نفاق قومی نقض حریم انسانیت است

عبدالو کیل کوچی

افغانستان کشوری دارای تمدن پنجهزارساله با نام های بزرگ ، مقدس ترین امانت تاریخی ومیراث عظیم نیاکان ماست . این سر زمین مشترک وباستانی زاد گاه  و جایگاه تمام اقوام وملیت های باهم برادر وباهم برابر است .مردم افغانستان همواره در برابر تجاوزات خارجی متحدانه جنگیده اند و در راه حفظ  استقلال ، حراست از تمامیت ارضی ،حفاظت ازحاکمیت و نوامیس ملی  جانبازانه ، شجاعانه و فاتحانه دفاع کرده اند . اما دشمنان افغانستان که هیچگاهی تاب رویارویی با مردم قهرمان افغانستان را نداشته اند با ایجاد تفرقه وبزر نفاق در میان اقوام ، ملیت ها  و راه انداختن جنگ های نیابتی زیرپوشش مذهب ، قوم ، سمت ، زبان وسایر تعصبات ، تبعیضات با حملات مداخله جویانه و تجاوزکارانه نزدیک به نیمی ازخاک کشور را بوسیله امیران دست نشانده و خوش معامله قرن نزدهم از بدنه کشور جدا ساخته و بر متباقی خاک آن توسط عمال وفادار خود حکم راندند وسرنوشت کشور را بدست گرفتند .

یکی ازنمونه های بارز آن نسل کشی برادران شریف هزاره به امر امیرعبدالرحمن جابر و اعزام ناقلین ازدو سوی سرحدات جنوب و شرق مملکت به سمت شمال وغرب کشور و ادامه بازی های جاه طلبانه درسایه استبداد برادران تربیت یافته* دیره دون *بخصوص هاشم جلاد ونوکران وفادارشان محمد گل مهمند وهواداران این پروسه منحوس آتش نفاق را شعله ورساخته که افغانستان را چندین مرحله از کاروان ترقی عقب نگهداشتند و برمردم مستضعف افغانستان شرایط هولناک جنگ ونا امنی ، فقر ، مرض ،جهل ، بیکاری و بیماری ، ستم طبقاتی ،ستم ملی ، مذهبی ، قومی ، زبانی ، جنسیتی و انواع ستم های وحشیانه ارتجاعی واستبداد ی را تحمیل نمودند .

ولی هرگزنتوانستند چرخش زمان را از سیرحرکت باز دارند.چنانچه در مسیر جنبش های آزادی خواهی ، مبارزان وطنپرست از همان آغاز مبارزه ترقیخواهانه ، پرچم دموکراتیک خلق افغانستان را بر ضد ارتجاع فیودالی ، استبداد سلطنتی ، حامیان استعماری واستکباری آنها بر افراشتند که بالاثر آن با رویکار آمدن تحولات سیاسی تحت رهبری حزب دموکراتیک خلق افغانستان برای نخستین بار مردم افغانستان مزایای برابری وعدالت ،آزادی ودموکراسی را دروجود یک دولت دموکراتیک ومردمی با رگ ، خون واستخوان خود احساس کردند .

دولت مردمی با اتحاد ملی وتحکیم وجوهات مشترک مردم و مشارکت وسیع اقوام وملیتهای ساکن در کشور بدفاع از استقلال سیاسی ، تمامیت ارضی وحاکمیت ملی و بخاطر ترقی و پیشرفت کشور در عرصه های سیاسی ،اقتصادی ،اجتماعی و فرهنگی برنامه علماً تنظیم شده را رویدست گرفت که بر بنیاد آن رعیت از ستم ارباب و مظلوم از ظلم ظالم رهایی می یافت زیرا دولت دموکراتیک  ومردمی حمایت از دهقانان و زحمتکشان ومواظبت از کارگران و توجه جدی به تعلیم وتربیه و رشد فرهنگ وپیشرفت های سیاسی واقتصادی کشور را درالویت کاری خود قرار داده بود وبالخصوص مساله ملی وموضوع اتحاد خلق های کشور بر مبنای اصول دموکراتیک وعادلانه و ریشه کن ساختن انواع تبعیض ، تعصبات وتامین حقوق و آزادی های مردم عملاً در صدر وظایف دولت ملی مترقی و مردمی قرار داشت .

ولی این چرخش عظیم و تاریخی سعادت مردم افغانستان ، برای ارتجاع داخلی  واستکبار جهانی غیرقابل تحمل بود ه ، وهمه دریک صف نامقدس ، جنگ نیابتی قدرت را بنام مذهب براه انداختند که با فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان ، مداخلات خارجی تشدید یافت و در اثر جنگ های تنظیمی و نیابتی پاکستان وقدرت های بزرگ ، کشور به جولانگاه طالب ، داعش ، القاعده ، تروریزم وگروه های نوظهور فوندمنتالیست عرب وعجم مبدل گردید .

 بنا بر آن، ازهمان آغازشورش ها معلوم بود که جنگ به بهانه  مذهب بر سر منابع طبیعی ، قدرت سیاسی و زمینه سازی برای تاخت و تاز بیگانه گان وچپاول منافع علیای مردم افغانستان بوده است که پیامد ناگوار آن منجر به ویرانی کشور ،تشدید  فقر ، جهل ،مرض ،بیکاری وبیماری ،اعتیاد وترویج مواد مخدره ، نا امنی ،قتل وخونریزی ، تضاد قومی ،زبانی ،سمتی ،ستم ملی وسایر تبعیضات وتعصبات گردید که در شرایط تضعیف ملی ، سرنوشت مردم و منابع اقتصادی کشور دستخوش بازیگران دو رویه ، تاراج گران خارجی و ارتجاع غارتگر داخلی گردید و دولت های اجیر و ناکارآمد افغانستان نیزدر همراهی با آنها از عاملین منفی و نمونه های خطرناک آن میباشد .

 با توجه به اوضاع نابسامان موجود،  بحران عمومی سراسر کشور را فراگرفته و روز تا روز تضاد های قومی و برتری جویی ،خود کامه گی ، قوم ستیزی به شغل روتین زورمندان محلی و بالا نشینان نظام مبدل گردیده است . چنانچه گفته می شود که دولت خود خوانده وحدت ملی یکی از بازی کنان مهم برتری جویی قومی بوده بادریغ و درد که ادامه چنین تنش ها کشور را به سوی پرتگاه نزدیک می سازد .

درچنین حال وهوا،  نفوذ عوامل استخباراتی خارجی در قدمه های نظام وحتا پارلمان کشور غیرقابل تردید دانسته میشود. همه میدانند که رژیم های آخوندی ایران وکرنیل های پاکستانی از خدا چی   طوری که دیده می شود پاکستانی ها مناطق تحت نفوذ عاملین خود را درافغانستان توسط تروریستان مذهبی سیاهپوش ساخته و ایرانیها توسط اشخاص نفوذی خود با تبلیغات مذهبی بر سر برخی از گروه ها کلاه سبز گذاشته ، امر ونهی خمینی را در گوشه و نقاط کشور ما رایج میسازند .

هردو رژیم و حامیان بین المللی شان بخاطر پارچه کردن سرزمین ما همچون خورد ساختن لقمه ها ، مانند افعی به بلعیدن مناطق در وطن ما دهن باز میکنند. مزید بر آن جنگ ویرانگری ، حملات تروریستی وانارشیزم در گوشه  و نقاط مختلف وبخصوص پایتخت کشور بیداد میکند که روزانه جان صدها انسان بیگناه را میگیرد و درکلیت خود اوضاع بحدی ناگواراست که قوای نظامی خارجی نیز از مهارکردن آن عاجز به نظر میرسد . با وصف جانفشانی ، ایثار وفدا کاری صفوف قوای مسلح ونیروهای امنیتی کشور که بدفاع از وطن کاملاً آماده وایستاده اند، ولی بنا بر نبود مواظبت لازم دولت از قوای مسلح وارگان های امنیتی ،هنوز مشکلات امنیتی  وجود دارد .

با این حال مبارزه برای نجات وطن و تامین عدالت هم حق وهم وظیفه است. یعنی تلاش بخاطر رهایی مردم ازانواع ستم حق مسلم وطنپرستان و رسالت تاریخی صاحبان اصلی خاک وسرزمین مشترک ما میباشد که بادرک از اوضاع پیچیده کشور، همه اقوام وملیت های ساکن کشور دریک صف مقدس ومتحد در مبارزات عادلانه و اصولی ، برای نجات از وضع موجود و بخاطر وحدت واقعی اقوام وگروه های مردم برای سلامتی ملی و تامین عدالت و برابری بربنیاد بافت اجتماعی ومنافع مشترک ملی با دیدگاه های روشن درجغرافیای بزرگ انسانیت متحدانه به پیش میروند.

درهمین حال صدای دادخواهانه مبارزه با ستم ملی وبدفاع از اقوام محروم درکشورطنین انداز است که با استفاده از جوسیاسی موجود حتا برخی از زورمندان محلی نیز توجه جوانان کم معلومات را بخود جلب نموده و با استفاده ابزاری از احساسات پاک مردم ،حسایت های زبانی را دامن زده و خود را نماینده  قومی قلمداد میکنند .

 ولی بهر صورت  مبارزه برضد انواع ستم از جمله ستم ملی  بخاطر نجات مردم از بدبختی وفلاکت وبمنظورترقی و تامین آزادیهای دموکراتیک ،تامین حقوق وعدالت ، تحکیم اتحاد وهمبستگی از وظایف بنیادی و حق مسلم هر تبعه وشهروند کشور است که با اهداف عمومی وهمبستگی ملی همخوانی داشته باشد .

درهمین حال باید گفت که مبارزه بر ضد ستم ملی و انواع ستم ها قبل از همه با توجه به شرایط وامکانات موجود کشور و آسیب پذیری های اجتماعی ومیزان معادلات سیاسی در سطح ملی وبین المللی ، نیازمند اتحاد  وهمبستگی ملی و قومی در وجود شخصیت های با اعتبار وخدمتگار مردم ونماینده گان واقعی توده های زحمتکش وقشر روشنفکر ترقی خواه در وجود یک جنبش گسترده وهمگانی میباشد که وحدت ملی وعدالت اجتماعی را تحقق بخشد.

واضح است که هدف هر قدرشریفانه هم باشد با بیان احساسات وشعارهای هیجان انگیز وکم توجهی به معادلات سیاسی و شرایط موجود کشور،ثمربخشی مبارزه را مشکل میسازد. در کشوری عقب نگهداشته شده وغرق در جهل که حدود هشتاد فیصد نفوس آن محروم از سواد و دانش سیاسی بوده ، خاک وآب آن پایمال دهشت افگنان خارجی ، تروریستان، گروه های مذهبی تندرو ، آدمکش وسرنوشت مردمش بدست بیگانه ودولتش در دست عوامل سرسپرده و تحت الحمایه ، دارایی ملی ومنابع طبیعی آن آماج چپاول غارتگران باشد .

 در چنین کشور بیمار با تن زخمی وخونین غرق در نفاق وتفرقه های گوناگون چگونه میتوان بنحوی سخن از خود مختاری زد ؟ علی الرغم توجیه شرایط تحمیل شده باید در نظرداشت که تمام اقوام زحمتکش افغانستان یکجا کار وتولید میکنند ویکسان زحمت و ستم کشیده استثمار میشوند ودر حملات انتحاری دشمنان افغانستان خونهای پاک ملیت های شریف تاجیک ، پشتون ، هزاره ، ازبیک وسایرین یکجا ودر یک مکان ریخته،  تابوت های خونچکان پشتون ،تاجیک ،هزاره وازبیک پهلو به پهلو و گورهای خونین شان در کنار هم قرار دارد . زیراکه تمام اقوام وملیت های ساکن در کشور دوست ودشمن مشترک دارند .

بنا بر آن میتوا ن بجای دوری و فاصله ها ، با تکیه بر وجوهات مشترک وتجارب ترقیخواهانه ، عادلانه و دموکراتیک ، راه های برونرفت لازم وعملی را متحدانه جست وجو نمود طوریکه در قانون اساسی کشور با وضاحت کامل گفته میشود که افغانستان کشور واحد وغیر قابل تجزیه بوده خانه مشترک همه اقوام ومردم افغانستان است .

بنا بر آن موضوع تامین عدالت ومساله ملی نیازمند تعمق بیشتر وتفکر جمعی با مشارکت صاحب نظران ، آگاهان امور واندیشمندان مجرب وآگاه با میکانیزم وسیع ودقت لازم سیاسی بوده که درونماییه یک راه حل اصولی همه جانبه وپایدار را تشکیل بدهد .

 با توجه به اوضاع موجود کشورطوریکه معلوم است در مرکز ومحلات به نحوی خود مختاری فراوان وجود دارد .هرکه بر قدرت خود مینازد وبه میزان دارایی جمع وجورکرده خود فخر میکند باشعارهای جاه طلبانه کسب شهرت میکند ولی در راستای نجات منافع علیای کشور از دست دزدان وغارتگران،  با سکوت میگذرد .

همین اکنون در شمال شرق وشرق کشور از معادن سنگ های قیمتی توسط مزدوران طالب و داعش به پاکستان انتقال داده میشود . بنا بر آن اوضاع جاری خواهان عکس العمل  قانونی واصولی کلیه اقوام و نیروهای وطنپرست ، ترقیخواه ، عدالت پسند ومسوولین امور است که دولت را در راستای حفاظت از منابع طبیعی وجلوگیری از سبوتاژ وغارت منافع علیای کشور ملزم ساخته و در راستای تامین صلح و امنیت ، دفاع از حق شهر وندی و تحقق عدالت ، با کارآیی ،کنار آمدن ، تفاهم و راه اندازی اجماع عمومی ، صلح آمیز وگفتمان فراگیر با جلب توجه همگانی به بهتر شدن اوضاع و تامین عدالت  گام های متحدانه برداشته شود.

 در حال حاضر اوضاع پیچیده وپرتنش افغانستان نشاندهنده آنست که گروه های پرتاب شده ازسوی کشورهای همسایه وعربی ،اعم از تیم های استخباراتی خارجی در برخی قریه ها ومناطق بخصوص در سمت شمال وشمال غرب کشور تلاش به شستشوی مغزی وتغیر عقاید کودکان داشته ، زنان ، دختران و نوجوانان محروم ساخته شده از مکاتب ومدارس  را به فرا گیری استعمال اسلحه و دستیاری به دهشت افگنان مجبور میسازند . همین اکنون در گوشه وکنار کشور گفته میشود اکثراً  جوانان به زنده گی امروز وفردای خود اطمینان نداشته جمع کثیری از آنها  بیمار ، بیکاروبرخی معتاد وجمعی  بناچاری راه مهاجرت در پیش میگیرند .

بنا بر آن شرایط خطرساز  موجود و راه نجات از آن ، مستلزم نزدیکی وهمدیگر پذیری اقوام بزرگ وتوده های شریف بهم بسته وخود جوش مردمی دارای ریشه های تاریخی وپیوند های عمیق خونی میباشد . بالعکس در چنین برهه حساس تاریخی با از دست دادن فرصت های موجود ، ناشکیبایی و رویا رویی قومی *ازهر طرفی که باشد* بازی با آتش بوده واز چاله بچاه رفتن وکشور را به پرتگاه نزدیک ساختن ونقض حریم انسانیت بوده و چنین کاروانی ازین مسیر به سرمنزل مقصود نخواهد رسید . ولی برنده اصلی آن ، خارجی ها ، دزدان داخلی ، دلالان مذهبی ، غارتگران منابع طبیعی کشور ، تیکه داران جنگ واجیران مزدور صفت خارجی خواهد بود .

بنا بر آن  تلاش خسته گی ناپذیر حق خواهی ،عدالت پسندی ومبارزه برضد انواع ستم واز آن جمله ستم ملی ، بخاطر آزادی ، برابری اجتماعی وتامین حقوق شهروندی، رسالت مهم داد خواهان عدالت پسند و ترقیخواه کشوراست که با مشارکت سیاسی ، اتحاد وهمبسته گی ،تفاهم وهمدیگر پذیری وتکیه بر وجوهات مشترک بخاطر وحدت واقعی ملی و تحکیم پیوند خلق ها ی افغانستان با گذشت وحوصله مندی و استواری و با عزم آهنین پرچم مبارزه مشترک را بخاطر تحقق خواسته ها واهداف شریفانه زحمتکشان افغانستان از هر قوم ، سمت و زبانی که باشد متحدانه برافراشت وبرای کشور واحد و تجزیه ناپذیر افغانستان عزیزو توده های خود جوش آن متفقانه اندیشید وجغرافیای بزرگ انسانیت را از چنبره کوچک قومی آزاد ساخت . 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۲۶۰۶

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

 

بمناسبت دوصدمین سالروزتولد کارل مارکس:

« نادانی هیچ گاهی به هیچ کس کمک نکرد !»

 

عمرمحسن زاده

گفته ایست از آن مرد خرد که برای پیدا نمودن کلید معمای تاریخ و سیرتکامل جامعه درپهنه های گوناگون دانش بشری جست وجوی فراوان نمود و سرانجام با کشف قانونمندی ها و پی بردن به رازهای درونی روندها و پدیده های فکری و اجتماعی سیستم شناخت مدون را در باره این و یا آن جهت و جنبه ای از واقعیت و بازتاب آن پیریزی کرد. جهانبینی او انسان وطبیعت را در محراق توجه قرارداد و سازه اجتماعی آنها را بیان نمود.

امسال جهان ما دوصدمین سالروزتولدش را جشن گرفت و همه، چه هواداران و هواخواها ن راستینش ؛ و چه مخالفان سرسخت و چیزفهم اش ، به او احترام گذاشته وآموزه ها و کارهای تیوریک وپراتیک او را ستایش کردند. هنرمندان تندیسه های او را ساختند ، فلم سازان زنده گی او را به تصویرکشدند ، دانشمندان درکنفرانس ها و سمینارهای علمی پژوهش های او را مورد بحث قرار داده داده  و تلویزیون ها و رسانه های دیگر برنامه های ویژه را در باره او پخش کردند. در مکاتب ، در دانشگاه ها ، در احزاب سیاسی ، در جنبش های اجتماعی ، در مراکز فرهنگی ، در مجا مع کارگری ، در شهرداری ها و در جا های دیگر ، در همه جا یاد اوست و صحه گذاری بر بیشترینه و اساسی ترین گفته ها و نوشته های او.

آری ، سخن از کارل مارکس، اندیشه پرداز و انقلابی بزرگ سده نزدهم است که تذ کره نویسان از برگشت دوباره اش به « حال و آینده » گزارش میدهند و میراث علمی اش را گرامی میدارند. امروز اند شمندان و فرزانه گان جهان در این امر اتفاق نظر دارند که او فیلسوف توانا ، اقتصاددان دانا ، تیوریسن تیز وش جامعه ، سیاستمدار ورزیده ، ژورنالیست چیره دست ، فعال آتشین جنبش انقلابی کارگری، تحلیل گر و نقاد ژرف بین نظام سرمایه داری ، بشر دوست واقعی و روشنفکر آزادمنش بود . دانش فراوان و فراگیر او ، توانایی او درتکلم چندین زبان ، صلاحیت مسلکی او در کار با رسانه ها ، باخبری او از رویداد های جهانی ، واقعیت گرایی و باور خدشه ناپذیر او به علم و  تجربه به او این امکان را داده بود تا در جمع اندیشه پردازان بخوبی بدرخشد و ایده های خود را به آسانی بدیگران انتقال دهد . او در تمامی عمرهیچگاهی از مناظره و مباحثه با دیگران دریغ نکرد و با استواری تمام جهانبینی خود و اصول آنرا بیان نمود . او با همه چیره گی هرگز اندیشه های خود را بمثابه آیات مُنزَل نمی دانست و پیوسته با دید انتقادی به آنها مینگریست ، آنها را تغیر می داد ، تصیح می نمود و همواره درجست و جوی قوانین کشف ناشده و رازهای پنهان شده بود . نسل هایی از دانشمندان ، جریانات سیاسی ، سازمان های انقلابی و توده های زحمتکش آموزش او را پذیرا شدند و با تطیق آن در شرایط اقتصادی و اجتماعی خود سعی نمودند تا در پراتیک زنده گی از آن برای رهایی از ستم و بهره کشی استفاده کنند. تیوری های مارکس تا به امروز موضوع داغ گفتمان علوم اجتماعی و تاریخ است و به ویژه علوم سیاسی و اقتصاد در روشنایی آنها قرار دارند .برخی از مدیران شرکت های بزرگ سرمایه داری به گنجینه بزرگ آثار مارکس روی آورده اند تا جزییات نظام و نحوه عملکرد سرمایه داری جهانی را بهتر درک کنند .

البته کسانی هم بوده و هستند که با نادیده گرفتن حقیقت و فاکت های علمی و با همه چنگ و دندان در راه به چالش کشیدن اندیشه های مارکس چه در درون جنبش های انقلابی و کارگری ، چه در موسسات و فوروم های بورژوایی ، چه درمجامع متعصب دینی و محافل ارتجاعی کوشیده اند. آنها هرگزنخواستند و اکنون هم نمی خواهند بدانند که مارکس « مساله اجتماعی » یا دیرینه ترین و طبیعی ترین خواست مشروع بشریت را با بهترین سنت های دیدگاهی فلسفی جهان گره زده و واژه « کار » را بمثابه هسته مرکزی موجودیت انسان و دلیل نقد اساسی جامعه بورژوایی که نظام مسلط جهان کنونی ما را تشکیل میدهد تشخیص داده و پویایی سرمایه داری را که از همه مرزها گذشته و در همه چیزها نفوذ کرده و مینماید به مثابه مهمترین موضوع برای مبارزات دادخواهانه و همبسته گی جهان دانسته است .این واقعیت آشکارکه انسان زحمتکش در مرکز توجه مارکس قرار دارد با طبع ناسازگارشان دمساز نبوده و نیست.

همچنان کسان دیگری هم بوده اند که برغم جانبداری ازمارکس آموزش او را بدرستی نفهمیدند و میراث تیوریک او را درعمل تطبیق نموده نتوانستند. مارکس باری گفته بود : «  فلاسفه جهان را به گونه های متفاوت توضیح نموده اند ، ولی مهم اینست که آنرا چه گونه تغیرداد. »

اندیشه های مارکس در درازنای بیش از یکنیم سده چهره جهان ما را تغیر داد.اما آن تغیری که آرمان او بود تا هنوز به تحقق نرسیده است. امروز نظام سرمایه داری در جهان تسلط دارد و به مقتضای ذات خود آنهمه پدیده های ناهنجاراجتماعی را که مارکس بر شمرده بود یکایک و حتا درخشن ترین شکل آن تبارز میدهد. بحران های سرمایه داری ، نا برابری رو به افزایش اقتصادی ـ اجتماعی ، جنگ های خانمانسوز و غارتگرانه ، زورگویی در مناسبات بین المللی، تخریب محیط زیست و ده ها مساله اساسی زنده گی بشر آموزش مارکس را باردیگر دردستور روز قرار داده است. جهانبینی مارکسیستی که در تدوین آن فریدریش انگلس به نوبه خود نقش برجسته داشت سیستم بسر رسیده و بسته نبود ، حرف آخر نبود و بنا بر خصلت علمی خود پیوسته نیازمند شناخت ژرف و همه جانبه قوانین تکامل و مناسبات اجتماعی بود . و.ا . لینین به این امر واقف بود و خود در تکامل مارکسیسم به کارعظیم تیوریک پرداخت . بشریت امروزی به دستآورد های چشمگیردرهمه عرصه های علوم طبیعی و اجتماعی نایل آمده است. همچنان آزمون و شکست سیستم سوسیالیستی در برخی از کشور های جهان درس های ارزنده ایی را در اختیار مردمان قرارداده است تا با تحلیل شرایط تاریخی پیچیده و نو دراین عصر جهانی سازی برای دگرسازی جامعه و زنده گی بهتر انسان فکر کنند و چاره ای بسنجند .بنابر این نیاز به تیوری های مارکس در روزگارما محسوس است و این امر را رویکرد جهانی بخوبی نشان میدهد . تنها نکته دراینست که میراث بزرگ دانشی و تجربی مارکس چگونه فراگرفته و درزنده گی بدرستی بکار برده شود .

روشنفکران اگاه و مبارزین افغان از دیرگاهی بدینسو نتوانسته اند به آموزه های ارزشمند مارکس دست یابند و از احکام و نتیجه گیری های تیوریک او برای سر و سامان دادن زنده گی پریشان و دردناک کشورجنگ زده خود بهره گیرند.عوامل بهره کشی ، جنگ و خونریزی ، مداخلات بیرونی ، سیادت نیروهای بیگانه ، عقب گرایی، فساد و تشدید تفاوت های اجتماعی و صدها معضل دیگر اجتماعی را درک کنند و برای بیرون رفت از این وضع چاره اساسی بیابند. این چاره جویی  علاوه از تحلیل مشخص اوضاع عینی و ذهنی کشور به سازماندهی توده ها ، اتخاذ سیاست و استراتیژی درست چنانچه مارکس بر آنها تا کید مینمود نیاز دارد .به هر پیمانه ایکه توده ها با آموزش نظری و عملی مارکس آشنا باشند به همان اندازه چانس پیروزی بردشواریها و بیرون رفت از بن بست کنونی بیشتر میگردد .

همانطوریکه گفته آمد کارل مارکس دانشمند چند بُعدی و پُر کار بود .او طی نیم قرن افکار و نظریات خود را در هزاران صفحه درعرصه های متنوع بیان داشته است . آشنایی با بینش او کار سیستماتیک و دراز میخواهد و با چند سطری نمیتوان وارد این بحث شد . نگارنده در این مجمل تنها آرزو دارد تا اشاره ای به زنده گی ، اندیشه ها و کارنامه های او نماید و در این سلسله اندکی نقد مخالفان بورژوایی و پاسخ فشرده به آنها را بازگویی کند . امید است این سالروزانگیزه ای باشد برای مطالعه و شناخت بیشتر آثار گرانسنگ این شخصیت علمی و مبارزجهان.

 

دربخشهای بعدی می خوانیم :

مارکس : از گهواره تا گور

مارکس : اندیشه و آثار

مارکس : پراتیک انقلابی

اندیشه های مارکس درافغانستان

مارکسیسم و نقد بورژوایی

مارکسیسم در حال و آینده

 

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۲۰۰۶

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

 Copyright ©bamdaad 2018

 

رهبران خردمند جایگاه شان در قلب مردمان کشور است

مفلس به داد بنده توانگر نمیشود

هرکس صدا بلند کرد، کاوه آهنگر نمیشود

 

دردمند

نظر به شهادت تاریخ در زمان های گذشته و حال درتمام جهان بشمول کشورما یکعده افراد و شخصیت های تصنعی و تحمیلی توانسته اند با استفاده از احساس و اعتماد مردم مسلمان، صادق و ساده خود را رهبر جا زنند و با انجام بازی ها و ریاکاری ها بزرگ ترین جنایات را بر حق مردم ما روا داشته اند که جنایات صدها واقعات همچو افراد و اشخاص ثبت تاریخ کشورگردیده به قدرت رسیدن دوباره امیر دوست محمد خان و فریبکاری های عبدالرحمن خان یک مثال از آنها میباشد.

قابل تذکر میدانیم این گفته ها بدان معنh نیست که خدمات بزرگ رهبران واقعی، از جمله ابومسلم خراسانی، حمزه سیستانی، کاوه آهنگر، میرویس خان هوتک، سید جمال الدین افغانی، میر مسجدی خان کوهستانی، غازی عثمان خان پروانی، غلام نبی خان چرخی، محمد جان خان وردک، کاتب هزاره، سید اسماعیل بلخی، میر بچه خان کوهدامنی، بایزید روشان، غلام محمد میمنگی، عبدالهادی داوی، مشروطه خواهان اول و دوم، مبارزین راه دموکراسی، تحول و ترقی و تطبیق عدالت که طی پنجاه سال اخیر را در قلب ده ها میلیون راه پیدا نموده فراموش نماییم زیرا که مبارزین و رهبران واقعی که بخاطر دستیابی به دموکراسی، تطبیق قانون، عدالت اجتماعی، رشد اقتصادی، گسترش فرهنگ دستیابی به علوم و تخنیک معاصر، نجات از چنگ استبداد، نظام فرتوت فیودالی  و رسیدن به شاهراه ترقی، تعالی کشور در پهلوی سایر ملل جهان قربانی های فراوان داده  و میدهند.

مردم حق شناس و با سپاس کارنامه های آنها را که ثبت زرین تاریخ کشور گردیده و خواهد گردید سر مشق راه، روش خویش قرار داده و در روشنایی مشعل فروزان آن ها گام های متین و استواری را بخاطر رسیدن به قله های شامخ پیروزی خواهند برداشت.

طوری که مشاهده می شود یکی از عوامل عمده دشواری های موجود که سبب افزایش جاری شدن سیل های خون در کشور و گسترش بحرانهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی در کشور گردیده بر علاوه مداخله صریح ادارات استخباراتی کشورهای منطقه و جهان درامورداخلی کشور ما، موجودیت رهبران، گروه ها، احزاب و سازمان های نمایشی، فرمایشی، که صبغه قومی، سمتی، لسانی و شوراها که نظر به علم جامعه شناسی سیاسی بزرگترین سد برای وحدت ملی می باشند، بوده و می باشد زیرا که رهبران فوق به نسبت فقر تیوریکی به مشکلات مواجه بوده به جای تن دادن به خواست های اکثریت مردم مطابق خواست های اجانب گام برداشته عمل مینمایند.

از این لحاظ مسوولیت ومکلفیت خود و سایر قلم بدستان میدانم که بخاطر آگاهی بیشتر مردم بخصوص نسل جوان برداشت های خویش که از آثار نویسنده گان در رابطه به صفت عالی رهبران واقعی بدست آورده اند در خدمت خواننده گان قرار دهند. دانشمندان علم روانشناسی رهبری را چنین تعریف کرده اند:

رهبری عبارت از هرنوع اقدامی است که برای تعین هدف ها و مقاصد جمعی و وصول با آنها صورت میگیرد.

از این لحاظ رهبری را تلاش جمعی باید دانست و هیچ کس نمی تواند فارغ از یک سازمان و حزب خود را رهبر بخواند. زیرا رهبری و اعضای سازمان لازم و ملزوم یکدیگر اند.

 

اهمیت رهبری

در عصر حاضر به نسبت پیشرفت علم و تخنیک معاصر و موازات گسترده گی  سازمان ها، احزاب سیاسی و سایر نهادها رهبری نیز از اهمیت بیشتری برخوردار شده است در گذشته اگر اعضا بیک شخصیت اعتماد میکردند امروز بالای دانش، منطق و عملکرد رهبر اعتماد مینمایند از همین رو جوانان امروز به احزاب و سازمان روآورده که بر منطق و نیازمندی های زمان استوار باشد نه به روش های سنتی گذشته. درحال حاضر نمی توان بدون یک رهبر توانا جوانان و اعضای سازمان را بدور رهبری هماهنگ ساخت و اعتماد مردم کسب نمود.

به چنین اهداف رهبری میتواند دستیاب شود که از آگاهی کامل بخاطر تحلیل از شرایط عینی جامعه و مقتضیات زمان را داشته باشد و صرف با اتکا ذهن خود تصمیم نگیرد آن عده افرادی که ادعا دارند که تنها با توجه با آروزها و ذهن خود عمل می نمایند.

در دام تفکر خویش گیرمانده سبب چند دسته گی و پارچه شدن اعضای سازمان گردیده ضربات مهلک را برای سازمان و جنبش های تحول پسند، دموکرات و آزادی دوست وارد نمودند که ازاین ناحیه مبارزین ترقی و عدالت پسند، که جهان و کشورما ضربات مهلک را متقبل شده اند که با تاسف هنوزهم عده از جاه طلبان بی خرد که سنگ ترقی، دموکراسی و آزادی خواهی را به سینه میزنند از گذشت زمان درس عبرت نگرفته بی شرمانه بالای خواست های غیرعلمی و غیر انطباقی خویش پافشاری مینمایند.

نظر به گفته دانشمندان تکرار اشتباهات گذشته جنایت است. نلسون ماندیلا در کتاب راه دشوار آزادی مینویسد یک رهبر مانند یک باغبان است مسوولیت آنچه را میکارد بر عهده گیرد، باید به کارش اهمیت دهد سعی کند دشمنان را دفع کند آنچه را که باقی مانده است نگهداری کند و آنچه را نمیتواند موفقیت آمیز باشد کنار گذارد.

یک رهبر زمانی به چنین موفقیت را بدست آورده می تواند که از نفوذ و اعتبار کامل و شخصیت مورد اعتماد در بین سازمان و جامعه  برخوردار باشد.

ویژه گی های یک رهبر خوب

برای یک رهبر کافی نیست که خوبی ها را بشناسد بلکه باید قادر به ایجاد خوبی ها نیز باشد و کسانی که به اندازه کافی توان فرق و درک برای اتخاذ تصمیمات نداشته باشد در نتیجه کمبود تمیز شکست خواهد خورد و یک رهبر دارای قوت جاذبه و دافعه باشد بلوغ فکری و حسی نیز از ضروریات آن است. دارای تعادل روحی آفرین باشد.

یکی از ویژه گی های رهبر خوب بیش از همه چیز دیگر نگرش علمی میباشد زیرا که به نگرش علمی نیاز دارند تا بتوانند مسایل روز را با اتکاء به برداشتهای خود مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند داشتن تخصص نیز رهبران را در زمینه کاری آنرا یاری میدهد.

پشتوانه رهبری قدرت است و این قدرت بدون پیشتبانی صادقانه اعضا و پیدا کردن جایگاه در بین مردم و جامعه ناممکن است و زمانی میتواند یک رهبر به همچو اهداف دستیاب شود که رهبر قدرت را به منطق مبدل سازد و ازین طریق اعضا را به اهداف تعیین متعقد سازد.

خلاصه موجودیت همچو رهبران در احزاب و سازمان ها میتواند باساس فداکاری، صداقت، اعتماد میلیونها مردم را جلب و جامعه را بسوی رشد، ترقی، رفاه، صلح و ثبات واقعی سمت دهی نمایند. 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۱۱۰۶

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

سازمان همکاری شانگهای و نظم جهانی

نظم جهانی چیست و چگونه شکل گرفته است

محمد ولی


دولت ها ، سازمان های جهانی ومنطقه وی بحیث نهاد های جامعه جهانی بر بنیاد مجموعه ای از توافقات،معاهدات، مقرره ها وکنوانسیون های پذیرفته شده در بین هم در تعاملات بین المللی با تاثیرات دو جانبه وچندین جانبه سهم میگیرند و روابط ایجاد میکنند که همه این تعاملات  ومناسبات بر مبنای احترام متقابل   حاکمیت ملی، تمامیت ارضی  وعدم مداخله در امور یکدیگر مرعی می گردد . این اصول درج منشور سازمان ملل متحد بوده کشورهای عضو مکلف به رعایت آن می باشند . زیرا رعایت ارزش های زنده گی در جامعه جهانی از قبیل حقوق بشر ، حفاظت از محیط زیست، جلوگیری از گسترش اسلحه کشتار جمعی وعدم استعمال  آن، همکاری درمورد جرایم سازمان یافته و مبارزه با تروریسم مستلزم پابندی به تعهدات ،کنوانسیون ها ، توافقات و معاهدات قبول شده بین آنان میباشد. مجموعه این تعاملات نظم جهانی را تشکیل میدهد که با پسوند( نوین) نظم نوین جهانی تعریف میگردد.
برخی صاحب نظران روابط بین الملل میگویند بعد از هر قرن یا کم و بیش از آن درجهان تغیراتی رخ میدهد که گویی طبق کدام قانون طبیعی پس از آن نظم جدید استقرار می یابد.
تا سال ۱۶۴۸ ترسایی (عقد معاهده صلح وستفالیا) در اروپا نظم قرون وسطایی یعنی حاکمیت امپراتور و کلیسا برقراربود بعد از فرو پاشی امپراتوری  مقدس روم- جرمن وپایان نقش کلیسا در سیاست وامور دولت، نظم جهان تغیر کرد که بعضی عناصر نظم نوین بعد از وستفا لیا تا اکنون مرعی است .
نظم نوین جهان به سه مرحله تقسیم بندی شده است :
۱- دوره اول بعد از ختم جنگ های سی ساله میان پروتستانت ها وکاتولیک ها (۱۶۱۸ – ۱۶۴۸ ترسایی ) . این جنگ با عقد معاهده صلح در وستفالیای جرمنی پایان یافت واز اثر آن امپراتوری  روم- جرمن که مشتمل بر ۴۰۰ شهزاده نشین بود به ۵۰ کشور دارای حاکمیت،  ونفوس منقسم شد ودولت های جدید بنام ( دولت- ملت ) به میان آمد ( قبلآ مردم را رعایای امپراتور  میگفتند نه ملت) این نظم تا کنگره ویانا ادامه یافت که دوره تکوین دولت های ملی میباشد.
۲- دور دوم از کنگره ویانا (۱۸۱۵ ترسایی ) تاختم جنگ جهانی اول را در برمی گیرد که آنرا دوره جهانی شدن نظم وستفالی میگویند.
۳- دوره سوم از ختم جنگ جهانی اول تا اواخر قرن بیستم را احتوا میکند که دوره بحران این نظم است .
بعد از صلح وستفالیا نظم نوین جهان بر تکوین اصل دولت- ملت استوار گردید که بر اساس آن همه دولت ها در برابر یکدیگر دارای حقوق مساوی شدند و به حاکمیت همدیگر احترام گذاشتند این نظم برای مدتی باعث حفظ صلح در اروپا بود.
با رخداد بزر گ تاریخی انقلاب کبیر فرانسه اصول نظم وستفالی به قدرت یک شخص یعنی امپراتور  مبدل شد براساس فرمان دسامبر ۱۷۹۲ ترسایی جنبشهای انقلابی درهرکشوری که ضرورت به حمایت داشته باشد فرانسه به  آن حق کمک کردن را داشت که این خود نقض حاکمیت دولت ها بود . ناپلیون خودش را امپراتور لقب داده خواستار اداره جهان شد و به جنگ  وفتوحات آغاز کرد تا اینکه در جنگ واترلو شکست قطعی خورد و فاتحان جنگ در دسامبرسال ۱۸۱۴ ترسایی  در ویانا گردهم اآمدند تا بر سر مشکلات ناشی از فرو ریزی امپراتوری ناپلیون بحث کنند که در تاریخ بنام کنگره وین (۱۸۱۵) مسما است.
کنگره وین نظم نوین بین المللی رابر« توازن قوا » مبتنی ساخت و توافق چهار قدرت فاتح جنگ انگلستان ،روسیه، اتریش وپروس حافظ اصل توازن قوا بود براساس این توافق (کنسرت اروپا هم گفته میشود) هیچ کشوری حق نداشت پا از حدود توافقات بیرون نهد وآنرا نقض کند در صورت عدم رعایت به عکس العمل جمعی مواجه میشد .به اثر این نظم سیاست خارجی کشورها بهم پیوند خورده برای اولین بار اصطلاح «روابط بین الملل » شکل گرفت وبرای اولین بار اروپا یک دوره طولانی صلح را سپری کرد.
صد سال واندی بعد از کنگره وین نظم توازن قوا در اروپا به اثر آغاز جنگ جهانی اول  ترسایی ۱۹۱۴ برهم خورد.
این جنگ نقشه اروپا را تغیر داد، امپراتوری  های بزرگ المان ، اتریش،مجارستان، روسیه وترکیه عثمانی از نقشه جهان زدوده شدند.تجزیه امپراتوری ها باعث  آمدن دموکراسی در اروپا شد.
گروه فاتحین نتوانستند مانند کنگره ویانا نظم نوین را بر بنیاد توازن قوا حفظ کنند ازین سبب یک صلح کوتاه مدت یا یک اتش بس موقت تا اغاز جنگ جهانی دوم برقرار گردید.
گرچه جامعه ملل تشکیل شد ونوید امنیت جمعی را میداد اما نسبت نبود توافق میان فاتحان نتیجه ای به بار نیاورد.فاتحان یک نظر مشترک و تفاهمی برای جلو گیری از تکرار جنگ« حکمیت" » را راه حل مشکل دانستند اما کارا وموثر نبود.

۲۰ سال بعد از جنگ اول دومین جنگ جهانی (سال ۱۹۳۹ ترسایی) آغاز شد به اثر این جنگ اروپا مرکزیتش را از دست دا ده ایالات متحده امریکا  و اتحاد شوروی بازیگران اصلی صحنه جهانی شدند جهان بدو قطب سرمایه داری وسوسیالستی تقسیم شد وجنگ سرد آغاز گردید.
در سال۱۹۴۳ ترسایی روزولت، چرچیل واستالین در تهران در کنفرانسی شرکت کردند تا اوضاع جنگ ومسایل بعد از آنرا مورد بحث قراردهند وبرای تشکیل سازمان ملل متحد به توافق برسند. در سال ۱۹۴۵ ترسایی منشور این سازمان در سانفرانسسکو با شرکت ۵۱ کشور جهان به تصویب رسید.برطبق این منشور،حفظ صلح وامنیت بین المللی از طریق اتخاذ تدابیر جمعی غرض برطرف کردن تهدیدات علیه صلح  واز بین بردن اعمال تجاوز از وظایف آن سازمان اعلان شد.
پیامد های بعد از جنگ وموضعگیری های متفاوت امریکا و اتحادشوروی در سازمان ملل متحد باعث شد تا جهان بدو قطب تقسیم شده نظم جهان بر بنیاد جنگ سرد شکل گیرد. جنگ سرد جنگ میان منافع و اندیشه ها بود که تا حد جنگ تمام عیار پیش نمی رفت. طرفین جنگ سرد دورمیزهای مذاکره باهم می نشستند،به توافقات میرسیدند و با حفظ تقابل علیه یکدیگر دارای روابط دیپلوماتیک بودند.علت عدم توسل به جنگ تمام عیاردراین دوره وجود سلاح اتومی بود.
بنیاد دفاعی هردو بلاک پیمان های نظامی انها بود(ناتو و وارسا).
از لحاظ اقتصادی صندوق بین المللی پول و بانک جهانی یک پارچگی اقتصاد جهان سرمایه راتسهیل می نمود ؛ وشوروی در مقابل به انعقاد قرارداد های متقابل اقتصادی ( کومیکان) پرداخت.
با فرو ریزی استعمارتحولاتی در جهان رونما گردید که شوروی و امریکا نمی توانستند یگانگی محوریت جهان را صرف بخود نگهدارند.ظهور چین بحیث یک قدرت اتمی ، اقتصاد قوی جاپان ونقش کشورهای جهان سوم از طریق جنبش عدم انسلاک متغیر های جدیدی بودند که بر نظم جهانی و روابط بین المللی اثر میگذاشتند.
این نظم ۷۰ سال بر جهان حاکم بود تا اینکه با فرو ریزی اتحاد شوروی به پایان رسید و امریکا قدرت یکه تاز در جهان یک قطبی شد.اولین اقدام امریکا مهار سازی انرژی بدست خودش بود که به جنگ عراق آغاز کرده خواست با سقوط صدام حسین گلوگاه انرژی جهان را از خود ساخته با رقبای اروپایی اش، جاپان و روسیه سخن گوید و بعداً مساله اعراب واسرائیل را بر وفق مراد خود حل نماید.

امپراتوری  ها برای ایجاد نظم دلخواه جهانی شان امیال مشترک دارند

امپراتورها با وضع اصول مربوط بخود شان در هر زمانه ومقطع تاریخ بخود حق داده اند سرزمین های دیگران را فتح ونظم دلخواه شانرا برآن جاری سازند.
دیدگاه امپراتور معین کننده نظم جهان بوده باید جهان بر طبق میل وتخیل امپراتور  اداره شود.
یکی از امپراتوری  های بزرگ در آسیا امپراتوری  چین بود به تفکر زمامداران آن وقت چین قلمرو آنها فراتر از کشور شان وشامل تمام جهان می گردید.  امپراتور مرد مقدس، قابل ستایش وتکریم دانسته شده و«  مالک تمام قلمروهای خارج از بهشت »  تلقی می شد.امپراتور  دعی مالکیت  وحاکمیت بر همه بشریت بوده سایر سلاطین و پادشاهان به نظر او کوچک و فاقد مدنیت دانسته میشد وباید به امپراتورباج میداد.
امپراتوری  ای اسلامی بنا بر آسمانی بودن ارزش های دین اسلام با حفظ تساوی انسان ها وعدم رجحان عرب بر عجم و سفید بر سیاه با اتکا به معنویت (ایمان) احکام شانرا جهان شمول اعلان کرده پیوسته در تحرک توسعه اصول ومبادی ان بر سرزمین های دیگر بوده اند . مسلمانان در لشکر کشی هایشان بر سایرمناطق بردو اصل یکی ایمان آوردن به اسلام و دیگری قبولی پرداخت باج تاکید میورزیدند.ا آنانیکه ایمان میاوردند عضو جامعه اسلامی و فارغ از هر گونه گزند میبودند.آنانیکه اسلام نمی آوردندباید باج میدادند تا مانند سایرمسلمین مصئوون باشند.اگر بهردو اصل گردن نه نهندبا جنگ مواجه میشوند.
اصطلاح دار لا لام ودارالحرب از مصطلحات معمول نزد امپراتوری های اسلامی بود یعنی مناطق وسرزمین های که خارج از قلمرو اسلامی اند دارالحرب نامیده شده همان اصول ایمان آوردن ، جزیه یا جنگ بر آنها تطبیق می شد تا جزو قلمرواسلامی تلقی شوند به این اساس بای یست تمام جهان در زیر سایه احکام اسلامی اداره شده نظم اسلامی که منشا الهی دارد بر سراسر جهان مرعی الاجرا میباشد.
امپراتوری  ترکیه عثمانی  آخرین امپراتوری  اسلامی بود که تا بخش های از اروپا نیز میرسید.پس از سقوط  آن با حفظ استر اتیژی (جهاد) جهان اسلام قادر به وحدت ویکپارچه گی نشده بلکه طبق نظم وستفالی دارای دولت های مستقل ، با سرحدات معین، تمامیت ارضی  واحترام به حاکمیت دیگران مبدل شدند واصطلاح دارالحرب که ناقض حاکمیت وتمامیت ارضی دیگران بوده می توانست در سیاست اسلامی صلابت اش را از دست داد.
پس از شکست ناپلیون، الکساندر زار روس در کار کنگره ویانا شرکت کرد در آن زمان مرزهای امپراتوری  روسیه از سکندیناوی، بحیره بالتیک تا اوقیانوس  آرام و سرحدات چین، درقرن هجده ونزده الاسکا، اروپای شرقی و در آسیا قفقاز و آسیای میانه را احتوا می کرد.
این امپراتوری  وسیع از نظر الکساندر حق و صلاحیت ایجاد یک نظم نوین را برای جهان داشت. او می خواست این نظم را بر بنیاد اصول عیسویت بر قرار کند تا دنیای واحد دریک نظم واحد ومذهب واحد اداره گردد او بعد از شکست ناپلیون گفته بود : «  باید به سرعت در راستای گسترش سلطه حضرت مسیح که من تمامی افتخاراتم را مدیون  آن هستم دست بکار شویم » او با این گفته ماموریت خودش را از جانب خداوند وانمود می ساخت تا نظم جهان را درسایه یک ایتلاف مقدس « شکل دهد وکشورهای شریک در ایتلاف با اخوت مسیحیت منافع ملی شانرا بدست آورده به صلح وعدالت نایل آیند. با انقلاب سوسیالستی ۱۹۱۷  ترسایی در روسیه اصل اتحاد زحمتکشان سراسر جهان (پرولتاریای سراسر جهان متحد شوید !) جمله معروف مانیفست حزب کمونیست از لحاظ ایدیو لوژیک مبدا صدور انقلاب بدیگر کشورها قرار گرفت واستراتیژی توسعه انقلاب از طریق قیام های کارگران‌ وسرنگونی نظام های سرمایه داری با امحای استعمار نزد دولت جدید ارجحیت دا شت .
هندوستان تحت استعمار انگلیس هدف اول توسعه انقلاب جهانی وشکست استعمار قرار داده شد، اما این ایده از سواحل شمال آمو به جنوب نفوذ نکرد گرچه دفتر کمینترن  بصورت مخفی در باجور غرض بر انگیزی مردم هند تاسیس شده بود.
به باور مراجع شوروی دولت های مستقل دارای حاکمیت و تمامیت ارضی (نظم وستفالیی) می توانند دریک اتحاد انترناسیونالستی درهمزیستی قرارداشته جهان فارغ از استثمار ایجاد گردد که نظم آن بر بنیاد دیکتاتوری پرولتاریا وانترناسیونالسم پرولتری شکل داده می شود. اما ایده های عملی این نظم بیش از ۷۰ سال عملی نشد.
ایالات متحده امریکا دراستراتیژی سلطه بر جهان کمتر از دیگر امپراتوری ها نمی اندیشد.امریکایی ها « ارزش های داخلی کشور شانرا جهان شمول و قابل تعمیم برای تمام جوامع بشری میدانند ». بلندپروازی های امریکایی ها بالا تر از امپراتوری  های گذشته بود. توماس جفر سون یکی از روسای جمهور آن کشور امریکا  را «  امپراتوری  آزادی  » می گفت  وکشورش را ناگزیر می دانست که به «  نیابت از بشریت ، ارزش های خودش را در راستای تقویت  واستحکام حکومت داری خوب گسترش دهد »  او میگفت: «  من فکر میکنم که ما فراتر از جامعه خویش در برابر تمام جهان مسوول هستیم ».
امریکایی ها نیز اندیشه سلطه برجهان را صبغه ماورای طبیعیه داده گسترش نفوذ شانرا زیر نام ارزش های امریکایی ناشی از تقدیر الهی به نفع خود شان وانمود میسازند.
روسای جمهور امریکا اصطلاح منافع حیاتی کشور شانرا برای سلطه بر جهان انتخاب کردند که طبق دکتورین ایزن هاور « منافع حیاتی امریکا جهانی بوده هردو نیم کره وهمه  قاره ها را در برمی گیرد.»
در جهان یک قطبی پس از شوروی که امریکا  در راس آن قرارگرفت نورم های نظم جهانی از جمله احترام به حاکمیت دیگران، تمامیت ارضی واستقلال دولت ها زیرپا گردیده منشور ملل متحد مبنی بر اتخاذ تصامیم شورای امنیت بر اساس اتفاق ارا نقض شد، از حقوق بشر بصورت خشن تخطی بعمل آمد (زندان های ابوغریب، بگرام و گوانتانامو) ، بر حفظ محیط زیست و فیصله های اتخاذ شده در مورد اهمیتی قایل نشد، تروریزم را در شرق میانه بخصوص سوریه و در جریان بهارعربی به نفع سیاست های خودش بکار گرفت، بدترین و خشن ترین تروریست های مذهبی (داعش) را ایجاد کرد، با انتشار سلاح اتمی طبق سلیقه خودش برخورد کرد، پاکستان  را آزاد گذاشت تا بحیث حامی لجوج وسخت سر تروریزم به چنین سلاحی دست یابد، از اتباع کشورش که مرتکب جرایم ضد بشری شدند حمایت کرد، از هان سان سوچی در میانمار،  تا رسیدنش به قدرت حمایت کرد واز جنایات سازمان یافته ضد بشری علیه مسلمانان  آن کشور بدون کدام اقدام عملی طفره رفت.
به این ترتیب اساسات نظم نوین جهان که از سال ۱۶۴۸ ترسایی  ختم جنگ سرد رعایت می شد توسط امریکا پامال گردیده اصول زنده گی صلح آمیز جایش را به جنگ و زور گویی داد.
جورج دبلیو بوش به میل خودش جهان را به « خیروشر»  تقسیم کرده بر بنیاد گفته ابراهیم لینکلن که « تصاد میان ازادی وظلم مساله ایست که تنها از راه جنگ مورد  آزمون قرار می گیرد و با پیروزی بر چیده میشود » عملآ به جنگ افروزی اقدام کرد.
امریکا بعد از جنگ جهانی دوم پنج بار به جنگ مبادرت ورزیده است ( جنگ های کوریا، ویتنام،جنگ اول خلیج ،عراق وافغانستان) اما صرف در جنگ اول خلیج خودش را برنده خوانده در ۴ جنگ دیگر شکست خورده است.
شکست های امریکا در جنگ ها نتایج بسیار اسفبار از خود به جا گذاشته است از اثر جنگ عراق تضادهای مذهبی و قومی در آنجا به اوج رسید.میلیونها کشته ، معیوب ومعلول و آواره در پی این جنگ بجا ماند. سوریه ویران گردیده مناطق خارج از کنترول دولت و ساحات تحت تصرف نظامی های امریکا در آنجا برای افراطی های مذهبی وتروریست ها به جای امن مبدل گردید و افغانستان عملآ میدان جنگ قدرت های بزرگ وهمسایه گانش شده تروریست ها از جنوب تا شمال کشور در تحرک هستند.
حالات وا نمود کننده ناکامی وعدم توانایی امریکا در اشتیاق پساشورووی اش در مورد رهبری جهان را مسجل ساخت بحدی که حالا نزد همپیمان های غربی اش نیز بی اعتبار گردیده است.
در چنین وضع بحرانی جهان از افریقا تا آسیا و اروپا پس از یک  دوره کوتاه ربع قرن پیدایش یک تفکر، تشکل جانبدار صلح وهمکاری های جهانی ومنطقه وی و موازنه دهنده نظم جهانی ضرورت وقت است.
سازمان همکاری شانگهای بحیث یک ارگان رو به توسعه و قابل حساب در سطح جهانی ظهور کرده است. این سازمان۲۰ فیصد میزان کل اقتصاد جهان،۴۰ فیصد (۱،۵ میلیارد) نفوس جهان  و ۶۰ در صد خاک جهان را احتوا میکند.
در اجلاس امسال این سازمان رییس جمهور چین(شی جین پینگ) گفت که این سازمان « روابط مشارکت سازنده ایجاد کرده »  که  « غیر متعهد  وعدم تقابل است»  و « طرف ثالثی را هدف قرار نمی دهد » ، هدف اصلی این سازمان «  صلح در جامعه بین المللی » است که باید به آ ن دست یابیم ومهمترین راه آن «  امنیت  است.،امنیت همسایه گان  و حاکمیت ارضی آنها خیلی برای ما مهم است. »
برویت اصول بالا نظام جهان بر بنیاد دو استراتیژی متضاد استراتیژی جنگ و اشغال بخاطر جهانی سازی ارزش های امریکایی زیر شعار جعلی حقوق بشر وامحای تروریزم ؛ واستراتیژی صلح وهمکاری بدون هدف گیری دیگران از طریق مشارکت سازنده وعدم تقابل شکل خواهد گرفت واین خود آغاز انقطاب مجدد جهان شده میتواند.
اگر توان نظامی، اقتصادی وبشری چین، روسیه ومتحدان شان در شانگهای بتواند بازدارنده جنگ گردد ؛ جاپان و اروپای غربی از جمله رقبای اقتصادی امربکا می توانند بر نقش و صلابت اقتصادی امریکا  در جهان تغیر وارد کند ، و دنیای اسلام با بیش از ۱،۶ میلیارد نفوس وساحه وسیع با منابع بزرگ انرژی از اشوب پراگنی های امربکا به ستوه آمده  واز رعایت یکجانبه  و قید امریکا بسوی توسعه مناسبات با جانب صلح ابا نخوهند ورزید انگاه این امپراتوری  مغرور وسرکش رام واقعیت های جدید جهانی شده نظم عادلانه بر بنیاد منافع مشرک بشریت ومشارکت سازنده با رعایت حاکمیت ملی وتمامیت ارضی دبگران شکل خواهد گرفت.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۸ـ ۱۹۰۶

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018

دراستقبال از تدویر کنکره حزب ملی ترقی مردم افغانستان:

نکات نظر پیرامون میکانیزم یک ساختار شورای اروپایی حزب

 

بصیر دهزاد

ابراز نظر پیرامون اسناد کنگره که ما در آستانه تدویر آن قرار داریم، مسوولیت تمامی رفقای است که باید  ایده های خویش را قبل از تدویر این جلسه با اهمیت سازمانی  ابراز نمایند. علاوتاٌ ما باید ایده های خویشرا با رفقای کمیسیون تدویر کنگره نیز شریک  سازیم. روی همین دلیل بجا  دانستم تا روی یکی از مسایل مهم ساختاری مربوط به شاخه اروپایی حزب ما ایده های خویش را با شما رفقا شریک سازم.

شورای اروپایی از آغاز ایجاد آن یک شاخه مهم و موثر سازمانی حزب ملی ترقی مردم افغانستان بوده است. روی همین اهمیت  این شورا هر باری مورد بحث ها، نتیجه گیری ها و تصامیم شورای مرکزی حزب قرار گرفته است و تغیرات در آن به وجود آورده شده است.

این شورا یا شاخه با اهمیت در ساختار حزبی ما هنوز هم اهمیت و موثریت خویش را بر پروسه های درون حزبی داشته و این موثریت را نباید با سابقه بیش از ده سال موجودیت اش دست کم گرفت. ولی مهمتر این است که این سازمان از لحاظ  خصوصیات و مشخصات برون مرزی اش میتواند با ساختار های ولایتی و شهری داخل کشور تفاوت های را داشته باشد. روی همین دلیل ایجاد یک میکانیزم تشکیلاتی و در چهار چوب محتوای اساسنامه حزب که در نگره بیش رو مورد بحث قرار خواهد گرفت، ضروری و حایز اهمیت پنداشته میشود. این میکانیزم را باید بر اساس مشحصات زیر مورد توجه قرار داد:

اعضای حزب درکشورهای اروپایی تیت و پاشان زنده گی میکنند که صاحب تجربه، دانش ، تخصص در عرص های مختلف و دارای تحصیلات بلند اند. نمیتوان بدون ایجاد یک سازمان موثر ، کارا و عملی از این بگاژهای موثر در پروسه های سیاست عملی حزب استفاده نمود.

تجارب سال های قبلی تا اکنون نشان داده است که شیوه های قبلی سازماندهی حزبی  منحصر بریک  تعداد محدود رفقا در اروپا نه تنها کارا نبوده  ؛ بلکه این  احساس را در بین تعداد زیاد رفقا رشد داده است که گویا بیشترین رفقا خود و ایده های خود را در روند های حزبی در نمی یابند ، در نتیجه اهسته آهسته به کناره گیری روی آورده و خویش را در حاشیه رانده شده  فکر میکنند. اکثراٌ  چنین فکر شده است که رفقا در اروپا روی دلایل سنی، مریضی  و غیره و غیره توانایی و علاقمندی به سهمگیری وظایف حزبی را  ندارند، در حالی که موج انتقادات، نکات نظر و بحث های گرم در واحد های اولیه  طوری دیگری بوده است.

شیوه ایجاد ساختار قبلی شورای اروپایی با انتخابات از شورا های کشوری تا شورای اروپایی و رهبری پندیده شده آن،  نتوانسته بود روان و احساس پاک و با مسوولیت همه اعضا را ارضاٌ نماید. نباید از تلاش ها بر اعمال نفوذ در پروسه های انتخاباتی انکار نمود. روی همین دلیل بحث های طولانی ، تقابل ایده های ناشی از اعمال نفوذ در جلسات  رهبری شورای اروپایی سازمان اروپایی را بیشتر آسیب پذیر ساخت، همکاری ها و تفاهمات جایش را به موج انتقادات و نا ملایمات درون حزبی  خالی کرد و تعداد  با ناامیدی ها ، نا راحتی ها کنج و کنار را انتخاب نمودند،  تا سهمگیری شان در  پروسه تقویت یک حزب فعال، مبتکر و پیشقدم .

روابط با سازمانهای سیاسی همسو و دوست و شاخه های روپائی شان و احزاب سیاسی چپ در کشورهای اروپایی درسطح افراد و امکانت محدود صورت گرفته و آنهم در محدوده افراد معین. سازماندهی این هدف در سطح شورا های کشوری در سطح خیلی ها نازل صورت گرفته است. در حالیکه برای یک شاخه مهم حزب در اروپا این یکی از وظایف بزرگ حزب ما در بخش سیاست خارجی اش میتواند باشد. روی دلایل نا واضیح از سالها قبل از ثبت شاخه اروپایی حزب ما در اورگانهای  کشور های اروپایی  جلوگیری گردیده  و اقدامات کوچک  دیگر در این مورد هم نتوانست سر از آب برون کند.

 استفاده از تجارب بزرگ و ارزشمند سیاسی، سازمانی- تشکیلاتی انعده رفقای که  در دوره های  حاکمیت و قبل از حاکیمت در وظایف بزرگ رهبری قرار داشتند، بصورت کوردینه شده تنظیم نیافته است.  از یک جهت قابل درک است که ارایه مشورت ها با تعداد از این رفقا با طرق و وسایل معین صورت میگیرد، ولی سازماندهی موثر و وسعت ارایه مشورت ها در قالب صحبت ها، کنفرانس ها ، ارایه مقالات و مصاحبه ها و جمع آمد های تبادل نظر صورت نگرفته است.

تجربه از ایجاد کمسیون انسجام و همآهنگی  از آغاز تا بحال چندان کارا و مثبت نبوده است. در بیشتر از یکسال گذشته این کمیسیون نه تنها از یک  رهبری فعال  شورا های کشوری در اروپا نتوانست کارا از آب برون شود بلکه بیشتر در خود فرورفته و مصروف چانه زنی های فرسایشی گردید.

اکنون این سوال مطرح میگردد که ما اعضای حزب در اروپا به کدام میکانیز تشکیلاتی ضرورت داریم تا همه توانایی های خویش را در وجود یک ساختار موثر و عملی و ساده بکار ببندیم و وظایف خویش را در روشنی اهداف عمومی و جاری برنامه وی و اساسنامه حزب انجام بدهیم  و دوباره بحیث یک نیروی  قبل حساب برای رفقای رهبری ما در کابل محاسبه گردیم.

من با آنکه با علاقمندی و احساس مسوولیت طرح یک میکانیزم تشکیلاتی را با در نظر داشت خصوصیات اروپایی آن به کمیسیون محترم انسجام و همآهنگی اروپایی ارایه نمودم، بجا میدانم تا فشرده این طرح را با شما رفقا نیز شریک سازم.

کدام مشخصات میتوتند برای میکانیزم یک شورای فعال، سازماندهی و مبتکر  اروپایی  ضروری، موثر و ثمر بخش باشند.

- این سازمان مانند سایرسازمانهای تشکیلاتی حزبی مسجل در اساسنامه حزب پیشبینی گردیده و نزد ارگانهای رهبری حزب در داخل کشور مسوول و گزارشده میباشد.

- رسانیدن به موقع  و تطبیق تصامیم رهبری حزب در شورا های اروپایی

-  سازماندهی منسجم فعالیت های حزبی در عرصه های ساختار، رسانش،  تبلیغ و پژوهش   در روشنی اهداف کوتاه مدت و دراز مدت حزب در برنامه عمل حزب در سطح اروپا  .

 -  براه انداختن سیمینار ها و کنفرانس های علمی و سایر جمع آمد های تبادل نظر روی مسایل مبرم روز و روند های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و کلتوری داخل کشور و انعکاس وسیع آنها در سایت های رسانشی و اطلاعات جمعی حزب.

-  سهمگیری فعال و جمعبندی ایده ها و نظریات بکر و ابتکاری مشورتی رفقای صاحب دانش، تجربه و تخصص در کشورهای اروپایی  و ارایه به موقع آنها به ساختارهای مرکزی حزب از کانال های حزبی که در این طرح مشخص گردیده اند.

-  انسجام کار و فعالیت های سازمانی همگام در سطح شوراهای کشوری.

-  ایجاد و حفظ تماس ، روابط و همکاری دوستانه با حلقات و سازمانهای فعال سیاسی و اجتماعی مماثل در کشور های اروپایی.

-  همکاری و سهمگیری شورا در انسجام فعالیت های اجتماعی نهاد های اجتماعی و فرهنگی در کشور های اروپایی برای هموطنان ما در کشور های اروپایی.

- دفاع از منافع مشروع و قانونی از حقوق افغانان ما درکشور های اروپایی در عرصه های شهروندی و پناهنده گی.

این شورا میتواند متشکل از رییس، سکرتر مسوول و مسوول کمیسیون مالی  ، معاون، مسوولین کمیسیون های تشکیلات و رسانش و تبلیغ و مدیر مسوول سایت انترنتی  و مسوولین شورا های کشوری میباشد.

انتخاب رییس، سکرتر مسوول و مسوول مالی با راًی سری و مستقیم از جانب تمام اعضای شامل تشکیل اروپایی و برای دو سال  انتخاب میگردند.

 معاون، مسوولین کمیسیون های رسانش و فرهنگ و تشکیلات و همچنان مسوول سایت شورا در اولین جلسه اعضای آن ( رییس، سکرتر مسوول، مسوول امورمالی و رییسان شورا های کشوری) انتخاب و مستقیماٌ عضویت شورا را کسب مینمایند. تصمیم این شورا برحسب اکثریت اعضای حاضر در جلسه صورت میگیرد.

این شورا دارای مسوولیت و صلاحیت همه تصمیم گیری و تطبیق تصامیم و فیصله های حزب و سایر تصامیم مربوط به حیات حزبی در شورا های کشوری میباشد. این شورا میتواند در هر دوماه یکبار جلسات نوبتی خویشرا تدویر نماید.

شورا برای انجام امور روزانه خویش یک رهبری ( هیاات اجراییه)  انتخاب مینماید که شامل رییس، معاون، سکرتر مسوول، مسوول کمیسیون مالی ،مسوول کمیسیون تشکیلات،  مسوول کمیسیون رسانش و تبلیغ  و گرداننده ( مدیر مسوول ) ویب سایت شورا میباشد.

شورای اجراییه  مسوول سازماندهی امور محوله را داشته در واقعیت امر رهبری اجرای وظایف  و امورات روزانه را به عهده دارد که از جانب شورا انسجام و همآهنگی محول میگردند. این شورا وظیفه دارد تا طرح پلان های کاری سالانه را نیر تهیه و جهت تصویب به جلسه شورای همآهنگی آماده سازد.

مسوولین کمیسیون ها میتوانند در جنب خویش تعداد از رفقای صاحب تجربه ، دانش و تخصص را جلب و همکار سازند.

تعین خطوط کاری کمیسیون های رسانش، تشکیلات  و مالی از صلاحیت های شورای انسجام و همآهنگی اروپایی میباشد.

 

شورای اجراییه میتواند در جنب خویش کمیسیون مشورتی را متشکل از سابقه داران حزب که در هنر رهبری ، سازماندهی و عرصه های مختلف تخصصی تجربه کاری دارند ،ایجاد و در موارد ضروری و یا به درخواست رفقای رهبری کابل مشورت های ایشان را جمعبندی نموده به آن رفقا شریک سازند.

کمیسیون مشورتی میتوانند کمیسیون رسانش و تبلیغ را در تهیه مقالات، ارایه کنفرانس های علمی و سیمینار ها کمک نمایند و عند الموقع و در موارد مهم روز و تطبیق پالیسی حزب مشوره های سود مند شان را ارایه نمایند.

موجودیت یک کمیسیون بررسی و تدویر انتخابات نیز برای شورا یک ضروت پنداشته میشود.

کمیسیون بررسی و تدویر انتخابات درعین پروسه انتخاباتی انتخاب میگردند که رییس، سکرتر مسوول و مسوول کمیسیون مالی مورد انتخاب قرار میگیرند.

این کمیسیون متشکل از سه نفر میباشد.

کمیسیون مسوولیت بررسی شکایات و تدارک پروسه انتخاباتی برای دوره جدید را به عهده خواهد داشت. علاوتاٌ  مسوولیت خواهد داشت تا:

- لست نهایی کاندید ها را برای پست های رییس، سکرتر مسوول و مسوول مالی و کمیسیون جدید بررسی آماده  به جلسه انتخاباتی ارائه بدارد.

در صورت که برای هر پست بیشتر از دو رفیق کاندید باشند، کمیسیون صلاحیت دارد تا تنها دو رفیق را با در نظر داشت شرایط که در فوق تذکر داده شده اند، واجد شرایط کانداتوری دانسته به جلسه پیشنهاد نماید.

- کمیسیون وظیفه دارد تا تدارک جلسه انتخاباتی را دو ماه قبل از تدویر تدارک نموده تاریخ و محل جلسه را اعلام نماید.

ایجاد شورای انسجام و هماهنگی اروپایی و انتخاب پست های که در این سند پیشبینی گردیده اند، بعد از نهایی شدن این سند در اسناد رسمی حزب و یا فیصله شورای مرکزِی حزب قابل تطبیق میباشد.

این طرح کدام نکات مثبت و عملی را ارایه مینماید؟

-  رییس، سکرتر مسوول و مسوول کمیسیون مالی و کمیسیون بررسی و سازماندهی انتخابات صورت مستقیم از جانب تمامی اعضای حزب  انتخاب میگردند. این انتخابات از یک جهت ساده و عملی میباشد واز جهت دیگراز جرو بحث های شباروزی جلو گیری میکند و میتواند یا از طریق جلسات حضوری د و یا هم با استفاده از سیستم های قابل استفاده انتخاباتی انتر نتی .در عمل پیاده گردد. 
-  مسوولین شوراهای کشوری خود نماینده گان همه شورا های کشوری اند که قبلاٌ مورد انتخاب قرار گرفته اند.
ـ  در این طرح علاوه از وطایف سازمانی ، وظایف اجتماعی و دفاع از حقوق هموطنان ما در کشور های اروپایی نیز در نظر گرفته شده است که زمینه ساز کارهای مشترک با سازمانهای اجتماعی میباشد

 ـ ساختار این شورا در مطابقت با ساختارهای سیاسی و اجتماعی درکشورهای اروپایی همشکل میباشد. در صورت موجودیت تصمیم مبنی بر ثبت این ساختار دریکی  ارگانهای رسمی کشورها، ساختار این شورا معضله برانگیر نیست.
ـ  شورای مشورتی در همکاری با شورای اجراییه می تواند به یک حلقه ابتکاری در ارایه کنفرانس ها، لکچر ها، تهیه اسناد، ورکشاپ ها ، کار با وسایل اطلاعت جمعی و رسانه یی برای حرب مبدل خواهد شد.
-  به چالش های مانند چانه زنی و اعمال نفوذ غیر موجه جای پا وجود نخواهد داشت. در عوض ابتکار ، همکاری و ادای مسوولیت سازمانی متبارز تر خواهد شد. 
-  نظزیات ابتکاری، انتقادات و شکایات رفقا از واحد های اولیه مستقیم تر به شورای اروپایی رسانیده خواهد شد و بدان پاسخ به موقع ارایه خواهد شد. 
- ارتباط میان بین رفقا در اروپا  و رهبری در کابل عملی تر و شفاف تر شکل خواهد گرفت.
از رفقای گرامی صمیمانه ارزمندم تا با ابراز نظر های شان این خاکه را مکمل تر ساخته و هم انتظار سوالات  بیشتر بیشتر را خواهم داشت.

بامداد ـ دیدگاه ـ ۲/ ۱۸ـ ۰۵۰۶

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

 استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018