نگاه کلی و کوتاه به ویروس ها و امراض ویروسی
در برنامه ویژه نشراتی تارنمای بامداد امروز جستار ارزشمند علمی از خامه رفیق داکتر فرید شاه رفیعی معاون شعبه آموزش سیاسی و تبلیغ حزب آبادی افغانستان را خدمت علاقمندان پیشکش میداریم. امید اطلاعات ارایه شده و توصیه های مسلکی کارشناسان امور پزشکی حزب آبادی افغانستان و سایر متخصصین در مقابله با ویروس کرونا مورد توجه و کاربرد قرارگیرد. ( بـامـــداد )
تهیه و ترتیب از داکترسید فریدشاه رفیعی، متخصص امراض داخله
در سال ۱۸۸۲ ترسایی دانشمند روسی بنام دیمتری ایوانوفسکی Dimitry Ivanovsky فرضیه ای را مطرح کرد که به اساس آن دلیل شیوع یک مرض نباتی در تنباکو که درآن زمان شایع شده بود چیزی غیر از باکتریا ( که در آنوقت تنها عامل مریضی شناخته شده بود) دانسته شد. این فرضیه سبب تحقیقات هرچه بیشتر دانشمندان جهان روی عواملی بیماری ها گردیده و بالاخره درسال ۱۸۹۸ منجر به کشف موجودی بنام ویروس virus توسط دانشمند هالندی بنام Martinus Biejernk مارتینوس بیجرنک گردید.
در حال حاضر از میان میلیون ها نوع ویروس موجود درعالم هستی حدود پنجهزار نوع آن شناسایی و با جزیات تشریح شده است.
ویروس ها کوچکترین عامل انتانی (عفونی) به شمار میروند که قطر آنها بین ۲۰ تا ۳۰۰ نانومتر میباشد.( یک نانومترمساوی به یک میلیاردم حصه ی یک متر میباشد.) و توسط مایکروسکوپ عادی هم قابل مشاهده نمی باشد.
ویروس ها موجودات زنده ایی کامل نبوده دارای شباهت ها و تفاوت هایی با مایکروارگانیزم های زنده (موجودات مایکروسکوپی) دیگرمیباشند.این موجودات صرفا درداخل وجود ارگانیزم های زنده قابلیت تکثر را دارا بوده ، و درمحیط خارج از ارگانیزم زنده همچو موجودت غیرزنده بوده و قدرت تکثر ندارند.همچنان برخلاف سایرحجرات(سلولهای) زنده دارای هسته کامل نمی باشند.هسته سایر حجرات زنده دارای دو زنجیره اسیدهای هسته ای ( نیوکلیک اسیدها) یعنی دی ان ای DNA و آر ان ای RNA میباشند درحالیکه ویروس ها یکی از این زنجیره ها را دارا بوده و نظر به اینکه کدام یک از آنها را دارند ویروس ها به دو گروپ ( ویروسهای دی ان ای و ویروس های آر ان ای ) تقسیم میشوند.علاوه بر یکی ازاین نیوکلیک اسیدها ویروس ها دارای یک پوشه ی پروتینی نیز میباشند.
ویروس ها زمانی که داخل وجود ارگانیزم زنده میشوند زنجیره نیوکلیک اسید آنها حاوی معلومات مورد نیاز جهت برنامه ریزی درحجرات زنده بوده و میتواند سبب تولید مالیکول های بزرگ اختصاص افته ویروسی شده و نیز به تکثر پرداخته تعداداز نیوکلیک اسیدها و پوشه ی پروتینی آنها از این ویروس نسخه برداری (کاپی) و تولید شوند.
انتان ویروسی درداخل وجود زنده میتواند بی تاثیر، دارای تاثیرات خفیف و یا تاثیرات خیلی شدید بوده و منجربه مرگ حجرات گردند.
در وجود انسان ها ویروس ها می توانند نظر به نوع و قدرت مرض زایی شان و نیز با درنظر داشت شرایط وجود میزبان ( سن ، جنس، مقاومت و قدرت دفاعی بدن و....) سبب تولید امراض به مدت ها و شدت های مختلف شده و یا هم به قسم ناقل بدون عرض باقی بمانند ( حالتی که بدن شخص به ویروس منتن بوده و آن را درمحیط انتشار میدهد اما خود شخص مریض نمی شود.)
در مورد اینکه منشا ابتدایی یک ویروس کجا می باشد دانش زیادی موجود نیست اما فرضیه هایی وجود دارد که ویروس ها ممکن از نیوکلیک اسیدهای وجود میزبان و یا هم از پارازیت های موجود در مسافات بین حجرات یک موجود زنده منشا بگیرند.
ویروس ها میتوانند از راه ها مختلف انتشار پیدا کنند:
ـ ازطریق انتشار مستقیم از یک شخص به شخص دیگر (یا از یک موجود زنده به موجود زنده دیگر) توسط قطرات هوایی که با تنفس، عطسه و یا سرفه درمحیط پخش و به افراد انتقال میکند ( مثل ویروس انفلوانزا ، کرونا و سرخکان) ، توسط مقاربت جنسی ( مثل ویروس هیپاتیت بی و ایدز) ، توسط تماس ، دست ـ دهن یا دست - چشم ( مثل ویروس تب خال و ریزش) ویا از طریق خون و مایعات بدن ( مثل ایدز و هیپاتیت بی)...
ـ انتشار غیرمستقیم : پخش ویروس در محیط توسط مواد غایطه و راه یافتن دوباره آن به وجود انسانها از طریق گرد و خاک ، آب های ملوث و غذاهای آلوده...( مثل هیپاتیت ای و پولیو)
ـ انتشار از یک حیوان به حیوان دیگر که بعضا به صورت تصادفی به انسانها هم میتواند ویروس منتقل شود مثل ویروس سگ دیوانه
ـ انتشار توسط یک ناقل ( مثلا حشره) از حیوان به حیوان یا ازحیوان به انسان و یا بالعکس.
بیوتروریزم:
در جهان امروز بیوتروریزم ( تروریزم بیالوژیکی یا جنگ بیالوژیکی) به عنوان منشا یا وسیله انتشار عوامل مرض زا ( ازجمله ویروس ها ) مطرح میباشد. با استفاده ازاین طریقه مایکروارگانیزم های که میتوانند سبب مرگ ومیر و امراض در انسان ها یا حیوانات و یا نباتات گردند توسط انسان ها تهیه، و درمحیط پخش میگردند.( شاید خواننده گان عزیز بخاطر داشته باشند که چند سال قبل خبری نشر شده بود مبنی براینکه روس ها درصدد از بین بردن کشتزارهای خشخاس افغانستان با استفاده از پخش کدام نوع ویروس هستند .)
این مایکروارگانیزم ها با دست کاری انسان ها طوری ساخته شده میتوانند که قدرت مرض زایی آنها بیشتر شده ، سرعت وطریق انتشار آنها بیشتر وسهل ترگردیده ، و مقاومت بیشتر در مقابل داروها و واکسین ها پیدا کنند.و حتا میتواند آنها طوری دست کاری شوند که قابلیت مصاب ساختن گروه های مشخصی از انسان ها نظر به مشخصات شان ( مثل مشخصات ژنتیکی و نژاد) را داشته باشند. چنانچه در پاندیمی جاری مرض کرونا COVID 19 ، فرضیه ی بیوتروریزم هنوزهم مطرح بوده و رد شده نتوانسته است.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۲۰ـ ۱۸۰۳
Copyright ©bamdaad 2020
ملــت و وحـدت ملـی
محمد ولی
پس ازسال ۱۳۷۱ سلطه تنظیم های جهادی وبعدآ طالبان بر سرنوشت کشور، گذشته از اینکه اساسات و زیربناهای مادی وتخنیکی تخریب شد ، شهرها بخصوص شهر کابل به مخروبه مبدل شد ، ترکیب نفوس شهرها از لحاظ اقوام وملیت ها، سطح و سویه سواد و دانش ، کلتور وفرهنگ نیز متحمل آسیب های جبران ناپذیر گردید.
آنهاییکه از نوجوانی به صفوف جنگنده ها پیوسته بودند از نعمت سواد ودانش بی بهره ماندند ، عده ای که ظاهر نمایی فهم و دانش می نمودند اصلا از آن دور بودند زیرا فعالیت ایشان صبغه جنگی واستخباراتی داشت تا سروکار داشتن با دانش وفراگیری سواد.
رادیو ، تلویزیون وصفحات روزنامه ها بدست این گروه افتید که برابر با کم دانشی وبی دانشی ایشان این وسایل نیز درسطح نازل نشراتی فروکش کرد وبد تر آنکه همه این وسایل تابع طرزتفکر وسلیقه گروه مسلط گردید . وسایل نشراتی و تبلیغی زمان حاکمیت جمعیت اسلامی صرفآ جمعیتی بوده محتوی نشرات آن مملواز توهین به تنظیم های مخالف و قلقله های فاقد محتوا علیه رژیم قبل از مجاهدین وستایش ها از به اصطلاح قهرمانی هایی خودشان بود.
باهجوم اضطراب آمیز تفنگداران وجنگسالاران مقولات سیاسی ومفاهیم علمی درسیاست نیز بدست این گروه ها از معانی اصلی آنها دورشده طبق میل ذهنی اشخاص تعبیر میگردید که تا اکنون به این مقولات علمی تعبیر تباری وسمتی داده میشود.طالبان اصلآ با چنین مفاهیم ومصطلحات موافق نبوده در ادبیات شان وجود نداشت.
یکی از مفاهیم مهم وهمیشه قابل بحث درکتب و آثار علمی مفهوم (ملت) است که ناآشنایان با علم سیاست ازآن تعبیرها وتفسیرهای کردند که در هیچ قاموس سیاسی وجود نداشت وحالا هم ندارد .
گاهی آنرا به مفهوم قوم استعمال کردند وباری آنرا به باشنده گان یک منطقه نسبت دادند . برخی که با استعمال کلمات معمول در فضای ژورنالیستی میخواهند ابراز معلومات نمایند میگویند در افغانستان ملت وجود ندارد گویا شهروندان این کشور به مرحله ملت شدن نرسیده اند .
وحدت ملی نیز مقوله تابع نفع اشخاص وسیاستگران شده تامین آنرا صرفآ در وجود خود وخانواده ویا گروهی ازهمفکران تنظیمی و قومی وسمتی شان تعبیر میکردند ومیکنند . خلاصه این ها باشور وغوغای شبیه یک مظاهره چی روی جاده مفاهیم علمی وتاریخی را نیز به معانی سربازاری بکار می بندند .درفضای آلوده باسیاست بازی توام با کم دانشی ضرور است مختصر توضیحی بربنیاد عینیت وافاقیت نه ذهنی گرایی ارایه گردد .
« ملت پدیده تاریخی- سیاسی ، فرهنگی و محصول زنده گی مشترک طولانی مردم است.»
دانشمندان در مورد تشکیل ملت عوامل مختلف مانند نژاد ، دین ، زبان، تعلق جغرافیایی، علایق ووابسته گی اقتصادی ومشترکات تاریخی را موثر دانسته اند . درمورد برخی عوامل چون دین ، نژاد و زبان نظر همه یکسان نیست زیرا درجهان ملت های وجود دارد که بدون این مشترکات ویا داشتن آن ملت های جداگانه اند مانند کشورهای عربی که نژاد مشترک ، زبان مشترک و دین واحد دارند اما ملت واحد نیستند .
اآنچه از لحاظ علمی ثقه تر قبول شده است همانا مشترکات تاریخی وفرهنگی ومنافع اقتصادی است که همه این عوامل را در عینیت زنده گی گروهی از افراد درسرزمین واحد با داشتن احساسات مشترک و حس تعلق به سرزمین مادری هویت می بخشد .
درسرزمینی که اقوام وملیت های مختلف با تعلقات زبانی ، دینی و نژادی زنده گی داشته باشند درپرتو مشترکات ذکر شده دربالا ملت واحد را میسازند.
ملت گفتن وملت شدن مقوله غیرعلمی نیست که هر نا اگاه ازعلوم سیاسی وتکامل تاریخ بشری بطور عرفی وعامیانه آنرا برای مقاصد واغراض شخصی یا تنظیمی بکار برد.
درگرماگرم این خودسازی ها وتعبیرها عده ای نام از فاشیزم برده میخواهند مخالفین شآنرا به این اتهام تکفیر سیاسی نمایند .
فاشیزم تفکر متکی بر برتری نژادی ونفی سایر نژادها با شیوه حکمروایی استبدادیست که حقوق وآزادی های دمو کراتیک مردم را سلب وجمیع سازمان های دموکراتیک اعم از احزاب وگروه های فشار را ملغی ساخته دم ودستگاه دولتی را بیشتر جنبه نظامی میدهد.
درتفکر سیاسی دوران ما میتوان گفت هرکه بر بنیاد تفوق طلبی وبرتر سازی کدام قوم وملیت با نفی فرهنگی ، سیاسی واجتماعی سایر اقوام وملیت ها معتقد باشد (چه اکثریت باشد یا اقلیت) نوع تفکر او ملهم از تفکر فاشیستی میباشد ولو که زیر پوشش وبهانه کلیت خواهی باشد یا پوشش داد خواهی.
ازاثر همین تفکر ناسالم افغانستان دو دوره یکی در زمان حاکمیت جمعیت اسلامی ودیگری در زمان طالبان متحمل جنگ های خونین گردید .
وحدت ملی :
درصورتی که عناصر متشکله ملت بصوررت ارگانیک یعنی بر بنیاد احساسات وعلایق مشترک بهم پیوند بخورد وحدت ملی از لحاظ ماهوی استحکام می پذیرد . وحدت های مکانیکی که مبتنی بر منافع وخواست های چند شخص آنهم با ادعای نماینده گی از قوم وملیت مربوطه باشد نه تنها که باعث تحکیم وحدت ملی نمی گردد بلکه اساسات همدلی وهمدردی و صمیمیت ملی ملت را تابع چند چهارکلاه منفعت جو وخودخواه ساخته شیرازه ملت شدن و وحدت ملی را از هم می گسلد .
افغانستان در سه دهه اخیر قربانی این بازی های نا بخردانه شده ، بنیادها و اساسات وحدت ملی آن پیوسته ضربه برداشته است .
اآنچه ضرور است این است که نسل جوان کشور پای خود را ازین منجلاب دور نگهداشته بطور عمیق وعلمی از اساسات جامعه شناسی ، ترکیب اقوام و قبایل کشور و تکامل تاریخی پروسه های ملی و وطنی شناخت حاصل نمایند تا بتوانند درمسیر سالم تفاهم ملی و صمیمیت وطنی حرکت کنند زیرا وضعیت جاری درفضای سیاسی کشور ( عظمت طلبی و تنگ نظری های محلی) در شکل گیری منفی ذهنیت آنها اثرات نامطلوب وخلاف منافع ملی به جا میگذارد.
حفظ سلامتی ملت ها پیوند به دستگاهی دارد که ناشی از اراده ملت بوده واقتدارش را ازملت بدست آورده باشد این دستگاه عبارت از دولت است « ملت واحد دولت واحد » متضمن بقای ملت دربرابر عواملی چون جنگ، شورش، بغاوت، مداخلات خارجی وتفرقه افگنی میباشد .
ملتی که در جغرافیای واحد و زیر حاکمیت واحد ناشی از اراده خودش زنده گی نماید بنیادهای وحدت آن تزلزل ناپذیر ودور از خطر ازهم پاشی میباشد.
مرحله که کشور ما در آن قراردارد مصدوم به مصایب ناشی از تفرقه و دوری اقوام باهم بردار آن بوده دشمنان خارجی وبد فطرتان داخلی ، در مورد وحدت ملی افغان ها حسن نیت ندارند . تشکیل دو حاکمیت و دو ریاست جمهوری بطور قطع محصول بد نیتی چندین ساله دشمنان وحدت ملی افغان ها یعنی پاکستان بوده عاملین این بازی با تعلقات طولانی با پاکستان زیر شعارهای به ظاهر دفاع از ارای مردم درپی تشدید جریان فروپاشی حاکمیت اند .
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۳۱۶
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
صلح؟
فکر طالب آنچه بود، باقی می ماند!
صمد کارمند
پس از سقوط حاكميت ديموكراتيک خلق( حزب وطن)،غربی ها دولت مجاهدين را كه خوشبينی های زياد به آنها داشتند تجربه كردند، حكومتی كه نتوانست ثبات و قانونيت را تامين و كشور را بطرف صلح و آرامش سوق دهد،حاكميتی كه بيشتر تشنه قدرت و خانه جنگی ها بود و ده ها هزار شهروند كابل را به كام مرگ فرستاد و زمينه شد برای به قدرت رسيدن سياه دلان و تروريستان .
در دهه نود طالبان بر پايه اهداف و منافع تجاوزكارانه غرب و امريكا ايجاد و رهبری شدند، ١٩٩٦ افغانستان شاهد تغييرات در سياست و حاكميت خويش بود بجای مجاهدين امارات طالبان كه سياه ترين دوران تاريخ سرزمين ما را احتوا ميكند وارد سياست شدند، آنان به ارزش های انسان و انسانيت پشت پا زدند، حقوق شهروندی شهروندان را در اهداف تاريک انديشانه ی شان ديدند، زنان را در قفس خواست های بنياد گرايی شان قعله بند ساختند، رسانه ها را به مسخره گرفتن، خصوصأ تلويزيون، سينما و راديو بر پايه دار اویخته شد، بر عقايد و ديدكاه های مردم مهر خاموشی زدند و دهه ها تجربه تلخ و ناكام دگر را روا داشتند.
مردم از موجوديت و فعاليت طالبان به ستوه آمدند، اکثریت خواستار تغيير و ايجاد زنده گی ازاد و دور از هر نوع فشار و جبر ايديولوژی و دينی بودند.
طالبان از قدرت دور شدند اما نابود نه، پس از سال ٢٠٠١ آنان در سقوط و انزوا قرار گرفتند اما دريغا كه حاميان شان پاكستان،حکومت سعودی ها در فكر گسترش و ظهور دو باره طالبان در قلمرو سياست و جنگ افغانستان شدند و امريكای ها با بی ميلی و بازی های منفعت جويانه خويش زمينه دادند برای قدرت،عظمت، بقای طالبان و ادامه جنگ در افغانستان.از طرف دگر دولتی كه بر پايه كنفرانس بن به اشتراك تكنوكرات های غرب، مجاهدین و افراد مورد اعتماد امريكايی ها ايجاد گرديد بيشتر در فساد،رشوت و معامله ها غرق و با نبود اجندای واحد برای كشور،۱۹سال را در جنگ و خدمت برای بيگانه گان سپری كردند.کار هدفمند بخاطر حکومت سازی صورت نگرفت.باید قبول کرد که مقصر بحران موجود حکومت های پس از بن و رهبران آنها اند.
اگر طالبان بد بودند و تروريست، پس چرا از صحنه جنگ و سياست دور ساخته نشدند؟ پاسخ روشن است زيرا پاكستان، سعودی ها و حامیان آنان برای منافع كلان شان به جنگ دراز مدت در افغانستان كه بدون شک جنگ ما نيست نياز داشتند و دارند، و افزار همانا طالبان اند، انانيكه امروز قهرمانان صلح و سربازان خدا خطاب ميشوند و الترناتیف سیاسی پنداشته میشوند،انانيكه بهانه شدند برای حضور غرب و امریکا در افغانستان.
روز های اخير ما شاهد بازی سیاسی و نظامی زير عنوان کاهش خشونت و صلح با طالبان بوديم، انچه جالب و قابل دقت بيشتر است با تغيير سياست امريكا و موقف گوياصلح خواهانه پاکستان توافق نامه صلح با طالبان امضا شد جنگجويان طالب با بيرق هاي سفيد و شعار "الله و اگبر “پیروزی خویش را بر امریکا جشن گرفته و در حاليكه بيشترين هايشان سلاح با خود و به نمايش قدرت پرداختند،گويا نشان میدهند كه صلح ميخواهند و دگر ان طالب ديروز نيستند.
اما پس از این تا رسیدن به فرش سرخ چه می کنند؟ سربازان ميهن را بی رحمانه می کشتند،به شهر ها،ولسوالی ها و قريه ها حملات وحشیانه شانرا شدت می بخشند و با بیان چهره واقعی شان كه نماينگر ترور و وحشت است خواهان بیشتر شرکت در سیاست و قدرت می شوند.
ترسم که افغانستان تجربه تلخ دهه نود را دوباره با چهره های سياه تاريخ تجربه نکند ،ترسم که افغانستان در معاملات پشت پرده بیشتر در گرو پاکستان قرار نگیرد، فكر كنم جا و مقام طالب را براي ادامه ترور و وحشت داعش اشغال ميكند و بخش بزرگ طالبان جامه تبديل و با بيرق های سياه منافع بيگانه گان و در پيشاپيش منافع پاكستان را تمثيل و جنگ را ادامه خواهند داد.
ادامه جنگ نیابتی در افغانستان خواست بزرگ استخبارات منطقه و جهان است تا زمانيكه آنان صادقانه باورمند به صلح در افغانستان نشوند همچنان ما در آتش جنگ و ترور خواهيم سوخت، فراموش نبايد كرد كه در وجود كور انديشان قرن، قهرمانان ترور، فندمنتالیست ها و سربازان بنيادگرايی، ما به صلح نميرسيم و اگر هم برسيم أرامش را با خود نخواهد داشت و افغانستان در تاريكی های جهالت، ترور و ادامه جنايت باقی خواهد ماند.
چه بهتر است تا مردم و در پياپيش آنان ترقيخواهان و وطنپرستان بيدار و هوشيار شوند، جبهه وسيع مردمی را ايجاد تا از جنگ به تغيير و تكامل گام گذاشته شود.بايد فكر طالب را جدی گیرند و با تمام توان علیه آن ایستاده گی و مبارزه کنند.
صلح را بايد فراقومی و در جغرافيه افغانستان عملی کرد و برای تحقق ان منافع همه را واقعبينانه و دور از هر نوع تعصب، نفاق و تفاوت ها دید.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۳۰۸
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
« خدای من همان خدای تکامل است ! »
بمناسبت درگذشت ارنستو کاردینال (۱۹۲۵ تا ۲۰۲۰ میلادی )
عمرمحسن زاده
بروز اول مارچ ۲۰۲۰ میلادی فرزانه مردی چشم از جهان پوشید که در پهنه سیاست ، الهیات ، ادب و فرهنگ شهره آفاق بوده و مردمان جهان او را بخاطر انساندوستی ، آزاد فکری و پیشتیانی اش از فرودستان دوست میداشت . او در سرزمین نیکاراگوا زاده شد و کسی بود که میگفت : « ایمانش به خدا او را انقلابی ساخته است » .
آری ، ارنستوه کاردینال کشیش بود ولی همزمان خود را ساندنیست و مارکسیست نیز میدانست . تفکرش در تاویل مشترک از باورهای متفاوت ایدیالوژیک در پی خواسته های بنیادین انسان های زحمتکش و به ویژه مردمان جوامع فقیر کارساز و اثرگذار بود . این مرد خدا پرست ساز و برگ درگاه غول پیکر واتیکان را که همواره در حمایت از زورمندان قرارداشته بدیده خوب نمی نگریست . آرزوی آتشین او این بود که « الهیات رهأ یبخش » توده های مردم را فراگیرد و کلیسای رسمی کاتولیک به « کلیسای مردم » مبدل گردد . ارنستو کاردینال در جوانی رو به فلسفه و علوم ادبی آورده و این رشته ها را در دانشگاه های نیکاراگوا ، مکسیکو ، کولمبیا و ایالات متحده امریکا آموخته بود . الهیات را پسانتر فراگرفت . او که چکامه سرا و نویسنده توانا بود با زبان شعر و آنهم در ژانر « هجو» بر دژ استبداد می کوفت و فعالانه درجنبش های مردمی سهم میگرفت. ارنستو کاردینال دردیارغربت ( درکولمبیا ) سرودهای شورانگیز« سالموس » که از زمره نخستین اشعار « الهیات رهایبخش » بشمار می آیند و به ۲۰ زبان برجسته دنیا برگردانیده شده است را نوشت . او پس از سالها دوری از میهن بار دیگر به کشورش باز گشت و اینبار به صفت کشیش در کلیسای بزرگ ماناگوا بکار آغاز کرد . او با الهام از شیوه زنده گی مسیحیان کهن جمیعتی را ایجاد نمود و با دهقانان محله ای بنام « سولن تی نامه » به مبارزات ضد دیکتاتوری پرداخت . دیری نگذشت که سربازان رژیم٬ سموزا ، آن محل را به خاک و خون کشانیده و این کشیش مردم دوست را وادار به ترک وطن کرد. کاردینال اینبار به کشور کوستاریکا پناه برده و درآنجا به جبهه آزادیبخش ساندونیست پیوست . با پیروزی انقلاب مردمی نیکاراگوا در نزدهم جولای سال ۱۹۷۹ میلادی زمینه برگشت او به نیکاراگوا فراهم گردید .کاردینال در کابینه ساندونیستی مسوولیت وزارت فرهنگ را بدوش گرفت و برای مدت ده سال در راه شگوفانی فرهنگ ، به خصوص محو بیسوادی درانکشورکوشید. او دراین سالها به نماد کلیسای « رهایبخش » تبدیل ، و مبارزات اش به منبع الهام و امید برای میلیون ها مسیحی زحمتکش نه تنها در قاره امریکای لاتین ، بل درسراسرجهان مبدل گردیده بود . جنبش نو درجهان مسیحت واتیکان را ناراحت ساخت . پاپ پاول دوم به نیکاراگوا سفر کرد و در ملای عام ارنستو کاردینال را توهین و تحقیر نمود ، با انگشت سبابه به او اخطار داد تا خود را «اصلاح » کند . پاپ کاردینال را معزول نمود و خواهان« توبه و تسلیم » او بود . کاردینال سر فرود نیاورد و هرگز در صدد اعاده موقف اش در کلیسای روم نگردید .
این مرد دانا نه تنها درمبارزه سیاسی پیشگام بود ، در ادب هم چنانچه از آثارش پیداست جایگاه رفیعی داشت . از او نوشته های زیرین بجا مانده است :
ـ « سیم خار دار را قطع کن ! » ، سرود های امریکای لاتین .
ـ کتاب « زنده گی درعشق » ( ۱۹۵۷ میلادی )
ـ سرود های شور انگیز« سالموس » ( ۱۹۶۹ میلادی )
ـ « سفر نامه کوبا »( ۱۹۷۲ میلادی )
ـ انجیل دهاقین « سولن تی نامه » در دو جلد ( ۱۹۷۶ میلادی )
ـ « عبادت و مقاومت » ( ۱۹۷۷ میلادی )
ـ « در شبِ کلام در خشان » ، مجموعه شعری ( ۱۹۷۹ میلادی )
ـ آثار شعری در نُه جلد ( ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۹میلادی )
ـ « سرود ه های آسمانی » ( ۱۹۹۰ میلای )
ـ « ما گرد ستاره ها ایم » ، اشعار نو و گزیده ( ۱۹۹۳ میلادی )
ـ « این سیاره آبی را با مهر آگنده سازید ! » ( ۱۹۹۸ میلادی )
ـ « ما زاده ستاره ها ایم » ( ۲۰۱۲ میلادی )
این آثار مورد توجه و قدردانی مراجع علمی و فرهنگی در سراسر جهان قرارگرفته و کاردینال به دریافت جوایز و القاب بیشمار موفق گردید . از آنجمله اند :
ـ «جایزه صلح بازرگانی کتاب درالمان » ( ۲۰۰۵ میلادی )
ـ نامزدی برایجایزه ادبی نوبل ( ۲۰۰۵ میلادی )
ـ جایزه شعر پابلو نرودا ــ ایبیرو ـ امریکا ( ۲۰۰۹ میلادی )
ـ جایزه هنرجهانی ( ۲۰۰۹ میلادی )
ـ صلیب افتخاری دانش و هنر ( ۲۰۱۰ میلادی )
ـ جایزه ادبی «ملکه صوفیا » ( ۲۰۱۲ میلادی )
ـ دوکتورای افتخاری دانشگاه هو هیلووا ( ۲۰۱۲ میلادی )
ـ جایزه تیودور ورنر بخاطر دیالوگ میان فرهنگ ها ( ۲۰۱۴ میلادی )
ــ دکتورای افتخاری دانشگاه وپرتال ـ المان ( ۲۰۱۷ میلادی )
خاطرات دیدار نگارنده با ارنستو کاردینال
با نام و آثار او از دیرگاهی آشنا بودم ولی این دوستان نیکاراگوایی من بودند که او را معرفی بیشتر نمودند . برای نخستین بار او را از نزدیک در مراسم تجلیل از ۲۵- مین سالگرد تاسیس « جبهه ساندونیست برای آزادی ملی » نیکاراگوا ( ۱۹۸۶ میلادی ) در شهر مانا گوا دیدم . دریغا که تشریفات رسمی و ازدحام هیات های خارجی که از سراسر جهان به نیکاراگوا آمده بودند مجال گفتمان خود مانی و ژرف را نمی داد ولی با اغتنام فرصت چند دقیقه ایرا باهم در فضای خیلی دوستانه صحبت نمودیم . درپایان سفرهیات افغانی از نیکاراگوا دوستی از من پرسید که آیا علاقمند اشتراک دریکی از نشست های ساندونیست های بیرون ازپایتخت استید ؟ با خوشی آنرا پذیرفتم . در آنجا ، در شهرک گرینادا او را بار دیگر دیدم ، درمیان مردم ، درمیان ساندونیست های اگاه و مبارز. این شهر زاد گاه او بود و دیدم که مردم آنجا او را چگونه دوست میدارند . حضور مهمانانی از سرزمین دور، از کوه های سربه فلک کشیده هندوکش چنان فضایی را بوجود آورده بود که ما باید بیشتر به پرسش های آنان در باره کشورمان پاسخ میدادیم تا خود چیزی از آنها و به خصوص از ارنستو کاردینال بپرسیم . چند سالی گذشت . من مجبور به ترک وطن گردیدم و او هم دیگر وزیر فرهنگ نبود . روزی در بهار سال ۱۹۹۵ میلادی برای خواندن اخبار به کتابخانه دانشگاه کلاگنفورت ( اتریش ) سرزدم او را باردیگر دیدم با همان کلاه سیاه باسکی وریش سپید ش ، کتاب « سروده های آسمانی» اش را معرفی می نمود و برای علاقمندان خود اوتوگرام مینوشت. در کنارش نشستم و سرسخن را باز کردیم . او که افغانستان و مردمش را دوست داشت از وقایع پرسید و من هم قصه های دردآور میهنم را برایش گفتم . غرق گفتمان بودیم ولی جماعت انبوهی از دانشجویان ، استادان و روشنفکران نمی گذاشتند که ما با آرامی صحبت کنیم . کسی از روشنفکران اتریشی که سخت آرزومند بحث پولیمیک در باره « تیوری خلقت مسیحی » بود از او پرسید که آیا تیوری تکامل تدریجی یا « ایولوسیون » چارلس داروین را می پذیرد و آنرا چگونه با دید مذهبی خود تفسیرمیکند ؟
ارنستو کاردینال با خونسردی جواب داد : « بلی می پذیرم ، خدای من همان خدای تکامل است » .
یادش گرامی باد !
بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۲۰ـ ۰۳۱۳
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020
دمارچ د (۸) دښځې دنړیوالې ورخ او دافغان ښخی دردونه اوانسانی حقونود تامین داعیه
دوکتور حبیب منګل
وړاندی له هر څه دمارچ داتمې دښځې د نړیوالې او دپيوستون د ورځې په مناسبت د افغانستان اونړی سځو ته دزړه کومې مبارکي وایم او د تشدد ، تبعیض ، تیري ، ظلمونو ؛ ستم اوبی وزلی څخه دافغان ښځوخلاصون غواړم او پدی مبارزه کی بریالیتوب ورته غواړم .ښځه انسان دئ او دانساني کرامت او دنر سره برابری دذاتي حقونو درلودونکي ده او څوک چې په انسانیت او اسلامیت عقیده لري د ښځی د انسانی کرامت درناوئ او حقونو تامین او ساتنه باید خپله انسانی او دینی وجیبه وګڼي اودښځې د حقونو تر پښو لاندې کولو څخه باید ډده وکړي .
خو دادی وینو چی له بده مرغه زمونږ په هیواد افغانستان کی ښځه د مذهبی افراطیت او منحطو دودونو ؛ تشدد ؛ اسارت ؛ ستم ؛ ظلمونو او بی عدالتیو او دنر او کورنی د تشدد اوټولنیزستم لاندی ژوند کوی ؛ سنګسار کیږي او یا خپله دتشدد او ناخوالو څځه دخلاصون لپاره مرګ ته پناه وړي او یا ځان سوځوی ا. نجونې په بدو کې ورکول کیږی او جبرا دقانونې سن نه مخکي نکاح او واده ته مجبوریږی . دافغانستان مطلق اکثریت ښځې دسواد څخه محرومی دي او دبی وزلې ؛ نارو غې او د خپلو کوچنیانو او کورنئ اودنورو ټولنیزو ناخوالو څخه عذاب ګالي او په سیاسي ، اقتصادي او اجتماعی او فرهنګي چارو کې د اعیزمن او
لازم ګډون څخه محرومې شویدی .
ښځه د نوو او زړو ؛ مترقی او ارتجاعی فکرونو اود پرمختګ او په شاه تګ دغورځنګونو دمبارزی په محراق قرار لري او دیوه هیواد پر مختګ دهغه هیواد دښځو د پرمختګ له مخی تاکل کیږی اوخپلو حقونو دتامین لپاره د ملی او مترقی ځواکونو او مدنی ټولنی او دښخی داعیز منی مبارزی او ټولینزغور ځنګ سره تړاولری . په افغانستان د سځې دحقونو دتامین او ټولنیزو ؛ سیاسی ؛ اقتصادی او فرهنګی ژوند کی دښځو لوړ ځای دتامین لپاره اوږده مبارزه شوی چی دشاه امان الله دملی او مترقی دولت په رامنخته کیدو او ملکی ثریا له خوا پیل شوه او بیا وروسته د دډاکتری اناهیتا راتب زاد تر مشری لاندی افغانستان
دښځو ددموکراتیک سازمان او ددموکراتیک جمهوریت په دوران کی په موفقیت سره دوام وموند او دادی اوس هم دهیواد دملی ؛ دموکراتیکو او مترقی خواکونو او دښّځو دټولنیزو سازمانو او سرغندیو ښځو له خوا ادامه لری او لاسته راوړنی یی لیدل کیږی
او په افغانستان کې به ښځه هغه وخت دددی ظلمونو او ناخوالو څخه وژغورل شی اودخپلو حقونو څخه به برخه منه شي چي په روانه ټولنیزه او سیاسي مبارزه کي دهیواد مترقی ؛ دموکراتیک او عدالت پلوه ځواکونه پریکړونئ بریالیتوب ترلاسه کړي او په ټولنه او دولت کی دمسلط جریان په توګه تثبیت او و پیژندل شي او په هیواد کې یوځواکمن، حقوقی او دموکراتیک دولت رامنځته شي اواستقرار ومومي. اودهیواد دقضیی دحل په پروسه کی دښخو دانسانی او فردی حقونه تامین او ساتل تضمین شی.
نیک مرغه دې وي دمارچ اتمه دښځودپیوستون نړیواله ورِځ او بریالي دې وي د آزادئ ، برابری اوسوکالی لپاره دافغانستان او نړی د ښځو قهرمانانه مبارزه .
بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۲۰ـ ۰۳۰۷
یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
Copyright ©bamdaad 2020