نیروهای دموکراتیک و ترقیخواه جهان همیشه پیروز هستند!

میرمحمد شاه رفیعی

در این جهان متلاطم و مشحون از نابرابری های اجتماعی و بی عدالتی ها که ما شاهد نقض خشن و روز افزون حقوق بشر هستیم و مصوونیت خانواده و حفظ کرامت انسانی پایمال هوا و هوس های شیطانی سود جویان و زراندوزان منابع مالی و انحصارات جهانی گردیده است.

امواجی از نور و روشنایی که نوید دهنده پایان شب های ظلمانی استبداد و برده داری مدرن است ؛ در فضای جهان به مشاهده میرسد. انوار نجات بخش حاصلی است از اشک و آه دختران کوبانی و ایزدی که در بازارهای جهان برای فروش عرضه گردیده اند و با صدای اعتراضات آنهایی همسویی می کند که به جرم کبودی پوست بدن در شهرهای امریکا مورد ضرب و شتم بیرحمانه پولیس فدرال امریکا قرار می گیرند.

دیده می شود که تخریب آثار باستانی تمدن بین النهرین و سیلاب های خون بی گناهان و قربانیان حملات انتحاری در سرزمین آریانای کهن از سواحل آمو تا دریای خروشان سند و دودهای سیاه برخاسته از اثر توطیه ها و دسایس وهابی های متعصب و نیوعثمانی ها در شام و عراق و صحرای یمن داد خواهان و جوانان مبارز و سلحشور را با احزاب و سازمان های برخاسته از میان مردم متحد ساخته تا با شعار های ضد ریاضت های اقتصادی نیولبرالستی و مخالفت صریح با تطبیق اهداف ریاضتی بیگانه ها در راه دموکراسی و تامین عدالت از طریق اشتراک در انتخابات آزاد و سراسری و کسب آرا مردم برضد سنگرهای تعصب و تحجر و ناسیونالیزم کور و مراکز تمویل و تجهیز تروریزم و فسادهای مالی و مراکز مافیایی جهان آگاهانه و متحدانه یورش برند.

پیروزی نیروهای چپ در انتخابات قوس ۱۳۹۳ در کشور یونان زادگاه تمدن بزرگ باستانی جهان و ایجاد دولت موجود به رهبری حزب سریزا و پیروزی نیروهای چپ در انتخابات محلی اسپانیا در ماه می سال جاری در اسپاینا شاهد نارضایتی گسترده مردم از سیاست های اقتصادی محافل و سردمداران نظام مسلط کنونی در جهان است که با اشکال توهم دموکراسی و سیاست های ریاضتی اقتصاد بوسیله جنگ و حمایت از تروریزم بر جهان تحمیل گردیده است.

نتایج انتخابات هفدهم جوازای سال جاری در کشور ترکیه نه تنها برای کشور ما بلکه برای منطقه و جهان با اهمیت و قابل توجه می باشد. جمهوری ترکیه با افغانستان روابط بیش از نود سال را دارا می باشد و طی سالهای متمامدی در تربیت افسران نظامی و کادرهای متخصص با ما همکاری نموده است. هم اکنون تحت رهبری پیمانی نظامی ناتو حضور نظامی آن در افغانستان مشهود است. البته سیاست های خارجی ترکیه بر کشور ما نیز بی تاثیر نبوده و در آینده نیز نخواهد بود.

طوریکه در دهه چهل خورشیدی که با فعالیت های پان ترکیزم، ترک ها می خواستند اولین هسته های ضد وحدت ملی را در افغانستان ایجاد کنند. اما به اثر هوشیاری و دقت نخبگان سیاسی کشور همه جانبه مؤفق نگردید، هرچندتاثیرات معینی به جا گذاشت. اما در شرایط کنونی سیاست های خارجی حزب عدالت و توسعه غرض احیای امپراطوری عثمانی از طریق هجوم فرهنگی و تماس های نزدیک با بعضی گروپ ها و دادن امتیاز ملک و اقامت در ترکیه اهداف است که در مخالفت با منافع ملی کشور ما و به نفع انحصارات مالی جهان صورت گرفته است.

کشور ترکیه از جمله ۲۰ کشور بزرگ صنعتی در جهان مقام هفدهم را دارا می باشد و یک عضو فعال و مهم پیمان نظامی ناتو است. دولت موجود ترکیه تحت رهبری حزب عدالت و توسعه یکی از جوانب و عامل مهم جنگ و خونریزی های موجود در شرق میانه محسوب می گردد. کشور ترکیه مخالفین دولت سوریه را همه جانبه حمایت می کند و نمی خواهد صلح و آرامش واقعی درعراق به وجود آید. رجب طیب اردوغان با همکاری نزدیک با سران دولت شاهی عربستان و دولت قطر و رقابت با ایران در ادامه جنگ و ناآرامی های موجود نقش اساسی دارد. این دولت در تجهیز و تشکل گروه تروریستی داعش نقش عمده داشته و هم اکنون بنابر شواهد مختلف در تربیت و تداوی مجروحین این گروه همکاری می کند و هزارها شهروند  اروپایی و سایر ممالک جهان از طریق ترکیه با گروه داعش پیوسته اند.

دولت حزب عدالت و توسعه با وجود  دست آورد های اقتصادی و فرهنگی در سرکوب اقلیت های قومی و مذهبی و برقراری سانسور بر رسانه ها و دنیای مجازی مانند دیکتاتورهای قرون وسطا عمل نموده است. آثار باستانی غارت شده ازعراق و سوریه به حمایت دولت ترکیه به دست قاچاق بران آثار باستانی قرار می گیرد. نفت استخراج شده توسط داعش به بازارهای ترکیه آورده می شود و از ان طریق پول های حاصله به جیب سران داعش سرازیر می گردد.

حزب عدالت و توسعه گرچه توانست از نفوذ نظامیان در امور سیاسی ترکیه بکاهد و ساحه فعالیت های سیاسی را برای نظامیان تنگتر سازد، اما این حزب بنابر عقاید و افکاری که دارد تا آن زمان به دموکراسی و اعاده حقوق مردم پای بند بود که منافع گروهی و حزبی خود شان تامین می شد. از اینرو این حزب امروز یکی از مخالفین مهم آزاد اندیشان و آزادی های انسانی در کشور ترکیه می باشد و از مخالفین حقوق و آزادی های انسانی و افراد متعصب و قوم گرا در خاور میانه حمایت می کند.

دولت موجود ترکیه تلاش می نمود تا با بدست آوردن اکثریت مطلق در انتخابات سیستم صدارتی را در ترکیه به سیستم ریاستی تبدیل کند تا بتواند در تطبیق سیاست های نیولیبرالیستی و سرکوب آزاد اندیشان و اقلیت های قومی و مذهبی دست بالا داشته باشد. اما بنابر اراده قاطع مردم ترکیه و هوشیاری سیاسی احزاب چپ و ترقیخواه آن کشور این رویای حزب عدالت و توسعه تحقق نیافت. زیرا مردم ترکیه بدون در نظرداشت نظریات قومی و منافع کوچک سیاسی توانستند حزب دموکراتیک خلق ها را با گرفتن ۱۳ درصد آرا و هشتاد نماینده راهی پارلمان نمایند.

پیروزی حزب دموکراتیک خلق ها با وجود توطیه و دسایس حزب حاکم به مردم ترکیه نوید پیروزی و رفتن به سوی یک جامعه آزاد و دور از تعصبات مذهبی و ناسیونالیزم ترکی را داده است. این پیروزی نویدی است برای تمام نیروهای چپ دموکراتیک و ترقیخواه در جهان، زیرا این انتخابات به وضوح نشان داده که تجمع و تشکل قوت های ملی و محلی بدور اهداف بزرگ سیاسی و بدون درنظرداشت اختلافات کوچک سیاسی و طرح شعار های که نمایان گر اهداف و منافع بزرگ و اساسی مردم باشد و جان نثاری و پایداری استوار در راه تحقق همچو شعارها پیروزی و رسیدن به اهداف را ممکن و میسر می سازد. در صورت تحکیم و توسعه این پیروزی تغییر بیلانس قوا در شرق میانه به نفع صلح و ترقی حتمی به نظر می رسد.  

تجارب بدست آمده نیروهای چپ دموکراتیک ترکیه می تواند برای نیروهای دموکرات و ترقیخواه افغانستان آموزنده باشد و ما باید از این تجارب بیاموزیم و بتوانیم شعارهای اساسی و عمده ای که در شرایط کنونی قدرت وصلاحیت تشکل مردمی داشته باشند را استخراج نماییم ؛ ونیروهای اصیل جامعه را متحدانه به سوی اهداف بزرگ سوق دهیم.

این تجارب و تجارب بدست آمده در اروپای جنوبی میرساند که قدرت های موجود منطقه وی و جهانی نمی توانند اراده و تصامیم متشکل و متحد نیروهای اصیل و وفادار به آرمان های ملی و مردمی را مانع شوند. حاکمیت و قدرت نمایی استبداد و سرمایه عمر کوتاهی دارد و سیلاب خشم و اراده مردم کاخ های استبداد و ارتجاع را چنانچه طی زمان های گذشته ویران نموده، در آینده نیز ویران خواهد ساخت.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۸۰۶

گسترش تهدید داعش برای چین

فرزاد رمضانی بونش ، پژوهشگر و کارشناس مسایل منطقه

در ماه های گذشته رسانه های  بسیاری در جهان به حضور نیروهایی از چنین در بدنه داعش اشاره کرده اند. در همین راستا از یک سو پیوستن گروهی از چینی های دارای عقاید افراطی به گروه تروریستی داعش که پیشتر در رسانه های مختلف منتشر شده است و چینی‌ها به عنوان تازه‌ ترین دسته جهادیون تندرو دست به تحرک زده‌اند. در همین راستا به اذعان مقامات بلند پایه چینی شماری از مسلمانان چینی منطقه اویغورهمراه با نیروهای داعش در درگیری‌های سوریه و عراق می‌ جنگند. در بعد دیگری ابوبکر البغدادی سرکرده داعش قبلا طی اظهاراتی اعلام کرده بود اعضای این گروه از ده ها کشورجهان از جمله چین برای مبارزه برای ایجاد حکومت به اصطلاح اسلامی به منطقه آمده اند. در همین راستا هر چند گمان می رود دولت چین هنوز اطلاعات کافی در این خصوص ندارد، امری که خطر بازگشت بلامانع و فعالیت این تروریست ها در داخل کشور را دو چندان می کند اما وزیر کشور مالزی، خروج بیش از ۳۰۰ تبعه چینی از خاک مالزی برای پیوستن به عناصر داعش در سوریه و عراق را تایید کرده است. بنابراین صدها شهروند چینی این کشور به تروریست های داعش پیوسته اند. در کنار  این نیز باید توجه داشت که برخی بازیگران منطقه ای چون امریکا و ترکیه در یک سال گذشته صدها معارض چینی به شمال شرق سوریه منتقل کرده‌اند و این افراد اکثرا از اویغور سنی‌ مذهب اهل جمهوری خلق چین هستند. در همین راستا در گذشته هم دستگیر شدن شهروندان چینی در عملیات ارتش عراق علیه داعش، حضور چینی ها در بین تروریست های داعش امری مسلم گردید. در واقع در ماه های گذشته بیشتر  تندروهای داعشی چینی تبار از طریق شبکه های اجتماعی پیام هایی به دختران و پسران اویغور ارسال و از آن ها دعوت به «جهاد نکاح » کرده و یا می خواهد با سفر به اندونزیا عازم عراق شوند و به گروه تروریستی و تکفیری داعش بپیوندند.

آنچه مشخص است حضور شهروندان چینی در بین تروریست های داعش به صورت بالقوه نگرانی مقامات چین را به همراه آورده است. چرا که چین در سال های اخیر از گزند حملات افراط گرایان در امان نبوده و فعالیت گروه های افراطی در این کشور در چند سال اخیر بیش از ۴۰۰ کشته و صدها زخمی به جای گذشته است. در این میان  اینک نیز نفوذ گروه تروریستی - تکفیری داعش در عراق و سوریه و استمرار جذب نیرو از سوی این گروه تروریستی در افغانستان، نگرانی امنیتی فزاینده ای را در چین سبب شده است تا مبادا عوامل این گروه راهی برای نفوذ به پهناورترین کشور آسیایی بیابند. در این راستا باید به یادداشت که منطقه خود مختار « سین کیانگ » در غرب چین با آسیای مرکزی همواره در سال های اخیر جولانگاه فعالیت گروه های فعال استقلال طلب به خصوص گروه ترکستان شرقی است و درگیری در منطقه و استان خود مختار سین کیانگ چین ( یا اویغورستان و یا ترکستان شرقی ) از سال ها قبل جریان دارد. در این منطقه که یک ششم کل مساحت چین در غرب این کشور با جمعیتی بیش از۲۰ میلیون نفر قرار دارد با هشت کشور از روسیه در شمال تا پاکستان در جنوب غربی مرز مشترک دارد. در این بین اکثریت ساکنان غیر چینی سین کیانگ را اویغور ها و مسلمانان اهل سنت تشکیل می دهند. همین امر بستر برای گسترش اندیشه هایی چون داعش در منطقه است. در واقع اویغورها که با زبان ترکی اویغوری سخن می گویند ( خط آنان فارسی و دارای ۳۵ درصد کلمات فارسی است) دارای  نزدیکی هایی با  بسیاری از مسلمانان منطقه هستند در این حال این تهدید وجود دارد که اسلامی جنبش اسلامی ترکستان شرقی که قبلا با حضور طالبان والقاعده در افغانستان همکاری هایی با آنها داشته است اکنون با توجه به همکاری ها و هماهنگی ها با سایر جنبش های همگرا و بنیادگرا چون داعش اقتدار خود را گسترش دهد و یا  بسیاری از نیروهای آن به داعش بپیوندند. جدا از این نیز باید توجه داشت که پیوستن چینی های افراطی به داعش می تواند در آینده نه چندان دور برای کشوری مثل چین تهدید جدی محسوب شود. چرا که هم اینک نیز با فعال شدن داعش درافغانستان و نزدیکی جغرافیایی به  سین کیانگ حضور گسترده تر این گروه در افغانستان دولت چین احساس ناامنی بیشتری کند.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۱۸۰۶

 

 

 در جستجوی نجات وطن

عبدالو کیل کوچی      

 حقایق اوضاع سیاسی نظامی افغانستان نشاندهنده آنست که در امتداد فجایع جنگ های تحمیلی وهستی سوز سی ساله ، سراسر کشور درگرداب بحران عمومی  فرو رفته و روز تا روز اوضاع سیاسی نظامی وخیم تر شده میرود .عقب مانی شعور همگانی و فرهنگ سیاسی از یک طرف وحضور نیروهای افراطی مستبد وابسته در وجود میکانیزم جنگی در حمایت پاکستان وهم پیمانان استراتیژیک آن ، از طرف دیگر دامنه دار شدن جنگ داخلی بر سر قدرت، عامل افزایش جنگ وحشت در افغانستان میباشد .

 چنانچه تشدید حملات انتحاری ، ترور وحشت وگسترش نا امنی ، ناتوانی دولت وعدم تسلط حاکمیت لرزان دولتی بر کنترول اوضاع ، شدت گرفتن مداخلات خارجی ، از جمله عواملی است که استقلال  و تمامیت ارضی کشور را تهدید میکند.

 با این حال موجودیت جنگ ونا امنی در کشور سبب غارت ثروت های ملی ،دارایی عامه ، ازبین رفتن زیرساختارهای اقتصادی ، میراث های فرهنگی ، ارزش های تاریخی منجر به گسترش بحران عمیق کنونی  در کشورگردیده است که در نتجه آن

 مردم رنجدیده افغانستان را ازحد اقل امکانات عادی زنده گی محروم ساخته ودر حال حاضر توده های میلیونی کشوردر شرایط هولناک کنونی برای زنده ماندن خود با فقر ،مرض ، بیکاری وسیه روزی دست و پنجه نرم میکنند .

با توجه عمیقانه به اوضاع نا بسامان جاری ، از جمله صدها عوامل و ابعاد گونا گون بحران سیاسی هولناک در کشور، میتوان سه مورد آنرا به بحث گرفت:

اول : ضعف مدیریتی، نا توانی آشکارا و ناکارآمدی دولت افغانستان با ترکیب نادرست اجتماعی ونفوذ نیروهای افراطی ،متعصب ،استبدادی وعقبگرا در نفس دولت  و فعالیت موسسات خارجی در نقاط مهم و کلیدی  که بر اقتصاد کشور سایه افگنده است.

چنانچه با توجه به ساختار غیر تخصصی ارگان های دولتی آنهم  بر پایه های محدود اجتماعی ، وچگونگی ترکیب ملی وخصلت ذاتی عناصر شامل در دستگاه دولتی ، عجز و ناتوانی در اجرای تعهدات قبلی و نداشتن برنامه کاری و پالانیزه شده برای آینده  از ضعف وبی کفایتی دولت پرده بر میدارد، زیرا مشکلات مردم افغانستان به حدی رسیده است که کوشش برای تبارز دست آورد های ناچیز و نمایشات خدماتی کوچک و بزرگ نمایی نتایج کاری دولت دیگر نمیتواند رضایت مردم را حاصل نموده و نمی توان از چنین دولتی وابسته ومصلحتی توقع خدمت داشت .

دوم  جامعه جهانی در راس ایالات متحده امریکا : چنانچه گفته میشود که آنها در قبال اوضاع جاری در افغانستان تعهداتی مبنی بر کمک های نظامی واقتصادی داشته اند . ولی متاسفانه طوریکه معلوم است جامعه جهانی در ین راستا موفقیت هایی نداشته وتعجب آور است که قوت های نظامی کشور های مقتدر جهان در برابر چند تا طالب والقاعده و داعش که اصلاً بآنها قابل مقایسه نبوده بدون کدام دستاورد ملموس اوضاع هنوز بحرانی تر میگردد و گفته میشود که آنها مصروف تطبیق استراتیژی های کلان خود بوده اند .ناتو که گویا به کمک افغانستان شتافته بود سلاح دست داشته طالبان ، تروریستان و دهشت افگنان جمع آوری نگردیده بلکه گروه های یاد شده در دو طرف سرحد مورد حمایت نیز قرار گرفته ومنحیث نیروهای بحران آفرین باقی ماندند .و با استراتیژی وابسته،  نیروهای افراطی در هماهنگی با طالبان ، به هدف داغ نگهداشتن بستر جنگ وناامنی درافغانستان ، مانع عمده نظام سیاسی واقتصادی قوی در کشور گردیدند .

بآنکه قوای مسلح افغانستان به خاطر دفاع از وطن در برابر دشمنان افغانستان شجاعانه می جنگند ولی جریان دسایس ومداخلات از داخل و خارج مانع پیشرفت آنها گردیده اوضاع امنیتی را به چالش میکشد .

عامل سوم پاکستان : رژیم های پاکستانی از همان آغاز تولد نامیمون این کشور ، این میراث شوم استعمار، الی اکنون افغانستان را مورد تجاوز خود قرار داده اند . رژیم ناز دانه استعمار که از اوضاع نا بسامان داخلی کشورخود همواره در هراس است ، بقا ودوام حکومت ظالمانه خود را دربحران ها و جنگ علیه افغانستان تدارک می بیند . سردمداران پاکستانی تمام تعهدات و میثاق های بین المللی واصول همزیستی مسالمت آمیز وحسن همجواری را پا مال نموده گروهای فنده منتالیست عربی ، غربی وچچینی وعناصر تخریب کار وتروریست آن سوی سرحد را پس از مغز شویی، تجهیزنموده و در زیر نام دین و مذهب به افغانستان می فرستند . به این ترتیب افسانه جنگ و رفتن به جنت را،  از راه افغانستان با استفاده از عناصرعقب مانده ومزدور و راهبردی نیرو های افراطی ،متعصب ،عقب گرا واستبدادی  با یک میکانیزم جنگی وحمایت پاکستان عوامل اصلی بحران عمیق سیاسی وجانکاه در کشور ما را تشکیل میدهد  .

 لهذا جای تعجب این است که پاکستان به مثابه کشور متحد دول غربی چگونه تروریست های مسلح را به جنگ قوت های نظامی کشور های متحد خود می فرستد این کشور که تخته خیز تروریستان است می خواهند که افغانستان را به میدان آزمایش سلاح های مرگباروحتا کشتار جمعی مبدل سازند .این معمایست که کلید حل آن بدست خود غربی ها خواهد بود واز روند فجایع مرگ بارکنونی به نظر میرسد که سناریوی خطر ناک واستراتیژی بزرگی در قبال سرنوشت مردم افغانستان روی دست باشد که ملت هردم شهید افغانستان را از اسرار آن بدور نگه میدارند . یکی از نمونه مثال های برحسته آن گسترش روز افزون بنیاد گرایی وناامنی در کشور است .

مزید برآن سرآزیر شدن هزاران نفر افراد مسلح از آن سوی مرزها به خاک افغانستان زیر نام مهاجر وانتقال وجابجایی آنها در نقاط مختلف کشور طور پلان شده ومنظم اجرا میشود که خطر احتمالی جنایات نا بخشودنی را در ذهن انسان تداعی نموده و آینده مبهم کشور را به تصویر می کشد . البته هستند کسانی که همانند گذشته چشم به حمایت پاکستانی ها دوخته اوضاع نا بسامان وبحرانی کشور را به سود خود دانسته از آن بهره برداری میکنند. آنان در گذشته نیزجنایاتی را مرتکب شده اند که از محاسبه آن آینده خود را در خطر دانسته وبخاطرجلوگیری ازآمدن چنین روزی، حتا از نفوذ دادن عناصر دشمن در نفس دولت ونهادهای مدنی واجتماعی دریغ نمی ورزند. واما بعید نخواهد بود که روزی در داد گاه تاریخ محاکمه ومجازات شوند .

بنا بر آن  در رابطه به راه حل بحران جاری درافغانستان باید گفت که وظیفه اساسی برای پیدا کردن راه برون رفت از بحران کنونی به دوش کسانی هست که  برای وطن وبه خاطر نجات مردم مستضعف افغانستان دلسوزانه وآگاهانه می رزمند. رسالت تاریخی گروه های بزرگ سیاسی ومبارزان سرسپر ده وطن اعم از  آزادی خواهان وعدالت پسندان ،داد خواهان ، طرفداران صلح ودموکراسی وترقی خواهان کشور است که با اتحاد وهمبسته گی وطنپرستانه برای نجات وطن بیاندیشند .

اوضاع جاری در کشور بیشتر از هر زمان دیگر از همه وطن دوستان داخل وخارج کشورمی طلبد تا با توجه به شرایط حساس موجود، تما م اختلافات ذات البینی را به یک سو گذاشته در یک صف مقدس در دفاع از وطن قرارگرفته وهمصدا با نسل بالنده کشورصدای حق خواهی را بمنظور قطع جنگ وخونریزی وبه خاطر تامین صلح ودموکراسی بلند کنند تا نسل جوان آگاه وچیز فهم ، این آینده سازان وطن روی سر نوشت مردم خویش ورود کامل داشته باشند .مبرهن است تا زمانی که مشکلات ومداخلات بیرونی حل نگردد ؛ هیچ گونه دعوی داخلی درد وطن را دوا نخواهد کرد . زیرا در حال حاضر همه در یک کشتی شکسته روی امواج مدهش وتوفان حوادث قرار گرفته ایم که هنوز با سرمنزل مقصود وسواحل امید فاصله زیادی داریم .بنا بر آن به

باور اینجانب با ید گفت که طرح برون رفت از بحران کنونی کشور نیاز مند فرا خوان بزرگ وفراگیری است که با همکاری واتحاد کلیه نیروهای وطنپرست وطن دوستان واقعی وداد خواهان افغانستان مشتمل براحزاب وگروهای سیاسی ، سازمان های دموکراتیک وترقی خواه کشور ؛ و نهاد های مدنی وشخصیت های مستقل ملی ومردمی در داخل وخارج کشوردر یک جمع آمد بزرگ میهنی با مراجعه به خرد جمعی وتمرکز نظریات به خاطر طرح یک میکانیزم جدید وقابل قبول روی دست گرفته شود تا در قبال اوضاع جاری در کشور راه حلی میسر گردد . البته جمع آوری دید گاه ها و نظریات ارزشمند وحیاتی به همبسته گی وسیع وبنیادی نیاز دارد که از عهده یک سازمان ویا حزب بدور است. چنانچه با توجه به تجارب گذشته  گفته میتوان که هیچ حزب ، سازمان ونهاد ی نمیتواند مشکل افغانستان را به تنهایی حل وفصل کند زیرا مشکل افغانستان جهانشمول وفراگیر است و به مجمع  فراگیرو مردمی نیاز دارد .در غیرآن هرگونه تاخیروتعلل در راه رفتن بسوی حل منازعه در کشور فرصت های موجود را ازدست خواهیم داد و از لحاظ زمانی با اندک ترین تاخیروتعلل کم از کم  یک قرن برای ما دیرترخواهد بود .درآن صورت تاریخ هرگز آنانی را نخواهد بخشید که همچو دایه مهربان تر از مادر با نمایش فعالیت های وطنپرستانه و تبارز شعار های آتشین و اما در عرصه عمل  با بهانه های گوناگون راه رفتن بسوی اتحاد وهمبسته گی را سنگ اندازی وسنگ باران کنند .هرچند با چنین موضعگیری ها میتوانند روند مبارزه را به کندی مواجه سازند؛ ولی هر گز نخواهند توانست جهش آزادی خواهی وجریان خروشنده مبارزات داد خواهانه مردم افغانستان را متوقف سازند .

به پیش در راه  اتحاد و همبسته گی ترقی خواهان کشور !

زنده باد صلح دموکراسی و آزادی !

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۴۰۵

 دستپاچگی اشرف غنی و ارسال نامه به نواز شریف

 سلیمان کبیر نوری

با پیچیده شدن اوضاع امنیتی، اجتماعی و اقتصادی کشور تحت زعامت دومین مرد متفکر جعلی جهان* آقای دکترغنی احمد زی و در پشت پرده جناب حامد کرزی مکار**، و همچنان دکتورعبدالله  که در کشمکش قدرت با غنی گیرمانده است، کارکرد های  استخبارات منطقه وی و جهانی نیز غامض تر و پیچ و در پیچ تر شده می رود.

لطف نموده توجه بفرمایید!

طوریکه مشاهده کردیم بعد از فاجعه ی ۱۱ سپتامبر، استراتیژی محو و نابودی شبکه های تروریستی القاعده - طالبان و مجازات حامیان شان مطرح شد. اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد با صدورقطعنامه های شماره ۱۳۷۳ و۱۳۶۸ سال ۲۰۰۰ ترسایی در مورد استفاده نظامی برای محو تروریزم القاعده – طالبان و مشروعیت دادن به حضور سنگین و آهنین نیرو های جامعه ی جهانی در افغانستان  به اتفاق آرا رای دادند).بلی ده ها هزار نیروی نظامی به نام  نابودی طالبان به افغانستان هجوم آوردند. اما کرزی بعد از چندی در برابر قطعنامه های شورای امنیت ملل متحد درفش مقاومت فراز کرد و طالبان ( نیروهای نیابتی پاکستان) را برادر خواند. در پشت پرده، جناب دکتر اشرف غنی نیز به حمایت بیدریغ از طالبان پرداخت. و هردو در استحکام موضع  آی اس آی و جنرالان پنجابی قرار گرفتند.

اگر این دو شخصیت شخیص( آقایان کرزی - احمدزی)،  وطنپرست و وفادار و متعهد به آرمان والای مردم مظلوم کشور می بودند، درابتدا به دستور باداران شان، طالب را دوست و برادر خطاب نمی کردند و در حمایت بیدریغ از ایشان ایستاده گی نمیکردند.

 جناب والاشان حامد کرزی در آخرین سفر خویش به کشور شاهی دنمارک، به پرسش جدی یک هموطن چنین مواجه شد:

 با وجود جنایات طالبان شما آن ها را چرا برادر خطاب می کنید؟

 عاشق پرسوز پاسخ دادند: « من طالبان را برادر خطاب کرده بودم، حالا هم برادر خطاب می کنم و در آینده نیز خطاب خواهم کرد».

 آنچه مبرهن است همین دوتن همتن و هم کیس، با تیم های موظف از خارج بودند که اینهمه درد والام و مصایب را بر گرده مردم مان تحمیل کردند. اکنون گپ ها و نگرانی ها به جایی رسیده است  که مردم همه از سقوط ولسوالی ها و ولایات بدست برادران کرزی و دوستان احمدزی نگران اند. اما تصور می شود که بازی های استخباراتی اخیرکرزی و احمدزی را نیز گیچ ساخته است. اوشان از فردای خود مطمین نبوده، عقل خودشان هم برای استحکام و ادامه زعامت  قد نمی دهد و اوضاع میهن را سخت بحرانی ساخته اند. این همه فشارها و ساخت و سازش های روانشناسانه و سخت تخنیکی و تجربوی است که دست اندرکاران استخباراتی آن را بکار میبرند.

با این چنین کشتار وفشارهای روانی میخواهند گروهک تروریستی طالبان را( مزدورانیکه  لگام شان به دست خارجی ها و حامیانشان هم مشخص و آشکاراست) بالای مردم بقبولانند.

به آخرین خبری که در شبکه های اطلاع رسانی در مورد یکی ازین بازی های بغرنج به نشر رسانیده شده است، کارزار استخباراتی خارجی اما منطقه وی تازه به مشاهده میرسد، نه اینکه گویا اشرف غنی جعلیات « دومین متفکر جهان» بودن؛ خودش را مورد دفاع قرار دهد! *

به خبر توجه فرمایید!

«  پشت پرده لغو سفر اشرف غنی به قطر: دو روز قبل از اعلام به تاخیر افتادن سفر اشرف غنی به قطر یکی از سران ارشد مجاهدین نزدیک به ریاست جمهوری گفته است: چند مکتوب متواتر پی هم از طرف دفتر طالبان در قطر برایم مواصلت نموده است که بیایید بر سر موضوع کلان افغانستان باهم مذاکره کنیم. صاحب اصلی این وطن شما مجاهدین و ماهم هستیم و درمکتوب شان تذکر نموده که ما چند کار را قبول نداریم:

یکم- با اشرف غنی هیچ وقت روبرو نمی شویم به خاطر صلح افغانستان. زیرا هویت اسلامی آن پیش ما مشکوک است. به همین خاطر اجازه نمی دهیم که بانماینده گی از دولت مزدور کسی با ما مذاکره کند.

دوم- حکمتیار تنهای خودش است دیگر کسی برایش نمانده می خواهد با سر و صدا و با نماینده گی از امارات امتیاز بگیرد. ما اجازه نمی دهیم برایش.

سوم- داعش می خواهد جایگزین طالبان شود ما اجازه نمی دهیم زیرا داعش دست نشانده یهود و نصارا و به خاطر بدنامی اسلام از طرف امریکایی ها پرتاب شده است. همین قسم که داعش دشمن شما است دشمن ماهم هست.

چهارم- قانون اساسی را نمی پذیریم باید تغییر کند.

پنجم- یک نفر هم از افراد نظامی خارجی در کابل باشد ما سر ساختار یک حکومت فراملیتی و ملی به تفاهم نمی رسیم.

از اینجا معلوم می شود قصه طور دیگری است. اصل به تاخیر افتادن سفر رییس حکومت وحدت ملی به کشور قطر به حضور نپذیرفتن برادران ناراضی جناب شان است نه اوضاع بحرانی کشور.»

آیا متن پیام هوشدار جدی ای به جناب رییس جمهور غنی و حامیان منطقه وی و غربی آن تلقی نمی شود؟

چنین به نظر میرسد که بعد از افشای متن همین پیام؛ جناب اشرف غنی با دستپاچه گی تمام نامه هوشداردهنده به نوازشریف نخست وزیر پاکستان گسیل و از وی خواسته است تا در تامین امنیت افغانستان گام‌ های عملی بردارد؛ رییس جمهور حدود یک ماه برای پاکستان مهلت تعیین کرده تا گام عملی در این راستا بردارد، در غیر آن دریچه‌ همکاری میان دو کشور بسته خواهد شد. یک منبع حکومت می‌ گوید که رییس جمهورغنی در این نامه هشت خواست را مطرح ساخته است:

۱- صدور یک بیانیه رسمی از سوی رهبری سیاسی پاکستان برای نکوهش عملیات های طالبان.

۲- دستور رهبری نظامی پاکستان برای جلوگیری از فراهم ساختن پناه گاه به طالبان و عملی شدن این دستور.

 ۳- دستور گسترش پیکار با هراسافگنی با شبکه حقانی و بازداشت مسوولان حمله‌ های هراس‌افگنانه‌ ای اخیر در افغانستان.

 ۴- دستور بازداشت خانگی رهبران شورای کویته و شورای پشاور و آغاز پیگرد آنان به علت تهدید کردن کشور دوست.

۵- دستور سپردن تمامی زخمیان جنگ ها از سوی شفاخانهها به زندانهای امنیتی برای بازداشت و بررسی بیشتر.

 ۶- توافق برای مبادله زندانیانی چون ملا برادر با اعضای تحریک طالبان پاکستان.

۷- دستور به کارخانه های تولید مواد کیمیایی برای منع فروش مواد انفجاری به گروههای غیرقانونی و هراسافگن.

۸- ایجاد تفاهمنامه‌ ای که بربنیاد آن عملیات‌های هم زمان برای جلوگیری از رفت ‌وآمد اعضای تحریک طالبان پاکستان و تحریک طالبان افغانستان به راه انداخته شود.

آنچه بسیار مهم و بحث برانگیز است، خارجی ها و نوکران شان  تاکنون آن را در هاله ای از ابهام قرار داده اند. به قول جناب آقای وحید وحیداله کارشناس ارشد سازمان ملل متحد در منازعات منطقه وی و جهانی که درین اواخر بر ضد دشمنان وطن جانانه و شجیعانه قد برافراشته اند   « نُه گروپ مختلفی از طالبان وجود دارد»، هیچگاهی روشن نشده است که عالی جنابان کرزی - احمدزی طی چندین سال  با کدام یک از نُه گروپ طالبان تروریست میخواهند باب مذاکره و مصالحه را بگشایند و این نیروهای نیابتی استخباراتی خارجی را در سیستم سیاسی و نظامی کشور تحمیل و شامل سازند. وقتی با یک گروهک از جمله ۹ گروپ طالبان تفاهمی ایجاد شود، پس مشکل هشت گروهک دیگر چه می شود؟

سر انجام این دست پاچه گی ها میرساند که هرگاه مردم کشور هوشیاری و بیداری ضروری خویش را داشته باشند کلیه برنامه های دشمنان در تشریک مساعی با نیروهای مسلح قهرمان، و تمام اقشار وطنپرست به ویژه نیروهای ملی و ترقیخواه و آگاه...متشکل از تمامی ملیت های باهم برادر نقش برآب شده؛ کار نوکران یک طرفه، و کشور از لبه ی پرتگاه هولناک نجات می یابد. فهم اینکه پیروزی مان در وحدت و همبسته گی ماست؛ آنقدر ها نبوغ نمیخواهد!

واما با نشست اخیر بی سر و صدا و پنهانی روسیه – چین و هند در دهلی جدید که مسایل امنیت منطقه وی به ویژه موضوع افغانستان را مورد بررسی قرار دادند***...آیا در پس پرده ی صدور نامه بالا، عنوانی سران مجاهدین!، مثلث نیرومند منطقه وی ( روسیه - هند و چین باضافه ایران ) قرار خواهد داشت؟

زمان به این پرسش پاسخ خواهد داد.

*

برای اطلاع و ورود به مدارک جعلی دومین مرد متفکر جهان لطف نموده بالای عنوان زیر کلیک فرمایید:

http://www.vatandar.at/sulamanKabirNoori49.pdf

 **

ذلیل سازی مردم افغانستان با ریش و ریشخند

http://www.ariaye.com/dari8/siasi2/noori11.html

***

اعلام حمایت هند، چین و روسیه به پایان جنگ در افغانستان

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۲ /۱۵ ـ ۰۱۰۶

روابط سیاسی بالمثل یا همانند ویا تسلیم طلبانه

 

داکتر حمیدالله مفید

افغانستان وپاکستان دو کشورهمسایه، از هنگام پیدایش پاکستان در سال ۱۹۴۸ ترسایی با همدیگر از در دشمنی وناهمسویی پیش آمده اند .

این دو کشور دارای مرز مشترک نزدیک به ۲۲۴۰ کیلومتر می باشند. که دراز ترین وگسترده ترین مرز سیاسی افغانستان را تشکیل می دهد. روابط سیاسی دو کشور همواره تنش زا بوده است. این تنش زایی گاهی به نفع افغانستان وگاهی به نفع پاکستان می چرخد.

هنگامی که سردار محمد داوود خان صدراعظم کشور بود و پاکستان از دومین جنگ با هندوستان در سال ۱۹۶۵ بالای کشمیر با سرافگنده گی بیرون جسته بود ، دولت  افغانستان اعلام سفر بری کرد وتصمیم گرفت ، تا پشتونستان را به زور به افغانستان ادغام کند، اوضاع سیاسی در پاکستان چنان متشنج شد، که رییس جمهور وقت پاکستان که هموند پیمان سنتو بود ، از امریکا  وایران مدد جست ومحمد ظاهر شاه  سفرش را ناتمام بگذاشت وبه کشور برگشت ،جریان سفری بری را متوقف ساخت.در آن زمان سیاست افغانستان بالای پاکستان تازش گرایانه بود ، تبلیغات سیاسی نیز به نفع افغانستان بود و پاکستان همواره تلاش می کرد ، تا از در مسالمت آمیز وهمزیستی نیکو با افغانستان پیش آید.

 این سیاست تا سالهای ۱۹۷۳ ترسایی همچنان به نفع افغانستان پایایی داشت ، رسانه های گروهی کشور نیز همواره از حق وداعیه پشتون ها وبلوچ ها داد می زدند ودر رادیویی افغانستان همه روزه برنامه رادیویی « دا پشتونستان زموژ» با کر وفر ادامه داشت دولت پاکستان در یک ناتوانی سیاسی دست به گریبان بود.

در آغاز دهه هفتاد ترسایی ، که دولت شاهی به جمهوری چهره نمود ویکتعداد مسلمانان بنیاد گرای حزب های اسلامی به تحریک پاکستان از افغانستان فرار کردند ودر آنجا مسلح  وجهت انجام عملیات های نظامی وارد افغانستان شدند ، سیاست تضرعانه  دولت پاکستان به سیاست تجاوزکارانه مبدل شد. رویداد های تاله وبرفک ، کران ومنجان در دوران جمهوریت ترور وزیر پلان وغیره عوامل ، که از جانب سازمانهای استخباراتی پاکستان سازمان داده شدند ، دولت جمهوریت را دربچال وهراسان ساخت.

طی دهه هفتاد ترسایی که در افغانستان رژیم جمهوریت به رژیم دموکراتیک چپی چهره نمود، در آغاز دولت پاکستان از اینکه از شر رژیم ناسیونالیست داوود خان رهایی یافته بود ، شادمان به دیده می آمد، مگر پسانها با مهاجرت های گروهی مردم افغانستان به پاکستان تبر سیاسی وتجاوز کارانه  پاکستان بالای  سیاست های دولت افغانستان دسته آنهم از جنس خود افغانها یافت. در پاکستان به دستور وکار مستقیم امریکا وغرب پایگاه های نظامی که در آن جنگجویان عرب نزدیک به ۴۵۰۰ نفر زندان دیده وامریکایی های آب دیده  بود ایجاد شد.در آن هنگام سازمان تروریستی القاعده تحت رهبری بن لادن به دستور سی آی ای امریکا نیز پی ریزی گردید.

مناسبات سیاسی وسیاست های دوکشور به نفع پاکستان تغییر خورد ، دولت پاکستان سرنوشت سیاست ومناسبات دو کشور را بدست گرفت وتعیین سیاست ها به نفع پاکستان گردید، تا اندازه که پاکستان به دل خود برای افغانستان تعیین تکلیف می نمود.

در پایانی های دهه هشتاد دولت افغانستان با اتخاذ سیاست های همسو وهمگون  جنبش های بلوچ های تبار کوکی خیل را در افغانستان ایجاد وتسلیح ساخت وابتکار عمل سیاسی را از دست پاکستان گرفت ، در جریان تازش های غوث بخش بزنجو در بلوچستان تلفات سنگینی بر دولت پاکستان تحمیل گردید،با دریغ نسبت سیاست های اجنتوری پاکستان که در داخل سازمان استخباراتی کشور نفوذ داشت ، جنبش بلوچها برملا وتار ومار گردید، یکبار دیگر سیاست ها ومناسبات دوکشور دربست دراختیار دولت پاکستان قرار گرفت.

در داخل کشور نیز شخصیت های وابسته به پاکستان با تحریک ، مسایل تباری اکثریت واقلیت ، درصدد توطیه علیه دولت دموکراتیک برآمدند ودر فرایند آن در افغانستان رهبری تغییر پذیرفت وآهسته آهسته  سیاست ها به نفع پاکستان رقم خورد.

پس از پیروزی مجاهدان سیاست ها  یک سره به نفع پاکستان  گردید تا اندازه ای که حزب اسلامی حکمتیار موضعگیری خود را مبنی بر ایجاد یک دولت کنفدراسیون با پاکستان اشکارا اعلام کرد.

پاکستان به گونه ای مستقیم سیاست خارجی ، ارتشی ونظامی کشور را به دوش گرفت.

پس از مدت کوتاهی بنابر دخالت مستقیم وزارت داخله پاکستان ، در زمان بینظیر بوتو گروه اسلامی طالبان به دستورعربستان سعودی ایجاد وسپس  داخل افغانستان شدند وپس از یک سلسله نبردها کابل را تسخیر کردند .

در دوران طالبان ، سیاست خارجی افغانستان یکبار دیگر در اختیار پاکستان قرار گرفت.

پس از آنکه در سال ۲۰۰۲ ترسایی امریکا وهمدستان او طالبان را به کمک ناردالیانس یا جنبش شمال سرکوب کرد ، یکبار دیگر زمینه رشد سیاست مستقلانه برای افغانستان ایجاد شد، طی سه سال نخست ، اوضاع سیاسی به نفع افغانستان رقم می خورد ، کمک های غرب برای افغانستان به منظور بازسازی سرازیر شد، مگر بنا بر سیاست های فساد گسترانه رژیم ونفوذ پاکستان در اغلب رشته ها وشخصیت ها آهسته ، آهسته پاکستان که به حاشیه رانده شده بود ، دوباره جان تازه گرفت ، گروه های تروریستی طالبانی، حقانی و حزب اسلامی را دوباره جمع وجور کرد وحملات تروریستی نوع انتحاری را به منظور راندن نیروهای ناتو از افغانستان سازمان داد.

دولت کرزی با وصف آنکه غرق در فساد اداری بود ، مگر با آنهم در سیاست های خارجی توانسته بود ، تا پاکستان را به زانو درآورد ، در اغلب اعلامیه های سازمان ملل متحد و شورای امنیت آن پاکستان حامی تروریزم شناخته شد ، کمک های امریکا به پاکستان به حالت تعلیق درآمد .

مگر بادرد ودریغ با پیرزوی دولت جدید داکتر اشرف غنی که به کمک تقلب اجنت های پاکستانی به پیروزی رسید، در مناسبات سیاسی خود با پاکستان از دروازه تسلیم طلبی پیش آمد. و پاکستان نیز به بهانه به مذاکره کشانیدن طالبان ، اراده سیاسی افغانستان را یکبار دیگر بدست خواهد گرفت واین همه تلاش ها به خاطر استقلال حاکمیت سیاسی وسیاست های خارجی ضریب صفر گردیدند.

در این اواخر گروه تروریستی طالبان پاکستانی در داخل پاکستان به گونه ای خود جوش ایجاد شد. حملات تروریستی بالای اهداف سیاسی ونظامی در پاکستان وفرار طالبان وجنگجویان داعشی وطالبی به افغانستان زمینه را طوری فراهم ساخته بود ، که دولت افغانستان می توانست ، تا مانند پاکستان با استفاده از این نیرو ها پاکستان را وادار بساز ، که دربرابر تسلیمی طالبان پناهنده در افغانستان، شورای کویته را به دولت افغانستان تسلیم دهد.

مگر با مسافرت های لوی درستیز پاکستان جنرال راحل به افغانستان دولت تسلیم طلب کابل بدون درک واهمیت مساله، طالبان فراری در کنرها را بی چون وچرا به پاکستان تسلیم نمود وامکاناتی را که می توانست با استفاده از آن پاکستان را به تسلیمی شورای کویته وادار بسازد ، از میان برد.

دولت افغانستان باید بداند ، که منافع اقتصادی ، حیات و زنده گی پاکستان در گرو شورای کویته است.  پاکستان با استفاده از انگشت افگار افغانستان از سه سال به اینسو به بهانه به مذاکره کشانیدن طالبان به میز مذاکره از افغانستان امتیازگیری می کند.

دولت افغانستان نمی داند ، که پاکستان توان آن را دارد، که شورای کویته، باند تروریستی حقانی وحزب اسلامی حکمتیار  را طی یک روز به افغانستان تسلیم بدهد . چرا این کار نمی کند؟

زیرا این پر بُرد پاکستان است وپاکستان نمی خواهد تا مسایل افغانستان  رابه این ساده گی حل کند .

پژوهشگران عرصه جهانی به این باور هستند ، که اگر هزار سال بگذرد ، صد نسل طالب دیگر در پاکستان زاده شود ، دولت پاکستان حاظر نیست ، تا شورای کویته را حتا برملا سازد ، اینکه چه تعداد از رهبران طالبان زنده ویا مرده اند ، نیز اشکارا نمی سازد ، چه رسد ، که آنها را به میز مذاکرات با دولت افغانستان حاظر بسازد .

مذاکرات نیم بندی که تا ایدون روی داده است ، از همان بن بست پیشین یک وجب یا بلست به پیش نرفته است و نخواهد رفت!

 

اکنون تحولات اخیر امنیتی میان دوکشور:

در جریان مذاکرات اخیر رییس جمهور افغانستان با نواز شریف نخست وزیر پاکستان تفاهم نامه کار اطلاعاتی افغانستان وپاکستان دستینه گردید. بربنیاد این تفاهم نامه همکاری اطلاعاتی وهمکاری های ارتشی یا نظامی میان دوسوی از سرگرفته  خواهد شد. تفاهم نامه های مشترک میان وزارت های دفاع دوکشور و« نبردمشترک » جهت سرکوب حلقه های تروریستی در مرز های دوکشور راه اندازی می گردد و شماری از دانش آموخته گان ارتش ملی کشور افغانستان جهت فراگیری آموزش بیشتر وبهتر به مراکز ارتشی پاکستان نیز فرستاده  خواهد شد.

شرم آور است که آدم نداند ، سرکوبی سازمان های تروریستی میان مرز دو کشور یعنی چی !؟

کدام سازمان تروریستی ضد دولت افغانستان در مرز پاکستان وجود دارد؟

تمام سازمان های تروریستی ضد دولت افغانستان در داخل پاکستان فعالیت می کنند، حقانی ، شورای کویته طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار ، همه وهمه با آدرس مشخص داخل پاکستان فعالیت می کنند و آدرس آنها نیز مشخص است.چرا در پیمان اطلاعاتی وامنیتی دو کشور تسلی مدهی تروریست های طالبی ، حقانی وحزب اسلامی به دولت افغانستان تذکاری نیامده است؟

پیداست که سازمان های تروریسی طالبان و دولت اسلامی یا همان داعش خراسانی ضد دولت پاکستان در مرزهای افغانستان و پاکستان علیه دولت پاکستان به ویژه در ولایت های کنر ونورستان مخفی اند و گویا از مرز افغانستان بالای پاکستان تازش می کنند. که دولت افغانستان مکلف است ، تا آنها را شناسایی کند و در اختیار پاکستان بگذارد ، بر بنیاد این توافقنامه یا همساز نامه ، به استخبارات پاکستان اجازه داده شده است ، که در داخل افغانستان عملیات کند واعضای گروه تروریستی دولت اسلامی خراسان را گرفتار وبه پاکستان ببرند.

اینست فرایند این پیمان امنیتی یک جانبه ویک سوی به نفع دولت پاکستان.

اینجا شرم سیاسی وسرافگنده گی دولت افغانستان هویدا می شود.

تجارب واندوخته ها نشان داده است ، که دولت پاکستان تنها به خاطر منافع ملی اش ، حاضر است که با افغانستان از در مذاکره ومفاهمه پیش آید، نه از  دروازه تامین منافع امنیتی افغانستان در  وتامین امنیت در این کشور!

هر کوری می داند ، که دلده شور است ، هر نو آموزی می داند ، که اگر دولت پاکستان بخواهد تا درمنطقه صلح وامنیت تامین گردد وشبکه های تروریستی نابود شوند باید تدابیر زیرین را پی گیری کند:

نخست: تسلیمی بدون قید وشرط شورای کویته به دولت افغانستان

دوم: گرفتار وتسلیمدهی گروه تروریستی حقانی به دولت افغانستان که با آدرس ونام مشخص در داخل پاکستان فعالیت می کنند.

سوم: گرفتاری وتسلیمدهی رهبران وتروریستان حزب اسلامی گلبدین حکمتیار به دولت افغانستان.

چهارم: انحلال مراکز تروریستی آموزشی طالبان وتروریستان در داخل پاکستان.

پنجم: انحلال مدارس آموزش تعلیمات تروریستی طالبان افغانستان وپاکستان در داخل پاکستان.

ششم: تحکیم مرزهای دوکشور با فرستادن نیروهای ارتشی وجلوگیری از داخل شدن تروریست ها به داخل افغانستان.

هفتم: چون پاکستان امکانات ارتشی نیرومند دارد، به اشتراک نیروهای مسلح افغانستان راه اندازی عملیات های گسترده نظامی در داخل مرزهای دوکشور ونابودی سازمانهای تروریستی طالبان در داخل افغانستان در ولایت های مرزی با پاکستان.

اینست ، شرایط پیمان امنیتی دو کشور که باید از روی واقعیت های عینی پی ریزی می شد.

 آنچه به نام پیمان امنیتی و تبادل اطلاعات میان دو کشور دستینه شده است ، یک دستاویز سیاسی به نفع  پاکستان به خاطر دستیابی اطلاعات به نفع طالبان و نابودی ارتش کشور و دست یابی به اطلاعات بر ضد سازمان های نو تشکیل داعش ویا دولت اسلامی خراسان ، که در داخل کشور ایجاد شده است وعلیه پاکستان فعالیت می نماید. می باشد و چیزی دیگری بوده نمی تواند.

رهبران سیاسی کشورآگاه باشند ، که پاکستان در تمام دوران موجودیت نیروهای  ناتو در افغانستان کوچکترین اطلاعی را از سازمانهای تروریستی طالبان ، حقانی و حزب اسلامی حکمتیار در اختیار آنها قرار نمی دهد ونخواهد داد واین دام روزی سیاسی ، اقتصادی وچالشی خود را انحلال نخواهد کرد.

دولت جناب اشرف غنی نباید چنین خوابی را ببیند.

 مناسبات سیاسی ونظامی بالمثل:

اکنون که شرایطی ایجاد شده است ، که دولت اسلامی خراسان و یا داعش وطالبان ضد پاکستانی در داخل افغانستان پنهان شوند ، دولت افغانستان این اقدام را یک فال نیک بگیرد، در ولایت های مرزی با پاکستان به ویژه ولایت های کنر ، بدخشان ، نورستان ، لغمان وننگرهار وحتا در ولایت های مرزی هلمند وقندهار مانند دولت پاکستان عمل بالمثل کند ، این سازمان ها را تحت حمایت نظامی ، اقتصادی ولوژستیکی قرار بدهد و  آنها  را تحت کنترول بگیرد .

از این اقدام دو منفعت بدست خواهد آمد:

یکم: این سازمان های تروریستی تحت کنترول  دولت می آیند و موجب می شوند ، تا انها علیه دولت افغانستان دست به انتحار وتجاوز نزنند.

دوم: از انها به عنوان پر بُرد وتخته خیز در برابر سیاست های تجاوز کارانه پاکستان استفاده شود .

در آن صورت دولت های افغانستان وپاکستان با حالت مساوی و اوضاع مشابه باید در مذاکرات سهم بگیرند ، دولت افغانستان از دولت پاکستان بخواهـد ، که در برابر رهبران طالبان ، رهبران باند تروریستی حقانی وحزب اسلامی حاظراست تا رهبران دولت اسلامی خراسان را در اختیار پاکستان قرار بدهد ، در غیر آن جنگی که از نیم سده از داخل پاکستان بر ضد افغانستان سازماندهی گردید، نیم سده ای دیگر از داخل افغانستان بر ضد پاکستان سازماندهی خواهد شد.

این یگانه راه برخورد بالمثل وپیروزی سیاسی در برابر پاکستان به نفع آفغانستان خواهد بود.

هر راه دیگر به ترکستان خواهد انجامید.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۳۰۵