به آن‌ هایی که گذشته پرافتخار دارند

میرمحمدشاه رفیعی

مشکل نیروی‌های دموکراتیک و ترقی‌خواه افغانستان بیشتر از اینکه یک مشکل نظری باشد یک مشکل روانی می‌باشد؛ زیرا یک عده از فعالین سیاسی گذشته که تجارب لازم و قابل ‌توجه در عرصه سیاسی و حکومت ‌داری دارند با افکاریخ زده فقط با خاطرات گذشته زنده‌اند و بیشتر متمایل به مرزبندی هستند تا همسویی و همراهی با کاروان ترقی ‌خواه و دموکراتیک کشور. اگر چه فشارهای تاریخی و اجتماعی این مقطع تاریخ آن‌ها را وادار می‌سازد تا دور میز مذاکره جهت وحدت و تفاهم بنشیند.

ما شاهد وقوع حوادث و جریانات سیاسی متنوع هستیم جهان امروزی حاکمیت نیروهای ناسیونالیستی افراطی، کشتار بی‌رحمانه اپوزیسیون به دست اربابان قدرت و حاکم در جامعه را تجربه کرده است.

تاریخ کشتار بی‌ رحمانه سیاه‌ پوستان را به دست نژاد پرستان سفید و نابودی باشنده‌ گان بومی را در استرالیا به دست قاصدان استعمار و به حمایت مستقیم نظام سرمایه‌ برداری کمپرادور فراموش نکرده است. هم اکنون به دست این نظام ارتجاعی سرمایه‌ داری در مطابقت با ایدیولوژی نیولیبراستی و توهم  دموکراسی در جهت جهانی‌ سازی این نظام، سراسر خاورمیانه تا شرق دور به آتش نفاق قومی مذهبی می‌سوزد و تمدن های باستانی ویران می‌گردد. افغانستان یکی از کشورهای می‌ باشد که طی چند دهه در اشک و خون غرق گردیده و نیروهای جهان‌خوارغرض تسلط بر منابع طبیعی و ثروت های دست ‌نخورده این منطقه گروه‌های افراطی و کهنه ‌کار را تحت عناوین مختلف تسلیح و تجهیز می‌نمایند و مردم بی ‌دفاع ما را هر روز به سوگ عزیزان ‌شان می‌نشانند.

اما با وجود این همه حوادث و جریانات نامساعد ما شاهد شکل‌ گیری بافته‌های ارزشمند نظری نوین بر پایه ارزش های آزادی، عدالت، و حقوق انسانی هستیم، و اما تجارب ما می ‌رساند که اگر ساختارهای نظری گذشته نشکند و مبارزین و نخبه‌ گان سیاسی تنها به یاد خاطرات گذشته زنده گی نمایند جامعه ما همچنان در تالاب اشک و خون غوطه ‌ور خواهد بود؛ راه برون‌ رفت از وضعیت کنونی قبل از همه در وحدت و همسویی آن‌هایی است که با وسایل و افزار نو و طرح‌های نو گام بر می‌ دارند دیده می‌شود که فقط به یاد خاطرات گذشته زنده گی کردن راه صواب نیست هرگاه تمام هستی و نیروی ما صرف تجلیل روزهای معین مانند اول ماه می و هشتم مارچ و روزهای از ماه جدی گردد ما به اهداف امروزی که خواست و نیاز مردم و جامعه ما می‌ باشد دسترسی پیداکرده نمی‌ توانیم هستند کسانی که به تجلیل از این روزها و مذمت اشخاص مشخص به مانند پنج وقت نماز یک فرد متدین اهمیت می‌دهند.

چرا تنها یادی از این روزها و سیاه و سفید نشان دادن بعضی از چهره‌های گذشته به مثابه افکار و عقاید دایمی و تغیر ناپذیر مبدل گردیده است ... و چرا با افکار یخ بسته و منجمد فکر می‌شود که با مذمت و یا توصیف اشخاص می ‌توان تمام وظایف ایمانی و وجدانی امروزی را انجام داد. باید دانست که با اشاعه اکاذیب و جعلیات حتا ارائهه واقعیت های گذشته نمی‌ توان اذهان عامه و نسل های بالنده کشور را منحرف ساخت و تعمیم تجارب و تکیه بر افتخارات گذشته ملی و میهنی و تجلیل از کارنامه‌های نیاکان پرغرور و باشهامت ما باید به دست افرادی نخبه ‌ای که دست پاک قلب گرم و مغز سرد دارند انجام داده شود وهر فردی از افراد اجتماع با دسترسی باحد اقل اسناد و مدارک نمی‌ توانند در مورد گذشته قضاوت صریح و عاقلانه و مستند نمایند. اگر چه ما باورمند هستیم که گره‌های زیادی ازگذشته باز ناشده باقی مانده است و سدهای بود که می‌ شکست اما نه شکسته است راه‌های نامنکشف در مقابل ما زیاد است و هزارها قله تسخیر ناشده باقی مانده است. آرزو های ناتمام و وظایف انجام نیافته بر اذهان سنگینی می‌ کند و باعث عقده‌های روانی و نفرت‌انگیزی نسبت به این و یا آن شخص می ‌گردد، که مخالف قضاوت سالم و حکم وجدان تاریخ است و آنانی که درپی دریافت ناکامی های گذشته شب و روز مصروف باشند تا حدی که از اوضاع و احوال موجود بیگانه گردند و نتوانند وظایف یومیه خود را انجام دهند آن‌ها خود مانعی هستند در برابر خواست و اراده مردم به خون تپیده ما...

به صورت علنی و مطابق خواست ضمیر ناخودآگاه نباید شب و روز در پی دریافت منحرفین گذشته باشیم و کوزه و کاسه را به خاطر ناکامی های دیروز بر فرق یک یا چند شخص بزنیم برخوردهای کلیشه‌ ای با مسایل و مقصر دانستن افراد مشخص در ناکامی های گذشته باعث غده‌های سرطانی در اذهان بعضی‌ها می‌ گردد که به صورت علنی و یا ناخودآگاه متبارز می‌گردد.

ناراحتی های روانی عده‌ای از دوستان از آنجا آغاز می‌گردد که چرا به عوض انجام آن کار این تاکتیک و استراتیژی بکار برده نه شد و گویا آن شخص مشخص ما را در باتلاق حوادث امروزی قرار داده است.

حوادث متعدد و غیرمترقبه باعث بروز ناراحتی های روانی باشنده‌گان این کشور گردیده و در آینده نیز خواهد گردید. از دست دادن صبر و شکیبایی بنا بر از دست دادن امتیازات مادی و معنوی در جامعه و آنانی که تحمل مشکلات را ندارند همه مبتلا به امراض روانی می‌شوند و طرح‌های پراگنده و ناسنجیده شده بیان می‌دارند.

در حرف و عمل افراد مریض تفاوت دیده می‌شود. و این جویبارهای که از دریایی خروشان نهضت عظیم ترقی و تحول افغانستان جدا گردیده‌اند تلاش دارند تا آن‌ قدر دور از این دریای آبگیر باشند که دریای عظیم خشک و به جزیره بی ‌آب و علف بدل گردد این ناممکن است زیرا منبع این دریای خروشان مردم با سپاس و حق شناس افغانستان است مامی رویم و جای ما را خواهی نخواهی نسل های بعدی و بالنده افغانستان خواهند گرفت چه بهتر که ما این درفش خونین و پرافتخار نیاکان خود را با امانت‌داری و با اطمینان به دست نسل جوان برومند و آگاه کشور با افتخار و سربلندی طی پروسه‌های کاملاً دموکراتیک بسپاریم و این وظیفه ایست که تنها از عهده افراد آگاه و آینده‌نگر برآورده خواهد شد، نه آنانی که با افکار یخ بسته به یاد خاطرات گذشته زنده هستند.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۵ /۱۵ ـ ۱۴۰۸

چاشنی ها وچالش های مناسبات افغانستان وایران

« پیرامون حوادث ورویداد های سیاسی ونظامی افغانستان »

استاد صباح

نیروهای امریکایی وهم پیمانانش پس ازسقوط طالبان درجهت تامین صلح و امنیت درافغانستان، وارد کشور شدند. حضور نظامی امریکا وایجاد پایگاه‌های نظامی برای درازمدت مسلماً درجهت مخالف منافع ایران بود زیرا دولت امریکا ازاصلی‌ ترین دشمنان ایران محسوب می شود، لذا جمهوری اسلامی همواره تلاش کرده است که چالش‌هایی را برای حضورنظامی غرب بویژه امریکا ایجاد کند.

سحر هر پنـجره فریاد می زد

طلــــوع نور را فریاد می زد

همین فریاد را شـــمع دل من

همه شب بر سر بیداد می زد.

 

نشرات ایرانى همه بزرگان دانشمندان وعلماى افغانستان را ایرانى مىگویند.  زبان درى یکى از زبانهاى کهن و پرباری است که دربسیارى ازممالک  به عنوان یک  زبان عمده به آن تکلم مىنمایند. حتا دربین اعراب ترکستانىها ومملکت ترک  زبان عثمانى وتا ترکستان شرقى (چین) این زبان شیرین مروج است. البته زیاد ترین خدمات را جهت پیشرفت این زبان ترک ها انجام داده اند چون غزنویان ودر راس آنها سلطان محمود بزرگ، سلجوقیان تیموریان (چه درهند و چه درخراسان و ترکستان) وغوری ها وغیره.  دوره غزنویان وپیشترازآنها سامانیان دوره تیموریان درآسیاى مرکزى و تیموریان هرات وسلجوقیان و بابریان درهند غوریان درافغانستان وهند ازبهترین دوره هاى توسعه  و تقویه واحیاى زبان درى بوده است. درایران صفویان وقاجاریان ترک زبان، زبان دربارشان را ترکى ساخته بودند. صایب تبریزى همچنان که ترک زبان بود اگر دیوان ترکى نوشت دیوان فارسى دری هم به یادگار گذاشت ولى بزرگان دیگرچون امیر خسرو دهلوى و حضرت بیدل که ترک  نژاد هستند دیوان هاى خود را به درى نوشتند و در دوران همین خانواده و پادشاهان ترکى نه تنها زبان درى به اوج انکشاف رسید بلکه صدها کتاب درهمه جهان به زبان زیباى درى نوشته شد ودرحقیقت زبان دری مربوط به یک  قوم  و مملکت نیست و یک  زبان چندین ملیتى است.

بزرگانى چون عنصر بلخى، دقیقى بلخى، رابعه بلخى، شهید بلخى، ابوعلى ابن سیناى بلخی، مولانا جلال الدین بلخی،ناصر خسرو قبادیانى بلخی، ابوجعفرهندوانى، حضرت اسمعیل بخارایى ، امام ابومنصورماتریدى سمرقندى، امام ترمزى، ابوریحان البیرونى، منهاج سراج جوزجانى، حضرت میرزا عبدالقادربیدل، مولانا اقبال لاهورى، اسدالله غالب، مولانا حسین واعظ ، مولانا عبدالحق دهلوى، شاه نعمت الله ولى، امیرعلىشیر نوایى، مولانا عبدالرحمن جامى، خواجه عبیدالله احرار، خواجه بها الدین نقشبندى ازبخارا٬ خواجه احمد یسوى ، خواجه معین الدین چشتى٬ امیر حسین سادات غورى٬ مولوى حبیب الله محقق قندهارى٬ میر زاهد هروى و علامه هایى زیاد و بزرگان عمده درخارج ایران متولد شده و دفن شده اند که هیچ کدام نمی توانند ایرانى به حساب روند.

اما نباید نادید فراموش شود که روابط ایران وافغانستان براساس مشترکات تاریخی، فرهنگی ومذهبی استوار بوده‌ است. درسالهای قبل از انقلاب ایران روابط نسبتا آرامی بین دو کشور برقرار بوده ‌است وسران دو کشور روابط دوستانه‌ ای با یکدیگر داشته ‌اند. روابط خارجی ایران و افغانستان درسال‌ های مختلف با فراز و فرودهایی همراه بوده، اما پیوسته درجریان بوده و هیچگاه قطع نشده است. افغانستان نزدیک به هزارکیلومتر مرزمشترک  با ایران دارد، همچنین ایران گذرگاهی دریایی مهم برای افغانستان و نیزافغانستان دروازه ایران به آسیای میانه وچین به حساب می‌آید.

همچنان مجاورت افغانستان با ایران به عنوان کشوری که با امریکا درتضاد می باشد ازدید آن کشوراز دو جهت دارای اهمیت ویژه است. اول آن که می تواند به عنوان اهرم فشار علیه ایران به کارگرفته شود، دوم این که جلوگیری ازحضور ونفوذ ایران در افغانستان می تواند از حضورایران درآسیای میانه وکشورهای پارسی زبان و نیز اتصال ارضی بین ایران و چین به عنوان مخالفین مشترک امریکا درسطح جهانی ممانعت به عمل آورد.

مرزها همیشه نقطه اختلاف کشورهای همسایه بخصوص ازمنظرحاکمیت ارضی بوده است دراین راستا مرزهای زمینی آبی از اهمیت خاصی برای کشورهای مرزی برخورداراست به خصوص درزمان فعلی که آب ازاهمیت بسیاربالایی برخورداراست با توجه به مصرف فزاینده آب درآینده و افزایش مصرف کشورهای فرادست رودهای مرزی دربهره برداری ازاین منابع شاهد فزونی مشاجرات هیدروپولیتیک  میان ملت هاعمدتاً کشورهای فرودست رودخانه ها هستیم. دریای هیرمند تنها دریایی است که به داخل ایران می آید و جنبه ی هیدروپولیتیکی دارد. این دریا اززمان شکل گیری مرزهمواره روابط دوکشوررا تحت تاثیر قرارداده است نوسان جریان آب هیرمند وکاهش آب جاری به سمت سیستان ایران درصد سال گذشته همواره مشکلاتی را در روابط ایران وافغانستان درسطوح محلی وملی به وجود آورده است.

سیاست ایران درقبال افغانستان متناسب با مقتضیات زمان دچارتحول شده است، ازآغاز تا فروپاشی حکومت های طرف دار شوروی ، سیاست ایران برپایه حمایت ازمجاهدین قرارداشت و دردوره انتقال قدرت، ازسیاست تایید وحمایت از ایتلاف همه گروه های افغانی پیروی نمود، ولی با استقراردولت ربانی وتوسعه کشمکش، نزاع ورقابت وهمگرایی و واگرایی های ناپایدار بین نیروها و گروه های سیاسی وتنظیمی ، سیاست ایران جهت دارشد ومتوجه حمایت ازدولت ربانی گردید که منعکس کننده واقعیت های جامعه افغانستان نبود، بلکه متعلق به قومی ،یعنی تاجیک ها که دررده دوم ترکیب ملت قرارداشتند، بود. این سیاست، ایران را به عنوان یک میانجی بی طرف ومورد اعتماد تمام یا اکثریت گروه ها، از دورخارج کرد. سیاست ایران دراین دوره فاقد منطق ژیوپولتیکی بود درحالی که ساختارملت وترکیب  نیروهای سیاسی کشوربراتخاذ یک استراتژی ژیوپو لتیکی ازسوی ایران درقبال افغانستان را تاکید داشت و نوعی بی طرفی دررفتار ایران نسبت به گروه ها درصحنه سیاسی را طلب می کرد.

موضع عملی ایران، درحمایت جدی از دولت صنفی شده ربانی و به دنبال آن قرار دادن برخی گروه های سیاسی در مقابل خود از یک سو، و موضع ادعایی ایران در خصوص رد روش نظامی درحل بحران افغانستان ومذاکره سیاسی بین گروه ها ازسویی دیگر، باعث گردید که ایران کارآیی خود را درمواجهه با بحران افغانستان ازدست بدهد.

حتا  سیاست ایران قادرنبود، بین دو نیروی سیاسی هزاره وتاجیک که از تجانس فرهنگی بیش تری دررابطه با ایران نسبت به سایر گروه ها برخوردار بود ومجموعا وزن ژیوپولتیکی برتری را در صحنه سیاسی داشت، هم آهنگی بینشی و رفتاری ایجاد نماید.  به نظرمی رسد ضعف بینش ژیوپولتیکی درمعماران سیاست ایران نسبت به افغانستان، عامل موثری درگزینش سیاست اتخاذ شده بود وهمین امر باعث گردید که استراتژی ژئوپولتیکی درسیاست خارجی ایران نسبت به افغانستان مغفول بماند. مشکل دیگردرموضع ایران نسبت به افغانستان، نداشتن طرحی روشن وعلمی درخصوص حل بحران بود، وایران همیشه به راه حل سیاسی ازطریق ایتلاف گروه هامی اندیشید، درحالی که ماهیت بحران افغانستان ژئوپولتیکی بود، نه سیاسی صرف، وکنش سیاسی در افغانستان سرشتی فضایی وقومی پیدا کرده بود و لزوما راه حل بحران آن، جغرافیایی بود، نه سیاسی. این اشتباه را متاسفانه اکثر دولت هایی که درامورافغانستان خود را دخیل می دانند وحتا  سازمان ملل متحد مرتکب می شود.

موضع سیاسی تلاش برای ایجاد ایتلاف وتقسیم قدرت بین گروه های سیاسی ، به نتیجه ای نمی رسد، جزاین که بحران را در افغانستان ماندگارمی نماید و علاوه برتهدید کشورهای همسایه، وضربه سنگین وجبران ناپذیری برحیات ملت مظلوم ما وارد می کند، زیرا فرض این که یک گروه سیاسی با توجه به سرشت قومی، فضایی بتواند قدرت یک پارچه را درافغانستان به دست گرفته و آرمان سیاسی مطلوب وپیونددهنده ملت را ارائه دهد بعیدبه نظرمی رسد. هرچند این امکان وجود دارد که برای کوتاه مدت گروهی برگروهی یا مناطقی ازکشورچیره شود، ولی تداوم سلطه وچیرگی بسیارمشکل خواهد بود و نیروی سیاسی مغلوب یا جدید، فرایند کشمکش را دامن خواهد زد وجریان پس روی یا پیش روی گروه ها در فضای جغرافیایی ادامه خواهد یافت ودود آن به چشم مردم بی پناه وطن خواهد رفت.

ایران اوایل ورود طالبان به افغانستان به علت عدم شناسایی ماهیت واقعی طالبان واکنش قابل توجهی نسبت به طالبان نشان نداد اما پس ازمدتی هنگامی که چهره حقیقی طالبان آشکارشد وافکار متحجرانه آنها نمایان شد، جمهوری اسلامی به طور جدی در صحنه تحولات افغانستان حضوریافت و حمایت‌های خود را از دولت ربانی بیش از پیش افزایش داد.
 بعد از حمله طالبان به کنسولگری ایران درمزارشریف وکشتن دیپلمات‌ها وخبرنگارایران تیره گی روابط ایران و طالبان به اوج خود رسید. این تیره گی روابط مدتی ادامه داشت و جمهوری اسلامی تمامی روابط خویش را با طالبان قطع کرده بود تا اینکه منافع ایران اقتضا کرد تا حدی به طالبان نزدیک شود.

ایران درمدت پنج سال سلطه طالبان هرگز آنها را برسمیت نشناخت زیرا حمایت از طالبان با اهداف و منافع  مادی ومعنوی ایران سازگاری نداشت، اما ایران با حدود نه صدوپنجاه کیلومترمرزمشترک  با افغانستان هرگونه ناامنی وهرج ومرج در افغانستان می توانست تاثیر نامطلوبی برامنیت ایران بگذارد.

پس ازشش سال ازحکومت طالبان امریکایی‌ها که ازحامیان اصلی طالبان بودند، احساس کردند طالبان به خواسته‌هایش توجه نکرده ونمی‌تواند منافع‌‌ اش را تامین کند.  با تشکیل کنفرانس بن و فشارهای غربی‌ها کرزی به عنوان رییس جمهور دولت انتقالی افغانستان انتخاب شد.  درسال دوهزاروپنج انتخابات برگزارشد و درنهایت کرزی کاندیدای مورد حمایت امریکا وغرب دوباره به عنوان رییس جمهورانتخاب شد و قدرت را به دست بگیرد. ایران همواره به کرزی تاکید کرده که مجاهدین درکابینه حضور گرم و فعالی داشته باشند. افغانستان ظرفیت های خوبی برای جذب سرمایه گذاری و صدورخدمات فنی و... دارد.

بطورکلی اهداف ایران درافغانستان رامی توان چنین دانست- تامین منافع اقتصادی سیاسی امنیتی ایران در افغانستان، از آنجا که اکنون افغانستان میدان نبرد برای کسب نفوذ درآسیای میانه است.  لازم به ذکر است که افغانستان حکم تکیه گاه ایران را دارد اگراین خواهان ایفای نقش و بازیگری منطقه ای درمنطقه است علی الخصوص که کشورهای عربی شدیدا درمقابل نفوذ ایران دریک  صف گرفته اند و در صورت چرخش ایران به شرق، افغانستان حکم تکیه گاه یا سنگ زاویه یا گوشه را برای ایران دارد. درمورد منافع اقتصادی نیزباید گفت بدلایل ذیل افغانستان خریدار خوبی برای کالاها و تولیدات ایرانی است، شباهت های و نزدیکی فرهنگی، تجارتی ایران با افغانستان ازده میلیون دالر درسال ۲۰۰۱ به پنجصدمیلیون درسال ۲۰۰۶ یک  میلیارد دالردرسال ۲۰۰۸ افزایش پیدا کرده است.

ومبارزه با قاچاق مواد مخدر اولویت منافع ملی ایران را در رابطه با افغانستان تشکیل می دهد. که یک سوم تولید مواد مخدر یعنی ۲۵۰۰ تن ازخاک  ایران قاچاق می گردد که افغانستان بیشترین تولید را در دنیا با ۸۲۰۰ تن درسال و ایران بزرگترین مصرف کننده طبق گزارش  انتونیوک وستا مدیراجرایی برنامه ملل متحد برای مبارزه با مواد مخدر، برعهده دارد.  اشرف غنی درسفربه ایران گفت- ازجانب افغانستان یکی از وزرای کابینه برای کمیسیوون همکاری‌های مشترک معرفی خواهد شد.

کمیسیون مذکوردررابطه با آماده‌ سازی تهیه نقشه راه کارخواهد کرد و نقشه مذکور باید یک بسته کامل را برای تحکیم روابط میان ۲ کشوردرعرصه‌های درک خطر تروریسم و نحوه مبارزه با آن، مبارزه با قاچاق مواد مخدر، همکاری‌های اقتصادی و ترانزیتی، افزایش تجارت قانونی، حل مشکلات مهاجرین وهمکاری درمورد آب، به طور بنیادی دربرگیرد. در بخش مهاجرت‌های اقتصادی به ایران، مسوولیت خویش را می پذیریم و قصد داریم در زمینه حل مشکلات مهاجرین افغانستان  در ایران به طور اساسی وارد یک بحث سازنده شویم. افغانستان به عنوان یک عضو فعال جامعه بین‌المللی با کشورهای شامل در پنج حلقه سیاست خارجی خود خواستار روابط نیک و حسنه است و به هیچ وجه روابط افغانستان با یک کشور، خطری را برای کشورهای دیگر خصوصاً کشورهای همسایه در برنخواهد داشت.
از زمان سقوط طالبان درافغانستان، ایران همسایه‌ای نسبتآ خوبی برای کشوربوده است و درعین حال که آرامش و صلح را در مرزهای خود حفظ کرده است، بسیاری از پروژه‌های توسعه وی را نیزدر هرات اجرا نموده است. دولت تاجایی که بیگانه هابرایش اجازه داده است همواره تلاش کرده است روابط دیپلوماتیک  خود را با ایران حفظ وتحکیم نماید؛ اگرچه مشکلی که ایران همواره با اوضاع افغانستان داشته است، حضور نیروهای غربی در این کشور بوده است.
همواره ایرانی‌ها با حضورنیروهای امریکایی در منطقه و همچنین در افغانستان به شدت مخالفت کرده اند. اگرچه دولت ایران بارها چنین موضوعی را انکار کرده است، اما موضوع ضدامریکایی بودن و مخالفت با حضور امریکایی‌ها در منطقه امری است که ازسوی افکار عمومی درافغانستان وهمچنین در آسیای مرکزی و روسیه مورد مخالفت قرار دارد و همه خواهان خروج نیروهای خارجی از این منطقه می‌باشند.  

کرزی دردیدار بامسوولین امریکایی تاکید کرد ایران متحدی ارزشمند برای افغانستان است.  رییس‌ جمهورامریکا ازشنیدن اخبار این روابط از دهان کرزی عصبانی و برآشفته شد. یکی دیگرازمسایلی ک ه سبب تقویت روابط ایران و افغانستان می‌شود این است ک ه افغانستان دارای پیروان شیعه است طوری که دوازده درصد ازمردم کشور شیعه هستند و ایران نیز به عنوان بزرگترین حامی شیعه خواهان داشتن روابط بهتربا افغانستان است.  ازطرف دیگرمتاسفانه مدتی است که رژیم بنیادگرای ایران برخورد زشت وغیرانسانی را علیه مهاجرین کشورما درپیش گرفته اند. سخت گیری ها و برخوردهاى سرکوبگرانه و فاشیستى از طرف اداره خارجی گسترش بى سابقه ى یافته است.

مسوول اموراتباع خارجی رژیم درخصوص آخرین تصمیمات اتخاذ شده در مورد وضعیت اخراج مهاجرین افغانى ازایران، مى گوید: مهاجرینى که از فرصت تعیین شده براى بازگشت به کشورشان تخطى کرده اند، باید خودشان مصارفات بازگشت را در مرز دوغارون بپردازند.  روزانه دو الى سه هزارنفرازطریق مرز دوغارون روانه افغانستان شده و این تصمیات خصمانه به ٥ هزار نفر در روز افزایش خواهد یافت. درعین حال طرح ممنوعیت اسکان و اقامت و کار مهاجرین درشهرهاى مرزى به اجرا گذاشته شده است .

مدیر اتباع خارجی ایران با ارایه آماروارقامى درخصوص بازگشت مهاجرین افغانى به کشورشان اعلام کرد. تاکنون ٨٥٠ هزار نفراخراج شده اند و ازتعداد یک میلیون و ٤٠٠ هزار نفر باقى مانده، بقیه باید تا آخرامسال به کشورشان برگردند. وزارت داخله درآخرین بیانیه بخش اموراتباع خارجی وقیحانه مى گوید- افغان هاى که برگه هاى اقامت شان تمام شده از نظر ماغیرقانونى بوده و درصورت دستگیرى توسط نیروى انتظامى به عنوان مجرم به آنها برخورد خواهد شد . آنچه امروزبرعلیه دومیلیون مهاجرمظلوم ما که بیش از دو دهه است در ایران تحت حاکمیت جمهورى اسلامى زنده گى مى کنند، اعمال مى شود، برخورد به شدت راسیستى و نژادپرستانه مى باشد. متاسفانه این سیاست اساس و برخورد جمهورى اسلامى با مهاجرین افغانی در طول بیش از دو دهه بوده است .
جان و زنده گى صدها هزارانسان دراثراین سیاسیت ضد بشرى و راسیستى ایران با تهدید جدى روبر شده است. بازگشت و اخراج به افغانستان یعنى گرسنه گى، مرگ، بى امکاناتى، زنده گى نامعلوم، بدون امنیت، بدون مکتب ومهاجرین برگشته با صدها مشکل ومعضله دروطن شان روبرومیشود .  براساس اخبار و گزارشات سازمان هاى مدافع حقوق بشر، امنیت و جان هزاران انسان برگشته درخطربوده وبا صدها مشکل اجتماعی دست وگریبان خواهند شد . در همین حال نقض روزمره حقوق انسانى، ندادن امکانات زندگی به مهاجرین جان هزاران کودک را با خطر مرگ مواجه کرده است. جمهورى اسلامی، سازمان ملل مسوول این جنایت خواهند بود .
در برابراین سیاست راسیستى و نژاد پرستانه، دربرابر این همه سرکوب و اجحافات اعمال شده درحق به این انسان ها، در برابرسیاست ضد انسانى اخراج اجبارى رژیم نباید ساکت شد. نباید نظاره گر این تراژدى انسانى، این ظلم وبربریت اخندهای خداناترس ایران شد.  ایران ازجانب دیگربا زد وبندهای با تفگداران جنایت پیشه به شکل ازاشکال درهیزم خانه جنگی ، شرارت گری ، بی بند وباری وشرونفاق پترول میپاشد وطی این سه دهه جنگ ویرانگری بصورت مستقیم نقش داشته واکنون نیزمداخلات ودست اندازی های اطلاعاتی ان کشورعملآ احساس میشود.

گفته میشودازچند سال به این سو، دولت ایران چای ‌پولیِ ارگ را می‌ پردازد. این پول از زمانی که جاوید لودین رییس دفتر کرزی بود، پرداخته می ‌شد و ازآن سال تا امروز ده‌ها باردر رسانه‌های افغانستان ذکرشده است. دربارنخستی که کرزی خود را به ریاست جمهوری کاندید کرد، پول یک ملیون دالری ماهوار ایران برای مبارزات انتخاباتی او نقش مهمی داشت. درآن زمان داوودزی به عنوان سفیر به ایران فرستاده شد ومدتی درتهران ماند. بسیاری به این باوراند که اقامت داوود زی درتهران زمینه‌های نزدیکی او را با ایران مساعد ساخت وبعد او باردیگربه صفت رییس دفترکرزی به کابل آمد وبا آمدن او مقدارچای پولی ارگ ازیک میلیون به یک و نیم میلیون دالر بالا رفت. این پول را کرزی با دست بازبه طرفداران خود درمیان سران اقوام، رسانه‌ها وکمپاین‌های انتخاباتی  به مصرف می‌رساند وحتا  گفته می ‌شود که در رأی اعتماد گرفتن وزرایش از ولسی جرگه نیزخرج می ‌کرد.

اما نیویارک تایمز می‌نویسد که داوودزی علاوه براین که پول‌های ارگ را از ایرانی‌ها تحویل می گیرد، خود نیز بسته‌های کلان ایرو را هروقت ازسوی سفارت ایران درکابل دریافت می ‌نماید. این نشریه ازقول چند تنی که با کرزی ازسفر تهران برگشته، می‌نویسد که فدا حسین مالکی، سفیروقت ایران در کابل، با کمی تعلل در میدان هوایی تهران به طیاره رسید و درکنارداوودزی نشست و یک بستۀ پلاستیکی مملوازپول ایرو را به او تحویل داد واوهم این پول‌ها را با خود به خانه برد. همچنان زمانی که احمدی نژاد به کابل آمد وبا کرزی دیدارکرد، دو جعبه ایرو را به خود به کرزی تحویل داد وهمچنان زمزمه های شنیده میشد که مقدارپول به سپنتا محرم اسرارکرزی نیزسپرده شده است.

 این که داوود زی درکاخ ریاست جمهوری حافظ منافع ایران است و به این رسوایی پول‌های ایران را می ‌گیرد و بعد کوشش می‌ کند تا برای ایران کارکند، این که داوود زی چه کارهایی برای ایران انجام ‌داده تا دربدل آن برای خود و رییس جمهورپول بگیرد، معلوم است که باید این کار‌ها خلاف منافع ملی وموافق منافع ملی ایران باشد؛ درغیر آن ضرورت پرداخت این همه پول وجود نمی‌داشت.

اشرف غنی درایران

افغانستان و ایران به عنوان دوکشورهمسایه با بیش ازنوصد کیلومترمرزمشترک آسیب ‌پذیر به لحاظ امنیتی، نیازمند همکاری‌های امنیتی مشترک هستند، جای بحث ندارد. قاچاق مواد مخدر وترانزیت آن هزینه‌های سنگینی را به هردوکشور تحمیل کرده‌است. تروریسم و افراط گرایی که در شرایط جاری خاورمیانه، شمال افریقا وجنوب آسیا را درگیرحادترین و کم سابقه ترین بحران امنیتی وجنگ داخلی کرده است، خطری جدی برای ثبات و امنیت این بخش حساس از دنیای اسلام است که در این بین افغانستان ضعیف ‌ترین حلقه به حساب می‌آید. حضورنیروهای امریکا و ناتو درافغانستان، ابعاد تروریسم وافراطی گری را گسترش داد وبه نوبه خود باعث برداشت های متفاوت شده و از اتخاذ تصمیمات هماهنگ و قاطع جلوگیری کرده‌است.

درچنین شرایطی مناسب ترین گزینه، تبادل نظر دربالاترین سطوح سیاسی و درسطح رییسان جمهوردوکشور همسایه است. مبارزه مشترک با تروریسم وافراط گرایی زمانی محقق می‌شود که کشورها مواضع یکسانی داشته باشند ودراین راستا ایران و افغانستان به دلیل زبان، دین، تاریخ و منافع راهبردی و امنیتی مشترک، بیش ازهرکشور دیگری درمنطقه می‌توانند همکاری کنند.

سفراشرف غنی به ایران ازاهمیت زیادی برخوردار است. دراین خصوص پدیده‌ ای به‌ عنوان مهاجرین غیر‌قانونی قابل اشاره می‌باشد. توافق برسرثبت‌ نام وسازماندهی این مهاجرین می‌تواند زودتر به این معضل اجتماعی پایان دهد. مبارزه با افراط‌ گرایی جدا ازعزم منطقه ای، انتظاری است که ایران همواره ازهمسایه شرقی خود داشته است. افغانستان دراین سال‌ها، نتوانسته ازکشت مواد مخدردرکشورش جلوگیری به‌عمل آورد. مبارزه با کشت مواد مخدردرخواستی است که دولت ایران از اشرف غنی دارد. مبارزه با موادمخدر و افراط‌ گرایی ایجاب می‌کند، دو کشور همکاری‌های اطلاعاتی و امنیتی بیشتری را مدنظر داشته باشند. در مجموع شرایط خاص داخلی و خارجی فعلی موجب شده که این سفر از زوایای مختلفی مورد توجه قرار گیرد.

سفرغنی به ایران زمانی  صورت گرفت که حکومت جدید افغانستان ازیک سو با ایالات متحده امریکا پیمان نظامی امنیتی را امضا کرده و ازسوی دیگر درجنگ عربستان سعودی وحوثی های یمن طرف عربستان را گرفته است.  بنا درچنین وضعیتی نسبت به عملی شدن توافقات دوکشور درعرصه تامین امنیت و مبارزه با تروریزم کمترمیتوان خوشبین بود، با وجودی که برخی توافقات روی همکاری های دوکشوردرزمینه های مبارزه علیه تروریزم و مشکلات مهاجرین و برخی مسایل اقتصادی مطرح شده است.
رییس جمهورایران درنشست مطبوعاتی مشترک با رییس جمهور افغانستان گفته است، هردوکشور باید همکاری های اطلاعاتی شان را درزمینه مبارزه با باندهای خطرناک بیشتر سازند. همچنان رییس جمهور ایران گفت که افغانستان وایران علاقمند اند تا همکاری های شان را درعرصه های اقتصاد، معادن، صنعت و تجارت گسترش دهند.
ایران درحال حاضربه خاطر برنامه اتومی خود تحت تحریم کشورهای غربی و امریکا قرار دارد و روابطش با کشورهای عربی نیز با مشکل مواجه می باشد، این یک امرعادی است که این کشور می خواهد با مطرح کردن این گونه همکاری ها روابطش را با افغانستان و کشور های آسیای میانه برقرار نماید.

اما آن چه افغانستان باید از آن سود ببرد تنها شرایطی است که به اثر درگیری های منطقه  ای وجهانی ایران پیش آمده و این کشوردرصدد ایجاد روابط اقتصادی با افغانستان شده است.  درمقابل رییس جمهور افغانستان دراین سفرش گفته است که ما می خواهیم تا مهاجرین افغان ثبت و راجستر شوند تا زمینه برگشت مرحله وار، تدریجی و داوطلبانه آنان به کشور شان آماده گردد.  صرف نظر ازبازی های سیاسی، ایران دربخش اقتصادی، تبادل تجارب علمی – تحقیقی و فرهنگی میتواند با افغانستان همکاری های خوبی داشته باشد، ازجمله بندرچابهار ایران یک معبر خوب و اختصاصی برای مارکیت افغانستان می باشد که پاکستان را از تک تازی بازمی دارد. هرگونه پیشرفت ترانزیتی میان دوکشور به نفع هردوکشور می باشد.  به همین شکل ایران میتواند راه خوب خط آهن افغانستان به ترکیه و اروپا و امریکا باشد. دررابطه به خط آهن میان ایران وافغانستان  رییس جمهورایران صحبت کرده است و بستگی دارد که افغانستان از این پیش نهاد چگونه میتواند استفاده کند. 

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۱۰۸

انکشافات سیاسی –  نظامی افغانستان  در رابطه به داعش -  طالبان

ع. بصیر دهزاد

غده سرطانی داعش که همراه با تحریک، کمک و تشویق دستگاه های نظامی – استخباراتی غرب ، مقدم  برهمه  فرانسه، انگلستان و ایالات متحده امریکا در کشور سوریه ترزیق و رشد داده شد، در واقعیت امر یک بحران خطرناک منطقه وی را برای امروز و فرداهای ثبات و امنیت منطقه وی و بین المللی بخش بزرگ قاره آسیا به وجود آورده است. این پدیده همانند یک « چوچه ناخلف » است که آن پدر و یا پدران مرتکب عمل شنی، گریزان و در انکار اند و به حساب مد روز « خطر داعش » را از بلند گوهای شان صدا میزنند . این عاملین ، مشوقان و تمویل کننده گان داعش اکنون چنین نشان میدهند که گویا از خواب زمستانی بیدار شده اند و « کالی کشان»  میگویند که: « داعش خطر برای امنیت ملی ما است ».

خطر وسعت فعالیت های نظامی داعش  که در سوریه زاده شد و بطرف عراق ریشه دوانید، اکنون یکباره شاهراه مصوون استخبارارات پاکستان و همراهان بین المللی اش را پیموده ، به افغانستان راه یافت، بدون آنکه در داخل قلمرو پاکستان کدام مشکلی را برای امنیت پاکستان ایجاد نماید. اکنون خطر نفوذ داعش در کشور های شوروی سابق و چین هم به یک واقعیت عینی مبدل شده است.

جهت دیگر موضوع موقعیت در حالت تضعیف طالبان در افغانستان است که این داعش حیثیت «  سرخور» طالبان را به خود کسب نموده است. طالبان با آنکه حرفی به زبان نمیآورند ولی در وارخطائی قرار دارند زیرا دیگر آنها برای پشتیبانان اصلی شان ( پاکستان، عربستان سعودی، قطر ، انگلستان و تعداد دیگر)  به  « متاع یکبار مصرف شده» تبدیل گردیده اند. آن طالبان که در تحت حمایت دستگاه استخباراتی پاکستان ، عربستان سعودی، قطر و دیگران با غرور از زور ، خشن تهدید حرف میزدند ؛ و خود را در برابر دولت و دستگاه نظامی افغانستان  قوی  تر و با انظباط تر نشان میدادند، اکنون در برابر مذاکرات صلح قد خم میکنند.

طالبان که حمله بهاری سال ۱۳۹۴ (عزم) را در افغانستان تعین کننده میدانستند ، کدام موفقیت را بدست نیآورده اند که بحیث «  بگاژ زور و قدرت » به میزمذاکرات احتمالی بعد از ماه رمضان با خود ببرند و بر بنیاد آن چانه زنی کنند. جنگ های طالبان درهمه ولایات افغانستان بخصوص در ۹ ولایت های که بی امن ترین اند، تا کنون بی نتیجه برای طالبان و نشانه دست بالای نیرو های مسلح افغانستان در جنگ است. به بیان دیگر ناکامی طالبان در جنگ که با غرور و پیشبینی « موفقیت های بزرگ » آغاز شد، هم کنون قابل پیشبینی است. آنها در موقعیت  قرار دارند به مانند  یک ضرب المثل وطنی که میگویند : « پشت سر .....خر، پیش رو کوره آهنگری» . این بدین معنا است که از یک جهت طالبان در جنگ با نیروهای مسلح دولتی هم بیش از یک بازنده بیش نخواهند بود و هم  داعش در افغانستان به مانند « کلمرغ های گرسنه گوشت و لاشخور گوئی » در آسمان مناطق طالبان  در پرواز و چرخیدن اند.

بی علاقه شدن کشور های حامی طالبان نسبت به آنها، دست بالا و غیر قابل مقایسه نیروهای مسلح افغانستان در جنگ و ظهور پدیده داعش در افغانستان بلاخره طالبان و استخبارات پاکستان را وادار به آن ساخت تا اولین گام رسمی برای مذاکره با دولت افغانستان را بگذارند و حتا آقای مولوی حقانی در یک عکس یادگاری اش چنان دهان به خنده باز نموده است که قبلاٌ چنین خنده را « نا مناسب با شریعت محمدی» میدانست.

داعش هم دارد که خود درگیر منازعات درونی خویش شود. قرار گزارشات طرفداران البغدادی بیش از ۲۲ افراد مهم این سازمان جهنمی را به خاطر سازماندهی یک کودتا بر علیه البغدادی اعدام نمودند. دولت عراق هم برای اولین بار جراات نمود تا بیش از ۲۵ جنگجوی داعش را  به اعدام محکوم نماید. نیروهای جنگی داعش بعد از از دست دادن دو باره شهر موصل مربوط کردها به عقب زده شدند ، نیروهای جنگی سوریه و عراق هم موفقیت های را در جنگ در برابر داعش بدست آوردند.  اکنون با گذشت دوسال بحث داعش و « مبارزه علیه داعش  »  داستان های گرم و مصروف کننده را در میان دستگاه ناتو و پنتاگون و سنای امریکا  موضوع روز ساخته است.

چنانچه در بالا تذکر داده شد با آنکه بیشترین نیرو های جنگی داعش و طالبان در افغانستان خارجی های ڼ خوب تعلیمات دیدهة  اند ولی موفقیت های شان در داخل افغانستان چشمگیر نیست، خیزش مردمان محل در برابر هر دو گروه تروریست و قاتل و عامل سر بریدن های بیشمار بخصوص در کنر و ننگرهار نشان داده است که پشتیبانی مردم را نیز درآن حد ندارند که قبلاٌ بدان دلخوش و پیشبین بودند. هر دو گروه تنها در یک عمل شان برجسته گی و دست بالا داشته اند و آن هم وارد آوردن تلفات بیشمار مردمان ملکی ، کشتن مردان، زنان و کودکان با انفجار ماین های کنار سرک ها و سر بریدن اسیرا ن جنگی و موسفیدان قومی که با آنها همکار نیستند.

جالب و سوال بر انگیر است که سردمداران حکومات و سیاست مداران کشور های مانند امریکا و انگلستان با ضعیف شدن طالبان و قامت خم کردن شان به اولین مذاکره رسمی با دولت افغانستان ، چند شکست داعش در افغانستان، سوریه و عراق و تدارک کنفرانس کشور های عضد پیمان ڼ شانگهایةیکدمی موضوع مبارزه با داعش را با جدیت مطرح مینماید.

سفر غیرمترقبه جان مکین سناتور کهنه کار جمهوریخواه امریکا به کابل سوالات را در ذهن به وجود میآورد که چرا امریکا  یکبار دیگر مساٌله ادامه موجودیت عساکر امریکا در افغانستان و سهمگیری آنها را در جنگ با « داعش» مطرح میکند. این سناتور جمهوریخواه گویی می خواهد باز هم مانند دوره سیزده سال حکومت کرزی رشته های اصلی سیاست و راهبرد های کاری نظامی – سیاسی  امریکا در افغانستان را احیا نماید. در شرایطی که هنوز مقدمه مذاکرات بین دولت افغانستان و طالبان در شرف سازماندهی بود ، وی در سفر اخیرش در کابل اظهار نمود که : « باید در مذاکرات کابل با طالبان مشخص گردد که دولت افغانستان نباید با یک بخش طالبان وارد مذاکره گردد.

قبلاٌ  حکومت انگلستان نیز از حکومت افغانستان خواسته بود تا دولت افغانستان در پروسه صلح و مذاکره باید با دولت پاکستان مذاکره و همکاری نماید.

 داغ شدن سیاست ها دراطراف مسااله موجودیت داعش در افغانستان  و موضوع مذاکرات صلح با  طالبان در زمان متبارز میگردد ؛ که ایالات متحده امریکا و شرکای ناتو اش مساله خطر نظامی روسیه  برای امریکا و کشورهای عضو ناتوی اروپای شرقی را مطرح مینماید که در واقعیت یک تحریک جدید  و یک  زیگنال مبنی برتهدید علنی صلح و امنیت جهانی و احیای جنگ سرد  توسط امریکا به خصوص پنتاگون است. چنانچه  قوماندان عمومی نیرو های نظامی امریکا اخیراٌ این موضوع را نه تنها در یک کنفرانس مطبوعاتی مطرح نمود بلکه در مجلس سنا نیز به بحث کشانید.

تحرکات جدید امریکا ، تلاش گرفتن ابتکار جنگ با داعش در افغانستان و یک نوع وارخطایی پنهانی و شبهه گونه امریکا پس از ضربه خوردن داعش در سوریه، عراق و افغانستان  میتواند احتمالات زیر را در ذهن به وجود بیآورد:

-  سفر جان مکین به افغانستان مشابه با سفر وی در روز آغاز جنگ در سوریه میباشد که وی با تعداد از رهبران بنیاد گرا ی اسلامی منجمله البغدادی دیدار نمود تا جنگ نیروهای ضد دولت بشار اسد را نه تنها منسجم سازد و از جانب دیگر هرگونه همکاری های نظامی ، اقتصادی و سیاسی را به آنها وعده داد که بیشترین کمک را جبهه النصره بدست آورد و متعاقبا، از مجموع این نیروهای جنگی اکسترمیست اسلامی داعش بروز نمود. داعشی ها که با آسانی و مصوونیت از « گذرگاه »  پاکستان میگذرند و به افغانستان سرازیر میشوند و اکنون افغانستان و کشور های منظقه را در معرض خطر و تهدید جدی قرار داده است.

 

 

- امریکا میخواهد ابتکار مبارزه با داعش را در افغانستان بدست گیرد و استقلالیت نیروهای نظامی افغانستان را محدود تا موجودیت داعش را نه تنها در افغانستان طولانی و جنگ را تداوم بخشد، بلکه زمینه نفوذ داعش را در کشورهای مانند کشور آسیای میانه؛ روسیه و  چین قویتر و رهبری و اداره کانال های ارسال گروه های داعش را بدست گیرد و رقبای سیاسی و نظامی خود ( روسیه و چین) را در طویل المدت به انقراض و فروپاشی  مواجه ساخته و برای این هدف اش افغانستان را به حیث تخته خیز ولی به قیمت گزاف برای ملت مظلوم ما مورد سو استفاده قرار دهد.

وظایف مستقلانه و موفقیت های نیرو های وزارت داخله ، دفاع و امنیت ملی در ماه های اخیر به گفته جنرال امریکائی در کابل همه را شگفت زده ساخته است. نیروهای نظامی افغانستان از زمان که مستقلانه و با روحیه و مورال عالی جنگی وظایف شان را انجام میدهند ، نه تنها پشتیبانی بیشترین ملت را دارند  بدست میآورند و امیدها برای آینده با ثبات بزرگ ساخته اند ، علاوتاٌ ابتکار جنگ روز تا روز در دست آنها قرار میگرد. این نیروها از حالت دفاعی به جنگ های تعرضی گذار نموده اند .

 محاسبات مقایسه تلفات میان طالبان و نظامیان دولت ۱۰/۱ است یعنی طالبان با کشتن یک نظامی دولت مجبور است تلفات تا ۱۰ جنگجوی خود را بپذیرد و به قربانی دهـد. علاوتاٌ طالبان بیشترین مردمان ملکی را در جریان برنامه جنگی « عزم » شان قربانی ساخته اند.

- امریکا ممکن بخواهد تا با زمینه سازی ادامه جنگ اعلام ناشده در افغانستان و موجودیت فعال جنگی اش درکشورمظلوم ما زمینه فعالیت های استخباراتی بر ضد کشورهای همسایه را به راحتی سازمان دهی و با  بکارگیری از چهره های تطمیع شده در دستگاه دولت ماموریت های « ۰۰۷» گونه اش را سازمان دهد.

- در یک زمانی تنظیم های جهادی کمک، تسلیح و تجهیز شدند و میلیارد ها دالر به جیب های قوماندانان و تعداد از رهبران جهادی ریخته شد که حالا یک لایه « اشرافیت جهادی- تنظیمی »  را تشکیل میدهند. با به حاشیه رفتن تنظیم های جهادی ، طالبان عین وظیفه را به عهده گرفتند و متعاقبا، القاعده و اکنون داعش.  همه در بیشتر از سه  و نیم دهه جنگ اعلام نا شده را در برابر ملت مظلوم ما ادامه دادند. چهره ها و گروه ها یکی پی دیگری به مانند متاع یکبار مصرف شده ایجاد شدند، به اوج رسیدند و به اضمحلال مواجه گردیدند ولی جنگ تباه کن برای یک ملت مظلوم ادامه یافت وهنوز ادامه دارد.

ملت و مردم افغانستان که در طول بیش از سی و پنج سال جنگ بی نهایت آسیب دیده شده است و دارد جنریشن  دوم نیز به نسل آسیب دیده و آسیب پذیر مبدل گردد.

در رابطه با جنگ سی و پنج ساله افغانستان  در مقطع های مختلف ولی زنجیری همیشه یکی از سه فکتورهای عامل جنگ رول داشته است: فکتور ایدیالوژیک، فکتور دین و مذهب و فکتور  وابسته گی به بیگانگان یعنی  پیشبرد اهداف سیاسی ـ استراتیژیک بیگانگان. در دو فکتور اول همان گونه که ایدیالوژی ( مبارزه بز ضد استبداد و عقبگرائی و ایجاد حکومت دموکراسی ملی )  و یا دفاع از دین و مذهب ( دفاع از اسلام و جنگ بر ضد الحاد و حاکمیت کمونیزم) مطرح بوده است؛  ولی  مساله دفاع از ملت و مردم با فکتور ایدیالوژی و دین در یک هم آمیخته کی بوده است درحالیکه در فکتور سومی مساله  اهداف و منافع ملت ، مردم و دولت متبوعه مطرح نیست بلکه تنها منافع و اهداف بیگانگان سوال اساسی است که با  احساس ملی، انسانی – عاطفی  و حکم وجدانی بیگانه بوده و  ملت مظلوم  ما در برابر وجدان های فروخته شده و شخصیت های ضعیف و بی اراده قرار گرفته است. در هر دو فکتور اولی و دومی مساله دوستان و هموندان بین المللی مطرح بوده است که هر کدام دلایل و نقاط قابل دفاع خود را مطرح میکردند.

فکتور سومی که در دوره های قبلی نیزغیرمحسوس و تحت روپوشهای با ظاهر مشروع در وجود اشخاص و افراد عملاٌ  وجود داشت ولی در دوره بعد از موجودیت قوای ناتو در افغانستان  در دو بعد یعنی هم در دولت و هم در وجود اپوزیسیون در حالت جنگ متبارز بوده است. این فکتور از نخستین روز های کنفرانس بن ۱ آغاز و در دو دوره حاکمیت کرزی به اوج خود رسید. در زمان وی داشت که فعالیت های بیشبرد خدمات استخباراتی کشور های ذینفع در افغانستان به یک اصل قبول شده مبدل گردد.  با آنکه کرزی در دو سه سال اخیر دولتمداری خود « اکت گونه» مخالفت با امریکا و اهداف آنرا در روی صحنه سیاست داخلی و خارجی خود به تمثیل گرفت؛  ولی با مهارت خاص تلاش نمود تا با نزدیکی با طالبان نه تنها خود را بحیث یک چهره ملی تبارز دهد بلکه « در سدد پختن آش در همان دیگ زنگ زده شد » تا خود را برای دوره بعدی انتخابات قابل پذیرش سازد و گویا نشان دهد که یگانه کاندید و چهره سیاسی « ملی مشر » از قوم درانی برای اداره افغانستان بعد از ۵ سال آینده خواهد بود، حتا سفر کرزی به روسیه با هموند اش دوکتور سپنتا و پیشکش نمودن رول « کشور های همسایه » مانند روسیه و چین در مبارزه مشترک با داعش را مطرح نمود.  با در نظر داشت واقعیت های ۱۴ سال اخیر نمی توان این شک و گمان را نادیده گرفت که ممکن آقای کرزی به همان پروژه « بزرگ » که در راس دولت افغانستان قرار گرفت،  در ادامه همان پروژه خود را برای انتخابات آینده آماده خواهد ساخت.

نویسنده بدین باور است که برای حفظ منافع ملی افغانستان و مبارزه هدفمندانه و قاطع بر ضد داعش ضرورت یک « دولت مستقل و با اراده ملی، سیاست مستقل ملی در عرصه داخلی و خارجی و رهبران همنظر و مستقل و با اراده  ملی – وطنی » ضرورت اند که دیگر جامعه افغانی ما نباید تنها از بعد ایدیالوژی ها و اعتقادات دینی دیده شوند. به معهوم دیگر فرا ایدیالوژی، فرا دینی، فرا قومی و زبانی.

نویسنده با در نظر داشت مطالب توضیح شده فوق چند اصل ضروری را برای نجات ملت و مردم  دارای اهمیت جدی تلقی مینماید:

۱- بقا و موجودیت دولت غیر قابل تجزیه افغانستان، اصل دموکراسی موزون و واقعی برای مردم در گروه استقلالیت سیاست داخلی و خارجی افغانستان است. تاریخ خونین افغانستان این تجربه را نه یکبار بل چندین بار بدست داده است که مفاد و تضمین های برگشت ناپذیر در سیاست مستقل، اراده ملی و تمرکز اهداف سیاسی دولت در احترام به  اصل حاکمیت ملی و تمامیت ارضی  و موجودیت رهبران مستقل و با راده ملی نهفته است و اکنون این مساله به یک ضرورت حیاتی برای بقای ملت ، حفظ ارزش های قانون اساسی  و اخصاٌ مبارزه قاطع در قلع و قمع بیگانه گان داعشی و حمایت گران پس پرده آن است.

۲- دولت افغانستان با نیاز جدی به کمک های بین المللی باید بیشتر به رفع نیازمندی های نیروهای مسلح کشور و مسلح ساختن آنان با سلاح های مدرن هوایی و زمینی متمرکز گردد، نه اینکه یکبار دیگر وظایف  و ابتکار جنگ با طالبان و داعش بدست نیروهای خارجی باشد.

۳- دولت افغانستان به حفظ استقلالیت و عملی ساختن سیاست خارجی و داخلی مستقل نباید خود را در حالت اجبار و تحمل تحمیل پروژه های نظامی- جیواستراتیژیک یک دولت دیگر قرار دهد و برای بدست آوردن پول هرگونه شرایط طرف کمک را قبول نماید. نویسنده معتقد بر آن است که با اتخاد یک سیاست مستقل و قابل اعتماد ممکن دولت افغانستان بیشترین کمک های اقتصادی، مالی و نظامی را از کشور های دیگر  « بیشتر از یک کشور»  نیز بدست آورد. اکنون دیده میشود که تسلط  کشور های مانند امریکا ، انگلستان در روند مسایل اطراف افغانستان که بیشتر اهداف جیواستراتیژیک در منطقه دارند ،  نه تنها دولت افغانستان را در حالت یک گروگان قرار داده است بلکه ما را از دستیابی به کمک های ممکن بزرگ اقتصادی از کشور های دیگر در ایجاد « صنایع مادر »  احداث و احیای پروژه های  بزرگ عم المنفعه محروم ساخته است. نویسنده در این شک ندارد که راه دومی راه ترقی و انکشاف سریع برای افغانستان خواهد بود. بطور مثال ممکن همکاری های اقتصادی و ایجاد پروژه های بزرگ اقتصادی و تولیدی با کشورهای هند، برازیل و آفریقای جنوبی و احیای پروژه های عام المنفعه توسط روسیه و چین نیز زمینه ساز برای یک تجدید نظر بر روند های کنونی افغانستان باشد.

هدف نویسنده در آن است که حفظ روابط با همه دول و ملت ها با حفظ تساوی حقوق،  اصل منافع مشروع و متقابل بحیث بنیاد تهدابی حقوق و روابط بین المللی میباشد که افغانستان نیز جز آن و متعهد بر آن بوده است. دول مستقل نباید در روابط سیاسی و اقتصادی اش برای دول دیگر پاسخ گو باشد.

نظر بالا همچنان در را بطه با مذاکرات صلح با طالبان نیز باید مطرح نظر و عمل دولت افغانستان باشد.

۴- جای شک نیست که در واقعیت امر طالبان به چند دسته تقسیم گردیده اند و در جنگ های اخیر بعد از اعلام فصل جدید جنگ تحت عنوان " عزم" آن موفقیت  را که خود شان و استخبارات پاکستان پیشبین بودند، نتواستند و نمیتوانند بدست آورند. حالا دیکر نیروی طالب هم سطح مذاکره با دولت نمیتوانند تلقی گردد. ولی جهت دیگر موضوع در آن است که خواهی نخواهی دستگاه های استخباراتی کشور های زیربط و ذینع منطقه و خارج منطقه تلاش خواهند نمود تا گروهک های جنگی که آنرا در سالهای جنگ سرمایه گذاری نموده و تا به حال بخاطر بقای منافع و اهداف خویش حفظ و مصوون نگهداشته اند ، نباید چالش های جدید را در روند مذاکرات بعدی میان دولت و طالبان ایجاد نماید و چانه زنی ها برای نفوذ آنان در دستگاه دولت، اصل هدف  صلح و ثبات و انکشاف را  به « راه ترکستان» بکشاند.

۵- گروه های کوچک و میدان باخته مانند حزب اسلامی و دیگر گروه های کوچک نباید طرف میز مذاکره باشند بلکه آنها میتوانند با استفاده ازعفو عمومی سلاح را بر زمین بگذارند و در پروسه ساختن جامعه سهیم گردند.

۶- نویسنده بدین عقیده است که برخورد و دقت بر گذاشتن خواست ها طالبان و شرایط شان بالای میز مذاکره نباید به قیمت محدود شدن آزادی های دموکراتیک ، حقوق زنان و ارزش های جامعه مدنی و یا دادن مناطق و ولایات و ولسوالی ها برای اداره مستقیم آنها و تطبیق دساتیر طالبی در آن مناطق  تمام شود.

۷- از آنجائیکه داعش در افغانستان قویاٌ در سدد سربازگیری و سازماندهی پشبرد جنگ و نفوذ بر کشور های دیگر به قیمت بی ثباتی و ادامه جنگ در افغانستان میباشد، قاطعیت موضع دولت  و ارگانهای کشفی، استخباراتی، پولیس، اردو و ادارات حراست حقوق  باید پالیسی اختصاصی را روی دست گیرند. نویسنده تصویب یک سند تقنینی مبنی بر پیشبینی تطبیق اشد مجازات برای افغانان را که به صفوف داعش میپیوندند و محکومیت غیابی عاملان جنگ ، قتل  و بی ثباتی افغانستان را یکی از تدابیر ضروری در جلوگیری از وسعت فعالیت های داعش میداند.

خطوط و پلان مشخص برای مذاکرات و برنامه صلح در افغانستان باید قبل از همه در نظر خواهی نهاد های سیاسی  منجمله احزاب سیاسی و  آرای ملت گذاشته شود.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۳۰۷

روند شوم تسلیم افغانستان به پاکستان!

(با اسناد مسلم و اثباتیه ها و اتمام حجت های مکمل و فوق مکمل)

سلیمان کبیر نوری

 

یادداشت بامداد : نوشته دوست محترم جناب سلیمان کبیر نوری پژوهشگر پرتلاش  نشاندهنده عمق نگرانی وتشویش بزرگ شان  در برابر مداخلات وبرنامه های  ویرانگرانه پاکستان درکشورمیباشد. در بخشی از این نبشته میخوانیم : « ...حالا موضوع مهم مثلا نقد بر چگونگی کارکردهای این رهبر و آن رهبر، یا این حزب و آن حزب نیست یا آجندا های مسخره شورا های مرکزی و... و... و... احزاب به اصطلاح مترقی، ویا نقد از رمان ها و خاطرات، ویا  یادداشت های رورزانه و یادواره ها، یا تسلیت بازی ها و نوحه سرایی ها ....»  

بامداد ارگان نشراتی شورای اروپایی حزب مردم افغانستان به مثابه حزب چپ دادخواه و آینده نگر؛ با احترام و باور به تنوع دیدگاه ها این نظر همکار خوب تارنما را بدون کم و کاست نشر مینماید. در این جا سخن از «...اجندای های  مسخره شورا های مرکزی ... نقد رومان ها و خاطرات ... تسلیت بازی ها و...» میباشد ؛ که ما در بامداد از سرآگاهی و مسوولیت در برابر مردم و نهضت ترقیخواهی کشور نیز به بخشی از این مسایل میپردازیم. اگر روی سخن دوست عزیز تارنمای بامداد و یا حزب مردم افغانستان باشد؛ ازجناب شان صمیمانه  درخواست مینماییم  پرسش های مشخص شانرا با ما شریک سازند؛ تا  با تکیه بر دیدگاه ها و اسناد حزب مردم افغانستان به قتاعت شان بپردازیم.  شورای نویسنده گان بامداد

 

 

اوضاع پس از فتنه انتخاباتی و تقرر اشرف غنی توسط جان کیری به ریاست جمهوری؛ چرا اینگونه  به طرف تباهی و تسلیم افغانستان به پاکستان روان است؟

 

یک تکانه  

 ای رفیقان! عقل باید در بدن

  ورنه جان در کالبد دارد حمار

 درود بر شما!

 آرزومندم صحتمند و با عافیت باشید؛ خواستم «از درون بلا» فریادی برآورم.

 تلخ و خشن و زشت است.

 ولی لازم است، حیاتی و مماتی است.

 مهمتر از همه حکم عقل و وجدان یعنی تمامت انسانیت است!

اوضاع در کشور؛ وخیم ترین است.

همه تلاش ها و توطیه های جنگ کنونی که « آی اس آی » پاکستان را در آستانه تصرف شمال و غرب و مرکز کشور نیز قرار داده است و برهنه ترین همسویی امریکایی ها و انگلیس ها و دولت محصول کیری امریکا  و عربستان را به یکسو متمرکز کرده است جمع از سرگیری راکت پراگنی ها و دخالت های هوایی و هیلی کوپتری در جنگ از آن سوی سرحد و همه فتنه های صلح! «حاجی دین محمدی!» اشرف غنی... تسلیم تمام و کمال افغانستان به پاکستان و تصرف تمام و کمال این کشور توسط این، اسراییل دوم را تقریباً شدنی و اجتناب ناپذیر گردانیده است.

تنها نیروی مقاومت که تلاش های شیطانی و مافوق حیوانی برای ارعاب و پراگنده ساختن و از هم پاشیدن آن هم به شدت پلانیزه شده و عملا و آشکارا دنبال میگردد، خصومت ذاتی و روحی و روانی و ناشی از تجربه و آگاهی نسبی مردم افغانستان از ملیشه ها و عساکر بیرون مرزی و « ستون پنجم » پاکستان و خود پاکستان و تا حدی؛ از اجانب امپریالیستی میباشد که در اغلب مشمولان قوت های مسلح و امنیتی مان وجود دارد و  تا اندازه ای هم عجالتا نیروهای برخی مجاهدین سابق و متنفذان نظامی باقی مانده از مبارزات گذشته را شامل میشود.

واقعیت تاریخی این است که در لحظات جاری طیف های فراوان مردمان اصیل افغانستان در حالت قیام مسلح عمومی علیه پاکستان و عمال و جواسیس دولتی و طالبی آن قرار دارند و بیش از پیش به این قیام می پیوندند!

وقت موضعگیری و اتخاذ تاکتیک سازنده نیروهای چپ به دفاع از بقای وطن و مردم و فرهنگ و تاریخ و نوامیس است.

وقت آن است که دسایس دست اول هرچه قاطع تر و واضح تر افشا و همه آنانی که در خط ضد پاکستان قرار دارند، طرف حمایت و پشتبانی بی چون و چرا قرار گیرند .

وقت آن است که عزاییم* پاکستان و منجمله همانند آن تصریحات آقای « زید »  افسر آی اس آی که نیات و مقاصد پاکستان را بی باکانه برهنه ساخته و چندین بار در برنامه های شفیع عیار مورد تبصره و تحلیل قرار گرفته سیل آسا مورد افشا گری قرار گیرد.

حالا موضوع مهم مثلا نقد بر چگونگی کارکرد های این رهبر و آن رهبر، یا این حزب و آن حزب نیست یا آجندا های مسخره شورا های مرکزی و... و... و... احزاب به اصطلاح مترقی، ویا نقد از رمان ها و خاطرات، ویا  یادداشت های رورزانه و یادواره ها، یا تسلیت بازی ها و نوحه سرایی ها. موضوع  مهم افشای عزاییم و مهره های پاکستان در دستگاه حاکمه و درقوت های مسلح و امنیت و... و ... و انگیزه بخشیدن و ارشاد افغانها در نبرد بلافصل است.

موضوع مهم تکثیر و ساده سازی و پخش و تعمیم برنامه های ستلایتی و مقالات و تحقیق ها و آثاری است که سیر و پیاز دار و دسته ارگ نشین کنونی را از ابتدا تا کنون منظم و مکمل رسوا میکنند؛ کارستانی که حتی فیصدی کوچک آنرا چپی های مفشن ما نه توانسته اند و نه میتوانند انجام دهند و مانند پوچاق خربوزه نقد و تیار نزدیک پوز و دهن انقلابیون اصیل و رسالتمند! در یوتیوب و سایر قفسه های انترنیتی وغیره انترنیتی قرار دارند.

 موضوع مهم فریاد دکتر وحیدوحیدالله کارشناس مجرب و ارشد سازمان م.م. درامور حل منازعات منطقوی و جهانی (صرف نظر از اما و اگرها ) از میان آسمان خراش محیط بر عالمِ این نهاد جهانی؛ در برهنه سازی طالب و پاکستان و «برادران» شان است.

 موضوع مهم سانحه های امثال جلریز و وردوج و یمگان و المار و فاریاب و هلمند و غزنی و ننگرهار و در مجموع  شمال و متباقی مردم نشین های افغانستان است. موضوع مهم  اوضاع پیرامون شاهراه ها از جمله شاهراه سالنگ است!

موضوع مهم یکی بودن طالب و داعش و القاعده .... در ماهیت بد فرهنگی و بی فرهنگی و در وابسته گی ها و دراستراتیژی هاست!

موضوع مهم در معرض آزمون نهایی بودن چپ ها و چپول هاست که منحیث دستیاران نا آگاه پاکستان و امپریالیزم؛ موقف و موضع دارند!

در صورت ادامه لج و بلاهت؛ تاریخ؛ اینها را خایین ترین های ملی ثابت خواهد کرد نه حتا دزدان و قطاع الطریفان « بالفطره » و اشرار دیروزه را که بالاخره به هر دلیل عجالتا اندیشه و انگیزه ای برای مبارزه بر ضد پاکستان و عمال رنگارنگِ این شریر ترین دشمن ما افغانها دارند و عملا و علنا در سنگر اند!

مدخل یگانه و آزمون شده سیاست و مبارزه و حتا تنازع بقاست که:

«خود را بشناس و دشمن خود را بشناس؛ آنگاه در هر جنگ  پیروزی!»

موضوع مهم این است که مدعیان وطن و آینده و ترقی و مردم دوستی را ازاین مالیخولیا بدر آریم که «وقتی من نمیخورم و تصاحب نمیکنم بگذار همه چیز بسوزد و بپاشد! »

ای رفیقان؛ عقل باید در بدن      ورنه جان در کالبد دارد حمار

در اینجا توجه شما را به برخی از اسناد و مدارک متقن ویدیویی در مورد « میراث خوار استعمار» کهن انگلیس ـ کشور تحمیلی و هنوز بی تمامیت ارضی پاکستان و وحشی ترین نماد و مظهر «عقده حقارت» و عامل شرارت آن سازمان جهنمی « آی ایس آی » و «ستون پنجم» آن در درون قدرت و کشور معطوف میدارم:

https://www.youtube.com/watch?v=9YvubuQ

 ISI & Pakistan Perspective 2014 Afghanistan Presidential Elections by Shafie Ayar

https://www.youtube.com/watch?v=EI

Isi, Karzai, and USA by Shafie Ayar

https://www.youtube.com/watch?v=UY9LIs

Dr. Waheed Waheedullah: Taliban Mercenaries: Pakanistani Sponsored !

فقط در سه دقیقه

https://www.youtube.com/watch?v=-ByBhwts

 Waheed Waheedullah by shafie ayar

فقط در بیست ویک دقیقه

https://www.youtube.com/watch?v=CfRbKlw

Dr Waheed Waheedullah on Government & Cabinet Ongoing Crisis in

فقط در نه دقیقه

*عزاییم/ جمع عزیمه به معنی اراده  ثابت و موکد – و همچنان مراد از آن افسون ها و دعاهایی است که بر بیماران بخوانند.

خاطره: متوقعست در نشر و تکثیر این شیون دردآلود یک ملت و یک تاریخ و یک فرهنگ اهانت شده و در حال ترکه و تاراج و نابودی؛ به وسیله کلیه رسانه ها و به سایر امکانات همکاری و سهمگیری نمایید!

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۷۰۷

یافتن زبان مشترک راهی بسوی برآمد در جامعه

میرمحمدشاه رفیعی

احزاب وسازمان های دموکرات وترقیخواه افغانستان وعده ای از شخصیت های سیاسی طی سال های اخیر تلاش نموده اند تا درعرصه فکری ، سیاسی واجتماعی بعد از درس های که از شکست ها وپراگنده گی های که بر آنها تحمیل  شده است برآمد دیگری را غرض حضور فعال در جامعه و به منظور خدمتگزاری به مردم ومیهن  پرافتخار شان سازمان دهند .

برآمدی که متفاوت با گذشته و اما درادامه مبارزات ملی– دموکراتیک وترقیخواهانه کشور و نیز همراه با بخشی از مبارزات عدالتخوانه وصلح جویانه درجهان باشد .

نیروهای صلح خواه وعدالت پسند امروزی در جهان که متشکل از طیف وسیع از مبارزین راه حقوق و آزادی های انسانی حقوق اقلیت ها، زنان، جوانان ومبارزین راه صلح و ضد جنگ هستند چپ نوین را تشکیل داده آنانی که در مقابل نیروی های راست افراطی ومحافظه کاران وسایر نیروی های افراطی وجنگ افروز ونژادپرست مبارزه می نمایند.

نیروی های دموکرات وترقیخواه افغانستان باچپ نوین در جهان هم سوی ومنافع مشترک دارند. از اینرو احزاب وسازمان های دموکرات وترقیخواه کشور باید با گرفتن تجربه از موفقیت های چپ نوین در جهان وهمسوی شناخت از این نیروها  با برداشتن گام های عملی برآمد مجدد داشته باشند. سیمای چپ نو در قرن بیست ویکم جهانی دموکراتیک تر وشاد تر است وهم این ها اراده  ساختن جهانی را دارند که خوشبختی و شادی انسان مرکز اصلی وهدف اساسی آن می باشد . تکیه گاه اصلی تر قیخواهان امروزی درجهان نیروی کار اقلیت های جامعه ،جامعه مدنی و جنبش های اجتماعی است و دنبال تبعیض زدایی در همه عرصه ها هستند. چپ نو در سراسر جهان (یونان ، ترکیه ، هسپانیا ، برازیل ) در حال باز سازی خود وآماده برای گرفتن قدرت وحفظ آن میباشد .

ترقیخواهان جهان نیازمند بازسازی غرور واعتماد به نفس خود هستند وباید در جهت کنش سیاسی واجتماعی گام های محکم تر وحساب شده تر بردارند؛ بنیاد فعالیت وتفکر چپ نو تکیه براتحاد وهمبسته گی مردم، تبیعض زدایی ، دفاع از منافع مردم، نیروی کار، دموکراسی، آزادی وحقوق بشر است وبه این تفکرات وارزش ها ارتباطات جهانی را انسانی تر می کنند، آنها همیشه به سوی جهانی عادلانه و دست آوردهای بی شمار جهانی گام برمیدارند .

چپ نو میخواهد؛ برای این جهان و برای امروز وبرای زنده گی شاد و خوشبختی انسان قرن بیست ویکم گام بر دارد و میخواهد از شکست ها واشتباهات  درس بگیرد، و مبارزاتش را برای امروز و فردای بهترمتمرکز کند وبرای اینکه زنده وشاداب بماند باییست با تغیر نسل ها؛ فکر، نیرو و رهبرانش را نیز تازه تر و زنده کند  و نمی توانند در گذشته زنده گی کنند زیرا گذشته برای آنها محل کسب تجربه و درس آموزی از تاریخ است. نسل جوان در دنیای امروزی زنده گی میکند وباکمک وهمراهی آنها جامعه امروز وفردای کشورساخته می شود، نسل امروزی با اطلاع از سختی هایی که برنسل های پیش وجود داشت وباگرفتن درس از گذشته جایگاهش را در صحنه سیاسی جامعه بازسازی می نماید.

ترقیخواهان جهان با وقوف بر نارسایی های موجود و فرصت های بوجود آمده حداکثر استفاده را برای تشکل یابی اتحاد  و زنده تر کردن خود متمرکز می سازند، برای تحقق این آرزو کشور ما بیش از دیگران نیاز منداست تلاش های انجام داده شده در راه وحدت اگر چه تا کنون به نتایج د لخواه نرسیده وبسنده نیست اما از اینکه با جدیت ادامه دارد دست آورد ونتایج مطلوب در پی خواهد داشت  .

ما باورمندهستیم که چپ امروزی متنوع ومتکثر است وهر طیف از آنها حق فعالیت، مبارزه ، بازسازی، اتحاد و وحدت را در میان طیف های همسو باخود را دارد . واژه های چپ ترقیخواه و دموکرات اندیشه وطرزدیدی نیست که فقط در انحصار یکی از تشکیلات موجود در جامعه باشد هریک از نیروهای عدالت خواه وآزادی خواه این حق را دارد تا خود را در محک جامعه  ومردم از طریق عمل بگذارد زیرا در نهایت این مردم هستند که تصمیم می گیرند و انتخاب میکنند . از اینرو ضرورت سازماندهی ، یافتن زبان مشترک ونقاط منافع مشترک به میان می آید، زبان مشترک و منافع مشترک برای برآمد در جامعه امر ضروری وحتمی می باشد .

یافتن زبان مشترک همیشه امکان پذیراست ومبارزین راستین تنها با اتحاد و وحدت میتوانند  نیروهای شان را سازماندهی و فعال سازند زیرا صدای مبارزین عدالت خواه دریک حزب واحد و یا جبهه متحد پژواک بهتر و رساتر دارد تا در صفوف پراگنده ومجزا از همدیگر. یونان، ترکیه وهسپانیا نمونه های خوبی از همکاری ومبارزات مشترک چپ نو را به نمایش گذاشته وهمچنان از سال ها بدینسو چپ ترقیخواه در امریکایی لاتین با اتخاذ توافق برسرپروژه های ملی در سطح هر کشور به قدرت رسیده اند و از اویل قرن بیست یکم گرایش مردم امریکای لاتین به سوی احزاب اصلاح طلب ، پراگماتیست و پوپولست های چپ وانقلابی جلب گردیده است .

با به قدرت رسیدن نیروهای دموکراتیک وترقیخواه در امریکای لاتین زمینه همکاری میان این کشورها بیشتر گردیده است وهیچ نوع تهدیدی را متوجه کدام کشور دیگر نکرده اند، تمام این کشورها تلاش می نمایند تا از وابسته گی های سیاسی و اقتصادی کشورهای بزرگ رهایی یابند . در این کشورها قطب بندی های کاذب بوجود نیامده طبقه  متوسط جامعه همراه با طبقه کارگر وسایر اقشار وطبقات زحمتکش در تغیر وتحولات جامعه سهم می گیرند .

تجارب بدست آمده نشان میدهد که گام های بسیار بلند برداشتن یا از آخر شروع کردن فاصله ها را افزایش میدهد .

طرفداران وحدت باید بدانند که حداکثر خواهی در جهان امروز فرصت ها را برای برداشتن گام های مشترک با وسیعترین طیف های چپ تقویت نمی کند، بنابرآن بااگهی وشناخت موقعیت کنونی و پیروزی وشکست های گذشته باید بررسی گردند ودیده شود تابرای برآمد مجدد از چه امکانی میتوان بهتر استفاده کرد، برآمدی که آنها رابه مقام  تقویت کننده  تعادل وبرپاکننده ای عدالت و ایجاد کننده شانس های برابر ومدافعین راستین صلح در جهان ارتقا دهید.

چپ نو عدالت گستراست واز لحاظ فرهنگی مدرن و در صدد روشنگری جامعه می باشد وبدنبال عقلانیت جامعه و دولت است وباتقویت اخلاق وسنت های دموکرا تیک، جامعه را متحول وسالم میخواهد؛ از این رو چپ در قرن بیست ویک بدنبال جامعه آزاد وبهرمند از امکان تکثر آرا و رقابت مسالمت آمیزودر تلاش رفع تبعیض است .

چپ نو نمی تواند تنها منتقد حکومت باشد زیرا او دارای برنامه ویژه ایست که برای کسب قدرت در جامعه فعالیت مسالمت امیز وسیاسی می نماید . واما برای درک واقعیت ها نیاز به بررسی انتقادی از تجربه های تلخ تاریخی دارد وتنها با فهم پیروزی وشکست هایش میتواند گام های حساب شده به سوی پیروزی بردارد وبرنامه هایش وقتی بگوش مردم خواهد رسید که میان اشتراکات کوچک وبزرگ همآهنگی تقویت کننده ایجاد نماید . اتحاد و وحدت طیف های همسو براساس حداقل ها موجب تقویت وبرآمد مجدد چپ در جامعه خواهد شد.

چپ وترقی خواهان نمی توانند برای افتراق در میان نیر وهای دموکرات وآزادی خواه فعالیت کند، چپ در صورت پراگنده گی نیروهایش امکان رشد در جامعه را از دست میدهد .در بیان طرح ها و پروژه هایش فقط برای ثبت تاریخ سخن نمی گویند وبدنبال اجتماعی شدن واجرایی کردن طرح ها و پروژه هایش از طریق راهبرد های گوناگون وجدید امروزی می باشد. چپ نو میداند که سیستم نیولبرالیسم  در بحران ساختاری قرار دارد و وظیفه خود میداند تامبارزاتش را بر علیه این سیستم به اشکال گوناگون پیش برده وآنچه قواعد و ارزش های عدالت خوهانه ایجاب می نماید  وارد مبارزات مردم نماید.

چپ امروزی نیرویی است که در جبهه  کار ومزدبگیران و اقشار متوسط جامعه قرار دارد و برای آزادی و برابری میان زنان و مردان و آینده خوب برای جوانان مبارزه میکند؛ و مخالف بهره کشی فردی میباشد و ضمن اینکه از همه دستآوردها وشرایط نظام سرمایه داری استفاده میکند این نظام راپاسخ گوی نیازهای بشری نمی داند .

چپ نو همواره بدنبال تغیرات ساختاری محیط زیست است وبر علیه عوامل وپدیده های که محیط زیست را تخریب می نماید قاطعانه وپیگیر مبارزه میکند دفاع از محیط زیست سالم ونوسازی اکولوژیک همواره بخشی از برنامه ها و پروژه چپ می باشد. تقویه جنبش ترقیخوهانه چپ و اتحاد وسیع طیف های گوناگون آن در کشور ما باعث خواهد گردید تا وضعیت کنونی بسوی آرامش صلح دایمی وثبات تغیر نماید . اتحاد و همبسته گی وسیع  آنها باعث ایجاد یک پروژه ملی در سطح کشور و بوجود آمدن اعتماد وهمکاری میان جریانات دموکراتیک وآزادیخواه کشور خواهد گردید.چپ نو باهویت ملی و افغانی خودازهمه گرایش ها واقدامات دموکراتیک اپوزیسون کشور ومقامات دولتی باید حمایت نماید .

آنها باید با مبارزات پیگیر و قاطعانه در راه صلح جهانی ،حفاظت از محیط زیست ،حقوق بشر ، آزادی وعدالت اجتماعی ،گفت و گو تبادل نظر ، مصالحه ، نرمش وهمکاری باهمدیگر، رواداری، احترام به تنوع فعالیت ها وتوافق حداقلی فعالیت نمایند واز این راه خواهند توانست در جامعه جایگاه مناسب ومطلوب را احراز ومورد اعتماد وپیشتبانی همه جانبه مردم وملت شریف ما قرار گیرند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۳۰۷