بمناسبت گرامیداشت از ۸ مارچ روز همبستگی بین المللی زنان
درست ۱۰۸ سال قبل از امروز درهشتم مارچ زنان کارگر نیویارک در یک فابریکه بافنده گی ( نساجی) برای اولین بار به خاطر کسب حقوق شان به یک اعتصاب هدفمند دست زدند. این حرکت که سرآغاز یک مبارزه اجتماعی زنان به خاطر کسب حقوق مساوی شان بود ، در ادامه تحرکات مشابه به یک حرکت خود جوش زنان در مبارزه به خاطر کسب حقوق شان تداوم یافت وچنانچه در یک شعر معروف زمان ( نان و نسترن) بیان گردید، با پیشنهاد یکی از مبارزان اجتماعی از کشور المان ( کلارا زتسکین) در کنفرانس زنان سوسیالیست ( کوپن هاگن ۱۹۱۱) هشتم مارچ روز همبستگی بین المللی زنان جهان اعلان گردید که هدف بیسج توانایی زنان در مبارزه مشترک شان به خاطر کسب حقوق مساوی با مردان و مبارزه بر ضد تبعیض جنسی زنان در حیات اجتماعی بوده است. هشتم مارچ در سال ۱۹۷۸ از جانب ملل متحد به حیث روز همبستکی بین المللی زنان جهان به رسمیت شناخته شده شد.
این روز که در اکثریت کشور های جهان به خاطر ارجگذاری از مبارزه تاریخی زنان به خاطر کسب جایگاه وزین اجتماعی و تضمیمن های قانونی آن به تجلیل گرفته می شود و با محافل شادی آفرین استقبال می گردد، در کشور ماتم زده افغانستان لست ارتکاب جنایات بشری توسط بنیادگرایان عقبگرای قرون وسطایی و تسلط فرهنگ عقب مانده در سطح بربریت بر ضد زن و دختر افغان طولانی تر می گردد و کشور افغانستان ، به مانند سوریه، به ماتم خانه ارتکاب شدید ترین جنایات بر ضد انسان و انسانیت تبدیل گردیده که زنان « نصف وجود جامعه » بزرگترین قربانی این جنایات اند.
هنوز درد جنایت « بزرگ » در برابر جسد درهم کوبیده شده و سوختانده شده فرخنده شهید در دل ها تازه بود که رخشانه ای در زیر پارچه سنگ های وحشیان ، زیر نام دین و جهاد بر سر و روی و سینه این مظلوم در ولایت بادغیس کوبیده می شود. رخشانه که از زیر باران سنگ های سنگسار کننده گان فقط یک ناجی اش را مظلومانه صدا میزد که آن « مادر» بود ولی این مادر ناتوان می توانست به حالت مظلومانه دخترش فقط اشک بریزد. دختری دیگری باز به حکم جاهلان فی الارض در کندوز سنگسار می گردد، دختر خورد سالی دیگری در ولایت بلخ توسط ملا امام مورد تعرض و خشونت جنسی قرار میگیرد، دختر ۱۳ ساله در ولایت تخاز به مانند یک جنس در حضور صد ها مرد وحشی و تشنه غرایض شهوانی در معرض لیلام قرار می گرد ، بینی چندین دختر و زن جوان در ولایات مختلف وحشانه با تیغ بریده میشود. عمال وحشی داعشی – طالبانی در ادامه جنایات خوفناک و نا بخشودنی شان بر ضد ملت و مردم بی دفاع حتا با قتل و کشتار ژورنالیستان زن در شهرکابل دست زدند و مهرسیاه را بر پیشانی شان یکبار دیگر کوبیدند و صد ها جنایات دیگر.
تداوم نقض حقوق زن و ارتکاب جنایات شدید در برابر زنان و دختران افغان بدون شک ناشی از بقا و تداوم دولت فاقد اختیار و در عمق فساد فرو رفته افغانستان ، تسلط حکام بی اراده و نا کارا در ساختار های ارگان های محلی قدرت و اداره دولتی ، دستگاه ضعیف عدلی و قضایی در ولایات کشور و حتا زمینه سازی چنین جنایات خوفناک در تبانی با دستگاه های عدلی و قضایی و دیگر نهاد های حراست حقوق و مصوونیت اجتماعی و مدنی شهروندان صورت می گیرد.
تبلیغات سازمانیافه دلالان دین که از عقب میکروفون ها بر ضد حقوق زن و همه ارزش های قانون اساسی قانون مدنی کشور صورت می گیرد و در عمل جنایات وحشیانه ضد انسان و انسانیت و تبعیض جنسی را که ناشی از عقب مانده گی فرهنگی جامعه و تسلط روان مردسالاری اند، آگاهانه رنگ و روی دینی و مذهبی می دهند و هر باری با توحش و بربریت چهره ضد انسانی و ضد مدنی شانرا به نمایش میگذارند و تعرض به شرف و حیثیت و آزادی انسان را به خواست و بنیاد گرایانه خویش مشروع می دانند ولی در مقابل این عاملان وحشت، دهشت و بربریت با استفاده از فرصت های داده شده توسط حکام ضعیف و بی اختیار دولت و حکومت، قانون اساسی ، قوانین جزایی و مدنی و اعلامیه یی جهانی حقوق بشر و میثاق های ناشی از آنرا به اوراق سیاهی جنایات شان معاوضه می نمایند.
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا در این مقطع حساس مبارزات مدنی زنان و دختران را که محصول اراده و مسوولیت پذیذی زنان و دختران با عزت وطن و یک جهش بزرگ اجتماعی میداند ، از آن حمایت می نماید. تبارز اجتماعی و مدنی بزرگ زنان در حادثه قتل فرخنده شهید، به شانه کشیدن جنازه شهیدان وطن مانند فرخنده و ژورنالیستان تلویزیون طلوع ، ساختمان منار یادبود از حادثه قتل فرخنده و دیگر برآمد های سیاسی ، اجتماعی و مدنی زنان محصول شکل گیری جنبش های تغیر و تحول اند که نسل پر افتخار نوین و آینده ساز کشور یعنی نسل جوان علم بردار این جهش امید بخش اجتماعی است.
رهبری انجمن حقوقدانان افغان در اروپا ضمن اینکه خود را در این جهش سازنده اجتماعی زنان کشور شریک دانسته و از آن حمایت می نماید ، روز هشتم مارچ ، روز همبستگی بین المللی زنان را به همه زنان و دختران با همت ما در داخل و خارج افغانستان ، منجمله حقوقدانان هم مسلک ما و اعضای محترم انجمن حقوقدانان افغان در اروپا تبریک و تهنیت می گوید وتامین امیدهای بزرگ شان را در کسب و تحکیم حقوق کامل شان آرزو می نماید.
« زنده باد امید »
از ازحام این همه ظلمت بی عصا چراغ را هم از من گرفتند اما دیوار به دیوار از لمس معطر ماه بسوی در این خانه باز برگشتم . « پس زنده باد امید » .
در تحمل بیتاب تشنه گی، میل به طعم باران را ازمن گرفتند اما من شبنم به شبنم از دعای عجیب آب به پایان دریا رسیدم. « پس زنده باد امید » .
چراغ ها، چشم ها، کلمات، باران و کرانه ها را از من گرفتند، همه چیزرا حتا « نا امیدی » را.
« پس زنده باد امید »!
بااحترام
هیئت اجراییه
انجمن حقوقدانان افغان در اروپا
بامداد ـ اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۰۸۰۳
با نصرابوزید و «اصلاح اندیشه اسلامی» آشنا شوید
محمدعالم افتخار
بنیاد روشنگری «گوهر اصیل آدمی»
ما با شخصیت های حقیقی و تاریخی و یا اساطیری به گونه های مختلفی آشنا می شویم. بیش ترین و در عین حال بد ترین نوع آشنایی های مان همانا آشنایی با آنها در دوران طفولیت و کودکی و نوجوانی است. این موارد در واقع آشنایی به معنای شناخت و پذیرش به قسم آگاهانه و اختیاری نیست؛ تحمیلات و بارکردن هاست؛ حتا خوراندن است که توان دریافت قند بودن و زهر بودن آنها را نداریم؛ با این هم در ما اغلب « نقش کالحجر» می شود؛ به باور و ایمان مبدل می گردد و متناسباً حب و بغض نسبت به آنها و مدح و ذم آنها در ما ملکه و اعتیاد می گردد.
اما کم ترین و حتا نادرترین آشنایی ها هست که در پخته سالی و دوران گرم و سرد روزگار دیده گی صورت می پذیرد. این گونه آشنایی ها اغلب خردمندانه و با شناخت کامل تر و اراده و اختیار و عقل و منطق توام است و می تواند بسا بهترین و درست ترین و نیکو ترین باشد.
آشنایی من با شخصیت بزرگ و برازنده کم نظیر روشن بین و روشنگر معاصر« جهان اسلام » نصر حامد ابوزید حتا از گونه نیک و ارجح اخیری هم؛ متفاوت تر؛ متحقق گردید. من او را توسط مخالفان و منتقدان و حتا معاندانش؛ دریافتم و نخست سیل دشنام ها و تکفیر و تفسیق نسبت به او را مرور کردم و متعاقباً به ایرادات و انتقادات بسیار « دانشمندانه » و سرشار از صغرا و کبرا های منطقی و «عقلانی » در مورد اندیشه ها و آثارش رسیدم و هنوز حتا یک کتاب یا مقاله مستقل او را نخوانده بودم که خبر در گذشت نابه هنگام و جانسوزش را شنیدم .
درخبر افزوده شده بود که محاکم شرعی در میهن اش مصر او را به ارتداد محکوم نموده و حتا دستور داده بودند که خانم و شریک زنده گانی اش بر وی تحریم و ازش تجرید ساخته شود. این که سازمان تروریستی مرتبط به القاعده تحت رهبری ابو مصحب الزرقاوی در صدد قتل جهادی و ثوابی او برآمده بود؛ البته با توجه بر انگیزی کمتری این گزارش را کامل می کرد.
تمام تجارب تاریخ بشری نشان داده است که یک چنین شخصیتی؛ دیگر نمی تواند کوچک و کم ارزش باشد؛ بلکه مسلماً بزرگ و شاید بزرگ ترین است و شاید هم مبتکر و هادی و رهبر یک انقلاب است. بر همین مبنا من در تکاپو افتادم تا نصر حامد ابوزید و اندیشه ها و آثارش را دریابم.
ولی اینجا علی الوصف میل و اشتیاق نمی توانم درین گستره پهناور قلم فرسایی کنم. اگر من نصر ابوزید را توسط مخالفان و معاندان و دشمنان قسم خورده و تشنه به خونش شناختم ؛ آرزومندم شما او را به طریق خودش و اندیشه سترگ و با ابهتش به شناخت گیرید:
البته مقدور نیست که اینجا من همه آثار و افکار او را به محضر شما پیشکش نمایم. لذا برای مقدمه کتاب موجزومختصر ولی بسیار مهم و مبرم او « اصلاح اندیشه اسلامی » را به معرفی می گیرم.
ابتدا سخنانی از خود ابوزید در پیش درآمد کتاب:
« واقعیت این است که جریان بنیادگرا و انحصارطلب در اندیشه اسلامی، به ویژه پس از رخداد شوک آور ۱۱ سپتامبر بروز و ظهور رسانه ایِ بارز و حتا مسلطی داشته است. اما به عکس، تمرکز اصلی این پژوهش بر واکنش های ایجابی، آزاد اندیش و شمو لگرایی خواهد بود که در نوشته های متفکران مسلمان بر جای مانده است؛ متفکرانی که در پی بازخوانی و بازنگری سنت اسلامی -شامل متون اصلی اسلام، یعنی کتاب مقدس اسلامی یا همان قرآن و نیز احادیث پیامبر یا همان سنت ( قول و فعل پیامبر) بوده اند. بنابراین پرسش اصلی این پژوهش از این قرار است:
تا چه حد این متفکران آزاداندیش و اصلا ح گرا درگیر نوسازی راستین اندیشه اسلامی هستند؟ آیا آنها موفق شده اند تصویر منفیِ ارایه شده از جغرافیای تمدن معاصر توسط سلفی ها را به چالش بکشند؟
پژوهش حاضر با طرح این پرسش و تلاش برای تحلیل داده ها براساس آن، به اثر منفی سیاست های جاری ) اشغال عراق، مناقشه حل ناشده اسراییل - فلسطین و برنامه اصلاح تحمیلی نهفته در طرح « خاورمیانه بزرگ » ) اشاره دارد. شوربختانه، سیاست های جاری جهانی موجب شده است که سلفیه و افراطی ها و نیز رادیکال ها و بنیادگرایان قدرتی بیابند که پیشتر هیچ گاه تخیل اش را نیز درسر نمی پروراندند.»
این اثر پژوهشی که صبغه کاملاً جهانی و معاصر دارد به تصریح خود شاد روان ابوزید بسیار مدیون تشویق و پشتیبانی مالی و معنوی « شورای علمی سیاست گذاری دولتیِ هلند » است. پروفسور دان دی دونک؛ مدیر شورای سیاستگذاری علمی هلند در آنچه منحیث « پیش گفتار ناشر » درابتدای کتاب درج نموده تصویر زیبا و رسایی ازمحتوا و اهمیت زمانی و تاریخی آن به دست می دهد. توجه فرمایید:
« خیزش کنش گری اسلامی از دهه ۱۹۷۰ میلادی و اخیرا حملات تروریستی درغرب، موجب شده است که انحصارطلبان اسلامی و بنیادگرایی ) خشونت پیشه( دیگربار مستقیماً به صحنه عمومی کشیده شوند.
نتیجه آنکه اکنون برای بسیاری از غیرمسلمانان در صحنه جهان، فرهنگ اسلامی و دین اسلام با حکمرانی خودکامه، سنت های وحشیانه و رنج بشری پیوندی تنگاتنگ یافته است.
اسفناک است که این غیرمسلمانان در واقع با بنیادگرایان مسلمان در باب « اسلام واقعی » همداستان شده اند، مثلاً آ نها باور دارند که اسلام با مدرنیته، دموکراسی و احترام به حقوق بشر سازگار نیست.
نشان دادن اینکه « اسلام » و جهان اسلام چهل تکه ای رنگارنگ و پویاست، کار دشواری نیست. مُدل های اخیر بنیادگرایی صرفاً تکه های از طیف عام تفکر اسلامی تحول خواه و جنبش ها و روندهای اسلامی است. همچنین یافتن مسلمانان صلح جو، پیشرو و فعال اجتماعی در مسایل عدالت اجتماعی ، کثرت گرایی و برابری جنسیتی کار دشواری نیست.
بااین حال، یافتن کنشگران مسلمانی که ازتاملات نظام مند ونقادانه نسبت به سنت اسلامی، شامل متون اصلی اسلامی ( قرآن وسنت ) آگاهی مناسبی داشته باشند دشوار است.
نتیجه آنکه مفسران ظاهرگرا، چه ازمیان مسلمانان و چه غیر مسلمانان، مقاصد این مسلمانان فعال در عدالت اجتماعی، کثرت گرایی و برابری جنسیتی را رد می کنند با این توجیه که این مقاصد توهین به میراث )سطحی یا مدافعه جویانه( اسلام است.
متن حاضر، که توسط پژوهشگر برجسته مصری نصر ابوزید، به دعوت « شورای سیاستگذاری علمی هلند» نوشته شده است، دقیقا حاصل درنگ عالمانه درسنت اسلامی است.
این پژوهش نشان می دهد که اصلاح گران مسلمان از مصرگرفته تا ایران و اندونزیا تلاش کرده اند تا تفسیرهای سلفی و قشری از اسلام را خلع سلاح و بر روی ارز ش های اسلام « روشنفکرانه » و پویا تاکید کنند. بسیاری از افراد نسل های بعدی اصلاح گران مسلمان، اسلام جزم اندیشی را که رژیم های محافظه کار و خودکامه سیاسی از آن حمایت می کنند، رد می کنند؛ آ نها به جای این نوع از اسلام، اسلامی مدرن، معنوی و اخلاقی می خواهند.
متاسفانه، پارادیم مدرنیته به مثابه محصولی غربی و یکسا ن انگاری دموکراسی و حقوق بشر با غربی سازی؛ همچنان امر رایجی بیرون ازحلقه های فکری است.
صمیمانه امیدوارم که این اثر به گشودن محیط فکری امن، باز و انتقادی کمک کند، محیطی که در آن مسلمانان و غیرمسلمانان به یکسان به قدر کافی اعتماد به نفس داشته باشند تا از کلیشه ها و الگوهای فلج کننده فاصله بگیرند.»
بدین گونه به نظر نمی رسد؛ دیگر به کشدارساختن موضوع توسط ما نیازی باشد؛ تا عزیزان را به دریافت و خوانش و دانش این اثرمبرم ترغیب بیشتر نماید. لذا این شما و اینهم « اصلاح اندیشه اسلامی» شاد روان نصر حامد ابوزید نواندیش اسلامی والامقام مصری و جهانی؛ شامل:
پیشگفتارناشر ۱۱
پیشگفتارنویسنده ۱۳
۱. در آمد ۱۵
۲. دورهپیشازاستعمار ۱۹
۳. قرننوزدهم ۳۱
۴. قرنبیستم ۵۳
۴.۱ درآمد ۵۳
۴.۲ ظهور اسلام سیاسی ۵۴
۴.۲.۱ مصر ۵۴
۴.۲.۲ ایران و عرا ق ۵۸
۴.۲.۳ اندونز ی ۶۰
۴.۳ از اصلاح تا سلفیه ۶۳
۴.۴ مساله دولت اسلامی ۶۸
۴.۵ سیاسی سازی قرآ ن ۷۵
۴.۶ جدال فکری: قرآن به مثابه متنی ادبی ۷۷
۴.۷ نمونه ۱: اسلام فرهنگی در اندونزی: دموکراسی، آزاد اندیشی و حقوق بشر ۸۵
۴.۸ نمونه دوم: حکومت اسلامی در ایرا ن ۹۲
۴.۹ نتیجه ۱۱۲
۵.گزیده هایی ازآرای متفکراندرباب اسلام، شریعت، دموکراسی وحقوق بشر ۱۱۵
۵.۱ درآمد ۱۱۵
۵.۲ محمد آرکون: بازاندیشی اسلا م ۱۱۶
۵.۳ عبدالله نعیم: شریعت و حقوق بشر ۱۲۱
۵.۴ رفعت حسن و دیگران: خوانش شناسیِ )هرمنوتیک( فمینیستی ۱۲۵
۵.۵ طارق رمضان : اسلام اروپایی ۱۲۸
۵.۶ نصر ابوزید: بازاندیشی شریعت، دموکراسی، حقوق بشر و جایگاه زنان ۱۳۰
پسگفتار ۱۳۹
کتابنامه ۱۴۲
بامداد ـ اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۹۰۲
په هېواد کې دموکراسي او دموکراتان
نورمحمد غفوري
نن په هیواد کې د سیاسي فعالینو او د سیاست د مینه والو ترمنځ د ډیرو نورو مسئلو په لړ کې دا موضوع هم مطرح ده چې آیا د اوسنی اساسي قانون په رڼا او عمل کې په موجودو شرایطو کې په هیواد کې دموکراسي شته، دموکراتان آزاد سیاسی او ټولنیز فعالیت کولای شي او په اوسنی نظام کې د دموکراسۍ له پاره د مبارزې قانونی او عملي امکانات موجود دی؟
زما په نظر د هیواد د اقتصادی، ټولنیزو او کلتوری وروسته پاته شرایطو او د جګړې د دوام له په نظر کې نیولو سره نشو کولای چې په افغانستان کې دموکراسي د پر مختللو اروپایی هیوادونو له دموکراسیو سره پرتله کړو او په غربی مقیاسونو جوړه دموکراسي په وران او وروسته پاته افغانستان کې وغواړو؛ خو په هیواد کې د دموکراسۍ د بنسټ د ډبرې ايښودو هڅې روانې دي او د هیواد د نږدې تاریخ تر ټولو دورو څخه زیات په اوسنیو شرایطو کې د دموکراتیکو فعالیتونو او سیاسي او ټولنیزو سازمانونو د جوړولو له پاره د اساسي قانون په چوکاټ کې زمینه برابره ده. سره له دې چې جنګونه دوام لري او په دولتي ادارو کې فساد روان دی، خو د دولت له لوري د قلم، ژبې، مطبوعاتو، سیاسی فعالیتونو، مظاهرو او مېټنګونو آزادی شته او د ولسمشرۍ، پارلمان، ولایتی او ولسوالی شوراګانو له پاره په قانون کې انتخابات په نظر کې نیول شوي. اوس د ملی او دموکراتو ځواکونو په استعداد، ځواک، هنر او فعالیت پورې اړه لري چې له دې شرایطو څخه چیرته، څنګه او څومره ګټه پورته کولای اوپه کومه اندازه او چټکتیا د دموکراتیکو بهیرونود کمیت تر څنګ، کیفیت هم لوړولای شي؟
زما په شخصی تجربه د ظاهرشاه د پاچاهۍ په کلونو کې ډیر کسان په سیاسی فعالیتونو، مظاهرو او مېټنګونو کې د ګډونوال اومحرک په نامه ځورول شوی، ټکول شوی، مجازات، بندي او شهیدان شوي دی. نوی ځوانان له ښوونځیو او ځوانان مو له پوهنتونونو ایستل شوی او په سیاسی فعالیتونو کې د ګډون له کبله د تحصیل حق ترې اخیستل شوی دی. سیاسي ګوندونو عملا د برملا فعالیت رسمی اجازه نه لرله. د سردارمحمد داؤد خان د جمهوري نظام په زمانه کې هم وضعیت تر دې ښه نه ؤ. د داؤد خان له خپل دولتی حزب پرته د نورو ګوندونو فعالیتونه منع شوی ؤ. د افغانستان د خلکو دموکراتیک ګوند د حاکمیت په ټولو دورو کې (پر هیواد د شورویانو د نظامي یرغل تر مخ او وروسته) د سیاسی مخالفینو پر فعالیت محدودیتونه وضع شوي وو. ان تر دې چې د ګوند د داخلي فرکسیونی مخالفانو او د بیل نظر څښتنانو له پاره هم دعملی سیاسی فعالیت او د خپل نظر د ښکارولو اجازه نه وه او ډیر یې په بند او مرګ محکومیدل. د مجاهدانو د واکمنۍ په وخت کې خو اصلا د دموکراسۍ موضوع مطرح نه وه. هغوی نه له فکری لحاظه په دموکراسۍ عقيده مند وو او نه یې د دموکراسۍ دعوا کوله. د طالبانو د حاکمیت په دوران کې له یوې خوا د ځمکنۍ بشپړتیا د ساتلو او د شر او فساد ضد شعارونه مطرح او تر خپلې ولکې لاندې ځایو کې یې امن راوستی و، خو له بل لوری یې د اسلامی امارت نوی شکل را منځته کړی وو چې ټولنیزې اوشخصي آزادۍ یې محدودې کړې وې.
د بُن تر لومړي کنفرانس وروسته که د سیاسي ځواک په ګدۍ تر ډیرې اندازې وسله وال زور واکان، جګړه ماران او قومی او مذهبي ټیکه داران کښیناستل، خو دسیاسی نظام دعمومی چوکاټ د جوړښت له کبله د افرادو د آزادۍ او د سیاسي آزاد فعالیت له پاره په نسبی توګه ښه شرایط برابر شول. د حامد کرزي د حاکمیت په دوران کې که دی پخپله د سیاسي ګوندونو د فعالیت پلوی نه وو او له هغو یې ملاتړ ونه کړ، خو بیا هم موجوده نظام د سیاسی ګوندونو د فعالیت مخه ټینګه ونه نیوله. اوسنی ولسمشر محمد اشرف غنی بیا د دموکراتیک نظام د بشپړتیا او مدرن دولت د رامنځته کولو له پاره د سیاسی ګوندونو د غښتلتیا له پاره د شرایطو د برابرولو په پلوی نظر ورکوي. اوس نو په دموکراتیکو ځواکونو او سیاسی فعالینو پورې اړه لری چې څنګه له دې شرایطو د ځان او ولس په ګټه کار اخیستلای شي. دا په دې معنا نه ده چې ټول هغه داخلی او خارجی ځواکونه چې د هیواد په سیاست کې مسلط او اغیزمن دی، دموکراتان یا د دموکراتانو پلویان دی او یا د دموکراسۍ له پاره د مبارزې ژمنتیا لري. دهیوادپهسیاسيډګرکېدآزادوسیالیولهپارهدقانونيچوکاټاوشرایطوبرابرولاړیندي او په دې سیالیو کې دموکراتان او غیر دموکراتان د قانون په پولو کې د برخې اخیستلو حق لري.
څرګنده خبره ده چې په انسانانو کې د دموکراتیکو افکارو د غښتلتیا له پاره د افرادو شخصيآزادۍته اړتیا ده چې پخپله فکر وکړي، افکار یې سانسور نه شي او د ډیرو موجودو نمونو او امکاناتو ترمنځ پخپله خوښه، ښه موډل او مناسبه نمونه انتخاب کړي. د دموکراسۍ پلویانو او په دموکراتیک نظام کې د ژوند کولو مینه والو ته ښایی چې لومړی په فکری لحاظ او پخپل مغز کې آزاد فکر کولو ته چمتو شي، په هیوادنیو او سازمانی چارو کې پخپل آزاد فکر برخه واخلي او د نورو آزادیو ته هم د زړه له کومي احترام وکړي. دا باید ومنو چې په دموکراسۍ کې هغه کسان هم د ژوند او کارکولو حق او امکان لري چې په دموکراسۍ عقیده مند نه دي. ددې له پاره چې په یوه هیواد کې دموکراتیک نظام د دموکراسۍ په اصولو ښه وچلیږي، باید په کافی اندازه او د اړتیا سره سم دموکراتان او د دموکراسۍ طرفداران ولري چې د سیاست په تله کې یې وزن له غیر دموکراتانو زیات وي. د دموکراسۍ د ودې له پاره پرمختللې زیربنا، د هغې پر اساس را منځته شوې روبنا او لوړ ملی سیاسی شعور او ټولنیزې بیدارۍ ته اړتیا ده. د عیني شرایطو سربېره، د دموکراتانو روزنه، تنظیم او د هغوی د ظرفیتونو لوړول او په سیاسی مبارزه کې رهبري کول پخپله د مخکښو دموکراتانو او دموکراتیکو انستیتوتونو او سازمانونو دنده ده. دموکراسي په ټاکلو شرایطو کې د دموکراتانو په لاس او ځواک جوړیدای شی او دا بیا د غیر دموکراتیکو افکارو او اعمالو په وړاندې دوامدارې مجادلې او مقابلې ته اړتیا لري. غیر دموکراتان د دموکراتیک فعالیت له پاره شرایط نه جوړوی، بلکې په دموکراتانو د کار او فعالیت ډګر تنګوي. له غیر دموکراتانو څخه د دموکراسۍ د نه عملي کولو ګیله او شکایت سم او پر ځای نه دی او د دموکراسۍ او دموکراتانو درد نه دوا کوي. د دموکراسۍ د عملی کولو له پاره باید پخپله دموکراتان فعال او عملاً لاس په کار شی او د موجودو عینی او ذهنی شرایطو سره سم په سنجول شوی تدبیر ګامونه پورته کړي. یوازې پر نورو انتقاد کول او پخپله د عملي سیاسي ډګره ځان لرې نیول د دموکراتیکو خوځښتونو د لازمې تقویې له پاره کافي نه دي.
نن په هیواد کې د قانونی لحاظه د سوله ایزو آزادو سیاسی فعالیتونو د سرته رسولو امکان شته. ډیرو کسانو د کرزي د حاکمیت په وخت کې په دولتی چارواکو او پخپله کرزی باندې په بر ملا توګه ډیرې نیوکې کړی دی، چې له دولت او امنیتی ارګانونو سره یې سندونه شته. ځینو کسانو خو مخامخ په مجلسونو کې پخپله کرزي ته تر اندازې هم ډيرې تروې او تروشې خبرې کړې، خو د هیواد ولسمشر هغوی نه دی مجازات کړي. همدا څه موده مخکې چې د قندُز ښار د طالبانو لاس ته ورغلی ؤ، ان د پارلمان وکیلانو د ولسمشرمحمد اشرف غنی پر ضد هر څه وویل، ځینې د دموکراسۍ له نورمالو پولو هم واوښتل او ولسمشر یې په ملي خیانت تورن کړ. ولسمشر هرڅه وزغمل او په شخصی عقده یې له کوم چا سره بد وضعیت ونه کړ او جزایی ور نکړه. اوس نو راځئ چې فکر وکړو او له ځانه وپوښتو چې که داسې چلند له هر پخوانی ولس مشر یا پاچا سره شوی وای، د انتقاد کوونکي او تهمت ویونکي سره به څه ډول چلند شوی وو؟
ددې پرتلې څخه زما هدف دادی چې د دموکراتیکې سوله ایزې سیاسی او اجتماعي مبارزې مینه والو ته زموږ د ټولنې اوسنی سیاسي نبض پوره څرګند شی او د دموکراسۍ پلویان ددې شرایطو څخه د ګټې پورته کولو له امله خپل فعالیتونه سریع او منسجم کړی، تر څو چې افغانی ټولنه د دموکراسۍ او هیواد د پرمختګ په لور بوزي.
البته د ترقي او پرشاتګ په مبارزه او د دموکراسۍ او دیکتاتورۍ په جدل کې ټکرونه شته، توطیې جوړیږي او ترور وجود لري، خو اوسنۍ دولت پخپل لاس او مستقیمه توګه د کوم چا د سیاسی سوله ایز فعالیت مخنیوی نه کوی او نه یې شي کولای. د سوله ایز سیاسی فعالیت په بهانه د مخالفینو د نیولو، بندی کولو او مجازات بېلګې په نشت حساب دي. په پایله کې ویلای شو چې د افغانستان په داخل کې د سیاسی فعالیت او ګوندونو د جوړولو له پاره آزادي ورکړل شوی ده. اوس نو د دموکراتانو او پرمختګ غوښتونکو ځواکونو په قوت او مهارت پورې اړه لري چې له دې شرایطو څرنګه ګټه پورته کولای شی، څنګه ځانونه د سیاست مرکز ته راوستلای، د ملت ترمنځ د مسلط سیاسی بهیر د بدیل په حیث مطرح کولای او په کوم هنر او شېوه له خپلو ملی ګټو په سوله ایزه توګه دفاع کولای او پر دیکتاتورانو ډګر تنګولای شي!
دموکراتان باید پخپله د دموکراسۍ د بنستیزه کېدو، پراختیا او تکامل له پاره عملا او په جدي توګه لاس په کارشي، نه دا چې له غیر دموکراتو او ارتجاعي جګړه مارو د دموکراسۍ د نه پلی کولو په خاطر خپل وخت په نالښتونو او ګیلو تیر کړي او یا په انفرادي او شخصی قهرمانیو باندی ویاړ او اکتفأ وکړي. دموکراسي د ګډ کار هنر دی او په دموکراتیکو اصولو سیاسی او ټولنیزه مبارزه د ټاکلو اهدافو د پلویانو کلکتیفی او جمعي کار دی. دموکراسي د هدف په لوري منډه کې د ټولو مینه والو د آزاد او داوطلبانه ګډون او هماهنګۍ فن دی. د نړۍ د هیوادونو تاریخ ثابته کړې ده چې د دموکراتیک نظام جوړول د دیکتاتوری هغه نه ډیر ستونزمن کاردی، ځکه چې ددې تعمیر د هرې خښتې په ایښودو کې باید د ټولنې د افرادو اراده او تصمیم نغښتی وي او دا دهیواد د آګاه، بیدارو، روشنفکرو او فداکارو غړو په زیار او زحمت جوړیږی. په افغانستان کې که دموکراتیک ځواکونه په رښتینی دموکراتیک شکل منسجم شی، په قوی ځواک بدلیدای شي. زموږ په هیواد کې دیکتاتوران او په شاتګ غوښتونکي قوی نه دی، بلکې د ترقي غوښتونکو دموکراتانو تشکُل ضعیف دی، بې پلانه دي او ډیر ځلې د حوادثو په لکۍ پسې روانیږي. دا به تاریخی لویه غلطي وی که د افغانستان خلک او په ځانګړې توګه د هیواد روشنفکران او پرمختګ غوښتونکي ځواکونه له اوسنیو موجودو امکاناتو د هیواد د پرمختګ او د دموکراسۍ د تعمیم له پاره لازمه ګټه پورته نکړي.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۵ /۱۶ ـ ۲۹۰۱
صیانت اخلاق جامعه مستلزم آداب و رسوم پسندیده است
علم و آ د اب پسندیــده و اخــلاق نکو
جو هر آدمی و فضل خرد مند ان است
هرکه رانیست چنین گوهر پاکیزه سرشت
تا ابد خوار وستمد یده وسر گـردان است
عبدالوکیل کوچی
از خردمندی پرسیدم که زیبایی چیست ، گفت آنچه خوش آیند ودلپذیر باشد. با توجه به دیگاه ها ونظریات مشترک و متفاوت که از خواص ذاتی ، فطری واحساسی انسان ها منشا می گیرد و بر یکدیگر اثر می گذارد مانند تشخیص رنگ ها و تاثیر متقابل آن در ذهن انسان .
به همین ترتیب اخلاق و رسوم نیز واژه هایی اند که دارای تعاریف مستقل و باهم مرتبط . پس ببینیم که اخلاق چیست و رسوم کدام ها .
اخلاق بحث بزرگی است که در کتاب و مقال نمی گنجد واما خلاصه تعاریف اخلاق از نظر دانشمندان، اخلاق مجموعه صفات باطنی ، طبیعت و مزاج انسان است که با عوامل بیرونی متغیر می باشد. برخی ها به این باوراند که اخلاق شاخه ای ازعلوم انسانی ، موضوع مصادیق وارزشهاست و از نظر لغوی جمع خلق به معنای خوی ،طبع ،سجیه وعادت است اینکه نیکو باشد یا زشت مفهومی که در متن روابط اجتماعی خاص قابل تعریف است و متشکل از اخلاق فردی واجتماعیست . در رابطه با اخلاق وروابط ان با ادیان ، داستایوفسکی ،کانت ، ارسطو گویته وغیره نظریات گوناگون داده اند به قلم حسن معارفی پور، کارشناس اموراجتماعی ،اخلاق مسله پیچیده وبحث برانگیز از زمان های دور تا بدینسو مورد توجه ادیان ومکاتب بشری بوده است .
اگر اخلاقیات یک جامعه را با توجه بساختار های اقتصادی واجتماعی آن بررسی کنیم می بینیم که در کشور های کاتولیک گرفته تا اسلامی وسایر مکاتب فلسفی آن و مذاهب به طورعام وهمواره اخلاقیات طبقه قدرتمند را ترویج نموده وانسان ها را به تسلیم طلبی قناعت ناتوانی وحقارت وقبول وضع موجود بشکل ریا کارانه ومبتذل توصیه میکند . در حالیکه اخلاق از نظر مکتبهای سیاسی ، انعکاس واقعی از تمایل عینی اجتماعی در جامعه میباشد وبر عوامل عینی وذهنی استوار است واز امتزاج درونی وبیرونی فرد ظهور کرده آداب و رسوم به آن اثر میگذارد.
پس ببینیم که آداب چیست ؟ آداب جمع ادب وبمعنای آموختن علوم ودانشهای گوناگون که بفرهنگ عمومی نیز اطلاق میشود .ادب از فهم سرشار وادراک حقایق سر چشمه میگیرد که با اصول ومقرارات بستگی دارد . البته در بسا موارد اصول اخلاق مانند قدرت شجاعت سخاوت با آداب وسنن ملی فرق میکند وآداب اجتماعی از امورنسبی است که با اختلافات مخیطی فرق دارد ولی زشتی وزیبایی اصول اخلاق با اختلاف نژاد ها وملیت دگر گون نمی شود .برخی از دانشمندان معتقدند که رفتار ، آداب وسنن بعنوان فرهنگ شناخته میشود . درین رابطه دین با فرهنگ دو مجموعه ی که فقط در بخشی مسایل موارد مشترک داشته پس باید گفت که تعریف فرهنگ به عواملی که بزندگی انسانها معنی وجهت میدهد منطقی ترین سخن در تعریف این واژه میباشد .با این نتیجه که آداب ورسوم زاده وضع ذاتی فطری شرایط زندگی انسانهاست . فریدریش انگلس میگفت اگر انسان زاده محیط است پس باید محیط را انسانی ساخت .
در جوامع عقب مانده خاصتاً کشور عقب نگهداشته ما ، اخلاق ، آداب ورسوم نظر به ساختار جامعه متفاوت وحتا متضاد است . کشور ما که دارای فرهنگ وتمدن پنجهزار ساله میباشد در حال حاضر با موجودیت نظام ارباب رعیتی اخلاق ، آداب وسنن مربوط به طبقه حاکم در سرتاسر جامعه مسلط است .این سنن نا پسندانه ونابخردانه بشیوه محافظه کارانه وبا تبلیغات کاذب وریاکارانه از یکطرف مانع رشد وترقی جامعه گردیده از جانبی هم رسوم زیانباری را بشانه زحمتکشان کشور تحمیل نموده که در نتیجه آن غریب ،غریبتر وغني ،غني تر میشود. رسوم وعنعنات پیچیده نظام فرتوت فیودالی با داشتن ریشه در افکارمردم گاهگاهی نسبت به شریعت پیشقدم میشود که مقدم بر همه در مسایل عزا داری ومراسم خوشی مردم مروج است . قدرتمندان در مراسم عزا داری اعتبار وحیثیت خود را با مصارف گزاف ، نمایش ثروت وکمپاین قدرت در قصر های مجلل بنام شب سوم ، هفته ، جمعه ، چهلي ، ششماهه وسالانه با پذیرایی پر زرق وبرق مهمانان از حریفان خود پیشی میگیرند واین گونه عزاداری بیشتر به عروسی ونمایش
قدرت می ماند واما عزاداری غربا که فاقد توان وامکانات دراجرای رسوم وعنعنات پرمصرف میباشند از یکطرف مرگ عزیزان از طرف دیگر تحمیل رسوم ناپسند به تباهی وسقوط فامیل هامنجرمیشود.
واما مراسم خوشی ثروتمندان با امکانات عظیم مادی و برپایی جشن شادمانی وشاندار با مصارف گزاف برگزارمیشود . همچنان در آنجا باقدرت سرنیزه صدها دخت صغیر را در معرض خرید وفروش وازدواج اجباری قرار میدهند . واما مسله ازدواج در میان مستضعفان ومستمندان که اجرای عنعنات کمر شکن ورسوم ناپسند برای شان غیر قابل تحمل است سالها ی سال از تشکیل خانواده محروم بوده در سیه روزی وبی سرنوشتی بسر می برند. هرگاه تعدادی از جوانان که به اجرای آداب و رسوم ناپسند وکمر شکن تن در دهند اولاً در زیر بار قرض وفقر زمینگیر شده وثانیاً پس از عروسی در نتیجه فقر شدید خانواده وجدال زنان شوهری منجر به جدایی ، طلاق ، کشتن ، خود سوزی وفرار میگردد. در بسیاری خانواده ها دادن پول نقد تویانه و تعین حق مهر ومصارف گزاف کمر شکن عروسی ویا نام گذاشتن اطفال شیرخوار به فلان پسر، عقددخت صغیر، دادن دخت بنام « بد »و «بدلی » روزگار هردوطرف فامیلها را به چالشهای خطرناک روبرو مسازد که میراث شوم نظام خانخانی وارباب رعیتی میباشد .
علمای دینی هم نتوانستند در تطبیق ارزشهای شرعی علیه پدیده زشت رسوم ومصارف بیجا مقابله کنند اگراکثراً ملا ها وظایف حیاتی خود را بدرستی انجام میدادند سود وسلم اختلاس ، ارتشا ، غارت گری ، پرداخت پول نقد وگزاف عروسی ،حق مهر اضافی ، ازدواج اجباری ، گریز و فرار، قتل ، زندانی شدن ومحرومیت وجود نمی داشت .
ما دامی که ستاره اقبال مردم افغانستان با رویکار شدن نظام مردمی ، ملی ودمو کراتیک در آسمان ترقی وعدالت افغانستان تابیدن گرفت ، بر بنیاد آن داد وستد تویانه ومصارف گزاف عروسی و اخذ سود وسلم از مردم منع گردید و برای دهاقین زمین ، به کارگران کار ، به جوانان زمینه تحصیل وبرای زنان حقوق وآزادی اعطا گردید .حق معالجه وتحصیل برای همه رایگان وبرای اقشار ولایه های اجتماعی ، فرهنگی واهل کسبه امتیازات مادی ومعنوی داده شد. کارگران ، مامورین وملا ها، صاحب کوپون ومعاش شدند. طفل ومادر واقشار غریب مورد حمایت دولت مردمی قرار گرفت خدمات اجتماعی متوازن ومشارکت همگانی در دستگاه دولتی عملی گردید،وحدت ملی تحکیم یافت ، داشت افغانستان شاهراه ترقی وتعالی را می پیمود ولی خفاشان اسلام نما ومفتخواران جامعه ، ترقی وسعادت مردم را تحمل نکرده به بهانه دین ومذهب وبه دستور صادر شده از پاکستان ، سرنوشت خود را بدست پنجابی ها داده بر بنیاد آن جنگ نیابتی پاکستانی ها وحامیان بین المللی آنها بر کشور ما تحمیل شد وادامه پیداکرد که درنتیجه آن هست وبود وطن به خاک یکسان گردید ، آنان دهشت افگنان اجیر شده را را بنام القاعده ، طالب و داعش باسلاح مخرب تجهیزنموده وبا حملات انتحاری کشور ما را مورد تجاوز قرار میدهند که در نتیجه آن مردم مظلوم کشورقربانی حملات تروریستی ودهشت افگنانه آنها گردیده وبقیه در شرایط بد امنی فقر جهل مرض بیکاری بیماری وبی سرنوشتی دست وپامیزنند . دشمنان افغانستان با استفاده از جهل وعقبمانی در کشور بانفوذ عمال شوم خود بر حریم مقدس کشور ما ، اخلاقیات وآداب جامعه را مخدوش ساخته امراض نفاق ، تعصبات ومزخرفات را در بین جامعه سم پاشی میکنند . اصلاحات اجتماعی که وظیفه دولتهاست با ساخت وساز چند اداره نمایشی امور زنان وجوانان دردی را دوا نکرده بلکه در اثر بی مسولیتی وعدم رسیدگی دولت نا کارا ونفاق ملی ، جوانان کشور قربانی رسوم زشت نظام ارباب رعیتی وعنعنات ناپسند گردیده با بروز قضایای دلخراش فامیلی زمینه چور وچپاول مقامات حاکمه بیشتر شده فامیل ها را اولاً تاراج نموده وبعداً به جهنم می فرستند و در چنین شرایط غیر قابل تحمل ، گروه های عظیم جوانان جبراً خاک کشور را ترک نموده راهی دیار بیگانه میشوند .جوانان مهاجر با روبرو شدن به خطرات راه وکشاندن آنها به جنگهای نیابتی یمن وسوریه اکثراًجانهای خود را از دست میدهند . همچنان صدها هزار پناهجوی هموطن که در اثر فشار جنگ ونا امنی وبه جرم دوست داشتن وطن شان مجبور به مهاجرت گردیده اند ، اکثریت عظیم شان را ترقی خواهان روشنفکر ودادخواهان منورتشکیل میدهد . با حفظ احترام وحرمت به شخصیت های والای ایشان باید گفت که شووربختانه برخی از اینها نیز ترکیبی از همان آداب ورسوم ناپسند وعنعنات پوسیده نظام قبیله وارباب رعیتی را اینجا با خود حمل نموده اند که در اثر آن رسوم ورواجهای کمرشکن وعنعنات نا پسند برسرنوشت جوانان مهاجر ما سایه می افگند .
هموطنان عزیزمهاجر که مجموع دارایی مادی ومعنوی شان از دولت گذشته بجز کتاب وقلم چیزی نیست با افتخارتمام به پای خود ایستاده اند. چنانچه عده محدودی از شخصیتها ی مهاجربا مصروفیتهای گران ارج فرهنگی ، عده ی با اجرای وظایف در دوایر رسمی ، برخی بصورت انگشت شمار مصروف دکانداری و هوتل داری ، راننده گی و متباقی مهاجران از توزیع اخبار شروع تا آشپزی وراینیگون ویا اکثراً بیکار که تمام درآمدشان را لقمه نان شبا روزی تشکیل میدهد. با این حال از یک طرف تقاضاهای مکرر خانواده واقارب گیرمانده در وطن واز طرفی هم تطبیق عنعنات رسم و رواجهای بیجا وکمر شکن دامنگیر قشر جوان ما گردیده است . هر ماه وسالی که میگذرد مراسم عزا داری همانند رقابت های شدید وطنی و کمپاین نمایشی پرمصرفتر وسالون های پذیرایی مراسم عروسی بزرگترو قشنگ تر نسبت به سال گذشته می شود. کشوری که همواره درخون وآتش می سوزد و مردم فقیرکه پوست کچالو روی خاکستر های پسکوچه برایش میسر نباشد، دست زنان بیوه وبیچاره اش به کدیه دراز باشد ودخت صغیرش درداخل ویا خارج به لقمه نانی معامله شود ، عروسی های پرزرق وبرق ومراسم پرمصرف چه زیب خواهد داشت ؟ آیا نمیدانند که حج رفتن وخیرات های رنگارنگ وغیر ضروری در اروپا البته با توجه بشرایط فقر در وطن ما چه ار مغانی خواهد داشت ؟ گذشته از مصا رف بیحد درعروسی ، هفتی ، پایوازی وتخت جمعی ، سالانه وغیره تعین مبلغ گزاف تویانه وحق مهر بجز خراب ساختن خانه عروس وداماد چه میتواند باشد ؟ همینجاست که ملا صاحبان نیز در سکوت فرو رفته و از جمله هزار ویک مشکل اقتصادی اجتماعی سیاسی فرهنگی وخانوادگی فقط اکثراً وعظ خود را به بهشت ودوزخ متمر کز ساخته اند . در حالیکه عواقب چنین رسوم کمر شکن ورقابت های ناسالم ، فامیل های داماد وعروس را به پرابلمهای شدید روبرو ساخته سرنوشت شان را تیره وتار میسازد که با جدال زن وشوهر شروع و بعضاًبا طلاق ، قتل ، خود کشی وفرار، داستان عنعنات پوسیده فامیل های مهاجران افغان وهموندان به پایان می رسد .
درحالیکه ما امکانات بسیار زیاد برای رعایت فرهنگ زیبایی وشکوهمندی آداب و رسوم پسندیده داریم با یک نظراندازی به برادران ترک وایرانی ابتکارات بسیارسودمندی از آنها قابل درک وحرمت است که اگر ما چنین نمونه مثال هایی را در حصه خود تطبیق نموده با عزا دار ما با اعطای کمکهای غمشریکانه و با جوانان ما در مصارف عروسی با اعطای کمک های مادی ومعنوی سهیم باشیم . نگذاریم جوانان ما قربانی رسوم بیجا وعنعنات کمر شکن شوند . بیایید با مشوره های نیک ودلسوزانه متعهد ومسُولانه هموطنان عزیز خود رابجای رقابتهای ناسالم و رسوم مزخرف ماقبل فیودالی ، به سادگی بی آلایشی ومراسم بی تکلف وپذیرایی بی آلایشانه وصمیمانه همکاری کنیم واین وظیفه مقدس را بخاطر نجات فامیل های مهاجر هموطن ، بخاطر خوشبختی وبه منظور آینده بهتر جوانان وجلوگیری از کشت وخون ، جدایی وبربادی خانواده ها از خود شروع نموده تا عمق جامعه به پیش رویم .اگر از وطن خود دور هستیم با هموطنان عزیز خود نزدیک باشیم .
بامداد ـ اجتماعی ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۸۰۲
طرح برای رسیدن به صلح
داکتر آرین
علی رغم نظریات منفی و خصمانه نسبت به شکل گیری صلح در افغانستان و طرح های بی اساس و فریبنده، نگارنده با یک تحلیل عینی از واقعیت های اجتماعی و موقعیت سیاسی - نظامی افغانستان ناگزیر شدم تا حقیقت تحقق صلح را که در « خیالات خام » غوطه ور است از توهم و فرو رفتن بیرون آورده و تصوری واقعی بدهم و آنچه در گنجای عقل و درک من است توضیح نمایم و بنا به خواهش تعدادی از خواننده گان بخش اول « طرح برای صلح » کوشیدم تا واضح تر، روشن تر و مشخص تر به رسا کردن آن بپردازم.
به حقیقت پیوستن صلح در افغانستان معجزه نیست که انجام آن به نیروی خارق العاده نیاز داشته باشد، صلح واقعیت اجتماعی و سیاسی است که تحقق آن وجدان و ایمان، همت و اراده، صداقت و پاکی ، دانش و علم، دلسوزی و عشق نسبت به میهن و مردم را می خواهـد، صلح خفه ساختن صدای انفجار و محو عمل وحشیانه انتحار است، صلح به مثابه یک ضرورت تاریخی در افغانستان، پایان جنگ و برادرکشی است، صلح محو فساد، جنایت، خیانت، خصومت و بدبینی های ملی، منطقه وی و زبانی است، که تحقق آن نه یک رویا، بلکه واقعیت عینی و عملی می باشد و لی آنچه که بیشتر در این پروسه مهم است آغاز خوب می باشد می گویند « آغاز خوب نیمی ازانجام کار است » و این کار ضرورت به وجدان های پاک و باخدا، رهبران شجاع و آزاده، شخصیت های ملی و میهن پرست، به اراده سیاسی و خوشبینی به روند صلح و مصالحه را دارد، این آغاز کار را که من پیشنهاد می نمایم احتمالا پرسش انگیز خواهد بود لذا از خواننده گان گرامی تمنا دارم تا آنجایی که ممکن است پرسش های تازه خویش را به ایمیل آدرس که در پایان نوشته گردیده است لطف نموده تا دقیقا معلوم شود که به چه سوال پاسخ ارایه گردد.
از آنجایی که پیشنهاد نمودن، گفتن و طرح دادن ضرر ندارد و بیشتر ما را به تفکر و راه یابی و حل منطقی قضایا کشانیده و گذار را باعث می شود در بازنگری طرح قبلی، از « شورای هماهنگی » سخن را آغاز می کنم:
شورای هماهنگی
برای پاسداری از دستاوردها و تطبیق فیصله های مجتمع صلح و ایتلاف یعنی - شورای مصالحه ملی، شورای نظامی و کمیسیون روابط بین المللی و قانونمند شدن فیصله های آنان ضرور به ایجاد « شورای هماهنگی » تحت ریاست رییس جمهور افغانستان می باشد. وظیفه این شورا از یک طرف بحث و تصویب فیصله های مجتمع صلح و ایتلاف است و از جانب دیگر کنترول از عملی شدن فیصله ها و روند صلح و ایتلاف تا ایجاد دولت ایتلافی افغانستان می باشد.
شورای مصالحه ملی
نگارنده به این باور است که حل مشخص و مسالمت آمیز شرایط بغرنج کنونی افغانستان و رسیدن به صلح در مرحله اول با اعلان مشی مصالحه ملی و ایجاد « شورای مصالحه ملی» آغاز می شود، که گره گشایی کامل آن با تشکیل « دولت ایتلافی » تمام احزاب و نیروهای سیاسی در مرحله بعدی و یک گام بعد از آن صورت خواهد پذیرفت، اما مرحله اول مرحله نهایت ضروری برای شالوده ریزی جهت گذار از جنگ به سوی صلح بوده و تضمینی است برای حاکمیت ملی، تمامیت ارضی و اسقلال سیاسی افغانستان، اعضای شورای مصالحه ملی از تمام مردم افغانستان احزاب مترقی، شخصیت های مستقل سیاسی، سازمان های مدنی، اقوام و قبایل مختلف بدون در نظر داشت طرز تفکر و یا بینش سیاسی و مذهبی، ملیت و زبان شان با دموکراتیک ترین شیوه ها برجسته شده و از تمام آنانیکه به خاطر تحقق مصالحه ملی حاضراند تلاش و مبارزه نمایند دعوت می شود، آرمان مصالحه ملی آرمان صلح، برابری، عدالت اجتماعی در افغانستان است و طبیی است که این آرمان انسانی نمی تواند با نظریات کشورها و سازمان ها، منشور و میثاق های بین المللی که مدعی تلاش برای استقرار صلح در جهان و مبارزه علیه تروریزم است، در تضاد باشد، بلکه همگامی و همکاری نیروها و سازمان ها و کشورهای جهان می تواند در زمینه صلح و پیروزی مصالحه ملی افغانستان را کمک عملی و واقعی نماید.
چرا درمرحله اول اعلام مشی مصالحه ملی و ایجاد « شورای مصالحه ملی » ضروری است؟ نخست اینکه، کسانی که تا به حال در دولت سهم نداشتن و آرزوی خدمت به وطن و مردم را دارند، دولت امکان استفاده از تجارب آنها را حاصل می نماید،
دوم اینکه راه برای رسیدن به صلح واقعی هموار تر و دموکراسی بیشتر می گردد و سوم اینکه میان دوستان دولت و مردم و آنانیکه واقعا صلح می خواهند و دشمنان دولت و مردم و آنانیکه جنگ طلب و جنگ افروزند مرز نمایان و مشخص گردیده و از هم تفکیک می گردند و بعد از آن به « قاتل » و دشمن مردم افغانستان برادر خطاب نمی گردد و دست قاتلین از جان مردم کوتاه گردیده ، با جانی و جنایتکار مطابق به قانون اساسی افغانستان برخورد صورت می گیرد و چهارم: اعلام مشی مصالحه ملی متضمن محفوظ ماندن سرمایه ها و ثروت های تمام اتباع افغانستان بوده و مصوونیت سر و مال و جان همه ای مردم را تضمین می نماید و مجتمع مصالح ملی به باشگاه مبارزه مشترک برای صلح مبدل می گردد.
پنجم: شورای مصالحه ملی وظیفه دارد تا برنامه، وظایف و مسوولیت های شورا های مصالحه ملی را تدوین نماید. شورا های مصالحه ملی از سطح قریه تا به ولسوالی، علاقه داری، شهر و ولایت و در سطح کشور ایجاد می گردد. شورای مصالحه ملی مسوول نزد رییس جمهور و گذارش دهنده می باشد.
شورای ایتلافی
بعد از اعلام مشی مصالح ملی و تشکیل « شورای مصالحه ملی» برای دست یابی به صلح و امنیت پایدار در کشور باید « شورای ایتلافی» متشکل از نخبه گان واقعی هر حزب سیاسی و سازمان های اجتماعی و مدنی، اشخاص با تجربه، دلسوز، وطن پرست، صادق و ترقی خواه به طور مساوی و واقعبینانه تشکیل گردد، این شورا تنها دو وظیفه دارد اول تدوین طرح « دولت ایتلافی» تنظیم و تحکیم همبسته گی و همکاری میان تمام ملیت ها، زبان ها و مذاهب بر بنیان برابری و برادری و احترام متقابل در سرتاسر افغانستان و دوم تدوین استراتیژی نوین، علمی و عملی برای ایجاد و پایه گذاری دولت ایتلافی و تعیین شاخص های اصلی سیاست داخلی و خارجی دولت ایتلافی. « شورا ایتلافی » مسوول نزد رییس جمهور و گذارش دهنده می باشد.
چرا « شورای ایتلافی» ایجاد می گردد؟
اول ـ به خاطراینکه احزاب اسلامی وطالبی در بیست و پنج سال اخیر نتوانستند صلح و امنیت را به تنهایی در افغانستان بیاورند ،
دوم ـ دولت دارای هسته و اساس توده ایی شده، از پشتیبانی جدی احزاب سیاسی و شخصیت های واقعا با اعتبار سیاسی برخودار گشته و از کثرت طرح ها و نظریات علمی و مفید مستفید می گردد که راه را به سوی پیشرفت، صلح، امنیت و ساختمان یک افغانستان نوین و سربلند باز و هموار میسازد.
سوم ـ وظیفه طرح تشکیل و پیشنهاد دولت ایتلافی بدوش شورای ایتلافی است.
دولت ایتلافی
بعد از تشکیل «شورای ایتلافی » باید دولت ایتلافی که در برگیرنده ای تمام نیروهای سیاسی باشد ایجاد گردد و ضرور است تا این مجتمع متشکل از نماینده گان تمام نیروهای سیاسی، سازمان های مدنی و اجتماعی و شخصیت های با اعتبار سیاسی و فرهنگی در یک ایتلاف وسیع، صادقانه و منصفانه باشد و برای این کار لازم نیست تا دست به تشکیل دولت موقت زد، بلکه در موجودیت و رسمیت دولت موجود، رفتن گام به گام به طرف دولت ایتلافی کاملا امکان پذیر است، نو همیشه در بطن کهنه بوجود می آید.
چرا دولت ایتلافی ایجاد گردد؟ بخاطر قطع جنگ و خونزیزی، ترقی افغانستان، رفاه اجتماعی، شگوفائی فرهنگ های مختلف کشور و رسیدن به فرهنگ مشترک، نوشتن تاریخ مشترک و افتخارات مشترک، بازنگری خوشبینانه ای حوادث و وقایع تحمیلی و تصادفی چهل سال اخیر، تربیه و تعلیم نسل سالم و صحتمند برای آینده، تعیین سرنوشت میهن و مردم خویش بدست خویش، پایان خصومت های تحمیل شده قومی، زبانی و منطقه وی، زنده گی در صلح و خوشبختی مانند انسان های خوشبخت و اجرای آزادانه مراسم دینی و مذهبی مانند یک مسلمان پاک، صادق، راستگار بدون جنایت و دروغ، هاری از فریب و گردن بسته گی و خالی از کشتار بنام اسلام و استفاده از دین به خاطر تحقق سیاست های غیر انسانی و غیراسلامی و بلاخره به خاطر اینکه کشور افغان ها از خود افغان ها و افغان ها اختیار دار افغانستان باشند و دولت ایتلافی مظهر اراده و سهم توده های وسیع مردم در حیات اجتماعی و سیاسی و نماد پیکار مشترک تمام مردم افغانستان به سوی ترقی، صلح و ثبات دایمی گردد.
شورای نظامی
ب خاطر پیاده نمودن تصامیم و فیصله های « شورای ایتلافی » در بخش نظامی در داخل کشور ضرورت به تشکیل « شورای نظامی » است که از جنرال های با تجربه و افسران شجاع شامل ایتلاف از سه ارگان قوای مسلح افغانستان دفاع، داخله و امنیت تشکیل گردد، جنرالان و افسران شورای نظامی از تمام احزاب و سازمان ها و شخصیت های مستقل نظامی باشند، وظیفه شورای نظامی از یک طرف تحکیم استقلال، امنیت و تمامیت ارضی کشور است و از جانب دیگر تدوین تاکتیک و استراتیژی علمی و عملی به خاطر مبارزه و تامین صلح و ثبات دایمی و محو تروریزم و بنیاد گرایی می باشد. « شورا نظامی » مسوول نزد رییس جمهور و گذارش دهنده است.
چرا « شورای نظامی » ایجاد گردد؟
اول ـ به خاطری که از ناموفق ترین و پرفساد ترین وزارت ها وزارت دفاع، داخله و ریاست امنیت در ۲۵ سال اخیر بوده است ( منظور سربازان و افسران با شهامت قوای مسلح افغانستان نیست، بلکه رده های بالایی آن است!) و
دوم ـ اینکه شورای نظامی با ترکیبی جدیدی که ایجاد می گردد با استفاده از تجارب و امکانات خویش می توانند نیروهای نظامی وفادار به دولت و مردم را تنظیم، سوق و اداره، رهبری و روحیه دفاع از وطن و احساس و انگیزه خدمت به میهن و مردم را در میان منسوبین و سربازان قوای مسلح افغانستان احیا نماید و،
سوم: برای حراست از صلح و مصالحه ملی نقش شورای نظامی و نیروهای مسلح با تجربه در شرایط کنونی افغانستان اساسی و ضروری و تعیین کننده است.
کمیسیون روابط بین المللی
همچنان به خاطرعملی نمودن سیاست خارجی « شورای ایتلافی » ضرور است تا « کمیسیون روابط بین المللی » تشکیل گردد، وظیفه این کمیسیون پیروی از سیاست های واقعبینانه و صلح جویانه در جهت برقراری مناسبات حسن همجواری، کاهش تشنج در منطقه، تحکیم روابط دوستانه با تمام کشورهای جهان به خصوص کشورهای دوست و « دونر» و جلب کمک های بین المللی جهت شگوفایی اقتصاد افغانستان و بلند بردن نام و اعتبار افغانستان در صحنه جهانی می باشد. این کمیسیون باید از دیپلومات های با تجربه مربوط به تمام احزاب سیاسی شامل ایتلاف و دیپلومات های مجرب مستقل تشکیل گردد ، این کمسیون گزارش دهنده نزد رئیس جمهور است.
چرا « کمسیون روابط بین المللی » ایجاد گردد؟
به خاطریکه تامین استقلال و ایجاد برقراری صلح و ثبات دوامدار بدون اجرای سیاست خارجی مستقل و فعال و متناسب با نیازهای شرایط کنونی ملی و بین المللی مقدور و امکان پذیر نیست، آنچه تا به حال در سیاست خارجی افغانستان وجود نداشته است. باید خاطرنشان گردد که افغانستان به حیث عضو متساوی الحقوق سازمان ملل متحد حق دارد تا شکایات خویش را به شورای امنیت سازمان ملل برساند و کمیسیون روابط بین المللی وظیفه دارد تا همواره توجه تمام کشورهای صلح دوست جهان را به خاطر قطع مداخلات کشورهای منطقه در امور داخلی افغانستان جلب نماید و کمسیون جدید که با ترکیب عالی از دیپلومات های مجرب و با تدبیر ایجاد می شود توانایی آنرا خواهد داشت تا ازاین فرصت طلایی که شورای امنیت ملل متحد جهت مبارزه با تروریزم به وجود آورده استفاده اعظمی را نموده وبیشترین نفع را از قطعنامه شورای امنیت در مورد مبارزه با تروریزم و محو آن در افغانستان ببرند.
همچنان کمیسیون روابط بین المللی وظیفه دارد تا سیاست نوین خارجی را در شرایط مصالحه ملی و ایتلاف براساس منافع و مصالح تمام مردم، به منظور استقرار صلح، گسترش و تحکیم مناسبات دوستانه و همکاری های متقابل و مفید با تمام کشورهای جهان به خصوص با کشورهای همسایه به اساس اصول احترام به استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، همزیستی مسالمت آمیز و عدم مداخله در امور داخلی یکدیگر ترتیب کرده و تدوین نموده و به پیش بگیرد.
کمیسیون امنیت ملی
از آنجایی که در شرایط جنگ ستون فقرات قوای مسلح را سازمان امنیت تشکیل می دهد باین دلیل خواستم نقش ریاست امنیت ملی را در شرایط جنگ و مصالحه و ایتلاف، جداگانه توضیح نمایم به این اساس آنچه که به سودمندی میزان عملکرد « شورای هماهنگی » و تطبیق موفقانه ای فیصله ها و تصامیم مجتمع صلح و ایتلاف آن مربوط می گردد و اثربخشی کارکردها را تضمین می کند و نهایت مهم می باشد، آن: تعین رییس « امنیت ملی » افغانستان از جنرالان و شخصیت های نهایت با صلاحیت، با تجربه، مسلکی، پاک و صادق است، این شخصیت که از جنرالان وزارت امنیت دوران جمهوری دموکراتیک باشد بدون شک دولت به موفقیت های بزرگی نایل خواهد شد، چرا؟ به خاطریکه روسای امنیت دولت های مجاهدین، طالبان، و پانزده سال اخیر نه تنها موفق نبودند، بلکه خراب هم کردند، اما در مقابل جنرالان رژیم دموکراتیک درآن زمان صلاحیت، درایت، پاکی، صداقت و میهن پرستی خویش را ثابت نموده اند و آنچه که مهم تر است توانایی و امکانات تنظیم و جمع آوری کارمندان مخفی و احیای سیستم امنیتی دوران رژیم دموکراتیک را در داخل و خارج از مرزهای افغانستان دارند، آنچه که در شرایط موجود برای دفاع از منافع ملی، نبرد با تروریزم و مبارزه علیه فساد و بی عدالتی ها مانند آب و هوا برای مردم و دولت افغانستان ضروری است، می خواهم تاکید نمایم که اگر در شرایط جنگ و مصالحه و ایتلاف رییس امنیت ملی بی صلاحیت و یا وابسته به جای دیگر باشد نه تنها تمام عملیات های نظامی جهت رسیدن به صلح و ثبات و محو تروریزم و از بین بردن فساد، جنایت و بی عدالتی ها به صفر ضرب می گردد و هیچ گاهی به موفقیت نمی انجامد، بلکه خسارات جبران ناپذیر به دولت و ضربات سنگینی به روند مصالحه ملی، تشکیل دولت ایتلافی و پیروزی بر دشمن وارد می کند. حتما سوال در خاطر خواننده عزیز خطور می نماید که دادن صلاحیت زیاد به سازمان امنیت منجر به دیکتاتوری می شود، نه این طور نیست، سازمان امنیت شایسته و بیدار، صادق و پاک مدافع منافع ملی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی و دموکراسی است. سازمان بی صلاحیت که نتواند حتا امنیت شهروندان را تامین نماید به هیچی نمی ارزد و دموکراسی که از آن تروریزم سواستفاده نماید ارزش ندارد و آزادی بیان که تفرقه و خونریزی را دامن زده و از دشمن که « کاه است کوه بسازد » و تروریزم را تبلیغ کرده برضد منافع ملی بسراید، آن آزادی بیان نیست، بلکه وسیله و سخن گوی دشمن است.
***
حال که تصوری عمومی از طرح صلح برای افغانستان حاصل نمودید، تا گفته های ما در مرحله کلی گویی باقی نماند به طور خلص برای روشن شدن طرح لازم است به نکاتی بپردازیم که به بخشهای بالا ارتباط می گیرد و آنرا باز تر و آشکار تر می سازد.
در رابطه به شورای هماهنگی:
سوالی که وجود دارد این است که آیا « شورای هماهنگی » دولتی در داخل دولت است؟ جواب نه است، شورای هماهنگی تنها آنچه به گذار افغانستان از جنگ بطرف صلح مربوط می شود بدوش داشته و مسوول کنترول از جریان و پروسه تشکیل « دولت ایتلافی » است، بقیه پیشبرد تمام ساحات و بخش های دولت و حکومت مربوط به دولت موجود می شود، آشکار است که « شورای هماهنگی » تنها تا زمان ایجاد و تکوین « دولت ایتلافی » بخش از فعالیت های وزارت خانه های دفاع، خارجه، داخله و ریاست امنیت ملی را رهبری و در اختیارمی داشته باشد، زیرا کار و وظایف این وزارت خانه ها مستقیما مربوط به پروسه صلح و امنیت، مصالحه ملی و تشکیل دولت ایتلافی می شود.
در رابطه به شورای مصالحه ملی:
با در نظرداشت شرایط فعلی افغانستان و مشخصات ملی و عنعنوی و فرهنگهای مختلف و حوادث خونبار ۲۵ سال اخیر این ضرورت پیش می آید تا با همین دولت، همین حکومت و همین پارلمان دولت ایتلافی را ساخت، گذشته را فراموش باید کرد، یعنی عفو عمومی اعلان شود، وضع و چگونگی حالات طوری است که ضرورت و امکان اتحاد تمام نیرو ها هر روز آشکار تر می گردد و گره گشای بحران سیاسی و اجتماعی و اقتصادی افغانستان تنها وحدت ملی واقعی و تشکیل دولت ایتلافی است، اگرچه جمله پایین مضحک به نظر می آید، ولی چاره دیگر نداریم و فاجعه نزدیک است، بدین ترتیب بناچار باید قبول کنیم، هرکسی که هرچه خورده و هرچه برده و غنیمت گرفته از خودش باشد و مصوونیت شخصی و سرمایه های خصوصی باید تضمین گردد، اما بعد ازتشکیل دولت ایتلافی درمورد ناقضین قانون اساسی افغانستان اشد مجازات در نظر گرفته شود و با فساد، جنایت، خیانت و زورگویی مانند شرایط جنگی بی رحمانه بر خورد شده تا جامعه پاک و منزه شده اسلامی و انسانی گردد.
برقراری صلح و آشتی که از وظایف شورای مصالحه ملی است رابطه مستقیم با آوردن اصلاحات در وزارت ارشاد، حج و اوقاف افغانستان را دارد، وزارت ارشاد، حج و اوقاف و تمام سیستم و ساختار دینی و مذهبی افغانستان از مدارس تا مساجد و اماکن مقدس ضرورت به اصلاحات و روحانیون وطن پرست، صلح دوست، باخدا و باسواد را دارد تا مردم را به خاطر دفاع از وطن و وطن دوستی، در راه صلح و برادری، آشتی و دوری از جنگ و فساد تشویق نموده، و کار روشنگری اذهان مردم و دفاع از دولتی ایتلافی را به عهده بگیرند.
آوردن اصلاحات عمیق در بخشهای فرهنگی و برنامه های وزارت های معارف، تحصیلات عالی و فرهنگ از کار های مهم دیگر شورای مصالحه ملی است که صورت بگیرد تا تعلیم، تربیه و فرهنگ افغانستان جواب گوی زمان و شرایط نوین در جامعه باشد، سواد خواندن و نوشتن، تخصص عالی و فرهنگ مترقی ضامن صلح و ثبات پایدار در کشور است.
یکی از موانع عمده صلح و ثبات در افغانستان کشت و قاچاق مواد مخدر می باشد به این سبب بهتر است تا شورای مصالحه ملی از تجاران داخلی و خارجی مواد مخدر دعوت و جهت دست یافتن به یک فیصله نهایی که کشت و تجارت مواد مخدر شکل قانونی را بگیرد، به گفت و گو نشست. مفاد این کار در این است که اول از پخش و فروش غیرمسوولانه آن جلوگیری بعمل می آید و ،
دوم اینکه عشر و زکات آن به خزانه دولت آمده و از آن گروه های تروریستی مستفید نمی شوند و برای کشتار انسانها از آن استفاده صورت نمی گیرد.
در رابطه به کمیسیون نظامی:
جهت تسریع قطع جنگ و خونریزی و رسیدن به صلح سراسری در افغانستان ضرورت است تا از تمام منصوبین اردوی با تجربه، مسلکی و منظم حاکمیت دموکراتیک افغانستان که در بر گیرنده و شامل هزاران افسر و سرباز جنگ دیده و میهن پرست است دعوت به عمل آمده و در قطعات و قول اردوهای مختلف و مربوط در پهلوی قوای مسلح شجاع افغانستان تنظیم شوند و با توجه به توانایی های کادرهای مسلکی و مجرب و تحصیل یافته، اردوی افغانستان همزمان باید به سلاح های مدرن و متنوع هوایی و زمینی مجهز گردد. این عمل باعث می شود تا کمکهای نظامی فراوان را از چین، هند، آسیای میانه، ایران و روسیه گرفت، زیرا آنان به دولت فعلی که سخت بدنام در فساد و بنیاد گرایی است طوریکه لازم است کمک نمی کنند.
در پهلوی عساکر« کنترکی » و معاش خور باید جوانان واجد شرایط مکلفیت سربازی در قشله های عسکری و قول اوردهای قوای مسلح افغانستان جلب و جذب گردند یعنی مکلفیت عسکری دوباره احیا گردد، چرا؟ درقدم اول اشخاص بیکار و بی روزگار و بی تذکره که از افغانستان نیست و یا به میهن و مردم عشق و محبت ندارند افغانستان را ترک می کنند و در قدم دوم باعث ایجاد موانع برای گشت و گزار دشمنان وکاهش عملیات های انتحاری و بم گذاری ها میگردد و در قدم سوم افغانستان گام به گام دوباره صاحب اردوی مجهز و مدافع وطن می شود، اگر برای اعاشه و اباته آن بودجه نباشد، کشورهای همسایه مانند چین، هند، ایران، جمهوریت های آسیای میانه و روسیه حتما قسمت اعظم بودجه، معاش و معیشت آنان را بدوش خواهند گرفت، زیرا آنها در تحقق صلح و ثبات دایمی در افغانستان ذینفع اند.
در رابطه به کمیسیون روابط بین المللی:
مساله دیگری که به برقراری صلح در افغانستان ارتباط دارد و فکر همگان را مغشوش و تسخیر نموده است، مسئله صدور تروریزم و جایگاه و موقف پاکستان است، در شرایط حاضر تنها یک راه وجود دارد که از آن طریق تروریزم صدور، تمویل و تقویه می گردد، آنهم سرحدات افغانستان با پاکستان است و همواره دولت افغانستان، پاکستان را مسوول موجودیت تروریزم و اعمال تروریستی در افغانستان میداند.
وظیفه کمیسیون روابط بین المللی این است تا به مشکلات و حل سوتفاهمات میان افغانستان و پاکستان پرداخته و توجه و نیروی پاکستان را در مبارزه مشترک علیه تروریزم جلب نماید، زیرا تروریزم نه به پاکستان و نه به افغانستان رحم می نماید، کشور پاکستان که سالهاست لانه تروریزم است چندین مراتبه بیشتر از افغانستان آسیب پذیر تر و در معرض تجزیه و از دست دادن سلاح اتمی می باشد، زیرا در صورت اغتشاش و بی امنی ها در پاکستان شورای امنیت سازمان ملل مجبور به تصویب قطع نامه ای خواهند شد تا سلاح اتمی پاکستان را به یک کشور امن انتقال داده و یا نابود نمایند، در غیر آن بدست نیروهای بنیاد گرای طالبی و داعشی افتاده در آن صورت تمام سازمانهای تروریستی جهان صاحب و دارای سلاح اتمی شده و بشریت را هر لحظه تهدید خواهند کرد.
در مورد صلح با بخش از طالبان که خوب گفته می شود اگر بسیار خوشبین به آن باشیم این تنها می تواند بخشی کوچکی از مصالحه باشد و باعث صلح دوامدار و دایمی نمی گردد و افغانستان را از شر جنگ نجات نمی دهد، زیرا جای آنان را داعشی ها که نوع دیگری از طالبان است پر نموده و شریر تر از طالبان عمل خواهند نمود، و بسیار آرزو دارم و میترسم که زیر این « کاسه نیم کاسه ای » نباشد که با بازی با زمان و گذشتاندن وقت و فریب اذهان مردم زمینه را برای جابجا سازی گروهای اسلامی داعش در سرتاسر افغانستان مساعد سازند و هر زمانیکه به نیرو و امکانات خویش مطمئن شدند و شرایط را مساعد دیدن با یک حمله ای دولت را سرنگون وافغانستان را به لانه تروریزم تبدیل نمایند.
به این ترتیب تمام امید این طرح به یک آغاز بزرگ که به سرانجام یک صلح پایدار و امنیت سراسری در افغانستان و تشکیل دولت ایتلافی برسد بسته است به قول ناصرخسروبلخی:
نظامی به از بی نظامی اگرچه نظامی نگیرد مگر بی نظامی
به سوی تمامی رود بودنی ها به قوت تمام است هر نا تمامی
برای رسیدن به صلح و مصالحه و دولت ایتلافی این اصلاحات بنیادی و ضروری از عاجل ترین اقدامات یک دولت در حال جنگ است که اجرای موفقانه آن دولت را از جنگ بسوی صلح سوق داده و به سود اکثریت توده های مردم می باشد، پای مداخله ای خارجی را قطع، و دست فساد پیشگان و غارت گران داخلی را از جان و مال مردم کوتاه می نماید، دولت و حکومت از وجود دشمنانی که توانسته اند در تار وپود آن رخنه کنند پاک می گردد، میهن پرستان و مدافعین وطن فشرده تر و مبارزه نیروهای مختلف سیاسی و نظامی جهت محو تروریزم هماهنگ تر می گردد و دولت می تواند توطئه جویی ها، آشوب آفرینی ها و دسیسه چینی ها را به آسانی درهم شکسته و خلق بی گناه و بی دفاع افغانستان را از یورش ترورستان و دشمنان وطن و ترقی نجات دهد.
اگر این طرح و یا طرح عالی تر و عملی تر دیگربه خاطر تحقق صلح و امنیت دایمی و ترقی افغانستان، گوش شنوا نداشته باشد و بی پاسخ باند چه خواهد شد؟ به نظر نگارنده سه امکان موجود است.
١- به قول مولانا جلاالدین بلخی:
ما که کورانه عصا ها می زنیم لاجرم قندیل ها را بشکنیم
به این معنی که دولت حاضر است سر نوشت مردم را به « طالبی » بدهد، اما حاضر نیست تا با خلق و مردم خویش با آنانیکه واقعا صلاحیت علمی و سیاسی دارند در راه صلح گامی بردارد و دور یک میز نشسته و آینده افغانستان خوشبخت و مترقی را بریزد، زیرا این یک حقیقت است زمانی که زمامداران افغانستان خوشدلانه مصروف مذاکرات صلح اند، آنان عمال خود را جهت انتحار و انفجار داخل خاک افغانستان می فرستند و سقوط دولت را تدارک می بینند.
۲- به قول حافظ شیرازی:
چوبید بر سر ایمان خویش می لرزم که دل بدست کمان ابروئی است کافر کیش
به این مفهوم که دولت از خود هیچ گونه ابتکار و اراده ای به خاطر صلح، ثبات و امنیت ندارد، تنها تکیه به دوستان بین المللی خود داشته و به معجزه آنان چشم دوخته است.
٣- به قول شعرای نامدار و گرانقدر میهن ما سلیمان لایق یا بارق شفیعی که نمیدانم این دو بیت از کدام این دو شاعر گرامی است:
فردا زنده گیست رفیقان از آن خلق در اهتزاز باد پرچم رزمنده گان خلق
پرچم آزاده گان پرچم خلق است خلق پرچم نسل جوان پرچم خلق است خلق
آنچه گفته شد طرح بسیار جامع نیست ولی تصوری بدست می دهد اینکه دولت افغانستان برای عملی ساختن آن اقدام می کند یا نه و یا چه خواهد شد، پاسخش را آینده خواهد داد./
بازهم ازما گفتن است.
This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.
بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۶ ـ ۲۴۰۱