گفتمان زنان

 

عمر محسن زاده

در جرگه زنان پیشتاز زنی برخاست و گفت که انگارده ما زنان در همه جا یکی است ، ستم همگون ما را درهمه جهان بهم پیوند میدهد وهمبستگی جهانی ما هم از همین جا سرچشمه میگیرد.

بنگرید ! دراین غرب متمدن که در آن از آزادی و دموکراسی سخن است ستم دو گانه بیداد میکند و خشونت در برابر زنان درهمه اشکال آن دیده میشود. ما همانند زنان در دیگرنقاط جهان قربانی بیدادیم .

زنی ازآن دوردست های عقب مانده نمیتوانست باورکند که  زنان کشورهای پیشرفته غرب غمینه های زنده گی او را بشناسند و تجربه های او را داشته  باشند. او با دلتنگی پرسید :

در جاییکه دولت قانون باشد ، قوانین اساسی برابری مرد و زن را تضمین کنند ، پیشرفت اجتماعی شرایط زنده گی را سهل تر ساخته باشد ، جدایی دین و دولت ، اعلامیه حقوق بشر، کنوانسیون حقوق زن رعایت گردند و ده ها نهاد دفاع از حقوق زن و موسسات گوناگون کمک به زن وجود داشته باشند چگونه ممکن است که  خشونت گسترده در برابر زنان پدیدار گردد ؟ 

چگونه میتوان این حقیقت تلخ را باور کرد ؟

زن اولی که اندکی شگفت زده بود پاسخ داد : باور حقایق بر اساس فاکت ها ساده تراست. من در اینجا میتوانم  گزارشی را پیشکش نمایم که همین دو روز پیش آژانس حقوق اساسی اتحادیه اروپا بر پایه پژوهش جهانی و دراز مدت خود  منتشر نموده و در آن تنها در باره خشونت چنین گفته میشود :

ـ ۳۳ در صد همه زنان در بیست و هشت کشور اروپایی که تعداد شان به ۳۷ میلیون نفرمیرسد پس از سن پانزده سالگی مورد خشونت جسمی و یا جنسی قرارگرفته اند .( قربانیان تجاوز جنسی بیش از نُه میلیون زن می باشد )

ـ  ۴۳ در صد زنان شامل همه پرسی ( ۴۲ هزار نفر ) در گذشته و حال از خشونت روانی رنج برده و میبرند .

ـ  ۵۵ در صد زنان به شکلی از اشکال از نگاه جنسی اذیت شده اند و حتا ۷۵ درصد زنان در سطوح رهبری با مزاحمت جنسی روبر اند .

ـ  ۳۳ در صد زنان در کودکی هم خشونت جسمی و جنسی را دیده اند .

ـ ۱۸ در صد زنان از طریق رسانه های اجتماعی نو با تهدید سکسیزم روبرو اند .

این ها تازه ترین آمار اند ؛ البته حقایق پس پرده بازهم تکاندهنده تر میباشند . زن ساده دل که به سختی باور میکرد به هم پهلوی خود سر گوشی کرد و گفت :

من فکر میکردم که زنان در بزرگترین دموکراسی جهان سرنوشت غم انگیز تری دارند . تجاوز جنسی بر زنان و دختران جوان درهند چنان روال عادی بخود گرفته که زنان اقشار پایین اجتماعی به ویژه درروستا ها که دو بر سوم جمیعت این کشور را تشکیل میدهند  بمثابه شکار آزاد مردان کاست بالایی تلقی میگردند . در این کشور پهناور خشونت علیه زنان پیش از تولد شان آغاز می یابد . پدران و مادران بنا بر شرایط اجتماعی با شناخت ازجنسیت اولاد شان به سقط جنین می پردازند . عدم تناسب دموگرافیک میان مرد وزن بازار خرید و فروش دختران و زنان نادار و بی پناه را سخت گرم نگهمیدارد .قربانیان این سیستم وادار به ازدواج جبری میگردند و یا به فحشا و برده گی کشانیده میشوند. دریغا که چانس مقابله با تجاوزکاران عملأ صفر است و ارگان های حراست از قانون خود همکار زورمندان طبقات بالایی اند . زن حرف شنو به علامت تایید سرخود را شورداد و افزود :  هند کشور خطر ناکی برای زنان است ؛ ولی کشور های بد تری نسبت به آن نیز وجود دارد . زن نجواگر  اولی پرسید :

این کشور ها کدام اند ؟

افغانستان ، پاکستان و کانگو . چرا ؟ .... زن هنوز لب به سخن نگشوده بود که  زن تیره رنگی از آنسوی دیگر پا در گفتمان نهاد  و خطاب به سخنرا ن نخست گفت :

من از این ارقام و داده های آژانس اروپایی واقفم و میدانم که در ایالات متحده امریکا نیز هیچگاهی زن در راس دولت نبوده  است. من میدانم که جنبش های زنان ازهمین جا بر خاسته اند و فمینیسم سیاسی  و اجتماعی در غرب تاریخ درازی دارد. ولی من با توهم نظر نیستم . انگاره من و تو یکی نیست . از تو میپرسم که زمانی در پیش روی آیینه قرارمیگیری کی را می بینی ؟ زن سپید چهر پاسخ داد :

یک زن را . اما من با دیدن خود یک زن سیاه را می بینم . دیدی ! برای تو نژادت پنهان است ولی برای من اشکار! هر چند امروزه کسی نمی پذیرد که سیاه و سفید از نگاه بیو لوژیکی متفاوت اند ولی رنگ پوست سپیدت به تو امتیاز اجتماعی بخشیده است. همانطوریکه تبارز جنس خود نمایش قدرت است برای من راسیزم و سکسیزم شمشیر های بالای سر اند. هنوز دیالوگ این دو زن بدرستی آغاز نیافته  بود که زن مسلمانی از آنسوی دیگر صدا بر آورد :

فیمینیسم اسلامی من اگر چه رنگ سیکولار دارد ولی من در پیش آیینه  زن در بند و چادر پوش را میبینم . برمن نه تنها ستم طبقاتی و پدرسالاری بیداد میکند بلکه من ناگزیرم قیودات اجتماعی و دینی را نیز بپذیرم . موقف مرا در اجتماع  دین و سنت های پدر سالانه تعین میکند . هر چند میان اصل تساوی جنس ها در نزد خداوند و دیدگاه های پدر سالاری تقابل تاریخی ادامه دارد ولی بازهم این مناظره ها  پایه  نقش های اختصاصی و و ظایف جنس ها را مشخص و معین میسازد .

مرد رییس ، نفقه دهنده و نماینده خانواده در بیرون است .در صورت اختلاف نظر حرف آخری با او است . مردان نسبت به زنان برترآند و این تنها « فتنه زن » است که مرد و جامعه را به خطر  مواجه میسازد. برای جلو گیری از این فتنه باید چادر بپوشم و در کلیه امور دراطاعت از مرد باشم . میگویند که این ها همه ویژه گی های فر هنگ اسلامی اند و میان حقوق اسلامی که مبدا الهی دارند و حقوق غربی تفاوت های جدی وجود دارد . پس چگونه میتوان تصور کرد که سرنوشت ما یکی است ؟

زنی اعتراف گونه مداخله نمود و افزود :

در جایی خوانده ام که چندی پیش در یکی از دانشگاه های عربستان سعودی دختری جوانی سکته قلبی نمود ولی محافظین به دوکتوران مرد اجازه ندادند تا بکمک اش برسند . آن دانشجوی جوان در آنجا بمرد . زن دیگری گفت که از عدالت اینجایی درآنجا نمیتوان سخن گفت ؛ همین سه چهار هفته پیش در یکی از مجله ها تصاویر زن مسلمانی را دیدم که درگاراج هوتلی در دوبی مورد تجاوز جنسی مرد عربی قرارگرفته بود .این خانم درمانده به پولیس مراجعه نمود ولی بجای داد رسی و غمگساری زندانی گردید و به او گفته شد که باید به تن فروشی اعتراف نموده و همسری این مرد تجاوزکار را بپذیرد ؛ در غیر آن مجازات سنگینی در انتظا رش خواهد بود. زن کهنسالی که نمیتوانست انتظار بکشد خود را شریک گفتمان نموده و از شنیده گی ها خود درجمهوری اسلامی افغانستان حکایت نمود . وی گفت که دراین کشور زنان را زبان ، گوش ، بینی و رخسار می بُرند و دست و پا میشکنند . تجاوز جنسی بر کودک پنجساله تا زن هفتاد ساله دیگر کدام جنایت و گناه بزرگ بشمار نمی آید ؛ دختران و پسرانی که به خواست خود همسر میگزینند به قتل میرسند و چه عجبا که پدردرسنگسار نمودن دختر جوان خود ، خود سهم میگیرد.

زنی که با پاکستان آشنایی داشت هم متذکر گردید که دراین کشوراسلامی مردان قبیله با فیصله بزرگان قبیله به دختران قبایل دیگر تجاوز جنسی گروهی مینمایند و چه بسا مواردی وجود دارند که محاکم رسمی نیز قربانیان را مجازات میکنند .

فمینیست مصری ، مونا الطاوی هم لب به شکایت گشود و گفت :

در بر آمد بهار عرب زنان مصری با پذیرش هر گونه خطر پا بمیدان تحریر گذاشتند ؛ ولی آن تجاوزی که به خانم لارا لوگان ژورنالیست سی بی اس در اینجا صورت گرفت اکنون دامنگیر همه

  زنان مصر است . مرکز حقوق زن در مصر تجاوزات جنسی علیه زنان را « سرطان اجتماعی » دانسته و میگوید که بر اساس مطالعات آنمرکز ۸۳ در صد زنان مصر در اذیت و آزار جنسی بسر میبرند . شهیره امین ژورنالیست شناخته شده مصر می افزاید که در جامعه مصر مردان تسلط دارند  و آنها حق خویش میدانند که زن ها را مزاحمت کنند . هر کسی که میخواهد در این رابطه بیشتر بداند پس باید فلم « قاهره ۶۷۸ » را به تماشا بنشیند . هدی ذکریا پروفیسور علوم سیاسی ـ اجتماعی دانشگاه الزقا زیق همه پرسی را در دهات مصر انجام داده و از روستاییان در برابر پرسشی که اگر ده مرد به دخترانشان تجاوز کنند چه خواهند کرد ؟ چنین پاسخ گرفت : نخست آن دختر را خواهند کشت و سپس تصمیم خواهند گرفت که با تجاوزکاران چه کنند. شرم و عزت در سیستم ارزشی مصری ها جای اول را دارد ، در حالیکه داد و برابری ارزش کاهی را هم ندارد . براساس اندیکس فوروم اقتصادی جهانی در ژنیو تا سال کنونی هیچ کشورعربی نتوانسته با وجود بهارعرب  در میان صد کشور نخست جهان در رابطه با رعایت حقوق زنان قرار گیرد .از جمله ۱۳۵کشور  مصر در ردیف ۱۲۳ ، عربستان در ردیف ۱۳۱ و یمن در ردیف ۱۳۵ قرار دارند .

زن دور اندیشی که دیگر حوصله شنیدن حرف های بیشتر را نداشت بپا خاست که با در نظرداشت این همه ناهمگونی ها و پرابلم های ویژه چه کار باید کرد و رای همگانی برای رهایی زن چه خواهد بود ؟

فمینیست خون گرمی  پیشنهاد نمود تا  از ترکیب فمینیسم سیاسی ، عشق ورزی ( ایروتیک ) ، افتضاح و سکس « بمبی » ساخته و در مبارزه با پدرسالاری بکار گرفته شود . بگو مگو ها زیاد شد تا اینکه دسته ای از زنان با این نظر مخالفت کردند و گفتند :

ریشه های اجتماعی تجاوزات جنسی بر زنان در گام نخست با فقر، بیکاری و نبود چانس های زنده گی پیوند دارد. در بازارکار مردان زنان را رقیب سر سخت خود میپندارند و به همین جهت عرصه زنده گی را در فضای اجتماعی بر آنها تنگ تر میسا زند . تجاوز کاران بیشتر جوانانی اند که کار نداشته و توانایی پرداخت مصارف ازدواج و اساسگذاری خانواده را ندارند. آنها محرومیت خود را با این اعمال جبیره میکنند . زن کتاب خوانده ای این گفته ها را تایید نموده  نتیجه گیری نمود :

آری ! مساله زن و همه انواع ستم علیه زنان بدون توجه به « مساله اجتماعی » حل نخواهد گردید و سیاست و اقتصاد تا زمانی که با داد و پیشرفت اجتماعی  سمت و سو نگیرند به دستآورد های بزرگی در حل تضاد های شدید اجتماعی نایل نخواهد شد.زنان درمبارزه داد خواهانه خود به همبستگی ، اتحاد عمل و یاری رسانی متقابل نیاز دارند و این مبارزه را آنها  با مردان رسالتمند یکجا به پیش خواهند بُرد. درهر جاییکه سیستم سیاسی ـ اجتماعی بخاطر انسان و رفاهیت آن تلاش نماید درآنجا زنان نیز نقش فعالی خواهند داشت . به امریکای لاتین نطر بیافگنید که درآنجا ریاست هفت دولت با اهمیت  را زنان به عهده دارند  و روز تا روز سهم زنان در زنده گی اجتماعی بیشتر میشود .اکثریت این نظر پسندیدند .

زنان پیشتاز گفتمان خود را  سودمند دانستند و قرار گذاشتند تا باردیگر گرد هم آیند.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۲ ـ۰۸۰۳