صلح و سلم تو اى روانى
با قاتل و مرتجـع و جانى
اضافه نمـوده  درد  و غـم را
تبعييض و كدورت و ستم را
هم تحفه دهد به ما غم و درد
هم گريه و آه و ناله ى سـرد
هر روز برسد يك انتحارى
در كوچـه و جـاده انفجارى
گاهى به مساجد و به هوتل
گاهى به كنار كـوه و كوتل
هر باره هزار جوان بميرد
جان همه مرد و زن بگيرد
مـوضوع ترور كانتيننتال
از ما بربوده شيمه و حال
از هر جهتى به هر تناسب
بیـداد كـنـد خلـص تعصب
آن يك به شمال تيرى در دست
ديگر به جنوب وعـده ها بست
در هر طرف و به هر ولايت
هيچ كس نكند ز تو اطــاعـت
دست آورد همچو مكر و بازى
جنگ و جـدل و دسيسه سازى
وضعىی كه نموده يى تو تحميل
هم تجزيه كند وطن چــو تحليل
مرگ است به تو و به دولت تو
بر ايــده و شـان و غيـــرت  تو

( زبير واعظى)

 

 بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲/ ۱۸ـ ۲۹۰۱