یـاد وطـن

شـاد خـاطـرازهــوا و یـاد میهـن میکــنم

باغ دل ازیاد نـامش سبزوروشـن میکنـم

کی شــود تـا بـازگـردد گلشن زیبـای دل

سبزوخرم هرطـرف زیبنده وپرموج گـل

غنچه هـای آرزو بشکفـته گردد هــرکجا

یکدلی را پیشه سازیم ازبــرای ملک مـا

اتفــاق  وهمــدلـی آرد ببـار آســوده گـی

محـــو سازد ظلم وبنیـاد جفـا وبـرده گی

تــابـکـی چشـم امـیــدی ازکسانی  داشتـن

ملک را دردسـت دیگـردادن و بگذاشتـن

گربکابـل بگـذری حیران حیران میشویی

حال مردم  بنگری هردم پریشان میشویی

از فضای دود آلودش چه گویم یک سخن  

درمیــان دود خفتـه جــاده و شهــروطــن

کودکانـش زاروابترهـرسـو نالان میروند

صبح تـا شـام ازپی آوردن نــان میــروند

درس وتعلمی نــدانــد ازجفــای روزگــار

کارشاقــه میکند ازصبـح، او تـا شام تـار

فقر بــردوش هزاران هموطن افتاده است

خانه وکاشانۀ خود مردم ازدست داده است

دردل کوه ها نهفته ثــروتـی بی پــا و سـر

لیک ملت گشتــه خــوارونتــوان  ودربــدر

دزدی و قــاچــاق گشتــه پیشه غـارتگـران  

فتنه آشوب اند، هریک تـا ربـایند نـقد جان

اهـل میهــن درهــراسند هــرکجـا ازانتحار

ازوجــــود دشمنــــان وازربـــودن بـاربـار

قصــر شـدادیـست او را لیک ازحـال وطن

بـی خبــرافتــاده آن غـارتگــر پــرورده تن

تــابــدل دارم «عزیزه» رنج میهـن بیشمـار

راحـت و آســوده گی را آرزو هــرگــزمـدار

  
(عزیزه عنایت )

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۷ ـ ۰۵۰۱

گزارشی از کنفرانس پژوهشی « منع خشونت عليه زنان »

 

انجمن همبسته گی زنان افغان شهر آيندهوفن  در کار مشترک با اتحاديه انجمن های افغان ها در هالند به تاريخ ۲۷ نوامبر ۲۰۱۵ ترسایی کنفرانس پژوهشی يک روزه را به مناسبت روز جهانی منع خشونت عليه زنان سازماندهی نمود.
هدف از برگذاری آن، دريافت راه های بيرون رفت و ارزيابی انگيزه های وضعيت ناگوار زن و موقف اجتماعی آنها در هالند و سرزمين های ديگر بود.
در کارکنفرانس بيش تر از ۱۲۰ تن زنان، مردان، فرستاده گان نهاد های فرهنگی و کلتوری از شهرها و کشورهای مختلف اروپايی ، نهاد های هالندی، افغانی و معاون شهردار شهر آيندهوفن اشتراک ورزيده بود.
پروگرام در سه بخش تنظيم گرديده ، که هر بخش آن از مزيت خاص و جالب خود برخوردار بود.
کنفرانس ساعت ۱۵:۰۰ با گرداننده گی دوچهره جوان سودابه وفا و هوسی توده يی با سخنان افتتاحيه بانو سيده طلوع مسوول انجمن همبسته گی زنان افغان در شهر آيندهوفن رسماً آغاز بکار نمود.
خانم سيده طلوع در نخست از اشتراک و تشريف آوری همه دوستان تشکری نموده و در مورد انگيزه به راه انداختن کنفرانس متذکره ، تاريخچه به وجود آمدن خشونت عليه زنان و همچنان در لابلای صحبت خويش از کارکرد ها و فعاليت های انجمن همبسته گی زنان افغان معلومات ارايه داشتند که با استقبال حاضرين مواجه گرديد.
صحبت کننده دومی ناهيد صديق علومی سکرتر مسوول اتحاديه انجمن های افغان ها در هالند بود که در رابطه به ريشه های خشونت عليه زنان پرداخت ، و گفت: سوال در اينجاست که چه ميتوان کرد تا خشونت عليه زنان را کاهش داد.
وی فاکت ها وعوامل خشونت مانند: ريشه های مذهبی خشونت، حکومتداری ناسالم ، ارتقای سطح آگاهی خود زنان، آگاه سازی مردان از حقوق حقه زنان ، که همان رعايت حقوق زنان، احترام به کرامت و حيثت انسانی آنها را در برمي گيرد  را بر شمرد ويادآور شد.

صحبت کننده ديگر داکتر فهيمه پوپل مسوول نهاد زنان درشهر weesp امستردام بود که با آمار و ارقام خشونت عليه زنان را به بررسی گرفت . وی به ادامه گفت: « انسان بايد خجالت بکشد که در همه کلتور ها وهمه کشور ها دختران و زنان را مورد خشونت روحی وجسمی قرار ميدهند، و از وضعيت نامساعد و بد زنان افغان در زمان طالبان و الی اکنون که کشورهای خارجی آنجا حضور دارند، ولی بهبود قابل لمس در وضعيت زنان رخ نداده ياد کرد، زيرا کار بنيادی برای بهبود وضعيت تعليمی، تحصيلی و صحی آنها نه شده است .
داکتر فهيمه پوپل  نظر به امار دست داشته گفت: « خشونت عليه زنان، لت و کوب ، روز تا روز ابعاد گسترده تر را به خود مي گيرد، که هم دولت و هم قوای خارجی در افغانستان مسووليت آنرا بدوش خواهند داشت.».
صحبت کننده ديگر محترم عزت عزيزی کواردیناتور(coordinator) کمیته مهاجرین شمال غرب هالند از الکمار هالند بود، وی بيان داشت که خشونت نه تنها جسمی است بلکه به همان اندازه روانی نيز مي باشد، و از انواع قتل ها، به شمول قتل های ناموسی و دلايل آن به شکل فشرده معلومات ارايه داشتند.

بخش دوم اختصاص يافته بود به بحث آزاد تحت عناوين ذيل:
- چطور ميتوانيم خشونت عليه زنان را توقف دهيم؟
- آيا در هالند ازدواج های اجباری واقع شده؟
- آيا مرد ها نيز مورد خشونت واقع ميشوند؟
در بخش مناظره آزاد که یکی از قسمت های دلچسپ برنامه بود که در حدود ۳۰ تن از شرکت کننده گان در آن سهم فعال گرفتند و در یک فضای دو ستانه به بحث پرداختند که آنها عبارت اند از: محترمه سهیلا زحمت ،محترم انوری ، محترمه پرنیان و محترم اسحق زی، محترمه عزیزه عنایت، محترمه فوزیه شریف ، محترمه ستوری احمدی، محترمه سانگه صدیقی و محترم عبدالرزاق طلوع . قابل یاد آوری است نظريات حاضرين توسط خانم ناهيد صديق علومی سکرترمسوول اتحاديه جمعبندی و توضحات فشرده ارايه گرديد.
در لابلای برنامه ، گروه موسيقی هالندی بنام « lopend Vuurtjes » پارچه ها ی زيبا را با گيتار و نمایشنامه اجرا نمودند، که با استقبال گرم حاضرين استقبال گرديد.
وقفه يی برای صرف غذا و تفريح اختصاص داده شده بود.


بخش سوم شامل سخنرانی های مختلف ، که از قبل ثبت نام نموده بودند، صورت گرفت.
- صحبت کننده ديگر محترم سيد ضيا الدين قطبی نويسنده مستعد کشور از ماستریخت هالند بود، که پيرامون قتل فرخنده و آسيب های ناشی از قوانين اسلامی را يادآوری وگفت: « يگانه انگيزه قتل فجيع فرخنده وخشونت عليه زن در افغانستان همان بی تفاوتی دولت، بي سوادی وعدم بازخواست ارگان های امنيتی بوده است».
- خانم عزيزه عنايت ، شاعر توانا ، ازشهر تلبورخ هالند سروده زيبايی در مورد خشونت عليه زنان را به خوانش گرفته که مورد استقبال حاضرين قرار گرفت.
- بعداً خانم سهيلا زحمت مسوول شورای سراسری زنان از شهر هارنیم ارقام خشونت عليه زنان در اروپا و داخل کشورصحبت نمودند.
- خانم سانگه صديقی شريفی ، بعد معرفی مختصر خود، در مورد وضعيت زنان ، تحت عنوان « جايگاه زن افغان در ساختار های حقوقی و اجتماعی »  که با ريسرج دقيق و همه جانبه انجام داد، در مورد قانون های اساسی دوره های مختلف کشور از سال ۱۹۱۹ ترسایی که آنزمان مدرن ترين قانون اساسی در منطقه و بهتر از قانون اساسی کشورهای همسايه ما بود الی حال پرداخت، و گفت: خشونت عليه زنان بايد توسط يک کشور مقتدر و قانون مند مهار و اداره گردد، که اين قانون بايد توسط آدم های با سواد وکارفهم تطبيق گردد، بادريغ که چنين کارشناسان نداريم ويا آنها صلاحت کاری ندارند.
- بعداً دوشيزه مرجان مقتدر، از شهر تلبورخ هالند يک پارچه آهنگ زيبای«  بيا که بريم به مزار، ملا محمد جان»  را با ويلون نهايت زيبا نواخت ، که با کف زدن های ممتد بدرقه گرديد.
در ادامه  «  mev.Anneke stichting Shakti  »  از ایندوفن صحبت معلوماتی در مورد انگيزه ها و دلايل خشونت را برشمرد و اضافه نمود که با تدوير چنين کنفرانس ها مي توانيم مشترکاً راهای بيرون رفت را جست و جو و برای کاهش آن مشترکاً تلاش نمايم.
انجنير فرديانا- ظريفه طبيب زاده، شاعر و نقاش چهره دست از شهر بریده هالند در مورد شعر زيبای که به همين مناسبت بنام قا تلان سروده بود، آنرا به خوانش گرفت.
صحبت کننده ديگر حیلما فرانک « mev. Eelma Frank Stichting Nieuwkommers Vluchtelingwerk N-B »  بود، او نيز گفت که « صحبت همه اشتراک کننده گان را به درستی نه فهميد، ولی همه ما از يک درد که همانا خشونت عليه زنان است رنج مي بريم، ولی توانايی های ما زيادتر از آن است ، که فکر مي کنيم او هم از انجمن همبسته گی که سازمانده این کنفرانس با اهمیت است ابراز سپاس نمود ».
بعد يک تفريح کوتاه،نوبت صحبت به معاون شهردار شهر آيندهوفن رسيد.
«  mev. J. Visscher Wethouder gemeene te Eindhoven »
وی در قدم نخست به خاطر فراخواندنش در کار کنفرانس از خانم سيده طلوع اظهار سپاس نمود، و بعد از آن از تدوير چنين کنفرانس ها و موثريت آن برای روشنگری زنان و مردان ابراز پشتبانی نمود.و از نام شهرداری شهر آيندهوفن پشتبانی خويش را برای تدوير چنين همايش ها ابراز داشت.
عده‌ای از دوستان بنابر ضيقی وقت نه توانستند ، که موقع صحبت يابند، که از آنها معذرت خواسته شد.
برنامه با اهدای دسته گلهای زيبا که از جانب اتحاديه انجمن ها و انحمن همبسته گی تهيه و ترتيب گرديده بود به بيانيه دهنده گان ودوستانی که درکار برنامه سهم فعال داشته اند اهدا گرديد، ضمناً سپاسنامه که از جانب اتحاديه انجمن ها ی افغان ها و انجمن همبسته گی زنان افغان برای همسويی و همکاری های دوستانه خانم حفيظه جان سخی زاده ترتيب گرديده بود، توسط مسوولين نهاد ها، سیده طلوع ، ولی شاهپور تفويض گرديد.

قابل یادآوری است که محترم قطبی نویسنده و آگاه امور اجتماعی از کتاب‌های نشر شده خویش به تعداد ۱۵ جلد را که از محتوای ارزشمند برای آموزش خانواده برخوردار بوده برای انجمن همبسته گی طور تحفه اهدا نمود که از جانب خانم سیده طلوع ازاو صمیمانه ابراز تشکر گردید. کتاب‌های اهداشده « خانه و خانواده » نام دارد.
و بعد از ختم رسمی برنامه ، نوبت به بخش موسيقی لايف رسيد که توسط محترم صابر حکیمی ، ساحل حکيمی،بکتاژ صافی و همراهان شان اجرا شد که نهايت زيبا سراييدند ومورد استقبال حاضرین قرار گرفتند برنامه ساعت ۱۱ شب پایان یافت .

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۸۱۲

« صدای پای شکستن » یا شیفتگیی گیرا

 

نیلاب موج سلام


اگر خواننده نام نویسنده رمان را پیشاپیش نداند، با خواندن « صدای پای شکستن » درمی یابد که نویسنده آن یک زن است. در حقیقت یک اندیشه گیرای زنانه این رمان را به نگاشت درآورده است. نویسنده مرد هرقدر چیره دست باشد تا روان زن را مطالعه ننموده باشد و زن را با تار و پودش نشناسد، نمی تواند در راستا کامیاب باشد. به گونه نمونه « سنگ صبور » را موشگافانه و به دور از مصلحت پردازی زیر نگرش قرار بدهیم، بی چون و چرا در می یابیم که با زبان مردانه به نوشت آمده است. گونه و کاربری پیوسته دشنام ها در « سنگ صبور» یکسره مردانه اند. نویسنده گاهی پیروز است که بتواند هر کرکتر داستان را در نقش اش به گپ بیاورد. از سوی دیگر « سنگ صبور » نیاز جنسی زن در افغانستان را تنها و بنیادینترین دغدغه زن عنوان می نماید. خلاف « خاک و خاکستر» که بهترین رمان عتیق رحیمی است، « سنگ صبور » رمان قوی نیست. من هر دو را به المانی خواندم.

«صدای پای شکستن» در ۴۲۸ رویه نخستین رمان یزدان هدیه ولی (صاعقه) در خط شیدایی و دلداده گی بیکران آفریده شده است. طرح پشتی کار جناب علومی نقاش افغانستان در امریکاست.

سوژه 

رابعه دختر امام الدین بلخی در یک خانواده کتاب خوان سر برمی افرازد. این خانواده از مزار به کابل کوچیده است. رابعه یی که تمنای فراگرفتن رشته داکتری با استفاده از یک بورس تحصیلی در دانشگاه آکسفورد را دارد و با نمره هایش کامیاب هم است، برای رهانیدن خانواده از یک دشواری کلان اقتصادی تن به فداکاری درمی دهد. حاجی غفاری که رابعه را غیرمستقیم به پسرش خواستگاری نموده بود، ترفندی به کار می بندد. در شب نکاح رابعه و خانواده او را در تنگنا قرار می دهد. بدین گونه رابعه زن چهارم حاجی غفار می شود و در کابل می ماند. خانواده اش واپس به مزار می روند. حاجی غفار پسری دارد به نام بلال که قامت بلند، سرکش،‌ پرمطالعه و مهربان است. خلاف پدر. رابعه هنگام بحث و مناقشه با بلال، دل به او می سپارد. بلال پیش تر از رابعه به او دل باخته است. پسان ترها آفتابی می شود که بلال پسر اصلی حاجی غفار نیست. بل پسر سانگه (زن کلانی حاجی غفار) و میرویس - پسر خان منطقه است. سانگه این راز را سال ها در دل نگهمیدارد و شب جان باختن به رابعه که انباغ و نیز عشق پسرش است، فاش می سازد.

عشق رابعه و بلال افسانه ای و سخت کلاسیک است. زیرا چنین عشقی تنها در داستان،‌ شعر و فلم می تواند باشد. رابعه نماد حضور تضادهاییست از جنس غرور، سخاوت، خشم، حسادت،‌ اشتیاق و فداکاری که پاسخ گویش تنها یک واژه می شود: عشق!
رابعه به بیان دیگر، نام دیگر یک عشق نیرومند و خشم آور است. نویسنده حتا از کرکتر مقابل - بلال یک دلباخته وفادار می تراشد. تا جایی که بلال حتا در اروپا دور از رابعه به همو وفادار می ماند و برای لنزی زیباروی فرنگی آب نمی شود. با آن که لنزی بلال را تا پای جان می خواهد و دستگیرش می گردد بلال در برابرش خنثا می ماند. این جا نیز نویسنده یک عشق آرمانگرایانه را ترسیم می نماید. ساختار حسی و بیولوژیکی مرد اما چیز دیگر می گوید. شمار زیاد مردان می توانند عاشق یکی باشند و با آنهم از سوی دیگری برانگیخته بشوند.

دو ویژه گی

یک ـ  نویسنده در فضای فارغ از جنگ این رمان را نگاشته است. فارغ نگاری خوبی های زیاد به همراه می آورد. از آن شمار او توانسته است خود را روی تم مرکزی ـ شیفته گی و بحث های اندیشه یی متمرکز بسازد.

دوـ خواننده تماشاگر برپایی ادب، محبت و فرهنگ یک خانواده مزاری می شود. زنان خانواده در کنار مردان می نشینند، نظر می دهند و‌ بحث می کنند. امام الدین بلخی برتر می داند دخترش را برای فراگرفتن علم به خارج از کشور بفرستد تا به شوهر بدهد. این پیام، امیدها و فرهنگ از دست رفته را بازمی رساند.

سه کاستی

یک ـ  تغییراتی که رابعه در گونه دید سه انباغ و شوهر مردسالارش وارد می آورد، با سرعت انجام می پذیرند و خوشبینانه اند. این شتابنده گی با فضا و سیستم سنتی خانواده گی حاجی غفار جور در نمی آید.

دو ـ رابعه با تمامی نزدیکی فکری و عاطفی، تا با خانواده شوهر انس می گیرد، خانواده خود را تا جایی فراموش می کند و چنان غرق نگرانی های فضای خانه شوهر می گردد که تا پدرش با وجود پیوند تنگاتنگ عاطفی با او، درنمی گذرد؛ به مزار سفر نمی کند و سال ها به دیدار خانواده خود نمی شتابد. از این رو، تسلسل منطقی را در این پیوند زیر پرسش می برد.

سه ـ یافتن میرویس زازی، پدر واقعی بلال به ساده گی انجام می پذیرد. در همان روز نخست از روی تصادف پیش چشم های رابعه پیدا می شود و بعد واقعبینانه ندارد.

و اما فرجام داستان

صاعقه فرجام داستان راهوشیارانه هرچند غمیگنانه اما مصلحت آمیز نگاشته است. روی دو دلیل، از نگاه من. اگر چنان نمی شد و رابعه به عشقش - بلال می رسید، پیش روی با فضا، خانه و خانواده، وطن، دوست و بیگانه جور در نمی آمد و بایستی جلد دوم نگاشته می شد. بلال به رابعه نمی رسد. هرگز.

دیگر این که، نمی شود گفت چنین فرجامی خوب است یا بد اما می توان گفت که یک ژانر ادبی آنهم رمان، زمانی گیرنده تر است که دراماتیک و تراژیک پایان بپذیرد.

به یزدان هدیه ولی صاعقه نگارش « صدای پای شکستن » را شادباش می گویم. باور دارم که بیش تر و بهتر از این از او می خوانم.


شناسنامه
صدای پای شکستن
یزدان هدیه ولی صاعقه
ویراستار: محمد حسین محمدی
گرافیک: وحید عباسی
چاپ اول: کابل تابستان، ۱۳۹۳
۱۰۰۰نسخه
۳۵۰ افغانی
ناشر: انتشارات تاک

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱ /۱۶ ـ ۲۷۱۲

 

پـرچـم ارغـوانــی

 

صدا های خود را جهانی بسازیم

فزآینده و جاودانی بسازیم

بنای هدفمند و همزیستن را

به همسویی و مهربانی بسازیم

وطن را رهانیم زچنگال گرگان

فضای خوش شادمانی بسازیم

چمن را کنیم پاک از لاشه خواران

بهار خوش و بی خزانی بسازیم

ازین خاک دیرینه ُ آریانا

جهان نو زنده گانی بسازیم

به پیکار شب لشکر تیره گی را

زبون و سیه بخت وفانی بسازیم

در آزمون پاکیزه گی وصداقت

محک را از آن سنگ کانی بسازیم

به اندیشه دانش وعلم وفرهنگ

منادی حرف و معانی بسازیم

ز آموزش مکتب آدمیت

وطن را یکی بار ثانی بسازیم

شعار هماهنگ سرتاسری را

طنین افگن و همه گانی بسازیم

همه سنگر قله آرزو را

پر از پرچم ارغوانی بسازیم

(عبدالو کیل کوچی )

 

  بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۷۱۲

     فـــردا

 

و فردا،
در نگارین ترین بستر رویای لطیف،
ماسوای،
سایه ی سنگین «عقل»، و
براهین خشک « بوطیقا »،
اسطوره‌ی ست،
ز رویش سبزینه ی صبح،
که با ترنم سعید
حلولش،
گره از قفل شبستان زمان باز شود، و
شهسوار زرافشان سپهر،
بر بلندای،
امواج ز دریای نور،
از ره ی کوچه ی نیلی فلق
روشنگر ره ی فردا باشد،
فردای که
آبشخور زنده گی
عشق است، و
شماطه ی زمان،
همه انبان لحظه های سور.

مگر افسوس
زمان در برهه اش
در مجمر خاکستر تاریخ،
نشانه نداشت نگین فردا را ، و
فردا رمزگونه رسوب کرد،
در فاصله ‌ای شک و یقین انسان،
انسان ;
این موجود مبهوت بهت برانگیز.

چرا که تاریخ فریب را گواهی داد، و
خوشه های ناویژه ی شک و تردید ،
زیور گیسوی ذال زمان بود.

پس فردا،
ترنمی ست عقل ربا، و
کلافه ی سر در گم ، و
کنایه ی ست طنز آمیز ،
از سراب سرمدی،
که در قاموس زبان ما
حکایه و تصویر می شود.
در میانه فردایی نیست.

چرا که زمان
آینه دار یک بعد مبهم است و بس.

وشگفتا که
کنکاش گران خسته ی هوشمند ،
بکدام امید
درین برهوت
هوای دلگشا و پاک کوهستان
می جویند.

اما مردم !
من برغم احتجاجهایم
دیده به راه صبح فردایم
گر نگویندم یاوه می گویی
عاشق بیقرار فردایم
گر چه در آبگینه هستی
نیست پیدا نشان فردایم.

( کریم حقوق)

 

بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳ /۱۶ ـ ۲۲۱۲