گلبدالدین حکمتیار همان است که بود!

 نیش موجودی اگر نبود زکین

 اقتضای  طبع  او  باشد چنین

 

عبدالو کیل کوچی

 

هر چند بر ف زمستانی شاخه های عمرش را خمیده ولی بنای بنیا دینش ، ریشه در جریا نی با منشاُ خارجی ممیزات درونی آنرا معین میسازد . مشخص است که موضوع عودت گلبدین حکمتیار همراه با تعبیرات گوناگون و سوال برانگیز است . اما واقعیت اینست که مختصات درونی این مرد سالخورده هرگونه تغیرات ماهیوی را در خصلت ، کرکترومفکوره ذاتی خود نفی میکند . موجودی که با خصلت افراطی ،کرکتر تندروانه ومفکوره ایگویست وبیگانه نواز که بربنیاد آن  خواصش روی گزینه های جنگی متمرکز بوده است که نکاتی چند از آن ارایه میشود.

اول ـــ باید گفت اساساً مشخصات یاد شده در وجود این مرد فرامرز گزین برمیگردد بزمانی که مردم افغانستان در حدود چهار دهه قبل داشتند زنجیراستبداد نظام  فاسد شاهی وپایه های لرزان فیودالی آن را درهم شکسته تا سرنوشت خویش را بدست گیرند . مادامیکه زحمتکشان وروشنفکران کشوربرهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان در سال ۱۳۵۷ خورشیدی پیروزی را بدست آوردند ، ارتجاع داخلی و استکبار جهانی تاب وتحمل آنرا از دست داده در تبانی هم از ملت عقب نگهداشته کشور ما سرباز گیری کرده ودر خاک پاکستان  تنظیمهای جهادی آفریدند .

در این میان آقای گلبدالدین حکمتیار از همه پیشی داشت تا زیور طلایی امارت حزب اسلامی را نثارش کردند و آن هدایا در ازآی نخستین میثاقی بود که حزب اسلامی حکمتیار، پیشبرد جنگهای نیابتی را بر ضد مردم ودولت دموکراتیک افغانستان از خاک پاکستان ضمانت میکرد  وبر چرخه سوخت ماشین جنگی غربی ها در افغانستان با هزینه امریکا یی ومتحدانش روغن میریخت که منجر به بربادی وطن ما گردید . در آنوقت گلبدین حکمتیار به بهانه موجودیت قوای خارجی میگفت الی خروج خارجی ها میجنگیم او در عین حال هرگونه گرایش متفاوت نسبی تنظیمهای میانه رو و معتدل جهادی را مورد نکوهش قرار میداد .

دوم ــــ مادامیکه قوای نظامی روسها  در سال ۱۳۶۷خاک افغانستان را ترک کردند ، علی الرغم اعلان مصالحه ملی از جانب حزب ودولت افغانستان باز هم مرغ آقای حکمتیار یک« لنگ » داشت ومیگفت تا نابودی آخرین پایگاه دولتی افغانستان میجنگم وبه این ترتیب میثاق صلح بین المللی را زیر پا گذاشت . واین همان حکمتیاری است که با ادامه مواضع جنگی پس از رفتن روس ها مسله جهاد را نیز  زیر سوال برده وجهاد پس از موجودیت قطعات نظامی شوروی سابق ، معنای اصلی خود را از دست میداد زیرا تا دیروز جهاد به بهانه حضور قوای ( یک ) کشور کافر ولی پس ازعودت آن باکی وادامه آن برای چی ؟

سوم ــــ  طوریکه گفته آمدیم بعد از رفتن روس ها از افغانستان ، گلبدین حکمتیار بار دیگر جنگ را علیه هموطنان مسلمان خود ادامه داده وتوافقات پنج فقره یی کنفرانس ژنیو را  پشت پا زد وگذشته از آن با همراهی لشکر زرهی پاکستان بدروازه های شهر جلال آباد حمله ور شد که بهره ایشان از آن درسهای تاریخی را خود دانند  .

چهارم ــــ  پس از آنکه درنتیجه چرخش عظیم جهانی وتحولات منطقوی ودر یک جنگ نابرابر، نا عادلانه وظالمانه که در سال ۱۳۷۱ منجر به فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان گردید، این بار نیز همان گلبدالین است که با دولت جدیدالتاسیس جهادی واسلامی راه جنگ را که هیچ توجیه شرعی واسلامی نداشت در پیش گرفت به این معنا که حزب اسلامی با دولت اسلامی میجنگید تا حدی جنگید که کابل به ویرانه مبدل گشت وهشتاد هزار انسان بیگناه کشته و زخمی وصدها هزار دیگر آواره گردیدند .یکی از صدها مناطق ویرانشده ، پیکر زخمی وتکه تکه قصر دارالامان است که با استواری شاهد راکتپرانی ها ی جنگ تنظیمی درافغانستان میباشد .

پنجم ــــ پس از رویداد جنگ در کابل وبحران عمومی در کشور وناکامی دولت تازه بقدرت رسیده و حامیان بیرونی شان ، سران تنظیمهای جهادی بشمول آقای حکمتیار در سال ۱۳۷۲سری به خانه کعبه زدند ودر آنجا بنام خدا ، قرآن وخانه کعبه قسم خوردند که دیگر جنگ نمی کنند فقط بیست روز از قسم خوردن سران جهادی در خانه خدا گذشته بود که با راکت پرانی از سر گرفته شد. این بود پابندی آنها به تعهد در خانه خدا واین زمانی بود که آنها مسلمانان مخالف خود را به کفر والحاد وبیدینی نسبت میدادند .

ششم ــــ پس از خونریزی های بیشمارجنگهای تنظیمی  در مناطق کابل ودیگر ولایات    کشور این بار نیز همان آقای حکمتیار بود که بار دیگر سر در آغوش رژیمهای خونتای  پاکستانی کشیده ومدت بیست سال بعدی با ساز وبرگ قدرتها ی دیگر ، درکنار طالب ،القاعده ودیگر تروریستها ، بر ضد دولت اسلامی افغانستان ووطنش میجنگید. باید گفت  با توجه به موضعگیری های متضاد آقای حکمتیار در طول چهل سال جنگ که شمه آن در شش موارد مهم  تذکر داده شد نمونه اندکی از بسیاری عملکردهای حزب اسلامی  چون قطره ی بمقیاس بحر از آن تذکرداده شد که آقای حکمتیار در تمام این مدت نتوانست روحیه خود را به امر صلح متمرکز سازد  .

بنا بر آن  معلوم بود که آقای حکمتیار در همین مدت چهار دهه ی جنگ نه ازروی خصلت وکرکتر ونی از لحاظ وابستگی میتوانست از جنگ وخونریزی دوری گزیند وحالا نیز طوریکه معلوم است آقای حکمتیارهمان چیزیکه بود ه هست .زیرا  او در حال حاضر با شعار های متضاد وسخنان نیم بند وبنوعی اخطاریه ها که اندیشه خود محوری ،قبیله سالاری ، بیگانه نوازی وحس انتقام جویی در رگ وریشه سخنانش موج میزند ، چگونه میتواند بجای افراطیت ،اعتدال ،  جای تندروی عطوفت وبجای خود محوری ، خواست جمعی را برگزیند وبروند صلح همکاری نماید.

 این درحالی شده میتواند که آنها بجای استفاده از عقبماندگی مردم ، اشک خون آلود مردم را پاک کرده وبا معذرت خواهی از مردم  گذشته های نامیمون را جبران وبا مشکلات ناشی از ترک عادت مقابله نمایند ودر آزمون اخیرو پیشگاه مردم افغانستان زخمهای خونین وطن را التیام بخشند. زیرا مردم افغانستان با کسب تجارب ازچهار دهه جنگ ، باز آزمودن ی آزموده شده را خطا دانسته عمل گروه ها را بتجربه میگیرند . لهذا شرایط موجود ، طرفهای درگیر ومسول را به تفکر جمعی ملزم میسازد که بادرنظر داشت تجارب از همه چرخشهای سیاسی ورخداد های نظامی با دگر اندیشی وتحمل پذیری به گفته ها عمل کرده زیراکه محک وملاک قضاوت انسانها عمل است . همه میدانند که در حال حاضر در افغانستان ومنطقه  شرایط دیگری حکمفرماست .

اکنون که در تنگنای هولناکی از تاریخ قرار داریم ، اکنون که گروه های داعش وهزاران تروریست دیگر از سرزمینهای شرق میانه بمقصد لانه سازی در ین منطقه آسیا در حرکت اند ودشمنان افغانستان میخواهند برای تحقق استراتیژی های کلان خویش خاک افغانستان را پامال دزدان ،قاچاقبران ،تروریستان وآدمکشان داعش والقاعده بسازند  .حالا که طالبان این برادر خوانده های کرزی ، غنی واتمر همراه با حکمتیار راه مشترک را در پیش گرفته  و روز تاروز در نفس قدرت ودولت نفوذ داده میشوند ،اکنون که دولت افغانستان از راست بجانب راست افراطی در حرکت است  وتصفیه ی قومی بر پایه ی قبیله سالاری بشدت جریان دارد، حالا که باتوجه به موقعیت جیوپلتیک کشور تحرکات تازه بر اهداف جیو استراتیژیک منطقه رویدست گرفته میشود واکنون که معادن افغانستان تازه توجه جهانیان را بخود جلب کرده وهمانند ماروملخ وزنبور بر پیکره بیجان معادن کشور بانیشهای زهرآلود ودستان ناپاک غارتگرانه همانند قاچاق وترافیک مواد مخدره توسط مافیای بین المللی چپاول میشود .

 در چنین حال وهوا آقای حکمتیار چگونه میتواند با ژست رهبرانه چهره تغیر را در سیمای خود ترسیم کند در حالیکه مواضع حکمتیاردر قبال اوضاع افغانستان کاملاً روشن ومیزان صلاحیت مذکور درسخنانش آشکاراست . چنانچه سخنرانی موصوف در مقالات علمی دوستان بزرگوار بتفصیل وبا نتیجه گیری های همه جانبه انعکاس یافته است که دراینجا بتفصیل آن نیازی دیده نمیشود .

بعضاً گفته میشود که آمدن گلبدین حکمتیار بنوعی چالش بر سر راه آقای غنی خواهد بود در حالیکه به همگان معلوم است که اگر غنی وعبدالله از راه غرب وگلبدین ودیگر همراهان از راه جنوب وارد کشور گردیدند همه دست پرورده یک منبع ، تمویل وتحمیل شده یک قدرت اند .  

اکثر گمانه زنی ها از نفوذ آقای حکمتیارمنحیث پر آخر برای سرعت بخشیدن برنامه ریزی قومی و نفوذ دادن طالبان ودیگر جناح های راست افراطی در اداره  وهموار ساختن راه برای  جابجا سازی گروه های  دیگر در سمت شمال کشورحکایت دارد زیرا در سخنان آقای حکمتیار ناتوانی دولت و تغیرساختار دولتی وکلمات بنوعی اخطار آمیز به آدرس نهادهای اجتماعی نشاندهنده پافرا گذاشتن آن از حدود موافقت نامه صلح میباشد و این خود بیانگر اهدافی است که در شراین فکری خود ومتحدانش بطور یکسان موج میزند .

واما راه مردم افغانستان راه متفاوتیست . راه مردم راه صلح وآرمش راه نجات است ومردم افغانستان نیازمند دولتی قانونمند هستند که با قاعده های وسیع وپایه های مردمی مجهز با پروگرام صلح و آزادی ،عدالت ودموکراسی باشد . جامعه روشنفکری وترقی خواهی افغانستان مستلزم همکاری های ذات البینی گروهای نو اندیش ترقیخواه وعدالت پسند میباشد که هر گونه تمایز وبر تری جویی وتعصبات قومی ،زبانی وسمتی را کنار گذاشته همه در یک طیف وسیع روشنگرانه وطنپرستانه وداد خواهانه بسوی وحدت مردمی وملی گام برداشته تا شرایطی بوجود آید که آزادی شهر وندان کشور در تمام عرصه های حیاتی وسرنوشت والاگهر مردم افغنستان را ضمانت کند وراه را بسوی سعادت انسان زحمتکش باز گشایی نماید .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۷ـ ۱۱۰۵