لاوروف: بازی با قوانین بین‌المللی نتایج خطرناکی را به دنبال خواهد داشت

 

سرگی لاوروف اعلام کرد که تهدید نظام سوریه به حمله نظامی خارج از چارچوب شورای امنیت به معنای شکست همه توافقاتی است که پیشتر صورت گرفته بود و بازی با قوانین بین المللی به نتایج خطرناکی منجر خواهد شد.

به نقل از شبکه « روسیا الیوم » وزیر خارجه روسیه امروز در نشست خبری خود درباره اوضاع سوریه و تهدیدات غرب و آمریکا گفت: غرب هیچ مدرک و سندیدرباره استفاده از سلاح های کیمیاوی در سوریه در اختیار ندارد و تنها بهتصاویر جعلی و ساختگی رسانه ها بسنده کرده است.

وی در ادامه با بیان اینکه تاکنون هیچ مدرکی از سوی غرب و آمریکا که گواه بر صدق ادعای آنها باشد، ارایه نشده است، گفت: کشورهای غربی بدون اینکه به نتایج تحقیقات سازمان ملل درباره استفاده از سلاح های کیمیاوی توجه کنند، سوریه را به حمله نظامی تهدید می کنند.

وی در ادامه با بیان اینکه آنچه ما اکنون شاهد هستیم فرار غرب از برگزاری نشست کنفرانس ژنیو ۲ درباره سوریه است گفت: موضوع ادعای حمله شیمیایی در سوریه با هدف مانع تراشی برای برگزاری کنفرانس بین المللی ژنیو۲ مطرح شده است.

لاوروف گفت: جان کری همتای آمریکایی من در تماس تیلفونی اعلام کرد که واشنگتن به برگزاری کنفرانس ژنیو ۲ پایبند است و به تلاش برای شرکت مخالفان در این کنفرانس متعهد است.
وزیر خارجه روسیه گفت: واضح است که مخالفان سوری گفتگو را نمی خواهند و تنها موافق « تسلیم شدن نظام » هستند.وی در ادامه تصریح کرد که روند حل بحران سوریه نشان می دهند هر زمانی که فرصت برای حل سیاسی بحران مهیا شد، گروه های مخالف برای تغییر نظام با استفاده از خشونت و خونریزی تلاش می کنند.

لاوروف با تاکید بر اینکه مسکو نگران اظهارت مقامات آمریکایی و غربی درباره حمله احتمالی علیه سوریه خارج از چارچوب شورای امنیت است، گفت: تغییر نظام در سوریه به پایان جنگ داخلی منجر نخواهد شد.

لاوروف گفت: غرب باید آینده استراژیک منطقه را بفهمد و بازی با قوانین بین المللی به نتایج خطرناکی منجر خواهد شد.

وزیر خارجه روسیه تاکید کرد که کارشناسان بین المللی حقیقت آنچه را که کشف کردند در اختیار شورای امنیت قرار می دهند و سپس درباره آنها بحث و بررسی خواهند کرد.وی در ادامه خاطر نشان کرد که ضربه زدن به قدرت نظامی سوریه به معنای ترک میدان برای تررویست ها است.

لاوروف همچنین اعلام کرد که تهدید نظام سوریه به جنگ علیه آن به معنای شکست همه توافقاتی است که پیشتر صورت گرفته بود و علاوه بر آن به جنگ خونین منجر می شود.

 

 سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۲۸۰۸

درسوریه کی سلاح کیمیاوی را بکارگرفت ؟

خبر وحشت ناک وضد انسانی کارگیری گازسمی درنزدیکی های دمشق پایتخت سوریه که زمینه ساز کشتار سنگدلانه صدها شهروند سوری شد؛  با نگرانی ، نفرت وانزجار گسترده جهانی روبروگردید.غرب که بی صبرانه درپی بهانه ای برای آغاز تجاوزعلنی بر سوریه و پیاده نمودن برنامه های ازقبل آماده اش میباشد، باردیگرمسوولیت این حادثه را به گردن رژیم بشار الاسد انداخت. فرانسه و انگلستان حتا انتظار پژوهش و بررسی مساله را هم نکشیده شعارحمله برسوریه را سردادند.

سر دبیر روزنامه لیبرال « دی پرسه » دیروز نوشت که :« غیر قابل فهم است ؛چرا اسد که درحال حاضردرمیدان جنگ دست بلندتری دارد و دراین روزهایی که بازجویان ملل متحد در سوریه بسرمیبرند دست به چنین اقدامی بزند.»

مانورهایی القاعده ، اسراییل ، ارتجاع عرب ومخالفین دولت بشارالاسد که در پی ایجاد نظام دلخواه شان درسوریه هستند از یکسو؛ ونقش شاخه عراقی القاعده درجنگ علیه مردم سوریه از دید جهانیان پوشیده نیست.بروزدوشنبه سیزده ام جوزا سال روان خورشیدی این مضمون از خامه جناب محمد سرابی در رسانه ها به نشررسید که ازموجودیت فابریکه های تولید گاز سمی القاعده درعراق خبرمیداد. بدون تردید منابع غربی از جمله امریکا و انگلستان از کشف این فابریکه ها بی خبرنمانده اند. بـامـداد

بهشت القاعده درعراق

القاعده درعراق گاز سمی تولید و آن را به اروپا و آمریکا ارسال می‌کند 

همانطور که فرانسه بهشت هنرمندان تجسمی؛ وکولمبیا بهشت قاچاقچیان کوکایین است عراق هم اکنون تبدیل به بهشت القاعده شده است. البته یکی از بهشت‌ها.
دستگیری عوامل القاعده که درحال تهیه گازهای سمی بودند نشان می‌دهد فعالیت سازمان القاعده در این کشور محدود به گرد‌آوری نیروی رزمی و جابجایی اسلحه نیست، بلکه این تشکیلات کشورعراق را به عنوان یکی از پایگاه‌های بسیار استراتژیک خود تلقی می‌کند. ارتش عراق اعلام کرد افرادی از گروه القاعده را دستگیر کرده که در حال تولید مواد سمی مانند گاز اعصاب بودند. وزیر دفاع گفته است که ۵ نفر به دام افتاده و دو کارخانه تولید این مواد در بغداد کشف شده است. از طرف دیگر چند هواپیماهای کنترل از راه دور در جریان دستگیری کشف شده که قرار بود برای انتشار این گازها درمراسم عزاداری شیعیان استفاده شود.
عراق در مقابل دیگر مرکز القاعده یعنی شمال پاکستان و مناطق مجاور درافغانستان مزایایی دارد. حکومت وحشیانه صدام حسین که جنگ طولانی با ایران، جنگ با کویت و متحدان عرب و آمریکایی‌اش و همینطور سرکوب‌های گسترده کرد‌ها در شمال و شیعیان در جنوب را بوجود آورد و در نتیجه این کشور تجربه طولانی از خشونت نظامی دارد. حمله و اقامت اشغال‌گران آمریکایی هم خود عامل دیگری برای ایجاد تشنج در میان مردم است. درگیری‌های داخلی که از سال ۲۰۰۳ آغاز شد با انگیزه‌های قبیله‌ای و مذهبی دایما تشدید می‌شود.
در مقابل پاکستان با وجود اینکه مرکز قدیمی و کانون شکل گیری القاعده در دهه ۱۹۹۰ بود از مزایای کمتری برخوردار است. جنبش طالبان که در ابتدا پناهگاهی برای رهبر القاعده «اسامه بن لادن» بود جهت‌گیری قومی و محلی واضح دارد. در منابعی که ماجرای اقامت بن لادن در افغانستان را نقل می‌کنند آمده است که فرماندهان طالبان از تحرکات بین المللی بن لادن که موجودیت طالبان را به عنوان یک جنبش مردمی وابسته به قوم پشتون به خطر می‌انداخت، راضی نبودند. ارتش پاکستان - با وجود ابتلا به گرفتاری‌های سیاسی و نفوذ عناصر تندرو بنیادگرا - به عنوان یک نیروی نظامی دولتی، خیلی بیشتر از ارتش عراق قدرتمند است. سیاست پاکستان درمحور‌های دوستی با غرب، برخورد با هند، رقابت داخلی و حفظ کشور تعریف شده است. پاکستان اگر چه با بی نظمی داخلی مواجه است ولی به اندازه عراق از بی‌ثباتی رنج نمی‌برد. برگزاری انتخابات نسبتا آرام اخیر اگرچه رشد و توسعه سیاسی را اثبات نمی‌کند ولی نشانه‌ای از تمایل سیاست مداران به رفع تشنج است. همه این‌ها باعث شده است که پاکستان به عنوان مرکز تربیت جنگجو و سازماندهی نیروی‌‌های خرابکار و انتحاری مورد توجه باشد.
ولی عراق جایگاه دیگری دارد. در پایتخت این کشور می‌توان گاز‌های کشنده ساخت و به غرب فرستاد. تشکیلات کشف شده امکاناتی برای انتقال گاز‌های سمی سارین و خردل به ایالات متحده، کانادا و اروپا را داشته اند که می‌توانستند بسیار مرگ آور باشند.
این بار ارتش اما عراق توانست گروه تروریستی را قبل از اجرای نقشه متوقف کند اما این نقشه‌ها در سایه شرایط موجود عراق ادامه خواهد داشت.

 محمد سرابی

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۲۶۰۸

 

دیداری از کابل، یک ارزیابی تحلیلی از روند های در هم پیچیده سیاسی – نظامی

قسمت چهارم

دستگاه حکومتی و سیاست خارجی آن

نوشته : ع. بصیر دهزاد

 قسمت چهارم  اختصاص داده شده است به مشکلات دستکاه حکومت . ما در این بخش تاٌملی بر معضلات  مختلفه دستگاه حکومت خواهیم داشت که شمه یست از مجموع معضلات حکومت افغانستان در انجام و ظایف اجرائیوی این بخش قوای ثلاثه دولت  و  ادای مسوولیت بزرگ در برابر ملت. متعاقباٌ  با یک بحث و ارزیابی کوتاه پیرامون سیاست خارجی  حاضر افغانستان سلسله مقالات چهار گانه را اختتام میبخشیم. طبعا هر چهار قسمت این مقالات یک هدف و انگیزا بوده است تا نویسنده در قسمت پنجم  که در هفته بعد تقدیم میگردد ، یک جمعبندی ، نتیجه گیری و ارایه  طرح های پیشنهادی را عرضه بدارد آنرا  با بینشها و ارزیابی های خواننده گرامی، دوستان و همسو یان شریک سازم.

پروبلم ها و اشکالات موجود در داخل نظام حکومتی افغانستان بدون شک ازیک جانب بقای حکومت و از جانب دیگر روان عامه را به ناباوری و آسیب پذیری جدی در برابر حال و آینده مواجه ساخته است. بزرگترین عامل نا باوری ها نسبت به حکومت و رهبری آن موجودیت فساد کره خوردن آن با  موجودیت تعداد زیاد روشنفکران بی باور ، فاسد و بی هدف که خود عامل حفظ  ، مصئونیت و بقای فساد اند. این چنین  افراد که خود در بیوروکراسی ( به مفهوم منفی آن) کاملاٌ حل شده اند و توانائی ابتکارات اداری و نو آوری در سیستم را از دست داده اند. ترس و تشویش ناشی از بی باوری خود این حلقه در دستگاه دولتی از آینده ، آنان را به طرف انتخاب روش های " استریوتیپ " کشانیده است. یک پای شان را در آیجا و پای دیگر در آنجا میگذارند. با تغیر و خرابی احتمالی وضع ممکن است  آنان به ساده گی بازگشت به کشور های که از آنجا به افغانستان فرستاده شده اند، را بر مقاومت ترجیح دهند. چونکه روی کدام هدفمندی " بخاطر ملت" تعهد کار نداده اند.

تسلط بر پست های کلیدی حکومت  توسط تعداد از افرادی که هنوز در پی منافع تنظیمی شان اند و در برابر تحولات پیشرونده مانند : آزادی بیان و قلم ، جامعه مدنی ، حقوق زن و جایگاه شایسته آنان با تضمین های قانونی در تمام عرصه های سیاسی- اجتماعی ، ازادی داشتن عقاید سیاسی وغیره یا موانع را شکل میدهند و یا به عقده مندی با روند ها و ارزش های به وجود آمده  برخورد میکنند. با وجودی که در میان تعداد از گروه های تنظیمی حلقه های که خود را هواخواه روند های متذکره میدانند و شعار " ارزش ها"  را میدهند و خود را از منافع تنظیمی ( با خصوصیات سالهای قبل از حاکمیت دولت فعلی) بریده شده و مستقل نشان میدهند ولی هنوز تسلط حلقه متعصب این گروه ها در پست های کلیدی و در مجموع دستگاه حکومت وجود دارد که در نا باوری ها و تشویش ها در میان عامه مردم نسبت به آینده اثرات جدی دارد. بخصوص شنیدن کلمات مانند " مسلح ساختن و بالا شدن دوباره به کوه ها" که در ماه های اخیر با کرات  زمزمه میگردد.

چنانچه قبلاٌ هم تذکر داده شده بود، رول و موقعیت اروی ملی، پولیس ملی و امنیت ملی  در مبارزه در برابر طالبان و همدستان القاعده و آی اس آی آنان روز تا روز بر جسته تر میگردد، ولی با  انفجارات بم و انفجارات انتحاری ، انفجارات کنار جاده ها ، روان  مردم ضعیف تر و بی باور تر میگردد. این فکتور های  روانی  فوق الذکر همراه با فکتور سیاست گنگ و معامله آمیز حکومت بیشتر روان عامه را اسیب پذیر ساخته و روز بروز  آسیب پذیر تر میسازد.

 با آنکه گزارشات نشان میدهد که نیرو های امنیتی و دفاعی در نقاط مختلف کشور تلفات زیاد را روزانه متحمل میگردند و بیشترین تلفات ناشی از  از بم گذاری ها در کنار جاده ها و یا حملات انتحاری اند ولی  این حملات  به هیچ صورتی بیان موقعیت قوی طالبان را تمثیل نمیکند  زیرا در هر کشوری چنین اعمال به مشکل قابل جلو گیری اند در حالیکه طالبان دیگر توانائی جنگی شان را در جنگ های رویا روی از دست داده میروند. با آنهم  نفوذ طالبان را در دستگاه های امنیتی و دفاعی از طریق  شخصیت های ضعیف و دوگانه در نهاد های مهم و تصمیم گیرنده دولتی نمیتوان از نظر دور داشت. به یقین که  دریشی و نکتائی پوشان در دستگاه دولت وجود دارند که " در بکس شان روزانه لنگی و سرمه چشم"  را هم با خود حمل میکنند تا درحالت وخیم احتمالی دوباره و به ساده گی چهره طالبی خود را به نمایش بگذارند.

باز شدن دفتر طالبان در قطر با آنکه موقعیت و غرور حلقه رهبری دولت را فرش زمین نمود و هتک حرمت برای رهبری دولت بوده ولی یک بازی و کمیدی سیاسی را هم به نمایش گذاشت که به یک سوال عمده  در ذهن ایجاد میکند و آن اینکه: دول بیگانه بلاخره واضیح بگوئید که چه میخواهید چه چیزی دارید که برای ملت افغان هنوز به  تحفه نداده اید؟. با چنین بازی سیاسی ،بی باوری ملت نسبت به روند های آینده کشور بدون شک عمیق تر میگردد.

برای نویسنده بحیث یک روشنفکر و یک فرد که به وطن اش میاندیشد، جالب بود که معاون رئیس ولسی جرگه افغانستان از یک موقعیت سیاسی دولتی  به وضاحت وبا  احساس خوشی میگوید که " بلاخره تحریک طالبان هم بحیث یک جانب قضیه افغانستان برسمیت شناخته شد" ( مراجعه شود به  صحبت میرویس یاسینی در روز گشایش دفتر طالبان با تلویزیون طلوع). وی آنچه را که اهانت به موقعیت و غرور دولت افغانستان بوده است، این فرد میخواهد به  فیر توپ های شادیانه جش بگیرد.

آنچه مربوط میشود به سیاست خارجی و روابط بین الملی افغانستان، در حد یک سیاست فعال حکومت افغانستان در یک شرایط آتشین سیاسی غیر قابل لمس است. اینکه نقش وزیر خارجه افغانستان در پیشبرد و پالیسی خارجی خود یکی از  فکتور سیاست خارجی است و یا یک چهره تشریفاتی ،  به  قضاوت خواننده گذاشته میشود، ام نتیجه گیری من مساٌله دوم است زیرا  در شرایط کنونی  جناب رئیس جمهور یگانه شخص پیش برنده سیاست خارجی است و آنهم سیاست که هیچ گاهی برای ملت مفهوم، واضیح و قابل پیش بینی نمیباشد.

سیاست خارجی و روابط بین المللی از دیدگاه تیوری اکثراٌ تحت تاٌثیر  اساسات و پرنیسپ های حقوقی بین المللی که در چوکات معاهدات و کنوانسیون های بین المللی تنظیم گردیده اند و یا  هم  تحت تاٌثیر خواست ها و اهداف یک دولت یا دولتها قرار میگیرد که هر دو بعضاٌ در تضاد و تناقض در برابر همدیگر قرار میگیرند.  در اساسات اولی  هدف عمده رسیدن به صلح و همکاری بین المللی است. در اساسات دومی  تلاش برای حفظ و مصئونیت منافع و اهداف ملی یک کشور مطرح است. در این منافع و اهداف مشخصه اصلی عبارت از حاکمیت ملی آن است که  یک  دولت ممثل  هویت ملی و مدافع از منافع و حفظ منافع آن میباشد. در واقع هردو تضمین است برای استقلال ملی مردم و سرزمین. پرنسیپ های حقوق بین المللی که بیشتر در قرن بیستم و مشخصاٌ توسط ملل متحد به رشد و انکشاف رسید ، به همان سطح منافع  ( دفاع، حفظ و تحکیم) دولتها بخصوص دولت های بزرگ در تضاد با تیوریها و پرنسیپ های بین المللی قرار گرفته اند که در بیست سال اخیر منجر به خطرات جدی نه تنها صلح و امنیت بین المللی گردیده بلکه با مداخلات ( صرفاٌ گسترش حوزه منافع ) جنگ های داخلی به شکل خشن ترین آن مشتعل گردیده اند. یکی از مشخصات این درگیری ها در این است که همسایه های دولت های درگیر جنگ های داخلی " هم وسیله منافع غیر مشروع دولت های بزرگ اند و هم منافع و اهداف خود شان را پیش میبرند که مثال های سوریه، عراق و افغانستان بیان همین واقعیت است.

با در نظر داشت و توضیح فاکت های بالا  برای ما این سوال مطرح میگردد که آیا ما هم در پی دفاع از منافع و حفظ و مصئون سازی منافع ملت و مردم خود باشیم و آنرا واضیحتر در دپلوماسی کشور متبارز سازیم و یا در عقب پروسه های مغلق و نا مکشوف دیگران لنگان برویم.

چیزی که در سیاست خارجی و روابط بین المللی ما در اوضاع  کنونی کمتر ملموس و متبارز است همین مساٌله است که ما چه منافع داریم و چگونه با وضاحت و جراات آنرا در برابر دول که هر کدام خود را  بگونه ذیدخل در مسائل افغانستان میدانند، مطرح نمائیم. سیاست خارجی دولت و حکومت افغانستان " آنچه احساس میگردد " در یک حلقه خیلی ها محدود و قابل اعتماد برای خارجیان" تعین میگردد و آنهم در قضایای که " دیگران"  آنرا قبلاٌ چوکات بندی نموده اند ، بدین مفهوم که حکومت و رهبری افغانستان  ( در حلقه محدود) فقط در عقب  این سیاست ها باید بجنبند.

 سیاست خارجی یک کشور و مهارت های کاری  و دپلوماسی مسلکی بیان این امر است که مسئولین امور و بخصوص شخصیت اول دولت و سائر شخصیت های کلیدی دولتی در کدام حد منافع ملی، حاکمیت دولتی و مشروعیت قانونی خود را در خارج از کشور تمثیل میکند. به مفهموم  دیگر آنان نماینده گی یک دولت " با اراده مستقل"  و دارای " منافع ملی کشور متبوع"  خود را تمثیل میکند. یکی از اضرار پالیسی سازی " در حلقه کوچک" در آن است که چنین اگر اکت ها و یا برامد های سیاسی در سیاست خارجی  بدون استفاده و بکار گیری  مهارت ، تجربه کاری ، مشوره های گروپ های مسلکی و متخصص عرصه های محتلف و دپلومات های ورزیده همان بخش صورت گیرد ، نمیتواند با مهارت های دپلوماتیک به پیش برده شوند. متاٌسفانه با آنکه وزارت امور خارجه افغانستان تعداد زیاد از دپلومات های با تجربه و کار کشته را در اختیار دارد، برآمد های رئیس دولت این احساس را به وجود میآورد که احتمالاٌ  وی  بیشتر پیشبرنده پالیسی های گنگ است که گویا نسخه های آن  قبلاٌ نوشته شده اند ویا احتمالاٌ نزدیکترین مشوره دهنده گان سیا ست خارجی اش افراد اند که خود تعلقات و روابط دارند که در آن مساٌله موقعیت دولت افغانستان بحیث یک دولت مستقل و کامل الحقوق و دارنده حاکمیت ملی در درجه مقدم قرار ندارد.

متاٌسفانه دستگاه دولتی کنونی در سیاست خارجی پیش گیر و اثر گذار به نظر نمیرسد بلکه تعقیب کننده سیاست های گنگ و نا مکشوف اند که میتوان استقلال عمل و سیاست خارجی افغانستان را بحیث یک دولت دارای حاکمیت ملی و تمامیت ارضی مورد سوال قرار داد. اگر رئیس دولت افغانستان یعنی شخص اول دولت برای ملاقات با یک رئیس ستاد مشترک نیر های مسلح پاکستان در کشور سومی فرا خوانده میشود، در حالیکه افغانستان هم در عین موقعیت دپلوماتیک وزیر دفاع ، یک مشاور ارشد امنیت ملی و یا یک لوی درستیز قوای مسلح را دارد تا با چنین همتا خود ملاقات نماید، چه برداشت و نتیجه گیری دیگری را بجز از عدم استقلال و اراده رهبری دولت از این فکت نمود.

یکی ازمفاهیم و اصطلاحات  که همیشه در پالیسی خارجی افغانستان بکار برده شده است و هنوز استفاده میشود، اصطلاح " روابط برادرانه" است. این اصطلاح را اگر در شرایط در نظر بگیریم که عملاٌ دولت و ملت افغانستان که قربانی اهداف بعضی  از دول خارجی از جمله پاکستان و ایران ، تعداد دول عربی و دول دیگر خارجی است که آنها  پیوسته در بدست آوردن صرفاٌ هداف و منافع خود اند و بخاطرآن در قضیه افغانستان خود را ذیدخل میدانند ، مداخله میکنند، سرمایه گذاری سیاسی میکنند و بلاخره در تضاد با اصل مشروعیت منافع عمل میکنند، تا کدام زمان ما باز هم روی روابط برادرانه تاکید نمائیم. از نظر نویسنده سیاست خارجی افغانستان و مجریان سیاست خارجی که  موقف مستقلانه و منافع مشروع دولت و مردم افغانستان ، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی  کشور را تمثیل میکنند، باید دیگر با اصطلاح " روابط برادرانه" وداع نمایند.  در ارتباط  تعین موقف و پالیسی خارجی با پاکستان و ایران نویسنده به این عقیده است که ما ملت های جدا از هم با سر زمین های جدا و منافع متفاوت هستیم. با آنکه در زبان و مذهب نقاط مشترک ( میان دو ملت) داریم ولی دو ملت هم درای آن روان اجتماعی مشابه نسیستند که ما از دو برادر یاد نمایم که در یک نظام خانواده بزرگ شده اند. ما با دو ملت مواجه نیستیم ولی با دو دولت و دو پالیسی مواجه هستیم که آنان برای مربوط به خارجیها هستند و آنها فقط در پی بدست آوردن و حفظ منافع خود شان هستند و منافع خود را با  زیر پا کردن " حسن همجواری " و مداخله با انواع و وسایل گوناگون  میخواهند تضمین نمایند. در برنامه تلویزیونی " جرگه" که چندی قبل با شرکت جناب امر الله صالح و جناب حنیف اتمر  از جانب افغانی و جنرال حمید گل رئیس قبلی استخبارات پاکستان از جانب دیگر براه اندازی گردیده بود ، این جنرال که حیای حضور را در نظر نگرفته میگوید " افغانستان و پاکستان مانند دو برادر است که در یک خانه زنده گی میکند ، یکی در اطاق خواب دیگری در خانه نشینمن!!!" او نمیخواهد اعتراف کند که هیچ گاهی ما در زیر یک سقف قرارگرفته نمیتوانیم. ما دو ملت، دو سر زمین و دو کلتور داریم، تنها داشتن اعتقادات اسلامی مفهموم داشتن کلتور مشترک را نمیدهد. ما در طول سالهای بعد از به وجود آمدن دولت نظامی پاکستان در عوض یک دولت " دوست و برادر عنعنوی" ما یک  " دشمن عنعنوی و دسیسه گر"  را در هم سرحدی خود داشته ایم. حالا هم  به دولت و حکومت پاکستان متعلق است تا با حسن نیت ، به تعهدات حسن همجواری بر بنیاد مناع مشروع ، حقوق مساوی و روابط دوستانه و صادقانه خود پابند باشد و آنرا در عمل تثبیت نماید.

احساس روابط برادری که در همه دوره های جنگ های سی ساله به تجربه گرفته شده اند، از ما ( حکومت های ما) قربانی و ازدیگران برد و تضمین منافع خود شان بوده است. در دوره های مختلفه سی و پنج ساله جنگ همه " برادران" به ما سلاح و پول دادند با تضمین اینکه  ما خواست های آنان را در کشور خود عملی سازیم، خون بریزیم، سر ببریم، ترور و قتل طفل، زن، پیر و جوان نمائیم، به خواست و دستور آنانکه " روابط برادرانه"  داریم.

نویسنده مرتبط با سیاست  خارجی و تطبیق آن بدین عقیده است که انتخاب یک سیاست خارجی و موقف مستقل و متکی بر منافع ( مشروع) دولت و مردم افغانستان توسط  حاکمان مستقل ، بر اساس اراده ملت و مردم مستقل، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان تمثیل شده میتواند  که با غرور ملی یک وجب از منافع ملت و مردم عقب نروند. این سیاست بدون شک با  رهبران حیله گر ، سیاست های فریبکارانه ، معاملات عقب پرده ضد منافع ملی در تقابل قرار دارد.

( پایان قسمت چهارم )

 سیاسی ـ بامداد۱۳/۱ـ ۲۱۰۸

دموکراسی و ریسک سخن گفتن

« ...اگر شما برای مدت درازهشت، نُه ماه برشبکه رده بندی شده الکترونیکی دست ازاد داشته باشید و در ان چیزهایی را ببینید که از تصورتان بیرون باشند و ان چیزها بایست به اگاهی همگانی مردم رسانیده  و نه در اتاق‌ های تاریک در واشنگتن دی سی نگهداری شوند پس چه کار میکردید ؟ »

این سخنان برادلی مینینگ بریدمن ارتش ایالات متحده امریکا است که بروز۳۰ جولای سال روان در محکمه نطامی فورت مید ابرازنمود و امروز ۲۱ اگست دادگاه دیگر نظامی در باره اش حکم خود را صادر مینماید.اوهمان افسرجوانی است که سه سال پیش صد ها هزار سند محرم اردوی ایالات متحده امریکا  بشمول ۹۲ هزارسند درباره جنگ درافغانستان و چهار صد هزارسند نطامی مخفی در باره جنگ عراق را به فوروم افشا گر « ویکی لیکس » سپرد .جهانیان با خواندن متون سری و دیدن ویدیو های تکاندهنده جنگی در انترنیت ، به ویژه مشاهده عملیات دو چرخبال نطامی ایالات متحده امریکا در کشتارمردمان غیر نطامی در عراق به تبهکاری های جنگ و وحشت ناشی از ان اشنا شدند .

اکنون مقامات ایالات متحده امریکا  برادلی مینینگ ۲۵ ساله را به پای میز محاکمه کشا نیده و این داد گاه او را در نُزده مورد از اتهامات بیست و یک گانه ملزم میشمارد .جزای تعین شده که اعلام خواهد شد احتمالا بیش از صد سال زندان خواهد بود .نیروهای دموکراتیک ، سازمانهای حقوق بشر و نهاد های رسانه یی چنین حکم شدید را نشانه ای از تلاش‌های ایالات متحده امریکا میدانند تا با ترسانیدن دگر اندیشان از انتشار واقعیت‌های بیشتر درباره کردارهای سازمان های استخباراتی انکشور جلوگیری نماید .« اتحادیه ازادی مدنی امریکا » میگوید که واگذاری اطلاعات به رسانه‌ ها برای اگاهی همه مردم نباید بمثابه فعالیت‌های جاسوسی مورد پیگرد عدلی قرار گیرد . همچنان اتحادیه ژورنالیستی « گزارشگران بدون مرز » تصامیم محکمه نطامی ایالات متحده امریکا را « نمونه وار » و « خطرناک»خوانده است .کریستیان میهاررییس این نهاد فعالیت‌های شجاعانه برادلی مینینگ و ادوارد سنودن را برای اگاهی جهان و بر اورده سازی رسالت ژورنالیزم ضروری دانسته و خواهان حفاطت قانونی ان‌ها گردیده است .وی یاد اور شد که پیگرد ژورنالیست ها و افشا کننده گان اطلاعات مخفی در ایالات متحده امریکا در زمان ریاست جمهوری بارک اوباما « ابعاد نگران کننده ای » را بخود گرفته است . متاسفانه پس از سپتامبر ۲۰۰۱ ترسایی بسا از ساختار ها و میکانیزم های تامین حقوق بشر در ایالات متحده امریکا فرو پاشیده شده‌اند . وزارت حفاطت میهن این کشور از منطقی پیروی میکند که بطور فزاینده خطوط پارانوئیدی را بخود میگیرد .بودیجه « اژانس امنیت ملی » چنان افزایش یافته که کران تا کران انرا کسی نمیداند .همین اکنون تنها برای ساختمان دستگاه‌های ذخیره « داده‌ها » در بیابان « اوتا » در حدود دو میلیارد دالر مد نطر گرفته شده و برای سرد نگهداشتن سخت‌افزار های ان روزانه به شش میلیون لیتر آب و مقدارانرژی بیش از۶۵ میگاوات ضرورت  است . « کلوپ  پنج چشم » یا اتحاد سازمان های استخباراتی ایالات متحده امریکا ، بریتانیا و دوستان شان دارای شبکه کارازموده و مدرنی اند که سیگنال های رادیویی و شبکه‌های الکترونیکی رادرهمه جا کنترول و نطارت میکند .یکی از اصول عملکرد آن امتناع مطلق از ارایه معلومات در باره عملیات ، شیوه‌ها و ظرفیت های آنست . شهروندان هیچگاهی ازچگونگی فعالیت‌های سازمان های استخباراتی اگاهی و تصور درست بدست نمی اورند ، ولی خود به طور همه جانبه در نطارت آن‌ها قراردارند .روزنامه گاردین در شماره مورخ ۳۱ جولای ۲۰۱۳ ترسایی خود از قول ادوارد سنودن نوشت که با برنامه « ایکس کی اسکور » هر کارمند « اژانس امنیت ملی » ایالات متحده امریکا میتواند به « بانک بزرگ داده‌های »  این اژانس مراجعه نموده ، نام ، ادرس ایمل ، شماره های تلیفون ، مکالمات و … را بدون کدام اجازه ای بدست اورد .این  اختیارات نا محدود و ازادی عمل‌کرد سازمان های امنیتی مایه نگرانی همگانی گردیده و اصول و ارزش‌های چون ازادی ، دموکراسی و مصوونیت فردی و به ویژه « حفاطت داده‌های شخصی » را در میانگاه توجه جهانیان قرار داده است. ژورنالیست های که پیشامد حکو مت ایالات متحده امریکا را دربرابر برادلی مینینگ ، ادوارد سنودن و جولیان اسانژ نکوهش کرده‌اند،  باوردارند که  این کشور با چنین رویه ای در برابر هواداران آزادی و حقوق بشردیگر نمیتواند مبارز راه « حق ازادی » باشد .

ازادی ، دموکراسی و حق داشتن  مصوونیت در زنده گی شخصی و اجتماعی مو ضوعاتی اند که در این روز ها بار دیگر به گفتمان گرفته شده‌اند و در شرایط کنونی تعریف نوینی میخواهند .

بامداد در زمینه  این گفتمان ، نگارشی از گیرالد پاسلت استاد دانشگاه ویانا را میاورد که ازادی بیان و رابطه تنگاتنگ ان را با دموکراسی از زوایای تاریخی و فلسفی به نگرش میگیرد .امید واریم که این کنگاش دستینه ای باشد برای شناخت بهتر .( بامداد )

 

دموکراسی و ریسک سخن گفتن

 

نویسنده : گیرالد پاسلت ، استاد انستیتوت فلسفه در دانشگاه ویانا

برگرداننده : بامیک

جریان محاکمه نظامی برادلی مینینگ برید من اردوی ایالات متحده امریکا در فورت مید با صدور حکمی بپایان رسید .این حکم بنا بر خصلت نمونه وی و تادیبی خود برای موارد مشابه چون قضیه ادوارد سنودن و موقف ایالات متحده امریکا در برابر حق ازادی بیان ، دریافت اطلاعات وحفا ظت حریم شخصی دارای اهمیت زیاد است .اگر مساله را از نزدیک بنگریم و پرسش های را در نظر گیریم که برای فهم ما از دموکراسی مطرح اند  پس باید فیلسو ف و مورخ فرانسوی میشل فوکو را به یاد اوریم .نگرش پروفیسور فوکو که در سال ۱۹۸۴ ترسایی چشم از جهان پوشید و سالها در کالج ده فرانس تاریخ سیستم‌ های فکری را درس میداد با کردار برادلی مینینگ این افسر بیست و پنج ساله امریکایی رابطه تنگاتنگ دارد ؛ زیرا این پروفیسور پژوهشگر پراتیک راستگویی را در سخنرانی‌های خود بر اساس مفهوم یونانی کلمه « پارهیزیا » بیان نموده و ان مقوله را تکامل بخشیده است .با در نظرداشت وجه تسمیه این  واژه ،«پارهیزیا » بمعنای گفتن همه چیز است .زمانیکه کلمه « پارهیزیا » بکار گرفته می‌شود منظور آنست که شهروند ازاد  به شکل مستقیم ، بلاواسطه ، بدون حاشیه روی و بدون مراعات جانب مقابل حقیقت را ابراز میدارد .البته « پارهیزیا » افزون بر معنای مثبت دارای مفهوم منفی نیزاست .هر گاه « پارهیزیا » افاده همه چیز بدون ملاحظه و تفکیک و درنظرداشت محدودیت انچنانیکه درذهن خطورکنند باشد ، پس در این صورت خطر جدی وجود دارد که « پارهیزیا » به چرند گویی مبدل گردد . این دو سویی معنای « پارهیزیا » است که ظاهرد برادلی مینینگ و ادوارد سنودن را در نزد همگان از یک سو به  قهرمانان ، پیام آوران شجاع ، فعالین سیاسی و شهروندان اگاه و از سوی دیگر به خاینین ، چرند گویان بی وطن و فاعلین بد اخلاق که تنها منافع شخصی خود را مد نظر میگیرند مبدل کرده است .این دو گانگی « پارهیزیا » در واقعیت تناقض اساسی دموکراسی میباشد . پروفیسور فوکو بار بار تاکید مینمود که « پارهیزیا » در گام نخست و بنیادین یک مفهوم سیاسی است ؛ زیرا دموکراسی به طور انفکاک نا پذیر با حق سخن گفتن و بیان واقعیت رابطه دارد .هرگاه همه اشخاص حق داشته باشند تا همه چیز ممکن و هر انچه را که تصور کرده میتوانند ( ولو که برای دمو کراسی خطر ناک باشد ) بگویند پس دموکراسی خود با تهدید جدی مواجه میگردد .از همین جاست که یونانی های کهن ضرورت تفکیک و تمیز میان دو شکل « پارهیزیا » را احساس و آنرا به خوب و بد ، به درست و نا درست ، به واقعی و چرند گونه تقسیم نموده اند . پارهیزیا  نیک بمثابه نحوه گفتار حقیقت گرا شکلی از « انتقاد » است که از پایین به بالا در برابر قدرتمندان ابرازمیگردد و گوینده گان با شهامت واقعیت را به صورت عریان و بی پرده به جانب مقابل خود میگویند .البته این کارعاری ازخطر نیست.واقعاً راستگویان ( پارهیزیست ها ) این خطر را به جان میخرند. قیمتی که ان‌ها در برابر جراات خود در موارد استثنایی می پردازند کمتر ازمرگ نیست .این امر در همسانی با تفکر فوکو هسته و جوهر پارهیزیا را میسازد و انکه از حق « پارهیزیا » بهره میگیرد این مهم را بخاطر نادانی ، ساده لوحی و یا بیباکی انجام نمیدهد ، بلکه او توسل به « پارهیزیا » را بمثابه مکلفیت خود میداند تا دیگران را هوشدار دهد و یا به ان‌ها یاری رساند .

در همه حال « پارهیزیا » شهامت دو گانه میخواهد ، هم از سوی سخن گو و هم از سوی کسی که سخن متوجه اوست .همچنان « پارهیزیا » به کار کرد دو گانه نیازدارد ؛ یکی وظیفه دشوار ابراز حقیقت و دیگری امر دشوار پذیرفتن حقیقت ، شناخت ان و استخراج پرنسیپ های از ان برای اتخاذ رفتار شایسته.اگر همه بازیگران مقرارت بازی پارهیزیتیک را بپذیرند ؛ در انصورت این امر دستاوردی نه تنها برای خود آن‌ها بلکه برای دموکراسی نیز خواهد بود.زیرا چنانچه دیده می‌شود کسانی که « حاکم » اند و قدرت را در دست دارند با کمبود حقیقت وکسانی که حقیقت را میدانند با کمبود قدرت مواجه اند .اگر قدرتمند ها که حقیقت متوجه ان‌ها است پیشنهاد ارایه شده را رد نمایند و شهامتی را در امر پذیرش بر ایند ازار ‌دهنده انتقاد از خود نشان ندهند در انصورت بازی « پارهیزیا » با دگرگونی راجستری روبرو گردیده و از بایگان زبانی به راجستر خشونت گذار مینماید . این خشونت بیشتر از سوی کسانی صورت میگیرد که حقیقت گویی درچهره هوشدارانتقادی روی به ان‌ها دارد و ان‌ها را حقیقت ابراز شده ازار میدهد . در ایالات متحده امریکا حقیقت گویی ( انتشار اطلاعات نطامی ) متوجه افکار عامه نیست ؛ چونکه مردم افشای اسناد سری را تنها بمثابه اطلاعات شفاف تلقی مینمایند .اما ادرس واقعی اطلاعات فاش شده حکومت و نظامیان این کشور است که تنها برای ان‌ها این حقیقت تخریش کننده است .برای شناخت این حقیقت و اصل ناشی از ان برای حکومت داری خوب باید مقامات ایالات متحده امریکا جرات نشان دهند و حقیقت را پذیرا شوند ؛ شجاعتی که ان‌ها تا اکنون تبارز نداده‌اند در حالیکه برادلی مینینگ و ادوارد سنودن انرا درگفتار و عمل به اثبات رسانیده اند .

مو جز اینکه : اکنون تنها آنانی مجازات می‌شوند که حقیقت را در باره حق تلفی گفته‌اند ، درحالیکه کسانیکه حق را زیرپا کرده‌اند از هرگونه گزند مصوون اند .قضیه مینینگ و سنودن میرساند که در بیان واقعیت نه تنها این دو جان و موجودیت خود ، بلکه ایالات متحده امریکا نیز ادعای دموکراسی خود را به خطرانداخته اند .انچه را که قضایای مینینگ و سنودن به طور اخص روشن میسازند بگفته فیلسوف امریکایی جودیت باتلر توزیع شدیدا نابرابر پریکاریات و اسیب ‌پذیری است .مقامات ایالات متحده امریکا از یکسو همه تلاش را بخرچ میدهند تا اسیب‌پذیری را در جانب خود از راه حقیقت ستیزی و پریکاریات حاکمیت خود تا حد ممکن کاهش دهند، ولی در انسوی دیگر درپی افزودن گزند برای جانب مقابل خود است .این امر روشن میسازد که چرا انتقاد و حمله بر مینینگ ، سنودن و اسانژ کمتر متوجه حقیقت گفته‌های آنها بلکه نشانه گیری ها بیشتر به هویت شخصی و اخلاقی و کامل بودن شخصیت  انهاست .

در این رابطه اتهامات تجاوز جنسی به اسانژ و نقش هویت جنسی مینینگ نمونه‌های گویا اند .سعی براین است که کیفیت شخصی ، اخلاقی و اجتماعی سخنگویان مورد پرسش قرار گیرد تا اعتبار و اهمیت گفته‌های شان زدوده شوند .اگرممکن نباشد تا حقیقت اشکار را مورد سوال قرار داد پس باید این پرسش را در باره گوینده گان آن حقیقت ایجاد نمود.هرگاه نشان داده شود که این گوینده گان ازنگاه اجتماعی ، اخلاقی و سیاسی اصلًا صلاحیت آنرا ندارند تا درباره حقیقت سخن بگویند پس هویت و کامل بودن شخصیت سخن گو با بنیاد حقیقت وی فروپاشیده می‌شود .چنانچه بر میاید این سر نوشت پارهیزیست ها است . ولی با ان هم کارنامه مینینگ و سنودن چنان با اهمیت اند که به گفته باتلر باید صورت میگرفت تا زنده گی سیاسی و اجتماعی دگرگون و راه نجات دموکراسی هموار گردند .

 

 

برگرفته  ازروزنامه استاندارد ، اگست ۲۰۱۳


سیاسی ـ بامداد۱۳/۲ـ ۲۱۰۸

 

 

دافغانستان دخپلواکۍ غورزنګ ته لنډه کتنه

 

د داکترحبیب منګل لیکنه

د زمري ۲۸ دافغانستان دخپلواکۍ ورځ ده .دنن  ۹۴کاله  دمخه دافغانستان آزادئ خوښونکو  خلکو  دخپلواکئ لپاره د اوږده سرښندونکي جد وجهد وروسته دهیواد  د آزادئ ، مشروطیت او تجدد دغورزنګ  د قهرمانانه مبارزې په دوام او د غازي شاه امانالله خان په مشرئ د بریتانیی څخه  د افغانستان  سیاسی خپلواکئ اعلان  او د افغان- انګلیس په دریمه جګړه کی ترلاسه کړه  او دآسیا په زړه کي يي  د خپلواک او آزاد افغانستان بیرغ بیا او چت کړ .زه په خپل وار د هرڅه نه وړاندي  ددې دویاړه ډکې تاریخي اوملي ورځې او جشن په مناسب افغان وطن پال ، آزادی غوښتونکي او آزادي خوښونکي ،میړني او سرلوړي ولس ته د زړه له کومي مبارکي وړاندې کوم  اودګران افغانستان د تل پاتې خپلواکې او آزادی په وياړه ډکه مبارزه کې  دافغان ولس تلپاتې برلیتوب غواړم .

دخپلواکئ  پس منظر

زمونږ ګران هیواد افغانستان ،لرِغونۍ تاریخ او زوړ تمدن لری .دغی خاورې ته د لرغونو تمدنونو د زیږیدو او د ودې ټاټوبۍ او زانګو وایې . پدی خاوره کې ستر فرهنګونه را منځته شوي ، سره یو ځاي شوي اوغوړیدلئ دي . دهمدې خاورې نه د« نیک پندار ، نیک ګفتار اونیک کردار »غږ را پورته  شویدئ او ددې ځايه دعلم اوفلسفې َ، ریاضئ ، نجوم ،طبابت ، عرفان ، هنر او ادب مشالونو او سرغندویان را پورته  شویدي .   

  افغانستان ته دآسیا زړه،د سوداګرۍ څلورلاره ،او داستعمار ګرو او پراختیا غوښتونکو ځواکونو ګذرګاه او پامیر ته یی د دنیا بام واېې . د  وریشمو لاره دهمدغې خاورې تیره شویده ، اونړیوال پراختیا غوښتونکي ، استعمارې او غارت ګرو ځواکونو د طلاي مرغه ((هند)) د ترلاسه کولو لپاره َاو په منځنۍآسیا  ،عربي بحیرې اوپه فارس باندې د اقتصادی ، سیاسي او فرهنګي  تسلط  په هدف دهمدی خاوري د لاندې کولو  او همدې ستراتیژیک معبر د کنترول  پر سر د یو بل  سره ډغرې وهلئ اوجنګیدلي دي اود دغو استعماري اواستیلاګرو ځواکونو له جملې ، ځينو په همدې خاوره کې ماته خوړلې ده او امپراتوری ېې همدلته خاوري  او ختم  شویدي ،نو ځکه افغانستان  ته«د زبرځواکونو هديره» هموایی ، او دافغانستان دغه مهم جيو پوليتيک ، جيو ستراتيژيک او جيو ايکونوميک موقعیت ، ددې هیواد د اوسیدونکوپه ملي او سیاسي برخه لیک او  پرمختګ او برعکس وروسته پاتې والي کې تل پاتې ،عمده او ټاکونکۍ رول درلودلۍ او اوس ېې هم لري .  

دافغانستان اوسیدونکې،په وطن مین اومیړني ، شریف اونجیب خلک دي. خپلواکي اوآزادي د بلهرڅه نه ورته ګرانه ده اودهغه د ترلاسه کولو اوساتلولپاره تل جڼګیدلئ دي  او بې سارې قرباني ورکړېده  او به دې لاره کې مبارزه او جد وجهد د افغان ولسملي ځانګړتيا او ټول تاریخ تشکیلوي .  نوځکه افغانستان ته دآزادۍ او خپلواکۍ دغورځنګونو د غلیان نقطه اوافغانانو ته د ملی آزادي بښونکوغورځنګونوسرغندویان وايي. نوکه دا ولس ځان وپيژني او په خپله ګټه پوه او  یو موټئ شي ، د دېتوان لري چه دآسیا په زړه کې یو پیاوړي دولت  اویوهپرمختللي او غوړیدلی هیواد را منځته کړي .    

د افغانستان خلکو  دهمدي ځواک په درلودلو او د خپلواکئ او آزادی لپاره د اوږده  او سرشندونکي جدوجهد او بي ساري قربانیو په دوام په۱٧۴۷ میلادي کی د دراني احمدشاه  ترمشرۍ لاندي چه وروسته په باباملقب شو، خپلواک ملې دولت او حاکمیت رامنځته کړ ، کوم چه په ډیره لنډه موده کې په یوه ستره امپراطورۍ بدل شو، چه د مشهد نه تر کشمیره او دډهلي اود امو دسیند نه  ترعربي بحیرې، په یوه ستره ساحه باندی حاکمیت ترلاسه کړ . خو دغې امپراطورۍ ډیر دوام ونه کړ، او د احمدشاه بابا دمرګ نه وروسته دده  داخلافو ترمنځ د واک  پر سر د درباری اختلافونو او قبیلوي دشمنيو ، انارشئ او کورنيوجګړو، ملوک الطوایفې نظام  او همدا ډول د غرب  او شرق  له خوا د بهرنیو یرغلونو او لاس وهنوله کبله له منځه لاړه .

دخپلواکۍ بیا ترلاسه کول

سره له دې چه افغانستان  د۱۸ پیړئ په پای کې د اروپايي استعماري ځواکونو د مقابلې او رقابت په ډګر بدل شو او «سترې لوبې » په دوران کی يېدخاورې ځنې برخې له هرې خوا قیچي او پرې شوې، خپلواکي  ېې له لاسه ورکړه او په مستعمره او نیمه مستعمره هیواد بدل شو اود اوسنی نقشې شکل ېیغوره کړ ، وران او ویجاړ شو او دنړیوال  پرمختګ دکاروان څخه وروسته پاتی شو. خو مبارزې دوام وموند او افغانستان ملت د غازي شاه امان الله خان د افغان ځوانانو دمشروطه غو ښتونکي او تجدد پلوه ملي  غورځنګ په ملاتړ واک ترلاسه کړ او د  ۱۲۹۸ لمریز د دلوې په میاشت کي د افغانستان خپلواکئ اعلان کړه  او د عید ګاه  په جومات کی ېې یوې ستري تاریخی غونډې ته دافغانستان دخپلواکئ داعلان په ترڅ کې دخپل حکومت دپروګرام اساسی ټکی پدې ډول وړاندې کړل « د افغانستان  دولت ،دنړۍ د نورو خپلواکو  قدرتونو په شان د هیواد  دننه اوبهر باید آزاد او خپلواکوي ، دافغانستان ملت دهیواد  دننه کامله آزادي لري او دهر ډول تیري او ظلم نه محفوظ دي اوخلک یوازې د قانون اطاعت باید وکړی اوبس . اجباري کار اوبیګار په ټولوبرخو کې منعاولغوه دی . زمونږ حکومت به په افغانستان کې اصلاحات راولي چه زمونږ ملت او مملکت وکولاي شي دنړۍ د متمدنو ملتونو په منځ کې مناسب ځای او مقام ترلاسه کړي .زه به دهیواد په چارو کې مشوره دخپل کار او حکم لارښود وګرځوم...»

پدې ډول دافغانستان آزادی ِغو ښتونکو خلکو اوملي اومترقی ځواکونو  دافغان- انګلیس د۱۲۹۸لمریز کال دزمري په ۲۸ دافغان- انګلیس په دریمه جګړه کې دبریالیتوب وروسته د انګریزانو  څخه سیاسیي خپلواکي تر لاسه کړه اودشاه امان الله تر مشرئ لاندې یی دیوه  حاکمیت لرونکي خپلواک او مدرن  ملي او حقوقی دولت تهداب کیښود .  اماني دولت د افغانستان لپاره د(افغان ځوانانو دمشروطیت دغورځنګ) دمرام او د علامه محمودطرزی د فکرونو  څخه په الهام او پیروي لمړي اساسي قانون او ددولت پروګرام  تدوين کړ ،چه دهغه مفاد او اساسي کرښي په لاندې ډولدي  : 

« دافغانستان د تاريخي موجوديت او ملي هويت ساتل او ټينګول ، د ملي حاكميت د اصل تامين او د دولت په چاروکې دولس ګډون ، د هیواد ولي « شهروندۍ » داصل دتسجيل  پر مبنا دهيواد  دټولو اوسيدونکو رسمي برابری تامین او دهیواد والو د اساسی حقونو او آزادیو تامین، د مرکزیت اوپه هيواد کې د وروڼو اوسيدونک وقومونود برابري داصل پر مبنا دهيواد او ملت یوالۍ ،  دتجدد (مدرنیتي) پر اساس پرمختګ او دټولنې هراړخیزه وده  ،دنوې او مدرنې قانون جوړونې پر اساس د سیاسي تاسیساتو، دولتي دندو اوحقوقي سیستم عرفي کول ، د ملي اوردو جوړل او دهيواد دفاعي قابليت لوړول ،او دافغانستان دملي ګټو پر مبنا  د متوازنو  نړیوالو اړیکو  اوخپلواک ملی سیاست پر مخ بیول.»

 پدې ډول د زمري  ٢٨ او د اماني دولت تاسیس دیوه ملي انقلاب په څیر دخپلواک ، آزاد او نوي او مترقی افغانستان دتاریخ لمړئ پاڼه برا نیستل شوه او  د پردیو د تسلط او استبداد څخه  دافغان ولس د ژغورنې او د خپلواکئ او مليواکمنئ ، ملي یوالي ، مشروطيت او دموکراسۍ ، آزادئ ، برابرئ  او دنوې  او  مترقي  ټولنې  ته دتيريدو په لارکې دافغانستان دخلکو دمبارزي او جهد وجهد الهام بښونکئ او د ویاړه ډک پیل شمیرل کیږي .

خپلواکي هغه وخت ارزښت لري چه دفاع او ساتل شي

 لکه چه ځرګنده شوه دافغانستان خلکو او ملي ،مترقي ځواکونو د اوږده جدوجهد او بي ساري قرباني په نتيجه کې  خپلواکۍ او ملی واکمني  ترلاسه کړه او دشاه امان الله ترمشرئ لاندي ېې د لمړي  خپلواک ،مدرن او مترقي دولت اساس کیښود ، خو له بده مرغه دغه ملي او مترقي دولت د هیواد ارتجاعي  کړيو د مخالفت او شرارت له کبله چه دبهر څخه تحریک او ملاتړ کیده  د اصلي عامل په توګه له یوې خوا او ديوه پياوړي مرکزي دولت د ایجاد  او مترقی اصلاحاتو د تحقق او ښې حکومت دارئ په را منځته کولو کې د دولت دپاتې راتلو په وجه له بلې خوا  دوام ونه موند او سقوط ېې وکړ او  دواکتشه (خلا) ، انارشي او کورنۍ جګړه رامنځته شوه.   

  سره له دې  چه دشاه امان الله دحکومت دسقوط نه وروسته رامنځته شوې سیاسیتشې ( خلا) ، انارشی او کورنۍ جګړې  ډیر دوام ونه موند او مرکزی دولت اعاده شو او دیوه حاکمیت لرونکۍ دولت په توګه دافغانستان موقف وساتل شو  . خو نوي حاکمیت  ونه شوای کولای د خپلواکۍ او مشروطیت دغورځنګ اهداف تعقیب کړي ، ملي او مترقی ِغورځنګ وځپل  شو او  هیواد  د اوږدې مودې لپاره د استبدادي اداري لاندئ راغۍ، او په سیاسی اختناق اواقتصادی َ، ټولنیز او فرهنګی رکود کی پاتې شو . 

  خو مبارزې دوام وموند او د تيري میلادي پيړۍ د٦٠-٩٠ کلونو ترمنځ داقتصادی – اجتماعی رشد له امله سیاسی رکود او اختناق مات شوو  او په هیواد کی نوي ملي اومترقي ځواکونو را منځته شول اودخپلواکئ دساتلو او تجدد ،مشروطیت او دموکراسیئ  او  دسیاسی پر مختیا په لارکې مهمې لاسته  راوړنئ ترلاسه شوې . خو له بده مرغه  تاريخ  بياتکرارشو او هیواد  دسړي جګړي په ډګر بدل شو او د ملي دموکراتیکو او مترقی بدلونو په مقابل کې دکورني وسله وال مخالفت  اوشورش په سبب د یوه خپلواک ،آزاد ، دموکراتیک ، پرمختللي او غوړیدلی افغانستان د رامنځته کیدو داعیه بيا دماتې سره مخامخ شوه . او په پاې کې  هيواد  د ۱۹۹۲-۲۰۰۱ کالونو  د ملي تراژیدئ او دواک دخلا  ، انارشئ او کورنئ جګړې له امله  د آزادۍ ، خپلواکۍ، مشروطيت ، دموکراسۍ  اود هیواد د پر مختيا په لارکې دافغان ولس د مبارزې جدوجهد  ټولې لاسته راوړنې تباه شوي  اوهيواد په وروسته پاتې والي محکوم او شاه ته مځنيو پيړيو ته لاړ او دتروريسم  په اډه بدل اوهیر شو.      

اوس په کوم ځاي کي يو ؟  

   افغانستان  اوس هم له بده مرغه  دخپلواکئ ، ملی واکمنئ  او ملی ګټو او ملي امنیت په تامین اوساتلو کېدسترو ګواښونو او ستونځو سره مخامخ دئ .  بهرني فکتورونه  دتیرو په شان بیاد هم زمونږ دهیواد په  جاري وضعیت کی ټاکونکئ ځايلري . او سیمه ایز او نړیوالی قوتونه  چه هریو یی زمونږ به هیواد کې د ځانګړو او متضادو ګټو په لټه کې دي او زمونږ په سیاسی تشکیلاتو کي ځان  سهیم بولی او خپلو  موخو ته د هر ډول وسایلوڅخه کار اخلي دافغانستان خپلواکي او ملی حاکمیت يي دګواښ سره مخامخ او محدود کړئ دئ . زمونږ هیواد ته دولتی تروریسم صدور همداسی دوام لري  او القاعده او افغان تروریستی ډلی دادئ  یوځاې په ټول توان جنګږي او تلاش لري ، څو بیا په افغانستان (دآسیا په زړه )  مسلط شی او په سیمه او نړئ کی خپلې موخو ته  ورسیږي .

پدې ډول افغانان په خپل سیاسی برخه لیک په پوره ډول ندي مسلط شوي او دسیاسی مشروعیت مشکل ندی حل شوی او دواک په جوړښت او دولتی اداره  د قشری ، ارتجاعی  او افراطی کړیو د تسلط  له امله د افغانستان د ملي او مترقی غورزنګ اهداف او دخپلواکئ ، دموکراسئی او دموکراتیک نظام  د استقرار او يوې مدنی ټولنی د ایجاد او د هیواد  د  هراړخیز پرمختګ داعیه همداسې دسترو ګواښونو سره مخامخ ده . 

نو څه بايد وشي  ؟

سره له دي چه  په « نړیوالي کلي » او د ګلوبالیزم او دنړيوال  کيدو، نړيوالو اړيکو د هم سويه کيدو په شرایطو کې او دبشري عامو ارزښتنونو، او دهيواد ونو د متقابلو رواګټو اوباهمي ژوند د اړتياو تاثيراو نفوذ  او بین المللی منل شوو قوانینو او موازینو له مخې د دولتونو حاکمیت او دسياسي نظامونو څرنګوالي دملګرو ملتونو د منشور او دنړیوالو روابطود موازینو تابع دی او قسما محدود شوي . خو اصولا هيڅوک حق نلري چه  ديوه دولت اوهيوادونو خپلواکئ  او د دولتونو دواکمنۍ ( حاکميت ) حق چه مطلق دئ تر پښو لاندي کړي.

  افغانستان د حاکمیت لرونکئ ، خپلواک او آزاد دولت – هیواد په توګه  د دې حق څخه برخوردار دي .  خو افغانستان داحق  دیوه پیاوړي سیاسی حاکمیت  او ملي او دموکراتیک حقوقی دولت  او ملي یوالي د ټینګتیا، پیاوړې  ملي اردو اونظامي – امنيتي دستګاه اوکارا  نظامی رهبری، لوړدفاعي قدرت او تر ټولو عمده د غوړيدلۍ او پیاوړي ملي اقتصاد اومجربي ديپلوماتيکې  دستګاه او په ملي ګټو ولاړې فعالې او اغیز مني ديپلوماسۍ  په صورت کی په عمل کی تامین او  ترلاسه کولئ شی .

  د نړئ  دپیاوړو او پر مختللو دولتونو او هیوادونو او ملتونو تجربو ښودلې چه دافغانستان خلک هغه وخت دا ډول دولت – ملت او هیواد  آرمان ته په عمل کې  رسیدلئ شي چه په روانه ټولنيزه اوسياسي مبارزه کې دهيواد ملي ،دموکرات ، مترقی او دټولیز عدالت پلوي سياسي او ټولنيز ځواکونه، قطعي  بر ياليتوب ترلاسه کړي او په ټولنه او دولت کې د مسلط سياسي جريان په حيث وپيژندل شي .  داځواکونه  په  افغانستان کې  په زياته  اندازه وجود  لري چه باید په یوه واحده وطنی جبهه کی سره يو شي او په مسالمت او قانوني ډول په روانه سیاسی مبارزه کی اغیزمنه برخه واخلی او په سیاسي وضعیت کی دارګانیک حضور د تامین او يو ه دموکراتيک بديلد  رامنځته کولو له لارې  د خپلواک ، آزاد  دموکراتيک ، غوړيدلي ، پر مختللي ، پیاوړي اوسرلوړي افغانستان د جوړولو او یوی دموکراتیکې او مدنې ، مرفه او عادلانه ټولنې دایجاد  تاریخي او ملي داعیی په عملي کولو کې  خپل هوډونه ترسره کړي .

                         

سیاسی ـ بامداد۱۳/۷ـ ۱۹۰۸