دوستـم
داکتر آرین
« دوستم» نام کتابی است که زنده گی نامه پر تب و تاب و پر فرازو نشیب مردی را به تصویر می کشد که یک عمر در مبارزات طبقاتی، ملی و مترقی افغانستان جایگاه و نقش داشته است، مردی که در دامان خانواده ای سخت محروم و زحمتکش در یک شهر دور افتاده افغانستان رشد می کند و پا به پای تمام محرومیت ها، دردها و حرمان های زحمتکش ترین لایه های اجتماعی بزرگ می شود. این مرد در نوجوانی با زدودن ابهام و خیالات از پیرامون ذهن و اندیشه اش به مبارز آگاه و دلیری در دفاع از تمامی دردها، محرومیت ها و بی عدالتی های اجتماعی مبدل می شود و بر میدان حوادث روزگار داخل نبرد شده و به قهرمان شکست ناپذیر مبدل می گردد. نویسنده این کتاب زنده یاد داکتر حنیف بکتاش با ذکرجالب ترین خاطرات خود از آقای دوستم وازمیهن دوستی خدشه ناپذیر او و از عشق و علاقه فراوان او به فرهنگ های مختلف مردم افغانستان و به خصوص فرهنگ پویایی باشنده گان سمت شمال افغانستان یاد نموده و به این نکته هم پرداخته بود که چطور این جنرال بی هراس و شجاع به « دوستم » مشهور شده و این کلمه بلاخره تخلص اش شد.
نگارنده آرین، با جنرال قهرمان دوبار ملاقات نموده ام بار اول در کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان که من کارمند و خدمتگذار حزب خویش در آنجا بودم و بار دوم در لندن که رفیق انور انصاری و شخصیت بزرگ و سیاسی افغانستان جناب سید جعفر آغا هم در همان مجلس تشریف داشتند، با تاسف هر باری که با رفیق دوستم گرامی ملاقات نموده ام افغانستان و مردم آن در شرایط سخت و بحرانی قرار داشت و تمام هوش و گوش جنرال عزیز همواره مصرف دفاع از هجوم بیگانه گان و مزدوران داخلی آن بود و فرصت مساعد نشد تا از خودش و از فامیلش بپرسم، به همین خاطراز شرایط جنگ تحمیلی و اعلان ناشده و وضع در میهن پرسان می نمودیم، جنرال گرامی در حالی که با ما نشسته بود و به سوالات ما جواب می گفت، در عین زمان از حال و احوال وطن و شرایط جنگی در افغانستان هم هر پنج دقیقه اطلاع می گرفت، پرسان می کرد که وضع آب و هوا چطور است؟ چند درجه است؟
مبارزات دوستم گرامی در چهل سال اخیر مبارزه به خاطر رسیدن به واقعیت، حقیقت، ترقی و دموکراسی در افغانستان است که همواره توطیه های ارتجاع و استعمار را درهم شکسته و پیروزمندانه راه را برای مردم افغانستان گشوده و در پهلوی آنان سنگر به سنگر جهت آزادی، عدالت و دموکراسی رزمیده است.
به این سبب به آقای غنی می گو یم که برای شما پنجاه سال دیگر ضرورت است تا آنچه که دوستم گرامی می گوید، شما آنرا بفهمید و هوشدار می دهم که اگر جنرال قهرمان ترا « پوف» بکند فردا نه تو ونه بوت پاکان دور و برت است، بیست و پنج سال است که مردم افغانستان شما نوکران زر و زور و تروریزم و بنیاد گرایی را تحمل می کنند و در این امید اند که، اگر فردا خوب شود و یا پس فردا خوب شود، اما افسوس که شما از «جنسی » نیستید که به انسان، انسانیت، دموکراسی، حقوق بشر، ترقی و خوشبختی میهن و مردم تان متهعد و آنرا مراعات نموده و وفادار باشید.
رییس جمهور انتخاب شده ای مردم افغانستان! وضع در افغانستان مانند ارگ ریاست جمهوری نیست که شب ها زیر چراغ های رنگا رنگ آن قدم می زنید و خود را حاکم مستبد و مطلق العنان مردم بی چاره، بی نان، بی خانه، فقیر، بی پا، بی دست وبی چشم و کشوری که در آتش ظلم و بی مسوولیتی های شما می سوزد می دانید و فخر می کنید، یک بار به خود بیایید و فکر کنید با عقل سلیم! من حتا خجالت می کشم که بعضی از دوستانم را تشویق نمودم تا به شما رای اعتماد بدهند.
آقای غنی اگر شما به این باور هستید که مانند دولت اوباما دولت جدید ایالات متحده امریکا با شما دزدها و قاچاقبران مواد مخدر همکاری می نماید و سر جوال را می گیرد و بازهم جان کیری پیدا خواهد شد و به داد تان خواهد رسید، بدانید که اشتباه بزرگی را مرتکب شده اید، در تاریخ جهان دیگر ورق برگشته است و جایی برای تروریزم و بنیاد گرایی وجود ندارد، تروریزم که شما در افغانستان از آن پشتیبانی می نمودید و می نمایید و آنرا رشد می دادید دیگر به زباله دان تاریخ سپرده شده و بقایای آن هم سپرده می شود، به این خاطر اگر که هوشیار هستید و می خواهید در قدرت که ازجان کرده هم بیش تر دوستش دارید چند روز اضافه تر بمانید به تروریزم و توطیه نه، بلکه به مردم به نیروهای مترقی و وطنپرست مراجعه نمایید، نه به جنایتکاران مشهور و بین المللی که در لیست سیاه دولت های بوش و اوباما قرار داشت، نه به مشوره های دولت های کثیف عربی و « خردجال های » قاتل هزاران انسان بی گناه، همین حالا برایت می گویم که نوبت دولت های عربی که حامی تروریزم هستند می رسد، جهان انسانیت و نظم واقعا نوین که در جهان عنقریب به وجود خواهد آمد در محکمه واقعا بین المللی زمامدارن کشورهای که به تعلیم، تربیه و تولید تروریزم مصروف اند کشانیده می شود. به همین دلیل برای شما پیشنهاد می نمایم که دست از توطیه و ترور باید دولت افغانستان بردارد. مردم ما می گویند که « شاه بخشیده شاقولی نمی بخشد» در حالی که سیاست جهانی دیگر طرفدار تروریزم نیست از دست شما هم چیزی ساخته نخواهد شد. به خاطری که حرف های من مغرضانه جلوه نکند، من یک بار دیگر توجه جهانیان و شما را به « طرح برای رسیدن به صلح » را جلب می نمایم که در ماه فبروری امسال نوشته ام و در آرشیف سایت های وزین بامداد ، وطندار و آزادی رو موجود است.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۱۲۲
جنرال دوستم نماد شجاعت و وطن پرستی
عبدالوکیل کوچی
ده ها سال قبل رهبران دولت دموکراتیک و مرد می افغانستان گفته بودند که حکمرانان پاکستانی دشمن مشترک و آشتی ناپذیر مردم افغانستان است . ولی در آن زمان بخشش های سخاوتمندانه دالر وکلدار چون پرده ای بروی واقعیت ها پیچیده بود که احساس مخالفین دولت را منجمد و دانستن آن را برای شان ناممکن می ساخت .اما تاریخ درچهار دهه اخیر نشان داد که پاکستانی ها وحامیان بین المللی شان ازهمان آغازجنگ تا اکنون هیچ گاهی به مردم افغانستان رحم نکرده ودر ازآ دالر و کلدار خون میلیون ها هموطن ما را بi زمین ریختند .
چنانچه پس از فروپاشی دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان وایجاد دولت مجاهدین نیز دسایس جنایت بار وحملات مرگ باری را در کشورما با وحشیانه ترین شکل آن در وجود جنگ های تبه کن تنظیمی ، طالبی ، القاعده ، سایرگروه های تروریستی و پسان ها داعشی راه اندازی کرده و تا به حال ادامه دادند. اخیراً دولت های بوجود آمده درافغانستان مولود بحران های سیاسی ، رویداد های نظامی و شرایط حضور نیروهای خارجی درکشوربا پایه های لرزان ، ضعف مدیریت وبی کفایتی درعمق بحران ها قرار دارند .
درحال حاضردولت افغانستان که خودش را وحدت ملی می خواند خود در گرداب نفاق ، بدامنی ، قانون شکنی ، فساد ، سوی اداره ، ظلم ، بی عدالتی تعصبات قومی و نفوذ خرابکاران و دهشت افگنان عقب گرا دست وپا می زند که در قلمرو آن همچون گذشته ها نقل وانتقال گروه های خرابکار طالبان از مرزهای جنوب کشور به منظور حملات انتحاری و دهشت افگنی و باز کردن دهلیز عبورآتش در مرزهای آسیای میانه به سمت شمال کشور تشدید یافته؛ و اهالی بی گناه ولایات کندز ، بغلان و بدخشان ودیگر ولایات کشور قربانی حملات دشمنان خارجی و کم توجهی دولت ناکارآمد افغانستان می گردد که پیامد های مرگ بار آن کشورما را به پرتگاه نزدیک ساخته و سرنوشت آینده را مبهم .
عدم پشتیبانی لازم دولت از مدافعان وطن یعنی سربازان و افسرانی که با قبول قربانی تا آخرین نفس در راه دفاع از وطن در برابر تجاوزگران و اجیران پاکستانی شجاعانه می رزمند ، از کارشکنی وسبوتاژ برخی از نهاد های درون دولت پرده بر می دارد . چنانچه درین اواخرحضور شجاعانه جنرال دوستم در پیشاپیش جبهات پاک سازی برخی ولایات سمت شمال کشور از وجود طالبان و داعش ، برغم مواجه شدنش به حمله تروریستی دشمن، جان به سلامت برده و پیروزی های چشم گیری نصیب قوای دفاعی دولت گردیده است . اما عدم همکاری لازم دولت درمسایل یاد شده خشم واعتراضات بسیاری از انسان های مسوول ومتعهد را برمی انگیزد چنانچه به نقل از سایت وزین همایون اخیراُ آقای احمد بهزاد نماینده مردم هرات در پارلمان کشور اعلام کرده که خاموشی شورای امنیت ملی کشور در باره طرح ترور معاون اول رییس جمهور و حمله به تظاهر کننده گان جنبش روشنایی پرسش برانگیز است او می افزاید که بر اساس اسنادی که در اختیار داریم حمله بر تظاهرات جنبش روشنایی توسط مقامات دولتی در درون شورای امنیت سازماندهی گردیده است .
روی مساله دراینست درچنین شرایطی که دشمنان افغانستان تا دروازه های مرزی با آسیای میانه رسیده اند ، گلبدین از قلمرو آی اس آی و زرداد قاتل از کشور دیگر خواسته می شوند و جنرال دوستم این مدافع سرسپرده وطن به سارنوالی معرفی می گردد . به نظر می رسد این خود بیانگر افتضاح تازه ایست که درقبال حوادث خونین افغانستان شکل می گیرد . دولتی که ده ها قضیه وحوادث خونبار قابل بررسی داشته و از میان همه ، موضوع جنرال دوستم را پیگیری نموده در واقع توجه هموطنان عزیز را از ضعف وبحران امنیتی به سوی مسایل دیگری جلب می کند که حتا علاقمندی منابع خارجی را نیز به خود می کشاند چه پیامدی خواهد داشت.
جنرال عبدالرشید دوستم این فرزند راستین مردم افغانستان به جرم وطن پرستی ومقابله با دهشت افگنان به دسایس مخالفان مواجه گردیده وبه خصوص در دهه اخیر گاهی با محاصره منزلش در رابطه به افسانه اکبر بای و زمانی با مانور پرواز طیارات ، گاهی به افسانه ایشچی ها و زمانی به ترورجانش درسمت شمال و زمانی به ترور شخصیت اش مواجه می شود.
جنرال عبدالرشید دوستم رشادت وفدا کاری را از همان آغاز دوران مبارزه به صورت آگاهانه در صفوف مقدس سربازی دفاع از وطن منحیث سپاهی سنگر شکن در مقابل دهشت افگانان شجاعانه رزمیده ودرجبه مبارزه دفاع از وطن به حیث افسر ناب درمیدان نبرد درخشیده است . جنرال دوستم فرزند مردم از میان مردم برخاسته با جسارت و درایت نظامی اکثر مناطق کشور را از وجود نوکران زرخرید پاکستانی پاک کرده تجارب جنگی آموخته ودر راه دفاع از وطن به مقام های عالی جنرالی رسیده است .
جنرال دوستم به خاطرعقیم ساختن تجاوزات و دسایس دشمنان افغانستان با قوه اتحاد مردمی و نیروهای داد خواه وعدالت پسند چون سرباز قهرمان مردم و افسر دلاور مجرب و کار آگاه نظامی به خاطر دفاع از وجب وجب خاک افغانستان ومردمش درهرگونه شرایط دشوار با شجاعت ودلاوری در کنار مردم قرار داشته است چنانچه اخیراُ حضور این جنرال کاردیده در ولایت فاریاب و دیگر مناطق شمال کشور نقشه دسایس شوم دشمنان را خنثی نموده وآرامش را درین مناطق بازگردانیده است.
در حالی که مخالفین اش او را به قوم گرایی متهم می سازند ؛ ولی معلوم بود که مردم مناطق آزاد شده پشتون نشین ازسلطه طالبان چه گونه به استقبال دوستم شتافتند و پشتیبانی خود را از آن اظهار نمودند . قدرت نفوذی ونیروی مردمی دوستم در شمال کشور ومحل دهلیز عبوری دشمن چون نقطه استراتیژی در بازی های رقابتی قدرت های بزرگ ، موقف آنرا مهم وموقعیت آنرا دشوار ساخته است که با چنین تحرکات نظامی شجاعانه جنرال دوستم به خاطر درهم کوبیدن گروه های دشمن و نابود ساختن پایگاه های تروریستی موفقیت هایش برای دیگران غیرقابل تحمل و خودش را به یک چالش انتقام جویانه مواجه می سازند ولی حقیقت آنست که هرنهاد دولتی ومردمی که ازاتکای مردمی برخوردار باشد همیشه پیروز خواهد بود .
طوری که گفته آمدیم صدای جمع کثیری از روشنفکران وطنپرست افغانستان در رابطه به پشتیبانی از جنرال دوستم در داخل و خارج کشور وسیعاً بلند شده است آن ها اتهامات بی اساس در باره جنرال دوستم را رد نموده و از آن پشتیبانی خویش را اعلام کرده اند .
آنچه برای مردم افغانستان در رابطه به صلح و امنیت مایه امید واری است اتحاد سراسری وهمبسته گی قاطعانه مردم وبسیج آنان بدور فرزندان راستین و مدافعان صدیق کشور و نیروهای داد خواه وعدالت پسند که در میدان نبرد روشنی بر تیره گی افتخار ایثار و آزاده گی از خود بجا می گذارند . باید گفت که واکنش های تند ارگ ومنابع خارجی عزم جنرال دوستم را در امر دفاع قاطعانه از خاک وطن ومردم شریف افغانستان در تامین امنیت ، صلح ودموکراسی راسخ تر خواهد ساخت زیرا مردم حق شناس افغانستان در کنار فرزندان راستین خود قرار خواهند داشت. به امید تامین صلح و عدالت واقعی درکشور و جهان .
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۲۱۲۱
نـوش دارو پـس از فـاجعـه
امریکا فروش اسلحه به عربستان را محدود کرد
اوایل ماه اگست سال جاری ترسایی، پنتاگون اعلام کرد دولت باراک اوباما رییس جمهوری امریکا، پیشنهاد فروش ١١٥ میلیارد دلار سلاح به عربستان سعودی را مطرح کرده است. البته خبر بهخودی خود تعجب آور نبود و گرچه این بالاترین پیشنهاد تسلیحاتی ارایه شده امریکا به عربستان سعودی در ٧١ سال اخیر به شمار می رفت، اما درنهایت همه می دانستند و می دانند پادشاهی عربستان یکی از بزرگ ترین خریداران اسلحه از امریکا بوده و هست، اما نکته حیرت آور زمان اعلام چنین خبری بود؛ آنهم درست زمانی که نقض حقوق بشر عربستان در یمن و کشتار گسترده غیرنظامیان، صدای سازمانهای حقوق بشری را درآورده بود و انتقادات بینالمللی متوجه پادشاهی سعودی بود، ایالات متحده خبر این پیشنهاد را منتشر کرد خبری که بسیاری می گفتند حاوی یک پیام مشخص برای ریاض است: ما در این جنگ کنارات ایستادهایم.
باراک اوباما که در طول دو دوره ریاست جمهوری ادامه دهنده اقدامات جنگ طلبانه روسای جمهوری پیشین امریکا بود، در آخرین ماه حضورش در کاخ سفید ظاهرا می خواهد خود را تطهیر کند. روز گذشته امریکا از محدودکردن فروش تسلیحات نظامی به عربستان سعودی خبر داد و دلیل آن را شمار بالای تعداد مرگ ومیر غیرنظامیان یمنی در بمبارانهای عربستان سعودی اعلام کرد. آن طور که یکی از مقامات دولت اوباما به رویترز گفته است، مشکلات سیستماتیک و دنباله دار عربستان سعودی در نشانه گیری حملات هوایی در یمن، فروش سلاح به عربستان از جمله فروش سلاحهای هدایت شونده با دقت بالا را متوقف می کند.
عربستان سعودی جنگ یمن را در ماه مارچ سال ٢٠١٥ و بعد از کسب اجازه از ایالات متحده آغاز کرد. عادل الجبیر سفیر وقت عربستان در واشنگتن، که حالا وزیر خارجه پادشاهی عربستان است در همان ماه مارچ به کاخ سفید رفت و طرح حمله به یمن را با مقامات دولت امریکا در میان گذاشت و مدعی شد ایران از طریق حوثیها به حیاط خلوت عربستان سعودی وارد شده و ازهمین رو مداخله نظامی اجتناب ناپذیر است.
در آن زمان حوثیها، صنعا پایتخت یمن را تصرف و دولت منصورهادی را سرنگون کرده بودند. تنها چند روز پس از آن دیدار، بمب افکنهای عربستان سعودی حمله به اهداف حوثی ها در یمن را آغاز کردند؛ مداخله ای که با همراهی سلاح های امریکایی از آغاز سال ٢٠١٥ ترسایی تا اکنون، یمن را به فاجعه ای جبران ناپذیر کشانده؛ بیش از ١٠ هزار کشته که بیشتر آن غیرنظامیان هستند و آواره گی سه میلیون یمنی از خانه های شان و در کنار آن ٢١ میلیون نفر که محتاج کمکهای بشردوستانه اند.
در ماه سپتامبر موسسه « یمن دیتا پراجکت » با تهیه گزارشی اعلام کرد بیش از یک سوم حملات هوایی عربستان و ایالات متحده در یمن اماکن مربوط به غیرنظامیان را هدف قرار داده است. مکانهایی مثل: بیمارستان، مدارس، مساجد و ساختمانهای دولتی. در این گزارش آمده بود از هشتهزار و ٦٠٠ حمله هوایی بین ماه مارچ ٢٠١٥ تا اگست ٢٠١٦ ترسایی سه هزار و ٥٧٧ حمله مواضع نظامیان را هدف قرار داده درحالی که غیرنظامیان سه هزار و ١٥٨ بار مورد هدف قرار گرفته اند.
البته پس از کشتار ماه اکتوبرعربستان در یمن، بحثهایی درباره احتمال توقف فروش تسلیحات نظامی در امریکا درگرفت. در ماه اکتوبر بیش از ۱۴۰ نفر در حمله ای هوایی به یک مراسم عزاداری در یمن کشته شدند و ایتلاف تحت رهبری عربستان سعودی مقصر شناخته شد که در حمایت از دولت منتخب یمن علیه حوثیها عملیات انجام می دهد. بعد از آن ند پرایس سخن گوی شورای امنیت ملی کاخ سفید، به عربستان سعودی اخطار داد همکاریهای امنیتی امریکا با عربستان «چک سفید امضا نیست».
اما درحالی که فروش بعضی سلاح ها محدود خواهد شد، امریکا اعلام کرده به ارایه اطلاعات تجسسی در زمینه امنیت مرزی به عربستان ادامه خواهد داد. مقام پنتاگون در گفت وگو با رویترزگفت خلبانهای شرکت کننده درعملیات هوایی تحت هدایت عربستان برای پرهیز از کشته شدن غیرنظامیان تا جای ممکن، آموزش خواهند دید. انتظار می رود سایر قرارداد های نظامی امریکا و عربستان از جمله توافقی برای تامین بیش از سه میلیارد دلار هلیکوپتر نظامی اجرا شود.
افزایش فشارها بر بریتانیا
یکی دیگر ازکشورهایی که در چند ماه اخیر به دلیل فروش اسلحه به عربستان سعودی مورد انتقاد قرارگرفته بریتانیاست و اکنون حرکت اخیر امریکا احتمالا فشارها بر بریتانیا را افزایش می دهد. بریتانیا نه فقط به ریاض اسلحه می فروشد، بلکه پرسونل نظامی این کشورهم در مقر نظامی عربستان حضور دارند. اندرو اسمیت از کارزار علیه تجارت اسلحه مستقر در بریتانیا به گاردین گفت: « بریتانیا هم مثل ایالات متحده امریکا تسلیحاتی با ارزش میلیاردها پوند به عربستان سعودی فروخته است. شرکتهای اسلحه بریتانیا هم مانند همتایان امریکایی خود به این نابودی دامن زدهاند و از آن سود بردهاند. اگر ایالات متحده درباره حمایت خود از عربستان سعودی تردید کرده، پس چرا دولت بریتانیا از حمایت خود دست نکشد؟ چرا اهمیت حقوق بشر از اهمیت سود شرکتهای اسلحه کمتر در نظر گرفته میشود».
جرمی کوربین رهبر حزب « کارگر بریتانیا » هم بارها مخالفت خود با فروش سلاح به عربستان را اعلام کرده است. کوربین ماه گذشته در مجلس عوام بریتانیا ضمن تکرار درخواست برای انجام شدن تحقیقات مستقل درباره جرایم جنگی صورت گرفته در یمن، گفت بحران یمن دارد به فراموشی سپرده می شود و بریتانیا باید از نفوذ خود استفاده کند تا به مردم این کشور یاری برساند. او خطاب به ترزا می نخست وزیر بریتانیا گفت : آیا وقت آن نرسیده است که بریتانیا فروش سلاح را به عربستان پایان دهد./ شرق
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۱۱۶
لیست حامیان بینالمللی داعش
به نقل از العالم با استناد به پایگاه « گلوبال ریسرچ » کانادا در تازه ترین گزارش افشاگرانه خود، فهرستی را از۶ کشور به عنوان حامیان گروه تروریستی داعش در جهان معرفی کرد. گلوبال ریسرچ در گزارشی تاکید کرد که این فهرست را تم اندرسون نویسنده و مولف امریکایی برای کتابش تهیه کرده و قرار است این کتاب با نام « جنگ پلید در سوریه » به زودی منتشر شود. اندرسون در این کتاب به کشورها و طرف های حامی داعش و راه های این حمایت پرداخته است. بر اساس این گزارش عربستان، ترکیه ، قطر، اسراییل، انگلستان، فرانسه و امریکا از داعش حمایت و پشتیبانی می کنند، که به طور مختصر نقش هریک از آنها در این حمایت به شرح زیر است.
عربستان : در سال ۲۰۰۶ ترسایی عربستان از امریکا دستور مستقیم برای تشکیل داعش ( درعراق ) برای جلوگیری از نزدیک شدن روابط این کشور با ایران دریافت کرد. در سال ۲۰۱۱ ترسایی عربستان از شورش مسلحانه در شهر درعای سوریه پشتیبانی کرد و به حمایت مالی و تسلیحاتی از همه عناصر مسلح در سوریه پرداخت، و جبهه بندی بین این عناصر را حفظ کرد تا از استقلال آنها بکاهد.
ترکیه : دولت ترکیه گذرگاه امنی را برای عناصر مسلح جهت عزیمت به شمال سوریه فراهم کرد و جبهه النصره را با همکاری عربستان ایجاد کرد. این کشور گروه مسلح موسوم به « جیش الفتح » را در عملیات یورش در شمال سوریه در سال ۲۰۱۵ ترسایی فرماندهی کرد و میزبان سران گروههای مسلح بود و روند فروش نفتی را که داعش به چنگ آورده بود، سازماندهی کرد و خدمات پزشکی به داعش ارایه داد.
قطر: در دوره ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ ترسایی، قطر میلیاردها دلار به گروه اخوان المسلمین مرتبط با گروه های مسلح نظیر« گروه فاروق » اف.اس.ای داد. بعد از سال ۲۰۱۳ ترسایی قطر از ایتلاف جیش الفتح با محور ترکیه ـ عربستان حمایت کرد. اسراییل همه جنگ جویان مسلح در سوریه را با سلاح و تقدیم خدمات پزشکی یاری رساند. داعش و جبهه النصره از جمله این گروهها بودند که از حمایت رژیم برخوردار شدند. علاوه بر اینکه مراکز هماهنگی در جولان اشغالی سوریه برای آنها ایجاد کرد. انگلستان : این کشور به عناصر مسلح در سوریه به منظور همکاری نزدیک با هسته های القاعده کمک تسلیحاتی کرد و این کمک ها برای گروه های مسلح یاد شده به طور منظم ادامه یافت.
فرانسه : دولت فرانسه خط مشی انگلستان را در کمک تسلیحاتی منظم به گروه های مسلح در سوریه دنبال کرد.
امریکا : نقش امریکا در حمایت از داعش فراگیرتر بود؛ به گونه ای که هدایت و هماهنگی همه فعالیتهای کشورها و طرفهای حامی داعش را برعهده داشت و از پایگاههای نظامی در ترکیه، قطر، اردن، عراق و عربستان برای این منظور استفاده کرد.
گلوبال ریسرچ نوشت: آمریکا داعش را از مناطق کردنشین دور و آنها را رها کرد تا به سوریه حمله کنند. به گفته مسولان عراقی، امریکا به داعش به طور مستقیم از طریق هوایی سلاح می رساند./ اسپوتنیک
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۱۱۷
آیا انتخابات ریاست جمهوری فرانسه مانند امریکا شگفتی سازمی شود؟
شوكران درکاخ الیزه
نفیسه كریمی
هرچند از هم اکنون نگرانی های بیشماری وجود دارد که سناریو « دونالد ترامپ» در فرانسه تکرار شود، اما پیروزی « ژان مارین لوپن » در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۷ ترسایی بعید به نظر می رسد. پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده امریکا، مجموعه ای از گمانه زنیها را در رسانهها به راه انداخته که زلزله سیاسی اینبار و پس از کاخ سفید قرار است در کاخ الیزه روی دهد.
اکنون در همه طیفهای سیاسی این پرسش مطرح می شود اگر سناریوی امریکا، خود را در فرانسه تکرار کند و مارین لوپن، رهبر راست گرایان افراطی «جبهه ملی »، در ماه می ۲۰۱۷ ترسایی به عنوان رییس جمهوری بعدی وارد کاخ الیزه شود، چه اتفاقی روی خواهد داد.
فرانسوا اولاند، رییس جمهوری فرانسه فقط می گوید در « دوره بلاتکلیفی » به سر می بریم درحالیکه آلن ژوپه رقیب درون حزبی فرانسوا فیون نامزد نهایی حزب راست گرای جمهوریخواهان هشدار می دهد «خطر عوام فریبی و افراط گرایی » فرانسویها را تهدید می کند. این در حالی است که روزنامه چپ گرای « لیبراسیون » با انتخاب تیتری جنجالی از دوران « آخرالزمانی ترامپیزم» خبر می دهد و یوهان هوفناگل مقاله نویس این روزنامه می نویسد: « بیگانه ستیزی و گرایش به سمت احزاب راست به لطف «لیبرالسیم بدون محدودیت» در سراسر اروپا در حال افزایش است».
حتا روزنامه راست گرای « فیگارو»، از « مغلوب شدن اروپا به دنبال پیروزی ترامپ» سخن می گوید و ژرومه فنوگیلو سردبیر روزنامه «موند»، می نویسد انتخاب ترامپ یک زلزله است که دموکراسی غربی را تغییر می دهد. اکنون کاملا قابل درک به نظر می رسد که بخواهیم شباهتهای کمپاین و برنامه های سیاسی دونالد ترامپ و مارین لوپن را با یک دیگر قیاس و نقاط مشترک آنان را پیدا کنیم. هرچند ایدیولوژیهای یک سان لزوما دستاورد های سیاسی مشابه را تضمین نمی کنند، چرا که زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فرانسه و ایالات متحده کاملا متفاوت است. درحقیقت همین تفاوتها به مارین لوپن اجازه نمی دهد پیروزی مانند ترامپ را از آن خود کند.
روزنامه بریتانیایی ایندیپندنت، پیروزی فرونت ناسیونال در انتخابات گذشته را « خیزش فاشیستی » توصیف کرد. در این انتخابات محلی جبهه ملی در مناطقی از فرانسه توانست در مرحله اول انتخابات اکثریت نسبی آرا را به دست آورد که طبقات ضعیف و فقیر فرانسه ساکن هستند و به طور سنتی پایگاه اجتماعی سوسیالیستها بوده است. در واقع رای مردم فرانسه در این مناطق به فرونت ناسیونال، رای نه به عملکرد دولت سوسیالیست فرانسوا اولاند است. موج پناه جویان به اروپا و حملات تروریستی ۱۳ نوامبر پاریس فرصت تازهای را برای مارین لوپن فرونت ناسیونال فراهم کرد که به شدت انتقادات خود به سوسیالیستهای حاکم در تامین امنیت و سیاست خارجی فرانسه بیفزاید.
مارین لوپن خلاف دیگر سیاستمداران راست و چپ میانه فرانسه، به شدت مخالف سیاست خارجی فرانسه در سوریه و معتقد به حمایت از « بشار اسد » رییسجمهوری سوریه برای مبارزه با گروههای تروریست است. اما انتخابات محلی گذشته فرانسه نشان داد صحنه سیاسی این کشور درحال تغییر از دوضلعی به سه ضلعی است. تا اکنون رقابتی جدی میان دو جریان راست و چپ میانه فرانسه برای کسب قدرت بود اکنون راستهای افراطی فرانسه نیز مدعی کسب قدرت هستند.
لوپن می گوید پیروزی اش در انتخابات سال آتی ریاست جمهوری فرانسه، یک جبهه سه گانه از رهبران جهان متشکل از دونالد ترامپ، ولادیمیر پوتین، رییس جمهوری روسیه و مارین لوپن تشکیل می دهد که مناسب صلح جهانی است. این سیاست مدار ضد اروپا و ضد مهاجرت و فقط رهبر سیاسی فرانسه که از پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری خشنود شد، با اعلام آغاز به کار کمپاین خود بر انتخابات ۲۰۱۷ فرانسه تاکید کرد: « این جنبشی جهانی است؛ جنبشی جهانی که جهانیشدن کنترول نشده، شامل لیبرالیزم افراطی مخرب و ازبین رفتن دولتهای مردمی و مرزها می شود». او گفت: اگر من در انتخابات پیروز شوم، روابط خوبی با روسیه برقرار می کنم و جبهه ای متشکل از خودم، دونالد ترامپ، رییس جمهوری منتخب امریکا و ولادیمیر پوتین ایجاد می کنم که مناسب صلح جهانی است.
فرانسوا فریسوز مقاله نویس این روزنامه نوشت: « واقعیت سیاسی در فرانسه اکنون در یک سوال خلاصه شده است؛ چه کسی می تواند مانع قدرتگرفتن لوپن شود؟». دانستن دلیل محبوبیت چهرههای راست افراطی سخت نیست. طبقه سیاسی حاکم در امریکا و فرانسه در فهم و رسیده گی به نگرانی تعداد زیادی از مردم طبقه متوسط ناکام مانده است. یکی از طرفداران ترامپ می گوید: « ترامپ از چیزی حرف می زند که دیگران جراات گفتنش را ندارند». وقتی او از اخراج میلیون ها مهاجر غیرقانونی مکزیکی سخن می گوید، طرفدارانش به وجد میآیند. او زمانی که خواستار ممنوعیت ورود مهاجران مسلمان به امریکا می شود، طبقه سیاسی و رسانه ها وحشت خود را در برابر این اظهارات نشان می دهند. اما پس از وقوع حمله تروریستی « سن برناردینو» بسیاری از مردم با خود می گویند، چرا نه؟ زمانیکه در یکی از نظرسنجیهای اخیر از پاسخ دهنده گان پرسیده شد آیا ارزشهای اسلامی با ارزشها و سبک زنده گی امریکایی سازگاری دارد، ۷۶ درصد طرفداران حزب جمهوری خواه پاسخ منفی دادند. مانند جمهوری خواهان، ۴۳ درصد هواداران حزب دموکرات نیز موافق سازگار نبودن ارزشهای اسلامی با سبک زنده گی امریکایی بودند.
این همان ترامپیزم واقعی است. دونالد ترامپ در روی صحنه است و حرفهای خود را می زند و دیگران فریاد می کشند، چراکه پوپولیستها پاسخ های ساده برای مسایل دشوار دارند؛ به ویژه مسایلی که نخبه گان حاکم توجهی به آن نمی کنند یا نمی خواهند آنان را در اولویت قرار دهند.
این موضوع درباره مارین لوپن نیز صادق است. مردم به این دلیل به او روی میآورند که به وضعیت و مطالبات شان، به ویژه مردم روستایی و شهرک های کوچک، جوانان و بی کاران و افرادی که از اقتصاد فرانسه به شدت آسیب دیدهاند، توجه می کند. مارین لوپن خلاف ترامپ، اهل آتشافروزی نیست. او در مقایسه با ترامپ معقول تر و معتدل تر به نظر می آید. او به سختی می کوشد گذشته نژادپرستانه مشهود حزب خود را پاک کند. اما او نیز توانسته است به خوبی از ناکامی احزاب اصلی برای رفع مشکلات جدی اقتصاد و سیستم مهاجرتی فرانسه استفاده کند.
ظاهرا خیلی شیک و ساده است به آسانی به طرفداران ترامپ و لوپن، عنوان جاهلان بی فرهنگ زد که نمی توانند خود را با مدرنیته، پیشرفت و واقعیت جهانی مهاجرت منطبق کنند. این تحلیل رایج کارشناسان و نخبه گان سیاسی است اما این نوع پاسخ، خود بخشی از مشکل است. پیروزی دو چهره اشاره شده پیش از آنکه ناشی از واکنش غریزی رایدهنده گان به مشکلات شان باشد، رابطه نزدیکی با بی کفایتی رهبری سیاسی جامعه دارد.
استیفن ارلنجر ستون نویس روزنامه « نیویورک تایمز»، مینویسد: «موفقیت لوپن ناشی از ناکامی و خلا راست میانه، محافظه کاری ضعیف حزب سوسیالیست و ناتوانی اتحادیه اروپا در ارایه پاسخ مناسب به چالشهای فراروی اروپاست ». به همین دلیل، پیروزی ترامپ تا حد زیادی ناشی از ناتوانی حزب جمهوری خواه برای ارایه بدیل جذاب تر از حزب دموکرات برای طرفدارانش است. در هر دو کشور مردم تفاوت زیادی میان احزاب سیاسی قدیمی حاکم نمیبینند؛ گویا همه آنها بخشی از جماعتی از افراد کهنهکار و مشابهیاند که فقط فردی بیرونی میتواند این جماعت یکدست و متحد را، چندپارچه کند.
درعینحال، نباید فراموش کرد لوپن و ترامپ از رشد افراطیت و شوک رویدادهای تروریستی در این دو کشور نفع بردهاند. افزایش هراس از تهدیدات و حملات تروریستی که در اغلب موارد به نحوی با مساله مهاجرتها نیز پیوند دارد، بر هیزم آتش مهاجرت ستیزی افزوده است. فرانسه در سال گذشته شاهد دو حمله گسترده و خونین تروریستی بوده است که در اثر آنها بیش از ۲۰۰ نفر کشته و افزون بر ۵۰۰ نفر زخمی شدهاند؛ از زمان جنگ دوم جهانی بدین سو وجود چنین کشتارهایی در کشورهای اروپای غربی بی سابقه است.
اما نارضایتی ای که ترامپ و لوپن از آن تغذیه می شوند، به مراتب عمیق تر است. الکسیس برزت سردبیر روزنامه فیگارو می گوید: « این حس خشم تاریخ طولانی دارد. این خشم سرد، بی رحم، آشکار و سنگدل است. این خشم در ۳۰ سال موجودیت دولت ضعیف و ناکامیهای حکومتها پرورش یافته است». مردم فکر می کنند ارزشهای محبوب خود را از دست می دهند و این در حالی است آقای ترامپ و خانم لوپن وعده احیای ارزشهای ازدست رفته را می دهند.
مارتین شولتز رییس پارلمان اروپا، در گفت وگو با روزنامه اتریشی « استاندارد» تاکید میکند اولویت دادن به ملیت ها و ملی گرایی که درحال حاضر اتحادیه اروپا چنین روندی را تجربه می کند و ضد اروپاییان آن را به عنوان راه حل همه مسایل تبلیغ می کنند، دقیقا به این دلیل است که ما نتوانستیم بحران پناهنده گان، بحران مالی و مسایل در سیاست تجاری را حل کنیم. آنچه از طرف شهروندان این روزها درخواست می شود (ملی گرایی برای راه حل بحران ها ) در اصل بسیاری از مسایل ما را ایجاد می کند.
او ادامه می دهد : « اروپا یک قاره ثروتمند است، اما ثروت این قاره به صورت نابرابر تقسیم می شود. دوم این که یک تهدید سقوط برای این اتحادیه وجود دارد که همواره انسان های بیشتر در این اتحادیه چنین احساسی پیدا می کنند».
همچنین شولتز به شکاف قوی بین شهر و روستا در این اتحادیه اشاره كرده و آن را عامل وخامت بیشتر اوضاع دانسته و در بخش دیگری از این گفت وگو تاکید می کند: « وقتی که بیش از ۲۰ سال پیش به عنوان نماینده به پارلمان اروپا وارد شدم، سران کشورهایی بودند که برای برگزاری نشستها به بروکسل آمده و می گفتند یک اتحادیه اروپایی قدرتمند بهترین؛ آنها این اتحادیه را تقویت می کردند. دراینمیان تغییراتی ایجاد شده است و امروز ما سران کشورهایی را داریم که به نشست های اتحادیه اروپا می آیند و می گویند « اینجا هستم تا از علایق و منافع کشور خود دفاع کنم ». آنها به گونه ای رفتار می کنند که انگار بروکسل آنها را هدف حمله قرار داده و آنها می خواهند از خود دفاع کنند. این تغییر فکر است». رییس پارلمان اروپا که شخصیتهایی مانند مارین لوپن و ترامپ را خطرناک می داند، بر این باور است آن دو پوپولیستهای خطرناکی هستند که شراب راست افراطی کهنه را در بوتلهای جدید ارایه می دهند. لوپن برای فرانسویها برنامه هایی را مدنظر دارد که این کشور را به ورطه پرتگاه میکشاند. خروج فرانسه از منطقه یورو در این کشور فاجعه به بار می آورد. همچنین خروج فرانسه از اتحادیه اروپا بقیه اروپا را گرفتار بحرانی دراماتیک می کند.
امید به شرایط متفاوت سیاسی
با وجود همه شباهت در بطن جامعه امریکا و فرانسه و نگرانی مشترک شهروندان دو کشور از بحرانها و رویدادهای جهانی، بسیاری از کارشناسان به سیستم سیاسی متفاوت این دو کشور دل بسته اند و بر این باورند همین تفاوت نمی گذارد دومینو ترامپ، در فرانسه تکرار شود، هرچند در اولین نگاه اشتراکی میان لوپن فرانسوی و ترامپ امریکایی به خوبی قابل درک است. این کارشناسان می گویند سیستم سیاسی امریکا اساسا دوحزبی است و بههمین دلیل نسبت به سیستم چند حزبی پاریس پیش بینیپذیرتر است. این سیستم به همه گروهها اجازه می دهد ایتلاف خود را شکل دهند و همین امر درنهایت می تواند مانع از پیروزی لوپن در انتخابات سال آینده ترسایی شود.
از سوی دیگر، انتخابات امریکا تک مرحله ای است حال آنکه سیستم دومرحله ای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه این فرصت را در اختیار دو کاندیدای نهایی قرار می دهد تا برنامهها و سیاستهای خود را برای جذب آرای بیشتر تقویت کنند و بتوانند از اردوگاه رقیب افرادی را به سمت خود بکشانند.
در چنین شرایطی چهرههای سیاسی از هر دو جناح راست و چپ مانند فیون، اولاند و نیکلا سارکوزی رییس جمهوری پیشین فرانسه، که از گردونه رقابتها حذف شد، برای دورکردن لوپن از کاخ الیزه به سمت رقیب او، متمایل خواهند شد و مردم را در دور دوم رقابتها برای رای ندادن به رهبر فرونت ناسیونال تشویق خواهند کرد.
در گذشته این اتفاق بارها روی داده است و چپ های فرانسوی برای جلوگیری از ورود نماینده حزب راست افراطی به کاخ الیزه به کاندیدای دیگر احزاب فرانسه مانند نماینده راست میانه و حتا کاندیدای حزب دست راستی، رای دادهاند برای مثال، در انتخابات سال ۲۰۰۲ ترسایی ، ژان ماری لوپن پدر مارین لوپن، در مرحله نهایی با همین روش از تصاحب عنوان ریاست جمهوری فرانسه بازماند.
اما مردم فرانسه در آن تاریخ اقدامی کم سابقه از خود به نمایش گذاشتند و در برابر تهدید ناشی از پیروزی یک نامزد راست افراطی در انتخابات با یکدیگر متحد شدند و اتحاد راستهای میانه و چپها ژاک شیراک را در مرحله دوم انتخابات به پیروزی رساند و شیراک توانست در مرحله دوم با پیروزی قاطع و کسب 82 درصد از آرای فرانسویها به کاخ الیزه راه یابد.
اما امروز با گذشت نزدیک به ۱۵ سال از آن روزها، وضعیت و شرایط فرانسه و اتحادیه اروپا و حتا جهان دگرگون شده است، مساله مهاجرتها که دوسالی است به طور جدی و فراگیر غالب کشورهای اروپایی از جمله فرانسه را درگیر خود کرده، شعارهای بیگانه هراسانه و مهاجرستیزانه راستهای افراطی را پیش چشم مردم موجه تر کرده است.
راستهای افراطی در فرانسه امیدوارند با تغییر شرایط دریکی، دو سال گذشته میزان آرای آنها در انتخابات ریاست جمهوری پنج ماه آینده فرانسه به طور قابل ملاحظه ای بالا رفته باشد. خانم لوپن بسیار امیدوار است نتیجه تحولات دو سال گذشته در کشورش و قاره اروپا را در انتخابات آتی فرانسه برداشت کند. او امیدوار است با رای مردم فرانسه نخستین رییس جمهور زن فرانسه شود.
در صورت پیروزی راستهای افراطی در انتخابات آتی فرانسه می توان این برداشت را داشت که نتیجه ریفراندوم اخیر در بریتانیا و انتخابات امریکا فقط یک حادثه منحصربه فرد نبوده و در کشورهای اروپایی ـ به ویژه اروپای غربی- و امریکای شمالی جنبشی در حال شکل گیری است که به طور جدی خواهان بازگشت به الگوی دولتهای ملی و مرزهای مشخص و محدود است. باید دید با گذشت 15 سال از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۲ فرانسه، آیا مردم فرانسه در انتخابات آینده همچنان در برابر خطر راستهای افراطی متحد می مانند یا این که این بار برخلاف ۱۵ سال پیش، با رای خود به استقبال آنها خواهند رفت./ شرق
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۹۱۲