ایالات متحده یک دولت ناکام است

پال یاس

برگردان: دوکتورسیداحمد جهش

 

 نکات بارز دراین نبشته:

- سقوط اجتماعی

- نظامیگری و سیاست خارجی

- اقتصاد

- دولت زیرزمینی  وحکومت

- رسانه ها

- زنده گی اجتماعی

- نتیجه گیری ؛ آنچه که، آیا ایالات متحده می تواند به مثابه یک ملت برای یک نسل دیگر زنده بماند؟

 

سقوط اجتماعی

ایالات متحده نمی تواند ونخواهد توانست تا اتباع خود را ازحملات مهاجمین مسلح مصوون دارد. مخصوصاً دروضعیتی که سیاستمداران توسط اسلحه سازان وانجمن ملی تفنگ خریده شده اند.

ایالات متحده نمی تواند تا به یک بخش قابل ملاحظه نفوس خود مخصوصاً جوانان واقلیت های نژادی  کاری با دستمزد کافی جهت یکزنده گی مناسب تهیه نماید.

امتناع کانگریس ازتایید بیمه صحی عمومی برای فقرا، جوانان، پیران ومحرومین به ذات خود یک نوع نسل کشی میباشد.

صنایع امریکا محیط طبیعی رامسموم می سازد. طوریکه نفوس زیادی از زنبورها توسط گلایفوسد وفنجیساید ها ( مواد کیمیاوییی که غرض ازبین بردن گیاه های ارزه وفنگس ها درزراعت بکارمیرود. مترجم )  کشته شده اند .

فساد کیفی موادغذایی « جی ای ».( جنتیک انجنیرانگ شده؛ یعنی که خواص ارثی شان دگرگون یا انجنیری شده است مترجم) .

فساد کیفی مواد غذایی توسط « جی. ام. او. ها» . (اورگانیزم هایی را که جنتکلی مودیفای کرده اند یا به عبارت ساده، اصلیت ارثی شان را دگرگون نموده اند. مترجم) .

 امراض مزمن بنابه فشارهای اقتصادی، ازدیاد هزینه های طبی، فساد کیفی موادغذایی به اوج خود رسیده است.

صنایع دواسازی زمینه های استعمال بی جا و بی مورد ازدیاد مصرف وسواستفاده از داروهای نسخه یی را مساعد نموده سالانه باعث قتل ملیون ها انسان گردیده؛ خود ثروتمند میگردند.

اقتصاد باقطع یا تقلیل تقاعدی ها وازبین بردن بیمه های اجتماعی و دیگرمنابع عایداتی ثابت مخصوصاً برای سالمندان نسل کش شده است.

اعتیاد به موادمخدر والکهول ومتوافق به آن رشد جرایم ناشی ازسقوط مصوونیت کار وعاید میباشد.

حد متوسط یا میانگین عمرنظربه دیگرممالک پیشرفته کمتربوده و روبه نزول است.

 

نظامیگری وسیاست خارجی

ارتش امریکا بصورت متداوم بیشترپول میخواهد تا کره زمین راتسخیرکند. درحالی که درخانه اش جامعه درحال ازهم پاشیدن است. با سلاح های آسیب کتله وی، امریکا میتواند زنده گی راچندین مرتبه ازبین ببرد. با آن هم نظامیان سلاح های بهترو بزرگتر می خواهند.نظامیان تشنه جنگ بوده علاقه ندارند با دیگرملت ها صلح نمایند.

ارتش همیشه باید یک دشمن مخوف ترازقبل داشته باشد تا بودجه پوف شده اش راتوجیه نماید.« جنگ باترور» بهانه ای بود تا ارتش به چندین جنگ استیلاگرانه متوصل گردد.ارتش درحال ساخت وانکشاف سلاح های مخفی است. تاجنگ های فضایی را به راه اندازد. ارتقای موقف ومصوونیت ارتش ازکنترول سیاسی باعث انتشارتصورکاذبی گردیده که  زور و خشونت درحل پرابلم ها مشروع میباشد.

هالیود با ستایش ازخشونت به ابزارقوی تبلیغاتی ارتش تبدیل شده است.بازی های ویدیویی باحمایه ارتش ومنافع شرکت ها به جوانان می آموزد که قتل وکشتار تفریح وخوشگزرانی میباشد.ارتش بدون تعقل آن همه منابع هنگفتی را که ازحساب قطع مصارف اجتماعی بدست می آورد مصرف وحیف ومیل می نماید.ارتش ایالات متحده یکی ازبزرگترین آلوده کننده محیط زیست است. یکی از وظایف عمده ارتش امریکا فراهم نمودن نیروبرای سرقت منابع طبیعی دیگرملت هاست.

سرقت منابع و زمین با تهاجم سفیدپوستان امریکائی بالای بومیان امریکا شروع شده و امروز درامریکایی لاتین، افریقا، شرق میانه وهمه اکناف جهان ادامه دارد. ارتش وپولیس ایالات متحده طوری آماده شده است که اصلاح طلبان واعتراض کننده گان رادشمن وطن تلقی کنند؛ نه مردمی که به تمرین حصول حق قانونی شان می پردازند. جنگ بدون اعلامیه کانگرس با روسیه و دیگرممالک ازطریق تعزیرات اقتصادی وتهدید های نظامی پیش برده میشود.اساس سیاست خارجی ونظامی ایالات متحده را دروغ بزرگ یازده سپتمبرتشکیل میدهد.

 اقتصاد

ایالات متحده  امریکا  اولیگارشیی است که درآن اقتصاد، سیاست ونشرات درکنترول ثروتمندان است. سیاست مالیاتی نیزبیشتربه نفع سرمایه دار ها است؛ نه به نفع کسانی که کارمی کنند.کارگران دگراجازه ندارند تا به خاطر دستمزد عادلانه و شرایط بهتر کاربکنند و ازطریق اتحادیه های کارگری متشکل شوند. حداقل دستمزد آنقدرپائین است که با آن نمی توان زنده گی کرد.وال ستریت به خاطرمنافع پولی خود بزنس ها را ایجاد وازبین میبرد. بدون آنکه تاثیرش را بالای افراد، فامیل ها و جامعه درنظرگیرد. اقتصاد ایالات متحده به صورت صادقانه توسط بنگاه های حرفه یی تولیدی ومونوفکتورها پیش برده نمیشود، بل به شکل مصنوعی با تشکیل حباب متکی به قرض ومصارف نظامی که توسط بانک ها و دولت ایجاد شده است پیش میرود. ازبین بردن پشتوانه طلا به نفع بانک ها که اسعاربی پشتوانه را درکنترول دارند، زیربنای پول رایج ملی را ازبین برده و باعث تورم نیم قرنه گردیده است. خود داری یک تعداد کشورها ازاستعمال دالر امریکایی دربازارهای تجارت تیل وهمچنان صرفنظر ازدالرامریکائی درذخیره اسعاری شان باعث سراسیمه گی شده است. قرض خانه، قرض محصلین ومستهلکین باعث تشکیل جامعه غلامان بدهکارشده است. مردم نسبت عدم پرداخت قرض روانه زندان می شوند. بعضی ها به خاطر قرض غیرقابل کنترول خودکشی می کنند.

قرض حکومت فدرال محموله ایست بر دوش جامعه که همواره رشد نموده هیچگاهی پرداخته نخواهد شد.

جورج دبلیو بوش با جنگ هایش درطول هشت سال قرض را دوچند ساخت. سپس اوباما باهشت سال جنگی اش، یک باردیگرقرض را دوچندان نمود. فقدان شغل مناسب تعداد کثیری ازمردم را بطرف جرایم انترنتی، خرید و فروش موادمخدر، روسپی گری  ودیگرجرایم جهت وقت گذرانی ودم غنیمتی میراند. سیستم محاکم غیرمنصفانه  غربا را هدف قرارمیدهد. ( زیراغربا توان استخدام وکیل مناسب راندارند. ازاین رو نفوس بندی خانه ها رابیش ترسیاه پوست ها تشکیل میدهند. مترجم)

دولت زیرزمینی وحکومت

سازمان های دولت زیرزمینی به شمول سازمان سیا ابزاری اند که اولیگارشی جهت کنترول حکومت، جامعه وبالاخره تمام جهان بکارمی برد. دروغ و پنهان کاری برای همه قدمه های حکومت و دولت زیرزمینی یک امرعادی وهمه روزه میباشد. حکومت هیچگاهی به جنایات سابقه دولت مخفی منجمله واقعه یازده سپتامبر، قتل جان کنیدی، رابرت کنیدی ومارتین لوترکینگ اعتراف نکرده است. دولت زیرزمینی به قتل هدفمند شهروندان امریکایی ومردمان ممالک  دیگرادامه میدهد.سیا ودیگرسازمان های دولت زیرزمینی مخفیانه به تضعیف ملت ها درخارج ونابودی اشخاص صادق ودگراندیش درداخل میپردازند. دولت زیرزمینی می خواهد تاهمه مردم را تحت نظارت الکترونیکی خودنگهدارد. دولت زیرزمینی درتلاش است تا حکومت های را که میخواهند به نفع مردم شان دست به اصلاحات بزنند سرنگون نماید. حکومت مخفی بعد ازبلند کردن بیرق نیرنگی یازده سپتامبرباایجاد اداره امنیت وطن وتصویب قانون وطنپرست وسیعاً به قدرت خو د افزوده است. به اساس اعتراف سیا یکی ازسواستفاده های بزرگ اش اشتراک درتجارت بین المللی مواد مخدراست.دولت زیرزمینی، رسانه ها و ارتش جهت پرده پوشی تجاوز شان نفرت را به ضد روسیه  و چین دامن میزنند. دولت زیرزمینی حکومت را درتمام قدمه های فدرالی، ایالتی ومحلی کنترول می نماید.حکومت جهت سرکوب غربا واقلیت های نژادی به نظامی سازی نیروهای پولیس محلی پرداخته است. تمام قدمه های حکومت به شمول پولیس بوسیله هدایای سیاسی،غرامات، رشوه وامتیازات خاص فاسد شده اند.

رسانه ها

رسانه هابااستفاده ازقوای خودبه شمول اعلانات، کنترول و سانسور آرای عامه آزادی تفکر را متلاشی می سازند.حکومت جهت پخش متواتر پیام های تبلیغاتی اش از رسانه ها استفاده می نماید. رسانه ها ازطریق دستگاه های ازقبیل  فاکس نیوز وامثال آن فقط دروغ و نفرت استفراق میکنند. رسانه ها ذریعه مشتی ازاولیگارش های کنترول می شود که ازراپوردهی صادقانه اخبار جلوگیری کرده و درهرقدم ژورنالیزم آزاد رامورد حمله قرارمیدهند.

بنگاه های بزرگ رسانه ایی ازقبیل نیویارک تایمز، واشنگتن پوست، سی ان ان وشبکه تلوزیون ملی تحت کنترول اولیگارشی و دولت زیرزمینی است که از ایشان به مثابه ارگان های تبلیغاتی برای انتشاراجندای جنگ طلبانه شان استفاده میکنند. دروغی که امریکایی ها « ملت استثنایی »  اند؛ پروپاگند خاص و مهلکی است که توسط رسانه ها تبلیغ می شود.  مقصد ازاین دروغ توجیه تجاوز و خشونت های است که بالای دیگر کشورها تحمیل نموده اند.

حزب جمهوری خواه که اکنون حکومت فدرال و اکثریت حکومت های ایالتی ومحلی را درکنترول دارد، به یک سازمان نژادپرست ونسل کش تبدیل شده است که الیگارش ها آنرا تمویل می کنند. حزب جمهوری خواه قربانیان فروپاشی اقتصادی را مقصربیکاری و زنده گی دشوارشان میداند.حزب جمهوری خواه به شکلی که امروز وجود دارد، نمی تواند بدون حمایت کلیسای عیسویت بنیادگرا که ازجنگ و نژادپرستی پشتیبانی می کند وجود داشته باشد.

حزب دموکرات با تصاحب قدرت درسال ۱۹۹۰ ترسایی توسط جناح کلینتون ماموریت تاریخی اش یعنی تماس با مردم را از دست داد. حزب دموکرات سرمردم کلاه گذاشته دیوانه وار به تبلیغ افسانه ای پرداخت که گویا روسیه درانتخابات ۲۰۱۶  ترسایی باعث انتخاب دونالد ترامپ شده است. حزب دموکرات به شمول به اصطلاح جناح مترقی اش ازطرفداران جنگ بوده، مانند حزب جمهوری خواه تحت کنترول دولت زیرزمینی میباشد. سیستم انتخاباتی ایالات متحده ازتشکل و قد برافراشتن حزب سوم وحرکت موثر واصلاح طلب دیگر جلوگیری می نماید.

هیچ سیاستمداری مجال آنرا ندارد تا به اصلاحات بنیادی ازقبیل تقلیل مصارف نظامی، ختم جنگ های ابدی، تغییرسیستم  پولی و ایجاد یک اقتصاد منصفانه برای همه رده های جامعه مبادرت نماید.

زنده گی اجتماعی

اولیگارشی، رسانه ها، حکومت، حزب های سیاسی و دولت زیرزمینی همه به ترویج نفرت وانشقاق بین بخش های مختلف جامعه می پردازند تا قانون و حاکمیت خود راحفظ نمایند.

راسیزم برضد مردمان رنگ وملیت های دیگرعمیقاً در روان جامعه زرق شده و وسیله کنترول مردم بدست اولیگارشی می باشد. موسسات تحصیلات عالی به مقابل کنترول دولت شرکت ها و ارتش کم ویا هیچ نوع مقاومت نشان نمیدهد.کلیسا های ملی یا همکاری می کنند ویا خاموش اند.کدام گزینه دیگری ندارند. مسیرایجاد  دولت استبدادی پولیسی امریکا خیلی به جلو رانده شده است.

نتیجه گیری

 آنچه که آیا ایالات متحده می تواند به مثابه یک ملت برای یک نسل دیگرزنده بماند؟

 بدون یک جریان بزرگ و رسالتمند و متعهد به اصلاح آن همه ناهنجاری هایی که دربالا تذکرداده شد تردد آمیز و مشکوک به نظرمیرسد. اما قبل از آنکه ایالات متحده زمین رامنهدم کند ممکن است نسبت ورشکسته گی های داخلی، سیاست جنگ های دایمی وتقصیرات ناشی از آن سقوط کند.

بالاخره هیچ یکی ازاین گزارش ها، میلیون ها انسان ایالات متحده و جهان را که ازخطرفعلی آگاه اند و برای یک آینده بهترنیایش وکارمی نمایند سیاه ولکه دارنمی سازد. درحال حاضرامکان واقعی جنگ بزرگی بین امپراتوری امریکا وملت های یوروآسیا به نظرمیرسد. پس خیلی معقول خواهد بود تا اگرایالات متحده، روسیه و چین متحدانه به نتیجه مثبتی برسند. معجزه صورت می گیرد حتا اگرمردم بطورمتناقض برای حصول آن کارکنند.

https://www.globalresearch.ca/the-u-s-is-a-failed-stat/5630070

پال یاسی : نام قلمی یک تحلیلگرسابقه حکومت ایالات متحده است.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۴۰۳

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

بحران سیاسی ایتالیا زنگ خطری برای اتحادیه اروپا

 

اردشیر زارعی‌ قنواتی

 انتخابات پارلمانی ایتالیا در روز یکشنبه، چهارم مارچ منجر به نتایجی شد که هر‌چند تا حدودی قابل ‌پیش ‌بینی بود اما به دلیل رای بالای راست ‌گرایان و جنبش پوپولیست « پنج‌ ستاره » بسیاری از سیاست ‌مداران و تحلیل گران را غافلگیر کرد. ‌نخست ‌وزیر اسبق ایتالیا به دلیل عدم امکان نخست ‌وزیری تا یک سال دیگر به دلیل دوران محکومیت خود از قبل آنتونیو تایانی رییس فعلی پارلمان اروپا را کاندیدای سمت نخست ‌وزیری کرده بود که حالا با پیروزی حزب لیگ در این ایتلاف امکان تمکین حزب اول از حزب فروتر در این ایتلاف وجود ندارد.از طرف دیگر با توجه به رای ۳۷ درصدی این ایتلاف که برای تشکیل دولت کافی نخواهد بود، جلب مشارکت حزبی دیگر برای تشکیل دولت ایتلافی با رهبری این فراکسیون پنج‌ حزبی بسیار سخت خواهد بود. از سوی دیگر، پیروز اصلی این انتخابات حزب پنج‌ ستاره با کسب ۳۲ درصد آرا که تبدیل به بزرگ ‌ترین حزب درون پارلمان آینده شده است، اگر از نگرش قبل از انتخابات خود برای عدم ایتلاف با دیگر احزاب کوتاه بیاید، امکان بیشتری نسبت به ایتلاف رقیب برای تشکیل دولت خواهد داشت. اما در این میان بازنده اصلی حزب حاکم « دموکرات » به رهبری ماتیو رنزی بوده است که با کسب رأی کمتر از ۲۰ درصد هیچ شانسی برای تشکیل دولت ندارد و تنها می‌ تواند در ایتلاف با یکی از دو جناح پیروز به عنوان حزب دوم ایفای نقش کند. برای دموکرات‌ها نیز تصمیم ‌گیری در این خصوص بسیار مشکل است؛ چنانکه نزدیک ‌شدن به راست ‌گرایان برای آنان خودکشی سیاسی است و پیوستن به جنبش پنج‌ ستاره تا حدود زیادی متحدان اروپایی آنان را ناخشنود می ‌کند. در این میان احزاب کوچک‌ تری از جمله جریانات کمونیستی هم وجود دارند که هرچند ایتلاف آنان با راست ‌گرایان کاملا منتفی است اما به دلیل رای پایین حزب دموکرات که قبلا با آن در ایتلاف قرار داشته ‌‌اند هیچ معادله‌ ای را تغییر نخواهد داد، در صورتی که اگر با جنبش پوپولیست پنج ‌ستاره متحد شوند، امکان تشکیل دولت برای این حزب و شوکه‌ کردن اتحادیه اروپایی را دارند. به همین دلیل با توجه به ترکیب آرای جناح‌ ها و احزاب سیاسی زمینه تشکیل دولت آینده در ایتالیا بیش از پیش درهاله ‌ای از ابهام قرار دارد و در هر صورتی به لحاظ بروز بحران در سومین قدرت اتحادیه اروپایی یک ضربه بزرگ به موجودیت این اتحادیه خواهد بود. براساس گمانه ‌زنی سیاست‌مداران و تحلیلگران امور ایتالیا در چنین شرایطی تشکیل دولت باثبات در این کشور تقریبا منتفی و تا حدودی غیرممکن تلقی می ‌شود و از هم ‌اکنون تقریبا همگان متفق ‌القول‌اند که تحمیل سیاست‌ های انقباضی دولت آنگلا مرکل، بر ساختار اتحادیه اروپا دلیل اصلی تمام تلاطم‌ های سیاسی درون این اتحادیه بوده است. چنانکه سون گیگولد، نماینده حزب سبزها پیروزی نیروهای دست راستی و ضد اروپایی را نتیجه  دیگری از سیاست‌های دولت المان دانسته و می‌ گوید: « بی ‌کاری جوانان و فقر در ایتالیا حاصل اعمال سیاست صرفه‌ جویی اقتصادی المان در اتحادیه اروپا است». اگر نتایج انتخابات پارلمانی ایتالیا با پیروزی راست ‌گرایان افراطی و پوپولیست‌های منتقد سیاست‌های اتحادیه زنگ خطر واقعی‌تری را برای این رهبران به صدا درآورده است. آنان که چشم امیدشان به سیلویو برلوسکنی به عنوان ناجی در زمان افول چپ میانه حاکم بود، حالا با پیشی ‌گرفتن حزب لیگ بر حزب ایتالیا به پیش برلوسکنی بسیاری از امیدهای خود را برباد رفته می‌ بینند.  نتایج انتخابات ایتالیا بار دیگر اثبات کرد که سیاست‌های اتخاذ شده در یک دهه اخیر اتحادیه اروپا کاملا شکست خورده است و نیروهای ضد سیستمی از چپ تا راست به میزانی از قدرت در بین رای‌ دهنده گان دست یافته‌‌ اند که می‌ توانند بسیاری از معادلات سنتی را در هم بریزند. این نتیجه حتا فراتر از قاره اروپا در انتخابات ریاست ‌جمهوری سال  ۲۰۱۶ امریکا هم با اقبال عمومی جوانان به  برنی سندرز ، که با تقلب در حزب دموکرات از رقابت نهایی باز ماند و سپس پیروزی دونالد ترامپ ، به وضوح خود را نشان داده بود. در واقع جوامع غربی هم ‌اکنون دارند تاوان بحران مزمن نظام سرمایه ‌داری و شکست کامل سیاست نیولیبرالیزم بر ساختار جهانی را می‌ پردازند. بعد از فروپاشی شوروی و رویای « پایان تاریخ » ایدیولوگ‌های نیولیبرال در یک مسیر جنونانه، دولت‌های سرمایه ‌داری گام به گام تمام امتیازات تعیین ‌شده در « دولت رفاه کینزی » را از طبقات کارگری و زیرین اجتماعی بازپس گرفتند و موجب رشد شتابناک شکاف ‌های طبقاتی در تمامی جوامع شدند. اینکه گفته می ‌شود ثروت یک درصد جامعه معادل ثروت 99 درصد دیگر جامعه در سطح جهانی رسیده و متعاقب آن جنبش‌های اعتراضی بزرگی علیه سیستم حاکم ظهور یافته، واقعیتی عینی است که متاسفانه تا امروز نهادهای قدرت در سیستم‌ های ملی، اتحادیه‌ ای و جهانی هنوز نخواسته‌‌ اند حقیقت و تبعات آن را بپذیرند.ایتالیا اتفاقا یکی از کشورهایی بود که در متن این تخریب نیولیبرالیستی قرارداشت و مثل اسپانیا، یونان، ایرلند و پرتگال بحران اقتصادی به شدت گریبان آن را گرفته بود اما رهبران اتحادیه اروپا با سیاست ارعاب و تهدیدی که یونان را به تسلیم واداشت، فکر کردند می‌ توانند جوامع دیگر را هم به تمکین وادار کنند؛ امروز ایتالیا و فردا اسپانیا که بدون تردید در همین مسیر گام برمی ‌دارد. پس به‌ زودی اتحادیه اروپا باید در سیاست‌ های اساسی خود تجدیدنظر کند یا آماده فروپاشی باشد. ادامه بحران سیاسی در ایتالیا که می‌ تواند منجر به تجدید انتخابات شود، در صورت عدم توافق احزاب برای تشکیل دولت ایتلافی می ‌تواند این بحران را به کل اتحادیه اروپایی منتقل کند و آن هم در زمانی نامناسب که در واشنگتن دونالد ترامپ نیز علیه این اتحادیه شمشیر را از رو بسته است.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۰۸۰۳

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

وحدت خواهی  یا سرگردانی درصحرای سُراب 

ازمحبت خارها گل میشود

ازمحبت تلخ ها شیرین شود

"مولانای بلخ"

 

علی رستمی

وضع درد آور سیاسی ونظامی درافغانستان، همه نیروهای  آگاه ونخبه گان سیاسی را که دریک سازمان سیاسی از لحاظ تشکیلاتی ،سازمانی واندیشه وی جداگانه متشکل شده اند، مجبور ومکلف میسازد، تا برای تحقق اهداف انسانی که درمحور آن نجات مردم  کشور  وحل اختلاف های تباری وقومی الویت دارد ؛ دریک گفتمان واحد تحت رهبری جمعی با حفظ مسوولیت های فردی و بدون تمایل ،سلایق شخصی و گروهی، هرچه بیشتر با رویکردهای سازنده با سایر همسوگرایان وهموندان خویش متحد شوند.

درمبارزه سیاسی واجتماعی احزاب درقدم اول غرض اتحاد و وحدت وهبسته گی درونی و برونی باسایر نهادهاتی سیاسی مولفه های ذیل درالویت قرار میکرد:

ـ صداقت،اندیشه، اراده و اعتماد با عملکرد جسورانه بر اصل شفافیت حرف وعمل، در روند وحدت  سازمانی و تشکیلاتی بربنیاد رهبری سالم وخرد جمعی باهمسوگریان وهموندان.

ـ داشتن تجارب مشترک تاریخی.

 تجارب احزاب جهانی وهمسو در روند تاریخ نشان د اده است، که با درنظر داشت مولفه های فوق، در تقویه و رشد فرایند  وحدت اندیشه وی و رهبری سالم ،با حفظ سایر ارزش های تیوریکی و « تجارب تاریخی» موجد حزب رزمنده ونیرومند درجامعه می شود؛ این اصول همیشه مورد توجه جدی در صدر فعالیت های رهبران و کادرها در روند مبارزه قرار داشته است . احزاب چپ و دموکرات درجهان بویژه درکشورما ازاین اصل نه بطور کُل بلکه نسبی برخوردارهستند ؛ ازجمله احزاب دموکرات و چپ که اکثریت آن ازجمله حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان ،که ازاعضای سابق حزب دموکراتیک خلق افغانستان ایجاد شده است ازاین امر مستثنی نیستند، بلکه تجارب وافری  منفی ومثبت دارند. فرآیند نتایج جنگ های چهل ساله بدبختی های عظیم بی حدی را به مردم تحمیل و وارد کرده، که  درد مشترک همه نیروهای ملی ومترقی را تشکیل میدهد. این بلیه های تاریخی  ، ناشی از عمق استراتیژیکی نیروهای جنگ افروزبین المللی ومنطقه وی که عاملین وسازمانده گان آن به کشورما حضور مستقیم وغیرمستقیم دارند ، به همه هویدا میباشد.

جان مطلب دراینست ،برعلاوه این همه تجارب ، احزاب ایجادشده ازبدنه حزب دیروز ما « حزب دموکراتیک خلق افغانستان(حزب وطن) »  تابحا ل موفق به و وحدت سازمانی وتشکیلاتی دریک سازمان سیاسی و یا  « جبهه » ویا « اتحاد واحد » نشده اند. در صورتی که این احزاب  به مثابه یک خانواده باهم متشکل بودند، هیچ عامل ودلایل اندیشه وی و مرامی هم وجود ندارد که نه توانند ،باهم  اختلاف ها موجود را حل نه سازند ومتشکل نه شوند! .

این احزاب ، پیش از سقوط دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان درتشکیل حزب واحد دموکراتیک خلق افغانستان ، ایدیالوژی وخط  واحد داشتند که بعد از سقوط نظر به شرایط ملی و بین المللی این اندیشه به طاق نیسان گذاشته شد؛ وهرکدام با برنامه های ملی ودموکراتیک وبا کاپی از رویکردهای احزاب سوسیال دموکراتیک  به فعالیت آغازیدند، که با کمیت ترین این احزاب « حزب  مردم افغانستان» ، « حزب متحد ملی » و « حزب ملی ترقی افغانستان » می باشد. با بدترشدن امنیت درکشور شیرازه زنده گی مردم ازبین رفته واختلاف های  قومی و زبانی و تشدید فساد اداری وعدم صداقت دولت وقوای مقننه دراجرای قوانین نافذ یافته، بربافت تشکل اجتماعی جامعه تاثیرات منفی خود را وارد و جامعه را به سوی بحران و تشتت فکری سوق داده است . چنانچه هگل گفته است: «  هنگامی که قلمرو اندیشه زیرور شود واقعیت به دشواری میتواند دوام بیاورد.»

برشالوده یی مولفه های فوق  وظایف ومسوولیت های خطیر و بزرگی ، درقبال احزاب ملی ودموکراتیک وسایر نیروهای ملی ودموکرات افغانستان  ، برای یک پارچگی و وحدت مردم و تامین واستقرار صلح و نابودی دشمن قرار گرفته هست؛ تا با هم اختلاف های خویشرا دورگذاشته ، دریک سازمان واحد سیاسی بسیج شوند. با درک این شرایط دشوار و پاسخ به ندای تاریخی مادر وطن  وحدت سازمانی وتشکیلاتی میان حزب متحد ملی افغانستان وحزب مردم افغانستان (  نهضت فراگیر دموکراسی ترفی مردم افغانستان ) بار اول درسال ۲۰۰۸ ترسایی صورت گرفت . هردو حزب بعدازمدتی نظر به برخوردهای سلیقه وی وگروپی شخصی وخودخواهی ها واختلاف های حل ناشده سیاسی که در آغاز روند تشکیل هردوحزب شکل گرفته بود، و برعلاوه زیر  تاثیر حوادث دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری حامد کرزی، در زمینه پشتبانی وحمایت ازپروگرام های واهداف  کاندیدتاتورهای مشخص برای انتخاب ریاست جمهوری  سمت گیری ها واختلاف ها اوج گرفته و دوباره میان دو حزب جدایی و انشعاب رخ داد. این عمل ورویکردهای دلخراش دلسردی را میان اعضای هر دوحزب  بوجود آورد. بازهم دوباره تفاهم وحدت در سال ۲۰۱۷  بوجود آمد . شوربختانه این بارهم نسبت عوامل گوناگون ازهم جداشده وحزب متحد ملی  جدیداً با تغیرنام،  بنام « حزب جبهه مردم افغانستان » تحت رهبری رفیق نورالحق علومی اعلام موجودیت نمود، که براین اساس پروسه وحدت دوباره به طوری قطع به بن بست مواجه شده است.

با درنظرداشت مشکلات های یادشده ما نتوانسته ایم با سایر احزاب همسو و هموند از بدنه حزب دموکراتیک خلق افغانستان  ،برای همبستگی و وحدت تشکیلاتی و سازمانی و یا ایجاد جبهه واتحاد واحد دستاوردهای چشمگیر بدست آوریم. برعلاوه اینکه دریک مقطع  تاریحی اتحاد نیروهای ملی دموکراتیک با موجودیت هفت حزب تشکیل شد، اما صرف بنام وجود داشت وبعد از مدتی متلاشی گردید. دردمندانه بعد از تاسیس نهضت فرا گیر ترقی ودموکراسی و تغیرنام آن به حزب مردم افغانستان درکنفرانس اول حزب مردم افغانستان وایجاد خصومت های تازه در تعین ریاست حزب مردم افغانستان صدها تن از صفوف حزب گوشه گیری نموده اند. حتا کمیت بزرگی از اعضای رهبری و کادرهای فعال آن بعداز کنفرانس اول به رهبری رفیق شیرمحمد بزرگر انشعاب و حزب جداگانه ایی را ایجاد کرده اند . رفیق شیر بزرگر شخصیت با ایمان استوار ومتین درراهی عدالت اجتماعی نخستین رییس نهضت مهینی وبعداً نهضت فراگیر ومترقی نام داشت، بود. وی توانست که درحساس ترین وضع تاریخی کشور که نیروهای سیاه تحجرگرا حاکمیت داشتند ،این مسوولیت بزرگ را متقبل شود  و توانست که درزمان کمی هسته های آنرا درعده یی از ولایت کشور بوجود آورد؛ نهضت را به یک نهضت فراگیر و توانمند از لحاظ کمی وکیفی تبد یل نمود .تا اینکه  نظر به تصمیم جمعی برای انتخاب رهبری جدید وتغییرنام نهضت فراگیر دموکراسی وترقی افغانستان به  حزب مردم افغانستان بعداز آماده گی لازم با اشتراک نماینده گان انتخابی  نهضت از سراسر افغانستان وخارج کشوردرنخستین کنفرانس ازسکان رهبری سبکدش وبه عوض اش پوهاند داکتر داوود راوش ازجمله اساتید بافهم و ژرف نگر دانشگاه (پوهنتون) کابل تعین گردید . درمورد سبکدشی وی  درآن گذر تاریخی سروصدای زیادی خلق گردید، که تابه حالی  درنزدعده ایی از اعضای حزب ناحل باقی مانده و ازآن وضع متأثراستند. اما تاریخ درمقابلش به گفته مارکس« تراژیدی » عمل کرد!، برای اینکه درنتیجه شمارش آرأی انتخاب هر دو کاندید شفافیت وجود نداشته، وصحت آن مشکوک بوده است. دراین تراژیدی تاریخی دست های غیرمریی استفاده جو نقش بزرگی را بازی کرده است.  با درنطرداشت کوشش های پیگیر افراد موثر برای وحدت دوباره نتیجه مثمر بدست نیامد .  ازگزارش  ونظرهای افراد اشتراک کننده کنفرانس  ،عوامل عمده آن عبارت: از خودخواهی ها ی شخصی ، گروپی ، تمایلات سلیقه وی ، بلند پروازی های سیاسی  بر بنیاد سوابق حزبی ، یکه تازی  وانحصار رهبری حزب توسط این حلقات ، که  پیش ازکنفرانس ودرجریان کنفرانس درحزب حاکم بود ، حزب به انشعاب مواجه شد ،و کمیت بزرگ با ایمان ومدافع راستین عدالت اجتماعی از پیکر حزب جدا گردید؛ این حادثه به روح روان عده یی زیادی رفقا درمرکز وخارج کشور، درجهت استقامت و تحرک مبارزه سازمانی وسیاسی شان تاثیر منفی بجای گذاشت. وبعداز آن سکوت ودلسردی درمیان سازمان های حزبی، وکنارگیری مجرب ترین کادرها با مُهرزدن های مختلف درخارج کشور الی تا سرحد  ازبین رفتن کمیته وسازمانها در کشورها ی اروپایی شده است .

 عوامل جدایی که ضربه به  وحدت تشکیلاتی وسازمانی میان احزاب فوق،  با دستهای مرموز وغیرمریی  مداخله ونقش بازی کرده، تاالحال معلوم نه شد، که این دستهای مرموزا ازجانب کدام حزب درازوعامل نقض وحدت گردیده است ،تا حزب درفرایند مبارزه بعدی برای جلوگیری ازهمچوعمال  توطیه گرانه ،اگاه وهوشیارباشد . همه اتهام وارد شده علیه یکدیگر در هاله ءابهام بوده راست و غش ان روشن نیست !. این پروسه  جدایی و نقض وحدت تلفات سنگین را از لحا ظ کمی وکیفی به هردو حزب وارد کرده ، واعضای شان به شکل انفرادی و گروپی ازبیکر آنها جدا گردیده واقدام به  تشکیل احزاب سیاسی در خارج وداخل کشور شده اند؛ وعده هم به حال انتظار قرارگرفته ا ند. همچنان تفاهم وحدت  در۱۴میزان ۱۳۹۱ با حزب ملی ترقی افغانستان وحزب مردم افغانستان صورت گرفت . اما شوربختانه نشانه ها و موضعیگری ها دراین اواخر نشان میدهد ،که هنوزهم تمام اختلاف ها ناحل باقی مانده، روند نهایی شدن وحدت سازمانی و تشکیلاتی برای تدویر کنگره واحد به بن بست مواجه شده است. بعد از تفاهم وحدت با حزب ملی ترقی افغانستان، سکوت سازمانی وسیاسی در رهبری شورای انسجام وهماهنگی امورحزبی دراروپا  و واحد های پایانی آن حاکم شد.از اینکه ما ازلحاظ کیفی وکمی رشد میکردیم برعکس عقب گرد نموده ایم .

رشد وتکامل جنبش ها واحزاب چپ دمو کراتیک در گام نخست مربوط میشود، به موضعیگیری دقیق وعینی رهبری حزب درقبال حوادث و درک وتحلیلی درست از قوانین عینی جامعه. وظیفه مسوولین فرهنگی وتبلیغی حزب اینست ، تا شعارهای را که از روح روان مردم واز ژرفای مشکلات ، خواست ها و آرزوهای روزمره مردم کشورما برمی خیزد تدوین ، وبه اختیا ر واحدهای حزبی قراردهید ، متاسفانه چنین روندی وجودنداشته است.دراین شرایط درکشورما پیش ازهمه چیز صلح امنیت و تحکیم ووحدت ویکپارچکی اقوام کشور میباشد، که این مولفه ها همیشه در مقطع های تاریخی سرنوشت سازبوده است. طوری که میبینیم که بربنیاد رویکردهای سیاست های منفی دولت های بوجود آمده بعداز حادثه ۲۱ دسامبر وحضورعساکر امریکا و ناتو بر علاوه افزایش کمیت و حملات دشمن ، تعصبات قومی و زبانی بیشتر شده  که رهبران دولتی ، برای حفظ تعادل و رفع خصومت ها این پدیده ضعیف بوده ،وبه خواست ها معقول نماینده های مردم جواب قناعت بخش ارایه  کرده نه توانسته اند . عامل اساسی اختلافهای قومی ناشی از عمل کرد غیرعادلانه وانحصار تمرکز قدرت  وعدم شفافیت وصداقت در حرف وعمل رهبران در راس رییس جمهور افغانستان میباشد . حزب ما درمقابل این فرایند طفره رفته ،عملاْ شعاری را طرح و  پیشکش نکرده است!

یکی از رویکردهای  متناقض جکومت در راس اشرف غنی رییس جمهور افغانستان که با تقلب وبه کمک امریکا به این مقام منصوب شده است ، برخورد های دوگانه یی تفرقه انداز در میان اقوام کشور می باشد . بویژه با استفاده از اختلاف های قومی و تنظیمی عده یی ازافراد را زیر نام فساد دولتی و جنگ سالار، با درنظرداشت سلیقه گروپی و قومی از صحنه سیاست دور ساخته که دراصل کاری نیک بود! اما متاسفانه ،با شفافیت ونیت پاک دراین روند عمل نشده ، علیه افراد ذهنی گیری، چال وفریب  بکار رفته از اینکه  عواقب بهتر میداشت ، بلکه تشنج رادر میان جامعه بیشتر دامن زده و وضع را تا سرحد بغاوت و سرکشی علیه  فیصله ها و دساتیر ریاست جمهوری کشانیده است. دردمندانه درعوض جنگسالار وجنایتکار مشهور افغانستان ، گلبدین حکمتیار را با شان و شوکت، زیر نام مصالحه به دستور باد اران بین المللی خود  وارد تعاملات سیاسی نمود، واز آن به مثابه اهرم قدرت علیه منتقدین خود اسفاده بعمل می آورد. افزون برآن  با آمدن وپیوستن گلبدین با دولت نه تنها صلح درکشور تامین نشد، بلکه دو برابر وضع امنیتی وانتحاری افزایش یافته وانتحاری را زیر نام

« استشهاد » حلا ل فتوا داده است. با صحبت های تحریک آمیز خود در رسانه های کشوراختلاف های زبانی و قومی ومنطقه وی را دامن زده و یک قوم را بالای یک قوم دیکر برتر دانسته و تفرقه می ندازد. این عاملِ شر ونفاق ( گلبدین حکمتیار)  استقبال شایانی  ازجانب دولت، با به بدسترش گذاشتن پول وافر و قصر مجلل وسایر وسایل معیشتی زرق و برق  زیر نام مصالحه  خلاف اراده مردم ، وی را اعاده حیثت وشرف نموده است. اگر هدف دولت برای ازبین بردن جنگ سالاران از صحنه سیاسی  بود، گلبدین  هم جنایتکار وجنگ سالار میباشد!. او می توانست به مثابه فرد عادی  مانند سایررهبران احزاب در افغانستان می آمد و زنده گی و فعالیت میکرد، ور نه با این  مخارج بلند و گزاف، میشد این هزینه به نفع مردم فقیر ونادار مابه مصرف می رسید.با  آمدن گلبدین به عوض آن سترجنرال دوستم مرد قهرمان و دلیر و انسان جنگ دیده و کارکشته نظامی  ومعاون قانونی و انتخابی رییس جمهور که برای ازبین بردن و سرکوب طالب و داعش درجبهه شمال درعمل رزمیده، به اثری دسایس وتوطیه های  افراد خاین و وفادار به حلقات رهبری ارگ نشینان علیه وی، برای اینک بالای اقای غنی انتقاد کرده بود، به خارج کشور تبعید و بعد از آن  فعالیت این نیروهای دهشت افگن در سمت شمال دوچند شده که ده ها قریه از تسلط  دولت درسمت شمال بیرون ومردمش نسل کشی شده است.

به گفته شاعرمعروف شفاف کلام بابا طاهرعریان:

اگردستم رسد برچرخ گردون      ازاوپرسم که این چونست وان چون

یکی راداده ای ضد ناز ونعمت      دگر رانان جوالوده با خون؟

دراین مورد حزب  متحد ملی ترقی مردم افغانستان ، متأسفانه هیچ نوع عمل سازنده ، از خود تبارز نداده  و سیاست رهبری حزب درقبال این حوادث روشن وهویدا نیست !

 این رویکردها باعث شده است، که احزاب تنظیمی گروه های سیاسی ومخالفین حاکمیت ، درمیان مردم فعال ګردیده ومردم رابه عقب خویش بکشانند و توانستند که اجتماعات بزرگی را درکابل برای مطالبه خواست های خویش براه بیاندازد ،مانند: جنبش روشنایی  ...وغیره. که این اجتماعات نسبت عدم توجه وامنیت ازجانب دولت ، باانجام عملی انتحاری دشمن مواجه کردیده ، که ده های تن از زن ومرد و پیرجوان قربانی مطالبات خویش شده اند.جنبشهای مردمی  ویا سازمان های مدنی که برای مطالبات اقتصادی واجتماعی در خیابان ها درشهرکابل اجتماعات بزرگ  وبی طرفانه را براه می اندازند ، ازجانب عده یی ازگروهای سیاسی که با آنها مخالفت سیاسی و قومی دارند به آنها هویت قومی و «  تنظیمی » میدهند.به این رومیخواهند، جامعه را به سوی دوقطب شدن قومی که از جانب کادرهای  مغرض بلند پایه رهبری دولت وتنظیم ها مداخله میشود، تبدیل نمایند. درحالیکه مطالبه یی  تحقق ارزش های شهروندی برای حل مشکلات های قومی و زبانی در صدر خواست های این گروه ها  بوده است. درمیان این خواست ها واقعیت ها ی بر بنیاد شرایط مسلط اقتصادی واجتماعی درجامعه نهفته است، که  از گذشته های دور تاریخی به میراث مانده است. چنانچه یکی از مسوولیت های خطیر نیروهای دموکرات و ملی کشور اینست، تا بخاطرحل منازعات قومی و زبانی و تحکیم وحدت و یکپارچکی آنها  به گفتمان سالم ملی بپردازند. این گفتمان نه برای تشدید خصومت ها و یا موضع گیری های غیرسالم باشد، بلکه زبان مشترک را برای رسیدن وفاق همگانی درمیان همه نیروهای ملی و دموکرایتک وعدالت خواه غرض نجات مردم از تعصبات وذهنیگری ها قومی و زبانی  بوجود آورند. ارایه نظر وموضعیگری بی طرفانه  درقبال مطالبات گروه های مردمی و تنظیمی که معقولیت داشته باشد ، میتوان آنرا به بحث گرفت . این حق هر شهروند کشورما ست که بدون تعصبات سیاسی وقومی نظریات سالم خود را برای حل پدیده های بغرنج وسرنوشت سازکشور به جامعه ارایه نماید ، شاید مورد قبول ویا تایید قرار نگیرد، اما نظر دادن حق هر فرد جامعه است. شوربختانه ، اگرنظریات  به نفع وتایید برنامه های گروپ ها و افراد مستقل سیاسی نباشد، بلامنازعه به  این حزب ویا  آن حزب تنظیمی وسیاسی پیوند داده میشود!، این پدیده درمیان تمام اعضای احزاب وسایر گروپ های سیاسی در داخل وخارج کشور به عادت تبدیل شده است . این عمل منفی و زشت منجر به کدورت ها در میان نیروهای ملی و دموکراتیک شده که عامل پیدایش وگروه بندی های سلیقه وی  وسیاسی وضربه بزرگی به روند تحکیم وحدت روشنگران ونواندیشان  شده است .برای ایجاد خصم وتنفردرمیان نیروهای چپ بعضی ها تبلیغ میکنند ،کسانیکه خود راقبلاً درزمان «  جنگ سرد » چپ  میدانستند وبا شعارهای انترناسیونالیزم کارگری سینه پاره می کردند، حالا به سطح قومی وملی افراطی سقوط کرده است. درحالیکه آنطور نیست، چپ با داشتن آرمان جهانی خود همیشه ازجنبش های ملی و دموکراتیک وتعین سرنوشت ملل دفاع کرده ومیکند، تا بتوانند که میان همه اقوام براساس حق شهروندی مساوات و برابری را بوجود آورد. تا زمانی که نیروهای عدالت پسند، عدالت ومساوات را درمیان همشهریان خویش تامین نکنند چطور میت واند ازحق وحقوق سایرملل و اقوام جهان دفاع کرد. طوریکه لینن گفته است:«  ایا ملیت که براقوام دیگر ستم روا دارد می تواند خود آزاد باشد؟" . در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ،مبارزه غرض تحقق وتامین برابری حقوقی وعملی میان تمام ملیت ها، اقوام وگروه های تباری و اتنیکی وظیفه مبرم واساسی وتاخیر ناپذیر حزب ودولت جمهوری دموکراتیک افغانستان را تشکیل میداد. زیرا برخورد سالم واصولی  به مساله ملی درکشور کثیرالاقوام افغانستان و ایجاد مناسبات عادلانه و برابری میان ملیت ها واقوام کشور؛ به عنوان یکی ازاصولی بنیادی ،از لحاظ تیوریکی درالویت برنامه عمل حزب قرار داشت.هرنوع عمل تبعیض گرانه وستم ملی را محکوم می نمود وبرضد روحیه وگرایش برتری جویانه ملی وتمرکز گرای  قومی قاطعانه مبارزه مینمودند. 

یکی از عوامل عدم رشد ما در میان مردم وبویژه با همسوگریان  خارج از دیوارمحوطه خانواده ی قبلی ماگام های جدی گذاشته نه شده،اینست،که با لغزش ها همرا بوده است.، همین تنگ نظری های خوش بینانه ومحورگرایی بوده است ، که جای پای برای  جوانان تازه نفس ومدبر وآموزش دیده و وطن پرست پرشوردر صفوف ما نداشته و دور مانده اند. برعکس درزیر سایه ومحور تنظیم ها به نوعی قرارگرفته اند ؛ و توانسته اند غرض مقاصد خویش  آنها را برای اعتصاب ها وراهپیمای ها بسیج ودر خیابان ها بکشانند.  گقته مشهوراست«  درجای که ما نیستیم دشمن ماست » ، تأمین حقوق شهروندی براصل ارزش های تیوریکی ومدنی که چاره ساز برای بهبود تامین وفاق ملی باشد، چرا ما ازآنها پشتبانی نکنیم ویا چرا راهی حل را برای آن طرح ندهیم . ارایه شعارها عینی مطابق جامعه و تبلیغ  آن از طریق رسانه ها و نهادهای اجتماعی نفوذ ومحبویت وشناخت حزب را درمیان مردم ارتقا میدهد.  چنانکه در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان مطابق  به فیصله های شورای انقلابی جمهوری دموکراتیک حلق افغاستان برای حل سریع وهمچنان آموزش  مقدماتی برای خود کفایی وخود گردانی در محلات وشهرها، ولایات افغانستان به هفت زون از لحاط جغرافیای تبدیل شده بود ،که توسط افراد با صلاحیت حزبی ودولتی  و با تجربه رهبری می شد، بوجود آمده بود؛ تا مشکلات اجتماعی و سیاسی مردم به اسرع وقت بدون مداخله مرکز حل وفصل شود . این اقدام نمایانگر علاقه حزب و دولت به عدم تمرکز گرایی وتقسیم وظابف اجراییه وی برای مردم دراین زونها بود..بناً برای ما  موضعگیری به خاطر ارزش های تامین حقوق  شهروندی پدیده جدید و بدون اساس تیوریکی نیست!.

 از سوی دیگر تاریخ دولتداری از زمان احمد شاه درانی به استثنایی حکومتداری عبدالرحمن خان خون آشام و نادرغدار  دولت های پیش وبعد آنها  رهبری غیرمستقم در ولایات کشور از طریق افراد پر نفوذ بنام قریه داریا  « مَلک » تأمین می شد؛ فیصله های واوامر مسوولین ارگان های مافوق دولتی از طریق آنها  قابل اجرا بود. پیشنهاد اعمار مکاتب و مساجد وسایر خدمات اجتماعی به عهده انها بود که تا مسوولین ارگانهای دولتی درمیان بگذارد. ازجمله  جوانان قریه که سن شان به دوره سپری کردن خدمت زیر برق مساعد می شد ،« جلبی»  آن توسط پولیس به مَلِک قریه آورده و سپرده میشد وبعداً مَلِک قریه جوانان مورد نظر رابرای سپری نمودن دوره سربازی  آماده وبه ارگان های مربوطه معرفی می نمود.  این ساختارهای خود گردانی محلی  در اکثر کشورهای اروپای مانند المان وسویس وایتالیا وغیره از لحاظ تاریخی وجود داشته که مبنأ و اساسی دولت امروزی  شانرا به طور مدرن تشکیل داده است. زیاد ترین مولفه های اخلاقی، سیاسی و اجتماعی که دران ارزش های دموکراتیک ومدرن شکل گرفته است، از سنت وعادت قبلی اروپاییان (یونان وروم باستان) اززمان قبل از رنسانس هسته هایش وجود داشته که بعد ازمرحله نوگرایی رشد یافته ومتمدن شده است.

بادرنظرداشت تجارب غنی کشورهای جهان، تمام ملل واقوام افغانستان ، بایستی درتمام عرصه ها وازجمله در امردست یافتن به رهبری سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی وفرهنگی واستفاده از فناوری وتخنیک پیشرفته مساویانه سهم داشته باشند.مناطقی که کمک بیشتر از لحاظ معنوی ومادی دارند بدون تبعیض وتعصب کمک شوند.راه حل واقعی مساله ملی درکشورما  مساعد ساختن خودگردانی و خودمختاری های بر اساس مشخصات جغرافیای وملی با انتخابات دموکراتیک ، با کمک ومساعد سازمانهای مدنی صورت بگیرد. این اصل سبب اتحاد واقعی ،،اگاهانه وداوظلبانه تمام شهروندان کشور متشکل از تمام ملیت ها، اقوام وگروه های اتنیکی  دریک دولت واحد فراگیر هموار خواهدشد.

این امر را نظامِ پارلمانی میتواند  حل نماید، که درآن تمام احزاب سیاسی بتواند، بربنیاد حقوق مساوی ،و جایب وسهم معین  ، از رای خود برای  ساحتن حکومت  ایتلافی برای هم استفاده نمایند. درغیر آن هرنوع وحدت ویکپارچگی برابری ومساوات میان اقوام کشور به مانند نوشتن بالای یخ وگذاشتن در آفتاب است.

هرانچه گفته آمدیم نظریات و پیشنهاداتی بود، در روند مبارزه وحدت احزاب دموکراتیک ، بعد از تاسیس حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان  پیش از وحدت ۱۴ میزان ۱۳۹۱ و بعد از آن بوجود آمده بود بازتاب یافت.

غرض اینکه چرا ما  همیشه در روند وحدت و یگانه گی  با احزاب برادر، همسو بسوی صحرایی سراب  و زمین خشک و تاریک نما، گام گذاشته ایم ،مبهم است! ، ما درمحور بحران  هستیم ،همیشه  ختم هربحرانی آغاز بحران دیگری بوده است،  چیستی ها وچگونکی ها، به مثابه سر نخی جَر شده گم هست!

این بازگو هیچ گونه انتقاد مشخص بالای هیچ فرد رهبری وشخصی نبوده، بلکه این همه مشکلات جمعی بوده که هر کدام ما، به نوبه با داشتن صلاحیت و موقف حزبی وفهم خویش مسوولیت داریم تا به رویکردهای وعملکردهای چالش برانگیزخویش بازنگری کرده، تا به تارک پیروزی ها به خاطر یک حزب نوین مترقی عدالت خواه ( اگر ما برای تشکیل حزب واحد ناتوان هستیم « اتحاد وجبهه واحد » با رهبری دورانی بسازیم تا از پراگنده گی نجات یابیم ) درکشورنایل شویم.  در احزاب چپ دموکرات درتمام جهان از آغاز پیدایش آنها،چه پیش از انقلابهای ۱۹۴۸ اروپا و پیروزی کمون پاریس وانقلاب ۱۹۱۶ درالمان به شکست های موقتی  ، تا سرحد انشعاب مواجه شده اند . لنین میگف «  درجای که روشنفکراست انشعاب است » ، اومیگفت :« هرنوع چپ گرایی افراطی به معنی لغزش به راست است.» بادرنطرداشت احتلاف های برنامه وی، این احزاب راست وچپ برای حل مسایل تاریخی دوران ساز که منافع ملی آنها را تأمین میکند، دریک ایتلاف گردهم جمعی شده ، دولت سازی می نمایند. ما هم درگذشته های تاریخی و آزمون فعلی هم انشعاب داریم وهم افراطی گری!  به گفته مولانای بزرگ :«  گاهی سبب ساز میشود وگاهی سبب سوز». ما درهردو حالت سوخته ایم!  درک و استفاده معقول ازتجارب تاریخی به مثابه اصل فناناپذیر، ما را در روند ایجاد مشکلات یاری کننده  و رهنما می باشد.  طوری که می گویند : « تجارب گذشته پلی است برای آینده و یا مشعل راهی اینده است!» . شاید به نظر رفقای داخل کشور چنین استنباط گردد، که ما با خاطر آرام دور از وطن پندارگونه، درمورد وضع سیاسی ونظامی کشور تحلیل ارایه  میکنیم ، برای اینکه ما دور ازوطن هستیم،

بلی ! شرایط برای رفقای مرکز بهتر ازما روشن و قابل درک است.اما احساس وهمدردی وطن پرستانه ما را  وادار میسازد؛ تا ازاین فاصله های دور با شما همدرد وهمسو شویم و برای حل مشکلات همدیگر را کمک رفیقانه نماییم. راهی مبارزه پرخم و پیچ بوده ، بدون سربازی وتلفات وجود ندارد.

رفقا ، ماهمه  شاگرد مدرسه بزرگ بافتخار یی هستیم که بهترین آموزش های ارزش های بشری را آموخته ایم ،آنرا تجربه کرده ایم. بازهم ازمولانای بزرگ: گل هم ازآب است وخارهم،

سوال هم ازعلم است و جواب هم. بقای ما در وحدت ماست.

پیروزباد وحدت ویکپارچکی نیروهای ملی و دموکراتیک !

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۵۰۳

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

هشتم مارچ نماد آزاده گی و مبارزه دادخواهانه

 

مثل اش بجهان  مادر گیتی  نزاد

تاریخ   ندارد  به  مانند ش  یاد

یاد او گرامی همی روحش  شاد

این مادر خادم  وطن راتب زاد

 

عبدالو کیل کوچی

تجربه مبارزات ملی مبین این حقیقت است که تنها با پیگیری مبارزه مشترک ودرآمیختن نیروهای مردم میتوان به زنده گی واعمال قدرت وتوطیه استبداد ،ارتجاع واستعمار خاتمه داد باید جداً خاطر نشان ساخت که دشمنان خلق افغانستان پیوسته از اتحاد نیروهای ملی در وحشت اند وهمیشه با تغیر چهره ها دست بکار اند که مبارزین صدیق راه آزادی را مشغول زد و خورد داخلی شان کنند و دایم در حال تفرقه نگهدارند .اصولی ترین مدافعان خلق وطن را از مردم ودیگر نیروها ی ملی منفرد سازند . ما معتقدیم که ایجاد اتحاد تمام نیروهای وطنپرست مشکلات عظیمی در پیش رو دارند و صلح برای همه بشریت جز آن نیروهای ارتجاعی که موقتاً از جنگ سود می برند شعار وخواست عمومی است برکلیه نیرو های مترقی وصلح دوست جهان است که با تمام وسایل دست داشته زمینه را برای یک صلح عادلانه و دایمی مساعد سازند .

بزرگان جهان زن را شهکار خلقت انسان ، ایجاد گر تمدن بشری ، پرورش دهنده نوابغ جهان ، آفرینش دهنده کارهای بزرگ ، کتاب مهر ومحبت ،همکار مردان تا مدارج عالی زنده گی ، کانون پرفروغ خانواده ، مرکز مهر، مظهر عشق ، نمایشگر پاکی، نمونه عطوفت ،سرچشمه عنایت ،سنگ بنا و آینده ساز جامعه ومیانیگرنجات خوانده اند .

واما او تنها یک زن نبود بلکه یک آموزگار ویک مادر بود ، مادر ایجاد وهستی ، مادر آموزش وپرورش ،مادر بنیادین مکتب انسانیت ،مادر راهیان مکتب آزاده گی ومبارزه،  اساسگزار نهضت زن ،جنبش بیداری جامعه ، پرچمدار پرشور انقلابی راه عدالت  و برابری ، مشعلدار راه ترقی وسعادت انسان و بلاخره مادر یک ملت بزرگ  و سایر زحمتکشان ، وکیل ومدافع حقوق زحمتکشان شهرکابل وخادم مردم مستضعفان کشورو یکی از بنیانگزاران جنبش چپ ترقیخواهی وجریان دموکراتیک خلق افغانستان بود .

زنده یاد داکتر راتب زاد از همان آوان جوانی راه مبارزه برضد ظلم وبی عدالتی را در پیش گرفته بود و پرچم مبارزه را همچون شیر زنان ملالی ها ،زرغونه ها و زهراها  وثریا ها برافراشته نگهداشته وبا احیای نهضت زنان کشور در سال ۱۳۴۴ خورشیدی برای نخستین بار سازمان دموکراتیک زنان افغانستان را بنیاد گذاشت ودر سال ۱۳۴۶ برای اولین بار در تاریخ افغانستان از هشتم مارچ روز جهانی زن تجلیل بعمل آوردند . داکتر اناهیتا راتب زاد بیشتر از نیم قرن عمر پربار خود را در راه مبارزه برای آزادی ، تامین حقوق بشر وحقوق عادلانه زنان کشور وقف نمود .

تحت رهبری زنده یاد دکتور اناهیتا راتب زاد ، زنان رنجدیده کشور به دور سازمان دموکراتیک زنان افغانستان بسیج گردیده با فراگیری فرهنگ مترقی و دانش مبارزه خیزش های اعتراضی برای تحقق خواسته های قشر زن راه اندازی گردید .سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در عرصه دفاع از وطن همراه با مردان مبارز وطنپرست در جبهات جنگ برضد ارتجاع واستکبار جهانی شجاعانه رزمیده واز خود حماسه ها آفریدند .

همچنان زنان در عرصه فرهنگی وکلتوری کمپاین آموزش زنان را دربخش آموزش وپرورش براه انداخته وبه منظورتحصیلات عالی داخل وخارج کشور بسیج نمودند و در بخش اقتصادی حضور پربار زنان را در کار های تولیدی و صنعتی مساعد ساخته ودرعرصه اجتماعی با تاسیس شورا های زنان درمحلات در جهت تامین حقوق مدنی واجتماعی ، مشارکت در نهاد سه گانه دولت وقانونگذاری ، کارهای پرثمری انجام داده شد. این همه دستاوردهای ثمربخش به ابتکار رهبری واعضای سازمان دموکراتیک زنان افغانستان ثبت تاریخ مبارزات قهرمانانه زنان افغانستان گردید .

گرچه تاریخ مبارزات آزادی خواهی ،مشارکت اجتماعی وجنبش فکری زنان را در امریکا به ۱۷۵۰ و۱۷۷۷ودر اروپا به ۱۷۸۹ ترسایی می دانند ولی زنان از بدو پیدایش خود  به مبارزه دادخوهانه در برابر ظلم ، بی عدالتی ها ، انواع تبعیض وتعصبات جنسیتی ،نابرابری حقوق ،قشر مفتخورظالمان ، زن ستیزان ومرد سالاران دست به مبارزه بی امان زده اند. بگواهی تاریخ ، جنبش رهاییبخش زنان پراز فراز ونشیب ، حوادث وخیزش ها و تلاش های سیاسی و اجتماعیست .

 قشر زن ازهزاران سال تا بدینسو در برابر هر گونه موانع قدعلم کرده با ایجاد تغیر وتبدل نقش زن در مبارزه بخاطر رهایی از قید اسارت برجسته گردیده که با صنعتی شدن شغل و نظام تولیدی کارخانه وجهانی شدن سرمایه وظهور عصر تجدد در تضاد با نابرابری و استثمار ،درفاع از حقوق حقه زن ، پرچم مبارزه را علیه ارتجاع و استبداد برافراشته نگهداشته اند  .

در کشور ما افغانستان پس از فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان وسازمان دموکراتیک زنان افغانستان با رویکار آمدن دولت های تنظیمی وتکنوکرات های تحت الحمایه  بار دیگر جنبش ترقیخواهی زنان به چالش های خطرناک روبرو گردید سیستم مرد سالاری و رسم زن ستیزی بار دیگر دامنگیر قشر زن شد که در اثر آن حقوق بشر بشکل کل ؛ وحقوق زنان بطوراخص پامال ولگدکوب گردید . از آن به بعد زن دراسارت قسی القلب ترین وستمگر ترین گروها و در زیر پاشنه های وحشت وبربریت قرار گرفت ودر راستای جنگ خانمانسوز چهار دهه و گذشته از آن در چند سال اخیر با هجوم گروه های تروریستی در کشور، زنان همچون برده وار تحت ستم مستدام زورگویان سیه دل ودر میان مرگ وزنده گی نفس میکنند .

در حال حاضر بدوام جنگ نیابتی و تحمیلی پاکستان و قدرت های دیگر زن ومرد افغانستان در زیر بار ستمگری های وحشت بار دوره حجر با انواع ظلم وتجاوز دست وپنجه نرم میکنند. یگانه راه حل برای نجات مردم ، همانا همبسته گی ملی واتحاد دلسوزانه وتعهد وطنپرستانه  کلیه نیروهای داد خواه وطندوست در یک جبهه بزرگ میهنی خواهد توانست وطن را از حالت بد بختی نجات دهد .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۰۸۰۳

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

بن‌ سلمان در نزدیکی تخت پادشاهی

خانه‌ تکانی در ارتش و دیگر دستگاه‌ های سعودی

 

طبق اعلام رسانه ‌های دولتی عربستان سعودی، ملک سلمان، پادشاه عربستان، با عزل لوی درستیز ارتش و تعدادی از قوماندانان ارشد این کشور، عملا دست به یک خانه‌ تکانی گسترده در تشکیلات دفاعی و نظامی این کشور زده است. ملک سلمان همچنین در حکم‌ هایی جداگانه اقدام به تغییر فروماندهان نیروهای هوایی و زمینی  و همچنین برخی مقامات عالی‌ رتبه در وزارت داخله کرده است. هرچند تا اکنون به صورت رسمی هیچ  دلیل و توضیحی درباره این تغییرات گسترده اعلام نشده است؛ اما موج تغییرات در حالی وزارت دفاع و وزارت داخله را فرامی‌ گیرد که مداخله نظامی عربستان در یمن به پایان سومین سال خود نزدیک می ‌شود. به‌همین ‌خاطر برخی گمانه ‌زنی‌ ها از ارتباط میان عزل‌ها  و بحران یمن حکایت دارد که طبق اعلام سازمان ملل متحد ، به بدترین بحران انسانی جهان بدل شده است. عربستان سعودی در سال ٢٠١٥ ترسایی بعد از آن وارد جنگ یمن شد که حوثی‌ها کنترول صنعا، پایتخت این کشور را به دست گرفتند. با‌ این‌ حال محجوب زویری، استاد سیاست عرب، در گفت ‌وگو با الجزیره، با اشاره به اینکه انتصاب ‌های جدید به معنای تغییر استراتیژی این کشور در یمن نیست، دلیل اصلی این تغییرات را مناسبات سیاسی داخلی عربستان می‌ داند. از نظر او، این تغییرات نشانه قریب ‌الوقوع‌ بودن به ‌پادشاهی ‌رسیدن بن ‌سلمان است. به نظر خانه ‌تکانی در دستگاه دفاعی و دیگر وزارتخانه‌ ها با هدف گماردن افراد معتمد او صورت می‌ گیرد تا زمینه برای به‌ قدرت‌رسیدن او فراهم شود. طبق اعلام خبرگزاری رسمی سعودی، با حکم ملک سلمان، فیاض بن حامد ‌الرویلی در سمت لوی درستیز ارتش جایگزین جنرال عبدالرحمن بن صالح ‌البنیان شده است. این در حالی است که البنیان به ‌تازه گی در مراسم افتتاح صنایع نظامی عربستان سعودی، یک شرکت دفاعی دولتی به سخنرانی  پرداخته بود. افتتاح این شرکت نشان از تلاش‌های او برای اصلاح بخش دفاعی عربستان داشت و همین مساله عزل او را بیش‌از‌پیش در هاله ‌ای از ابهام قرار می ‌دهد. تیودور کاراسیک، مشاور ارشد موسسه «گلف استیت انلتیکس» در گفت ‌وگو با آسوشیتدپرس ، این تغییرات را نشانه ‌ای از یک تحول نظامی در این کشور دانسته است. از نظر این تحلیل گر، افتتاح شرکت « صنایع  نظامی عربستان سعودی »، بخشی از اصلاحات بن ‌سلمان برای ایجاد یک برنامه دفاعی بومی است. بن‌ سلمان به‌ عنوان ولیعهد و درمقام وزیر دفاع عربستان درماه‌های اخیر تلاش‌های گسترده‌ای را در راستای تمرکز قدرت در دستانش انجام داده است.
آشتی داخلی
علاوه‌ بر‌این در ساعات پایانی روز دوشنبه نیز انتصاب‌ های جدیدی در دیگر حوزه‌ها و وزارتخانه‌ها صورت گرفت که در مهم‌ ترین آنها، تماضر الروماح به‌ عنوان معاون وزیر کار و توسعه اجتماعی انتخاب شد. با این اوصاف، در ادامه گسترش آزادی ‌های اجتماعی برای زنان، حالا یک زن در عربستان برای اولین ‌بار به مقام معاونی وزارت می ‌رسد. در یک انتصاب جالب دیگر نیز، شاهزاده ترکی بن طلال به ‌عنوان معاون فروماندار استان اثیر جنوبی گمارده شد. ترکی بن طلال، برادر شاهزاده ولید بن طلال، میلیاردر نام‌آشنای سعودی است که از مدتی پیش به همراه تعدادی از شاهزاده گان، وزرا و سرمایه ‌داران سعودی به دلیل فساد درهتل ریز کارتون در بازداشت به سرمی‌برند. زویری درباره انتصاب برادر ولید نیز بر این باور است که عربستان با این کار به دنبال ترمیم چهره خود در داخل و خارج است. در واقع  پادشاهی سعودی با این اقدام سعی دارد نشان دهد که دستگیری ولید با انگیزه‌های شخصی نبوده  و در راستای مبارزه با فساد صورت گرفته است. طبق گفته جیمز دورسی،  پژوهشگر مطالعات بین‌المللی در دانشگاه راجا راتنام سنگاپور، این تغییرات از‌جمله استفاده هرچه گسترده‌ تر از زنان، ساختار دولت عربستان سعودی را تغییر داده است. البته از نظر او ساختار تصمیم‌ سازی در عربستان از اجماع جمعی به سمت حکومت فردی در حال تغییر است./ شرق

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۸ـ ۰۳۰۳

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018