تجاوز به حريم خصوصى فردى زنان افغانستان و ترور شخصيت زنان در اجتماع
زرغــونـه ولـى
حريم خصوصى فردى چيست؟
جهان فناور و مدرن امروز که به رغم پیشرفت هایی علم وتخنيک را برای نوع بشربه ارمغان می آورد، باعث نقض شدن برخی حقوق و اصول کلی مورد اعتقاد آنان نيز می شود.
یکی از مشکلاتى که همیشه در سالیان اخیر قربانی پیشرفت تکان دهنده ى عرصه فناوری و پيشرفت شتاب زده اى جهان امروز بوده است، محبثى است به نام حریم خصوصی.
قابل ياد آورى مى دانم که حریم خصوصی فقط قربانی فناوری و پيشرفت جهان امروز نیست، زیرا این موضوع گاهی به علت برخورد قهری و جهلی دولت ها و جوامع مختلف با شهروندان شان، بخصوص جوامع عقب مانده نیز دچار خدشه ها و نقض ها در احترام و حرمت افراد جامعه می شود.
بحث حريم شخصى که بيشتر روى مکان ، مسکن و يا جاى بود و باش زنده گى فردى صورت مى گيرد؛ ولى ما اينبارتجاوز به حريم شخصى را از مکان اغاز کرده تا تجاوز به حريم شخصى فردى واتوريته اى و اعتبارى افراد جامعه ادامه مى دهيم.
حريم خصوصى اعتبارى عبارت از اطلاعات است که مطلق به خود فرد است و هر شخص اطلاعات مربوط خودش را مجزا ساخته و با انتخاب اين اطلاعات که خودش بخواهد در برابر ديگران اشکار کند ويا نزد خود نکهدارد.
شناسايى حريم خصوصى که يکى از أساسى ترين الزامات زنده گى امروز امر واضع و مبرهن است، از يک سو حمايت و پشتبانى داشتن و از سوى ديگر نقص و تجاوز ان از جمله دغدغه هاى قانونى، حکومت ها و قانون گزاران به عنوان مهمترين و اثرگزار ترين عوامل در اين زمينه بوده است.
هر فرد جامعه دارى يک حريم خصوصى روانى، روحى، زمانى، مکانى، ارتباطى، اعتبارى، ابرو وحيثت و اتوريته موقف و مسلک وغيره در جامعه مى باشد.
مصونيت حريم شخصى که يک أصل پذيرفته شده بخصوص در جوامع پيشرفته است؛ توجه و احترام به اين حريم يکى إز عملکرد هاى اخلاقى افراد جامعه أعم از زنان ومردان بوده که حتى قانون ومحاکم هم نمى تواند بدون کدام دلائل موثق به اين حريم تجاوز کند.
حق حریم شخصی بارها در قوانین بینالمللی به آن اشاره شده است. به دنبال پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ و ماده ۱۲ که مستقیم در رابطه با موضوع حریم شخصی است، شروط مشابهی در قرارداد بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون اروپا در مورد حقوق بشر و سایر کنوانسیونها و توافقات منطقه ای آمده است.
اعلامیه جهانی حقوق بشر درماده ۳ چنین بیان می کند:« هر فردی حق زنده گی، آزادی وامنیت شخصی دارد و در اصل ۱۲ نیز آمده نباید در زندگی خصوصی، امور خانوادگی، اقامتگاه یا مکاتبات هیچکس مداخلههای خودسرانه صورت گیرد یا به شرافت و آبرو و شهرت کسی حمله شود. در برابر چنین مداخلههایی برخورداری از حمایت قانون حق هر شخصی است.»
« شورای اروپا در قطعنامه ای که درباره حریم خصوصی صادر کرده، حریم خصوصی را به عنوان حقی نسبت به داشتن زنده گی با سلیقه خود و حداقل مداخله دیگران تعریف کرده است.
و همچنان قوانين ديگرى در ماده ۲۰ اعلامیه ای جهانی حقوق بشر، ماده ۹ و ۱۷ میثاق حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین شهروندان در این زمینه قابل اشاره است .»
در جامعه پيشرفته و مدرن اروپا و ديگر کشور هاى پيشرفته مشکلات چندانى وجود ندارد؛ ولى در کشور هاى جهان سوم از جمله جامعه سنتى ما ريشه هاى ساختارى ان بيشتر که از روى عاطفه و نرمش هاى بى سرحد بين أعضاى خانواده ومحل بودوباش در نزديکى با همسايه ها تنگا تنگ و رنگينتر است؛ صميميت هاى بى سرحد شانس بيشتر دخالت افراد را در وظايف شخصى و خصوصى شان بوجود مياورد. در حالى که برخورد اجتماعى افراد و صميميت هاى پررنگ نبايد منجر به دخالت هاى غير مجاز در حريم شخصى همديگر صورت بگيرد. اما، بنا بر عقب مانده گى کشور، سطح پايين برداشت و آگاهی از دستاوردهای علم وتخنيک مدرن افراد جامعه ما،حتى در خانواده ها بين همسران، فرزندان، مادران، پدران تجاوز به حريم فردى « بنام عزت وغيرت ! » به سطح بلند تر وجود دارد. بخصوص ميان افرادی که در تنگا تنگ خانواده زنده گى مى کنند.
از آن جايی، که موضوع مورد بحث ما زنان است به ريشه يابى تجاوز به حريم خصوصى زنان مى پردازيم
حريم خصوصى بانوان افغانستان که مبحثى وسيع است؛ ولى مختصراً ريشه يابى ان را مورد بحث قرار مى دهيم :
- بنا بر خصلت هاى انسانى در هر مرحله حيات بشرى بسيارى از افراد جامعه در معاشرت به افراد ديگر علاقه مند کنجکاوی و تجسس با فهميدن معلومات جديد فردىوعلاقه مند در خصوصى ترين زنده گى همديگر استند و کوشش مى نمايند در مورد دوستان شان معلومات هاى بيشتررا به دست بياورند و با تأمين روابط دوستى سرحد حريم شخصى را عبور مى کنند، که مخالف روند پروسه حفظ حريم شخصى و فردى است.
از آن جايی که زنان کشور، سال هاى دراز را با ممانعت هاى سنتى و مشارکت هاى اجتماعى در اجتماع و عدم حضورشان بنام های: سياسر، عورت، عورتينه، مادر اولادها، دختراو مرد و خواهر او پسر در جامعه ما کمرنگ بوده و استند؛ حتى إز نام بردن زنان در بين مردم، خود دارى مى شود که تا امروزهم اين سنت کهنه در تارو پود مردم ما ريشه دارد و ياد اورى از نام زنان را نه تنها ننگ مى دانند؛ بلکه تولد دختران را ماتم دانسته به سوگوارى مى نيشينند.
به اين اساس با کمال تأسف زنان افغانستان که دخالت ها و تعرض ها در زنده گى خصوصى شان وسيعتر است وروز بروز بيشتر مى شود.
مثال: همسران يا جفت هاى که تشکيل زنده گى مشترک را اغاز مى کنند بعد از مدتى بنام محبت و دوست داشتن،تجاوز به حريم خصوصى و اعتبارى همديگر را شروع مى کنند و سرحد حريم خصوصى را مى شکنند، که مردان پيشقدم تر از زنان استند وبنام نگهدارى و حفظ از ابرو و عزت ، غيرت وغرور که بيشتر تعدادى از مردان جامعه ما تجاوز به حريم خصوصى زنان را اغارگر استند و خود را مالک زنان مى دانند که اهسته اهسته انقدر اين تجاوز پيش مى رود که ديگر زنان بنام حريم خصوصى مفهومى را نمى دانند و حريم خصوصى انان مطلق شده و به مردان جامعه تعلق مى گيرد. بعضاً هم در ميان جوره هاى روشنفکر باعث از هم پاشيدن زنده گى زناشوهرى شان مى شود، که بحث جداگانه است.
پس تجاوز به حريم خصوصى همديگر، بخصوص زنان يکى از برجسته ترين بحث هاى مبرم کشور هاى جهان سوم و عقب مانده، بويژه کشور ما است که نقش زنان را در زنده گى اجتماعى ضعيف ساخته و زنده گى فردى وشخصيتى درونى زنان به سطح پايان نزول مى کند ومشکلات بيشتر را در خانواده ها و حتى در مسايل سياسى و اجتماعى جامعه ببار مى اورد.
از مشارکت زنان در اجتماع، بويژه در رسانه ها که هم دغدغه بيشتر را ببار اورده است مى خوانيم.
مثال: بانوان رسانه اى
ترور شخصيت سياسي ، اجتماعى ، فرهنگى زنان که از تجاوز به آن هميشه در هراس اند بحث وسيع است؛ولى در اين بحث ترور شخصيت هاى رسانه اى زنان کشور بيشتر مورد بحث است، که مختصر اشاره مى شود.
در بسيارى از کشورهاى عقب مانده جهان سوم بخصوص در کشور ما ترور شخصيت هاى سياسى، فرهنگى و اجتماعى زنان توسط تعدادى از مردم ما، بويژه مردان، که بمنظور أهداف خاصى شان آزار و اذيت جنسى زنان بيشترصورت مى گيرد و با استفاده از اطلاعات خصوصى زنان طرف مقابل را بمنظور تطبيق اين اهداف انان را مورد حمله رسانى قرار مى دهند و بعضا هم بعد از تهديد هاى شخصى طرف مقابل، بخصوص در مورد تجاوز جنسي بالأى کارمندان رسانه اى تعدادى از تلويزيون ها، راديو ها و غيره در داخل کشور که شکايات بيشتر از اين ناحيه بدست أمده است و همچنان در رسانه هاى انترنتى مانند فيسبوک که تا نشر کردن فلم هاى سکسى و غيرمجاز عليه زنان تجاوز به حريم اعتبارى و شخصيتى زنان صورت مى گيرد.
به اين منظور أکثريت زنان به علل تجاوز به حريم اتوريته اى شان از استفاده فسيبوک ها و رسالته هاى انترنتى مى ترسند واشتراک نمى کنند؛ شکايت هاى وافر از رسانه ها در زمينه وجود دارد، که از آزار و اذیتهای جنسی زنان و تا ترور شخصيت هاى فرهنگى، سياسى و اجتماعى شان در رسانهها بهعنوان عمده ترین مشکل در کشور ماست.
"واشنگتنپست" در ادامه گزارش خود به اظهارات «مونیکا بایکرت» رییس سیاستگذاری جهانی فیسبوک اشاره کرد و نوشت: تحمل آنها، در مورد کسانی که کاربران فیسبوک را با تهدید روبرو میسازند، صفر ا.
قسميکه ياد اورى شد زنان از طرف نام هاى مستعارمورد تهديد و ترور با فلم هاى ساختگى و دور از واقعيت ها ويا نوشتار هاى زننده اى توسط تعدادى از مردان در رسانه ها مواجع استند.
تعدادی از مردان روشنفکر ما هم که ذهنيت زن ستيزى را از تربيه دوره کودکى با خود دارند اگاهانه ويا نا اگاهانه با استفاده ازاعتبار شخصيتى شان در جامعه، مانند مهره هاى مافيایى بنابر برخورد هاى سليقه يى خويش زنان را در رسانه ها ترور شخصيت مى نمايند و يا زنان مورد ترور شخصيت قرار مى گيرند، که مطميناً تعداد بيشتر زنان اين خاطرات تلخ را با خود دارند.
راه هاى بيرون رفت: در اولين قدم ها هر فرد جامعه ما با اگاهى و خود اموزى مطابق برخورد هاى فردى؛ زنده گى شهر وندى را با مراعات کردن و احترام گذاشتن به حريم شخصى همديگر ، ازخود شروع کرده و بالاى ديگران تطبيق کنند.
در ماده ی ۲۴ قانون اساسى کشور در مورد حمايت از حريم خصوصی چنين مى خوانيم:
" آزادی و کرامت انسانی از تعرض مصون است. دولت به احترام و حمايت آزادی و کرامت انسان مکلف می باشد".
در ماده ۶۲۸ کود جزایی در این مورد چنین مى خوانيم : «شخصی که با استفاده از وسایل علنی، اسرار فامیلی دیگری را افشا کند، گرچه حقیقت داشته باشد، به جزای نقدی از ده هزار تا سی هزار افغانی محکوم میگردد.» ماده ۶۲۹ در دو فقره در این مورد چنین صراحت دارد: فقره اول: «شخصی که به مکالمهی مخابراتی دیگری بدون اجازه گوش دهد یا آن را ثبت کند، به جزای نقدی ده هزار افغانی محکوم میگردد. فقره دوم: شخصی که اسراری را که توسط تلیفون یا ایمیل یا فکس یا مکتوب ارسالی یا به هر طریق دیگر به آن آگاهی حاصل کرده، به قصد وارد نمودن ضرر به دیگری افشا کند، به جزای نقدی از ده تا سی هزار افغانی محکوم میگردد.» همچنان در ماده ۶۹۲چنین صراحت دارد: «شخصی که به وسیله گفتار، حرکات، نوشته، یا خواستههای نامشروع موجب صدمه به شخصیت و کرامت زن یا سبب ترس و ناامنی یا فشارهای روانی یا کاهش مشارکت اجتماعی زنان گردد، مرتکب جرم آزار و اذیت شناخته شده و قابل مجازات میباشد.»
و هم چنان اگر شخصی تصاویر و یا ویدیوهای اشخاصی را که مورد تجاوز قرار گرفته اند، به نشر بسپارد، قابل مجازات می باشد.
پس تجاوز به حريم شخصى زنان بحث وسيع تر در کشورهاى جهان سوم و عقب مانده نسبت به کشور هاى پيشرفته است و عوامل آن:
در ريشه يأبى تجاوز به حريم شخصى زنان جامعه ما مسائل مبرم و قابل بحث در بالا تذکر يافته بيشترين نقش را بازى مى کند و به نکات ذيل هم توجه صورت گيرد:
- در تأمين روابط، دوستى ها و صميميت هاى خود را تا يک سرحد مشخص با حفظ اين احترام متقابل به حريم خصوصى همديگر با دوستان و شهروندان تأمين نمايند.
- توجه به اموزش حريم شخصى از کودکى بأيد از خانواده ها شروع با همکارى مشوره دهنده گان وکارمندان اطفال در نظر گرفته شود. به کودک بأيد اموخت دروازه را بدون تک تک باز نکن ، صداى کسى را گوش نکن واحوال برى نکن، که متأسفانه بنا بر شرائط زنده گى کودکان که در سطح اقتصاد بدى قرار دارند کارى است مشکل؛ ولى امکان پذير.
- تنزيل نسل توسط امکانات مدرن در حاليکه انکشاف نسل بشکل سه برابر در خانوداده ها نسبت به جوامع پيشرفته است؛ همچنان توجه به کودکان و نسل جوان نسبت به کشورهاى ديگر در سطح نازل قرار دارد. بنابر ان دوره کودکى در مسکن يا جاى زنده گى خانواده تربيه اطفال ما هم در اين عرصه کار بيشتر صورت نگرفته حتى در مورد مفهوم حريم شخصى تعدادى بعد از بزرگ سالى هم چيزى نمى دانند.
اگر در جوامع بيشرفته ديده شود که چنين نيست توجه بالاى کودکان از سنين کودکى از خانوداده و کودکستان ها تا دوره بلوغيت و حتى بيشتر در اين عرصه با کودکان جهت اگاهى و درک بيشتر شان ميتود هاى مختلف وجود دارد و مورد استفاده قرار مى گيرد و احترام به حريم شخصى را با تربيه نسل هاى جوان شان در جامعه رشد مى دهند ودرج قوانين شان گرديده است.
باز هم از ماده ۲۰ اعلامیهی جهانی حقوق بشر، ماده ۹ و۱۷ میثاق حقوق مدنی و سیاسی و کنوانسیون اروپایی حمایت از حقوق بشر و آزادیهای بنیادین شهروندان در این زمینه قابل اشاره است
- فراگيرى علم و تخنيک مدرن
متاسفانه نقش افراد جامعه در فراگيرى علم و تخنيک مدرن و عدم دسترسى و علاقه مندى مردم به علم و تخنيک امروز هم مشکلى است، که قابل بحث است.
- عقب مانده گى جامعه بيسوادى، فقر، عدم تأمين عدالت اجتماعى، نبود صلح وثبات، بيکارى ، کمبود ها و عقده هاى فردى، سطح اگاهى وغيره.
- ارتفاع سطح زنده گى مدرن شهروندى
زنده گى مستقل و دور از قوم و خويشاوندان هم مشکلى است در طرز پيشتبرد زنده گى فاميلى وحفظ حريم شخصى مردم قراردارد.
ترس از جدايى فاميل ها و قوم ها که در غلبه کردن به مشکلات اکثرا مردم قومى و يا گروهى، مشترکاً عمل مى کنند. زيرا تأمين قانونيت و تطبيق قانون در کشور به سطح نازل بوده ويا هم وجود ندارد؛ بنابر ان مسکن مشترک و تأمين زنده گى گروپى ، قبيله وى و روابط تنگا تنگ افراد جامعه ما تجاوز به حريم شخصى بيشتر توسعه مى دهد.
مردم بايد از زنده گى کلکتيفى وقبيله وى به طرف زنده گى مستقل و مدرن در فضاى سالم و امنيت شهروندى سوق داده شوند.
امروز که ديگر نسل جوان پيشرفته و متکى به شخصيت هاى فردى شان را بيشتر با خود داريم و از جانب ديگر نياز فطرت فردى، مصونيت حريم خصوصى را يک أصل پذيرفته شده مى دانند؛ اخلاق فردى هم تقاضاى مصونيت حريم شخصى را از تعرض غير مى نمايد.
دريافت بهترين راه هاى جلوگيری از تجاوز به حريم شخصى و اعتبارى فردى را در احترام و مراعات کردن حقوق شهروندى همديگر، با حفظ قوانين تصويب شده دولت بايد در نظر داشت، که عمل خلاف يا مخالفت به آن، هم نزد قانون جرم دانسته مى شود.
تجاوز به حريم شخصى افراد توسط فردى يا گروى دور از اداب و اخلاق پسنديده مردم و جامعه است، که هر فرد جامعه وظيفه دارد که با تجديد تربيت درونى خويش وظايف و مسؤوليت هاى خويش را در مقابل همديگر رشد و تربيه نسل هاى بعدى را در اين عرصه انجام دهند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۷ـ ۲۴۰۸
فرخنده باد نود و هشتمین سالروز استقلال کشور !
داود کرنزی
استقلال وطن پرافتخار ما محصول فداکاری ومبارزات یک نسل بزرگ ازآزادی خواهان ( پدران وپدر کلان های ما و شما ) بوده است.
وطن پرستان وآزادی خواهان با ایجاد صف عظیم ، فداکاران ملیت های مختلف کشور اعم از پشتون ها ، تاجیک ها ،ازبک ها ،هزاره ها، نورستانی ها وغیره ملیت ها برادر از همان آغاز تجاوز ونفاق افگنی انگلیس ها شروع از سلطنت شاه محمود به بعد الی اعلان استقلال وآزادی وطن بوسیله شاه جوان آزادی خواه وتحول طلب امان الله غازی چندین دهه قربانی وشهدای فراوان داده اند.
که اسم های جاودان شان ثبت تاریخ کشورماست.
آزادی کشور ما واقعیت انکارنا پذیر همان دوران و جریان موجود تاریخ است .
امواج آن تکانه ی بود برای آگاهی کشورهای تحت استعمار واستثمار.که موجب درهم شکستن حلقه های ضعیف استعمار انگلیس شد کشورهای به آزادی رسیدند وکشور های تازه ایجاد شدند.
این حادثه ی تاریخ موجب بروز خصومت انگلیس شد که تا اکنون انتقام جویی ودشمن آنها با بی رحمی ادامه دارد.
تلاش های از جانب آنها وشرکای جرمی شان ازگذشته تا اکنون درطول زمان ادامه دارد که این آزادی را بی مفهوم وکم بها جلوه بدهد. با تاسف وضعیت را در کشورما چنین غم انگیز وتراژدیک ساختند (دوره اول سقاوی) که تاریخ شاهد برگشت آن شد. بعدها مردم توانستند مدتی نفس راحت بکشند.
قضایای سیاسی ووضع موجود کشور ما،موجودیت قوای خارجی فعالیت های بی حد و بی سرحد استخباراتی این کشورها جمع سازمان های استخباراتی پاکستان ،ایران و منطقه موجب تغیر اخلاق جامعه ومردم گردیده است بی باوری ایجاد اختلافات قومی ملیتی مذهبی ونفاق ملی نیز حقیقت های تلخ موجود کشور ماست که استقلال و آزادی وطن را به خطر می اندازد اما هیچگاه وهیچوقت نباید چنین گمان کرد که کدام آزادی ؟
وضع کنونی میهن وبی باوری موجود نباید موجب سرافگنده گی آزادی خواهان در نودوهشت سال گذشته شود.
ما باید با چشم باز وفهم کامل مسایل مختلف سیاسی را که درحقیقت باهم در ارتباط اند بصورت جداگانه مورد بررسی وکنکاش وتحلیل قرار دهیم .
اگر حالا در کشور ما اشکالاتی وجود دارد می شود که از واقعیت آزاد بودن کشور مانند کورها چشم پوشی نماییم ؟ به هیچ صورت نه ؟
ما آزاد بودیم وهستیم وبرای آزادی کامل اقتصادی واجتماعی باید به مبارزه وقربانی حاضر باشیم که هستیم .
با تاسف در فیسبوک ، مصاحبه ها ونبشته ها تحلیل های غیرمنتظره را شاهد هستم که بازی باخون هزارن شهید آزادی خواه است.درهمان دوران آزادی خواهی نیز بودند ناراضی ها که به عوض محکوم سازی شرایط بد - یا موضعگیری سالم نمی نمودند و یا مردم را تشویق به تسلیم به استعمار می کردند. ومعتقد بودند که انگلیس ها کشور ما را آباد می کنند .
اکنون باید وطنپرستان با وضاحت در باریکه راه - یکطرف جنگ وجنگ طلبان وسازمان دهنده گان این جنگ که ناشی از منافع شان است
از طرف دیگر مردم ومنافع مردم وآزادی واستقلال کشور وبرقراری صلح وجلوگیری از تجزیه ونابودی کشور است راه عبور را کاملا با احتیاط بدون انحراف ولغزش به اپورتونیزم، محل پرستی ملیت پرستی، صرفا بنام وطن وخلق وطن دریافت وبه پیش رفت .
غبار موجود در فضای کشور ماگذرا است . تاریخ شاهد آمدن نسل های از انسان ها وتداوم ومرگ ومیربشر بوده است.اما وطن -آزادی -استقلال وانسانیت وعملکرد مثبت وخاطرات خوب انسانها جاودانه است.
زنده باد وطن آبایی ما افعانستان !
جاودان باد آزادی ؛استقلال ومردم !
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۰۰۸
خشونت نژادی در امریکا « نهادینه شده » است
زارعی قنواتی
جامعه دوقطبی شده امریکا که از زمان جنگ های استقلال و جنگ های داخلی شمال- جنوب همیشه حامل یک منازعه تاریخی بین نژادپرستی و هم گرایی بوده است، حتا در قرن بیست ویکم نیز این مشکل ساختاری را در درون خود نتوانسته حل کند. درحالیکه جوامع اروپایی و حتا بسیاری از جوامع درحال توسعه به تدریج با عبور از میراثهای زشت گذشته موفق به طی کردن دورانهای گذار شدهاند؛ اما در جامعه امریکایی به موازات رشد شتابناک تکنولوژیک، همچنان با تنازع نژادی سرسختانه از دژ ظاهرا تسخیرناپذیر خود دفاع می کند.
اتفاقا برخلاف تصورعمومی که قانون اساسی امریکا را مظهر رواداری و آزادی مطلق فردی در چارچوب یک جامعه قانون مدار می دانند، این سند ملی پایه های خود را بر رسمیت بخشیدن به بقای اختلافها و پذیرش منازعاتی استوار کرده است که حتا برای نفرت پراکنی، نژاد پرستی، حق متوحشانه مالکیت همه گونه اسلحه سبک جنگی، استثمار مطلق و قانون « چنج » نیز حقوق مشروع و قانونی را به رسمیت می شناسد؛ بههمین دلیل جامعه امریکایی تا به امروز به موازات پیشرفت های تکنالوژیک و ایجاد فرصتهای زیاد برای شهروندان (البته براساس قانون کاپیتالیزم مطلق گرا ) هرگز تنازع در قاعده اجتماعی و هرم سیاسی را در مسیر اصلاح دموكراتیک تحقق نبخشیده است. در چنین شرایطی است که هرگونه تلاش برای ترمیم و اصلاح بعضی قوانین آسیب زننده به ثبات اجتماعی و حقوق انسانی از جمله مالکیت اسلحه که بعد از بروز فجایع بزرگ جمعی مانند حمله به دانشآموزان مدرسه « سندیهوک » در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما انجام گرفت، با شکست روبه رو شد. درگیری و خشونت های نژادپرستانه روزهای اخیر در شهر «شارلوتزویل» در ایالت ویرجینیا، تصویر واقعی همین پارادوکس هژمونی یک فرهنگ طبقاتی- نژادی بر سیستم حقوقی یک جامعه مدرن امروزی است. در این حمله عامدانه به جمعیت تظاهراتکننده دقیقا از الگوی حملات تروریستی اخیر گروههای بنیادگرای اسلامی استفاده شده و تفاوت فقط در این است که حمله کننده یک امریکایی سفید نژادپرست است و قربانیان فعالان ضد نژادپرستی و صلح طلب بودهاند. اتفاقا اگر حملات تروریستی بنیادگرایان اسلامی را در راستای نفرت مذهبی طبقه بندی کنیم که با عکسالعمل قاطع سیستم حاکم روبه رو می شود در حمله شارلوتزویل نفرت نژادی خود را نشان می دهد که با مسامحه و قاطعیت نداشتن در برخورد با این نوع از خشونت همچنان با آن مدارا می شود.
پیام دونالد ترامپ هرچند توصیه های اخلاقی و محکومیت خشونت را در خود داشت، اما به دلیل نام نبردن از مسببان حادثه و توصیه مرضیالطرفین به دو طرف منازعه نشان می دهد قربانی و عامل جنایت در یک ردیف قرار داده می شوند. یکی از دلایلی که ترامپ حاضر به محکوم کردن مسببان اصلی این جنایت از جمله « کوکلوكسک لانها، نیونازیها و سفید پوستان ملی گرا » نبوده، دقیقا برمی گردد به اینکه این جماعت بزرگ ترین حامیان و پایگاه رای او بودهاند. اصولا تشدید این منازعات و دست بازی که چنین گروههایی برای سازماندهی و اقدام به خشونت پیدا کردهاند، در تصویر امروز جامعه امریکایی ریشه دارد که ترامپ نماد قدرت آن در ساختار سیاسی این کشور است. بیمسوولیتی و مماشات رییس جمهوری شبه فاشیست کنونی امریکا آن چنان خشم نهادهای مدنی و بسیاری از سیاستمداران این کشور را برانگیخت که بسیاری ضمن محکوم کردن موضع گیری او، خواهان شفافیت در برخورد با این موضوع شدند. امریکای امروز در عرصه داخلی و خارجی نماد یک هرج ومرج و لجام گسیخته گی است که هم جامعه مدنی این کشور و هم صلح جهانی را به شدت تهدید می کند. تحولات چند ماه اخیر نشان می دهد نهاد ریاست جمهوری و کنگره با تمام اختلافهای بین خود، مانند دو لبه قیچی برای تشدید منازعات درونی و بیرونی با هم در یک مسیر جنون آمیز قرار گرفته اند و هرکدام به فراخور حال و اهداف ذاتی خود سعی می کنند مروج خشونت و بی ثباتی در عرصه ملی و جهانی باشند.
اینکه رییس جمهوری بعد از هر دور بی خوابی های شبانه، با « توییت» کردن، یک کشور مستقل را به حمله نظامی تهدید می کند یا کنگره برای دهنکجی به ترامپ قوانین خلاف حقوق بینالمللی را برای تحمیل اراده خود بر نظام بینالمللی در چارچوب امپریالیزم هار به تصویب می رساند، دو لبه یک قیچی هستند که گویا در آخرالزمان امریکایی قرار است جهانی را به آشوب بکشند. حادثه جنایت کارانه و به تعبیر درست تر تروریزم داخلی شارلوتزویل، بی شک نماد داخلی همان وضعیتی است که در حوزه خارجی هم امروز زنگ خطر یک جنگ هسته ای را در شبه جزیره کره، بی ثبات سازی و حتا تهدید به حمله نظامی به ونزویلا و شراکت در بی ثبات سازی خاورمیانه را به صدا درآورده است. در امریکا دروغ و ریاکاری در واشنگتن چه در ساختمان کاخ سفید و چه در عمارت کنگره به یک اصل اساسی و پذیرفته شده تبدیل شده و این اظهارات ظاهرا التیام بخش سیاست مداران حتا منتقد ترامپ، فقط ژستهای حقوق بشری و توخالی است. بدون تردید کسانی که ساختار سیاسی امریکا را به درستی می شناسند، می دانند حتا اگر رییس جمهوری نیز نخواهد مسولانه عمل کند، قدرت کنگره به حدی است که راسا با تصویب قوانین با رای بالای دو سوم، اراده خود را بر او تحمیل کند. این رییس جمهوری و تک تک نماینده گان کنگره نماینده واقعی طبقه یک درصدی ها و لابیهای قدرت هستند و دموكراتیزه کردن همین قدرت دقیقا همان « پاشنه آشیل» است که هیچ کدام سعی ندارند به آن آسیب برسانند. ناآرامیها و فضای خشونت آمیز این روزهای شهر شارلوتزویل هم طبق معمول بعد از چند روز تسویه حسابهای سیاسی در واشنگتن به فراموشی سپرده می شود و امریکا همچنان طبق سنتها و فرهنگ غالب کنونی خود که در جامعه قرن هجدهمی ریشه دارد، به بقای خود ادامه می دهد. هیچ کس در امریکا جراات نزدیک شدن به بحث اصلاح قانون اساسی «مقدس» اما سرشار از تناقض و نا هم سازی با دنیای مدرن امروز را ندارد و به خلاف تصویری که ارایه می شود، برتری نژاد سفید در آن تضمین شده و شبه فاشیستهایی که امروز در شهری مانند شارلوتزویل با سلام هیتلری رژه می روند و جنایت انجام می دهند نیز تابع همین قانون اساسی با همان قدرت قبل به حیات و ممات خود ادامه خواهند داد.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۷ـ ۱۴۰۸
انگلیس و سقوط دولت امان الله خان
محمد ولی
استرداد استقلال کشور ضربه غیرقابل جبران برای امپراتوری بریتانیا بود که آفتاب در قلمروش غروب نمی کرد.
در هند کلمه آزادی ورد زبان همه گردیده بود به گفته همفری سفیر انگلیس در افغانستان کاروان های شتر که لمبانده و جنبانده از بازارهای دهلی می گذشتند کلمه آزادی را تکرار می کردند. در آن وقت لرزه به اندام استعمار افتید اما آرام نه نشست و تمام ریزرفهای جا داده شده اش در کشور ما را به تحرک درآورد. سه حلقه ذیل بدست انگلیس قرار گرفته به شورش آغاز کرد:
۱- درباریان عقب گرا که در زمان امیر حبییب الله در قطب مخالف مشروطیت قرار داشتند.
۲- روحانیون واپس گرای تحت حمایت انگلیس که در کنار درباریان ضد مشروطه خواهان جا داده شده بودند.
۳- گروهی از اوباشان، رهزنان و باندهای که می توانستند امنیت شهرها و شاهراهها را بر هم بزنند.
بدین ترتیب بحران سیاسی، تحرکات مذهبی و شورشهای ضد امن و نظم عامه که همه را جواسیس انگلیس به هم پیوند می دادند به حیث ضربه کاری علیه سلطنت امانی بکار افتید.
سیاسیون در حکومت با سبوتاژ بحران می آفریدند، روحانیون و ملاهای عقب گرا تبلیغ کفر می کردند و اوباشها و رهزنان اعتبار حکومت را از لحاظ تامین امنیت نزد مردم پایین می آوردند. دراین جریان نمی توان از اشتباهات و تصامیم عجولانه شاه چشم پوشی کرد.
شورش از جنوبی آغاز شد ملا عبدالله مشهور به ملای لنگ بر یک دست قران و بر یک دست نظام نامه دولت افغانستان ( قانون اساسی ) قریه به قریه می رفت و به مردم می گفت بلشویزم را قبول دارید یا قران را؟
به گفته لودویک ادمک مورخ امریکایی شعبه جاسوسی حکومت هند برتانوی از طریق نماینده گی تجارتی افغانستان در کویته سر تصویر ملکه ثریا را با تصاویر بدن عریان زنان بد کاره یکجا کرده به افغانستان می فرستادند و برتبلیغ کفر شاه و ملکه دامن می زدند.
لارنس جاسوس مشهور انگلیس دران زمان در مناطق قبایلی آمده زیر نام آموزش زبان پشتو این شورش را رهبری می کرد روزنامه همدرد افغان خبرداد که کرنیل لارنس با استفاده از لقب پیر کرمشاه به افغانستان داخل شده است.
دولت توانست آن شورش را سرکوب کند. موج شورش به سوی شینوار رخ نمود در آنجا یک جاسوس انگلیس بنام عبدالواحد شینواری با نام مستعار (مستر وید) که در استرالیا زنده گی می کرد و میلیونر بود شورش را رهبری می نمود وی با نادر خان در پاریس ملاقات کرده بود.
شورش شینوار با ارسال خواستههای شان توسط غلام حیدر خان چرخی نماینده امان الله خان فروکش کرد. آنها شش خواسته را به امان الله خان فرستادند:
۱- طلاق ملکه ثریا،
۲- تبعید فامیل طرزی،
۳- لغو هیاتهای نماینده گی خارجی در کابل به استثنی انگلستان،
۴- لغو تمام قوانین جدید،
۵- تخفیف مالیات،
۶- شمولیت علما در امور دولت.
اما موج شورش به سوی شمال کابل به حرکت افتید. مولوی محمد رفیق جمال آغه یی با چند تن از ملاهای دیگر شورش را دامن می زدند آنها لینهای تلگراف و تیلفون را با کابل قطع کردند ملای تگاب آخندزاده حمید الله نامزدی حبیب الله خادم دین رسول الله را به صفت امیر افغانستان تایید کرد. خلیفه قزل ایاق با ۱۲ هزار مریدانش به اغتشاش سقوی پیوست و بدین ترتیب صف شورش از شمال کابل تا شینوار و جنوبی امتداد یافت و تخم کشت شده مذهبی - سیاسی و شورش گری انگلیس به ثمر رسیده باعث سقوط دولت امانی شد.
امان الله خان علاوه بر اینکه محصل استقلال بود اولین بانی جنبش دگرگونی و تحول طلبی در افغانستان نیز بود.
جمعاً به تعداد ۵۱ هزار شاگرد به مکاتب شامل شدند، ۳۲۲ باب مکتب ابتداییه در ولایات افتتاح شده لیسه ها و مکاتب مسلکی به تدریس آغاز کردند استادان خارجی از اروپا برای تدریس علوم معاصر استخدام شدند برای طبع و نشر کتب درسی مطبعه معارف تشکیل شد و تعدادی از دختران و پسران برای تحصیل به خارج اعزام شدند.
کار درعرصه مطبوعات به حیث رکن اساسی بیداری ملت رونق گرفت جمعاً ۹ جریده دولتی، ۴ روزنامه دولتی، ۲ مجله دولتی ؛ و ۳ جریده ملی آزاد به نشر پرداخته کتاب خانه ملی تاسیس شد برای اولین بار یک سینما در شهر کابل و یک تیاتر در پغمان باز گردید.
برای قانونی ساختن امور نظام نامه دولتی یا قانون اساسی افغانستان تصویب شد و ۷۷ نظامنامه دیگر بکار افتید. شخص شاه به ولایات سفر میکرد و از تطبیق قوانین مراقبت و رهنمایی مینمود. امان الله خان برای آغاز گذار از اقتصاد فیودالی میخواست یک بانک تأسیس نماید و مؤسسات تولیدی را بکار اندازد اما این پلان وی به اثر مخالفت فیودالها و روحانیون وابسته نیز به باد تکفیر گرفته شده همه رفورمهای عصر استقلال بهسوی نابودی سوق گردید او غلامی و کنیزی را رسماً ملغی قرار داد.
حبیب الله کلکانی بر تخت سلطنت زیر نام خادم دین رسول الله جلوس داده شد. او به اثر راهزنی و قطاع الطریقی در شاهراه کابل و مزار تحت پیگرد بود و به پاره چنار فرار کرده در آنجا مورد توجه مراجع استخباراتی انگلیس قرار گرفته ملا امام مسجد بتی کوت بوی گفت تو پادشاه می شوی در زیر درختی پول و اسلحه است آن را بردار و به جنگ کفار به کابل برو.
او درجریان شورش به اثر اصابت پارچه مرمی توپ در پشت اش به پغمان در قصر تابستانی امان الله خان برده شده سفارت انگلیس یک جراح سفارت را غرض تداوی وی در آنجا موظف ساخته بود. او ارتباط مستقیم با سفارت برتانیه داشت بر طبق نوشته خانم ریه تالی استوارت میل امریکایی در کتاب آتش در افغانستان وقتی افراد کلکانی در باغ بالا رسیده بودند شخص بچه سقو نماینده سفارت برتانیه را با خود به داخل سفارت با مصوونیت رسانید و نماینده گی برتانیه را از چوروچپاول نجات داده مستخدم آن سفارت را غرض تامین ارتباط سفیر برتانیه با پشاور به محل تلگراف خانه برد.
بچه سقو مرد ساده دهاتی بود که انگلیسها وی را از میان دو گروپ (درباریهای مخالف امان الله خان و روحانیون عقب گرا) در راس شورش قرارداد و به پادشاهی رسانید انگلیسها با این کار اهانت بزرگی به ملت افغان کردند و خواستند نشان بدهند بجای امان ا الله محصل استقلال، تحول طلب و ترقی پسند یک دزد قافله زن نیز می تواند افغانستان را اداره کند. اما حکومت سقوی برزخی بود میان ریفورم های امانی و آوردن شخص اصلی این بازی یعنی نادر خان. سقو یک وظیفه داشت محو تمام مبادی تمدن، آثار ترقی و اجراات حکومت امانی از صفحه تاریخ کشور. معارف از بین رفت، عایدات دولت سقوط کرد، فضای رعب مردم به خصوص کابلیها را فزا گرفته کشتار امانیستها آغازشد. او در اولین بیانیه اش گفت:« من لاتی گری، کفر و اوضاع بی دینی حکومت سابق را دیدم و به خاطر خدمت دین رسول الله به جهاد کمر بستم تا شما برادران را از کفر و لاتی گری نجات دهم. بعد ازین من پول بیتالمال را در تعمیرات و مدارس (مکاتب) مصرف نمی کنم و این پول را به عساکر خود می دهم که چای و قند و پلو بخورند و به ملاها می دهم که عبادت کنند ... بروید بعد ازاین همیشه ساعت تیری کنید، مرغ جنگی کنید، بودنه بازی کنید و ساعت تیری کنید.»
این بیانیه را با بیانیه اعلیحضرت امان اِلله خان که حین جلوس بر تخت شاهی ایراد کرده بود مقایسه کنید : « ای ملت معظم افغانستان ...وقتی که ملت بزرگ من تاج پادشاهی را بر سر من نهاد من عهد بستم که بایستی دولت افغانستان مانند سایر قدرتهای مستقل جهان در داخل و خارج کشور آزاد و مستقل باشد. ملت افغانستان در داخل آزا دی کامل داشته و ازهرگونه تجاوز و ظلمی محفوظ باشد کار اجباری و بیگاری در تمام رشته ها ممنوع است ...من در اجراات امور کشور مشورت را به حکم شاورهم فی الامر اجرا قرار می دهم».
چه می توان گفت جز یک هیهات تاریخی که بعد از گذشت ده ها سال استعمار بار دیگر آن را در افغانستان به تکرار گرفته است.
بامداد ـ سیاسی ـ ۶/ ۱۷ـ ۱۸۰۸
دو دیـدگاه از دو منبع در باره رخـداد هـای روان در ونزویـلا :
ـ ونزویلا بر لبه تیغ جنگ و صلح
ـ شبح کودتای نظامی بر سر ونزویلا
ونزویلا بر لبه تیغ جنگ و صلح
اردشیر ز. قنواتی
تحولات سیاسی- اجتماعی در ونزویلا در ماههای اخیر بین دولت « نیکلاس مادورو » و اپوزیسیون نزدیک به امریکا، با سیر شتابندهای به سوی تنش و احتمال برخوردهای خشونت بار پیش می رود. انقلاب بولیواری و به تعبیر خود ونزویلاییها «چاوزیزم» بعد از مرگ رهبر کاریزماتیک این کشور «هوگو چاوز» و بروز اختلافات در بین حامیان وی در کنار سناریوی راست گرایان داخلی که از حمایت بدون قیدوشرط واشنگتن برای ایجاد تغییرات اساسی در حوزه ژیوپلیتیک امریکای لاتین برخوردار بودند، کاراکاس را در مسیر بحران اقتصادی و سیاسی قرار داد. آنچه هم اکنون در ونزویلا جریان دارد، در ابتدا پیاده سازی الگوی کودتای پارلمانی به شیوه برازیل بود که به بهانه فساد رییس جمهوری قانونی این کشور « دیلما روسف » که گویا مظنون به فساد بود، از کار برکنار كردند و قدرت را به دست « میشل تمر» معاون او که وارد ایتلاف با مخالفان شده بود و یکی از فاسد ترین رهبران سیاسی برازیل با دوسیه های متعدد قضایی است، سپردند. هرچند این پروسه ظاهر قانونی داشت و از طریق استیضاح روسف از سوی مجلس سنای برازیل انجام شد اما تحولات بعد از این برکناری به خوبی نشان داد که این سیستم حقوقی معیوب بازتاب دهنده حقیقت دموکراتیک و فاقد مشروعیت نهاد قدرت است.
در ونزویلا هم پس از انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۶ ترسایی که به دلیل تشدید بحران اقتصادی و برنامه اشتباه دولت مادورو نارضایتی از دولت او تشدید شد و در انتخابات پارلمانی گروههای اپوزیسیون راست گرا توانستند اکثریت کرسیها را به خود اختصاص دهند، از همان روز اول شروع به کار پارلمان جدید پروژه برکناری رییس جمهوری و برگزاری انتخابات زودرس ریاست جمهوری در دستور کار قرار گرفت. اما ساختار سیاسی در ونزویلا با برازیل متفاوت بود و در بیش از ۱۸ سال حاکمیت چاوزیستها و تجربه یک بار اقدام شکست خورده کودتای نظامی، چاوز دست به پاکسازی ارتش و ایجاد یک گارد امنیتی ـ نظامی حامی انقلاب زد. در ونزویلا هم اکنون فاز اول بحران در قالب استفاده از مکانیزم حقوقی برای برکناری نیکلاس مادورو با استفاده دولت از یک امکان حقوقی بازدارنده دست به « پاتک » زد و با برگزاری انتخابات مجلس موسسان توانست این حربه قانونی را از مخالفان سلب کند.
طبق قانون اساسی اصلاح شده ونزویلا در شرایط اضطراری که بین مجلس ملی و دولت اختلافات غیرقابل حل بروز می کند، مجلس موسسان جدید می تواند با انحلال مجلس ملی تصمیمات قبلی را بلوکه كند و مافوق آن دست به تصویب قوانین تازه بزند. اتفاقا این حربه قانونی را ابتدا مخالفان و اپوزیسیون دو هفته قبل از همه پرسی پیشنهادی رییس جمهوری برای بازنگری در قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان جدید، به صورت سمبولیک استفاده کردند و در روز یکشنبه ۱۶ جولای با برگزاری یک همه پرسی نمادین و بدون نظارت هیچ نهاد قانونی ملی و بینالمللی که به گفته آنان حدود هفت میلیون نفر در آن شرکت کردند، رای به برکناری دولت مادورو دادند. مخالفان با این اقدام جهت پیش گیری و تحریم همه پرسی اصلاح قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان در ۳۰ جولای قصد داشتند حمایت افکار عمومی و قدرتهای خارجی را به سمت خود جلب کنند. تحریم پیشنهادی مخالفان برای عدم شرکت مردم در همه پرسی مادورو نتوانست جواب دلخواه آنان را فراهم كند و در این همه پرسی بیش از هشت میلیون نفر شرکت کردند و به صورت تقریبا مطلق به کاندیدای حزب سوسیالیست حامی رییس جمهوری رای دادند. درحالی که در همه پرسی سمبولیک مخالفان هیچ نظارتی انجام نشد و بنا بر گفته رهبران مخالفان حدود هفت میلیون نفر شرکت کردند، در همه پرسی رسمی پیشنهادی دولت هشت میلیون نفر و ۵,۴۱ درصد برای برگزیدن ۵۴۵ نماینده شرکت کردند. هرچند موسسه بریتانیایی مسوول رای دهی « اسمارتماتیک » که برگزارکننده رسمی این همه پرسی قانونی بود، بعد از اعتراضات اپوزیسیون و کشورهایی مانند امریکا اعلام کرد که این احتمال وجود دارد که به تعداد رایدهنده گان واقعی حدود یک میلیون افزوده شده باشد اما در بدبینانه ترین وضعیت می توان میزان حمایت از دولت را در عدد تقریبی هفت میلیون بین دولت و مخالفان مساوی فرض کرد.
بدون هیچ تردیدی دولت مادورو امروز بخش بزرگی از حمایتهای تودهای خود را از دست داده است که دلایل متعددی از جمله بحران اقتصادی، کاهش قیمت نفت، اختصاص بودجههای کلان به طرحهای آموزش و بهداشت رایگان در شرایط کمبود منابع ارزی، تحریم های مستقیم و غیرمستقیم خارجی، پیوند بخش تجاری کشور با مخالفان، حمایت تمام قد نهادهای قدرت در واشنگتن از اپوزیسیون و همچنین اشتباهات دولت کاراکاس درباره شکست مدیریت بحران خواهد داشت. دوقطبی ایجاد شده در این کشور و تشدید منازعه بین دولت و اپوزیسیون که به چیزی غیر از ساقط کردن حاکمیت چاوزیستها رضایت نمی دهند، در کنار دخالت فعال خارجی علیه دولت کاراکاس هم اکنون وضعیتی را ایجاد کرده است که راه برای مصالحه مرضیالطرفین تا حدودی بسته شده است. مادورو با برگزاری همه پرسی اصلاح قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان توانست جلوی کودتای پارلمانی را برای ساقط کردن دولت سد کند. این چرخه منازعه بدون شک در روزهای آینده موجب رویاروییهای بیشتر بین اپوزیسیون و دولت کاراکاس و همچنین دخالت فعال تر واشنگتن در امور ونزویلا خواهد شد. اما آنچه هم اکنون در حال وقوع است و خطر بی ثباتی در این کشور نفت خیز را که گفته می شود بزرگ ترین ذخایر نفت جهان را در خود جای داده است، افزایش می دهد، چرخه خشونتهایی است که جرقه آن در رویارویی بین مخالفان و دولت در شورشهای خیابانی کلید خورد و حدود ۱۱۵ نفر از هر دو طرف قربانی شدند و هم اکنون نیز گروههای شبه نظامی و بعضی نظامیان برکنارشده در سیاق حملات مسلحانه به دیوان عالی قضا و فرقه نظامی شهر « والنسیا » حملاتی انجام داده اند.
به نظر می رسد که با شکست پروژه برازیلی هم اینک سناریوی جنگ های داخلی به شیوه بحران سوریه در دستور کار بخشی از مخالفان و حامیان خارجی آنان در حال عملیاتی شدن است. در طرح اصلاح قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان جدید ونزویلا طبق مکانیزم تعبیه شده در قانون اساسی دولت تصمیم گرفت اهرمهای نهاد قدرت را در بین طبقات اجتماعی و نهادهای تودهای تقسیم کند ( ازجمله هشت کرسی برای ماهی گیران و دهقانان، پنج کرسی برای کسبه، پنج کرسی برای معلولان، ۲۴ کرسی برای محصلان، ۲۸ کرسی برای متقاعدین ، ۲۴ کرسی برای شورای کمون ها، ۷۹ کرسی برای کارگران، ۱۷ کرسی برای ادارات دولتی، ۱۴ کرسی برای بخش خدمات، ۱۲ کرسی برای بخش اجتماعی، ۱۱ کرسی برای تجار، ۱۱ کرسی برای خود اشتغالی، شش کرسی برای صنعت، چهار کرسی برای ساخت وسازها، دو کرسی برای صنعت نفت و دو کرسی برای حمل ونقل ) که همین موضوع تغییر دموکراسی حزبی به دموكراسی مشارکتی به شدت موجب خشم اپوزیسیون شد.
ورود گروههای نظامی و شبه نظامی به متن بحران سیاسی ونزویلا می تواند منازعات سیاسی کنونی را به سمت رویاروییهای خشونت نظامی سوق دهد که به تازگی مظاهر آن در حال جرقه زدن است. حمله به پادگان نظامی والنسیا در روز یکشنبه ششم ماه اگست نقطه عطفی در بحران ونزویلاست که از هم اکنون زنگهای خطر را به صدا درآورده است. ازآنجاکه بعد از کودتای شکست خورده دوره صدارت هوگو چاوز بخش اصلی ارتش وفاداری خود را به دولت نشان داد و در کنار آن نیز گاردهای محافظ انقلاب بولیواری تشکیل شد، بدون تردید امنیتی شدن و درگیریهای نظامی از قاعده کودتاهای بدون مقاومت دوران سیاه « خونتاهای نظامی » در امریکای لاتین پیروی نمی کند و بخش عمده نظامیان و شبه نظامیان حامی دولت دست به مقاومت سختی خواهند زد. اپوزیسیون سیاسی ونزویلا چنانچه خیلی زود حساب خود را از این هستههای نظامی و تروریستی جدا نکند، با توجه به دست بالای مادورو دراین باره بازنده اصلی بازی خواهد بود. از طرف دیگر در امریکا محافل قدرت و به ویژه دولت « دونالد ترامپ» هم اینکه به نظر می رسد شکیبایی خود را برای تحمل نقش کاراکاس در تأمین انرژی کشورهایی مانند کوبا و نیکاراگویه به عنوان دشمنان امپریالیزم امریکا از دست دادهاند و از طرف دیگر منابع انرژی بزرگ در ونزویلا در طرح استراتیژیک هژمونی واشنگتن بر حوزه انرژی جهان، این کشور را در مرکز ثقل توجه برای تغییر وضعیت آن قرار داده است.
شکست شبه کودتای حمله به پادگان والنسیا که هم زمان با انتشار ویدیوی تعدادی نظامی و شبه نظامی برای اقدامات مسلحانه بود، ازآنجاکه توان تغییر معادله درباره سرنگونی دولت مادورو را ندارد، می تواند موجب شکاف در بخش اپوزیسیون درهم جوش کنونی ونزویلا هم بشود. همچنین طبق قاعده اجتماعی این تصویر چرخه خشونت و رفتن به سوی منازعات مسلحانه ازآنجا که پایگاه حامیان اپوزیسیون در طبقه متوسط و بخش الیگارشی سرمایه داری این کشور است، کفه ترازو را به نفع دولت چاوزیزم که حامیانش را در طبقات نابرخوردار و کارگری دارد، سنگین می کند. در روزها و هفتههای آینده در هر دو سوی منازعه باید تصمیمات بزرگی گرفته شود که راه جنگ و صلح در ونزویلا را تعیین می کند.
هژمونی قدرت نظامی تا زمانی که ارتش به دولت وفادار باشد، در مقابل حمایت خارجی از اپوزیسیون و همچنین موازنه نسبی پایگاه تودهای رای دولت و مخالفان دو راه « مصالحه ملی » و رفتن به سوی « جنگهای مسلحانه » را در مرحله جدید بحران ونزویلا اجتناب ناپذیر کرده است و راه سوم مانند مدل برازیلی رویای تمام شدهای است که اپوزیسیون این کشور باید آن را فراموش کند./ شرق
شبح کودتای نظامی بر سر ونزویـلا
منبع : رویترز
به نظر میرسد ونزویلا گام به گام به سمت یک مرحله پرتنش تر و خطرناک تر پیش می رود. بسیاری از شهروندان احساس می کنند از همه راه های دموکراتیک برای مخالفت با حکومت استفاده کرده و جوابی نگرفته اند. نیکولاس مادورو با وجود اعتراضات مردمی گسترده و انتقادات بینالمللی موفق شد یک مجلس موسسان تشکیل دهد که تحت کنترول حزب سوسیالیست طرفدار او بوده و اختیارات بیش تری را به رییس جمهور می دهد. شاید به دلیل همین احساس شکست و فضای بن بست کنونی بود که چند روز پیش تعدادی از سربازان و شهروندان مسلح را بر آن داشت تا به یک پایگاه نظامی در نزدیکی شهر والنسیا حمله کنند. در این حمله دو نفر کشته شدند. مقامات ونزویلایی می گویند به دنبال ١٠ نفر مهاجمی هستند که با مقادیری سلاح فرار کردهاند. در یک ویدیو که پیش تر ضبط شده، گروهی نشان داده می شوند که لباس نظامی به تن کرده و می گویند قصد دارند نظام مشروطه سلطنتی را دوباره بر سر کار آورند. آنها از مادورو می خواستند با کناره گیری خود یک دولت انتقالی تشکیل دهد. حمله نظامی یکشنبه گذشته امکان وقوع یک کودتای نظامی یا تشدید خشونتها در کشوری چون ونزویلا با ٣٠ میلیون نفر جمعیت و بحران شدید اقتصادی را بیش تر کرد. پیش از این حمله، مادورو بر قدرت خود افزوده و همین مساله اپوزیسیون این کشور را سرخورده و دچار تفرقه کرده بود. در درگیریهای چهار ماه گذشته ونزویلا تا اکنون ١٢٠ نفر کشته و هزاران نفر بازداشت شدهاند.
هم اکنون بسیاری از مخالفان احساس می کنند فریب خوردهاند. آنها تصور می کنند رهبرانشان به آنها خیانت کرده و اعتراضات را به هفته بعد موکول می کنند. احزاب سیاسی موجود در ایتلاف مخالفان نیز درباره مشارکت در انتخابات آینده دچار اختلاف دیدگاه شدند زیرا بسیاری دولت را از هم اکنون به تقلب گسترده در انتخابات مجلس موسسان متهم می کنند. مساله بیاعتمادی به رهبران اپوزیسیون ونزویلا را می توان در اظهارات یکی از جوانانی دید که با صورت پوشیده راهها را در کاراکاس بند آورده و به رویترز می گوید: « ما باید ایمان به ایتلاف مخالفان را کنار بگذاریم. باید فقط به خودمان ایمان داشته باشیم ». او تحصیل در دانشگاه را رها کرده و برای شرکت در اعتراضات به کاراکاس آمده است. این جوان که ٢٠ سال بیشتر ندارد، یک بمب آتش زا با خود حمل می کند.
تشدید منازعات
لوییس ویسنت، تحلیلگر سیاسی، می گوید، سرکوب حکومت می تواند گروههای تندرو را به کارهای مخفیانه و تشکیل گروههای شبه نظامی، آن هم در کشوری که به وفور در آن سلاح وجود دارد، سوق دهد. او به رویترز می گوید: « با تشدید برخوردهای دولت، مخالفان نیز به اعمال خشنتر روی می آورند و همین آینده را خطرناک میکند».
برخی دیگر از تحلیل گران درباره احتمال وقوع یک جنگ داخلی در این کشور صحبت می کنند و می گویند، اگر این اوضاع تغییر نکند، ممکن است کشور به سمت یک جنگ داخلی پیش برود؛ برای مثال ٣٠ جولای یک انفجار در همان روز رای گیری برای مجلس موسسان رخ داد که در جریان آن هفت نیروی پولیس موتورسوار هدف قرار گرفته و مجروح شدند. مادورو قبلا گفته بود با یک « شورش مسلحانه » مواجه است که هدفش ازبینبردن سوسیالیزم در امریکایلاتین است. به گفته او، این حرکت قصد دارد راه را براي نخبه گان طرفدار امریکا باز کند تا بر انبوه ذخایر نفتی این کشور مسلط شوند. ناظران می گویند در سطح ظاهری علامتی که حاکی از وقوع کودتای نظامی علیه رییس جمهور کنونی ونزویلا باشد مشاهده نمی شود. مادورو کسی است که به عنوان جانشین هوگو چاوز بر سرکار آمد و اتحادیه های کارگری پشتیبان او هستند. همین ناظران می گویند هیچ نشانه ای که حاکی از اختلاف بین مادورو و فرماندهان ارتش باشد در ظاهر به چشم نمی خورد. با این حال نبايد فراموش کرد خوان کارلوس کاجواریبانو، افسرسابق گارد ملی که به خارج فرار کرده و گفته می شود فرماندهی تهاجم روز یکشنبه را برعهده داشت، از « دوستان مسلح » خود خواست شورش کنند. همچنین اسکار پرز، خلبان نیروهای پولیس که با هلیکوپتر در کاراکاس به ساختمان های دولتی حمله و فرار کرد، قصد دارد به مبارزه خود ادامه دهد. ماریا رودریگز، یک لبنیات فروش که در محله اعیاننشین کاراکاس زنده گی می کند، درحالی که خیابانها را بسته، می گوید: « ما از قیام ارتش حمایت می کنیم. ما شهروندان عادی هستیم و به تنهایی نمی توانیم این مبارزه را به نتیجه برسانیم». با این حال بسیاری از دوستانش که جزمخالفان هستند احساس می کنند بعد از چهارماه درگیری و تظاهرات خسته شده اند. به نظر آنها زنده گی روزمره شان فلج شده و آنها تا اکنون نتوانسته اند مادورو را وادار به قبول مطالباتشان کنند.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۱۴۰۸
یادداشت بامـداد :
ـ مایک پنس ، معاون رییس جمهور یالات متحده امریکا روز گذشته سفر شش روزه خود را به کشورهای امریکای لاتین و مرکزی آغاز کرد. او نخست به کشورکولمبیا، همسایه غربی ونزویلا، سپس به ارجنتاین ، چیلی و پاناما سفر خواهد نمود.
یک مقام مسوول دولت امریکا به خبرنگاران گفت انتظار می رود ، ونزویلا یکی از موضوعات گفت وگوها با مقام های بلند پایه این چند کشور باشد. ترامپ شخصا امکان استفاده ازمداخله نظامی علیه کشور ونزویلا را نفی نکرده است .
ـ بر اساس گفته یکی از مقامات ارشد دولت ونزویلا و افراد مطلع، شرکت دولتی نفت این کشور از اوایل سال جاری مذاکراتی را بر سر واگذاری ٩ پروژه نفتی به شرکت « رزنفت»، یعنی بزرگ ترین شرکت نفت دولتی روسیه ازپیش برده است. بربنیاد اظهارات مقامات شرکت «رزنفت» این شرکت درماه جاری ترسایی بیش از شش میلیارد دلار به شرکت نفت دولتی ونزویلا قرض داده است که با این احتساب، کل اعتبار و قرضه پرداخت شده از سوی روسیه به ونزویلا از سال ٢٠٠٦ ترسایی بدین سو به ١٧ میلیارد دلار می رساند.