بایدن با ۷۸۲ میلیارد دلار بودجه نظامی وارد کاخ سفید شد و حالا برای سال مالی جدید قرار است این بودجه به ۸۱۳ میلیارد دلار برسد. برنی سندرز، رییس کمیته بودجه سنا، از برنامه جو بایدن برای بودجه ۲۰۲۳ ترسایی با بیان اینکه کشور « نیازی به افزایش گسترده بودجه نظامی ندارد » انتقاد کرد و گفت که بعید است بودجه نظامی ۲۰۲۳ ترسایی جو بایدن عملی شود.
نظرسنجیها نشان میدهد امریکایی ها با هر جنگ جدیدی مخالف هستند و کمتر به تیوری « استثنایی گرایی » امریکا تمایل دارند، اما اعضای کنگره در اکثریت خود، همچنان خواهان حفظ رهبری جهانی امریکا هستند. اما از نظر اقتصادی به دلیل ظهور چین، امریکا به چالش افتاده است و گاهی اوقات با توجه به واقعیت دنیای چند قطبی و همچنین توسط متحدان سرکش ( ترکیه، هند یا اسراییل، بدلیل پرونده های مختلف) از نظر دیپلوماتیک به دردسر می افتد. قدرت امریکا در یک زمینه بلامنازع است: « قدرت نظامی ».
بودجه نظامی امریکا معادل بودجه یازده کشور جهان است. واشنگتن از کارت مزیت رقابتی « نظامی » خود به طور کامل استفاده می کند. ایالات متحده امریکا چهار برابر بیشتر از چین و دوازده برابر بیشتر از روسیه در بخش تسلیحات نظامی مصارف دارد. امریکا تنها قدرت نظامی جهان با ۷۵۰ پایگاه در ۸۰ کشور است که صدها هزار سرباز در آنها مستقر هستند و بر دریاها تسلط دارد.
توماس گومارت، مدیر موسسه روابط بینالملل فرانسه می گوید: « جهانی سازی یک دریایی سازی است، بنابراین کنترول دریا برای کنترول جهان ضروری است ». این برتری اکنون با سرمایه گذاریهای هنگفت چین و نوسازی دفاعی این کشور در دریاها، امریکا را به چالش می کشد. چین با ۳۶۰ واحد، ۶۰ ناو بیشتر از نیروی دریایی ایالات متحده دارد، اما، به گفته کارشناسان « قدرت دریایی » امریکا هنوز از نظر تکنولوژی از نیروی دریای چین برتر است.
امریکا با (۳۳۰ هزار سرباز در مقابل ۲۵۰ هزار سرباز چین)، فن آوری های پیشرفته تر، برتری زیردریایی ها و تعداد کشتی های هواپیمابر (۱۱ در مقابل ۲) از چین پیشی دارد. واشنگتن برای حفظ این برتری در دریاها و همچنین در فضا، هزینه های گزافی را متحمل می شود. به گفته توماس گومارت که به « تسلیح سازی فضا » اشاره می کند، از سال ۲۰۱۸ ترسایی ایالات متحده سرمایه گذاری هنگفتی انجام داده و سیاست فضایی خود را زیربنای اصلی برتری نظامی خود قرار داده است. امریکا با خروج از افغانستان به دوران جنگ های زمینی پایان داد، اما در بودجه سال ۲۰۲۲ ترسایی ۱۲ میلیارد دلار بر تسلیحات زمینی اضافه کرد. واشنگتن رسماً خواستار خلع سلاح هسته ای است، اما کنگره ۲۸ میلیارد دلار را برای « مدرن سازی » زرادخانه هسته ای تخصیص کرده است و مبالغ بی سابقه ای را برای تحقیقات در زمینه هوش مصنوعی، جنگ سایبری و « روبوترهای قاتل » اختصاص داده است.
لیندسی کوشگریان، در مقاله ای برای نیوزویک می نویسد، که طی ده سال گذشته بیش از نیمی از بودجه نظامی امریکا به شرکت های نظامی خصوصی اختصاص یافته است. در سال ۲۰۲۰ ترسایی ایالات متحده به یک شرکت تسلیحاتی، «لاکهید مارتین » بیشتر از هزینه ای که روسیه برای کل ارتش خود هزینه کرد، کمک مالی کرد. جنگ در اوکرایین یک موهبت الهی برای این « قراردادی » شده است که در حال حاضر از هزینه های عمومی پول زیادی به دست می آورند. اندکی قبل از شروع جنگ در اوکرایین، مدیر عامل شرکت « ری تی اون »، « گرگ هیز»، با روزنامه نگاران متخصص در مورد سرنوشت متقاطع جهان و تجارت خود گفتگو کرد. او گفت :« تنشها در اروپای شرقی، تنشها در دریای چین جنوبی، همه این موارد بر برخی هزینه های دفاعی فشار وارد می کند: من کاملاً انتظار دارم که ما از این امر سود ببریم.» آرزوی او برآورده شد. پنج شرکت بزرگ تسلیحاتی جهانی امریکایی به ترتیب، « لاکهید مارتین »، « ریتون »، « بویینگ» ، « نورثروپ گرومن » و «جنرال داینامیکس » برترین تولید کننده تسلیحات نظامی در جهان هستند که بلافاصله با جنگ در اوکرایین به « جک پاوت » رسیدند. اولاف شولس، صدراعظم المان، بلافاصله پس از اعلام افزایش ۱۰۰ میلیارد یورویی هزینه های نظامی کشورش، هدیه ای در سبد این شرکت ها انداخت و سفارش هواپیماهای جنگی اف ـ ۳۵ ، را داد و شرکت « لاکهید مارتین » را خوشحال کرد. وزیر دفاع المان، این اقدام را با این واقعیت توجیه کرد که این هواپیماها « مدرن ترین هواپیمای جنگی در جهان» هستند به علاوه تنها هواپیمایی است که در حال حاضر برای حمل بمب های هسته ای تایید شده است. او افزود :« این به المان اجازه می دهد تا به تعهد "مشارکت هسته ای" خود احترام بگذارد: اگرچه المان این سلاح را در اختیار ندارد، اما متعهد شده است که بمب های هسته ای امریکایی را در مواقع اضطراری حمل کند» .
خلاصه اینکه: قدرت سیاسی امریکا قاعده ای وضع و تصویب کرده است که به نفع « قهرمان ملی » خود است. مدیران لاکهید مارتین ، از تصمیم کانادا برای خرید هواپیماهای اف ۳۵ ، نیز ابراز شادمانی کردند. کانادا برای ارتش این کشور ۸۸ فروند از این هواپیماها را سفارش داده است، به مبلغی معادل ۱۴ میلیارد یورو. این بزرگترین « سرمایه گذاری » برای هوانوردی کانادا در ۳۰ سال گذشته است.
با توجه به همین بازار گرم، امریکا قرار است ۲۴۵۶هواپیمایاف ۳۵ ، تولید کند.
درهمین بازار گرم هر یک از دو حزب حاکم امریکا، تلاش می کنند دست بالا را در سنای این کشور داشته باشند و کاخ سفید در اختیارشان باشد و بر سر این سفره چرب بنشینند.
هر دو حزب روی حمایت مجتمع های نظامی- صنعتی با ۶،۶ میلیون کارمند و کارگر (۳،۵ میلیون شغل در صنایع دفاع خصوصی و ۳،۱ میلیون غیرنظامی و نظامی برای وزارت دفاع، یعنی به اندازه صنعت فولاد) حساب می کنند!
بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۲ـ۲۰۰۴
Copyright ©bamdaad 2022
انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در شرایطی بغرنج و پیچیده
۱۰ خانواده الیگارش فرانسوی ـ بین المللی صاحب ۸۱ درصد روزنامه ها، ۸۵ درصد هفته نامه ها، و بیش از نیمی از کانال های تلویزیونی و رادیویی هستند. مثلا از ۱۳ کانال تلویزیونی فرانسه ۸ پر بیننده ترین آن متعلق به ۵ خانواده میلیاردر (دسو، لاگردر، آرنو، سفا، کرتینسکی) و بقیه متعلق به خانواده های میلیارد دیگر است. یا مثلا روزنامه فیگارو متعلق به خاندان "سرژ دسو" سازنده و فروشنده هواپیماهای جنگی است.
قبل از هر چیز باید دانست که چیزی بنام انتخابات ریاست جمهوری آزاد در فرانسه وجود ندارد. همه جریان انتخابات از حدود حداقل یکسال قبل برنامه ریزی میشود که چه کسانی در چه رتبه هایی قرار داشته باشند تا نامزد طبقه حاکم ( یا امروز باید گفت نامزد گروه بندی ها و الیگارش های بین المللی ) رییس جمهور شود. معمولا تنها جایی که در آن امکان مقداری مانور و تغییر وجود دارد نفرات دوم و سوم انتخابات است. این هدایت انتخابات نیز از طریق رسانه ها اعم از تلویزیون و نشریات و غیره انجام می شود.
تقریبا صد درصد رسانه های فرانسه متعلق به ۳۰ گروه هستند که خود آنها در دست چند خانوار الیگارش قرار دارند. نماینده گان اینها حتا در پشت صحنه بحث های تلویزیونی در شرایط عادی و غیرانتخاباتی و انتخاباتی حضور دارند و به مجریان بحث ها رهنمود می دهند. این خاندان ها سیاست های خود را از طریق مدیران مسوول رسانه ها که منصوب می کنند پیش می برند و اگر هر روزنامه نگار و تحلیلگری بخواهد ذره ای در سیاست های آن رسانه که توسط الیگارش های بین المللی تعیین شده چون و چرا کند او را اخراج می کنند.
در واقع ۱۰ خانواده الیگارش فرانسوی ـ بین المللی صاحب ۸۱ درصد روزنامه ها، ۸۵ درصد هفته نامه ها، و بیش از نیمی از کانال های تلویزیونی و رادیویی هستند.
مثلا از ۱۳ کانال تلویزیونی فرانسه، ۸ پربیننده ترین آن متعلق به ۵ خانواده میلیاردر (دسو، لاگردر، آرنو، سفا، کرتینسکی) و بقیه متعلق به خانواده های میلیارد دیگر است. یا مثلا روزنامه فیگارو متعلق به خاندان سرژ دسو، سازنده و فروشنده هواپیماهای جنگی است. یا لوموند و لیبراسیون متعلق به مالکان شرکت های خطوط تیلفون است. حتا بخش مهمی از سهام « اومانیته » روزنامه حزب کمونیست فرانسه از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۹ ترسایی متعلق به خانواده الیگارش لاگردر، مالک کانال اصلی تلویزیون فرانسه و بانک کیس دپرن و غیره بود که از سهام خود برای اعمال فشار به این روزنامه استفاده می کرد. این خانواده درسال ۲۰۱۹ ترسایی موجب یک بحران مالی در این روزنامه شد که نزدیک بود به ورشکستگی و تعطیلی اومانیته بیانجامد و این وضع تنها روزنامه مستقل در فرانسه است.
ساز و کار انتخابات در فرانسه به این شکل است که از حداقل یکسال قبل از برگزاری انتخابات این گروه بندی های الیگارش بین المللی صحنه انتخابات را تنظیم و رسانه های خود را مامور تدارک آن می کنند. چه کسی باید رییس جمهور شود؟ چه کسانی به دور دوم بروند با حدودا چه درصدهایی؟ از بین احزاب دست راستی یا چپ چه کسانی نامزد شوند یا نشوند؟ وغیره.
برنامه انتخابات امسال نیز به همین شکل چیده شده بود یعنی باید ماکرون بعنوان نفر اول و از بین مارین لوپن و ژان لوک ملانشون بعنوان نماینده گان «راست افراطی » و « چپ افراطی » یک نفر با او به دور دوم می رفت تا پیروزی ماکرون تضمین شود. بدیهی است بخت ماکرون در پیروزی یک مرحله ای صفر و بخت آن دو برای رفتن به دور دوم از همه بیشتر بود. یعنی الیگارش ها سیاست های خود را براساس واقعیت ها تنظیم می کنند ولی به آن جهت مورد نظر خود را می دهند. مثلا در انتخابات اخیر شاید ترجیح می دادند که ملانشون به دور دوم برود چون جبهه وسیع تری را علیه او می توانستند به نسبت لوپن تشکیل دهند. لوپن موجب یک شکاف در راست شده در حالیکه ملانشون در دور دوم می توانست موجب اتحاد آنها در حول ماکرون شود. در آنصورت به همین شکل که اکنون میگویند لوپن راست افراطی است، آن موقع می گفتند که ملانشون چپ افراطی و تهدیدی علیه دموکراسی است و باید جلوی او را گرفت و علیه او متحد شد!
چپ های واقعی و کمونیست های فرانسه هم این را میدانند و در انتخابات برای طرح برنامه هایشان شرکت می کنند ، نه به این خیال که امکان پیروزی انتخاباتی آنها در شرایط عادی یعنی در خارج از یک وضعیت انقلابی یا بحران استثنایی، وجود خواهد داشت.
در این انتخابات هم این خطر وجود داشت که مارین لوپن با فاصله زیادی در همان دور اول از ماکرون پیشی بگیرد و در نتیجه کنترول انتخابات در مرحله دوم نیز با خطر مواجه شود. برای جلوگیری از این خطر فردی بنام اریک زومر، را وارد عرصه انتخابات کردند که بخشی از رای لوپن را بگیرد (حدود ۷ درصد). فضای رسانه ای را هم مقداری برای ژان لوک ملانشون رهبر حزب چپ باز کردند. نکته مهم و بیسابقه اینکه در این انتخابات برنامه ملانشون و لوپن بیش از ۷۰ درصد دارای نقاط مشترک است در حالیکه نقاط مشترک ملانشون با ماکرون حدود ۲۰ درصد است.
در واقع در این انتخابات مارین لوپن نماینده سرمایه داری داخلی فرانسه است که به حاکمیت این سرمایه داری بر اقتصاد ملی فکر می کند و ماکرون نماینده سرمایه داران گلوبالیست و الیگارش های بین المللی است که به تابع کردن منافع فرانسه و اروپا و جهان به منافع خود می اندیشند. به همین دلیل است که برنامه لوپن و ملانشون تا این اندازه به هم نزدیک شد زیرا از یکسو سرمایه داری داخلی فرانسه اکنون آماده است که در مقابل خطر سرمایه داران گلوبالیست و برای حفظ حاکمیت ملی به طبقه کارگر فرانسه امتیاز بدهد و از سوی دیگر ملانشون نیز به حفظ حاکمیت ملی بر اقتصاد و سیاست می اندیشد. به همین دلیل است که هر دو با اتحادیه اروپا مشکل دارند زیرا به آن همچون نهادی برای پایان دادن به حاکمیت ملی فرانسه نگاه می کنند و هر دو خواهان روابط مثبت با روسیه و چین هستند چون به این دو کشور همچون متحدی علیه الیگارش های بین المللی و سرمایه داران گلوبالیست نگاه می کنند. در حالیکه برنامه ماکرون برنامه ایست برای فروپاشاندن عمدی شیرازه جامعه فرانسه و انسجام اجتماعی آن برای سلب کردن هرگونه امکان مقاومت ملی در این کشور.
با همه اینها و با وجود همه این خطرات و اشتراکات معلوم نیست به چه دلیل ملانشون پس از دور اول اعلام کرد که یک رای هم به لوپن نباید داده شود! این موضعگیری نشان داد که ملانشون خود را بیشتر در نقش یک روشنفکر می بیند تا سیاستمدار و تحت تاثیر جو حاکم به چهره خود می اندیشد. در شرایطی که لوپن در صورت پیروزی با موانع بسیاری چه از جانب اتحادیه اروپا و چه از جانب نهادهای مختلف داخلی روبرو خواهد شد، اتحاد ملانشون و لوپن می توانست امکان دهد که بر این موانع غلبه کرده و فرانسه و جهان را از خطر بزرگ پیروزی دور دوم ماکرون دور کرد. در این شرایط و با این موضعگیری چه لوپن پیروز شود و چه ماکرون، عملا ملانشون بازنده واقعی خواهد بود.
با همه تمهیدات، انتخابات اخیر فرانسه در بحبوحه جنگ اوکرایین رخ داده که در محاسبات قبلی الیگارش های بین المللی نبود. بنابراین عرصه انتخابات تا حدودی از دست آنها خارج شده. مساله ماهیت ناتو و سرنوشت آن و خطرهای آن برای صلح و اقتصاد و رفاه عمومی اکنون به بخش مهمی از بحث ها تبدیل شده و این میتواند احتمال موفقیت مارین لوپن را برخلاف برنامه ریزی الیگارش های بین المللی افزایش دهد. به همین دلیل جریان رسانه ای غالب هرگونه تعارف و ظاهر بیطرفی را کنار گذاشته و بنام دفاع از ارزش های فرانسه با تمام قوا علیه لوپن وارد میدان شده اند. و این در شرایطی است که بدلیل بی اعتمادی شدید مردم به رسانه های رسمی گرایش به رسانه های اینترنتی و غیررسمی که بطور کامل تحت سلطه الیگارش ها نیست و مخالف تبلیغات و گفتمان حاکم هستند در میان مردم شدت گرفته، بویژه که جنگ اوکرایین و تک صدایی رسانه های غالب هم این گرایش برای بدست آوردن اخبار از کانال های مختلف را تشدید کرده است.
اکنون بخشی از مردم فرانسه هم دیگر به هیچ قیمتی حاضر نیستند به امانویل ماکرون رای بدهند و هر کسی را به او ترجیح می دهند. بنابراین حتا اگر ماکرون در انتخابات با اکثریت ضعیفی برنده شود از پشتیبانی اجتماعی واقعی برخوردار نخواهد بود. این احتمال نیز که اگر لوپن برنده شود و تبعیت از سیاست های سرمایه داران حامی ناتو را نپذیرد نتیجه انتخابات را باطل یا او را به کل فلج کنند بسیار زیاد است و رسانه ها توجیه آن را پیدا خواهند کرد!
منبع : راه توده
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۰۰۴
Copyright ©bamdaad 2022
نتیجه انتخابات فرانسه درآیینه واقعیات جامعه
روز یکشنبه مرحله اول انتخابات ریاست جمهوری فرانسه برگزار شد و امانویل ماکرون و مارین لوپن به ترتیب با ۲۷.۸۴ و ۲۳.۱۵ درصد ارا به مرحله دوم راه یافتند.
ژان لوک ملانشون نامزد چپ با ۲۱.۹۵ درصد آرا از صعود به مرحله دوم باز ماند. در صورتی که ملانشون با فابین روسل نامزد حزب کمونیست که ۲.۲۸ درصد آرا را بدست آورد متحد شده بود این احتمال وجود داشت که بتواند به جای مارین لوپن به دور دوم صعود کند.
آمار بالا مربوط به درصد آرا از میان شرکت کننده گان در انتخابات است. در حالیکه در فرانسه بیش از۵۲ میلیون واجد شرایط انتخابات وجود دارد که از میان آنان حدود ۴۸ میلیون ثبت نام کردند. یعنی حدود 4 میلیون فرانسوی اصلا برای انتخابات ثبت نام نکردند. از میان ثبت نام کننده گان ۲۶.۳ درصد آنان یعنی بیش از یک چهارم (۱۲ میلیون) سرانجام تصمیم گرفتند رای ندهند. حدود ۱.۵ درصد ارای سفید و باطله از صندوق ها بیرون آمد. یعنی در مجموع حدود ۱۷ میلیون تن یا یک سوم فرانسوی های دارای حق رای اصلا در انتخابات شرکت نکردند و غالب آنها کسانی هستند که از سیاست و طبقه سیاسی فرانسه و انتخابات های بی نتیجه با موضوعات تکراری و روش های تکراری و چهره های تکراری و سیاست های تکراری کلا ناراضی هستند. یعنی از هر سه فرانسوی یک نفر.
آرای ۲.۲۸ درصدی نامزد حزب کمونیست فرانسه نیز وزن واقعی این حزب را در جامعه فرانسه منعکس نمی کند. نخست اینکه این بیش از یک میلیون تن که به این حزب رای داده اند اکثریت بزرگ آنها از فعالان سندیکایی، مدنی، شوراها، انجمن های محلی، استادان و معلمان و نویسنده گان و به هر حال قلب تپنده جامعه فرانسه هستند که هرکدام به تنهایی نقش مهمی در محیط خود و در کل کشور ایفا می کنند. نکته دوم اینکه حزب کمونیست فرانسه تنها حزب اپوزیسیون است که دارای یک روزنامه سراسری است که هم مرجع برای جنبش اجتماعی فرانسه است و هم ابزار تبلیغ و بیان دیدگاه های آنها.
آرای ۲۲ درصدی ژان لوک ملانشون نامزد دیگر چپ فرانسه نیز وزن واقعی او را نشان نمی دهد. ملانشون در ۶ شهر از ۱۰ بزرگترین شهرهای فرانسه در جایگاه اول و در چهار شهر بقیه در جایگاه دوم قرار داشته است. مثلا در پاریس با ۳۳ درصد آرا دوم، و در مارسی، نانت، مون پلیه، لیل، استراسبورگ و تولوز در جایگاه اول بوده است. این شهرها مرکز تجمع کارگری و روشنفکری و جنبش اجتماعی فرانسه هستند. آرای متمرکز در این شهرها از نظر وزن واقعی با آرای پراکنده در شهرک ها و روستاهای فرانسه به یک اندازه اعتبار ندارد. این هم واقعیتی است که بخشی قابل ملاحظه از آرای ملانشون در واقع آرای هواداران حزب کمونیست فرانسه است که به امید آنکه وی به دور دوم راه یابد به نفع او رای داده اند.
بازنده بزرگ این انتخابات والری پرسه نامزد حزب سوسیالیست بود که در دوره قبل رهبر آن فرانسوا هولاند با بیش از ۵۰ درصد ارا به ریاست جمهوری رسید و اکنون حتا به مرز پنج درصد لازم برای بازپرداخت هزینه های انتخاباتی خود نیز نرسیده است. این سقوط بی سابقه حزب سوسیالیست فرانسه در ارتباط است با سمتگیری این حزب و اصولا احزاب سوسیالیست به سوی سرمایه داران گلوبالیست که روزبروز بیشتر بر خصلت ارتجاعی و جنگ طلب آنها می افزاید و موجب فاصله گرفتن مردم از آنها شده است. / ر ت
بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۲ـ۱۳۰۴
Copyright ©bamdaad 2022
اصطکاک بین ایران و افغانستان در پی حمله به ۳ روحانی و کشته شدن دو نفر از آن ها در شهر مشهد، میلیون ها مهاجر افغان را دچار ترس و وحشت کرده و الفاظ نژاد پرستانه نسبت به آن ها نیز مزید بر علت شده است.
این حادثه باعث افزایش تنش و اختلافات بین جامعه ایرانی و افغان شد و چند روز بعد سفارت و قونسلگری ایران در افغانستان مورد حمله معترضان افغان قرار گرفت. در ایران نیز بحثها در باره نحوه برخورد و تعامل با مهاجران افغانی همچنان در شبکههای اجتماعی و رسانه ها ادامه دارد.
به فاصله کوتاهی از حوادث مشهد، موج انتشار ویدیوهایی درباره « آزار مهاجران افغان از سوی ایرانی ها» ، و « آزار و اذیت ایرانی ها به ویژه زنان از سوی افغانها » پدیدار شد. دو طرف یکدیگر را به بدرفتاری متهم میکنند. مسوولان ارشد ایرانی می گویند ویدیوهایی که اخیرا در فضای مجازی منتشر شده یا «ساختگی » است یا « تاریخ آنها مربوط به چند سال پیشتر است».
شماری از مردم در هرات در اعتراض به « بدرفتاری با مهاجران » در مقابل قونسلگری ایران در این شهر تجمع و به سمت ساختمان آن سنگ پرتاب کردند که با فیرهای هوایی طالبان متفرق شدند. در کابل، تعداد زیادی از شهروندان روز دوشنبه گذشته در اعتراض به « رفتار توهین آمیز» با مهاجران افغان در ایران، مقابل سفارت این کشور تجمع کردند.
سعید خطیب زاده، سخنگوی وزارت امور خارجه ایران در واکنش به این اعتراضات از مقامات طالبان خواست تا امنیت سفارت ایران و نماینده گی های آن را تضمین کنند. وی در بیانیه ای اعلام کرد: «برخی تلاش می کنند موج ایران هراسی را در افغانستان ایجاد کنند و از ظرفیت فضای مجازی استفاده کنند تا واقعیات را تبدیل به مجاز کنند و در ذهن و جان عزیزان در افغانستان منتقل کنند یا برخی در داخل ایران موج افغانستان هراسی ایجاد کنند.».
ذبیح الله مجاهد سخنگوی طالبان نیز حمله به علمای ایرانی را محکوم کرد و گفت: « این ربطی به افغانها و افغانستان ندارد».
مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی، امام جمعه اهل تسنن شهر زاهدان نیز با انتشار پیامی ویدیویی، ایران و افغانستان را دو کشور دارای مشترکات تاریخی و فرهنگی خواند و افزود: « وقتی فردی کاری انجام می دهد، نتایج آن به یک ملت برنمی گردد، باید بررسی شود که او (متهم) جنون یا دیوانگی داشته یا به جریان افراطی وابسته بوده، یا چه چیزی سبب شده که او دست به چنین کاری بزند. ما انتظار داریم که دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی حوادث گلستان و مشهد را ریشه یابی کنند».
بهادر امینیان، سفیر جمهوری اسلامی ایران در افغانستان هم مقام های کابل را مقصر وضعیت کنونی توصیف کرد و به « ایران پرس» گفت که « متاسفانه آنها نتوانستند ابعاد منفی توطیه طراحی شده دشمنان را ضد دو ملت ایران و افغانستان کنترول کنند.»
از طرفی دیگر، ۹ اپریل طالبان مسوولان سفارت ایران در کابل را به دلیل بدرفتاری با مهاجران افغان احضار کرد. همچنین وزارت خارجه طالبان از دیدار فیضان الله ناصری، مقام ارشد این وازرتخانه با مسوولان سفارت ایران در کابل خبر داد.
در بیانیه ای که در این رابطه منتشر شد، بدون اشاره به حادثه مشهد گفته شده است، درباره « برخورد نادرست» پولیس ایران با پناهجویان افغانستان با مسوولان سفارت ایران در کابل صحبت و از آنها خواسته شده، « نگرانی های مردم و حکومت افغانستان» را به مقام های بلند پایه ایران برسانند.
وزیر امور خارجه ایران، روز سه شنبه ۱۲ اپریل از« عدم فراهم آوردن تمهیدات لازم برای تامین امنیت نماینده گیهای دیپلوماتیک که وظیفه کشور میزبان است » ابراز ناخرسندی کرد و با اشاره به مذاکرات اخیر خود با سرپرست وزارت خارجه هیات حاکمه موقت افغانستان در چین، تاکید کرد، حفظ کامل امنیت اماکن دیپلوماتیک جمهوری اسلامی ایران بر عهده هیات حاکمه کنونی افغانستان است و باید نسبت به تعرض به سفارت ایران در کابل و سرقونسلگری کشورمان در هرات توضیح دهند.
همچنین در همان روز، حسین رحیمی، فرمانده انتظامی پایتخت ایران گفت: « اتباع کشور افغانستان مهمانان عزیز ما هستند و احترام به این افراد و تامین امنیت آنان از وظایف ما است. ما هیچ مشکل خاصی در رابطه با اتباع بیگانه نداریم و همه چیز تحت کنترول است».
در ادامه، سید رسول موسوی، مدیر کل آسیای جنوبی وزارت امور خارجه ایران با احضار کاردار سفارت افغانستان در تهران، نسبت به حملات انجام شده به سفارت ایران در کابل و سرقونسلگری این کشور در هرات به شدت اعتراض کرده و با یادآوری مسوولیت دولتها در برقراری امنیت نماینده گیهای دیپلوماتیک خواستار برخورد قانونی با حملهکنندگان به نماینده گیهای جمهوری اسلامی ایران شده است.
در یک گزارش دیگر آمده است که حسین رحیمی، فرمانده انتظامی پایتخت ایران درحاشیه برنامه طرح رعد درباره اینکه آیا اخیرا پولیس برنامه ای برای برخورد با جمع آوری اتباع افغانستان دارد یا خیر؟ گفت: اتباع کشور افغانستان مهمانان عزیز ما هستند و احترام به این افراد و تامین امنیت آنان از وظایف ما است. ما هیچ مشکل خاصی در رابطه با اتباع بیگانه نداریم و همه چیز تحت کنترول است.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، وی برخی از تحرکات اخیر در رابطه با اتباع افغانستان به خصوص در فضای مجازی را یک توطیه توصیف کرده گفت: مردم عزیز نیز هوشیار باشند و به توطیه های استکبار که می خواهد میان دوستی دو ملت ایران و افغانستان خلل ایجاد کرده و آنان را درگیر کنند توجه نکنند. البته پولیس کنترولهای لازم را نیز در خصوص این افراد داشته و در مواردی که مرتکب جرمی شوند برابر قانون با آنان رفتار خواهد شد./اناتولی
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۴۰۴
Copyright ©bamdaad 2022
با جنگ اوکرایین شکاف های جهانی عمیقتر شد
چگونه جنگ در اوکرایین شکاف های جهانی را عمیق تر می کند: انفجار در قیمت مواد خام که با درگیری در اوکرایین برجسته شده است، نوید قحطی و فقر را در قاره افریقا و در تمام کشورهای جنوب می دهد. شکاف بین کشورهای غربی و بقیه جهان همچنان در حال گسترش است. آیا ادامه درگیری اوکرایین را ویران می کند؟
جوزپ بورل، رییس امور خارجی اتحادیه اروپا، در ۲۶ مارچ، در افتتاحیه مجمع دوحه ـ قطر گفت: « تفرقه » بزرگ می تواند جهانی شدن را به خطر بیاندازد. نماینده عالی اتحادیه اروپا افزود: « یکی از پیامدهای آنچه در حال رخ دادن است این است که روسیه را به سمت چین سوق دهیم و بین جنوب شرق جهان و شمال غرب جهان شکاف ایجاد کنیم.
با وجود بی طرفی و بی تفاوتی ظاهری ، کشورهای ناتو دیگر هیچ توهمی در مورد « اردوگاه » چین، کشوری با جمعیت ۱.۴ میلیارد نفری وجود ندارند.
ایتلاف نظامی ناتو آشکارا از پکن می خواهد « از انجام هرگونه تلاشی که به روسیه در دور زدن تحریم ها کمک کند خودداری کند» و حمایت سیاسی از مسکو را متوقف کند.
در سازمان ملل در ۲ مارچ تعدادی از کشورها از جمله (بلاروس، کوریاس شمالی، اریتره، سوریه)، به قطعنامه ای که خواستار توقف فوری استفاده از زور علیه اوکرایین توسط روسیه بود رای منفی دادند. تفرقه در بین نماینده گان سازمان ملل آشکار شد. هند (۱.۴ میلیارد نفر)، پاکستان (۲۲۰ میلیون نفر)، قزاقستان، ویتنام، منگولیا، عراق و ایران رای ممتنع دادند. در امریکای لاتین، بولیویا، نیکاراگوا، السالوادور و کوبا از محکوم کردن مسکو خود داری کردند، اما غافلگیری واقعی سازمان ملل از طرف کشورهای قاره افریقا بود. مالی، الجزایر، سودان، آنگولا، افریقای جنوبی و حتا سنگال که رییس جمهور آن مکی سال ریاست فعلی اتحادیه افریقا را بر عهده دارد، بیطرفی محتاطانه را انتخاب کردند. یکی از رهبران ارشد اتحادیه افریقا توضیح می دهد که این نگرش حتا مسکو را شگفت زده کرد. او گفت: « مردم پس از همه گیری کووید فقیر و عصبانی می باشند و امروز در افکار عمومی ما موجی از طرفداری از روسیه وجود دارد، که پس زمینه شکست های نظامی غربی ها در ساحل و پیامدهای غم انگیز جنگ در لیبیاست .»
اگر چه سنجش محبوبیت واقعی ولادیمیر پوتین در کشورهای جنوب، به ویژه پس از جنگ اوکرایین، دشوار است، اما تظاهرات ماه های اخیر در نیجر، بورکینافاسو، مالی یا سنگال در خصومت با عملیات نظامی فرانسه با پرچم های روسیه نشاندهنده وسعت این حمایت است.
گمانه زنی ها در مورد قیمت مواد خام و افزایش آن به دلیل تحریم های غرب علیه روسیه عواقب وسیعی بر قیمت کالاهای اساسی از نفت گرفته تا نان و گندم مردم دارد. با توجه به دو برابر شدن قیمت هر تن غله جات طی سال گذشته، نانوایان ساحل عاج پیشنهاد می کنند اندازه و وزن مصوب نان را کاهش دهند تا به طور موقت قیمت ها را ثابت نگه دارند. در مراکش، افریقای جنوبی، جمهوری دموکراتیک کانگو یا تونس، نوسانات قیمت بنزین در پمپ های بنزین و قیمت یک گیلن تیل به سطح تاریخی رسیده است. این نیز قدرت خرید مردم را پایین آورده است. « شورش های غذایی" « جدید شبیه شورش های سال ۲۰۰۸ ترسایی پیش بینی می شود.
نزدیک به یک میلیارد نفر در کشورهایی زنده گی می کنند که به طور مستقیم به گندم روسیه و اوکرایین وابسته هستند و یک ششم کره زمین در حال حاضر در معرض خطر بحران غذایی قرار دارند. ژرژ کورم ، مورخ و وزیر سابق مالیه لبنان تاکید می کند « این نتیجه متأسفانه محتمل ترین است.» و می افزود: « فقیرترین کشورهای کره زمین، البته نه تنها در افریقا، بلکه در افغانستان یا پاکستان، به شدت آسیب خواهند دید ». همه اینها مواضع چین را تقویت خواهد کرد، چینی که خود را به عنوان الگوی مقابل واشنگتن معرفی می کند. از دیدگاه بدبینانه، به نظر می رسد که ایالات متحده تنها برنده جنگ کنونی باشد. امانویل ماکرون که ناتو را به « مرگ مغزی » توصیف میکرد اکنون میبیند که این « سوارکار » جنگ طلب (امریکا) کاملاً بر زین نشسته است .
۴ تا ۷ میلیون پناهنده در جاده ها، پذیرش بی قید و شرط اوکرایینی ها در اروپا و امریکای شمالی لزوماً کشورهای غیرغربی وغربی را به چالش می کشد.
درگیریهای اخیر عمدتاً به مداخلات امریکا، بریتانیا، فرانسه، ترکیه و روسیه در افغانستان، عراق، لیبیا، سوریه و یمن جهان را شاهد فرار جمعیتی از جنگ روبرو کرده است. در این زمینه انگیزه های همبستگی، نهادی و انجمنی در یک سطح نیستند، گفتمان بیگانه هراسی، اقدامات فوق امنیتی و عدم رعایت نیاز پناهنده گی و در نتیجه باز گرداندن پناهنده گان ... خود مولد خطرات اجتماعی آینده در کشورهایی است که پناهنده گان را نمی پذیرند. تنها در جنگ سودان دو میلیون آواره به همراه داشته است.
سازمان عفو بینالملل در آخرین گزارش سالانه خود خاطرنشان کرد که در سراسر جهان ۲۶.۶ میلیون پناهنده و ۴.۴ میلیون پناهجو هستند. این سازمان غیردولتی یادآور می شود: « پناهنده گانی که سال ها در اردوگاهها، از جمله در بنگلادش، اردن، کنیا، اوگاندا و ترکیه هستند، و ترس دایمی از بازگرداندن آنها به کشورهایی این پناهجویان به دلایل امنیتی از آنها فرار کرده اند، هر روز جدی تر می شود.
در بریتانیا و دانمارک که هدف شان مهاجرت صفر بود و در برابر پناهجویان سوری، یمنی یا افغان بی گذشت بودند، اکنون ادعا می کنند که مرزها را به روی اوکرایینی هایی که از جنگ فرار می کنند باز می کنند. لندن حتا به استقبال حیوانات خانگی پناهنده گان اوکرایینی رفته است.
در فرانسه، سیاستمداران برجسته، مانند نماینده مجلس ژان لوییس بورلانژ، رییس کمیته روابط خارجی در مجلس ملی، خواهان بازگرداندن پناهنده گان شده است. او در ۲۵ فبروری در میکروفون تلویزیون اروپا ۱ اعلام کرد: ما باید برای یک جریان مهاجرت پناهنده گان به کشورهایشان برنامه ریزی کنیم./ هومانیته
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۳۰۴
Copyright ©bamdaad 2022