غزل
کهء منصور غوندې په دار او په سنګسار شم
نشته دا چې ستا له مینې توبه ګار شم
څو مې شته د عشق خواري همره ښادي ده
کهء مې ورکه دا خواري شوه نور به خوار شم
هیڅ له زهده راته مهء وایه ناصحه
دا وزګاری به هالهء کړم چې وزګار شم
د خسڼي په څیر سپک ښه یم بی قدره
خدائې مې مکړه هسې دروند چې په چا بار شم
کهء مې قد د سرو قد راشي په خوا کښې
د چامبیل په دود به سل ځله ترې ځار شم
د لالئ ته مې یوسف تر خوا شا کیږي
په بازار چې ئې د حسن خریدار شم
چې خطا خطا ګوزار کړي رسا لګي
حق حیران د جادو چشمو په ګوزار شم
هر سړی دغه ارزو کړي باری نهء شي
کهء حمید غُندې او څار په ښهء ګفتار شم
شاعر : عبدالحمید ماشوخیل
***
غزل
چې ناظر د ساده رویو په رخسار شم
په دا شمعې پروانه غُندې نثار شم
کهء هر څو په صبر زړه ټولوم نهء شي
بی اختیاره لکه موم ویلی په نار شم
غنچه خُله چې په خبرو راته راکړي
د نرګس په څیر کوز ګورم شرمسار شم
دم قدم ئې په پئیل د زړه د دُرو
د راستئ په ستن وهلی نری تار شم
چې ئې شونډې تبسم تازه انګار کا
باندې زهء لکه سپند سوو ته تیار شم
ځان جهان مې هسې هیر لکه هیر خوب شي
د خندا په صبحدم چې ئې بیدار شم
د ګلرخو پابوسي پریښودی نهء شم
کهء راکیښ لکه نسیم په خنډ او خار شم
لا مې ځائې نهء شي د ترکو په جرګه کښې
کهء د عشق ټیکه وهلی زنار دار شم
چې نا اهلو ته د اهل وینا وایم
زهء حمید به د منصور په شان په دار شم
***
شاعر:عبدالحمید ماشوخیل
ترتیب کوونکی:انجنیر عبدالقادرمسعود
فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۱۷۱۲
پیام شعبه اموراجتماعی شورای اروپایی حزب مردم افغانستان در نکوهش جنایات تازه در برابر زنان افغانستان
زنان مبارز و قهرمان افغانستان،
شهامت و دلیری زنان کشورما درمبارزه با ستم ، بیعدالتی ، خشونت ، نابرابری و زن ستیزی از بدو تاریخ وطن و دردرازای این مرزو بوم باستانی ثبت تاریخ میباشد.
در جامعه ایکه دفاع ازحقوق انسانی و جانبداری از زنان صرف درشعار بوده و زنان مظلومترین و ستم دیده ترین جنس درکشور را تشکیل میدهند ، با وجود نابرابری های بیشمار وحق تلفی های اجتماعی و حقوقی ، زنان اگاه و پرتلاش کشورهنوز از پا نایستاده و با دلیری و شهامت بی مانند به مبارزه شان در راه عدالت اجتماعی و برابری ادامه داده و میدهند.
ریس سابق سرویس اطلاعات فرانسه :
ما باید با دیدگاه واضح و روشن به اشتباه خود در مورد سوریه اعتراف کنیم!
به نقل از پایگاه خبری مرآه الجزیره، آنچه در زیر میآید، در واقع چکیدهای از کتاب « سرویسهای اطلاعاتی فرانسه، برنامههای جدید» است که چند روز پیش منتشر شده است.
این کتاب از این جهت حایز اهمیت بسیار است، چون نویسنده آن یک فرد عادی نیست. « برنار اسکوارسینی» یک سال و اندی پس از ترک پست ریاست اداره مرکزی اطلاعات و امنیت داخلی فرانسه توانست، نقاب محافظه کاری و سکوت را کنار گذاشته و به طور آشکار آنچه را که جاسوسها در نهان علیه سیاست فرانسه در سوریه و ایتلاف با قطر و عربستان سعودی و سهل انگاری خطرناک کاخ الیزه در قرار دادن تسلیحات در اختیار گروههای مسلح فعال در سوریه بیان میکردند، را افشا کند.
اسکوارسینی داستان جنگ همه طرف علیه همدیگر در دستگاههای اطلاعاتی غرب به منظور دست یافتن به بازارها و معاملههای بزرگ تسلیحاتی را در این کتاب افشا کرده و تصریح میکند که این دستگاه ها تا چه اندازه از بازگشت عناصر تروریستی مسلح اروپایی از سوریه به کشورهایشان بیم دارند.
در این کتاب به نقش عربستان سعودی، قطر و شاهزاده بندر بن سلطان، رییس دستگاه اطلاعات عربستان سعودی در حمایت از گروههای مسلح سلفی جهادی از افغانستان گرفته تا دریای مدیترانه که شمال سوریه، لبنان، مصر و شمال آفریقا را در بر میگیرد، اشاره شده و قطر شریک بزرگ بازرگانی و سیاسی فرانسه به تامین هزینههای مختلف (اگر نگوییم تامین تسلیحات) این گروههای سلفی جهادی در افریقا متهم و تاکید شده است، دوحه از طریق جمعیتها و نهادهای مردمی بر حمایتهای لوژیستیکی و جذب و آموزش نیرو به گروههای سلفی جهادی سرپوش میگذارد.
اسکوارسینی میگوید که استراتژی مذکور به دور از اردوگاههای ترکیه و اردن در حال شکل دادن به جبهههای جهانی جهاد به شکل منظم تر و سازمان یافته تر به ویژه درسوریه است.
وی میافزاید: ما میدانیم که جنوب لیبیا در نزدیکی شهر «سبها » به عمق استراتژیک گروههای سلفی جهادی تبدیل شده است و این گروهها در این مناطق دارای اردوگاههای آموزش نظامی هستند و پاکستان، مصر و یمن بر آنها نظارت دارند و به دژی برای این گروهها تبدیل شده است که علاوه بر آفریقا در سوریه وعراق نیز مشغول جنگ هستند.
اسکوارسینی ادامه میدهد: عربستان سعودی در تامین هزینهها و آموزش و تنظیم گروههای سلفی جهادی در سوریه نقش آفرینی میکند. ریاض با استفاده از نامهای قدیمی خود که در افغانستان و بوسنی و هرزگوین آنها را به کار میبرد، روی آورده است و سرویسهای اطلاعاتی هالند، انگلیس، بلژیک و فرانسه که عظمت و بزرگی این خطر را دریافته بودند، برای به صدا درآوردن این زنگ خطر نشستی در دبلین برگزارکردند.
مسوولان شرکت کننده در این نشست دریافتند که صدها نفر از شهروندان آنها هم اکنون در سوریه در میان تندروترین گروههای سلفی جهادی علیه نظام سوریه مشغول جنگ هستند. در لندن و بروکسل همان شبکه هایی که در جنگ افغانستان، بوسنی و چیچین شرکت داشتند، هم اکنون برای جنگ در سوریه اعزام شدند. سرویسهای اطلاعاتی مذکور بیم آن دارند که عناصر مسلح به اروپا بازگردند.
به همین دلیل اسکوارسینی این سوال را مطرح میکند که در این راستا چگونه میتوان عملکرد قطر وعربستان سعودی و دیگر کشورهای نفت خیز حاشیه خلیج فارس که به تامین هزینه گروههای تروریستی خو گرفته و عادت کردهاند، را ارزیابی کرد؟ آیا میتوان از این کشورها به عنوان دوست نام برد، در حالی که آنها علیه منافع فرانسه فعالیت میکنند؟
اسکوارسینی میافزاید: ما از ۲۰ سال پیش میدانیم که عربستان سعودی، مصر و کویت هزینههای گروههای تندرو اسلامگرا در مصر و الجزایر را تامین کردهاند، گروههایی که اغلب سلفی جهادی هستند. پولهای نقد از بانکهای ژنیو، لوگانو و میلان توسط سازمانهای غیر دولتی بشردوست و شرکتهای تجاری جعلی منتقل میشد. اما امروز شاهد پیچیده تر و کامل تر شدن فعالیت شبکههای حمایتهای مالی هستیم که برخی از آنها توسط عربستان سعودی و برخی دیگر توسط قطر اداره میشوند. قطر در شیوه مهندسی مالی جهانی سازمان یافته توسط صندوق مالی و یا سرمایه گذاری پیشرفت چشمگیری داشته است و البته در نهایت همه آنها در خدمت گروهها و سازمانها و نهادهای مختلفی قرار دارند که با گروههای مسلح در ارتباط هستند.
اسکوارسینی در کتابش به عمق اختلافات میان وزارت خارجه فرانسه و دستگاه امنیتی این کشور نیز اشاره میکند، بنابراین دلایل سهل انگاری و کوتاهیهای دیپلوماسی فرانسه در بهار گذشته مشخص میشود. فرانسوا اولاند، رییس جمهوری فرانسه تعهداتی در زمینه مسلح کردن مخالفان داد که مهمترین آن مربوط به مارچ سال گذشته ترسایی بود، اما تحت فشارهای دستگاههای امنیتی از آن منصرف شد. دستگاههای امنیتی پاریس هشدار دادند که ترکیب و اسختار گروههای مسلح درسوریه و تسلط سریع گروههای مسلح سلفی جهادی بر فرآیند نظامی و ارتباط موجود میان هستههای جهادی و شبکه بین قارهای سازمان القاعده منافع فرانسه را در معرض تهدید قرار میدهد.
رییس سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی فرانسه در راستای فروپاشی دیپلماسی پاریس در قبال سوریه و محاسبات اشتباه بر سر سرنگونی نظام سوریه و شخص بشاراسد ، رییس جمهوری این کشور تلاش و هرگونه ارتباط سیاسی و امنیتی با دمشق را قطع کرد و از ادامه همکاری میان دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی فرانسه با دستگاههای سوری جهت مبارزه با تروریسم در فرانسه ممانعت کرد.
وی ادامه میدهد: پس از اینکه لوران فابیوس به عنوان وزیر خارجه فرانسه انتخاب شد، من تمام پلهای ارتباطی با دمشق را قطع کردم، چرا که پاریس بر سرنگونی نظام سوریه و بشار اسد در اسرع وقت ممکن دل خوش کرده بود. چنین دیدگاهی با تهدیدهای بسیاری همراه بود، زیرا علاوه بر اینکه نظام سوریه و شخص اسد بر سر قدرت ماند، موقعیت نظام و اسد بعد از حل و فصل قضیه سلاحهای کیمیاوی با کمک روسیه قوی تر و مستحکم ترهم شد.
اسکوارسینی تاکید میکند، نحوه مدیریت بحران سوریه از سوی پاریس با هیچ منطقی سازگار نبود، ما نمیدانیم دیپلوماسی ما بر اساس چه انگیزهها و عواملی فعالیت میکند و ما چه بهرهای از این فعالیت میبریم.
اسکوارسینی در پاسخ به این سوال میگوید: سکان هدایت سیاست خارجه امروز فرانسه در دست دولت و نظام نیست، بلکه توسط نهادهای غیردولتی و رسانهها تعیین میشود، محور فعالیت این نهادها تبلیغ نیست، بلکه از نظر ایدیولوژیکی و راهبردی تاثیر گذار هستند.
اینگونه به نظر میرسد که منظور اسکوارسینی در اینجا روزنامه فرانسوی لوموند است که نقش بزرگی را در تحریک افکار عمومی علیه جنگ در سوریه ایفا کرد. این اقدام باعث شد، وزارت امور خارجه فرانسه در مورد استفاده از سلاح کیمیاوی در ریف دمشق تحقیقات مطبوعاتی انجام دهد و گزارش را به یک ماده قانونی جهت شکایت علیه نظام سوریه تبدیل کند و با افزودن برخی اسناد و مدارک به پرونده اتهامی سوریه، آن را تحویل سازمان ملل متحد دهد و این روزنامه نقش عمدهای را در اعمال فشار به عناصر مسلح در سوریه بازی کرد.
وی در مورد بحران جاسوسی فرانسه میگوید: آنها در میان انبار کاه گروههای مسلح سلفی جهادی و القاعده به دنبال سوزن گروه مسلح لاییک یا سکولار مخالف نظام سوریه بودند تا اولاند بتواند تسلیحات خود را در اختیار گروه مذکور قرار دهد.
ریس سابق دستگاه اطلاعات فرانسه امتناع دیپلوماسی پاریس و اولاند از تصمیم خود در مورد مسلح کردن گروههای تروریستی در سوریه را مدیون دستگاه تابع خود میداند.
وی می گوید: در این منطقه خاکستری، سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی فرانسه و دیگر کشورها نمیتوانند گروههای مسلح لاییک و دمکرات را در میان دیگر گروههای مسلح تروریستی شناسایی کنند تا به حمایتهای مالی و تسلیحاتی از آنها بپردازند. ما باید با دیدگاه واضح و روشن به اشتباه خود در مورد سوریه اعتراف کنیم؛ چرا که جنگ داخلی در این کشور، این امکان را به القاعده و گروههای مسلح داد تا به طور سازمان یافته و مداوم در کشورهای مختلف خاورمیانه رشد و توسعه پیدا کنند.
اسکوارسینی تاکید میکند: سرویسهای اطلاعات فرانسه باید در برخورد با بحران سوریه تمام امکانات خود را به کار گیرند، همان طور که ما میتوانیم در میان گروههای مسلح تروریستی فعال در سوریه عناصر سلفی جهادی از کشورهای مراکش، لیبیا، عراق، مصر، افغانستان، پاکستان، چیچین و داغستان بیابیم، به همان ترتیب در میان آنها نیز صدها تروریست فرانسوی نیز به چشم خواهند خورد. این عناصر مسلح با تجربه برای سرنگونی نظامی که با آن موافق نیستند، مبارزه میکنند. آیا منافع ما اقتضا میکند تا این عناصر که ارزشهای دمکراتیک و لاییک مورد خوشایند آنها نیست، را مسلح کنیم؟
وی افزود: اولاند در سفر سال گذشته خود به الجزایر در مورد ضرورت مقابله با اعزام نیروهای سلفی جهادی در کشور مالی و عدم تهدید منطقه ساحل آفریقا اظهارات متعددی را مطرح کرد، بوتوفلیقه، رییس جمهوری الجزایر در واکنش به اظهارات وی گفت: ما نیز با شما در مورد مبارزه با نیروهای جهادی در ساحل آفریقا اتفاق نظر داریم، ولی چرا شما به حمایت مالی و تسلیحاتی از این نیروها در سوریه میپردازید و بر این امر پافشاری میکنید؟
اسکوارسینی ادامه میدهد: به نظر میرسد، تذکرات مطرح شده در وزارت خارجه فرانسه در این خصوص با مقاومت و مخالفت مواجه شده است؛ چرا که «اریک شوالیه»، مدیر پرونده سوریه بارها متعهد شده بود تا بر روند ارسال سلاح نظارت کند تا تنها در اختیار گروههای مسلح میانه رو قرار گیرد.
اسکوارسینی افزود: سوریه علاوه بر اینکه به عنوان اصل اساسی در ساختار امنیتی فرانسه به شمار میرود، ما توانستیم با کمک اطلاعات دمشق بسیاری از طرحهای حمله علیه منافع فرانسه در لبنان و خاک فرانسه را به شکست بکشانیم.
وی در پایان گفت: در حال حاضر بزرگترین خطری که ما را تهدید میکند، گروههای سلفی تندرو هستند، اگرچه اعتقاد دارم، نباید شیعیان و حزب الله را در لبنان نادیده گرفت؛ ولی تهدیدهای اصلی از جانب جنبش ایدیولوژیک اخوان المسلمین متوجه ماست. آیا ما میتوانیم با چنین پدیدهای مقابله کنیم؟ ما به تنهایی باید در این مورد تردید کنیم، ولی میتوانیم با کمک سرویسهای اطلاعاتی دیگر و به ویژه سرویسهای سوریه از گسترش این تهدید جلوگیری کنیم.
اسکوارسینی درباره لبنان نیز در کتاب خود چنین نوشت: اینگونه به نظر میرسد که همه گروههای سلفی جهادی لبنانی هم اکنون در اردوگاههای فلسطینی در نزدیکی صیدا و طرابلس متمرکز هستند و همه گی با القاعده بیعت کردهاند و حامی اصلی تمام آنها کسی جز شاهزاده بندر بن سلطان، رییس سرویسهای اطلاعاتی عربستان سعودی نیست که سیاست منطقهای خود را به تنهایی و مستقل از برادران و پسر عموهایش پیش میبرد.
اعلامیه آوای زنان افغانستان
براساس گزارشات رسانه های دیداری وشنیداری درجریان یک هفته بدینسو ، ما به خشونت های بسیارتکان دهنده وفجیع دربرابرزنان دست یافته ایم :
- کشته شدن بانوی بوسیله همسرش درولایت بغلان به جرم مصرف ۵۰ افغانی
- بریده شدن لب وبینی بانوستاره ۲۲ ساله بوسیله همسرش درولایت هرات ،
- ربودن وسپس تجاوز بوسیله مردان مسلح ناشناس بریک دختر۱۵ساله درولایت بغلان ،
- قتل خدیجه ۲۵ ساله در ناحیه سوم شهر هرات به ضرب مرمی بوسیله همسرش ،
- قتل بانوی ۴۵ ساله درولایت نیمروز،
- کشتن بانوی درولایت بدخشان ،
- ازدواج اجباری دختر۱۲ ساله در ولایت زابل ،
- تجاوزجنسی بردخترچهارساله درولایت زابل،
- خود کشی بانوی ۳۸ ساله در ولایت بغلان ،
- کشتن بانو مریم ۲۲ ساله درولایت هرات،
- حلق آویزشدن بانوی ۱۶ ساله درولایت غزنی و......ده های دیگرمخفی ازچشم ودسترس رسانه ها.
آوای زنان افغانستان با اتفاق واتحاد همه دوستان فیسبوک ، این رویداد های وحشتناک را که ازسوی همسران ، خانواده ها ویا هرگروپِ که باشد، مغایرارزش های حقوق بشردانسته وآنرا به شدت نکوهش می نماید.
آوای زنان افغانستان ازوزارت امورداخله، وزارت امورزنان ، وزارت عدلیه، پارلمان کشور ودیگرنهاد های حقوقی ومدنی درین راستا خواستاراست. تا هرچه زودترعاملین خشونت علیه زنان وبویژه این قربانیان را شناسایی، دستگیرومورد پیگرد قانونی قرارداده ومطابق معیارهای بین المللی وقانون خشونت علیه زنان به جزای اعمال شان رسانیده شوند.
آوای زنان افغانستان
اجتماعی ـ بامداد۱۳/۴ـ ۱۵۱۲
نلسون رولیهلاها ماندلا پدرمعنوی مردم افریقای جنوبی درگذشت
نوشته:علی رستمی
نلسون ماندلا رهبر وپدر معنوی مردم افریقای جنوبی نخستین مبارز انقلابی واتشین برای ازادی و حقوق شهرندوی میان سیاه وسفید علیه اپارتایید پرجم مبارزه را بلند والی پیروزی نهایی به اهتزاز نگهد اشت.نام وخاطرات ماندلابمثابه، نماد ماندگار والگوی بی مانند ونور درخشان در سیاره زمین تا ابد جاویدان خواهد درخشید، ومبارزه ونام وی در تارک اندیشه های جنبش ازادی خواهی وکسب حقوق انسانی قرارخواهد گرفت.
نلسون ماندلا بتاریخ 5 دسبمر2013 در زادگاه خویش درعمر 95 سالگی چشم ازجهان بست وبه ابدیت پیوست.
نلسون ماندلا بتاریخ 18 جون 1918 در یک خانواده" تمبو"در روستای کوچک در منطقهً "اموزو"در ولایت کیپ از اتحادیه افریقای جنوبی چشم به جهان کشود. پدر ماندلا "گادلاهنری مپهاکانیسوا "عضو شورای سلطنتی مردم تمبو بود، اواز زمان تولد این مقام را به ارث برده وماندلا نیز قرار بود چنین مقامی را به ارث ببرد. پدر ماندلا رول تعین کننده ای برای رسیدن جونگینتابادایندیبو به سلطنت در تمبو داشت. پدر ماندلا چهار زن داشت وماندلا ازز ن چهارمی
وی بود . پدر ماندلا مجموعن دارای سیزده فرزند بود.
ماندلا به عمر هفت سالگی اولین پسر خانواده بود که به مدرسه ای پای گذاشت . پدر نلسون ماندلا زمانیکه وی نهُ ساله بود وهنوز دوره ابتدایی مدرسه را فرا میگرفت ، در اثر بیماری سل از جهان درگذشت . ویکی از اعضای خانواده سلطنتی بنام جونکینتابا نایب السلطنه مسوولیت سرپرستی انرا به ذمه گرفت. در شانزده سالگی در موسسه شبانه روزی مشغول اموزش فرهنگ شد. نظر به استعدادعالی که داشت ، به جای سه سال دوسال سند مقدماتی خودرا اخذ نمود.
ماندلا در نوزده سالگی درسال 1937 داخل دانشکده وسلی در" فورت بیورفت" شد. ودر ختم سال اول تحصیلات ، برای نخستین بار داخل حوزه سیاست شده ودر اعتراضات که علیه سیاست های دانشگاه(پوهنتون) وجود داشت شرکت نمود، که با این عمل از دانشکاه فورت هار اخراج گردیده ودر ژوهانسبورگ مرکز افریقای جنوبی امده وبه حیث نگهبان معدن شروع بکار کرد. ماندلا بعد از مدتی ازاین وظیفه اخراج وبا همکاری دوست خود والتر سیسولو به عنوان منشی در یکی از موسسات حقوقق شروع بکار نمود. ماندلا در جریان کار تحصیل خودرا نیز تعقیب نموده ودر دانشگاه افریقای جنوبی تحصیلات خودرا به اتمام رسانید، وپس ازان درر شته حقوق مصروف تحصیل در دانشگاه حقوق گردیده ودر ناحیه بنام الکساندر زندگی می کرد.
نلسون ماندلا با وضع دشوار وناگوار که از جانب حزب ملی گرای افریقای جنوبی علیه سیا ه پوستها تحمیل میشد اگاه شده وعلیه این حرکت نژادپرستانه به پای خیسته وعلیه ان مبارزه جدی را اغاز نمود. ماندلا بمثابه انسان پر کنش بامنش انقلابی ودرک از شرایط زمان که نمایانگر خصلت انسان کنشکر وبا شخصیت می باشد ،به امر زمان ودوران خویش جواب مثبت داده وعلیه هرنوع سیاستهای ناگوار اجتماعی وتبعیضانه به مبارزه اغازکرد.
از آن جایکه حزب ملی گرا که اکثریت اعضای آن را "آفریکانسهای "طرفدار سیاست جدایی نژادی آپارتاید تشکیل میداداند در انتخابات 1948پیروز شدند ، ماندلا در کنگره ملی آفریقا در سال 1952و مبارزات کنگره خلق در سال1955، که منشور آزادی توسط آنها برنامه ریزی شده بودو آرمان ضد آپارتاید را انعکاس میداد، نقشی اساسی داشت.
ماندلا که در آغاز طرفدار مبارزه عمومی غیر خشونت آمیز بود، در5دسمبر1956 به همراه 150 تن از همرزمان خود دستگیر شده، و متهم به خیانت شد. محاکمه به اتهام خیانت از1956تا1961 ادامه یافت، وبالاخره همگی آنان تبرئه شدند.
پس از آن ماندلا پنهانی کشور را ترک کرده و با رهبران آفریقا در الجزایر و دیگر نقاط دیدار کرده وبه مبارزه مخفی اغاز نمود.
در سال 1961، ماندلا رهبری "اومخونتو وسیزوه "به معنای «نیزه ملت»، و نیز با علامت اختصاری “MK” شاخه نظامی کنگره ملی آفریقا (ANC) را که خود یکی از بنیانگذاران آن بود بر عهده گرفت. او مبارزات نظامی راعلیه اهداف دولتی رهبری کرده، اوبرنامه های را طرحکرد تا به آپارتاید خاتمه دهد و در صورت عدم موفقیت به جنگ چریکی متوسل شود. چند دهه بعد، خصوصاً در دهه 1980، اومخونتو وسیزوه تبدیل به جنگ چریکی علیه رژیم حاکم شد. ماندلا همچنین در خارج از کشور مبادرت به جمعآوری کمکهای مالی برای MK کرد، و در دیدار با برخی از دولتهای آفریقا ترتیباتی برای آموزش شبه نظامی داد.
در سال1962ماندلا پس از هفده ماه فراردوباره دستگیر شده و در ژوهانسبورگ پایتخت افریقای جنوبی به پنج سال زندان ، نسبت خروج غیر قانونی محکوم شد.
ماندلادر20 اپریل 1964بازهم در دیوان عالی پرتوریان محکمه شد ودراغازجلسه توسط بیانیه خود از جایگاه متهم ازخود دفاع نموده و دلیل توسل کنگره ملی آفریقا به استفاه از تاکتیک خشونت پرداخت که چگونه کنگره ملی آفریقا تا پیش از قتلعام شارپویل سالها از طریق صلحآمیزعلیه آپارتاید بودهاست. این حادثه که همزمان با برگزاری همهپرسی تأسیس جمهوری آفریقای جنوبی و اعلام وضعیت فوقالعاده همزمان با ممنوعیت فعالیت کنگره ملی آفریقا بود تنها وسیله ای که برای کنگره ملی آفریقا باقی گذاشت توسل به خشونت بود. هر اقدام دیگری تسلیم بیقید و شرط به سیاستهای اپارتایدبود. ماندلا به ارائه توضیحاتی در مورد طراحی Manifesto of Umkhonto در تاریخ 16دسمبر 1961به منظور افشای شکست سیاست کنگره ملی آفریقا پس از امتناع بیگانگان از سرمایهگذاری در کشور پرداخت. اوبا این عبارات یه اظهارات خود خاتمه داد:
«در طول زندگیام خود را وقف مردم آفریقا کردهام. با استیلای سفدپوستان مبارزه کردهام، و با استیلای سیاهان نیز مبارزه کردهام. به دنبال آرمان جامعهای آزاد و دموکراتیک که همه بتوانند در آن در توازن و با فرصتهایی برابر زندگی کنند بودهام. این آرمان من است که امیدوارم با آن زندگی کرده و بدان دست یابم. اما اگر نیاز باشد آمادهام برای این آرمان بمیرم.»
در پایان جریان محاکمه در جون 1964 محکوم به حبس ابد شدند. اتهامات که علیه ابلاغ شد عبارت از: شرکت در اقدامات نظامی، خصوصاً چهار مورد اتهام خرابکاری، که ماندلا همه آنها را پذیرفت، و توطئه برای کمک به دیگر کشورها در جهت حمله به آفریقای جنوبی، که ماندلا این اتهام را نپذیرفت.
ماندلا در جزیره روبن زندانی شد و از بیست و هفت سال زندان متعاقب آن هیجده سال را در این زندان به سر برد. در این زندان بود که ماندلا زندگینامه خود را، تحت عنوان راه طولانی آزادی نوشت. ماندلا در مدتی که در زندان بود، همچنان با کنگره ملی آفریقا در ارتباط بود، و این کنگره در 10جون 1980۰ بیانیهای از جانب وی منتشر کرد، که بخشی از آن به شرح زیر است: «متحد شوید! بسیج شوید! بجنگید! باید آپارتاید را در بین سندان اقدامات تودههای متحد و چکش مبارزه مسلحانه در هم بکوبیم!»
در فبروری1985 رییس جمهوری آفریقای جنوبی پیشنهاد آزادی وی را به شرط محکوم کردن بی قید و شرط خشونت به عنوان ابزاری سیاسی را داد. وزرا با این پیشنهاد مخالف بودند زیرا معتقد بودند ماندلا هرگز در ازای آزادی شخصی به این متعهد نخواهد شد که سازمانش مبارزه مسلحانه را خاتمه بدهد. ماندلا پیشنهاد را قویاً رد کرد و از طریق دخترش زیندزی در اعلامیه ای گفت «چه آزادی به من پیشنهاد می شود در حالیکه سازمان مردم ممنوع باقی می ماند؟ تنها مردم آزاد می توانند مذاکره کنند. یک زندانی نمیتواند قرارداد ببندد.»
بالاخره درسال 1990 رییس جمهور افریقای جنوبی ممنوعیت کنگره ملی را لغو نموده ونلسون ماندلا در11فبروری 1990 بعد از 27سال ازحبس رها شد. نلسون ماندلا در اولین نشست کنگره ملی آفریقا، که یکسال بعد تربرپا شد، به حیث رییس حزب انتخاب گردیده وگفتمان ودیگر اندیشی ها برای دموکراسی نژادی در آفریقای جنوبی آغازشد .
در سال1994 برای نخستین بار در تاریخ آفریقای جنوبی، همه نژادها در انتخاباتی دموکراتیک شرکت کردند. ماندلا با رأی بالایی به ریاست جمهوری انتخاب شد. اودر روز 10می 1994 در سخنرانی اغازریاست جمهوری اش گفت: "بگذارید آزادی حاکم شود! خدا به آفریقا برکت دهد.""
امروز نلسون ماندلا چشم از جهان بست، اما راه ومبارزات وطنپرستانه ای انسانیش که برای برابری انسان وضد تبعیض نژادی رزمیده است مانده گار درحافظه تاریخ باقی خواهد ماند.
6.12.2013 شهر مورفیلدن المان