فرخنده بادچهل ونهمین سالگرد تاسیس

حزب دموکراتیک خلق افغانستان

                         طلوعم  روشن  از  خورشید  و آزادیست الهامم

                         فروغ   ذره ها   از  تابش   ما  جلوه  ها  دارد

 

نوشته: عبدالو کیل کوچی

 

جریان دموکراتیک خلق افغانستان ، ادامه جریانات وجنبشهای آزادی خواهی ومبارزات ترقی خواهانه درتاریخ معاصرکشورما بوده است وتاسیس حزب دمو کراتیک خلق افغانستان سرآغاز فصل نوین سیاسی و نقطه عطفی در تاریخ مبارزات داد خواهانه مردم افغانستان میباشد.  ح د خ ا ، این مکتب بزرگ سیاسی وکانون الهامبخش ترقی خواهی وپیشتاز جنبش روشنفکری در کشور، نتنها برای اعضایش بلکه برای تمام نیروهای ترقی خواه ، عدالت پسند وطندوست وجنبش های دموکراتیک و آزادی خواه پر ارج وگرامیست.نزدیک به نیم قرن میشود که بزرگان اندیشه وصاحبان قلم ، بمناسبت های مختلف وقبل ازهمه اساس واهداف  ح د خ ا  و مبارزات ترقی خواهانه ، قهرمانی ها ، قربانی ها ، فدا کاری ها ، حماسه آفرینی ها وکلیه ارزشها وکارکرد های ح د خ ا  را در مسیرانکشافات تاریخ معاصرکشورما و در پیوند با جنبش های آزادی خواهی منطقه وجهان به بحث گرفته اند.

ح د خ ا از همان آغاز ایجاد تا زمان مسوولیت رهبری جامعه وپس از آن  با پشت سر گذاشتن دوره های سنگین فرود وفرازهای سیاسی ونظامی ،در راه مبارزه بخاطر نجات مردم ستمدیده افغانستان ودفاع از حقوق اساسی و آزادی های مردم بلاکشیده کشوربا تحمل  قربانی های زیادی دراین راستا ، بدست آورد های بزرگ وپیروزی های زیادی نایل گردیده است . چنانچه خدمات حیاتی ح د خ ا حزب وطن در عرصه های سیاسی ،اجتماعی ، اقتصادی وفرهنگی ، در واقع دستاورد های بزرگی است که تحولات اساسی  را درزنده گی مردم  بوجود آورده و ثبت تاریخ گردیده است . تاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن ، پر از مبارزه وموفقیت هاییست  که درچند مقاله وچند کتاب نمی گنجد.

بنا بر آن با حفظ افتخارات تاریخی ودستا ورد ها ی بزرگ  وخدمات ارزنده وحیاتیء  ح د خ ا حزب وطن میتوان به کارکردها  ومبارزات ح د خ ا (حزب وطن) با نگاه دیگر  واز زاویه دیگری به آن نگاه کرد وبا مطالعه ابعاد گوناگون فعالیتها ومبارزات حزب با دید همه جانبه میتوان به روند مبارزات حزبی وحیات سیاسی ح د خ ا حزب وطن ، ورود کامل داشت. تا باشد مروری به گذشته ها ، راه های آینده و نا مکشوف باز شود .

آنچه آثاری که از تاریخ جنبش های آزادی خواهی ومشروطه خواهی گذشته بجا مانده است هما نا چند اثر ارزشمند وعلمی از مورخین شهیر کشورما است که آموزه های علمی واکادمیک زنده یاد ببرک کارمل ، رهبر فقید ح د خ ا در رابطه به تحولات سیاسی نظامی تاریخ معاصر کشور، منطقه وجهان ، آنرا غنا بخشیده است در واقع آثار گرانبها ی بجا مانده از کارمل فقید چون  میراث کبیر اندیشه های ترقی خواها نه و وطنپرستانه ،  رهگشای رهروان راه ترقی برای نسل امروز وفردای کشور ما میباشد.

واما پس از فرو پاشیء ح د خ ا ، آثار معینی از رهبران طراز اول حزب یعنی  کتاب ظهور وزوال حزب د خ ا از محترم دستگیر پنجشیری وکتاب یاد دشت های سیاسی وخاطرات محترم سلطان علی کشتمند که بیشتر به مسایل دولتی پرداخته اند ونیز نگاهی به تاریخ حزب د خ ا اثر زنده یاد عبدالقدوس غوربندی ، ودر قدمه بعدی ، کتاب تاریخی وپرارج اردو وسیاست نوشته استر جنرال محمد نبی عظیمی  وپس از آن نوشته پرارج   وتاریخی محترم عبدالواحد فیضی یکی از نخبگان وسابقه داران حزب وتحلیلگر مسایل سیاسی است که  مروری به تاریخ معاصر افغانستان ، جنبش های آزادی خواهی ضد استعماری وضد استبدادی ونیز جنبش ترقی خواهانه نیم قرن اخیر بخصوص از تاسیس تا فرو پاشی ح د خ ا را مورد بحث وارزیابی قرارداده اند وبجزچند  آثار ، مقالات ومضامین پراگنده از منابع مختلف چیزی به عنوان تحلیل وبررسی همه جانبه  از کار کرد های ح د خ ا بنظر نمی رسد. باید گفت که درین راستا سه نکته  توجه را بخود جلب می کند .

۱ـــ بخش زیادی از اعضای رهبری سابق ح د خ ا حزب وطن  تا هنوز در سکوتند وهیچ چیزی نگفتند و مطالبی گویا برای نوشتن ندارند و درین رابطه قلم بدست نگرفته اند .

۲ـــ  کادرها وفعلان سیاسی نیز در رابطه به چگونگی تاسیس  ح د خ ا بحث های معینی داشته اند وفعالیت های  گفتاری ونوشتاری موجود درمقایسه به یک جریان بزرگ فکری و رزمی ، اکثرا به مسایل سالگردها وروز های تاریخی ومهم ، دستا ورد ها وموفقیت ها ی حزب ، به چند مضمون ومقاله خلاصه میشود و این خود در تاریخ جنبش ترقی خواهانه امروزبا فردای جامعه خلایی بوجود میآورد که بر مبنای آن نکات مهم در تاریخ مبارزات ح د خ ا  وجنش ترقی خواهانه کشور در پرده ابهام باقی خواهد ماند .

۳ ـــ نکته سوم هما نا بررسی نقادانه است ، هرچند این کار تاریخ باشد وبقول معروف ، تاریخ بیرحم است وقضاوتش آزاد . ولی بگزار دید گاه امروز وبینش فرادا ، نقش وتاثیر خود را داشته باشد هرچند مملو ازتمایلات ، زیرا ح د خ ا حزب وطن  یک مکتب بزرگ وقیام هفتم ثور یک رویداد عظیم  وتاریخی ، در نتیجه هردو،  جریاناتی بوجود آمد که افغانستان را بواقعیتش تغیر داد . بهتر خواهد بود تا با نگرش های تازه ونو اندیشی های لازم به این جریان نگاه شود. البته ارزیابی از کارکرد این جریان بزرگ سیاسی و حزب سرتاسری که قدرت را نیز تجربه کرد اولاً کار بزرگانیست که در مرکز تصمیم گیری حزبی ودولتی قرار داشتند وثانیا به آ نهایی مربوط میشود  که کارکرد های ح د خ ا حزب وطن وپیآمد های بعدی آن، وضعیت زنده گی آنها را دگرگون ساخت واین تغیرات را با گوشت وپوست واستخوان خود احساس کرده اند فرقی ندارد مخالف باشند یا موافق .

جریان دموکراتیک خلق افغانستان ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان بخاطر رنجهای خلق ستمدیده افغانستان ونجات مرد م از عقب مانده گی های قرون،بتاریخ ۱۱ جدی ۱۳۴۳ خورشیدی در شهر کابل تاسیس گردید که چهل ونهمین سالگرد با شکوه وخجسته این رویداد عظیم سیاسی وتاریخی را به کلیه اعضای حزب وسایر ترقی خواهان وطنم تبریک وتهنیت میگویم .

 بی نیاز از اثبات است که همه اعضای حزب وتمام رفقای گرامی واعضای جنبش ترقی خواهانه کشورم هر کدام تاریخ زنده عصر خویش اند که روح رفتگان شاد وعمر زنده گان دراز.باید گفت که اینجانب از برکت تحصیلاتم در سال ۱۳۴۵ خورشیدی در دارالمعلمین کابل افتخار عضویت این حزب شهیدان وقهرمانان را حاصل کرد م واین را بخاطری یاد آور شدم که پس از آن جریانات درون حزبی وبیرون حزبی را حتی المقدور به چشم سر می دیدم وبر داشت من از روند مبارزات درون حزبی وبرون حزبی در شرایط خاص آن زمان این بود که :  

 ح د خ ا از بدو تاسیس خود با عبور از کوره راه های صعب العبور سوخت وساخت زیادی را متحمل گردیده است وپس از آنکه قدرت سیاسی را بدست گرفت ، برغم مشکلات  شدید درون حزبی ، بارمسوولیت رهبری جامعه ودفاع همه جانبه از تمامیت ارضی ،استقلال و حاکمیت ملی و منافع علیای کشور را به دوش کشیده و رسیده گی به خواست های حیاتی مردم فقیر وبلا کشیده وعقب نگهداشته شده از یکسو واز سوی دیگر جنگ تحمیلی اعلام ناشده دشمنان افغانستان وارتجاع بین المللی ازخاک های همسایگان ، چالش های بزرگی را بر سر راه حزب ومردم افغانستان بوجود آورد چنانچه روند اوضاع پیچیده طبعا جریان حرکت انقلابی وطنپرستانه ،اصولی وصادقانه حزب را قسما با اشتباهات معینی همراه ساخت که ذیلا توجه را بخود جلب میکند .

۱ـــ طوریکه معلوم است از همان آغاز تشکل گروه های همسو وحلقات سیاسی وترقی خواه بدورکمیته اول مشکلاتی وجود داشت که بر مبنای آن ، موضیعگیری چپ تندروانه  نورمحمد ترکی در حقیقت چالشی بود در مقابل بر خورد اصولی وانعطاف پذیری ببرک کارمل که این خود تفاوت نظرهایی را درهمان مراحل آغازین تاسیس حزب بوجود آورده بود تفاوت نظر هایی حتا تا سطح استرا تیژی حزب که پس از تاسیس حزب باعث درد سرشد وگذشته ازآن در قسمت انتخاب رهبری فکر میشود که عنعنات بر معیار ها چربی میکرد ه است .

درین رابطه محترم سلطان علی کشتمند در کتاب یاد داشت های سیاسی صفحه ۱۳۸ مینوشت (ببرک کار مل ومیراکبر خیبردر آغاز کار ودر راستای تشکیل یک جبهه متحد با یک حزب مترقی ودمو کراتیک دارای پایه های وسیع اجتماعی ودارای مواضع سیاسی میانه به چپ  یک حزب چپ گرا وترقی خواه امکانات سیاسی بزرگ در دست داشتند وچنین طرحی میتوانست طرفداران زیادی درمیان بقایای مبارزان گذشته و در میان رو شنفکران وزحمتکشان کشور پیدا نماید وبدینگونه شمارزیادی از جوانان از چپ روی وافراطی گری نیز نجات می یافتند ولی نور محمد ترکی وبرخی از همکاران وی از همان آغاز در برابر این طرح بشدت مخالفت می ورزیدند واز انقلاب خلق ،دموکراسی خلقی وایجاد جامعه سوسیالیستی تو ام با اعما ل خشونت علیه طبقات واقشار بالایی جامعه حرف می زدند وتا سر حد اعلام ما هیت کمو نیستی بودند . با آنکه محمد طاهر بدخشی عضو کمیته تدارک وافتتاح کننده کنگره نور محمد تر کی وببرک کارمل را بعنوان سازماندهنده گان طراز اول سازمان سیاسی وکنگره آن معرفی نمود وبا اینگونه مفهوم تلقی میگردید که هر دو تن نقش رهبری کننده مساویانه در حزب ایفا خواهند کرد ولی ببرک کارمل این موقف را داو طلبانه برای ترکی واگذار شده بود . ایکاش وضع چنین نمیبود صرف یک رهبر بگونه طبیعی وجود میداشت تا ناشی ازآن همه رنج ودشواری در پی نمی آمد .ولی درین امر نا گزیری در کار بود زیرا از یکسو ترکی بنا بر کهنسالی وگذشته سیاسی بالا ثر آن تمایل واشتیاق شدید برهبر بودن واز سوی دیگر کار مل بنا بر استعداد سر شارش وگذشته سیاسی اش ونقش تعین کننده یی که برای تشکیل حزب داشت در چنین موقفی قرار داشتند). همچنان محترم کشتمند در جای دیگر ی از کتاب خود در همین رابطه  در صفحه ۱۳۳ نوشته بود که (....ولی پس از چند ی بر ملا گردید که نور محمد ترکی به هر قیمتی در پی آن بود که تا بحیث رهبر حزب شناخته شود )  در همین کتاب در صفحه ۱۷۴ علاوه میگردد که ( این نا همسانیها در اندیشه وشیوه های برخورد خیلی عمیق بود که منجر به انشعاب ۱۹۶۷ در حزب گردید ) بنا بر آن  در اثر این نقایص نتیجه بر آن شد که دیری نگذشته بود که انشعاب بر حزب تحمیل گردید .

از نظر بنده نکته قابل توجه این است که آیا میتوان آن چیزی را که بیانگر امانت مردم باشد داوطلبانه وبصورت یکجانبه از آن گذشت ؟ فکر میشود با آینگونه حزب ساختن درد سر وضرر آن بمراتب بیشتراست از دستاورد آن . برای اینکه  قرار معلوم از هان آغاز کار کنگره چیزی بنام وحدت( واقعی ودرعمل )وجود نداشت  وتا به امروز وجود ندارد،  زیرا این حزب پیش از تولد به تداوی نیاز داشت که درمانش ناشده بصورت مریض تولد گردید.

۲ـــ با وجودیکه کوشش های وحدت خواهانه بطور همه جانبه ادامه داشت واینجانب یکی از وحدت خواهان سر سپرده حزب بودم ونیز هستم . ولی از حق تیر نشویم پس از دهسال جدایی وتخریبات هردوطرفه حزب ، مسله وحدت بصورت آنی وبا شتاب بی مانند طوریکه دیده شد، طفل یک شبه وحدت بحد کمال رسیده و وحدت میکانیکی حزب  که گفته میشود بروی فشار صورت گرفته بود بر حزب تطبیق گردید. رهبران با گرفتن چند امضا بروی سند وحدت بدون همه پرسی ونظر خواهی جمعی ، وحدت را اعلان نمودند.نتیجه آن شد که درزمان رویداد ثوروپس از آن  در حزب واحد دو نظریه وتفاوت نظر های زیادی «شبیهه به دوران تاسیس حزب » در بیشترین مسایل وجود داشت ودر مدت کمتر از دو ماه بعد از رویداد ثورنتیجه آن شد که عملا انشعاب دوم برحزب تحمیل گردیدکه شباهت به  کودتای حزبی ودولتی داشت که در نتیجه آن نیمی از رهبری حزب مجبور به ترک وطن گردیدند ونیمی از اعضای حزب بهترین وحدت خواهان خ د خ ا یا بزندان افگنده شدند ویا فراری ومخفی.باز هم درهمین کتاب یاد داشت های سیاسی محترم کشتمند در صفحه ۳۸۱ آن میخوانیم (پس از عزیمت هیات رهبری پرچمی ها به خارج وبر کناری اشخاص (اشاره به مقامات کلیدی) بیروی سیاسی بیک ماشین رای دهی برای پیشنهادات امین مبدل گردیده بود وفشار های سیاسی نیز بر مردم کسب شدت میکرد ) محترم دستگیر پنجشیری در کتاب ظهور وزوال در صفحه ۱۳۷ خود می نوشت (هنوز دو ماه از استقرار جمهوری دموکراتیک افغانستان سپری نشده بود که اصول مرامی وتوافقات سند آن از طرف فرکسیونهای خلق وپرچم مورخ ۱۲ سرطان ۱۳۵۶ خورشیدی در عمل  نقض گردید.)

۳ـــ کم توجهی به جریان تمرکز قدرت بدست یکی از اعضای به اصطلاح رهبری وگروه منحصر ومربوط به خود آن وبرغم هشدار های زیاد ، نادیده گرفتن عواقب این موضوع که منجر به کشته شدن نورمحمد ترکی رهبر حزب گردید.در کتاب یاد داشتهای سیاسی ورویداد های تاریخی صفحه ۵۵۸ خوانده میشود که ( قضیه ازین قرار بود که امین وترکی دیگر تحمل دیدن یکدیگر را به تنهایی نداشتند کودتای سوم امین این بار بر ضد خلقیها ۱۴ سپتامر ۱۹۷۹ به تحقق پیوست ) و نیمی از حزب توسط نیم دیگر حزب به اصطلاح واحد ، سرکوب گردید.این حزب بیشترین تلفات را از طرف اعضای خودش در سالهای اول ودوم متحمل گردیده است واین تنها نبود بلکه پس ازین از یک حزب عملاً سه حزب ویا حد اقل سه مرکز قدرت ساخته شد .علنی ومخفی وبازهم علنی بدو بخش و کمتر از ۱۷ ماه بعد از رویداد ثورعملا ، انشعاب وکودتای سوم برحزب و دولت  تحمیل گردید.

۴ ـــ پس ازتحول ششم جدی اصراربر وحدت حزبی ونبود فرصت برای تصفیه حزبی وضعف در اقدامات پیشگیرانه حزب از تخریبات عناصر مخرب درون حزبی  که برای  همگان اظهر ومن الشمس است .گروهی که هرچند با حزب بودند ولی از حزب نبودند .گروه قاتلین رهبرپیشین حزب وسرکوب کننده گان اعضای حزب کم نبودند که به دوسه نفر خاتمه مییافت بلکه همین ها بودند که تا امروز با حزب وحدت نکردند چونکه وحدت های متکی به فشار ومیکانیکی همین عواقب را در قبال خود دارد . نمونه مثال آن وزارت خانه های داخله وامنیت دولتی را میتوان نام برد  واین عملا انشعاب بود که میتوان به انشعاب چهارم حزب یادش نمود. محترم سترجنرال محمد نبی عظیمی در کتاب پر بار اردو وسیاست صفحه ۲۷۳درین رابطه مینویسد ( خلقی ها از نکوهش امین بمثابه نماینده سیاه وقاتل مردم افغانستان نا راضی بودند ) ودر صفحه ۲۷۴ همین کتاب از قول جورج آنی نوشته است ( دیپلومات ها ی غربی اکثرا آدم کشی ها  وانفجارات را برقابت های دو جناح نسبت می دهند نه مجاهدین  وقرار افواهات همان دیپلومات ها بین جنوری ۱۹۸۰ وفبروری ۱۹۸۱ چهار کودتای خلقی ها کشف شد )  ودر جای دیگری از همین کتاب آمده است ( اسدالله سروری خواهان گرفتن قدرت از دست پرچمی ها بود) از همین منبع در صفحه ۲۷۵ علاوه میشود که ( اما رقابت های څارندوی وخاد تمامی نداشت واکثرا تا به جنگ مسلح تمام میشد ) نتیجه این شد که اکثریت حزب با دادن تلفات جانی شب وروز بخاطر نجات وطن میرزمیدند و گروهای  خرابکاران تمام نقشه های حزب را نقش بر آب میساختند وبه این ترتیب جان حزب را در گلویش رسانیده بودند .

 ۵ـــ کم بها دادن به خواسته ها وپیشنهادات صفوف حزبی در رابطه به چگونگی برخورد با  فرکسیونهای داخل حزب که میگفتند ازهمان مراحل آغازین، انشعابات وگروه سازی ها آغازگردیده بود در کتاب یاد داشتهای سیاسی صفحه ۱۷۷خوانده میشود که ( پس از انشعاب اول روحیه بی باوری درحزب ایجاد شد ومحمد طاهر بدخشی سازمان سازا را ایجاد نمود ، دستگیر پنجشیری ،شهراله شهپر وشرعی جوزجانی گروه خلق کارگر را تاسیس نمودند . افزون بر آن گروهای انشعابی دیگر از میان ح د خ ا که عمده ترین آنها عبارت بودند از گروه کار ، سزا ، اسفنزا ، جازا وکجا ) واما بنظر میرسید که پسانها در اثر نا هنجاری های سیاسی درداخل حزب بعضی گروه های دیگری نیز بصورت نا اعلام شده سر بلند کرده بود. گروه جوانان ، گروه انجنیران ،گروه اخگر ، خیبرست ها ( نام ویاد استاد میر اکبر خیبر جاودان وارواحش شاد! ) در حالیکه استاد میراکبرخیبر این اکبرشهیدان وطن در زندگی خود گروهسازی را ننگ وعار به اعضای حزب میدانست ولی  نمونه های گروها هم در مرکز وهم در بعضی ولایات دیده میشد مزید بر آن  در هر گوشه وکنار حزب مراکز قدرت تبارز میکرد ، گفته مشد که خارجی ها نیز در آن نقش داشتند .هنوز موضوع  تقسیم قدرت در مراکز لسانی بجایش باشد که تا هنوز سر پوش نازک دیپلوماسی روی چهره اصلیءآن را پوشیده نگهداشته است .

۶ـــ جابجایی کادرها ، تغیرات وتبدلات ومقرری ها بیشتر بر مبنای شناخت های شخصی تا به ارزشهای معیاری ، زیرا اکثرا جابجایی ها یا از روی ناگزیری های سیاسی بعضا بر مبنای شناسایی وتعلقیت به محورها ومراکز قدرت صورت می پذیرفت .به این ترتیب اعتماد حزبی واعتبار رفیقانه  قسما جایش را به وابسته گی های حلقات داخل حزبی وپیوند های مشخص گروهی داده بود که  این روند ، روحیه  اعتماد به نفس ، شخصیت وکرکتر حزبی وحزبیت را عملا  جریحه دار میساخت ودر اثر کم توجهی ، نتیجه آن شد که ساختار های حزبی وتشکیلات دولتی بعضا دچار امراض غیر قابل علاج گریده بود  که درد آن برای حزب ومردم غیر قابل تحمل بود .

۷ـــ علاوه بر مسایل جنگ اعلام نا شده وجریان تجاوز از خاک پاکستان وهمسایگان دیگر ، اثر گذاری تاثیرات بیرونی بر حزب ، که وقت گرانبهای حزب  ودولت صرف

اعتماد سازی بیرونی میگردید، برتری جویی های برون مرزی ، وعدم رسیدگی لازم به  

مشکلات درون حزبی .سر خوردگی ها ، توهمات خیالی ، به همان اندازه بی مسوولیتی ومغرورشدن به قوت دیگران وقسما دنباله روی های سود جویانه از طرف برخی از اعضای حزب وبرخورد های کلیشه یی در تضعیف حزب بی اثر نبود در ین رابطه در کتاب اردو وسیاست در صفحه ۲۷۴ میخوانیم که (هردو جناح حزب برای بد نام کردن یک دیگر وگرفتن کریدت به نزد روسها از انواع واقسام مبارزه استفاده میکردند) ودر جای دیگری علاوه میکند ( گلاب زوی با جابجایی افسران متعصب وملی گرای پشتون وبا حمایت از پشتیبانی روسها وزارت داخله را بسنگر دفاع از منافع هوا داران خلقی خویش مبدل میساخت او بتدریج از پله های شهرت بالا رفت وبه فیگور بر جسته یی در حزب مبدل گردید)  نتیجه این شد که روحیه عدم استقلالیت فکری وکاری، اعتماد به نفس ، ابتکار وخلاقیت کاری اعضای دلسوز وبا مسولیت را از داخل خورد وخمیرساخته   حزب را آسیب پذیرتر میساخت .

۸ــ تبلیغات بیش از حد ومبالغه آمیز در رابطه دوستی ها ودشمنی ها ،روند بکارگیری صلاحیت های نا متوازن ، عدم توازن بین خوشبینی ها و نا خوشنودی های سیاسی ،  بی باوری به عناصردولتی گذشته در سالهای اول ودوم وسوم رویداد ثور، از دست  دادن اعتماد وعدم اطمینان از مصءونیت های سیاسی .اتکا ومراجعات قسمی به دیگران که روحیه عمومی را صدمه میزد .

۹ـــ  شکل گیری قدرت در درون قدرت سیاسی حزبی ودولتی وسرمایه گذاری در صفوف حزبی ودولتی دور از انظارمقام رهبری حزب ، زدوبندهای سیاسی برون مرزی واستفاده از اعتماد رهبریت حزب ، تحمیل تغیرات کادری در سطوح رهبری حزبی ودولتی به زور وفشار و بصورت عجولانه وبه اتکای قدرت زیر نام باز سازی ، غصب قدرت توسط یک گروه نو ظهور سیاسی ونادیده گرفتن مشی خردمندانه واصولی کارکرد ها ورویکرد های حزبی گذشته وانکار نمودن سازندگی ها وابتکارات ودستآوردهای مهم حزبی ، پامال نمودن حرمت دیگران به زور ُتهدید ، شانتاژ ،توام با اخراج از کار ، محروم از وظیفه ، تبعید ، وحتی زندانی ساختن  اعضای حزب آنهم در زمان حاکمیت خود حزب  به جرم  قبول نکردن کور کورانه نظریات ودساتیر دیگران که بیشتر از دکتورین بیرون مرزی منشا میگرفت ، هم حزب را صدمه زد وهم دولت را از کار کشید وهم منجر به بی اعتمادی متقابل گردید وحزب را عملا بدو بخش ساخت وبه این ترتیب  میتوان گفت که پنجمین انشعاب  حزبی وکودتای دولتی یا شبیه آن  بر حزب ودولت تحمیل گردید .

در کتاب افغانستان پشت پرده صفحه ۲۴۷ بگفته سیلیک اس  هاریسن از قول گرباچوف میخوانیم ( کابل را فراموش نکنید بخاطر آورید که ببرک کارمل بر حکومت افغانستان ریاست داشت، او شحصیت ویژه خودش را داشت وهمین طور عقاید مخصوص به خود را ......واما در رابطه به نجیب الله مسله فرق میکرد.کار او بدلیل قبولاندن «نظر من » به همکارانش ستودنیست )

همچنان در همین رابطه در کتاب ظهور وزوال در صفحه ۱۲۵ خوانده میشود که (.......ودر شب ۱۳  بر ۱۴ ثور بر ضد ببرک کارمل کودتای سپید آغاز گردید .بدستور وزیر داخله قریب به بیست تن از همکاران نزدیک کارمل گرفتار گردیدند.سرانجام طبق پلان ونقشه ویکتور پلینچکو سر مشاور شوروی ، وزیران دفاع ،داخله وامنیت

نظرمحمد ،گلاب زوی ، ویعقوبی تحت رهبری داکتر صالح محمد زیری ومراقبت شدید امنیتی نزد ببرک کارمل رفتند واز او خواهش کردند که تا فقط طی یک ساعت استعفای خود را از مقام شورای انقلابی بنویسد در غیر آن بر خورد مقتضی دیگری نسبت به او صورت خواهد گرفت. کارمل استعفای خود را نوشت بعدا هر سه فرکسیون در قصر دلکشا جلسه کرد با اصطلاح پلینوم کمیته مرکزی را دایر واستعفای کارمل وتقرر دکتور نجیب را قهراٌ منظوروتصویب کرد در نتیجه کودتای سفید قدرت حزبی ودولتی در انحصار وتصرف دکتور نجیب در آمد )  در همین رابطه در کتاب اردو وسیاست در صفحه ۳۱۲ خوانده میشود ( کودتای دکتور نجیب الله ومیخاییل گربا چف علیه ببرک کارمل به ساده گی وبدون خونریزی در ۱۴ ثور ۱۳۶۵ به پیروزی رسید ودکتور نجیب الله چهره نوین کشور به کرسی زرین و آبنوس قدرت تکیه کرد )  باید گفت که مخالفان پلینوم ۱۸ حزب به هیچ وجه مخالف سیاست مصالحه ملی نبودند بلکه آنها بمثابه مخالفان سرسخت زور گویی ،تکبر واز خود بیگانگی حزبی بودند . آنان ادامه دهنده جدی کار مصالحه برای تحقق صلح وآشتی وختم جنگ در کشور بودند که از سالهای قبل وبالاخص مصوبات پلینوم ۱۵ کمیته مرکزی ح د خ ا سرچشمه میگرفت و قبل از آن هم مصالحه بگونه علمی واصولی در مطابقت با منافع علیای کشور در دستور کار حزب ودولت قرار داشت .چنانچه پس از تحول ششم جدی ۱۳۵۸ خورشیدی اعلان عفو عمومی محبوسین ، فراخوان حزب برای مشارکت وبسیج مردم بخاطردفاع از صلح ، کوشش برای تحکیم وحدت حزبی ومرهم گذاری بروی زخم های خونین گذشته ، اشتراک رهبری واعضای حزب در عزاء عمومی مردم ، تغیر رنگ بیرق ، بازنگری در ساختار دولتی ومشارکت دادن مردم در ارگان های با صلاحیت دولتی  ومراجع تصمیم گیری های مهم سیاسی ، تشکیل جبه ملی پدر وطن وایجاد شورا ها ی ولایتی اتحادیه های صنفی وسازمانهای اجتماعی درمرکز ومحلات کشور ، پیشکش نمودن تیزس های دهگانه حزب وغیره فعالیتهای صلحجویانه، خودجریان  مصالحه بود که از سالیان دراز ایجاد گردیده بود و عملا در دستور کار حزب ودولت قرار داشت .

این موضوع درکتاب اردو وساست صفحه ۲۷۰ وضاحت دارد که (بسیاری از سازمانهای سیاسی ، اعم از افغان ملتی ها ،ستمی ها ، واحزاب دیگر بدولت پیوستند ودر اثر مساعی صلح جویانه وآشتی جویانه حزب بسیاری از رجل نامدار وبا نفوذ کشور همکاری شان را با دولت اظهار نمودند.) ولی مدافعان به اصطلاح پلینوم ۱۸ آن همه دستاورد های زمان رهبری کارمل فقید را نادیده گرفته وبه پشت پا زدند. باز هم در کتاب اردو وسیا ست می خوانیم که ( زنده گی وزمان نشان داد که همه همکاران نزدیک کارمل بتدریج وبشیوه اهانت آمیزی توسط نجیب برکنار بی نقش وحتا زندانی شدند )

 و پس از زمانی هرچند که  طرفداران پلینوم ۱۸ ومخالفان آن  ظاهراً از هردو طرف بالای فاصله ها سر پوش گذاشتند ولی دیر شده بود ودر عمل حالت انشعاب نااعلام شده  را افاده میکرد دلیلش این بود که  تفنگ داران پلینوم ۱۸ متاسفانه با چشم ودید بیگانه بسوی رفقای حزبی خود مینگریستند . شاید ما نمیدانستیم خود آنها میدانستند وقت به آخر رسیده بود وآنها با این تشخیص خود شان در بازار سیاست  شاید برخی از آنها دست و پایی کرده باشند تا بر مبنای آن هم مقامات جدید را راضی وهم برای خود خدماتی را انجام داده باشند.نتیجه این بود که حزب ضعیف وآسیب پذیر تر شد وزمینه نفوذ عناصر بیگانه در نفس حزب ودولت بیشتر از پیش مساعد گردیده بود.رفته رفته فضایی را بوجود آوردند که به موجب آن حتا دشمنان حزب ، محل مساعدی را در نفس قدرت برای خود دریافتند که در نتیجه آن این فاصله ها در میان اعضای حزب تا به مدت ها باقی بماند . البته شایان ذکر است که تفاوت نظر های هردو دوران مصالحه وآشتی ملی درین بود که با توجه به شرایط واوضاع وبا در نظر داشت تحلیل مشخص از اوضاع مشخص  فازنوین سیاسی وجریان مرحله بمرحله  باز سازی ، طرح ها وتیزس های  مصالحه ملی ومشارکت دادن مردم در قدرت دولتی و آشتی ملی از تصامیم جمعی حزبی وخرد جمعی مردمی سرچشمه میگرفت وبا تصاویب اصولی حزبی به منصه اجرا قرار داده میشد ولی دوره دوم مصالحه بر خلاف گذشته بیشتر به اوامر خارجی اتکا داشت و سر انجام دیده شد که خارجی ها در نیمه راه رهایش کردند .

10ـــ در سالهای اخیر اتکای رهبری حزب  بر یک سمت مشخص،وهمچنان  وابستگی های بیرونی رجل قدرت مند حزب ،  درز های درونی حزب را تا سر حد رویا رویی عمیق تر میساخت. وعده ها و کمک های بی تضمین وخیالی قدرت های همسایه مایه عصیان اشخاص قدرتمند داخلی گردیده بود که در زمستان ۱۳۶۸  منجر به کودتای اخیر وانشعاب ششم حزب گردید . بازهم نتیجه این شد که قدرت رزمی حزب ودولت ضعیف تر شد حزب د خ ا حزب وطن ودولت ج ا مطابق خواست آشناهای قدیم ، توانایی ایستادگی ومقاومت خود را از دست دادند . یکی از رهبران خردمند سیاسی همواره میگفت جامعه فرتوت فیودالی مریضی فیودالی را به حزب انتقال میدهد.به این ترتیب در مدت ۲۷ سال واندی حیات پربار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،حزب وطن در اثر عوامل خارجی وداخلی  کم از کم شش بار انشعاب ویا دست کم شبیه انشعاب وکودتا بر حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن البته بشکل اعلام  شده واعلام نا شده تحمیل گردید همین حزب است که تا هنوز زنده مانده است و هر گز نخواهد مرد وبا تاریخ عمر خواهد کرد .

این نقاط نظری بود که بخاطر در روشنی قرار دادن نسل جوان کشور وپرده برداری از روی حقایق و واقعیتها ییست که نتایج آن در پروسه وحدت خواهی بخوبی معلوم میشود که چرا وچگونه این همه کوشش های  بیست ساله وحدت خواهانه ، تا هنوز جزایر ح د خ ا حزب وطن  به نتایج مطلوب خود نرسیده اند وما در مسیر کوشش های دو دهه هنوز در گام های نخست قرار داریم . این عوامل باز دارنده درواقع  مسبب سبب های نا اعلام شده ایست که تا هنوز منحیث چالش های جدی بر سر راه کاروان وحدت طلبانه نیروهای ترقی خواه از جمله ح د خ ا حزب وطن قرار دارد. این چالش های بمیراث مانده از گذشته ،جمع نیرنگ های تازه بیرونی دست بدست هم داده تا مانعی در راه پروسه وحدت طلبانه جنبش را بوجود آورد .

در حالیکه وطن ما نسبت به هر زمان دیگر به وحدت نیروهای ترقی خواه وطنپرست نیاز بیشتر داشته ومردم ما بیصبرانه منتظر اتحاد وهبسته گی تمام نیروهای وطنپرست وترقی خواه کشور میباشند تا با نیروی وحدت ملی وحزبی وسرآسری توان علاج درد های بیکران خلق ستمدیده افغانستان میسر گردد .در اخیر باید گفت که تنها راه علاج ودر مان درد های تاریخی وطن همانا گذشت وفروتنی ، مراجعات رفیقانه ، تحمل یکدیگر وپذیرش حرفها ونظریات دلسوزانه وحرمت داشتن بیکدیگر واحترام متقابل رفیقانه وعبرت گرفتن از اشتباهات گذشته وجلوگیری از تکراراشتباهات  وتوجه نمودن  به آموزه های گرانبهای تجارب ومیراث ها واندوخته های سیاسی گذشته وبکار گیری آنها در عمل میتواند راه را بسوی وحدت  حزبی وهمبستگی ترقی خواهانه هموار ساخته وزخم ناسور وطن را مدا وا سازد.

زندگی جاودانه ح د خ ا (حزب وطن) متضمن سلامتی تاریخی وطن محبوب ما افغانستان عزیز میباشد.

 

روزی که همه همدل و همراه بودیم

پر قوت  و پیروز  و  توانا    بودیم

گر  گام   به  اشتباه  نمی  برداشتیم

اکنون  همه   افتخار  دنیا     بودیم

 

 مستحکم باد وحدت نیروهای ترقی خواه افغانستان !

۱

مآٌ خذ ومنابع :

۱ـــ یادداشت های سیاسی ورویداد های تاریخی نوشته محترم سلطان علی کشتمند .

۲ـــ ظهور و زوال حزب دمو کراتیک خلق افغانستان  نوشته محترم دستگیر پنجشیری .

۳ ـــ افغانستان پشت پرده ، دیگو کوردوز ،سلیک اس . هریسن ،مترجم اسد اله شفایی.

۴ ـــ اردو و سیاست نوشته محترم سترجنرال محمد نبی عظیمی .

۵ ـــ یادداشت ها وبرداشت های پراگنده  نگارنده .

 

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۳۰۱۲

 

 

 

 

 

 

                                                  

       نقش پیش نهاده هایی تاریخی وسامان یابی های بعدی قدرت درتاسیس وافول حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن)

بخش  اول

نوشته : علی رستمی

 

انسان درروند زنده گی برای بدست اوردن نیازهای مادی ومعنوی خویش ، علیه هرنوع زورگویی وفشار های طببیعی .وسایر عوامل قدرت طلبی که شخصیت انرا تهی نماید، مقاومت نموده وبا انواع ابزار ووسایل برای کسب  وتاء مین شخصیت خویش کنش نشان داده ودفاع می نماید. این روند در سرتاسری حیات اجتماعی، سیاسی واقتصادی انسانها ادامه دارد.

شخصیت برمبنای تعریف جامعه شناس همانا:خصویات فرهنگی واجتماعی انسانرا تشکیل میدهد،که زاده محیط تاریخی ومسیر حیاتی یک فرد را تشکیل میدهد.

شخصیت انسان هم با مشکلات وهم با ساده گی وآسانی پرورش مییآبد؛ که بالای این پرورش تاثیرات عوامل جبری فردی واجتماعی  محسوس است. بربنیاد این عوامل است که انسان هم مثبت وهم منفی به نفع جامعه بوجود می ایدکه بعضن به زیان ویابه فایده ان تمام می شود. طوریکه لئون تولستوی گفته است که:"فرد مثبت کسی است که اندیشه های خودرا به سود عواطف دیگران به کار می اندازد وفرد منفی کسی است که با اندیشه دیکران به سود عواطف خود زندگی می کند."

تا انجایکه تاریخ اندیشه های اجتماعی بما می اموزاند، انسانهای با اندیشه، بایثارای پیشروخلاق دارای شخصیت مثبت بوده که زندگی وتمام عواطف فردی خودرا قربانی رفاه وخوشبختی جامعه خود نموده است . دراینصورت شخصیت انسان عبارت از: مجموع صفاتی است که شخص را برای زندگی دریک جامعه معین اماده می کند.

 کشور ما افغانستان در درازای تاریخ با قدامت  بیشتر در حوزه تمدن اسیای مرکزی ،دارای افتخارات بزرگی ملی، فرهنگی ،اجتماعی  واقتصادی میباشد. این افتخارات بوسیله افراد پیشرو  وخلاق مثبت ایکه از هیچگونه خود گذری  دریغ نکرده اند،بدست امده است.

 افغاستان از لحاظ موقف استراتیژیکی خویش دایمأ در میان کشمکشهای ابر قدرتهای استبدادی وجهان گشایان فئودالی وامپریالیستی قرار داشته وکوشیده اند، این خطئه باستانی را به انقیاد خود دراورند. تااز منابع مادی ومعنوی وموقف جغرافیایی ان بسود خویش استفاده نمایند و انرا ازهرنوع استقلال وازادی های مدنی واجتماعی محروم نماید.اما مردم غیورما تحت قیادت رزمنده گان باشرف ، علیه این جباران در یک جبهه مشترک ملی با اراده تمام اقوام وقبایل کشور تحت بیرق ملی جواب دندان شکن به انها داده است.این جباران مکار، بعد از شکست خود برای انتقام جویی خویش، بااستفاده از خصوصیات محلی ،قومی قبیلوی ،دینی ومذهبی  میان انها به اشکال مختلفی  تفرقه انداخته و کوشش نموده اند، با براه انداختن این اختلافات، میان حاکمان ورعیت،  تسلط استعماری خودرا مستقیم غیر مستقیم بالای انها تا مین نماید.   تاریخ گواه میدهد که،با قدرت رسیدن شاهان مستبد ودیکتاتور قبیلوی مانند عبدارحمن خان واخلاف ان حبیب اله خان ،هاشم خان وگل محمد خان مومند  در رابطه به تشدید باز تولید اختلافات قومی نقش فراموش ناشدنی رادر تاریخ از خود بجا مانده اند. وما امروز یکبار دیگر شاهد همچو اعمال استبدادی وتفرقه افگنی استعمار نو تحت نام" نیولیبرالیزم وگلوبالیزیم " بوده که توسط مهرهای منطقوی خود میخواهد، اقوام مختلف کشور را تحت نامهای تاجک وپشتون  هزاره ولسانی علیه یکدیگر تحرک نموده تا اینکه اهداف استراتیژیکی  ،خودرا بالای مردم افغانستان تحمیل وعملی نماید.

بعداز کسب استقلال کشور به ذعامت امیر امان الله خان غازی وجنبش تجددخواهی واصلاح طلبی، برای ایجاد نهاد های مدنی یعنی حقوق وازادی های قانونی که بنام مشروطیه اول ودوم وسوم یاد میشود ، موافقیتهای سیاسی، فرهنگی واجتماعی بوجوامد که اهسته اهسته، بعد ازسقوط  امیر امان الله خان و رویکار امدن  محمدنادر و محمد ظاهر شاه در زمان صدارت شاه محمود خان بنا بر فشار جامعه بین المللی فضای نسبی دموکراسی اغاز شدودر جهت استقرار دموکراسی  ،اقدامات عملی  روی دست گرفته شد. منورین ،تجدد خواهان ودموکراتهای  مترقی با استفاده از فضای دموکراسی  بوجودامده، اقدام به ایجاد احزاب وحلقات مترقی شدند.سه گروپ جنبش مشروطه خواهی : ویش زلمیان یا جوانان بیدار به رهبری  محمد رسول پشتون وفیض محمد انگار، حزب وطن به رهبری غلام محمد غبار ،حزب خلق به رهبری دکتر عبدالرحمن محمودی در جامعه بوجودامد. بر علاوه این سه گروپ " اتحادیه محصلان"  مدتی  زنده یاد ببرک کارمل که در ایجاد حزب دموکراتیکحلق افغانستان نفش برارزنده واساسی دارد، در راس این اتحادیه قرار داشت. این دوره که از دهه پنجاه وشصت میلادی اغاز میشود در جهت انتشار وتبلیغ اندیشه های مترقی وعدالتخواهانه وایدیالوژی انقلابی دوران  گذاراز جامعه سرمایداری وبسوی جامعه سوسیالیستی در میان قشر جوان وروشنفکر ودانشجویان در دانشگاه( پوهنتون )کابل  به سرعت بیش میرفت، وجوانان دراین حلقات واحزاب  سیاسی  ایجادشده شامل گردیده و فعالانه سهم میگرفتند.

بتاسی از شرایط  "دهه دموکراسی "   وهمچنان ایجاد احزاب و حلقات سیاسی ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان بتاریخ ۱۱ جدی سال ۱۳۴۳خورشیدی با تر کیب هفت تن اعضای کمیته رهبری تاسیس گردید . که در راس رهبری  شادروان نورمحمد تره کی به حیث منشی عمومی وزنده یاد ببرکارمل به حیث منشی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان انتخاب شدند. بعداز ایجاد ح،د،خ،ا به زود ترین فرصت  درمیان  جامعه اعم از مامورین دولتی ، کسبه کاران، کارگران، دهقانان ، روشنفکران وسایر اعضای لانه های اجتماعی  در شهر ولایات وقصبات کشور به این حزب شامل شدند. این نخستین رویکرد تاریخی بود که در کشورما ، حزب نوین انقلابی ومترقی  مجهز با تیوری پیشر و طبقه کارگر،در جامعه که خصوصیات سنتی وعقب مانده فیودالی وقبل فیودالی حاکم بود، پای به عرصه وجود میگذارد.این اقدام جسور وانقلابی هوشدار جدی بود، برای نیروهای ارتجاعی منطقه وجهانی که نمی خواستند که کشور ما بسوی ترقی وانکشاف اجتماعی واقتصادی گام بردارد. با تلاشهای مذبوهانه وارتجاعی خود میکوشیدند تا وحدت ویکپارچکی حزب دموکراتیک خلق افغانستان را ضربه زده وانرا در نطفه خنثی سازند. اما با هوشیاری واقدامات شجاعانه ای رهبری ،کادرها وفعالین این حزب بر علاوه چالشها و تحمیل انشعاب به دوفرکسیون پرچم وخلق درسال ۱۳۴۴  به مبارزه ای مردمی  خود ادامه داده و الی سرحد پیروزی علیه هر نوع،دسایس وتوطئه های دشمن  پیگیرانه مقاومت نموده اند.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان بنابردرک نهاده های تاریخی جامعه افغانی بسوی یک حزب متحد ملی ویکپارچه وفداکار وبا پایه های وسیع تودهیی واجتماعی گام برداشت. باتحلیل دقیق وتوجه به ساختار اتنیکی(قومی وتباری) واجتماعی  باشند ه گان کشورما افغانستان کوشید،تا ازطریق تحصیل کرده های شهری در جهت بخش تفکر مترقی عدالتخواهانه برای بیرون رفت از مناسبات کهنه اقتصادی ،بسوی مناسبات جدیدی اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی   توجه واراده انهارا جلب نموده وانهارا در محور رهبری خود بسیج نمود. بدینصورت تعدادی زیادی از افراد اگاه ای اقوام مختلف،اراده ای سیاسی خودرا با حزب دموکراتیک خلق افغانستان پیوندداداند.   از جانب دیگر باایجاد سازمان دموکراتیک زنان به ابتکار وکار خلاقانه زن مبارز ونستوه افغان، محترم اناهیتا راتب زاد ، برای تنویر اذهان بانوان و حقوق مساویانه میان زن ومرد وافشای قوانین سنتی نا پسندیده ونامعقو ل مناسبات عقب مانده ای جامعه فیودالی،  در مکاتب ودانشگاه ها وسایرموسسات فرهنگی وتولیدی واداری ،کار وسیع روشنگرانه کرده وانهارا در دفاع وکسب حقوق شان در پهلوی سایر هموندان واقشار جامعه تشویق واماده مینمود.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان اهداف، سیاسی اجتماعی واقتصادی خودرا براساس رعایت ارزشهای ملی ومنطقوی در مرام خود تعین نموده بود . افغانستان ،بنابر موقف استراتیژیکی جغرافیایی واقتصادی در وضع بوده که همیشه در محوراختلافات مناسبات سیاسی واقتصادی کشور های قدرتمند جهان ومنطقه قرار گرفته است.  افغانستان بعد از کسب استقلال خویش باوجود  دولتهای نا همگون از لحاظ اندیشوی ،در منطقه باید در مسیر باید گام میگذاشت که در معادلات سیاسی از لحاط جهانی ومنطقه موقف بی طرف داشته باشد.تااینکه حاکمیت واستقلال ملی ان حفط و احترام شود. انگیزه ها وعوامل مختلفی  در منطقه وجود داشت (همین حالا هم وجوددارد)، تا افغانستان به حیث کشور بی طرف باقی مانده و در جمله بنیان گذاران جنبش کشورهای بی طرف وغیر منسلک در جهان شناخته شودوحزب دموکراتیک خلق افغانستان از این ،سیاست پشتبانی همه جانبه ای را در برنامه عمل خود اعلام کرده، بود .

ــ کشور پاکستان بنا براختلافات  سرحدی که باافغانستان داشت ، هیچ وقت نمی خواست که افغانستان بمثابه یک کشور باثبات وقوی در همسایه وی قرار داشته باشد.وپاکستان بنا بر عضویت در پیمان نظامی ناتو که مورد حمایه مستقیم غرب از لحاظ سیاسی واقتصادی بود ،نمی خواست که افغانستان مناسبات خوبی با این کشور ها بر قرار نماید واز کمکهای بیشتر این کشور ها مستفید کردد.

ــ  دوستی وهمکاری متقابل دوستی میان هند ودولت افغانستان که دولت پاکستان هیچ زمان به این روند روحیه خوش از خود تبارز نه داده وانر یک عمل خصمانه علیه خود میدآند.

دوستی وهمکاری متقابل میان اتحادشوروی وافغانستان که بعد از کسب استقلال افغانستان میان دو  کشور بوجود امدبود .باعث کمک و ساختار پروژهای بزرگ اقتصادی ،فرهنگی ،اجتماعی ونظامی(تجهیزات وتربیه افسران برای بلند بردن مهارت نظامی وهمکاری مشاورین نظامی درارد در دوره سطنت ظاهرشاه وحکومت محمد داوود) شده وسهم فعال دراین عرصه داشته است. نزدیکی ودوستی اتحادشوروی وقت با افغانستان برای پاکستان ویاران شان  قابل پذیرش نه بوده با بهانه اختلافات سرحدی بعضن بر خاشهای سیاسی الی اقدامات نظامی از طرف جانبین صورت میگرفت.

همچنان کشور ما از لحاط رشد اجتماعی ،اقتصادی وسیاسی، در انوقت درجمله عقب ترین کشورهای جهان به حساب می امد . بر شالوده  این امرکشورهای نو به استقلال رسیده مانند افغانستان منافع کشور ومردم خویشرا با همکاری ودوستی با کشورهای سوسیالیستی وجنبش های مترقی احساس مینموداند ومیخواستند که با این کشورها روابط بهتری برای رشد پایه های اقتصادی واجتماعی  از طریق سرمایداری دولتی وبا درنظرداشت سکتور مختلط خصوصی ودولتی و به نفع  توده های میلیون کشورهای خود داشته باشند.

وضع داخلی  از لحاط اقتصادی واجتماعی  در شرایط حاکمیت فیودالی ونمیه فیودالی وخان وخان بازی سخت در شکنجه وازار قرار داشت که یک عده گنجور ودیگری رنجور می شدند.   اکثریت مردم فقیر وتهی دست ونیمه مرفع بودند.ساختار جامعه مارا دهقانان، مالداران ،کسبه کاران ،دکاندران وپیشوران وصنعتگران خورده پاوروشنکران تشکیل میداد، که اقشار زحمتکش حرفوی، با وسایل وابزار ابتدائی سنتی ومحلی،تولیدنموده واز ان  برای زنده ماندن وتجدید دوباره برای "بازدهی کاربرای تولید" استفاده مینمودند . یعنی زنده گی برای کار بود نه کار برای زنده گی ولذت.

طوریکه زنده یاد غلام محمد" غبار"دانشمند چهره دست کشور دراین رابطه دراثر گران سنگ خود" افغانستان درمسیر تاریخ" تحریر داشته اند  :"چون تقریباء نود فیصد نفوس افغانستان به امور زراعت اشتغال دارندــ از انجمله در حدود هشتاد فیصد، بشکل ساکن وده نشین مصروف زراعت بوده وتقریبأ بیست فیصد دیگر در چراگاه های کشور بمال داری میپرادزند ــ لهذا ازنظرکمیت وکیفت طبقات اساسی امروزی جامعه افغانستان  را طبقات ودهقانان تشکیل میکنند".

همچنان مناسبات اقتصادی کشور برمبنای اقتصاد سکتورمختلط دولتی وخصوص وسرمایدارن ملی وکمپرادورا بورژوازی  و مناسبات فیودالی ونیمه فیوالی اساسأ موجود بود.عنعنات وسنن قبایلی ،قومی  وخانواده گی با جریان قوانین قبیلوی مبنی بر امور داخلی انها براساس مشوره ریش سفیدان ودر راس قبیله خان( فیودال) ودر راس ده (ملک) ،حاکم بود ونفوذ خانها وملکها متناسب به وضع اقتصادی هرقبیله تعلق داشت ملاها مانند خانها وملکها نماینده قوی و مهم هر قریه وده بشما رمی رفت.

باموجودیت چونان مناسبات سیاسی ،اقتصادی واجتماعی(جامعه بسته) که گفته امدیم ،حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نجات و بیرون رفت ازاین مناسبات عقب مانده و رسیدن به اهداف  مترقی  وجامعه پیشرفته ،که درانجاگسترش عدالت اجتماعی ورفاه همگانی  زحمتکشان کشورتأمین شده بتواند،بوجودامد. برای تحقق  این اهداف  انسانی خو د، جوانان و روشنفکر تجددخواه وتحصیل کرده را ازمیان  اقشار مخالف جامعه ازنقاط مختلف ، شهرها وقصبات در صفوف خویش بسیج نموده وبرای ارمانهای خود قهرمانانه بر علاوه مشکلات وپیکردها،همراه با تحمیل ترس وارعاب از جانب حاکمیت دولتی  تا پیروزی کامل سیاسی مبارزه نمود.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای پیروزی و رسیدن به همچو، تحولات بنیادی ملی ودموکراتیک که منافع همه اقشاررا در بر میگرفت ،تنها از طریق مبارزه ای مسالمت امیز و پارلمانی امکان پذیر میدانست .بربنیاد این اصل سه تن ازاعضای رهبری جناح پرچم زنده یادببرک کارمل ، اناهیتا راتب زاد از نواحی شهرکابل ومحترم نوراحمد نوراز پنجوایی استان قندهار، به صفت نماینده مردم دردوره های محتلفی  به شوراملی خودرا کانذید نموده بوداند، انتخاب شده وازانیطریق درجهت بخش برنامه های انقلابی حزب ،وافشائ سیاستهای نظام شاهی محمد ظاهررا وتبارز حزب دموکراتیک خلق افغانستان در میان زخمتکشان ،کارگران وسایر اقشار جامعه نقش بزرگ ای را ایفا نموده است.

  اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان بادرک از شرایط تاریخی زمانی  واوضاع جهانی بمثابه روشنگرو کنشگر بمانند انسان" خوداگاه" دوران خود که راه حل جامعه عقب مانده را از طریق دور نمودن دیوارهای  عقب گرایی ویران نمودن ان برای روشن بینی ونابودی  مناسبات تنگ عقب مانده قرون وسطایی وجهالت که در عقب ان پنهان شده بود، راه دیگری وجود نداشت، پیش گرفتند.

خصوصیات یک روشنفکررا علمای جامعه شناسی چنین بازتاب داده اند : کشف تاریخ ، ویرانگرقوانین کهنه وجهالت ، مبارزه علیه اشرافیت ،قومیت گرایی ، درک واستفاده  نا درست ازاجرای  تحقق قوانین دین ومذهب   ،دوری از خرافات وانحطاط پسندی وبرعلاوه مسوولیت پذیر زمانه خود،چگونه به اندیشد وبفهمد وچگونه انرا حس کند وبراساس این مسوولیت، فداکاری داشته باشد.

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان  با  توجه ورعایت اساسی به عادات وسنت وارزشهای دیرینه تاریخی مردم که روحیه عدالت خواهی وانصاف پذبری در زند ه گی روزمره انهاکه ناشی از عقاید دینی ومذهبی مردم نماینده گی میگرد ارج میگذاشت ؛ از انجا یکه حزب دموکراتیک خلق افغانستان درزمانی پای درعرصه مبارزه گذاشت؛ که روند مبارزه طبقاتی در جهان ا بعادوسیع را بعد ازپیروزی انقلاب اکتوبر وتشکیل  اتحاد جماهیر اشتراکیه شوروی ،بسود نیروها و جنبش های ضد استعماری استقلال طلب از یوغ کشورهای امپریالیستی وسایر نیروهای چپ که اهداف شان ایجاد جامعه دموکراتیک وملی  واستقرار حاکمیت سوسیالیستی تشکیل میداد،بود. این مرحله رابنام  مرحله گذاراز مناسبات تولیدی سرمایداری جهانی بسوی جامعه سوسیالیستی  نامیده میشد،در تکامل بود، که تاثیر فراوان بالای کشورهای نوبه اسقلال رسیده وروبه انکشاف ، که ارزوی رشد ترقی واجتماعی را به نفع توده های زحمتکش از اینطریق درک مینمودند، مورد پشتبانی قرار میگرفت. کشورهای امپریالیستی بنابر خصلت استثماری و پشتبانی از اپارتاید ،احزاب رادیکال اسلامی ،سیاستهای تجاوزکارانه اسراییل در شرقیمانه ،جنگ ویتنام واشغال مستقیم وغیر مستقیم کشورهای افریقای وعربی  مورد تایید نیروها ی ملی ودموکراتیک کشورهای جهان سوم  قرار نداشت.

مفهوم عدالت اجتماعی ویا برخورد" انصافانه" در مناسبا ت اجتماعی جزو فرهنگ وروان تاریخی مردم مارا تشکیل میدهد  :عدالت وانصاف از لحاظ  عقیدوی جزو ارزشها ومقدسات دینی ومذهبی  بوده که برای مردم ما بیگانکی نه داشت و برهمین اصل بود که جوانان  تحصیلکرده  ،تجدد خواهان ، روحانیون وطنپرست ومذهبیون ملی کرا ودموکراتیک  ازان پشتبانی مینمودند. .

اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان  اگاهانه با دسپلین پذیری با صداقت شفاف وروحیه سرشار هموندی وهمسوگرایی  ایدیالوژیکی واندیشوی براساس اصول قوانین انظباط نامه ، برای اهداف  حزبی خویش حاضر به جانثاری بوده واز هرگونه منافع مادی ومعنوی خویش در مقابل  همدیگر  دریغ نمی ورزیدند. هرنوع امکانات مشروع را به اختیار رفیق همرزم خود قرار میدادند. از وضع زندگی  خانواده گی همدیگر باخبر بوده وهیچ مشکلی را از یکدیگر پنهان نمی نمودند. اما متاسفانه بعداز قیام هفت ثور این خصوصیت ها به فراموشی سپرده شد.

حزب دموکراتیک خلق افغانستان از خط مشی وتغیر رژیم شاهی به جمهوریت ،که توسط محمد داود بتاریخ 26 سرطان ۱۳۵۲ صورت گرفت پشتبانی نموده وبا ان همکاری خودرا اعلام کرد. دیری نه پاید که بنابر عوامل مختلفی مشی سیاسی ان وارونه شده وارتباطات خودرااز کشور های سوسیالیست که ریشه تاریخی داشت قطع نموده و یکبارگی موضع خویشرا  بسود کشورهای منطقه که جز مهره های کشورهای جهان غرب (امپریالیستی) بود ،تغیر داد. با ایجاد وتحولات تحریک امیز کوشید تا نیروهای دموکراتیک وملی چپ را از جمله حزب دموکراتیک خلق افغانستان را از خوددور و منزوی بسازد. از اعضای حزب دموکراتیک خلق افغانستان  که در دولت کار مینمودند تصفیه نموده وانها را خانه نشین ساخت. این عمل باعث ان شد تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان که درسال۱۳۴۴ به دوشاخه خلق وپرچم انشعاب نموده بود، دوباره وحدت تشکیلاتی وسازمانی  نمایند.  این اقدام  زنگ خطری بود برای دولت وقت ونیروهای راست که در خارج کشور در خاک پاکستان فعالیت ضد دولت جمهوری محمد داوود  با پشتبانی پاکستان  داشتند. ارتجاع داخلی وخارجی دست به دست هم داداند ،تا حزب دموکراتیک خلق افغانستان را تضعیف وانرا از صحنه سیاست د ور سازندو با توطئه ودسایس خایینانه خویش اقدام به ترور  زنده یاد میر اکبر خیبر درسال ۱۳۵۶خورشیدی در شهر کابل گردیدند.و ترور خیبرشهید اغاز تمام بدبختی ها وعوامل خرابکارانه ایکه بعدأ درکشور ما رخ داد، میباشد. در روز انتقال جنازه میراکبرخیبر بسوی شهدای صالحین تظاهرات بزرگ خیابانی  بخاطر محکوم کرذن قتل میر اکبر خیبراز جانب حزب دموکراتیک خلق افغانستان برا انداخته شد و عظمت این همایش دژ استبدادی داوود خان را به لرزه دراورده ود رجهت گرفتاری وزندانی ساختن رهبران الی  تصمیم اعدام انها گردید.  حفیظ الله امین  با بهانه ازادی رهبران، کودتای هفت ثوررا موافقانه ساز ماندهی  کرده ونظام خود کامه محمدداود را سرنگون وقدرت را به حزب دموکراتیک خلق افغانستان  انتقال داد.  باین قیام مسلحانه چهره وسیمای کشور از بنیاد تغیر یافته که باعث بدبختی های بزرگ تاریخی بنابر اشتباهات جبران ناپذیر رهبری حزب دموکراتیک حلق افغانستان در مرحله اول پیروزی قیام هفت ثور که باعث امدن قطعات اتحاد شوروی وقت درافغانستان گردید ،شد. باید گفت درنخستین ماه ها ی قیام هفت ثور گزینه های ا فول حزب دموکراتیک حلق افغانستان بنا بر اقدامات واعمال عجولانه رهبری که خلاف شرایط عینی جامعه سامان یافته بود ، اغاز گردید. شعار های و فرامین وبرخوردهای افرادی چپ وعدم درک دقیق از روان وسطح اگاهی مردم کشور ،خلاف اصول  جهانبینی علمی که بنام " مارکسیزیم ـ لینیزیم"شعار میدادند، بود. جامعه کشورمااز لحاظ  فهم ودرک بیشتر هیچ گونه اماده گی پذیرش بر بنیاد علمی برای تحقق همچو شعارهایکه در ماهیئت مترقی بود، نداشت. بر عکس این شعار ها باعث ایجاد ذهنیتهای ویرانگر علیه نیروهای چپ و عدالت خواه درکشور گردیده است.

با ایجاد شرایط اختناق وترور واغازجنگ ویرانگر  از جانب کشورهای همسایه  به پشتبانی نیروهای مسلح داخل کشور ،فرار مردم از کشور وزندانی شدن نیروهای وطن پرست وا صولی مربوط به حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسایر اقشار جامعه، فاصله وشکاف عمیق بین دولت ومردم  بوجود امد ومداخلات مسلحانه با پشتبانی ابزارهای مادی ومعنوی از جانب کشورهای همسایه  وارتجاع بین المللی وکمکهای مستقیم ایالات متحده امریکا وکشورهای عربی  تشدید یافت  .از سوی دیگر شایعات مبنی بر تبانی رهبری  خودکامه حفیظالله امین جنایتکار با  نیروهای ارتجاعی سیاه منطقه وقتل شاد روان نورمحمد تره کی منشی عمومی کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان توسط وی ، فضای  بی اعتماد را میان رهبران اتحادشوروی  وافغانستان  بوجود اورد.  اتحادشوروی برای حفظ امنیت سرحدات خویش مطابق موافقات وتقاضاهای قبلی  مبنی بر اعزام قوتهای نظامی برای دفع وتردتجاوزات خارجی{پلانییراکه امریکا وجهان غرب درانوقت تصمیم داشتند بعد از دسمبر ۲۰۱۱ در افغانستان عملی شد} وحفظ استقلال وتمامیت ارضی افغانستان که توسط رهبران  افغانستان بااتحادشوروی صورت گرفته بودتصمیم براعزام عساکر نظامی خود در ۶جدی سال ۱۳۵۸به افغانستان گردید.  با امدن قطعات نظامی شوروی فضای جدید سیاسی و تشکیل دولت وسیع با اشتراک نیروهای ملی  ودموکرات ،ملاها وروحانیون وطن پرست ،تحت رهبری زنده یاد ببرک کارمل منشی حزب دموکراتیک خلق افغانستان بوجودامد. حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق به مرام خویش تغیرات کیفی را درعرصه های مختلف بوجود اورد؛ تا زمینه اعتماد میان ملت ودولت دوباره تا مین وجلب شود. براین اساس نهادهای مدنی بر بنیاد اصول اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان  تشکیل شده وتغیرات مثبت وچشمگیر درعرصه اداره دولت ،اعم اجراییه قضاییه ومقننه بوجود امد . سازمانهای اجتماعی اعم از اتحادیه کارگری،زنان جوانان وسایر پیشه ورا ن و اهل خبره فرهنگی وعلمی بوجود امد.  شور بختانه این رویکردهای انسانی وشرافتمند دیر شده بود جنگ اعلام ناشده توسط تمام کشورهای غربی براه انداخته شد وتنظیمهای جهادی  از طرف انهاروز به روز تا دندان مسلح میشدندو جنگ سرد میان دواردوگاه جهانی یعنی اتحاد شوروی و اضلاع متحده امریکا شدد وابعادوسیع را بخود میگرفت. تا اینکه راه حل برای ختم جنگ وتجاوزنیروهای مسلح از جانب همسایگان افغانستان نطر به ابتکار جمهوری دموکراتیک افغانستا ن خروج عساکر شوروی مبنی بر قطع مداخله مسلحانه از جانب همسایه گان وحامیان بین المللی انها، عساکر شوروی دوباره به کشور شان عودت خواهد نمود ،اعلام گردید. که مورد پشتبانی جامعه بین المللی قرار گرفت. این روند ادامه یافت تااینکه با تغیرات رهبری در اتحاد شوروی درراس میحاییل گرباچف وسیاستها جدید سازشکارانه میان غرب وشرق، اتحاد شوروی حاضر شد، تا قطعات خودرا از افغانستان بیرون بکشد. تا اینکه باسبکدوشی زنده یاد ببرکارمل از رهبری حزب در پلینوم هژدهم کمیته مرکزی ح . د.خ.ا وتعین شهید داکتر نجیب به حیث منشی عمومی حزب دموکراتیک خلق افغانستان ورییس جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان  با اعلام" مشی مصالحه ملی " وامضای همکاری معاهده ژنیو میان افغانستان وپاکستان ، قطعات نظامی اتحاد شوروی از افغانستان دوباره به وطن خویش عودت نمود.

بعد از تغیرات دررهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان وخروج عساکر اتحادشوروی از افغانستان دودسته گی واختلاف درونی درمیان اعضای حزب برای انصراف از قدرت بدون بادرنطرداشت اشتراک حزب دموکراتیک خلق افغانستان در دولت اینده  دلسردی میان اعضای حزب زیاد شده وحلقات وگروپهای مختلفی دردرون حزب  بوجود آمد.

ادامه دارد.....

 دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۲۹۱۲

در خاورمیانه نهایتاً سه نیرو شکل گرفت

مقامات ترکیه عقیده دارند، که عربستان سعودی، همراه با اردن و امارات متحده عربی، بطور استراتژیک برعلیه منافع دو گروهبندی منطقه ای:  حزب الله، سوریه، ایران و عراق در یک جبهه و ترکیه، قطر، حماس و اخوان المسلمین در جبهه دیگر کار می کنند.

در گزارش هفته گذشته روزنامه لبنانی «الاخبار» وابسته به حزب الله گفته می شود، که ترکها بسیاری از افسران اطلاعاتی سعودی را بعلت اختلاف بین دو کشور برسر سیاستها در قبال سوریه و مصر از کشور اخراج کردند. تأیید واقعیت این گزارش در مقاله یک مقام ترک در سازمان ملل متحد که نخواست نامش فاش شود، روند فعلی جبهه بندی های استراتژیک نیروهای عمده خاورمیانه را بوضوح نشان می دهد.

اگر مقامات ترک واقعا بر این باور باشند، این حق آنهاست.

امروز عملا سه اتحادیه قابل ملاحظه در خاورمیانه موجود است و عمل می کند. جالب توجه اینکه برای اولین بار در طول نیم قرن، هیچیک از این اتحادیه ها با ایالات متحده آمریکا و غرب توافق نکرده اند.

اجازه بدهید این سه بلوک بندی را جزبه جز و با نگاه دقیقتر مورد بررسی قرار دهیم.

اول-  بلوک مورد حمایت ایران شامل بشاراسد در سوریه و حزب الله در لبنان، مشهورترین آنهاست. مساعی ایران معطوف بر این است که با تشکیل یک اتحادیه گسترده متشکل از دولتهای طرفدار ایران از مرز ایران تا دریای مدیترانه و لیبیا، به نیروی برتر در منطقه سرشار از ذخایر انرژی خلیج (فارس) تبدیل شده، جای آمریکا را بگیرد و بدین ترتیب، بعنوان قدرتمندترین نیرو در منطقه خاورمیانه ظاهر شود. ایران سعی می کند بمنظور تضمین این پروسه در مقابل هر گونه مانع، به توانائی هسته دست بیابد.

جریان شیعه مذهب اسلام در ایران بدین معناست، این بلوک دارای مرز مشروع در خارج از حدود اقلیت شیعه مذهب جمعیت عرب می باشد، و احتمالاً، این مانع غیرقابل عبور است. به سبب باورهای ایدسولوژیکی و برای پرکردن این شکاف، ایران نابودی اسراسیل را با صدای بلند اعلام می کند، به آن باوردارد و امیدواراست توده های سنی را بکمک تبلیغات با این هدف، با آرزوی قلبی آنها همراه سازد.

دوم-  بلوک مورد نظر «مقامات ترکیه»، شامل ترکیه، قطر، حماس و اخوان المسلمین می باشد. این جریان سنی مذهب اسلام، یک سال قبل امیدوار بود باتکا شورشهای مردمی تحت عنوان دروغین « بهار عربی» به نیروی متحد بدل شود.

اما سال ۲۰۱۳، به سال دهشت برای اخوان المسلمین تبدیل گردید. آنها قدرت خود را در تونس و مصر از دست دادند. امیر جدید قطر، مثل اینکه، مواضع متواضعانه تر منطقه ای را ترجیح می دهد. اما القاعده و سلفی ها با تشکیل اتحاد نسبتاً فعال در سوریه، سعی می کنند این جبهه خوب طراحی شده را گیج کرده و نقش رهبری آن را بر عهده خود بگیرند.

گیجی این بلوک به سهم خود، توجهات را به سوی بلوک سوم مذکور در ابتدای مقاله برمی گرداند. این بلوک متشکل از عربستان سعودی، اردن و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس، منهای قطر می باشد و بلوک پادشاهان محافظه کار سنی بحساب می آید.

پادشاهانی که پس از موج شورشهای توده ای اخیر در جهان عرب، هنوز در جای خود نشسته اند، اینک مشی « تشکیل رژیمهای سکولار نظامی» را در پیش گرفته اند.

و این آخرین بلوک، در این جهت تلاش خواهد کرد، که با تامین مالی و تسلیحاتی کامل فرستاده گان «انقلابی»شان به سوریه، هیچیک از آنها به کشور بازنگردند. بنا بر این، باید آنها را بجای دیگری بفرستند. اما کجا؟

خودتان حدس بزنید.

برگردان از ا.شیری

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۳ـ ۲۳۱۲  

ترکیه در بن بست سوریه

 

به گزارش رسانه‌های ترکیه با استناد به پایگاه خبری سازمان ملل متحد « UN Comtrade »، ترکیه فقط از جون ۲۰۱۳ تا کنون ۴۷ تن تسلیحات به سوریه تحویل داده است. انقرا درتوضیح اعلام کرد که فقط تفنگ‌های ساچمه پران شکاری به آن کشورمی‌فروخت که برای انجام جنگ مناسب نیستند.

چندی پبش در ولایت قونیه ترکیه سه نفر دستگیر شده که ۲۵۰ کیلوگرام موادی لازم برای تولید مواد منفجره بهمراه داشتند. دستگیر شدگان ارتباط خود را با تروریست ها رد کرده و ادعا کردند که برای شستشوی زیرپوش از آن استفاده کردند. اما هنگام بازپرسی معلوم شد که مقصد آن مواد سوریه بود. رویهم رفته در سال جاری ۲۵ نفر در ترکیه دستگیر و متهم به ارسال اسلحه به سوریه شدند. تا این اواخر ترکیه در برابر نفوذ بلامانع اسلام گرایان رادیکال از طریق اراضی خود به سوریه چشم ‌پوشی می کرد. اما به عقیده «استانیسلاو تاراسوف» رییس مرکز کشورهای خاور نزدیک و قفقاز در انستیتوت بین المللی پژوهش های کشورهای جدید تاسیس، پس از شکست مذاکرات در قالب با اصطلاح باشگاه دوستان سوریه، ترکیه بطور رو در رو در برابر مساله زد و خورد های مسلحانه در نزدیکی مرز های خود قرار گرفت.

تاراسوف گفت:« ترکیه در پشت سراین فرایند قرار گرفته. ترکیه که ابتدا حامی دمکراسی و خواستار برکناری رژیم اقتدار گرایانه سوریه بود و در راس این روند قرار داشت، آهسته آهسته در آخر این فرایند قرار گرفته و سپس آنرا از فرایند سیاسی بیرون کردند.در ضمن توسعه اختلاف، به خود ترکیه نیز تهدید می کند.» تاراسوف گفت: « درگیری‌های مسلحانه در نزدیکی مستقیم مرز با ترکیه صورت پذیرفته و گاهی اوقات نواحی هممرز آن کشور دستخوش آتشباری های خمپاره انداز و توپخانه می شود. قبلاً انقره  دمشق را بخاطر این حوادث متهم می‌کرده اما الان روشن است که مطلب سر اقدام‌های گروه‌های اسلام گرا است که تلاش‌ می‌کنند جبهه مبارزه خود را گسترش داده و ترکیه را نیز به درگیری‌های مسلحانه بکشند. هدف آن‌ها دستیابی به ورود ارتش ترکیه به خاک سوریه است. «ویکتور نادیین رایفسکی» استاد انستیتوت روابط بین‌المللی و اقتصاد اکادمی علوم روسیه بر این عقده است که کمک رسانی به شورشیان به ویژه به اسلام گرایان هیچ فایده‌ای برای حامیانشان ببار نخواهد آورد، وی اظهار کرد: « در باره تحویل ها باید گفت که ما شاهد فقط بخش فوقانی کوه یخ هستیم. بدون شک میزان این تحویل ها دامنه بسیار گسترده‌ تری داشتند و آن تفنگ‌های ساچمه پارانی که ترکیه برای شکار ارسال می‌کرد یک پدیده افسانه‌ای است. چون در سوریه فقط مخالفان سیاسی را شکار می کنند. اما مداخله در اختلاف داخلی سوریه سبب شد که حتا آن نیروهای داخلی ترکیه بیدار شوند که پیشتر خود را زیاد نشان نداده بودند، مثلاً علوی های آن کشور.» نادیین رایفسکی معتقد است که ادامه کمک رسانی انقره به شورشیان  سوریه در حکم خطر بسیار جدی برای خود ترکیه است. او گفت:

« مخالفان مسلح سوریه و بخش اسلام گرا آنها در خاک ترکیه بی شرمانه اقدام می کنند. قهر وغارت به زنده گی عادی در نواحی هممرز تبدیل شده و درعمق ترکیه همین مشاهده می شود. موقعیتی پدید آمده که همه گونه کمک دولت ترکیه به مخالفان اسد به نفع بی ثباتی ترکیه کار می‌کند و این خطر بسیار جدی است.بدین سان انقره با کمک رسانی به نیرو های رادیکال سوریه مین های ساعت شمار را در خاک خود گذاشته و فقط حرکت به سوی حل سیاسی اختلاف می‌تواند سبب آن شود که مین ها خنثی شود. لیکن اپوزسیسون رادیکال سوریه اصلاً به این دلایل گوش شنوا ندارد.»

 

دیدگاه ـ بامداد۱۳/۴ـ ۲۳۱۲  

   همبستگی وهمیاری اساس وطنپرستی است

 

                              صدای   گور یاران  است  در گوش

                             مکن  شمع  فروزان  را تو  خاموش

                             که  دراین راه همه ، جان ها سپردیم

                             بناید   کرد    یاران   را    فراموش

                       

            

گویند که کتاب ، همدردی وهمیاری را  در میان یاران سخت گرفته است .وهمبستگی را در بین آزدگان وآزادی خواهان. بگواهیء تاریخ سنگبنای اساسی روابط   وطنپرستانه در میان همفکران ، همرزمان و بهترین سرسپردگان راه آزادی همانا عزم فولادین برای مبارزه بخاطر تحکیم  پیوند های ناگسستنی برپایه همبستگی وهمیاری آزادی خواهانه بوده است که بر بنیاد آن جنبش های آزادی خواهی ضداستعماری وحرکت های فکری جنبش مشروطیت وضد استبدادی در وطن ما با اصول  کلی آن شکل گرفته است و آزادی خواهان کشور ما مسیر جدایی نا پذیرآن راه پرخم و پیچ وطولانی را طی کرده اند . آنان با توجه به شرایط خاص زمان  و رعایت معیارها وموازین اساسی مبارزه ، اسرار کلیدی مسایل سرنوشت ساز سیاسی را با حفظ اعتماد راسخ واعتباررفیقانه با امانت داریء کامل همچون مردمک چشم خود حفظ نموده اند  وموضوعات سری مبارزه در میان مبارزین  تا به حدی محرمیت میداشت که اعضای فامیل وفرزندان آنها به حریم مسایل محرم سیاسی دسترسی نداشتند وبه این ترتیب اسرار سیاسی بمنظور رازداری سیاسی از آنها بدور نگهداشته میشد  .

زیرا مبارزین وطنپرست کشورما تحت تعقیب شدید و پیگرد های دایمی دشمنان افغانستان وعمال داخلی آنها قرار داشتند . تاریخ نشان داد که آزادی خواهان  به خاطر مبارزه آزادی خواهانه در برابر چالش های خطرناک دشمن ، شجاعانه ایستادگی کردند وهر گونه طوطیه ودسایس شوم دشمنان وطن را به موقع خنثی میساختند. آنان با نیروی همبستگی ، آیین همدردی واصول همیاری ، جنبش آزادی خواهی را بسوی قله های شامخ پیروزی سمت وسو دادند . این دلا وران آزاده بخاطر آزادی وپیروزی با قبول فدا کاری از قربانی های لازم نهراسیده وبه قیمت جان وحیات پربهای خویش درخت آزادی را با خون های پاک شان سیر آب ساختند و در زمان لازم حتا از قربانی فرزندان خود نیز دریغ نورزیدند. چنانچه در تلخ ترین مقطع تاریخ ، زمانی که تعدادی ازآزادی خواهان بمنظور اخذ تصامیم بخانه یکی از سر سپرده ترین مرد آزاده و آزادی خواه ، زنده یاد  ملک سور گل دهسبزی حضور بهم رسانیده بودند ، وپس از انجام کار جلسه بود که  فرزند کوچک ملک سورگل دهسبزی  برای پدر خود اطلاع داد که شخصی میخواست به در وازه ی حویلی ما داخل شود واز من پرسید که  پدرت کجاست من برایش گفتم که با مهمانان در تهکوی (زیر خانه) نشسته است ملک سورگل آزادی خواه ومتعهد فورا داس گندم دروی که بروی حویلی اش گذاشته شده بود آنرا برداشته و کام فرزند دلبند خود را پاره پاره کرد وبه این ترتیب با قبول قربانی فرزند دلبند خود درامر منافع علیای وطن و نجات جان یاران وطنپرست خود به اسطوره تبدیل شد واین درس بزرگ تاریخی وافتخار عظیم استواری وصداقت در مبارزه وپایداری دراصول را به نسل های بعدی به میراث گذاشتند .این تنها نبود بلکه هزاران وصدها هزار وطنپرست وآزادی خواه این سرزمین شیران ، با هر امکاناتی که در دست داشتند برای آزادی وطن متحدانه میرزمیدند ، از آنجمله  قاسم تیلی با پاشیدن روغن ، زمین را بزیر پای دشمنان به آتش مبدل کرده بود .هاشم کاه فروش مسیر رفتار پیاده نظام دشمن را در کوچه باغ های کابل به شب سیاه مبدل گردانیده ودشمن را ره گم کرده بود . دها وصدها زن قهرمان با پرتاب آتش پاره های دست ساخت همان وقت وانداختن آب جوش از بام های منازل خود بروی دشمنان وطن قطار متجاوزین را سراسیمه ساخته بودند . پهلوان سنگ شکن با تراشیدن پارچه سنگ های نوک تیز وبران ، دشمن را سرکوب میکرد . مردان آهنگر با ساختن  شمشیر کاوه وار به قلب دشمن میکوبید ومیخ های نوک تیز آهنی وفرش آن برسرراه دشمن ، متجاوزین را از پادرآوردند .   مزید بر آنان چشم تجاوز گران همواره آماج سنگ پلخمان جوانان ونوجوانان وطن گردیده بود . به همین ترتیب همه غازیان وسرفرازان تاریخ وطن ما که حماسه ها آفریدند وکار نامه های زیبا وافتخار آمیز شان ثبت صفحات زرین تاریخ گردید ه است .

آنان دلاورانی بودند دلیروایثار گر که منافع علیای کشور را نسبت به خواسته های شخصی و خانوادگیء شان ترجیح داده وبا سر سپردگی بیمانند ، پیروزی های بیشماری را بدست آوردند ودر برابر دشمنان وطن چون فولاد ناب  جسوروبی باک ایستادگی کردند ودلاورانه به چهره مرگ نگریستند ، خود  قربانیء وطن شدند اما وطن را نجات دادند . وبقایای رهروان این راه دراز در راه آرمانهای والای خلق ستمدیده افغانستان این حرکت را افتخار مندانه ادامه دادندکه بر بنیاد آن

 حزب دموکراتیک خلق افغانستان نیز با الهام از مبارزات آزادی خواهی ضد استعماری و ضد استبدادی که نخستین حلقات سیاسیء آن ازمبارزان همفکر، از وجود روشنفکران همسو، آزادی خواه وبقایای جنبش آزادی خواهی ومشروطه خواهی شکل گرفت ، درکمترین زمان به جنبش سرتا سری وفراگیر  مبدل گردید . یگانه حزبی که در تاریخ معاصرکشورما پیشتاز جنبش آزادی خواهی وترقی خواهی مردم افغانستان بود . حزبی که مجهز با اصول وموازین حزبی سیاسی وسازمانی وملهم ازاحساس عالیء مترقی و معیار های زرین اخلاقی ورجحان منافع علیای وطنی وساز مانی ،  نسبت به منافع  شخصی ،علیه بی عدالتی های  قومی ، قبیله یی ، سمتی ، لسانی  وانواع تمایلات منفی مبارزه کرد  .حزبی که هر عضو ی از اعضایش از اعتماد کامل وباور های رفیقانه برخوردار بوده است . بر پایهء  این اصول اعضای حزب در مسیر مبارزات قهرمانانه شان با عبور از کوره راهای سخت وجانکاه حماسه ها آفریدند وبا قیمت جان وحیات خویش قربانی های فراوانی را متحمل گردیده تا پیروزی ورهبریت جامعه را تجربه کردند . ولی اینکه دریک جنگ نابرابر، نا عادلانه وتحمیلی که بیشترین وجه آن از سوی خارج وهمسایگان مایه میگرفت خطر فرو پاشی بر حزب سایه افگند که منجر به آوارگی اعضای آن در سرتاسر دنیا گردید .ولی حزب دموکراتیک خلق افغانستان حزب وطن تا هنوز زنده است . در وجود حزب مردم افغانستان ودر نهاد ها ، احزاب وسازمانهای همسو وبرادر، در وجود کمیته های موقت تشکیلاتی وکمیته های انسجام تشکیلاتی همسو زنده است  و در دریای خروشان اندیشه ها وآرمانهای والای خلق ستمدیده افغانستان وتاریخ مبارزات مردم آزاده افغانستان ریشه دارد . کاروان ترقی خواهان کشور ما بار مسوولیت ومبارزه را بسوی اهداف بزرگ انسانی تا به حال به پیش برده است و در حال حاضر نخستین وظایف دایمی اعضای حزب وسایرترقی خواهان افغانستان را تحکیم وحدت حزبی سازمانی گروهی وجمعی تشکیل می دهد .مبرهن است که در چنین شرایط حساس وتاریخی کشورما ، مبارزه متحدانه وهمبستگی وطنپرستانه ، وحدت ملی کشور را تحکیم بخشیده وتضمین کننده منافع علیای کشورمیباشد. خوشبختانه تا جاییکه دیده میشود اکثریت قریب به اتفاق نویسنده گان محترم اعم از اندیشمندان ، سروران قلم وآگاهان امور در لابلای مقالات علمی  ومضامین پر بار شان در رابطه به مسایل وحدت نظر وعمل حزبی ،سیاسی وترقی خواهانه  تلاش میورزند که بر بنیاد اینگونه فعایتهای وطنخواهانه توجه عموم روشنفکران ترقی خواه به این مسءله معطوف گردیده است وشکل گیری ایتلاف های سیاسی وترقی خواهانه بشارت این خوشبختیست . باآنکه نتایج عملی این خواسته ها  به تناسب مبرمیت زمان و ایجابات شرایط کنونی کشور ما نیازمند تلاش بیشتری میباشد اما دستاوردهای آن گامیست بسوی جلو که میباید آنرا تعقیب وتقویه کرد .

 دوستان محترم یاد آوری از گذشته گان و ارایه یکی دومثال از تاریخ مبارزات آزادی خواهان وروز های دشوار مبارزات ح د خ ا،  یاد آوری  برگی از درس های بزرگ تاریخ است که متاسفانه در حال حاضرتحقق آن عملا با کاستی ها وسهل ا نگاری ها یی همراه بوده است و اگر پای رنجش در پیش نیاید بگونه مثال توجه رفقای محترم را به این موضوع معطوف میدارم  که چندی قبل بتاریخ هشتم ماه نوامبر ۲۰۱۳ میلادی خبر وفات وبخاک سپاریء یکی از رفقای حزبی ، یکی از اعضای با سابقه ح د خ ا ، فعال سیاسی ،انسان وطندوست ،پرشور وآتشین  ، رفیق روز های سخت ودشوارما  ، در شهر هامبورگ ازطریق وسایل ممکن پخش گردید که عده کثیری از دوستان ،علاقمندان ، هواخواهان ، وحتا انسانهایی صرف با داشتن علایق هموند ی از راهای دور ونزدیک به جنازه وفاتحه خوانی مرحومی حضور بهم رسانیده بودند .ولی متاسفانه از رفقای حزبی ما البته از ساکنین آن شهر به استثنای تعداد انگشت شماری که ازشمار پنجه های یک دست اضافه نبود دیگر کسی ازرفقا حضور نداشتند . آنهم در کشوری یعنی آلمان که پر نفوس ترین اعضای حزب وترقی خواهان کشور ما در آن سکونت دارند پس قابل سوال است که اینگونه بی حضوری در مراسم بخاک سپاری رفیق جان برابر دیروز وهمسنگر امروزرا چی باید نام گذاشت ؟ آیا این گونه برخورد با کوشش های وحدت طلبانه وهمبستگی ترقی خواهانه ما مطابقت خواهد داشت  ؟

ما که مدعی دعوت تمام اعضای سابق ح د خ ا  حزب وطن برای وحدت حزبی هستیم و کلیه نیروهای ترقی خواه وعدالت پسندرا در یک صف واحد بسوی ایتلاف های  بزرگ ترقی خواهانه فرا میخوانیم ودر سطح کل مدعی وخواستار همبستگی سراسری ملی ومترقی واتحاد وطنپرستانه وداد خواهانه ورفیقانه میباشیم ،آیا میتوان با اینگونه کمرسی ها  نسبت به جنازه رفیق همرزم خودنهال مبارزه متحدانه را به ثمر رسانده  وباور مردم را به خواسته های وحدت طلبانه وترقی خواهانه مان جلب کنیم.

 سوال درینجاست که آیا ادامه چنین وضع ما را بکدام سمت و سو خواهد کشانید . بگزار رفیق دیروز ما در لست امروز ما نباشد بگزار اگر با ما نیست ولی از ماست .این کمینه به تمام رفقای دیروز وامروز احترامانه پیشنهاد میکنم که عزت مرده وزنده ما بدست خود ما وهمیاری مردم ماست واین پیوند ها باید تحکیم یابد، زنده یاد ببرک کارمل فقید میگفت (تمام نیروی ما  بخاطررسیدن به اهداف والای انسانی در پیوند با مردم ما نهفته است ) بنا بر آن تحکیم پیوند های مردمی وتقویت وحدت ملی وحزبی در صدر وظایف وطنپرستانه ما قرار دارد . نگذارند تا درین راه کاستی هایی بوجود آید زیرا حرمت گذاشتن برفقا ی حزبی وهموطنان عزیزبخصوص در شرایط غربت ، حضور در مراسم بخاک سپاری ، غمشریکی وتسلی بخشیدن به باز ماندگان ، احوال پرسی وعیادت از مریضان ، خبر گیرایی از سالخوردگان ،ودیگر مراسم خوشیءهموطنان عزیز ودوستان محترم معیاروطنپرستی ، انساندوستی ورفاقت است که ما را در عمل نزدیک میسازد .نتنها فقط بخاطر نزدیکی بلکه بمنظور ادای رسالت وطنی وحزبیء ماست .زیراهمه بهتر میدانند که غمشریکی دراین راه دراز بیک ابراز تسلیت از راه دور وخواستن صبر جمیل وفردوس برین خلاصه نمیشود. زیرا باز مانده گان وغمگینان ، اشخاص مریض و سالخوردگان بیشتر از همه چشم براه کسانی می باشند که عملااز آنها توقع  غمشریکی وهمدردی دارند . ما وظیفه داریم تا حتی المقدور به این گونه مسایل بطوریکه لازم باشد رسیدگی نماییم ورسیدگیء ما هم مهم است وهم ضروری.

فروغ هبستگی وهمیاری ما بیانگرتمدن پویا وفرهنگ اعلی تاریخ پنجهزار سالهء سرزمین زیبای ما میباشد.

با عرض حرمت عبدالو کیل کوچی  

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۱۶۱۲