دیدار مقامات عراق با فرستاده ویژه چین

درباره مساله خاور میانه

 

به گزارش رادیو بین المللی چین، صالح المطلق، معاون نخست وزیر و هوشیار زیباری، وزیر خارجه عراق۷ جولای جداگانه در بغداد با«  وو سی که »، فرستاده ویژه چین درباره مساله خاورمیانه دیدار و گفتگو داشتند.

صالح المطلق از سفر وو در شرایط نامناسب عراق سپاسگذاری کرد و گفت: این کشور برای برقراری آشتی سیاسی تلاش می کند و اطمینان دارد در آینده نزدیک دولت جدید تشکیل خواهد شد.

  معاون نخست وزیر عراق تشریح کرد: این کشور به اثرگزاری چین در امور بین المللی و منطقه ای اهمیت داده و خدمات چین در بازسازی عراق را عالی ارزیابی کرد. وی در ادامه افزود: عراق تمایل دارد همکاری های عملی دو کشور در همه زمینه ها را گسترش دهد.

 فرستاده ویژه چین درباره مساله خاورمیانه اعلام کرد: چین قاطعانه از تلاش های عراق در حفظ ثبات و مقابله با تروریسم پشتیبانی می کند و بر این باور است که احزاب عراق با هماهنگی و مشارکت  می توانند هرچه سریع تر دولت فراگیر را تشکیل دهد.

 

درعین حال، وو سی که نیز نظریه استراتژی شی جین پینگ، رییس جمهوری خلق چین مبنی بر ساخت نوار اقتصادی جاده ابریشم و جاده ابریشم دریایی در قرن بیست و یکم همراه با کشورهای عربی را مطرح و تاکید کرد این طرح دورنمای وسیع تری برای همکاری های عملی چین و عراق فراهم می کند. معاون نخست وزیر عراق نسبت به این طرح تصریح کرد:« اطمینان داریم که پیشنهاد مهم رییس جمهوری چین، زمینه های همکاری جدیدی برای دو کشور بنا می کند تا همکاری عملی دو طرف به سطح بالاتری ارتقا یابد. »

وزیر امور خارجه عراق در دیدار خود با وو سی که از پشتیبانی چین از تلاش عراق در زمینه مقابله با تروریسم، حفظ ثبات و همچنین حمایت چین از روند سیاسی و بازسازی اقتصادی عراق قدردانی کرد و در پایان گفت:عراق مانند همیشه امنیت موسسات و کارمندان چینی در این کشور را تضمین می کند.

رادیو چین

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۹۰۷

رمضان درآیینه خلافت داعش

 عتیق الله مولوی زاده

در روزاول ماه مبارک رمضان که بنام ما ه رحمت و ماه بخشش معروف است، غده کثیف وخبیثی در سرزمین عراق وشام ترکید وبنام خلافت اسلامی منطقه را کثیف وخونین کرد.هنوز سرزمین های ازافغانستان وپاکستان از کثافت امارت اسلامی طالبان وشرارت سازمان القاعده پاک نگردیده بود، که لشکریان جنایت پیشه و ددمنش بنام داعش درموصل عراق اعلان موجودیت کرد وبهانه دفاع ا زاهل تسنن عراق خلافت اسلامی را اعلام نمود. ظهورغیرمنتظره این خلافت شیطانی اکثراز بنده گان خدا را به حیرت انداخت که با چه سرعت و شدت طی سه روز شهرهای کوچک وبزرگی را پشت سرهم به تصرف خود درآورد. کشتاروحشیانه این گروه که درهمان روز اول بیش هزاروپنجصد تن از سربازان اسیرعراقی را به گلوله بستند بخوبی نشان داد که این گروه تازه به میدان آمده وحشی بد ترازبرادربزرگش القاعده کثیف درقتل وکشتارانسانها ی بیگناه دست بالا رادارد؛ ولی باگذشت روزهای بعدی وافشای عملکرد وحشیانه این جنایت پیشه گان ازطریق شبکه های اجتماعی بخوبی معلوم شد که خلافت اسلامی با ایجاد وحشت وترورهرجنبنده را درهرنقطه ازخاک عراق که دستش برسد به رگبار می بندند و جوی خون جاری میکند، این جنایت کاران به بهانه انتقام جویی از نظام ولایت فقیه و مسوولین جمهوری اسلامی ایران در سوریه ،شیعه بودن را گناه نا بخشودنی میدانند و عراقی های را که شیعه مذهب اند بدون معطلی وسوال وجواب هدف رگبار مسلسل قرارمیدهند . این چه منطقی است که بهای خیانت ایران را درسوریه مسلمانان بیگناه شیعه درعراق بپردازند ، وجهان بشریت با سکوت مرگ بارخودش زمینه انجام جنایت بیشتر این جنایتکاران را مهیا و مساعد گردانید، ومعلو م نیست که با استقرار این خلافت ضد بشری در خاک عراق وسوریه چه مصیبت های دردناکی پیشروی مردم بدبخت وبیچاره آن منطقه قرارخواهد گرفت . دیوانه گان قدرت که با چاشنی مضاعف ایمان درماه رمضان وتصاحب پنجصد میلیون دالر واسلحه های به غنیمت افتاده ارتش دولت عراق ،چنان به مستی افتیده اند که جز شراب خون شراب دیگر نمیتواند عطش مستی وتشنه گی اینها را فرونشاند.
انسان های بی دین ونامسلمان ، بادیدن ویدیوها ی وحشتناک این گروه هزاران بار شکرمیکند که مسلمان نبوده ونیستند ودرسرزمین بنام اسلام زنده گی نمی کنند، مگرکدام دین، کدام رسول، کدام کتاب ، کدام وجدان، کدام خدا، میتواند مسوولیت این همه جنایات را که بدست این خون آشام های پست فطرت انجام میشود بپذیرد. عملکرد این مدعیان خداباور روی همه بی دین ها ومنکران خدارا سفید کرد . که اگر ثمره دین داری و خداباوری همین باشد که داعش والقاعده وطالبان در کابل وپاکستان وعراق وسوریه انجام میدهند ، هزار رحمت به همان بی دینان که دست شان به خون انسانی آلوده نیست .
وجدان سالم انسانی به هردین ومکتب وآیین و فکر و رسول خدای که این چنین وحشت زاباشد وبا جان ومال وناموس انسان این چنین بازی کند، نفرین میفرستد وبه صراحت اعلان میکند که چنین دین وآیین ورسول و خدایی قابل پرستش نیست بادیدن صحنه های ازجنایات داعش والقاعده انسان آرام وساکت طغیان میکند واز چنین خدایی اعلام براات میکند که نفرین همه موجودات عالم به داعش وخدای او که اورا چنین جسورساخته است .
مصیت دردناک و جان سوز این است که رژیم های مستبد وخاین به مانند ولایت فقیه ایران و عربستان سعودی مالکی بنام شیعه وسنی وهابی جنایت میکنند،  خباثت میکنند ولی بهای جنایت آنان را مردمان بیچاره ای بیکاره بی خبرازهمه چیز دراین کشورها پرداخت میکنند ، عملکرد خاینانه وظالمانه این خاینان درکشورهای اسلامی موجب میشود که غده های سرطانی این چنینی بنام داعش نصرت و طالب و غیره بوجودآیند ، اگر مسوولین جمهوری اسلامی ایران در سوریه از نظام حاکم مستبد ودیکتاتور اسدی حمایت نمیکردند و روند تغیردر سوریه را به حال خود میگذاشتند، یقینا عراق وسوریه به وضعیت کنونی مواجه نمی شدند ، درروزگاربهارعربی مردم آزادی خواه سوریه با تظاهرات آرام وخالی ازخشونت خواهان تغیر سیاسی در ملک خویش بودند وحتا نشانه های به چشم میخورد که پسرک بیچاره بشاراسد میخواست قدرت را به نحوی به مخالفین سیاسی خودش تحویل دهد ولی زمام داران ایرانی با شیطنت و مکاره گی وارد سوریه شدند وباکشتار مردم سوریه درتضاهرات آرام اوضاع منطقه را ین چنین کردند، حضور نظامی سپاه قدس ایران در سوریه موجب شد که اوضاع سوریه بدتر شود وسازمان القاعده خودش را برساند وازاوضاع نارام بهره گیری کند، اصلا اگریک کسی از جناب ایرانی غیرعرب سوال کند که ایرانی رابه سوریه چکار ، یقینا جوابی برای گفتن ندارد
ناظران سیاسی حتا جمهوری اسلامی را دربرهم خوردن اوضاع عراق دخیل میدانند خود کامه گی های مالکی درعراق که زمینه ساز ظهور داعش وسقوط بخش عظیم ازخاک عراق گردید ناشی از مداخلات ودست اندازی های ایران درداخل دولت عراق بوده است که مالکی را غره وخودخواه گردانید وبخش از جامعه سنی مذهب عراق را به امید انتقام دردام داعش گرفتارنمود.
واما ظهور داعش با چنان رفتاروکردار میتواند درس خوب وزنگ خطری برای رژیم های خودکامه ومستبد مذهبی درمنطقه بخصوص جمهوری اسلامی ایران نیزباشد، بهتر است سران جمهوری اسلامی ایران اندکی به خودآیند وبا عقلانیت وانسانیت حقوق برحق دیگران را نادیده نگیرند، فشار ناروا وبیش ازحد ولایت مداران براهل تسنن ایران هم حد ومرزی دارد. کشتن و بستن علما وروحانیون روشنفکران سنی مذهب درایران بیش ازاین نمیتواند ازچشم جهانیان پوشیده بماند . سرانجام این ظلم وبیداد دامن پرخون ولایت مداران را خواهد گرفت و این سنت الهی هم چنان لایتغیراست که سرنوشت ظالمان وتبهکاران برتباهی ورسوایی محتوم است. مگر سنی مذهب های ایرانی چه خواست مهم وسنگینی دارند، که سران ولایت فقیه درایران این چنین به وحشت افتیده اند سنی مذهب های ایرانی میخواهند از حقوق درحد همان مسیحیان ویهودیان وزردشتیان ایرانی برخوردارباشند. چند میلیون سنی ایرانی مقیم تهران میخواهند درتهران مسجد داشته باشند! شما را به خدا آیا این خواست گناه است ؟ خواستی که در کشورهای غیرمسلمان به خوبی و راحتی قبول میشود، ماچند هزار مسلمان درمنطقه نه چندان بزرگ دراسترالیای غیرمسلمان مسیحی چند با ب مسجد داریم ، مسلمانان مقیم شهرمسکو در پایتخت شهر کمونیسسم والحاد نزدیک زیارت مبارک حضرت لیین ، صاحب بزرگترین مسجد میباشند وجناب لینن رحمة الله تعالی علیه همه روزه صدای مبارک اذان مسلمانان را بگوش خودمیشنود ولی در تمام شهر تهران برا ی چند میلیون سنی مذهب ایرانی یک مسجد وجود ندارد! ولی باکمال بی شرمی سران جمهوری اسلامی همه ساله کنفرانس وحدت برگذارمیکنند وبا تطمیع یک مشت انسان ها ی بی خبروبی ماهیت اعلامیه می دهند که بلی رهبرکبیر ایران اسلامی مسلمین عالم را به وحدت ویک پارچه گی دعوت نمودند واز شرنفاق واختلاف که ازجانب استکبار جهانی امریکای جهان خوار دامن زده میشود مسلیمن عالم را برحذر داشتند، ولی یک کسی پیدا نمیشودکه درکنفرانس وحدت بگوید رهبرکبیر عالم اسلام بیا به روی خدا وپیامبر اجازه بنا وساخت یک مسجد را برای مسلمانان سنی مذهب ایرانی خودتان  درتهران عنایت بفرما تا ماهم نزد وجدان خود شرمنده نباشیم که در کنفرانس وحدت اسلامی شرکت نمودیم .
ولی درنهایت باهزران درد وافسوس که سیلی انتقام از زمام داران مستبد وخاین به اسلام را شیعه مذهبان بیگناه عراقی امروز پس میدهند وزنده مانده گان از تیغ داعش سفاک ،افطار روزه شان را با اشک وناله برگلیم ماتم عزیزان تیرخورده شان باخون افطارمیکنند وازخودمی پرسند به راستی این ماه ماه رحمت است ! وصدایی نمی شنوند که بگوید نه ما غلط کردیم ، این ماه ماه وحشت است.

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۰۶۰۷

عراقی ها می گویند :

رییس « دولت اسلامی عراق و شام » به دنبال خلیفه گری بدون هرگونه اعتبارمذهبی یا حمایت مردمی است.

خلیفه داعش:ابوبکرالبغدادی

 

محمد القیسی

بغداد - در حالی که اعضای « دولت اسلامی عراق و شام » ـ داعش ـ به حمله خود در عراق ادامه می دهند، گزارشات رسانه ها حاکی از این ادعا هستند که این بخشی از طرحی توسط ابوبکر البغدادی رهبر این گروه است تا به خلیفه تبدیل شود.*

عراقی ها به الموطنی گفتند که البغدادی از کسب احترام در بین گروه های افراطی نومید شده است و اختلافات بسیار زیاد وی با رهبران القاعده او را به این سمت سوق داده اند که مشروعیت خود را اثبات کند.

فواد علی الدلیمی، مشاور امنیتی ولایت انبار، به موطنی گفت که هدف از آخرین حمله وی بدست آوردن هم اعتبار شخصی و تحسین از سوی اسلامگراهای تندرو است تا او بتواند فرصت های خود برای تبدیل شدن به رهبرعالی گروه های تندرو متحد با داعش و جناح های دیگر را بهبود بخشد.

الدلیمی گفت: « البغدادی ... در بین عوامل نسل اول القاعده که داعش را بوجود آورده اند اعتباری ندارد، بنا بر این چطور دیگرعراقی ها او را به عنوان رهبر کشوری پذیرفته و به او احترام بگذارند که تنها در رویاهایش وجود دارد؟»

او افزود: « صدها تن ازعوامل سابق القاعده وجود دارند که رهبری البغدادی را برسمیت نمی شناسند و او را غیرمشروع می دانند.»

الدلیمی گفت: « البغدادی به دنبال این است که پیروان و رزمنده گان سیستم خلیفه گری در عراق را متقاعد کند که او خلیفه مشروع است. با این وجود، آنهایی که از سیستم خلافت  در اسلام مطلع هستند می دانند که خلیفه برای خلیفه گری باید اصل و نسب و سابقه داشته باشد و او باید روحانی و عالمی مشهور در بین مسلمانان و غیرمسلمانان باشد که در مورد البغدادی صدق نمی کنند.»

او نماینده عراقی ها یا دین اسلام نیست

شیخ خالد الملا رییس «کمیته شورای کابینه عراق » به موطنی گفت که البغدادی تحت هیچ شرایطی نمی تواند نماینده اهل تسنن یا مسلمانان باشد چرا که او اعتبار مذهبی، اخلاقی یا حتا اجتماعی و قبیله ای در عراق ندارد.

حمید الجبوری، یک شجره شناس، به موطنی گفت که البغدادی در تلاش برای کسب مشروعیت برای ادعایش برای خلیفه گری مدعی است که از نسل پیامبراکرم است.

او گفت: « در عراق، ردیابی پشت افراد به حضرت محمد ( ص )  افتخاری است که تنها توسط کسی می تواند ادعا شود که از نظر خونی به پیامبر اکرم می رسد به همین دلیل است می بینیم که رهبران القاعده پشت این خط مخفی می شوند تا تایید شوند.»

الجبوری گفت: « در مورد البغدادی، او از یک خانواده متوسط است که هرگز ادعا نکرده اند ریشه ای به حضرت محمد دارند. او می کوشد تا مشروعیت مذهبی و روحانی به موقعیت خود بدهد و ما به عنوان شجره شناس به چیزی برخورد نکرده ایم که ادعای او را اثبات کند.»

سنترال ایشیا اونلاین

 

*بروز۳۰ جون ، آغازخلافت ابوبکر البغدادی توسط  سخنگوی المانی وی، ابو محمد ال عدنانی از طریق رسانه ها رسماً  اعلام گردید.

افزون برآن داعش برنامه پنج ساله رشد خلافت خود را نیز در رسانه ها پحش نمود. اینست نقشه امپراتوری داعش در پنج سال آینده .ـ بامداد

  بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۲۰۷

 تقلب و افتضاح انتخاباتی، هتک حرمت به تصمیم ، اراده و جهش خودجوش شهروندان کشور

ع. بصیر دهزاد

روند انتخابات دور دوم برای انتخاب یک رییس جمهور جدید در افغانستان سمت و سوی خود را از یک  مسیر اراده، امید و تصمیم ملت ، انتخاب گذاشتن انگشت رنگین بر برگه رای به عوض گذاشتن بر ماشه تفنگ و بلاخره آغاز و ادامه یک جهش خودجوش مردم در دفاع از ارزش های قانون اساسی، دموکراسی و جامعه مدنی، اکنون  به یک مسیر دیگری انحراف  داده شده است که آنرا  یک افتضاح بزرگ تقلب انتخاباتی « در یک وسعت غیر قابل باور و پیشبینی» نامید .  این معضله بزرگ زمانی مملو از سوالات اند که با در نظر داشت ایجاد بحران کنونی  ضرورت بر توضیح و جوابدهی  گذشت ناپذیر دارند . این  لحظه حساس کنونی را نمیتوان بغیر از « تقلب، افتضاح و بحران بزرگ » نام و تعریف دیگری داد.

همان طوریکه آقای امرخیل رییس دار الانشاٌ کمیسیون انتخاباتی با استعفا و سفر کوتاه وسوال برانگیز اش  به امارات متحده  مهر تایید و اعتراف بر تقلب و نقش کلیدی خودش « ممکن یکی از مهره های اجرایی »  در سازماندادن تقلب  گذاشت، اکنون مصاحبه جالب  و از جانبی « یک اعتراف تکمیلی» آقای نورستانی سوال بودن و نبودن وی را در یک مقام  که چشم امید ملت  به راستی ، اعتماد و غیر جانبدارانه وی  بحیث رییس کمیسیون انتخابات  مورد سوال است. وضع کنونی در اطراف آقای نورستانی و اعترافات « مقدماتی!!!» وی میتواند  استعفای وی را نیز از یک پست حساس مطرح بحث میسازد.

مساله انتخابات ، موجودیت دو کاندید و بحران تقلب متاٌسفانه تعداد از روشنفکران ما را نیز به قطب بندیهای زبانی و قومی کشانیده است که آنان تا کنون این تمایلات شان را پنهان نگهداشته بودند. آنان سخن های را به زبان گفتار و نوشته مطرح میسازند که گویی هر کاندید نماینده یک قوم و یک زبان اند. آنان حرف های را که بیشتر از طریق صفحات فیس بوک بر روان مردمان که آنان شریفانه به وطن واحد، ملت واحد و آینده واحد میاندیشند، سوزن های زهردار شان را میخلانند. در حالیکه برای یک روشنفکر روشن ضمیر و وطنپرست « عاری از تعفن تعصب و تبعیض » موضوع دفاع از یک پروسه و احترام به ارزش ها مطرح باید باشد.

من در این نبشته میخواهم با مکثی کوتاه و توضیحی بر بحران و برخورد با حالت  بحران ، جهات  مختلفه یک افتضاح بزرگ انتخاباتی در افغانستان را به یک بررسی گیرم و ضمن آن نکات نظر خود را مبنی بر راه حل و الترناتیف های ممکن به خواننده محترم ارایه بدارم.

بحران عبارت از یک حالت تهدید همراه با عدم اطمینان و اعتماد به یک حالت و یا یک پروسه است که ایجاب برخورد سریع ، اقدام موثر و اخذ تصامیم  عاجل را مینماید. ایجاد بحران میتواند  قبل از یک واقعه ویا بعد از یک واقعه بروز نماید ویا میتواند منشا بروز بحران در جای دیگری باشد.

در یک سیستم سیاسی و یا مقطع معین حساس  سیاسی بروز بحران در صورت مورد انتقاد و محکومیت قرار میگیرد که از وقوع احتمالی آن قبلاٌ هوشدار داده شده باشد. زمانیکه اقدامات به موقع در جهت جلوگیری از بروز بحران صورت نگیرد ،برانگیزی احساسات  و محکومیت ها و تنش ها نه تنها غیر قابل اجتناب اند بلکه قابل درک هم است. در چنین حالت سوال مدیریت و رهبری مطرح است که از مساٌله نا موفق بیرون آمده است. باید در چنین حالت عمل جدی و به موقع نمود ولی بررسی  روی ردیابی عوامل و حلقه های کلیدی و یا زمینه های متعدد که بلاخره بر یک انفجار انجامیده است در فرصت که هنوز اعتماد در حد اقل است و تنشها  در حد انفجار، ایجاب وقت لازم را مینماید ولی مهار بحران و جلوگیری از عمیق شدن آن حایز اهمیت حیاتی است بخصوص در شرایط بحرانی کنونی افغانستان و بعد از افشای یک افتضاح انتخاباتی. 

آنچه در مهارکردن بحران حایزاهمیت است ، مدیریت سالم و هنر سیاسی است و آن عبارت از انالیز بحران و جستجوی عوامل بحران است که برمبنای اشتباهات و یا عدم توانایی در پیش گیری بحران به وقوع پیوسته است. برای انالیزو ردیابی خلا ها، فاکت های تاٌثیر کننده توسط یک کمسیون مستقل که هیچ گونه تمایل و سمت گیری با یکی اطرف های بحران نداشته باشد، میتواند موثریت بهتر داشته  ولی قبل از آن اقدام عاجل و با مسوولیت بخاطر نرم ساختن فضای موجود و اقدامات بعدی درحل بحران و اعتماد برانگیز فضای کنونی و برای آینده ها ضروری اند.

برای مهار کردن  بحران ضرورت اولی عبارت حسن نیت، تمایل به حل بحران و آماده گی برای ارایه همکاری و تن داده به ضرورت حل بحران ،عامل ایجاد اولین قدم اعتماد بر یکدیگر است،  نه گرفتن اعتماد بلکه دادن اعتماد به طرف مقابل.

اثرات بحران سیاسی – انتخاباتی افغانستان کنونی میتواند دو حالت را بالای شهروندان تحمیل نماید.

اولاٌ اینکه شهروندان که دیگر به روند های بعدی یک  انتخابات شفاف اعتماد شان را از دست داده اند، از بحران و وقوع حوادث تکرار شده خود را کنار میگیرند و خود در یک نا راحتی و ماٌیوسیت به افراد غیر فعال تبدیل میگردند. این یک حالت بحران روانی هم است که به نسبت تکرار حوادث دیگر  اعتماد به حل معضله در یک حد اقل قرار میگیرد. به مفهوم دیگر اینان خسته شده به پروسه ها مینگرند بدون اینکه خود بحیث عامل فعال و موثر متبارز گردد.

دوم اینکه طرف های بحران فعالانه یکی دیگر را عامل دانسته محکوم مینمایند و در برابر یک دیگر جبهه گیری نموده انگشت انتقاد و گناه را بطرف یکدیگر راستا میسازند. این حالتی است که هر دو طرف در فضای تشنج و احساسات تنها و تنها در تقابل و محکومیت طرف دیگر خود وتمام انرژی را متمرکز میسازد و از ارایه راه حل معقول و مناسب و همچنان عرضه الترناتیف های عملی دیگر عاجز باقی میمانند.

این دو مورد بالا دو مساله را قابل دقت و توجه میسازد. یکی عمق بحران اعتماد  درمردم و دیگر عدم توانایی دو جانب یا طرف بحران در حل کامل و احیای اعتماد دوباره مردم.

افتضاح « بزرگ » انتخاباتی افغانستان و بحران ناشی از آن در قدم اول سوالات زیر را  در هر ذهن کنجکاو مطرح میسازد:

یک: آیا تقلب و افتضاح انتخاباتی ناشی از سازماندهی یک حلقه کوچک و به نفع یک کاندید بوده است یا یک عمل پلان شده و وسیعاٌ سازماندهی شده در وجود یک « ستون پنجم » که هدف ایجاد یک بحران بزرگ باشد که افغانستان را در چنبره بی اعتمادی و ادامه بحران اجتماعی و سیاسی نگهدارد؟

دو: آیا در این بحران نقش و تمایلات قومی- زبانی عامل اصلی بوده و یا ناشی از یک توطیه حاکمان قدرت که دریک حلقه زنجیری مافیایی در پی حفظ موقف و منافع نامشروع شان و حفظ همان دستگاه های قدرت و اداره دولتی هستند و نمیخواهند آنرا به آسانی از دست دهند؟

سه: آیا و تا کدام حد شیوع  سازماندهی این افتضاح و بحران به دستگاه های استخباراتی برون مرزی ریشه دارند؟

چهار: اعضا و رییس کمسیون انتخابات که بر بنیاد مواد قانون انتخابات و از طرف رییس جمهور تعین شده اند، به کدام مرجع قضایی سوگند وفاداری برانجام صادقانه و بیطرفانه وظایف شان در یک امر بزرگ ملی ادا نموده اند که قضیه یک اقامه دعوای حقوق جزایی را دربرابر افراد متهم مدلل سازد؟

از نظر نویسنده در چنین یک افتضاح بزرگ که بحران را به وجود آورده ، اعتماد شهروندان را

دوباره به حد اقل رسانیده است، تنش های اجتماعی را در سطح تهدید به ناامن شدن کشور قرار داده است، جواب های احتمالی هر سه سوال را میتوان در زیر ردیابی نمود.

یک: نظر به حدسیات حدود دونیم ملیون برگه انتخاباتی بر بنیاد تقلب در صندوق ها ریخته شده اند که بیشترین آن در ولایات مانند پکتیا، بادغیس و چند ولایت دیگر که آقای نورستانی نیر در مصاحیه تلویزیونی اش بدان اعتراف نموده است. دو عشاریه پنج میلیون رای تقلبی در فیصدی « حدود 6 میلیون رای اصلی» غیر قابل تصور است که چگونه یک تقلب سی فیصدی به نفع این یا آن کاندید سازماندهی گردد. چنین یک تقلب بزرگ خود تحریک  احتمالاٌ عمدی و پلان شده به یک بحران اجتماعی- سیاسی در کشور است. این هم معلوم نیست که آیا این برگه های تقلبی جز برگه های اند که از طریق کانال های رسمی و تحت نظارت کمیسیون انتخاباتی نشر شده اند ویا احتمالاٌ در کشورهای همسایه؟

دو: ثبت نوارهای صوتی از آقای امرخیل ، والی های پکتیا و وردک، سکرتر آقای خرم که همه به یک خط  سیاسی- تنظیمی وابسته اند و شک ها و گمان های از قبل مبنی بر روابط تعداد از آنها به استخبارات نظامی پاکستان وجود داشته است. هر دو موضوع قابل تعمق اند ، هم  سازماندهی ثبت نوار ها و دسترسی به استراع سمع مکالمات تیلفونی و هم نقش احتمالی چند حلقه کلیدی در افتضاح مربوط عین روابط تنظیمی.

سه: اتحادیه اروپا ( اخصاً دولت انگلستان ) وامریکا تلاش بیحد دارند تا در پروسه های بعدی نقش مثبت ، مورد قبول و احترام و غیر جانبدارانه ملل متحد را در تصرف و تحت اثرگذاری خود قرار دهند. به همین دلیل سفرهای عاجل آنان به کابل آغاز گردیده است.

در مقطع کنونی که افغانستان علاوه برانبوه چالش ها و بحرانهای مداوم، به یک بحران جدید و خطر ناک تر دست و گریبان گردیده است، در قدم اول مساٌله اقدام به رفع بحران و ردیابی عوامل بحران و در قدم های بعدی اهمیت جدی و حیاتی در گذار از بحران بطرف نجات است و مسوولیت دو کاندید ریاست جمهوری هم بحیث متبارز ترین دین ملی و وفاق وطنی همین است که چگونه خود ونیات ملی  و مردمی شان را به اثبات میرسانند، به آنچه که برای ملت وعده و تعهد داده اند.

برای مهارحالت سیاسی بحرانی دو مساله قابل تعمق و تصمیم بخاطرمنافع علیای کشور، حفظ ارزش های قانون اساسی، دموکراسی ( نو پا ولی نیم جان) و جامعه مدنی میباشند:

اول: استفاده ازتمام زمینه ها، امکانات و انرژی و توانایی هر دو کاندید درهمکاری مشترک شان بخاطرجدا ساختن رای های « پاک از نا پاک » و تمکین مسوولانه به قانون و و سایر ضوابط که پیرامون انتخابات قابل تطبیق اند وهمچنان احترام بر آرای اکثریت ، ولو با کوچکترین تفاوت و بلاخره اعتراف و دفاع از چنین یک پروسه شفاف.

دو: راه های الترناتیفی دیگر منجمله:

- تشکیل یک حکومت متشکل از متخصصین تحت صدارت کاندید که در درجه دوم رای قرار دارد. و تعین والیان ولایات از طرف کاندید که بیشترین رای را در آن ولایات دارند.

-         - تشکیل حکومت موقت برای یک دوره دو ساله که اولاٌ موضوع افتضاح و بحران به وجود آمده در یک سطح بلند و توسط یک کمیسیون بیطرف « کشف حقایق »  متشکل از متخصصین عرصه حقوق، نماینده ملل متحد و احتمالاٌ نماینده گان احزاب سیاسی بررسی و بلاحره با یک پروسیه عدلی و قضایی راه حل را دریابد که درهمین دوره راه برای یک انتخابات جدید و در یک میکانیزم جدید باز گردد.

-          - تشکیل یک حکومت وحدت ملی متشکل از نماینده گان کاندید های ریاست جمهوری در دول به میزان فیصدی  رای شان که بدست آورده بودند.

نویسنده بدین نظر و عقیده است که نباید بحران و معضله کنونی که یکبار دیگر سوال بقا  و عدم بقا  یک ملت واحد ، فرار ملیتی – زبانی و قومی و وفاق ملی را مطرح و به خطرات جدی مواجه ساخته است، در گرداب رقابت های دو شخص و ملحوظات دیگر ضد وفاق و منافع ملی بیشتر عمیق گردد و همه ارزش ها را به کام خود فرو ببرد.

نتیجه آن :

تمسخر به اعتماد و اراده ملت و آرزوهای آنان برای امروز و آینده.

تبدیل جهش خود جوش مردم  و بازگرداندن شان به دوره سکوت و نا امیدی و انحطاط سیاسی.

قوت دادن روانی به  طالبان که  دارند اکنون خود را در یک جنگ فرسایشی بازنده در برابر اراده و انتخاب ملت میدانند. دادن توانایی برای حرکت که ازافغانستان تا سوریه و عراق ، لیبیا  فقط خون میریزد و سمبول خشن، قساوت ، دشمنی با تمدن و سمبول جهل قرون وسطایی اند.

کسب موفقیت دشمان که به هدف قبلاٌ سازمان داده شده شان افغانستان و انتخابات کشور را به بحران و افتضاح بزرگ کشانیدند.

و بلاخره از دست دادن تمام ارزش ها ی که در طول ۱۴ سال اخیر به وجود آمده اند و اکنون نیم جان اند و به نجات ضرورت دارند.

 

لطفاٌ ابراز نظر فرمایید:

This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.


بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۱ـ ۰۶۰۷

 

عمیق ترین رازهای پشت پرده انتخابات وبحران انتخاباتی افغانستان

 محمد عالم افتخار

ـ «عربستان سعودی با دادن ۱۰۰میلیون دالر به اشرف غنی و دادن اطمینان به کرزی که می تواند در صورت احساس خطر به استراحت گاه سیاستمداران ورشکسته در سعودی پذیرفته شود، دور دوم انتخابات را مهندسی کرد.»

ـ ... پس متفکر اول و سوم جهان کی ها اند؟

ـ ... آیا به راستی؛ افغانها در سیاست پروفیسور استند؟

صرف نظر از اینکه انتخابات ریاست جمهوری افغانستان حسب متن و معنای حماسه دموکراتیک مردمی در ۱۶ حمل ۱۳۹۳ که دسیسه آمیز به دور دوم نیز کشانیده شد؛ به ایجاد دولت طرف قبول اکثریت مردم می انجامد و یا برعکس تا سرحد تجزیه کشور و بحران های هولناک پیش و پس از آن انکشاف می یابد؛ نفس این تجربه سیاسی ـ اجتماعی بزرگتر و پراهمیت تر و در نتیجه برای همه گان حیاتی تر از آن است که بتوان با عقل سلیم در قبال آن؛ بی تفاوت بود.

انتخابات و دموکراسی در همه جهان واژه های دهان پُرکنی استند و معمولاً ازجانب طبقات واقشار حاکمه و کلیه نهاد ها و سیستم های ساختاری و تبلیغاتی آنها، چندان تمایلی وجود ندارد که به معانی و مصداق های این واژه ها  با دقت های علمی و ساینتفیک چنانکه درخیلی از ساحات دیگرحیات اجتماعی و فرهنگی و رفتاری پرداخته میشود؛ انهماک صورت بگیرد. لذا هرآنچه در اطراف دموکراسی وانتخابات و برابری حقوقی و سیاسی افراد شهروند دولت ها و کشورها حرف وحدیث است؛ اغلب شعاری و عوامفریبانه میباشد و این حکم قطعاً شامل نهاد ها وسیستم های اجرایی و مدیریتی روند های موسوم به دموکراسی و منجمله انتخابات نیز میگردد.

علت آن است که این واژه ها و مصداق های آنها به شدید ترین وجوه مرتبط به اقتدار و امتیاز و قدرت سیاسی است. در جهان کنونی که میگویند  توسط انقلاب انفورماتیکی ( اطلاعاتی و رسانه ای) به دهکده ای مبدل گردیده است، دیگر جزایر مجزا و منحصر به خویش وجود ندارد؛ معانی سرحدات، تمامیت ارضی، استقلال سیاسی و اقتصادی و فرهنگی... دیگر معانی قرن ۱۹ و حتا  قرن ۲۰ نیست تا چه رسد به قرون ۶ و ۷ میلادی یا قرون ۱و۲ هجری ـ عربی و اسلامی....

بنابرین بسی مولفه ها و موسسات و روند های قدرت سیاسی در کشورهای مانند افغانستان؛ جداً با قدرت های منطقوی و جهانی منوط و مرتبط میباشد و در نتیجه انتخابات خصوصاً در مورد راس هرم قدرت سیاسی (ریاست جمهوری) ـ چه به گونه استخباراتی و صلح آمیز و چه به گونه جنگی و خونچکان مانند مورد افغانستان و پاکستان ـ ابداً فقط با رای مردم عادی متحقق نمیگردد. و درهمین حال رای مردمان هم تا جایی قیمت و قدرت دارد که آنها آگاهی و توانایی و سازمانیافته گی و ورزیدگی داشته باشند و قادر گردند عملی شدن مدعیات شعاری مندرج در قوانین و لوایح و نهاد ها و مؤسسات... را هوشیارانه بخواهند و بر ارکان های اساسی و دایمی قدرت حاکمه؛ تحمیل بدارند.

در جهان باصطلاح بسیار پیشرفته و « آزاد » و دموکراتیک کنونی که مثلاً ایالات متحده امریکا پیشقدم آن است؛ نیز شهروندان مربوط به طبقات متوسط و پایینی جامعه،عملاً به مثابه انتخاب شونده گان و کاندیدانِ مطرح  نمیتوانند عرض اندام نمایند؛ لذا آنها محکوم به انتخاب میان بد و بدتر در جمع نامزدان طبقه حاکم استند. طبقه یا طبقات حاکم  وقتا که میان جامعه فعالیت سیاسی و حزبی میکنند، برنامه ها و شعارهایی را به پیش میکشند که کمابیش منافع و تمایلات طبقات متوسط و پایینی را که حسب ادعای دموکراسی؛ نیازمند آرای آنها استند؛ بازتاب دهد و نوازش کند.

در نتیجه مردمان به انتخاب میان این یا آن شعار و احیاناً برنامه و قسماً کاریزمای شخصیتی و تیمی و حزبی وغیره می پردازند که آنهم با فلتر ها و چل و فن های متعدد و متکثر، غربالگری و کانالیزه میگردد و سرانجام چیزی تقریباً معادل درام و نمایش گسترده خیابانی و شهری متحقق گردیده صحنه ها و پرسوناژ ها جابجا میشود.

گرچه به لحاظ تیوری؛ این که طبقه بالنده ای قدرت سیاسی را از طبقه سابقاً حاکم بتواند به طریق انتخابات متصرف شود منتفی نیست ولی این رخداد در عالم واقعیت اجتماعی و اقتصادی یعنی در عمل و پراتیک، مستلزم عامل ها و متغییر ها و تصادف های متعدد بیشتر شاذ و نادر میباشد.

آنچه هیچگاه و هیچکس نباید فراموش کند این است که دموکراسی و از مصادیق آن انتخابات؛ به محمل های معین اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی ضرورت دارد. عمده ترین این محمل ها همانا شهریت و مدنیت و نهادینه شدن روان و کلتورشهری و مدنی به مقیاس عصر بورژوازی در سرزمین معین میباشد وعمدتاً طبقات سرمایه دار تجاری و صنعتی داعیه دار و ممثل قسمی دموکراسی بوده اند و میتوانند باشند. این بدان معنی است که طبقات فئودال و نیمه فئودال و خاصتاً قبایل و عشایر وامانده و عقب نگهداشته شده که در پیله فرهنگ ها والگو های رفتاری ماقبل تمدن تنیده اند، قادر به تمثیل و تحقق حد اقل های دموکراسی هم نیستند و نمیتوانند باشند.

در گذشته ها که اردوگاه « صلح و سوسیالیزم » با قدرت و جبروت جهانی وجود داشت؛ حتا به حساب مراحل تکامل تاریخی (حسب ماتریالیزم تاریخی و پنج مرحله عمده و اصلی در آن) ادعا میشد که جوامع عقبمانده فیودالی و قبیله وی میتوانند با اتکا به نیروها وامکانات حمایه وی این اردوگاه مرحله تکامل پر رنج و درد سرمایه داری را نگذرانند و در مقابل همه آنچه را که سرمایه داری قبلاً منحیث وظیفه تاریخی درجوامع انجام داده است؛ و صد مرتبه سریعتر و بهتر از آن، توسط نسخه « راه رشد غیر سرمایه داری » متحقق سازند. درین زمره وظایف دموکراتیزه کردن دولت و قدرت و اداره هم می آمد و به همین جهت معمولاً کشورهای دارای تمایل راه رشد غیر سرمایه داری و نظامات منطبق با آن؛ « دموکراتیک » و « دموکراتیک خلق » و « دموکراتیک توده ای » وغیره عنوان میشدند.

اما از آنجا که محملِ شهریت و مدنیت و فرهنگ و روان مدرنیته درین سرزمین ها غایب و یا بی حد ضعیف و نحیف بود که آنهم مترتب بود بر عدم صنعت و بازار توانا و غلبه فیودالیته و قبیله در مناسبات اجتماعی و فرهنگی و روانی و رفتاری؛ این تیوری و ترفند موفقیت چندانی کسب ننمود ومخصوصاً مدعیات دموکراسی جز به استبداد فردی و توتالیتاریزم دیوانی وحکومتی منجر نگردید.

خاصتاً امروزه که دنیا از قطب « صلح و سوسیالیزم » محروم گردیده، قطب ابر قدرت سرمایه داری مونوپول و متروپول عین ادعا را در مورد دموکراسی دارد. حسب این ادعا با تکیه بر امکانات مالی و اقتصادی و نظامی جهان سرمایه داری؛ کشورهای وامانده در مناسبات فیودالی و ماقبل فیودالی میتوانند حایز نظامات دموکراتیک و منجمله انتخابات ها گردند.

همین مدعیات و مصداق های آن است که طی ۱۳ سال اخیر نُقل محافل سیاسی و کتلوی و خانواده گی و سازمانی در افغانستان ماقبل فیودالی و قبیله وی گردیده و میرود که به یک جریان غلبه کننده مبدل گردد.

انتخابات کنونی ریاست جمهوری که گویا دو دور آن  تاکنون برگزار شده، حلقه ای از همین زنجیر میباشد.

قرار معلوم نهایتاً درین انتخابات  دو تیم به زعامت دو فیگور  باقی ماندند که قرار شد در دور دوم  باهم رقابت نمایند.

دور دوم نیز  گویا انجام گرفت. اما یکی از طرف ها  نتایج این دور را نپذیرفته و با پروسه  بایکات نمود.

ما اینجا مسلماً نه به جزییات می پردازیم و نه پرداخته میتوانیم، اما در کُل آنچنان که ظاهراً به نظر می آید مساله ساده و بسیط نیست. چنانیکه حسب نورماتیف های قبلاً تصریح شده هردو طرف به حد لازم شهری و مدنی نبوده بلکه قومی و قبیله وی تشریف دارند و مذهب مورد ادعای طرفین هم که اساساً « ضدمذهب » مصنوع اموی ها در قرن اول تاریخ و فرهنگ اسلامی است و در آخرین تحلیل یک مجموعه روایات قبیله وی بدویان دوران میانی بربریت در شبه جزیره عربستان میباشد که پس از قتل پیامبر اسلام توسط سیاسیون اموی و عباسی و حتا اسراییلی سرهم گردیده است.

در چنین شرایط توقع اینکه دموکراسی و انتخابات ایده آل متحقق گردد و عدالت الهی و برابری شهروندی به کرسی نشیند؛ غالباً دست نیافتنی است و این ایده آل حتا در قبله های دموکراسی لیبرال با عالم عمل و دنیای واقعیت همخوانی به هم نمیرساند.

بنده اینجا میل ندارم که وارد مباحث تحلیلی و تحقیقی شوم و میان مدعیات دو تیم رقیب انتخابات دور دوم ریاست جمهوری موضعگیری نمایم. ولی منحیث وظیفه روشنگرانه ناگزیر استم خدمت جوانان روشن روان افغانستان عرض نمایم که نیاز بینش و دانش و مایه توان مانور های بالفعل ما، اکتساب اطلاعات صحیح از همه عرصه ها در مقیاس پهنای عالم انسانی میباشد و ما در چوکات فکرواندیشه و میل و جذبه واحساس قوم و قبیله تقریباً هیچ چیزی از رفتارها وهنجارها و روندهای دموکراسی و انتخابات...را نمیتوانیم از خویشتن ساطع و در خویشتن متبلور نماییم.

افغانستان اساساً کشوری با مناسبات تولید و معیشت و روان اجتماعی و فرهنگی ماقبل فیودالی و قبیله وی است که اشتراکات عدیده فرا مرزی با شمال و جنوب و شرق و غرب خود دارد و به لحاظ مذهبی، حایز جهان وطنی (انترناسیونالیزم) مغشوش اسلامی شیعی و سنی و اسماعیلی است و به دلیل آن تعلقات خاطر نیرومند با عرب ها و ایرانی ها و ترک ها و ... های هم کیش دارد.

تمدن هایی که در افغانستان و سرزمین های هم تاریخ آن بوده است نیز به لحاظ روبنایی هیچگاه عناصری مثلاً چون دموکراسی شهری یونان را درخود تجربه نکرده است و استبداد آسیایی غالباً وحشیانه در پهنه آن همه جا مشترک و مسری  و حتا نظام خانواده درین سرزمین زندان گونه، پدرسالار و دیکتاتوری بوده حقوق و شریعت مبتنی بر جسمیت و فیزیک و نه معنویت و روان  در آن استیلا داشته است.

در قرن ۱۹ و ۲۰ که مدرنیته و رونسانس و روشنگری ـ البته همراه با استعمار اروپایی ـ کمابیش در پیرامون افغانستان شاخ و پنجه می یافت  افغانستان؛ هم به دلیل محافظه کاری متوحشانه سنتی و هم به دلیل « منطقه حایل » واقع شدن میان قدرت های استعماری (روسیه تزاری و انگلیس) به یک خندق عقبمانده گی و ارتجاع سیاه بدل گردید و حتا به یک « سیاه چاله » شباهت یافت که سر برآوردن طالبان و طالبانیگری یا ارتجاعیت ماورای سیاه از آن در اواخر قرن بیستم بیان روشن مدعا میباشد.

با نظر داشت همه اینهاا، پاگیری عنعنات مدرن و دموکراتیک درین جغرافیا نه اینکه سهل و راحت نیست بلکه دارای انبوه چالش ها و موانع میباشد و آنچه غالباً به طور ظاهری و شعاری و « وارداتی » در آن مطرح و موجود گردیده  نیز بدون کیفیت حمایت « اردوگاه دموکراسی » از بیرون؛ طرف سوال جدی قرار دارد و با اینکه مردم عام افغانستان جداً نشان داده اند که دموکراسی و انتخابات را برگزیده اند، هنوز فاصله ما تا بومی شدن و نهادینه شدن و جز آگاهی و رفتار و منش عامه گردیدن اینها بسیار طولانی میباشد.

وانگهی تنها عناصر بومی و ملی مثبت و منفی نیستند که بر دموکراسی نوپای افغانستان تأثیر دارند بلکه عوامل و جریانات عدیده منطقه وی و جهانی هم در سمت و سو دهی و قوت و ضعف و استقامت و انحراف آن دخیل و اندرکار میباشند.

صرف به گونه مشت نمونه خروار اینجا نوشتار حاوی تحقیق و تتبع ویژه از محترم وحید مژده را خدمت عزیزان تقدیم میدارم که با وصف متمایل بودن به طالبان، تفحص و تحقیق و باریکبینی بایسته را در موضوع مبذول داشته است و شما با مرور متن که البته من آنرا از منابع طالبان به دست آورده ام با خیلی ازحقایق در مورد عملکرد قدرت های حاکم در کابل و ریاض و تهران و اسلام آباد و فراتر بر له و بر علیه این دموکراسی و خاصتاً در مورد انتخابات اخیر مواجه میشوید و به راز های سربه مُهر اینکه چرا انتخابات دور دوم ریاست جمهوری به سانحه منجرگشته و میرود که فاجعه آفرین گردد اتصال می یابید:

 

از انتخابات تا بعد از انتخابات!

وحید مژده

مدتها قبل که هنوز نام های کاندیدا ها مشخص نبود، شایع بود که داود زی کاندیدای ریاست جمهوری خواهد بود. عربستان سعودی از وی دعوت نمود تا به آن کشور برود. درهمان موقع گفته می شد که زلمی هیوادمل هم کاندیدا خواهد بود و وی هم به سعودی دعوت شد. زلمی رسول هم به سعودی رفت و نیز اشرف غنی احمدزی. این سعودی رفتن ها سوال برانگیز بود.

در کنار اشرف غنی احمدزی شخصیت های متفاوتی وجود داشتند، از عناصر چپ گرفته تا قومیت های گراهای پشتون  واز داکتر عبدالقیوم کوچی کاکای داکتر اشرف غنی که با طالبان رابطه  نزدیک دارد تا قاسم حلیمی و برادران شنواری.

حلیمی اعجوبه ای است که نظیرش را در افغانستان کمتر می توان یافت. او فارغ دانشگاه الازهر در مصر است استعداد عجیبی در ایجاد رابطه و تماس داشته و با بعضی از شخصیت های مهم درسعودی و امارات آشنایی نزدیک دارد. وجود افراد با استعدادی چون قاسم حلیمی و حمیدالله فاروقی مزیت تیم اشرف غنی بود.

شکی نیست که هم در انتخابات دوراول و هم در دور دوم تقلبات وسیعی صورت گرفت اما باید این نکته را هم در نظر بگیریم که تیم اشرف غنی بخصوص در دور دوم با ابتکار عمل کرد بعنوان مثال:

پخش یک سی دی تصویری از جنگ های کابل بخصوص از واقعه افشار که با مهارت زیاد ترتیب شده و در مناطق هزاره نشین ازغرب کابل گرفته تا بامیان و سایر جاها توزیع شد، در تغییر نظرهزاره ها در دور دوم موثر واقع شد. حتا بعضی از جوانان هزاره که در دور اول به دوکتور عبدالله رای داده بودند، بعد از دیدن این سی دی در دور دوم یا اصلا رای ندادند ویا به اشرف غنی رای دادند.

انتشار نامه هایی از طرف طالبان در مناطق پشتون نشین کشور که در آن از مردم خواسته شده بود تا به اشرف غنی رای دهند و نیز انتشار یک نامه رسمی که گویا گزارشی از طرف امنیت ملی بود و در آن دوکتورعبدالله در واقعه هوتل آریانا کابل به تلاش در کشتن انجنیر محمد خان متهم شده بود، تلاش دیگری به منظور تغییر اذهان عامه بود که از طرف تیم داکتر اشرف غنی صورت گرفت و البته بی تاثیر نبود.

امریکایی ها می خواستند درافغانستان تغییرآورند و دیگر به شورای نظار و جمعیت اسلامی بعنوان گروهی که فرصت های زیادی را بخاطر منافع شخصی خود به هـدر داده اند می دیدند. بزرگترین مشکل مارشال فهیم بود که اگر کنار می رفت، بزرگترین مانع از سر راه برداشته می شد. او نیز قبل از انتخابات وفات یافت.

امریکا می خواست برنامه خود را درافغانستان پیاده نماید اما نمی خواست کاری کند که سروصدای کرزی را بلند نماید به همین دلیل این برنامه را به سعودی سپرد.

نقش سعودی:

طوریکه می دانیم رهبران عربستان سعودی در قضایای جهان اسلام بخصوص در عراق و سوریه از امریکا بشدت آزرده شدند اما بقدرت رسیدن اخوانی ها در مصر موجب شد تا موقعیت سعودی نزد امریکا و اسراییل تقویت گردد. سعودی با امریکا به این توافق رسید که در مقابل کنار زدن اخوان از قدرت در مصر، باید ایران تحت فشار قرار گیرد و امریکا این معامله با سعودی را پذیرفت.

وقایع عراق و نقش سعودی و قطر در آن نیاز به توضیح بیشتر ندارد. سعودی و قطر از داعش خواستند تا اعلام نماید که از القاعده جدا شده است و به این ترتیب این گروه توانست بخش بزرگی از مناطق سنی نشین عراق را متصرف شود و حتا اجازه یابد تا بخشی از خاک سوریه را نیز با عراق یکجا نماید. زیرا سنی ها درعراق در اقلیت و درسوریه اکثریت اند. یکجا شدن این دو کشور به معنا در اقلیت قرار گرفتن شیعیان درعراق خواهد بود.

در همسایه دیگر ایران یعنی افغانستان، دوکتورعبدالله که شایع بود بیش از سی میلیون دالر در کمپاین انتخاباتی از ایران دریافت کرده است، از نظر سعودیها شخصی مطلوب نبود. سعودی در قضیه افغانستان همیشه از طریق پاکستان عمل کرده است اما در این انتخابات پاکستان ترجیح می داد تا بعد از کرزی دوکتورعبدالله را بر مسند قدرت ببیند زیرا دوکتورعبدالله بارها از حل مشکل دیورند با پاکستان در صورت رسیدن به قدرت سخن گفته بود. اما نوازشریف با رابطه نزدیکی که با سعودی ها داشت، در دور دوم انتخابات دیگر بدنبال پیروزی دوکتورعبدالله نبود.

امریکا در دو کشور همسایه ایران یعنی افغانستان و عراق، دو رژیم ضد ایران را از بین برده بود و باید این کار را جبران می کرد. برای این کار سعودی در افغانستان دست بکار شد و با دادن ۱۰۰ میلیون دالر به اشرف غنی و دادن اطمینان به کرزی که می تواند در صورت احساس خطر به استراحت گاه سیاستمداران  ورشکسته در سعودی پذیرفته شود، دور دوم انتخابات را مهندسی کرد.

حکمتیار:

برعکس آنچه که در رسانه های افغانستان گفته می شود که پاکستان بدنبال بقدرت رسانیدن مجدد طالبان در افغانستان است، پاکستان نمی خواهد طالبان باردیگردر افغانستان بقدرت برسند بلکه بیشتر به چهره ای چون حکمتیار نیاز دارد. حکمتیار قطب الدین هلال را با تیمی از افراد حزب از پیشاور  به کابل فرستاد و هلال بدون مشکل شامل روند انتخابات ریاست جمهوری شد.

شرط حکمتیار این بود که از کاندیدایی حمایت می کند که قرارداد امنیتی با امریکا را امضا نکند و او در دور اول از هلال حمایت کرد. با اعلام اوباما مبنی براینکه نیروهای امریکایی بعد از ۲۰۱۶ از افغانستان بصورت کامل خارج خواهند شد، دیگر مساله قرارداد امنیتی منتفی است و او هم به هلال دستور داد تا در کنار اشرف غنی قرار گیرد. امروز تقریبا تمام افراد مهم حزب اسلامی در کابل اند و احتمال اینکه در آینده نزدیک حکمتیار را هم در کابل ببینیم، دوراز تصور نیست.

از جانب دیگر حکمتیار در طول چند سال گذشته موضع تند علیه ایران داشته است و نیزجنگ های افراد وی با طالبان هم نشان می دهد که او با طالبان سرسازش ندارد. تصوراینست که وجود چنین شخصی درحکومت آینده می تواند تاحدی نفوذ طالبان را درمناطق پشتون نشین مهار نماید.

اینکه بتوان حکمتیار را درکابل دید، زیاد متصور نیست اما این امکان وجود دارد که وی بعد از تغییر حکومت در افغانستان، از حالت زیرزمینی بیرون آید. او قبلا گفته است که دیگرعلاقه ای به سیاست ندارد و بیشتر کارهای تحقیقی را ترجیح می دهـد. آیا وی نیز به استراحت گاه سیاستمداران ورشکسته خواهد رفت تا باقی عمرخود را به کارهای تحقیقی بپردازد؟

دکتورعبدالله:

دکتورعبدالله و تیم وی برداشت سطحی از این جریانات داشتند. آنها سرشار ازاحساس خوش پیروزی دردور اول، به دور دوم پا گذاشتند غافل از اینکه عربستان سعودی و کمیسیوون انتخابات تصمیم خود را گرفته بودند.

هرچند هواداران دکتور عبدالله در کنار تظاهرات مدنی، تهدید به خشونت هم کرده اند اما به سختی می توان تصور کرد که آنها به مقاومت مسلحانه رو آورند و اگر به قناعت شان پرداخته نشود، فقط می توانند بصورت محدود مشکل ایجاد نمایند و در نهایت با وضع کنار خواهند آمد. سعودی ها با دادن پول می توانند چنین مشکلات را حل کنند. هرچند سخن از یک بحران بزرگ در میان است اما در خفا تلاش های درجریان است تا کار به جاهای باریک نکشد و مشکل جاری توسط امریکا حل گردد.

از آنجایی که اشرف غنی و دکتورعبدالله با هم بشدت مخالف اند، یکی ازگزینه ها برای حل این مشکل شاید این باشد که روی یک حکومت جدید کار شود و یک شخص مورد قبول دوطرف، رهبری حکومت جدید را بعهده بگیرد. اما این شخص کی خواهد بود؟

آیا ستار سیرت برخواهد گشت؟

داکترعبدالستار سیرت کسی است که سالهای طولانی را درسعودی بسر برده و اکنون درامریکا زنده گی می کند. او در کنفرانس بن اول نیز بیشترین آرا را بدست آورد اما چون درآن زمان امریکا به یک رهبر پشتون برای افغانستان نیاز داشت، همای پادشاهی بر سر کرزی نشست. اگر دوطرف این کشمکش یکی در برابر دیگری کوتاه نیایند، چاره کار یک حکومت مثلا وحدت ملی خواهد بود. این راه حل می تواند از تنش های قومی نیز بکاهد.

در این زمینه ما یک تجربه دیگررا هم پشت سر نهاده ایم و آن زمانی بود که رقابت میان استاد سیاف و قانونی بر سر ریاست ولسی جرگه به نتیجه نرسید و سرانجام یک ازبیک به این سمت انتصاب شد. آیا این تجربه این بار دریک سطح بزرگتر تکرار خواهد شد؟

طالبان:

طالبان با درک وضعیت می خواهند موقعیت خود را در افغانستان تحکیم ببخشند. شدت گرفتن حملات آنان بصورت جبهه ای این قصد را نشان می دهد که آنها در صدد بدست آوردن کنترول بعضی از مناطق اند تا در این معاملات سیاسی در نظر گرفته شوند.

همانگونه که در قضیه عراق، سعودی و قطر با هم نزدیک شدند، درافغانستان نیز امکان چنین نزدیکی مشهود است. دفتر سیاسی طالبان در قطر بعد از روشن شدن اوضاع در کابل، مذاکرات را با امریکا و حکومت افغانستان آغاز خواهد کرد و در نهایت همانگونه که اوباما وعده داده است، جنگ افغانستان را مسوولانه به پایان خواهد آورد.

اما این نکته را هم باید در نظر داشت که افغانستان کشوری است که پیشبینی تحولات اوضاع در آن سخت دشوار است. هرچند بازیگران اصلی در این تحولات مردم افغانستان نیستند اما این مردم گاهی با یک اقدام غیر قابل پیشبینی، می توانند مسیر بازی خارجی ها را تغییر دهند.

                                                                    ***

پس از اینها؛ میرسم به پرسش محترمه سکینه عزیز و آی تن گل آغا از ولسوالی خواجه دوکوه ولایت جوزجان که طی ایمیل زیبای شان مطرح نموده اند:

ـ وقتی محترم اشرف غنی احمد زی دومین مرد متفکرجهان  شناخته شده اند؛ درین ردیف باید سه نفرباشند؛ مانند برنده های فوتبال. پس داریم  متفکر اول؛ متفکردوم و متفکر سوم. لطف نموده مغزهای متفکر اول و سوم را هم برای ما معرفی نمایید تا متفکر دوم را با آنها مقایسه نموده قدر بدانیم.

 آرزو داریم متفکر اول یعنی پیشتر از جناب اشرف غنی را مفصلتر معرفی کنید که کیست و در کجاست و چه صفات و ارزش ها دارد؛ و بعد متفکر سوم جهان را؛ که مردم بدانند این متفکران چه ثروت هایی میباشند؟!

دوم : آیا افراد مربوط به مردم افغانستان از شهری ها و خارج دیده ها و تحصیلکرده ها تا ده نشین ها و کوچی ها و معتادها و گداها و ناقص الخلقه ها بالاتر از جناب متفکر دوم جهان اشرف غنی احمد زی صاحب  آگاهی در سیاست داشته و پروفیسور درسیاست استند  طوریکه جناب شان بار بار لطف کرده و فرموده اند؟

در پاسخ این عزیزان احتراماً عرض میشود که :

پرسش های شما  خود جواب سوال هایتان میباشد. بنده وهمکارانم در« بنیاد گوهراصیل آدمی » تاکنون از چیزی درمصداق المپیاد متفکران در جهان آگاهی نداریم که در فاینل آن مانند مسابقات ورزشی یک یا چند نفر به سکوی قهرمانی رسیده جام و نشان و مدال کمایی نموده باشند.

اما به راستی  وقتی متفکر دوم داریم، باید متفکر اول و سوم هم داشته باشیم. و نیز برای صعود به مقام اول تلاش و اصرار نماییم. الی اینکه متفکر اول، خود خداوند باشد و یا مانند برخی از قبایل بدوی و جنگلی  ترتیب حساب ما از ۰ و ۱ نه؛ بلکه از ۲ و بسیار  و نظایر اینها آغاز گردد.

لهذا ضمن عرض سپاس، فقط برای شما وهمه مردمان مرزبوم سرافراز مان خرد و آبادی ، شادابی وآزاده گی تمنا می نمایم.

 بامداد ـ دیدگاه ـ۱۴/۲ـ ۳۰۰۶