سرمایه داری حریص و سوداگری درصنعت دواسازی*
سِویم دگدلن
عضو کمیته امور بین المللی بوندس تاگ المان
بحث و جنجال به پا شده بر سر کارزار معافیت واکسین کرونا از حق ثبت اختراع، یاد آور تحلیلهای کارل مارکس درباره برخوردهای بی رحمانه بههدف مال اندوزی در آغاز دوران سرمایه داری است. در این بحث، سیستم کنترول خصوصی بر ثروت اجتماعی، دانش، و روند تولید مایحتاج حیاتی و تلاش مرگ آفرین به منظور به دست گرفتن قدرت در این عرصه ها، آشکارا و به صورتی عریان و بیهیچ آرایشی نمایان می شود. واقعیت امر این است که انگیزه سودجویانه عده قلیلی در مرکز سیستم ضد انسانی سرمایه داری از ارزش زنده گی میلیون ها انسان، به ویژه مردم حاشیه جامعه ها، بیش تر و قوی تر است.
درعین حال، همه گیری کووید ـ ۱۹ چالشی جهانی است. چالشی است که تنها با کارزار جهانی ای که کشورهای ثروتمند صنعتی در آن باید به کشورهای فقیرتر جهان کمک کنند تا بتواند سرانجام گیرد. در اپریل ۲۰۲۰ ترسایی، آنگلا میرکل، صدراعظم المان، تأکید کرد که «این ویروس را تنها با ایتلاف نیروهای مان و تشکیل اتحاد قاطع می توان شکست داد.» رییس دولت المان به طور شفاهی بر این اصل تاکید کرد که واکسینها ( در آن زمان واکسین ها هنوز تولید نشده بودند ) کالای عمومی جهانی اند. او اظهار داشت واکسینها صرف نظر از میزان درآمد و تولید ناخالص ملی کشور تولید کننده، باید برای همه افراد در دسترس باشند. پیامی مشابه نیز از طرف اورزولا فوندِرلاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا، ارسال شد که تاکیدی مکرر بر این بود که واکسینها » یک کالای عمومی» هستند و نیز اینکه بحران کوید-۱۹ تنها در سطح جهانی حل شدنی است. همان طور که بعداً آشکار شد، همه این اظهارات و پیامها شعار بودند و این دلواپسیهای دروغین برای حقوق بشر، پنهان دارنده گزینه ای بی رحمانه بودند که سوداگری سرمایه داری را در اولویت خود قرار می داد.
در مبارزه با همه گیری، واکسینها موثرترین سلاح اند و به نفع جامعه جهانی است که بیش ترین عده در کوتاه ترین زمان ممکن، واکسین شوند. واکسیناسیون ابزار اصلی مهارکردن همه گیری، نجات دادن جان انسان ها، و جلوگیری از عوارض جدی پزشکی است. واکسیناسیون بخش عمده جمعیت پیش شرطی برای رفع محدودیت آزادی های فردی و کاهش هزینه های اقتصادی و اجتماعی ناشی از همه گیری است.
بیماری همه گیر کووید ـ ۱۹ تا زمانی که در سراسر جهان مهار نشود، در المان و اتحادیه اروپا نیز مهار نخواهد شد. سلامتی افراد وابسته به سلامتی همه است. ایمن سازی کشورهای ثروتمند صنعتی از نظر همه گیرشناسان، کوتاه بینانه و از نظر اخلاقی پذیرفتنی نیست. تاخیر بیشتر در مهارکردن همه گیری، افزایش خطر تحول های جدید ویروس درطول زمان را موجب خواهد شد و ممکن است واکسین هایی که تا به امروز تولید شده اند اثری کم تر برآنها داشته باشند یا اصلاً موثر نباشند. با توجه به احتمال افزایش واگیری انواع جهش یافته ویروس، از هرفرصتی باید برای سرعت بخشیدن به ایمن سازی انبوه جمعیت استفاده کرد. یکی از مانع ها در این راستا محدود بودن ظرفیت تولید واکسین شرکت های داروسازی است.
تنها اندکی از صحبتهای بسیار پیرامون همبستگی در جهان به اقدام سیاسیای واقعی در مقابله با این واگیری منجر شدهاند. این امر در توزیع نابرابر واکسینها در جهان و همچنین در کمک های کاملاً ناکافی به کشورهای فقیر جهان برای تولید یا گسترش ظرفیت تولید در این کشورها دیده می شود. در ایالات متحده و اتحادیه اروپا اکنون واکسین هایی که به نوجوانان و کودکان تزریق می شوند احتمال داشتن عوارض جدی پزشکی کم تری هستند درحالی که در کشورهای فقیرتر حتا واکسین کافی برای ایمن سازی همه کادر طبی در دسترس نیست چه رسد به دیگرانی که در گروه های آسیب پذیر قرار دارند.
در کشورهای پردرآمد از هر چهار نفر به طور متوسط یک نفر واکسین دریافت کرده است. در کشورهای کم درآمد از هر ۵۰۰ نفر یک نفر واکسین دریافت می کند. طبق آمار سازمان بهداشت جهانی، از ۷۰۰ میلیون نوبت واکسین که در سه ماهه نخست سال ۲۰۲۱ ترسایی در جهان توزیع شد، بیش از ۸۷ درصد آن به کشورهای با درآمد بالا یا درآمد متوسط رسیده است.
کشورهای کم درآمد تنها ۰/۲ درصد از تعداد کل واکسین تولید شده را دریافت کردهاند. اگرچه مثلاً اتحادیه اروپا ۴۳ میلیون واکسین به ۳۲ کشور صادرکرد، اما مقدار بیشتر این واکسینها به کشورهای بریتانیا، کانادا، مکسیکو، و جاپان صادر شد که یا خود واکسین تولید می کنند یا توانایی خرید آن را به قیمت بازار دارند یا موقتاً صادرات واکسین یا مواد اساسی را مسدود کردهاند. در ماه می سرانجام اتحادیه اروپا به رغم مشکلات مربوط به تامین واکسین برای خود صادرات بیش از یکصد میلیون واکسین به جاپان را تصویب کرد. به زبان ساده، این مقدار واکسین واکسیناسیون حدود ۴۰ درصد از جمعیت جاپان را تضمین می کند. ولی هدف اصلی تضمین یک رویداد چند میلیارد دلاری در تابستان ۱۴۰۰ است. فون دِرلاین، رییس کمیسیون اتحادیه اروپا، صریحاً اعلام کرد که مجوزهای صادراتی « نشانه محکمی برای حمایت از همه گونه آماده سازی برای بازی های المپیک است » که به دنبال تعویق مراسم المپیک در سال گذشته در جاپان به دلیل همه گیری، قرار است از ۲۳ جولای تا ۸ اگست برگزار شود. در اینجا بی تفاوتی ظالمانه رییس کمیسیون اتحادیه اروپا به روشنی نمایان است.
همانند تولید واکسین به وسیله شرکت های انحصاری غول آسای تولید کننده دارو که سودهای میلیارد دلاری می برند، اهمیت اجرای عدالت کاملاً آشکار است که از تامین سود کم تر است. انتظار می رود که گردش مالی شرکت « بیون تک » المان با تولید واکسین کووید ـ ۱۹ به حجمی بالغ بر ۱۲/۴ میلیارد یورو در سال برسد. سود خالص این شرکت در سه ماهه اول حدود ۱/۱ میلیارد یورو بوده است و تا پایان سال ۲۰۲۱ ، ۶ تا ۷ میلیارد به این عدد اضافه خواهد شد. به دلیلهایی روشن، این شرکت واقع در شهر ماینس المان با آدرس پستی ای درخورد « معدن طلا » تمایلی ندارد که واکسین ثبت شده به نام خودش را به اشتراک عموم بگذارد.
به دلیل ضرورت و عاجل بودن مبارزه جهانی با همه گیری باید مال اندوزی و سودجویی تعدادی اندک جای خود را به تلاشی مشترک در این مبارزه بدهد. سهم زیادی از سرمایه گذاری برای تولید واکسین از طریق ثروت عمومی یا همان مالیات های دریافتی از مردم تامین می شود. در سال گذشته شرکت بیون تک مبلغ ۳۷۵ میلیون یورو از دولت المان برای ایجاد تاسیسات تولیدی و ساختن واکسین mRNA دریافت کرد. این شرکت همچنین قرضه ۱۰۰ میلیون یورویی از بانک سرمایه گذاری اروپا نیز دریافت کرد. دیگر شرکتهای دارویی نیز مبالغی مشابه کمک دولتی دریافت کردند. لیستی که در مجله پزشکی لانست (The Lancet) منتشر شده است نشان می دهد که شرکت های داروسازی سانوفی، گلاکسو سمیت کلاین، و نواواکسی مبلغ ۲/۱ میلیارد، استرازنکا و دانشگاه آکسفورد مبلغ ۱/۷ میلیارد، جانسون و جانسون مبلغ ۱/۵ میلیارد و مدرنا مبلغ ۹۵۷ میلیون دلار امریکایی از بودجه عمومی دریافت کردهاند. با اینهمه، مسوولانی که این پرداختها را انجام داده اند، از توافق بر شرایط و ضوابط منطقی با این گروههای داروسازی در مورد قیمت گذاری مناسب و صدور سریع مجوز به آنها، خود داری کردهاند.
کشورهای هند، آفریقای جنوبی، و بیش از یکصد عضو دیگر سازمان تجارت جهانی (WTO) از اکتوبر ۲۰۲۰چشم پوشی موقت از ثبت اختراع واکسین ها و فناوری تشخیصی برای ویروس سارس ـ کووید ۲ را خواستار شدهاند. آنها دیگر حاضر نیستند بیش از این منتظر شوند تا بتوانند از مردم شان در برابر این ویروس کشنده محافظت کنند. آنها تا اکنون با وجود اینکه انتقال دانش فنی و دسترسی به منابع بیولوژیکی لازم برای شان ضرورتی حیاتی بود بیهوده در انتظار ماندند.
در ماه می، موضع گیری جو بایدن، رییس جمهور امریکا، در حمایت از درخواست های لغو ثبت اختراع با استقبال عمومی روبرو شد. ایشان اما درعین حال از ارسال مواد اولیه اساسی تولید واکسین از ایالات متحده به دیگر کشورها همچنان جلوگیری می کند. در اتحادیه اروپا، دولت المان به رهبری آنگلا میرکل، وفادارترین سرسپرده غول های داروسازی است. واکسین ها نه تنها یک « کالای عمومی جهانی » درنظر گرفته نمی شوند، بلکه وسیله ای پول ساز برای انحصارهای بزرگ دیده می شوند.
واقعیت ناخوشایند این است که دسترسی کشورهای فقیر به سلاح های شرکت های تسلیحاتی غربی آسان تر از دریافت واکسین های شرکت های داروسازی غرب است. این کشورها از تابستان ۲۰۲۱ باید در انتظار بمانند تا ببینند کشورهای ثروتمندتر چه مقدار واکسین باقی مانده دارند و تا چه اندازه سخاوت به خرج می دهند تا شاید تعدادی واکسین دریافت کنند.
دکتر تدروس آدانوم قبرایزوس، رییس سازمان صحی جهان، به درستی گفته است که جهان در آستانه شکست اخلاقیای فاجعه بار قرار دارد و هزینه این شکست با جان و معیشت مردم کشورهای فقیر پرداخت میشود. سیریل رامافوسا، رییس جمهور افریقای جنوبی، با نام بردن از « آپارتاید واکسین » گفت به رغم انجام گرفتن پژوهشهایی آزمایشی به منظور تایید واکسین در افریقا، این قاره اکنون باید برای دسترسی به واکسین التماس کند.
دردآور اینکه در حال حاضر صد ها هزار واکسین در ایالات متحده بلااستفاده مانده است زیرا تعداد درخواست کننده ها به اندازه کافی نبوده و حتا انگیزه هایی همچون بردن جایزه بخت آزمایی، بورس تحصیلی، سفر تفریحی دریایی یا سیگار ماری یوهانای رایگان نیز نتوانسته اند بخشی از شهروندان امریکا را به دریافت واکسین های بلااستفاده ترغیب کنند. درحالی که شیوع ویروس بین همسایگان جنوبی امریکا بیداد می کند و به اندازه کافی واکسین برای آن ها وجود ندارد، رییس جمهور بایدن به همان سَبک « نخست امریکا » (شعار ترامپ) مواد اولیه ضرور برای واکسین را احتکار می کند.
واکسین کووید-۱۹ باید کالایی عمومی دانسته شود. تولید واکسین به دانش و امکاناتی گسترده نیاز دارد. بنا براین، با افزایش سرعت انتقال دانش و فناوری، ظرفیت لازم برای تولید این واکسین زودتر فراهم می شود. در دنیای کنونی، برای سرمایه داری حریص و طرفداران و مدافعان آن که سودآوری از جان میلیونها انسان ارزشمند تر است دیگر نباید جایی باشد./ مـردم
*اصل تیتر نشرشده : « نه به سرمایه داری حریص و سوداگری در داروسازی »
منبع تصویر : فرانکفورتر الگیمینه سایتونگ
بامداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۱ـ ۰۹۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021
افغانستان از دید دیگران :
روزنامه شرق چاپ تهران در یکی از شماره های تازه خود مینویسد :
مقام های دولت افغانستان پس از سفرشان به امریکا، دیدار با رهبران دولت امریکا را پردستاورد عنوان کردند. امرالله صالح، معاون اول رییس جمهور افغانستان، پس از اینکه به کابل رسید، در صفحه فیسبوکش نوشت: « رییس جمهور امریکا آقای جو بایدن در یک فضای بی نهایت صمیمی و محترمانه گفت که ملت افغانستان باید بداند که من در کاخ سفید دوست آنها هستم. روایت فرار از تعهدات ما بی بنیاد و غلط است. ما از دوستان و متحدین خود رو نمی گردانیم. امریکا به کمک های امنیتی ـ دفاعی، اقتصادی، بشردوستانه و دیپلوماتیک خود به افغانستان ادامه می دهد ».
به گزارش ایندیپندنت، هرچند رهبران سیاسی امریکا در هیچ کدام از دیدارهایشان با مقام های دولت افغانستان، درباره تغییر در رویکرد امریکا در قبال افغانستان حرفی نزدند، اما درست ساعاتی پیش از دیدار بایدن با اشرف غنی، نیروهای هوایی امریکا که هنوز در افغانستان حضور دارند دو حمله خونین را بر مواضع طالبان در شمال افغانستان صورت دادند.
براساس گزارشها این دو حمله تلفات سنگینی را به طالبان وارد کرد. سطح بالای تلفات طالبان بر اثر این دو حمله باعث واکنش تند این گروه شد. ذبیحالله مجاهد گفت این حملات تحریک کننده باعث می شود تا طالبان عکسالعمل نشان دهند. او گفت که امریکا و ناتو باید روی خروج از افغانستان تمرکز کنند و به جنگ افغانستان کاری نداشته باشند.
حملات هوایی امریکا بر مواضع طالبان این سوال را ایجاد می کند که آیا ناتو با توجه به وخامت اوضاع در افغانستان دوباره به جنگ افغانستان برگشته است یا برخواهد گشت؟ به نظر می رسد امریکا نمی تواند در قبال تشدید حملات و شایعههای پی درپی درباره احتمال سقوط کابل پس از خروج امریکا از افغانستان بی تفاوت بماند. رابرت گیتس، وزیر دفاع پیشین امریکا، دو هفته پیش در مقاله ای که در نیویورک تایمز منتشر شد، نوشت هرچند اغلب امریکایی ها می خواهند تا نیروهای این کشور از افغانستان خارج شوند، اما واقعیت این است که امریکا نمی تواند افغانستان را به حال خود رها کند. او نوشت که طالبان می خواهند دوباره برگردند. طالبان به جنگ در افغانستان شدت بخشیده و تلاش دارد تا با زور افغانستان را بگیرد و در صورت پیروزی این گروه، احتمال برگشت داعش و القاعده زیاد است. رویکرد جو بایدن هم در دیدار با رهبران دولت افغانستان به شکلی بود که این ذهنیت را ایجاد کرد که امریکا نمی تواند اجازه دهد که طالبان دوباره افغانستان را تصرف کنند. گفته می شود بایدن به رهبران دولت افغانستان گفته است به هر نحو ممکن اجماع سیاسی و اتحاد ضد طالب را در افغانستان ایجاد کنید وگرنه با شکست روبه رو خواهید شد.
اگر مجموع تکههای پازل تحولات چند هفته گذشته را کنار هم بگذاریم به این نتیجه می رسیم که امریکا به هیچ شکلی افغانستان را تنها نخواهد گذاشت. حمایت امریکا چه بدون حضور نیروهای امریکایی باشد و چه همراه حضور محدود نظامیان این کشور، در افغانستان قابل لمس خواهد بود. دولت افغانستان بیشتر از هر چیزی نیاز به حمایت های امریکا از عملیاتهای نظامی علیه طالبان دارد. روی زمین نیروهای نظامی دولت افغانستان و حالا با حمایت بسیج های مردمی می توانند مقابل حملات پی درپی و مستمر طالبان واکنش لازم را نشان دهند. اگر عملیات های نظامی نیروهای افغانستان با حمایت هوایی امریکا همراه باشد طالبان در کوتاه مدت بیشتر مناطقی را که تصرف کرده اند، از دست خواهند داد زیرا تلفات بیش از حد جنگجویان این گروه، آنان را با محدودیت نیروی جنگی روبه رو کرده است تا جایی که گفته می شود نیروهای شبه نظامی پاکستانی نیز با حمایت سازمان استخباراتی این کشور در جنگ به نفع طالبان وارد افغانستان شدهاند.
بامداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۱ـ ۰۱۰۷
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021
پیام تسلیت دارالانشای حزب آبادی افغانستان به مناسبت درگذشت نا به هنگام رفیق احمدشاه اوریاخیل عضو دارالانشای حزب آبادی افغانستان
۴ سرطان ۱۴۰۰ ، کابل ـ افغانستان
با درد و اندوه فراوان درگذشت نا به هنگام یک رزمنده آگاه و دلیر وصادق به منافع علیای مردم افغانستان را به اطلاع هموطنان و رهروان راه صلح و ترقی افغانستان و اعضای حزب آبادی افغانستان میرسانیم.
رفیق احمدشاه اوریاخیل عضو دارالانشای حزب آبادی افغانستان دیگر با ما نیست و نسبت بیماری که عاید حالش شده بود جهان فانی را وداع گفته و به جاودانه گان پیوست .
انا لله و انا الیه راجعون
زنده یاد رفیق احمدشاه اوریاخیل از ایام نوجوانی سرنوشت خویش را با سرنوشت جنبش دموکراتیک و ترقیخواه کشور گره زده و تا اکنون صادقانه به خاطر منافع مردم و ترقی و پیشرفت افغانستان رزمید.او یکی از کارمندان صادق و پاک نفس در اجرای وظایف و مسوولیت های دولتی خویش بود و در مبارزات سازمانی به کار و پیکارآگاهانه در تحت رهبری سازمان متشکل و با برنامه معتقد بود و از جمله داعیان و پیشگامان تلاش برای ایجاد وحدت و همدلی میان نیروهای مترقی در کشور بود.
دارالانشای حزب آبادی افغانستان درگذشت این عضو فعال، صادق و رزمنده خود را ضایعه جبران ناپذیر دانسته و به این مناسبت مراتب تسلیت عمیق خویش را خدمت خانواده معززشان ، به ویژه فرزند برومند شان جوان آگاه رفیق حامد اوریاخیل عضو کمیته مرکزی حزب آبادی افغانستان ، اقارب ، دوستان ، رفقا و همرزمان شان در حزب آبادی افغانستان عرض نموده ، برای رفیق مرحوم اوریاخیل بهشت برین و به بازمانده گان شان از بارگاه خداوند متعال صبرجمیل استدعا مینماید. یک بار دیگر تعهد همرزمان و رفقایش را به ادامه راه و روش زنده گی مبارزاتی آن رفیق اظهار مینماییم.
روحش شاد ویادش گرامی باد!
با درودها
پوهاند داکتر محمد داوود راوش
رییس حزب آبادی افغانستان
اگهی های فوتی و پیام تسلیت ـ بامداد ـ ۲۱/۱ـ ۲۵۰۶
Copyright ©bamdaad 2021
طرح « شام جدید » نیاز داخلی یا ضرورت منطقهای
حسن فحص
بغداد، پایتخت عراق، میزبان اجلاس سران کشورهای مصر، اردن و عراق بود و سران کشورهای عربی یاد شده در نشستی گردهم آمدند که هدف از آن تاسیس یک نظام جدید منطقه ای تحت عنوان « شام جدید» است. طبق سخنان مصطفی الکاظمی، صدراعظم عراق، طرح « شام جدید» قرار است در آینده گسترش یابد و کشورهای سوریه، لبنان و فلسطین را نیز شامل شود. به این معنا که این طرح، نقطه آغازی برای حرکت به سوی پروژه خاورمیانه بزرگ است، به ویژه اینکه طرح مورد نظر، روابط بغداد، عمان و قاهره را با جهان عرب و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس دچار تهدید نمی کند، بلکه با چشم انداز آنها درباره ایجاد یک منطقه همکاری اقتصادی عربی که هدف نهایی آن گسترش روابط اقتصادی با اروپا باشد، همسویی دارد.
اجلاس اخیر که به عنوان سومین اجلاس سران کشورهای عراق، مصر و اردن به شمار می رود، در ادامه تلاش های قبلی برگزار شد که هدف از آنها تاسیس نظام منطقه ای جدیدی در شرق جهان عرب بود. این تلاش ها را حیدر العبادی، صدراعظم پیشین عراق، آغاز کرد و در دوره عادل عبدالمهدی، صدراعظم سابق عراق، برخی گام های عملی در مسیر تحقق این پروژه به سمت اردن و مصر برداشته شد و زمینه ارایه این طرح را در نخستین اجلاس سه جانبه قاهره که در ماه مارچ ۲۰۱۹ ترسایی برگزار شد، فراهم کرد. برگزاری نشست سران کشورهای عراق، مصر و اردن در بغداد، در سایه دولت کنونی عراق، به عنوان برگه قدرتی در دست مصطفی الکاظمی، صدراعظم عراق محسوب می شود و پیام واضحی را به جریانهای سیاسی و مولفه های مختلف و تاثیرگذار عراق می رساند که دولت کنونی عراق توانایی بازگرداندن کشور را به جایگاه فراخور آن در سطح منطقه و جامعه جهانی دارد و توانسته است در این مسیر گام های آغازین عملی را بردارد. میزبانی این اجلاس توسط بغداد، پیام روشنی به تمام کشورهای همسایه عراق است که عراق را در راستای گسترش نقش و نفوذش در خاورمیانه و رویارویی که با امریکا در غرب آسیا دارد، بهعنوان « حیاط خلوت » خود می داند. این پیام به همه گوشزد می کند که عراق جدید، دیگر وابسته یا در محور منافع آنها نخواهد بود و منافع ملی خود را قربانی اهداف دیگران نمی کند؛ بنابراین همه قدرتهای منطقه ای باید محاسبات خود را در زمینه برخورد با عراق بازنگری کنند، به ویژه اینکه عراق در تلاش برای بازگشت به موقعیت تاثیرگذاراش در منطقه است و می خواهد تصمیمات آن مستقل و در راستای منافع ملی خودش باشد. هدف عمده اقتصادی که عنوان اصلی جلسات سران کشورهای طرح „ شام جدید» را تشکیل می دهد، فعال سازی رابطه اقتصادی بین کشورهای یادشده از طریق احیای مجدد خط لوله انتقال نفت است که از مسیر اردن به بصره عراق و سینای مصر متصل می شود. دراین صورت، اردن و مصر می توانند به نفت عراق دسترسی پیدا کنند و در ازای صدور برق به عراق و سرمایه گذاری در آن کشور، نفت عراق را به قیمت تشویقی که ۱۶ دلار نسبت به قیمت نفت در بازارهای جهانی، کمتر خواهد بود، به دست آورند. هرچند بعد اقتصادی اجلاس « شام جدید» حایز اهمیت فراوان است، اما ابعاد سیاسی این پیمان جدید و پیامدهای بعدی آن در سطح ژیوپولیتیک و ژیواستراتیژیک منطقه را نمی توان نادیده گرفت، به ویژه اینکه فعال سازی این همکاری اقتصادی ـ سیاسی از نظر ایران دور نیست، درحالیکه تهران، عراق را برای پیشبرد برنامههایش در منطقه، مهم و حیاتی می داند و با خروج عراق از حوزه نفوذ اقتصادی، سیاسی و امنیتی اش به شدت مخالف است. با وجود تاثیرات مثبت اقتصادی این نظام منطقه ای، تهران با توجه به چالشهای متعددی که در راستای احیای برجام با آنها روبه رو است و این نگرانی را دارد که بن بست مذاکرات ویانا ممکن است تمام دستاورد های گذشته را تهدید کند، نمی تواند نسبت به پیامد های سیاسی طرح « شام جدید» مطمین باشد. با این حال رهبران سیاسی عراق این پرسش را مطرح می کنند که آیا دولت بغداد می تواند با وجود شرایط دشواری که در سطح داخلی با آن روبه رو است و افزون بر اینکه عراق به محور معادلات منطقه ای و بین المللی و درگیری های مرتبط به آن تبدیل شده است، نقش فعال و سازندهای در تصمیم گیریهای منطقه ای داشته باشد و از ایفای نقش میانجی بین قدرت های منطقه ای و بینالمللی، پا فراتر بگذارد؟ به باور این رهبران، تلاش برای توسعه و پیشرفت، حق مسلم عراق است و بغداد باید با استفاده از موقعیت ژیوپولیتیک و تاثیرگذاراش در خاورمیانه برای بازگشت به جایگاهی که فراخور این کشور در جهان عرب، در میان کشورهای منطقه و جامعه جهانی است، از هیچ تلاشی دست نکشد، هرچند شرایط دشوار و ناهنجاریهایی که عراق با آنها روبه رو است، مانع بزرگی در مسیر تحقق این هدف است.
منبع: ایندیپندنت
بامداد ـ سیاسی ـ ۸/ ۲۱ـ ۲۹۰۶
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021
ادامه مبحث بازیهای بزرگ استراتیژیک
( بخش دوم )
صمـد ازهـر
امریکا در خاور دور و بحرالکاهل هم پیمانان مطمین همچون کوریای جنوبی، جاپان و آسترالیا داشته گذرگاه های عمده در دریای چین و تنگه ملاکا را در اختیار دارد. در جنوب چین سرزمین های وسیع و پرنفوس هند و پاکستان که هر دو قدرت های اتومی نیز اند، قرار دارند که توجه به آنها نیز از ضروریات مبرم برایش پنداشته می شود.
گلوبالایزیشن و اصول سازمان تجارت جهانی، که برای تسخیر بازارهای جهانی از سوی امریکا وضع شده و تسخیر بازار وسیع سرزمین چین نیز هدف ضمنی آن بود، خطر ایجاد بحران را برای چین به همراه داشت. اما جمهوری مردم چین توانست بحران را به فرصت تبدیل ، و از لیموی ترش لیمونادی شیرین درست کند. به این معنا که با استفاده از تسهیلات همین فورمول ها، بازارهای جهان را از فراورده هایش مالامال گرداند. این تسخیر بازارهای جهان از سوی چین ، امریکا را در وضع نهایت دشوار قرارداد. تا حدی که آن کشور از زمان ریاست جمهوری ترمپ با دشمن نامیدن آشکار چین، برخلاف اصول سرمایه داری و با نقض اصول وضع کرده گی خودش، به وضع محدودیت ها و تعرفه های بلند مجازاتی علیه آن متوسل شد که با رویه بالمثل چین روبرو گردید. این دور باطل ادامه یافت و نوع جدیدی از جنگ، یعنی جنگ اقتصادی بر جهان تحمیل شد که پیآمدهای ناگوار آن و همچنان
پیآمدهای مجازات ها و تعذیرات قبلی اعلام شده علیه روسیه، صدمه های بزرگی بر اقتصاد کشورهای دیگر نیز وارد کرد.
تعذیرات اقتصادی، که مبتکر آن امریکا بود و به علت حاکمیت دالر در سیستم جریان پولی جهان، انحصار این تعذیرات را نیز در دست داشت، همان گونه که شاهدیم از چند سال به این سو از جانب اتحادیه اروپا به مثابه هم پیمان، نیز وضع می گردند.
چین برای رشد اقتصادی خویش به مواد خام و انرژی ضرورت دارد. برای اقتصاد بزرگ چین، دسترسی به منابع مواد خام و انرژی اشد ضرورت است. لوله های عظیم انتقال نفت و گاز از روسیه هم نتوانسته کفاف اشتهای سیری ناپذیر اقتصاد بزرگ چین را تامین نماید. بخش بزرگ دیگر نفت و گاز از کشورهای خلیج و ایران و مواد خام نیز از کشورهای دیگر، منجمله از افریقا انتقال داده می شوند. این ها همه باید مسیر طولانی بحرهند را پیموده از کناره های پایگاه دیگوگارسیای امریکا و آبنای ملاکا گذشته با پیمودن بحیره (دریای) چین و بحیره زرد به بندرگاه های مختلف آن کشور برسند. در اوضاع عادی، با رعایت موازین و مقررات بین المللی، مشکلی در میان نیست. ولی در حالت تخطی یکی از طرف ها از موازین پذیرفته شده جهانی و در حالت جنگ، امریکا می تواند این راه ها را با استفاده از شبکه گسترده ی پایگاه های نظامی و کشورهای هم پیمان، روی انتقالات چین ببندد.
به همین دلیل است که چین با بر عهده گرفتن ثقیل ترین مصارف در پی ایجاد راه های بدیل است. برنامه پرمصرف یک کمربند یک راه و راه ابریشم نو، تلاشی است برای رهیدن از محدودیت به یک مسیر ترانسپورتی و درعین زمان رهیدن از اتکا به منابع محدود (خطوط لوله های نفت و گاز روسیه). شبکه راه های یک کمر بند یک راه چین را با اروپا، آسیا، خاور میانه تا افریقا و فراتر وصل می کند.
کوریدور اقتصادی چین ـ پاکستان که اعمار بندرگاه گوادر در بلوچستان و ساخت و ساز شاهراه و خط آهن تا سنکیانگ و چندین پروژه جانبی را به قیمت ۴۶ میلیارد دالر، که افزونی های بیشتر نیز بر آن به عمل آمده است، در بر می گیرد، برای هر دو کشور از اهمیت بزرگ استراتیژیک اقتصادی برخوردار است. صرف نظر از به وجود آمدن تسهیلات گسترده در معاملات دو جانبه، برای چین سهولت های بزرگی را در انتقال فرآورده هایش به جهان و نفت و گاز و مواد خام، بدون دور زدن بحر هند و بحرالکاهل به کشورش، فراهم می سازد. اما مشکلات امنیتی از ناحیه جنبش آزادی خواهی بلوچ و همچنین مانع تراشی های امریکا با وارد آوردن فشار بر پاکستان سبب شده اند انکشاف بندر و بهره گیری لازم از آن به کندی مواجه شود.
کوریدور اقتصادی چین میانمار شامل اعمار بندرگاه آب های عمیق و پروژه های انکشافی دیگر به ارزش ده ها میلیارد دالر در حال پیشرفت است. در جنب کمک های قریب به چهل میلیارد دالری به بنگله دیش، در پرنسیپ بر اعمار کوریدور اقتصادی در آن کشور نیز موافقه صورت گرفته است.
پروژه کوریدور واخان که بنا بر مخالفت امریکا و در ظاهر به علت مشکلات امنیتی به خاموشی گرایید، تفصیلاتش به علت منجمد ماندن منتشر نشد. احتمالاً این پروژه از قلب افغانستان تا بندر گاه ها و منابع نفت و گاز ایران ادامه می یافت.
توافق استراتیژیک ۴۰۰ میلیارد دالری همکاری با ایران که این پول در مدت بیست و پنج سال در بخش های مختلف اقتصادی و نظامی سرمایه گذاری خواهد شد، تلاش دیگریست برای دسترسی به راه ها و انرژی. گفته می شود ۲۸۰ میلیارد از این پول در بخش نفت و گاز و صنایع پتروشیمی به مصرف خواهد رسید و دسترسی ارزان و امتیازی را به این منابع را برای چین میسر خواهد کرد. تفصیل کامل آن در دست نیست.
پروژه های پیوستن سریع از راه خشکه با اروپا و غرب آسیا از طریق آسیای میانه پیشرفت خوبی داشته و از این راه با ایران نیز وصل شده می تواند. چین از سمت شمال خود را وسیله خط آهن با حیرتان نیز وصل کرده است.
قبلاً تذکر دادم که امریکا اهمیت هند و پاکستان را در همجواری شان با چین مورد توجه داشته است. بناءً، بعد از آغاز حاکمیت حزب جنتا به رهبری مودی در هندوستان، با پیشکش کردن امتیازهای بزرگ، منجمله همکاری ها در عرصه نظامی، نیروی ذروی و تکنالوژی، مجال دادن و تشویق آن به همکاری نزدیک با افغانستان، در صدد افتاد آن کشور را در چنبره اتحاد استراتیژیک با خود بیاورد. سیاست عنعنوی هند، تا زمان روی کار آمدن آقای مودی، عدم انسلاک و بی طرفی فعال بود و به گونه سنتی روابط بسا نزدیک با روسیه داشت.
اختلاف دیرینه هند با چین روی بلندی های مرزی شامل یخچال ها و منابع آبی، و به فحوای دشمن دشمن دوست است، دسترسی به خواست امریکا را سهولت بخشید. امریکا توانست هند را به پیوستن به بلاک محاصره چین متقاعد کند. اکنون ایجاد پکت یا بلاک همکاری استراتیژیک میان امریکا، جاپان، آسترالیا و هند عملاً تحقق یافته و پروسه تقویت آن ادامه دارد.
نزدیکی غیرمعمول امریکا با هند، همکار استراتیژیک پارینه اش پاکستان را، که خودش با نزدیکی با چین امریکا را کم گرفته بود، در موقعیت دشوار قرارداد. پاکستان همواره توانسته با استفاده از موقعیت جغرافیایی، در خدمت منافع منطقه ای امریکا قرار داشته باشد. در سابق با عضویت در پیمان های نظامی سنتو و سیاتو و پسان در جنگ اعلان ناشده علیه افغانستان. این ارتباط و همکاری صمیمانه تا زمان سقوط اتحاد شوروی و پایان نفوذ آن کشور در افغانستان، خیلی قوی و این کشور تخته خیزی بود علیه افغانستان و منافع شوروی. اما بعد از زوال اتحاد شوروی و پسانتر قوت گرفتن مساله مواجهه با چین، پاکستانِ دوست چین، آن اهمیت دیروزیش را باخت و جایش را هند دشمن چین پر کرد. پاکستان که از سابق بنا بر دشمنی با هند روابطش با چین صمیمانه بود، بعد از ایجاد کوریدور اقتصادی، از نگاه منافع مشترک اقتصادی نیز در پیوند بسیار نزدیک با آن قرار گرفت. با تمام این، کمک های ده ها میلیارد دالری چین که عمدتاً روی زیرساخت ها سرمایه گذاری شده، نتوانسته بحران مزمن اقتصادی پاکستان را که به دلایل زیاد عمیق شده می رود، مهار کند. پاکستان هنوز هم در تکاپوی گرفتن قرضه های بیشتر از منابع بین المللی و کشورهای دوست می باشد. در آستانه تهاجم امریکا بر افغانستان، پاکستان در زیر تهدید مجبور به باز گذاشتن راه اکمالاتی به سوی افغانستان و در اختیار گذاشتن پایگاه ها برای پرواز هواپیماهای امریکا گردید و از مدرک حق العبور از کوریدور اکمالاتی و میدان های هوایی، عایداتی نصیب شد..
پاکستان در مدت به سردی گراییدن مناسبات با امریکا و در واکنش به آن، روابطش را با روسیه نیز تا سرحد مانورهای مشترک نظامی تحکیم کرد که این هم فکتور مزید در تشدید فشارهای امریکا بر پاکستان گردید. بعضی ها به این عقیده اند که عدم همکاری پاکستان در مهار طالبان عامل عمده سردی مناسبات امریکا با آن کشور بوده، که من آن را فکتور عمده نمی دانم به دلیلی که جداً معتقدم پروژه های مجاهد، طالب و داعش و غیره پروژه های مشترک راهبردی شان بوده اند.
اکنون که امریکا می خواهد بعد از خروج نیروهایش از افغانستان، پایگاهی در پاکستان داشته باشد، برغم آنکه پاکستان آن را یک چانس طلایی برای سرازیر شدن کمک های نظامی و اقتصادی امریکا می داند، با فهم آنکه باز هم امریکا محتاج راه اکمالاتی از طریق پاکستان خواهد ماند، با مانورها و بهانه تراشی ها در صدد به دست آوردن امتیاز های بزرگ است. چند روز پیش شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان در یک مصاحبه با خبرنگار امریکایی ا اخطار داد اگر امریکا سیاست اش را در قبال پاکستان عوض نکند و محدودیت ها را نگه دارد پاکستان لاجرم به چین رو خواهد آورد. به فردای این مصاحبه از زبان بایدن شنیده شد که یک بسته کمکی را به پاکستان جهت تقویت حکومت داری دموکراتیک بالخصوص در خیبر پشتونخوا و جلوگیری از انتها پسندی در وزیرستان در نظر دارد. این می تواند اولین مشوق باشد در جهت راه یابی به سوی استفاده از زمین و فضای پاکستان بعد از ترک افغانستان. قرار معلوم در بودجه پیش بینی شده برای سال ۲۰۲۲ بسته کمکی برای پاکستان در نظر گرفته شده است.
اما فهمیده نمی شود گرفتاری منظور پشتین بعد از این انکشاف، رخ راستین تقویت دموکراسی امریکایی را نشان می دهد یا این پاکستان است که همیشه از کمک های امریکا در تقویه تروریزم و کشتار و تعجیز پشتون ها استفاده می کند.
امریکا می کوشد به طریقی اختلاف هند و پاکستان را به سوی تخفیف برد، تا با در دست داشتن هردو، حلقه محاصره چین را که در بخش پاکستان شکسته گی دارد، ترمیم و تکمیل کند.
هند یک سال پیش (احتمالاً با تفاهم با امریکا) حالت خاص آزادی داخلی کشمیر زیر حمایه اش را لغو و آن را زیر اداره مستقیم دهلی قرارداد. عکس العمل حکومت و نظامیان پاکستان در قبال آن خلاف معمول خیلی ضعیف بود. از تصور بعید نیست در بدل عقب روی پاکستان از داعیه کشمیر مشوق های مالی ـ نظامی و امتیازهای بزرگی در افغانستان، برایش وعده داده شده باشد. لک بخشی های امریکا در وجود خلیلزاد و رفتار دور از موازین جهانی اداره بایدن در قبال افغانستان، این تصور را به سوی یقین می برد.
بعد از دستآوردها در به محاصره درآوردن چین از طریق تحالف اندو پاسفیک و تخفیف کنونی تشنج میان هند و پاکستان، علایمی دیده می شوند از زیر دست بودن برنامه سومی، و آن عبارتست از ایجاد یک مثلث دوم مرکب از امریکا، ترکیه و پاکستان (و شاید بریتانیا) همچون سنتوی سابق، در بدل امتیازات خیلی بزرگ، از آن جمله همان طوری که گفته شد دادن دست مسلط به پاکستان در افغانستان در بدل کشمیر و دست آزاد به ترکیه در کشورها و مناطق ترک تبار.۱
دیروز دویچه ویلِه خبری را منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: «عمران خان افزوده است که اما ترغیب طالبان برای تغییر موضع گیری شان کار ساده یی نیست، زیرا این تندروان از زمانی که امریکایی ها اعلام کردند قطعات شان را تا ۱۱ سپتمبر (سال روان) از افغانستان بیرون می کشند، به این باورهستند که در جنگ پیروز شده اند. به قول نخست وزیر پاکستان، هرگاه در افغانستان دوباره یک جنگ داخلی شعله ور شود و منجر به یک بحران پناهنده گی گردد، کشور وی نیز به شدت از آن متأثر و مجبور به مداخله خواهد شد.»
برنامه مداخله مستقیم پاکستان در افغانستان، در این اظهارات نخست وزیر پاکستان آشکار و اعلان شده می باشد. این هم وضاحت دارد که چنین مداخله بدون اجازه و چراغ سبز امریکا صورت پذیرفته نمی تواند.
این بازی ها را چنین می توان خلاصه کرد:
ـ تشکیل یک پکت یا بلاک استراتیژیک مرکب از امریکا، جاپان، آسترالیا و هند در شرق دور،
ـ حل معضل کشمیر به نفع هند، حل مساله افغانستان به نفع پاکستان در یک معامله استراتیژیک و سهیم ساختن ترکیه در بی ثباتی دولت های آسیای میانه و مناطق ترک تبار،
ـ تشکیل یک پکت یا بلاک راهبردی مرکب از امریکا، پاکستان، ترکیه (و بریتانیا!) برای محاصره جنوب روسیه و چین،
ـ تشکیل یک دولت ائتلافی از «مجاهدین» و طالبان در افغانستان، به همکاری پاکستان و ترکیه، برای پیشبرد برنامه های آینده امریکا در منطقه.
چنانچه گفته آمد، با ذرایع مختلف کوشیده می شود پیشرفت های اقتصادی روسیه و چین را جلو گیرند و موفقیت پروژه یک راه یک کمربند چین و سیادت اقتصادی آن را سد کنند.
بناْ سده بیست و یکم تا زمانی سده رویارویی های عظیم و مصاف های هولناک برای ابر قدرت ماندن خواهد بود که در یک دیتانت تفاهم شده قرار گیرند و یا یکی از جوا نب و یا هردو از پا در افتند.
افغانستان که در قلب آسیا واقع است، در دورانی که مرکز قدرت در امریکا و غرب بود، در عزلت قرارداشت و پسانتر در حوزه منافع حیاتی اتحاد شوروی واقع شد و بنا بران وضع محدودیت های اعلان ناشده و بعداً اعلان شده، آن را از کاروان ترقی بازنگه داشت، و امروز که مرکز قدرت به شرق انتقال می یابد، در چنگال امریکا از نفس افتاده میدان زورآزمایی های استخباراتی و نظامی جوانب متعدد گردیده، باز هم از فرصت های نوی که در قاره خودش ایجاد شده، در محرومیت قرار داده شده است.
نتیجه این بحث اینست که افغانستان در درازای دو سده به مثابه قربانی بازیهای بزر گ استراتیژیک، از صلح، آرامش، پیشرفت های بزرگ اقتصادی ـ فرهنگی و رفاه اجتماعی دور ماند. تأسفبارتر اینست که در دو دهه اخیر، با وعده ها، نشان دادن باغ های رنگین و یگان گام نیم بند، دهن ها را شیرین کردند و امروز در ادامه زشت تر بازی، این ملت را همچون گوسپند قربانی پس از خوراندن قند کارد بر حلق می گذارند.
راه نجــات:
کلید نجات ما در وحدت و همکاری جمعی ماست. تاریخ شاهد است هر زمانی که ملت افغان یک دست بوده بزرگترین دست آوردها داشته و مجهز ترین نیروها را به زانو درآورده است. سه جنگ افغان و انگلیس سه مثال بارز از هزاران اند. انگلیس ها هر بار با خرید خاینان و ایجاد تفرقه، سلطه اش را تا کابل می گستراند، ولی وقتی افغان ها در یک اتفاق علیه آن به پا می خاستند، یا کلاً نابود می شدند و یا بقایای شان تا دارالسطنه هند برتانوی یارای نگاه به عقب را نمی داشتند.
قشر روشن جامعه رسالت بر شانه گرفتن پرچم فروزنده یگانه گی ملی را دارد. آدم های تحصیل کرده و چیزفهمان کشور با قلم، زبان، تصویر و تمثیل، نقش برازنده یی را در این عرصه بازی کرده می توانند. سوگمندانه، درک، اراده و عمل برای برداشتن صادقانه این پرچم یا اصلاً وجود ندارد، یا بسیار نحیف است و یا در بهترین حالت تظاهر فیشن شو دارد.
مشکل درملت نیست، درقشر روشنفکر است. متأسفانه اطلاق نام روشنفکر بر اکثریت درس خوانده های ما، محمل منطقی نداشته بسیاری را باید درس خوانده های تاریک فکر نامید. این روشنفکران منحرف اند که کتله هایی از جامعه را به کجراهه برده می روند.
اگر در جست وجوی نجاتیم، زنجیرهای خودخواهی، قومی ، مذهبی، زبانی وعبودیت ها را بایست بگسلیم و با آزادی کامل از این محدودیت ها، با ضمیر آگاه، وطنی بیندیشیم، انسانی فکر کنیم، مردمی گام برداریم و در بسیج جوانان در صف واحد ملی و مردمی، پیکار نماییم.
درحال حاضر، دولت اشرف غنی رغم هزار و یک گنده گی و نابسامانی، در موضع مقاومت در برابر برنامه های خطیر این استراتژیست ها قرارگرفته است. اما به دلیل ترس روانی از واکنش امریکا، از اتکا بر قشر روشن دموکرات دوری می گزیند و پیوسته اتکا را در میان معلوم الحالان فساد پیشه وابسته به همین استراستژیست ها، جست وجو می کند. در حالی که در حال حاضر ضرورت چنین مانورها و تلاش ها برای ایجاد نوعی از اجماع برای توحید صدا در امر صلح را رد نمی کنم و آن را موجه نیز می دانم، مشوره می دهم که آقای غنی در عین زمان بکوشد خود را از امریکایی فکر کردن (امریکنو فیل گری) برهاند و به کار اساسی تجمع اقشار روشن و تحول طلب معتقد به دموکراسی و رفاه اجتماعی و به کمک آنان به تجمع اقشار وسیع جوانان، زنان و اکثریت مستضعف جامعه، برای ایجاد یک جنبش پیشرو اجتماعی و تشکیل یک سنگر نیرومند مقاومت در برابر دسایس بیگانه گان بپردازد.
بگذار این پیشنهاد را به آقای غنی و معاون اول اش آقای صالح همزمان مطرح کنم. در حالی که آقای غنی آخرین دور زمامداری اش را سپری می کند و آخرین فرصتی را هنوز در دست دارد که با چنین گام شجاعانه سرنوشت کشور را به سوی روشنایی ها رقم زند و نام جاویدان به جا گذارد، آقای صالح جوان آگاه وطندوست، که فرصت های بزرگی برای رهبری کشور در پیش دارد، با شرکت فعال مشترک با آقای غنی در این کارزار سازنده، هم برای وطن و هم برای خود آینده سازی کند.
چشمان ما با انتظار تمام، افق های روشن امید آفرین را می پاید، خواه از بالا، خواه از پایین از عمق خود جامعه. دست به سوی بالایی ها را به دلیلی درراز می کنیم که آنها در مرکز قدرت و توفر امکانات قرار دارند. اما این به آن معنا نیست که تغافل و عدم احساس مسوولیت از جانب آنها مسوولیت ما را رفع می کند. نه خیر، این مسوولیت در مقام اول بر عهده خود ماست ، چه با آنها و چه بی آنها.
فراموش نکنیم و باز هم تاکید باید کرد که تغافل بیش از این بخشودنی نیست و به جای لفاظی و بلی و نه گفتن ها یا نوشتن ها، بایست با شتاب به عمل گذر کنیم./ ۱۷ جوزا ۱۴۰۰
۱ ـ از احتمال بعید نیست که سفرها و نشست های کارتر لوی درستیز بریتانیا با پاکستان و افغانستان در بحرین، پاکستان و افغانستان، تلاشی نبوده باشد برای کشاندن پای افغانستان به پکت مورد نظر. گرچه این احتمال به دلیل مندرجات قبلی نامه بلینکن به اشرف غنی و تاکید های مکرر غنی بر بی طرفی آینده افغانستان تا حدی رنگ می بازد.
بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۱ـ ۲۲۰۶
مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .
استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.
Copyright ©bamdaad 2021