بایـد وحــدت کنیم!

آیا ما واقعا طرفدار همگرایی پایدار هستیم ؟

رحیم حبیبی

وقتی در ویران کده ما افغانستان عزیز همه جا جنگ ، نفرت ، کینه و تخاصم است . وقتیکه داروغه های سیاسی مان به سر مسله زبان ، قوم ، وهویت خویش به منازعه پایان ناپذیر، قد برافراشته و قداره بدست بروی همدیگر شمشیر می کشند . وقتی که سیاسمتداران دروغ گو و بی حافظه مان ، برای مردمش دروغ می لافند ، افسار می بافند و پالان می دوزند ، بدون شک درد و تالم و یاس آور است .

درسرای ماتم زده بنام افغنستان  افق همه تاریک است و از روشنی نه تنها خبری نیست بلکه افق های روشنی را در فراسورا نمی توان به تماشا نشست. وقتی همه  جا ودرهمه بیغوله های کشور سربازان ارتش ، این فرزندان با شهامت و تفنگدار وطن به انکه بدانند ، از کی ها دفاع می کنند و برعلیه کی ها می جنگند ، به قتل گاه ها  ، دسته دسته برده و سلاخی  می شوند. وقتیکه داروغه های  دین و سیاست از تعریف دوست و دشمن عاجزاند همه جاه سختی و رنج  مستولی می شود  و از آسایش نویدی نیست ، وقتی فکر و جسم انسان های دردمند ، رنج مند و تکیده ، به ویژه نخبه گان که ادعای وطنپرستی و مسوولیت پذیری را دارند ، دربرابر آزمون فرسایشی و اضطراب آور قرار می گرد و سراپا حقارت را احساس می کند ولی بازهم درین حالت ارامش و وقار خویش را حفظ کرده اما دراین جذر و مد زمان ، در برابر همه تالم درد و سختی ایستاده گی نموده  و به دیگران امید ،  زنده بودن و اینده را نوید می دهند بدون شک آنها صاحب ایمان بزرگ هستند. ایمان برای پیروزی ،  بهروزی و نجات کشور از این مخمسه.

به باور من یکی از تلاش های جدی و جانفرسا که درین سالهای  پسین به ویژه  در بهبوبه های اخیر ، یاران و هم فکران ،  و همه آنهایی که بارمسوولیت عظیم تاریخی ،  در رگه های تارو پود وجود شان در تپش مستدام است ،  براه انداخته اند ، همگرایی و هم دیگر پذیری برای ایجاد یک حزب بزرگ سراسری که خوشبختانه درداخل کشور این پروسه چنانکه همه وقوف داریم به شدت آغاز یافته و دارند کاررا به ستیغ پیروزی رسانیده و مسوولیت بزرگ تاریخی و ماند ه گار در برابر آرمان های به خاک نشسته مردم افغانستان را ، ادا نمایند .

تفاهم و همگرایی لازمه حیات سیاسی است بحث همگرایی در همه ابعاد  آن در بهبوبه کنونی یکی از داغ ترین بحث های جامعه بحران زده ماست . درین جامعه همه چیز از بیخ بن ویران شده است . همه می دانند  نه آن ساز و کارهای اجتماعی دیگر وجود دارند و نه آن  سازمان های بهم پیوسته و منظبط گذشته . در چنین وضع مردم از نبود یک پیشاهنگ واقعی و مردم سالار رنج می برند ، توده های میلیونی بدون پیشاهنگ هیچ کاری را  انجام نخواهند  داد.

برای دریافت و نشانی کردن راه های جدی در راستای اعتماد سازی ، همراهی و همدلی اشتراک نظر و یا عمل و مولفه های دیگر ، بسیاری از شخصیت ها صاحب نظر و صاحب پندار برای همگرایی پایدار و استوار در چندین دهه گذشته با نوشتن ، مقالات ، تحلیل ها و حتا ایجاد اتاق های پالتکی بحث های مفید ، سازنده  و همه جانبه را  در توالی و امتداد  زمان براه انداختند اما به علت ناپایداری و استمرار در طرح های شان از یکسو؛ و نداشتن تعاریف معین از اهداف شان در سوی دیگر ، این بحث ها  نه تنها نتایج ملموس و پر باری را از خود بجا نگذاشت ، بل بدون نتیجه پایان یافت وحتا در بعضی  جا ها دسته جات جدیدی را عرض وجود دادند  .

چرا چنین شد ؟ آیا عوامل شکست ، افول و فرود چنین گفتمان ها ، گاهی به پنجه کنکاش و گفتمان های جدید کشیده شده است . بدون شک تحلیل گران و دانشمندان و انهایکه از منظر ریالیزم جامعه افغانی همه این مسایل را مورد مداقه و پژوهش قرار داده اند ، اما درین بحث شاید چند مسله غایب بوده و فقدان همین چند مولفه باعث و برهان این بوده که استطاعت همدیگر پذیری را در خود سراغ نداشته ایم. استدلال های مختلفی وجود داشت اذهان همه طیف های فکری را چنین دسته بندی می کنم. ما تا زمانی روی خط فکری به صورت واحد و یگانه عمل نکنیم ، نمی توانم همگرایی پایدار داشته باشیم .اما درین مرحله حساس که وحدت شکل یافته و سازمان های سیاسی مان همه بهم مدغم شده اند ،  خط فکری  بدون کمترین شبه ، یکی از پایه های و محمل های اساسی برای ساختار آینده و مبارزه متفق و بهم فشرده مان ، امر حیاتی است  ، آنچه که امروز حکومت وحدت ملی را دچار تشتت و پراگنده گی و شکست و ریخت نموده همین  چند گانه گی خط فکری شان است .  یعنی فقدان خط فکری واحد. ما باید از گذشته مان  بیاموزیم .  خط فکری اساس کار و اساس ساختار یک سازمان سیاسی را تشکیل می دهد ما باید بدانیم که برای افغانستان چه می خواهیم و این خواست را با کدام عناصر ، با کدام میتود و با کدام کنش می توانیم به موفقیت برسانیم  و این عمل قطعا  بعد از وحدت الزامی است. کار یست که باید دراتاق فکر تنظیم گردد. نه در جای دیگر .

برای این امر ما باید به تعاریف بسیار از واژه های سیاسی دست یابیم  و برای همگرایی در تعاریف این واژه و اصطلاحات ، ناگزیریم  وارد بحث ها و گفتمان های ،  جدی شویم مثلا ما باید روی اهداف تاکتیک  برنامه باهم تبادل نظر کنیم تا یک مقدار روی اصول اساسی ما بهم برسیم . یا مشخص تر:

استراتیژی حزب باید معین باشد،

تاکتیک حزب روشن باشد،

برنامه و اساسنامه ما باید مطابق به نیاز و خواست زمان تنظیم یافته باشد نه بر مبنای و قواعد ساختار های کلاسیک و کهنه گذشته،

ما باید رهبری با کرایزما ، عمل گرا و با شهامت را سراغ کنیم ،

ما باید به ضرورت های جامعه پاسخ گو باشیم مثلا مشکل افغانستان .

درحال حاضر به چه ضرور ت دارد به گونه الگو :

ـ امنیت

ـ مبارزه بر ضد فساد

 ـ حل  معضل  بیکاری

 ـ حل مساله جنگ  

ـ حل  مساله ملی

ـ مناسبات بین المللی .

این تضاد ها باید پیدا شود. این کار یکنفر و یک شبه نیست . ما باید بدانیم که جامعه به چه نیاز دارد نه اینکه ما چه میخواهیم .

در جامعه تضاد های اصلی را دریابیم . انها را نشانی کنیم روی آنها بحث های طولانی را براه انداخته نتیجه گیری کنیم وموضع خود را نسبت به این تضاد ها روشن بسازیم نه مانند عده زیادی از احزاب سیاسی در جامعه کلی گویم کنیم .

همه ما می دانیم که یکی از تضاد های اصلی در جامعه حل مساله ملی است این مساله واقعا به معضل بسیار پیچیده تبدیل شده است ایا می شود به ماست مالی های چون گذشته به حل این مساله پرداخت. به نظر من این یک مشکل جدی است ما باید در برابر حل این مساله تعریفی روشنی داشته و عمل روشنی داشته باشیم .

یکی از معضل دیگر در میان احزاب چکیده از احزاب قدیم بحث حمایت و یا مذمت رهبران گذشته است بسیاری ها از نام این رهبران بهره برداری سیاسی می کنند بحث بر اسطوره سازی ، موفقیت ها ، خوبی ها و اشتباهات شان برای ما  نه تنها هیچ نتیجه را بدست نم یدهد ،  بل ما را بیشتر از پیش پراگنده می سازد من نمی گویم که برعملکرد های آنها  و گذشته حزب ، بحث صورت نگیرد ، ابدا چنین اعتقاد و باور را ندارم ، این بحث است که اتاق فکر حزب در مورد آنها نظریه واحد را ارایه نمایند تا ما را از شر رهبر پرستی نجات دهند .

من معتقد بدین هستم که بحال نگاه کنیم تا آینده را بسازیم .

مساله دیگر مسله فکر ماست ما تا باهم فکر واحد نداشته باشیم ابدا باهم به صورت ارگانیک یک جا نخواهیم شد به گذشته نکاه کنید این معضله را حل شده درخواهید یافت

بحث فکر را بازهم اتاق فکر حل خواهد کرد ما نیاز داریم که دانشمندان، سیاست مداران و اهل علوم سیاسی ما درین باره بحث را به راه اندازند و خط فکری حزب را معین سازند . این بدین معنا نیست که چند تا کارمند سیاسی دراین باره تصمیم اتخاذ نمایند این بدان معناست که مجموعه خرده اطلاعات  از درون جامعه و از رده ها و لایه های پاینی حزب به بالا،  انتقال  و آن ها در آن جا به روی خواسته و نیاز های جامعه مسایل را به کنکاش برده و تحلیل نهایی را برون دهند .

حزب باید با گذشته خود دید نقادانه داشته باشد و گذشته مان بایست از زیر تیغ برنده نقد عبور داده شود .  برای اینکه نتیجه گیری از اشتباهات و خطا های گذشته معنی مذمت و توبیخ را نه ،  بل عزم  ها را جزم تر و خلل ناپذیر تر میسازد ، نقد برای عبرت گرفتن و دروی جستن از خطا های گذشته است .

وده ها پندار و نظریات که در درون هر کدام حرف و حدیث های وجود دارد که در حقیقت همین ها سولات جدی است , سوالات است که بدون شک کتله های وسیعی از روشنفکران طیف همگرایی آنها را در ذهن خود نه تنها دارند ،  بلکه پشت سر آنها استوار ایستاده و پاسخ می طلبند .

ـ استراتیژی

ـ تاکتیک

و مولفه ای دیگر چون اتاق فکر به خاطر ترسیم و خط کشی های فکری ، پایدار ساختن همگرایی ، تدارک چهره های کریزماتیک برای رهبری ، تدارک عناصر تیوریک برای سراغ شعار ها و میتود های مبارزه .

هدف درایجاد ساختارهای  سیاسی ، باید روشن باشد بدین معنا هدف براندازی نظام است یا راه اندازی نظام است . همچنان استراتیژی باید روشن باشد . استراتیژی مسالمت آمیز است یا قهرآمیز و کماکان تاکتیک .

هدف باید روشن و واضح باشد ، استراتیژی  باید قابل هدایت و  اداره باشد . دربخش  تاکتیک امکانات اجرایی و امکانات دسترسی به اهداف کوتاه مدت  در نظر گرفته شود . درین سه پروسه بالا واقع بینی در اجرای همه آنها از نظر دور نباید داشته شود . زمان وفرصت اجرای آن باید نیز ارزیابی گردد .

من فکر نمی کنم که تا اینجا قضیه کسی با این سخنان مشکلی داشته باشد . هر انسان عاقلی می داند که بدون پایداری وهمگرایی ، کارموثری را نمی توان ، انجام داد چون درین نوع از همگرایی مقصود مبارزه است .

این نوع شور و کنکاش های سیاسی چندین دهه است که در اروپا ادامه داشته و تا اکنون هیچ نتیجه مثبتی از خود بجا نگذاشته است برای این که زیر بنایی ، عمل نشده است درحالی که یکی از مولفه های همگرایی همانا همگرایی پایدار است .

جراات، صراحت، اعتماد به نفس، قاطعیت و پایداری در سیاست و در برابر وضع  سیاسی، به جای سکوت، ضعف، جُبن، اغماض و التماس، سیاست مدار را به سوی پیروزی می برد. بیایید راه برون رفت از مشکلات را با بیان و نشانی کردن آنها ، دریابیم  و مشکلات مانرا بی پرده به بحث گیریم تا از بخشی موانع عبور کرده باشیم .

به امید وحدت پایدار و مستدام !

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۱۱۱ 

 

مقام « عالی » ناقض قانون در مقیاس جهان

میرعبدالواحد سادات

افغانستان که در تولید هیرویین حایز مقام اول و در « فساد » مقام دوم جهان را دارد ، اکنون در یک بررسی وسیع « پروژه عدالت اجتماعی » که در ( ۱۱۳) کشور انجام یافته است ، مقام سوم را در نقض قانون ، تصاحب و به حیث ناقض قانون در مقیاس جهانی احراز نمود.                                            

میتوان ده ها انتقاد را بر اهداف و یا شیوه کار این موسسه که با شیوه تحقیق کمی و استقرایی به این نتایج دست یافته ، وارد نمود ، وهرگاه سرخود را در گریبان نماییم و به انصاف تمکین نماییم ، باید با شرم ساری اذعان بداریم که : در تعین جایگاه سوم ، حق ما را « تلف » نموده اند إ                                    

در وطن ما زشت ترین اتهام با کلمه « ناموس » گره خورده است و همین ناموس ، ماخوذ از کلمه یونانی « نموس » می باشد که قانون معنا میدهـد.               در کشوری که :

غضب زمین ، چپاول بیت المال ، جاسوسی ، اختطاف و گروگان گیری ، قتل ، دزدی ، قاچاق ، نقض حقوق مردم ، انفجار و انتحار و ده ها جرایم و جنایات دیگر به اعمال روتین جانیان تبهکار مبدل گردیده و می رود تا به « فرهنگ » مسلط مبدل گردد ومقدرات مردم به دست دولت فاسد ، حکام افسد و حامیان مفسد رقم می خورد ، شعر معروف « اکبر نامه » مصداق حال ما است که:

زناموس در شهر نامی نماند       به ساز و به قانون مقامی نماند

در چنین احوال نا هنجار رییس جمهور ما که میراث دار و تداوم دهنده فاسد ترین دولت جهان است ، تلاش دارد تا ارگان های عدلی و قضایی را غیرسیاسی اعلام و در سمینار څارنوالان اخطار بدهـد که : « اگر کوچکترین قانون شکنی را از من و یا اطرافیان من دیدید ، اول از ما شروع کنید» بدون آن که قصد تخریب و پای توهین در میان باشد ، باید برای شان گفت که : شما ناقض قانون اساسی و « قاسم » حاکمیت ملی هستید که آنرا هم چون مال غنیمت به شرکای قدرت تان تقسیم نموده اید و نه تنها اطرافیان،  بلکه اکثریت سکانداران شرکت سهامی شما ، ناقضان دوسیه دار و معلوم الحال قانون و عاملان فساد می باشند و شاید دوستان به نوعی اعتیاد به قانون شکنی مصاب شده اند و در غیرآن ، شما خود بهتر ازهرکس می دانید که همین اکنون دو رکن از ارکان سه گانه دولت شما که از کسر مشروعیت رنج می برد ، بدون مجوز قانونی ، در گردش می باشند . البته سهم و نقش حامیان بین المللی و در راس امریکا و انگلیس در ایجاد این مصیبت اظهرمن الشمس است که جداگانه باید مورد ارزیابی قرار گیرد.                      

درحالیکه سرنوشت وطن و مردم مطرح است ، مسولانه خاطر نشان و هشدار داده می شود که :هیچ گاهی در افغانستان صلح و امنیت تامین و بازسازی و انکشاف تحقق نخواهد یافت ، تا کشور صاحب دولت مقتدر و ملی نگردد و دستیابی به این مامول یک سراب و دروغ می باشد تا قانون ملاک عمل قرار نگیرد و ارگان های حراست حقوق غیرسیاسی ، تنظیمی و قومی ایجاد نگردد و قوای مسلح نیرومند غیرسیاسی ، قومی و تنظیمی ، پاسدار دولت و انفاذ قانون نباشد.   

با این درک و برمبنای حب الوطن و منافع مردم به عزا نشسته افغانستان و در آوانی که کشور آماج  « سونامی » هولناک و خانمانسوز ، بنیادگرایان « اسلامی » قرار دارد و این طاعون به مثابه ابزار کشمکش های جیوپولتیک قدرت های حریص منطقه ای و جهانی ، در دور جدید « بازی بزرگ » ، به خاطر تطبیق شریعت خود ساخته شان تلاش دارند، رسالت روشنگران و دادخواهان متعهد افغان است تا از استقرار واقعی حاکمیت قانون و آزادی و برابری و برادری در پرتو قانون ، دفاع نمایند.  

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۰۱۱                            

مشوره رییس جمهورغنی با ده ‌ها تن از رهبران سیاسی، جهادی و مقام های پیشین

یعنی مشوره  مجدد با همان فساد پیشه گان آزمون شده، سران منفور جهاد و خون و تاریخ تیر شده گان نظامی و تجرید شده گان سیاسی میان ملت و مردم افغانستان

نجیب الله عظیمی

پنجشنبه، ۲۲ میزان، جناب اشرف غنی رییس جمهور دولت (اسلامی) افغانستان در یک جلسه مشورتی با ده ‌ها تن از رهبران سیاسی، جهادی و مقام‌ های پیشین از جمله حامد کرزی رییس‌ جمهور پیشین، محمد کریم خلیلی معاون ارشد شورای عالی صلح و معاون پیشین ریاست ‌جمهوری، عبدالرب‌ رسول سیاف از رهبران جهادی، رییسان هر دو مجلس و برخی از مقام‌ های حکومت پیشین در باره چگونگی بیرون رفت از وضعیت موجود امنیتی و اقتصادی گفت وگو کرد.

آقای اشرف غنی در صحبت های خویش به این نکته اشاره نموده و چنین  تاکید کرد، که: «نیروهای امنیتی افغانستان در جنگ با تروریسم منطقه‌  و فرامنطقه ای قرار دارند و در این جنگ، گروه‌ های تروریستی تلاش می‌ کنند تا میان قشر سیاسی افغانستان تفرقه ایجاد کرده و وحدت ملی در کشور خدشه ‌دار شود.»

می خواهم خدمت رییس صاحب دولتی (اسلامی) افغانستان یاد آوری نمایم، که اگر این (قشر حاکم سیاسی تان) در میان قوم و قبیله و ملت و مردم شریف کشور به اندازه  یک دانه  جو وزن و یک ذره هم آبرو و عزت می داشتند، آیا چند سر و پا کنده به نام (طالب) و یک عده  از بیگانه ها از وزیرستان پاکستان از آن طرف سرحد می توانستند، به داخل کشور گردیده و برای مردم بیچاره   اطراف و ولایات کشور پرابلم ایجاد نموده و شورش خلق نمایند؟

البته که نه !

ممکن این لشکر بیگانه (طالبان) و حامیان آنها این خفاشان خون آشام (اداره  خون خوار آی اس آی) می توانستند، صرفاً در امتداد سرحدات و در دورترین ولایات و ولسوالی های کشور، که صدها کیلومتر بدور از مرکز قرار داشته، جای پا باز نموده و باعث آزار و اذیت مردم بی دفاع کشور گردیده نا آرامی ایجاد نموده و شورش برپا می کردند، حرفی دیگریست، که نمی توان آنرا بدور از امکان دانست؟

ولی در حالیکه چنین نیست؟

اکنون این چند ژولیده پوش سرو پا کنده، خود را که در زیر ریش این (قشری تجرید شده سیاسی در مراکز ولایات) کشور رسانیده و مراکز شهر ها و ولایات کشور را برای چند روزی در کنترول خود در می آورند؟ لطف نموده و به قضیه از جانب دیگر و به مسله از زاویه دیگری نگاه نمایید، شما که با این (قشری تجرید شده) به مشوره می پردازید ، برای خودی شما هم سوال برانگیز نیست؟

این هایی که شما می اندیشید، هنوز از احترام و وزنه سیاسی در میان مردم خود برخوردار هستند ، کجاست این وزن آنها ، که بالای قوم و قبیله خود صدا بزننند، که ای قوم و قبیله شریف من، دشمنان قسم خورده مردم افغانستان را در میان خود و خانه های خود جا نه داده و راه ندهید و یا آنها را از خود برآیند؟

چرا مردم شریف و ملت صبور افغانستان دیگر به حرف و سخنان این به اصطلاح ( بزرگان و رهبران رانده شده سیاسی) گوش نه داده و به اصطلاح وطنی به آواز شان کچالو هم پوست نمی نمایند؟

شما خود نمی بینید، که این (بزرگان و سیاست مداران) از قبل ها دیگر با مردم شان بریده، و یا این ها مردم را از خود رانده اند ، این ها دیگر تجریده شده گان اند، ولی از شرم و ترس ملت و مردم نمی خواهند، آوازی بلند نموده و به بی وفایی های شان مقابل ملت و مردم شریف افغانستان اقرار نمایند!

شما می گوید، که :«ثبات، همیشه به همبسته گی میان رهبران سیاسی، اجتماعی و دینی پیوند داشته است.»

بلی رییس صاحب جمهور، این حرف به کلی بجا و درست است!

ولی شما آدرس را به غلط گرفته و هنوز در خواب خیال هستید !

در میان همین (قشری حاکم سیاسی) که شما آنها را به اشتباه تکیه گاه دولت تان می پندارید ، هزاران معاش خور و خدمت گار( اداره استخباراتی پاکستان )، خاین و غدار به ملت و مردم شریف افغانستان قرارداشته و به ریش شما و دیگران می خندند!

نه تنها من، بلکه اکثریت مردم بیدفاع افغانستان، حال دیگر به کلی متیقن گردیده و شاهد اند، که اگر این (قشری از قبل مرده سیاسی) که شما به آنها مراجعه می نماید، از وزنه بزرگ، نام نیک و شهرت خوب و محبویت خاص میان ملت و مردم رنجدیده و عذاب کشیده مرکز و ولایات کشور برخوردار می بودند، این ژولیده گان سر و پا کنده توان آنرا نه می یافتند ، که به این سهولت و آسانی داخل شهر های بزرگ کشور گردیده و یا هم در مراکز شهر ها حضور یافته و مردم شریف ولایات و مقام های برحال ولایتی تانرا به چالش به کشانند؟

اینکه شما می اندیشید که: « ثبات دایمی در افغانستان با وحدت و همبسته گی قشر سیاسی، دینی، اجتماعی،‌ شخصیت‌ های ملی و جهادی پیوند دارد.» حرفی دیگریست، این مفکوره و نظر خیلی بجا و درست است ، ولی وحدت و همبسته گی کدام (قشری سیاسی، دینی و شخصیت های ملی)؟

تا چشم به نظر می خورد، در میان این (قشری خیره سر سیاسی) که شما به کرات به آنها مراجعه نموده و هنوز هم به آنها امید می بندید، کسی را نمی توان مشاهده نمود، که از هویت و اعتبار وطنپرستانه  برخوردار بوده و یا آنرا حد اقل حفظ نموده باشند.

این (سران جفا پیشه) از یک دهه به این طرف دیگر اعتبار خویش را در اثری تکبُر و غرور بی پایان، رشوه ستانی فراوان از ملت فقیر و ساکننان ناتوان این کشور، دغلی و خیانت کاری مداوم از دست داده اند!

ملت از دست این (سران) دیگر به ستوه آمده اند ، از این مهره های سوخته دیگر چه توقعی را می توان داشت. این را خودی این (سران) به نهایت خوبی می دانند، ولی جراات و توان ابراز و اقرار آنرا به زبان ندارند؟

این سو استفاده ها تا همین اکنون نیز دوام دارند، این سران هنوز هم بالای شانه ها و گرده های مردم ( فقیر و دست نگر) کشور سوار بوده و با کمال تاسف، که این پروسه بدون کم و کاستی آن تا اکنون نیز دوام دارند .

این همه خیره سری این (سران جهاد و جنگ ) را این ملت عذاب دیده از یک ونیم دهه به این طرف شاهد بوده و توان حاکمیت بیش از این، آنهایی را که به تنهایی در پی کام و آرزوی فردی خویش و خانواده گی خود هستند نداشته و ندارند.

با کمال وضاحت می توان گفت، که دوام این سو  استفاده این (بزرگان) از بیت المال بالاخره روزی این ملت را به قیام ملی و سراسری فرا خواهد خواند؟

شما لطف نموده و یکبار برای همین (ملت فقیر و دست نگر) این کشور ارقام بدهید و واضع سازید، که به چه تعدادی از سربازان کشور همین اکنون در اختیار و خدمت همین (بزرگان جهاد و خون) قرار دارند؟

ـ به چه تعدادی از سربازان کشور در نزد این (گرگان حیله گر) به حیث دریور، محافظ ، دروازه بان و بادی گارد مصروف کار و خدمت قرار دارند؟

ـ چند عدد عراده از موتر های دولتی ضد مرمی هنوزهم در اختیار این (بزرگان استفاده جو) بعد از سبکدوشی شان از وظایف شان در دولت قرار دارند؟

ـ لطف نموده و صرف مصرف روزانه تیل این (سرانی که به دوستی آنها به مشکل می توان اعتماد کرد) از بودیجه دولت به چند میرسند واضع سازید؟

ـ لطفن جراات نموده و مصرف خرچ دسترخوان این (قشری آلوده به فساد، نامحبوب ملت و مردم ) را به اذعان مردم برسانید، که به چند صد هزار افغانی در روز و چندین میلیون افغانی در ماه می رسند؟

جناب رییس جمهور!

در جای دیگر شما از این تلاش ‌های مخالفین به عنوان مرحله چهارم جنگ یاد کرده و می گوید، که :« نیروهای امنیتی در برابر این تلاش‌ ها ایستاده گی جدی داشته و در این زمینه‌ قربانی ‌های زیادی داده ‌اند، که مردم افغانستان قربانی‌ های نیروهای امنیتی را فراموش نمی ‌کنند.»

گمان دارم که شما منحیث یک انسان تحصیل یافته و با درک با مراجعه متواتر تان به این آدرس غلط نمی توانید کلید حل مشکل تانرا دریافت نماید، طوری که تاریخ به اثبات رسانیده از این (گرگان باران دیده) نه چیزی حصول می گردد و نه آنها دیگر به درد این ملت عذاب دیده می خورند.

بهتر است شما از فرزندان اصیل افغانستان، که واقعآ سری خویش را به کف دست خود گرفته و از عزت و آبروی ملت شریف افغانستان و دولت شما دفاع می نمایند خبرگیری و سرپرستی نمایید!

سربازان فعلی کشور، آنها فرزندان وفادار و سرداران با وقار این ملت رنجدیده و عذاب کشیده  افغانستان بوده و هستند و چنانچه، که در طی این اضافه از یک و نیم دهه به شهامت ثابت نموده اند، که سر می دهند ، ولی سنگر نمی دهند .

شما باید به نهاد خیریه، که چند روز بیش به منظور کمک به نیروهای امنیتی کشور ایجاد گردید کمک، همکاری نمایید. این است آدرس دقیق و درستی، که شما می توانید آسوده به آنها مراجعه نموده و آنها را در راه خدمت به وطن همرایی نموده و باعث سرفرازی خودی تان و افغانستان گردید.

 

حافظا وظیفه تو دعا گفتن است و بس!

دربند آن مباش که نشنید یا شنید

 

 

ماخذ:

ـ روز نامه ۸ صبح پنجشنبه، ۲۲ میزان سال ۱۳۹۵

ـ روز نامه  ۸ صبح شنبه ۲۴ میزان ۱۳۹۵ ، نوشته احسان‌الله بکتاش( رییس‌ جمهور: ثبات با همبسته گی پیوند دارد)

ـ غزلیات حافظ غزل شماره ۲۴۴

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۱۸۱۰

 

ریسمان گردن « زعیم ملی » شوونیست ها به دست آی. اس. آی

 

 

سلیمان کبیرنوری

بسیار بسیار کوتاه و مختصر،

 پیامی دارم  برای حامیان آگاه، ناآگاه، ناخودآگاه و بیماران قومی، زبانی و قبیله وی که پیوسته در دفاع از اعلیحضرت حامد کرزی این مهره ی سیاه و متقن مربوط  دستگاه های عدیده اطلاعاتی منطقه ای و بین المللی، به ویژه آی اس آی پاکستان قرار داشته اند.

من ده ها مقاله و پژوهش در مورد اجیر بودن، خاین ملی بودن، و با ماهیت شخصیت  پست و پلشت، وبه قول آقای کیول امریکایی( نویسنده ی کتاب  جنگ اشباح) اجیر بودن فامیلی کرزی به دست آی ابس آی  پاکستان  نوشته ام.

اتفاق هم افتیده است که هموطنی، گاهی  با ناراحتی از من پرسیده بود؛ چرا در مورد کرزی و طالب و پاکستان  چنین و چنان بیشتر می نویسی؟ اما من میدانم که این هموطنان بیمارانی اند قومی، زبانی و منطقه ای که تا اکنون  به بیماری   خود پی نبرده اند. و خود را حق به جانب هم می دانند. و اگر خواسته باشند من حاضرم مدارک تاریخی خدمت شان ارایه دهم.

و من به پرسش چنین دوستان و هموطنان هیچ گاهی نپرداخته ام  که بگویم:

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست - آدم شناس نه ای جان من خطا این جاست.

اما نه... این جا موضوع آدم شناسی مطرح نبوده است بل، فقط بیماری های شناخته وناشناخته ناخود آگاه قوم گرایی مطرح بوده است و بس. من در مورد آقای کرزی پرونده ای در اختیار دارم. عنوان این پروند « سلول های محکمه   هاگ در انتظار حامد کرزی» نام دارد.

من با اغتنام از فرصت این پرونده ی آقای کرزی، دوسیه    این خاین ملی را به دسترس هموطنان و نهاد های ذیربط قرار خواهم داد.

اما آنچه من را وادار ساخت تا این خامه را خدمت هموطنان پیشکش نمایم، اظهارات تازه یکی ازعمال  شبکه   اطلاعاتی آی اس آی برای برنامه های  فامیلی کرزی، جناب مشاهد حسین صایب!، سناتور ارشد پاکستان و عضو ارشد حزب « مسلم لیگ » حزب حاکم پاکستان، رییس کمیته دفاعی مجلس سنا و نماینده ویژۀ نخست وزیر پاکستان در امور کشمیر است. کشمیری که بنگاه و لانه  شبکه های شریر و شیطانی و تروریستی بنیاد گرایی زیر نظر سازمان جاسوسی پاکستان  است.

اظهارات جناب مشاهد حسین، با صراحت تمام، یک بار دگر مهر سجل و تایید بر اجیر بودن آقای کرزی، و یکی از مزدوران کرزی به نام مارشال قسیم فهیم می گذارد.

آقای مشاهد حسین اعلام داشت که:

پاکستان به نفع «کرزی» درانتخابات ۲۰۰۹ افغانستان دست به تقلب زد.

مشاهد حسین، رییس کمیته دفاعی سنای پاکستان اعلام کرد که حامد کرزی در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ افغانستان، اسلام‌آباد را بر واشنگتن ترجیح داد و درعوض پاکستان کاری کرد او برنده شود.

به نقل از نیوزانترنشنل، این سناتور می گوید: « ما به نفع حامد کرزی در انتخابات سال ۲۰۰۹ افغانستان دست به تقلب زدیم و به امریکا نیز توصیه کردیم که کرزی از همه باهوش تر است و مردم را می تواند به ساده گی فریب دهد بدون اینکه آنها متوجه شوند.»

معلوم است که این آقایان و شبکه شان  حامد جان را از آوان برهنه صورتی و نوباوگی زیر کنترول و نظر داشته اند. 

وی همچنان گفته است، که حامد کرزی می دانست که امریکایی ها با او مشکل دارند و به همین دلیل هم به سمت پاکستان دست دراز کرد که نتیجه خوبی هم گرفت.« ما تمام ۳ میلیون رای مهاجرین افغان در پاکستان را به نفع کرزی رقم زدیم. »

یکبار دیگر: مشاهد حسین، عضو ارشد « مسلم لیگ » حزب حاکم پاکستان، رئییس کمیته دفاعی مجلس سنا و نماینده ویژه نخست وزیر پاکستان در امور کشمیر است. این سناتور ارشد خاطرنشان کرد که سیاست اوباما در افغانستان ناکارآمد بوده است.

« امریکا نمی ‌داند که در افغانستان چه می ‌خواهد. یک بار خواستار از بین بردن طالبان است و بار دیگر می ‌گوید که پاکستان باید طالبان را به میز مذاکره بکشاند و در زمان دیگری علیه طالبان علام جنگ می‌ کند، گاهی هم در باره خروج از افغانستان صحبت می‌ کند».

حامد کرزی این فرومایه ترین عنصر جامعه مان، طی دو دوره بیشتر حکومت امریکا و پاکستان داده اش، طالبان و تروریستان مخلوق و مولود آی. اس . آی را برادر خواند. از زندان ها رها کرد. به کرات با همدلی و محبت، انتحاری های دستگیر شده   آن ها را با عطیه ها و تحایف به آغوش کشیده و دوباره به پاکستان یعنی به نزد پدر مشترک فکری و سیاسی و جاسوسی خودش و آنها فرستاد.

 به قول جناب مامون ژورنالیست و مبصر توانا، حامد کرزی، فرد نبود و نیست. بازوی قوی حامد کرزی درآن زمان مارشال فهیم بود که در دقایق نود، در و پنجره « جبهه ملی » را شکست و به اردوگاه کرزی و پاکستان پناه برد. حالا لایه های گمشده کم کم باز می شوند. کرزی، یک تیم بود، نه یک فرد. فاش گویی مشاهد حسین درهمین نقطه اهمیت تاریخی پیدا می کند.

آی، اس، آی و طالب، هرگز برحریم مارشال فهیم حتا یک بار هم حمله نکرد؛ درعوض، دیدیم که از جنرال داوود شروع تا استاد ربانی را دانه چینی کرد.  با اینکه امریکا و پاکستان و اجنبیان دیگر به زور چکمه های عساکر و با نیرنگ های نواستعماری شان، حامد کرزی گمنام را که صرف به عنوان کاندید نماینده گی طالبان در ملل متحد؛ سر و صدایی داشت؛ مانند شاه شجاع به تاج و تخت افغانستان برداشتند و نظیر آنچه در فوق آمد؛ پیوسته با دسیسه و نیرنگ و عوامفریبی حکومت او را تمدید می کردند؛ بازهم زعیم ملی خواندن چنین خاین و دست نشانده و غلام و غلام جز شوونیزم و مرض قوم پرستی چه معنایی میتواند داشته باشد.

حیف هموطنان غیور پشتون که در آینده نیز فاش شدن هزاران سند مزدوری و خیانت این عروسک و خانواده مزدورش؛ لکه های ننگ بیش تری بر جبین آنان بر می نشاند. البته که مسوول هموطنان میلیونی پشتون نه؛ بلکه مشتی بیمار روانی و سیاسی و چه بسا مزدور و غلام دیگر است که این لکه ننگ و نفرین را بر جبین خلق پشتون کوبیده می روند. باید خلق برادر و با شرف و باغیرت پشتون این مجانین مریض یا اوباش نوکر شده را از خود برانند، تجرید و محکوم و مردود نمایند تا شرف و عزت شان بیش از این لکه دار و چرک و چتل نگردد. برای فهم درست تر مطلب؛ از برادران غیور پشتون می طلبم که فرض کنند که همین حامد کرزی اگر پشتون نمی بود و مثلاً از خلق تاجیک یا اوزبیک یا هزاره می بود؛ آیا با اینهمه رسوایی و حتا ۱۰۰۰ فیصد کمتر از آن، بازهم او را کسُ حتا یک افغان حلالی حساب می کرد و قوم و قبیله اش را چه گونه میخواند و چگونه می نامید ؟

خوب است که هر چه زود تر و بدون فوت وقت دست به کار شویم و خاینین را عاق و طرد، و خایین پرستان را مفلوج و منکوب نماییم!

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۶ـ ۰۱۱۱

نقش پاکستان در ایجاد ، پرورش تقویه  تروریزم  و جنایات ناشی از آن و سیاست های دوگانه غرب در قبال آن

بصیر دهزاد

انجمن حقوقدانان افغان در اروپا در چندین اعلامیه خویش  ارتکاب  جنایت  ضد بشری توسط  تروریستان ، که زاده و پرورده یافته  در لانه شیطانی استخبارات پاکستان اند  را مورد تقبیح قرارداده است که توجه  تعدادی از اهل نظر و قلم و دیگر دوستان  را بخود جلب نمود. این امربرای من هم یک  انگیزه  بوده است که بر چند نکته حایز اهمیت حیاتی در این اعلامیه ها  در مقطع کنونی کشور تاٌملی نمایم.  البته با تاٌ کید این مساله که نکات نظر من بیان پالیسی انجمن نیست بلکه  دیدگاه های فردیست که پیرامون این اعلامیه ها در ذهنم شکل گرفته و خواستم آنها را در قید قلم آورده با خواننده گرامی شریک سازم.

بدون شک  یکی از انگیزه های دیگر این چنین نوشته ها و ابراز نظرها  در این هم نهفته است که اجتماع روشنفکری افغانی چه در داخل و چه در خارج کشور در بعض مسایل سیاسی حساس و حایز اهمیت کنونی کشورمانند دفاع از حاکمیت ملی، تمامیت ازضی،منافع ملی ، شناخت پاکستان بحیث یک دشمن مشترک  تاریخی ،  پرورش دهنده ترور و تروریستان بر ضد ملت ما و خطر بزرگ  برای  صلح ، ثبات و امنیت منطقه وی است، ایده های مشابه را ارایه می دارند ، با آنکه خود یک دیگر را از زوایای متفاوت و متضاد ارزیابی می کنند.

هدف نویسنده بیشتر در توضیح آن نکات با اهمیت ملی و وطنی است که میتوانند توانایی ها وخطوط عملی را در این مقطع حساس و با اهمیت با هم نزدیک و گره زنند:

- دادن یک پیام روشن از حوادث مرگبار در کشور و عوامل و ریشه های آن که از کجا شکل گرفته است ؟  کی زاینده و پرورش دهنده این وحشت و وحشت قرن در افغانستان و منطقه ما است که با قساوت ترین شکل در برابر انسان و انسانیت انجام می یآبد؟

- بیان این واقعیت که جرایم تروریستی توسط طالبان و داعشیان بدون استثاً جرایم شدید جنگی و جرایم ضد حقوق بشر اند که در نوع و مرتکبین آنها  کدام تفاوت و استثنای وجود ندارد.

- بیان این واقعیت که سیاست های کژدار و مریز امریکا و انگلیس ایجاد گر، ادامه دهنده و مدیریت بحران در افغانستان تلقی می گردد.

- بیان این واقعیت که کشور در فقدان یک  دولت  مقتدر و دولت مداران شجاع، مستقل و با اراده  بسر می برد، « دولتی که در اوضاغ رقت بار کنونی تقسیم به دو تیم رقیب به مثابه غنیمت ؛ باج و تحفه داده شده است .»

- بیان این واقعیت که  پیوند و نزدیکی تمامی نیروهای که به خاطر وطن، استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، تحول و ترقی، تعریف از دوست و دشمن مشترک و منافع علیای وطن و مردم ملت را در اوضاع بعرنج کنونی عامل بقای ملت واحد و ایجاد دولت مستقل و ممثل اراده ملت می داند.

دولت نظامیگر پاکستان بیش از زمان موحودیت اش بخصوص با ایجاد پکت های نظامی  منطقه وی یکی ار محورهای شرارت و دشمن تاریخی  حاکمیت ملی ، دولت  مقتدر و با ثبات  در افغانستان بوده است. فقط یک  استثنا وجود داشته آنهم  زمان جاکمیت حکومت طالبان در سال های ۱۹۹۶ لی ۲۰۰۱  ترسایی است که به حیث یک رژیم وابسته و تحت نفوذ مستقیم استخبارات پاکستان کشور را در عمق عقب مانده گی اقتصادی، کلتوری و فرهنگی فرو برد، تحت هدایت و رهبری همین طالبان بیساری داشته های تاریخی و فرهنگی ما نابود و یا به همین دولت دشمن تسلیم داده شد.

 همان طوری که دولت پاکستان در زمان صدارت فقید محمد داوود  دشمنی آشکار با کشور و مردم ما داشت، از همان زمان دشمنان علم و فرهنگ و ترقی را در خاک اش لانه فعالیت ومسلح شدن می داد  و تحت حمایت مستقیم امریکا چندین کودتا ها را در کشورما سازماندهی نمود، لانه مصوون را برای  رهبران اغواگر ضد تمدن و ترقی تحت نام مبارزین اسلام ایجاد نمود.

پس دولت پاکستان را از بدو ایجاد تا سهمگیری درجه اولش در ایجاد ، پرورش و سازمادهی تروریزم و مدیریت فعالیت های ترروریستی در کشور ما افغانستان و در سطحه جهانی درچند مشخصه می توان تعریف نمود:

-  پاکستان ناقض منشور ملل متحد و تعهدات بین المللی .

ـ  پاکستان مرکز تروریسم بین المللی است.

ـ  پاکستان به حیث مرکزتولید فکر انتحاری وکشتن دگر اندیشان است.

ـ  پاکستان مرکز پرورش شرارت پیشه گان شریربین المللی است.

ـ استخبارات نظامی پاکستان مسوولیت قتل وترور افغانان را عهده دار می باشد.

ـ دولت پاکستان واجیران آن مرتکبین جرایم سنگین در افغانستان اند.

ـ  دولت پاکستان مرکز تعلیم و تربیه بخاطر سازماندهی  فعالیت های تروریستی در نقاط مختلفه در جهان است.

ـ  پاکستان عامل اساسی  تداوم جنگ اعلام نا شده و ادامه تراژ یدی خونبار افغانستان می باشد، مداخلات آنکشور دلیل و بهانه مداخلات نظامی شرق و غرب پنداشته می شود.

ـ دولت پاکستان مانع انکشاف اقتصاد و بازار یابی تولیدات ملی کشور در منطقه است.

ـ دولت و استخبارات پاکستان بااستفاده از سرمایه گزاری سیاسی و استخباراتی اش درسال های جنگ های داخلی و حاکمیت طالبان از طریق مهره های فاقد غیرت و وجدان افغانی را در دستگاه دولت نفوذ خویش را حفظ نموده است. 

اگر دولت پاکستان و شرکای شدید ترین جرایم ضد بشری و جنگی اش را در زمان حاکمیت حرب دموکراتیک خلق یا حزب وطن  بر ضد دولت و مردم کشور انجام می داد و روپوش اسلام را بر اهداف شیطانی منطقه وی اش پهن می کرد،   اکنون هم عین جرایم ضد بشری را با همان وحشت و قساوت  توسط  طالبان و داعشی ها در کشور ما سازماندهی و مدیریت می نماید.

پس این سوال مطرح می گردد که چگونه می توان طرح و تداوم دسایس سازمان یافته پاکستان بر علیه حاکمیت ملی ، استقلال و ثبات سیاسی  کشور مان شک و گمان داشت و مانند بعض سردمداران نظام با « سراب »بهبود روابط با یک ژاندارم منطقه و دستگاه زاییده شده از توطیه و معامله امید واهی داشت.

واقعیت ها و حوادث خونین و وحشتناک ترورستی توسط طالبان ، داعشی ها، القاعده، گروه النصره، بوکوحرم ، الشباب و ده های دیگر نشان داده است که باید در تعریف واحد و یگانه در عمل تروریستی و تروریست داشت، وجدان های زنده و احساسات بشر دوستی هیچ تفاوتی و استثنای را در هر دو نمی بینند .  بلکه این سیاست های معامله گرانه و منافع  جیوپولیتیک  و آزمندانه  دولت ها است که  نظر به اهداف مقطعی و طویل المدت شان تفاوت ها  و استثتآآت را  درعین جنایات تروریستی و تروریزم قایل اند و  جنایات تروریستی و گروه های تروریستی و دهشت افگن را تحت نام مبارزین و یا جدایی طلبان  مشروعیت کاذب  می دهند و از هر گونه کمک های مالی ، تسلیجاتی  و استخباراتی به آنها دریغ نمی کنند.  در حالیکه هر عمل تروریستی و کشتار قساوت مندانه مردمان ملکی و اسیران جنگی بدون استثنا در حکم جنایات جنگی  و ضد حقوق بشر  و نقض صریح  از کنوانسیون های بین المللی پیرامون جنگ و حقوق بشر بوده و میباشند. جرایم جنگی و ضد حقوق بشری تحت هیچ نام و دلیلی  قابل بخشیدن توسط  افراد ، دولت مداران و حکومت ها نمی باشد. نباید از این امرهم چشم پوشی نمود که نهاد  های  بین المللی مدافع حقوق بشر  و بررسی  جنایات جنگی هم در مواردی تحت سایه قدرت های بزرگ  و آزمند  در این تفاوت ها و استثناپذیری ها شریک می گردند . که این خود تطبیق عدالت مندانه حقوق بشر و قوانین جنگ را تحت سوال می برند.

اکنون باید با وضاحت بیش از پیش بیان نمود و ذهن نسل بالنده جوان  را کشور روشن ساخت که سیاست های کژدار و مریز دولت  امریکا و انگلیس و دستگاه های استحباراتی آن یکی از منشاهای بحران، ادامه و بقای بحران و عدم ثبات  سیاسی و اجتماعی  و مانع عملکردهای قاطع و مستقلانه  دولت و ارگان های آن ( نظامی، عدلی و قضائی) است.  احساس این که  بحران در افغانستان مدیریت می شود ، جالب و سوال برانگیز نیست. پروسه های مغلق ، اتخاذ  بعض پالیسی های سوال بر انگیز و دو رو  (ستیریوتیپ) و برآمد های نا میمون افراد کلیدی سیاسی و نظامی آنها از طریق وسایل اطلاعات جمعی در مقطع های مهم و حساس  خود تحریک کننده بی اعتمادی  در دستگاه دولت و ایجاد و تقویه بحران در روان جامعه بوده است. 

چند مثال :  در حالت که نیروهای نظامی قهرمان کشور همه آماده گی ها را برای  دفع و خنثی سازی حملات وسیع و فصلی دشمن  می گیرند، یکباره یک جنرال امریکایی ار فرار هزاران سرباز نیرو های مسلح کشور حرف می زند  و عامل تضعیف در مورال جنگی نظامیان و تقویه  بی اعتمادی در روان جامعه میشود. ویا :

دولت انگلستان در اوج سازماندهی جنگ های تعرضی بر ضد هراس افگنان طالب و داعش ، حرف از مذاکره و ادعای اینکه گویا طالبان یک نیروی سیاسی اند و حق اشتراک در دولت را دارند ، را بالا می کشد.

 دول غرب آن فساد گسترده در درون دستگاه دولت را که آنان خود با خود آوردند و با به تخت نشاندن زشت ترین چهره وابسته و مکار امریکا و انگلیس در ۱۴ سال گذشته  در دستگاه مسلط ساختند ، در مواقع حساس اینها  موضوع فساد در دولت را بالا می کشند ولی از نقش پرورش دهنده فساد ناشی از تحمیل سیاست های خود شان هیچ گاهی اعتراف بر « اشتباهات بزرگ »  نمی کنند.

انتقال شبانه سازمانیافته  شده طالبان از مناطق جنوبی و جنوب غربی افغانستان به ولایات شمالی کشور با هلیکوپتر ها یک سوال بدون پاسخ است که چگونه هلیکوپتر ها  با وسعت دامنه جنگ از شرق و جنوب به شمال کشور نقش دارند در حالیکه ناتو و به خصوص امریکایی ها این حاکم نا خواسته فضای هوایی و رادار کشور ما هستند.

نشست هلیکوپتر پاکستانی  ساخت روسیه در ولایت لوگر که با احتمال قوی از هلیکوپتر های اردوی افغانستان بوده باشد که توسط پیلوت های وابسته به مجاهدین وقت به پاکستان دو دسته تقدیم گردیده بوده اند  ، این سوال  را بر حق می سازد که  تمام فضای افغانستان تحت کنترول رادار ناتو و به خصوص امریکاست. چه گونه می توان انکار نمود که امریکا ، انگلیس و ناتو عامل بقای بحران در کشور نیستند.

بامداد ـ  سیاسی ـ ۲/ ۱۶ـ ۲۸۰۹