به مناسبت پنجاهمین سالگرد پیروزی خلق کبیر ویتنام برامپریالیرم امریکا :
در باره میراث تاریخی رهایی

گفتگوی نشریه یونگه ولت با وو کوانگ مین - Vu Quang Minh ، سفیر ویتنام در المان فدرال
جنگ ویتنام برای چه بود، چه اتفاق افتاد؟
وو کوانگ مین: جنگ ویتنام که در این کشور به عنوان جنگ مقاومت علیه متجاوزان امریکایی شناخته می شود، یک مبارزه برای استقلال ملی، حاکمیت و اتحاد مجدد بود. ریشه های آن به تاریخ طولانی مقاومت ویتنامیها در برابر سلطه بیگانگان برمیگردد ( ابتدا در برابر سلطه چینیها و سپس در برابر استعمار فرانسه. پیروزی تعیین کننده در دیان بیان فو در سال ۱۹۵۴ ترسایی علیه فرانسه منجر به توافقنامه ژنیو شد که ویتنام را به طور موقت در عرض ۱۷ درجه تقسیم کرد. قرار بود در سال ۱۹۵۶ تزسایی انتخاباتی برای اتحاد مجدد کشور برگزار شود. اما ایالات متحده که از گسترش کمونیزم نگران بود، از دولت ضد کمونیستی نگو دین دیِم در جنوب حمایت کرد که از برگزاری این انتخابات خودداری کرد. در پی این، درگیری تشدید شد، زیرا ایالات متحده به طور نظامی و مالی از دولت دیِم حمایت می کرد.
از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ ترسایی جنگ به یک درگیری ویرانگر تبدیل شد که در آن میلیونها ویتنامی، بیش از ۲.۷ میلیون سرباز امریکایی و نیروهای متحد آن همچون کوریای جنوبی و استرالیا شرکت داشتند. برای ویتنام، این جنگی بود برای پایان دادن به مداخلات خارجی و تامین حق تعیین سرنوشت. سقوط سایگون در ۳۰ اپریل ۱۹۷۵ ترسایی به معنای پیروزی بر تجاوزات امریکایی و اتحاد مجدد کشور بود، هرچند با هزینه سنگینی: حدود دو تا سه میلیون ویتنامی، از جمله غیرنظامیان، جان خود را از دست دادند و زیرساختها و سرزمین ها به طور گستردهای نابود شدند.
آیا پیامدهای جنگ ویتنام تا اکنون پشت سر گذاشته شدهاند؟
وو کوانگ مین: ویتنام از سال ۱۹۷۵ پیشرفتهای چشمگیری داشته است، اما آثار جنگ هنوز به وضوح احساس می شود. از نظر اقتصادی، کشور در پایان جنگ کاملاً ویران شده بود. شهرهایی مانند سایگون (که امروزه هوشی مین سیتی نام دارد) و هانوی تخریب شده بودند و کشاورزی به شدت آسیب دیده بود. تحریم تجاری ایالات متحده که تا سال ۱۹۹۴ ترسایی ادامه داشت، این مشکلات را تشدید کرد. از زمان آغاز اصلاحات اقتصادی معروف به « دوی موی» در سال ۱۹۸۶، که سیاست درهای باز و اقتصاد بازارمحور را در پیش گرفت، ویتنام به یکی از سریعالرشد ترین اقتصادهای جنوب شرق آسیا تبدیل شده است؛ با رشد سالانه تولید ناخالص داخلی بین ۶ تا ۷ درصد، و در سال ۲۰۲۰ به جایگاه کشور با درآمد متوسط رسید. در سال ۲۰۲۴، تولید ناخالص داخلی ویتنام به حدود ۴۶۹ میلیارد دلار رسید که عمدتاً توسط صنایع تولیدی و صادراتی هدایت می شود.
با این حال، آثار اجتماعی و زیست محیطی جنگ همچنان باقی ماندهاند. یکی از مانده گارترین میراثها، «عامل نارنجی ـ Agent Orange » است، نوعی علف کش آلوده به دیوکسین که نیروهای امریکایی برای نابودی پوشش گیاهی جنگلها استفاده کردند. بیش از ۴.۸ میلیون ویتنامی در معرض آن قرار گرفتند که باعث بروز سرطان، ناتوانی و نقایص مادرزادی در نسل های بعد شد. تخمین زده می شود حدود ۴۰۰ هزار نفر بر اثر بیماریهای ناشی از دیوکسین جان خود را از دست دادهاند و ۵۰۰ هزار کودک با اختلالات مادرزادی به دنیا آمدهاند. با وجود تلاشهای پاک سازی با حمایت ایالات متحده و شرکای بین المللی، بسیاری از مناطق روستایی همچنان آلودهاند و بسیاری از قربانیان و خانوادههای شان هنوز در رنج هستند.
همچنین مهمات انفجار نکرده (مانند مینها و بمبهای باقی مانده) همچنان تهدیدی دایمی محسوب می شوند. حدود ۸۰۰ هزار تُن از این مواد منفجره از زمان پایان جنگ باعث بیش از ۱۰۰ هزار قربانی غیرنظامی شدهاند. سازمانهایی مانند گروه مشاوره مین (Mines Advisory Group) تخمین می زنند که هنوز حدود ۲۰ درصد از خاک ویتنام آلوده است. از نظر روانی نیز، آسیبهای جنگ همچنان وجود دارد؛ به ویژه در میان خانواده های ۳۰۰ هزار سرباز ویتنامی که هنوز مفقودالاثر هستند.
آیا کشور شما بابت استفاده از «عامل نارنجی» غرامتی دریافت کرده است؟
وو کوانگ مین: ویتنام هیچ گونه غرامت رسمی بابت پیامدهای استفاده از «عامل نارنجی» یا دیگر خسارات جنگی دریافت نکرده است. پس از سال ۱۹۷۵ ترسایی ویتنام با استناد به توافق نامه صلح پاریس در سال ۱۹۷۳ ( که در آن ایالات متحده متعهد شده بود « زخم های جنگ را التیام بخشد» ) خواهان دریافت غرامت از امریکا شد. اما ایالات متحده این درخواست را رد کرد و هرگونه کمک را مشروط به همکاری ویتنام در زمینه اسیران جنگی و افراد مفقودالاثر کرد. در ادامه، حتا تحریمی تجاری علیه ویتنام اعمال کرد.
از زمان عادی سازی روابط میان امریکا و ویتنام در سال ۱۹۹۵، همکاری هایی در زمینه پیامدهای «عامل نارنجی» آغاز شده، اما این همکاریها به اقدامات پاک سازی و کمکهای بشردوستانه محدود مانده و به هیچ وجه شامل پرداخت غرامت نمی شود.
بین سال های ۲۰۰۷ تا ۲۰۲۴، ایالات متحده حدود ۱۸۳ میلیون دلار برای پاک سازی دیوکسین و ۶۵ میلیون دلار برای برنامه های حمایتی از معلولان اختصاص داده است. ( رقمی که در مقایسه با حدود یک تریلیون دلار برآورد شده برای جبران کامل خسارات، بسیار ناچیز است.) قربانیان ویتنامی تلاش کردهاند از شرکتهای شیمیایی مانند مونسانتو شکایت کنند، اما دادگاه های امریکایی این شکایات را رد کردهاند و استدلال کردهاند که این شرکتها به دستور دولت عمل کردهاند. انجمن قربانیان «عامل نارنجی» در ویتنام همچنان برای دستیابی به عدالت تلاش می کند، هرچند روند پیشرفت بسیار کند است. عدم پرداخت غرامت همچنان یکی از موضوعات مورد مناقشه است، اما در روابط دوجانبه، همکاری عملی و واقع گرایانه در اولویت قرار دارد.
آیا جنگ ویتنام هنوز در جامعه و فرهنگ این کشور حضور دارد؟
وو کوانگ مین:بله، جنگ هنوز نقشی عمیق در جامعه و فرهنگ ویتنام ایفا می کند و هم زمان منبعی برای افتخار ملی و یادآور قربانیان بی شمار آن است. برای بسیاری از مردم، این جنگ نماد استقامت و پایداری ملت است. موزیمهایی مانند موزیم جنگ در شهر هوشی مین جنایات جنگی از جمله «عامل نارنجی» و کشتار «میلای» را مستند کردهاند و حافظه جمعی مقاومت را زنده نگه می دارند. آثار ادبی مانند« رنجهای جنگ » نوشته بایو نینه و فیلم هایی مانند وقتی ماه دهم میآید، درد و رنجی را که نسلها تجربه کردهاند، به تصویر می کشند.
نسل جوان ویتنام که بیش از ۶۰ درصد جمعیت را تشکیل می دهد و پس از سال ۱۹۷۵ به دنیا آمده، جنگ را بیشتر از منظر پیشرفت و آینده می بیند تا از دریچه رنج ، در حالی که نسلهای مسن تر تجربههای شخصی از فقدان و رنج دارند. جنگ همچنان بخش ثابتی از نظام آموزشی است و در آن، بر اتحاد ملی و رهبری هو شی مین تأکید می شود. با این حال، همانند بسیاری دیگر از کشورها، تفاوتهای منطقهای در برداشت از جنگ نیز وجود دارد.
مکانهای مرتبط با جنگ مانند تونلهای کوچی که سالانه حدود ۱.۵ میلیون بازدیدکننده دارند، هم برای گردشگران و هم برای کهنه سربازان، به نوعی زیارتگاه تبدیل شدهاند. در موسیقی و هنر، جنگ اغلب یادآوری می شود تا حس میهن دوستی را برانگیزد و جایگاه فرهنگی اش را تقویت کند.
هوشیمین چه نقشی ایفا کرد و امروزه چگونه به او نگریسته میشود؟
وو کوانگ مین: هوشی مین معمار اصلی جنبش استقلال ویتنام بود. او در سال ۱۸۹۰ به دنیا آمد و در سال ۱۹۴۱ جنبش «ویت مین» را برای مبارزه با اشغال جاپان و استعمار فرانسه بنیان گذاری کرد. رهبری او در جنگ اول هندوچین (۱۹۴۶ تا ۱۹۵۴) به پیروزی تعیین کننده در دین بیان فو انجامید که باعث عقب نشینی فرانسه از ویتنام شد. بهعنوان رییس جمهور جمهوری دموکراتیک ویتنام شمالی، هوشی مین با آرمان و چشم انداز خود از یک ویتنام متحد و سوسیالیستی، مبارزه علیه تجاوز امریکا را هدایت کرد. او از طریق « دیپلوماسی مردمی» توانست حمایت جنبشهای ضد جنگ در سراسر جهان را جلب کند. هرچند در سال ۱۹۶۹، پیش از اتحاد رسمی کشور، درگذشت، اما راهبردهایش زمینه ساز پیروزی نهایی شدند.
امروزه، هوشی مین به عنوان بنیان گذار و پدرمعنوی ویتنام نوین مورد احترام گسترده قرار دارد و با محبت » عمو هوـ Onkel Ho » خوانده می شود. او نمادی از وحدت ملی، افتخار و فداکاری است. تصویر او بر اسکناسها، مجسمه ها و اماکن عمومی دیده می شود. در سال ۱۹۸۷، یونسکو به مناسبت صدمین سالگرد تولد او، توصیه کرد کشورهای عضو این نهاد مراسمی در بزرگداشت نقش فرهنگی، آموزشی، هنری و آزادی خواهانه او برگزار کنند. نتایج یک نظرسنجی از موسسه جامعه شناسی ویتنام در سال ۲۰۲۳ نشان می دهد که ۹۲ درصد از ویتنامیها دیدگاهی مثبت نسبت به هوشی مین دارند.
آیا هنوز تفاوت هایی بین شمال و جنوب ویتنام وجود دارد؟
وو کوانگ مین: اگرچه ویتنام به طور رسمی یک کشور متحد است، اما همچنان تفاوتهایی ظریف میان شمال و جنوب وجود دارد که ریشه در تاریخ، فرهنگ، جغرافیا، جمعیت شناسی و اقتصاد دارند ( مشابه آنچه در دیگر کشورهای متنوع دیده می شود ). امروزه، شهر هوشی مین (در جنوب) حدود ۲۵ درصد از تولید ناخالص داخلی ویتنام را تولید می کند، در حالی که سهم هانوی (در شمال) حدود ۱۲ درصد است ، این موضوع نشان دهنده پویایی اقتصادی جنوب کشور است. مردم جنوب اغلب کارآفرین تر و بازتر نسبت به تأثیرات جهانی توصیف می شوند، در حالی که ساکنان شمال به طور سنتی محتاط تر و محافظه کارتر به نظر می رسند. تفاوتهای زبانی ( از جمله لهجهها و اصطلاحات عامیانه ) همچنان وجود دارند، و ذایقههای غذایی نیز متفاوت هستند، مثلاً سوپ فو در جنوب طعم شیرین تری دارد.
با این حال، ازدواجهای بین منطقهای و مهاجرت درونی باعث کم رنگ شدن این مرزها شدهاند. نسل جوان ویتنامی به طور فزایندهای هویت خود را بیشتر ملی می دانند تا منطقهای. نظرسنجیای در میان جوانان در سال ۲۰۲۴ ترسایی نشان داد که تنها ۱۵ درصد آن ها تفاوتهای منطقهای را به طور جدی احساس می کنند، در حالی که این رقم یک دهه پیش دو برابر بود. ویتنام با تأکید بر اتحاد و همزیستی ۵۴ گروه قومی، به تقویت انسجام ملی خود ادامه میدهد.
سالگرد پایان جنگ ویتنام چگونه گرامی داشته میشود؟
وو کوانگ مین: پایان جنگ ویتنام هر سال در تاریخ ۳۰ اپریل به عنوان « روز اتحاد مجدد » گرفته می شود. این روز یک تعطیل ملی است که پیروزی بهارانه ای را گرامی می دارد که اتحاد دوباره کشور را ممکن ساخت. برخلاف دوستان المانی ما که از وحدتی مسالمتآمیز بهره مند شدند، پیروزی ما هزینه ای سنگین در پی داشت.
مراسم این روز شامل رژهها، آتش بازی و سخنرانی های رسمی در شهرهای بزرگی مانند هانوی و هوشی مین سیتی است. پنجاهمین سالگرد این مناسبت در سال ۲۰۲۵ ترسایی میلیونها نفر را به رویدادهای ملی جذب خواهد کرد. دیدارهای کهنه سربازان و مراسم یادبود در مکان هایی مانند گورستان ترونگسون ( جایی که حدود ۱۰ هزار سرباز در آن آرمیدهاند ) به یاد جان باختگان برگزار می شود.
در سطح محلی نیز برنامههایی کوچکتر برپا میشوند، از جمله رها کردن فانوسهای کاغذی بر رودخانه سایگون، بهعنوان نمادی از صلح و امید. «روز اتحاد مجدد » همچنین بازتابی از سیاست خارجی صلح محور ویتنام است، چرا که در کنار ادای احترام به گذشته، بر گفت وگو و آشتی با دشمنان پیشین ( از جمله ایالات متحده ) تاکید می کند. این روز همچنین فرصتی است برای قدردانی از دوستان بینالمللی، به ویژه مردم المان و کمونیستهایی که در دوران مقاومت و بازسازی، در کنار ویتنام ایستادند.
پیامد های سیاسی جنگ ویتنام چیست؟ و روابط با دشمنان سابق چگونه است؟
وو کوانگ مین: ویتنام متحد، سیاست خارجی متعادل، متنوع و صلح آمیز را دنبال می کند و به دوستی با تمام کشورهای پیشرفته و شرکای قابل اعتماد خود می پردازد تا صلح، ثبات، همکاری، عدالت، رفاه و توسعه پایدار را ترویج کند. روابط با دشمنان و متحدان سابق به طور قابل توجهی گسترش یافته است. روابط با ایالات متحده تا سال ۱۹۹۵ ترسایی خصمانه بود، اما تحت رهبری رییس جمهور بیل کلینتون، روابط دیپلوماتیک از سر گرفته شد. «شراکت استراتیژیک جامع» در سال ۲۰۲۳ یک نقطه عطف تاریخی است که همکاریهای اقتصادی و امنیتی گستردهای را منعکس می کند. تجارت دوجانبه در سال ۲۰۲۴ ترسایی به حجم ۱۳۹ میلیارد دلار رسید. یک نظرسنجی از موسسه پژوهش های افکار عمومی امریکا (Pew) در سال ۲۰۱۷ نشان داد که ۸۴ درصد از ویتنامیها دیدگاه مثبتی نسبت به ایالات متحده دارند. احترام متقابل و گفت وگوی سازنده به نفع هر دو ملت است و به ثبات منطقه ای و جهانی کمک می کند.
همچنین، روابط با استرالیا و کوریای جنوبی، که نیروهایی را برای حمایت از ایالات متحده در جنگ فرستاده بودند، به طور چشمگیری تقویت شده است. استرالیا یک شریک مهم در آموزش عالی است و ۳۰,۰۰۰ دانشجوی ویتنامی را در خود جای داده است، در حالی که کوریای جنوبی با سرمایه گذاری ۸۲ میلیارد دلار در بخش فناوری ویتنام، به رشد این بخش کمک می کند.
روابط با فرانسه، که قدرت استعماری سابق بود، پس از جنگ در ابتدا تنشآمیز بود. اما در سال ۲۰۲۴، حجم تجارت با فرانسه به ۵.۷ میلیارد دلار رسید و تبادل فرهنگی، مانند جشنواره فیلم فرانسه در سال ۲۰۲۳ در هوشی مین سیتی، شکوفا شده است. ویتنام ارث فرهنگی فرانسه، از جمله کشت قهوه، راه آهنها و معماری، را ارج می نهد.
ارتباط جنگ کامبوجیا ویتنام با جنگ ویتنام چگونه است؟
وو کوانگ مین: درگیری مرزی با کامبوج در سال ۱۹۷۹ نتیجه مستقیم تأثیرات منطقه ای جنگ ویتنام بود. پس از اتحاد مجدد ویتنام در سال ۱۹۷۵ ترسایی این کشور تلاش کرد روابط خود را با همسایه گانش تقویت کند، اما رژیم خمرهای سرخ تحت رهبری پل پوت در کامبوجیا یک برنامه اولترا ناسیونالیستی و ضد ویتنامی را دنبال می کرد. از سال ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۸، خمرهای سرخ حملات مرزی انجام دادند که در آنها هزاران غیرنظامی ویتنامی کشته شدند. همزمان، نسل کشی این رژیم که تقریباً دو میلیون کامبوجیایی جان خود را از دست دادند، منطقه را بی ثبات کرده و تمامیت ارضی ویتنام را تهدید می کرد.
درخواست «جبهه ملی وحدت برای نجات کامبوجیا» از ویتنام برای مداخله در این بحران، ویتنام را به حمایت از مردم کامبوجیا و سرنگونی رژیم خمرهای سرخ سوق داد تا این کشور را از یک رژیم نسل کش نجات دهد.
یک دادگاه تحت حمایت سازمان ملل در ۲۲ سپتامبر ۲۰۲۲، حکم محکومیت آخرین رهبر زنده خمرهای سرخ، خیو سامفان، را به خاطر نسل کشی و جنایات علیه بشریت در اواخر دهه ۱۹۷۰ تایید کرد که در آن زمان تقریباً یک چهارم جمعیت کامبوج جان خود را از دست دادند. نوان چیا، معروف به «برادر شماره دو»، در سال ۲۰۰۷ دستگیر شد، در سال ۲۰۱۴ به حبس ابد محکوم شد و در سال ۲۰۱۹ در زندان درگذشت. پل پوت، رهبر رژیم، در سال ۱۹۹۸ پیش از آنکه بتواند محاکمه شود، درگذشت. تحت سلطه خمرهای سرخ، تخمین زده می شود که بین ۱.۷ تا ۳ میلیون نفر از طریق اعدام، شکنجه، گرسنگی و بی توجهی جان خود را از دست دادند.
روابط ویتنام با چین، به ویژه در زمینه مناقشات دریای چین جنوبی
وو کوانگ مین: ویتنام روابط بسیار خوبی با چین دارد و چین بزرگ ترین شریک تجاری این کشور است، با حجم تجارت دوجانبه ای که در سال ۲۰۲۴ به ۱۹۷ میلیارد دلار رسید. آخرین سفر موفق رییس جمهور شی جین پینگ از تاریخ ۱۴ تا ۱۵ اپریل ۲۰۲۵، منجر به امضای ۴۵ توافق نامه شد که نزدیکی سیاسی و فرهنگی بین دو کشور را به عنوان «شریک استراتیژیک جامع» منعکس می کند.
با این حال، اختلافات سرزمینی بر سر جزایر پاراسل و اسپراتلی همچنان باقی است. ویتنام بر سیاست ثابت خود مبنی بر حل مسالمت آمیز این مسایل تاکید دارد و این کار را مطابق با حقوق بینالمللی، از جمله کنوانسیون حقوق دریاهای سازمان ملل، انجام می دهد.
روابط ویتنام با المان
وو کوانگ مین: سال ۲۰۲۵، پنجاهمین سالگرد برقراری روابط دیپلوماتیک با جمهوری فدرال المان و هفتاد و پنجمین سالگرد روابط با جمهوری دموکراتیک المان است که نشان دهنده قدرت روابط دوجانبه ویتنام و المان است. این روابط بر اساس احترام متقابل و شراکت استراتیژیک موفقی که از ۱۵ سال پیش به اجرا درآمده، استوار است. هم المان غربی و هم المان شرقی در برابر تجاوز ایالات متحده به ویتنام ایستاده گی کردهاند، و حمایت المان متحد پس از جنگ به خوبی پیشرفت کرده است. در سال ۲۰۲۴، حجم تجارت دوجانبه به ۱۳ میلیارد یورو رسید و المان به مهم ترین شریک تجاری ویتنام در اتحادیه اروپا و ویتنام به مهم ترین شریک تجاری المان در آسیای جنوب شرقی (ASEAN) تبدیل شده است.
آموزش یکی دیگر از ارکان روابط است. بیش از ۳۰۰۰ ویتنامی در المان تحصیل می کنند و در دانشگاه ویتنامی- المانی در هوشی مین سیتی، هر ساله ۲۰۰۰ دانشجو آموزش می بینند. همچنین تبادل فرهنگی، مانند فعالیتهای موسسه گویته در هانوی در سال ۲۰۲۳، روابط را تقویت می کند. المان همچنین از انتقال انرژی ویتنام به سمت انرژی های تجدید پذیر با ۳۰۰ میلیون یورو برای پروژههای حفاظت از اقلیم از سال ۲۰۱۵ حمایت کرده است و به عنوان شریک انتقال انرژی عادلانه در گروه ۷ (G7) حضور دارد. توافقنامه تجارت آزاد بین اتحادیه اروپا و ویتنام که در سال ۲۰۲۱ امضا شد، صادرات را ۲۰ درصد افزایش داده است.
بیش از ۲۰۰,۰۰۰ ویتنامی در المان زنده گی می کنند که به خوبی ادغام شدهاند و این جامعه به عنوان پلی میان دو ملت عمل می کند. با تشکیل ایتلاف دولتی جدید در المان، این فرصت عظیم وجود دارد که همکاریها در زمینه های فناوری و پایداری عمیق تر شود و شراکت میان دو کشور در مواجهه با چالشهای جهانی به سطح جدیدی برسد.
بزرگ ترین چالشهای کنونی ویتنام
وو کوانگ مین: ویتنام در حال حاضر با چندین چالش عمده روبه رو است:
۱ ـ نابرابری اقتصادی: با وجود رشد اقتصادی، ضریب جینی در سال ۲۰۲۳ به ۰.۳۷ رسید که نابرابری های موجود بین مناطق شهری و روستایی را نشان می دهد. بیش از پنج میلیون نفر از ساکنان مناطق روستایی زیر خط فقر زنده گی می کنند.
۲ ـ تغییرات اقلیمی: یکی از بزرگ ترین تهدیدها برای ویتنام، تغییرات اقلیمی و به ویژه بالا آمدن سطح دریاها است. دلتاى میکونگ، که ۵۰ درصد برنج کشور در آنجا کشت می شود، در معرض خطر است. پیش بینی می شود که تا سال ۲۰۵۰، ۱۲ میلیون نفر از این منطقه مجبور به ترک خانههای خود شوند.
۳ ـ پاک سازی آثار جنگ: فرآیند پاکسازی از آلوده گیهای ناشی از «Agent Orange» و از بین بردن مین های باقی مانده از جنگ نیاز به بودجه دایمی و حمایتهای بین المللی دارد.
۴ ـ اصلاحات سیاسی و اقتصادی: حزب کمونیست ویتنام در آستانه کنگره ملی خود در جنوری ۲۰۲۶ ترسایی است و در حال انجام اصلاحات عمیق اداری برای دستیابی به اهداف بلند پروازانه است: تبدیل شدن به کشوری با درآمد بالا تا سال ۲۰۴۵ و رسیدن به کربن خنثی تا سال ۲۰۵۰.
۵ ـ تنش های ژیوپولتیکی: ویتنام باید تنشهای ژیوپولتیکی در منطقه را مدیریت کند و در عین حال به حل مسالمتآمیز اختلافات در دریای چین جنوبی ادامه دهد، بدون آنکه طرفی را در این درگیریها بگیرد.
۶ ـ آموزش و مهارتهای نیروی کار: با داشتن جمعیتی جوان، ویتنام به سرمایه گذاری بیشتر در زمینه آموزش و پرورش و بهبود مهارت های حرفه ای نیاز دارد تا بتواند اقتصاد مبتنی بر فناوری های پیشرفته خود را حفظ کند. تنها ۲۷ درصد از کارگران ویتنامی آموزشهای حرفه ای رسمی دارند، که زمینه ای برای همکاری و تبادل تجربیات با کشورهای پیشرفته مانند المان فراهم می کند.
با وجود این چالشها، مقاومت ویتنام ( که از دوران جنگ تحمیل شده به کشور، تقویت شده است ) نوید بخش آیندهای امیدبخش است. سرمایه گذاری در انرژی های تجدید پذیر و تحولات دیجیتال در حال نشان دادن پیشرفت هایی در کشور هستند. پنجاه سال پس از اتحاد، ویتنام نمونه ای از استقامت و تجدید حیات است. در این سالگرد، ویتنام نه تنها گذشته خود را ارج می نهد، بلکه با نگاه به آیندهای پر از صلح و رفاه، به همکاری های نزدیک تر با کشورهایی مانند المان ادامه خواهد داد، که به عنوان یک شریک قابل اعتماد در این مسیر ایفای نقش خواهد کرد./ برگردان: علی مختاری
بامداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۵ـ ۰۳۰۵
Copyright ©bamdaad 2025

کارگران قربانیان عروسی و عزا !
بمناسبت اول ماه می، روز جهانی کارگر
ا. م. شیری
کارگران جهان، « در حزب طبقاتی خود سازمان یابید»، متحد شوید، شعار اصلی و اساسی اول ماه می، روز اتحاد و همبستگی طبقه کارگر جهان است. بدیهی است که طبقه کارگر، شامل تمام طیفهای فروشنده نیروی کار( حقوق بگیران ) اعم از کار جسمی یا فکری، وسیع ترین طبقه اجتماعی است که تمام نعمات مادی و معنوی مورد نیاز هستی را تولید می کند. این طبقه برغم جایگاه بی بدیل اش در چرخه تولید و خلق ثروتهای مادی و معنوی بشری، از آنجاییکه بواسطه سارقان داراییهای عمومی و غاصبان ابزار کار و تولید، بعبارت دقیق تر، از سوی انگلها و زالوهای اجتماعی مورد استثمار بی امان واقع می شود، محروم ترین و بی حقوق ترین طبقه اجتماعی در همه نظامهای مبتنی بر مالکیت خصوصی بوده و هست. اجداد این طبقه محروم که زمانی برده و در دورهای دیگر رعیت نامیده می شدند، امروز کارگر نامیده می شوند. در اثر تشدید روزافزون بهرهکشی و استثمار در نظام سرمایه داری، شرایط زنده گی و معیشت این طبقه اجتماعی بطور مداوم محقرتر می شود.
از هر سو که بنگریم، کارگران در همه ادوار تاریخی «مرغان عروسی و عزا » بوده و هستند.عمر و جان عزیز آن ها هم در روند کار، در اثر استثمار بی امان، قربانی مطامع انگل های اجتماعی می شود و هم هنگام وقوع رخدادهای مختلف، حتا حوادث طبیعی مانند سیل، زلزله، طوفان و....
و یا، زمانی که میهن با خطر مواجه می شود، قبل از همی، کارگران و زحمتکشان برای حفاظت از آن به پا میخیزند، از جان و عمر یکباره خود مایه می گذارند. اما آنگاه که توزیع ثروت های ناشی از کار و زحمت به میان می آید، سارقان دسترنج کارگران که اساساً پدران شان نیز از طریق دزدی « سیم و زر اندوخته»، به اندک سهم کارگران به انحا مختلف حمله ور می شوند، قانون وضع می کنند و از راه « قانون» هجوم می کنند.
این واقعیت آشکار که کارگران و زحمتکشان در همه دورانها قربانیان «عروسی و عزا» بوده و هستند، در تمام رخدادهای تاریخی و معاصر، از جمله، در جریان جنگ عراق و ایران، در حادثه معدن طبس، انفجار و آتش سوزی اخیر در اسکله شهید رجایی بندر عباس و یا هنگام وقوع حوادث طبیعی در دورههای مختلف به وضوح قابل رویت است.
در مواجه با این واقعیت ناهنجار، قبل از همی، این پرسش به ذهن خطور می کند: در حالیکه طبقه کارگر تمام نیازمندی های مادی و معنوی زنده گی بشری را تولید می کند، در مواجه با سختیها و مشکلات عمومی از جان مایه می گذارد، برای حفاظت از میهن به پا می خیزد، بی مزد و منت فداکاری می کند، پس چه نیازی به حاکمیت سرمایه داران، انگلهای اجتماعی هست؟
چرا زالوهای اجتماعی همچنان به حاکمیت خود ادامی می دهند؟ چرا طبقه کارگر نمی تواند مسوولیت اداره کشور را به عهده بگیرد؟ علت روشن است: عدم تشکل و سازمانیافتگی این طبقه خالق تمام ثروتهای مالی و معنوی هستی اجتماعی در حزب طبقاتی خاص خود برای تصرف قدرت سیاسی!
در این رابطه، ناگفته نماند که امروزه جنبشهای كارگری نه تنها در ایران، حتا در کل جهان با هجومهای مداوم چهار نیروی عمده مواجه است:
١ - از جانب حاکمیتهای سرمایه داری با استفاده از كلیه دستگاههای اطلاعاتی، پولیسی، تبلیغاتی و فرهنگی،
٢- از جانب بخشی از نماینده گان اقشار میانی جامعه كه سعی دارند همان سیاستهای كهنه را به اشكال و بیانی متفاوت بازتولید نموده و درعرصه سیاسی تبلیغ کنند. آنها سعی می کنند خواستههای جنبش كارگری را تا سطح مطالبات ریفورمیستی تقلیل داده و با تبدیل جنبش كارگری به زایده سایر گروهها و اقشار اجتماعی، جوهره طبقاتی آن را از محتوا تهی سازند،
٣- از جانب گروههای تندرو راست و چپ كه با توسل به سیاست های ماجراجویانه و تخیلی سعی می کنند جنبش كارگری را از شركت مستقل در مبارزات جاری و پیوند با دیگر اقشار و طبقات تحت ستم دور ساخته و آنرا از حمایت دیگر جنبش های مردمی محروم نمایند،
۴- از جانب طبقات مرفه و لیبرال (انگلهای اجتماعی) كه سعی می کنند با توسل به حمایتهای همه جانبه امپریالیسم جهانی تحت نام دفاع از آزادی و حقوق بشر، اصالت جنبش کارگری را به سایه ببرند....طبقه كارگر بعنوان طبقه بالنده، پیشرو و رو به تکامل، این توانایی و پتانسیل را دارد كه بتواند در پیوند با دیگر اقشار زحمتکش، روند قهقرایی نظامیای ارتجاعی- استثماری را متوقف ساخته و نظم نوین انسانی برقرار نماید.
با این حال، زمان پایان دادن به تمام محرومیتها و بی حقوقیهای طبقه کارگر و پایان دادن به حاکمیت سرمایه داران دزد و غارتگر از دیر باز فرارسیده است.
فلسفه اول ماه می، روز کارگر ما را متقاعد می سازد که تنها وحدت پرولتاریای جهان می تواند دنیا را از سلطه نظام متکی بر تقدس مالکیت خصوصی و بهره کشی انسان از انسان آزاد سازد و امکان برقراری عدالت اجتماعی در جامعه را فراهم آورد! این گرانبها ترین ارزش است که هیچگونه مرز یا موانع نژادی و ملی نمی شناسد.
اکنون زمان، زمان عمل است و طبقه کارگر و سایر اقشار ستمدیده جامعه برای پیشروی و پیروزی در میدان نبرد طبقاتی و پایان دادن به خودسریها، زورگوییها و مظالم بی حد و حصر استثمارگران، هیچ راه و چاره دیگری جز سازمانیابی در تشکلهای صنفی و سیاسی خود ندارند. تنها اتحاد و همبستگی در مبارزه مشترک، امکان برقراری عدالت اجتماعی در جامعه را فراهم می کند!
بنابراین، انتظار می رود کارگران در تجمعات، گردهمآیی و راهپیماییها به مناسبت اول ماه می، با توجه به موقعیت و جایگاه ممتاز خود در جامعه و سطح توسعه آن، مبرمیت اتحاد و تشکل یابی در حزب طبقاتی خاص خود را در اولویت اول قرار دهند....
مبارک باد اول ماه، روز اتحاد و همبستگی کارگران جهان!
«چاره رنجبران، وحدت و تشکیلات است»!
پیروز باد رزم متحدانه کارگران و زحمتکشان جهان!
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۵ـ ۳۰۰۴
Copyright ©bamdaad 2025

برنی سندرز، سناتور ۸۳ ساله ایالت ورمونت، ایالات متحده را یک « شبه دموکراسی» خواند و دلیل آنرا نحوه حکومت «دونالد ترامپ» و اینکه چگونه ثروتمندان در هر دو حزب اصلی قدرت کسب کردهاند، توصیف کرد.
سندرز که با شبکه « سی بی اس نیوز » گفت وگو می کرد، اظهار داشت: این کشور امروز با سطح بی سابقه ای از خطر مواجه است، چیزی که من هرگز در طول عمرم ندیده ام. ما ملتی هستیم که به سرعت به سمت الیگارشی پیش می رویم، به این معنا که ما دولتی داریم که توسط طبقه میلیاردر اداره می شود، برای طبقه میلیاردر.او که این روزها جمعیت زیادی را در سراسر کشور برای مخالفت با دولت ترامپ و تلاشهای او برای کاهش تعداد کارمندان دولتی به سوی خود کشانده است، در پاسخ به این سوال که هنگام سخنرانی در میان مردم چه چیزی می بیند؟ گفت: فکر می کنم ترس را می بینم و خشم را. ۶۰ درصد از مردم ما تمام حقوق و دستمزد خود را صرف مصارف روزمره شان می کنند. رسانهها در مورد آن صحبت نمی کنند. و ما در اینجا، در کنگره به اندازه کافی در مورد آن صحبت نمی نماییم.
سناتور امریکایی در پاسخ به سوالی درباره اظهارات ترامپ درباره کاندیداتوری برای دور بعدی ریاست جمهوری و واکنش مثبت جمهوری خواهان به آن تصریح کرد: ایده یک دوره سوم؟ چرا که نه؟ انها به حاکمیت قانون اعتقادی ندارند. انها به قانون اساسی اعتقادی ندارند. بنابراین، بله، من آن را جدی خواهم گرفت.موضوع دیگری که برنی سندرز آنرا جدی می گیرد و نگران کننده می داند، نفوذ گسترده «ایلان ماسک» میلیاردر و کارآفرین امریکایی است که نیروی کار فدرال را در دولت ترامپ اصلاح کرده و به اخراج دهها هزار نفر انجامیده است.
سندرز در این باره گفت: یکی از نگرانی های دیگر وقتی درباره الیگارشی صحبت می کنم، فقط مربوط به درآمد هنگفت و نابرابری ثروت نیست. این، فقط قدرت طبقه میلیاردرها نیست. این افراد به رهبری ماسک، اکنون به میلیاردرها اجازه داده اند که اساسا مالک فرآیند سیاسی ما شوند. بنابراین، من فکر می کنم وقتی در مورد اینکه امریکا یک دموکراسی است، صحبت می کنیم، باید آنرا دوباره بازخوانی کنیم و آنرا « شبه دموکراسی» بنامیم. و فقط ماسک و جمهوری خواهان نیستند. این میلیاردرها در حزب دموکرات نیز هستند.
او در ادامه به کمک های مالی ایلان ماسک در جریان رقابتهای انتخاباتی ترامپ در سال ۲۰۲۴ ترسایی اشاره کرد و گفت: ببینید، شما یک رای دارید و ایلان ماسک می تواند ۲۷۰ میلیون دلار برای کمک به انتخاب ترامپ خر{ کند. ایا این به نظر شما یک دموکراسی است؟
سندرز در بخش دیگری از این گفت وگو یادآورشد: ثروتمندان در ایالات متحده امریکا در ۳۰ یا ۴۰ سال گذشته ثروتمندتر شدهاند، در حالی که ۶۰ درصد مردم به سختی هزینه های یک ماه خود را از درآمدشان تامین می کنند. سیستم مراقبت های بهداشتی ما ازهم پاشیده است. سیستم مراقبت از کودکان ما ناکارآمد است. این، همان انفعال است و من می ترسم که دموکراتها برای مدت طولانی منفعلانه عمل کرده باشند.وی ادامه داد: چرا طبقه کارگر در این کشور تا حد زیادی از آنها ( دموکراتها ) روی گردان شده است؟ و برای بازپس گیری آن طبقه کارگر چه باید کرد؟
آیا فکر می کنید کارگران به این دلیل به ترامپ رای می دهند که او می خواهد به میلیاردرها معافیتهای مالیاتی گسترده بدهد و تامین اجتماعی و خدمات بهداشتی را کاهش دهد؟
من اینطور فکر نمی کنم. حزب دموکرات سالهاست که از بازی خوب صحبت کرده است اما انها هیچ کاری نکردهاند. بنابراین، من فکر می کنم که حزب دموکرات باید یک تصمیم اساسی بگیرد و مطمین نیستم که آنها تصمیم درستی بگیرند. آنها حامی کدام طرف هستند؟ [آایا] آنها به گرفتن کمکهای کلان از سوی افراد بسیار بسیار ثروتمند ادامه خواهند داد یا در کنار طبقه کارگر میایستند؟
سندرز در پاسخ به سوالی درباره این که برخی حامیانش از او می خواهند که به انتخابات ۲۰۲۸ فکر کند، گفت: برای اینکه به چنین چیزی بیندیشم کمی پیرهستم اما خوشحالم که سناتور ایالات متحده از ورمونت هستم.
او همچنین در پاسخ به این سوال که آیا از مبارزه و برگزاری تجمعات لذت می برد، اظهار داشت: اگر سوال شما اینست که ایا من از صحبت و ملاقات با مردم در سراسر کشور الهام تاثیر میگیرم؟ بله، عمیقا. این، چیزیست که من را پیش می برد. به عبارت دیگر، به این معناست که زنده گی خارج از کنگره وجود دارد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ۱۴۰۴
Copyright ©bamdaad 2025
مرور مختصر بر وضعیت جاری میان هند و پاکستان

محمد ولی
معضلات جنگ در اوکرایین و غزه راه حل عملی در نیافته است که مشکل برخاسته از یک عمل تروریستی در پهلگام کشمیر هند ، هند و پاکستان را تا سرحد رویاروی کشانیده جنوب آسیا را در مخاطره انداخته است .
وضعیت چگونه است ؟
از اثر این حمله تروریستی برگردشگران ، مودی سفربه عربستان سعودی را نیمه گذاشته به کشورش برگشت ، او در بیایه ای گفت تروریستها را تا آخر زمین تعقیب و مجازات می کند او این اقدامات عاجل را عملی ساخت : ویزه های سارک را به تعلیق درآورد، به پاکستانی های که در هند اند ۴۸ ساعت وقت داد تا آن کشور را ترک کنند ، مستشاران نظامی پاکستان در سفارت پاکستان مقیم هند را نامطلوب خوانده امر بازگشت به پاکستان را داد و به ۲۵ تن از دیپلومات های هند در سفارت آن کشوردرپاکستان را به هند فراخواند ، سرحدات میان دو کشور مسدود است .
مودی خروج یکجانبه از معاهده اندس سال ۱۹۶۰ تحت نظر بانک جهانی میان هند و پاکستان را اعلان کرد .
به اثر معاهده اندس بین دو کشور آب دریاهای سند ، جهلم و چناپ به پاکستان و آب دریاهای راوی ، ستلچ و بیات (؟) به هند تعلق می گیرد. ۸۰ فی صد زراعت پاکستان به آب همین دریاها تعلق دارد که قطع آن برای پاکستان مساله حیاتی است ، آماده گی های نظامی ادامه دارد و طبق یک خبر میان نظامی ها در سرحد هردو جانب تبادل آتش صورت کوفته است
وضعیت پاکستان
شهباز شریف جلسه شورای امنیت پاکستان را دایر کرده اعلان جواب سخت در برابر اقدامات هند را نموده گفت بندش آب دریاها اعلان جنگ است .
پاکستان دچار بحران مالی بوده زیر قروض imf (صندوق بینالمللی پول ) غرق است ، مردم بخصوص نسل جوان آن کشور از اردو و جنرالان پاکستان و مداخلات آنها در امور سیاسی و دولتداری و سیاست خاجی ناراضی اند ، بد می گویند و حتا به آدرس آنها دشنام می دهند، اردوی پاکستان با پیشنهاد وضع تعزیرات بر جنرال عاصم منیر لوی درستیز آن کشور از جانب سنای امریکا درسطح جهان بدنام شده است ، امریکا عاصم منیر را کم از اسامه بن لادن نمی داند، فساد درآن کشور بیداد می کند و کاربرد تروریزم اظهرمن الشمس است که با انکارهای سران دولتی بر بدنامی پاکستان می افزاید ، مرکز لشکر طیبه و رهبر آن حافظ سعید ، جیش محمد و حزب المجاهدین در پاکستان بوده از حمایت استخبارات آن کشور برخوردار اند . مسوولیت حمله بر پهلگام را جبهه مقاومت کشمیر به عهده گرفته که هند آنرا شاخه ای از لشکر طیبه می داند.
اشتهای سران تنظیم های تروریستی پاکستان در فتوحات برهند نابلند کردن دست دعا به اجمیر شریف می رسد، همانطوریکه اشتهای ضیا الحق خواندن نماز عید در مسجد پل خشتی کابل بود .
در سخنرانی های سران این گروهها همان اصل بنیادین تشکیل پاکستان یعنی هندو و مسلمان ادامه دارد و میخواهند از احساسات مذهبی مردم در تقویت تروریزم و حقانیت کشتارها کار بگیرند که اردوی پاکستان نیز در عقب آنها قرار دارد .
خطر رویارویی نظامی منتفی نیست اما بنابر عدم توازن در توان اقتصادی و نظامی پاکستان با هند این کشور با مراجعه به شورای امنیت ملل متحد و برخی کشور های اسلامی چون سعودی و قطر و ترکیه به حل مشکل از راه میانجیگری توصل جوید . چین نمی خواهد این دهلیز اقتصادی و تجارتی اش در ابتلا به جنگ ضربه ببیند و شاید کشورهای غربی در مورد محتاطانه از موضع حل صلح آمیز پیش بروند ، روسیه نیز نخواهد خواست تا بین دوکشور برخورد نظامی صورت گرفته منطقه دچار تشنج دیگر گردد . پاکستان با همه بازی های تروریستی بنابر وضعیت جاری جهان و اهمیت آرامش در جنوب آسیا از جواب متقابل هند در امان باقی خواهد ماند .
اما این منطقه با شرارتها پاکستانی همیشه در خطر تشنج و جنگ باقی می ماند .
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۵ـ ۲۷۰۴
Copyright ©bamdaad 2025
شمال جهانی ۹ برابر قدرت رایدهی بیشتری در صندوق بینالمللی پول نسبت به جنوب جهانی دارد
ویجی پراشاد
موسسه تحقیقاتی « تری کانتیننتال »
در صندوق بین المللی پول (IMF) ، ارزش هر فرد در شمال جهانی برابر با ۹ نفر در جنوب جهانی است. این محاسبه بر اساس داده های رسمی IMF درباره قدرت رایدهی کشورها نسبت به جمعیت مناطق شمال و جنوب جهانی به دست امده است. هر کشور، بر اساس « موقعیت اقتصادی نسبی » خود ( همانطور که IMF می گوید ) دارای حقوق رای برای انتخاب نمایندگان در هییت اجرایی صندوق بینالمللی پول است؛ نهادی که تمامی تصمیمات مهم این سازمان را اتخاذ میکند. نگاهی گذرا به این هییت نشان میدهد که شمال جهانی در این نهاد چندجانبه، که نقشی کلیدی برای کشورهای بدهکار دارد، به شدت بیش از حد نمایندگی دارد.
به عنوان مثال، ایالات متحده ۱۶.۴۹٪ از کل ارای هییت اجرایی IMF را در اختیار دارد، درحالی که تنها ۴.۲۲٪ از جمعیت جهان را تشکیل میدهد. از انجا که اساسنامه صندوق بینالمللی پول برای هرگونه تغییر، به تایید ۸۵٪ ارا نیاز دارد، ایالات متحده عملا دارای حق وتو در این نهاد است. در نتیجه، مقامات ارشد IMF سیاستهای دولت امریکا را در اولویت قرار میدهند و به دلیل استقرار این نهاد در واشنگتن دیسی، غالبا با وزارت خزانه داری ایالات متحده درباره چارچوبهای سیاستی و تصمیمات خاص مشورت میکنند.
برای مثال، در سال ۲۰۱۹، زمانی که دولت ایالات متحده بهصورت یکجانبه تصمیم گرفت دولت ونزویلا را به رسمیت نشناسد، IMF را نیز تحت فشار گذاشت تا همین مسیر را دنبال کند. ونزویلا، که یکی از اعضای بنیانگذار IMF است، پیشتر چندین بار برای دریافت کمک به این صندوق مراجعه کرده و در سال ۲۰۰۷ بدهیهای خود را تسویه کرده بود. اما پس از ان، تصمیم گرفت برای دریافت کمکهای کوتاهمدت به IMF مراجعه نکند و بهجای ان، به ایجاد «بانک جنوب» متعهد شد تا به کشورهای بدهکار در مواقع بحران پرداختهای بینالمللی قرضه دهد. با این حال، در طول همهگیری کرونا، ونزویلا – مانند اکثر کشورهای جهان – درخواست برداشت از ۵ میلیارد دلار ذخایر خود در قالب حق برداشت ویژه (SDR)، که ارز صندوق بینالمللی پول محسوب میشود، را ارایه داد. اما تحت فشار ایالات متحده، IMF از انتقال این مبلغ خودداری کرد. پیش از این نیز، درخواستی دیگر از سوی ونزویلا برای دسترسی به ۴۰۰ میلیون دلار از ذخایر SDR ان کشور رد شده بود.
در حالی که ایالات متحده اعلام کرده بود که رییسجمهور واقعی ونزویلا «خوان گوایدو» است، IMF همچنان نماینده رسمی ونزویلا را «سیمون الخاندرو زِرپا دلگادو»، وزیر دارایی دولت نیکلاس مادورو، در فهرست خود ثبت کرده بود. سخنگوی IMF، رافایل انسپاخ، در پاسخ به ایمیلی که ما در مارچ ۲۰۲۰ درباره این مسدود سازی ارسال کردیم، پاسخی نداد. با این حال، بیانیه ای رسمی منتشر کرد که می گفت تعامل IMF با کشورهای عضو بر اساس به رسمیت شناختن رسمی دولتها توسط «جامعه بین المللی» است. انسپاخ نوشت که از آنجا که « وضوحی » در این مورد وجود ندارد، IMF اجازه نخواهد داد ونزویلا در طول همه گیری کرونا به ذخایر SDR خود دسترسی پیدا کند. سپس، IMF به طور ناگهانی نام زِرپا را از وب سایت خود حذف کرد، که این نیز نتیجه مستقیم فشار ایالات متحده امریکا بود.
در سال ۲۰۲۳ ترسایی در نشست «بانک توسعه جدید» (بانک بریکس) در شانگهای چین، «لوییز ایناسیو لولا دا سیلوا»، رییس جمهور برزیل، به سیاست های « خفه کننده » صندوق بینالمللی پول علیه کشورهای فقیر اشاره کرد. درباره ارجنتین، او گفت: « هیچ دولتی نمی تواند با چاقویی بر گلو، تنها به دلیل بدهی، اداره شود. بانک ها باید صبور باشند و در صورت نیاز، توافقات را تجدید کنند. زمانی که IMF یا هر بانک دیگری به یک کشور جهان سوم قرضه می دهد، تصور می کند که حق دارد به آن کشور دستور دهد و اقتصادش را مدیریت کند ( انگار که کشورها گروگان قرضه دهنده گان شدهاند.)
تمام بحثهای مربوط به دموکراسی در برابر واقعیت قدرت در جهان ( که همان کنترول بر سرمایه است ) رنگ می بازد. سال گذشته، سازمان اکسفام نشان داد که «۱ ٪ ثروتمند ترین افراد جهان، ثروتی بیش از ۹۵٪ از کل جمعیت بشری دارند» و « بیش از یک سوم از ۵۰ شرکت بزرگ جهان( به ارزش ۱۳.۳ تریلیون دلار ) توسط یک میلیاردر اداره می شود یا یکی از میلیاردرها سهامدار اصلی آنست.» بیش از دوازده نفر از این میلیاردرها در کابینه دونالد ترامپ، رییس جمهور وقت ایالات متحده، حضور داشتند؛ آنها دیگر نماینده «۱٪» نیستند، بلکه در حقیقت نماینده «۰.۰۰۰۱٪» (یک دههزارم درصد) از جمعیت هستند. با ادامه این روند، تا پایان این دهه، جهان شاهد ظهور پنج تریلیونر خواهد بود. این افراد همان هایی هستند که دولت ها را تحت سلطه خود درآورده اند و بنابراین تاثیری فوق العاده بر سازمانهای چندجانبه دارند.
در سال ۱۹۶۳ترسایی جایا انوچا ندوبوییسی واچوکو، وزیر امور خارجه نیجریا، ناامیدی خود را از سازمان ملل متحد و دیگر نهادهای چندجانبه ابراز کرد. او گفت که کشورهای افریقایی « در ارکان مهم سازمان ملل حق ابراز نظر در هیچ موضوع خاصی را ندارند». هیچ کشور افریقایی ( و هیچ کشور امریکای لاتین ) کرسی دایمی در شورای امنیت سازمان ملل ندارد. در IMF و بانک جهانی نیز هیچ کشور افریقایی نمی تواند دستور کار این نهادها را تعیین کند. واچوکو در سازمان ملل پرسید: « آیا ما فقط قرار است بچه های ایوان نشین (veranda boys) باشیم؟»
اگرچه IMF در سال ۲۰۲۴ ترسایی یک کرسی دیگر برای نماینده گی افریقا اضافه کرد، اما این اقدام برای قارهای که بیشترین تعداد کشورهای عضو (۵۴ کشور از ۱۹۰ کشور) و بیشترین برنامه های قرضه فعال IMF (۴۶.۸٪ بین سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۳ ترسایی ) را دارد، اما دومین سهمیه رایدهی پایین (۶.۵٪) را پس از اقیانوسیه دریافت می کند، کافی نیست. در حالی که امریکای شمالی با تنها دو عضو، ۹۴۳,۰۸۵ رای دارد، افریقا با ۵۴ عضو، تنها ۳۲۶,۰۳۳ رای در اختیار دارد.
پس از بحران مالی ۲۰۰۷ و در آغاز سومین رکود بزرگ، صندوق بینالمللی پول (IMF) تصمیم گرفت روندی برای اصلاحات آغاز کند. انگیزه این اصلاحات این بود که وقتی کشوری برای دریافت قرضه اضطراری (bridge loan) به IMF مراجعه می کرد( قرضهی که باید به عنوان اقدامی بی طرفانه تلقی می شد) در نهایت به زیان آن کشور در بازارهای مالی تمام می شد. دلیل آن این بود که دریافت قرضه از IMF بهعنوان نشانه ای از عملکرد ضعیف تلقی می شد و در نتیجه، سرمایه گذاران نرخ بهره بالاتری برای قرضه های آن کشور تعیین می کردند. این امر بحران مالی ای را که در وهله اول باعث درخواست قرضه شده بود، تشدید می کرد.
اما فراتر از این مشکل، مساله ای عمیق تر وجود داشت: تمام مدیران عامل IMF اروپایی بودهاند، که این بدان معناست که جنوب جهانی هیچ نماینده گی ایی در سطوح بالای مدیریت این نهاد ندارد. کل ساختار رای گیری در IMF با افزایش سهمیه های رایدهی ( که بر اساس اندازه اقتصاد و میزان مشارکت مالی در صندوق تعیین می شود) به طور فزایندهای غیرعادلانه شده، در حالی که نقش ارای پایه ای، که ماهیت دموکراتیک تری دارند («یک کشور، یک رای»)، به شدت کاهش یافته است.
رای ها در IMF به دو شکل سنجیده می شوند: سهمیه های محاسبه شده (CQS)، که بر اساس فرمولی مشخص تعیین می شوند، و سهمیه های واقعی (AQS)، که از طریق مذاکرات سیاسی مشخص می شوند. بهعنوان نمونه، در محاسبات سال ۲۰۲۴ ترسایی چین دارای AQS برابر با ۶.۳۹٪ بود، در حالی که CQS ان ۱۳.۷۲٪ بود. برای افزایش سهمیه واقعی چین به میزان سهمیه محاسبه ده، لازم است که سهمیه کشورهای دیگر( مانند ایالات متحده) کاهش یابد. امریکا دارای AQS برابر ۱۷.۴۰٪ است و برای جبران افزایش سهمیه چین، باید این مقدار به ۱۴.۹۴٪ کاهش یابد. اما این کاهش سهمیه، حق وتوی امریکا را تضعیف می کرد. به همین دلیل، ایالات متحده امریکا در سال ۲۰۱۴ اصلاحات IMF را متوقف کرد. در سال ۲۰۲۳ نیز تلاش ها برای اصلاح مجدد شکست خورد.
پایولو نوگویرا باتیستا جونیور ، از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۵ مدیر اجرایی برازیل و چندین کشور دیگر در IMF بود، از ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۷ ترسایی به عنوان معاون رییس « بانک توسعه جدید» (NDB) فعالیت کرد و در حال حاضر یکی از نویسنده گان نسخه بینالمللی مجله چینی Wenhua Zongheng است.
او در مقاله ای مهم با عنوان « راهی برای اصلاح IMF» (جون ۲۰۲۴)، یک برنامه اصلاحی هفت بندی برای صندوق بینالمللی پول ارایه می دهد:
۱. کاهش سخت گیری در شروط قرضهها.
۲. حذف هزینه های اضافی برای قرضه های بلندمدت.
۳. افزایش قرضه های امتیازی (concessionary lending) برای ریشه کن کردن فقر.
۴. افزایش منابع مالی کلی صندوق بین المللی پول.
۵. افزایش قدرت ارای پایه ای برای افزایش نماینده گی کشورهای فقیرتر.
۶. اختصاص کرسی سوم در هیات مدیره برای قاره افریقا.
۷. ایجاد یک معاون پنجم برای مدیرعامل IMF که از کشورهای فقیرتر انتخاب شود.
باتیستا استدلال می کند که اگر شمال جهانی چنین اصلاحات معقول و ابتدایی را نادیده بگیرد، « کشورهای توسعه یافته، مالک یک نهاد خالی خواهند شد». او پیش بینی می کند که جنوب جهانی از IMF خارج شده و نهادهای جدیدی را تحت پلاتفرمهایی مانند بریکس (BRICS) ایجاد خواهد کرد. در واقع، چنین نهادهایی در حال شکل گیری هستند، مانند « توافق ذخایر احتمالی بریکس» (CRA) که در سال ۲۰۱۴ ترسایی پس از شکست اصلاحات IMF، تاسیس شد. اما همان طور که باتیستا اشاره میکند « CRA تقریبا در حالت رکود باقی مانده است.»
تا زمانی که چنین جایگزینهایی به طور کامل عملیاتی شوند، IMF همچنان تنها نهادی است که نوعی از تامین مالی را ارایه می دهد که کشورهای فقیر به آن نیاز دارند. به همین دلیل است که حتا دولت های مترقی، مانند دولت سریلانکا( که در سال ۲۰۲۵، ۴۱٪ از کل هزینه های آن صرف بازپرداخت بهره قرضهها می شود) مجبورند برای دریافت کمک های مالی به واشنگتن مراجعه کنند. با کلاه در دست، لبخندی بر لب، از کنار کاخ سفید عبور می کنند و راهی ساختمان IMF می شوند. / مجله جنوب جهانی
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۵ـ ۱۴۰۴
Copyright ©bamdaad 2025