جنبش « دوازدهم جوزا » گامی هست بطرف حاکمیت مردم
داکتر آرین
در بیست پنج سال اخیرحاکمیت استبدادی مذهبی و فرمانروایی بیگانگان در میهن ما، این اولین موج عمومی خواسته های مردم بخاطر صلح، ثبات و ایجاد امنیت در کشور و علیه خودسری ها و یکه تازی های دولت اختناق و ترور « غیراسلامی افغانستان» می باشد، این جنبش بیانگر آن است که دیر یا زود مردمی خسته از دروغ و فریب یک حاکمیتی خود کامه و گندیده از فساد و جنایت، مجبور به قیام های مردمی تر و جنبش های سراسری تر و قاطعانه تر خواهند شد. این جنبش یک تکانه ای، از خلق به جان رسیده بود که در مقابل یک رژیم سفاک و مستبدی که در میان توده های مردم منزوی، مطرود و مورد تنفر می باشد و با بحران سیاسی، اجتماعی و رکود عمومی و فساد سراسری مواجه است، با تقاضا های قانونی و مشروع صورت گرفت.
اگر بصورت پیگیر به خواسته ها و عملی نمودن عدالت و تامین حقوق حقه مردم که بهبود زندگی و آوردن صلح و ثبات دایمی است، اقدامات جدی و اساسی انجام داده نشود، بدون تردید که جنبش در افغانستان سراسری شده جایگاه و پایگاه اش میان مردم گسترش می یابد، مردم از جنگ، انتحار و انفجار به ستوه آمده اند و همین نا امنی ها باعث آن شد که تا بعد از دونیم دهه خاموشی سیاسی موج جدیدی از مبارزات، مقاومت و قیام را بوجود آورد.
درس ها تاریخ و تجارب جنبش های توده ئی تاکید بر آن دارد - زمانی جنبش های عدالتخواهانه پیروز شده اند، که در مرکز و پیشاپیش آن احزاب ملی، مترقی و میهن پرست قرار داشته و پرچم عدالت خواهی آنان را به دوش کشیده اند، زیرا فقط آرزوهای مقدس، عدالت خواهی انفرادی و آمال والای انسانی به تنهایی برای رسیدن به خواسته ها و یا حفظ و ادامه جنبش به هیچ وجه کافی نبوده و پیروزی نهایی بعید می باشد، این به این خاطر است که مبارزات عدات خواهانه و ترقی خواهانه هیچ گاهی از رویارویی سرسختانه دشمنان عدالت و ترقی، از توطئه ها، تحریکات،خرابکاری ها، حملات وحشیانه و خونین، تخریبات داخلی و خارجی در امان نمانده و به هیچ وجه مصئون نبوده و نیست، به این سبب نگارنده پیشاهنگ بودن احزاب مترقی، خلقی و ملی و معتدل اسلامی را در پیشاپیش جنبش ها و خیزش های مردمی افغانستان ضروری می دانم تا بتوانند مبارزات را به شکل مسالمت آمیز، بدون خشونت و خردمندانه رهبری کنند، تا اینکه از عوامل استبداد، سرکوب، شکست، خشونت و بی نظمی، جنبش را نجات داده و از بروز توطئه های رنگارنگ مانند نفاق ملی، تفرقه های زبان و ملیت، منطقه و مذهب و نفوذ دشمن در داخل جنبش ممانعت بعمل آورند و این توانایی و هنر سیاسی تنها در صلاحیت و نبوع احزاب سیاسی ملی و مترقی، فراگیر منسجم و با نظم است. زیرا تنها آنان با حیله و نیرنگ های ارتجاع و استبداد و تروریزم آشنایی کامل و دیرینه دارند.
به این ترتیب مرحله دیگری برای آزمون احزاب سیاسی ترقی خواه و عدالت پسند، ملی و معتدل اسلامی به وجود آمده و زمانی تجربه و تیوری های اجتماعی و سیاسی اتحادها، وحدت ها و ائتلاف ها فرا رسیده است، تا به کارنامه های ننگین این دولت نفرت انگیز که تنها هنرش ایجاد تفرقه میان ملیت های به هم برادر و برابر افغانستان و آفرینش مرگ و بدبختی برای مردم آن است، با تشکیل "جبهه ملی" و یک اپوزیسیون قوی پایان بخشند.
افغانستان امروز در شرایط حساسی بسر می برد و فقط یک جنبش توده ایی و یک دولت مردمی که بدیل سیاسی و جای گزین دولت اسلامی افغانستان گردد، تنها راه خروج کشور را از این بحران عمومی تنضمین می نماید، در غیر آن "همین آش و همین کاسه" است و دشنه ای دشمنان مردم، آزادی، عدالت و دموکراسی بعد از این صد بار تیزتر خواهد شد و الی نابودی کامل افغانستان و مردم آن ادمه خواهد داشت، که در نتیجه این نظام بی ماهیت، بی کفایت و بی صلاحیت، پر از فساد و جنایت پا برجا می ماند، آنهم نه بخاطر اینکه این رژیم پشتوانه مردمی دارد و قدرتمند است، بلکه به جهت عدم عامل سیاسی قوی و ضعف نیروهای اپوزیسیون خواهد بود.
دولت قرون وسطایی و پر از فساد افغانستان نه تنها از صلح و امنیت، از جان و مال مردم نمی تواند دفاع و حفاظت کند، بلکه خواسته های عادلانه و تظاهرات صلح آمیز مردم را نیز به خون می کشد، دموکراسی و ارزش های انسانی را زیر پا و لگد مال کرده، جامعه را عقب کشانده و تمامی دستاوردهای یک سده مبارزات دموکراتیک و عدالتخوا هانه را نابود نموده و حق مسلم توده ها را از آنان گرفته و ثروت های ملی و بیت المال را به یغما برده است، به همین سبب میخواهد، با تقویه ایکسترمیزم و بنیاد گرایی و با سرکوب لجام گسیخته و وحشیانه و به رگبار کشیدن مردم و ایجاد فضای رعب و وحشت به حیات ننگین خود ادامه دهد، این حاکمیت نا همگون و نا همزاد که با شرایط جهان و تمدن قرن بیست و یکم و خواست های دموکراتیک، حقوق بشر و شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمان، نه تنها کوچکترین تطابق و تناسبی ندارد و پاسخگو نمی باشد، بلکه جهت تثبیت و حفظ قدرت خویش به تناوب به بحران افزوده و با مانور های خطرناک و ضد مردمی و ضد بشری خود می خواهد چند صباحی دیگر هم بر عمر "وحدت ملی" خود خوانده خویش بیافزاید.
به این ترتیب در چنین حالاتی که هیچ چشم انداز روشن دیگر دیده نمی شود، تاریخ و تجربه نهضت ها و جنبش های ملی و بین المللی روایت دیگری ندارد به جز اینکه:
۱ - سرنگونی دولت و قدرت سیاسی که، مردم خویش را به رگبار می گیرد و بخون می کشاند، از طریق انقلاب سیاسی.
۲ - تبدیل و تغیر قدرت سیاسی(دولت).
اما آیا سرنگونی یک دولت، تنها راه نجات یک کشور است؟ اگر نیست چه باید کرد؟ یک راه دیگری هم وجود دارد که می تواند از خشونت و خون ریزی های بیشتر در آینده جلو گیری نماید: باید دولت اسلامی افغانستان قدرت سیاسی را بطور مسالمت آمیز به "شورا" و یا "جبهه ملی" متشکل از احزاب چپ و راست معتدل، به توده های مردم و نمایندگان واقعی آنان واگذار نماید، نه به بنیادگرایی، زیرا در بیست و پنچ سال اخیر در نتیجه ای غلبه تفکر "راست افراطی" لبه تیز اندیشه های میهن پرستانه کند و روند پیشرفت جامعه حالت ایستا را بخود گرفت، فرهنگ به عقب کشانده شده، علم و دانش به شدت پامال گردیده و انسانیت به لجن کشانیده شد، تروریزم در کشور لانه کرده و هر کسی مدرسه و دوکان بنام خدا و دین و مذهب جهت فریب مردم بی گناه و بی دفاع افغانستان زده، که دین مقدس اسلام را نه تنها در افغانستان، بلکه در جهان هم بد نام ساختند.
هموطنان عزیز، نیروها و احزاب چپ و راست معتدل افغانستان!
پیش از اینکه ظلمت وحشت زا و خونین میهن تان را فرا بگیرد، برادر به جان برادر، سمت به جان سمت و ملیت به جان ملیت افتاده و درندگان تروریزم و ایکسترمیزم به جان همه ای تان، کشور پارچه، پارچه و تجزیه شده و خلق بی گناهی افغانستان قربانی، تفزقه، نفاق و تعلل شود و چهره های تیره و تاریک دژخیمان، سیمای میهن شما را آلوده و سیاه سازد، باید بطرف صبح روشن تر رفت، به مثابه مسولین "سیاسی" به پیشگاه تاریخ و خلق تان، باید وطن خویش را نجات دهید، یگانه راه نجات وطن تشکل احزاب سیاسی اپوزیسیون در یک "جبهه ملی" و متشکل ساختن مردم از هر دین و مذهبی که باشند و به هر ملیت و زبانی که تعلق بگیرند، بدور"جبهه ملی" است، بدون تشکیل جبهه در زیر پرچم مشترک توده های مردم برای رستاخیز ملی، جنبش به نحوی قاطع بیشتر از این مرحله گذر نخواهد کرد و نام یک "جنبش ناتمام" دیگر به تاریخ جنبش ها و نهضت های میهن ما افزوده خواهد شد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ / ۱۷ـ ۱۰۰۶
کوربین: دولت انگلیس باید قاطعانه با عربستان سعودی برخورد کند
رهبر حزب کارگر انگلیس در واکنش به حملات تروریستی شنبه شب در لندن، خواستار برخورد قاطعانه دولت ترزا می، با عربستان سعودی به دلیل حمایت این کشور از افراط گرایان شد.
به گزارش گاردین، جرمی کوربین رهبر حزب کارگر انگلیس در سخنرانی خود که در واکنش به حملات تروریستی شنبه شب لندن ایراد کرد؛ دولت ترزا می ، را به دلیل امتناع از انتشار گزارشی در خصوص کمک های مالی خارجی به گروه های افراط گرا به باد انتقاد گرفته و اظهار داشت که انگلیس باید با عربستان سعودی به دلیل حمایتش از افراط گرایان، قاطعانه برخورد نماید.
وی همچنین بر لزوم انجام « گفت و گوهای دشوار» با مقامات عربستان سعودی و سایر کشورهای حاشیه خلیج که به تامین بودجه افراط گرایان و تقویت ایدیولوژی افراط گرایی می پردازند، تاکید کرد.
جرمی کوربین در این باره گفت: « اینکه نخست وزیر انگلیس مانع از انتشار گزارشی در خصوص کمک های مالی خارجی به گروه های افراط گرا می شود، خبر خوبی نیست. ما باید برای قطع این کمک های مالی به شبکه های تروریستی همچون داعش چه در انگلیس و چه در خاورمیانه، قاطعانه عمل کنیم».
گفتنی است که تاکید کوربین بر عبارت « گفت و گوهای دشوار» در واقع اشاره ای بود به عبارت بکار رفته توسط ترزا می در سخنرانی یکشنبه صبح خود که در آن، مقابله با افراط گرایی را دربردارنده « گفت و گوهایی دشوار و اغلب آزاردهنده» دانسته بود.
جرمی کوربین همچنین نخست وزیر انگلیس را به دلیل تجاهل نسبت به هشدارهایی در مورد عواقب تعدیل نیروی پولیس، به باد انتقاد گرفت.
وی در این باره گفت: «شما بدون پرداخت هزینه لازم نمی توانید از ملت حفاظت کنید. پولیس و نیروهای امنیتی باید منابع مورد نیاز خود را دریافت نمایند، نه اینکه ۲۰۰۰۰ مامور پولیس از کار برکنار شوند».
این در حالی است که «فدراسیون پولیس» انگلیس به ترزا می در خصوص عواقب این تعدیل نیرو هشدار داده بود؛ اما در مقابل، نخست وزیر انگلیس آنها را به « انتشار هشدارهای غیرواقعی» متهم کرد.
جرمی کوربین در ادامه وعده داد که برای افزایش ضریب امنیتی، حدود ۱۰۰۰۰ مامور جدید پولیس شامل ماموران مسلح و همچنین یک هزار نیروی امنیتی استخدام خواهد کرد.
وی همچنین در یک عقب نشینی آشکار از موضع پیشین خود که « تیراندازی پولیس برای کشتن مظنونان»- شامل مظنونان حملات تروریستی- را مورد انتقاد قرار داده بود، در سخنرانی یکشنبه «توسل نیروهای پولیس به قوه قهریه در صورت لزوم » را برای حراست از جان افراد تایید کرد.
جرمی کوربین گفت: « تامین امنیت عمومی باید اولویت ما باشد و من هر اقدام ضروری و موثر را برای محافظت از امنیت مردم و کشور خود انجام خواهم داد که شامل اعطای اختیارات کامل به نیروهای پولیس برای توسل به قوه قهریه در صورت لزوم و نجات جان افراد است».
رهبر حزب کارگر انگلیس در ادامه گفت که به تعویق انداختن انتخابات عمومی این کشور « کاملاً اشتباه » است و اینکه هدف تروریست ها منحرف ساختن دموکراسی انگلیس و ایجاد اختلال و یا حتا توقف انتخابات بوده است.
وی انتخابات عمومی انگلیس را صحنه رقابت دیدگاه ها و برنامه های بسیار متفاوت احزاب کارگر و محافظه کار انگلیس برای آینده این کشور خواند و خاطرنشان کرد که در حال حاضر موضوعی بزرگ تر مطرح شده است که همانا آن، نبرد میان تروریزم و دموکراسی است.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴ / ۱۷ـ ۰۷۰۶
افغانستان کې سياسي گوندونه او ستونزې
محمد اقا کوچی
داوسني حکومت د عدليي وزرات د راپور له مخې د ۶۳ سياسي گوندونه ددوی سره ثبت او رسمي فعاليت کوي،
سياسي ګوندونه ټولنيز سازمانونه
دسياسي گوندونواو ټولنيزو سازمانودځيړني،ثبت اوسمون (انسجام) رياست د5/8/1381نيټي د(125) گڼي فرمان په اساس دعدليي وزات په چوکات کي جوړا و رامنځ ته شو دسياسي گوندونو ټولنيزو سازمانو قانون چه دوزيرانو دعالي غونډي د 25/6/1381 نيټي د24/12 گڼي مصوبي پرښت په (4) فصلواو (25) مادوکي تصويب اود 5/8/1381 نيټي دافغانستان دانتقالي اسلامي دولت درئيس په منظوري اوتوشيح اوله مرغومي مياشتي په 22نيټه 1381کال درسمي جريدي په(804)گنه کي نشرشوي دي .
ددي رياست دفعاليدونه تر25/11/1384نيټي پوري ټول(436)ټولنيزسازمانونودفعاليت قانوني جوازونه اخستيي دي.،که په يوه امن درلودونکي او پرمختللي هېواد اود يوه جنگ ځپلي هېواد لکه افغانستان کې سياسي فعاليت او سياسي گوندونه سره پر تله کړی ډېر لوی توپير لري،زموږ په شان جنگ ځپلي او کړيدلي ولس لپاره په اوسنيو بدو نظامي او جنگي حالت کې يو سياسي گوند څنگه پرمخ تگ او پېاوړې کيدای شي؟
زما له نظره زموږ هېواد چی د لويديز او ختيځ د جنگونو ډگر گرځېدلې زموږ ولسونه تل دوير او نادارې سره لاس په گريوان ژوند کوي .
ولسونه مو د ملت جوړونې پر ځای د قوم گيرايي خواته کشول کيږي، دزورواکو سرټمبه وو دساتور لاندې ژوند کوي .
دولت د قانون حاکميت پر ټول ولس يوشان نشي عملي کولای، يو شمېرسياسي گوندونه خپل ځان ته د امتياز په خاطر د يوه گوند په جوړولو لاس پوری کوي، ټول گوندونه که اسلامي نوم ورته غوره شوی يا ملي دموکرات که ددوی تگلارې ولټول شي ټول مشابه تگلاری لري ددی پر ځای چی ددی گوندونو لارښونکې سره په گډه د يوه ځواکمن گوند په گډميکانيزم کار وکړي موجودی ستونزی رابسيره اود حل لاری چاری په گوته کړي، يوبل ته تير په هير حساب کړي د ملي گټو دخوندي کولو په خاطر د ډېرو سياسي گوندو پر ځای څو ځواکمن گوندونه جوړ کاندي په گوند کې د ټاکلو ميتود رايج کړي گوند داسې تگلاره چی دولس ټولی ستونزی پکې راسپړل شوي وي اودا تگلاری د ټولو منل شوو اصولو پر بنا د ولسونو د تاييد وړ وي، دا ډول گوندونه په ټولنه کې پېاوړې کيږي او ډېر ژر د خلکو د تاييد وړ گرځي.يو شمېر سياسي گوندونه د تيرې بدې سابقې له امله دولس ملتېا نه لري.
ما چی کله د عدليي وزارت د سياسي گوندونو لست مطالعه کړو داسی گوندونه مې وليدل چی دگوندونو ريسان يا مړه شوي او يا له رهبري مقام نه ليری شوي ولی اوس هم ددوی په نمونو ثبت دی داسې رسمي گوندونه مې هم تر سترگو شول چی چی تر کابل او څو محدودو سيمو علاوه نور کومه سيمه کې گوندي دفتر يا رسمي فعاليت نه لري، زما په گمان دوی به هيڅکله دعدلي وزارت نورم نه ونه لري داسی سياسي گوندونه هم راجستر شوي چی د قانون له مخی بايد سياسي گوند وسلوالې ډلی ونه لري ولی دا قسم گوندونه شته خو دعدليي وزارت تری انکار کوي، زيات داسي گوندونه هم شته چی دگوندي کار لپاره له دولتي واک او صلاحيت نه کار اخلي اود خپلې چوکې له امله يو شمېر خلک دی گوند ته ورغلي چی له کار ه باسل کيږي او يا چوکې ورکول کيږي،سياسي گوندونه ځکه وده نه کوي ، چی د گوند غړي په خپل راتلونکي بی باوره دي. بايد گوندي غړي دسياسي تغهد له مخې د وطن او خلکو سره د عشق او محبت له مخې په کلکه ژمنتېا او کلک هوډ سره د يوه گوند غړيتوب تر لاسه کړي ، اود تغهد ته ژمن پاته شي اودا ژمنه وکړې چی دی به خپلې شخصې گټې له ملي گټو څخه پورته نه گڼي تل به د يوه رښتني افغان په حيث ددی وطن د ملي منافعونه دفاع کوي اود خپل وطن دهر ډول دښمنانو پر ضد کلکه غښتلې سپېڅلې مبارزه کوي داولس به له شر و فساد کورني او بهرنيو دښمنانو نه په امن کې ساتي خپلو خلکو ته تل پاته سوله غواړي او په دی لار کې هر ډول قربانی ته حاضروي،اودخپلو خلکو پر وړاندی سوگند يادوکړي او تغهد سپاري چی د قوم، ژبی مذهبي تعصب او ټولو ناخوالې چی زموږ ملت د کمزوری خواته کشوي په کلکه مبارزه کوي دا يو سپېڅلې ارمان دی اوددی ارمان لپاره نه ستړې کيدونکې مبارزه وکړي د يوه رښتني گوندي نبايد دا يو شعار وگڼي بلکې د يوه مبارز خبری او عمل بايد روښانه او يو شان وي .که دا ډول همفکره دسياسي مفکوری خلک په يوه گوند کې را ټول شي بريا ته حتمي رسيږي او بس.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ / ۱۷ـ ۲۲۰۵
آسیبشناسی رویکردهای اصلاحطلبی در افغانستان
مصاحبهٔ محمد عارف با هفته نامهٔ وزین «نننی افغانستان »چاپ کابل درخصوص روند اصلاحات در دولت وحدت ملی،تحت عنوان : آسیبشناسی رویکردهای اصلاحطلبی در افغانستان
پیشگفتار:
اصلاحات دغدغه اصلی مردم، احزاب و جریانهای سیاسی است، حتی سیاستهای اعلامی حکومت هم چنین می رساند که اصلاحات و مبارزه با فساد در مرکز توجه حکومت آقای غنی است. گذشت زمان نشان میدهد که اندیشه و عمل اصلاحی به بنبستهای شدید برخورده است.
واکاوی عوامل این بنبست و راههای برونرفت را آقای برینمهر سردبیر«هفتهنامه نننی افغانستان» با محترم محمدعارف عرفان، پژوهشگر، نویسنده و فعال سیاسی افغان مقیم لندن در میان گذاشته است.آقای عرفان از نویسندگان به نام کشور است که دارای تجارب بسیار ارزنده علمی و عملی بوده است.
برینمهر: مسئله اصلاحات و رفع مشکلات بنیادی افغانستان همواره مورد بحث دولت و جریانهای سیاسی بیرون از دولت بوده، اما موفقیت چشمگیری در این راستا دیده نمیشود، شما بنبست اصلاحات در حکومتداری را در چه میبینید؟
عرفان: به پندار من فاکتورهای متعدد و مؤلفههای فراوانی وجود دارد، که پروسه دولتسازی و اصلاحات را در کالبد دولت به مشکل مواجه ساخته است. ساختار هر دولت برآمدی از بستر اجتماعی و فرهنگ سیاسی جامعه میباشد. جامعهٔ افغانستان به لحاظ ساختاری یک جامعه سنتی، قومی و قبیلهای است.انطباق فرهنگ سیاسی جامعه با فرایند مدرنیزاسیون دولت پیوند گسستناپذیر داشته لذا روند اصلاحات باید به شکل مداوم کنشها و واکنشهای جامعه را در نظر داشته باشد. با این پیشزمینه میتوان مشخص ساخت که دولت کنونی در کجای تاریخ ایستاده است؟
برینمهر: حکومت وحدت ملی از دل یک مصلحت بیرون آمد و هر دو ستاد انتخاباتی نتوانستند شعارها و برنامههای انتخاباتی خود را که بخش بیشترش موضوع اصلاحات بود عملی نمایند، به نظر شما ناکامی در اصلاحات به ذات حکومت وحدت ملی برمیگردد یا اراده اصلاحات وجود دارد، اما موانع و مشکلات بیشتر است؟
عرفان: به اعتقادم نخست باید شالوده یک نظام ملی را به مثابهٔ پایههای بنیادین در چهارچوب قانون اساسی و سایر قوانین و هنجارهای مدرن و مردمسالار ساخت و سپس فرایند اصلاحات آن را در پرتو تغییرات زمان پیریزی کرد. دولت فعلی اساساً هم از فقدان بستر اجتماعی و فرهنگی وهم نبود مدیریت کاریزماتیک، موجودیت گرایشهای قومی، نبود فرهنگ مسئولیتپذیری و انظباط و دسپلین وظیفوی، نبود قوانین بایستۀ متناسب به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه رنج میبرد.
سوگوارانه اکثر بندهای قوانین موجود هراز گاهی توسط والارتبهگان نظام بیدریغ پامال شده و ارزش کاربردی خود را از دست میدهد، که چنین رفتار فراقانونی پروسه اصلاحات را خدشهدار ساخته و روند آن را متلاشی میسازد.
وجود فساد گسترده در داخل نظام مثل عنکبوت همه شریانها و شاهرگهای نظام را درهم پیچانیده و نقش بازدارنده را برای هرگونه اصلاحات چه در محور ساختاری و چه در جاده پراتیک مختل میسازد. یکی از اشکالات دیگر در این فرآیند عبارت از کاربرد شیوههای فرماندهی و مداخلهٔ صریح اصحاب اقتدار در امورات اداره ملکی ونظامی و سیستم گزینش مقامات و کادرها بر حسب روابط میباشد.
درست که حکومت وحدت ملی از دل یک مصلحت بیرون آمد و این رویکرد نمیتواند به تنهای دلیلی بر عدم موفقیت دولت در مسیر اصلاحات قلمداد گردد. بخشی از این ناکاراییها به ذات حکومت و قسمت اعظم آن به ضعف اراده، فقدان تجربه، نبود خرد لازم و کمبود جدی تخصص وظیفوی متعلق است.
دولت موجود هرگز موفق نبوده است تا شایستهسالاری را در ترکیب بلند پایهگان و مدیران خویش نهادینه ساخته، ظرفیتهای کاری را توسعه داده و زیرساختهای اقتصادی و اجتماعی خویش را اصلاح و گسترش دهد.
روند توسعه و پیشرفت هر کشوری به توسعه متوازن و مساوی سه عرصه عمده "فرهنگی، سیاسی و اقتصادی" بستگی دارد، که در چنین نگرشی باید دید که دولت فعلی کدام آزمونها را پشت سرگذشتانده است تا بتواند از پروسه اصلاحات موفقانه سر بیرون آورد؟ وجود فرهنگ فساد، قومگرایی، زورآزمایی و تقابل، کاربرد سیاستهای ارتجاعی و اقتصاد ضعیف که عمدتاً در زیر سایه فساد، اختلاس و تاراجگری شکل گرفته است، پروسهٔ اصلاحات را از نفس انداخته است.
یکی از بارزترین مشکل بازدارنده، ساختار نظام متمرکز وعدم تقسیم صلاحیتها است نظام فعلی بهگونه عمودی طرحریزی شده و نبود ساختار افقی اقتدار سیاسی و نبود تقسیم صلاحیتها باعث شده تا آنارشی اجرائیوی بر بدنه دولت سایهافگنده و آن را زمینگیر نماید.
برینمهر: وضعیت حاشیه نشینی جریانها و احزاب سیاسی چه آسیبی به امر اصلاحات میزند، به نظر شما اصلاح طلبی جریانها و احزاب سیاسی و حکومت بیشتر شعارمحور است یا اراده و برنامه محور؟
عرفان: در راستای حاشیهنشینی جریانها و احزاب سیاسی و نقش آنها حول اصلاحات نظام، میتوان داوری نمود، که وجود اپوزسیون ملی و نقاد میتواند تا نقش برجستهٔ را در روند اصلاحات نظام ایفا نماید. با تأسف که از یکسو نقش دستان مرموز و از سوی دیگر تاثیرات نشست خاکستر شکستهای سیاسی، برصورت نیروهای ملی، باورهای ابدیتگرایانهٔ اقتدار بیرونی بر مقدرات سیاسی جامعه، ضعف بنیادهای اندیشوی، عدم انگیزه و خلاقیتهای سیاسی، سیطرۀ ارتجاع بر شئون اجتماعی، اوج بحران سیاسی، قسمآ حالت عزلتنشینی و حاشیهزیستی را درمیان این نیروها پدید آورده است و این امر باعث شده است تا نظام موجود بدون هیچ بازپرسی در فضای بیکرانه به پرواز درآمده و از روند اصلاحات طفره رود.
من بهندرت شاهد طرح مدون و گسترده این احزاب در قبال اصلاحات نظام بودهام، اما به پندار من از آنجاییکه این احزاب و جریانات سیاسی از امکان کمترین نقشی برای اداره دولت محروماند، طرحهای آنها دارای بار شعارمحور میباشد تا اراده محور.
برینمهر: نگاه شما راهکار واقعی برای اصلاحات در نظام دولتی افغانستان را با درنظرداشت وضعیت و حقایق موجود چگونه میبیند و چه پیشنهاد میکند؟
عرفان: نگاه من برای دریافت راهکار اساسی برای اصلاحات نظام دارایی ابعاد ژرفتریست:
نخست باید طرح جامع و افغانستان شمول را متناسب با واقعیتهای موجود جامعه، که ضامن منافع همه طبقات ملیتها واقشار اجتماعی باشد ریخت. با این چشمانداز باید قانون اساسی کشور و ساختار نظام را بازنگری نمود و با اصلاح قانون انتخابات، نظام پارلمانی را در یک انتخابات آزاد و منصفانه جاگزین ساخت و نظام شایسته سالار را بدون توجه به رنگ سیاسی، قومی و مذهبی پایهگذاری نمود.
مبرهن است که بنا برحضور سرباز خارجی در کشور و فقدان مانور بزرگ سیاسی برای دولت فعلی کاربرد هرگونه اصلاحات بدون یک خانه تکانی گسترده ناممکن است. ساختار نظام موجود دارای ضعف و معیوبیت فراوانی است. چگونه میتوان بر بستر یک ساختمان خامه، اعمار ساختمان کانکریتی را در نظر گرفت؟ هرگاه قرار باشد به اصلاحات نیم بند اکتفا گردد، بهترین فاکتور تربیت و پرورش متخصصین، کاربرد شایسته سالاری و خردگرایی در نظام است. باید از تجارب نظامهای سیکولار وایجاد فناوریهای معاصر در خصوص تسریع پروسهٔ کاری بهره جست.
برینمهر: تمام انرژی اندیشهگران اصلاحی معطوف به دولت شده و موضوع اصلاحات اجتماعی و فرهنگی از چرخه توجه مصلحین بیرون مانده است، این معضل را ناشی از چه میدانید؟
عرفان: یکی از مهم فاکتوری که به کاهش بحران موجود وزدودن خط فاصل میان مردم و دولت نهایت سازنده است، عبارت از گزینش استانداران (والی ها) و شهردارها بر اساس انتخابات است.
در وضع بحرانزای موجود گزینش کادرهای محل نقش بسزایی را در اصلاح اداره و جذب اراده و تواناییهای مردم برای استحکام نظام ایفا میدارد.
یکی از اشکالات دولتسازی در افغانستان زمان گیر بودن رشد اجتماعی و فرهنگی است، که دولت بر بستر آن اسقرار مییابد. ضعف پروسه دموکراسی و نبود تأثیرات اراده مردم در گردانندگی نظام، ضعف موسسات، نهادها و سازمانهای اجتماعی و مدنی، ظهور شیوههای خودکامگی و وجود بحران عمیق و سهمگین باعث شده است تا اندیشهگران و فرهنگیان جامعه بیشترین بخش اصلاحی را به سازوکارهای حکومت منصوب بدارند. ایجاد خط فاصل میان دولت و ملت احساسات بیگانگی را میان مردم برانگیخته و در بسا حالات مردم دولت را حامی منافع و امنیتشان ندانسته و با دلسردی با همه پدیدههای که روند اصلاحات را نضج میدهد برخورد مینمایند.
برینمهر: اندیشه اصلاحی در افغانستان عقیم و اسیر سیاستزدگی شده و همین امر همه را به یک بلاتکلیفی و ناامیدی سوق داده است، این وضعیت اگر بهبود نیابد پیامد آن چه خواهد بود؟
عرفان: درباره سیاستزدگی اندیشهٔ اصلاحی در دولت و بازتاب تداوم وضعیت موجود باید خاطر نشان ساخت که اساساً نقش اصلاحی در بدنه دولت متناسب به مقتضیات زمان چندان چشمگیر نیست.
با جرئت میتوان خاطر نشان ساخت که حدود اربعه اصلاحات به دلایل متعدد تا همین دایره موجود در کالبد دولت فعلی طراحی شده است. طوری که شما شاهد آنید دولت به سرعت راه زوال خویش را میپیماید. متاسفأنه اتخاذ سیاستهای نامتعارف بر بدنه دولت و روند اصلاحات شدیداً سایه افگنده و قابلیت حیات آن را به چالش جدی کشیده است. بهترین راهکاری که تداوم حیات دولت را تضمین مینماید گزینش سیاستهای ملی و مردمی و ایجاد قالبهای مردمشمول و برداشتن فاصله از میان شهروندان و دولت است. در غیر آن تداوم وضع موجود که عرصههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و امنیتی را آماج قرار داده و بحران انگیز است، عواقب ناگواری در پی خواهد داشت.
برینمهر: آقای عرفان بابت اینکه وقت گذاشتید از شما سپاسگذاریم.
عرفان: تشکر از شما!
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ / ۱۷ـ ۲۲۰۵
بادهای سرچپه
عبدالوکیل کوچی
هر چند توفان آتشزای برخاسته از جنوب مرزی کشور هر گوشه وکناراین سر زمین را در نوردیده است .اما وزش معکوس ومداوم تند بادهای موجود از سوی جنوب بسمت شمال کشورعوامل اصلی و بنیادین این صاعقه حاکی از آن است که جریان حوادث دردناک تاریخی در کشور ما بزمانی بر میگردد که امیر عبدالرحمن خان جابردر زمان حکمرانی اش برای حفظ قدرت لگام گسیخته خود با توسل به قوه قهریه از کشتار آزادی خواهان گرفته تا سرکوب سران اقوام و تصفیه قومی ونسل کشی پیش رفت .
چنانچه امیر غضبناک پس از نسل کشی برادران ملیت هزاره ، اقوام مرزنشین جنوب کشور را بنام اعمال مجازات بسمت شمال کشور تبعید کرده که بیشترین کوچ کشی ها به لشکرکشی طولانی می ماند . نقل وانتقال وجابجا سازی ها در طول زمامداری اخلاف امیر ادامه داشت تا که این روند در زمان حکمرانی خاندان آل یحی به یک امر جدی مبدل گردید .
در آنزمان سری نبود که بسنگ نادرشاه ، هاشم وشاه محمود کوبیده نمیشد . زیرا که آنها سرکوب مردم و نسل کشی اقوام ناراضی را با قساوت قلب ونهایت بیرحمی انجام داده وبخاطر تحکیم سلطه شوم استبدادی خود در میان مردم تضاد های قومی ،اختلافات سمتی ، تعصبات دینی ، نفاق وتفرقه راایجاد می نمودند .
با چنین دسیسه کاری ها ، مردم بومی وباشنده گان اصلی سمت شمال وغرب کشور را بنام شورشی وبه بهانه های گوناگون سرکوب نموده وبقایای آنها را زندانی وتبعید میکردند .وبخاطر اجرای اهداف استراتیژی سیاسی قومی خود ، بهترین زمینهای زراعتی ، باغات ومزارع آبی مناطق یاد شده را به تبعید شده گان ( اصلاً ناقلین ) وبه اقوام لشکری وحشری خود اعطا میکردند .
درین رابطه مرحوم غبار تاریخدان شهیر کشور مینوشت « نخستین کار نادر شاه بمنظور سرکوب مردم ایجاد تفرقه در میان اقوام مختلف افغانستان با تولید نفاق ودشمنی همچون ادامه سیاست استعماری انگریز تضاد های قومی را بوجود آورد .شروع این کار با غارت ارگ کابل وتاراج داخل شهر توسط قبایل سرحدی بود که پس از تاراج کابل توسط همین اقوام به سرکوب کاپیسا وپروان لشکر کشید به این ترتیب، مردم ولایات جنوب وشمال کشور را بگردن هم انداخت .مرحوم غبار علاوه میکند نادر شاه که از سرکوب مردم در سمت شمال عاجز بود شاه محمود را با سپاه منظم حشری قومی به مزار فرستاد وهمراه با اردوی چهل هزار نفری از اقوام جنوب کشور مدت هشت ماه به بهانه دفع شورش با اهالی ولایات شمال جنگید ومردم را بسختی مورد سرکوب قرار داد وزندانها را از اشخاص وافراد بیگناه پر نمود .شاه محمود بدون حکم محکمه وتفکیک گنهگار وبیگناه اسرای جنگ را تیر باران میکرد وبیشتر از هزار نفر از اسرا را با پای پیاده زیر جلو سوار کاران جنگی همچون عساکر سواره نظام چنگیز به جانب کابل فرستاد ، ضعیفان را در راه تیرباران کرده واز اسرای رسیده به کابل ، تعدادی را کشتند ،عده ی را زندانی وبخش دیگری را همانند برده ها بکارهای شاقه مجبور ساختند»
آنها میخواستند تا با چنین روش خطرناک پایه های استراتیژی سیاسی قبیله سالاری را محکم ساخته تا تمام محلات را مادام العمر تحت کنترول خود داشته باشند . قدرت ناقلین ولشکریان حشری آنها همانند فاتحین جنگی با تکیه بر مال ومنال بدست آمده ، نفوذ و تسلط شان با پشتوانه دولتی با دیگر اقوام بومی یاد شده اصلاُ قابل مقایسه نبود .تا رفته رفته ناقلین به فیودال های بزرگ وملاکین بیرحم مبدل گشته نظام ارباب رعیتی را در سمت شمال کشور محکم سازند.زمامداران افغانستان که پایه های اساسی قدرت استبدادی شان را فیودالیزم ومفتخواران هرزه گوی تشکیل میداد با اتکا بر وجوهات مشترک با آنها ملاکین را در محلات وفرزندان مستبد آنها را در شهرها بر سرنوشت مردم حاکم ساختند که با عکس العمل های مردمی وخیزشهای روشنفکری وآزادی خواهانه مواجه بودند .
با پیروزی قیام ثور ۱۳۵۷ برهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نخستین بار در تاریخ کشور عدالت ،مساوات ،برادی وبرابری اقوام وملیتها در سرتاسر کشور بمیان آمد .تمام اقوام وملیتها در برابر قانون با حق مساوی وهمزیستی برادرانه بسر میبردند .حزب وحاکمیت دولتی مطابق به اهداف ترقی خواهانه وسیاست انساندوستانه متکی بر عدالت وبرابری اجتماعی ، مبارزه بر ضد عقب گرایی و ریشه کن ساختن انواع تبعیض ، نفاق ، تعصبات قومی و بی عدالتی را بمنظور تحکیم وحدت ملی ، رشد متوازن اجتماعی کلیه اقوام وملیتها پروگرام های هدفمند وبرنامه کاری رویدست گرفته بود. سیاست عادلانه دولت مبنی بر مشارکت وسیع مردم اعم از اقوام وملیتهای ساکن کشور واشتراک وسیع زنان در ساختار دولتی وتامین حقوق مساوی زنان با مردان ،رشد علمی وگسترش فرهنگ مترقی در بین اقوام وملیتها که برای نخستین بار در تاریخ کشوربا تقرر کادر های برجسته تمام اقوام وملیتها در مقامات عالی دولتی در صدر کار دولت قرار داشت.
اما این دستا ورد ها با چالشها ی رنگارنگ زیر نام اسلام ودسایس شدید و تحمل ناپذیر دشمنان افغانستان مواجه گردید که توفانهای برخاسته از آنسوی مرزها توام با موجهای وحشتناک از دور ونزدیک جهان را درپی داشت که منجر به فروپاشی حاکمیت ح د خ ا گردید .
با فروپاشیدن نظام دموکراتیک در کشور ، بحران اجتماعی ، برتری جویی قومی وگروهی ،تفوق طلبی ، انواع تبعیضات وتعصبات سمتی ، لسانی ، مذهبی ، قومی وجنسیتی توام با روحیه ی قبیله سالاری از بالا به پایین واز سطح تا عمق بار دیگر جامعه را فراگرفت که تا دولتهای بعدی الا اکنون در چشم انداز سیاسی آن تلاشها و تفوق طلبی ها در وجود یک استراتیژی سیاسی قبیله سالاری بمشاهده میرسد .
در حال حاضر دولت که خصلتاً برپایه ی گرایشات قبیله سالاری به سمت وزش باد های سرچپه در حرکت است اعتبار ملی خود را دارد ازدست میدهد زیرا بوضاحت دیده میشود که سازش های پنهانی داخلی ومعاملات خارجی دولت ، منافع علیای مردم را به نابودی سوق میدهد و جریانی را بوجود می آورد که نهال آزادی، ترقی وعدالت را ازریشه میخشکاند . چنانچه بقول یک منبع رسمی ، بنا بگفته یکی از سخنگویان دولتی بنام آقای مجیب الرحمن که اخیراً چنین اظهار داشته است « قوم گرایی وجنگ داخلی یک هشدار برای مردم است » ودر جای دیگر انگشت انتقاد را بسوی رهبری دولت گرفته میفرماید « اگر تصمیم باشد که اشرف غنی بخواهد قومگرایی وجنگ داخلی را راه اندازی کند ریاست اجراییه آرام نخواهد ماند »
همچنان در روزنامه افغانستان از قول داکتر ثنا نیکپی در مقاله تحت عنوان «سیاست تغیر جغرافیای افغانستان عملی میشود » چنین آمده است در حال حاضر وضع بحرانی کشور حاصل انتقال عوامل جنگ در کشور است که از بیست سال گذشته آغاز گردیده والی اکنون بصورت تشدیدی ادامه دارد . خواننده ها مطلع هستند که موضوع انتقال طالبان مسلح از جنوب به شمال افغانستان در رسانه ها نشر شد که حتا سال گذشته انتقال طالبان مسلح توسط هلیکوپتر های جنگی انگلیس در بغلان که افشا شده بود مورد اعتراض ساختگی حامد کرزی قرار گرفته بود این اقدامات سیاست دولت افغانستان را مبنی بر انتقال جنگ از جنوب به شمال را نشان میدهد .به عباره دیگر ( انتقال جنگ از جنوب بشمال افغانستان ) سیاست دولت افغانستان است »
درین رابطه سایت همایون در مقاله تحت عنوان چرا راز ورمز....میخوانیم «اخبار مبنی بر انتقال طالبان از جنوب بشمال تمویل وتجهیز طالبان تا پرتاب کانتینر های سلاح ومهمات ومواد غذایی به ساحه زیر تسلط طالبان حتا در سنا وپارالمان به بحث وگفتگوها کشانیده شده است .اکنون اوضاع شمال با در نظرداشت موجودیت پایگاه های امریکا در کشور روبه وخامت بیشتر پیش میرود .باز هم این در حالیست که زمین وهوا وفضا ی کشور زیر فوکس وکنترول نیروهای اشغالگر خارجی است وحاکمیت مزدور هم از واکنش به چنین رویداد ها طفره میرود »
طوریکه معلوم است تقویت تبلیغات زهر آگین بنام اسلام وانتقال طالبان توسط چرخبالها در ولایات کندز وسر پل وافزایش کشت کوکنار تشدید فقر وسرباز گیری طالبان از مردم فقیر کشورهمه موضوعاتی است که با مسایل یاد شده مرتبط است که دوامش کشور را از دم پرتگاه نیزمی افگند زیراکه در شرایط کنونی وضعیت کشور هر روز به وخامت پیش میرود .
میزان نا امنی ها ونگرانی از اوضاع امنیتی، باوجود فداکاری نیروهای امنیتی مردمی ،هنوز هم قتل عام وکشتار مردم بیگناه توسط جلادان آدمکش داعش واختطاف انسانها ی بیگناه ،ایجاد ترس وحشت واختلافات قومی ملی سمتی وزبانی کما کان ادامه داشته وراه را برای تجاوز دشمنان افغانستان باز نگه میدارد. سوال بر انگیز است که پاسخ آن بعهده دولت افغانستان وزمامدارانی که برای مردم تعهد سپرده اند میباشد .
با وجود ملیاردها میلیارد دالر از کمکهای خارجی ، کمبودات تجهیزات عصری عسکری ، بی ثباتی ونا امنی ، قتل وخونریزی وتشدید حملات انتحاری ،عدم باز سازی دستگاه های تولیدی وزیر ساختار های اقتصادی وزیر بنایی کشور بیکار ی ،بیماری ،فقر ،مرض وجهالت محصول بی توجهی وتکتیک های نادرست دولت های بیکفایت نابکار وقبیله سالاری افغانستان است که بخاطر اغوای مردم وحدت ملی اش میخوانند .
راه نجات از حالت کنونی هما نا تفاهم ملی وحدت نیروهای روشنگرا ومترقی کشور بخاطر رویکار آمدن یک نظام سیاسی موثر وتحکیم واقعی وحدت ملی وصلح عادلانه در راستای منافع ملی کشور میتواند کشور را از بحران عمومی حاضر نجات دهد .
در چشم انداز اخیر حوادث بخوبی معلوم میشود که استمرار وزش باد های معکوس واکنشهای شدید منطقوی را در پی خواهد داشت زیرا پاکستان منحیث محور شرارت در منطقه دارد کاسه صبر مردم افغانستان ، ایران ،هند ودیگر همسایه های شمال افغانستان را لبریز میکند .در آنصورت خود در گردباد حوادث خواهد پیچید . به باور این قلم بلاخره زمانی فرا خواهد رسید که با طلوع خورشید آزادی وتغیر جوسیاسی در کشور کوهستانی ما باد های سرچپه نابود و متوقف خواهد شد . برغم اینکه انگیزش شمال متقابل ، مصرف داخلی هم اگر داشته باشد ولی نمیتوان امواج توفنده آنرا در فضای باز سیاسی کشور مرزبندی نمود.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ / ۱۷ـ ۲۰۰۵