عجایب
جهان عجیب و فــراورد هـای آن عجیب
زمان در گذر هست و نمــاد ان عجیب
یکی زحرص پول و ثروت در تلاش عجیب
و ان دیگر ز سخاوت در منجــلاب عجیب
یکی ز کرده نا کـــرده در عــذاب عجیب
و ان دیگر که جفا کـــرد در مزاج عجیب
یکی که دیده باخت زدود آن مـذاب عجیب
وان دیگر چـه مفاد برد از گــداز عجیب
یکی نظــاره گر درد و انشــقاق عجـیب
و ان دیگر بین نشسته در مـــدار عجیب
یکی به جـا و جــلال میرسد زلطـف عجیب
وان دیگرکــه سرکوب شــده به حال عجیب
یکی برای خـــدا خــادم شمـار عجیب
وان دیگر زتلاطم چــه زیـرپــاست عجیب
روهـی بــدان که مکان پیشرو داری عجیب
ســرت بدست بگیر بهر واقعـات عجیب
ح.کرنزی
دسامبر۲۰۰۴
فرهنگی ـ بامداد۲/ ۱۳ـ ۲۳۰۹
گفت وگو با هاجر ابولفضل دانشجوی رشته طب معالجوی ،عضو تیم ملی فوتبال بانوان و رییس کمیته فوتبال بانوان افغانستان
گفت وگو از: شیرین نظیری
عرض سلام وادب به همه خواننده گان ارجمند؛
هاجرابوالفضل هستم، متولد ۲۱ عقرب۱۳۷۱درشهرکابل ، دانشجوی رشته طب معالجوی درکابل هستم، عضو تیم ملی فوتبال زنان افغانستان و رییس کمیته فوتبال زنان افغانستان.
پرسش: ازچه زمانی فوتبال بازی می کنید؟ چگونه با فوتبال آشنا شدید ؟ آیا خانواده ورزشکاری داشتید؟
پاسخ: من به ورزش علاقه بسیاری داشتم برایم مهم نبود کدام رشته باشد تنها میخواستم درجهان ورزش شامل باشم. اما ازسوی جامعه و اقوام خیلی تحت فشار روحی قرارداشتم .آنها همیشه میگفتند دخترفقط برای خانه هست. بناْ خواستم تا کاری را انجام دهم که مردانه هست ومردان بیشتربه آن توجه میکنند. پس ازاندکی تفکرراه خود را دریافتم ودرفوتبال را کوبیدم وازین راه خواستم به هم میهنان وبه جهانیان برسانم که زنان میتوانند هرکاری را که خواسته باشند به درستی وموفقیت انجام دهند حتا ورزش فوتبال را که ویژه مردها میباشد وجامعه ما انتظارندارند که زن فوتبالیست باشد.
باید با افتخاریاد آورشوم که درین راه ومیدان صرف مادرعزیزو پدرم حامی من بودند. همیشه خانواده ام را درکنارخود داشتم .آنها درین اندیشه بودند که چگونه به وجه احسن امکانات را برای پیشرفت فوتبال من مهیا کنند.
پرسش: چگونه توانستید به تیم ملی فوتبال و سپس به مقام رییس کمیته فوتبال بانوان افغانستان راه یابید؟
پاسخ: سال ۱۳۸۸ درمسابقات کلپ های شهرکابل ازطریق مکتب دعوت شدم درمسابقات که راه اندازی شد. تیم مکتب ما مقام دوم را کسب نمود و من درتیم ملی فوتبال بانوان ازسوی هیات مسابقات انتخاب گردیدم، وپس ازآنروزدرمسابقات داخلی و خارجی با تیم ملی همسفربوده و اشتراک کردم که از آن جمله ( اشتراک درکمپ های تمرینی کشور جرمنی، اشتراک درمسابقات فوتبال درکشوراردن، اشتراک درمسابقات تورنمنت بین المللی کشور ناروی، اشترا ک درمسابقه دوستانه درکشورقطر، اشتراک در مسابقات رسمی جنوب آسیا کشوربنگله دیش وسریلانکا واشتراک درمسابقات جام دوستی درکشور قرغزستان) ودرسال۱۳۹۱ازطرف هیات اجرایی فدراسیون فوتبال افغانستان منحیث مسوول کمیته فوتبال بانوان افغانستان تعین شدم.
پرسش: گاهی آقایان می گویند فوتبال رشته دخترانه نیست، آیا چنین حرفهایی باعث نمی شود که شما بی انگیزه شوید؟
پاسخ : وقتی آغایان واطرافیان میگویند که رشته فوتبال ازآغایان هست مربوط به دختران نمی شود شما بی مورد کوشش میکنید من بیشترانگیزه و قدرت میگیرم که بیشترکاروتلاش کنم تا بتوانم برایشان ثابت کنم که درین دنیا چیزی مخصوص آغایان نیامده، هرچی هست مشترک ومساوی هست وهیچگاه بی انگیزه نشدم بخاطر راهی که آمدم ومیروم.
پرسش: اگربه صورت فشرده درباره کمیته فوتبال بانوان وفعالیت های شان روشنی اندازید ممنون می شویم.
پاسخ: کمیته فوتبال بانوان در سال ۲۰۰۶ برای نخستین باردرتاریخ ، درچهارچوب فدراسیون فوتبال افغانستان به وجود آمد. پیش از آن « درحدود سال های ۱۹۹۱ - ۲۰۰۱ » بانوان افغانستان هیچگاه حق بازی فوتبال وبسیاری از ورزش های دیگر را نداشتند اما فدراسیون فوتبال افغانستان با ایجاد کمیته بانوان دریچه ای جدید از فرصت ها را برروی بانوان افغانستان گشود.
فدراسیون فوتبال افغانستان با درک قابلیت ها وتوانایی های بانوان افغانستان برای ایجاد زمینه رشد و پیشرفت این قشرمحروم ازهیچ گونه تلاش دریغ ننموده وهمواره برای رفع مشکلات فراروی ورزش بانوان فعالیت نموده است. براثرتلاش های مسوولان این کمیته، بانوان افغانستان درعرصه های بازی فوتبال، مربی گری فوتبال وداوری فوتبال دستآوردهای قابل توجه ای را داشته اند. هم اکنون ۲۰ تیم فوتبال دختران درکابل مصروف فعالیت هستند. همچنان براثرتلاش مسوولان کمیته بانوان تیم های فوتبال در برخی ولایات کشور مانند سرپل، فاریاب ،بلخ ، بامیان وهرات به وجود آمده است. که همه ساله درتورنمنت های بهاری و خزانی که ازسوی فدراسیون فوتبال افغانستان برگزار می شود اشتراک می نمایند.
پرسش: آیا تیم ملی بانوان افغانستان درمسابقات درون مرزی وبیرون مرزی درخشیده اند؟ تا کنون به چه مقام ها درمسابقات خارجی دست یازیده اید؟. حالا که به این موفقیت رسیده اید چگونه تصور می نمایید این مسیر را با پیروزی ادامه دهید؟
پاسخ: تیم ملی بانوان در سال ۲۰۰۷ به وجود آمد که درمسابقات درون مرزی و بیرون مرزی زیادی اشتراک نموده است. مهمترین مسابقات بین المللی تیم بانوان عبارتند ازدو باراشتراک در مسابقات آسیایی SAFF در سال های ۲۰۱۰ و ۲۰۱۲ در کشورهای بنگلادیش و سریلانکا که با نتایج قابل قبول توانست جایگاه خوبی را در رده بندی تیم های ملی بانوان به دست بیاورد.
کسب مقام سوم در مسابقات آسایی SAFF سال ۲۰۱۲، برد دو بر صفر مقابل تیم ملی قطر و برد چهار بر صفر مقابل پاکستان از جمله نتایج قابل تذکرتیم ملی بانوان است. تربیه داوران و مربیان ملی و بین المللی که همه گی دارای لیسانس های معتبر آسیایی و جهانی هستند از دیگردست آورد های کمیته فوتبال بانوان میباشد.
پرسش: هدف ازکمیته فوتبال بانوان چیست؟به چه تعداد ازکلپ های دخترانه ، درچند تیم و به چه تعداد بازیکن ،درچند رده سنی ایجاد شده است؟ کپیتان تیم، بهترین بازیکنان وگل زن تیم ملی بانوان کی ها هستند؟
پاسخ: هدف ما بهترین نتیجه !
ما در رقابت های آسیایی بهترین نتیجه را بدست آوریم، فکرمیکنم میتوانیم در رقابت های جنوب آسیا مقام خویش را بهبود بخشیم و پس ازآن مسیرخود را بطورجدی ترادامه خواهیم داد تا دررقابت های آسیایی بعدی قهرمانی را ازآن خود کنیم. وما نه تنها به جنبه قهرمانی و فنی فکرمی کنیم بلکه به موضوع ومسایل فرهنگی شرعی توجه ویژه خواهیم داشت.هدف اصلی ما ارتقا جایگاه زن در جامعه افغانستان خواهد بود.
در شهر کابل ۱۶ کلپ دخترانه فعلا فعالیت دارند که هرتیم دارای ۱۸ بازیکن میباشد که جمعاً ۲۸۸ بازیکن میشود. در ۳ رده سنی تیم ملی ایجاد گردیده به تازه گی که زیر سن ۱۴ سال و زیر سن ۱۶ سال هست و زیرسن ۱۹سال میباشد.تیم ملی افغانستان انتخاب شده از کلپ های شهرکابل وکلپ های خارج کشورمیباشد. که درمسابقات خارج مرزی ازآنها دعوت میشود.
کپیتان تیم ملی زهرا محمودی، بهترین بازیکنان شبنم رویین مقیم کشورجرمنی، هلی ارغندیوال مقیم امریکا وفروزان تجلی مقیم افغانستان میباشند. وگل زن تیم ملی درمسابقات بیرون مرزی صابره عزیزی، سحرارغندیوال، مرجان حیدری، سجیه سحر... میباشند.
پرسش: دستاورد های برجسته تان درطی هفت سال اخیرچه بوده ؟ بانوان ما به چه تعداد مدال ها وافتخارات را کمایی نمودند؟
پاسخ: دستاوردهای تیم ملی: کسب مقام دوم در مسابقات کشور پاکستان در سال ۲۰۰۷، کسب مقام سوم در مسابقات جنوب آسیا ، برد ۴-۰ تیم ملی پاکستان در سال ۲۰۱۲، برد ۲-۰ تیم ملی قطر در سال ۲۰۱۲، برد۱-۰ تیم ملی قرغزستان در سال۲۰۱۳ و کسب مقام سوم درمسابقات جام دوستی در کشور قرغزستان در سال ۲۰۱۳ بوده است. همچنین درسال ٢٠٠٧ درمسابقات ايالتی دركشورپاكستان مقام دوم به مدال نقره ودر سال ٢٠١٣ مسابقات جام دوستی دركشورقرغزستان مقام سوم مدال برنز را كسب كرديم.
پرسش: مدیریت دراین شرایط باید تجربه سنگینی برای شما باشد؟ تا کنون چه دشواری ها سد راه تان قرارگرفته است؟ مقامات دولتی وجامعه مدنی چه تسهیلات رابرای شما فراهم نموده اند، آیا گاهی هم مورد نوازش حاکمان افغانستان قرارگرفته اید؟
پاسخ: تا حال با مشکلات وپرابلم های عدیده امنیتی واجتماعی این مسوولیت را پیش بردیم والان طوریکه لازم بود وانتظارمیرفت سایرارگان های دولتی ونهادهای اجتماعی ما را کمک ویاری نماید که این امرمورد توجه مقامات دولتی و اجتماعی در افغانستان نبوده است ولی درسایرکشورها شاهد هزینه کردن و حمایت های بی دریغ اجتماعی و ارگان های دولتی میباشند. که تحصیلات بسیار بالای را ورزشکاران شان دراختیار دارند و فراهم است. ولی ما به یک نقمت ناتوانایی های خاصی این مسوولیت را حمل مینماییم، و حال که چندین سفرومسابقات بزرگ کشورهای اروپایی واسیایی را سپری وپشت سرگذشتاندیم که افتخارات را برای مردم افغانستان کمایی کردیم ولی هیچگاه مورد تشویق و ترغیب ارگان های دولتی و رسانه ها چندان نبودیم. حتا ازنهادهای دولتی و اجتماعی زنان نهادهای جامعه مدنی که درراستای ارتقای ظرفیت زنان کارمیکنند نبوده ایم، و بی مهری وعدم علاقه شان و بوضوح دیده می شود.مدیریت دراین شرایط تجربه سنگینی است و دشوارهای سد راه قرار میگیرد
پرسش: فعالیت های سالانه شما دربخش فوتبال بانوان درداخل کشورچه گونه سازماندهی می شود؟
پاسخ: سالانه ما ۲ یا ۳ مسابقه در بین کلپ های شهر کابل داریم (مسابقات به منظور ارتقا سطح ورزش میان جوانان به خصوص قشر اناث برگزارمیگردد. همچنان برگزاری این مسابقات تاثیرات گسترده ای در ابعاد مختلف از قبیل صحت، توان بخشی، دوری از فساد و مواد مخدر، ترویج تفریحات سالم، حمایت از حقوق زنان، همبستگی ملی و دوری ازتعصبات جنسی، قومی، لسانی و مذهبی را درجامعه به دنبال خواهد داشت)، سیمینار های داوری ومربیگری بخاطر بلند بردن سطح علمی وعملی فوتبال زنان برگزارمی کنیم وهدف اصلی بلند بردن ظرفیت ها ، پیشرفت و گسترش دادن سطح فوتبال زنان در سراسرولایات افغانستان و پیدا کردن استعداد ها برای تیم ملی فوتبال افغانستان میباشد.
کمیته فوتبال بانوان درتلاش است تا با جلب حمایت ارگان های دولتی وغیردولتی فعالیت های خود را گسترش داده و تعداد بیشترجوانان را در فعالیت های خویش در پروگرام هایی با کیفیت بهترازلحاظ زمانی ومادی قراردهد.وهدف بزرگ این کمیته، برگزاری لیگ فوتبال است که درشناسایی و پرورش استعدادهای ورزشکاران جوان بسیارموثرمیباشد ویک فرصت استثنایی برای بروزاستعداد های نهفته دختران کشورعزیزمان است تا درآینده های نزدیک بتوانند درعرصه های ملی و بین المللی افتخارآفرین شوند. کمیته بانوان قصد دارد تا با جلب حمایت حمایت کننده گان داخلی و خارجی سیستم مسابقات خویش را ازتورنمنت به سیستم لیگ ارتقا دهد .
پرسش: خوبترین خاطره تان از سال۱۳۹۱ چيست؟
پاسخ: خوبترین خاطره سال ۱۳۹۱من درمسابقات جنوب آسیا بود که با پاکستان مسابقه داشتیم که در اخیر نتیجه ما ۴-۰ شد و همه از خوشحالی به آسمان پروازمیکردند واقعاْ احساس وخوشی بی نظیری پیدا شده بود برای همه که درعین خوشحالی دربین میدان مسابقه ترینرگولکیپرهای که همراه ما در آن سفر حضورداشت آمدند وتبریکی دادند.
پرسش: فوتباليست مورد علاقه تان كيست؟
پاسخ: فوتبالیست مورد علاقه من مارتا ویرا ازملت برازیل هست که چندین سال با برادران خود در صف قهرمانی و کسب توپ طلا شده است.
پرسش: شما فوتبال های خارجی را دنبال می کنید؟ ازکدام تیم بانوان بیشترخوش تان می آید؟
پاسخ: تیم ملی دختران امریکا را دوست دارم و چند تن ازاعضای آن تیم پیام دوستی برای ما از طریق فلم فرستاده از الیکس مورگین خیلی خوشم میاید.
پرسش: آرزویی ورزشی تان چيست؟
پاسخ: آرزوی ورزشی ام تیم دختران افغانستان که توانایی خود را کسب کرده اند. بروند بسوی قهرمانی آسیا و بعد به مسابقات المیپک راه یابیم وهمه جا ازتیم دختران فوتبال افغانستان یاد شود ودرسراسرجهان درسرخط گزارشات بین المللی قرارگیرند.
هاجرعزیز! ازوقت ایکه دراختيارم گذاشتيد تشکرنموده ،سلامتی وموفقیت بی نظیردرفعالیت های ورزشی، تحصیلی وزنده گی شخصی برایتان آرزومی نمایم.
خواهرعزیزم شیرین نظیری همیشه سربلند وسرفرازباشیدُ آرزومندم روزی سردسترخان فامیل و خانواده جناب شما را ببینم و ازصحبت ها، فرمایشات و اندوخته های علمی شما استفاده نمایم.
اجتماعی ـ بامداد۱/ ۱۳ ـ ۲۱۰۹
ژونــدون
ژوندون کله شي څپه کله توپان
کله دښــــتـه دا غــزوکله ګــلان
سرترسره کله ټوله پرښته شـــي
کله ګڼ وېښتو پشانې تورشیطان
کله زیرﺉ شي دسولی سـوکالیو
کله کومه شي دمړېنې اوتورپاڼ
کله نښــه بی درکه دخـــوښیو
کله غم دپاسه غم ورته روان
دژوندون مانا بدلون دﺉ بدلون مومی
ښایی ټینګ بدلون سنګرته شي انسان
( نجم الرحمن مواج )
فرهنگی ـ بامداد۱/ ۱۳ـ ۱۵۰۹
پاکستان و آزادی بیان
در بسا از کشورهای جهان حکومت ها شهروندان خود را در اینترنت به طور مخفیانه کنترول مینمایند ؛ اما پاکستان خواست خود را در نظارت براین جال بین المللی هیچگاهی پنهان نمیدارد.حکومت این کشوردرماه فبروری سال روان سفارشی مبنی بر خرید سیستم فلتر و بستن شبکه ها را به منا قصه گذاشت، که بزودی کمپنی نرم افزار کانادایی بنام « نت ویپر » با فراغت خاطر این فرمایش را بر آورده ساخت و اینک این سیستم در پاکستان مورد آزمایش قرار دارد. برخلاف گذشته که کنترول فهرست ممنوعه سایت های نا مطلوب با کار دستی صورت میگرفت اکنون با این سیستم درونمایه میلیون ها آدرس ویب به صورت خود کار در ظرف کمتر از چند هزارم ثانیه نظراندازی و مسدود میشوند. حکومت پاکستان و کمپنی « نت ویپر » در این زمینه حاضر نیستند تا معلوما تی را ارایه بدارند ولی منظور از این سانسور اینترنتی اینست تا نظر میلیون ها پاکستانی در رابطه با دموکراسی و دین در مسیر دلخواه کشانیده شود.
فعالین پاکستانی ابراز میدارند که بیان دید گاه های لیبرال در اینترنت با موانع جدی مواجه گردیده و فلتر های اختصاصی وضع را باز هم دشوار تر خواهد گردانید . احمد شهزاد بنیانگذار سازمان « بایت برای همه » که برای آزادی بیان در اینترنت میرزمد میگوید که نظریات سیکولار، ترقیخواه و باز آماج های اساسی این سانسورها خواهند بود .اومیگوید که درپاکستان همه چیز میتواند بدون گفتمان و مناظره ای ممنوع اعلام شود.پاکستان درامرسانسور شدید اینترنت به متحد دیرین خود چین مینگرد. بر اساس داده های حکومت بیش از۴۲ میلیون شهروند پاکستانی با انتر نیت ارتباط دارد *. برای بسیاری از آنها انترنت یگانه منبع معلوماتی است که از طریق اخبار کوتاه « تویتر » زمینه تماس مستقیم را با سیاست مداران فراهم مینماید.فعالین پاکستانی شبکه ها میپرسند که این وضع تا چه وقت ادامه خواهد یافت زیرا آزمایش نرم افزارمذکور باعث بسته شدن موقتی ویب سایت های مانند « تویتر » ، « فیسبوک » یا « تمبلر » گردیده است. در پاکستان رسمأ گفته میشود که تنها سایت های دارای درونمایه مذهب ستیزی ، پورنوگرافی و تهدید به امنیت ملی بسته میشوند، در حالیکه ژورنالست آژانس خبر رسانی « رویتر » لست های رسمی ایرا مشاهده نموده که در آنها سایت های چون گروه فیسبوکی مخالف اعدام دگراندیش های غیرمذهبی ، گروه های تمسخرکننده گان اردو و یا مدافعین حقوق نشر شامل اند.برخلاف اینها ، حکومت پاکستان سایت هایی را سخاوتمندانه تقویت مینما ید که رواج دهنده خشم و انزجارعلیه اقلیت های مذهبی چون شیعه ها اند.در سال گذشته کم از کم ۳۲۵ شیعه در نتیجه حملات تروریستی گروه های افراطی در پاکستان به قتل رسیده اند .
منبع : روز نامه استاندارد به قول از رویتر مورخ ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۳ ترسایی
برگردان از : بام
- نفوس پاکستان در حدود ۱۸۰ میلیون نفر است
اجتماعی ـ بامداد۱/ ۱۳ ـ ۲۰۰۹
د پردیسی شهادت
دنن نه پوره* ۲۷ * کاله پخوا د ۱۹۸۶ عیسوی کال داکتوبر په میاشت کی په یوه مهربانه کورنی ،په یو وطندوست ، روشنفکر اود بیوزلومددګارپلاراو یوی مهربانی موربا ندی د خوشحالی لوی زیری وشوو، چه زانګو ته موغبرګونی رڼا، ژړا او خندا را غله ، پلار او مور چه د دغی رڼا، خندا او خوشحالی شپی او ورځی شمیرلی ، په ځوی یی نوم نوید اوپه لورباندی یی بیا نیلاب کیښود. له همدی ګړی نورد نیلاب اونوید موراو پلار دوه کسان نه وه ، بلکه دوی څلورکسان شول، او دوه زانګو ، دوه خندا اودوه ژړا وی چه دا ژړاوی دخندااومحبت نښه اود خوشحالی په معنی وه ، د د وی کورته جوړه راغلی ، اوله همغی ورځی دوه زانګو یوی میړنی مورزنګولی. د نیلاب پلار اشرف شهکار، کله به چه له کاره کورته ستړی اوستوما نه را ته ، که د نیلاب او نوید د پیدایښت نه مخکی دده د ګرانی میرمنی په خندا یی ستړیا یی ما تـیـده ، خواوس دا نیلاب او نوید وه چه د پلار ستړیا یی په خپله ژړا ورته ما توله، هو کله کله له شهکار به چه کور ته داخل شومخکی له دی چه میرمنی ته سلام ووایی ، سلام تری هم له خوښی هیریده، دزانګو خواته به یی ، هغه زانګو ته، اوهغه ځای ته به په منډ وشوو،کوم چیری چه د د وی د محبت نښه اویا نښی نوید اویا شهیدی نیلاب ژړل. اوهغه ژړغونی ماشوم به یی چه په غیږ کی ونیوه او ژړا به یی چه آ رامه شوه. شهکاربه متوجه شو چه میرمن ته یی سلام نه ده ورکړی ، بیا یی ورته ژر سلام ورکاوه. وایی چه * اولاد خوږ او ګران وی*هو دا خبره رښتیا ده. دا ځکه چه ددوو مینواودوه زړونو محصول اولاد وی ، نیلاب دنوید په شان ، په محبت کی لویه شوه په شپږ کلنی په کابل کی دمکروریانو په ابتدائیه مکتب کی شا مله شوه، نیلاب ډیرژردمعلمینو او متعلمینو په زړونو کی ځای پیداکړ.اوډ یروبیا ورته له محبته او نا زه ، نیلو اویا نیل نا ری وهلی ، دا هغه وخت دی چه کابل کی لعنتی جنګ او جګړی وی اووړانده راکیټونه به له هری خوا کابل ښار ته راتله ، اونازولی ماشومان به ورنه ډیر ویریده ،او دغه وخت کی یوقانونی حکومت چه پلار یی دولتی وظیفه درلوده هم سقوط وکړ، اوکابل کی خپل منځی جنګ او جګړی د اسلامی ډلو تر منځ شروع شوی. کابل ته دکابل او ترقی دښمنانو په رڼا ورځ اور واچاوه اود ا ور په لمبو کی یی کابل جان وسوزاوه، او توردود او لوخړی یی تر اسمانه ورسیدی، شپیته زره کابلیان او دنیلاب په شان نازولی ماشومان د کابلیانو اود ګران وطن دښمنا نو بی له کومی ګناه ووژل، کابل ته اسلامی تنظیمونو د محشر ورځ مخکی له دی چه قیامت راشی او داسرافیل شپیلی وغږول شی دا ظالمانو قیامت ، له پاکستانه او ایرانه خپل وطن او خلکوته په خپل راتګ سره راوړ، کابل یی چور کړ، وران یی کړ اوتباه یی کړ. نیلاب ، نوید ، پلار، مور او نوره کورنی یی مزار ته دنورو بیوزلو کابلیانو په شان اړ او په خا لی لاسونوکډه شوه، دنیلاب دماشومتوب ملګری چه څو کاله ورسره په یو صنف کی درس ویلی وه او لوبی یی کړی وی ، دوی هم ددی په شان سرګردانه شول او له کابله څوګ ښکته او څوګ پورته لاړل او څوګ بیا شهیدان او معلول شول. دمکتب دروازی دمتعلیمینو په مخ وتړلی شوی، معلم او معلمه یی وشړل،او د دی په برخه بیا د دی پلارنی ټاټوبی ورپه برخه شوو، هلته په مزار کی د کود او برق مکتب کی له سره شامله شوه هلته دمکتب دروازی خلاصی وی . هر چا دوستان درلود خو دا لا د صحرایی سپینی کوتری په شان تنها وه. او تنها ګرځیدله، دا په دی فکر کی وه چه ولی ؟ جنګ زه تنها کړم او له کابله مزار شریف ته راغلم ، ازبکی یی هغه وخت لا ښه زده نه وه، دا په کابل کی په یو ترقی غوښتونکی کورنی کی پیداشوی او لویه شوی ما شومه وه، نیلاب د عالی اوسرشاراستعداد خاونده وه. خوددی دپاره چه ژوند ته دیو هوښیاری ماشومی په توګه ا دامه ور کړی، نوی دوستان یی ډیر ژرپه کوداو برق کی پیدا کړه ، او نوی لوبی کومی چه کابل کی رواج نه وی زده کړی، ورو، ورو یی د مزار کلتور او محیط سره هم بلده او اشنا شوه، او د یوی هوښیاری شا ګردی په توګه وځلیده. دا له ا زله پرد یسه وه ، کله چه مزار شریف کی دکابل په شان هم خپل منځی جنګ او جګړی داسلامی ډلوتر منځ شروع شوی. نیلاب خپل اوبواو دا نی پسی ، کوم چه دده په تقدیر کی له ازله لیکل شوی وه، کتاب په لاس کله هلته او کله دلته د خپلی کورنی سره سرګردانه ګرزیده او له مزاره هم جلاوطنی ته اړ اوکډه شول، دا ځل یی ځای هلته شو، چیری که جنګ نه وه، خو وطن یی هم نه وه. که جنګ نه وه ، هغه ددوه مکتبونوهمصنفیان او همزولی یی هم نه وه، دا تم ځای کی رښتینی سوله اوصفا وه، ټولوهلته خندل ، هیچا نه ژړل اودراکټ له ویری ماشومان نه ویریده،دا تم ځای بیا ازبکستان اود تاشکند ښکلی ښاروه، هلته یی دپلارعقید وی او شخصی د وستان یی ډیر راټول شوی وه ، او ددوی په شان د لعنتی جنګ او جګړی دلاسه هغوی هم سرګردانه او جلا وطنی ته اړ شوی وه . او وطن یی پریښودلی وه. هغوی هم ددی دپلار په شان ، مومن ګوندیان وه. او خالی لاس راغلی وه. او د دی په شان سرګردا نه ماشومان هم ډ یر وه، دا هلته هم یوه لحظه ا را مه کینه ناستله، هلته هم مکتب ته لاړه. ازبکی ، انګلسی او روسی ژبی یی ډیرژریادی کړی. او کمپیوترسره یی کوم چه کابل کی نه وه. لمړی ځل اشنا یی پیداکړه. او په لږه موده کی دکمپیوترکورس یی هم خلاص کړ. دا چه نیلاب څومره لوید ه په همغه اندازه ددوستانو او کورنی په زړونوکی یی خاص ځای مونده، دا نور دکابل او مزار هغه کوچنی نیلاب نه وه . هغه یوه سپیڅلی افغانه وه، او دحیا نه ډکه پیغله وه، نیلاب یو مینه وه، نیلاب یو محبت وه، نیلاب یو اشنا وه، نیلاب دپلارد دوستانو په منځ کی داسی څوګ نشته، چه په نیلاب ونه ویا ړی او نیلاب ته یی نه وی ژړلی، نیلاب یوه خاطره وه، چه دهیچا نه هیریږی، نیلاب د میلمنو عزت کاوه، نیلاب دپلاردلاس عصا اوسرلوړی وه، نیلاب خپل میړنی پلارشهکار ته دځوی په شان دغیرت شمله شوه، هغه اصیل اوافغانی کلتور ته دشهادت تر ورځی وفاداره پاته شوه او درنا وی کاوه، اونیلاب عالی فرهنګ درلوده، هغی دحا فظ او مولانا شعرونو ته لاره پیداکړه او لاس رسی یی پیدا کړ. د ری ژبه یی دیو کابلی په شان زده کړه، هغی په دری ژبه اشعار لوستل او نوروته یی ترجمه کوله او له شعرونو نه یی لذت اخیسته، نیلاب یو اشپزه او دمورجا نی مددګاره هم وه، چه څنګه وکولای شی د خپل ګران پلار دلاری یارانوته یوه مزه داره غذا جوړه کړی ،هغه یوه خندا هم وه ،هغه رڼا وه او دښکلا ځلانده څیره وه ، هغه یوه ادب وه . هغه یوه تربیه او داخلاقو نمونه وه . نیلاب تر۱۲ ټولګی پوری د تاشکند ښار کی درس وویل. او همغلته له ۱۲ ټولګی نه فا رغه شوه دا چه دده ژوند خو څه ؟ دده مړینه یی هم له ازله ، په پردیسی کی لیکلی وه ، بیا یی کډه ور ته با رشوه او داځل د امریکا په لور وخوځیده، نورو خلکوهغه ورځ چه له تاشکنده نورو ملکونو اروپا، امریکا او کانادا ته تلل خندلی او خوشحالی یی کولی، خو نیلاب بیا څومره چه له مورنی وطنه لری تلله هومره غمجنه وه . او ډیریی ژړل شا ید هغی خپل مسافر شهادت خوب کی لیدلی وه ،خونه داسی نه وه ، هغی نوی ژوند او خپلو هیلوته مبارزه کوله او په ایمانداری او امانتداری په خپل پلارنی وطن کی خپل ځان او خلکو ته سعادت غوښته، هغی په نا کاموهیلو هیڅ با ورنه درلود ،هغی خپل تقد یرپه ښه ژوند کی هم ځان ته او هم خپلو خلکو ته غوښته هغی ته افغانستان له خپل ځانه هم ډیر ګران وه ، هغی مرګ دهر چا په شان منه، خو داسی نه چه کوم ددی په برخه شوه.هغی تل دا ویل : که کابل او دکابل دوستان می را نه پا تی شول، مزار ته راغلم ، په مزار کی دوستان می لا زما دخندا سره نه وه اشنا شوی چه له پلارنی او مورنی وطنه ، ګران افغانستان نه جلا او بی وطنه شوم ، کوم چه په ژبه یی پوهیدلم کلتور او فرهنګ سره یی اشنا وم ، او نن ازبکستان ته راغلم هلته می دپلاراوکورنی مهاجردوستان ډیر وه، هلته په تاشکند کی می دوطن شمال لږیده اوزما دوطن اوزمونږ دخلکو محبت شمال را ته راوړ ، او دامو دسیند دڅپو غږ می تر غوږو کیده. اوسپوږمۍ سره می خبری کولی او هغی هم زما دزړه خبری اوریدی . او دوطن احوال یی راته راوړ، نیلاب ویل : هره ورځ به یو له دوستانونه موله کابله او یا له مزارشریف راتلل، او دکابل او مزارشریف قـصی یی کولی، اوس خو زه چه امریکا ته ځم له هر څه محرومیږم ، هلته خو دوطن شمال راباندی نه لږیږی، او له کابل او مزاره هم څوګ نشی راتلی. چه دکابل او مزار قصی راته وکړی، او دا مظلومه شهیده به په قولکوشوه. دیو ماموشی په شان د هغی ماشومی په شان کوم وخت چه دی ژړل او دپلارستړیایی په خپل ژړا کی ورته ما توله داسی یی ژړلی، او په دی سفر یی په غټو او ښکلو سترګویی چه تل یی خپل مورنی وطن او خپل ولس یی پری لیده ژړلی. او لپی لپی او ښکی یی تویولی،او د یو ما شومی په شان کله به د یوغیږ ته تله، او کله به د بل غیږ ته به لاړه. چه ځان ته او خپلو دوستانو ته تسلیت ورکړی ، دا پرد یسی شهیدی ته وطن ګران وه هلته یی خا پوړی کړی وی ، هلته یی رقم رقم لوبی کړی وی، او د یوی مینۍ او لیونی په شان یو خوا اوبل خوا په چرتونو کی غرقه ګرزیدله، هغی خپل وطن ته تګ غوښته ، هغی خپل وطن کی ژوند غوښته، او د وطن دتللو، تلواریی درلود، خو دده هیلی وطن ته او وطن دارانو خوا ته نیمګړی پاتی شوی ، اوهریو ته یی ویل : کاکا جان ، خاله جان ، ماما جان ، عمه جان داچه د وطن له تلو خدای محرومه کړم، کوشش وکړی تا سوهم امریکا ته راشی ، دی خپل همزولوته ویلی : ګوری ډیر ژرتا سوهم ا مریکی ته راشی ، که را نشی بیا زه به له تاسو خفه شم او تاسو پسی او وطن پسی دخفګان دلاسه به مړه شم . تاسی به می بیا مړی ونه وینی، هوهمداسی شوه دا حیاداره افغانه پیغله ډیر لری له جنت نشان وطنه ، په شهادت ورسیده ، اونور هم ډیر ډیر لری په امریکا کی خاورو ته وسپارله شوه. هو ټول پوهیدل دا دهغی عالی اخلاق ، تعلیم اود کورنی تربیه وه چه ټولو دوستانو سره یی دخور ، ورور او لور په شان محبت کاوه او ټول ورته ګران وه ، او داهم دیوی خوراو د یو لور په شان ټولو ته ګرانه وه، اودا هم د دی دکورنی تربیه وه چه دی ډیره مینه ، محبت او خاصه علاقه خپل وطن او ولس سره درلوده ، دی د خپل دپلار دهمفکرانو او دوستانو ډیر درنا وی کاوه. او ور سره یی همیشه په مینه او محبت خبری کولی، اوبه اودانه یی د صحرا مرغی په شان تاشکند کی هم ختمه شوه، دکورنی سره له وطنه ډیر لری امریکا ته لاړه ، کوم عالی او خدا یی استعداد او ښه تربیه چه د دی په برخه وه ،د یو مودی وروسته دا د ژوند سرګردانه د ۲۰۱۲ کال په لمړیو کی کوژده او بیا د جون میاشتی په ۲۲ نیټه د۲۰۱۲ کال کی واده شوه. او د د نمارک د کوپنهاګن په ښارکی د واده مراسم یی چه ټول دوستان یی راغلی وه په افغانی کلتور او فرهنګ په شنو او سپین کالو کی او په میهنی نغمو او دملی ا تڼ په کولو کی ترسره شوه. دغی پردیسی ته بیا سفر په برخه شو امریکا ته دافغانی عنـعنی ، رسم او رواج په توګه دپلار کورته میلمنه لاړه. دمهمانی له تیرولو بیا بیرته مسا فره او راستنه شوه. خودا ځل اروپا ته اوپه اروپا کی د نمارک ته دیو باعزتی پیغلی په توګه د نوی کور، ژوند او کورنی د جوړولو دپاره راغله. دی پریمانه ارزو درلوده .چه کاروکړی، درس ووایی او یو ورځ دا هم مور شی .او د خپل مهربانی مور په شان زانګو وزنګوی او خپل اولاد دځان په شان مینه ناکه لوی کړی او په غوږ کی ورته افغانی درس ورکړی .خو داسی نه شوه .هغه زانګو چه دی یی زنګول غوښته تر لاسه یی نه کړه .دده اوبه او دانه او د دی د مرګ حکم چه په بد تقدیر کی یی له ا زله تراژید لیکل شوی وه، خود تقدیردا حکم منصافانه ، نه وه . بلکه سخت ظالمانه وه. دی افغا نی او با همتی میړنی لورهیڅوخت خپلی کورنی ته ونه ویل چه تا سو دلـته په امریکا کی اوزه بیا هلته په اروپا کی؟ دا کوژدنه شوه دا واده شوه ، خو دا دخپل بد تقدیر نه خبره نه وه چه دا به هلته لری دپلار، مور، ورور ،خور او دوستانو نه وژل کیږی .او په شهادت رسیږی، هغه هم د یو جنایت کاری په ناولی لاس چه هغه هم یو ورځ ددی په شان ددی له جنسه یوه مظلومه وه خو ددی وژلو ته بیا هغه بدکاره او بد کرداره او وحشی شوه، جنایت کاره شوه او قاتله شوه او په ډیری بیرحمی چه لاسو نه یی په وطنی نکریزو لا سره وه، بی له کومی ګناه د دی هیلی ورته، د دی سره یو ځای د سپتمبرد میاشت په ۱۴ نیټه د۲۰۱۲ کا ل کی ورته له مینځه ویوړی او دا په وطن مینه ، دا د عالی اخلاقو او غرور نمونه یی په شهادت ورسوله، دا پردیسی او با عـفـتی لور سره ژوند هیڅ وفا ونه کوړه، ژوند خو یی ټول په سفر کی تیر شو، دی وطن ته دتلو هیله درلوده هو خو هسی نه شوو. ددی شهیدی جسد چه کوپنهاګن ته یی دوستان ، ملګری او غمشریکان د اخرین دیدن ته راغلی وه د امریکی په لور په ژړا او فغان ویوړه، او هلته په امریکا کی کوم چیری چه فاکولته یی دوطن او خپل ولس دخدمت دپاره ولوسته چه کابل ته به لاړه شی دمکتب هغه دروازه چه اسلامی ډلو ددی اوددی دهمزولو په مخ تړلی وه په خپلو لاسو خلاصه کړی او ماشومانوته دکمپیوتردرس بی له کوم مزد ه ورکړی، د ډیرو د وستانو په منځ کی چه ټولو ژړلی خو دا ارامه، ولی په زړه زخمی دناکامو هیلو سره ویده وه، توروخاوروته وسپارله شوه. ټولی هیلی یی نیمګړی شوی نه یی دمکتب دروازه خلاصه کړه اونه یی زانګو وزنګوله، اونه یی هم چاته په الولوویلو د وطن دمینی اومحبت درس ورکړی شو. دشهیدی نیلاب ژوند دپردیسی ژوند وه او شهادت یی هم د ژوند په شان دپردیسی دشهادت داستان وه. روح دی ښادا وسه دافغان ولس غیرتی ، میړنی او پاک لمنی شهیدی نا وی. نیلاب جان شهکار جنت دی په برخه شه ستا دوستان ستا مبړانی ته درناوی کوی.
شهیدی نیلاب جانی همغسی چه ستا دژوند هیلی نیمګړی شوی باور وکړه زما څوکرښی چه دتا دژوند او شهادت لوړ مقام ته یی ستا دشهادت دلمړنی کالیزی په مناسبت لیکم نیمګړی دی ، او هغه داده چه نه ا نسان په تا رحم وکړ، انسان خو وحشی شو ځمکی او اسمان هم ستا غږ وانه ورید او ستا په اوږو ناستو ملایکو هم دځمکی او اسمان په شان مرسته یی درسره ونه کړه. چه ما دهغو نه ستا دژوند اخرینی هیله اوریدلی وای ، او دتا دپاره می هغه هم لیکلی وای . خو په دی پوهیږم چه دځان دنجات دپاره به دی ویلی وی مورجانی، پلار جانه اونویده وروره کومک وکړی .خو هغوی یو هم نه وه او لری وه ، خوبیا به دی دخدای نه مرسته غو ښتی وی هغه هم مسافر وه. تا سره یی مرسته ونه کړه. ستا همسایه خو دکمک په معنی نه پوهیده، دهغه نه ګله نه ګوم چه ستا په ژبه نه پوهیدل، دهغه نه ګله کوم چه تا مرسته تری و غوښتله خو تا سره یی مرسته ونه کړه ، ستا ژوند او زما دا څو کرښی یی نیمګړی کړي.
یوه تل روښانه ډیوه درته ډالی شوه او وه یی منه.
په درنښت شیرزا د
اجتماعی ـ بامداد۴/ ۱۳ ـ ۱۳۰۹