بررسی چالشهای افغانستان در سطح جیوپولیتیک

 

رهبران کشور های   قرارداد امنیت دسته جمعی * در مورد تحکیم بخش سازماندهی نظامی و حفظ سرحدات تاجکستان افغانستان بعد از عودت نیروهای بین المللی از افغانستان به توافق رسیدند. کارشناسان  حدس میزنند که سازمان قرارداد امنیت دسته جمعی از عهده این وظیفه برآمده میتواند.

اجلاس غیر رسمی رهبران کشور های عضو سازمان قرارداد امنیت  دسته جمعی  در فضای خطر وحتا بحث های مبنی بر انتقال امواج بی ثباتی افغانستان در کشور های آسیای میانه انجام دادند. اندری گروزین آمر بخش آسیای میانه و مرکزی انستیتوت کشور های دول مشترک المنافع در این ارتباط ابراز نظر نموده میگوید:

« متاسفانه که اطلاعات مبنی بر جزوتامهای مسلح اسلامیگرا ها در جوار سرحدات افغانستان – تاجکستان و افغانستان – ترکمنستان وجود دارد. حتمی نیست که طالب باشند، ممکن متحدین آنها میباشند. اکنون جنگ مستقیم با اردوی افغانستان جریان دارد وتمام این بی ثباتی ها به شمال افغانستان انتقال میکند که به زون مسوولیت   سازمان قرارداد امنیت دسته جمعی نزدیک میباشد. به مرور زمان این تهدید ها  شدیدتر میگردد. کشور های آسیای مرکزی از این بابت سخت نگران هستند .»

قسمیکه نیکولای بوردیوج منشی عمومی «  سازمان قرارداد امنیت دسته جمعی » اظهار داشت، رهبران کشور های عضواین سازمان میخواهند سطح این خطرات را بعد از عودت نیروهای خارجی از افغانستان کاهش دهند.

دمیتری ابزالوف معاون رییس مرکزی شبکه های استراتیژیکی موافقه کرد که بعد از عودت نیروهای خارجی از افغانستان، وضع در منطقه وخیم میشود. او روی این موضوع شرح داده میگوید:

«خطر اساسی ناشی از بی ثباتی - عبارت از انتشار ترور، بخصوص در دره فرغانه میباشد. طبعاً که مساله رشد قاچاق مواد مخدر را با خود همراه دارد. موضوع بحث - ایجاد نیروی مشترک غرض تنظیم مواد مخدر بلند بردن سطح مقابله با آن میباشد. در فضای رشد قاچاق مواد مخدر افغانستان، موقف تاجکستان ضعیف میشود. در حقیقت به دهلیز بزرگ گذار مواد مخدر افغانستان مبدل گردیده است.

مواد مخدر یکی از تهدیدات اساسی میباشد. کشت مواد مخدر در افغانستان وضع سیاسی واجتماعی افغانستان را تهدید مینماید. تولید هیرویین در جریان حضور نیروهای خارجی در افغانستان به ده ها مرتبه بلند رفته است. هرگاه افغانستان بعد از عودت نیروها سقوط نماید، تهدیدات تروریزم وقاچاق مواد مخدر شدیدتر میشود.

آشیانه سازمان های تروریستی در افغانستان گسترش میابد. در حقیقت بعد از سال آینده افغانستان تحت خطر درگیری های دایمی قرار میگرد ودر آنجا بنیادگرایان اسلامی، اسلحه وپول را بخاطر جهاد در سراسر جهان انتقال مینمایند. و اینکه یک تعداد نیروهای امریکا بعد از سال  ۲۰۱۴  در افغانستان باقی می مانند، نباید به آن اتکا کرد. باید آمادگی گرفته شود که نتنها قاچاق مواد مخدر از افغانستان افزایش میابد بل باید بدانیم که قاچاقبران بخاطر دفاع از منافع خود مسلح میباشند و میخواهند آسیای میانه را تحت تاثیر خود داشته باشند.

 

 

*  سازمان قرارداد امنیت دسته جمعی براساس یک قرارداد امنیتی بعنوان یک سازمان سیاسی- نظامی در سال ۱۹۹۲ ترسایی تاسیس یافته است. کشورهای روسیه، بلاروس، ارمنستان، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان و قرقیزستان عضو این سازمان هستند.

 

 

رنگها ونیرنگها

 

اگرنیرنگها نبودی ، زراد خانه جنگ ها ودکان رنگها بسته بودی 

 

 

 نوشته : عبدالو کیل کوچی

 

 

تحقیقات وپژوهش های علمی نشاندهنده آنست که  نور سفید خورشید منبع اساسی رنگها بوده است وبا تجزیه آن ، رنگهای گوناگون بدست می آید.باید گفت که تمام نورها یکسان اند.مگر دستگاه بینایی انسان با طول موج شگفتی می آفریند که طول موج را به رنگ تبدیل میکند وطول موج های مختلف را برنگهای گوناگون .

 انتخاب و  کاربردی هر نوعی از رنگها منظور خاصی دارد . چه شیرین گفته اند که : " هرکسی را بهرکاری ساختند ".  بنا بر آن تشخیص وعلاقمندی انسان نسبت به رنگها برداشت هایی را بوجود می آورد وبطور مثال در رابطه به برخی از رنگها چنین گفته میشود  که رنگ سفید  نماد روشنی ،پاکدلی ،مظهر صلح وصفا وصمیمیت است .

رنگ سرخ علامت عشق ودوستی ،علاقه وگرم جوشی ، شورانگیزی جنبش وحرکت ، ایثاروفدا کاری ،شهامت وشجاعت ، واحساس است .

رنگ سبز علامت پاکدلی ، وآزاد گی ، عقیده وایمان ، مهر ودوستی ، زیبایی ،خرمی وشادابی ، پرباری وشگوفایی  میباشد .

واما رنگ آبی نشاندهنده آرامش، صلح وصفا ،صحت وسلامتی است.

اهمیت رنگ ها درین است که رنگها انتقال دهنده معلومات انرژیتیک اند وبر جان و روان ، خوشی واحساس ما اثر گذار اند . رنگ ها نیروی مستقلی اند وتاثیر آنها واقعی ونه تلقینی است . چشم انسان وآخذه های پوست آن مجاری اند که بدن ما از طریق آنها انرژی رنگها را جذب مینماید . رنگها در بیننده احساس وهمپیوندی را می آفریند واین همه تاثیرات از تجاربی بر می خیزند که در بین انسانها درونی شده اند .این همه تجارب تنها مختص به شخص نیست وبنا بر روایات صد ها ساله در دروان یک دایره فرهنگی زنده مانده اند ،همچنان رنگها دارای خصلت سمبولیک اند ودر میان دایره های فرهنگیء گوناگون تفاوت هایی در نسبت دهی سمبولیک رنگها که مبین شیوه های زندگی مختلف اند وجود دارند .

باید گفت که منظور از چند وچون ذکر شده در مثال رنگها ، در واقع  پرده بر داشتن ازنیرنگها ست. زیرا رنگبازی ها ونیرنگها ، این همه دروغ و ریا ، بهانه جویی وخدعه درسیاست است که روز تا روز اخلاق در آن نا پدید میگردد .

 واین رنگها هستند که جایی برای پرده پوشی بروی واقعیت ها وحقایق و در جای دیگری برای بیان حقایق وپرده برداری از روی واقعیت ها بکار گرفته میشوند . همچنان ا ین رنگها ونیرنگها هستند که جمعی را در کنار هم وگروهی را در مقابل هم قرارمیدهند.

 

همــه جا دکان رنگ است همه رنگ می فروشند

دل من به شیشه سوزد همه سنگ  می  فروشند

 

انتخاب وجابجایی رنگها بصورت نوشته یا صرفا با علامت تزیینی وسمبولیک بروی پرچم ها در واقع بیانگر خصلتهای ماهیوی گروهای انسانی بوده ونقش رنگها را مهم واز هم متفاوت میسازد .بنا بر آن در میان این همه نیرنگها ، جنگ منافع ، مهمتر از انواع  اختلافات وتضاد ها بوده است که جنگ رنگها راخود در پی داشته است . و در گام نخست خود انسان بود که هزاران سال ، رنج محکومیت  رنگ و پوست خود را کشیده است وبه این ترتیب ، سفید دلان سیه پوست بجرم  تیرگی رنگ شان ، قربانی ستم سیه دلان سفید پوست گردیده اند.

 

  اختلاف  رنگ و جنسیت  نشان  احمقیست

ورنه خون یکسان دمد درپیکرطاووس وزاغ

 

هنوز انسان از رنج تعصب  ونیرنگ تبعیض علیه خودش رهایی نیافته بود که دستخوش  رنگها ونیرنگهای تازه ی گردید . بگونه مثال : پایان جنگ سرد وفرو پاشی پرچم سرخ  نظام کارگری در بخشی از کره خاکی، معادلات جهانی را دگر گون ساخت،  اما معلوم شود که آیا چراغ های بجا مانده  از پرتو اندیشه های این کانون در برخی از گوشه و نقاط جهان هنوز برای سروران سود وسرمایه خط قرمز است ؟

پس ازآن نیرنگ هایی با علامت سبزوسیاه وسفید با دیگررنگها . یکطرف القاعده وگروهای تروریستی وابسطه به آن و طرف دیگری تقریبا همه کشور ها ، گفته میشود موفقیت جبه ضدتروریستی دراین جنگ با مرگ بن لادن ، که  شادی وتعجب را در پی داشت همراه بوده است . امید واریم ، صف آرایی جهانی علیه تروریزم بتواند تا در چهار گوشه  ونقاط جهان جلوهمه خونریزی ها را بگیرد .

 در چالش دیگری از رنگها ، اینبار کاتب تقدیر اوضاع خلیج فارس را در تابلوی تاریخ ثبت میکند وبه این ترتیب ایران در محراق چشم انداز مهم سیاسی جهان قرار میگیرد . رنگ سبز و سفید به علاوه سرخ  در ازای رنگهای دیگر ، واما سالهای سال است که برخی از گروه های مهم رسانشی ومبلغین وابسته به آنها با یک سر وهزار زبان ،هیبت وقدرت یکی دوتا ازین کشور ها را به تعریف ونمایش گرفته مردم را از خطر آن بر حذرمیدارند.

جمهوری اسلامی که در نتیجه انقلاب اسلامی بوجود آمده است دیروزموقعیت آنها بنحوی در جبه مخالف نفوذ قدرت فرامرزی اتحاد شوروی سابق درمنطقه وجایگزینی دولت شاه . امروز همان جمهوری اسلامی در کنار روسیه ، چین توده یی ،جمهوری دموکراتیک کوریای شمالی ،کیوبای دموکراتیک ، ونزویلای انقلابی وبعضی از کشور های دیگر. با توجه به سیاست  های متفاوت بعضی از کشور ها در قبال ایران باید گفت که آیا جمهوری اسلامی  پله های قدرت را بشکل واقعیء آن خواهند پیمود ؟

همچنان چشم انداز پروسه بحران های سیاسی واقتصادی در جهان نشاندهنده آنست که نیرنگهای  دیگری نیز در راه است ، در زندگی متناقض بشر  تا جهان  است افسانه رنگها ونیرنگها در خاطره تاریخ ظهور وزوال خواهد داشت . با توجه به روند جاریء  نا آرامی ها در نقاط مختلف جهان ، آیا خطر بنیاد گرایی دامنگیرکشورهای منطقه وبرخی از نقاط جهان نخواهد شد ؟

 

این جهان جنگ است، گرکل بنگری

ذره  ذره همچو    دین    با  کافری

آن  یکی   ذره  همی  پرد  به  چپ

آن  دگر  سوی  یمین  اندر    طلب

ذره ی   بالا   و آن   دیگر    نگون

جنگ فعلی شان  ببین اندر   رکون

جنگ   فعلی هست   از جنگ نهان

زین   تخالف   ها تخالف   را بدان

ذره ی   کو  محو  شد    در آفتاب

جنک اوبیرون شد ازوصف حساب

چون  زذره  محوه شد  نفس ونفس

جنگ اکنون جنگ خورشیدست وبس

 

سخنان ناب مولا نا معنا وابعاد گسترده ی دارد همچون بحر بیکران .

واما طوریکه معلوم است جهان در رازنای تاریخ  شاهد برخوردهای بزرگ خونین وتوفان های عظیم انقلابی بوده است و هم چنان درحال حاضر وقوع رویداد های عظیم سیاسی ، جنبش های بزرگ رهایی بخش  خیزش های کلان مردمی ، رخداد های شدید نظامی ، وبرخورد های خونین دربعضی از کشور ها اندیشه های مهم ومتفاوتی را بوجود می آورد . فرود وفراز های تاریخ مشحون از مبارزات خلقهای جهان بخاطر آزادی ،صلح ، دموکراسی وعدالت اجتماعی  میباشد چنانچه  جنبش های آزادی بخش ملی درامریکای لاتین ودر برخی از کشور های جهان موج به موج از یک پیروزی به پیروزی دیگر به پیش میروند. هزاران هزار پرچم های ترقی خواهی وعدالتخواهی دراکثر نقاط جهان در اهتزاز است  حرکت و بیداری توده های میلیونی مردم سیر ترقی خواهانه خود را در پیش گرفته اند که بر بنیاد آن

جنبش های رهایی بخش ملی از امریکای لاتین گرفته تا شمال افریقا ودیگر نقاط جهان دارد به یک جنبش جهانی توده یی مبدل گردد .

 هر ملتی که از ظلم ظالمان بستوه آمده ونخواهند مستبدین بر آنها حکمروایی کنند وحاکمان آنها در باتلاق فساد غرق شده ونتوانند به سیطره خود ادامه دهند ضرورت تغیروحرکت به پیش می آید که گاهگاهی این حرکت ها با تصادفات مهم وتاریخی تسریع میشوند و جامعه را دگر گون میسازند .

 بطور مثال جنبش های مردمی شرق میانه وشمال افریقا که قسما بهار عرب خواند ه میشوند،  مردمان این کشور ها بخاطر رهایی ازظلم ها وستمگری های حاکمان خود در جستجوی تغیرات اساسی وتحولاتی بوده اند که با یک تصادف نا پیشبینی شده که کلید این همه چرخش های مردمی بدست جوان سبزی فروش تو نسی بنام محمد بو عزیز ی بود  که با خود سوزیء خویش ماه دسامبر ۲۰۱۰ میلادی را به سر آغاز جنبش ها در شمال افریقا وشرق میانه رقم زد. درین جای شک نیست که دیوار های پوسیده کاخ استبدادی نیم قرن اخیر به مشتی ضرورت داشت و آنهم به مشت کوبنده مردم که برای فرو ریزیء آن متحد گردیدند واین حرکت ها را هر کس بزعم وسلیقه خود بنام های خیزش ، جنبش ، قیام ، انقلاب ، وشورش یاد کرده اند .بآنکه گروهای درگیر جنگ ، خود را قهرمان وکشته گان طرف خود را شهید مینامنند این تحولات دارای عوامل وانگیزه خیلی مهم میباشند که بعد داخلی آنرا ابتدا در برابر خواسته های مردم و  بعد  خارجیء آنرا منافع قدرت ها با میزان در آمد نفت وگاز در حوزه مورد بحث تشکیل میدهد .

چون  بنای  خلق  بر اضداد   بود

لاجرم جنگی شدند از ضر وسود

 به هر حال درنتیجه این جنبش ها وقیام ها بود که نظام های دولتی ودستگاه های قدرت در مناطق یاد شده  سرنگون گردیده ولی این واضح است که پس شدن یک حکمران  وتیم همکار آن به هیچ وجهه تغیرکل نظام  نبوده بلکه  مهم آنست که مردم قادر شوند تا سر نوشت خود را خود بدست گیرند ومسیر درستی را انتخاب نمایند بقول معروف انقلاب وقتی ارزش  دارد که بتواند از خود دفاع کند .

از روند روبه رشد جنبش های عربی بنظر میرسد که نیروهای جنبش  به گرد سه محور شکل میگیرند ، نیروهای اساسی محرک جنبش ، جناح های راست ردیکال وبقایای رژیم های سابق که موقف ونفوذ خارجی ها  را تا بزودی نمیتوان مشخص نمود . طوریکه دیده میشود درین کشور ها تا هنوز درگیری ها ادامه داشته وبا آرامش فاصله زیادی دارند.

واما جنگ ونا امنی درافغانستان  که در نتیجه مداخلات بیگانگان ومتجاوزین همسایه جریان دارد ،  بعد خارجیء جنگ اهمیت بیشتری کسب میکند.

 پاکستان که قریب به نصف خاک آن را، زمین های جبرا جدا شده ازخاک افغانستان تشکیل میدهد ، در نتیجه توطئه استعمار بوجود آمده است. این کشورخود بزرگترین لانه جاسوسی ،تربیت گاه دهشت افگنان وگروه های بنیاد گرا وفوندمنتالیستی است که جنگ اعلام ناشده را علیه افغانستان براه انداخته است . نظامیگران پاکستانی بجای آنکه در رابطه به اوضاع درهم وبرهم کشور خود فکر کنند فقط بقا ودوام حاکمانه خود را در جنگ ومداخله  با همسایگان میدانند .

مینگر در خـود چنین جنگ  گران

پس چه مشغولی به جنگ دیگران

  بآنکه مردم افغانستان در دوره های حکومات  گذشته دفاع مستقلانه را بیاد دارند اکنون برغم موجودیت قوای ناتو وجامعه جهانی در افغانستان ، جای تعجب است که پاکستان این جسارت را از کجا میکند تا به حریم مقدس کشور مان دست درازی کند . دست متجاوزین از حریم مقدس کشور ما کوتاه .

باید گفت برخی ازمقامات ایرانی نیز از اوضاع درهم پیچیده افغانستان  برای نفوذ شان در مناطق سرحدی کشور مان سوی استفاده میکنند .  همچنان مهاجرین افغانستان را در داخل کشور خود مورد آزار واذیت قرار داده گذشته از توهین وتحقیر برخی از آنها را به نام های مختلف به غل وزنجیر کشیده  وبه دار می آویزند . دیروز که برخی از مهاجرین افغانستان در ایران برای جنگ تجهیز میشدند برادر بودند وامروز که   برای آبادی وساختمان کمر همت بسته اند مجرم شناخته میشوند .

ضعف داخلی در کشورما  که ناشی از نا توانی های عمومی و عقب ماندگی جامعه میباشد ، ضعف های درونی اداره ومدیریت  را در پی دارد. همچنان مشکل  کمبود کادر های ورزیده ودلسوز ، کارآگاه ، مجرب ومسلکی در سیستم اداره دولتی کماکان وجود دارد.  وبجای آن قدرت طلبی وخود محوری ،فساد وزر اندوزی ، نفاق وتعصب ، ضعف عمومی را به بار می آورد. همچنان  کندی  روند اتحاد سراسری وهمبستگی عمومی روشنفکران ترقی خواه وطندوست ، وسایر داد خواهان عدالتپسند همچون خلای بزرگی  بر سر راه ترقی خواهان کشورباقی مانده است ومردم بلا دیده افغانستان ، بیصبرانه چشم براه نجات شان از حالت کنونی میباشند .

 واما شور بختانه تا هنوزهم ، هست وبود اکثریت خاموش مردم درآتش تبعیض وتعصب میسوزد که بدون شک  دست دشمنان افغانستان بطور پنهان وآشکارادر آن دخیل بوده است واین وضع نا هنجارداخلی کشور ما را، برای مقاصد شوم خود فرصت طلایی دانسته درخاک ما جرءات تجاوزومداخله را بخود میدهند.

 ولی ملت هردم شهید افغانستان ، ملت پاکدل وطندوست افغانستان اکنون با درایت کامل وبا توجه به تجارب کامل از دوستان ودشمنان افغانستان راه ومسیر حرکت خود را نیک میدانند . مردم ما روز تا روز صف دوستان وخط دشمنان خود را بخوبی تشخیص داده مواضع ومواقف خویش را مشخص می سازند .

مردم افغانستان دیگر اسیر تبلیغات میان تهی ،پوچ وریا کارانه دشمنان  نگردیده وعمل را که برای همه ملاک قضاوت است سر مشق ارزیابی وانتخاب خود قرار خواهند داد .

بگواهی تا ریخ هر زمانی که خاک افغانستان مورد تجاوز قرار گرفته است مردم افغانستان تمام اختلا فات را بیکسو گذاشته همه در یک صف مقدس وطنپرستانه ودر یک جبهه ملی قرار گرفته با تمام نیرو از وجب وجب خاک مقدس خود دفاع نموده اند ودر طول تاریخ بار ها برای متجاوزین درس عبرت داده اند .اگر جنگ تجاوز کارانه بر حریم کشور ما باز هم تحمیل گردد مردم آزاده و آزادی دوست افغانستان حاضر خواهند بود تا مانند همیشه از استقلال وتمامیت ارضی خود بهر قیمتی که باشد دفاع کنند .آنگاه بقول معروف ،حلال است بردن به شمشیردست.

پر واضح است که هیچ انسان وطنپرست  افغانستان تجاوز بیگانگان را در خاک مقدس خود تحمل نکرده وهر آن در برابر متجاوزین صف واحدی را تشکیل میدهند .  باید گفت که مردم افغانستان هم توان جنگ را دارند وهم توانایی صلح را .معلوم است که  سالهای سال ، سردمداران پاکستانی جنگ را بر مردم افغانستان تحمیل کرده اند ولی مردم افغانستان با صبوری وحوصله مندی راه صلح را در پیش گرفته اند . حرمت همسایه داری ، صلح خواهی ونوع دوستی بااین فرموده زیبای مولانا مفهوم بلندی را ارایه میکند.

آفت  ادراک   آن حال  است  و   قال

خون بخون شستن محال است ومحال

اکنون ترقی خواهان افغانستان نسبت به هر زمان دیگری رمز پیروزی شان را در وحدت سرآسری ملی دانسته وضرورت بسیج خویش را بدور یک تشکل بزرگ سیاسی ، ترقی خواهانه وصلحدوست ودر یک نهاد وطندوستانه وعدالتخواه که بتواند وطن را از وضع نا هنجار کنونی نجات دهند حتمی دانسته واین امید واری بوجود می آید که روشنفکران ترقی خواه ،منورین ، محصلین وکلیه مومنین پاکنهاد کشور وسایر وطندوستان در یک جبهه وسیع مردمی متحدانه بسیج گردیده تا در برابر دشمنان سوگند خورده افغانستان ایستادگی نمایند. مردم افغانستان نسبت به هر زمان دیگر ضروت اتحاد وهمدلی ، صلح وآرامش رابیشتر از پیش میدانند . دانستن پیش زمینه خواستن است وخواستن زمینه  بر خاستن وبه پا ایستادن . ملت بپا خاسته افغانستان با بصیرت کامل راهای برونرفت از حالت کنونی کشور را زیر نظر داشته و با قبول ایثار وفدا کاری حماسه می آفرینند وتاریخ میسازند ، وبدون شک با قوت همگانی وجمعی برجنگها وپرابلم ها غلبه خواهند کرد تا بجای رنگها ونیرنگ ها واقعیت گرایی وبجای زنگهای جنگها صدای صلح خواهی طنین افگند.

به پیش بسوی وحدت وهمبستگی ،صلح ودموکراسی ،ترقی وتعالی کشور!

 

 ۱۸ می ۲۰۱۳ المان

 

  

مسوولیت امریکا در قبال تجاوز پاکستان برافغانستان

 

 

 

نوشته : اسد

 

در پی تجاوز تازه ارتش پاکستان، مسوولین اموردرافغانستان گزارش میدهند که ارتش پاکستان بیشتر از۴۵ کیلومترداخل خاک افغانستان شده و درپوسته های امنیتی یا پاسگاه های که پیشتر درآن قوای ناتو وامریکا مستقر بودند، جابجا شده اند. جانب پاکستانی نیز گفتند که این پوسته ها را از نیروهای ناتو وامریکایی تسلیم شده اند.

با خبرشدن بسیارناوقت مقامات افغانی، جنگ لفظی و نظامی محدود بین دو کشورصورت گرفته  وجانب افغانی اعلام نمود که :« ابتدا از نیروهای پاکستانی خواسته اند که کار اعمار پوسته های مرزی را توقف بدهند اما سربازان مرزی پاکستان به این درخواست جانب افغانی اعتنایی نکرده‌اند.» درگیری کوتاهی میان سربازان دوکشور صورت گرفته  و چنانکه وزارت امور داخله افغانستان گفت : «  نبرد نظامی میان سربازان افغان و پاکستانی در اطراف خط مرزی دیورند بنابر درخواست دولت پاکستان، پس از یک ساعت درگیری، متوقف شد. »

پاکستان برای چندی مرزهایش را بروی افغانها بست و با این اقدام یک بار دیگر قدرت اش را در بیرون از بزنگاه به نمایش گذاشته و بدینوسیله  باعث مرگ و میرشماری از افغانها  و افزایش قیمت در بازار های افغانستان گردید.   امریکا و ناتو در اول بی خبری شانرا درباره این مساله ابراز و پسانتر جنرال گونترکتس گفت که جانب افغانی میتواند در برابر این عمل پاکستان به شورای امنیت سازمان ملل متحد رو آورده و برای حل مشکلات مرزی اش با پاکستان درسطح بین المللی راه حلی را چاره جویی نماید.

آنها گفتند که ما سه نقشه ای ازمسیرمرزمیان افغانستان و پاکستان را در اختیار داریم:  نقشه انگلیس ها ، نقشه شوروی ها ، نقشه امریکایی ها. و ما بر اساس نقشه امریکایی ها پوسته های مرزی بین دو کشور را به جانب پاکستان سپردیم. .                                                                                                

در خور یاد است که این بار نخست نیست که جانب پاکستان برخاک افغانستان تجاوزمینماید. از دو سال به اینطرف جانب پاکستان بصورت منظم  برمناطق مسکونی در ولایت های مرزی  با توپخانه و فیر راکت حمله نموده و پوسته های مرزی‌اش را چندین کیلومتر درخاک افغانستان پیش آورده است.

رخداد های تازه ، فاکت های بالایی ، اسناد بیشمارازجمله اسناد پخش شده ویکی لیک واندوخته های سالهای گذشته  به روشنی نشان میدهد که جانب امریکا و ناتو منافع افغانستان که خود را موظف به « حفظ و جانبداری » از آن نموده است را قربانی منافع جانب پاکستان نکرده و نمی کند. مجموعه این اسناد  نشان میدهد که جانب امریکا وناتو پیوسته منافع افغانی را قربانی منافع و خواست های جانب پاکستان کرده است.

امریکا و ناتو با آمدن به افغانستان در برابر مردم افغانستان و جهانیان وعده کردند که درحفظ تمامیت ارضی و استقلال افغانستان خود را متعهد میدانند. تمام قرار دادها واعلامیه های رسمی بین افغانستان و امریکا برچنین تعهدی گواهی میدهند. اگر کمی به عقب برگردیم جانب امریکا چنین تعهدی را درجریان دستنویسی قرارداد صلح ژنیو در اپریل ۱۹۸۸ میان افغانستان و پاکستان به مردم افغانستان و جهان نموده بود. علاوتاً درطرح قرار داد استراتیژیک میان افغانستان وامریکا نیز به مسوولیت آنکشور در جلوگیری از « تهدیدات داخلی و خارجی » در برابرافغانستان اشاره شده است.  اینکشور درعمل خلاف این همه تعهداتش گام برداشته است.چنانچه در نمونه تسلیمدهی پوسته های امریکا و ناتو به جانب پاکستان، آنها جانب افغانی را از مساله اگاه نساخته و دواینکه پوسته افغانی را تسلیم جانب پاکستان نموده زمینه  برخورد و رویایی نظامی میان افغانستان و پاکستان را فراهم آوردند.

مساله در خورتوجه واساسی همین مساله عدم توجه و اعتنا مقامات امریکایی و ناتو به جانب افغانی و حاکمیت آن در و جود اداره کرزی میباشد. جانب افغانی بدون آنکه از ناتو وامریکا دلیل این تسلیمدهی خاک افغانی به جانب پاکستان را بپرسد، با بهره از روحیه ضد پاکستانی مردم افغانستان با راه اندازی  جنگ زرگری توجه مردم را از اصل مساله بدور نگه داشته با پیش کش نمودن شعارهای « مرگ بر پاکستان» ،  « دوباره بدست آوردن پوسته ها بزور»، راه اندازی « دوش جوانان برای صلح » ، طرح نامگذاری ولسوالی گوشته بنام سرباز شیهد « قاسم »... و ده ها اقدام نمایشی دیگر خاک بچشم مردم زده و مردم را از ریشه وعمق وابسته گی افغانستان به پاکستان قصداً بدور نگه میدارد.

شرکت کننده گان راهپیمایی های اعتراضیه ضد پاکستانی از قوای مسلح  افغان جانبداری کرده و با شعارهای ضد پاکستانی از سازمان ملل متحد و جامعه جهانی خواستند که براساس قوانین بین المللی جلو مداخلات پاکستان در امور داخلی افغانستان را بگیرند. آقای کرزی اعلام کرده است که: «  افغانستان ایجاد تاسیسات نظامی پاکستان در نزدیکی خط دیورند توسط نظامیان پاکستان را تحمل نخواهد کرد.» ولی هیچ جایی برامریکا و ناتو بخاطرسپردن این پوسته ها  به جانب پاکستان اعتراض نکرده است.  

 حقایق در مورد این مساله نشاندهنده بی توجه یی و نا آگاهی جانب افغانی دربرابر تمامیت ارضی اش می باشد. حاکمیت که درظاهردرتاریکی و بی خبری از مساله قرارگرفت ، پسانتر دانست که این پاکستانی های اند که بجای امریکا و ناتو ۴۵ کیلومتر درخاک افغانستان جابجا شده و بدینگونه با زیر پاگذاشتن قوانین و نورم های حقوق بین الدول برخاک افغانستان تجاوز کرده اند.

مساله تسلیمدهی این پوسته  تنها مشکل افغانها با جانب امریکا نیست. امریکا یکی از کشورهای اصلی حامی پاکستان بوده وبا پشتوانه و کمک های بزرگ مالی، نظامی و تخنیکی به اینکشور زمینه ساز نیرومندی نظامی آن شده است.از جانب دیگر امریکا با پیاده نمودن سیاست های اقتصادی ضدمنافع مردم درافغانستان، جلواستقلالیت اقتصادی ،خود کفا شدن و بی نیازی از فشارهای اقتصادی پاکستان را گرفت. وقتی جانب افغانی بخاطر ایجاد راه های دیگر ترانزیتی و بی نیازشدن از شبکه های ترانزیتی پاکستان میکوشید ؛ اینکشور با تمام امکان مانع استفاده ازشبکه های ارزان تر و مناسب تر از طریق ایران گردیده به افغانستان اجازه گشایش این زمینه را نداد.

امروز برای افغانستان مساله وابسته گی اقتصادی و ترانزیتی به پاکستان خطرناک ترازاشغال پوسته های مرزی میباشد.پاکستان میتواند با بهره از این ابزار افغانستان را زیر فشار دایمی قرار بدهد.وقتی پاکستان در چند روز گذشته مرزبین دوکشور را بروی مسافرین و اموال ترانزیتی بست، در چند روز خسارات زیادی به افغانستان به بار آمد.

تبدیل نمودن افغانستان به یک کشورمصرف کننده بزرگترین جفا ویکی از موارد وابسته گی دوامدار افغانستان به پاکستان میباشد.دلیل این وابسته گی چند لایه بوده وازجمله با ساختارهای مافیایی حاکمیت در منطقه ، نقش رهبران ضد ملی و نبود اپوزیسیون نیرومند ملی درافغانستان نیز پیوند دارد.

 رخداد حاضر یکبار دیگر نشان داد که نبود یک استراتیژی ملی که برمنافع مردم افغانستان درهمخوانی با منافع خلق های منطقه و آینده صلح و ثبات استوار بوده وحمایت بین المللی را باخود داشته باشد، مشکل ما با پاکستان را تشکیل میدهد. وقتی پاکستان از دوسال گذشته بدینسو ولایت های مرزی افغانستان را اماج حمله های راکتی وشلیک توپخانه سنگین قرارداد، نیروهای ترقیخواه کشورخواستار کشانیدن این مساله به شورای امنیت سازمان ملل متحد شدند.دولت زیر فشار امریکا و ناتو هرگزاز این وسیله بهره نجست. حال که ناتو و امریکا میگویند  ما درمساله تسلیمدهی پوسته ها کدام خطای را انجام نداده ایم و جانب افغانی میتواند درباره به شورای امنیت شکایت نماید، وقت آنست که ازاین خواست جانبداری نموده مساله مسوولیت پاکستان درصدور جنگ و تروریزم ، مساله تجاوز پیهم و دومدارآنکشوربرافغانستان ازجمله  تجاوز اخیر و مسوولین آنرا روشن ساخت. جا دارد تا دراین رابطه مساله مسوولیت امریکا و نقش آن در تسلیمدهی بخشی ازخاک افغانی به جانب پاکستان نیز به گوش جهانیان رسانیده شده  و توجه جهانیان به این مساله جلب گردد.

 

 

ناقضین زن وحقوق بشردرپارلمان

 

نوشته: شیرین نظیری

 

بررسی های اخیرکمسیون مستقل حقوق بشرافغانستان نشان داد که درجریان سه سال اخیرخشونت دربرابرزنان افغانستان روبه گسترش بوده چنانچه درسال ۱۳۸۹( ۲۷۲۵ ) مورد خشونت ودر سال ۱۳۹۰ بیشتراز۳۱۴۷ مورد خشونت ودرسال ۱۳۹۱ این رقم به بیش از۶۰۰۰ مورد خشونت رسید.

در پی تلاش‎های متداوم نهاد های حقوقی زنان وجامعه مدنی جهت کمرنگ ساختن خشونت علیه زنان ؛ قانون منع خشونت علیه زنان در بیست و نهم سرطان سال ۱۳۸۸ به اساس یک فرمان‌ تقنینی حامد کرزی رییس جمهور،در چهار فصل و ۴۴ ماده، توشیح شد واین قانون ازهمان زمان درحال اجرا است.
اما با تاسف فراوان که با انفاذ این فرمان ؛هنوز هم زنان ودخترانی زیادی بیرحمانه به کام مرگ فروبرده می شوند ویا مجبور به خودکشی، خودسوزی، فرار از منزل و متحمل هزاران رنج‏ ودردهای طاقت فرسای ازسوی خانواده ها واجتماع می گردند. هنوزهم زنان ،دختران وکودکان بیشماری قربانی هوس‏های غیر انسانی مردانی می‏شوند که با بی‏رحمی و اعمال زور بر آنان تجاوز می‏نمایند؛ هنوز هم به مقیاس بلندی از قضایای حقوقی و جنایی در دوایر عدلی و قضایی کشور انباشت ودرآن‏ها حقوق زنان نادیده گرفته شده و با برخورد تبعیض آمیزی در برابرزنان ؛ بی‏عدالتی صورت می‏گیرد.همچنین تا هنوزتبعیض در تمام ساحات کاردر برابر زنان وجود داشته وبه زنان به جنس درجه دو نگاه می شود.

گرچه فرمان تقنینی حامد کرزی، رییس جمهوری افغانستان، در مورد منع خشونت علیه زنان که از چهار سال پیش بدینسو در حال اجرا بوده ،متاسفانه کدام دستاورد اجرایی نداشته ونتایج مطلوب بدست نیامده است. با آنهم کمسیون امور زنان پارلمان برای کمرنگ ساختن خشونت ها، این قانون را جهت تصویب نهایی درجلسه عمومی مجلس نماینده گان به بحث گذاشت.

شماری ازبنیاد گرایان پارلمان ؛ به اسمای مولوی تره خیل کوچی، مولوی عبدالرحمان رحمانی، قاضی نذیر احمد حنفی، عبدالستار خواصی و صادقی زاده نیلی با این قانون شدیدا مخالفت نموده و قید گذاشتن بر مساله چندهمسری، بالا بردن سن ازدواج دختران، خشونت فیزیکی با زنان ،مخالفت با اجباری بودن ازدواج ، اختیار داشتن زنان به انتخاب همسر ،کاهش نقش والدین درازدواج فرزندان و فعالیت خانه‎های امن، را خلاف احکام شریعت اسلام دانسته واز تصویب آن جلوگیری کردند.

درحالیکه نماینده گان و نهادهای موافق با طرح قانون منع خشونت دربرابرزنان، به این باور هستند که این طرح در زمان امضای آن از سوی حامد کرزی به قدر کافی مورد بحث قرار گرفته و با شریعت مطابقت دارد.
هم چنین قانون اساسی افغانستان ، توشیح قوانین و فرمان‌های تقنینی را جزصلاحیت ها و وظایف رییس جمهور دانسته وتصریح کرده است که حکومت می‌تواند درصورت ضرورت فوری هنگام رخصتی های مجلس نمایندگان، فرمان‌های تقنينی طرح کند. فرمان‌های تقنینی بعد از توشیح رییس جمهوری حکم قانون را به خود می‌گیرد.

بناً با درنظرداشت شرایط موجوده پارلمان کشور، این احکام برمبنای قانونی استواربوده ونیازبه تغیروتصویب ندارد.زیرازنان کشور نمی خواهد که بنیاد گرایان ومحافظه کاران پارلمان ،قانون غیرانسانی و زن ستیزانه خود را به تصویب رسانیده وزنان را دستخوش شهوت وهوس رانی های خود نموده و مفکوره قرون وسطایی خود را جامع عمل بپوشانند .

 

 

 

 پرولتاریا ومبارزه طبقاتی درجامعه مدرن

 

نوشته: علی رستمی

رشد وتوسعه جوامع بشری در درازنای تاریخ بسوی نظامهای طبقاتی بمثابه تشکل افراد از لحاظ  اقتصادی وسیاسی واجتماعی از زمانیکه تقسیم کار بوجود امد. بنام استثمار گر و استثمارشونده تقسیم گردیده است. این وضع،با شکاف بزرگ طبقاتی در نتیجه رشد نیروهای تولیدی بوجود امده است . دراین شرایط وسایل وافزار تولید به اختیار تولید کننده نه بوده اما در تولید سهم فعال دارد. اما کسی که بیشتر از تولید سهم می ببرد کسی است که وسایل وافزار تولید را به اختیار داشته و درتولید نفش ندارد .ازاین لحاظ تمام محصولات تولید را متعلق بخود دانسته وانرا برای کسب بیشتر سرمایه بفروش رسانیده ومقدار ناچیزی را برای تولید کننده غرض اینکه خودرا دوباره برای تولید اماده سازد، به عنوان معاش برایش می پردازد.  این طبقه استثمار شونده در تمام مراحل تاریخ نقش فعال در جهت رشد وتکامل جامعه بشر ی ایفا نموده که پایه های اساسی ان جامعه را تشکیل می دهد.  طوریکه  کارل مارکس اولین متفکر انقلابی جنبش مدرن طبقه پرولتاریای جهان گفته است:« طبقه های اجتماعی  بازیگران اصلی نمایش تاریخ ، وپیکار طبقه ها رانهء اصلی، یا نیروی پیش برندهء جریان تاریخ  است.»

همچنان کارل مارکس تذکارداده است که وجود طبقات در طول تاریخ ازجانب سایر جامعه شناسان ومتفکران اروپایی مطرح شده است .چنانچه در تاریخ تمدن اروپا درسال 1828 توسط فرانسوا ــ پیرگیوم گیزو چنین نوشته شده است:« اروپای مدرن از پیکار میان طبقه های گوناگون جامعه زاده شده است، ومهمترین این طبقه بورژوازی است.»

طبقه بور ژوازی که بعد از انقلاب فرانسه رشد وجهانگیر گردید. باایجادو رشد فابریکه های صنعتی غول پیگر سرمایداری شیوهء ومناسبات جدیدی درعرصه های مختلف زندگی انسانها حاکم شد. هستی اجتماعی انسانها که تعین کننده شعور وروان اجتماعی انهامیباشد نیزتغیر نموده؛  وانسان نوین در جامعه تحت سیطره نظام استثمار گر سرمایداری بوجود امد . نظام سرمایداری که بر استثمار فرداز فرد بنیان گذاشته شد .در بطن خود طبقه جدیدی را بوجود اورد که برای اعاده حقوق وکسب ارزشهای مادی ومعنوی خویش به مبارزه علیه ان اغاز نموده والی سرنگونی ان شعار خویش قرار داده است. این طبقه که بنام طبقه پرولتر ویا پرولتاریا(کارگر)که بنام کارگران صنعتی نامیده می شود،بوجود امد. برای نخستین بار این کلمه در سدهء چهاردهم کاربُرد داشت. این کلمه از زبان فرانسوی که ریشه لاتینی داردبمعنای "فرد" ناتوان که در پایین ترین سطح زندگی بادرامد ناچیزی زندگی میکندیاد می گردید. اما این واژه به مفهوم کلی الی سال 1832 بنام طبقه پرولتر بکار برده نمی شد. اما بعد ازان این کلمه بوسیله اگوست بلانگی یکی از پیشگامان انقلاب فرانسته زمانکه در دادگاه، قاضی  شغل انر پرسان نمود گفت که:"پرولتر هستم، یعنی از سی میلیون فرانسوی ایکه با کار خود زندگی میکنند."

کارگران صنعتی که الی سال 1840 جمعیت کوچک اروپا را تشکیل میداد ،در ادبیات سوسیالیستی به عوض زحمتکشان« کارگر» استعمال میشد.کارل مارکس نیز این طبقه را بنام طبقه فرودست که با درامد کمی زندگی میکند یاد نموده است واین کلمه را در برابر تمام زحمتکشان جامعه  که در فابریکه ها، معدن،زمین وغیره مصروف بودندبه کار میکرفت . او "پرولتاریا" را در مورد کارگران صنعتی به کار برده است. بعدن انگلس در اثر خود در کتاب " موقعیت طبقه کارگر انگلستان(1844) کلمه پرولتاریا را بکار برده است.

ودر اثار مارکس برای نخستین بار این کلمه در سال 1843 در متن درامدی به" نقد فلسفهء حق هگل" به کار گرفته شده است. این طبقه بمثابه طبقه پیشتاز درعرصه تولید مادی در جامعه بشری که نیازهای تمام جامعه را براورده می سازد؛واز سوی دیگرتوسط طبقه سرمایدار استثمار میگردد ،منافع ان با منافع اکثریت جامعه گره خورده وکلید رهایی جامعه را از تسلط غول سرمایه واستثمار فردازفرد بدست دارد .  براین اساس برای رهایی از تسلط استثمارگرانه نظام سرمایداری  به مثابه طبقه سازندهء جامعه درمقابل زر وسیم سرمایه وظلم استبدادان داخل  مبارزه سیاسی گردیده، با ایجادوتشکل سازمانهای واتحادیه های اجتماعی واحزاب سیاسی طبقه کارگر به مبارزات خویش اغاز نمود وجهش بزرگ رادراین عرصه بوجود اورد. یکجا با پیش گامان و رهبران طبقه کارگر بین المللی بطور خلاق وعلمی  درمیان توده های عظیم کارگر در سطح جهانی نفوذ کرده موفقیتهای بزرگی را بدست اورداند. توده های  زحمتکش جهان را از مناسبات وشیوه غیر انسانی سرمایداری اگاه ساخته و یطور علمی وتاریخی انرا افشاء ومحکوم نموده است.

برای این مقاصد ،اتحادیه کارگری برای نخستین بار درسال1725 در انگلستان بر علاویه ممنوع بودن ان، تشکیل گردید ،وبانهم به طور مخفی به مبارزه خود ادامه داده، تا اینکه درسال 1824 قانون ممنوعیت اتحادیه ها لغو شده واتحادیه توانستند که علنی بمبارزه خویش ادامه دهند؛ ومتعاقبن در سال 1830"اتحادیه ملی از کارگر"تشکیل شد. درسال 1837 جنبش بزرگ چارتیستها به ابتکار انجمن کارگران لندن بوجودامد که از حمایت تمام کارگران وسایر اقشار زحمتکش برخودارگردید. با ایجاد نخستین هسته های اتحادیه کارگران در جهان تاثیرات مهمی را در جهت مبارزه سازمان یافته کارگران وسایر زحمتکشان جهان وارد نمود که  دستاوردهای بزرگ درجهت شناسایی حقوق وخواستهای برحق انها داشت.  با پیدایش جنبش کارگری درجهان وبرامد نیروهای مترقی وعدالت خواه  محهز باتئوری انقلابی رهایی بخش طبقه کارگر  برای سرنگونی نظام خون اشام سرمایداری صفحه جدید در تشکل ومبارزه این طبقه باز گردید. کارل مارکس ،از جمله رهبران پیشتاز این طبقه انقلابی با نوشته ها واثار گرانسنگ خویش که بنام" دستنوشته های اقتصادی وفلسفی یادست نوشته های 1844"مشهوراست، چهره نظام سرمایداری را علمأ افشاء واساسات وبنیادهای اموزه های استثماری نظام سرمایداری را توضیح وبه اگاهی نسل جوا ن تقدیم نمود.  مارکس بعد از اشنایی بادوست خود فریدریش انگلس در سال 1844 اثار بزرگی تاریخی را در باره نظام سرمایداری وپرولتاریا مشترکأ اغازوتدوین نمودند.  در سال 1847 مارکس انگلس به گروه سوسیالیستی کم جمعیت به نام "اتحادیهء کمونیست" پیوستند،ودرکمیته مرکزی ان عضویت حاصل نمودند.البته این گروه از کارگران ونیروهای نواندیش وروشنفکر المانی تشکل یافته بودکه مرکز ان درلندن بود. انگلس وما رکس در دوهمین کنگره این اتحادیه اشتراک کردند واز طرف اتحادیه ماموریت کرفتند تااصول برنامه ایی اتحادیه را تدوین نمایند. انها متنِ را به عنوان" مانفیست حزب کمونست" تحریر داشتند که این اثر تاثیربزرگ را درانسجام مبارزه جنبش طبقه کارگردر جهان بجا گذاشت. دراغاز مقدمه این برنامه  شعار « کارگران جهان متحد شوید»  تحریر شده بود.  تدوین مانفیست کمونیست ، نوید بخش مبارزه اگاهانه ومنسجم را به طبقه کارگردر مقیاس جهان به ارمغان اورد. دولتهای  سرمایداری که با خون وکشتار هزاران انسان نهادینه ، رشد وتکامل نمود، با دسایس وحرکتهای سود جویانه ولشکر کشی های نظامی  در کشور های جهان برای غضب منابع طبیعی انها ،بعداز جنگ اول جهانی سیطره خویشرا پهن نموده وجهانرامیان خویش تقسیم نمودند.  تفرقه های نژادی، منطقوی ،قومی ومذهبی را در میان کشور های مستعمره خویش گسترش داده و از هیچ نوع اعمال ددمنشانه برای استثمار انسان از انسان به شیوه های گوناگونی دریغ نه کرده اند.

موج انقلابهای سالهای 1848 در اروپا وتظاهرات وراهپیمایهای کارگران در کوشه وکنار جهان از جمله درالمان ، انگلستان و امریکا ؛  برای اعاده حقوق خویش وسرنگونی نظام سرمایه سالاری ؛ این قیامها  ،تظاهرات وراهپیمایهابا خشونت توسط دستگاه های خونخواری سرمایداری سرکوب گردیده وهزاران انسان زحمتکش اعم زن ومردرا به قتل رسانیده اند.

نخستین قیام کارگران زن ومرد  در نیویارک در 8 مارچ 1857بود که برای  پایین بودن دست مزد، ساعات کار طولانی وتغیر شرایطی غیر انسانی که بالای کارگران تأمین میشد،صورت گرفت ،که از جانب دستگاه حاکم سرکوب گردید. اعتصاب ده هفته ایی شهر لارنس در زمستان سال 1902تحت شعار " هم نان وهم گل سرخ" که توسط دختران جوان کارگر دراعتصاب کارگری یکجا، باسایر همرزمان  خود دوش به دوش این شعار را انتقال  ودرمقابل یورش پولیس از خود شهامت نشان داده ومقاومت شدیدمینموداند.

 انجمن کارگران المان در سال 1863  تحت رهبری فردیناند لاسال تشکیل که برعلاوه سیاستهای محافظه کارانه ورفرمستی وی نقش فعال ایرا درجهت تشکل اتحادیه های کارگری ومبارزه برای حفظ حقوق کارگران  وخواستهای قانونی شان اقدامات عملی را انجام داده اند.

قیام کارگران وانقلاب اجتماعی ،کمون پاریس درسال 1871 بر علاوه عمر کوتاه ان هزاران کارگر وزحمتکشان دردفاع ازان ،جانهای خودرا از دست داده وصدها نفردیگر زندانی واعدام گردیدند..

تظاهرات وراه پیمایی  کارگران شهر شیکاگو امریکا دراول ماه سال 1886که برای پایین اوردن ساعات کار وافزایش مزد شان به خیابانها برامده بودند . به اثر مداخله پولیس این اعتراضات صلح امیز به خشونت کشیده شده وصد هاتن دراین روز کشته وزخمی گردیده، ورهبران انها زندانی وبعدن اعدام گردیدند.

تظاهرات وقیام کارگران شهر پطروگراد روسیه تزاری در سال 1905علیه شاه مستبد تزاری که بنام "یکشنبه خونین" یاد میگردد. یکی از بزرگترین تظاهرات کارگری بود که توسط شاه مستبد روسیه تزاری سرکوب که  صداها کارگراعم ازمردوزن دراین حادثه خونین جانهای شرین خویشرا ازدست داداند؛ که این روز همه ساله تحت نام" یکشنبه خونین" از طرف حزب بلشویک روسیه تجلیل بعمل می امد.

 در سال 1914 مارش بزرگی از کارگران وسایر اقشار اجتماعی جامعه علیه جنگ دراروپا واز 1913تا 1914به رهبری کمونستها با برگزاری لشکر بزرگ کارگران و متحدین انها در شهر های اروپا براه اندخته شد که با استقبال جوامع مترقی قرار گرفت.

با داشتن تجارب غنی جنبش کارگری در انقلاب های ، کشورهای روسیه ، المان ومجارستان ویورش به فابریکه های ایطالیا وتورینتو کانادا واشغال ان درسالهای پس از جنگ اول جهانی  وکمیته های اعتصاب در انگلستان درسال 1926  ومدیریت ورهبری سالم جنبش کارگرری در کشور یوگوسلاویا ،  نقش برجسته ء انقلابی رادر حیات اقتصادی ،اجتماعی وسیاسی به نفع خلقای خویش ادا نموده اند.  یکی از باعظمت ترین تحولات بنیادی وانقلابی که در جهان صورت گرفت وچهره جهان را تغیر داد، انقلاب کبیر اکتوبربود، که تحت رهبری حزب کمونست روسیه تزاری تحت رهبری  ولادیمر ایلچ لنین دولت ونظام بوسیده تزاری  روس را سرنگون وقدرت را به طبقه کارگر ومتحدین ان انتقال داد .  برای نخستین بار درجهان دولت کارگری سوسیالیستی بوجود امد ؛ وتحت رهبری حزب بلشویک در طول 75 سال عمر خویش تغیرات  چشمگیری در سرنوشت خلق جهان بوجود اورد،

 وبمثابه دژمطمئن ،دفاع وپشتبانی از استقلال کشورهای مستعمره ونیمه مستعمره سرمایداری در اسیا،افریقا وامریکای لاتین  وایجاد جنبش نوی انقلابی درجهان  نقش برازندهء را انجام داده است . بعداز پیروزی انقلاب اکتوبر،جهان در دوقطب غرب وشرق  تقسیم ،که یکی در دفاع از زخمتکشان وفرودستان، ودیگری ازسود سرمایه درمقیاس جهانی ظهور نمود. هردو برای پیروزی اهداف خویش  مبارزه مینمودند. باا غاز جنگ دوم جهانی  که بوسیله ادلف هتلر از المان اغاز گردید بعد از قتل قتال انسانهاو ویرانی شهرها بیشمار  بالاخره در قلمر کشور سوسیالیستی اتحاد شوری به شکست مواجه  گردید . در این پیروزی تاریخی نقش اردوی سرخ که متشکل ازکارگران و دهقانان بودفراموش ناشدنی وحماسه افرین بود که جهان مترقی هیچ زمانی انرا فراموش نخواهد نمود.  باین پیروزی خطر سقوط جهان بدست هیتلر فاشیست درابد از میان برده شد.

جنبش بین المللی طبقه کارگر برای خاطرات تابناک رزمنده گان وقربانیان راه عدالت اجتماعی که در اول ماه می سال 1886 میلادی  درشهر شیکاگو امریکا در اعتراض علیه قانون غیر انسانی حاکمان سرمایداری جانهای شرین خودرا فدای ارمانهای خویش نمودند،درانترناسیونال دوم،درنخستین گنکره خود،در سال 1889روز اول می رابه عنوان روز" جهانی کارگران" اعلام داشتند.

بعداز ان همه ساله از جانب سازمانها مترقی وکارگری باتدویر محافل وگردهمایی ها از این روز خجسته در کشورهای خویش تجلیل بعمل می آورند.

طبقه کارگر بمثابه موتور تولید توانست که با مبارزه اگاهانه خویش تحت رهبری احزاب وسازمانهای کارگری غرض تحقق خواستها واروزی های  خویش در کشورهای سرمایداری تغیراتی نسبی را به نفع خویش بوجود اورد. امامناسبات وشیوه تولید  نظام سرمایداری که  بر بنیاد اسثمار فرداز فردزنده است ،ازبین نرفته بلکه برای بقای خود تحت شعار "رفاه عامه"برای فریب انها، رفرم های را  به اجرا گذاشته،تاازتشکل  وعمل اگاهانه  انقلابی طبقه کارگرجلوگیری و با ابزاز وشیوهای مختلفی ضربه مدهش رابه  هسته های این جنبش وارد نموده است.  با تغیرنظم جهانی ویک قطبی شدن جهان به نفع نظام زور وسرمایه ، نظمی جدیدی اقتصادی را بنام "نیولیبرالیزم "،که اغاز" پست مدرنیزم " میباشد،بهتر از گذشته بااستفاده از رشد فناوری ، لشکرکشیهای نظامی را برای غصب،  چور وچپاول منابع طبیعی کشورهای روبه انکشاف وعقب مانده ا اغاز نموده و تمام دستاوردهای  اجتماعی که به نفع طبقه کارگروسایر زحمتکشان در طول دوقرن بدست امده بود، از میان برده ودر "بازار ازاد" انرابه حراج قرار داده است. برای نجات نظام سرمایه از بحرانهای اقتصادی که هیچ وقت ازبین نه خواهد رفت، بدون رعایت حقوق انسانی وبشری با بهانه های مختلف بنام تروریزم ،القاعده وطالبان با لشکر کشی نظامی علیه مخالفین عقیدوی خویش تحت نام تحقق"دموکراسی " اقدام نموده که ابعادان هرروز وسیعتر میگردد. بااقدامات مداخله گرانه اشکار وروشن نظامی درکشورهای چیلی، افغانستان، عراق ولیبیا وسوریه وغیره ، نه تنها ثبات اقتصادی،اجتماعی وسیاسی بوجود نیامده بلکه نسبت به هروقت دیگربدترشده وباعث تخریب  تمام ارزشهای مادی ومعنوی این کشورهاگردیده است.

دامنه بحرانهای مالی نه تنها فروکش نکرده بلکه  نسبت به هر زمان دیگر ابعاد ان وسیعترشده میرود. طوریکه مارکس گفته است"نظام سرمایداری در محور" بحران "قرار دارد ختم هر بحران اغاز بحران دیگری برای نطام سرمایداری است." وضع تشتت بارنظام مالی جهان  بر این گفته صحه گذاشته ؛که به طور متداوم از یک گوشه دنیا به گوشه یگر دنیا سرایت نموده  پیامدهای ناگواری رابه مردم ان  سرزمین بوجو اورده است. فقیر فقیرترمی شود، زرپرستان ،زورسالارن وگنج سالارن قوی ترمی گردند .

مبارزه وتخاصمات در دوقرن اخیرتوسط دوقطب "تعاون طلب"(کمونیزم)و"ازادی فردی" (لیبرالیزم) این دوگرایش دربستر تاریخی از اصالت وجایگاه معین برخوردار بودند.در فرایند تحقق ایدیالوژی این دوگرایش ،هیچ کدام نه توانست که اهداف غایه خودرا همه جانبه تحقق بخشند. درعمل معلوم شد که علت وجودی هریک برای دیگری حتمی وضروری بود وبرای رقابت های اندیشه وی توانسته بودند که نظم جهانی را ثبات بخشند وعلیه تجاوز وخشونتها  نظامی بالای کشور های ضعیف برای اهداف سیاسی خویش در دفاع وپشتبانی  ان اقدام نمایند.

تحقق دموکراسی  بدون سهم وفعال توده های بطور اگاهانه بابستر فراغ اجتماعی ناممکن بوده ونمی تواند،که ارضاع جامعه را براورده ساخته واز تمام بلیهءزمانی انها رانجات دهد.

 

ماخذ: مارکس وسیاست مدرن

نیولیبرالیسم ،تاریخ مختصراز دیوید هاری