درغرب افریقا چه می گذرد؟
بورکینافاسو و مالی چهارمین و سومین تولید کننده بزرگ طلا همراه با ذخایر فراوان مس و دیگر مواد معدنی کمیاب در افریقا هستند. صنعت طلا در بورکینافاسو به تنهایی سالانه حداقل ۲ میلیارد دلار سود بههمراه دارد که بیشتر آن به شرکتهای معدنی کانادایی و استرالیایی می رسد درحالی که ۴۰ درصد از مردم بورکینافاسو زیر خط فقر زنده گی می کنند.
اخبار مربوط به کودتای نظامی در کشور نیجر در غرب افریقا محکومیت دیگرباره غرب استعمارگر را موجب شده است. این کودتا در منطقه ساحل افریقا حداقل دهمین کودتا از سال ۲۰۰۸ ترسایی تا اکنون در غرب افریقاست:
در کشور بورکینافاسو ، (سالهای ۲۰۱۴، ۲۰۱۵، و ۲۰۲۲)،
درکشور مالی ، (سالهای ۲۰۱۲، ۲۰۲۰، و ۲۰۲۱)،
در کشور موریتانی ، (سال ۲۰۰۸)،
در کشورگمبیا ، (سال ۲۰۱۴ ) ،
در کشور گینه ، (سال ۲۰۲۱) و همه کودتاها تا حدودی با آموزشهای نظامی ایالات متحده امریکا از طریق «ستاد فرماندهی افریقای ایالات متحده امریکا ـ افریکومAFRICOM »ارتباط داشتهاند.
درعین حال، این کودتاها به خصوص در کشورهای افریقایی فرانسوی زبان رخ دادهاند و با واکنش شدید علیه قدرت استعمارگر سابق همراه بودهاند. بنابراین، آیا این رویدادها را نمونه ای از واکنش نواستعماری ایالات متحده امریکا در برابر امپریالیزم غربی می توان خواند که به بازسازی نیروهای نهفته انقلابی در منطقه منجر می شوند؟ یا این مانوری درازمدت در بین نیروهای امپریالیستی است یا بکلی دلیلی دیگر دارد؟
برای درک تحول های رخ داده در گذشته و اکنون درافریقا مهم آن است که استعمارنو را بخشی از روند تحول امپریالیزم بدانیم. برجسته ترین تحلیلگر پدیده امپریالیزم، و. ا. لنین آن را « مرحله سرمایه داری انحصاری» نامید. توصیفی مشهور که قوام نکرومه، رییس جمهور فقید و رهبر استقلال کشور افریقایی گانا از دولت در شرایط وجود استعمار نو در افریقا کرد این گونه است: اساساْ « دولتی است که در تیوری مستقل است و همه ظواهر جهانی حاکمیتی مقتدر را دارد، ولی درواقعیت امر نظام اقتصادی و درنتیجه… سیاستی است که از خارج هدایت میشود».
مردم افریقا قرن ها از برده گی، ظلم، و استثمار استعمارگران اروپایی رنج بردند. قدرتهای امپریالیستی اروپا در کنفرانس سال ۱۸۸۵در برلین، این قاره را رسماً بین خود تقسیم کردند. آن ها حاکمیت سیاسی و اقتصادی را از مردم این قاره، بدون نظرخواهی از آنان، ربودند. ارزش اضافی به دست آمده از این قاره با چنین استثماری به کشورهای استعمارگر صادر شد. این روند استعمارگران اروپایی را ثروتمند کرد و هزینه اش بر عهده کل افریقا بود که شرایط «توسعه نیافتن » این قاره را به وجود آورد که درواقع، آن گونه که مایکل پارنتی توصیف کرد، در روند استثمار بیش از حد پایانی طبیعی می تواند باشد.
حتا پس از جنبشهای استقلال طلبانه اواسط قرن بیستم در افریقا، همه صنایع و حقوق معدنی کشورهای افریقایی عمدتاً در دست انحصارهای چند ملیتی و تراستهای مستقر در کشورهای استعمارگر باقی ماند و به رغم استقلال ملتهای افریقا، استثمار سیستماتیک در افریقا را در اساس حفظ کردند، پدیدهای که « استعمار نو» نام گرفت. بهعنوان مثال، تمام سنگ آهن تولید شده در کشور سوازیلند، واقع در جنوب افریقا، پس از کسب استقلال سیاسی این کشور، متعلق به شرکت توسعه سنگ آهن سوازیلند (SIODC) بود. با وجود کسب استقلال اسمی کشور، این شرکت که انحصار تولید سنگ آهن را دراختیار داشت به طور مشترک متعلق به سرمایه داران ایالات متحده امریکا و بریتانیا نیز بود.
شرکت بازرگانی و صنایع معدنی گلنکور (Glencore) مستقر در سوییس، درحال حاضر بزرگ ترین استخراج کننده کوبالت (سنگ معدنی در کاربرد برای تولید انواع باطری ) در جهان است و بزرگ ترین معدن های این فلز در جمهوری دموکراتیک کنگو استخراج می شود. بر اساس گزارش خبرگزاری بلومبرگ، اگرچه عملکرد انحصار اصلی کوبالت در کنگو از سوی گلنکور ممکن است به دلیل سرمایه گذاری رو به رشد شرکتهای چینی به زودی به پایان رسد، ولی این شرکت کماکان بر این کشور و منابع طبیعی آن تسلط دارد. این نمونه ها نمایانگر این واقعیت هستند که غارت مردم و قاره افریقا از سوی امپریالیزم غرب هم اکنون نیز پروژهای استعماری همراه با نسل کشی درجریان است و صرفاً بخشی از تاریخ گذشته نیست.
فرانسه، نخستین استعمارگر
یکی از بدترین امپراتوری های استعمارگر فعال در این منطقه، فرانسه است. سرکوب خشونتآمیز جنبش استقلال طلبانه الجزایر از سوی فرانسه چیزی کم تر از نسل کشیای گسترده و وحشیانه نبود و ادامه عملیات نسل کشی در بیش از صد سال پیش در هاییتی و مناطق دیگر در طول تاریخ، مانند قتل توماس سانکارا، رهبر انقلاب بورکینافاسو از سوی فرانسه بود.
سانکارا ابتدا در سال ۱۹۸۳ ترسایی به مقام نخست وزیر مستعمره مستقل « ولتای علیا » منصوب شد، ولی اختلافهایش با حکومت مستقر در « جامعه فرانسوی » به دستگیری او منجر شد. با به پا خواستن تودهها به انقلاب، مردم سانکارا را آزاد کردند و او را به مقام رییس جمهور این کشور انتخاب کردند. نام این کشور به بورکینافاسو (یعنی: سرزمین مردمان فسادناپذیر) تغییر داده شد و مردم آن با لقب « بورکینابی» به معنای « ایستاده گان » نامیده شدند.
این کشور جوان با رهبری سانکارا و گرایشهای مارکسیستی او پشتیبانی استعماری سرمایه داری فرانسه را نپذیرفت و اتحاد افریقا در برابر استعمار نو غرب را خواستار شد. سانکارا از بورکینافاسو و تمام افریقا خواست تا از نظر غذا، انرژی، پوشاک، و جز اینها، به خودکفایی برسند. بورکینافاسو با رهبری او « کمک » صندوق جهانی پول (IMF) ، اسپ تروای مورد حمایت ایالات متحده امریکا - را نیز رد کرد.
سانکارا در کودتایی که فرانسه در سال ۱۹۸۷ ترسایی سازمان دهی کرد و به وسیله بلز کمپایوره رهبری شد، سرنگون و به دست او به قتل رسید. کمپایوره در مقام دیکتاتوری عامل و واسطه همراه با حمایت فرانسه استعمارگر بر بورکینافاسو تا سال ۲۰۱۴ حکومت کرد. فرانسه از « فرانک سیافای » (واحد پولیای که در افریقا رواج دارد و پشتوانهاش خزانه فرانسه است) همچون یکی از ابزارهای مهم کنترول نواستعماریاش بر کشورهای افریقایی زیر سلطهاش استفاده می کند. این واحد ارزی بر کشورهایی که استقلال سیاسی شان را حتا به دست آوردند تحمیل شد. فرانک سی افای بین ارز اصلی فرانسه و دیگر ارزهای کشورهای نیمه مستعمره نرخ تبدیلیای ثابت دارد و بنابراین سطح رقابت داخلی و صادراتی در میان کشورهای افریقایی را پایین نگاه می دارد.
در جون سال ۱۹۶۰، میشل دوبره، نخست وزیر وقت فرانسه، به لیون امبا رهبر کشور افریقایی گابون، گفت: « ما به شرطی استقلال اعطا می کنیم که دولت مستقل تلاش کند به توافق های همکاری احترام بگذارد… هیچ یک بدون دیگری پیش نمی رود.»
دو بانکی که انحصار رسمی بر فرانک سیافای را دراختیار دارند یکی بانک کشورهای افریقای مرکزی (BEAC) و دیگری بانک مرکزی کشورهای افریقای غربی (BCEAO) هستند. هر دوی آن ها از سوی فرانسه کنترول می شوند و به دلیل نرخ ثابتی که بدان اشاره شد و اکنون در بین فرانک سیافای و یورو وجود دارد همچون ابزاری برای بهره کشی از آن ها استفاده می شود.
سرمایه داران فرانسوی از راه چنین اعمال نفوذهایی سیاستهای اقتصادی بسیاری از کشورهای افریقا را از درون اتاق های هیات مدیره خود به طورکامل کنترول کرده و این دو بانک مرکزی را به سپردن بخش زیادی از ذخایر ارزی شان در خزانه داری فرانسه ملزم می کنند. در ابتدا حجم این ذخایر ۱۰۰ درصد بود که سپس در سال ۱۹۷۳ به ۶۵ درصد و در سال ۲۰۰۵ به ۵۰ درصد کاهش یافتند. با تحمیل این شرایط اجباری، حاکمیت اقتصادی غرب و شمال افریقا همچنان به صورت کامل زیر کنترول فرانسه بود.
بورکینافاسو نه نخستین و نه آخرین کشوری بود که ظلم و ستم نواستعماری فرانسوی ها را طرد می کرد. مردم کشور افریقایی گینه، با رهبری احمد سکوتوره، مبارز پانافریقایی و فعال کارگری، در سال ۱۹۶۰ واحد پول فرانک سیافای را به کنار گذاشتند. سیلوانوس المپیو، رهبر کشور افریقایی کشور توگو، نیز تلاش کرد فرانک سیافای را طرد کرده و بانک مرکزیای ملی را در سال ۱۹۶۲ در کشور به پا کند. کشورهای افریقایی مالی، به رهبری مودیبو کیتا، جمهوری دموکراتیک مدغاسکر، در سال ۱۹۷۵، کشورموریتانیا در سال ۱۹۷۲، کشورهای سنیگال، و کامیرون همگی یا تلاش کردند یا به طورکامل از زیر سلطه فرانک سیافای خارج شدند.
این وقایع در دوران اوج جنبش« عدم تعهد» یعنی هنگامی که برخی از این کشورهای افریقایی به طورآشکار مسیر سوسیالیستی یا کمونیستی را دنبال نمی کردند یا در پی ایتلاف با اتحاد جماهیر شوروی نبودند اتفاق افتادند، بلکه تلاش می کردند تا به حاکمیت کامل در امور داخلی و خارجی شان دست یابند. همه این جنبشها درنهایت از جانب فرانسه تضعیف شدند و بسیاری از رهبران شان، بدون توجه به موضع گیریهای ایدیولوژیکشان، در کودتاهای خشونتآمیز خودشان ترور یا دولتشان سرنگون شد.
ایالات متحده امریکا، دومین استعمارگر
تا همین اواخر خاطره عصر افریقای انقلابی همراه با سرکوب شدنشان به فراموشی سپرده می شدند، ولی اکنون پویاییهای جیوپلیتیک و طبقاتی به طورچشمگیر تغییر کردهاند. ظهور ایالات متحده در جایگاه امپراتوریی سلطه طلب در جهان پس از جنگ جهانی دوم، گاهگاه بروز اقدام هایی متضاد در بین قدرتهای امپریالیستی را موجب شده است. ایالات متحده دارای ۲۹ پایگاه نظامی شناخته شده در قاره افریقا دارد، در حالی که فرانسه فقط در ۱۰ کشور پایگاه نظامی دارد.
بسیاری از کشورها در غرب و شمال افریقا که از آن ها نام برده شد، برای چندین دهه میزبان حضور نظامی همراه با استثمارگری اقتصادی غرب و توسعه نیافته گی خویش بوده اند. بر اساس پژوهشهای موسسه « ترای کانتیننتال» ، پس از ویرانی لیبیا با رهبری ناتو و جنگ های امپریالیستی ایالات متحده امریکا در غرب آسیا ( ازجمله خاورمیانه )، گروههای افراطی اسلامی « از جنوب الجزایر تا ساحل عاج و از غرب مالی تا شرق نیجر را زیر سلطه خشونتشان گرفتند» . این امر به قدرتهای غربی بهانه ای داد تا مداخله های نظامی شان مانند عملیات در مالی در سال ۲۰۱۴ ترسایی را آغاز کنند. نیروهای فرانسوی پایگاههایی جدید در این کشور ساختند ولی نتوانستند با شورش های فزاینده اسلام گرایان مقابله کنند.
اهمیت منطقه « ساحل صحرا » را نمی توان نادیده گرفت. بورکینافاسو و مالی چهارمین و سومین تولید کننده بزرگ طلا همراه با ذخایر فراوان مس و دیگر مواد معدنی کمیاب در افریقا هستند. صنعت طلا در بورکینافاسو به تنهایی سالانه حداقل ۲ میلیارد دلار سود بههمراه دارد که بیشتر آن به شرکتهای معدنی کانادایی و استرالیایی می رسد درحالی که ۴۰ درصد از مردم بورکینافاسو زیر خط فقر زنده گی می کنند.
ذخایر عظیم سنگ اورانیوم در نیجر یک سوم انرژی مورد استفاده فرانسه برای روشنایی را تامین می کند. با این حال، بیش از ۸۰ درصد مردم نیجر از نیروی برق محروم هستند و تقریباً همین درصد از مردم در فقر زنده گی می کنند. سازمان ملل متحد در سال گذشته گزارش داد که ۱۸ میلیون نفر از مردم منطقه « ساحل صحرا » را خطر گرسنگی تهدید می کند. سازمان ملل متحد درعین حال گزارش داد تقریباً ۳۰ درصد از ذخایر معدنی جهان، ۱۲ درصد از ذخایر نفتی، ۸ درصد از ذخایر گاز طبیعی، ۶۵ درصد از زمینهای قابل کشت، و ۱۰ درصد از منابع تجدید پذیر آب شیرین در افریقا قرار دارند.
در سال ۲۰۱۴ رژیم دیکتاتوری کامپایوره که دولت سوسیالیستی بورکینافاسو در زمان سانکارا را سرنگون کرده بود بههمین ترتیب سرانجام با کودتایی دیگر سرنگون شد. این رویداد در دوره برخاستن موج کودتاها در این منطقه رخ داد که همه گی با آموزشهای « ستاد فرماندهی افریقای ایالات متحده افریکوم ( » فرمانده ایی که برای نظارت نواستعماری ایالات متحده امریکا در افریقا ایجاد شده بود، پیوندهایی عمیق داشتند. با این حال، این کودتاها از سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۲۱ به نظر می رسد موجب برقراری نظام های بورژوازی کمپرادور با رهبرانی سرسپرده غرب بوده اند. کودتاهای اخیر در مالی، بورکینافاسو (هر دو در سال ۲۰۲۲) و اکنون نیجر، خصلت طبقاتی و جهانیای متفاوت به خود گرفته اند و به نظر می رسد که هر کدام این کودتاها از سوی گروهی از افسران نظامی افریقایی رهبری می شود که در « ستاد فرماندهی افریقای ایالات متحده امریکا آموزش شان را دیده اند: آسیمی گویتا در مالی، ابراهیم ترایوره در بورکینافاسو، و عبدالرحمان تیچانی در نیجر همگی تا حدودی از فرماندهی افریقای ایالات متحده امریکا آموزش نظامی دیدهاند.
نتیجه عکس
بنابراین، عقل سلیم حکم می کند که این رهبران نظامی عمداً در کشورهای بی ثبات مورد حمایت قرار می گیرند، زیرا غرب گمان می کند آنان قدرت حفظ نظم نواستعماری غرب و ادامه دادن به «جنگ جهانی علیه ترور » را داشته باشند که در وهله نخست ظهور نیروهای تندرو در منطقه ساحل صحرا را موجب شد. درعین حال، به نظر می رسد آنچه رخ می دهد دقیقاً خلاف همه وعدههای داده شده و لفاظیهای سرآغاز هر کودتا است.
کیلم دوتامبلا، نخستوزیر کنونی بورکینافاسو که به مناسبت بزرگداشت چهل وچهارمین سالگرد انقلاب نیکاراگوا از این کشور دیدار می کرد، در اشاره مستقیم به روابط تاریخی میان سانکارا و ساندینیستهای انقلابی، گفت: «وقتی به اینجا می آمدم بسیاری از مردم به من می گفتند: اگر دانیل اورتگا را ملاقات کردیید درودهای ما را به او برسانید. بنابراین من از جانب همه بورکیناییها به او درود می فرستم. »
ابراهیم ترایوره، رییسجمهور بورکینافاسو که فقط حضورش در نشست اخیر « روسیه و افریقا » در سن پترزبورگ اهانتی تلقی می شود به امپریالیزم غرب، این پرسش را مطرح کرد: « چرا افریقای غنی از منابع طبیعی فقیرترین منطقه جهان باقی مانده است؟ » ، و ادامه داد: « چندین دهه است که کشورهای افریقایی به صورتی خشن و وحشیانه از استعمار و امپریالیزم رنج می برند چندان که آن را شکلی مدرن از برده داری می توان نامید. سران کشورهای افریقایی نباید مانند دست نشانده امپریالیستها رفتار کنند. ما باید اطمینان حاصل کنیم که کشورهای ما ازجمله در زمینه تامین مواد غذایی خودکفا باشند و بتوانند تمام نیازهای مردممان را برآورده کنند.” او صحبت خود را با تکرار سخنان چهگوارا، انقلابی مشهور، به پایان رساند: « پیروز باد مردم ما! » «یا وطن یا مرگ ! »
کودتای نیجر، بی درنگ از سوی دولت مکرون در فرانسه تهدید شد. به گزارش رویترز، دفتر مکرون در بیانیهای اعلام کرد: « رییس جمهور هیچ حملهای علیه فرانسه و منافع آن را تحمل نخواهد کرد. » فرانسه و ایالات متحده امریکا کمک های شان را به این کشور قطع کردهاند تا از انجام هرگونه تغییر احتمالی مشابه آنچه در بورکینافاسو و مالی رخ داد جلوگیری کنند. نیجر در واکنش به کاهش کمک های کشورهای غربی صادرات اورانیوم و طلا به فرانسه را متوقف کرد. رهبری جدید نیجر به ایالات متحده گفته است: « کمک های خود را نگه دارد و به میلیونها بی خانمان ایالات متحده بدهد… خیریه از خانه آغاز می شود.»
ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، در نشست « روسیه و افریقا » در اواخر ماه جون اعلان کرد دولت او مقدار۹۰ درصد از بدهیهای کشورهای افریقایی به روسیه را که حدود ۲۳ میلیارد دلار است خواهد بخشید و تأمین برنامههای توسعه زیرساختی و همچنین دسترسی به غذا و فناوری را نوید داد. علاوه بر این، به شش کشور افریقایی ( بورکینافاسو، زیمباوه، اریتریا، مالی، سومالیا، و جمهوری افریقای مرکزی) مقدار ۵۰ هزار تُن غلات رایگان داده شد. به نظر می رسد همه این اقدام ها در جهت تضعیف نفوذ قدرتهای امپریالیستی غربی باشد.
آینده منطقه « ساحل صحرا » چگونه خواهد بود؟
منطقه ساحل در قرن بیستم پوتنسیال انقلابیای شدید را شاهد بود و درنتیجه دهها سال به گونهای وحشیانه سرکوب می شد. انباشت ظلم و ستم همراه با پویاییهای جیوپلیتیکی فزاینده به نظر می رسد به نقطه جوش طبقاتی رسیده است و وضعیتی ناپایدار در سراسر این منطقه به وجود آورده است. مردم این منطقه آشکارا از استثمار نظام استعماری و بحرانهایی دایمی رنج کافی برده اند. آیا این کودتاها علیه امپریالیزم هستند و به انقلاب منجر خواهند شد؟ باید منتظر ماند، هرچند تودهها در برخی موارد به خیابان آمدهاند و از دولت جدید حمایت می کنند. البته اعتراضهایی نیز برای بازگرداندن رییس جمهور سابق و زندانی، محمد بازوم، صورت گرفته است.
تضادهای طبقاتی در کشورهای زیر کنترول استعمارِنو فرانسه و غرب هرگز بهبود اقتصادی برای میلیونها نفر از مردم این منطقه را سبب نشد. در عوض، مردم زحمتکش و ستمدیده دریافتهاند کیفیت زنده گی شان در سیر دههها فقط بدتر شده است. ممکن است آموزش نظامی رهبران کودتا به وسیله ایالات متحده امریکا نمونه ای دیگر از نتیجه عکس این سیاست خارجی باشد. پیش از این نیز کودتاهای بسیاری وجود داشته اند، ولی هیچ یک نتوانستند از ادامه نفوذ فرانسه و مقاومت در برابر استعمار نو ایالات متحده امریکا موفق از کار درآیند. آیا روند رهایی ملی آغاز شده است؟ باید منتظر ماند.
کودتا یا تعلیق فرایند قانون اساسی راهحلی نهایی برای وضعیت بسیار بد نیجر نیست، ولی ادامه وضعیت پیش از کودتا در نیجر( یکی از آسیب دیده ترین و فقیرترین کشورهای مستقل جهان) نیز کاملاً غیرقابل دفاع است. آنچه مسلم است اینکه، امپریالیزم غرب برای حفظ موقعیت اش به تسلط بر افریقا نیاز دارد. تنها زمان نشان خواهد داد که آیا نظام سرکوبگر نواستعماری دوباره حمله ور خواهد شد یا مردم افریقا خواهند توانست درنهایت حاکمیت ملی خویش را به طورکامل بدست آورند.
وضعیت هرگونه تحول یا تغییر یابد، مردم این کشورها بیش از هرزمانی دیگر به همبستگی جهانی ناظرانی نیازمندند که در بیرون از افریقا زنده گی می کنند. نیازهای فوری مردم نیجر باید برآورده شوند. تحریم مواد غذایی اساسی و کمک های بشردوستانه به مردم کمک نخواهد کرد. کمک های واقعی نباید همچون ابزاری برای مجازات از سوی قدرت های غربی استفاده شوند. با هرگونه تلاش نیروهای امپریالیستی (چه ایالات متحده یا فرانسه) برای مداخله نظامی باید مقابله شود. زیرا چنین مداخلهای احتمالاً مقدمهای برای جنگ داخلی و درگیری بیشتر خواهد بود. مردم زحمتکش و ستمدیده جهان باید در پی صلح و عدالت (در افریقا و برای همه نوع بشر در جهان) متحد شوند./«نامه مردم »
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۳ـ ۰۹۰۹
Copyright ©bamdaad 2023