ازصفحات سراج التواریخ : دولت خداداد افغانستان
احسان واصل
وقتی سراج التواریخ رابه خوانش می گیری ، انگار که نشستی وفلم دلچسپی را تماشا می کنی، انسان را می برد به آن دورهای وطن آبایی؛ ما وقصه های بزرگان ما در شب های زمستان . اینکه چگونه این دولت خداداد اداره می شده درحالی که درآن زمان تلگراف ، تلیفون، موتر های پُستی وغیره وسایل ابتدایی موجود نبود . « پوسته» یا نوشته و سندی بدست فردی سپرده می شد وآن شخص فرسخ ها راه می پیمود شب ها درسرای ها و یا هم در مساجد می گذشتاند و پس ازاعاشه خودش ، اسپ و یا الاغش بعد راه را پیش می گرفت وتا اینکه آن سند بدست امیر می رسید شاید ماه ها می گذشت . درآن زمان آمرین ولایات هم صلاحیت چندانی نداشتند وهمه مسایل خورد و بزرگ را شخص شاه(حضرت والا) اداره می کرده ، نامه های رسیده داخلی و خارجی را جواب می داده وچه بسا مردمانی که تا رسیدن جواب ازبین رفته اند و یا پا به فرار نهاده اند؛و یا مسایل مهم کشورکه تا رسیدن جواب، هرکس موضوع را به میل خودش « حل » نموده باشد . از آن جمله مسایل خط دیورند در زمان امیر عبدالرحمن است که فیض محمدکاتب ثبت نموده است و بارها این موضوع رخ داده که هردو هیات بالای موضوعی اختلاف پیدا نموده اند و بنابر نداشتن صلاحیت لازم توسط نامه به « حضور والا » نگاشته ونظرامیر را تقاضا نموده اند و دربسا موارد امیرهم جوابی ارایه داشته که حاکمان ومسوولین امور بار دگرجراات نکنند درزمینه نامه بنویسند ویا درزمینه اظهار نظر نمایند.
***
درمقدمه سراج التواریخ می خوانیم « علامه فیض محمد کاتب درجلد چهارم موفق شده است تا تصویر واقعی ازاقوام و قبایل مردمان این کشوربا یکدیگر ودادوبیداد وامتیازو محرومیت و تعصب وخشونت و برده گی و بنده گی وآقایی و سروری وغارت و تاراج و تجاوز به عنف تا انواع فسق و فجور وعشرت جویی هاوکامروایی هاوناکامی ها وفساد و تباهی و رشوت خواری و دو رویی ونفاق وخود کامه گی حاکمان وعمال آنان و تصرف اموال و املاک و خانه و کاشانه دیگران و کوچ اجباری و مهاجرت های بی فرجام و فرمان های غیر قابل اجرا... به دست بدهد. هرچند هیچ یک ازموارد فوق ممکن خوشآیند فرزندان امروز پدران دیروز نباشد، اما واقعیت وحقیقت دارد.»
برخی از قسمت های که برای شما شاید دلچسپ باشد وتا حال جایی نخوانده باشید وبرای بنده امکان تایپ آن میسر باشد، انتخاب کرده وبا شما شریک میسازم:
***
وقایع ماه جمادالاخرای سنه ۱۳۱۴ هجری قمری (مطابق ۱۲۷۵شمسی-۱۸۹۶م)
منازعه مردم تروه ولوانه بر دیمه زار کوه سراغر:
وازسوی دیگر درتضاعیف واقعیات مذکوره این سال، جهان خان نام ساکن مواضع لوانه درماه حمل به عزم زراعت دیمی، درحدود شمال کوه سراغر،راه گردش برگرفته وچند تن ازمردم ترکی سکنه موضع تروه با پیاده گان ساخلو مقیم محافظ خانه واقع خضرچاه ، او را ازگشت وککشت مانع شدند وازآنجا مجبوراٌ رانده گفتند که جانب جنوب کوه سراغر، حق و حصه افغانستان و شمالش به طریق اولی ازدولت ومملکت متبوعه ایشان است. پس درتمامت شمال آن مردم لوانه رااجازت زراعت داده نشده و نمی شود، واو ناکام برگشته نزد ارچر نام انگلیس شکایت نمود. واومردم لوانه را از زراعت درآنجا بازداشته فرمود که تا خودم آنجا را مشاهده و معلوم نکنم که حق و خاک کدام یک ازدولتین است، اقدام به زراعت نکنند. چنانچه آنجارا دیده یا ندیده به سردارگل محمدخان حاکم ارگون نوشت که : « شما درهنگامی که به کاریز قمرالدین بودید،آنجا رامشاهده وعلم حاصل نمودید که زمین های که خان جهان قصد زراعت آن را دارد،از خاک منصرفه دولت انگلیس است. باید درسال آینده مردم لوانه [را] از زراعت آنجا ممنوع وازحق خود محروم نشوند وامسال ازقلت باران وممانعت مردم تروه و ترکی اگرچه مساعد برزراعت نشدند، پس ازاین باید بکارند.» وسردارگل محمدخان درپاسخ این مکتوب اورقم کردکه: « درحدود وقت تعیین حدود خود شما راه مشاهده تا وضع تروه پیموده حاضر بودید که کپتان مکمهان درکاریزقمرالدین به خصوص این زمین گفت وشنود زیاد نمود تا که حدود تروه ترکی ولوانه منقسم ومحدود شده خط فاصل قرار داده اند. بعد خط فاصل ازتروه ترکی خارج وجانب کوه سراغر وازآنجافرود واز دشت واقع سمت شمال ومغرب گذشته تا خضرچاه کشیده شد و دراین جا مردم لوانه و ترکی باهم منازعت کرده، یکی ازخود دیگر ازخود می گفتند ومردم ترکی سه دهنه قنات جاری ومزارع دیمه کاری را با سه دهنه قنوات مخروبه، که همه دراین سوی خط فاصل به جانب خاک افغانستان اتفاق افتاده اند، ملک وحق خود گفته اظهار کردند که از اراضی ملکیه ماست وجانب خاک مقبوضه انگلیس رفته اند، وما ازحق خویش نگذشته کسی راپیش نگذاریم که دست تملک و پای تصرف دراز نماید ومکمهان ازاین اظهار وحق خواهی آنان درشگفت آمده، ناچارخط فاصل و تعین حد آن جا را لفظاً با اشاره انگشت نموده لساناً اقرار کرد که هرقدر دیمه زاری که ازمردم ترکی درجانب خاک متصرفه دولت انگلیس داخل آمده باشد، ازحق خود محروم نمی شود و نه این خط فاصل مانع و قاطع حقوق جمعی ازمخلوق خدامی گردد و هرآیینه هرکس مالک حق خود است وتا این جا به ارچر رقم نموده و درذیل آن نوشت که شما نیزمردم لوانه رامفهوم بسازید که بدون استحقاق مزاحم حال رعایای افغانسان نشده، دست تصرف به اراضی متملکه ایشان نگشایند.» ونقل این مکتوب خود وارچر را سرا پا ارسال حضور والانموده استدعا کردکه منصور خان حاکم مقر که در وقت تعیین و تقسیم حدود با مکمهان انگلیس حاضر بود درکابل است، ازاین رقیمه ارچر به او اعلام و امرشد که ازمردم ترکی محکومه خود تحقیق و تفتیش نموده وعلم حاصل کرده معروض حضور بدارد و کارکنان حضور از این عریضه سردار گل محمدخان، منصور خان را احضار فرموده ماجرای زمان تعین وتقسیم حدود آنجا را بپرسیدند و او اظهارکرد که درموضعی مردم تروه ولوانه با هم منازعه ومقاوله نموده، هر یک افزون ازحد مستحقه خود خواهان شدند تا که مذاکره به مشاجره منجر شده، در پایان کار، به صواب دید مکمهان و سردارگل محمدخان قرار داده شد که مردم تر کی قران مجید را با خود برداشته تا نقط ای که آنرا حد و حق خود ومفصل ومقطع جانبین می دانند رفته بایستند ومردم لوانه قبول این قرار داد کرده، بعد مردم ترکی با کلام الله شریف تاجایی رفته بایستند وگفتند تا این جا حق وملک ماست. سپس خط فاصل ازآنجا راست ومستقیم کشیده وحد طرفین ازهم مفروز شد. وحضرت والا در روز بیست ونهم جمادی الاخری، این اظهارمنصور خان حاکم مقررا به سردار گل محمدخان رقم فرمو دکه : « کسانی ازمردم ترکی را که دعوی حقوق بدان سوی خط فاصل دارند، گسیل کابل کند تا ازایشان ومنصور خان باالمواجه والمثافهه علم حاصل نموده ؛ بعد سررشته و دستورالعمل کافی به ایشان داده شود که قاطع نزاع باشد .» و در ذیل این دیمه به سردار گل محمد خان رقم فرمود که: « ازاین که درپاسخ ارچر نوشته اید که مکمهان گفت این خط قاطع ومانع حقوق جمعی ازمخلوق خدا می گردد معنی آن چیست ؟
اگرچنانچه درهنگام تعیین و تقسیم حدود جایی ازحق رعایای افغانستان درآن طرف خط فاصل یا ازحصه مردم رعیت دراین سوی خط اتفاق افتاده و درعهدنامه آن را معین کرده نوشته باشید، البته صحیح و درست گفته می شود و برطبق آن هریک از رعایای جانبین متصرف مزرعه محقه خود می گردد؛ و اگر درعهدنامه مرقوم و معلوم نباشد و حدود جانبین به واسطه خط فاصل ازهم مفروز وحق هریک معین گردیده باشد، پس چگونه این عبارت را نوشته که خط فاصل قاطع و مانع حقوق جمعی ازمخلوق خدا می شود؟ یعنی خط فاصل اعتبار کاملی ندارد وهروقت که باشد پس ازتعیین وتصفیه حدود اگر کسی دعوی حقوق خود را درآن طرف یا این طرف خط بکند مستحق است باری چون خط فاصل حد وحق هرکدام از دولتین و رعایای جانبین رامعین ومفروز ومنصل کرده است کسی مقدور نیست که ازخط عدول وتجاوز نماید وبه جانب دیگران ادعای حق وملکیت کند.» واین رانیز به سردارمعزّی الیه رقم فرمود که : « درمکاتیبی خودکه به انگلیسان می نویسد بدین کلمات نازک دقت وغور نماید، بلکه آنچه راکه به آنان می نویسد نخست اصل مکتوب آنها را ارسال حضور نموده هرچه امرشود پاسخ ایشان بنویسد. و مجازنیست که ازخودچیزی رقم کند.» وسردار گل محمدخان عذر آن نوشته خود را بدان خواست که ازحکایت زبانی مکمهان که این لفظ را گفته بود، به ارچر نوشتم نه ازخود. خلاصه درپایان کار ارچر انگلیس که ازماخذ غیر صحیح و نااستواراین گفتار رادرمیان آورده بود مختار جانبین نیفتاده، بر وفق نقشه متعهده معترف گشت اما دراین وقت به زبان پلتیکل مغالطه آغازیده به مذاکرات بی مأخذ ازآن پرداخت که به خود معلوم نماید که اولیای دولت افغانستان حدود وحقوق خود را نخواهند دانست تا اگر برطبق تصور او ندانند بعد از تعیین حدود وتمدید خط فاصل نیز اگر جایی را بخواهند به سرقت با خاک مقبوضه دولت متبوعه خود منضم کنند و کسی اعتراض نکند واگر کند حمل برعدم علم ودانش او نمایند. (تتمه جلد سوم صفحه ۳۳۷)
پ.ن.
نقل مطابق اصل است . ممکن در نوشته سردارگل محمد ویا امیرعبدالرحمن سکتگی های موجود باشد که کاتب عین آنرا نقل کرده است .
- تروه ولوانه ، خضرچاه ، کوه سراغر : نام محلات مربوط ولایت زابل ( مقر)
- پیاده گان ساخلو، از زبان ترکی و به سربازانی گفته می شود که به محافظت محلی گماریده شده باشند
- قنات یا کاریز: آب رسانی برای زراعت ازمحلات پایین به محلات بلند توسط جوی ها و تونل ها را گویند
- مردم ترکی : شاید منظورقوم تره کی باشد.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۴۰۳
سال نواندرخیالم خود نمایی میکند
می رسد اینجا برایم آشنایی میکند
جنگ وجدال میشود محوازکشورم
این بهاربا مردم ماهمنوایی می کند.
خداوندا ، درین بهار و نوروزعنایت فرما
خداوندا ، دراین سالی که در پیش است
نمی دانم چه تقدیری فرموده ای ، لیکن،
در آغاز طلوع روشن سالی که می آید
کمک کن تا رها سازم ز خود کوله بار یک هزار و سیصد افسوس هزار و سیصد و اندوه...
خدایا مهربانم کن
تو چشمان مرا با نور خود بگشا
تو لبخند رضایت را عطایم کن
بفهمان زنده گی زیباست
خداوندا
تو راه سبز زنده گی را نشانم ده
تو نیکی پیشه ام فرما
که راه حق را صبورانه بپیمایم
و از زیانکاران هرگز نباشم
مهربانا ، مرا در شط پرمهر گذشتت شست و شویم ده وتو پاکم کن .
کریما ، دست های گرم و لبخندی عطایم کن
تو ای نزدیک تر از من - به من اینک مرا دریاب، پناهم ده
تو ذکرت را عطایم کن که با یادت دلم آرامشی یابد....
شاد وخرم
تمام لحظه هایت عید باشد
همه روزهای توسپید باشد
ببینم شاد وخرم سبزو آباد
نگاهت غرق درامید باشد.
هموطنم ترا دوست دارم، فقط ترا!
بهار رامانند مادرباید ستایش کرد ...
سال نو راهمچون پدرعزیزداشت...
ونوروزرابا خانواده باید جشن گرفت.
برادرهموطنم ، ترا دوست دارم ، هرکه می خواهی باش ، خواه درکلیسا بروی ، یا درمعبد، ویا درمسجد نیایش نمایی. من وتو فرزندان یک یک سرزمین هستیم و در دامان مادروطن بزرگ شده ایم ، درغمت گریسته ام و دراندوه ام اشک ریخته ایی ، درخوشی ام سهیم بوده ایی و درجشن و سرورت پایکوبی نموده ام .توبهترین و قابل اعتماد ترین شریکم بوده ایی و دوشادوش هم سختی ها، رنج ها، مصیبت ها، روزهای سخت وجانگدازو شب های سرد وسکوت را در زیریک آسمان و دریک محدوده جغرافیایی سپری نموده ایم .
آرزومی کنم باران شوق در زنده گی ، کانون خانواده گی وامو رروزمره شما ببارد ، تا روح بزرگ تان را صفا دهد و گل های عشق دردل پرامید تان جوانه زند ، لبخند برلبان تان نقش ببندد .
بهارآمد
بهار آمد که گل ها باز گردد
سرود زنده گی آغــاز گردد
بهـــار آمــد که دل آرام گیـرد
زدرد وغصه ها فرجام گیرد.
هموطنم
نقطه آغازبهار زنده گی تان بی انتها باد ، سال نو مبارک ، برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد، برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد، سال دیگر گذشت روزهایت بهاری و بهارت جاودانه باد .
فرارسیدن نوروز وسال نو را شادباش میگویم. برایتان تندرستی و نیکروزی درسال نو آرزو دارم. باشد که سالی سرشار ازشادی.
نوروز
نوروز نُماد جاودان نو شدن است
تجدید پیمان و دوستی کهن است
خوشحالم ازاینکه خجسته نوروز
یاد آور فرهنگ ماوتمدن من است.
پروردگارا
درمفاتیح الجنان ، در اعمال روز نوروز ، این دعا ذکر شده است : پروردگارا! این سال ، سالی است جدید وتوپادشاه و فرمانروایی قدیم هستی . از درگاه تومسئلت دارم که از خیرات این سال وهرچه خوبی در این سال خواهد بود ، برخوردارم کنی؛ و از بدی های این سال و زشتی هایی که درآن است ، مرا پناه دهی و خودت عهده دار تامین روزی و کارم دراین سال باشی ، ای پروردگار صاحب جلال و بزرگواری.. .
پروردگارا ، دراین روزهای پایانی سال به خواب عزیزان مان آرامش ، به بیداری شان آسایش ، به زنده گی شان عافیت، به عشقشان ثبات ، به مهرشان وفا ، به عمرشان عزت به رزق شان برکت ، و به وجود شان صحت عطا بفرما ، آمین.
نوروزنماد ازتمدن وفرهنگ
نوروز نُماد جاودان نو شدن است
تجدید پیمان و دوستی کهن است
خوشحالم ازاینکه خجسته نوروز
یاد آور فرهنگ ماوتمدن من است.
نــوروز
نوروز ، واژه ای مرکب از دو جز و بر روی هم به معنای روزنوین است که بر نخستین روز از شروعِ فروردین ، اطلاق می گردد . نکته مهم ترآن که بنیانگذاران نوروز در اولین روز بهار ، ما که فصل شکفته شدن گیاه و نبات و آغاز شکوفایی هستی و نظام را روزبزرگ ملی خویش می شماریم ، بزرگان ما پیدایش نوروز را به زمان پیشدادیان نسبت می دهند و جمشید ، پادشاه پیشدادی را پایه گذار نوروز می دانند .
مسعودی می گوید : بیش تر مردمان براین باورند که نوروز، در روزگار جمشید شاه پدید آمد و نیز درزمان پادشاهی وی ، آیین هایی درنوروز ، برگزار گردید .
قرنهاست این جشن ، رونق و تازه گی و درخشش یافته است .
فردوسی در شاهنامه چنین سروده :
سر سال نو ، هرمزِ فروَدین
برآسوده از رنج رویِ زمین
به نوروزِ نو ، شاهِ گیتی فروز
برآن تخت بنشست فیروز روز
چنین جشن فرّخ از آن روزگار
بما ماند از آن خسروانْ یادگار
خانه تکانی دل
بهطوریقین، کسانی که درانسانیت ذوب می شوند، هرگز بدی و زشتی را درزنده گی نمی بینند وهرچه که میبینند، زیبایی ها، جوانه زدن ها ،روییدن ها وشکفتن ها است.
قول معروفی است که می گویند: کینه از دیگران گرفتن بی منطقی وکینه در دیگران ایجاد کردن دیوانگی ومحبت به دیگران مایه سربلندی است.
زنده گی تفسیر سه کلمه است: خندیدن، بخشیدن و فراموش کردن ! پس تا می توانید بخندید ،ببخشید و فراموش کنید.
نوروز و روز
درذهن ما اگرچه تردیدی هست
در هر قفسی کلید امیدی هست
ماسال نورابه فال نیک میگیریم
درپشت هرسیاهی سپیدی هست .
نوروز و ادبیات پارسی دری
جشن نوروز، جشن رستاخیز طبیعت، تجدید زنده گی و مایه نشاط و پویایی و شادابی است شاعران به عید، بهار و طبیعت توجه ویژه ای داشته اند. از آغاز شعر پارسی شاعرانی هم چون رودکی، منوچهری و ... به طبیعت نگاهی هنری افکنده اند و تصاویر زیبایی از فصل بهار در شعر آن ها انعکاس یافته است. حتا شاعرعارفی هم چون مولانا که بیشتر در عوالم روحانی خود مستغرق بود در غزلی خود را به عید نو شبیه می کند که آمده است تا قفل زندان را بشکند و همه جهان و جهانیان را از غم آزاد سازد.
باز آمدم چو عید نو تا قفل زندان بشکنم
وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنم .
درنوروز
سلا م گرم من بادانثا رت
مبارک روزنو،فصل بهارت
امید وارم بهارآرد دوچندان
قناری خوشبختی ها برایت
بهاردرادبیات پارسی دری
شاعران با تمام فصل ها درآمیختند اما به دلیل زیبایی، نوشدن و یادآوری روز رستاخیز و معاد، به بهار و نوروز بیش تر پرداخته اند. پرداختن به نوروز و بهار علاوه بر درک زیبایی که جلوه ای از جمال الهی است، برای عارفان بسیار حیرت انگیز و فصل شادی و انبساط خاطراست. شاعران بسیاری هم چون حکیم عمر خیام، قاآنی، ملک الشعرای بهار …به نوروز پرداخته اند، عمر خیام و میرزاده عشقی در نوروزنامه های خود به وصف نوروز پرداخته اند و قاآنی نیز علاوه بر نوروز به هفت سین نیز در اشعار خود اشاره کرده است.
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را.
دعا کنیم
دعا کنم خوشی زود تربیاید
به شهری آرزوها یت بپا ید
بهاروروزنو،نوروزبا ستان
قناری خوشیها آرد براید.
بهار و نوروز درمتن کهن
نوروز درمتون کهن ادبیات پارسی دری بارتاب گسترده داشته است. تاریخ نویسان، شعرا و منجمان همه به این جشن اصیل آریایی پرداخته اند، تا آنجا که نوروز از مرزهای جغرافیایی ادبیات پارسی فراتر رفته و در ادبیات عرب نیز از آن ذکر شده است. چنانکه ابونواس در شعری خطاب به بهروز مجوسی نوروز را به شکل نوک روز چنین آورده است:
بحق المهر جان و النوک روز و فرخ الروز البسال الکبیس
تاثیری که نوروز بر فرهنگ و ادب سرزمین های پارسی گوی و کشورهای خارج از این حوزه داشته است، نشان دهنده ای عظمت و غنای این آیین کهن است. در رابطه به سبب این که چرا این روز را نوروز می نامند روایات و قول های مختلفی وجود دارد، اما آنچه در همه ای آنها مشترک است این است که این روز به نحوی با آفرینش، مدنیت و دادگستری ارتباط دارد.
روییدن
بهارآمد که د ل ها شاد گردد
زقید رنج وغم آزاد گرد د
دعا کنیم همه در روزنوروز
وطن باری د یگر آبا د گردد.
صاحب مجمل التواریخ و القصص
صاحب مجمل التواریخ و القصص از قول حمزه الاصفهانی می گوید که حق تعالی اول خلقت مردی آفرید و گاوی و اندر مرکز بالایین سه هزار سال بی آفت بماندند، و این هزارگان های حمل و ثور و جوزا بود، و پس به زمین سه هزار دیگر بی هیچ رنج و مکروه بماندند، و آن هزاره سرطان و اسد و سنبله بود، پس چون اول هزار سال میزان بود، خلاف ظاهر گشت، و این مرد کهومرث نام بود، سی سال زمین نبات و گاو را همی داشت، و طالع این هزار سرطان بود مشتری اندر وی، و آفتاب در حمل، و قمر اندر ثور، و زحل در میزان، و مریخ در جدی، و زهره و عطارد اندر حوت، و این کواکب روان گشت از برج ها به سیر خویش اندر اول ماه فروردین کیه نوروز است، و از گردش فلک روز از شب ظاهر گشت، ونسل این مرد به پیوست.
بهاران
بهاران با طبعیت خنـده کرده
خدا لطف بی حد ارزنده کرده
بیا با هـم رویم دامان صحرا
لطافت د شت ها را زنده کرده
بهار و نوروز و آریاییان
آریاییان معتقد بودند که خداوند جهان را در شش روز آفرید و در روز ششم به آفتاب فرمان حرکت داد تا همه موجودات از حرارت و روشنایی آن استفاده کنند و همان روزی که آفتاب و افلاک شروع به حرکت نمودند، نوروز بود. خیام این موضوع را در نوروز نامه چنین بیان می دارد: و گویند چون ایزد تبارک و تعالی بدان هنگام که فرمان فرستاد که ثبات برگیرد (آفتاب) تا تابش و منفعت او به همه چیز ها برسد، آفتاب از سر حمل برفت و آسمان او را بگردانید و تاریکی از روشنایی جدا گشت و شب و روز پدیدار شد و آن آغازی شد مر تاریخ این جهان را.
خیام روایت دیگری را نیز در رابطه به نوروز می آورد و آن چنان است که زمانی که جمشید بر دیوان غلبه نمود و انواع صنایع را به مردم آموخت، با علما و موبدان نشستی برگزار کرد و در آن نشست از علما پرسید، چیست که این پادشاهی بر من باقی و پاینده دارد؟ گفتند: داد کردن و در میان خلق نیکی. پس او داد بگسترد و علما را بفرمود که روز مظالم من بنشینم شما نزد من آیید تا هرچه در او داد باشد مرا بنمایید تا من آن کنم و نخستین روز که به مظالم بنشست روز هرمزد از ماه حمل بود، پس آن روز را نوروز نام کردند.
سخاوت بهاری
بهاران رنج وغم هارا بشوید
جوانه های خوشبختی بروید
بگوش مظلومان سردوساکت
پیا می لطف خدا را بگو ید .
عنصری و سلطان غزنه
عنصری در پیشگاه سلطان محمود این چکامه سروده است:
باد نوروزی همی در بوستان بت گر شود
تا ز صنعش هر درختی لعبتی دیگر شود
باغ همچون کلبه بزاز پر دیبا شود
باد همچون طبله عطار پرعنبر شود
روز هر روزی بیافزاید چو قدرشهریار
بوستان چون بخت او هر روز برناتر شود
منوچهری گوید:
آمد نوروز ماه با گل سوری
به هم باده ی سوری بگیر، بر گل سوری بچم
زلف بنفشه ببوی، لعل خجسته ببوس
دست چغانه بگیر، پیش چمانه به خم
ای پسر از نردباز داوگر ان بر
به نرد وز دو کف سادگان، ساتگنی کش به دم
ای صنم ماهروی! خیز به باغ اندر آی
زانکه شد از رنگ و بوی باغ بسان صنم
شاخ برانگیخت در، خاک برانگیخت
نقش باد فرو بیخت مشک، ابر فرو ریخت نم.
شاعران با تمام فصل ها درآمیختند اما به دلیل زیبایی، نوشدن و یادآوری روز رستاخیز و معاد، به بهار و نوروز بیشتر پرداخته اند. پرداختن به نوروز و بهار علاوه بر درک زیبایی که جلوه ای از جمال الهی است، برای عارفان بسیار حیرت انگیز و فصل شادی و انبساط خاطر است. شاعران بسیاری هم چون حکیم عمر خیام، قاآنی، ملک الشعرای بهار …به نوروز پرداخته اند، عمر خیام و میرزاده عشقی در نوروزنامه های خود به وصف نوروز پرداخته اند و قاآنی نیز علاوه بر نوروز به هفت سین نیز در اشعار خود اشاره کرده است.
سین ساغر بس بود ما را در این نوروز روز
گو نباشد هفت سین رندان درد آشام را.
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۱۰۳
بهار آمد و گل ها شگفت و دل ها شاد
در اين زمان خجسته كسى ملول مباد
به بهاران بگير « واعظى » تـو كام اميـــد
كه نقد عمر ز دست ميرود چو صرصر باد
زبير واعظى
نوروز باستانی پیشینه دیرینه دارد و همیشه روایت گر خوبیها و نیکویی ها بوده و می باشد. نوروز و جشن نوروزی یکی از کهن ترین سنن به جا مانده از دوران ها و زمانه ای دور و باستان است . زمان و برگزاری این جشن پراهمیت مصادف با آغاز فصل زیبای بهار می باشد. بدین لحاظ نوروز درکشورعزیز ما افغانستان و کشورهمسایه و هم زبان وهم فرهنگ ما ایران آغاز سال نو محسوب می گردد و هم چنان در برخی از کشور های دیگر جهان درین روز تعطیل رسمی است. یاد و خاطره نوروز در نزد آبا و اجداد ما در طول تاریخ سنگ بنای خیلی دیرینه دارد و آئین و رسم برگزاری اش یک میراث غنامند و با ارزش نیاکان ماست. ادیبان و مورخان آوردهاند که خداوندگار در همین روز عالم و آدم را آفرید و به فرمان او هفت کوکب به گردش و چرخش در آورد.
گویند هنگامی که جمشید ( یما ) مجددآ بر تخت نشست ، خاصان و نزدیکان را نزد خود طلبید و مراسم نیکو برگزار کرد و آنگاه حاضرین را مخاطب قرار داد و اظهار داشت:
خداوند بنده گان را آفریده است، پس باید قدر این نعمت را دانست و شکرانه آنرا به جا آورد. بایست با آب پاک جسم و جان را شست و شو نمود و به درگاه ایزدی سر به سجده گذاشت و دعا و نیایش خواند و آنگاه این روز را نوروز خاصه نامیدند.
مجمع عمومی سازمان ملل در ۲۳ فبروری سال ۲۰۱۰ میلادی ۲۱ ماه مارچ هر سال را به عنوان «روز جهانی عید نوروز » به رسمیت شناخته و آنرا در تقویم خود جا گذاری کرد. درمتن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل ، نوروز جشنی است با قدامت سه هزار ساله که امروز بیش از ۳۰۰ میلیون نفر در جهان آنرا جشن می گیرند.
جشن نوروز از لحظه های اعتدال بهاری آغاز می گردد. در علم ستاره شناسى ویا استرولوژى اعتدال بهاری به آن لحظهای گفته می شود که خورشید از صفحه استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان می رود. در کشور هایی مانند ایران و افغانستان که تقویم هجری شمسی به کار برده می شود ، نوروز روز آغاز سال نو است. اما در کشور های آسیای میانه و قفقاز نظر به دلایل تاریخی و سیاسی تقویم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته می شود ولی روز آغاز سال محسوب نمیشود واژه ى نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژه « نو» و « روز» به وجود آمده و این نام در دو معنا به کار می رود.
۱- نوروز عام : که روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو می باشد،
۲- نوروز خاص : که روز ششم حمل ویا فروردین است.
منشآ و زمان پیدایش نوروز دقیقآ معلوم نیست. در شاهنامه فردوسی و تاریخ طبری، جمشید ( یما ) را و در برخی دیگر از متن ها، کیومرث را به عنوان پایه گذار نوروز معرفی کرده اند.
پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین به روی تخ نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آنروز را روز نو نامیدند.
پدید آمدن نوروز را فردوسی در شاهنامه این گونه به نقش می کشد:
چو این کار های وی آمد به جای ز جای مهی بر تر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت چه مایه برو گوهر اندر نشاخت
که چون خواستی دیو برداشتی ز هامون به گردون بر افراشتی
چو خورشید تابان میان هوا نشسته بر او شاه فرمانروا
سر سال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج تن، از دل کین
به نوروز و شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروز روز
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
بر آن تخت بنشست پیروز روز بفرمانش مردم نهاده دوگوش
به فرمایش مردم نهاده دو گوش به رامش جهان پر ز آوای نوش
بزرگان به شادی بیاراستند می و جام و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ ازان روزگار به ما ماند ازان خسروان یادگار
بر طبق بعضی روایات رواج نوروز به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله کوروش به بابِل باز می گردد. در برخی از روایت ها از زرتشت به عنوان بنیان گذاز نوروز نام برده شده است. هخامنشیان نوروز را در سال ۵۳۸ میلادی جشن ملی اعلام کرد. وی درین روزبرنامه هایی برای ترفیع سربازان، پاک سازی مکان های همه گانی و خانه های شخصی و بخشش محکومان اجرا می نمود. در زمان فرمانروایی غزنویان و غوریان هم نوروزرا گرامی داشته و آنرا گسترده جشن می گرفتند. درین دوران جشن های رنگارنگ و متعددی در طول یک سال برگزار می شد که مهمترین آنها نوروز و مهرگان بوده است.
برگزاری این جشن خجسته در گذشته حتا چند روزی طول می کشید پس از ظهور دین اسلام در این سر زمینها ، به ویژه در اوایل و در زمان امویان از برگزاری آیین های نوروز نشانه ای در دست نیست و در زمان عباسیان نیز برگزاری این جشن کمرنگ بوده است.
با رویکار آمدن سلسله های سامانی ، غزنوی و غوری جشن نوروز با گسترده گی بیش تری برگزار شد.
در دوران سلجوقیان تعدادی از ستاره شناسان نوروز را در اول بهار قرار دادند و جایگاه آنرا ثابت نمودند و بدین ترتیب جشن نوروز در زمان بعدی نیز کماکان برگزار میشد.
درعصر حاضر نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی ما مورد توجه خاص مردم قرار داشته و هر سال با شکوهمندی ویژه ای برگزار می شود.
این جشن در کشورهای مختلف با آیین های متفاوت برگزار می گردد. طور مثال در کشور عزیز ماافغانستان، سفره هفت میوه می چینند، اما در ایران سفره هفت سین هموار می نمایند
جغرافیای نوروز با نام نوروز و مشابه آن ، سراسر خاور میانه ، بالکان ، قزاقستان ، تاتارستان ، در آسیای میانه ، چین شرقی ، سودان ، زنگبار ، در آسیای کوچک سراسر قفقاز تا آستراخان و نیزامریکای شمالی ، هند ، پاکستان ، بنگله دیش ، بوتان ، نیپال و تبت را شامل می شود. خانه تکانی ، آتش افروزی ، سفره های نوروزی ، غذا های نوروزی ، دید و باز دید ، مسابقات ورزشی ، طبیعت گردی و نوروز خوانی از جمله آیین های نوروز می باشد که هر کشور و هر سرزمین و هرملت به گونه های متفاوت وجالب بدان می پردازند که جلوه هایی از باورهای آن قوم و ملت را به تصویر میکشد.
به گونه مثال در افغانستان در جشن بهاری نوروز مردم شریف ما روز اول سال را فال نیک گرفته و با امیدواری از آن استقبال می نمایند. جشن گل سرخ ، جنده بالا ، جشن دهقان ، نهال شانی ، خانه تکانی ، لباس نو به تن کردن ، سمنک ، هفت میوه ،ماهی و جلبی و کیک و کلچه و بعضی تحایف دیگر را به خانه نامزد فرستادن ، به صحرا و باغها و سبزه زار ها رفتن و پایکوبی کردن از مشخصات برازنده نوروز درکشور عزیز ما افغانستان به شمار میروند. مردمان کشور ما در ایام عید نوروز به بازی های محلی از قبیل پهلوانی ، بز کشی ، بیل بازی ، گاو جنگی ، مرغ جنگی ، سگ جنگی ، تخم جنگی ، چوب بازی و دیگر بازیها خود را مصروف می نمایند. پس بهار بهترین بهانه برای آغاز ، و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است.
بدینوسیله فرا رسیدن بهار و آغاز سال ۱۳۹۶ هجری خورشیدی را به تک تک شما تهنیت گفته و در هر جایی که هستید:
سلامتی ، سعادت ،سیادت ، سرور ، سروری ، سبزی و سر زنده گی هفت سین سفره زنده گی تان باشد.
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت وتخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم ، فال نیکو ، مال وافر ، حال خوش ،
اصل ثابت ، نسل باقی ، تخت عالی ، بخت رام.
سال نومبارک!
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۰۰۳
از بسکه باغ پهنه گلهای پر پر است
گلبرگ شاخ غنچه پراز خار خنجراست
رنگ رخ زمانه پراز دود و آتش است
بلبل بخون تپیده وبی بال و بی پر است
روی زمین درآتش بم کوچه غرق خون
روی فضا تیره و تار و مکدر است
خورشید خون چکیده فرورفته برزمین
در آسمان عزای عمومی و محشر است
آن کله های یخزده افکار منجمد
باقیست تا هنوز همی زار وابتر است
ترفند زیرکا نه از آنسوی قاره ها
پیغام جنگ وکینه فراروی خاور است
دروادیی که پرز دد ودام وحشت ا ست
انسا نیت اسیر ددان مصور است
درخطه ی که جهل و فساد وتظلم است
خرمهره صف کشیده با در برابر است
بید ار شو دلا که درین خشم روز گار
دشمن پی دسیسه و تزویر دیگر است
هر سنگ و آتشی که ببارد زآسمان
بر فرق عاشقان وطن همچومجمراست
بر خیز همسفر قدمی سوی قله ها
کا فا ق از سپیده مشرق منور است
راه نجات راه ترقی و با همیست
وحدت یگانه ضامن توفیق کشور است
آنست روز نو که به پیشواز سال نو
جشن وخوشی برهمگان تا سرآسراست
(عبدالوکیل کوچی)
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۷ـ ۲۰۰۳
جشن نـوروزی در میـان آتـش وخـون
اندرآن جایی که محکوم شب است
گرمیی بهار و نوروزی کجاست
کله یخبند ان و فکر ی منجمد
رستگا ری ها و پیروزی کجاست
عبدالو کیل کوچی
جشن نوروزباستان و حلول سال نو خورشیدی را تبریک و تهنیت گفته ، سلامتی رفقا ، دوستان وهموطنان رنجدیده کشورم را خواهانم . تجلیل از سال نو در واقع استقبال از روشنی ، گرمی و رهایی است . رهایی از یخبندان طبیعت و از انجماد مشقت زا ، از سردی ، سیاهی و ظلمت ، استقبال از نوی وغلبه بر کهنه گی وکهنه کاری هاست . مسلماً اگر جو زمان مسیر نوی را در پیش داشت ، دنیا شاهد روزنو ، سال نو و آفرینش های نو می بود. بالعکس طوری که معلوم است طی یک سالی که گذشت جهان در زیر سایه ی ابرهای تیره وظلمت زا با روند نکبت بار چرخش های سیاسی ، خیزش های نظامی ، حملات جنگی ، تجاوزات فرسایشی وجنگ های نیابتی به سوی استراتیژی های کلان وخطرساز درحرکت بوده است . طی سالی که گذشت آتش ترور و تجاوز در شرق میانه بیشتر از سال پار زبانه میکشد . طی سالیکه گذشت شبکه های تروریستی و اشکال گوناگون آن را در گوشه و نقاط جهان گسترش دادند که بیشترین قربانی آنرا مردمان کشورهای سوریه وعراق ، یمن و مالی ، سودان و افغانستان تشکیل داده است.طی سالی که گذشت جهان شاهد لشکرکشی های تسلط جویانه و تشکیل پایگاه های نظامی ، جابجا سازی نیروهای جنگی مجهز با تجهیزات عصری وموشک های پیشرفته و سپرهای دفاعی زیرنام اقدامات پیش گیری کننده و دفاعی با تعقیب اهداف جیوپولیتیک وجیو استراتیژی های بزرگ قدرت ها بود ه است.
همچنان طی سالی که گذشت با توجه به جریانات جنگ ، روند نا کام صلح به کندی پیش رفته تا هنوز در کشورهای افریقایی ، شرق میانه ، اوکرایین و افغانستان شعله های آتش جنگ زبانه کشیده و در صورت گسترش آن خطر رویا رویی بزرگ جهانی را به تصویر خواهد کشید.
در کشورما افغانستان طی سالی که گذشت برغم موجودیت نیروهای نظامی جامعه جهانی و رشادت قوای مسلح کشور ما در امر دفاع از سرزمین آبایی و اجدادی مان هنوز متاسفانه جنگ وخونریزی ادامه داشته ؛ و تجاوزات پاکستانی ها بر حریم کشورما بیشتر وبیشترشده وگروه های تجهیز شده تروریستی ازخاک پاکستان به بیش ترین نقاط کشور منتقل وجابجا می گردند که در نتیجه آن دامنه جنگ و خونریزی و حملات انتحاری در کشورگسترش یافته است. سالی که گذشت برای کشورما خونریز ترین سال جنگ های نیابتی پاکستان وحامیان بین المللی شان ، سال جابجایی دشمن درداخل کشور، سال گسترش تولید مواد مخدره ، سال هستی سوز ، سال غارت سنگ های قیمتی وقاچاق چوب واشیای قدیمی ، سال فرار تروریستان از محابس ، سال تشدید تعصبات قومی ، لسانی ، مذهبی ، جنسیتی و سال تشدید خشونت بر زنان وکودکان ودرعین حال سال رسوایی اداره دولتی مفسدان مالی ، قوم گرایی ، سازش های سیاسی وحملات فرمایشی وارتقای جریان عقب گرایی ، نفوذ دشمان خارجی در داخل کشور، جابجایی گروه های عقب گرا در موقف های بلند دولتی ، سال دست درازی و بهره گیری دشمان وهمسایه گان از منافع داخلی کشور بود.
باید گفت که درآستانه سال نو خورشیدی تشدید حملات انتحاری و ریختاندن خون صدها هموطن ما درشهر کابل ، مزار ، ننگرهار ، بغلان ، پروان ، غور ، بامیان ، قندهار ،هرات ،غزنی وهلمند مردم را در آستانه جشن نوروزی در غزای عمومی وماتم ملی نشاندند . بنا بر آن بی جهت نخواهد بود اگر بگوییم کدام نوروز را به توصیف و تعریف گرفت ،کدام جشن ، کدام بهار و کدام گرمی وسرسبزی ،کدام شادی وشادابی ؟
ملتی که شب و روز آن در مصیبت جنگ، ماتم و مرگ وعذاب ظلم ظالمان سپری شود چگونه می تواند از مزایای نوروز بهره مند شود.
همه می دانند که نوروز چیست ومشخصه آن کدام است. آنگاه که عطر نوی مشام نوروزیان را نوازش دهد ، و چشم انداز سحری مژده رسان سپیده دم افق ها باشد ، نیزه های زرین خورشید بهاری قلب ابرهای تیره را بشگافد ، سر زمین فکر از انجماد سرمای عقب گرایی آزاد گردیده و کله های منجمد از یخبندان جهالت رهایی یافته ، پای درنده گان ددمنش از گرده های انسانیت کوتاه گردد، آنگاه و آنروز مژده رسان روزنو است که نوروز گفته می شود .
آنگاه نوروز از زینت گل های نوروزی تخت جمشید ، غرس نهال دوستی ، بزر دانه های امید ، نمایش غیرت و پهلوانی ، اسپ دوانی و لذت بردن از گل سرخ لاله زاران ام البلاد باستان حکایت داشته و آن روزگار تاریخی را بنام نوروز باستان گرامی می دارند.
می گویند که روز نوروز مصادف است بروز های تاریخی ومذهبی بدین معنا که چرخش زمین بدور محور خود در همین روز آغازید . حالا که دیده می شود زمین برای مردم افغانستان سال های سال است که معکوس می چرخد. می گویند که انگشتری سلیمان در همین روز یافت شده است. در وطن ما دراین روز اصلاً دست ها از بند بریده می شود.
یا میگویند که خلافت حضرت علی ، تورات موسی ، عروج عیسی را به این روز نسبت می دهند . ولی درافغانستان گروه های سیه دل و جلاد صفتان تاریک اندیش زیر نام علی ، معتقدان علی را تیر باران می کنند ، بنام موسی موسوی ها را می کشند ، تحت نام عیسا عیسوی ها را کشتار جمعی می کنند وبنام رسول الله مسلمانان را سر به نیست می سازند. به این ترتیب به پیشواز نوروز میروند . می گویند که در نوروز شب و روز دریک تعادل می رسد ولی در کشور ما این تعادل آنقدر برهم خورده است که چهل سال است که شب ها آنقدر به درازا کشیده می شود که روزها دارد به فراموشی سپرده شود و هیچ تعادلی میان شب وروز برقرار نمی شود .
اگر نوروز را مطابق سنن گذشته ها به تعریف بگیریم طبعا ً از سمنک ،حنا وپا کوبی ، خانه تکانی ، نوپوشی ، نوآوری ، نورنگی ، میله ها وسیر وسیاحت تعریف کنیم واگر قرار باشد که نوروز را در کشور غمزده خود در میان واقعیت های زنده گی که در حال حاضر خون و آتش را بر مردم ما تحمیل کرده اند به تعریف بگیریم از نوروز بجز سیمای عزاداری ارمغان دیگری نداریم . زیرا در کشور ما بد بختانه با دست درازی دشمنان وطن به جای بزر دانه های دوستی خار غم می کارند . به جای غرس نهال صلح ، زقوم جنگ می نشانند . به جای سبزه در صحرا ماین کاشته می شود . به جای قلبه کشی ، آدمکشی مروج شده است .
تا هنوز در مناطق دور ونزدیک کشور شعله های جنگ زبانه میکشد زیرا کارشکنی دولتی که خودش را بنام وحدت ملی یاد میکند با سرازیر شدن میلیاردها دالر از کمک های خارجی نخواسته یا نتوانسته است قوای مسلح کشور را با سلاح عصری مکمل ومجهز سازد .دولتی که قوای مسلح را ضعیف وساختار های اقتصادی،صنعت و زراعت را فلج نگهداشته است .در چنین حال وهوا سروصدای دشمنان ، جابجایی طالبان و داعش در تمام ولایات کشور بگوش میرسد . زیر سایه اوضاع شوم فقر مرض جهل و فساد مالی و اداری به اوج خود رسیده افغانستان با موجودیت این دولت ننگین ، فاسد ترین کشور جهان محسوب می شود . جوانان کشوراکثراً دسترسی به کار و تحصیل را نداشته مکاتب دوردست کشور کماکان توسط مدعیان اسلام و اسلام نما ها در واقع اجیرکفر به آتش کشیده می شوند .
دربسا نقاط کشور مردم در زیر سلطه ونفوذ عرب های جاهل پسند وعقب گرا و جاسوس در پوشش فعالیت های مذهبی از حق کار و تحصیل وحق اراده وسرنوشت و آزادی محروم گردیده همانند قرون وسطی بر سرنوشت شان حاکم اند واکثر جوانان وطن در جست وجوی لقمه نانی در داخل و خارج کشور سرگردان وقربانی جنگ های نیابتی رژیم ایران می شوند . در کشوری که همه روزه دشمن با حملات انتحاری جان ده ها وصدها هموطن را گرفته و مردم را در گلیم غم وعزای عمومی می نشانند چگونه می توان از نوروز یا روز نو تجلیل بعمل آورد .
بنا بر آن به باور این قلم تا وقتی که کشور وابسته و مردم آن بی سرنوشت باشد و ملت با همبسته گی واتحاد به پای خود ایستاده نشوند ، تا وقتیکه ملت سرنوشت خود و سرنوشت جنگ وصلح را بدست خود نگیرد ، تا وقتی که تجاوز ونیرنگ های خارجی برای دوام جنگ و فریب مردم ادامه دارد، تا وقتی که ملت راه علم و دانش کار و مبارزه متحدانه و دادخواهانه را طی نکند و از خواب دیرینه زمستانی بیدار نشوند، تا وقتی که مردم به نیرنگ های دشمنان داخلی وخارجی پی نبرند، راه نجات دشوار خواهد بود. مردم وقتی به رهایی از ستم جنگ و تجاوز دشمان داخلی وخارجی خلاصی خواهند یافت که بدور فرزندان واقعی و رسالتمند وطندوست واحزاب مردمی وناجیان ایثارگر و صدیق کشور بسیج و متشکل گردند و راه مبارزه رهایی از جنگ وعقب مانی را متحدانه در پیش گرفته به هدف نزدیک خواهند شد در آن صورت نوروزهمگانی و سال نو را به استقبال خواهند گرفت وخورشید بهاری در همه جا گرم ویک سان خواهد تابید .
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۵/ ۱۷ـ ۱۹۰۳