جـذبـه « کفتربـازان »

نیـلاب مـوج سـلام

این روزها،« کفتربازان» رمان شهرت یافته داکتر ببرک ارغند ، چهره برجسته گستره داستان نویسی افغانستان در ۵۴۸ رویه از سوی انتشارات « آینده » به گوهر چاپ دوم آراسته شده است. طرح زیبا پشتی که سوژه و نام کتاب را بازمی تاباند، از کارهای آرین دهقان است.
داکتر ببرک ارغند این بار، زنده گی یک خانواده کفترباز ، عین الله را رمان ساخته است. کفتربازی، باب آشنایی این خانواده نادار را با رییس اوشاری می شاید. رییس اوشاری از وضع اقتصادی خوب و مناسبات گسترده برخوردار و کفترباز شوقی است. با روی کار آمدن برهه نو سیاسی، رییس اوشاری به پست بهتر می رسد. نازک بدن ، دخترعین الله را به زنی می گیرد و این گونه با خانواده او خویشاوندی می کند. چنین می شود که زنده گی عین الله و فامیلش نیز رونق اقتصادی می یابد.
پدیده های عشق، خیانت، شک و دشمنی در پهلوی فن کفتربازی مهره های اساسی رمان می شوند. خودخواهی و بدگمانی یک کرکتر در برابر خوشباوری و ساده گی کرکتر دیگر قرار می گیرد. در دید نخست، زورمند بر بی زور کامیاب می شود. اما بازی خاتمه نمی یابد. نویسنده پیام می فرستد که بایستی از نقش قربانی شونده بیرون آمد و گهگاه برای دفاع از راستی درگیر شد. در آن صورت رویدادها می توانند مسیر دیگر را بپیمایند. در فرجام بیشترینه هموندان خانواده عین الله، یکایک از میان برداشته می شوند و کلان هایش نیز در اثر غصه درمی گذرند.
«کفتربازان» با جذبه بسیار به نوشت آمده است و فرجام غمناک دارد. باآنهم پیوسته با چاشنی خنده آگنده می گردد.
به گونه نمونه، پاره پایینی که زنده گی بسته و سنتی زن افغانستان را انگاره گر است و در پوشش طنز بیان می گردد. وقتی غیرت برادر گل بدن به جوش می آید:
« لالو پیشاپیش رجب به راه افتاد و در آن حال، باردگر، صدای شخشخه پیراهن نازک بدن را شنید که زینه ها را پایین می رفت. با خود گفت:
" ای دختر حیا نداره!... همی که مرد ره میبینه بیقرار میشه. جندش میگیره. میخایه کله و کاپوزش ره یکی کنم!"
...لالو وقتی دروازه کوتاه قد کوچه را پشت رجب زنجیر کرد به شتاب برگشت. در کفشکن ایستاد و از لای دروازه نیمه باز، خطاب به خواهرش، خشمناک گفت:
"او خارشتی! صد دفه نگفتتمیت وختی که مردا میاین صدایت ره نکش؟ نگفتیم که پشت دروازه کشک نتی؟ تو ما ره به یک پیسه می کنی، کدام روز میکشمت! » ، ص ۵۱
در جای دیگر سوژه دیگر کنایه خنده آمیز می زند و در این قالب نقد می کند. انقلاب هفت ثور به وقوع پیوسته است. لالو، پسر عین الله که مکتب را تا صنف نهم خوانده، دل به نگار مکتب خوان و کتاب خوان می سپارد. نگار تخلص لالو را می پرسد و صحنه چنین بافتی می یابد:
« ... اما زبانش حرکتی نکرد زیرا به یاد گپ های فاطمه افتاده بود که دیشب می گفتش، تره چی بلا زده که یک تخلص پیدا کده نمیتانی! لالو نام دهیکی و اطرافیس. مردم سرت خنده می کنن، ریشخندی میزنن. عین پور بان، عینی بان، چهلتنوال ام بد نیس!"
لالو بعد از مکث کوتاه پاسخ داد: "نام مه عینی س."
و صافیی مرطوبی را گرفته به پاک کاری چایجوش نکلیی که پیش دستش بود پرداخت. با خود فکر کرد:" ای تخلص یک رقم بی ماناس. کاشکی یک چیز دیگه میگفتم. گریان میگفتم، بریان یا پریشان یا دلباخته میگفتم. یک تخلص عاشقانه بهتر بود...» ص. ۲۸۱
شخصیت های رمان وقتی سربلند می کنند، هرکدام به زبان و گویش نقش خود سخن می گویند. کرکتر کفترباز به زبان کفتر باز، کرکتر مامور دولت به زبان مامور، کرکتر دختر جوان مکتبی به زبان همو و کرکتر ببوی خانه نشین به زبان زن سنتی با دشنام های زنانه و مادرانه گپ می زنند. این را هم گفته بیایم که زبردستی نویسنده در کاربرد اصطلاح ها و ترفندهای کفتربازی شگفت برانگیز است و بازی را برای خواننده یی که با آن خود را مشغول نساخته است، هنرمندانه معرفی می نماید. ترکیب ها و اصطلاح هایی چون تاب پیدایی کاسه تور، بیراهه کردن، گدخوردن، چک زدن، بَل کردن، چَوری کردن، پس زدن، پیکه رفتن، توردادن، میلان نمودن، چَغَری، بقبقو گفتن، دَم کشیدن و امثالهم به سنها، فضای سزاوار لمس می بخشند. حتا نام های کبوترها چون زردشیرازی، سیاه خال، سیاهپتین جوانه، زرد ِدُم سفید، خال گوره و سَوز کامره ملاقی با دقت برگزیده شده اند.
صحنه آرایی پاره گدی پرانبازی میان رییس اوشاری با یک کرکتر دیگر ، بلال چنان پیروزمندانه صورت گرفته است که خواننده را هیجانی می سازد. همچنان دربه کاربردن ترکیب های اصطلاحی فن گدیپرانبازی، ریزبینی به خرج رفته است:پایین کردن گدیپرانهای غیرشرطی، گوشک گرفتن، خوگری، تاربند کردن، لوت زدن، تاربردن، از کش ماندن، چند قلاچ تار کشیدن، غرغره ماندن، مورده تار و چندین تا دیگر.
به نظرم، دانستن گاه و جا نوشتن رمان مهم است که آن در پایان رمان به چشم نمی خورد. نیز تاریخ چاپ نخست (ارچند رواج ندارد) کمک می نمود برای دانستن تقریبی نگارش داستان که همچنان در شناسنامه کم است.
پشتی چهارم کتاب با بریده هایی از « گفت و گوهای داکتر ببرک ارغند»  جوهر پذیرفته است. من نوشته ام را با این سخن فرادهنده نویسنده به فرجام میرسانم:
« نباید فراموش کرد که هنر و سیاست پشت و روی یک سکه اند. اعمال، اندیشه ها و احساسات آدمی بسته با زنده گی اجتماعی و سیاست جاری در جامعه است. داستان نویس نمی تواند از سیاست دوری کند. دوری جستن از سیاست آرزوی حاکمان است. »

 

شناسنامه کتاب
نام کتاب: کفتربازان
چاپ دوم (ویرایش جدید)
نویسنده: داکتر ببرک ارغند
شمارگان: سه صد نسخه
تاریخ چاپ: جنوری ۲۰۱۶، هالند، (نشر آینده)
طرح روی جلد: آرین دهقان
امور تایپ و گرافیک: عصمت الله نایبخیل

 بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۱۸۱۰

قنــدوز همیشه هست...

زیبـا تـرین شهــر وطن را فــروختنـــد
در آتـش معــاملــه ، آن را بســـوختنــد
اما نمـرده است ، قنــدوز همیشه هست
این شهر، قلب پرتپش خلق کشور است
قندوز نماد رزمی وحماسه پـــرور است
با صد دریغ ودرد که این شهر پر غرور
در دست جانیــان وغــــلامان خـــارجی
برخاک و خون نشسته و فریاد می کشد
در کوره های آتش فاشیزم مذهبی
میسوزد و نظیر هلوکاست میشود
اما هنوز عطــش قصابان اجنـبی
بر خون مردمان وطن دور میزند
زیرا در این معامله و سازش کلان
کندوز یگانه حادثه دلخراش نیست
در هرکجا معــاملـه بــازان دیگر است
در هر نقاط ، آتش سوزان دیگر است
کندوز بیان روشن اوضاع کشور است
لعنت به این خرابی واین آتــش نفاق
لعنت به این تباهی واین کینه وشقاق
مردم به نا امیدی ودر انتظار مرگ
در کوره های آتش نازییُ این زمان
در منجلاب آتش و غم گیر مانده اند
ننگ است بر جبین سران حکـومتی
نفرین به این بلندی وپستی وچاکـــری
این دست نشانده گان برونمرزیی وطن
تاکی به همچو معامله مزدور میشوند
از خون بیگنه همـــه مشهور میشوند
اما نه دیر پاست
چون بار شان کج است بمنزل نمیرسد
زیرا مدافعان وطن در دفاع خاک
حماسه آفرینی وایثــار مـی کنند
با حکم عادلانه تاریخ ، یکزمان
با اتحاد وحــدت در روز رستخیز
با صد خروش خلق بپا خاسته وطن
فــریاد دادخــواهـی این ملت شریف
تا قله هـای فتح به آفاق می رسد
آنگاه مردمان همه پیروز میشوند
(عبدالوکیل کوچی)

رهــا از حیــله

نه تنها زر که هم یک کاه بدزدند
فلک را زهره را با ماه بدزدند
گلاب و شبنمش از باغ ربودند
ز دیده آب و سینه آه بدزدند

***
رها از حیله های دین گشتم
بری از عقده‌ها و کین گشتم
شدم وارسته از اندوه هستی
به‌‌ نیرنگ فلک بدبین گشتم

***

بده ماچی که روزه باز گردد
به قصد عرش رب پرواز گردد
نماز جام می خوانم در آنجا
دوبیتی و غزل با ساز گردد

***

مشو نادم ا گر تو حج نکردی
خوشا با عقل و منطق لج نکردی
بدیده کی کسی عشق جنت را
بزن باده که راهت کج نکردی

***

عبادتگه کنم میخانه‌ ها را
به کعبه جا دهم پیمانه ها را
به سنگ غم بریزم آب مستی
مقام حج دهم مستانه‌ ها را

(مختار تاجزی)

 بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۱۱۰

تلاش ها و اقدامات عجولانه برای اخراج پناه جویان افغانی مقیم در کشورهای اروپایی

 

زلمی رزمی
مسوول شورای مهاجران افغان درالمان

به تعقیب تلاش ها و اقدامات عجولانه کشورهای اروپایی ازجمله اظهارات پی درپی دولت المان که گفته است پناه جویان افغان درالمان بویژه کسانیکه مدرک اقامتی قانونی ندارند و در بلاتکلیفی بسرمی برند، به کشورشان برگردانده خواهند شد، اینک علی الرغم گزارشات تکاندهنده رسانه های گروهی جهان ازجمله کمیساریای عالی امورپناهنده گان سازمان ملل متحد پیرامون شدت جنگ ها ، ناامنی ها ، تخطی ها ازحقوق بشر، گروگان گیری ها، ترورها ، انفجارات، زد و بند ها و زد و خوردهای میان گروهی باندهای مسلح مذهبی و دزد و چپاولگر ، بیکاری، کمبود مسکن، فقر، فساد مالی و هزاران مصیبت انکارناپذیر دیگر….
اینک کشورهای اروپایی ازجمله دولت المان دریک اتحاد نامیمون با بی صبری تمام به تعقیب فیصله های پشت درهای بسته خویش درطی کنفرانس تاریخی ۵ اکتوبر۲۰۱۶ ترسایی در بروکسل در برابر وعده کمک پولی به مفسد ترین رژیم روی کره زمین، در مورد عودت مهاجران افغان با عالی جنابان ع و غ به موافقت رسیده و آخرین مانع را نیز از سر راه شان برداشتند تا به ساده گی بتوانند پلان اخراج پناهجوی افغان های مقیم در اروپا را جامه عمل بپوشانند.
چنانچه تنها دولت المان که قرار است طی چهارسال آینده ۱.۷ میلیارد دالر به افغانستان تحویل دهد، کمک‌ های خود را به مبارزه با فساد و( برگرداندن مهاجران) مشروط کرده است.
همین طورسایرکشورها نیز یکی از خواسته ها و شرایط جدی شان همین مساله اخراج مهاجرین افغانی است.
به این آقایان باید گفت:
عالیجنابان ! اگرمنشا پناهنده گی، تعقیب دولتی، دیکتاتوری، جنگ، سرکوب، بحرانهای اقتصادی وغیره می باشد، این عوامل درکشورما نتنها که ازبین نرفته ؛ بلکه اوضاع وخیم ترهم شده، علاوه از دسیسه یک جنگ بسیار بزرگ بین المللی درافغانستان، حضورباندهای تروریستی اسلامی و عملیات های انتحاری در هرگوشه و کنارکشور، توحش مذهبی، ناامنی، گروگان گیری، ترور و قتل و کشتارزنان و اطفال جوانان و مردان بی گناه به دلیل تبعیضات وتعصبات قومی و نژادی، دشمنی و خشونت وحشیانه علیه زنان، شدت فقر و بیکاری، بی قانونی، بی ثباتی، حضورجنگ سالاران، ناقضین حقوق بشر، باندهای جلاد و گروه های آدم خوارمذهبی در داخل کابینه، دستگاه های قضایی و پولیسی رژیم فاسد و هزاران دلیل دیگرباعث و بانی فرارمردم ما ازمحل زنده گی می شود و ناگزیزدرجست و جوی یک کشورامن سرنوشت شان را به باندهای قاچاق بران سپرده و با خطر ازهفت خوان رستمی خودشان را به کشوراروپایی ( این مدعیان حافظ حقوق بشر) برسانند.

پناه جویان و پناهنده گان هموطن!
شما اگربی سرنوشت هستید و دربلاتکلیفی بسرمی برید، اگرجواب رد گرفته اید و نمی خواهید به جهنم جنگسالاران و مافیای قدرت، باندهای تروریست و آدم کش و دزد و رهزن دوباره برگردید، اگر به سیاست ها و سازش ها و قوانین ضد پناهنده گی معترض هستید و دفاع ازحقوق پناهنده گی را دفاع از انسانیت و داشتن یک زنده گی امن و انسانی را حق خود و همه انسان ها می دانید، دستان خود را بهم گره زده، متحد و منسجم با یک جنبش عظیم اعتراضی با این تهاجم وسیع و سازمان یافته به مقابله برخیزید.
ضمنن نباید فراموش کرد که دفاع ازحقوق پناه جویان افغان (ضعیف ترین قشرجوامع) تنها و تنها وظیفه خودآنها نیست، وظیفه همه هموطنانی است که خود روزی بهمین درد گرفتاربودند.
وظیفه همه انسان های شریف و آزادی خواه و به ویژه وظیفه سازمان ها و و احزاب، مدافعین حقوق پناهنده گی، حقوق بشر، و همه کسانی است که خود را مدافع حقوق انسانی و پناهنده گی تداعی می کنند.
مبارزه علیه سیاست های پناهنده ستیزی دول غربی باید به امرعاجل و وظیفه حیاتی ما دراین دوره باشد.
راه دیگری وجود ندارد!

 

 بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۰۸۱۰

برای شب پیری در روز جوانی چراغی باید تهیه کرد ، 

جوانان و چالش های آنان 

 

صمد کارمند

افغانستان سرزمينی است با بيش از چهار دهه جنگ و ويرانی ، طئ اين مدت بيشترين صدمه و درد را جوانان متقبل شده اند اما كوچك ترين توجه به زنده گی وفعاليت جوانان صورت گرفته ، آنان بيشترین مواد سوخت داش های حاكميت ها به خاطر رسيدن به أهداف شان بودند ، جوانان كه نسل بالنده و اينده ساز يک كشور وجامعه اند اساس پيشرفت و ترقی را تشكيل مي دهند عدم توجه به رشد و تکامل جوانان به معنا رفتن به تاريكی و زوال جامعه است .
امروز اگر زنده گی واقعئ جوانان را دقيقأ مطالعه و بررسئ كنيم به چالش ها وكمبودی های جدی متوجه مي شويم كه عمده ترين آنها قرار زير است :
- فقر و بيكاری
- نبود امنيت
- گرايش های مذهبی و بنياد گرايی
- مواد مخدر و اعتياد جوانان به ان
- كمبود و در بعضی موارد نبود امكانات اموزشی و تربيتی
- نبود آزادی و تشكيل خانواده
-عدم اعتماد برای فردا , فرار و مهاجرت
فقر و بيكاری
افغانستان كشورئ است زير خط فقر ، فقر مزمن و بيكارئ مفرط جوانان را بيشتر ازپيش نا راحت ساخته و موجب ده ها دشوارئ و به خصوص مريضئ هائ روانئ درميان جوانان ميگردد ، سالانه هزاران جوان از نهاد هائ اموزشئ و تربيتئ فارغ ميشوند اما اكثر شان با بئ كارئ و فقر مواجه اند ، دولت در طئ چهارده سال اخيربا وجود كمك هائ ميليارد دالری جامعه جهانئ كمترين توجه را به منظور إيجاد محل كار و كار يابئ جوانان انجام داده و تاكيد ميكنم كه اين همه زمينه شده تا جوانان حتاجوانان تحصيل كرده از كار دور باشند و فقر را پذيرا شوند .
نبود امنيت
نبود امنيت و عدم آسایش روحی برای جوانان پديده شوم و نفرت بر انگيز است جنگ تمام خوشبختئ و جوانب زنده گئ انسان را از بين برده و ماشين بزرگ جامعه كه عبارت از جوانان است از كار انداخته و وطن را بسوي دشوارئ هائ بدون علاج به پيش ميبرد ، از چندين دهه است كه جوانان ما از نبود امنيت و زنده گئ صلح أميز درشكايت اند
جوانی كه ٣٧ سال پيش متولد شده طئ اين مدت به جز از جنگ و ويرانئ ديگرچيزئ نديده و نئ از گذشته خود به خصوص ایام جوانئ لذت برده است .
امروز ديده ميشود كه نبود امنيت چقدر به روحيه و روان جوانان ما تأثير منفئ گذاشته است جوانان مواد سوخت اتش افروزان و تروريستان شده اند و بار سنگين جنگ را برشانه هائ خويش متقبِّل میشوند خانواده ئ نيست كه در طئ چهار دهه جنگ جوانئ را از دست نداده باشد اين همه غم و درد بزرگ جبران ناپذير است .
گرايش هائ مذهبئ و بنياد گرايی
جنگ بدبختئ و دشوارئ هاي فراوان به بار مياورد در كشور عزيز ما به بهانه هائ مختلف با امكانات ، حمايت و كمك كشور هاي غربئ به خصوص ایالات متحده امريكا و پاكستان سازمانها و احزاب تندرو و بنياد گرای مذهبئ إيجاد و تشويق به جنگ و انسان كشئ به نام هائ مختلف شده اند و بعد ها سازمان هائ ترورريستئ القاعدة ، طالبان وداعش إيجاد و حمايت شدند ، بزرگترين ذخيره گاه فعاليت و زيست آين احزاب وسازمان ها جوانان بودند که انها پيوسته از احساسات مذهبئ و عقائد إيماني جوانان سوی استفاده كرده و آنان را ابزا اهداف خویش قرار داده اند
صعود قدرت فقر، بيكاري و نبود امنيت زمينه شده اند برائ جذب جوانان به حوزه بنيادگرايئ و افراط گرایيئ .
جنگ ، ترور ، انتحار و انفجار توسط اين جوانان پلان وعملئ مئ گردد
جوانان تندرو مذهبئ مرگ را افتخار دانسته و تحفه ی خداوند بخاطر رسيدن به بهشت ميدانند .
مواد مخدر و اعتياد جوانان به آن
افغانستان سال هاست كه بزرگترين كشور توليد كننده و قاچاق مواد مخدر جهان محسوب ميگردد و از اين طريق زيان هائ فراوانئ به شهروندان كشور هائ جهان وارد كرده است اما در سالهائ اخير پديده اعتياد در داخل كشور به خصوص در ميان جوانان رو به افزايش است . وزارت مبارزه با مواد مخدر تأييد ميكند كه در حال حاضر بيش از يك و نيم ميليون تن شهروندان عمدتأ جوانان معتاد به مواد مخدر اند روند افزایش موارد اعتیاد به موادمخدر بحرانی بوده تكان دهنده وهشداری بايد باشد به دولتمردان كشور .
با ادامه ی روند فعلی، فاجعه ئ در راه خواهد بود جبران نا پذير . امروز بزرگترين درامد پولی را مافيائ مواد مخدر ، قدرتمندان محلی و صاحبان كشت ، زرع و قاچاق مواد مخدر از آن خود می کنند.
اما با تاسف بزرگترين جبران آنرا جوانان بايد بپردازند . نبود امكانات لازم برائ جوانان و چالش هائ تذكر يافته دليل بر آن مي شود تا جوانان به مواد مخدر پناه ببرند كه با تاسف ارگانهای هاي دولتی و نهاد های كار باجوانان كمترين توجه را به اين زهركشنده نموده اند .
كمبود و در بعضی موارد نبود امكانات آموزشی وتربيتی
هر جوان ارزو دارد تا تحصيل نمايد و تخصص داشته باشد ، امروز بيش از پنجاه فيصدباشنده گان افغانستان زير سن بيست قرار دارند سالانه صد ها هزار جوان دوره اموزشئ مكاتب را ختم نموده و اماده گئ به منظور جذب به موسسات تحصيلئ ميگيرند اما يك كميت محدود اجازه دخول بر کانون تحصيلات عالئ و اكادميك را دارندزيرا تناسب دقیق ازجوانان فارغ شده از مكاتب ودانشگاه ها وجود نداشته و اين كمبود بيشتر در ولايات هويدا است
در طئ سالهاي جنگ بسيارئ از جوانان دور از مكتب و اموزش قرار گرفتند و بيسواد ماندند يا سواد كافئ ندارند . نبود كيفيت لازم در سيستم تدريس و كمبود وسائل اموزشئ نيز جنجال بر انگيز بوده و مستقيمأ بر جوانان تأثير گذار است .
آزادی وتشكيل خانواده 
جوانان ما كمتر و حتا در بعضئ موارد هيچ از ازادئ لازم برخوردار نيستند هميش بزرگان به خواسته ها و عقاید جوانان كمتر توجه مبذول داشته اند ، در انتخاب تحصيل ، ازدواج و تشكيل خانواده ، ازادئ بيان ، و بساموارد ديگر جوانان اراده مستقل ندارند حرف اول و اخر را پدران و خانواده ها ميزنند.
ازدواج های اجبارئ بعد ها موجب نارضايتئ جوانان شده و بلاخره خشونت خانواده گئ را بار مياورد .
عدم اعتماد برای فردا ، فرار و مهاجرت جوانان 
فساد، فقر. نبود قانونيت ، عدالت اجتماعئ ، حاكميت بيچاره و ناتوان ، نبود فرصتهای خوب تحصیلی، خدمات صحی نامناسب، نبودن شرايط لازم برای آینده کاری در کنار بحران، جنگ و فجایع از جمله دلایلی هستند که مردم و از همه بیشتر جوانان وطن شان را ترک می کنند. جوانان با قبول ده ها دشوارئ و حتا تهديد مرگ راه مهاجرت به خصوص سمت اروپا را در پيش ميگيرند . بيشترين تحصيل كرده ها وذخيره مطمئن ، كادر مسلكئ و اداري كشور وطن را ترك و اينده نامعلوم را در پيشميگيرند در حقيقيت جوانان يك زندان را ترك و داخل زندان جديد ميشوند ، مهاجرت جوانان برائ اينده افغانستان بحران افرين و غير قابل جبران خواهد بود .
چالش هائ جدي در مقابل جوانان مهاجر قرار دارد كه در بحث جداگانه به آن خواهم پرداخت .
با نظر داشت مشكلات مطرح شده جوانان ، امروز كمترين توجه به حال جوانان وجود دارد ، دولت ، نهاد هائ كار با جوانان و در مجموع سيستم سياسئ ، فرهنگئ واموزشئ ما جوانان را انگشت ششم پنداشته و اين ذخيره مطمين فردائ وطن را به بادفراموشئ سپرده اند . جايگاه جوانان در رهبرئ سياست ، فرهنگ كشور بسيار كم رنگ است . احزاب و سازمانهائ ملئ ، مترقئ و دموكرات سرگرم سياست ها و چهره هائ كهنه اند توجه، مواظبت و اعتماد بالائ جوانان را كمتر در عملكرد هائ شان ميتوان ديد ، عدم توجه به جوانان به معنئ عدم توجه به پيشرفت ، تمدن و جهان نو است و فاجعه ئ است تاريك وغير قابل باور ، ضرور است تاخود جوانان بيدار شوند با تشكل و عملكرد اگاهانه و مدبرانه خويش آينده را بهتر از امروز رقم زنند . جوانان بايد به مسير اصلئ سوق و رهبرئ شوند به اين منظور ما به دگرگونئ فرهنگئ وفكرئ جوانان ضرورت داريم اين همانست كه برايش مجموع سيستم پلان هائ كوتاه مدت و دور طرح و عملئ نمايند ما نبايد جوانان را زير بار أمراض قوم گرايئ ، زبان گرايئ، برترگرايئ و محل پرستئ قرار دهيم ، جوانان نهال تازه و پاك اند

بگذارید پای سایه ی سرو این جوانان خوشبختئ ، سعادت ، اميد و اينده ی درخشان بدون تعصب ، عقده ، كينه و كدورت را آرزو کنیم.

 بامداد ـ فرهنگی واجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۳۰۰۹