چرا یک جوان افغان دریون تال دهنش را بخیه کرد ؟
گاهنامه یک رویدار
نوشته : دکتر اسد محسن زاده
از سالهای چندیست که با اساسگذاری « کمیته عمل برای انسانیت بیشتروهمگرایی درکیرنیتن »۱ هموند آن بوده یکجا با شماری از نهاد های حقوق بشرازحقوق ومنافع پناهجویان ازآنشمار پناهجویان افغان در این ایالت دفاع و حراست مینمایم. بادرنظرداشت اینکه تا دوماه پیشترحزب راستگرا افراطی ضد خارجی ها ( اف پی کا ـ شاخه ای از حزب آزادی اتریش)۲ در این ایالت حاکم و برسرنوشت انسانها فرمان میراند ،هرنوع رویارویی با این حزب و بیگانه ستیزی آن کار دشوار وخطرناک بشمار میرفت.
روز دوشنبه یکی ازمسوولین کمیته برایم زنگ زد وگفت که افغان پناهجویی دهنش را دوخته و او رابه بیمارستان انتقال داده اند. با هم قرار گذاشتیم تا ساعت پنج شام باهم آنجا برویم. نه نام این وطندارمان را میدانستیم و نه محل بود وباش اش را و نه اینکه در کدام اتاق و در کدام سرویس بستری است.
من و خانم انگیلیکا۳ شروع کردیم به پرس و پال. وقتی نام وی را دانستیم برایمان گفتند که وی چند ساعت قبل رخصت شده و به هایم و یا کمپ خود برگشته است.برای یکی ازباشنده اقامتگاه زنگ زده و خواستم بدانم که با این هموطنمان چه رخ داده و وی حال در کجاست ؟
داستان را بازگو کرد و گفت که تا هنوز به منزل برنگشته است. باهم وعده گذاشتیم که فردا بدیدن شان می آیم.
با دانستن نام وجای بود و باش این هموطن من وانگیلیکا دست بکارشدیم وچند دوست ژورنالیست را دعوت به همراهی نمودیم.
با گروهی ازپناهنده گان قرارگذاشتیم تا درکنارجنگلی باهم ببینیم. دربین جوانان سالم نایب خیل که چهار روز قبل دهنش را به عنوان اعتراض دربرابر نارسایی و کاستی های شمارمند درنظام پناهنده گی ایالت کیرنتن بخیه کرده بود را پیدا نمودیم.
وی آنچه را از سرگذشتانده بود بازگو نموده و خبرنگاران ازآن یادداشت گرفتند و پسانترجوانان دیگر نیزمشکلات و ناهنجاری های را که با آن دست وگریبان اند را بازگو کردند.البته قبلاً باهم به توافق رسیده بودیم که چون این کنش سالم نایبخیل در برابرسواستفاده ها و برخورد ناجایز اداره پناهنده گی و مالک هایم بوده فقط به آن میپردازیم.
فردای آن روز دو رخداد با اهمیت صورت گرفت : روز نامه نامدار اتریش گزارش مفصلی از وضع ناهنجاری که دراین کمپ در برابرپناهجویان وجود داشته و زمینه ساز این برخورد اعتراضی سالم نایب خیل شد از خامه نویسنده و گزارشگر معروف این روز نامه خانم الیزابت اشتینربه نشررسانید.۴ با نشرگزارش دربخش انلاین روزنامه جروبحث گسترده ای در باره ناهنجاری های نامبرده شده در گزارش وسو بهره ازپناهجویان براه افتاد.سایر رسانه های اتریش هم این خبررا گزارش کردند.
با پخش خبرگزارش در استاندارد ، مسوولین اداره پناهجویان با یاری مسوولین کمپ دست بکارشده و
با یک تیم تلویزونی ( شبکه دوم تلویزون ملی اتریش) و جمع کردن سه جوان افغان ازوضع در این اقامتگاه پناهجویان قضیه را وارونه جلو دادند.خبر همان روز در بخش انلاین تلویزون و شام در برنامه اصلی تلویزون به نشررسید.
در همین روز حکمران یا رییس ایالت که برای شرکت در نشست سران ایالات دیگر اتریش در شهر بریگنس رفته بو؛ وقتی از مساله باخبرشد به دفترش دستورداد برای فردا برنامه دیدنش با پناهجویان و صاحب هایم (هایم که معنا لیلیه را دارد به محل بود و باش بکاربرده میشود و همان کمپ پناهجویان میباشد ـ نگارنده ) بخاطربدست آوردن اطلاعات دست اول وگفتگو با پناهجویان افغان را پی ریزی نمایند. با اگاهی از این مساله خواستم با انگلیکا فردا آنجا برویم .ریس دفتررییس ایالت گفت که وی فقط با چند کارشناس اداره پناهنده گی آنجا میرود.ناگفته نباید گذاشت که رییس ایالت درعین حال مسوولیت امورپناهجویی را نیز به گردن دارد. فردای آنروز رییس ایالت درفضای دوستانه و پرمحبت با باشنده گان کمپ که فقط جوانان افغان اند از نزدیک دیدن نموده و با آشنایی ازخواستهای شان ، کمک های معینی را درزمینه های آموزش زبان ، بهبود در وضع خوار وبار، برخورد مسوولانه از سوی مالک هایم و... برای شان وعده داده و با پخش اعلامیه ارزشمند سیاسی درراه بهبود شرایط پناهنده گی وعده تلاش داد.
سالم نایب خیل چه میخواست و برای چه دهنش را دوخت ؟
بیشترجوانان پناهجوی افغان درکمپ های پناهنده گی دربی سرنوشتی شب و روز انتظاردریافت پاسخ ازسوی دادگاه های پناهنده گی را می کشند. شماری ازآنها پاسخ منفی دردست داشته وخواستارتجدید نظربرتصمیم اولی دادگاه می باشند.آنها حق کار وبهره از نظام آموزشی را ندارند.
آنها بدون داشتن برنامه تفریحی و آموزشی بیشترمی خوابند ویگانه برنامه ای ازقبل تعین شده آنها فقط سه وقت غذا خوردن است وبس. اداره پناهجویی و مالکان اقامتگاه ها اکثراً آنها را تحقیر و توهین نموده ، احساسات ملی و فرهنگی شانرا به باد تمسخرمیگیرند.غذای که برایشان داده میشود بیشتریکنواخت ، ناکافی و غیر صحی میباشد. اتاقها و محل بود وباش پناهجویان برخلاف نورم های تعین شده کهنه، کثیف وبا استاندرد داده شده دولت ها مطابقت ندارند. اتاق ها درزمستان بیشترسرد وخنک بوده و پولی که برای مواظبت و انجام خدمات معین برای پناهجویان تخصیص داده شده است ، توسط ادارات مربوطه وصاحبان اقامتگاه های پناهجویان مورد بهره سو قرار میگیرد.افزون براین بیشترکمپ ها درمناطقی ایجاد شده اند که تماس با مردم ممکن نبوده و پناهجویان از داشتن تلویزون هم بی نصیب اند.ایستاده گی و اعتراض در برابراین ناهنجاری ها دلیل اعتراض سالم نایبخیل و پناهجویان افغان درکمپ اشتین دریون تال اتریش بود.
کّنش پناهجویان افغان و واکنش های مهم سیاسی
کنش نایب خیل و یاران دریون تال زمینه ساز آن شد تا بخشی از نا هنجاری های موجود در نظام پناهنده گی اتریش برجسته شده ؛ مسوولین وجامعه ازآن باخبر شودند ودر مورد آن بحث نمایند. اگرهمین اقدام شجاعانه نمی بود این ناهنجاری و کاستی ها سرپوشیده و ناحل باقی میمانند.همین اقدام مساله اتحاد وهمنظربودن میان خواست ها و منافع پناهجویان درکمپ را نیز برجسته ساخت. در جریان این اقدام و تصمیم گیریها چند تن محدودی ازپناهجویان بنابر دلیل های معین در برابرخواست و تصمیم اکثریت جبهه گیری کردند.
برخورد این سه چهارجوان ازشمار۴۷ پناهجوی افغان باشنده کمپ؛ نمونه ای ازترس ناآگانه و یا اثرگزاری تبلیغاتی سو و تهدید ها ازسوی مسوولین اداره پناهنده گی وشماری از به اصطلاح کارشناسان بی مسوولیت افغان میباشد که ازسروظیفه میخواهند پناهجویان را درترس دایمی نگه داشته و ازهرگونه اعتراض در برابر وضع ناهنجار پناهجویی آنها را بازدارند.
اینها درفعالیت هایشان از ابزارهای تبلیغاتی گروههای راست افراطی خارجی ستیز بهره برده و با بکاربردن ترمینولوژی « پناهجویان غیرقانونی » ومخالفت با اقدامات اعتراضی « بدلیل تاثیر منفی آن بردوسیه های پناهنده گی » ... از همبسته گی پناهجویان می هراسند.
بر خلاف این دید محافظه کارانه و نفی اعتراض بخاطر حقوق پناهجویی، کنش های اعتراضی پناهجویان درسالهای گذشته دستاورد های سودمندی دربهبود شرایط پناهجویی و بود وباش باخود داشته است. اعتراض پناهجویان در« کلیسای موتیف » دروین سبب شد تا مساله حق کارکردن برای پناهجویان دراتریش درسطح بلند مورد بحث و گفت وگو قرارگیرد.اعتراض پناهجویان دریونان باعث دگرگونی های معینی درشرایط بود وباش در چند کمپ پناهجویی شد. ۵ مارش پناهجویان از مونشن تا برلین و برپایی کمپ اعتراضیه دربرلین و مارش های مشابه درفرانسه و هسپانیه دستاورد های باخود داشتند.
و اما اعتراض پناهجویان یون تال چه دستاوردی باخود داشت؟
راستگرایان در تبلیغات ارتجاعی شان کمپ های پناهجویی را «هوتل های پنج ستاره » میخوانند که « پناهجویان غیرقانونی » و « سواستفاده کننده گان ازنظام پناهنده گی » اتریش در آنها درکمال آسایش وبا بهره ازهمه امکانات آسایش بهتراز« اتریشی های کارکن و زحمتکش » بسرمیبرند. این تبلیغات نادرست و ضد خارجی ها را شماری از شهروندان باورکرده چنان میپندارند که به قیمیت کارو زحمت آنها « پناهجویان مفت خوار» درهوتل های پنج ستاره و درنازو نعمت فراوان بسرمیبرند.خوشبختانه اقدام اعتراضی در یون تال کیرنتن زمینه ساز آن شد که رسانه های جمعی
( نوشتاری ، رادیویی و تلویزیونی )۶ واقعیت در باره پناهجویان را به نشر رسانیده وزمینه ساز گفت گو وبحث های گسترده درجامعه شد.
دستاورد بزرگتر، دیداررییس ایالت با پناهجویان در اعلامیه مهم سیاسی آن نهفته است. چنین دیداری در ایالت کیرنتن اتریش سابقه نداشت. هوادارن ارتجاع در برابراین دیداراعتراض نموده و این دیدار با پناهجویان را« اهانت » به خود منحیث شهروندان این ایالت خواندند. افزون برآن دیدارو گفت وگوی رییس ایالت با پناهجویان افغان زمینه ساز اگاهی مسوولین امور از وضع و زیگنال مهمی به نشانی صاحبان وگرداننده گان کمپ های پناهجویی بود.وی باشنیدن خواست های پناهجویان وعده سپرد تا بزودی وسایل وابزار تخنیکی از نوع تلویزون ، یخچال... را در اختیار شان قرارا داده و به خواست شان را در تنظیم برنامه غذا در نظر گرفته و آموزکاز زبان المانی برایشان بفرستد.
دکتر پیتر کیزررییس ایالت کیرنتن پس ازاین دیدار اعلام کرد که : « ... سیاست جدید پناهجویی ایالت بر پایه احترام متقابل میان پناهجویان، صاحبان کمپ ها و شهروندان استوار باشد ....در آینده مسایل پناهجویی باید چهره انسانی ترداشته باشد. کرامت انسانی در هر دو سو بایست در صدر مسایل قرار داشته باشد.... گردانننده گان کمپ ها باید در کار شان با پناهجویان آموزش ببینند.»
1-Aktionskomitee für mehr Menschlichkeit und Toleranz in Kärnten
2-FPÖ, FPK
3 - Angelika Hödl
4- Wie der Asylwerber – Protest in Kärnten, Elisabeth Steiner, Standard, 16.Mai 2013
6Annette Groth – International ,Ausgabe 49 , Jänner 2013, S42 -46 - 5
خانم گروت عضو بوندس تاگ از حزب چپ های المان و سخنگوی مسایل حقوق بشر فراکسیون پارلمانی آن حزب و رییس گروه پارلمانی المان ـ یونان میباشد. وی چندین بار به یونان سفر کرده و از کمپ های پناهجویان ازجمله پناهجویان افغان دیدن نموده و تلاش های بیشماری را در راه بهبود وضع پناهجویان در یونان انجام داده است . نتیجه تلاش های وی و فراکسیون چپ در پارلمان اروپا باعث بهبود وضع درچند کمپ یونان شد.در باره این کارد کرد ها و بهبودی های بدست آمده رجوع کنید مجله انترناسیونال شمار 49 رو کنید.
6 -
- ORF Online http://kaernten.orf.at/news/stories/2584561/
- Kärnten heute http://tvthek.orf.at/programs/70022-Kaernten-heute vom 16.05.2013
- Wie der Asylwerber – Protest in Kärnten, Elisabeth Steiner, derStandard.at, 15.Mai 2013
- Asylwerber näht sich Mund zu , Kleine Zeitung 16.Mai…
- و نزدیک به ده گزارش دیگر در رادیو اگورا و روزنامه های اتریشی
وضع اجتماعی افراد درشرایط جنگ
نوشته : عزیزه عنایت
افغانستان کشور با ستانی مان طی جنگهای بیشترازسی سال خسارات زیادی را متحمل شد که داشته های مادی ومعنوی گذشته را شعله های آتش جنگ درکام خود فروبرد، و بهترین فرزندان با شهامت خویش را ازدست داد ملت سرگردان وبیچاره را مجبوربه ترک وطن نمودند، تعداد که درآنجا ناگزیراً باقی ماندند ویا مردن را نسبت به فراراز وطن ترجیح دادند با هزاران مشکلات، مثل فقر، بیکاری ازمحل زیست بیجا شدن، دست و گریبان بودند ،تعداد ازاین هموطنان در اثرجنگهای ویرانگراعضای بدن خویش را ازدست دادند ویا هم صدمات روحی دیده اند،اطفالیکه دراین د وره متولد شدند بیشترینه با خشونت، ناسازگاری هـای روزگار، دورازمحیط درس تعلیم ، بی وطنی، مایوسی و.... روبروگردیـده که این آثاردیوجنگ واستبداد رامیتوان درسنین جوانی این معصومان وطن مشاهده کرد. جوانان این دوره که درپی یافتن زنده گی خوب، سرگردانند تلاش میکنند تا مثل جوانان کشورهای دیگرزحمت بکشند کار کنند و زندگی مرفه داشته با شنـد.
امابا تاسف زمینــه کار و فعالیت برای شان در داخل وطن میسر نمیشود تصمیم برآن میشوند تا به کشورهای همسایه ( ایران وپاکستان) سفرکنند. دولت های این دو کشوراز مجبوریت ملت افغانستان استفاده کرده این جوانان سرگردان را به بهانه های محتلف دچار مشکلات میسازند، مخصوصاً کشورایران به اتهام دست داشتن به مواد مخدر صدها تن ازاین جوانان بیگناه را اعدام وحتا ازدادن اجساد این افراد برای فامیل های شان جلو گیری میکند .
با آنکه درطی این سالها شاهد اعدام شدن، رد مرز شدن، از طبقه چهارم اپارتمانها به پاین انداختن این جوانان وطن توسط کارمندان امنیتی دولت ایرا ن بوده ایم ، چندی قبل باردیگر شاهد کشته شدن تعداد ازجوانان وطن درمرز ایران و افغانستان بودیم که بدون بازجویی و تحقیق آنهارا رهسپاربسترمرگ نمودند.
تعداد دیگری ازاین دسته جوانان وطن که با گرفتن قرض ویا گرو کردن سرپناه والدین باامید رسیدن به اروپا ورهایی ازبد بختی ومشکلات با صد ها تکالیف تــا کشوریونان خود را میرسانند غافل ازاینکه چه بدبختی دیگردرآنجا به انتظارشان نشسته است بمجرد رسیدن درآنکشوربه زندان می افتند، تحقیرمیشوند،اگراززندان رها شوند به جاده ها و پارکهای آن کشورسرگردان و نالا ن میگردند. که روزها را با اشک ندامت بدون سرپناه، گرسنه سپری کرده رنج میکشند ویا اینکه نارسیده دراثر بی توجهی قاچاقبران جان های شیرین خود را در طــول راه با غرق شدن کشتی های کوچک دربحرازدست میدهند.
اگردولت افغانستان طی همین بیشترازده سال پولهای زیادکه در کشور ازجانب ممالک خارجی کمک شد،با ساختن فابریکات صنعتی،تقویه زراعت و مالداری،اعمارمنازل رهایشی درمرکزکابل ودیگرولایات کشورمیپرداخت چــرا امروزاین نیروی فعال وطن چنین آواره و سرگردان میبودندو یا درداخل کشوربه مواد مخدررومیاوردند، چون بیکاری خودش مادرامراض است . دولت اگر خواسته باشد باز هم میتواند جلو پیشرفت این زخم نا سور را بگیرد و نگذارد که جوانان بیشتری این وطن این راه پرخطرراانتخاب کنند.
نکتۀ مهمی که قابل یادآ وری است ، هربارازطریق رسانه ها شنیده میشود تعداد ازافغانان توسط مرزبانان دولت ایران به قتل رسیدند،با شنیدن این مطلب درذهن هرشنونده سوالی ایجاد میشود،آیادرمرزافغانستان با ایران،قانون ویا مانع وجود ندارد که این افرادازسرحد افغانستان به آسانی عبورکرده درآنسوی مرزتیرباران میشوند؟ ویا موظفینی درآنجا گماشته شده اند که با غفلت دروظیفه وبی مسوولیتی آنان همه این مسافرین توسط قاچاقبران به آنسوی مرز انتقال داده میشوند؟
پس اگرچنین باشد دشمنان وطن نیزباسو استفاده ازاین وضعیت بدون اسناد رسمی واجازه نامه میتوانند که صدها کیلو مواد منفجره وانواع سلاح را ازآن سوی مرز باخود به خاک افغانستان انتقال بدهند.اگرچنین باشد این حالت، اوضاع افغانستان رابیشتترازپیش نگران کننده خواهد ساخت. دولت پاکستان که خود دشمن دیرین افغانستان است وتروریزم را بخاطرویرانی افغانستان تربیه وبرای ریختن خون ملت افغان و ویرانی وطن اعزام میدارد به آن هم قناعت نکرده، با پرتاب راکتهایش بالای خانه های مردم ومناطق سرسبـزدرولایت کنردریغ نمیکند که این خود دشمنی علنی دولت پاکستان را ثابت میسازد
ملت افغانستان که از این همه بیدادگری های این دوکشوربه ستوه آمده است بارها با،راه اندازی تظاهرات وبلند کردن صدا به نتیجۀ نرسیده اند.زیرا گوش شنوایی برای شنیدن این همه رنج ودرد نه دردولت مردان کشورونه درارگانها ی بین المللی وجـــود دارد .باتاسف باید گفت که مسوولین بلند پایه افغانستان بجای اینکه به حال ملت و وطن فکرکنند با مسایل قومی ،زبانی، مذهبی،انتخابات،پول اندوزی مصروفند که نمیشود با چنین وضع درد ملت بیچاره را دوا کرد.
زنان افغانستان که بیش ازهمه باررنج واندوه این جنگها را بدوش کشیده اند، نسبت به هروقت دیگرشاهد بدبختی های آنان طی ده سال اخیرباوجودموجودیت صد ها نهاد وارگان به دفاع ازحقوق زنان درکشوربوده ایم وهنوزهم خشونت علیه زنان پایان نیافته است دیده میشود که دختران افغان ازاثرظلم دست به خودکشی میزنند ویا ازجانب مردان دربرابرضرب وشتم ویا مرگ قرار میگریند که این همه ازعدم تطبیق قانون منع خشونت علیه زن و تسلت نداشتن دولت به روستاهای کشورمیباشد که توجه دولت را دراین زمینه خواهانیم .
بعضی ازنقاط وطــن تحت تسلت طا لبان قرارداردودرآن مناطق قانون غیرمنطقی طالبانی تطبیق میشود.طبیعی است که طالبان درضدیت با زنان قراردارند وهیچ گاه به زنان احترام قایل نیستند،آنچه ظلم راکه روا میدارند بالای زنان کشوراجرامیکنند که مردان عادی این مناطق نیزتحت تاثیر طالبان بوده با زن ستیزی عادت کرده اند درخانواده با دختروهمسر خود رفتاردرست ندارند.بخاطرآن است که دختران وزنان این دوردست های افغانستان حقوق شان پامال وتحت ظلم و ستم قرار میگیرند.عده اززنان که شوهرو یا نان آوران شانرا ازدست داده اند با سختی های زندگی شب و روزرا سپری میکنند که اطفال چنین فا میل ها بجای درس و تعلیــم به کارهای شاقه گماشته میشوند ،اگر توجهی از جانب دولت به حال این اطفال نه شود آیندۀ این معصومان نیز نگران کننده اسـت.
درکشورهای اروپایی،امریکا، کانادا تعداد از فعالین حقوق بشر تلاش کرده اند انجمن ها،اتحادیه های همبستگی،نهادها به دفاع از حقوق زنان کشورومنسجـم نمودن زنان افغان، درکشورهای فوق الذکرایجاد نموده اند که این خود فعالیت مثبت بخاطرمتحد نمودن زنان کشوردرنقاط متذکره میباشد که این همه کاروفعالیت آنان قابل قدروتحسین است.امید وارم که این نهادهای اجتماعی با ارتباط با ارگان های ذیربط داخل افغانستان، و نهاد های بین المللی تماس برقرار نموده به پشتیبانی اززنان رنج کشیده واوضاع سیاسی کشورگامهای مثبت گذاشته با همبستگی واتحاد تمام هموطنان عزیزمان راه بیرون رفت ازحالت فعالی افغانستان را بیابیم.
دیدار رییس دوره یی ایتلاف با شماری از فعالان شورای تفاهم
پوهاند دوکتور محمد داوود راوش، رییس دوره یی و دیپلوم انجنیراحمد شاهین عضو هییت رییسه ایتلاف احزاب وسازمانهای دموکرات وترقیخواه افغانستان، با شماری از فعالان شورای تفاهم برای وحدت نیروهای دموکرات، ترقیخواه و طرفدارعدالت، دیدار کردند.
درین نشست مشورتی که بیست تن از فعالان شورای تفاهم در شهر کابل اشتراک نموده بودند، ابتدا دستگیرهژبرسخنگوی ایتلاف، اعضای اشتراک کننده درنشست را معرفی نموده وهدف این دیداررا ارایه معلومات درمورد فعالیت های ایتلاف درراستای تعمیق روند همسویی نیروهای دادخواه و دموکرات ودریافت دیدگاه های کادر ها وفعالان جنبش درباره ایجاد حزب بزرگ وفراگیر تاثیر گذار بروضعیت جاری خواند.
سپس پوهاند داکتر راوش طی صحبتی مبسوطی درمورد تلاش های انجام شده ازسوی هییت رییسه ایتلاف، درجهت تحکیم وتوسعه پروسه همکاری مشترک احزاب وسازمانهای مشمول ایتلاف دربیشتر ازیکسال گذشته معلومات ارایه کرد. داکتر راوش در ادامه صحبتش، دستیابی به انسجام ارگانیک بازمانده های جنبش دموکراتیک را در یک ساختار واحد ونیرومند، نیاز مبرم ووظیفه ی تاخیر ناپذیر همه مبارزان دموکرات خواند وافزود، موفقیت این امر مستلزم شرکت فعال مجموع فعالان جنبش در تمام مراحل روند ایجاد حزب جدید ماست.داکتر راوش بااشاره به وظایفی جدیدی که تاریخ در وضعیت کنونی دربرابر بازمانده های جنبش قرار داده است، تاکید کرد که پیامدهای زیانبار برخورد های سلیقه یی مبتنی بر گرایش های جناحی وفرکسیونی گذشته، سرانجام به فروپاشی وپراگنده گی جنبش دموکراتیک منتج شد ودرعوض نیروهای معامله گر، ضد مردمی و وابسته به ارتجاع را حاکم برمقدرات جامعه ی ما ساخت.رییس دوره یی ایتلاف افزود، اکنون اگر واقعاً می خواهیم برای پاگیری دوباره جنبش دموکراتیک وترقیخواه کار کنیم پس باید قبل ازهر چیز با تمایلات جناحی وفرکسیونی گذشته با قاطعیت وداع کنیم وصادقانه همدیگررا به آغوش بکشیم و درجهت احیای باور واعتماد متقابل تلاش کنیم. سپس اشتراک کننده گان نشست هریک محترم محمد منظر، محترم لعل جان، محترم عبدالجان عالمی،محترم عبدالغفار وطنوال، محترم بازمحمد صالحی، محترم عجب امین زی، محترم وفادار ومحترم عبدالخلیل به ترتیب صحبت نموده، ضمن ابراز پشتیبانی از برنامه های ایتلاف، دیدگاه ها وپیشنهاد های شان را مبنی برتسریع روند ایجاد حزب واحد بزرگ وسراسری مطرح کردند.
همچنان دیپلوم انجنیر احمد شاهین عضو هییت رییسه ایتلاف، ضمن ابرازخرسندی ازشرکت درین نشست، دستاورد های کار مشترک اعضای مشمول در ایتلاف را درجهت دریافت یک راهکار مناسب،موثر وعملی برای ایجاد حزب واحدی متشکل از همه ی بازمانده های حزب دیروز، مفید وارزشمند خواند وعلاوه کرد درنتیجه همین تلاش هاست که توانسته ایم امروز درزیر یک سقف با یاران وهمسنگران دیرین خود درفضای صمیمیت متقابل، دید وبرداشت خودرا درباره ایجاد یک بدیل اثر گذاردموکراتیک درکشور، مطرح کنیم.
انجنیر شاهین با ارایه تحلیل جامع ازوضعیت حاکم بروضعیت جاری درسطح داخلی وجهانی تاکید کرد که بدون حضورفعال ، متشکل ویک دست نیروهای دموکرات وترقیخواه درچارچوب یک حزب بزرگ و واحد سراسری، امکان بیرون رفت از بحران وفاجعه کنونی میسر نیست.
شاهین با اشاره به پیشنهاد ها ودیدگاه های ارایه شده توسط اشتراک کننده گان نشست، تعهد سپرد که هییت رییسه ایتلاف بادقت درتحقق این دیدگاه ها تلاش خواهد کرد.
دراخیر استاد محمد اعظم عضو کمسیون مرکزی ومسوول شورای شهر کابل شورای تفاهم از اشتراک رییس دوره یی واعضای هییت رییسه ی ایتلاف درین نشست ابراز قدردانی وامتنان کرد وخواهان ادامه چنین نشست ها با شرکت فعالان سایر احزاب وسازمانهای مشمول ایتلاف درآینده ، گردید.
جلسه درفضای همبستگی رفیقانه ، پایان یافت.
د استاد مرحوم ګل محمد لغمانی یاد
د زبیر شیرزاد لیکنه
ارواښاد استاد ګل محمد لغمانی په کلو ، بانډو او ښارو کی په ګلکی مشهور وه ، د استا د ګل محمد په نوم ډیرکمو خلکو پیژنده ، نوموړی دلغمان ولایت دمرکز د چهل مـټیـو دکلی اوسیدونکی وه. هغه دیوه طلایی حنجری خاوند وو. ده دغـزل ویلو ، څلوریـزو ، کیسو(داستان ) او همداشان د سروکو،" یه قربان "بګتی" او کلیوالی سندرو په ویلو کی "خدایی" استعداداوډیرمهارت درلود. دقوی هیکل خاوند و او هارمونیه یی هم ښه غږوله.
استاد ګل محمد له پلار او نیکه نه سندرغاړی نه وو.هغه یو ترکاڼ و او" اماتور" سندر غاړی وو چی وروُورو په یوه منل شوی او خوږ ژبی هنرمند بدل شو. دده زوی ارواښاد پاینده محمد هم دخپل پلار هنری لاره غـوره او خپله کړه او د پلار له برکته دی هم منلی هنرمند شو اوډیره ښه او خوندوره هارمونیه یی غږوله دی هم دپلار په شان خوږ ژبی هنر مند وه. ، ګلکی او دده زوی پاینده محمد په سیمه کی یوه ښه هنری اومشهوره ډله وه. پاینده محمد به له خپل پلار سره کله نا کله په ټپو کی سیالی کوله؛ ښه هارمونیه یی غږوله اوهم ښه سندرغاړی وو. دپلار اوزوی تر منځ هم پریمانه محبت وه اوهم ډیر هنری رقابت. دوی دواړو به یو ځای سندرو ویلو ته را جګیدل. زوی به دیوی سَروکۍ او یا " څلوریزی" په ویلو مجلس ته رنګ او رونق ورکړ او ګلکی به په سندرو پیل وکړ. تر هغه وخته دپښتوغزل لا زلمی شوی نه وه کوم چه حمزه بابا د خپل زړښت په وخت کی په جار وویل : "د پښتو غزله ته شوی ځوان زه دبابا کړم " له دی وروسته دپښتوغزل مجلسونو، حجرو اودیرو ته لاره ومونده ، کله چی دپښتو غزل مینه وال ډیر شول بیا غزل ، دغزل مینه والوهری هنری مجلس ته لار پیداکړه، ګل محمد او زوی یی هم بیا په غزل ویلو شروع وکړه . دطلا یی ګوتو لرونکو رحم الله به ورسره تبـلی او هفته ګل به ورسره رباب غږاوه ددوی په ګوتو کی هم ډیر مهارت وه. ما ته به دپلار اوزوی هنر، سندری او غږ یی هله لا خوند راکاوه چه ددو په منځ کی به ټپی شروع شوی او ګلکی به په ټـپو کی بند شو، هم یی خپل زوی ته اوهم دزوی مور یعنی خپلی میرمنی ته د محبت نه ډکه شکنځله وکړه اوماته د فلسفی لیونی شاعر غنی خان دکلام دا بند به رایاد شو چی ویل یی " خړورور چه په تنګه کوڅه کی غیږی ته راشی" او یا دا چه ویل یی : " په والله چی له جنت نه به شم ستون * چه په کی وانه ورم ښکنځلی دپښتون" دا د بی حرمتی نښه نه ، بلکه دمحبت نښه ده. هو ګل محمد استاد دلوی شهرت خاوند شو. هرچا کوشش کاوه چی ګل محمد او زوی یی پاینده د خپلو اولادونو ودونو ته وغواړی. چا چه پیسی درلودی زمینداره او مالدار وه ښه خبره وه او پروا یی نه درلوده ، خو بیوزلو به داولادونو ودونو ته یی پیسی یا قرض کولی او یابه یی ځمکه خرڅوله ما او ریدلی وه چه واده څه له کوره او څه له پوره ، ګل محمد او پاینده محمد به یی راوستل چی له خپل "سیال" نه کم نشی. دوی ته به واده والا ښه او فوق العاده خواړه پخول ، تور او شین چای به یی هم ورکاوه او چلم به یی هم ورباندی دود کړ، او بیا به دراغلو ، ښاغلو او ځوانانو په لور درهنما په لار ښوونه وخوزیدل او په سندرو ویلو به یی پیل وکړ. ټنګ او ټکور به دلاسونو په ټکولو او شپیلکونو وهلو شروع شو " ګیسونه" به هر خوا کی لگیدلی وه؛ تکه توره شپه به دپریمانه ګیسونو له برکته لکه ورځ روښانه ښکاریده. ګلکی د پاینده محمد له خوا د " یه قربان" په ویلو سره به یی دا سندره په خوږ اواز او طلایی حنجری شروع کړه او ویل یی:* میلمنو ستړی مه شی ښه راغلی* چه ډیر خوشحاله تر کاله راغلی * هو د وی دومره مهربانه وه چه راغلی اوښاغلی یی خپل میلمانه بلل اودمجلس ځای دراغلو کور" او یا داچه ویل یی:* وخوړم غمجنی دنیا وخوړم * ډیرواندیښنواوسودا وخوړم * خدایه تظاهر او ریا وخوړم " آو په بله سندره کی به یی له ټګمارانونه سخت سرټکاوه او دا سندره به یی ورته ویله : " دنیا په چل او ول دی حقیقت تللی دی * چاچی رښتیا ویلی د... کی تللی دی" . هغه ولسی هنرمند ددوه مخو انسانانو نه ډیرنفرت کاوه، اوپه مقابل کی دعاشقانو او رښتینو انسانانو سره یی ډیره مینه درلوده او همیشه به یی هر ځای کی دا خبره کوله. هغه عاشقان او صادقان تل په خپل خواږه غږ اوسندروکی نازول او ویل یی :* خوله دی کنډولی دزرو * ما نوش کړی بنګ په کی* ستا د لپو رنګ په کی " هغه عاشقان ، مسافراو مجنون هم بی برخی نه پریښوده اوویل یی : راشه دننه یاره بیرون باران دی* هر مسافر چه وینم ماښام حیران دی* او یا داچه : ته به په کوم وطن کی ګرځی* زه دی تصویر په جیب کی ګرځومه ، او یا داچه ویلی " خدایه پلار می لیونی کړی ، " دیارغیږ پسی ړونده شوګیره شومه." او یا داچه ویل یی : ویوړه ویوړه اوبو ویوړه* نازولی لیلایی ویوړه .او یا داچه ویل توری زلفی دی په مخ وهی ټالونه* هو هغوی باغ ، باغوان، ګل اوبلبل سره هم ډیره مینه درلوده د مرحوم ملنګ جان دا کلام به یی په ګډه ویل:* ګل دی شه لاسونه باغوانه* ستا په لاسوکی رامبیل چمبیل ګلونه باغوانه* په هر خیابان کی دطوطیانو اوازونه باغوانه* او یا داچه دملنګ جان مینه یی وطن سره ښودله او ویل یی:* سر می دخدای بیا دوطن دی باغوانه *وطن زمونږعزیزوطن دی باغوانه * ما ملنګ جان په کی خاپوړی کړی دینه باغوانه* افسوس ارواښاد پاینده محمد د استاد ګل محمد زوی په داسی حال کی چه څو تنه بیګناه کلیوال ورسره یو ځای په ګاډی کی سواره وه دپاکستانی او ایرانی بی حیا مزدورانو او جاسوسانو په ښخ شوی مین په لغمان کی په شهادت ورسید. هغه شهید شو منم خوتل پاتی شو ، غږ یی غلی (خاموش ) نشو بلکه زړونو ته ورسید. دشهادت هنگامه یی ټول لغمان ته او دهنر مینوالو غوږو ته ډیر ژر ورسیده. لغمانیانو اودده دهنردوستانو دخپل ولسی او خوږ ژبی هنرمند په شهادت ډیر ویرجن او غمجن شول. دوطن او خلکو په دښمنانو یی ډیر لعنت وویل. استاد ګل محمد د خپل زوی شهادت په زړه سوری اوډیر یی دردمند کړ. ګل محمد خپل ځان ته په یوه خبره تسلیت ورکاوه : " پاینده محمد خو شهید شو منم ، خو ښه ده او خوشحاله یم چه په نامردی او دپاکستان او ایران په غلامی کی نه دی مړ شوی، بلکه په خپل کور او ټاټوبی لغمان کی مړ شوی ده" ، اوتل به یی ولسونوته چه ترینه پوښتل داسی ویلی " دا لوړی تـپی چه تاسی وینی دا په وطن مینو ځوانانو ډکی دی" ګل محمد ته نور سندرو ویلو بی له پاینده محمده خوند نه ورکاوه ګرچه ملاګی یی هم ښه جوړه وه اودبلی خوا دهنر ساحه هم هره ورځ ورته تنګیدله. حالات بد او جنګی وه؛ د خپل پلارنی ټاتوبی لغمان نه دجلال اباد ښار ته کډه شو او دهنر نه یی علاقه هره ورځ کمید له. په وطن مینو او باانصافه ددولت مامورینو، کارکونکو ، افسرانو، سربازانو او ګوندیانو د سمدستی مرستی لاس وروغزاوه او دی یی ډیر ونازوه؛ لوږی او تندی ته یی پرینښود.خودا ولسی او خوږ ژبی هنر مند شرمیده چی له چانه څه د مرستی په توګه وغواړی سمدلاسه یی په ملکی ساحه کی دکار غوښتنه وکړه.د خدای بښلی ګل محمد د کرایی کور تر څنګ دننګرهارولایت دجلال اباد ښار په صحت عامه روغتون کی داجیر په توګه د ښه معاش په دنده وګمارل شو. او شکریی وویسته. با انصافه ولس دده حق ادا کړ، خودزوی شهادت هره ورځ کړاوه. تر هغی چه ده هم له دی دنیا سترګی پټی کړی. نه نن او نه هم پرون داسی کور نشته او داسی موټرهم نشته چه دګلکی او پاینده محمد په خوږو اوازونو کی څو کستونه ورکره نه وی او یا یی هروخت وایی نه وری او هغوی بیا په درنښت یاد نکړی.او ددوپه هنر مثبتی تبصری ونکړی او هغوته دعا ونه کړی دهغو ځای هیڅوګ نشی ډکولی .
دهغوی روح دښاد او یاد دی ورته تل ژوندی اوسی، او اوازدی زمونږه د ژوندی ولسونو په غوږو کی په ډیره مینه تلپاتی وی،
پیدایش نظام مادر تباری در جامعه بدوی
نوشته: شیرین نظیری
اگردرنظام پدرسالاری درعصرتمدن ،اساس ترین واحد جامعه خانواده بود.درنظام مادر سالاری دردوران پیش ازتاریخ کلان پایه ترین واحد جامعه خانواده محسوب می شد.
قسمیکه هرقبیله ازدو یا چند طایفه وهرطایفه ازدو ویا چندین خانواده تشکیل می شدند ودرراس هرطایفه یک کلان قرارداشت. همانطوریکه که خانواده های اولیه مزبورازتباریک مادرودرنتیجه مادرتباربودند.کلان هم یک واحد مادرتباربود. به این معنا که اعضای کلان همه خود را ازاعقاب یک مادر، که کلان با آن هویت میافت می دانستند وفرزندان همه به مادرکلان تعلق داشتند.
مادرسالاری " مادرتباری " به عنوان رییس خانواده یا خانوارویا اداره بوسیله زنان است. گرچه کلمه ای"سالار" از لحاظ محبت ومهربانی زیبنده نام مادران نیست وازسویی سالار به سردار و رییس قوم وسرلشکر جنگ می گویند که رفتارخشن جز سلوک آنها بوده ونمی توان ازآنها نرم خویی ومهربانی توقع داشت.
بناً بجای مادرسالاری کلمه مادرتباری شایسته نام مقدس مادران بوده ودرین جا برگزیده ام.
ازآنجایی که زنان دردوره های پیش از تاریخ و پس ازآن وهمین اکنون استعداد، شایسته گی و توانمندی درسازماندهی ودست بالا دراجرای امورداشته ودارند ، تصورمی شود که این عنوان به خاطر نیرومندی زن انتخاب شده باشد. زیرا درآن هنگام زنان با درایت به اثبات رسانیدند ،که اولین مخترعین آن دوره ها بودند. « اگرما اکنون نیز عادلانه قضاوت کنیم مشاهده می نماییم که سنگین ترین و پرمسؤولیت ترین وظیفه خانواده ها به دوش زنان است. به قسم نمونه یک خانواده ی امروزی را ازنظرمی گذرانم؛ » درجریان روز زن و مرد هردو شغل بیرونی دارند، همین که هردو به خانه برمی گردند، مرد مصروف روز نامه و یا کتاب خوانی و یا مصروف مشاهده تلویزیون ویا هم بازنمودن کمپیوترخود می شود و با صدای بلند از بانوی خود یک نوشیدنی "چای " نیز مطالبه می کند.
بانو نخست مصروف رسیده گی به خواهشات کودکان قد و نیم قد خود گردیده و ثانیاً چای همسررا با عجله آماده می سازد و درگام بعدی برای پختن غذای شب آماده گی می گیرد. پس از صرف غذا، کمک به کار خانه گی کودکان آغازشده وسپس ازکارخانگی ، زمان آماده ساختن کودکان دربسترهای شان فرامی رسد،همینکه کودکان آرامیدند وهم چنین ظرف شویی و پاک کاری آشپز خانه تمام شد. بانو؛ نظری بسوی ساعت می افگند. می بیند که وقت به پایان رسیده و چشمان وجسم خسته اش انتظار خواب را دارد و با یک دنیا خسته گی به بستر خود می رود و فردا بازهم روزی دیگر و ....
زن که رول عمده و تعيين کننده را در توليد نعمات مادی، امور منزل و اجتماع به دوش داشت ؛ واضحاً مقام زن را به طور شايسته و طبيعی دراجتماع تثبيت کرد و زن در رأس تمام امور جامعه آن روز قرار گرفت وآن نظام بنام «مادرتباری» و يا «مادر شاهی» مسما گرديد. بدين صورت بود که نخستين «سازمان و نظام اجتماعی» در جامعه انسانی پدیدآمد. که اولین بانی آن همین زن آزاده و خلاق بود.
تا اينجا که زن با سعی و ابتکار خود، بنياد نسبی و ابتدایی ارزشهای مادی، اجتماعی زمانش را گذاشت، طبعاً موقف ممتاز و نیرومند درامورتوليد واجتماع نيزاز آن زن بود و زن زمام امور اجتماعی را به عهده داشت. مرد تا پیش از اين صرفا به توليد شکار که جنبهء تصادفی و نقش خيلی ناچيز را درنظام اجتماعی آن زمان داشت، بازی می کرد و بس. لذا، مرد بنا بر نقش کم رنگی که درتوليد نعمات مادی داشت، ناگزيراز زن و نظام مادر تباری و يا مادرشاهی اطاعت می ورزيد. البته این اطاعت مرد از زن ونظام مادر تباری با خشونت وخونریزی، جبر، استثمار ، بی عدالتی وغیره همراه نبود.
یگانه جامعه انسانی درمسیر تاریخ ، جامعه مادر تباری بود. در جامعه مادر تباری زنان و مردان دربرابری کامل نسبت به همدیگرزیست می نمودند، گرچه جامعه ابتدائی ازدیدگاه عصرامروز یک جامعهً وحشیانه و غیرانسانی محسوب می شود ؛ ولی درعمق واساس آن یک جامعه عادلانه وانسانی ،عاری ازهمه بی عدالتی ها بود، درحالی که جامعه مدرن امروزی ما ظاهرن متمدن وپیشرفته شمرده می شود. اما درحقیقت یک جامعه غیرانسانی است ؛ زیرا درآن برابری حقوق بین زن و مرد وجود ندارد ، خصوصاً میان زن و مرد روابط نا برابر، اسارت بار وخصمانه حکم فرماست.
درجامعه مادرتباری افراد گروه های بدوی که به هرمرحله یی ازتکامل قرارداشتند و یا هم ، از طایفه ها، اقوام و قبیله های متفاوت بودند همهً آنها خود را، فرزندان یک مادرمیدانستند. بدین ترتیب اولین گروه های بشری متشکل ازمادران ،خواهران و برادران بودند که همه به مادر نسبت داده می شد وهم خون گفته می شدند. درین گروپ مادران با فرزندان خود جدا ازمردان زنده گی می کردند. شرایط درآن زمان قسمی عیارشده بود که هرکس نظر به نیازمندی خود تقسیم کار جنسی را به وجود آورده بود. مردان به خاطرامرارمعاش خود به شکاروماهی گیری می رفتند و بعضا به خاطر بدست آوردن غذای مورد علاقهً خود می بایست راه های طولانی و پرخم و پیچ، جاده های دشوار گذاررا می پیمودند تا غذای کافی و لذیذ برای خود آماده می ساختند. گرچه زنان جوان و دختران مجرد نیز شکارچیان ماهری بودند و آنها نیز بعضا ازین نعمات مستفید می شدند و درروزهای خاص مذهبی خود در کنار مردان و یا هم به صورت مستقلانه به صید حیوانات، ماهیان و پرنده گان می پراختند و تا کنون نیز شکارچیان ماهرزن درسراسرجهان وجود دارند. ولی از آنجائی که مادران باردارو یا کودکان شیرخوارداشتند؛ نمی توانستند با کودکان شان راه های دور ودرازی غیرمصئوون را بپیمایند. بنابرهمین دلیل زنان به خاطر نگه داری ازکودکان ، سالمندان، بیماران وزخمی های جنگ دریک منطقه باقی می ماندند وبرای تهیه غذا برای خود، فرزندان وافرادعلیل ورنجور، دانه های گیاهان را جمع آوری وغذای مورد ضرورت خود را آماده می ساختند. درمراحل بعدی این تجربه ، کاربا گیاهان باعث انکشاف زراعت و بوجود آمدن اختراعات زیادی شد، تا حدی که باعث نابودی این نظام انسانی نیزگردید. درین مرحله نه تنها نوعیت کاروچگونه گی طرز تولید زنان، ازمردان متفاوت بود ، بلکه نوعیت غذا های شان نیزازهمدیگرمتمایز بود. مردان ازگوشت حیوانات وگوشت ماهی استفاده می کردند.درحالیکه غذای زنان را گیاهان و دانه های حبوبات تشکیل می داد.
نکته جالب اینکه دختران برای همیشه در کنار مادران خود می زیستند. ولی پسران بعد از سن بلوغ خانه وکاشانه مادر را ترک نموده و درمحل مردان مسکن گزین شده و شغل مردان را که عبارت ازشکار،مهارت های جنگی و گوشت خواره گی بود فرا می گرفتند.همچنین در جنگ ها با آنها اشتراک نموده وغذای خود را، از شکار حیوانات تهیه می نمودند. وسایل جنگی می ساختند .
گفتنی است. گرچه زنان ازاهمیت ونقش برازنده اقتصادی به مقایسه با مردان قرار داشتند ؛ ولی مالکیت خصوصی نداشتند و نظام اجتماعی درچرخش بود، زنان نقش والا درتولید داشتند ولی برتری قدرت را درآن زمان بدست نیاورده بودند. سطح تولید درحد نازل آن قرارداشت و محصولات بدست آمده همه به مصرف میرسید و ازآن مقداری برای ذخیره وانباشت باقی نمی ماند.
بخاطر فقدان مالکیت خصوصی تفاوت ( اضافه تولید ) تولید افراد و گروه ها به شخص خود آنها تعلق نمی گرفت بلکه برای همه گروه ها به مصرف می رسید. ازین سبب تفاوت تولید منجربه تفاوت قدرت اقتصادی افراد نمی گردید. این امربا نظام جوامع عصر جدید که درآنها تفاوت قدرت اقتصادی – سیاسی افراد ، به نابرابری های اجتماعی منتهی و به تدریج آنرا تشدید می کند، از اساس تفاوت داشت.
دانشمند امریکایی پس از تحقیقات زیاد به این نتیجه می رسند که، درروزگار قدیم روابط جنسی بشردرداخل قبیله مقید به هیچ قاعده یی نبود، به طوری که هرزن به هرمرد و هرمرد به هرزن تعلق داشته است. مقصود از این که « روابط جنسی بشر مقید نبوده » اینست که حدود امروزین یا مرزهایی که دردوره یی قبل ازدوره ما برای روابط جنسی بشردیده می شد ، وجود نداشته است. مثلاً حسد بردن وجود نداشت ، مسلماً حسد از احساسات است که بعداً به وجود آمد.
فکرجفت شدن زن ومرد بطورنامشروع « زنا » با محرم دیده نمی شد. بدین ترتیب ممنوعیت ها و سخت گیری های که بعداً در اثرعادت برجامعه تحمیل شد در آن روزگارموجود نبود، اما معنای این حرف این نیست که درعمل یک هرج و مرج پرابهام حکم فرما بود، بلکه ازدواج های مدت دارنیزوجود داشت وحتا ازدواج های گروهی هم اکثراً مدت دار بود.
درهیچ یک از اشکال خانواده های گروهی، نمیتوان دریافت که پدرفلان فرزند کی است؟ ولی مادرش معلوم بود، مادرکلیه فرزندان خود را، فرزندان خانواده مشترک می خواند ، درجریان تاریخ، درروابط جنسی زن و مرد محدودیت هایی پدید آمد .
به عقیده مرگان پس ازآن که خانواده هم خون به وجود آمد درین شکل خانواده فقط افراد نسل قبل و نسل بعد هستند که ازمزاوجت و قرین شدن با یک دیگرممنوع اند یعنی برادروخواهر، پسرعموودخترعموازدرجه اول ودرجه دوم و درجات دورتر،همه با یکدیگربرادروخواهراند.
همین که روابط جنسی میان برادران وخواهران وانشعابات دورترآنها تحریم شد، گروهی که دربالا شرح دادیم به صورت یک حلقه ثابتی از خویشاوندان همخون ازنژاد زن بوجود آمد، که اعضای آن نمی توانستند میان یکدیگر ازدواج نمایند.
او( مرگان ) درپایان بحث خود چنن نتیجه می گیرد که دایره ی زنا شویی که دراصل کلیه قبیله را دربرمی گرفت وکلیه افراد زن ومرد می توانستند با هم زن وشوهرباشند، به تدریج کوچکتر شد. اول خویشاوندان نزدیک بعداً دورترو بازهم دورتر،ازازدواج با یکدیگرمحروم شدند، تا آنکه هرگونه ازدواج گروهی عملاًغیرممکن شد ودرنتیجه ازدواج اعضای خانواده های همخون با سایرقبایل که هم خون نبودند منع گردید. پس چه ازلحاظ صوری و چه ازلحاظ معنوی یک نژاد نیرومند تربوجود آمد که جمجمه ها ومغزهای شان ، ازجهت استعداد و نیروی تفکروتعقل به مراتب از پدران قویتربودند.
حال به بینیم هریک ازخانواده هائی که ذکرکردیم به کدام دوره تاریخی تعلق دارد : طبق نظردانشمندان خانواده سند یا سمیک درسرحد دوره توحش ودوره بربریت ظهورمی کندهمانطوری که ازدواج گروهی مشخص کنندهء دوره توحش، ومونوگامی مشخص کنندهء دوره تمدن است، خانواده سند یا سمیک مشخص کننده دوره بربریت می باشد.
زنان درین دوره نه تنها از نگاه بیولوژیکی و تولید مثل اهمیت زیاد درآن مجامع داشتند بلکه نقشی سازنده یی را درمبارزه برای بقای بشریت، پیشرفت پروسه تولید و درایجاد تسهیلات برای خانواده خود نیزداشته اند. مردان درین دوره مصروف صید ماهی، ساختن اسلحه و جنگیدن بودند. ولی زنان با درایت خود، ازآتش برای پخت و پزخود استفاده مینمودند ، حیوانات را شکارمی نمودند و ازگوشت آن غذا آماده می کردند وازپوست آن لباس می ساختند و پشم حیوانات را می ریسیدند وازآن لباس می بافتند. زیرا دراثرآب وهوای نا مطلوب، ریزش برف و یا باران های متداوم کودکان شان تلف می شد وبرای نجات کودکان از گرمی و سردی طاقت فرسا لباس را آماده ساخته وکودکان را ازمرگ حتمی نجات می دادند. رفته رفته ازین لباس ها خود ومردهای شان نیزمستفید شدند ودربرابرحوادث طبیعی مصوون گردیدند.
نظربه این مفکوره مورخین و باستان شناسان گفته می شود که کاشف البسه نیز، زنان بوده است. درهمین زمان، زنان به اختراع دوک نخ ریسی، چرخ ریسنده گی، کاسه های چوبی ضد آتش برای پختن غذا ،انبارنمودن مواد پخته وخام درجا های مناسب، زراعت، کوزه گری، سبد بافی ، بافنده گی، دباغی و کار با چرم، هنرتزیینی درلباس دوزی، نقش و نگارهای روی کوزه ووسایل وظروف گلی و سفالی نایل آمدند. آنها با ساختن سفال، به علم شیمی، هنگام رشتن و نخ تابی به فزیک وازراه نساجی به میکانیک آشنا شدند. کشت کتان و پنبه، راه گیاه شناسی را به روی آنان گشود.
نقش عمده مردان درین راه پرورش واهلی ساختن حیوانات بود. زنان ازآنجایی که اولین ریسنده گان لباس بودند ازاینرواختراع ریسمان به زنان نسبت داده می شود.اهمیت این اختراع درآن دوره همچواختراع ماشین بخاربوده است.همان طوریکه الیزابت باربر می گوید: « ما نمی دانیم کشف بزرگ پیچانیدن رشته های کوتاه به همدیگروایجاد رشته نخ های طولانی ترومحکم تر به چه دورانی بازمی گردد. ولی این کشف هرزمان که اتفاق افتاده همچون نقشی که اختراع ماشین بخاردرانقلاب صنعتی داشت، راه را به سوی رشته ، بی شماری ازروش هایی که باعث صرفه جوئی درکار و بهبود امکانات بقا می شد باز نمود. ریسمان های آماده شده توسط زنان برای تورماهی گیری، کمند و دهنه و گردن بند برای اهلی ساختن حیوانات، برای بستن اموال شان وده ها مشکلات روزمره به کار گرفته می شد ودشواری های فراوانی را حل می کرد. به همین ترتیب هنرسبد بافی که درحمل و نگهداری مواد وحیوانات نقش مهمی داشته است نوآوری آن منوط و مربوط به زنان جامعه بدوی است.
باید خاطر نشان ساخت که یکی از اختراعات زنان که باعث رشد و پرورش مغز انسانها شد، اختراع زراعت است. زنان درساحات وسیع به جمع آوری دانه های گیاهان پرداختند وآنها را درزمین ها کاشتند. درنتیجه این دانه ها گیاهان مثل خود را که از آن جمع آوری شده بود بوجود آوردند.
به قول گوردون چایلد پس ازآن که زنان در جریان بهره برداری از گیاهان خوراکی، حبوبات را که اجداد جووگندم امروزین است کشف وبه دست آوردند، سرانجام پی بردند که چگونه از زمین برای کشت وزراعت استفاده کنند و با اینکارگام عظیمی دررشد وبارآوری تولید و پیشرفت بشریت برجلو برداشتند. زنان آن دوران ابتدا زمین را بوسیله پارچه چوبی نرم می ساختند، و بعد ها به تدریج این چوب ها جای خود را به شاخ حیوانات،چون گوزن وآهو وازآن پس به کج بیل سنگی داد. این اختراع عظیم درمرحله کمی پیشرفته ترآن برای زنان تمدن های بزرگ مادر تباری را دریک دوره مهم تاریخی پی ریزی می کند. هم چنان زنان خاصیت دانه ها و گیاه ها را به خوبی تشخیص داده وازآن درعلاج بیمارها استفاده به عمل می آوردند و درساختن مواد نیشه آور« شراب » نیزازگیاهان مخصوص استفاده نمودند.
یکی ازاولین بهره برداری زنان از تغییرات کیمیاوی درمواد کوزه گری می باشد. یک مقدارازگل رس را به شکل دلخواه درآورده وبعد ازحرارت معین به شکل پخته و دائمی مبدل می ساختند. درجریان حرارت برعلاوه استحکام فزیکی و مقاومت آن، رنگ شکل مطلوب نیز تغییرمی کرد. درهمهً این تحولات این زنان بودند که نقش درجه اول را ایفا می کردند. نقشی که با تحول جامعه مادرتبار به جامعه پدرسالار، نصیب مردان می شود.
انسانهای اوليه درجریان حیات باعوامل گوناگونی مواجه بودند که مهمترین عوامل آن سردی ویا گرمی بیش ازحد ، بروز سیلاب ها و حملات احتمالی حیوانات خطرناک ودرنده بود. که هر لحظه انسانها و به ویژه زنان و کودکان را تهدید به مرگ می نمود.
زنان همیشه تلاش داشتند تا محل مناسب را انتخاب و نوزادان خود را در آنجا پنهان نمایند. این محلات درزیر بته های انبوه نباتات ودرمیان تخته سنگ های بزرگ درکنار تپه ها و کوه ها بود. این نزدیکی به کوه ها ، باعث دریافت غارها درکوه ها گردید وموفق شدند که از آن به صفت پناه گاه استفاده کنند. البته سال ها گذشت که غارها رابزرگ ترومصئوون تر بسازند. سرانجام زنان با استفاده از زندگی مغاره یی، مسکن جدیدی برای خود آماده نمودند و توانستند قد راست به خانه خود داخل و خارج شوند وهم خود وهم کودکان خود را از بروز خطرات طبیعی نجات دهند.
با کسب تجارب جدید زنان درمعماری وساختن انبارمواد غذائی وبعد خانه های مسکونی جدید نیز پیشگام بوده اند درمیان بومیان امریکا « سرخ پوستان امریکا » نیزخانه سازی توسط زنان انجام می گرفته است و این خانه ها توسط تنها زنان برپا شده و " هیچ مردی تا به حال در برپائی هیچ خانه یی شرکت نداشته است. "
در مواردی هم که خانه های جمعی بومیان توسط زنان و مردان ساخته می شده ، معمولا مردان کارهای سنگین ،مثل بر پا کردن چهار چوب خانه را انجام می داده اند و زنان بقیه آن را به اتمام می رسانیدند. خانه های بومیان مصروخانه های که در سراسر افریقا توسط زنان ساخته شده است، همه بدین منوال بودند. حتا تا کنون هم قسمت اعظم کاراین خانه ها توسط زنان انجام می گیرد. درساختن معابد قدیمی نیززنان نقش موًثری داشته اند. طرح های تزئینی روی سرامیک ، نقش های روی کاسه ها و کوزه ها، نقش ها و تصاویر روی لباس ها، طرح سبد ها ، وغیره همه توسط انگشتان هنرآفرین زنان به وجود آمده و برای تکامل به نسل های آینده سپرده شده است.
« ازین جا است که دانشمندان ومحقیقین امروز به همین حقیقت درست وانکارناپذیرپی برده اند. که زنان می توانند بهترین رهبران جهان باشند واداره تمام جهان را عاری ازهرگونه تبعیض ، خشونت وحسادت بدست گیرند وبه فردای روشن وپرازصلح وتفاهم به پیش رو ند.»
ادامه دارد.
منابع:
حقوق زن درگذرتاریخ
تاریخ اجتماعی ایران
زن وسکس درتاریخ