افول امپراتوری بریتانیا ۷۵ سال پیش آغاز شد، اکنون خود بریتانیا در حال افول است
پروفیسور والنتین کاتاسانوف
امپراتوری استعماری بریتانیا طی چندین قرن شکل گرفت. در قرن نوزدهم، مستعمرات بریتانیا در پنج قاره قرار داشتند. این امپراتوری در سال ۱۹۱۹ترسایی زمانی که بریتانیا بر ۳۱۸۷۸۹۶۵ کیلومتر مربع اراضی یا حدود ۲۲ درصد از خشکی کره زمین حکمرانی می کرد، به نقطه اوج خود رسید. کل جمعیت امپراتوری تقریباً به نیم میلیارد نفر می رسید که حدود یک چهارم ساکنان زمین بود.
هندوستان بزرگترین اراضی تصرفی لندن بود. کارل مارکس در سال ۱۸۵۳ نوشت: « وقایع جنگ هفت ساله، شرکت هند شرقی را از یک قدرت تجاری به یک قدرت نظامی و سرزمینی تبدیل کرد. درست پس از آن بود که بنیان امپراتوری کنونی بریتانیا در شرق گذاشته شد.»
در نتیجه جنگ جهانی دوم نظام سوسیالیستی جهانی پدید آمد و روند فروپاشی نظام استعماری امپریالیزم آغاز گردید.
۷۵ سال پیش، در اثر فشار مبارزات قدرتمند ضد امپریالیستی، بریتانیا مجبور به اعطای استقلال به هند شد. مستعمره سابق بر اساس اعتقادات مذهبی به هند و پاکستان تقسیم گردید. در سال ۱۹۴۸، برما و سیلان مسیر توسعه مستقل در پیش گرفتند. در همان سال با تصمیم مجمع عمومی سازمان ملل متحد، حق قیمومیت بریتانیا بر فلسطین سلب شد و به جای آن دو کشور مستقل تشکیل گردید (عربی و یهودی). سپس، کشورهای سودان (در سال ۱۹۵۶)، گانا (مستعمره سابق بریتانیا در ساحل طلایی، در سال ۱۹۵۷)، مالیزیا (در سال ۱۹۵۷)، سومالیا (در سال ۱۹۶۰) وغیره از زیر سلطه استعماری بریتانیا آزاد شدند. فهرست کشورها و مناطقی که از پادشاهی بریتانیا استقلال یافتند تا سال ۱۹۹۷ ترسایی تکمیل شد. درست یک ربع قرن پیش، لندن حاکمیت هانکانگ را به چین واگذار کرد.
( لازم به ذکر است، که با واگذاری حاکمیت هانکانگ به چین، فهرست کشورهای رها شده از زیر سلطه استعماری انگلیس هنوز تکمیل نشده است. زیرا، استعمار بریتانیا در کشورهای پهناوری مانند کانادا، استرالیا، زیلان جدید و و تعدادی دیگر، تحت عنوان کشورهای «مشترک المنافع» کماکان ادامه دارد. تا جاییکه نخست وزیران این کشورها با تایید پادشاه انگلیس عزل و نصب می شوند. ضمنا، هنگامی که صحبت از استعمار به میان میآید، علاوه بر اشغال و غارت مستعمرات، قتلعام و نسل کشی جنونآمیز صدها ملت و خلق و قوم بومی این سرزمینها، نابودی فرهنگ، زبان، اخلاق و آداب و سنن تاریخی آنها در مقابل چشم مجسم میگردد. م.).
فروپاشی امپراتوری استعماری بریتانیا که از ۷۵ سال پیش آغاز شد، ۲۵ سال به طول انجامید. استعمارگر سابق- «پادشاهی بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی » یک ربع قرن است که بدون مستعمرات و دیگر مناطق وابسته زنده گی می کند. مساحت این پادشاهی متوسط است- ۲۴۲۵۰۰ کیلومتر مربع (۷۶ صدم درصد از مساحت اراضی تصرفی استعماری بریتانیا در سال ۱۹۱۹) با جمعیت ۶۷ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر (۸۶ صدم درصد از کل جمعیت جهان ).
در قرن گذشته، ایالات متحده امریکا بریتانیا را به عنوان یک رهبر جهانی تحت فشار قرار داد. پس از جنگ جهانی اول، برابری ناپایداری بین آن ها برقرار شد. اما در نتیجه جنگ جهانی دوم، در نهایت امریکا به جایگاه رهبری صعود کرد. بسیاریها به درستی بر این باورند که در فروپاشی امپراتوری استعماری بریتانیا نه تنها اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (این واقعیت غیرقابل انکار است)، بلکه ایالات متحده امریکا نیز نقش داشته و جایگزینی برای امپراتوری بریتانیا به نام صلح و آرامش امریکایی (Pax Americana) نواستعماری ایجاد کرده است.
تاریخ اخیر بریتانیا با مفهوم کلی « زوال اروپا »، تالیف اسوالد اشپنگلر کاملاً مطابقت دارد. اشپنگلر یک قرن پیش افول کل تمدن غرب را پیش بینی کرد، با این فرض که ابتدا جهان قدیم شروع به زوال خواهد کرد و بعدا نوبت به دنیای جدید خواهد رسید…
دلیل اندیشیدنم به افول بریتانیا مطالب خبرگزاری بلومبرگ بود. این خبرگزاری در ۲ سپتامبر، مطالبی را تحت عنوان «بریتانیا از هند عقب مانده است و ششمین اقتصاد بزرگ جهان می شود »، منتشر کرد. سال گذشته، بریتانیا از نظر تولید ناخالص داخلی در رتبه پنجم جهان و پس از آن هندوستان در رتبه ششم قرار داشت. این رتبه بندی بر اساس ارزیابی نتایج کل سال بود. اما در سه ماهه آخر سال ۲۰۲۱ ترسایی مستعمره سابق بریتانیا از بریتانیا پیشی گرفت و به پنجمین اقتصاد بزرگ تبدیل گردید. محاسبه تولید ناخالص داخلی بر اساس دلار امریکا به صورت اسمی و با استفاده از نرخ مبادله دلار در آخرین روز سه ماهه انجام می شود. بنا به گزارش صندوق بینالمللی پول، در سه ماهه اول سال جاری، هند برتری خود را تقویت کرد. حجم اقتصاد هند در سه ماه نخست سال به ۸۵۴ میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار رسید. در انگلستان این رقم برابر با ۸۱۶ میلیارد دلار بوده است.
به گفته کارشناسان بلومبرگ، فاصله مستعمره سابق با متروپل افزایش خواهد یافت. اقتصاد بریتانیا را تورم فراگرفته است. همه نشانه های رکود اقتصادی که احتمالاً قبل از پایان سال آغاز خواهد شد، بوضوح مشاهده می شود. رشد تولید ناخالص داخلی بریتانیا در سه ماهه اول، تنها ۸ دهم درصد بود. سه ماهه دوم با کاهش ۱ دهم درصدی تولید ناخالص داخلی به پایان رسید. بر اساس پیش بینی بانک مرکزی انگلستان در بهار، تولید ناخالص داخلی بریتانیا ۳ و نیم درصد افزایش خواهد یافت. بلومبرگ در اواسط تابستان پیش بینی را تغییر داد و نوشت: تولید ناخالص داخلی ۲۵ صدم درصد کاهش خواهد یافت. و در ماه اگست، پیش بینی را اصلاح کرد و گفت که کاهش تولید ناخالص داخلی یک و نیم درصد خواهد بود. جایگزینی لیز تراس در کرسی نخست وزیر با بوریس جانسون به این واقعیت منجر شد که کارشناسان دوباره به تجدید نظر در پیش بینیها در سمت وخامت شروع کردند. قابلیت لیز تراس در تصمیم گیری درست در زمینه اقتصاد حتا پایین تر از توانایی سلف اوست. همان بانک مرکزی انگلستان که در ماه اگست از وجود نشانه های رکود اقتصادی صحبت می کرد، اکنون با پیش بینی اینکه رکود ممکن است تا سال ۲۰۲۴ ترسایی ادامه داشته باشد، «خشنود» شده است.
و در این زمینه، بلومبرگ با پیش بینی رشد اقتصادی هند می نویسد: رشد تولید ناخالص داخلی این کشور در سال جاری ۷ درصد برآورد می شود!
مسیرهای اقتصادی مستعمره سابق و استعمارگر سابق آن با هم متفاوت است: پیش بینی میشود اقتصاد هند تا سال ۲۰۲۷، یک پنجم بزرگتر از اقتصاد بریتانیا باشد.
در دهه گذشته رتبه بندی کشورها بر حسب تولید ناخالص داخلی محاسبه شده (بر اساس نرخ رسمی ارز ملی) به صورت زیر بوده است: ایالات متحده امریکا، چین، جاپان، اآلمان، بریتانیا. هندوستان در همان دهه در جایگاه یازدهم قرار داشت. در پایان سال ۲۰۲۲ ترسایی هند و بریتانیا جای خود را عوض خواهند کرد.
البتّه، اقتصاد دانان از آنجایی که به شاخصهای تولید ناخالص داخلی که «به ارزش اسمی» اندازهگیری می شوند، اعتماد ندارند، ترجیح می دهند اقتصادها را با استفاده از شاخص تولید ناخالص داخلی در برابر قدرت خرید پول ملی نسبت به دلار امریکا مقایسه کنند. و اگر از این روش عینی تر برای اندازه گیری اقتصاد استفاده کنیم، معلوم می شود که هند مدت هاست که از استعمارگر سابق خود پیشی گرفته است. بر اساس دادههای صندوق بینالمللی پول برای سال ۲۰۲۱، در زیر، فهرست ۱۰ کشور برتر از نظر قدرت خرید ارز ملی که بر مبنای تولید ناخالص داخلی محاسبه شده، ذکر می شود (در پرانتز – سهم در کل جهان، به درصد):
۱- چین (۱۸و ۶۲ صدم)؛
۲- امریکا (۱۵ و ۷۴ صدم)؛
۳-هند (۶ و ۹۹ صدم)؛
۴- جاپان (۳ و ۸۴ صدم)؛
۵- المان (۳ و ۳۲ صدم)؛
۶- روسیه (۳ و ۷ صدم)؛
۷- اندونزیا (۲ و ۴۴ صدم)؛
۸- برازیل (۲ و ۳۵ صدم)؛
۹- انگلستان (۲ و ۳۳ صدم)؛
۱۰- فرانسه (۲ و ۳۰ صدم)
همانطور که میبینید، بلومبرگ موقعیت هند در اقتصاد جهانی را به وضوح دست کم گرفت، در حالی که موقعیت بریتانیا را، برعکس، بیش از حد ارزیابی کرد. چند سالی است که هند سومین اقتصاد بزرگ جهان است و بریتانیا در انتهای فهرست ۱۰ اقتصاد برتر جهان قرار دارد. ضمناً، بر اساس گزارش بانک جهانی، بریتانیا نه در رتبه نهم، بلکه در رتبه دهم (پس از فرانسه) قرار دارد.
طبق گزارش صندوق بینالمللی پول، کل تولید ناخالص داخلی ۱۰ کشور پیشرو در سال گذشته ۶۰ و ۹۰ صدم درصد بوده است. از این میزان آنها ( امریکا، حاپان، المان، انگلستان و فرانسه)، کشورهایی که ما آن ها را غرب جمعی می نامیم، ۳۷ و ۵۳ صدم درصد، یعنی کمتر از نیمی (۴۵ درصد) را به خود اختصاص دادهاند. و بیش از نیمی (۵۵ درصد) آن سهم کشورهایی است که به نوعی در نقطه مقابل غرب جمعی قرار دارند.
بر اساس گزارش بلومبرگ در ۲ سپتامبر ما ناچاریم یک بار دیگر به این بیاندیشیم که نقشه اقتصادی جهان چقدر سریع می تواند تغییر کند. بسیاری ها در مورد دلایل این ناهنجاری ها گمانه زنی کردهاند. ولادیمیر لنین در کتاب امپریالیزم بمثابه بالاترین مرحله رشد سرمایهداری (۱۹۱۶) نوشت، که تحت امپریالیزم، « قانون توسعه نامتوازن اقتصادی و سیاسی سرمایه داری عمل می کند». پس از فروپاشی نظام استعماری، پاندول (آونگ) به سمت دیگری رفت: اقتصاد مستعمرات سابق شروع به رشد کردند ولی متروپل های سابق در حال پژمردن بودند.
اغلب این نوسان را « قانون آونگ» می نامند. این قانون در مطالب آماری گذشته نگر که توسط مورخ اقتصادی بریتانیایی آنگوس مدیسون (Angus Maddiso۱۹۲۶-۲۰۱۰) طی سالیان زیادی گردآوری شده، به وضوح قابل مشاهده است. رتبه بندی توسعه اقتصادی کشورها در قرنهای گذشته که توسط وی جمع آوری شده، با تصویر امروزی کاملاً متفاوت است (رجوع کنید: اِ. مدیسون، خطوط کلی اقتصاد جهان. ۱- سالهای ۲۰۳۰: مقالات تاریخ اقتصاد کلان. م. ۲۰۱۲).
مثلاً، در نیمه نخست قرن نوزدهم، مرکز زنده گی اقتصادی بشر نه اروپا، بلکه آسیا بود. به گفته اِ. مدیسون، سهم هندوستان و چین از تولید ناخالص داخلی جهان در نیمه اول قرن نوزدهم ۴۰ تا ۵۰ درصد بود و تا سال ۱۹۵۰ترسایی سهم آنها به ۹ درصد کاهش یافت. و چندین دهه است، که دو غول آسیایی انتقام ضررهایی را که از سرکوب مستقیم (هند) و غیرمستقیم (چین) استعماری بریتانیا متحمل شدند، می گیرند. در پایان سال گذشته، مجموع سهم هند و چین از یک چهارم تولید ناخالص داخلی جهان فراتر رفت. برخی از پژوهشگران اقتصادی معتقدند که این فقط آغاز است. یک آونگ عرفانی می تواند دو کشور آسیایی را به جایگاهی که دو قرن پیش داشتند، بازگرداند. این امر، به ویژه در مورد هند صادق است. پتانسیل رشد چین در حال حاضر به فرسوده گی نزدیک شده است (رونق اقتصادی چین تقریباً چهار دهه به طول انجامید) و هند کشوری است که پتانسیل اقتصادی آن به تازه گی در حال آشکار شدن است.
بسیاری از کارشناسان، آینده بزرگ اقتصادی هند را پیش بینی می کنند. به عنوان مثال، آژانس مشاوره «PricewaterhouseCoopers» به طور منظم گزارش هایی با عنوان « اقتصاد جهانی در سال ۲۰۵۰» تهیه می کند. همه ساله تغییراتی در آن ها داده می شود. در همه حال، رتبه اول را در رتبه بندی اقتصادهای جهان در اواسط قرن بیست و یکم به چین و رتبه دوم را به هند اختصاص می دهد. به عقیده کارشناسان این آژانس، در مجموع، سهم آنها در تولید ناخالص داخلی جهانی از ۳۵ درصد فراتر خواهد رفت.
تصویر پویایی اقتصادی «معشوقه جهان» سابق با انتشار آژانس بلومبرگ در ۲۲ اگست تکمیل گردید: با بررسی مجدد ارقام معلوم شد بزرگترین انقباض در اقتصاد بریتانیا از سال ۱۷۰۹ آغاز شد و مشخص شد، که کاهش تولید ناخالص داخلی در سال گذشته (آنها معتقدند صرفاً به دلیل «همه گیری» بود)، نه ۹ و ۳ دهم درصد، بلکه ۱۱٪ بود. و این شدید ترین سقوط در طول سه قرن اخیر در تاریخ بریتانیا می باشد. رشد تولید ناخالص داخلی در سال گذشته به ۷ و نیم درصد رسید که نتوانست زیان های سال قبل را جبران کند. و با توجه به اینکه « رشد منفی » تولید ناخالص داخلی در پایان سال جاری پیش بینی می شود، به راحتی می توان نتیجه گرفت که اقتصاد بریتانیا چندین سال به عقب برمی گردد./ ا. م. شیری
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۲۰۹
Copyright ©bamdaad 2022
اوسکار لافونتین:
المان در جنگ اوکرایین به عنوان دست نشانده امریکا عمل میکند
سبزها از حزبی که از جنبش صلح المان بیرون آمده بود به بدترین حزب جنگ طلب در بوندستاگ المان تبدیل شده است
برای اکثریت قریب به اتفاق سیاستمداران و روزنامه نگاران المانی، جنگ در اوکرایین در ۲۴ فبروری ۲۰۲۲ ترسایی آغاز شده است. با این دیدگاه که پیش تاریخ کامل تهاجم ارتش روسیه به اوکرایین را نادیده می گیرد، المان نمی تواند هیچ کمکی برای حصول صلح در اوکرایین بکند.
این عبارت به شاعر آیسخولوس نسبت داده شده است: در جنگ، حقیقت اولین قربانی است.
نتیجه این است که برای یافتن صلح، باید به حقیقت بازگشت، بهتر است بگوییم باید به راستی و درستی بازگردیم.
و این بدان معناست که هر جنگی تاریخ خود را دارد.
و پیش تاریخ جنگ اوکرایین با برداشتی که ایالات متحده امریکا از خود دارد آغاز میشود، یعنی یک ملت برگزیده با ادعای تنها قدرت سلطه گر جهان که قرار است تنها نیز بماند.
بنابراین، ایالات متحده امریکا باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ظهور یک قدرت جهانی دیگر انجام دهد. این نه تنها در مورد چین و روسیه، بلکه در مورد اتحادیه اروپا یا در آینده، شاید در مورد هند یا سایر کشورها نیز صدق می کند.
اگر این ادعا را بپذیرید و در عین حال بدانید که ایالات متحده امریکا به مراتب بزرگترین دستگاه نظامی جهان را دارد، می توانید به این نتیجه برسید که بهترین کار پناه بردن به زیر بال و پر این تنها قدرت جهانی است.
« المان یک کشور مستقل نیست »
با این حال، این ملاحظه تنها در صورتی صحیح است که قدرت حافظ، سیاست خارجی مسالمت آمیزی را دنبال کند و رقبای نوظهور را محاصره نظامی نکند، اما اگر دایماً آنها را تحریک کند در نتیجه خطر جنگ را عملا می پذیرد. اگر قدرت محافظ در قلمرو متحدان خود دارای امکانات نظامی باشد که از آنجا دست به راه اندازی جنگ های خود بزند، نه تنها خود، بلکه متحدانش را نیز با این سیاست ژیوپولیتیک تهاجمی به خطر می اندازد.
برای مثال فرودگاه رامشتاین برای جنگ ایالات متحده امریکا در خاورمیانه، افریقا و اوکرایین ضروری بوده و هست.
بنابراین وقتی امریکایی ها در حال جنگ هستند، المان خواه ناخواه همیشه طرف جنگ است.
برای مثال شارل دوگل چون این ارتباط را دیده بود، هیچ گونه تاسیسات ناتو، یعنی تاسیسات امریکایی، را در خاک فرانسه مجاز ندانست . او معتقد بود که یک کشور باید بتواند در مورد جنگ یا صلح خودش تصمیم بگیرد.
آن زمان که وزیر جنگ ایالات متحده امریکا، لوید آستین، در پایگاه نظامی رامشتاین جلسه ای از کشورهای تابعه و دست نشانده را دعوت کرد تا سهم و نقش خود در جنگ اوکرایین را ادا کنند. دوباره مشخص شد که المان یک کشور مستقل نیست.
البته واضح است که ایالات متحده امریکا این را حق خود بداند که برای المان تصمیم بگیرد که آیا المان اجازه دارد خط تامین انرژی مانند نورد استریم ۲ را راه اندازی کند یا خیر.
جنگ با تاریخ طولانی
تاریخ جنگ اوکرایین همچنین شامل ملاحظات استراتژیست های امریکاییست که بر اساس آن اوکرایین یک کشور کلیدی در مورد تسلط بر قاره اوراسیا است.
به همین دلیل، به گفته برژینسکی، مشاور امنیت ملی سابق رییس جمهور کارتر، در کتابی با عنوان تنها قدرت جهانی در سال ۱۹۹۷ترسایی اوکرایین باید به عنوان یک کشور دست نشانده یا رعیت ایالات متحده امریکا باشد.
اگرچه سیاستمداران باهوش امریکایی مانند جورج کنان نسبت به تبدیل اوکرایین به پایگاه نظامی در مرز روسیه هشدار دادند، رییس جمهور کلینتون، بوش، اوباما، ترامپ و بایدن سیاست توسعه ناتو به سمت شرق و تسلیح اوکرایین را پیش بردند، اگرچه روسیه بیش از ۲۰ سال است که اعلام کرده است که سربازان و موشک های امریکایی را در مرز اوکرایین خود تحمل نمی کند.
حداکثر با کودتای میدان در سال ۲۰۱۴ ترسایی ایالات متحده امریکا نشان داد که تمایلی به در نظر گرفتن منافع امنیتی روسیه ندارد. آنها یک دولت دست نشانده ایالات متحده امریکا را در اوکرایین نصب کردند و هر کاری که ممکن بود برای ادغام نیروهای مسلح اوکرایین در ساختارهای ناتو انجام دادند. مانورهای مشترکی برگزار شد و اعتراضات مداوم دولت روسیه نادیده گرفته شد.
در این زمینه، از این استدلال دروغین استفاده می شود که هر دولتی حق دارد آزادانه اتحاد خود را انتخاب کند.
هیچ کشوری نباید در مرزهای یک کشور رقیب که یک ابر قدرت هسته ای نیز میباشد، موشک های خود را مستقر کند و ساده لوحانه این کار خود را با آزادی انتخاب شریک در اتحاد نظامی توجیه کند.
تصور کنید که کانادا، مکسیکو یا کوبا به نیروهای چینی یا روسی اجازه حضور در خاک خود را بدهند و در عین حال اجازه دهند پایگاه های موشکی در خاکشان ایجاد شود که بدون کمترین زمانی برای هشدار این موشک ها واشنگتن را هدف بگیرند.
از زمان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ ترسایی ما می دانیم که ایالات متحده امریکا هرگز چنین چیزی را نمی پذیرد و در صورت بوجود آمدن چنین تردیدی خطر جنگ هسته ای قطعی خواهد بود.
با توجه به ملاحظات میتوان نتیجه گرفت: یک ابرقدرت تهاجمی نمی تواند یک « ایتلاف دفاعی» را رهبری کند.
پس از سپری کردن تمام تجربیات دهه های گذشته، معلوم نیست چقدر زمان خواهد برد تا المان بالاخره بفهمد که باید تامین امنیت خود را به دست خود گرفته و از ایالات متحده امریکا مستقل شود؟
در تاریخ المان سیاستمدارانی بودند که خطر ناشی از دنباله روی از سیاست ایالات متحده امریکا را دیدند و تلاش کردند سیاست خارجی مستقل المان را اتخاذ کنند.
به عنوان مثال، ویلی برانت می دانست که پس از جنگ جهانی دوم باید با روسیه و همسایگان اروپای شرقی صلح برقرار شود.
او خواستار خلع سلاح و تنش زدایی شد و متقاعد شد که امنیت را نمی توان در برابر یکدیگر به دست آورد، بلکه تنها با همدیگر امکان پذیر است.
هلموت کهل درباره اتحاد دوباره المان با گورباچف مذاکره کرد و تشخیص داد که صلح و همکاری با روسیه پیش نیاز نظم و صلح اروپایی است.
هانس دیتریش گنشر در مواقعی مورد توجه سیاستمداران ایالات متحده امریکا قرار گرفته بود زیرا او از جنگ هسته ای محدود در اروپا می هراسید و بنابراین هر کاری توانست انجام داد تا موشکهای کوتاه برد و سلاح های هسته ای تاکتیکی را از خاک المان و اروپا خارج و ممنوع کند.
«گنشریزم» در واشنگتن به فحش تبدیل شده بود.
کلاوس فون دونانی در کتاب عالی خود به نام منافع ملی اخیراً به نگرش برخی استراتژیست های آمریکایی اشاره کرد که آنها میتوانند به خوبی جنگ هسته ای محدود به اروپا را راه اندازی کرد.
چگونه از وخامت اوضاع جلوگیری کنیم
در حال حاضر حتا کمترین نشانه ای از یک سیاست خارجی که منافع المان را در اولویت قرار دهد مشاهده نمی شود. رهبران دولت ایتلافی المان، شولز، بیربوک، هابک و لیندنر، خدمتگزاران وفادار ایالات متحده امریکا هستند.
شولز از تسلیح مجدد حمایت می کند و مفتخر است که می تواند تحویل تسلیحات به اوکرایین را در فواصل زمانی کوتاه تری اعلام کند. او طوری رفتار می کند که گویی هرگز در مورد سیاست استقرار سیاسی و تنش زدایی ویلی برانت چیزی نشنیده است.
سیاست خارجی حزب لیبرال تحت سلطه لابی گر تسلیحاتی استراک - تسیمرمن (راین متال) است که هر روز در میان خواستار تسلیحات جدید برای اوکرایین است.
سبزها از حزبی که از جنبش صلح المان بیرون آمده بود به بدترین حزب جنگ طلب در بوندستاگ المان تبدیل شده است.
اظهارات انالینا بیربوک مبنی بر اینکه ما باید روسیه را « ویران کنیم » را باید اظهاراتی فاشیستی نامید.
بزرگترین حزب مخالف نیز غایب است. رییس حزب دموکرات مسیحی، فردریش میرس، به عنوان کارمند سابق غول مالی ایالات متحده امریکا، بلک راک، یک ترانس اتلانتیک وفادار است، خواستار تحویل سلاح های بیشتری است و حتا می خواست نورد استریم ۱ را هم تعطیل کند.
سیاست خارجی المان به منافع کشور ما لطمه می زند و به صلح در اروپا کمکی نمی کند. این سیاست نیاز به تغییر جهت کامل دارد.
اگر خطر جنگ بین قدرتهای هسته ای به دلایل ژیوپولیتیکی امریکا وجود داشته باشد، این وظیفه سیاستمداران المانی و اروپایی است که هر کاری ممکن است انجام دهند تا قلمرو آنها را از این درگیری دور نگه داشته شود.
اروپا باید خود را از ایالات متحده امریکا جدا کند و نقش میانجی بین قدرت های جهانی رقیب ایفا کند. المان و فرانسه با هم پتانسیل توسعه یک سیاست خارجی و امنیتی مستقل اروپا را دارند.
وقت آنست که شروع کنیم. ما همیشه نمی توانیم برای جلوگیری از آتش سوزی جهانی هسته ای در هنگام تشدید جنگ، بر یک ارتش با تدبیر تکیه کنیم. به عنوان مثال، افسر نیروی دریایی شوروی، آرچیپوف، که از پرتاب اژدر هسته ای در جریان بحران موشکی کوبا جلوگیری کرد، یا دگروال پتروف شوروی، که در سال ۱۹۸۴ترسایی تصمیم گرفت زمانی که رایانه روسی به اشتباه نزدیک شدن موشک های بالستیک قاره پیما امریکایی با کلاهک هسته ای را شناسایی کرد، از قاعده فعال کردن ضد حمله اتمی سرپیچی کرد.
زمان آن فرا رسیده است که ابتکارات صلح را تنها به رییس جمهور ترکیه، اردوغان واگذار نکنیم.
حتا اگر ایالات متحده امریکا، به اعتراف خود، آماده کار در جهت آتش بس و پایان سریع جنگ در اوکرایین نباشد، این برای اروپایی ها یک خواسته حیاتیست. راجر واترز، بنیانگذار گروه موسیقی پینک فلوید، وقتی اشاره می کند که هنوز هم می توان بر اساس توافقات مینسک به صلح دست یافت، درست می گوید.
از سوی دیگر، وقتی ایالات متحده امریکا اعلام می کند که هدفش تضعیف روسیه است تا دیگر نتواند جنگی مشابه را آغاز کند، این تاریک اندیشی خالص است.
چند اوکرایینی و روس دیگر قرار است قبل از آنکه ایالات متحده امریکا به اندازه کافی به هدف ژیوپولیتیک خود یعنی تضعیف قابل توجه روسیه نزدیک شود، قربانی شوند؟
اروپا اکنون بالاترین قیمت انرژی را میپردازد. شرکت های صنعتی اروپایی در حال مهاجرت و راه اندازی شعب جدید در ایالات متحده امریکا هستند.
سفارشات هنگفت برای صنعت تسلیحات ایالات متحده امریکا و سودهای گزافی که صنایع مضر برای محیط زیست امریکا به همراه دارد، به خوبی روشن می کند که چه کسانی از این جنگ و تحریم ها سود می برند.
با توجه به این وضعیت، سیاستمداران آماتور دولت ایتلافی المان که در سیاست خارجی بی تجربه هستند نیز باید درک کنند که هیچ راهی دیگری برای ابراز وجود اروپا وجود ندارد.
اولین قدم، فشار برای آتش بس، ارایه یک طرح صلح و عملیاتی کردن نورد استریم ۲ خواهد بود.
از سوی دیگر، ادامه سیاست فعلی منجر به فقیر شدن بخش بزرگی از جمعیت، نابودی کل بخشهای صنعت المان و تشدید خطر کشیده شدن المان به جنگ هستهای خواهد شد. /مجله هفته
بامـداد ـ سیاسی ـ ۲/ ۲۲ـ ۳۱۰۸
Copyright ©bamdaad 2022
یکصدوسومین سالروز استقلال کشور خجسته باد!
جوهر اصلی مبارزه استقلال طلبی افغانها در برابر استعمار انگلیس
محمـد ولــی
تاریخ پر از ماجراهای افغانستان بخصوص طی ۱۵۰ سال اخیر مد و جذرهای زیادی را درشط خون افغانها پشت سر گذشتانده است .
اولین لشکرکشی انگلیس در ۱۸۳۹ ترسایی به افغانستان و آوردن شاه شجاع بحیث پادشاه با چنان خشم و نفرت مردم مواجه گردید که در ظرف چهار سال سه چهره اصلی آن امپراطوری هریک مکناتن سفیر انگلیس در کابل ، الکساندر برنس و شاه شجاع بدست افغانها کشته شدند ، در مسیر بازگشت بسوی پشاور در جگلدلک کابل لشکر ۱۶هزار نفری انگلیس محو گردید . این همه باعث برافروختن آتش غضب انگلیس شده در سال ۱۸۷۹ لندن لرد الن برو را بحیث حکمران جدید هند مقرر کرده اعلان نمود که « منافع انگلستان یعنی منافع افغانستان » اما جواب این شعار را در جنگ استقلال بدست آورد .درسال ۱۸۴۱ مردم کابل علیه انگلیس قیام کردند .
برهم خوردن پروگرام اصلاحی امیر شیرعلیخان به اثر تجاوز سال ۱۸۷۹ انگلیس ا ز عوامل دیگر انزجار مردم گردید .
پیشینه خشم مردم علیه انگلیس از انعقاد قراردادهای ظالمانه با چهره های فراری یا امیران گوش به فرمان ، جدایی قسمت های بزرگ خاک افغِانستان ، مظالم امیرعبدالرحمن خان ، رخوت امیر حبیب الله خان در برابر انگلیس و استبداد هردوعلیه مردم باعث عکس العمل گروهی از روشنفکران وقت به شمول برخی علمای دین علیه سلطنت مطلق العنان و مطیع انگلیس گردیده نهضتی بنام « جان نثاران » اساس گذاشته شد . انکشاف این نهضت تا مشروطه خواهی و استقلال طلبی رسید .
مشروطه خواهان اهداف ذیل را در نصب العین مرامی شان قرار داده بودند :
« بدست آوردن حقوق ملی و مشروطه ساختن رژیم تحت نظر نماینده گان ملت ، تامین حاکمیت ملی و قانون ، حسن تفاهم میان اقوام و قبایل غرض تحکیم وحدت ملی ، اصلاح ملت از راه صلح و آشتی نه دهشت افگنی و استعمال سلاح ، تاسیس شورای ملی ، تامین اصول مساوات و عدالت اجتماعی ، حصول استقلال و آزادی افغانستان ، گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با دنیای خارج، بسط مدنیت جدید ، صنعت و اب وبرق » .
بدین ترتیب حصول استقلال و آزادی افغانستان با اهداف ترقی و پیشرفت کشور ضم گردید .
با تامین کلیدی ترین خواست یعنی حصول استقلال ، شاه جوان ، اعلیحضرت امان الله خان غازی شش اصل ذیل رادراولویت کاری اش قرار داد که ملهم از اصول مرامی مشروطه حواهان بود :
۱ـ پیشرفت اقتصادی .
۲ـ تعمیم معارف و سواد .
۳- نهضت نسوان .
۴ـ ترویج مطبوعات و نشرات .
۵ ـ قانونی سازی امور دولتی در وجود قانون اساسی و قوانین دیگر.
۶ـ فعالیت سریع دیپلوماتیک برای برسمیت شناسی افغانستان .
این شش اصول همچون حلقات بهم پیوسته در حال اجرایی قرار داده شد .
شاه محصل استقلال خوب میدانست که تنها نیل به استقلال کافی نیست و نباید به مفاخر آن تکیه کرد بلکه باید پایه های آنرا با به کار اندازی اصول شش گانه بالا استحکام بخشید و با استفاده از روح بزرگ این موفقیت ، ملت را در مسیر تحولات جدید مادی و معنوی سوق داد . قانونی سازی ، پلانهای انکشافی ، تعمیم معارف و نهضت زنان یکجا با دیپلوماسی فعال آغاز شد ، هیات های اعزامیغرض برسمیت شناسی دولت ازاد افغانستان با موفقیت کار میکردند ، شخص شاه با سفر به کشورهای پیشرفته جهان در معرفی افغانستان و جلب همکاری ها برای پیشرفت و ترقی کشور نقش بزرگی بازی کرد، به جز امریکا کشورهای زیاد آسیایی و اروپایی دولت مستقل افغانسنان را برسمیت شناختند و وعده های کمک و همکاری برای ترقی اقتصادی آن دادند .
این تحرک به دماغ انگلیس خوش نمی خورد ، انگلستان میدانست که در صورت به ثمر رسیدن سیاست های اتخاذ شده دورنمای استراتیژی جهانی و منطقوی دچار آشفتگی های غیرقابل جبران برای آن امپراطوری استعماری میباشد .
انگلیسها با شیادی ها و دستیاران شیادش آنچه را شاه امان ا لله غازی در پیش گرفته بود و میخواست الگوی جهان اسلام باشد دست به تحرکات مخالف علیه سرقافله این تحرک زده تکفیرش نمودند ، لاتی اش خواندند و جامعه روحانیت وابسته بخود را علیه او شوراندند ، سرقطار اوباشان و دزدان را بحیث جانشین آن شاه تحول طلب ، اگاه و وطندوست پرشور در نظر گرفتند و به قدرت رسانیدند . صفحه سیاه در تاریخ کشور برگردانیده شد ، آرمانهای بسر نارسیده به خاک جهل و تعصب یکسان گردید ، قوانین ملغا شد ، نهضت نسوان و مطبوعات سرکوب گردید ، دروازه های معارف برخ جوانان بسته شد و این سرزمین گیر افتاده در منجلاب بدبختی های ناشی از مداخلات استعمار و عوامل داخلی آن دچار ناکامی گردید .آن آرزوهای انسانی و تاریخی بحیث یک حماسه نامراد با خون هزاران تحول طلب و آزادیخواه تا اکنون ناکام مانده و به منزل نرسیده است ، حصول استقلال از همین آرزوهای پاک افغانها منشا میگرفت . آرزو همین بود تا بارسیدن به استقلال ،افغانها بحیث یک ملت متمدن ، دارای امکانات زنده گی مدرن با جایگاه شایسته در میان ملل جهان در کاروان ترقی و پیشرفت به حرکت افتد .
اگر در قرن نزده و اوایل قرن بیست استعمار بریتانیای کبیر با توطیه ها و دسایس تیر آرزوهای مردم افغانستان را به خاک زد در قرن بیست و اوایل قرن بیست و یک جانشین جهانی آن امریکا و منطقوی اش پاکستان با همان نیرنگ های شیطنت آمیز و باهمان اقدامات آدمیت سوز در پیچ و خم سیاستبازی ها و تفتین ها نگذاشت افغانستان در یک مسیر سالم از لحاظ اقتصادی و اجتماعی راه افتد .
هنوز هم گروهی از عقب گرایان و جمعی از مخالفان ترقی و تحول مانند بریتانوی ها بطورعام ، نویسنده گان غربی جانبداراستعمار ، پیروان خط فکری ملای لنگ، مورخین مدافع سیاست انگلیس و امریکا ، مخالفین تحول و دگرگونی ( در مجموع مرتجعین ) عده ای از سمتگرایان و قوم پرستان محلی از دیدگاه خودشان علیه تحولات عصر امانیه و شخصیت شاه امان الله ان رادمرد بزرگ تاریخ وطن موضعگیری مخالف داشته پیوسته و با تکرار مکررات توطیه آمیز استعمار کهنه و نو یاوه می سرایند و خاینانه در یک موضع مشترک ضد ترقی وتحول سنگر میگیرند .
روح آزادی خواهان ، تحول طلبان و شهدای این راه شاد باشد !
تاریخ حق را از باطل جدا گردنیست .
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۱۸۰۸
Copyright ©bamdaad 2022
هیومانیته مینویسد : پاکستان بر سر دو راهی جنگ داخلی یا انتخابات
عمران خان، صدر اعظم سابق پاکستان که در ماه اپریل از سمت خود برکنار شد، علیرغم همه تهدیدها و ممنوعیت هایی که دولت جایگزین و کودتایی او به کار گرفته قصد بازگشت به قدرت دارد. او نزدیکی به شرق را در نزدیکی به غرب ترجیح میدهد و پیروزی اخیر حزب او در پنجاب باعث شد که او خواستار برگزاری انتخابات عمومی زود هنگام شود. همین مساله دولت را به تب و تاب انداخته است تا حدی که ممکن است حکم بازداشت او صادر شود. بن بست سیاسی در پاکستان بین عمران خان، صدراعظم پیشین و شهباز شریف، جانشین او که از حمایت غرب برخوردار است، از ماه اپریل با رای عدم اعتماد مجلس که منجر به سقوط دولت شد، می تواند پاکستان را به هرج و مرج بکشاند. این کشور در یک بحران اقتصادی بزرگ فرو رفته است و جنگ بین رییس دولت سابق و رییس دولت جدید زنده گی روزمره پاکستانی ها را به خطر می اندازد. عمران خان در سال ۲۰۱۸ ترسایی با رای مردم پاکستان که از فساد مالی و اختلاس دو خانواده بزرگ پاکستان، یعنی خانواده « بوتو » و خانواده « شریف » خسته شده بودند انتخاب شد. عمران خان، ستاره سابق کریکت ، بعد از پیروزی در انتخابات، به برخی از وعدههای خود، بویژه در سطح اقتصادی، زیر فشار همان دو خانواده نتوانست عمل کند. با از بین رفتن حمایت نماینده گان پارلمان، عمران خان در نهایت از ریاست دولت کنار گذاشته شد. کمیسیون انتخابات مجلس به بهانه رسیده گی به تخلفات مالی او در جریان انتخابات قرار است او را احضار کند و همین احضار را بهانه محرومیت او از فعالیت های سیاسی کند. اکنون آینده سیاسی او در خطر است. با این وجود عمران خان تسلیم نشده و اتهامات را رد کرده است. او اکنون «عصای زیارتی » خود را بدست گرفت تا نیروهایش را دوباره بسیج کرده و به خیابان بیآورد. از ماه اپریل، تا اکنون نیز او بارها تظاهرات بزرگی را در سراسر کشور برای تحت فشار قرار دادن مجلس و دولت سازماندهی کرده است. او در سخنرانی روز شنبه خود در اسلام آباد با ادعای شکنجه رییس سابق دفترش، شهباز گیل ، پس از دستگیری، وعده داد که افسران پولیس و قاضی را تحت تعقیب قرار خواهد داد. دولت جدید و فرماندهان ارتش برای مقابله با او دست به دست هم داده اند و عمران خان در جمع هوادارانش در شهر راولپندی ، شهرهمسایه اسلام آباد گفت که در دستگیری شهباز گیل ، پولیس تحت فشار دولت و ارتش منفعل عمل کرده است. سخنرانی او قرار بود به صورت زنده از تلویزیون پخش شود اما در نهایت پخش آن ممنوع شد، مقام نظارتی رسانه پاکستان اطمینان داد که اتهامات عمران خان بی اساس و سخنان او « نفرت پراکنی » را ترویج کرده است. به این ترتیب تنش ها به سرعت و همزمان با شایعه دستگیری قریب الوقوع عمران خان بالا گرفت و بسیج فعالان حزب گسترش یافت. روز دوشنبه، صدها نفر در خارج از خانه او در نزدیکی اسلام آباد، پایتخت، تجمع کردند تا دسترسی پولیس به او را ناممکن کنند. رهبران اپوزیسیون پاکستان به مقامات هشدار داده اند که در صورت دستگیری عمران خان، از «خط قرمز» عبور خواهند کرد. با این وجود، وکلای عمران خان به عنوان اقدام پیشگیرانه از دادگاه عالی اسلام آباد درخواست وثیقه قبل از بازداشت کردند که حداقل تا روز پنجشنبه به آنها اعطا خواهد شد. تنش ها و تلاش برای ساکت کردن عمران خان که محبوبیت او در میان مردم بیش از گذشته شده در حال افزایش است و یکی از نشانه های آن انتخابات در ماه جون در مجلس محلی پنجاب بود، ایالتی که پرجمعیت ترین ایالت و از نظر سیاسی و اقتصادی در کشور دارای اعتبار بالاست.
پنجاب سنگر حزب حاکم به رهبری صدراعظم شهباز شریف است که از ۲۰ کرسی خالی آن در انتخابات میان دوره ای اخیر حزب عمران خان ۱۵ کرسی را به دست آورد و این اولین پیروزی صدراعظم سابق بود. انتخابات پنجاب موقعیت شهباز شریف را بکلی متزلزل کرده است. او اکنون از شکست در انتخابات سراسری در اکتوبر ۲۰۲۳ ترسایی می ترسد. تنها چیزی که برای حزب حاکم و اپوزیسیون باقی ماند تحقیر یکدیگر است. حسن عسکری رضوی تحلیلگر سیاسی پاکستانی میگوید که در شرایط فعلی اولویت واقعی باید اقتصاد باشد. برای عمران خان، هدف اصلی پیروزی در انتخابات عمومی زودهنگام است زیرا جنگ قدرت میان اپوزیسیون و دولت می تواند به جنگ داخلی بیانجامد./ هیومانیته- ترجمه آذرنگ
یونگه ولت می نویسد : حزب عمران خان اتهامات را سیاسی می داند.
پاکستان در چهار ماه اخیر آرام نبوده است: در ماه اپریل، عمران خان، صدر اعظم وقت، با رای عدم اعتماد در پارلمان ( برای اولین بار در تاریخ ۷۵ ساله این کشور ) برکنار شد.
اکنون به نظر می رسد دور جدیدی از جنگ قدرت با ایتلافی که از آن زمان در قدرت بوده است، قریب الوقوع است. آنها روز یکشنبه بر اساس « قانون ضد تروریزم» علیه رییس دولت سابق شکایت کرد.
علت آن اظهارات عمران خان در یک راهپیمایی توسط طرفداران حزب تحریک انصاف پاکستان (PTI) در ۲۰ اگست آغاز شد. عمران خان تهدید کرد بود که علیه روسای کمیسیون ملی انتخابات، یک قاضی و افسران عالی رتبه پولیس شکایت خواهد کرد.
پس زمینه این اظهارات دستگیری مشاور نزدیک خان بود. شایعاتی وجود دارد که او در بازداشتگاه پولیس شکنجه شده است.
یک روزنامه نگار و فعال رسانه ای در یوتیوب که این ادعای بدون ارایه اسناد و مدارکی را نیز منتشر کرده بود، در ابتدای هفته دستگیر شد. یک دادگاه محلی درکراچی، جمیل فاروقی، کارمند شبکه تلویزیونی « بول تی وی » را به مدت سه روز بازداشت موقت کرد تا وی در این مدت برای بازجویی بیشتر به اسلام آباد پایتخت منتقل شود.
شایعاتی مبنی بر بدرفتاری پولیس با او نیز مطرح شده است. به ویژه در محافل تحریک انصاف، دستگیری وی به عنوان نمونه ای از تلاش مقامات دولتی برای خاموش کردن صداهای انتقادی بخش رسانه ها به دستور مافوق، به ویژه در وزارت داخله ذکر شده است.
حداقل تا روز پنجشنبه، به عمران خان سه روز فرجه از سوی دادگاه تا بازداشت زودهنگام اعطا شد.
با این وجود، اظهارات او در آخر هفته می تواند عواقب جدی برای او داشته باشد. اگر اظهارات وی در مورد قاضی زبا چودری که دستور بازداشت رییس دفترش، شهباز گیل را صادر کرده بود، به عنوان اهانت به دادگاه تلقی شود، ممکن است به شش ماه زندان محکوم شود.
شیق عثمانی، رییس سابق دادگاه عالی سند در تلویزیون گیو گفت: علاوه بر این، خان نباید در انتخابات بعدی اجازه شرکت داشته باشد.
این کار او را کاملاً کند می کند ( انتخابات زودهنگام، که در آن خان امیدوار است مانند سال ۲۰۱۸ ترسایی یک ماموریت روشن داشته باشد، هدف اصلی که او از زمان برکناریاش برای رسیدن به آن تلاش کرده است. )
دستگاه قضایی پاکستان اما بیکار ننشسته است: روز سه شنبه، دادگاه عالی اسلام آباد، دادگاه منطقه مستقر در پایتخت، بررسی این پرونده را آغاز کرد.
پس از آنکه نهاد تنظیم کننده رسانه ها پخش زنده تلویزیونی سخنرانی های عمران خان را در آخر هفته ممنوع کرد، حزب تحریک انصاف محدود کردن آزادی مطبوعات را طرح و محکوم کرد.
نماینده گان برجسته حزب مسلم لیگ نواز پاکستان (PML-N) و حزب مردم پاکستان (PPP) که رهبری ایتلاف فعلی حکومتی تحت صدراعظمی شهباز شریف را بر عهده دارند، از سوی دیگر از این اتفاقات خوشحال هستند. عمران خان خود را بدست خود در این مضیقه قانونی قرار داده است.
در همین حال، هواداران حزب او از پیش در اعتراض به اتهامات به خان در شهرهای کراچی و لاهور و همچنین در شهرهای متوسط مانند گوجرانوالا و سیالکوت تجمع کردند.
اگر صدراعظم سابق دستگیر شود، ممکن است تظاهرات گسترده ای از نوع که از اپریل چندین بار در حمایت از خان برگزار شده است، برگزار شود./ یونگه ولت ، توماس بیرگر
بامـداد ـ سیاسی ـ ۱/ ۲۲ـ۲۴۰۸
Copyright ©bamdaad 2022
پیام شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان بمناسبت یکصدوسومین سالگرد استرداد استقلال افغانستان
۲۸ اسد مطابق نزدهم اگست امسال برابر است با یکصدوسومین سالگرد استرداد استقلال افغانستان و این روز تاریخی تحت زعامت امان الله خان و با رشادت و پایمردی توده ای مردم در ۱۸ اگست ۱۹۱۹ رقم خورد.
یکصدوسه سال قبل از امروز، شاه امان الله بعد از اعلام پادشاهی تمام پیمان های گذشته با دولت انگلیس را لغو کرد و استقلال افغانستان را رسما اعلام نمود.
از فراخوان شاه امان الله بخاطر کسب استقلال سیاسی و رهایی مردم از استبداد شاهی مطلقه ، تمام اقشار و اقوام برادر از جان و دل حمایت کرده و در نتیجه مردم افغانستان تحت قیادت شاه امان اله مستقلانه و بدون کمک های خارجی استقلال سیاسی خود را در سال ۱۹۱۹ بدست آورد .
شاه امان الله بعد از بدست آوردن استقلال سیاسی ، دست به اصلاحات بنیادی در عرصه های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی زد و آرزو داشت تا یک جامعه قبیلوی عقب مانده را به یک جامعه مدرن و مترقی تبدیل نماید . امان الله، در کل، بر پیشرفت سریع کشور، توسعه سیاسی و اجتماعی و حفظ استقلال کشور تاکید میکرد.هدف اصلاحات دوره امانی، عصری سازی دولت، اقتصاد و جامعه بود . او بنیاد زنده گی مدرن را گذاشت . دراین مرحله شالوده شاهی مشروطه بنیاد نهاده شد و برای اولین بار قانون اساسی براساس تفکیک سه قوه مقننه، مجريه و قضایيه تصویب شد.
در این دوره بود که برای اولین بار اقدامات بنیادی غرض حضور زنان برداشته شد و برای زنان این فرصت مهیا گردید که آنها در عرصه های مختلف زنده گی اجتماعی حضور یابند. انجمن نسوان بعنوان نهاد مدافع حقوق زنان و نخستین مکاتب برای دختران و زنان تاسیس گردید ؛ اولین گروه دختران و پسران برای کسب تحصیلات به خارج فرستاده شدند؛ نشریهٔ اختصاصی برای زنان پا به عرصه گذاشت ؛ در نخستین قانون اساسی و سایر قوانین موادی مبتنی بر رعایت حقوق زنان درج گردید. د رهمین دوره اسارت وغیابت زن به چالش گرفته شد و رفع حجاب زنان مطرح گردید.
درهمین دوره تابوی مکتب و شفاخانه و بانک و مالیه به چالش کشیده شد؛ برده گی لغو گردید ؛ فرق میان شهروندان مسلمان و هندوباوران و سکهای افغانستان به چالش کشیده شد ؛ خشونت زیر سوال قرار گرفت … و هر آنچه در این جامعه بد و زشت بود همه به چالش کشیده شد.
امان الله بعنوان زعیم کشور درمقابل یک لشکر جهل ایستاد ؛عجولانه ایستاد ؛ بی وقت ایستاد ؛ تندروانه ایستاد؛ بی تدبیر ویا با تدبیرایستاد؛ بی برنامه ویا بابرنامه ایستاد ! …فرق نمی کند٬ مهم این است که ایستاد و تا آخرین روز ایستاد و یک قدم پس نرفت. نه مصلحت کرد. نه سازش کرد. نه معامله کرد.
اگر هم صد سال به عقب برگردیم و خود را در افغانستان سال ۱۹۱۹ قرار بدهیم ؛ در افغانستانی که شاه امان الله می خواست زنده گی کنیم ؛ نه از حبیب الله سلف امان الله ، نه از حبیب الله خلف امان الله و نه از نادرشاه خلف حبیب الله چیزی دیده ایم که ارزش های خود را با آن ربط دهیم.
گرچه ایده هایی را که شاه امان الله در ذهن داشت هیچگاهی تا امروز که امروز است به تحقق نپیوست.
بعد از حصول استقلال، روزنه ای امیدی برای ترقی و انکشاف اجتماعی و اقتصادی کشور باز گردید که میتوانست کشور را به شاهراه ترقی سوق دهد . این انکشافات ترقیخواهانه بمثابه یک تحول کیفی در سطح داخلی با پیامد های مثبت برای جنبش های آزادیخواهانه در منطقه تلقی می شد ولی چون استعمارگران نمی خواستند کنترول غیرمستقیم و مستقیم این ملک و منطقه را از دست دهند توطئه کردند و مانع برنامه های آن شدند. این توطیه ها بعد از پنجاه سال با همان شعارهای کهنه در برابر نظام دموکراتیک در سالهای هشتاد با قوت بیشتر و تکنالوژی عصری و جنگ روانی بیشرمانه انجام یافت و به کمک همان نوکران خارجی و همان همفکران و هم عقیده های همان لشکر تاریک اندیش و عقبگرا ، نظام چپ در افغانستان سقوط داده شد.
این رویداد های ناگوار در افغانستان در صد سال اخیر نشان میدهد که مردم افغانستان با وجودیکه قربانی های فراوانی در راه استقلال کشور داده اند و با وجودی که استقلال سیاسی کسب کردند ولی هیچگاهی استقلال اقتصادی بمثابه رکن مهم استقلال واقعی نصیب نگردیده و همواره بطورغیرمریی در اسارت بیگانگان بوده اند. فقراقتصادی و فرهنگی و عدم رشد آگاهی سیاسی و عدم درک منافع ملی همیشه برگ برنده ای بوده است که قدرتهای ذینفع از آن بعنوان ابزار به دام انداختن افراد با نفوذ مذهبی و قومی استفاده نموده اند.
و اما تبجیل از دستاورد های دوره امانیه در حقیقت ارجگذاری خواهد بود به مبارزات خستگی ناپذیر مشروطه خواهان ، تحول طلبان ، وطنپرستان واقعی ، مبارزین و آزادی خواهان کشور که در راه آبادی ، پیشرفت و مساوت ، عدالت اجتماعی و ریشه کن کردن تبعیض و تعصب از هیچگونه خودگذری دریغ نکردند و حتا جانهای شیرین شانرا در آن راه قربانی نمودند.
به باور ما ، رشد و پیشرفت افغانستان و ایجاد ثبات و ساختن زیربنای اقتصادی، بدون داشتن دولت معاصر پاسخ گو که بر اساس اراده مردم انتخاب شده باشد دشوار است. غصب و انحصار قدرت توسط نیروهای عقبگر و تند رو مذهبی ازیکطرف و تلاش های تنظیم های جهادی و دزدان که طی بیشتر از بیست سال دارایی های عامه را غارت کردند و به یغما بردند و اینک برای بدست آوردن « غنایم » بیشتر و تقسیم قدرت گردهم آمده اند ، در برابر نیروهای ملی و دموکراتیک وظایف تاخیرناپذیر و مبرمی را برای ایجاد یک جبهه و ایتلاف وسیع ملی دموکراتیک مطرح مینماید .
به اعتقاد ما ، در شرایط کنونی نیروهای تاریک اندیش و عقبگرا در کشور عزیز ما ، حاکمیت مطلق خود را بالای مردم عذاب دیده ما تحمیل کرده و در شرایط فقدان قانون و قانونیت ، مردم ما از ابتدایی ترین حقوق انسانی محروم شده هرگونه حرکت و فعالیت ترقیخواهانه و روشنگرانه ممنوع و سرکوب میگردد ؛ اتحاد و همبستگی تمام نیروهای مترقی و دموکرات در سرخط وظایف تمام احزاب و نیروهای مترقی و چپ قرار میگیرد.
ر این وضعیت حساس و پیچیده کشور و اوضاع متشنج بین المللی نیروهای دموکرات ، ترقیخواه و وطنپرست باید تمام اختلافات سلیقوی و ناچیز شانرا کنار گذاشته و در یک جبهه وسیع متحد شوند و بعنوان یک اپوزیسیون قوی در برابر نیروهای متحجر و تاریک اندیش قرار گیرند و به مبارزه سیاسی خود در زیریک چتر واحد ایدامه دهند.
اتحاد نیروهای مترقی و دموکرات تبجیل از یکصدوسومین سالگرد استرداد استقلال کشور و ارجگذاری به مبارزین و آزادیخواهان دوره امانیه خواهد بود.
بیائید با اتحاد خود که وثیقه پیروزی ماست به شهدا ، مشروطه خواهان و مبارزین واقعی و صادق وطن ارج بگذاریم و روح شانرا شاد بسازیم !
گرامی باد یکصدوسومین سالروزاسترداد استقلال افغانستان !
نیکمرغه دی وی دافغانستان د استقلال یوسلودریمه کلیزه !
داود رزمیار
رییس شورای اروپایی حزب آبادی افغانستان
بامـداد ـ سیاسی ـ ۳/ ۲۲ـ۱۷۰۸
Copyright ©bamdaad 2022