سقوط فاشیزم هیتلری

علی رستمی

هشتم ماه می مصادف است با پیروزی نیروهای متفقین علیه لشکر تجاوزگرهیتلر فاشیست درجهان، که نقطه آغاز این پیروزی شهر استالینگراد بود. شهراستالینگراد که توسط نیروهای فاشیست هیتلری  در محاصره بود، با دفاع  سرسختانه  قشون سرخ شوروی وقت مواجه شد. قشون سرخ توانست که این شهر را از محاصره نجات داده وتلفات سنگین را به جبهات نیروهای هیتلر وارد نماید وبسوی غرب پیشروی  وبه فتوحات چشمگیر و پیروزی وپیشروی  پی در پی نایل آید . شکست هیتلر در شهر استالین گراد رویدادی بود که نه تنها سرنوشت جنگ را، بلکه مسیر تاریخ  جهان راتغیر داد.

 این جنگ باعث تلفات جان ۵۵ میلیون انسان کره زمین گردید که از جمله ۲۵ میلیون تن آنرا شهروندان اتحاد جماهیرشوری تشکیل میدهند. همچنان برای اولین باربم اتم ،توسط امریکا در هیروشیما  و ناگاساکی  جاپان که خرابی های بزرگ جانی ، مالی ومحیطی را در قبال  داشت، مورد استفاده قرارگرفت.

ازمجموع تلفات انسانی:  ۴۵ میلیون نفر از اروپا  ومتباقی از امریکا وسایر نقاط جهان تخمین شده است .از جمله ممالک درگیر در جنگ  که کم ترین تلفات جانی ومالی را  دارد، امریکاست که جمعاْ به ۲۹۰ هزار تن میرسد.

این جنگ به بهانه پشتبانی از المان تبارهای ساکنین شهر" سودت"  چکوسلواکیا توسط هیتلرکه بعدن به اشغال کاملن ان و سایر کشورهای اروپایی گردید، اغاز شد.

امروز هم شبح این تراژیدی تاریخی ، بعد از ۲۱دسمبر ۲۰۰۱ بعد از انفجار مرکز تجارتی امریکا توسط القاعده که زمینه لشکر کشی امریکا برای انتقام از گروه القاعده به افغانستان گردید،درحال ظهوراست. لشکر کشی در لیبیا و سوریه ومداخله مستقیم در اوکرایین، بنام پشتبانی از دولت موقت اوکرایین وحفظ امنیت هم پیمانان خویش جنگ سرد وگرم را علیه روسیه درمنطقه شرق اروپا آغازنموده که هرروز به شدت آن افزوده میشود.

 رورنامه فارس کشور ایران فاش نموده است که عربستان سعودی باموافقه امریکا برای انتقام از روسیه غرض پشتبانی از دولت سوریه اعضای تروریستی القاعده وسایر رادیکال های اسلامی رایکجا با گروهی  تروریستی اسلامی چیچین تبارهای تجزیه طلب روسیه  را به سرحدات روسیه از طریق اوکرایین در سرحدات انکشور جابجا نموده تا در مقابل تجزیه طلبان روسی که خواهان خود مختاری از دولت اوکرایین هستند، به نفع قوای ناتو ودولت موقت اوکرایین  بجنگند. این عمل یکی از پلید ترین وشوم ترین اعمال حاکمین امریکا خواهد بود که با استفاده از نیروهای سیاه تروریستی برای خواستهای جهانگشایی وتسلط  خود در جهان ،جنگ خونین و دوامدار را درمنطقه وجهان آغازنماید وهزاران انسان بیگانه را قربانی این اهداف خویش بسازد.  چنانکه در زمان جنگ سرد که خصومت میان اتحاد شوروی وقت وامریکا مبنی بر خطر کمونیزم وجود داشت، از موجودیت این گروه های بدنام تاریخ ،علیه نیروهای مترقی وملی استفاده میشد، اما امروز برای چه؟؟

برای تسلط قصر سفید برمنابع طبیعی ، غرض  کسب سود وسرمایه و وسعت امپراطوری وی درجهان!

توجیه  دیگری ندارد.

طوریکه در قرون وسطا امپراتوران اروپایی از طریق پاپ واتیکان بعد از رضایت وی انتخاب  وبنام « امپراطوری مقدس روم » ،تاجگذاری ومعرفی میشدند؛ در عصر مدرن این میتود نیز توسط کاخ سفید تکرار میشود که رهبران کشورهای مورد نظر خود رابه انواع گوناگون، فشار نظامی ، مالی   ویا تحت نام دموکراسی ومردم سالاری واراداتی در سکان رهبری دیکته  نموده  واز وی پشتبانی  بعمل میآورد.

عمال امریکا در افغانستان ، عراق ، لیبیا وسوریه نشان داد که امروز امریکا نه بخاطر بهروزی و رشد کشورها، بلکه در ازای تامین منافع خویش  بوده واز هیچگونه اعمال مدهش ضد انسانی با توطیه های روشن، دریغ نمی ورزد. امروز بعد از سپری شدن 12 سال موجودیت امریکا یکجا با هم پیمانان غربی خود در افغانستان نه توانسته است که گروه کوچکی تروریستی القاعده را نابود کند، بلکه در پهلوی ان طالبان که توسط انها سرنگون ومتلاشی شده بود دوباره نیرومند ومتشکل شده که همه روزه  عملیات های  مسلحانه  راعلیه باشنده گان کشورانجام داده که تلفات سنگین جانی ومالی رابه مردم بی گناه ما وارد میسازند. امریکا بدون کوچکترین رعایت قوانین بین المللی در قرا وقصبات وطن ما بمباردمان نموده وهزارها انسان بیگناه را بنام طالب والقاعده به قتل میرساند . هیچ گونه اعتراض و شکایات مقامات دولتی ومردم افغانستان را مدنظر نگرفته وبه آن گوش نمی دهد. افغانستان را بمثابه مستعمره خود قرارداده و هرآنچه بخواهـد انجام میدهد. با بازی های رنگارنگ خویش به خاطر امضای قراداد امنیتی با دولت اسلامی افغانستان چنان وضع را بوجود میاورد که بدون پرسش وقبول تعهدات میان جانبین این قرارداد امضا شود. گاهی بنام گزینه « صفر»  گاه به  نام دیگری چنان فضای ترس وارعاب را میان مردم بوجود میاورد که هرچه زودتر حاکمان افغانستان  به توشیح ان اقدام کنند.

وقایع جاری درجهان نمایانگر بخشی عوامل که باعث بروز جنگ دوم جهانی برای غصب وتقسیم جهان، بین متحدین بـود ، درحال تکوین است ؛ با دسته بندی های موجود کشورها و قرار گرفتن امریکا در راس قدرت مالی ونظامی درجهان دال براین است که امریکا میخواهــد برای جلوگیری از افول قدرت خود که ازجانب تحلیل گران اقتصادی وسیاسی جهان پیشبینی گردیده است، یکجا بامتحدین خویش برای حفظ قدرت مالی ونظامی  خویش علیه کشورهای نوبه قدرت رسیده که درآینده امکان جایگزین آن مطرح است ، از هیج نوع رویکردهای  دسیسه گرانه وتوطیه گرانه،  دریغ نه ورزیده والی سرحد نابودی وی عمل خواهد کرد.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۰۹۰۵

۳۳۰ حمله طیارات بدون‌سرنشین در دوران اوباما

 

در یک دهه گذشته ۲۲۰۰ نفر جان خود را در حملات هواپیماهای بدون سرنشین از دست داده اند که بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ نفر غیرنظامی بوده اند

 

ع. ثمودی

پنج سال پیش در بیست و سوم جنوری ۲۰۰۹ یک هواپیمای بدون‌سرنشین سازمان سیا خانه‌ ای را در یکی از مناطق قبیله ‌نشین پاکستان با خاک یکسان کرد. این حمله فقط سه روز پس از شروع دوران ریاست جمهوری باراک اوباما صورت گرفت.

ابتدا اعلام شد در این حمله ۱۰ شبه نظامی کشته شده اند، اما پس از مدت زمان اندکی گزارش هایی در خصوص تلفات افراد غیرنظامی منتشر شد. دست کم ۹ نفر از ۱۰ فرد کشته شده غیرنظامی بوده و بیشتر آنها از یک خانواده بودند. از اعضای این خانواده فقط پسر چهارده ساله این خانواده جان سالم به در برده بود. روز بعد از آن سازمان سیا حمله دیگری انجام داد. این حمله نیز ناموفق بود و در آن بین پنج تا ده غیرنظامی کشته شدند. درست سه روز پیش از این حملات، باراک اوباما در نخستین سخنرانی خود به عنوان رییس جمهور امریکا گفته بود: « امریکا دوست تمام ملت هاست و تمام مردان، زنان و کودکان به دنبال داشتن آینده ای پر از صلح، آرامش و احترام هستند.»

در سال های گذشته، مناطق قبایلی پاکستان و البته مناطقی در یمن و سومالی به طور معمول هدف حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی قرار می‎گیرند و واشنگتن مدعی است در جریان این حملات، شبه ‎نظامیان را هدف قرار می‎دهد. کشتار غیرنظامیان پاکستانی از جمله زنان و کودکان در جریان حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا، روابط اسلام آباد و واشنگتن را متشنج کرده است. سازمان ملل متحد نیز با محکومیت حملات پهپادهای امریکایی، تاکید کرده است این حملات قوانین بین‎المللی را زیر پا گذاشته‎اند.

در دوره ریاست جمهوری اوباما استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین سرعت بیشتری گرفته است. گزارش های منتشر شده نشان می دهد از زمان آغاز ریاست جمهوری اوباما در سال ۲۰۰۹ ترسایی بیش از ۳۳۰ حمله توسط این نوع هواپیماها انجام شده است، در حالی که در دوره جورج بوش تنها ۵۱ حمله صورت گرفته بود. در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما ۳۹۰ عملیات توسط هواپیماهای بدون سرنشین در پاکستان، یمن و سومالی انجام شده است. این رقم ۹ برابر ماموریت های انجام شده در طول دوران ریاست جمهوری بوش بوده است. در این عملیات ها بیش از ۲۴۰۰ نفر کشته شده اند که دست کم ۲۷۳ نفر از آنها غیرنظامی بوده اند. همچنین تعداد کشته شدگان شش بار بیشتر از دوره ریاست جمهوری بوش است.

در یمن نیز تعداد افراد غیرنظامی کشته شده رو به افزایش گذاشته است. سال ۲۰۱۳ ترسایی تعداد افراد غیرنظامی کشته شده افزایش شدیدی یافت. البته دولت اوباما برای مورد هدف قرار دادن اهداف مورد نظر خود در یمن از موشک های کروز نیز استفاده کرده است. به عنوان مثال، در حمله ای که هفدهم دسامبر ۲۰۰۹ انجام شد ۴۱ غیرنظامی جان خود را از دست دادند که دست کم ۲۱ کودک و ۱۲ زن میان کشته شده گان قرار داشتند. درست یک هفته پیش از انجام این حمله، باراک اوباما جایزه صلح نوبل را دریافت کرده بود. اگرچه حملات در پاکستان توسط سازمان سیا انجام می شود، اما در یمن سازمان سیا و فرماندهی مشترک عملیات ویژه از ابزارهای مختلفی همچون هواپیماهای بدون سرنشین، موشک های کروز یا جنگنده های نظامی استفاده می کنند. هر چند در سال های اخیر از هواپیماهای بدون سرنشین برای انجام عملیات در یمن بیشتر استفاده می شود.

در دوره ریاست جمهوری بوش تنها یک حمله به یمن انجام شد که در آن شش نفر کشته شدند. برخی آمارها حکایت از آن دارد که در دوره ریاست جمهوری اوباما دست کم ۵۸ حمله توسط هواپیماهای بدون سرنشین در یمن انجام شده که در جریان آن ۲۸۱ نفر کشته شده اند. در جدول زیر تعداد کشته شدگان در عملیات هواپیماهای بدون سرنشین از سال ۲۰۰۴ تا مارچ ۲۰۱۴ مورد اشاره قرار گرفته است. همچنین برخی گزارش ها نیز از احتمال انجام ۱۱۱-۹۲ حمله احتمالی دیگر در یمن سخن به میان می آورند که در آن بین ۲۴ تا ۴۴ غیرنظامی جان خود را از دست داده اند.

واکنش های بین المللی

افزایش تعداد عملیات این هواپیماها در شرایطی صورت پذیرفته که هیچ گونه واکنش شفافی از سوی کاخ سفید درخصوص دلایل انجام این گونه عملیات صورت نگرفته است. سه سال طول کشید تا باراک اوباما در خصوص این نوع عملیات به اظهار نظر بپردازد. وی در حنوری ۲۰۱۲ اعلام کرد: «در عملیات هواپیماهای بدون سرنشین آمار تلفات غیرنظامیان بالا نبوده و عملیات انجام شده بر ضد نیروهای وابسته به القاعده بسیار دقیق بوده است.» رییس جمهور امریکا سال گذشته ترسایی در یک سخنرانی در دانشگاه دفاع ملی واشنگتن از عملکرد دولتش در استفاده از پهپادها دفاع و اعلام کرد: «ما درگیر جنگ با سازمانی هستیم که اگر جلوی آن را نگیریم تا جایی که بتوانند دست به کشتار امریکایی ها می زنند. بنابراین، این یک جنگ است. ملت ما هنوز از سوی تروریست ها تهدید می شود.» کاخ سفید نیز با انتشار گزارشی اعلام کرد: «استفاده از پهپادها برای نابودی افراد القاعده و تروریست ها در سراسر دنیا از نظر اخلاقی و قانونی درست است. عملیات علیه افراد القاعده و گروه های تروریستی نیازی به اجازه گرفتن از سازمان های اطلاعاتی ندارد و دولت امریکا می تواند در این زمینه به صورت مستقل عمل کند».

برخی گزارش ها نشان می دهد طی عملیات انجام شده دست کم ۲۳۶ غیرنظامی از جمله ۶۱ کودک جان خود را از دست داده اند. به گزارش آژانس خبری McClatchy در یکی از گزارش های محرمانه سازمان سیا به این موضوع اشاره شده است که در بسیاری از عملیات های نیروهای امریکایی اطلاع دقیق نداشته اند که چه کسانی را مورد هدف قرار می دهند. از سپتامبر ۲۰۱۰ ترسایی به این سو نیز نزدیک به ۴۸۲ نفر در عملیات هواپیماهای بدون سرنشین جان خود را از دست داده اند. همچنین وزارت دادگستری امریکا در گزارشی محرمانه که جزییات آن اپریل ۲۰۱۳ افشا شد به این موضوع اشاره کرده بود که ایالات متحده از توجیه قانونی برای انجام چنین حملاتی برخوردار است.

در ماه های گذشته نیز دو سازمان مهم بین المللی حقوق بشری با انتشار گزارش هایی اعلام کردند ادعای مقام های امریکایی در خصوص تعداد پایین تلفات غیرنظامیان در پاکستان و یمن نادرست است. به عنوان مثال، دیدبان حقوق بشر با بررسی شش مورد از حملات انجام شده توسط هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی به یمن از سال ۲۰۰۹ به این سو به این موضوع اشاره کرد که دست کم ۵۷ غیرنظامی از جمله سه کودک در این حملات جان خود را از دست داده اند.

همچنین عفو بین الملل نیز با بررسی ۹ حمله هواپیماهای بدون سرنشین امریکایی به منطقه وزیرستان پاکستان بین می ۲۰۱۲ تا جولای ۲۰۱۳ اعلام کرد ۳۰ غیرنظامی در این حملات کشته شده اند. یافته های این دو سازمان مهم بین المللی، مشابه نتایج بازرس حقوق بشر سازمان ملل است که در سال ۲۰۱۳ منتشر شد. در گزارش این بازرس به این موضوع اشاره شده بود که در یک دهه گذشته ۲۲۰۰ نفر جان خود را در حملات هواپیماهای بدون سرنشین از دست داده اند که بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ نفر غیرنظامی بوده اند.

دید بان حقوق بشر و عفو بین الملل هر دو از دولت اوباما درخواست کرده اند سیاست های خود را در این حوزه شفاف تر کند و درخصوص گزارش های منتشرشده در مورد تلفات غیرنظامیان تحقیقات کاملی انجام دهد. عفو بین الملل در گزارش خود به این مورد اشاره کرده بود که تنها با افشای حقایق در خصوص شرایط و مبانی حقوقی انجام این حملات توسط مقام های امریکایی است که می توان ابعاد کامل این حملات را روشن کرد.

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۸۰۵

 

 روزی با پیامدهای خونین و حماسه های جاودانه

 

 

هرکسی از ظن خود شد یار من

از درون من نجست اسرار من

 

میرمحمدشاه رفیعی 

رویداد عظیم و تاثیرگزار بر حوادث بعدی هفت ثور ۱۳۵۷ را شخصیت های سیاسی، کارشناسان ومحافل  گروهای سیاسی مطابق منافع شخصی و گروهی شان و توجه  به خواهشات گوناگونه مورد تحلیل و ارزیابی قرار داده اند و تاهنوز اجماع و نظر واحدی در مورد ماهیت و علل وقوع این رویداد بوجود نیآمده و نخواهد آمد.

بوضاحت دیده میشود که در مورد این رویداد نظریات خیالی و توهمات و همچنان تحلیل های علمی و ارزیابی های دقیق و موشگافانه موجود است. هفت ثور را هم انقلاب گفته اند و هم قیام برحق افسران جوان برضد یک حاکمیت غیردموکراتیک و هم کودتای خونین و سرآغاز بدبختی های کشور و در زمینه از دلایل منطقی و علمی تا ادعاهای غیرمنطقی و ذهنی عقده مندانه ارایه گردیده است.

دراین میان مخالفین هفت ثور که همه ساله در هفته اول این ماه سروصورت شان ازطریق تلویزونهای خصوصی وابسته به منابع خارجی ظاهرمیگردد، بیشتر نماینده گان اقشار و طبقاتی هستند که حداقل درصد سال اخیرکشور بطور سنتنی و عنعنوی وابسته به محافل اشرافیت فیودالی،خانواده سلطنتی و نیروهای متحجر در داخل کشور بوده و وابستگی و غلامی شان به قدرتهای استعماری مانند بریتانیا برهمگان واضح و معلوم بوده است.همراهان عمده و اصلی آنها افرادی هستند که ازطریق تطمیع و تسلیح شبکه های استخبارات خارجی ازسطوح پایین جامعه به مدارج بالایی قدرت جنگی تنظیمی و مافیایی رسیده اند.این گروه های به اصطلاح مخالف کودتا و اشغال، امروز با ارتباط تنگاتنگی که با شبکه های قاچاق موادمخدر درسطح منطقه و جهان دارند ومطابق هدایات محافل انحصارات نفتی جهان فعالیت مینمایند و شریک حاکمیت آلوده به فساد در کشور هستند؛آرزو دارند تا با به رخ کشیدن نقاب مخالفت با هفت ثور وسواستفاده ازنام جهاد، برمردم حکومت نمایند و از طرق نامشروع مانند غضب زمین  ودارایی های عامه؛ تولید، پروسس و قاچاق موادمخدر؛ و فرار ازمالیات به دارایی های شان افزایش بعمل آورند و شریک حاکمیت دولتی درسالهای بعدی نیز باشند بنابرآن این افراد برای رسیدن به اهداف اقتصادی وسیاسی شان نقاب مخالفت با هفت ثور را با این زودی ها از رخ برنخواهند داشت و همه ساله درهفت ثور ،شش جدی و بیست و شش دلو غوغاهای رسانه ی برپا خواهند کرد.

مردم افغانستان باورمند هستند که رویداد هفت ثور دریک کشور نیمه فیودالی ،در اوج جنگ سرد تحت رهبری حزبی به وقوع پیوست که بیش از چهارده سال فعالیت سیاسی نداشته است و حداکثر یکسال از وحدت مجدد آن میگذشت.هرچند این حزب در برابرحاکمیت جمهوری محمد داوود ومحافل وابسته به آن یگانه الترناتیف و بدیل واقعی محسوب میگردید.

این حزب جوان و با داشتن کادرها و فعالین معتقد به منافع علیای کشور و آرمانهای انسانی و باتجارب سیاسی اندک درمقابل اهریمنان عصر و قدرتهای کهنه کار جبار و اجیران استعمار قرارگرفت. ازاینرو است که حدث و گمان مبنی بر تحمیل این تحول و حاکمیت سیاسی برحزب دموکراتیک خلق افغانستان دوراز واقعیت نخواهد بود. این حزب مکلف گردید تا ازحاکمیت ملی، تمامیت ارضی و هویت تاریخی مردم افغانستان با همه امکانات دست داشته دفاع نمایند، و دربرابر تروریزم بین المللی و جنگ اعلان ناشده امپریالیستی مقاومت قهرمانانه نمایند.

حزب ما تحت رهبری داهیانه و خردمندانه رهبرفقید خود زنده یاد ببرک کارمل توانست دردهه شصت خورشیدی اساسات یک دولت دموکراتیک و ترقیخواه را درکشور پی ریزی کرده و تامینات اجتماعی و خدمات بشری صحی، تعلیمی و تربیتی رایگان را به نفع مردم و اقشار تهیدست جامعه عملی سازد. اصلاحات فرهنگی و نشرات دموکراتیک، توسعه فرهنگ و زبانهای ملی کشور، رشدهنرو ادبیات در دهه شصت خورشیدی بینظیر و مورد تایید محافل روشنفکری افغانی و حتا خارجی ها قراردارد. و حافظه تاریخ و مردم قدردان و واقعبین ما هرگز آنرا به فراموشی نمی سپارند.تنفیذ قوانین دموکراتیک  و مطابق شرایط عصر و زمان درتمام عرصه های زنده گی دستآورد بی بدیل دردنیای روبه انکشاف درآن دوران بود.

اعضای ملکی و نظامی حزب در دفاع از حاکمیت ملی و سرحدات کشور حماسه های جاویدانه آفریدند و آن حزب را به مثابه حزب قهرمانان و شهیدان در جهان مشهورساختند.تحت رهبری حزب ، اردوی ملی  و مدافع  واقعی منافع مردم و کشور بوجودآمد که در سطح منطقه یکی ازقویترین اردوها و خارچشم دشمنان تاریخی کشورما بود که درصحنه های داغ نبرد با دشمنان داخلی وخارجی از خود کارنامه های جاودانه  ثبت تاریخ کشور نموده است.

آنچه بیش از همه قابل درک و مورد تایید میباشد سقوط حتمی و تعویض  حاکمیت جمهوری استبدادی محمد داوود به یک نظام مردمی و مورد تایید مردم افغانستان  است که باید صورت میگرفت زیرا آن نظام  به هیچ یک از مولفه های نظام جمهوری مانند برگزاری انتخابات آزاد و سراسری، آزادی بیان و آزادی احزاب آماده گی نداشت و درمخالفت کلی با تمام انواع آزادی های مدنی وحقوق بشری قرارداشت و آن دولت زمینه های فرار و مهاجرت کتلوی مردم را غرض دریافت کاربه کشورهای همسایه از جمله ایران و کشورهای خلیج آماده ساخته بود ازاینرو سقوط جمهوری محمد داوود مورد استقبال گسترده مردم افغانستان قرارگرفت.حاکمیت نوین دموکراتیک را مردم افغانستان به انواع و اشکال مختلف استقبال کردند و دررهبری این حاکمیت هرقوم و هرملیت بوضوح حضور واشتراک خود را می دیدند اما با تاسف که براه انداختن یک سلسه اشتباهات عمدی و قصدی  واعمال ماجراجویانه ی بعضی حلقات وابسته به امپریالیزم در داخل حاکمیت وحزب همراه با یک سلسله اشتباهات ناشی از کم تجربه گی  و عدم سابقه حکومتداری صورت گرفت و زمینه را برای مداخله و تجاوز مستقیم استبداد و ارتجاع جهانی و منطقوی  مانند نظام شهنشاهی و بعداً جمهوری اسلامی ایران و نظامیگران پاکستان به همکاری نیروهای عقبگرا در داخل کشور مساعد ساخت.امکانات و شرایطی که غرض ترقی و شگوفایی کشور بوجود آمده بود با دستآوردهای قابل لمس وقابل توجه برای مردم داشت به خاک و خون یکسان گردید. سقوط حاکمیت دموکراتیک افغانستان به مثابه فاجعه قرن بیست شناخته شده که دراین فاجعه نه تنها نیروهای عقب گرای افغانی بلکه بخشی از سردمداران نظام لجام گسیخته سرمایداری و وارثان استعمارکهن مسوولیت دارند و نسلهای آینده افغانستان حق دارند تا انتقام خون شهیدان و ویرانی های که به اثر مداخله بیرونی و جنگهای تحمیلی امپریالیستی برمردم افغانستان وارد گردیده ازآنها بگیرند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۲۴۰۴

پیدایش روسیه واوکرایین (روسیه کیف)

علی رستمی

قرون وسطی  ، از نگاه تاریخنگاران ودانشمندان دارای دستاورده های مادی ومعنوی بوده که بالای زنده گی مردم وسرزمین های جغرافیایی آن زمان تاثیرعمیق داشته است . جنگهای تهاجمی ومهاجرت های دسته جمعی وگروهی برای اشغال سرزمینهای خوبتر بایر و نزدیکی درسواحل از یک منطقه به منطقه دیگر باعث رشد دادستد بازرگانی وتشکیل جمعیت های مختلط با اقوام وتبارهای بیگانه ، گردیده است. این عوامل باعث تشکیل دولتها و ملیتها دریک جغرافیای مشترک گردیده که امروز موجودیت عده زیادی از کشورهای خورد بزرگ شاهد این ادعای ما میباشد.

روسیه ،با ورود قوم اسلاوها که اخرین قومی بودند که ازسرزمینهای مسطح هموار وعلفزار ورودخانه های فراوان روسیه که قابل کشتیرانی بود نسبت باتلاقهای متعفن وجنگلهای بی سروپا که دربرابر تهاجمات دشمنان خویش سدهای مقاومتی نداشتند ودرگرما وسردی روزگار دست وپنجه نرم کرده نمی توانستند درزمینهای هموار روسیه خودرا جایگزین ساختند.

در جریان سده دوم قبل ازمیلاد قبیله دیگری از سرزمین ایران بنام «  سارمات » برقوم اسکوت که یونانی بودند در روسیه ، غبله کرده وجای انهار اشغال و یونانیها از این منطقه کوچ ورو به زوال نهادند.

در سده دوم میلادی بود که قوم گتها از جانب غرب وارد خاک روسیه شدند و سلطنت استروگتها را بنیاد نهادند. درحدود سال ۱۷۵ این پادشاهی به دست هون ها سرنگون گردید واز ان به بعد چندین قرن، دشتهای جنوبی روسیه تقریبأ روی هیچگونه تمدنی را ندید، مگر با رسیدن اقوام چادرنشین مانند بلغارها، اوارها، اسلاوها، خزر ها، مجارها، بچنگها، کومتانه اومغولها داخل تمدن جدید شد.

خزرها که اصلأاز قوم وتبار ترک بودند و درآغاز سده هفتم از طریق قفقاز در صفحات جنوبی روسیه پراکنده شدند، قلمروی ایجاد کردند که از دنیپرتا دریای خزر امتدادمی یافت ودر دهانه رود ولگا نزدیکی حاجی طرحان(هشترخان)کنونی، پایتختی موسوم به ایتیل(ولگای امروزی) بنا نهادند.

درقرن ششم میلادی یک گروه از قوم دیگر اسلاوها از جبال کارپات کوچ کرده وبا سایر اقوام وخیل های که در روسیه جنوبی ومرکزی مسکن گزین بودند یکجاشدند. این اقوام دره های دنیپر ودّن را مسکن خود ساختند وعده دیگر ازاین گروها روبه شمال رفته وبه دریاچه ایلمن رسیدند وسرزمین اوکرایین را تشکیل داداند.

روسیه کیف ویا اوکرایین: در آغاز سده نهم از منطقه شمال غربی قومی بنام « وایکینگ های سکاندیناوی »  که برای مردمان اسکاتلند،ایسلند، ایرلند، انگلستان، المان، فرانسه واسپانیا خدماتی راه گیری وچپاول را انجام میدادند، درصفحات شمالی روسیه اعزام گردیدند، تا براقوام بالتها ،فینها واسلاوها حمله ور شده وبا غنایم بدست امده دوباره برگشت نمایند.این گروه تا نیمه قرن نهم دراین ناحیه مانده وبر مناطق « نووگرود » (دژنو) حاکمیت مینمودند.جمعیتی ازاین گروه معروف به « روس »  بودند وبه این علت نام انها به اسلاوهای ساکن روسیه داده شد وبنام روس معروف شدند.

وایکینگها برعلاوه تهاجمات به کار بازرگانی نیز می پرداختند.بازرگانی وتجارت باعث رشد وگسترش تعداد شهرها درروسیه گردید که یکی از این شهرها « کیف » بود.

درسال ۸۶۰ میلادی  روسها یکی از  « وایکینگها » رابنام روریک به پادشاهی برگزیدند. این پادشاه وهمچنان جانشینان وی دولتی را بوجود آوردند که پایتخت ان کیف بود. به علت قلمرو انها به روسیه، کیف روسیه مسما گردیده است.کیف اهسته اهسته به قدرت بزرگ منطقوی تبدیل شده که بسوی قسطنطنیه توسط نتوگانها وکشتی ها لشکر کشی نمود. این لشکر کشی باعث رشدکانون بازرگانی  وسیاسی برای روسیه شده وتعدادی زیادی از شهرهای و زمینهای داخلی روسیه را به انقیاد خود، در آورد. حکمرانان کیف مانند: اسکولد، اولگوایگور را بانیان کشور روسیه میدانند. این سه حکمران وفرزند دلاورش سویاتوسلاو در دوران سلطنت خود در(۹۷۲ ـ ۹۶۲ ) قلمرو کیف را چنان وسعت داداند که تفریبأ شامل اسلاو شرقی وشهرهای پولوتسک، سمولنسک، چرنیگف و رستف میشد.

آیین مسیحیت درسال ۱۰۱۵ــ۹۷۲ م در زمان حاکمیت ولادیمیریکی از شاهان کیف پذیرفته شد.  کیف دردوران فرزند ولادیمیر، یعنی یاروسلاو اول ملقب به یاروسلاو عاقل در ۱۰۵۴ــ ۱۰۱۹م به اوج قدرت رسیده بود، اما بعداز چندی دولت کیف به اثر جنگها میان شاهزاده گان مستقل درسال ۱۱۶۹م زوال یافت.

 باحمله مغولهابه رهبری نواده چنگیزبنام « باتو فرزند جوجی »  ، روسیه تحت قیادت مغولها قرار گرفت.

روسیه مسکوی یا مسکو: در اغاز سده چهارم میلادی، دولت مغولها در روسیه ضعیف وتجزیه گردید. این امر باعث افزایش اقتدار شهرهای مستقل روسیه گردیده واز جانب دیگر نسبت اضمحلال امپراتوری مغول وضع زنده گی دهقانان در روسیه دشوار ومشکل شده، تجارت بسمت شرق کاهش یافت.

کاهش تجارت بسوی شرق باعث پایین امدن درامد شاهزاده گان وتجار روسی  گردید. در جریان ضعف قدرت مغولها درروسیه شاهزاده نشینان مسکو زودتر وبیشتر از دیگران قدرت یافتند. علت ان نزدیکی حاکم مسکو با حکومت مغولان بود.

مسکو که درسال ۱۱۵۶میلادی تاسیس شده بود دراین زمان دهکده  کوچکی بود که شهرهای ولادیمر وسورذال را به کیف وصل میشد، داشت.

 ایوان یکم ۱۳۴۱— ۱۳۲۵از مهمترین فرمانروایان مسکو درنیمه اول سد ه چهاردهم بود که مرکزیت کلیسای ارتدوکس روسیه را ازکیف به مسکو منتقل ساخت. بعد ازایوان جانشینان وی درجهت تقویه وقدرت قلمرو دولت مسکو افزوده وسرانجام درسال ۱۴۸۰ حاکمیت مغولها به طور کامل از روسیه ازبین رفت. بعداز ان درزمان خانواده تزار، روسیه به قدرت بزرگی منطقوی در شرق اروپا تبدیل گردید.

طوریکه تاریخ گواهی میدهد که قدرتهای نظامی واقتصادی برای تامین منافع وتحقق اهداف استراتیژیکی خویش همیشه کوشیده اند که با بهانه ها وابزار و وسایل مختلفی وضع سیاسی وامنیتی را قسمی متشنج سازند، تا به ارمانهای خود نایل ایند. جنگ اول ودوم جهانی وجنگهای منطقوی قبل وبعد از قرون وسطا همه وهمه برای جهانگشای واشغال سرزمین های بیگانه برای تامین منافع اقتصادی واجتماعی انها بوده است ؛ از یک طرف این جنگها به نابودی انسانها وسرزمینهای مختلف منجر گردیده واز جانب دیگر باعث جابجایی اقوام وتبار مختلف در گوشه وکنار جهان شده که زمینه سازرشد وتکامل  دادستدبازرگانی واشنایی به فرهنگ وتمدن سرزمنیها انها گردیده است.

 بعد از جنگ دوم جهانی ،جهانی سازی « اقتصاد بازارازاد » وجهانی شدن در مورد پیروی از ارزشهای دانش فناوری که در سطح جهانی پدیدار شده است، از یک طرف موجب رشد اقتصادی واجتماعی جوامع مختلف شده واز جانب دیگر باعث نابودی سرمایه های داخلی کشورها به اثر عدم پایداری رقابت در مقابل انبوهی اموال مختلف کشور های برزگ سرمایداری گردیده است. همانطوریکه یکی از عوامل عمده و رویکرد جنگهای اول و دوم جهانی ، تقسیم جهان  وبه کارگیری ونمایش سلاحهای مدهش هستوی  بود که با قربانی ۵۰ میلیون انسان روی زمین تمام شد؛ امروز بازهم وضع سیاسی ونظامی در جهان، میان کشور های امپریالیستی در رقابت یکدیگر، برای تامین منافع منطقوی واقتصادی وامنیتی خویش بمانند  « جنگ سرد » میان روسیه وجامعه غرب درراس اضلاع ایالات متحده امریکا در مورد اوکرایین روبه بوخامت رفته وهر کدام خود را دراین امر مستحق و حق به جانب دانسته ویکدیگر را محکوم به مداخله وپشتبانی ازنیروهای مخالف درگیر در کشور اوکرایین مینمایند. چنانچه امروز امریکا با بهانه ای دفاع از دولت و حزب دست راستی بیرون آمده ازکودتا ، علیه روس تبارهای ساکن اوکرایین که خواستار دولت فدرالی و تمایل به روسیه هستند ،قرار داشته ودولت روسیه را مبنی برتشدید اعتراضات انها به پشتبانی محکوم ساخته و با اتخاذ تحریم های اقتصادی و واردکردن فشار بالای اتحادیه اروپا برای تحریم اقتصادی بیشتر  علیه روسیه، میخواهد دولت روسیه را وادار به این بسازند، تا روس تباران شرق اوکرایین رامتقاعد سازد که از اعتراضات خود دست کشیده وبا دولت اوکرایین یکی شوند.اما دولت روسیه ایالت متحده امریکا را مبنی برسفرهای پی درپی مقامات دولتی امریکا برای مداخله مستقیم در اوضاع اوکرایین  تقبیح نموده وانرا تخطی اشکاراز اجرای موافقتنامه های جانبین میداند. براین اساس، هردوجانب  به مواضع خود مستحکم بوده وبه افزایش نیروهای نظامی خویش در سرحدات اوکرایین عمل کرده که باعث هرچه بیشتر  تشدید وخامت اوضاع در منظقه، گردیده است. امریکا بمانند ژاندارم بین المللی برای خفظ هژمونی خود از هرنوع امکانات اقتصادی ونظامی برای بدست اوردن مقاصد خود از شیوه های گوناگون چه ازطریق اقتصادی ویا نظامی میخواهد کشورهای عقب مانده وضعیف را باکمکهای پولی تحت فرمان خویش بیاورد وسپس ازانها بمثابه  ابزار، علیه سایر قدرتهای که درجهان ومنطقه  قد بلندک مینماید ،استفاده نماید. امریکا بعد از جنگ دوم جهانی که به عوض امپراتوری انگلیس ،خودرا اولین قدرتمند جهان میداند،میخواهد حاکمیت امپریالیستی خود را در دور دنیا به اکمال برساند. براساس این رویکرد آرزو دارد؛ تا جلو رشد دوقدرت اقتصادی نوبه پای خاسته مانند روسیه وچین رادر منطقه ارواسیا بگیرد وتامنابع دست نه خورده کشورهای دور پیش انها را در اشغال ومحاصره خودقراردهید.

چنانکه مارکس گفته بود: " کشورهای امپریالیستی هدف شان تنها جهانی سازی « بازار ازاد » برای کسب سود سرمایه و تسلط انها در جهان میباشد." 

 

 

ماخذ:

 تاریخ اروپا از آغاز تاپایان قرن بیستم ، دکتر عباسقلی غفارفرد

 

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۲۷۰۴

سلاح کیمیاوی در کدام کشورها تولید می‌شود ؟

 

محمد کرباسی


انسان موجود هوشمندی است؛ این هوش و استعداد را حتا در جنایت‌هایش هم می‌توان دید. حتماً آدم‌های باهوش یا حتا نابغه‌ای بوده‌اند که از استعداد شان بیشتر از یک قرن قبل برای ترکیب و تولید موادی استفاده کردند تا هرچه می‌توانند همنوع خود را بیشتر و سریع‌تر بکشند.

در آن آزمایشگاه‌های مخوف زمان جنگ جهانی اول آن کسانی که نامشان را دانشمند گذاشته بودند ساعت‌ها شبانه‌ روزی کار و فکر می‌کردند تا ماده‌ای مرگبارتر بسازند. استفاده از مواد کیمیاوی برای جنگ و کشتار در جهان سابقه طولانی دارد و حتا ۴۰۰ سال پیش از میلاد مسیح اسپارتی‌ها با استفاده از بمب‌هایی که بخار گوگرد را در هوا پخش می‌کرد سربازان آتن را مجبور به فرارکردند. نخستین استفاده از تسلیحات کیمیاوی به شکلی که امروز در دنیا شناخته شده است، در جنگ جهانی اول صورت گرفت. در جریان این جنگ توپخانه‌های المان، فرانسه و انگلیس از گاز کلر، خردل و فسژن استفاده می‌کردند. با شلیک توپخانه این مواد در جبهه دشمن به وسیله باد پخش می‌شد تا افراد بیشتری کشته و مجروح شوند. اما ۹۹ سال پیش در چنین روزی بود که برای نخستین‌بار به‌ صورت گسترده و در مقیاس وسیع، المانی‌ها در نبرد ایپر با استفاده از تسلیحات کیمیاوی ۱۵ هزار نفر از نیروهای بلژیک و متحدین را کشتند. ۲۲ اپریل(۲ ثور) سال ۱۹۱۵ در واقع سرآغاز سیاه پرونده دردناک استفاده از تسلیحات کیمیاوی در جهان به‌عنوان سلاح کشتارجمعی بود که هنوز هم درجهان ریشه‌ کن نشده است.

آنها که از کشتار پولدار می‌شوند

در موارد مختلفی از تسلیحات کیمیاوی برای کشتار جمعی استفاده شده است اما این همه مواد کیمیاوی که هر روز بعضی شیمی‌دان‌ها و محققان نوع مرگبارتری از آن را می‌سازند از کجا می‌آیند؟ آن باهوش‌های بی‌رحم که هر روز ترکیب مرگبارتری را می‌سازند کجا هستند و پول فروش این تسلیحات بیشتر به جیب چه کسانی می‌رود؟

واقعیت این است که شرکت‌های مهم تولید‌کننده و فروشنده تسلیحات کیمیاوی همیشه سعی کرده‌ا‌ند مخفی بمانند و در پوشش‌های مختلف حتا تولید‌کننده واکسین کارشان را انجام دهند! شاید آنطور که روزنامه نیویورک‌تایمز نوشته مهم‌ترین سند در رابطه با این شرکت‌ها هنوز پرونده ۱۲ هزار صفحه‌ای اعلام تسلیحات کیمیاوی عراق به سازمان ملل به حساب آید. عراق که با استفاده از تسلیحات کیمیاوی علیه ایران و مردم خودش در حلبچه پرونده سیاهی دارد در گزارش اعلام تسلیحات کیمیاوی خود فهرستی از خرید‌های کیمیاوی خود را با نام شرکت‌ها و میزان آن به سازمان ملل اعلام کرد. این پرونده به‌خاطر فاش نشدن نام این شرکت‌ها علنی نشده اما در دنیای امروز هیچ رازی نمی‌تواند مخفی بماند.

روزنامه نیویوک تایمز در گزارشی درباره این پرونده به نقل از منابع آگاه به بخشی از این مدارک دست پیدا کرده که نگاهی به آن می‌تواند هر کسی را با کشورهای اصلی تولید‌کننده تسلیحات کشتارجمعی آشنا کند.صدام تلاش زیادی برای خرید بیشتر تسلیحات کیمیاوی و مواد مرگبارتر داشت. در پرونده عراق نام ۳۱ شرکت اصلی خارجی وجود دارد که از فروشندگان بزرگ تسلیحات کیمیاوی در جهان به ‌حساب می‌آیند. به گزارش نیویورک ‌تایمز، اکثر این شرکت‌های بزرگ و اصلی اروپایی هستند. ۱۴ شرکت و فروشنده تسلیحات کیمیاوی المانی، ۳ شرکت از هلند و سوییس و ۲شرکت از فرانسه و اتریش بوده‌اند.

در میان تولید‌کننده گان تسلیحات کیمیاوی در کنار اروپایی‌ها شرکت‌های کیمیاوی مهم آمریکا هم وجود دارند. در فهرست اعلامی عراق، نام ۲ شرکت که مقر یکی از آنها در تنسی و دیگری در مریلند است به چشم می‌خورد. در میان شرکت‌های بزرگ تولید‌کننده تسلیحات کیمیاوی که به عراق فروش زیادی داشتند ۲ شرکت المانی در قلب اروپا نقش جدی داشتند. Preusag که گزارش‌ها نشان می‌دهد به تنهایی ۳۰ تن تسلیحات کیمیاوی به دولت صدام فروخته و اکنون به TUI تغییر نام داده است.

Hoechst شرکت دیگر المانی بوده که ۱۰ تن مواد کیمیاوی برای تولید گاز سارین به عراقی‌ها تحویل داد. Karl - Kolb، ایلوت پلنت، تیسن رایشتنال تکنیک، رمالایور تکنیک و مؤسسه شیمی لایپنریگ از دیگر شرکت‌های المانی بوده‌اند که در کنار فهرست شرکت‌های هلندی، فرانسوی، انگلیسی، بلژیکی، سوییسی و امریکایی قرار می‌گیرند که برای پول دست به هر کاری زده‌اند. پرونده عراق مشت نمونه خروار است اما به خوبی نشان می‌دهد که بیشتر تولید‌کننده گان تسلیحات کیمیاوی در جهان را شرکت‌های اروپایی تشکیل می‌دهند.

سایه‌ شومی که ادامه دارد

بر سر جریان سوریه بار دیگر مساله تسلیحات کیمیاوی در جهان داغ شد و خیلی‌ها یاد این مساله همیشه گی نبردهای امروزی جهان افتادند. کنوانسیون بین‌المللی منع تسلیحات کیمیاوی مهم‌ترین معاهده بین‌المللی منع تولید، انباشت و استفاده از سلاح‌های کشتارجمعی و جنگ‌ افزارهای کیمیاوی است که در ۱۳ جنوری ۱۹۹۳ ترسایی در پاریس و نیویورک به تصویب نمایندگان ۱۶۵ کشور عضو سازمان ملل متحد رسید. باوجود پیوستن سوریه اما هنوز ۶‌حکومت ازجمله اسراییل  در دنیا هستند که همچنان این کنوانسیون را امضا نکرده‌اند.

در میان کشور های که این کنوانسیون را امضا نکرده‌اند تنها اسراییل  است که پرونده قطور استفاده از تسلیحات کشتارجمعی را دارد. استفاده علنی از بمب‌های فسفر سفید در حملات علیه نوار غزه تنها یک برگ از این پرونده است. تاکنون اما مجامع بین‌المللی هیچ فشاری بر اسراییل در این رابطه مانند پرونده تسلیحات هسته‌ای آن وارد نکرده‌اند تا این کشور را مجبور به امضای کنوانسیون منع تسلیحات کیمیاوی کنند.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۳ـ ۲۳۰۴