داکتر نجیب خشن ترین قربانی نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان


عارف عرفان
امروز مصادف است با یکی از خونین ترین گردش های چرخ  تاریخ در جغرافیای ستمپاره افغانستان و سرگذشت پرخون حزب دموکراتیک خلق افغانستان .
درین روز نکبت بار یکی ازدست پرورده گان برازنده حزب مان ح د خ ا (حزب وطن) شهید داکتر نجیب الله به مثابه آخرین رهبر حزب طرازنوین ، حزب دادخواه و ترقی خواه ،حزب ملی ومردمی و آخرین زمامدار جمهوری دموکراتیک افغانستان بدستان خونین اجنبی وسازمان خونخوار وجهنمی    آی اس آی پاکستان ولشکر نیابتی آن طالبان به طرز نهایت فجیع ومظلومانه به شهادت رسید ودر اوج وخروش احساسات انتقام جویانه بدار آویخته شد.
بنا بر قول فقید ببرک کارمل « شهادت داکتر نجیب الله  فجیع ترین وخشن ترین انتقام از حزب دموکراتیک خلق وجمهوری دموکراتیک افغانستان بود.»
اشکال قتل بی رحمانه شهید داکتر نجیب الله که زهر چشم سازمان خونتای  آی اس آی  پاکستان برای وطن پرستان افغانستان بود ،درحقیت توهین بزرگ و گستاخانه یی بود برای ملت غیور وشجاع افغانستان .

داکتر نجیب به مثابه آخرین رهبرحزب حاکم ،تجلی مانده گار ماهیت وطن پرستانه وترقی خواهانه حزبیست که چون نهال سبز وشکوهمند در دل تاریخ افغانستان با خون ده ها هزار پیکارجوی جان باخته واصیل ترین فرزندان زحمتکشان کشور سال ها آبیاری شد، در برابر سیلاب ها وطوفان ها شجاعانه و وطنپرستانه بخاطر دفاع ازین بلاد خون آلود ایستاده گی کرد، بانیمی از نیروهای اهریمن جهانی پیکار کرد؛ واز شرف وناموس ،آزادی وجغرافیای وطن دفاع نمود و شکوهمندانه وپرافتخار درفش آلوده وکثیف پاکستان را در یک آزمون بزرگ تاریخ در میدان نبرد جلال آباد به خاک زد.

با زدایش ابرپاره های دروغ ،جعل وغوغاهای عوامفریبانه وطلوع خورشید حقیقت،امروز آشکارا داغ حسرت حاکمیت حزب دموکراتیک خلق  وقدسیت وصداقت رزم آوران مردمی آن حزب در سینه های مردم افغانستان به خوبی نقش یافته است .

با سقوط جمهوری دموکراتیک افغانستان درست پس از واژگونی نظام امانیه ،کشور مان دومین وسیاه ترین غروب تاریخ را تجربه نمود.
حوادث امروز ،کشور اشغالی وتسلط فاسد ترین و خونخوارترین  نیروهای اهریمن تاریخ برمقدرات سیاسی جامعه ،ابعاد فزون بخش قتل وکشتار بی گناهان ودردمندان جامعه ،فساد وچپاول گری های بی پهنا،پامال نمودن ملت و تصاویر دلخراش و تکاندهنده با دورنمای تیره و تار، زهرتلخ فقدان جمهوری دموکراتیک افغانستان ورهبران صدیق آنرا با صراحت در جامعه افغانستان نمایان می سازد.
داکتر نجیب از همطرازان خلاق ،شخصیت کارا وسخنور ممتاز نسل دوم حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که عنان رهبری حزب ودولت را به دوش گرفت .فراز و فرود  هدایت گری شهید داکتر نجیب درس های بی شماری را وارد بایگانی تاریخ خونین افغانستان نموده است ،باید بصیرت گرانه وبا زدایش عواطف و احساسات روشنفکرانه ودگماتیستی در بستر ارزش های نوین اجتماعی این درس ها را فراگرفت و در روشنایی آن چون قطب نما راه پرخم وپیچ بعدی را برای نسل های کنونی و آینده کشورهموار ساخت.
در یک چشم انداز وسیع هرچند گذرگاه رهبری داکتر نجیب الله باید در یک دایره وگستره جامع دریک تابلوی شفاف باید رنگ آمیزی گردیده وبه صد ها پرسش پاسخ ارایه گردداما علی العجاله از نگاه این قلم به طرز موجز وگذرا دو فکتور عمده در تعین مقدرات سیاسی وظهور و زوال داکتر نجیب نقش بنیادینی را ایفا نمود:
نخست فکتور خارجی وخطوط اصلی :
داکتر نجیب در آغازین مراحل تکوین زمین لرزه های سیاسی جهان وعقد سوگند نامه قدرت گشایان جهان برای فروپاشی اردوگاه صلح وسوسیالیسم ، برچیدن جنبش ها ونهضت های ملی، درست پس از مذاکرات ریکیاویک میان ریگان- گرباچف که فروپاشی نظام های دموکراتیک و سوسیالیستی را در پی داشت وبه تعقیب تشکیل «ایتلاف دوستانه » میان سه ضلع اقتدار جهانی ومنطقه وی امریکا ،شوروی (عهد گرباچف) وپاکستان وبه دنبال اتخاذ تصامیم مرگبار این اصحاب دسیسه در خصوص انهدام پایه های نظام جمهوری دموکراتیک افغانستان در تحت نام "پلینوم هژده" زمام امور را بدوش گرفت و غافل جویانه  وادارساخته شد تاتحت« نقشه معینه » که توسط جاسوس سیا یعنی گرباچف طراحی شده بود در جاده یک طرفه «مصالحه » ملی که پایان آن به اسلام آباد منتهی شده بود به پیش رود. فروپاشی « مراجع تقلید »  مذاکرات ژنیو وقطع کمک های اتحاد شوروی،فوران کمک های سیل آسای غرب ودول مرتجع عرب برای افراطیون مذهبی ولشکریان نیابتی ،تداوم مداخلات کشورهای جهانی و حمایت بی دریغ تروریسم ،نقش ویرانگرانه پاکستان، تغیر سیاست خارجی جمهوری دموکراتیک افغانستان و تلاش های شک برانگیز در قبال ایجاد مناسبات نوین با پاکستان وایالات متحده امریکا وپروسه سرد سازی مناسبات با روسیه که منتج به گزینش مجاهدین از سوی آن کشور شد از جمله کلی ترین اجزای فکتور خارجیست که عوامل اصلی فروپاشی حزب وحاکمیت را رقم زد.

  در یک دید هوشمندانه  وبا توجه به اعماق دکترین دور اندیشانه قصر سفید وپلان های اسلام آباد، می توان اذعان داشت که همه یی این مولفه ها در آغازین مراحل طرح و تدوین نقشه راهبردی قصرسفید برای آنچه که امروز در افغانستان درگذر است برنامه ریزی شده بود وافغانستان به مثابه نخستین آزمایشگاه پلان های ویرانگرانه گرباچف به مثابه اولین قربانی برگزیده شد.
فاکتور داخلی:

پلینوم هژده و پی آمد های سنگین آن  به مثابه رخداد غیر سنتی ونامتعارف ساعقه ای بود که بساط جناح« پرچم» حزب وسپس همه بدنه های حزبی را آماج قرارداد و رفته رفته در یک سناریوی بحران برانگیز آنرا به دسته ها وجزایر کوچکی مبدل ساخت که تا امروز داغ آن بر جنبش ترقی خواه کشور در خط انقطاب سیاسی نیروها آذین یافته است.

جریان اندیشه زدایی در حزب، تداوم سیاست باز سازی حزبی که منجر به تصفیه  و زندانی شدن بخش وسیع وطن پرستان واقعی حزب گردید،تحمیل سیاست  مشی مصالحه ملی باجانی ترین سازمان های وابسته به پاکستان،تضعیف روحیات رزمی حزب وبیرون ساختن حزب به مثابه ستون آهنین نظام از نقش هدایت گری وحوزه رزمی جامعه ، تداوم آتش بس یک جانبه با شنیع ترین باند های مسلح ، تضعیف مورال اردوی جمهوری دموکراتیک افغانستان در تحت سایه  سیاست آشتی ملی، تقابل آشکار با اصلی ترین و وطنپرسترین جناح «خلق» و ایجاد اتحاد سیاسی با گروه حفیظ الله امین، ،عدم پلورالیسم سیاسی در داخل حزب،رفتار های تک روانه و فقدان اراده وخرد جمعی واتکا به تیم خاص و مشاورین مشکوک وناسالم چون آقای سلیمان لایق ،تنیدن روابط ناشفاف وخاص با بخشی مجاهدین وابسته با پاکستان  وایجاد سوظن در بالاترین حلقه رهبری ،کادر ها وصفوف حزب ولاجرم راه اندازی کودتای شهنواز تنی، سقوط خوست وتبعات جنجال برانگیزآن برای تشدید اختلافات در ارکان جامعه وهواداران نظام، برهم خوردن شایسته سالاری در رده های رهبری نظام وگمارش فرماندهان ومدیران ماجراجوبرای برانگیختن غایله شمال وطرق مدریت بحران شمال عواملی است که فکتور داخلی فروپاشی حزب ودولت را شکل داد.

در راستای فکتور داخلی سقوط ، که رده درجه دوم را در اجندای فروپاشی نظام احتوا می دارد می توان خلاصه نمود که داکتر نحیب الله به سمت شاخه ای که خود نشسته بود آنرا آرام آرام اره نمود وبرزمین افتید.تا آن هنگام داکتر نجیب به سان پرنده نگون بختی هردو بال پرواز را در وجود جناح های خلق و وپرچم از دست داده بود وازجمع بلند رتبه گان حزب در آخرین نفس های حزب ،به شمول گرداننده گان پلینوم هژده همه او را ترک نموده بودند واو در اسارت یک تیم خاص وبی ریشه وبی اندیشه وماجراجو افتیده بود. داکتر نجیب الله دردامنه این سناریوی حزن انگیز با همه دلهره گی وناامیدی در جست و جوی قایق نجات یی بود که در سیمای ملل متحد از آن سوی اقیانوس ها بادرفش ایالات متحده امریکا به سوی جزایر مرگ به سمت افغانستان  در حرکت بود  .

داکتر نجیب با پیمایش همه خم وپیچ تاریخ وتعقیب مسیر خطر ساز در اوضاع نا بسامان وناهنجاری های کنونی به مثابه آخرین رهبر ومیراث گذار حزب به ویژه نمایش  تجارب تلخ حاکمیت های بی ثمر سال های دودهه یی پسین  ، در پندار آرمانگرایانه بسیاری ها حیثیت نسخه یی درمان را برای درد های بی درمان جامعه، برای پایان نظام تروریست پرور ، برای چیره ساختن  آزادی ،عدالت ودادخواهی بازی نموده ، اما باجراات می توان گفت که نه زیارتگاه داکتر نجیب بل  آرمان های ناتمام حزب او  شفابخش جامعه خواهد بود.

در پایانیترین بخش این اندوهنامه باید همه صف ببندیم  وبا سرایش شعار های دادخواهی،پیگیرانه عدالت را بر کرسی نشانده وعاملین قتل شهید داکتر نجیب الله را به پنجه قانون بسپاریم .

روحش شاد وخاطرش ماندگار باد!

 بامداد ـ  سیاسی ـ ۴/ ۱۶ـ ۲۶۰۹