زاهد حسین روزنامه ‌نگار پاکستانی میگوید: القادری لنین و یا خمینی نیست، فقط سیاست نابخردانه دولت کاری کرده که یک مبلغ به فرد انقلابی تبدیل شود.

 

 نواز شریف نخست وزیر پاکستان بر خلاف عقیده طرفداران « دست محکم » دولت آن کشور تصمیم گرفت دکتر طاهر القادری را به گفت و گو جلب کند و ناظران این حرکت را بلافاصله بعنوان نشانه ضعف توصیف کردند.

در این داستان هنوز چیزهای مبهم زیادی باقی می ماند. ولی در رابطه با بازگشت طاهرالقادری یک پرسش اساسی پدید می‌آید و آن این که آیا این بازگشت به معنای پدید آمدن دورجدید رویارویی میان دولت غیرنظامی و رهبری نظامی آن کشورنیست؟ و چه کسانی به نفع خود سعی دارند اختلافات با نظامیان را درشرایطی افزایش دهند ، که ارتش درحال حمله قطعی به افراطیون در وزیرستان است و درافغانستان همسایه پس از شش ماه خلای حکومتی پدید خواهد آمد؟

زاهد حسین روزنامه ‌نگار پاکستانی در روزنامه « دون» در باره القادری نوشت: «او لنین و یا خمینی نیست و فقط سیاست نابخردانه دولت کاری کرده که یک مبلغ به فرد انقلابی تبدیل شود». ببینیم، طاهرالقادری چه کسی است وچرا هرمورد ظاهرشدن او درپاکستان موجب جمع شدن هزاران نفر و بروزهیاهو درخیابان ها می‌شود و دولت برای آرام کردن مردم مجبور است به مانور دست بزند؟

بوریس والخونسکی کارشناس انستیتوت پژوهش های استراتیژیک مسکو در این باره گفت:

 به یک سال و نیم پیش، به دسامبر ۲۰۱۲ ترسایی نگاه بیاندازیم. در آن زمان مانند حالا القادری رییس جنبش پاکستانی «عوامی تحریک» از کانادا بازگشت که درآنجا سال‌های اخیر بسرمی‌برد و اعلام کرد که هزاران نفر را به خیابان‌های پاکستانی فرامی خواند و دولت آصف علی زرداری رییس جمهور آن زمان را سرنگون خواهد کرد. آن راهپمایی صورت پذیرفته ولی میلیونی نبود و بنا به ارقام رسمی ۲۵ هزار نفر در آن سهم گرفتند.

 ولی حتا این اقدام دولت را به شدت مرعوب کرد و پرزیدنت زرداری اجرای اصلاحاتی را وعده داد که جنبش مردمی طلب کرده بود. دراین هنگام القادری این تصور را بوحود می‌آورد که وی از حمایت نظامیان و دادگاه عالی برخوردار است. ادعای اخیر بزودی تکذیب شد: دو هفته پس از « راهپیمایی میلیونی » دادگاه عالی پاکستان قراری صادرکرد و القادری را وادار به ترک کشورکرد. جنبش « عوامی تحریک » از شرکت در انتخابات ۲۰۱۳ خودداری کرد و بدین طریق اهمیت سیاسی خود را بطور مشروعی تایید نکرد. والخونسکی در ادامه گفت: « و آنچه که به حمایت نظامیان مربوط است باید گفت که قادری تا به حال هم طوری وانمود می‌کند که وی مدافع منافع نظامیان است. جالب اینجا است که الان تعداد اکثر ارتشیان پاکستان درعملیات ضد طالبان پاکستان درناحیه سکونت قبایل مشغول اند.تصمیمی درباره حمله به آن‌ها به زحمت گرفته شد. مقامات غیرنظامی با نخست وزیرنوازشریف درراس آن ، در طول مدت مدیدی برای گفت و گوی صلح آمیز سعی و کوشش کردند و فقط پس از ناکامی مذاکرات با دیدگاه نظامیان در باره لزوم عملیات جنگی موافقت نمودند.

طبعاً حال مقامات پاکستان برای مقابله با اقدام های نه چندان جمعی ولی پرهیاهوی طرفداران القادری در مرکز از نیروی کافی برخوردار نیستند. او ازاین موقعیت کنونی کاملاً استفاده کرد و دروقت مناسبی بازگشت. توضیح مقابله نواز شریف با طرفداران «دست محکم » در دولت و حزب حاکم پاکستان و دعوت القادری به مذاکرات با میانجی‌گری استاندار پنجاب همین است.

والخونسکی مگوید :« شاهد یک منظره ضد و نقیضی هستیم. بخش قابل ملاحظه چهره طاهرالقادری: سیاستمدار متنفذ، فرد انقلابی و حمایت شده ازسوی نظامیان بروی کارهای واقعی او استوار نبوده ولی ناشی ازکارزار زبردست تبلیغاتی وی است. ولی نتیجه‌ای که به دست می‌آید کاملاً واقعی است. القادری و یا دقیق‌تر گفته شود کسانی که پشت سراو قرار دارند توانستند کاری کنند تا دولت ضعف ازخود نشان دهد.

اینجا این سوالی پیش می‌آید که این وضع بدرد کی می‌خورد و چرا ایجاد می شود؟ به جزییات زنده گی این دگر اندیش مهاجر در کانادا و فعالیت‌های اجتماعی او درغرب نگاه نمی کنیم. فقط به این امر توجه می‌کنیم که مقامات پاکستان از خط ریشه‌کن کردن تروریسم در نواحی هممرزافغانستان دنبال می کنند. افغانستان و پاکستان ظروف مرتبطی هستند و تثبیت موقعیت در پاکستان به معنای بالا بردن نقش آن کشور درحل مسایل افغانی پس از بیرون رفتن ایتلاف غربی از آن کشور خواهد بود. ولی آیا این وضع به نفع غرب و مقدم برهمه به نفع امریکا است؟ و یا آن‌ها به نفع حفظ بی ثباتی عمل می‌کنند تا به مقامات جدید افغانستان نشان بدهند که حضور آتی شان در افغانستان لازم و ضروری است؟

اگر اینطور باشد تمایل نیروهای پشت سرالقادری به برقراری یک نوع بی ثباتی در پاکستان کاملاً مفهوم است.

ص ر

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۲۸۰۶