بایـد وحــدت کنیم!

آیا ما واقعا طرفدار همگرایی پایدار هستیم ؟

رحیم حبیبی

وقتی در ویران کده ما افغانستان عزیز همه جا جنگ ، نفرت ، کینه و تخاصم است . وقتیکه داروغه های سیاسی مان به سر مسله زبان ، قوم ، وهویت خویش به منازعه پایان ناپذیر، قد برافراشته و قداره بدست بروی همدیگر شمشیر می کشند . وقتی که سیاسمتداران دروغ گو و بی حافظه مان ، برای مردمش دروغ می لافند ، افسار می بافند و پالان می دوزند ، بدون شک درد و تالم و یاس آور است .

درسرای ماتم زده بنام افغنستان  افق همه تاریک است و از روشنی نه تنها خبری نیست بلکه افق های روشنی را در فراسورا نمی توان به تماشا نشست. وقتی همه  جا ودرهمه بیغوله های کشور سربازان ارتش ، این فرزندان با شهامت و تفنگدار وطن به انکه بدانند ، از کی ها دفاع می کنند و برعلیه کی ها می جنگند ، به قتل گاه ها  ، دسته دسته برده و سلاخی  می شوند. وقتیکه داروغه های  دین و سیاست از تعریف دوست و دشمن عاجزاند همه جاه سختی و رنج  مستولی می شود  و از آسایش نویدی نیست ، وقتی فکر و جسم انسان های دردمند ، رنج مند و تکیده ، به ویژه نخبه گان که ادعای وطنپرستی و مسوولیت پذیری را دارند ، دربرابر آزمون فرسایشی و اضطراب آور قرار می گرد و سراپا حقارت را احساس می کند ولی بازهم درین حالت ارامش و وقار خویش را حفظ کرده اما دراین جذر و مد زمان ، در برابر همه تالم درد و سختی ایستاده گی نموده  و به دیگران امید ،  زنده بودن و اینده را نوید می دهند بدون شک آنها صاحب ایمان بزرگ هستند. ایمان برای پیروزی ،  بهروزی و نجات کشور از این مخمسه.

به باور من یکی از تلاش های جدی و جانفرسا که درین سالهای  پسین به ویژه  در بهبوبه های اخیر ، یاران و هم فکران ،  و همه آنهایی که بارمسوولیت عظیم تاریخی ،  در رگه های تارو پود وجود شان در تپش مستدام است ،  براه انداخته اند ، همگرایی و هم دیگر پذیری برای ایجاد یک حزب بزرگ سراسری که خوشبختانه درداخل کشور این پروسه چنانکه همه وقوف داریم به شدت آغاز یافته و دارند کاررا به ستیغ پیروزی رسانیده و مسوولیت بزرگ تاریخی و ماند ه گار در برابر آرمان های به خاک نشسته مردم افغانستان را ، ادا نمایند .

تفاهم و همگرایی لازمه حیات سیاسی است بحث همگرایی در همه ابعاد  آن در بهبوبه کنونی یکی از داغ ترین بحث های جامعه بحران زده ماست . درین جامعه همه چیز از بیخ بن ویران شده است . همه می دانند  نه آن ساز و کارهای اجتماعی دیگر وجود دارند و نه آن  سازمان های بهم پیوسته و منظبط گذشته . در چنین وضع مردم از نبود یک پیشاهنگ واقعی و مردم سالار رنج می برند ، توده های میلیونی بدون پیشاهنگ هیچ کاری را  انجام نخواهند  داد.

برای دریافت و نشانی کردن راه های جدی در راستای اعتماد سازی ، همراهی و همدلی اشتراک نظر و یا عمل و مولفه های دیگر ، بسیاری از شخصیت ها صاحب نظر و صاحب پندار برای همگرایی پایدار و استوار در چندین دهه گذشته با نوشتن ، مقالات ، تحلیل ها و حتا ایجاد اتاق های پالتکی بحث های مفید ، سازنده  و همه جانبه را  در توالی و امتداد  زمان براه انداختند اما به علت ناپایداری و استمرار در طرح های شان از یکسو؛ و نداشتن تعاریف معین از اهداف شان در سوی دیگر ، این بحث ها  نه تنها نتایج ملموس و پر باری را از خود بجا نگذاشت ، بل بدون نتیجه پایان یافت وحتا در بعضی  جا ها دسته جات جدیدی را عرض وجود دادند  .

چرا چنین شد ؟ آیا عوامل شکست ، افول و فرود چنین گفتمان ها ، گاهی به پنجه کنکاش و گفتمان های جدید کشیده شده است . بدون شک تحلیل گران و دانشمندان و انهایکه از منظر ریالیزم جامعه افغانی همه این مسایل را مورد مداقه و پژوهش قرار داده اند ، اما درین بحث شاید چند مسله غایب بوده و فقدان همین چند مولفه باعث و برهان این بوده که استطاعت همدیگر پذیری را در خود سراغ نداشته ایم. استدلال های مختلفی وجود داشت اذهان همه طیف های فکری را چنین دسته بندی می کنم. ما تا زمانی روی خط فکری به صورت واحد و یگانه عمل نکنیم ، نمی توانم همگرایی پایدار داشته باشیم .اما درین مرحله حساس که وحدت شکل یافته و سازمان های سیاسی مان همه بهم مدغم شده اند ،  خط فکری  بدون کمترین شبه ، یکی از پایه های و محمل های اساسی برای ساختار آینده و مبارزه متفق و بهم فشرده مان ، امر حیاتی است  ، آنچه که امروز حکومت وحدت ملی را دچار تشتت و پراگنده گی و شکست و ریخت نموده همین  چند گانه گی خط فکری شان است .  یعنی فقدان خط فکری واحد. ما باید از گذشته مان  بیاموزیم .  خط فکری اساس کار و اساس ساختار یک سازمان سیاسی را تشکیل می دهد ما باید بدانیم که برای افغانستان چه می خواهیم و این خواست را با کدام عناصر ، با کدام میتود و با کدام کنش می توانیم به موفقیت برسانیم  و این عمل قطعا  بعد از وحدت الزامی است. کار یست که باید دراتاق فکر تنظیم گردد. نه در جای دیگر .

برای این امر ما باید به تعاریف بسیار از واژه های سیاسی دست یابیم  و برای همگرایی در تعاریف این واژه و اصطلاحات ، ناگزیریم  وارد بحث ها و گفتمان های ،  جدی شویم مثلا ما باید روی اهداف تاکتیک  برنامه باهم تبادل نظر کنیم تا یک مقدار روی اصول اساسی ما بهم برسیم . یا مشخص تر:

استراتیژی حزب باید معین باشد،

تاکتیک حزب روشن باشد،

برنامه و اساسنامه ما باید مطابق به نیاز و خواست زمان تنظیم یافته باشد نه بر مبنای و قواعد ساختار های کلاسیک و کهنه گذشته،

ما باید رهبری با کرایزما ، عمل گرا و با شهامت را سراغ کنیم ،

ما باید به ضرورت های جامعه پاسخ گو باشیم مثلا مشکل افغانستان .

درحال حاضر به چه ضرور ت دارد به گونه الگو :

ـ امنیت

ـ مبارزه بر ضد فساد

 ـ حل  معضل  بیکاری

 ـ حل مساله جنگ  

ـ حل  مساله ملی

ـ مناسبات بین المللی .

این تضاد ها باید پیدا شود. این کار یکنفر و یک شبه نیست . ما باید بدانیم که جامعه به چه نیاز دارد نه اینکه ما چه میخواهیم .

در جامعه تضاد های اصلی را دریابیم . انها را نشانی کنیم روی آنها بحث های طولانی را براه انداخته نتیجه گیری کنیم وموضع خود را نسبت به این تضاد ها روشن بسازیم نه مانند عده زیادی از احزاب سیاسی در جامعه کلی گویم کنیم .

همه ما می دانیم که یکی از تضاد های اصلی در جامعه حل مساله ملی است این مساله واقعا به معضل بسیار پیچیده تبدیل شده است ایا می شود به ماست مالی های چون گذشته به حل این مساله پرداخت. به نظر من این یک مشکل جدی است ما باید در برابر حل این مساله تعریفی روشنی داشته و عمل روشنی داشته باشیم .

یکی از معضل دیگر در میان احزاب چکیده از احزاب قدیم بحث حمایت و یا مذمت رهبران گذشته است بسیاری ها از نام این رهبران بهره برداری سیاسی می کنند بحث بر اسطوره سازی ، موفقیت ها ، خوبی ها و اشتباهات شان برای ما  نه تنها هیچ نتیجه را بدست نم یدهد ،  بل ما را بیشتر از پیش پراگنده می سازد من نمی گویم که برعملکرد های آنها  و گذشته حزب ، بحث صورت نگیرد ، ابدا چنین اعتقاد و باور را ندارم ، این بحث است که اتاق فکر حزب در مورد آنها نظریه واحد را ارایه نمایند تا ما را از شر رهبر پرستی نجات دهند .

من معتقد بدین هستم که بحال نگاه کنیم تا آینده را بسازیم .

مساله دیگر مسله فکر ماست ما تا باهم فکر واحد نداشته باشیم ابدا باهم به صورت ارگانیک یک جا نخواهیم شد به گذشته نکاه کنید این معضله را حل شده درخواهید یافت

بحث فکر را بازهم اتاق فکر حل خواهد کرد ما نیاز داریم که دانشمندان، سیاست مداران و اهل علوم سیاسی ما درین باره بحث را به راه اندازند و خط فکری حزب را معین سازند . این بدین معنا نیست که چند تا کارمند سیاسی دراین باره تصمیم اتخاذ نمایند این بدان معناست که مجموعه خرده اطلاعات  از درون جامعه و از رده ها و لایه های پاینی حزب به بالا،  انتقال  و آن ها در آن جا به روی خواسته و نیاز های جامعه مسایل را به کنکاش برده و تحلیل نهایی را برون دهند .

حزب باید با گذشته خود دید نقادانه داشته باشد و گذشته مان بایست از زیر تیغ برنده نقد عبور داده شود .  برای اینکه نتیجه گیری از اشتباهات و خطا های گذشته معنی مذمت و توبیخ را نه ،  بل عزم  ها را جزم تر و خلل ناپذیر تر میسازد ، نقد برای عبرت گرفتن و دروی جستن از خطا های گذشته است .

وده ها پندار و نظریات که در درون هر کدام حرف و حدیث های وجود دارد که در حقیقت همین ها سولات جدی است , سوالات است که بدون شک کتله های وسیعی از روشنفکران طیف همگرایی آنها را در ذهن خود نه تنها دارند ،  بلکه پشت سر آنها استوار ایستاده و پاسخ می طلبند .

ـ استراتیژی

ـ تاکتیک

و مولفه ای دیگر چون اتاق فکر به خاطر ترسیم و خط کشی های فکری ، پایدار ساختن همگرایی ، تدارک چهره های کریزماتیک برای رهبری ، تدارک عناصر تیوریک برای سراغ شعار ها و میتود های مبارزه .

هدف درایجاد ساختارهای  سیاسی ، باید روشن باشد بدین معنا هدف براندازی نظام است یا راه اندازی نظام است . همچنان استراتیژی باید روشن باشد . استراتیژی مسالمت آمیز است یا قهرآمیز و کماکان تاکتیک .

هدف باید روشن و واضح باشد ، استراتیژی  باید قابل هدایت و  اداره باشد . دربخش  تاکتیک امکانات اجرایی و امکانات دسترسی به اهداف کوتاه مدت  در نظر گرفته شود . درین سه پروسه بالا واقع بینی در اجرای همه آنها از نظر دور نباید داشته شود . زمان وفرصت اجرای آن باید نیز ارزیابی گردد .

من فکر نمی کنم که تا اینجا قضیه کسی با این سخنان مشکلی داشته باشد . هر انسان عاقلی می داند که بدون پایداری وهمگرایی ، کارموثری را نمی توان ، انجام داد چون درین نوع از همگرایی مقصود مبارزه است .

این نوع شور و کنکاش های سیاسی چندین دهه است که در اروپا ادامه داشته و تا اکنون هیچ نتیجه مثبتی از خود بجا نگذاشته است برای این که زیر بنایی ، عمل نشده است درحالی که یکی از مولفه های همگرایی همانا همگرایی پایدار است .

جراات، صراحت، اعتماد به نفس، قاطعیت و پایداری در سیاست و در برابر وضع  سیاسی، به جای سکوت، ضعف، جُبن، اغماض و التماس، سیاست مدار را به سوی پیروزی می برد. بیایید راه برون رفت از مشکلات را با بیان و نشانی کردن آنها ، دریابیم  و مشکلات مانرا بی پرده به بحث گیریم تا از بخشی موانع عبور کرده باشیم .

به امید وحدت پایدار و مستدام !

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۱۱۱