کوتاه سخنی اندرباب میراث های ادبی و فرهنگی
نگارنده: زلمی رزمی
به همه واضح و مبرهن است که کشورعزیزما افغانستان ازگذشته های دور دارای آثار فرهنگی غنی و پرباربوده و بزرگان شعر و ادب چون خداوندگاربلخ جلال الدین محمد بلخی ، خواجه عبدالله انصاری، مولانا جامی ، رابعه بلخی دختر کعب قزداری، و هنرمندان برجسته ای همچون مانی ثانی استاد کمال الدین بهزاد ، استاد غلام محمد میمنگی وصدها هنرمند وسخنور بزرگ را به حوزه ادب و فرهنگ، شعرو نقاشی ، معماری ومجسمه سازی، پیکرتراشی وخط وتذهیب ، هریک از زمان خود درعرصه های مختلف ادب و هنر و فرهنگ ما آثارچشم نوازو تامل برانگیزی بیادگارگذاشته اند. آثارگران بهای اینها ازکتاب گرفته تا شعر و ادب ، نقاشی، تیاتر، موسیقی، فیلم و سینما ، ابزار زنده گی، بناها و آبدات تاریخی کشورهمه هویت ما ، گذشته و آینده ما، رمز و راز تداوم ملت ما و شناسنامه ما هستند. اما متاسفانه به این لعل های گران بها و صاحبان اندیشه ای که این آثاردست آورد آنهاست نه تنها که چندان ارج گذاشته نمی شود ، بلکه بسیاری این میراث گذشته گان مان که با خون دل فراهم آمده ، یا خلاف موازین حقوقی واجتماعی تخریب و نیست و نابود گردیـده یا مورد چپاول و دستبرد ناجوانمردانه باندهای رهزن وبی فرهنگ و بی هویت وبی ریشه قرارگرفته به موزه های جهان بفروش رسیده است چنانچه انفجارناجوانمردانه مجسمه بودای بامیان، به آتش کشیدن برخی فیلم های مستند و تاریخی آرشیف افغانفلم و رادیو تلویزیون وغیره بوسیله گروه واپسگرای قرون وسطایی طالبی همه تلاش هایی بوده است تا هویت مان را مخدوش سازند واقعاْ اندوه سنگین ترازاین درجهان وجود ندارد که ملتی را با ریشه هایش جدا سازند و ارزش ها ومیراث های فرهنگی آنرا درغبارنسیان مدفون سازند واما رژیم حاکم که همواره ازحفظ وحراست میراث فرهنگی کشور دم میزند چرا طی اینهمه سال ها با بی توجهی و نامهربانی با آن برخورد کرده است ؟ پس ما اگربه واقع میخواهیم حافظ ونگهبان میراث گذشته گان خود باشیم ، شرط اول قدم آنست که آگاهی ازچگونه نگاه داشتن را درذهن بکاریم وعشق اش را درقلب بپروانیم و از میراث فرهنگی خود به خوبی محاظت کنیم، یادآوری از پدیدآورنده گان و پیشکسوتان و پایه گذاران عرصه های ادبی و هنری و فرهنگی کشور و آثار برجای مانده شآنرا فراموش نکنیم و از تاریخ و فرهنگ و ظرایف روح جامعه خود بدرستی آگاه باشیم وبرای گسترش ریشه های فرهنگی خود تلاش کنیم تا نسل های آینده کشورهویت خود را بازشناسند وازخود بیگانه نگردند و بدانند که چه داشتیم و چه نداریم؟ چهره های شاخص کی ها بودند؟ چرا که اگرتاریخ نداشته باشیم نمی دانیم ازکجا آمده ایم و احساس می کنیم که درهوا آویزانیم .
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۶/ ۲۰ـ ۱۹۰۶
Copyright © bamdaad 2020
کویدیم!
سوو! سوو!
اوتگه یاندیردینگ مینی، نمرود!
کویدیم، سوو، سوو!
ذره ذره ایله دینگ نابود،
کوبیدیم، سوو، سوو!
کوک ده حتا کهاوروکچیلر قناتی کویدی_یو
ییتمه دی کوزینگگه اوشبو دود!
کوبیدیم، سوو، سوو!
( شفیقه یارقین )
۸ جون ۲۰۲۰
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۶/ ۲۰ـ ۱۵۰۶
Copyright © bamdaad 2020
بادافــزه
زخمی شدیم، افتادیم
زمانه رفته بود
و دامان دیروز هنوز
دستان ما را نعره می زد.
نیت برخاستن داشتیم که
گردی بود و صدایی
همسایه،
کفشهای گشاد جدم به پا
از برابر ما برگذشت
رونده و مغرور بر خاکی که
جدم در آن نردبانی
به بام خورشید گذاشته بود.
و همسایه اما
میراث "برحق" نزول شده را
در شکم سیرابِ هوا ، به نام خویش
نقش می بست
و با کفشهای گشاد
تندیس قدمهای جدم را دنباله می زد.
برهنه پا، آبله برکف
زیر آفتاب بالا، بر پیشانی جادهی داغ
ما افتاده ، زخمی و بی خود، چونان
که گویی قلب و مغز زیر پا فرش کرده باشیم؛
سوختیم.
سزای ازین بزرگ تر
کفشها را دو دسته، خمیده
ـ در نیمهی سفر ـ
به همسایه واگذاشته بودیم.
و صدای کفشهای گشاد...
***
اگر از مزار ما گذشتید
دستی بالا کنید
با درودی
خالی از غضب افتادن
و توان تان اگر بود
کوه را دوره زنید
آنطرف تر
در خاک شیارشده
تندیسِ قدم هایی می بینید
از دیروز دور
و جای قدم های وام گرفته
کنارهم، بروی هم، هم با هم
توان تان گر هست
کفشهای پدر بزرک را
بیاورید
روی مزار ما
بگذارید.
گفته بودند مردان سوخته در آتش
***
آنطرف ترک دگرباره گردبادی
و صدای کفش های گشاد....
( موسی فرکیش )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۰ـ ۱۲۰۶
Copyright © bamdaad 2020
مسـافـر تـه
بیګاه شپه می خوب ونکړ تر سهاره
ټوله شپه وم ستا چرتوکی نا کراره
دا تر څوبه مسافروی له وطنه
کاشکی راشی خپل هیواد ته ګرانه یاره
زه پوهیږم «مسافری سخته خواری ده »
خوهیواد یی در په در کړ خدای لپاره
غریبی او ولګه دواړه می قبول دی
دا ښکیلاک زه نه منم شم پدی خاوره
ستا نه شتون کی دلته بله لوبه پیل ده
« سقوی »یی بیا راوستی معلومداره
یو څوغلواو اجنټانو لاس یو کړی
غواړی ستا په برخلیک شی دوی واکداره
بله دا چی ایرانی اجنټ مست شوی
نه پریږدی چی دا ملت شی په کراره
څوک ناری د «خراسان» وهی،څوک ژاړی«سلیمانی»ته
څوک «پا یی» د« برق» وهینه، ترورونه کړی بیشماره
بل پاکستان ته بیت کړی، پاکستانی ګټو ته ژمن دی
دواړه ډلی پردی پال او توکم پال دی ګنهکاره
زه « بهین» پر خلکو غږ کړ م چی آی خلکو!
که « يو» نشی بیا به بله وی ننداره
را ولاړ شی دا خاین ټول رانسکور کړی
کنه ګرځی به همداسی خوارو زاراو بی روزګاره
( نثاراحمد بهین )
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۴/ ۲۰ـ ۱۵۰۶
Copyright © bamdaad 2020
نا آشنا
وچه دښته کې روان دی کاروان چېرته
لېږدوي مې د خيالونو جانان چېرته
هغه مستې ميکدې ماتم کدې شوې
کوچيدلي له دې ښاره ، مستان چېرته
لا يې اوس هم د پښو خاپونه ښکاري
پر دې لاره باندې تللي ياران چېرته
د غوټيو شونډې وچې شوې له تندې
برمته کې چا نيولی باران چېرته
په دونيا کې د جنت په مزو سر شو
ملا چېرته ، حورې چېرته ، غلمان چېرته
ما يې يو وېښته په ټول جهان ور نه کړ
تا سودا کړ د تازي په دوکان چېرته
په دروغجنو پسرليو باور نشته
د بادونو خدای کرلي گلان چېرته
نا آشنا راته ښکارېږم په دې ښار کې
زړه مې چېرته رانه پاتې دی ، ځان چېرته .
( صدیق کاوون)
بامداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۳/ ۲۰ـ ۰۹۰۶
Copyright © bamdaad 2020