند. به این خاطردرداخل مخالفان مسلح سوریه نزاع و درگیری در جریان است. »

چندی پیش این اختلافات آشکارا بروزکردند. کمال حمامی نماینده بلند پایه ارتش آزاد سوریه که برای بررسی اعمال مشترک وارد ستاد اسلامیست های بنیادگر شد، در آنجا به قتل رسید.

نماینده گان ارتش آزاد سوریه می‌گویند که اجازه نخواهند داد که اسلامیست ها درآن کشور تقویت شوند. اما یک چیز معلوم است و آن اینکه آن‌ها نمی‌توانند دردو جبهه بجنگند. به عقیده دولگوف آن‌ها می‌خواهند توجه را ازخود منحرف ساخته کاری کنند تا ضربه اساسی اسد به گروه‌های اسلامی گرا وارد شود. دولگوف در این مورد میگوید:

« در این اواخر ارتش دولتی سوریه یک سلسله عملیات های موفق راعلیه همه ای شبه نظامیان ( ارتش آزاد و جبهه النصرة ) انجام داده و آن‌ها را از بسیاری از نواحی اخراج کرده اند، که تا چندی پیش کنترل آنرا گاه گاهی  در دست داشتند. گزارش ها دراین باره که القاعده می‌خواهد یک نوع دولتی را تشکیل بدهد، گام تبلیغاتی مخالفان است. »

با این حال پژوهشگران می‌گویند که تا حال نباید القاعده را از نظر دورداشت. نمونه‌های عراق، افغانستان و مالی نشان می‌دهند که تندروهای اسلام گرا به سرعت درجاهایی ظاهر می‌شوند که حکومت درآنجا ضعیف شده باشد وهیچ بعید نیست که در سوریه تلاش خواهند کرد موضع محکمی بگیرند.

ص. ر

دیدگاه ـ بامداد۲/۱۳ـ ۱۷۰۷

هدف پشتیبانی امریکا از اخوان‌المسلمین

 

سمیر امین میگوید: « آن‌ چه ما بعد از انقلاب در مصر و تونس به آن نیاز داشتیم رهایی از خصوصی‌سازی و بناکردن پروژه‌ای ملی و حمایت از آن در برابر پی‌آمدهای منفی جهانی‌سازی است. این چیزی نیست که اخوان از آن حمایت کند... اخوان می‌گوید سرمایه‌ داری مشکل و مساله  نیست، بازار مسله نیست.»

 

گفت‌ وگوی الاهرام با سمیرامین اقتصاددان سرشناس مصر

برگزارنده : پرویز صداقت

سمیرامین در توضیح بسترهای انقلاب مصر در دو سال گذشته می‌گوید: « در آغاز لازم است بدانیم که براساس آماری که بانک جهانی منتشر کرده رشد درآمد واقعی سرانه در منطقه‌ عربی در دو دهه‌ ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ صفر بود، در حالی که درقیاس با آن رشد در شرق آسیا هفت درصد، در جنوب آسیا پنج درصد و در امریکای جنوبی ۵/۳ درصد بود.» تنها افریقای جنوب صحرا طی این دوره هیچ رشدی نداشت. « رشد درآمد سرانه‌ واقعی در منطقه‌ عربی در دهه‌ ۹۰ و طی ۱۰ سال گذشته تاکنون همچنان پایین ترین سطح در جهان بوده و این رشد شامل عملکرد اقتصاد کشورهای ثروتمند نفتی مانند عراق، الجزایر، لیبیا و هفت کشورخلیج مانند عربستان سعودی و امارات هم می‌شود.» در حقیقت، طی این دوره جایگاه منطقه پایین تر از افریقای جنوب صحرا بود.

براساس نظر سمیر امین، « فاجعه‌ اجتماعی » حاصل این وضعیت اساساً پی‌آمد پذیرش سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی ( خصوصی‌سازی، کاهش سبسایدی های دولتی، آزادسازی تجارت، انحصارات چندملیتی‌ها، مقررات‌زدایی از بازارهای مالی و جز آن) در جهان عربی است. امین می‌گوید « پس شورش در منطقه رخداد غیرمنتظره‌ای نبود....این تحولات به خاطر دیکتاتوری نبود، بل واکنشی بود در برابر منطق نولیبرالی که طی سال‌ها اجرا شد. اما این شورش‌ها هم در مصر و هم در تونس تغییر در این سیاست‌ها را رهبری نکرد ، بنابراین تغییری واقعی در رژیم، دست‌کم تاکنون، ایجاد نکرده است». امین هشدار می‌دهد که « حاکمیت اخوان‌المسلمین در مصر و حزب نهضت در تونس کماکان همان اصول را به کار می‌برد و بنابراین ما همچنان درقعر فهرست درآمد سرانه‌ واقعی قرار داریم. قرضه ۸/۴ میلیارد دلاری را که صندوق بین‌المللی پول با مصر بر سر آن مذاکره کرده ؛ باید در این چارچوب بررسی کرد . می‌شد انتظار داشت هر دولتی که بعد از خیزش مردمی برسرکار بیاید چنین وامی را رد کند. اما اخوان به لحاظ اقتصادی لیبرال‌اند... آن‌ها صرفاً یک حزب محافظه‌کار نیستند....اخوان مخالف هر افزایشی در دستمزدها یا هر تغییری درحقوق کارگران هستند.»

سمیر امین میگوید: « آن‌چه ما بعد از انقلاب در مصر و تونس به آن نیاز داشتیم رهایی از خصوصی‌سازی و بناکردن پروژه‌ای ملی و حمایت از آن در برابر پی‌آمدهای منفی جهانی‌سازی است. این چیزی نیست که اخوان از آن حمایت کند... اخوان می‌گوید سرمایه‌ داری مشکل و مساله  نیست، بازار مسله نیست.»

امین در پاسخ به پرسشی گفت : « که هدف پشتیبانی امریکا از اخوان‌المسلمین بعد از انقلاب حمایت از منافع اش با استمرار سیاست‌های نولیبرالی اقتصادی در منطقه است.خواه از طریق یک دولت شبهه ‌دموکراتیک، دیکتاتوری نظامی خواه یک دیکتاتوری... این ها همه ابزارهایی برای ایالات متحده امریکا به منظور دستییابی به همان هدف است که تضمینی بر استمرار سیاست‌های نولیبرالی در منطقه است.... ایالات متحده امریکا تصمیم گرفت تا روی گروه اسلامگرا شرط‌بندی کند.امریکا روی همه‌ ای گروه‌ها، دموکراتیک، فاشیستی، اسلام‌گرا یا سکولار شرط‌بندی می‌کند، مادامی که آنها سیاست‌های اقتصادی نولیبرالی را بپذیرند.»

به باورسمیر امین ایالات متحده امریکا تصمیم گرفت  تا روی اخوان شرط‌بندی کند نه سایرگروه‌ها زیرا آن‌ها ظرفیت اجرای سیاست‌های نولیبرالی را دارند و از سازمان‌دهی منطقه ‌ای برخوردارند که می‌تواند از منافع امریکا حمایت کند.در حالی که بخش بزرگی از نیروهای دموکراتیک که در زمینه‌های دیگر، سیاسی یا فرهنگی، مخالف اخوان هستند، سیاست‌ها و اصول نولیبرالی را می‌پذیرند، اپوزیسیون مصر باید در برابر آن‌چه امین «تهدید فاشیستی» می‌خواند متحد شود.

« بخش بزرگی از افکار عمومی در تونس و مصر ، مانند اخوان، معتقدند که شرایط منفی که در منطقه‌ی ما حاکم است به سبب فساد و قدرت شخصی مبارک یا بن علی است که درست نیست چون چنین پی‌آمدهایی را می‌توان در کشورهایی هم که از سطوح مشابه فساد و تمرکز قدرت ندارند مشاهده کرد.وانگهی، از آن‌جا که وضعیت دموکراتیک در مصر بسیار وخیم تر از وضعیت تونس است، همین امر نیروهای مخالف و مدافع نولیبرالیسم را وامی‌دارد (علیه پروژه‌ی اخوان) با هم متحد شوند.... پروژه‌ی اخوان در مصر به دنبال نابودی هر شکلی از دموکراسی ـ بورژوایی، لیبرالی یا سوسیالیستی ـ است. بنابراین، در شرایط مصر نیاز به خلق جبهه‌ای مانند جبهه‌ نجات ملی است که نیروهای مختلف را که برخی منتقد رژیم‌های سرمایه‌ داری و نولیبرالی هستند و برخی هم نه ـ و همه بر سر این مسله توافق دارند که لازم است پروژه‌  اخوان برای انحصاری‌کردن قدرت در مصر را متوقف کنند ـ با هم متحد کند....مردم استمرار سیاست‌های نولیبرالی را نخواهند پذیرفت. ...مردم دیگر لیبرالیسم اقتصاد را نمی‌پذیرند.» بنابراین رژیم‌های نولیبرالی با مقاومت قدرتمندی مواجه می‌شوند.

علاوه بر این، بحران جاری در اروپا، ایالات متحده امریکا و جاپان نیز نقشی در تعیین سرنوشت منطقه ایفا می‌کند، زیرا پی‌آمدهای منفی که مصریان از آن آسیب می‌بینند را تشدید می‌کند چنان که صادرات کالاهای مصری به کشورهای شمال را دشوارتر می‌کند. (هفته نامه )

 


 دیدگاه ـ بامداد۱۳/۱ـ۰۶۰۷

دفاع اوباما از جنایت و جاسوسی

بارک اوباما از سال ۲۰۰۸ تاکنون براین ادعا بوده است که برای حفظ حقوق بشر و پایان جنگ در جهان تلاش می‌کند و دراین راه نیز از هیچ اقدامی فروگذار نیست. این ادعاها در حالی مطرح شده که رفتارهای وی نشانگر حقیقتی دیگر است و آن این‌ که برای اوباما نیز مانند سایر روسای جمهور امریکا، واژه‌ای به نام حقوق بشرمعنا ندارد و او نیز صرفاْ در چارچوب منافع مطرح شده برای امریکا، گام برمی‌دارد. نمود عینی این رفتار را در مواضع اوباما در عرصه‌های مختلف حقوق بشری می‌توان مشاهده کرد.

نخست آن که: از ادعاهای اوباما را تعطیل زندان گوانتانامو به عنوان نمادی از جنایت علیه بشریت تشکیل می داد. وی از سال ۲۰۰۹ بر این ادعا بود که این زندان را تعطیل خواهد کرد، چرا که دیگر مفهومی به نام تروریسم وجود ندارد و وی به خواست مردم برای تعطیل این زندان عمل می کند.
اکنون در حالی پنج سال از ریاست جمهوری اوباما می گذرد که وی همچنان از اجرای تعهد خود خودداری می کند و به بهانه های مختلف همچنان درپی بازماندن این زندان است. اعتصاب غذای زندانیان این زندان که چندی پیش رخ داد، فاجعه ای حقوق بشری را برای امریکا رقم زد.

دوم آن که: از مطالبات مردم و نهادهای حقوق بشری پایان عملیات هواپیماهای بدون سرنشین (پهپادها) از جمله در پاکستان و یمن است.هواپیماهایی که آنها را قاتلان بدون سرنشین می نامند و نتیجه حضورشان قتل عام هزاران بی گناه در سراسر جهان بویژه در پاکستان، افغانستان و یمن است.هرچند نهادهای بین المللی همواره بر غیرقانونی بودن فعالیت این هواپیماها تاکید دارند اما اوباما همچنان بر استفاده از آنها اصرار دارد و حاضر به عقبگرد ازکشتار مردم توسط این هواپیماها نیست. نهادهای حقوق بشر این پهپادها را برابر با تروریسم دولتی می دانند که می تواند دولتمردان امریکا را به جرم جنایات جنگی پای میزمحاکمه ببرد.

سوم آن که: اوباما وعده داده بود طرح بوش برای جاسوسی از شهروندان تحت نام قانون میهن پرستی را کنار بگذارد. این امر نه تنها اجرایی نشده بلکه درروزهای اخیر اوباما رسماْ از اقدام اف بی آی برای جاسوسی ازشهروندان حمایت و آنها را عامل امنیت دانسته است.

دخالت آشکار در زنده گی خصوصی افراد با هیچ قانون حقوقی و بین المللی انطباق ندارد و صرفاْ برگرفته ازنگاه ضد حقوق بشری سران امریکاست.از رسوایی های دولتمردان امریکا درنادیده گرفتن حقوق شهروندی را در اقدام ادوارد سنودن می توان مشاهده کرد که از اقدام دستگاه های اطلاعاتی آمریکا در جاسوسی از شهروندان پرده برداشت.

چهارم آن که: اوباما وعده احیای جایگاه امریکا در میان ملت ها را داده بود در حالی که سیاست های وی برگرفته ازمنفعت طلبی امریکاست چنان که در قبال تحولات لیبیا و سوریه به نظامی گری می پردازد و در قبال مردم بحرین و عربستان راه سکوت در پیش می گیرد و عملا به حمایت از کشتار مردم می پردازد. هر چند اوباما ادعا دارد که دوران مبارزه با تروریسم به پایان رسیده است، اما وی همچنان بهانه جویی های جدیدی را برای اجرای این طرح در دستور کار دارد که از آن جمله ادعای جلوگیری از تکرار حادثه ۱۱ سپتامبر است.

گزارش های منتشره نشان می دهد که جاسوسی از شهروندان در دوران اوباما افزایش داشته به گونه ای که وی حتا از پهپادها در داخل امریکا نیز استفاده کرده که خشم مردم را به همراه داشته است. البته این رویکرد در قبال فلسطین نیز قابل مشاهده است. چنان که اوباما از یک سو ادعای حمایت از روند صلح خاورمیانه را سر می دهد و از سوی دیگر به افزایش حمایت ها از رژیم صهیونیستی می پردازد.

آمریکا ۴۸۸ میلیون دلار بودجه اضافی برای کمک نظامی به صهیونیست ها اختصاص داده که هدف از آن کشتار بیشتر فلسطینی هاست.
در جمع بندی کلی از آنچه ذکر شد می توان گفت اوباما کارنامه ای نه چندان مطلوب در حوزه حقوق بشر از خود بر جای گذاشته است که نتیجه آن را در گوانتانامو ، پرواز پهپادها برای کشتار مردم، اجرای قوانین ضدحقوق شهروندی و... می توان مشاهده کرد که نشانگر واهی بودن ادعاهای حقوق بشر اوباما و اصرار وی بر ادامه راه روسای جمهوری پیشین امریکاست که به جنایت علیه مردم آمریکا در جهان ختم می گردد.
این در حالی است که دولتمردان امریکا همچنان با ادعای حمایت از حقوق بشر به دخالت در امور کشورها می پردازند و حتا با این عنوان جنگ طلبی در اقصی نقاط جهان را توجیه می کنند.در صورت مستقل بودن نهادهای حقوق بشر درجهان، آنچه از ابعاد خلف وعده های اوباما ذکر شد برای محکوم سازی دولتمردان امریکا به عنوان ناقضان حقوق بشر کفایت می کند اما استقلال نداشتن این نهادها موجب شده تا سران امریکا هرگز به دلیل جنایاتشان مورد بازخواست قرار نگیرند.

قاسم غفوری - جام جم

 

 

دیدگاه ـ بامداد ۳ /۱۳ ـ ۱۲۰۷

 

 

سیمون دوبووار

 

جستاری از شیرین نظیری فعال حقوق زن

سیمون دو بووار با نام اصلی سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دوبووارشناخته شده ، فیلسوف ، نویسنده ، اگزیستانسیالیست وفمینیست فرانسوی بود که درنهم جنوری سال ۱۹۰۸ ترسایی درپاریس دریک خانواده‌ای بورژوا کاتولیک به دنیا آمد ودر۱۴اپریل سال ۱۹۸۶ ترسایی درگذشت.
سیمون دوبوار مظهر روشن فکرترین و آزاد اندیش ترین زن قرن بیستم بشمارمی آید و نظریاتی که در زمینه زنان و حقوق آنها ارایه داشته هنوزهم پس ازگذشت نیم قرن ازشاخص ترین و مترقی ترین و ارزشمند ترین نظریات محسوب می شود.

سیمون دو بوار می گوید « امروز می دانم که اگر بخواهم خود را تعریف کنم، اولین چیزی که باید بگویم این است که من زن هستم.»
اوازکودکی تحت تعلیم دینی و بورژوایی " کاتولیک" خانواده خود قرارگرفت. اما این تعلیم مانع آن نمی شد که سیمون دوبواربه کتابخانه پدرش برود و به گونه پنهانی کتابهای ممنوع شده ،ازخواندن را بخواند.
شیوه زنده گی سیمون دوبوار ودوستانش بیان گرسرگشته گی وعصیان نسل آگاهی دراروپا بود که اووسارترازجمله نماینده گان آن محسوب میشوند. نسل عصیانگری که بسیاری از معادلات و قواعد اجتماعی را برهم می زنند و برای آنها آزادی انسان مهم ترین وجه زنده گی و تفکرشان بوده است .آنها از مفاهیم دیگری از قبیل عشق واجبارواختیارومذهب تعبیرهای متفاوتی ارایه می دارند و این را از نظر نباید دورداشته باشیم که سیمون دوبواردرزمان خود پرچمداردرهم شکستن قوانین دست و پا گیراجتماعی بود.
علی رغم میل خانواده ومخالفت شدید پدرش برای خود زنده گی مستقلی ترتیب داد و تحصیلات خود را دردانش سرای عالی در رشته ادبیات و فلسفه به پایان رسانید و پس از آن به مدت زیادی درمدارس تدریس نمود. اوهمچنین به تحصیل و زبان و ادبیات درمؤسسهٔ سنت‌مارین و پس از آن فلسفه را درسوربن پرداخت. سرانجام در زمره گروه فلسفی سارترو دوستانش قرارگرفت و نیز دوست نزدیک سارتر به شمارآمد .

ساتر و دوبووار رابطه‏ی عاطفی پیچیده‏ای داشتند وهمواره بر صداقت درروابط عاطفی تاکید داشتند. با وجود تنش‏های پیاپی و روابط عاطفی متعدد، این دو درتمام عمردوستانی جداناپذیرباقی ماندند، اما ارتباط آن‌ها، برخلاف روابط مرسوم جامعه، شامل وفاداری وتک همسری نبود.
دوبووار به عنوان مادرفیمینیسم بعد از ۱۹۶۸ ترسایی شناخته می‌شود. معروف‌ ترین اثراوجنس دوم نام دارد که درسال ۱۹۴۹ ترسایی نوشته شده‌است. این کتاب به تفصیل به تجزیه و تحلیل ستمی که در طول تاریخ به جنس زن شده‌است می‌پردازد. پس از آنکه این کتاب چند سال پس از چاپ فرانسه، به انگلیسی ترجمه و درامریکا منتشر شد و به عنوان مانفیست فمینیسم شناخته شد.
سیمون دوبووار در۱۴ اپریل، ۱۹۸۶ ترسایی درسن ۷۸ سالگی به خاطرابتلا" سینه وبغل "ازدنیارفت. ودرکنارژان پل سارتربه خاک سپرده شده‌است. 
درکتاب جنس دوم، سیمون دوبووار استدلال‌های خود را ازطریق  اگزیستانسیالیسمی فمینیستی بیان می‌کند.  

دوبووار به‌عنوان یک اگزیستانسیالیست باور داشت که بودن مقدم برماهیت است. او به‌همین منوال استنباط می‌کند که یک انسان زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود،چرا دختران ازآوان کودکی، نقش‏های فرهنگی معینی را می‏پذیرند. موضوع مورد بحث کلی کتاب، نشان می دهد که چگونه زنان به وسیله‏ی تاریخ و افسانه‏ها تعریف و محدود شده‏اند که آن‏ها را درجایگاهی پایین‏ترقرارمی‏دهد. به باوردوبووار، تاریخ فرهنگی مانع ازآن شده‌است که زنان آزادی خود را درک و براساس آن عمل کنند، اما آن‏ها می‏توانند با نفی این افسانه‏های فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. درمقابل، تا زمانی که زنان به مردان وسنت‏های فرهنگی اجازه دهند تا چه هستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. سیمون دوبووار استدلال‏های زیست‏شناختی، روانشناختی، و ماده‏گرایانه را، برای تبیین دسته‏ای از ویژه گی‏های رفتاری زنان که از کنترول فرهنگ خارج است، نفی می‏کند.
سیمون دوبووار دلیل می‌آورد که درطول تاریخ، زنان همیشه به عنوان انحراف و نابهنجاری شمرده شده‌اند. حتا مری ولستون کرفت مردها را به‌عنوان ایده‌آلی که زن‌ها آرزوی رسیدن به آن را دارند به‌حساب می‌آورد. درکتاب جنس دوم دوبووارمی‌گوید که این طرز فکر با ادعای این‌که زنان درمقابل مردان «نابهنجار» در مقابل «هنجار» و «منحرف» در مقابل «طبیعی» هستند، جلوی پیش‌روی زنان را گرفته‌است. به‌عقیدهٔ وی برای آن‌که فمینیسم بتواند به‌جلو حرکت کند این برداشت باید از بین برود. دراین‌صورت زنان درست به‌اندازهٔ مردان قادر به پیشرفت هستند.
دوبووار استدلال می‏کند که زنان، همواره «دیگری» مردان به حساب آورده شده‏اند، و چنین ادراکی را درهویت خود درونی ساخته‏اند. بنابراین مردان کنش‏گرا، و زنان کنش‏پذیرهستند. دوبووار براین باوراست. که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن-مرد) زنان، چانسی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، سیمون دوبووارخوش‏ بین بود وعقیده داشت زنان می‏توانند زمینه‏ی آزادی خود را فراهم کنند. آن‏ها می‏توانند افسانه‏های فرهنگی را به چالش بکشند، می‏توانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند وبرتصوراشتباه پایین‏ دست بود نشان درهنر وادبیات فائق آیند. مهم‏ترآنکه، آنان می‏توانند رابطه‏ی برابری را با مردان تجربه کنند. او نوشت «اگر روزی فرا برسد که زن، نه از سر ضعف، که با قدرت عشق بورزد... دوست داشتن برای او نیز،همچون مرد، سرچشمه‏ی زنده گی خواهد بود ونه خطری مرگ‏بار.»
سیمون دوبووار، در ۱۴ آوریل سال ۱۹۸۶ ، درسن هفتاد وهشت سالگی درگذشت.درآخرعمرگفت اگر امروز بخواهم خود را توصیف می کنم می گویم: « سیمون دوبووار هستم؛ یک زن، فمینیست، فیلسوف، رمان نویس و فعال سیاسی.»

جایزه سیمون دوبووار:

جایزه سیمون دوبووار برای نخستین‌بار در ۹ ژانویه ۲۰۰۸ ترسایی و هم ‌زمان با صدمین سالگرد سیمون دوبووار ، فیلسوف فمینیست فرانسوی بوسیله ژولیا کریستوا پایه‌گذاری شده است و هر سال به پاس تلاش‌های فردی یا سازمانی، جایزه سیمون دوبوار را به یک فرد یا سازمان اهدا می‌کنند.
هیئت داوران بین‌المللی این جایزه از حدود بیست زن و مرد نویسنده، جامعه‌شناس، فیلسوف، روزنامه‌نگار وفعال سیاسی تشکیل شده‌است، از جمله: جولیا کریستوا، فیلسوف سرشناس فمینیست که ریاست هیئت داوری را برعهده دارد، الیزابت بدینتر فیلسوف فمینیست، کیت میلت، آلیس شوارتزر ،اینگریدبتانکورت، سیلوباپون دوبووار دختر خوانده و وارث سیمون دوبووار، و کلود لانزمن مدیر مجله عصر مدرن.
قابل ذکر است که سیمون دوبوار، حتا پس ازمرگش هم برای زنان آزادی به ارمغان می‌آورد.

برخی از آثار:

  • ۱۹۴۳ مهمان
  • ۱۹۴۵ خون دیگران
  • ۱۹۴۶ همه می میرند
  • ۱۹۴۹ جنس دوم
  • ۱۹۵۴ ماندارن ها ترجمه پرویز شهدی نشردنیای نو.. این کتاب در لیست روزنامه گاردین (۱۰۰۰ رمان که هر شخص باید بخواند) قرار دارد.
  • ۱۹۵۸خاطرات یک دختر مطیع
  • ۱۹۶۴  مرگی بسیارآرام    
  • ۱۹۶۶تصاویر زیبا 
  •  ۱۹۶۷ زن وا نهاده
  • ۱۹۷۰ کهنسالی
  • ۱۹۸۴ مراسم وداع

 

   شرح واژه های متن بالا:

  هستی‌گرایی یااگزیستانسیالیسم (به زبان انگلیسی: Existentialism) جریانی فلسفی و ادبی است که پایه آن بر آزادی فردی، مسئولیت و نیز نسبیت گرایی است. از دیدگاه اگزیستانسیالیستی، هرانسان، وجودی یگانه ‌است که خودش روشن کننده سرنوشت خود است.

فمینیسم :باور داشتن به حقوق زنان و برابری سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زن و مرد است.
فمینیسم مباحثه‌ ای است که از جنبش‌ها، نظریه‌ها و فلسفه‌های گوناگونی تشکیل شده‌است که در ارتباط با تبعیض جنسیتی هستند و از برابری برای زنان دفاع کرده و برای حقوق زنان و مسایل زنان مبارزه می‌کند.

 

منبع: زن درگذرتاریخ

 

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۵ـ۰۲۰۷