جنگ سمی یا تیوری توطیه !

علی رستمی

باشکست روبه زوال  اندیشه نیولیبرالیزم ، با استقرارنظم جدید بعداز انتخاب دونالد ترامپ به حیث رییس جمهور امریکا ، وضع جهانی هرچه بیشتر ازگذشته داخل بحران وتشنج های بزرگ منطقه وی شده که  نظم جهانی را به چالش کشیده ؛ و تاثیرات مدهش را به جای مانده ،هرروزپدیدهای جدید با رویکردهای اقتصادی و نظامی برای کسب سود سرمایه ازمنابع طبیعی کشورهای جهان سوم بروز می نماید. جنگ فرسایشی و دوامدار درخاورمیانه بویژه دولت سوریه با نیروهای تروریزم بین المللی که مستقیمأ توسط کشورهای عربستان سعودی ، اسراییل و ترکیه وسایر کشورهای عربی پشتبانی وبا سلاح های مدرن  مسلح  وتجهزشده اند، ناعادلانه علیه خلق سوریه جریان دارد .با پیروزی نیروهای ارتش سوریه با کمک روسیه وایران دراین اواخر مناطق از دست رفته دولت سوریه دوباره با موافقیت  تحت کنترول دولت قرار گرفت . با تسلیمی وازبین رفتن گروه های تروریستی درمناطق  جنگ زده امنیت بوجود آمده و مردم دوباره به زنده گی صلح آمیز خود آغاز نمودند. درحین آخرین موافقیت های ارتش سوریه درغوتی شرقی دسیسه بزرگی ازجانب دولت های غربی درراس امریکا، انگلیس و فرانسه باتبانی کشورهای عربی در راس عربستان سعودی، موضوع استفاده سلاح های شمیایی ازطرف ارتش سوریه ، توسط  نیروهای سیاه واجنت های مسلح مخالف دولت بشار اسد ، سروصدا بلند شده وبه تبلیغهای زهراگین دست یازیدند وبا ثبت وترتیب فیلمهای هالیود مانند صحنه سازی نمودند که گویا دراین منطقه سلاح شیمیایی  استعمال واز اثر آن عده از اطفال و زنان  ازبین  رفته است. با این اساس حرکت های  انتقام جویانه  توطیه گرانه غربی ها در راس امریکا وانگلیس علیه دولت سوریه سازماندهی شد .بدون اینکه  اطلاعات و ادعای تروریست های را مبنی بر استعمال  سلاح شمیایی دولت بشار اسد وحامیان وی روسیه وایران  بررسی ومورد قضاوت قانونی قراردهند ،آنرا یک عمل جنایتکاران ازجانب دولت بشار اسد دانسته  وتهدید به حمله نظامی نمودند. به این رو رونالد ترامپ بدون اگاهی قبلی کنگرس امریکا با رایزنی ترزامی صدرعطم انگلیس وماکرون ریس جمهور فرانسه تدابیر حمله به پایگاهی نظامی سوریه را در تیوتر خود تحریر و به روسیه اخطار داده که آ دفاع از موشک های امریکا درخاک سوریه باشد. این اعلام عجولانه وخود خواهانه فضای ترس و ارعاب را در جهان مستولی ساخت، که ازجانب اکثریت نخبه گان جهان سیاسی  تقبیح وآنرا غیرعاقلانه وانمود ساختند. چرا که با این عمل مسقیماً جنگ سوم  تباه کن هستوی آغاز وجهان درنابودی کامل قرار خواهد گرفت. با فشارهای داخلی وخارجی کشورهای هم قمار امریکا ترامپ ازاین اراده منصرف شده و درتیوتر خود قسمی انرا ماست مالی کرد  که حمله به سوریه با رویکرد زمانی دنبال خواهد شد وهنوز قابل اجرا نیست. برعلاوه  دراخیر ماه گذشته مسموم شدن سرگیی سکریپال و دخترش جاسوس دوجانبه انگلیس و روسیه در لندن با گاز ضد اعصاب مسموم شد که آنرا هم بدون شواهد و تجسس روسیه را متهم  به اجرای آن نمودند . موضوع با لفاظی های تند وتیزاز هردوجانب به منازعه کشانیده شد. و از جانب روسیه این عمل کامل رد وتقبیح شد. این عمل های نابکار نشانده ی انست که چطورهردو موضوع دریک زمان به وجود می آید و بعد به اسرع وقت متهم پیدا و افشا می شود. یک طفل خورد سال هم خواهد دانست که درعقب این کار دستهای ناپاک ودسیسه کارانه وجود دارد، تا در اذهان مردم جهان کشور روسیه وبشاراسد چهره زشت وضد بشری بگیرند و مردم را علیه آنها تحریک و بسیج به خاطرتطبیق اهداف بعدی شان بنمایند. بلاخره مثلث شرم آور غربی ها به شمول انگلیس ، فرانسه وامریکا برای اینکه خجالت وناکامی های خود را درجهان به مردم رو پوشی کرده باشند، به تاریخ ۱۴اپریل ۲۰۱۸ حمله ناجوانمردانه ، ضد بشری وخلاف نورمهای بین اللملی، وبدون تصمیم سازمان ملل متحد ترامپ این انسان وحشی صفت غلام پول و قدر ت دستورحمله موشکی را به سوریه داد ،که به اثر آن مراکز علمی وپژوهش پزشکی سوریه را مورد اصابت راکتهای خویش قرار دادند ،که ازجمله ۱۰۳ راکت ۷۱ راکت ان توسط سامانه های دفاعی سوریه خنثی ورد گردیده است .درضمن سه تن به اثر تنظیم سامانه ها ی دفاعی زخمی شده اند. این عمل جنایتکارانه وحشیگرانه مثلث غربی خلاف ارزشهای معنوی بشر ،ازادی دموکراسی ،انسان دوستی وخلاف  تمام نورمهای بین المللی میباشد. ترامپ این شیاد خون اشام فاشیست امریکایی اصل، یکی از جمله خایین ترین وضعیف ترین وبی عقل ترین روسایی جمهور امریکا میباسد. ننگ وشرم لیبرالیزم سرمایداری به اصطلاح «مردم سالاری » می باشد. این عمل ازجانب تمام نهادهای مدنی وشخصیت ها وگروه های سیاسی جهان ومردم مترقی   المان ، انگلیس ، فرانسه ، ایتالیا، امریکا باتظاهرات و راه پیمایی ها به روز شنبه ویکشنبه تقبیح وجاهلانه آنرا وانمود ساختند.

برعلاوه این جنایت ، مردم جهان شاهد حمله های نظامی در عراق، لیبیا که ازهمچو دسایس خاینانه ( تیوری توطیه ) کار گرفتند، می باشند. که بعداً همه اتهام های شان مبنی بر داشتن سلاح شیمایی درکشورعراق دروغ برآمد.از جانب دیگر رسوایی  محکمه رییس جمهور قبلی فرانسه درمورد اخذ پول غیرقانونی از قزافی رییس جمهورلیبیا، زیر این سم پاشی ها تبلیغاتی میخواهند پنهان بسازند  .

چنانکه درروند تاریخ روشن است ،جنگ وسیله شوم  تجاوزکارنه  برای چورچپاول وغارت سرمایه های ملی کشورهای ضعیف وناداربکار برده شده است . انگلس  « جنگ را به معنای غارت هسته درونی مناسبات سرمایداری» میدانست . ومیگفت: « همیشه جنگ به عنوان یک بدیل جدی وجود داشته وخود را به عنوان یک راه حل تحمیل کرده است.»

امریکا وشرکایش بعداز پیدایش قاره  امریکا ، با تجاوز ونسل کشی کشورهای آسیایی ،افریقایی وعربی تسلط خودرا تامین وسرمایه های ملی آنها رابه غارت برده اند،و خود را قدرتمند و به امپراتور جهان تبدیل کرده اند.جنگ های ناعادلانه کشورهای غربی زیر نام دموکراسی و تقویه وبیداری کشورهای عقب مانده یک وسیله تبلیغاتی و رویکردیست، تا بتوانند ازاینطریق اهداف نظامی و اقتصادی خویشرا عملی نمایند. امروز بازهم جامعه سرمایداری  سراپا از لحاط وحدت عمل و طرح های استراتیژیکی علیه هم قرارگرفته اند . یکی تازی امریکا درسطح جهانی و انگلیس در اروپا تناقض ها وخصومت های منطقه وی را تشدید بخشیده وهرکدام آرزو دارند برای تامین منافع خویش مستقلانه عمل نمایند. ازبین رفتن قراردادهای تجاری میان  امریکا با کشورهای اروپایی ، چین، امریکای لاتین ،کانادا و استرلیا هرروز جوی جدیدی تضادهای اقتصادی را بوجود میآورد. این کشورها به ظاهر راضی وهمکار معلوم می شوند اما دربطن تضادهای معینی دارند. خروج انگلیس از اتحادیه اروپا وتمایل سایر کشورهای اروپا مانند ایتالیا ویونان وغیره بنیاد  و شالوده یی وحدت این اتحاده را ضعیف وکم رنگ ساخته است. اتحادیه اروپا  وامریکا با تشدید احتلافات منطقه وی علیه روسیه، میخواهند خود را در عقب دفاع و تدابیر امنیتی ، برضد  بزرگ نمایی وقدرت گرفتن روسیه پنهان نمایند تا بتوانند،  پیمان نظامی  ناتو این افزار زنگ زده وخون الود غرب را برای دفاع از کشورهای خود و اروپایی شرقی تقویه نظامی ومالی نمایند . ظاهرأ وحدت خودرا به جهانیان به نمایش میگذارند. این حرکتها برای جلب توجه مالیه دهند ه گان شهروندان شان برای تقویه بودجه نظامی ناتومیباشد  ،تاانها را در دفاع از  حفظ غرورملی وحاکمیت ارضی  شان راضی  نگهه دارند. بناعن سرپای کشورهای غربی مملو از بحرانهای اقتصادی ،فرهنگی ،نژادی ومذهبی بوده که هروز تشدید میابد . چنانچه کشتار روزافزون گروه های مردم به نامهای مختلف درامریکا ،المان، انگلیس ، دنمارک بلجیم ، فرانسه توسط اعضای گروه های تروریستی داعش والقاعده، که  بنام مهاجر دراروپا پناهنده  شده و یا کسانی هستند که قبلاً در اروپا زنده گی می نمودند، اما جذب گروهای تروریستی داعش القاعده شده بودند ودر سوریه به نفع این گروه های جنگیده وبعد از بازگشت ازجنگ های خاورمیانه در اروپا اقدام به عمل انتقام جویانه  نسبت کشتار مردم عرب توسط عساکرغربی ، کرده اند. این رویکردها باعث شده تا تعصبات مذهبی علیه مسلمانان  جدی ونارضایت های مردم بیشتر گردد.دولت های متذکره برای حفظ اتوریته  ومحبوبیت خویش وابراز همدردی وتامین امنیت شهروندان کشور خودمهاجرین که مرتکب عمال جنایی واخلاقی می شوند به زود ترین فرصت، آنها را اخراج و دوباره به کشورهای اصلی شان اعزام می نمایند.

. بناً جهان عملاً دریک بحران شدید اقتصادی وفرهنگی قرار گرفته وچنانچه مارکس گفته بود : نظام سرمایدار همیشه درمحور بحران قراردارد. بعد از هر اقدام وبرنامه جدیدی استراتیزیکی به سوی بحران جدید قدم میگذارد.

عمال زوربر اساس نژاد،  شالوده تاریخی درجهان غرب دارد . چنانکه در زمان اتحادشوروی سوسیال دموکرات های بوروژوازی اروپایی دشمنی  کین توزانه علیه بلشویک های روسیه درآغاز قرن بیستم درمفهوم « دموکراسی »  که ریشه درمافوق طلبی  نژادی بود، داشتند ؛ طوریکه ادوارد برنشتاین نظر پرداز حزب سوسیال دموکرات المان میگفت:«  خلق های اروپا که درفضای محدودی متراکم شده اند ، حق دارند سرزمین هایی را تصاحب کنند که وحشیان نمی توانند ازآن  استفاده کنند.»

کشوریکه امروز به نام امریکا مسما هست به زور از مردم بومی  امریکا بوجود آمده است . کالفورینا وتمام مناطق جنوبی وغربی امریکا توسط جنگ از مکسیکو جدا شده است . فلوریدا و پوروتوریکو از اسپانیا تصرف و ضبط شده است

امریکا ،تنها در ۲۳۹ سال که از تاریخ حیاتش می گذرد ۹۳ فیصد از این عمر خود یعنی ۲۲۲ آنرا درجنگ و تجاوزبه کشورهای مختلف در سرتاسرس جهان سپری نموده است. در۱۳ کشور جهان ۷۳۷ پایگایی نظامی دارد ؛ وبیشر ازهفتاد مرتبه ازسال ۱۹۰۱ الی ۲۰۱۵  ترسایی مداخله مستقیم درکشورهای جهان نموده است. نمونه های ان:

جنگ های که توسط ریگان وبوش برعلیه نیکارگوا برای مدت یک دهه، جنگ ضد انقلاب درالسلوادور پانزده سال، درفلیپین بیش از بیست سال ، درکولمبیا بیش از سی سال ، ودرگواتمالا سی وپنج سال طول کشید.همچنان مداخله  درویتنام، نیگارکوا، موزامبیک ، انگولا ،افغانستان ، عراق ، لیبیا  و سوریه که همه توسط عساکر مزدور زیرنام های گروه های مختلف تروریستی و چریکی مداخله نظامی کرده است.

امریکا ازسال ۱۹۴۵ تا سال ۱۹۹۰ درجهان، حداقل ۹۵۰ بمب اتمی یا یک انفجار درهرهجده روز برعلاوه یک بمب مادر درسال ۲۰۱۷ ترسایی درافغانستان، منفجر کرده است. امریکا درهرزمانی با توطیه ها ودسیسه های مختلفی بالای کشورها تجاوز کرده ؛ و دولت های قانونی ومردمی آنها را سرنگون؛  ومنابع ملی شانرا غضب ونظام دلخواه خود را جانشین ساخته است.

امریکا با شرکای اروپایی خود درحال حاضر میخواهد که بحران های موجود کشور خود را زیرنام نفوذ روسیه ایران وغیره واقدامات ماجراجویانه با براه اندازی تبلیغات زهراگین باا ستفاده ازجو جنگی خارمیانه و ضدیت علیه موافقیت های و پیروزی ها دولت اسد و روسیه علیه گروهای ترویستی و وبازگیری اکثریت خاک سوریه زیر تسلط دولت بشاراسد  وارونه تبارز داده ودرمقابل میخواهد  ناکامی ها خود را با این زهرپاشی های استخباراتی  به اصطلاح « سمی » که براه انداخته اند،پنهان نمایدږ

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۶۰۴

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

موضعگیری نامشخص درقبال منازعات منطقه وی به صلح کمک نمیکند

عبدالوکیل کوچی

درجهانی پرازتناقضات ، جنگ و تجاوز ،حملات خونین ، قتل عام مردم ، ظلم و ستمگری ، غارت وچپاول ، زورگویی وخود محوری ، آقایی و برده گی ، خونریزی وخونخواری وبخصوص در شرایطی که لحظه به  لحظه ، صلح با جنگ فرانیابتی تهدید می شود ، امتناع ازموضعگیری مشخص و روشن ، دردی را دوا ومشکلی را حل کرده نمی تواند. چنانچه موضعگیری چین در جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد مورخ دهم اپریل ۲۰۱۸ ترسایی پیرامون اتهاما ت تسلیحات شیمیایی توسط دولت سوریه ، تهدید به حملات نظامی قدرت های غربی درخاک سوریه آنهم بدون تثبیت بکارگیری یا استعمال تسلیحات شیمیایی توسط  یکی از جوانب درگیر با هیاهوی محکوم ساختن دولت سوریه و حامیان آن که با خط  ونشان کشیدن طرفین علیه یکدیگر همراه بود به امر صلح منطقه وی و جهانی کمک  نخواهد کرد .

این درحالیست که برخی از قدرت های ذیدخل بخاطر سرپوش گذاشتن به کوتاهی شان درکشور سوریه از یکسو ؛وانتقال داعش به منظور خرابکاری در افغانستان از سوی دیگر ، گاهی با افسانه مسمومیت پدر ودختر جاسوس روسیه در لندن ، وزمانی به اتهام  بکارگیری تسلیحات شیمیایی در سوریه ، توجه و ذهنیت جهان را بسوی  سوریه و روسیه جلب نموده تا :

ـ پیروزی نسبی ایتلاف سوری و دولت بشار اسد درجنگ سوریه ،

ـ موفقیت بلا منازعه پوتین در انتخابات ریاست جمهوری روسیه و،

ـ برگزاری مسابقات جهانی ورزش در کشور روسیه

را زیرسوال برده و برای خود ومتحدان جای پای دایمی در خاک سوریه تگا پوه کنند .

این درحالیست که ایالات متحده  چندی قبل به بهانه سلاح کشتار جمعی عراق را مورد حمله نظامی قرار داده وحضور نظامی خود را بعنوان جنگ با القاعده  و تروریزم وآوردن دموکراسی درافغانستان رقم زد.همچنان برخی از متحدان اروپایی با دخالت مستقیم به کشورهای شمال افریقا  و شرق میانه زیر عنوان کمک های بشر دوستانه و آوردن دموکراسی تاخت وتاز کرده ، رژیم های دولتی  را بنفع خود تغیر دادند که تا اکنون آنکشورها بشمول افغانستان روی آرامی ندیده اند .

 مزید برآن مداخلات درکشورهای دیگر، چون عزیمت حدوداً  بیست هزار جوان نومسلم مسلمان ونامسلمان اروپایی از توابع عربی وغیرعربی در جنگ سوریه ، لشکر کشی تروریستان طالب و داعش و القاعده از خاک پاکستان این متحد نازدانه امریکا به خاک افغانستان ،کشتار ده ها فلسطینی در پی مظاهرات مسالمت آمیز ، بمباردمان های پی درپی درکشور یمن ، حملات خونین ترکی ها در شمال سوریه  همه وهمه  بمثابه بحران بزرگیست که  در سطح جها ن سایه می افگند.  با این حا ل چین توده یی از موقعیت توده های میلیاردی صلح دوست کشورش بعضاً روی سرنوشت مسایل جهانی از مواضع مشخص امتناع  ورزیده که به امر صلح جهانی کمک نخواهد کرد. چنین موضعگیری در شورای امنیت سازمان ملل متحد یاد آور همان سبوتاژ ها در مسیر کمک رسانی اتحاد شوروی وقت به ویتنام می باشد که حتا پس از شکست امریکا در ویتنام و پیروزی حزب هوچی من کبیر ومردم قهرمان ویتنام ، همسایه بزرگ بجای همکاری ، سرزنش وگوشمالی دادن دولت ویتنام ، چند دهه بعد از آن موضعگیری در کنار پاکستان درجنگ های تحمیلی با افغانستان و گزینه سیاست مبهم در جلسه شورای امنیت چگونه میتوان به صلح و امنیت منطقه وی و جهانی امید وار بود .از سوی دیگر که دشمنان اسلام زمانی اهل تشیع را وارث  دین محمدی خوانده و گاهی در کنار اسلام سنی قرار گرفته بمنظور تضعیف اسلام از یک اسلام واحد دو خط فکری وعقیدتی تراشیدند تا بتوانند اسلام را بدستان خود مسلمین ضعیف و ریشه کن ساخته تاریخ ، فرهنگ وهویت اسلامی را نابود کرده زیر ساختارهای شان را تخریب ومنابع زیر زمینی کشور های مسلمان را بغارت بکشند.

 روی همین منظور تبدیل رضاشاه بهترین ژاندرمری منطقه وی ایالات متحده  با رژیم آخوندی وپیشبرد جنگ زیرنام اسلام برضد اتحاد شوروی وقت در افغانستان ، حمله به عراق وبه قدرت رساندن اهل تشیع و دست باز گذاشتن دولت ایران در عراق ، تشکیل و نیرومندی روز افزون حزب الله  بکمک رژیم آخوندی در لبنان ، تشکل ساختاری نیرومند حوثی های متمایل به ایران در یمن ، دست باز گذاشتن ایران در منطقه وتبلیغ  سیاست ایران ستیزی و ترساندن کشورهای عربی وفروش سیل آسای اسلحه به کشورهای عربی بمنظور بدست آوردن منابع سرشار طبیعی شرق میانه و کشورهای حوزه خلیج ،ایجاد پایگاه های نظامی ، سامانه موشکی وجابجا سازی کشتی های غول پیکر درآبهای عمان ، خلیج و دیگر نقاط ابحارجنوب و جنوب شرق آسیا ،گسترش پایگاه های نظامی دربرخی از کشور های آسیای میانه در واقع درونمایه یپیشرفت های نظامی بعدی واستراتیژی امریکا را تمثیل می کند . لذا موقعیت واعتبار چین در عرصه جهانی بزرگتر از موضعگیری آنکشورمی باشد که به امر صلح و آرامش جهانی اثرمند خواهد بود .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۲۰۴

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

بحران سیاسی کنونی افغانستان و دیدگاه ما

 

بصیر دهزاد

 جامعه و دولت افغانستان عملاٌ  در عمق بحران سیاسی  و بی اعتمادی نسبت به آینده با ثبات قرار دارد. جامعه ما در چندین دهه در تداوم این بحران به آسیب های بزرگ مواجه بوده است ولی بحران کنونی با مشخصات ، محتوای جدید و عوامل جدید خطرات را چنان بر جامعه آسیب پذیر ما تحمیل نموده است که  دارند درزهای شکنند را بر روان اجتماعی  جامعه  در پهنا و عمق به وجود آورد.

در شرایط کنونی مردم عامه افغانستان یعنی آنان را که ما توده های مردم میگفتیم، در میان تضاد ها، قطب بندی ها ، صف آرایی ها و تهدید ها ی که ملت را یکبار دیگر در ته ترین درجه  بحران فرو برده است، قرار دارند.  این تضاد ها و صف آرایی ها را در چند بعد می توان تشخیص داد.

تبلور تضاد های دو تنظیم حزب اسلامی و جمعیت اسلامی در دورن نظام  از یک جانب؛  و رقابت هر دو با دولت مداران تکنوکرات از جانب دیگر.  سایه افگنی این  تضادها و مخاصمت ها در انکشاف تضاد های زبانی و قومی شکل گرفته و حتا بعض حلقات روشنفکری را در عمق عقب گرایی فکری و در جبهه گیری های داخل نظام و دو تنظیم اسلامی مستقیم و غیرمستقیم پیچانیده ، در آب های گندیده شده آن شنا میکنند. این حلقه راه گم به ظاهر روشنفکر، به گمراه کننده گان  نسل جوان نیز مبدل گردیده  اند، نسلی که در  پی شناخت خود، راه ها ، وسایل و زمینه های کسب  جا و نقش اجتماعی خویش در جامعه  می باشند. این روشنفکران گمراه شده اند که با سابقه ، تاریخ و ریشه های مشترک اکنون به  ذوق و ها و سلیقه های سمتی و زبانی تکیه زده  اند و نمونه نادرست برای نسل جوان اند که در مرحله پویایی و انتخاب قرار دارند.

تبلور تضاد و رقابت میان گروه های تکنوکرات  وابسته به کشورهای غربی و همسایه افغانستان که با وعده ها و پیش شرط های معین در داخل نظام جابجا گردیده اند. این گروه ها  درمرکز قدرت یعنی دستگاه ریاست جمهوری بخاطر کسب میدان برای اثرگذاری  برسیاست و اقتصاد کشور ابرضخیم و سیاه بحران را بر چتر نظام ومجموع سیستم سیاسی کشور حفظ و در تداوم نگهمیدارند.

تبلور رقابت های خطرناک میان اربابان سلاح و قدرت ، متشکل از قوماندانان جهادی سابق که  سلسله زنجیری مافیای قدرت، غضب زمین های مردم عامه و ملکیت های دولت،  ارگان های محلی قدرت و اداره دولتی ، پارلمان و ارگان های پولیس محلی را در گروگان حفظ نموده و به شخصیت های کاذب و عوامفریب مبدل گردیده اند.

زاده و عامل تسلط هر سه فکتور تضاد و رقابت همین  دولت در عمق فساد، تسلط مافیای قدرت و جباران صاحب زور و زر اند که از خون رنگین مظلومان وطن بر آرگاه ها و بارگاه ها تکیه زده و اکت دموکراسی ، حقوق بشر و جامعه مدنی میکنند.

ولی خطر چهارمی موقف تعداد از روشنفکران چپ سابق است که  در واقعیت امر میخواهند « چپ اشاره دهند و راست حرکت کنند » . آنچه من میاندیشم این است که این تعداد از روشنفکران در نتیجه پروسه های فرسایشی و طولانی نتوانستند به ایجاد یک هدف و نظر واحد نایل آیند. اگر تعداد  از چپ اندیشان سابق خود را به کوبیدن حریفان گذشته و چنگ زدن به نهاد های حقوق بشر و جامعه مدنی مصروف ساختند و متکی به  انجو بازی ها شدند؛  در جهت دیگر نیروی بزرگ و توانمند و صاحب اندیشه ملت و مردم و  صاحب تجربه و درس های بزرگ گذشته ، به جزایر کوچک تبدیل و به گروپ های غیر فعال و غیرقابل حساب در روندهای سیاسی و اجتماعی پرتنش کنونی مبدل گردیده اند. ممکن است مبالغه نباشد که این گروه ها در راه گمی های  قرار دارند و به این سوال پاسخ ندارند که آیا راه گذشته را احیا و ادامه دهند ؛ و یا با گذشته کاملا وداع نمایند. این بذات خود بیان یک راه گمی سیاسی و اندیشه ایی است که  ما را در تعین و فرمولبندی اهداف عمومی و شعارهای منطقی روز نا توان نشان داده و بعضاٌ با وزش  بادهای ناشی از  رقابت ها، تضاد ها و قطب بندی های که در بالا از آن تذکر داده شده است ، دارد میلان و کشش پیدا می نماییم. جالب هم نیست که این نیروی از هم پاشیده درانتخاب ارزش ها ( مانند، انکشاف، ترقی خواهی، عدالت خواهی، استقلال ملی، دولت محصول اقتدار ملی، صلح ، ثبات و امنیت ملی، وفاق ملی، فرهنگ ، کلتور و دیگر داشته های ملی و در نهایت  ارزش به انسان جامعه بدون در نظر داشت تعلقیت های قومی، زبانی، مذهبی و منطقه وی) و انتخاب افراد و حلقات زور دار و یا دولتمداران فاسد ، « بین کشتی و ساحل در آببازی اند».

من بدین باور هستم که ما ارزش های بزرگ و قابل افتخار را از گذشته های سیاسی خویش به ارث گرفته که می توان بدان با سربلند و با غرور و افتخار به خود بالید ولی نباید از اشباهات گذشته و درس های تاریخی آن یکبار چشم بست. ما باید بحیث انسان های متعهد و صاحب اندیشه به اشتباهات  خویش شجاعانه اعتراف  نماییم و توانایی خویش را در ارایه بدیل ها و الترناتیف های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جدید و مطابق خصوصیات جدید به نمایش بگذاریم. ما میتوانیم با استفاده از تجارب و درس های گذشته با حفظ موقعیت مستقل سیاسی ، بحیث یک نیروی سیاسی دولت را نقد نماییم و در یک وزنه بلند سیاسی طرح و بدیل ارایه نماییم.

من در مورد چند مثال را ارایه مینمایم:

در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان اهداف عمومی و اعتقاد اعضای حزب و اثر بخشی آن بر دولت و ارگان های آن چنان حاکمیت داشت که کسی جراات طرح مسایل مربوط به تمائلات قومی و زبانی را در پالیسی رسانشی و تبلیغی آن حزب نداشت. چونکه هر قوم و گروه های اتنیکی حضور خویش را در نظام سیاسی کشور احساس میکردند و بحث اقوام بزرگ و کوچک محور مناظرات و کشکمش ها نبود. برای اولین بار در نشریه رسمی حزب در سال های بعدی و آنهم برای یکبار ارقام غرض آلود از اقوام  ارایه گردید که یک هوشدار جدید ازشکل گرفتن و « زمینه دادن »  برای  تمایلات سمتی و زبانی را بیان مینمود.

روان حاکم بر حزب و دولت  اتخاذ هدف و  سیاست واحد در برابر گروه های تنظیمی و حمایت گران ارتجاع عرب و پاکستانی آنها و دول غرب بود و اعضای حزب و ارگانهای دولت با قوت خود و سرنوشت خویش را به همین اهداف ملی و وطنی و ارزش های بزرگ  مانند  دفاع مسلحانه از سرحدات ، حاکمیت دولتی و خدمت به اکثریت جامعه گره زده بودند.

حزب در آن موقع برنامه عملی خویش را بر « خدمت برای آسیب پذیرترین  لایه های اجتماعی » متمرکز ساخته بود  و توانسته بود در محدوده همان امکانات سیاسی و جنگی بخش های از دهاقین ، کارگران ، جوانان، زنان ،روشنفکران، هنرمندان،صاحبان صنایع کوچک، روحانیون را از طریق اتحادیه ها در جنب خویش حفظ و حمایت نماید و از آن وسیله هم سیاست خویش را تطبیق و از همان طریق سیاست قوی رسانشی و تبلیغی را در عمل پیاد مینمود.

حزب و دولت با ایجاد شورای های تمام اقوام ساکن کشور یک رابطه نسبی را بین دولت و تمام اقوام کشور ایجاد نموده بود.

وقتی سیاست دولت بر مبنی صلح و مذاکره با مخالفان مطرح گردید، سیاست دولت و حزب در گام اول در چوکات تیزس های ده گانه شاد روان ببرک کارمل مطرح شد و حزب و سازمانهای اجتماعی و ارگان های مسوول در داخل دولت این سیاست دولت و حزب را وسیعا در بین جامعه تبلیغ و تشریح نمودند. بدون شک ادامه این پالیسی در زمان شهید دوکتور نجیب الله یعنی مشی مصالحه ملی سیاست رسمی دولت و رهبران سیاسی را بخود کسب نمود.

پس درشرایط کنونی میتوان این سوال را از همه کسان که خویش را وارثان سیاست آن وقته تلقی می نمایند ، مطرح نمود که آیا ما نمی توانیم از یک موضع مستقلاته و شجاعانه این تقابلات، تضاد ها و رقابت ها را که روپوش سمتی ، قومی و زبانی داده شده اند، افشا و آسیب های ناشی از پالیسی پشت پرده، سیاست خموش و بدون عکس العمل تیم اشرف غنی به سوالات ملت را به انتقاد جدی بگیریم و با تحلیل ها و نتیجه گیری ها بر بنیاد ارزش های بزرگ  بدیل های جدید را ارایه بداریم؟

چند مثال زنده:

- در حزب که من اولین درس سیاسی را آموختم ، وطن و وطنپرستی بود.هدف خدمت به محروم ترین بخش جامعه فقیر افغانستان بود که فقط با یک تحول عمیق اجتماعی و اقتصادی به نفع این اکثریت جامعه میتوان به هدف اصلی رسید. سیاست حزب چنان بود که با برآمد های سیاسی روز و به موقع  جو تحولات را تحت تاثیر قرار میداد، صرف نظر از اینکه در زمان «  دموکراسی تاجدار» ، فعالیت های مخفی ، نیمه مخفی و یا در قدرت سیاسی بود. ولی در سیاست های کنونی احزاب سیاسی خود را متمرکز به این میسازند که  چگونه راه های شراکت در نظام را از دیدگاه های ( سمتی و قومی و حتا چسپیدن به چربی امکانات در کانال های بزرگتر ) جست وجو نمایند.  این یک واقعیت است که تعداد از رهبران و شخصیت  کنونی سیاسی سیاست اپوزسیونی خویش را تنها در انتقاد از حریفان متبارز می سازند ولی طرح های که بدیل باشند، از خود نمی توانند ارایه نمایند. اگر بدیل هم ارایه گردد، با روپوش مخاصمات قومی و زبانی مطرح میگردند.

- در آن حزب که من بودم، همه اقوام کشور در ترکیب آن خود را در می یافتند و همه به دید و هدف واحد یعنی خدمت به ملت می اندیشیدند . هر کسی بر دیگری افتخار میکردند . اگر کسی هم با احساسات منفی و ضد ملی مبنی بر تفوق و یا منطقه و زبان پرستی فکر می کرد ، اولاٌ جراات بیان این احساسات منفی گرایانه را نداشت، زیرا حزب در برابر این گرایش ها جدی و قاطع بود. اگر چند فردی می خواستند این مطالب را بالا کشند، اولتر از همه عرق شرم و خجالت در پیشانی شان  وجدان های شانر را تحت فشار قرار میداد. ولی اکنون در برآمد ها و گفتار های سیاسی عملاٌ موضوع زبان ، فیصدی ها و گرایش های قوم گرایانه دارد به سیاست مسلط روز تبدیل گردد. شجره کشی ها و ایجاد شک به هویت های قومی باشنده گان اصیل این سرزمین گستاخانه از زبان ها برون می شوند. آنجا شرم وجود داشت و اینجا بی شرمی و گستاخی مسلط است.

- آن حزب سیاسی که من در آن پرورده شدم، در زمان حاکمیت سیاسی حرف هایش روش و سیاست اش هم واضح و مفهوم بود. صرف نظر از این که منتقدین سیاسی کم نبودند، ولی هیچ گاهی بخاطر ندارم که دولتمداران در قضایای مهم ملی خموشی اختیار نموده باشند. اعضای رهبری بنا بر اهمیت سیاسی یک موضوع روز در جلسات بزرگ شرکت میکردند و موقف حزب و دولت را به وضاحت توضیح می نمودند تا شفافیت در سیاست ودرعمل واضح باشد. ولی در این جا بیش ترین سیاست ها در عقب درهای بسته و پشت پرده عملی میگردند که در نتیجه  معاملات و جورآمد های غیرقابل پیشبینی اعتماد به ثبات سیاسی را در حد اقل قرار داده است. رهبران و دولتمداران کنونی در موارد جدی و حایز اهمیت  لب از لب شور نمیدهند. آن وقت از خطرات سیاست های زور به موقع جلوگیری میگردید ولی حالا خطرات و عدم اعتماد نسبت به آینده یکی بالای دیگر تراکم کرده میروند.

- در آن وقت سیاست و شیوه برخورد با اقوام چنان بود که هفته وار رهبران دولت و حزب با سران و موسفیدان اقوام مختلف کشور ملاقات می کردند ولی حالا رهبری کنونی دولت از این توانایی سیاسی و هنر رهبری خیلی ها عاجز به نظر میرسند و تنها با نشست ها با سران تنظیمی  و حلقات منشا فساد و مافیا ناز سیاست و قدرت میفروشند.

نویسنده بدین امر باورمند است  که نیروی های ترقی خواه و عدالت خواه که  بر ارزش ها هنوز باورمند اند، در جامعه افغانی ما کم نیستند ومیتواند برای جامعه و روند های پیش رو ،خود یک الترناتیف بی بدیل باشند و آن در صورتی خواهد بود که  با آینده نگری، مثبت اندیشی  وکنار گذاشتن تقابلات، رقابت ها و تضاد های  گذشته که برای هر یک ما دردناک بوده اند، در شعارهای روز و نقد سیاست های کنونی و صف آرایی مشترک برای حفظ ارزش ها با هم بر مذاکره و تفاهم و ایجاد خطوط عملی مشترک مقطعی خوشبینی و چراغ سبز نشان دهند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۶۰۳

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

 

انتخابات و ضرورت وحدت عمل و ایجاد جبهه واحد انتخاباتی نیروهای ملی و مترقی کشور

 

دوکتور حبیب منگل


کمیسیون مستقل انتخابات سرانجام اعلام کرد که انتخابات ولسى جرگه و شورا های ولسوالى کشور، ‍به تاریخ ۲۸ ماه میزان ۱۳۹۷برگزار میشود و برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری که یک سال بعد برپا میشود نیز آماده گی می گیرد . این درحالیست که براساس قانون اساسی کشور انتخابات ولسی جرگه د ر ماه ثور ۱۳۹۴ باید برگزار می شد و دوره کاری ولسی جرگه کنونی که در نتیجه یک بحران انتخاباتی ناشی از تقلبات انتخاباتی به میان آمده است به پایان رسیده است ، ولی توسط ریاست جمهوری تمدید شد و اینک به هشت سال رسیده است و به طور غیرقانونی به کار خود ادامه میدهد واز امتیازات آن بهره می برد و انتخابات شورا های ولسوالی برای اولین بار برگزار می گردد .
هر چند که احزاب وحلقات سیاسی ونهاد های جامعه مدنی کشور از اعلام برگزاری انتخابات ولسی جرگه و شوراهای ولسوالی و سپس ریاست جمهوری استقبال نموده است ، ولی درعین حال از حکومت و نهادهای مسوول خواسته و می خواهند تا به نگرانی ها امنیتی، نبود ثبات سیاسی ، نبود شفافیت در چگونگی برگزاری انتخابات، و احتمال مداخله حکومت و کمبود ظرفیت های کمیسیون انتخابات باید به صورت جدی توجه کنند  تا تقلبات شرم آور  مهندسی شده وبحران زای انتخابات پارلمانی و ریاست جمهوری گذشته در آن تکرارنگردد و سازمان ملل متحد وجامعه جهانی نیز از اعلام برگزاری انتخابات استقبال نموده است و خواسته است که باید شفاف وبهتر برگزار گردد.
انتخابات متذکره دراوضاع سیاسی بر گزار میگردد که حضور نیروهای ملی ، مترقی ، دموکراتیک وطرفدار عدالت اجتماعی کشوردر وضعیت سیاسی و وحدت عمل و شرکت متحدانه  آنان در مبارزات انتخاباتی به مثابه پیش شرط اساسی حضور آنان در وضعیت سیاسی به یک ضرورت مبرم ملی مبدل گردیده است و در دستور روز قرار دارد . زیرا نیروهای متذکره می توانند که یک دولت ملی قدرت مند و حکومت مشروع و قانون مدار ، فساد ستیز وفساد ناپذیر ، خدمت گذار مردم و کارا ، موثر و کامیاب را ایجاد نمایند و کشور را از گرداب بحران های کنونی نجات دهند ؛ به بحران ناامنی ، بغاوت وبن بست استراتیژیک در جنگ با تروریزم خاتمه دهند و صلح و امنیت دراز مدت را در کشورتامین نمایند.
و تنها نیروهای متذکره ملی ، دموکراتیک وداد خواه کشور قابلیت این دارد که به فساد سیاسی دامنه دار و زد وبند ها و معاملات سیاسی ناروا و غیرقانونی ومافیایی برای کسب وحفظ قدرت سیاسی  وهکذا به فساد انتخاباتی وتقلب شرم  آور انتخاباتی وتحمیل پی در پی حکومت های غیرمشروع و بحران مشروعیت ( دولت - ملت ) وحاکمیت گروه های قشری ، چپاول گر، قوم گرا وستم گر، زورمند و مافیایی و سلسله انتخابات نمایشی وبحران مشروعیت ودموکراسی سر و دم بریده و سالوسانه درکشورپایان دهند و افراطیت مذهبی ، قوم گرایی و سیاسی ساحتن قومیت و سواستفاده از علایق قومی ، لسانی ، محلی و نژادی برای حفظ و کسب قدرت سیاسی وچالش نفاق ملی را ریشه کن سازند وشیرازه  وحدت و وفاق ملی را تامین و استحکام بخشند و دموکراسی واقعی را استقرار وداعیه ساختن یک دولت - ملت را تحقق بخشند ، حکومت داری خوب و حاکمیت قانون را تامین ؛ و فساد اداری ، اقتصادی و مالی را ریشه کن سازند و به بحران بی قانونی و نقض سیستماتیک قانون اساسی ، فساد اداری ، مالی و اقتصادی گسترده ولجام گسیخته پایان دهند . استراتیژی انکشاف ملی کشور را به طور بایسته تطبیق نمایند  و به وضعیت ناگوار اقتصادی و اجتماعی ناشی از اقتصاد بازار لگام گسیخته و تضعیف سکتور دولتی ، اقتصاد غیرقانونی ، مافیایی ، غیرتولیدی و مصرفی و تمرکز قدرت اقتصادی در دست یک اقلیت مفت خور و فساد پیشه خاتمه دهند  و سطح زنده گی مردم را ارتقا بخشند و به فقر و بیکاری روزافزون ، ظلم و ستم و بی عدالتی های اجتماعی و به چالش های فرهنگی به طور موثر مبارزه نمایند ؛ و به جنگ اعلام ناشده ۴۰ ساله پاکستان وصدور تروریزم دولتی توسط این کشور که این بار توسط طلبان وداعش به کشور ما صادر می نماید و دخالت و مداخلا ت خارجی ها درامورکشور پایان دهند و از مبدل شدن کشور به مقابله و جنگ های نبابتی کشورهای ذیدخل منطقه وی وقدرت های جهانی جلوگیری کنند و منافع ملی و مصالح علیای کشور را حفظ و حراست و جایگاه افغانستان را به مثابه یک کشورو دولت دارای حاکمیت ، آزاد ، مستقل ، وغیرمتعهد و دوست کشورهای منطقه و جهان درعرصه مناسبات بین المللی اعاده  وتحکیم نمایند .
بابد به مسرت علاوه وخاطر نشان ساخت که همبسته گی واشتراک متحدانه نیروهای ملی ـ مترقی و دموکرات کشور در مبارزات انتخاباتی وحضور اآنان در وضعیت سیاسی و کسب قدرت وتشکیل حکومت آنان یک خواست اساسی کافه ملت افغانستان نیز می باشد ، ملتی که از حاکمیت سیاسی،  اسارت افراطیون مذهبی وقومی وترور وبربریت ، بغاوت وشورش، فساد ، فقر ، بیکاری ، ظلم و ستم و بی عدالتی های اجتماعی در کشور در دیروز وامروز به فغان رسیده است ونجات حویش را ازاین مصایب دوامدار در حاکمیت سیاسی و حکومت نیروهای ملی ، مترقی ، ‌دموکراتیک وطرفدار عدالت اجتماعی جست و جو و میسر می بینند .
بنا براین مبرم ترین وظیفه ای که دربرابر نیروهای ملی ، مترقی و دموکرات و داد خواه کشور قرار دارد عبارت از این است که هر چه ممکن زودتربا هم کنار آیند و مذاکرات فشرده ، موثر رفیقانه را در مورد پلاتفورم وحدت عمل و جبهه واحد انتخاباتی و نامزدان واحد در حوزه های انتخاباتی سایر امور مرتبط به شرکت متحدانه درمبارزات ا نتخاباتی ولسی جرگه و شوراهای ولسوالی سازمان دهند وبه طورموفقیت آمیزبه انجام رسانند و درنتیجه  آن حضور و شرکت متحدانه خود را در کارزار انتخاباتی دریک همایش بزرگ در شهر کابل اعلام نمایند و بدین سان مبارزه مسالمت آمیزمتحدانه را برای تامین حضور دروضعیت سیاسی و فرآیند ساختن یک دولت ملی قدرت مند و ایجاد حکومت مشروع و قانونمندار، فساد ستیز و فساد ناپذیر ، خدمت گار مردم وپاسخ گو ، کارا و موثر که خواست اساسی و مبرم مردم رنجدیده افغانستان است سازمان دهند وپیروزمندانه به پیش ببرد و به این گونه رسالت خود را برای تحقق آرمان افغانستان آزاد، دموکراتیک ، امن، شگوفان، مرفه، نیرومند و سربلند که مبارزه طولانی و فداکارانه در راستای آن به عمل آمده است ایفای نمایند.
پیروزی ما درقوت ما ؛ وقوت ما در وحدت ماست !

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۰۴۰۴

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

 

بشریت به قرمز ترین خط روزگار نزدیک میشود

اسد کشتمند
خانم نیکی هیلی نماینده امریکا درسازمان ملل ، گویی درجنگل قرارداردوبه مثابه پادشاه جنگل میگوید: « اگر دنیا در برابر بشار اسد سکوت کند، خودمان حمله میکنیم !» یعنی اینکه اگر قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل طبق دلخواه امریکا تصویب نشد، امریکا به خود حق میدهد لجام گسیخته گی نماید.
این بارروس ها منتظر ننشستند تابانصیحت گویی ودادوستدامریکایی هارا ازاین بلند پروازی ماجراجویانه بازدارند. جنرال والری گراسیموف رییس ستادنیروهای مسلح فدراسیون روسیه یک راست و مستقیم خطاب به امریکایی ها گفت :«  در دمشق، در مؤسسات و برخی بخش های وزارت دفاع سوریه، مشاوران نظامی روسیه، نمایندگان مرکز صلح احزاب و پولیس نظامی مستقر هستند. در صورت تهدید نیروهای نظامی ما، نیروهای مسلح فدراسیون روسیه اقدامات تلافی جویانه را در برابر موشک ها و حامل هایی که از آنها استفاده می کنند، انجام خواهد داد ». سرگی لاوروف وزیرامورخارجه روسیه نیزدراین مورد تاکیداتی داشت. اخیراً رسانه های معتبرجهانی اطلاع دادند که امریکایی ها نیروهای بحری خود را درمدیترانه، خلیج فارس و بحیره سرخ برای حمله به سوریه به وسیله موشک های کروزمتمرکزساخته اند. دیده می شود که امریکایی ها نتوانسته اند شکست های خود درسوریه راهضم کنند. گرچه ازیک نیروی بزرگ و به طریق اولی بزرگ ترین نیروی نظامی دنیا انتظارمی رفت درکنارنیرومندی، از خونسردی، واقع بینی ومنطقی بودن نیز بهره داشته باشد، می بینیم که چنین نیست. مزید برآن، این بزرگ ترین نیروی نظامی دنیا فراموش می کند که علیرغم نیرومندی اش عوامل بازدارنده حیاتی متعددی دربرابرش قراردارد که یکی و درشت ترین این عوامل نیروی بازدارنده بسیار پرقدرت ومدرن هسته ای روسیه است. درواقع امریکا با گستاخی های بی حد وحصرش جان جهان رابه لب رسانیده  ومقتدرترین حریفش یعنی روسیه مجبور می شود مشت گره کرده خود را دربرابرش بلند نماید. دراین ماجرای بسیار خطرناک که مانند بحران کوبا درسال های اولیه دهه شصت ترسایی  قرن گذشته، تمام بشریت درلبه هولناک نابودی هسته ای قرارگرفته است، آیا امریکا گام  اول رابا بمباردمان سوریه به پیش خواهد گذاشت؟ عقل سلیم می گوید نه. اگر چنین شد که بشریت باردیگر از دام جنون نظامیان وسیاست گذاران ماجراجوی امریکایی رهایی یابد، امریکا این گزافه گویی های خودراباخود به کجاخواهدبرد؟ بالاخره برای بزرگترین نیروی نظامی دنیاکه از تریبون سازمان ملل ( که جز عروسک امریکا چیز بیش تری نیست) با طمطراق از زورحرف می زند، ولی باترس ازتهدید حریف، دم خود راجمع کرده و به عقب برمی گردد، چه آبرویی باقی می ماند؟ « عقابان » پنتاگون و سی آی ای عادت گرفته اند که هرآنچه رامی خواهند به زور و تکبر بر دیگران تحمیل کنند و تاهنوز به سنجش دقیق وضع وارزیابی عکس العمل حریف عادت نکرده اند. حالا وقت آن رسیده است که این جنابان دوران فرمانبرداری تیم یلتسین درمورد روسیه را فراموش کنند. وقت آن فرارسیده تا ازنیروی هسته ای وپیشرفت های تکنولوژیک نظامی روسی واز سیاست های جسورانه ودیپلوماسی متحرک و فعال روسیه حساب ببرند.
یکباردیگرامریکایی ها به قمار بسیارخطرناکی دست زده اند که عبارت ازقمارِ بازی اعصاب با روس ها، با درپیش گرفتن روشی تهدیدآمیزو تحریک کننده همراه با برخ کشیدن توان وامکانات نظامی است. آنها می خواستند وشاید هنوزهم می خواهند عواقب شکست های سنگین سیاست  های خود درسوریه را با  خاکباد بمباردمان های ارتش ومردم سوریه پنهان کنند. این بار روس ها کوتاه نمی آیند.
به طور کلی دراین اواخر امریکایی ها می خواهند با برخ کشیدن عضلات تسلیحاتی  خود روسیه را مجاب کنند و به عقب روی وادارند. درکناراین نمایش هیستریک قدرت نظامی ، آنها اهرم عمده فشاراقتصادی را به وسیله تعذیرات متنوع  وممتد به  کار می برند تا کمر روسیه را بشکنند. آیا آنها خواهند توانست به این مامول دست یابند؟ تحلیل اوضاع نشان میدهد که به احتمال بسیار قوی به این هدف به طورکامل دست نخواهند یافت.
ازقضا حاکمیت سیاسی در روسیه دراوضاع کنونی از تقریباً یک دهه ونیم به اینسوبا هوشیاری کم سابقه عمل میکند  و تصور اینکه  بتواند از معرکه کنونی  جان سالم بدر برد، بسیارمحتمل است. بهرحالی، روسیه محتملاً تضعیف خواهد شد ولی ازپا نخواهد افتاد و یکی از تبعات چنین  وضعی بادرنظرداشت سخت جانی  روس ها تضمین آینده نیرومند تربرای روسیه را رقم می زند: رودررویی امروزی بین امریکا  و روسیه درعرصه ای کامپلکسی و ذوجوانب مشتمل برعرصه های اقتصادی، دیپلوماتیک ونظامی عمل میکند ونتیجتاً سیاست هردوطرف ملهم ازاین عوامل کمپلکسی است. دراین میدان، یگانه عرصه ای که درآن امریکایی ها می توانند روس ها را درمضیقه جدی قراربدهند عبارت است از عرصه اقتصادی. که خودنتیجه  وضع سیاسی ایجاد شده درنیم قرن اخیربعد ازآنکه  دلار درمعاملات بین المللی جای تعویض ناپذیر را احرازکرد، می باشد. تازمانی که  دلار پادشاه است امریکا با حربه تعزیرات هرکشوری رامی تواند زیرشدید ترین فشارها قراربدهد. درچنین زمینه وکانتکستی روس ها ازلحاظ اقتصادی دربرابر امریکایی ها نمی توانند رقابت کنند  و درنتیجه امریکایی ها با حد اکثراستفاده ازاهرم اقتصادی درپی شکستاندن استخوان های اقتصاد روسیه می باشد. دراین گیرودارخوشبختی  روس ها دراین است که هفتاد سال سوسیالیزم چنان زیربنای اقتصادی وتکنولوژیک  را به میان آورده است که به اضافه تاریخ خود روسیه که همیشه برای زنده ماندن به مقاومتی غیرقابل باور پرداخته است، خواهد توانست ازاین آزمون تاریخی جان بدربرد. بادرنظرداشت این وضع، روس ها در موقعیتی قراردارندکه درعرصه های دیپلوماتیک دست ازپا خطا نمی کنند وبه پیروزی های پیهم دست می یابند و درعرصه نظامی با دردست داشتن اهرم های تکنولوژیک متناسب در مسابقه  تسلیحاتی روزبه روزمقتدرتر می شوند و درنهایت خواهند توانست تناسب نیروهای کنونی بین المللی راتغیر بدهند. اقدام به موقع وجسورانه آنهادرقبال حوادث سوریه توانست ازیکسو به تحکیم مواضع نظامی وحضورآنهادر منطقه حیاتی مدیترانه بیانجامد وازجانب دیگر درعرصه اعتلای اعتبار بین المللی وایجادفضای اطمینان بخاطر همیاری عده ای ازکشورها ونیروهایی درمناطق مختلف به ویژه در منطقه خاورمیانه  بیانجامد. این تغییر موضع ازجانبی بالاجبار تمایلات تجاوزگرانه امریکا رالگام می زند واز جانب دیگر باعث خشم ایالات متحده امریکا گردیده وتعزیرات اقتصادی به طور متداوم تشدید میشود. درچنین اوضاع واحوالی تحریکات امریکادرتمام عرصه ها ودرتمام دنیابیشترمیشود. روسیه  درشرایطی قرارداده شده است که راهی جزمقابله با امریکا برایش باقی نمانده است. حوادث چند روزاخیر وتهدید جسورانه وخطرناک روس ها درزمینه کوبیدن راکت ها و پایگاهای پرتاب آنها درصورت تجاوزبرسوریه نمونه روشن چنین سیاستی است. روس ها بالاجباردر برابر زورگویی های امریکا زورخود راکه کم هم نیست با جسارت برخ امریکایی ها می کشند. امریکایی ها اگر تا اکنون متوجه نشده اند باید به زودی بفهمند که عملیه « بومرانگ » تحریکات شان خطرناکتر از آن چیزی است که می توانستند تصورش رابکنند؛ تحکیم قدرت نظامی روسیه بعد از دوران رکود ونزول بعد ازفروپاشی شوروی، تازه دارد امریکایی ها را از خواب خوش شان بیرون میکند. وضع تحمیل شده به وسیله امریکایی ها درفضای تشدید مسابقه تسلیحاتی و رقابتی با ابعادغول پیکر، باعث تقویت بسیار جدی ساختارهای نظامی، نوسازی بی سابقه و سراسری زرداخانه های تسلیحاتی وارتقای کم سابقه نیروی رزمی روسیه شده است. این وضع امریکایی ها را خواه ناخواه به تلاش های بیشتری وامیدارد ومسلماً سیاست های جنبی آنها در روال سریعتری قرارمی گرد. نمونه  بارز آن تشدید بی سابقه جابجایی نیروهای اهریمنی داعش درافغانستان درنزدیکی مرزهای روسیه میباشد.
آنچه ازجانب بعضی ها بیش تر به یک بازی اوپراتیفی برای ترساندن و زیرفشارقرار دادن روس ها تلقی میشد ( استفاده از داعش برای غلبه بر روسیه در آسیای میانه ) حالا کم کم به سیاست جاری امریکایی ها مبدل می شود. آنها به فکر این هستند که با بکار انداختن داعش علیه روسیه می توانند در این حادثه تماشاگر باقی بمانند  در حالیکه روس ها این موضوع رااحتمالاً از زاویه دیگری می بینند: کشانیدن پای خود امریکایی ها در جدال های فرسایشی و در عین زمان نمایش قدرت و استفاده از امکانات دست داشته برای مقهور ساختن آنها در مراحل تعین کننده آتیه.
به احتمال قوی تا اکنون امریکایی ها روی این اصل قماربازانه بیشتراتکا  داشته اند که برمبنای آن هرقدرفشاررا بیشترکنند به همان پیمانه حریف خود را به عقب نشینی وادارخواهند ساخت. چنانچه فشارها بر روسیه را ازورای تمام سرحدات با اهمیت آن به ویژه دراروپا و درافغانستان به طور بیسابقه ای تشدید کرده اند. شاید امریکایی ها با همان روحیه ای برخورد کنند که در زمان تجاوز برعراق، دونالد رامسفیلد وزیر دفاع امریکا درباره کوریای شمالی وایران گفت که این ها دربرابر نیروی نظامی ایالات متحده امریکا جزلقمه هایی بیش نیستند. امریکایی ها تا اکنون این سیاست رااد امه داده اند اما این بار لقمه روسیه درگلوی شان گیر خواهد کرد و فکر می شود که تازه متوجه این امرمی شوند.
دیده می شود که ادامه این وضع جان روسیه را به لب آورده است. همین دیروز، واحد های نظامی روسیه  و تاجیکستان در۱۵ کیلومتری مرز با افغانستان مانورهای نظامی بزرگ ابعاد براه انداختند. محتملاً این پیامی است برای امریکایی ها که درسوریه  دست ازپا خطا نکنند.
درگیرودار این حوادث روزهای اخیر ولادیمیرپوتین با صریح  ترین لهجه ممکن امریکایی ها را شیر فهم  ساخت که اگرآنها پای خود را ازحد خود فراتر نهند، روسیه بی محا با خواهد کوبید واین کوبیدن با آماده گی های کوریای شمالی وایران برای مقابله با امریکا تفاوت کلی دارد. روسیه  طوریکه بارها رهبران آن تاکید کرده اند با سلاح هسته مقابله خواهد کرد؛ منجمله با « شیطان »- ساتان نیرومند ترین و چابک ترین ومخرب ترین راکت بالیستیک قاره پیمای هسته ای جهان.(گویند زرادخانه شیطان یا راکت RS28 روسی قادراست تمام ایالات متحده امریکا را زیرورو کند. یکی از این راکت ها قادراست کشوری به بزرگی فرانسه را نابود کند). مسلماً امریکایی ها هم چنین سلاح های مرگباری دارند ولی نتیجه برخورد بین دوابرقدرت جهان فقط  و فقط نابودی تمام بشریت را درپی دارد.
جهان شاهداین امر است که روس ها تقریباً با همان هیجان و ازخودگذری که  در زمان جنگ جهانی دوم برای تولید بلاوقفه سلاح برای نجات کشور کار می کردند، امروز هم تلاش می  ورزند تا وطن پرستی ای راکه برای روس ها مفهومی بسیار ملموس تر از امریکا یی ها دارد، باردیگر اهرم  پیروزی و نجات سازند. ولادیمیرپوتین ازساخت راکت  کروز هسته ای وزیر دریایی بی سرنشین که قادربه حمل راکت های هیپرسونیک هسته ای است وهمچنان از راکت های با شعاع پرواز« لایتناهی » پرده برداشت و دنیای غرب را غرق در حیرت ساخت. او دربخشی ازسخنان خود گفت: « سلاح هسته ای جدید روسیه می تواند هر هدف را در جهان نشانه گیرد!»
درکناراین پیشرفت های تعیین کننده تسلیحاتی اواین بار یک  گام  بی سابقه دراوضاع کنونی جهان به پیش گذاشت وامریکا و ناتو را تهدید کرد که نه تنها روسیه بلکه اگر متحدین آن هم مورد  تجاوز قراربگیرد، سلاح هسته ای روسیه مورداستفاده  قرارخواهد گرفت. این موضع گیری پوتین مستلزم توجه خاصی است که به نحو بی سابقه ای درتغییر و جابجایی روابط  متشنج کنونی جهان بخصوص در منطقه پرتشنج  خاورمیانه  نقش ایفا خواهد کرد. برپایه  این حرف پوتین شاید کشورهایی مانند ایران هم می توانند روزی نه چندان دوربه متحد روسیه  برای رهایی ازچنگال تجاوزات  بی کیفر امریکایی ها مبدل گردند و چه بسا که در این دوکتورین  سیاسی نوین جایی هم برای کشورهای دیگری که درتقابل با  امریکا  قراردارند اختصاص داده شود. در اینجا می توان تصورکرد وقتی امریکا ازتمام  خطوط قرمز روابط  متمدن  بین المللی عبور کند، کشوری مانند روسیه چرا نتواند  حداکثر مخالفین امریکا راصرفنظراز سیاست های داخلی آنها درکنارخود قراربدهد؟ مگرجست  و جو و داشتن دوستان و متحدین بین المللی در جهانی که بود ونبود آن به اراده کمپلکس های صنعتی- نظامی امریکایی بسته گی پیدامیکند، کارنامشروع  ویک« قرارداد » غیراخلاقی است؟ واقعیت اینست که امریکا ازجنگ جهانی دوم به اینسومدافع  ومتحد کثیف ترین وجنایتکارترین رژیم های روی زمین بوده است. وبه این کارخودبی اعتنا به افکارجهانی ادامه میدهد.
دراین روزها یکی ازاخبارمربوط به یک سال قبل درسطح می آَیدکه عبارت است از: جابجایی شصت هزارسربازمسلمان فدراسیون روسیه درسوریه. بادرنظرداشت این واقعیت حرفهای والری گراسیموف طنین بیشترمی یابد که حمله به سوریه به معنی حمله بر روسیه خواهد بود. و تازه در رسانه های مجازی بین المللی از اعزام  پیاده  نظام ارتش روسیه به سوریه خبرمیدهند. در این صورت هرنوع حمله به سوریه به معنی آغاز جنگ جهانی بربادکننده خواهد بود.
وضع هراس انگیزکنونی ازمدت ها قبل قابل پیشبینی بود. آوانی که امریکایی ها ناتو را تا سرحدات غربی روسیه تازاندند، روس ها که به رسا ترین وجه ممکن « آواز » خطر را شنیدند بی کار نمانده و نیروهای پرقدرتی؛ منجمله  راکت های رعب انگیزاسکندر را درجوار ناتو یعنی در کالینینگراد و در تاجیکستان درنزدیکی پایگاه های امریکایی افغانستان اشغال شده جابجا کردند. علیرغم اینکه امریکایی ها جنگ راهمیشه  دور و دورتر ازسرزمین خود براه انداخته اند  و مردم شان درجریان جنگ های متعارف  درامان بوده اند. ولی درافغانستان وسایر پایگاه های آنها سربازان شان درمستقیم ترین خط تیررس قراردارند و گذشته ازآن  درصورت جنگ هسته ای هیچ جایی ازکره زمین به طور واقعی در امان نخواهد ماند. پس باید امیدواربود که سیاستگذاران امریکایی که تجربه فراوانی دراوضاع پیچییده بین المللی دارند، غرور بی جا و تکبرعادت شده خود را کناربگذارند وبه واقعیت های امروزی سرتمکین  پایین آورند، باشد که بشریت یکبار دیگر ازدم تیغ بران نابودی حتمی جمعی نجات یابد.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۴/ ۱۸ـ ۱۹۰۳

 

دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است . 

 

استفاده از مطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 

Copyright ©bamdaad 2018