پاشنه آشیل افغانستان

زورآزمایی خونین پاكستان ؛ و پاشنه آشیل افغانستان

 

دو نوشته تازه از : میر عبدالواحد سادات 


درین شب  و روز از واشنگتن تا بگرام  و اسلام آباد ، دهلی ، مقر ناتو در بلجیم ، عمان ، روسیه  و تهران بحث افغانستان داغ است و گویی  استراتیژی آقای ترامپ ، آتش به آفاق زده و رییس دیپلوماسی او دل ، شیر کرده و تا بگرام آمده ، که اولویت سفر کاری را به شیادان پاکستان حالی و « متحدین » ، نامتحد  شانرا « ملا » ساخته و به اسلام آباد « زهر چشم » نشان دهد و در دهلی گپ دل خود را با کسانی گوید که ستون فقرات استراتیژی شان را می سازند . در حد اعلام و در ظاهر کار سرانجام امریکا  و اروپا ، فغان همیشه گی مردم ما را تکرار می نمایند که همین پاکستان لعنتی مرکز و حامی شرارت پیشه گان تروریست می باشد . ( تخم دیگر بکف آریم و بکاریم زنو ـــ زآنچه کشتیم  ز خجلت نتوان کرد درو ) 
از بوالعجبی های روزگار که دستگاه دیپلوماسی ما از درک آنچه می گذرد ، عاجز اند و بسیار تعجب آور بود که در روز تدویر جلسه چهار جانبه مسقط ( عمان ) که با حملات خونین پاکستان همزمان گردید ، وزیر خارجه ما در بدخشان مصروف کمپاین تنظیمی بود .
در افغانستان یک وجه مشترک از دولت و تا ناراضیان و مخالفان مسلح بسیار برجسته است که ، هر کدام بحساب مدعی العموم اجانب ( امریکا ، روسیه ، ایران ، پاکستان ، هند ، سعودی و ... ) گلو پاره مینمایند و همچنان تصور عام این است خارجیان حلال تمام مشکلات ما است و گویی ترامپ ، معجزه خواهد کرد إ 
متاسفانه بنابر فقدان حاکمیت عقل فراموش می نماییم که همین خارجیان بخاطر منافع ملی شان ، آتش جنگ را افروخته اند و هر زمانی که مصالح شان ایجاب نماید ، پوستین را چپه خواهند پوشید .
قبل از آنکه دراین منجلاب و جنگ های نیابتی و دور جدید بازیهای جیوپولوتیک قدرتهای رقیب منطقه وی و بین المللی به سقوط کشانده شوییم : 
در احوالی که مقدرات تاریخی ما در دور جدید بازی های « بزرگ » رقم می خورد ، بسیار ضروراست تا ما نیز بخود آییم و با رها نمودن یخن همدیگر ، حلقه اساسی نجات را تشخیص و به آن چنگ بزنیم و پاشنه آشیل خود را تعریف نماییم : 
که عبارت از دولت فاسد و کلیپتوکراسی است و هیچگاهی درد ما ، مداوا و زخم خونین و ناسور ما درمان نخواهد گردید تا : 
دولت مقتدر ملی ، حاکمیت قانون و قوای مسلح ملی نیرومند و غیر تنظیمی و قومی نداشته باشیم . 
موجودیت افغانستان به مثابه كشور كثیرالقومی در گرو وحدت ملی و بیداری شهروندان آن قرار دارد . مقابله با چالش ها و تهدیدات و همزمان تلاش برای ایجاد فرصت ها ، در حركت تعمیری و اتكا و اطمینان به نسل جوان كه اكثریت تا به هفتاد فیصد را تشكیل میدهند ، رسالت تاخیر ناپذیر افغانان متعهد به وطن می باشد .

 

زور آزمایی خونین پاكستان

 
حملات تروریستی در ولایات پكتیا ، غزنی ، فراه ، قندهار و تلاش بخاطر مناطق  و ولسوالی ها در مجموع كشور كه باعث تلفات زیاد ملكی و نظامی گردیده و همزمان با نشست عمان تشدید یافته است ، پیام پاكستان    بی ازرم به استراتیژی جدید امریكا می باشد كه به قیمت تباهی افغانستان ، كشتار افغانان و شهادت فرزندان فداكار وطن ، به ولی نعمتان غربی ضرب شصت نشان داده و می گویند كه پاكستان و متحدان سابق و جدید و مشوقان او آماده تصفیه حساب با امریكا می باشند و به این ساده گی و فقط با تهدید های شفاهی و طمطراق سكانداران قصر سپید ، عقب نشینی نمی نمایند . تشدید جنگ إعلام ناشده پاكستان در وجود ملیشه های آنكشور طالب ، داعش و ... صفحه خونین دیگر از كشمكش جیوپولیتیک رقبای منطقه وی و بین المللی در افغانستان است و نمایانگر آن می باشد كه دور جدید بازی های بزرگ خونبارتر خواهد بود و افغانستان كه از دوران جنگ سرد و تا اكنون ، میدان رقابت آنان است در جنگ جاری خونین و بسیار پیچیده استخباراتی و مافیایی كماكان قربانی میدهد . 
اكنون توپ در گول امریكا است تا آقای ترامپ با گوشمالی حسابی به گستاخی  پاكستان ، باید ثابت نماید كه ببركاغذی نمی باشد و به اصطلاح وطنی ما : دا  گز ، او دا میدان ! 
در غیرآن از نام مردم به اعزا نشسته باید گفت كه قاتل اصلی ما امریكا است  و افغانستان قربانی اهداف و سیاست كجدار و مریز انكشور می باشد .
در حالی كه تروریستان و شرارت پیشه گان بدون تبعیض در مجموع افغانستان از دهدادی بلخ و تا پكتیا  و از بدخشان تا قندهار ، هلمند و ... و تا قلب  آن ، كابل جان دهشت و كشتار برپا می دارند ، ما نیز كه با فقدان حاكمیت عقل مواجه می باشم ، باید به خود آییم و یخن همدیگر را  رها و متوجه دشمنانان مشترک و تاریخی هست و بود افغانستان باشیم .
دولت ناكارا ، فقدان حاكمیت قانون ، و تسلط سیستم مافیایی بر زخم های ناسور و خونین وطن نمک می پاشد. 
خوب است تا اولیایی امور بدور از ذوق زده گی ، متوجه باشند كه مقابله با مخلوق نابكار انگریز وسیاست بازان خلف الصدق انگلیس و سونامی هولناک بنیادگرایی به اصطلاح إسلامی ، فقط و فقط با اتكا بر اراده واقعی مردم ، دولت مقتدر ملی ، قوای مسلح ملی و نیرومند غیر تنظیمی و قومی و استقرارحاكمیت قانون ، ممكن میگردد .

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱۳/ ۱۷ـ ۰۱۱۱

ثروت های طبیعی افغانستان امانت تاریخی مردم آنست


هرزمانی  دیگ بی سرپوش  شد

پا یما ل   گربه ها و موش    شد

دیگ بی سر پوش بین خاروخس

می شود  آماج   زنبور  و  مگس

 

عبدالوکیل کوچی

ثروت های طبیعی وخداداد افغانستان چشم همسایگان افغانستان را خیره ساخته است ولشکر آزمندان غارتگر جهانرا رهگم .  هرکس بعنوانی ومقصدی می آید تا چیزی ازین دیگ بی سرپوش کشیده وبا خود بردارد .

اگر جنگ های جهانی در گذشته بخاطر تقسیم جهان بوقوع پیوسته بود Z ولی در حال حاضر بیم آن دارد که در برخورد نا متعارف قدرت های بزرگ فراروی خطرات فرضی کشورهای منطقه ، این کشور بدلیل موقف وموقعیت جیوپولیتیک و داشتن منابع طبیعی سرشار وذی قیمت خود بمیدان تاخت وتاز جهانی ومناقشه تراژید غیر قابل کنترول مبدل گردد.

با توجه به گذشته های تاریخی  ورویداد های نظامی کم از کم دوقرن گذشته تا بدینسو این سرزمین قربانی اهداف جیواستراتیژیک قدرت های بزرگ جهانی همچون دانه گندم در میان آسیا ب و آسیا متحمل جفا های تاریخی گردیده است ودر حال حاضر در آتش جنگهای نیابتی پاکستان وقدرت های بزرگ وسیاست های دوگانه  آنها می سوزد. مبرهن است  که حملات جهان سلطه وسرکوب در شرق میانه وغیره نقاط جهان بر ضد  رژیم های دموکراتیک  وملی ، آ ن کشورها را اشغال و بجای آنها با نصب دولت های گوش بفرمان ، تحت الحمایه و معامله گران محاسبه دو جمع دو مساوی به هرچه که حامی می فرماید ، بر آزاده ترین مردم دنیا تحمیل می شوند.

جنگ افغانستان که از مداخلات تجاوزکارانه رژیم خونتای پاکستان و رقابت قدرت های بزرگ جهانی در منطقه منشاُ می گیرد ، جای تعجب نیست که  با موجودیت دولت ضعیف ، گوش بفرمان ،تحت الحمایه ومعامله گر ، ثروت های طبیعی آن آماج چپاولگران  آزمند جهان وغارتگران داخلی که در آغاز،  راه  تاراج ثروت های ملی کشور را برای آنها باز کردند قرار گیرد.

غا صبان ثروت وسرمایه برای بدست آوردن منابع سرشار طبیعی اولاً افسانها وسناریوی جنگ را در برابر دشمنان فرضی خود ساخته و اجرایی شدن آنرا با سازماندهی  اختلافات قومی ، زبانی ، سمتی ،مذهبی ، لسانی وجنسیتی و سیاست های دوگانه انجام داده؛ و زمینه غارت ثروت های طبیعی را فراهم کرده وبا بکار گیری رژیم دست نشانده  در یک توافق ساخته گی واز قبل پلان شده سیاست غارتگرانه خود را با بکارگیری و اجیر سازی نوکران چاکر منش خود توجیه می نمایند.

بگفته منابع خبری ومقالات زیر عنوان معادن افغانستان ، همین اکنون در موجودیت دولت وابسته و بی کفایت روزانه ده ها لاری از سنگهای قیمتی و دیگر مواد پرارزش وگران بها و نادر بوسیله نوکران فروخته شده ودلالان داخلی زیر نام فعالیت های بازرگانی به پاکستان انتقال داده میشود .

قدرت مندان در درون دولت افغانستان که خود ، دست کمتر از خارجی ها نیستند با سازش های  پشت پرده و دور از انظار ملت می خواهند ثروت های طبیعی کشور را معامله کرده  وحمایت آنها را با خود داشته باشند . در حالیکه مردم صاحبان اصلی معادن بوده و این ثروت های طبیعی از امانات تاریخی مردم افغانستان است نه دارایی شخصی زورمندان وارگ نشینان تحت الحمایه .   بنا برآن هیچکسی خلاف آرای ملت وقوانین نافذه کشور حق معامله ویا بخشیدن ثروت های طبیعی مردم افغانستان را ندارد .

اکنون که شرایط جنگ بر کشورما سایه می افگند عوامل خارجی با استفاده از شرایط موجود ازاین دیگ بی سرپوش میکشند ومی برند .با توجه به منابع خبری منتشر شده در سایت وزین همایون تحت عنوان « معامله ننگین قرن بد تر از معاهدات ...»میخوانیم « معلوم میگردد که ارگ کابل برای بقای خویش از ترفند دیگری یعنی واگزاری سرمایه ملی ( ذخایر معدن )این سرزمین را همچون تحفه یی برای آینده های نامعلومی برای امریکا وعده داده است » ودر جای دیگری درهمین موضوع می نویسد: « بعضی زمینه سازی های اشغالگری این دارایی ها در تصاحب کشور های زورگوی جهان بشکل غیرعادلانه و غیرانسانی و بشکل بیرحمانه قرارمی گیرد واین یکی از تاکتیک ها در استراتیژی های کشور های اشغالگر اینست که بعد از مداخله نظامی در امور کشور های فقیر این ممالک را نخست در وام نا خواسته وتحمیل شده از اثر جنگهای تحمیل شده فرو برده وسپس اینها را به خود وابسته میسازد که این خود نوع جدید مستعمره است » ودر جای دیگری علاوه میکند « تنها یک مشت رهبران خود فروخته این کشورها صاحب زنده گی شدند ولی بقیه منتظر کمک مواد غذایی ملل متحد شده وخیرات امریکا و اروپا اند .از آنجایی که کشوری بنام افغانستان همین اکنون از یک طرف هیچ زمینه صاحب واختیار خویش نه در زمین ونی در فضای خاک خود است ......این دیگران اند که زیر نام الهام آوردن دموکراسی این معادن را در زیر قبضه خویش قرارداده وخواهند داد »

 به نقل از منبع خبری تلویزیون پیام افغان از قول داکتر محیط  ، کارشناس مسایل سیاسی بین المللی که می فرماید ..«آمارهایی که بیرون بر آمده که در افغانستان فقط به چند تای آن اشاره شده ..از سال ۲۰۰۲ ترسایی تا الحال ۷۶ میلیارد دالر اسلحه برای ارتش افغانستان داده شده است .حالا عزیزان باید ببیند که اینها به چه دلیل بعد از شانزده سال در افغانستان که در واقع شکست خورده اند هنوز می خواهند ادامه بدهند برای اینکه کار خانجات اسلحه سازی کار میکنند ۷۶ میلیارد دالر ،ششصد هزار اسلحه ،۱۶۳ هزار رادیوی نظامی اینها همه کار خانجات امریکا کار می کنند ۷۶ هزار خود رو نظامی ،۳۰ هزار دستگاه خنثی کردن مواد انفجاری ،۱۶ هزار دستگاه شنود جاسوسی ، و از جمله در حقیقت هواپیماهای بی سرنشین که هر ساعت مردم امریکا چهار میلیون دالر خرچ این جنگ را دارند می سازند توی جیب کی میرود؟ »

داکتر محیط علاوه می کند: «آنهایی که اینها را می سازند به چه دلیلی که جنگ افغانستان را بسیاری دوستان افغان از من پرسیدند به چه دلیلی که امریکا می خواهد ۴۰۰۰ سرباز دیگر به آنجا بفرستد کاملاً آشکاراست یکی از اهداف گردش کار شرکت های اسلحه سازی است ،سودهای عظیم شان است ، بالا رفتن ارزش سهام شان است وبعدش تسلط کامل ،هم پایگاه نظامی در آنجا می خواهند برای اینکه هم روسیه وهم کشور های آسیای مرکزی را کنترول بکنند وهم ایران  وهم پاکستان وهم چین را واین تروریست ها را تقویت بکنند برای اینکه نا آرامی در آنجا ها بوجود می آورند وهمچنین معادن بسیار ذیقیمت افغانستانرا . هم چنان داکتر محیط می افزاید ...البته که خود آقای ترامپ گفت که ما باید به معادن ذیقیمت افغانستان باید تسلط کامل پیدا کنیم . بنا بر آن علتش این است .»  

کشور جنگ زده افغانستان با داشتن تجارب جنگ و صلح ملتی دارد پرغرور و آزاده که با اتحاد وهمدلی ، با خرد جمعی وهمبسته گی ملی ، خواهند توانست بر همه مصایب غلبه حاصل نموده و از صلح و دموکراسی ، از استقلال وحاکمیت ملی وتمامیت ارضی ، منابع سرشار طبیعی ومنافع علیای کشور دفاع کرده  جامعه را از حالت فلاکت وبد بختی نجات خواهند داد .

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۳۰۱۰

  واکاوی ویژه گی های جامعه روسیه تزاری در آستانه انقلاب کبیر اکتوبر

( بخش های اول  و دوم )

رستمی

 

بخش نخست :

انقلاب اکتوبر با عظمت ترین تحول بنیادی را درعرصه اجتماعی، اقنصادی وسیاسی بعد از انقلاب کبیر فرانسه درجهان بوجود آورد. جهان را داخل روند جدید تاریخی نمود و آرمان هایش ازتیوری به عمل تحقق یافت. آرمان های هردو انقلاب، نه تنها تغیر بنیادی معنوی ومادی را درکشورهای فرانسه و روسیه وارد کرد ، بلکه  ارزش هایش درسرتاسر جهان فراگیر شد. درحالی که هردو کشور دارای ویژه گی های جداگانه را از لحاظ مناسبات اقتصادی واجتماعی داشتند. دستآوردهای با ارزش علمی و آموزشی وتربیتی ان وِرد زبان همه فرهیخته گان و پژوهش گران ، ونیروهای دموکراتیک انقلابی وسایر روشنگران به مثابه  مایه های تاریخی ،علمی  قرار گرفته، و رهنمایی  رویکرد های اهداف وطنپرستانه  آنها گردید.هردو درعقب خویش نیروهای فداکار وزحمتکشِ، دهاقین و کارگران را که درقهر استبداد واستثمار ظالمانه  طبقات اشراف ،اعیان ، زمین داران بزرگ وسرمایه داران صنعتی زباله و رنج می کشیدند ، قرار داشت.

شوربختانه  در رساله ها ی تحلیل گران سیاسی راست وبعضی چپ های ریفورمیستی به ملاحظه میرسد که اانقلاب  اکتوبر را تحریف شده وانحرافی ومحصول شرایط جنگی  وکودتا م دانند . در همه انقلاب های جهانی، درپهلوی دستآوردهای سرنوشت سازتاریخی،عقب گردی ها، زشتی ها وبدی های در جریان وقوع آن وجود داشته است . ازجمله انقلاب د رفرانسه ، انگلستان  وامریکا ، که از خود پیامدها وعوامل گوناگونی تاریخی داشته و باعث کشتار و عواقب وخیم غیرانسانی  دراین کشورها شده است. درانگلستان کشتار بیرحمانه  دهقانان وغضب زمین ها  توسط طبقات اشراف سرمایه دار برای رشد جامعه سرمایداری و  انقلاب امریکا  که هدف، قیام مردم جلوگیری از واردات چای از هند  توسط انگلیس ها که به صنعت چای امریکا ضربه وارد می نمود ودرعین حال مستعمره اش بود ، منجر به کشتار هزارن انسان واستقلال امریکا در۱۷۷۵ ترسایی شد.همچنان کشتاری بی رحمانه درجریان وبعد از پیروزی انقلاب فرانسه که هزاران انسان انقلابی و بی گناه  به شمول ژاکوپنیها کارگر و دهقانان و رهبران شان ازجمله رسپیر  در« گیوتین» انقلابی  به قتل رسیده اند. انقلاب اکتوبر در روسیه نیز ازاین کاستی ها مبرا نبوده ، که عوامل  مختلفی نظر به شرایط درسطح ملی وبین المللی داشته است !

ویژه گی های روسیه قبل از انقلاب اکتوبر

 سیه از لحاظ تاریخی خصیصه بنیادی آن ، همانا  آهنگ بطی رشد او بود، که ناشی ازعقب مانده گی اقتصادی بدویت اجتماعی وی ،محسوب می گردید .از سوی دیگر شرایط طبیعی گرم و سرد این سرزمین  با بادهای شرق ومهاجرت های آسیایی وکشمکش ها با صحرانشینان تا پایان قرن هفده ام ادامه داشت. زنده گی بدوی ،رفت آمدها و قطع جنگلات درشمال وجنوب ، برای تامین احتیاجات مردم ،این مناطق به دشت های فراغ تبدیل شد. کشاورزی با شیوه های سطحی پیش رفت .طوریکه لیون تروتسکی درکتاب خود « تاریخ انقلاب روسیه » می نویسد: « بربرهای غرب بر ویرانه های فرهنگی روم جا خوش کردند. ودر آنجا سنگ های کهن بسیار یافتند که چون مصالح  آماده یی ساختمانی به کارشان آمد،حالانکه اسلاوها در شرق هیچ میراثی دردشت آشفته یی خویش نیافتند. خلق های اروپای غربی، که مرزهای طبیعی خودرا به سرعت یافته بودند، آن خوشه های اقتصادی و فرهنگی یعنی شهرهای تجارتی را برپاکردند.جمعیت هامون شرق ، به محض رویت نخستین نشانه های ازدحام ، عمیق تر درجنگل فرو می رفت، ویا  آن که بر پهنه ی دشت پراکنده می شد.»

با رشد ابتدایی کشاورزی عناصر کارکشته جسور و دهقانان غرب نشین وصنعت گران آهسته  آهسته بازرگان شدند. درشرق هم عده به تجارت پرداختند، که زیادتر آنها قزاق ها ،مرزنشین و کوچ نشین ها بودند. روند تشکیل لانه های اجتماعی  در غرب زودتر؛ واما در شرق بعدها این قشر بندی بوجود امد. ویکو امپراتور ایتالیا یکی از معاصران پطراول می نویسد: «  تزار روس گرچه مسیحی است. اما برمردمی کند ذهن فرمان می راند.» آن ذهن « کند »   هدفش « روس ها انعکاسی از اهنگ کند رشد اقتصادی، بی شکلی روابط  طبقاتی، وتهی دستی تاریخی داخلی  آنها وانمود شده است.»

همچنان روسیه نه تنها از لحاظ جغرافیای بلکه از لحاظ اجتماعی و تاریخی نیز در وسط اروپا و آسیا قرارداشت. از غرب هم متمایز بود و از شرق آسیایئ  هم؛ ودرادوارتاریخی گاهی به غرب و گاهی به شرق نزدیک می شد. از شرق  تاتارها  در روند تاریخ  در روسیه جای گرفتند ، تا اینکه درساختار قدرت دولتی  به رهبری رسیدند. غرب برای روسیه همیشه  آموزگار خشم ،خطرناک  ودشمن (به مانند قرون معاصر ) بوده است.

چنانکه تروتسکی درمورد برخورد کشورهای غربی درجهان از آن جمله درامریکا میگوید: استعمارگران اروپا تاریخ را از ابتدا درامر یکا آغاز نگردند .پیشرفت کنونی اقتصاد امریکا و المان از اقتصاد انگلستان درست وبه دلیل عقب افتاده گی، رشد سرمایداری درآن دو کشور میسر شد .»

 کمک های غرب  وعناصر فنون و آموزش غرب بویژه آموزش نظامی و صنعتی در زمان پطراول به تقویت برده داری با شرایط طاقت فرسای سازمان بندی کار گردید؛ این امر منجر به تقویه تزاریزم وبه تعویق افتادن رشد روسیه شد.

در روسیه مذهب و دستگاهای روحانیت مانند قدرت کلیسای کاتولیک غرب دارای قدرت نبوده، بلکه به نقش نوکرما بانه یی معنوی استبداد قناعت می کرد. اسقف ها ی اعظم مانند تزار از اقتدار برخوردار بودند. در دوره پترزبورگ وابسته گی کلیسا بیشتر بود.  هزاران کشیش و راهبان جزو ساختار بوروکراسی بودند ونوعی پولیس انگلی (مفت خور) به شمارمیرفتند.  اسلاو پرستی رویکرد فلسفی خود را براین می دانستند که  کلیسا مردم روس دموکراتیک است ، حالانکه ساختار آن مانند  بوروکراسی  المانی ها بوده که توسط پطر کبیر بالای مردم روسیه تحمیل میشد. مارکس دراین مورد چنین گفته است:« کله پوک های المانی به همین سان گناه خودکامکی فردریک دوم را به گردن فرانسوی های می انداختند. توگویی برده گان عقب مانده برای تربیت خود همواره نیازمند برده گان متمدن نبودند. »

 شهرها ی قدیم روسیه همه بازرگانی ، اداری ونظامی بودند ، درنهایت مراکز مصرفی محسوب میشدند، نه مراکز تولیدی. وابسته گی بیشتر بازرگانان به تجارت وصنعت روستای باعث گردید، که مانند غرب به صنعتگران و بوروژوازی بزرگ  تبدیل شوند.

پانزده سال قبل از انقلاب کبیر فرانسه، جنبشی موسوم به « شور ش گاپوچف » که دهقانان قزاقی و رعیاتهای اورال درآن شرکت د اشتند صورت گرفت . که منجر به تقویت استبداد بوروکراتیک به  حفظ منافع اشراف گردید. 

 در زمان پطرکبیر بود، که اروپایی شدن روسیه آغاز شد، و درسال ۱۸۲۵ قیام دکابریست برای تامین نفوذ سیاسی اشرافیت  وتکامل بوروژوازی غرب  صورت گرفت، که موفق به اهداف خود نشد وعمل شان خنثی شد.

 در ۱۸۶۱  ترسایی بوروکراسی اشرافی با پشتبانی وتکیه برملاک های لیبرال ،اصلاحات دهقانی را به اجر درآورد. تاریخ صنعت روسیه گواهی میدهد ، که  صنعت دیرمانده  روس  روند تکاملی کشورهای پیشرفته را تکرار نکرد ؛ بلکه خود را در آن مسیر اعیار ساحت.توانست که عقب مانی های خود را جبران کند. درمیان انقلاب اول در ۱۹۰۵ ترسایی و جنگ، تولید صنعتی درروسیه تقریباً دوبرابر شده بود.

درامد سالانه ملی روسیه نسبت به سرآمد ملی در ایالت متحده ۸ تا ۱۰ بار کمتربود. برای اینکه چهار پنجم از نفوس روسیه متکی به کشاورزی بود، درحالیکه در ایالت متحده دربرابر هر یک کشاورز دونیم نفر درصنایع کار می کردند. در آستانه جنگ اول جهانی : در ازای هرصد کیلومتر مربع از زمین، روسیه۰.4 کیلومتر، المان ۱۱.۷ ، اتریش ومجارستان ۷ کیلومتر راه  آهن داشتند.

 سطح رشد اقتصادی دهقانان به پیمانه قرن هفدهم قرارداشت، وصنعت روس ها در ساخت فنی وسرمایداری خود درسطح کشورهای انکشاف یافته ودر برخی جهات از این کشورها  جلوتر بود. طوریکه لیون تروتسکی درتاریخ انقلاب  روسیه چنین تحریر داشته است:« کارخانه های کوچک ، یعنی کارخانه های با کمتر از صد کارگر درامریکا در سال ۱۹۱۴ ترسایی ، ۳۵ درصد از کل کارگران صنعتی را دراستخدام داشتند، اما در روسیه این رقم فقط ۱۷.۸ درصد بود. تعداد نسبی کارخانه های که بین ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ کارگر را دراسخدام داشتند، درهردوکشور تقریبأ یک سان بود. اما کارخانه های غول پیکر ،هریک یا بیش از ۱۰۰۰ کارگر، درایالت متحده۷ و۸ درصد و درروسیه ۴۱  و۴۰ درصد از کارگران را دراستخدام داشتند! درمهم ترین نواحی صنعتی نسبت اخیر حتا بالاتر هم بود: درناحیه یی پتروگراد۴۴.۴  درصد، درناحیه یی مسکو ۵۷ و  ۳۵ درصد. هنگام مقایسه یی صنعت روسیه با صنعت بریتانیا با المان به نتایج مشابه می رسیم. این واقعیت که نخستین بار درسال ۱۹۰۸ ترسایی به وسیله ی مولف کتاب حاضر به اثبات رسید با مفهوم عوامانه عقب افتاده گی اقتصادی روسیه جور درنمی آید. اما آن عقب افتاده گی را نفی نمی کند، بلکه به طور دیالکتیکی تکمیل اش می سازد.»

در روسیه سرمایه صنعتی با سرمایه بانکی بسیار زود رشد نموده بود. با منابع مالی غرب یکی بود، فرمانبردار بازار های پولی اروپایی غربی بود؛ صنایع سنگین وسبک روسیه مانند فلزات ، ذغال سنگ ، نفت همه زیرسلطه سرمایه های مالی خارجی قرارداشتند،خارجی ها درمجموع چهل درصد سرمایه موجود روسیه را دراختیار داشتند، کنترول سهام  بانک ها، تاسیسات و کارخانه های روسی درخارج روسیه وجود داشت.

نکته مهم اینست که تمام مسوولین وصاحبان موسسات صنعتی، بانکداری وحمل ونقل خارجی بودند که مفاد بیشتری را به جیب های خود می زدند.طبقه کارگر روسیه درشهرهای برزگ صنعتی و بویژه در پتروگراد فعالیت داشتند، درمناطق دیگر مانند اورال اکثریت نیمه کارگر و دهقانان بودند ، پیوستن نیروهای  تازه نفس از روستا ها به صفوف کارگران در رشد کمی کارگران می افزود.

 لیون تروتسکی در کتاب خود بنام « تاریخ انقلاب روسیه » درمورد وضع دهاقین و زمیندارن چنین می نویسد:« تمدن بشری دهقان را حیوان بارکش خود کرده است. بوروژوازی درنهایت امر فقط شکل بار را تغیر داده است».  دهقانان نقشی مهم را درانقلابات جهانی بازی کرده اند ودر روند تاریخ مستور مانده است. طوری که مارکس درسال ۱۸۴۸ ترسایی نوشت :«  بورژوازی فرانسه کارخود را با آزاد سازی دهقان ها آغاز کرد .وانگاه به کمک دهقان ها اروپا را فتح کرد. بوروژوازی پروس چنان از برق منافع تنگ نظرانه وفوری خود کور شده بود که حتا این متحد را هم ازدست داد و او را به حربه یی دردست ضد انقلاب فیودالی تبدیل کرد.»

دهقانان روسیه ضد اشراف بودند، آنها مطابق گفته ماوکیالی « درجمهوری که اشراف باشد جمهوری نیست» عقیده خود را آشکار میساختند. در روسیه در زمانی شرایط انقلابی نقش بزرگی را کارگران وسربازان شهر پتروگراد ومسکو ایفا  نمودند ؛که  در جنبش دهقانی مراکز عقب مانده زراعتی  ومنطقه میانی ولگا را نام برد. اشراف مالک برزمین ماهیت  انگلی داشت ، لایه های دهقانی هنوزاز مراحل ابتدایی خود نه گذشته بودند و فقر روستایی هرچه بشتر مسلط بود. اما بعد از روند انقلابی  ۱۹۰۵ ترسایی بر اساس تلاش احزاب  درمسیر سیاسی قرار گرفتند. در آستانه انقلاب اول تمام زمین های قابل کشت درروسیه درحدود ۲۸۰ میلیون دسیاتین (هر دسیاتین برابراست با ۲.7 جریب فرنگی وهرجریب فرنگی برابراست با ۴۰۴۷ متر مربع)  برآورد می شد. قطعات اشتراک در حدود ۱۴۰ میلیون دسیاتین را دربر می گرفت. زمین های سلطنتی در حدود پنج میلیون دسیاتین بود. زمین های کلیسا وراهبان خانه ها، در حدود دو نیم میلیون . ازمیان زمین های خصوصی ، ۷۰ میلیون دسیاتین متعلق بود به ۳۰ هزار زمین داربزرگ که هریک بیش از۵۰ دسیاتین زمین داشتند. این ۷۰ میلیون دسیاتینن  زمینی بودکه به ۱۰ میلیون خانواده دهقان تعلق می گرفت . دهقانان روسیه اروپای ۲۷ میلیون دسیاتین زمین در حدود ۶۰ درصد از کل زمین های خصوصی از ملاکان را اجارکرده بودند. وسالانه مبلغ ۴۰۰ میلیون روبل به آنها می پرداختند و پس از انقلاب فبروری مبارزه شدید علیه این معامله کمرشکن  آغازشد ، به عنصر اصلی خواست جنبش دهقانی تبدیل گردید. درمحموع درسرتاسر روسیه ۶۰۰۰۰۰ خانوار روستایی وجود داشت که هریک تا ۵۰ دسیاتین زمین درملکیت خود داشتند. این وضع تاثیرانگیز امار اراضی در روسیه خود نمایانگر  سیاست غیرعادلانه وبرمبنای منافع طبقاتی اعیار شده بود ،می باشد، که باید علیه  آن قیام صورت می گرفت.  همچنان در روسیه دربحبوبه انقلاب اکتوبردرسال۱۹۱۷ ترسایی کوپراتیف های  دهقانی فعال بود،که ۱۲ میلیون عضو داشت.

در روسیه آنزمان دیکتاتوری  فردی خانواده تزارکه مدافع گر اشراف وزمیداران بزرگ وسرمایداران صنعتی  ، که قدرت را انحصار کرده بود، وجود داشت. روسیه نسبت به اروپا  عقب مانده بود؛بانهم کارخانه جات صنعتی که دران هزارها کارگر مشغول تولید بود، فعال و به اختیار مالکیت خصوصی افراد قرار داشت. شیوه و مناسبات خصوص  سرمایداری بالای وسائل تولید حاکم بود .روسیه در دردازنای تاریخ با کشورهای فرانسه ، انگلستان ،  المان وغیره  که دارای کشورهای استعماری درجهان بودند، در رقابت منطقه وی و جهانی قرار داشت . جنگ های برای غضب سرزمین های همسایه و کشورهای عقب مانده میان هم صف آرایی کرده اندد، که اخرین جنگ  پیش از انقلاب ۱۹۰۵ و اکتوبر با جاپان بود، که تاثیر منفی بالای وضع اقتصادی سیاسی واردکرده بود،مردم ازاین وضع ناراض  خسته شده بودند. بعداز انقلاب ۱۹۰۵  ترسایی جنگ اول جهانی میان ابر قدرتها برای تقسیم جهان آغاز شد که روسیه جز و متفقین علیه المان وهم پیماناش برای دفاع از سلاوهای صربستان، داخل جنگ شد.جنگ این پدیده شوم وتباه کن بالای سرنوشت مردم و بالخصوص بالای دهقانان ، کارگران و سایر زحمتکشان تاثیرمنفی وارد ساخت؛ برعلاوه مناسبات غیرعادلانه اشراف زمین دار وسرمایه داران بزرگ که طرفدار ادامه جنگ  و انحصار قدرت را دراختیار داشتند، دهاقین و کارگران را با  مزد ناچیزبهر ه کشی می نمودند، که عامل نارضایتی بیشتر مردم شده بود. به این رو، روسیه پیش از آغاز جنگ کاملا طبقاتی و اشرافی بود،  دهقانان و کارگران وسایر زحمتکشان از دست شرایط ناسالم رنج بیکران میبردند؛ و در زنده گی فلاکتباری قرار داشتند. لایه های مختلفی اقشارفوقانی جامعه که اشراف بودند، از زندگی مرفه وعالی  برخوردار بودند.تشدید تضادهای طبقاتی جامعه و نارضایتی مردم یکجا باشرایط طاقت فرسایی جنگ که سربازان را متنفر و رنج میداد، وضع را انقلابی ساخته بود ،که در آرزوی تغییرات بنیادی بودند . مبارزه طبقاتی بنابرشرایط اختناق آور با تسلط  دیکتاتورانه  تزار روس هرچه بیشتر درمیان کارگران و دهقانان شدت روز افزون خود را می گرفت. بلشویک ها درمیان توده ها برای بدست آوردن حقوق عدالت خواهانه  وارتقای سطح شعورسیاسی آنها اندیشه های مترقی وانقلابی را توضیح و ترویج می نمودند، درهمه جا درحال پیشروی برای سرنگونی سلطنت واحراز قدرت بودند.

 روسیه دراغاز قرن بیستم صدو پنچاه میلیون نفوس داشت که ازجمله  سه میلیون آن در پتروگراد ومسکو زنده گی می کردند و درحالیکه در انگلستان درقرن هفدهم ، وفرانسه درقرن هجدهم ، طبقه کارگر به مفهوم امروزی نداشتند. برعکس در۱۹۰۵  ترسایی روسیه درهمه رشته های کار درشهر و روستاها به تعداد  ده میلیون تن کارگر داشت ، که با اعضای خانواده آنها به بیست و پنج میلیون میرسید. یعنی بیش از جمعیت فرانسه در زمانی انقلاب کبیربوده است. جان رید درکتاب خود بنام «  ده روزی که جهان را لرزاند » درمورد خصائص مردم روسیه و کارگران اقتباس ازنطریه ویلیام انگلش والینگ مینویسد: « اکثر کارگران روسی می توانند بخوانند وبنویسند. کشورطی سال های بسیار درحال انچنان غلیان شدیدی است که در روند مبارزه آنها نه فقط نماینده گان پیشرو طبقه آنها بلکه همچنین عناصر انقلابی بسیار از اقشار تحصیل کرده جامعه قرار گرفتند که با اندیشه های سیاسی و اجتماعی رستاخیز روسیه به کارگران روح دمیده بود.»

هرانچه گفته آمدیم این پدیده ها ویژه گی ها ی  تاریخی پیش از انقلاب ۱۹۰۵  و ۱۹۱۷ ترسایی درکشور روسیه وجود داشت، که در آن هسته های دانش انقلابی شکل گرفت و  برای حل تضادهای طبقاتی وسرنگونی مناسبات مالکیت خصوصی وتسلط  زمینداران بزر گ اشراف اعیان  گردید. و روسیه داخل مراحل نوین تاریخی برشالوده مناسبات اقتصادی و اجتماعی نوین که مالکیت خصوصی به مالکیت اجتماعی به رهبری طبقه کارگران و دهقانان تعلق گرفت شد.

 

واکاوی ویژه گی های جامعه روسیه تزاری درآستانه انقلاب اکتوبر

 

( بخش دوم )

 

رستمی

 

جستارهای انقلابی :

رویدادهای انقلابی سال ۱۹۰۵ ترسایی مقدمه ایی بود  برای دو انقلاب فبروری و اکتوبر سال ۱۹۱۷ که دراین روند همه نیروهای دموکراتیک  و انقلابی اشتراک فعال داشتند. جنگ میان روسیه و جاپان  پایه های سلطنت تزار را ضعیف ومتزلزل ساخته بود، بورژوازی لیبرال برای کسب قدرت از جنبش توده یی که بوجود آمده بود، پشتبانی ، وبه مثابه هرم فشاربرضد دستگاهی سلطنت استفاده می کرد ، کارگران با ایجاد شوراهای کارگر ی که برای نخستین باردر آنزمان بوجود آمد ه بود، متشکل شدند. قیام های دهقانی به تدریج برای تصرف زمین در سراسر روسیه اوج گرفت. حتا  دراین قیام ها دهقانانی بخشی از انقلابیون  که درارتش  سرباز بودند، برضد سلطنت ازانقلاب پشتبانی می کردند. دستگاهی تزاریزم با خواست زمان یکجا با بورژوازی از لحاظ اقتصادی رشد یافته بود ، تضادهای تاریخی حادتر می شد؛ در این شرایط تنها طبقه کارگر جوان بود، که بادرک رسالت تاریخی ، تحت رهبری حزب سوسیال دمکراتیک با جلب توده های وسیع کارگران و دهقانان پرچم مبارزه انقلابی را به دست گرفت، و خود را آماده هرنوع  پیکارانقلابی نمود ، درهمین زمان بود که رشد صفوف  کارگران مساعد و سیر صعودی گرفت.

از آنجایی که هرانقلابی که درجامعه صورت می گیرد مایه های پیروزی آن قبلاً طرح ریزی شده و دینامیزم وقایع انقلابی بوسیله  فعالیت های توده ایی که پیش تر در روان طبقاتی مردم نسج و پرورش و شکل می یابد، تعلق می گیرد.

تحول و تغییرات انقلابی  بعد از پیروزی نخستین  انقلاب  ۱۹۰۵ ترسایی با تشکیل سلطنت مشروطه و ایجاد شوراها ی کارگری دردوران مدرنیته در روسیه بوجود آمد. آغازگر این تغییر رویداد تاریخی روز یکشنبه ۹ جون ۱۹۰۵ ترسایی در پترزبورگ بود، که به روی جمعیت بزرگی کارگران و دهقانان وسایر اقشار مردم که برای شکایت از وضع زنده گی خویش وستم گری های عاملین تزار درنزدیکی کاخ سلطنتی راهپیمایی مسالمت آمیز می کردند، به فرمان نیکلای دوم پادشاهی روسیه بوسیله گارد سلطنتی به سوی شان شلیک گردید ،که هزار تن کشته  و دوهزار تن زخمی شدند، این حادثه علتی بود، برای  ازبین بردن دیکتاتوری تزار وتامین مناسبات عادلانه اجتماعی به نفع  کارگران ودهقانان  که با پیروزی انقلاب  کبیراکتوبر « نظر به تقویم گذشته نومبر» ۱۹۱۷ شروع کردید. چنانکه لینن گفت : « این آغاز انقلاب در روسیه است».

مبارزه  بی امان و سرسخت و پیگیر طبفه کارگر و دهقانان بی زمین و سایر زحمتکشان روسیه تحت رهبری بلشویک ها در راس ولادیمیر ایلیچ لینن ، برای ایجاد جامعه دموکراتیک و سوسیالیستی نقطه عطف تاریخی درروند مبارزه مردم این سرزمین می باشد؛ که  در وضع ترور و اختناق ازعمال دولت مستبد آموخته بودند، تا راه خود را هویدا سازند ،  و آموزش انقلابی را که در این روند درمکتب خود که مولود نظام سرمایداری  بود، با برپایی محافل مخفی ،اعتصاب ها، تظاهرات خیابانی برعلاوه ممنوعیت از جانب دولت گسترش  ودر عمل تحقق بخشیدند. بسیج کارگران در واحد های عظیم تولیدی، به شمول طبقه کارگر جوان و تازه نفس زمینه آن موثر شد، تا در اعتصاب های سیاسی که دراروپایی غربی نادر بود ، در روسیه به رویکرد بنیادی مبارزه تبدیل شود. رشد متواتر وسرسام آورطبقه کارگر  درسال ۱۹۰۵ از لحاظ کمیت وکیفت ارتقا نمود. چنانکه درسال ۱۹۰۴ ترسایی برای نخستین بار دراعتصاب کارگران، علیه جنگ  روسیه و جاپان تنها 25 هزار کارگر، اشتراک ورزیده بودند؛ سپس درسال ۱۹۰۵ ترسایی  در اعتصابهای سیاسی و اقتصادی درمحموع ۲۸۶۳۰۰۰ تن  توده های مردم سهم داشتند، که رقمی بالای نسبت به سال ۱۹۰۴ را نشان میدهد، این تغییر براساس تشکیل شوراها که به وسیله انقلاب اول ایجادشده بود ، میباشد. با رونق بیش تر رشد صنعت از سال ۱۹۱۰  الی ۱۹۱۵ ترسایی روند جدیدی در اعتصاب های سیاسی از لحاظ کمیت وکیفت تغییر بوجود می آمد ،که  درقیام فبروری سال ۱۹۰۷، با اشتراک بیشتری سربازان ، کارگران ودهقانان به اوج نهایی خود رسیده بود. همچنان راهپیمایی کارگران به کاخ زمستانی  درنهم جون ۱۹۱۶ گسترده ترین اعتصاب ، نسبت به سالهای قبل محسوب میشد ، که با خشونت  وخشم پولیس  تزاری همراه بود. در دوماه اول ۱۹۱۷، ۵۷۵ هزار کارگر در اعتصاب های سیاسی درپایتخت اشتراک داشتند. برعلاوه چالش های وحمله های پولیس ، بازهم دراستانه نهم جون ۱۹۱۷ ، ۱۵۰ هزارکارگر در پایتخت  در سالگرد « یکشنبه خونین» دست به اعتصاب زدند.

حوادث دوهمین انقلاب در فبروری ۱۹۱۷

انقلاب کبیر اکتوبر  از ۲۳ فبروری یا فبروری سال ۱۹۱۷ (به تقویم آن زمان که ۱۳ روز با تقویم بسیاری کشورهای دیگر فرق داشت) درواقع  آنروز مصادف با هشت مارچ روز جهانی زنان بود، آغاز یافت. دراین روز هزاران زن کارگر و خانه نشین در پتروگراد نسبت قحطی مواد خوراکه  به خیابان ها سرازیر شده بودند، روز بعد  کارگران معترض می خواستند داخل کارخانه پوتیلوف شوند، از جانب کارفرمایان مانع  ورود شان به کارخانه شد، این عمل باعث تداوم  اعتراضات خیابانی  گردید. برعلاوه اینکه بلشویک ها  آماده گی قبلی داشتند، با آنهم انقلاب به طوری خودجوش آغاز و دامنه آن گسترش یافت، ومردم خواستار برکناری تزار وختم جنگ شدند. در روز سوم دراین تظاهرات تعدادی چند صد نفر به قتل رسیدند، در مدت یک هفته در پتروگراد ۱۷۰ هزار نفر سربازن  با شورشیان پیوستند. نیکلای دوم تزار روسیه نسبت فشار و اعتراض های توده های وسیع اعم ازکارگران ودهقانان دستور لغو مجلس روسیه را صادر کرد، اما اعضای آن متفرق نشدند. .درپی  قیام های توده یی مردم ، نیکلای دوم از سلطنت استعفا  داد و سپس در۱۵ مارچ ۱۹۱۷ ترسایی حکومت موقت به رهبری الکساندر کرنسکی  بوجود آمد. شمار قربانیان انقلاب در پتروگراد به ۱۴۴۳  تن کشته و زخمی رسیده بود ،ازجمله ۸۶۹ تن آنها سرباز ۶۰  تن دیگر افسران بودند.این انقلاب نتیجه  بود از تلافی ستم و آزار  و رنج ومشقتی که توده های کشور روسیه درطول قرون واعصاردیده بودند. سپس مبارزه پیگیر وسلحشورانه  کارگران ودهقانان ادامه یافت و هر روزبیشتر جزوتامها وسایر اعضای گروه های ارتش با آنها هم دست می شدند.درماه اکتوبر سوسیال دموکراتها  روز به روزه قیام رارهبری میکردند، مقالات واعلامیه ها را به نشر میرساندند. نخستین اعلامیه بتاریخ 26 فبروری خطاب به ارتش ازجانب بلشویک ها به نشر رسید ودرمیان ارتش وتمام نواحی توزیع شد.لئون تروتسکی مینویسد:«  زینورنف ، یکی از رهبران آن سازمان ، می گفت: آهنگ حوادث انقلابی چنان بود که حتا شعارهای ما به گردش هم نمی رسید. تا نامه های ما درمیان شان رخنه کند،نیروهای نظامی خود به مردم پیوسته بودند و افکار کارگران  برهمه ارتش تاثیر گذاشته بود» .

در ۲۷ فبروری فعالین کمیته صنایع جنگی  با توافق نماینده گان سوسیالیست  در دومای دولتی تصمیم به ایجاد شورای کارگران و سربازان گرفتند.  همزمان با انتخاب ۱۲۰۰ نماینده نظامیان که به ۳۰۰۰ نفر افزایش یافت شورای شهر پترگراد تشکیل شد.

 انقلاب ۱۹۰۵  زمینه را برای تغییرات بنیادی وپیروزی انقلاب فبروری  ۱۹۱۷ ترسایی مساعد ساخت؛ برای اینکه وعده که نیکلای دوم به مردم به خاطر تغییر وضع سیاسی واقتصادی به زحمتکشان داده بود عملی نشد.هم زمان با انزجارو تنفر مردم ازجنگ که باعث سقوط اقتصاد وتلفات انسانی گشته بود، ازبین رفت . روسیه پیش ازآغاز جنگ بزرگ ترین صادرکنند ه غلات درجهان محسوب می شد. اما بعد ازجنگ وضع دگرگون شد در حدود ۱۶ میلیون نفر به ارتش پیوستند. کسانی که به ارتش می رفتند جوانان کارگر بود که شغل خود را رها می کردند و به جنگ می رفتند و قسمتی زیاد از تولیدات صرف نیروهای نظامی می شد. انقلاب فبروری نتیجه نارضایتی مردم ازتزار ، اشراف ونخبه گان ، قحطی و فشار جنگ برتهی دستان بود.

 بعداز تشکیل  حکومت موقت منشویک ها  می خواستند که انقلاب را به انحراف بکشانند ، جفای بزرگی را علیه کارگران که خواستارانتقال قدرت به شورهای کارگران و دهقانان و سربازن بودند، مرتکب شدند ، با دسایس  وعمال خاینانه  نمی خواستند، که انقلاب به رهبری طبقه کارگر و دهقانان به پیروزی نهای خود برسد؛ انها می خواستند سازش با بورژوازی به حاکمیت خود  ادامه بدهند . بنابراین  توطیه ها ودسایس  نیروهای ارتجاعی سازشگر،باتعقیب وپیگرد ومحفی شدن رهبران بلشویک ها به شمول لینن دوباره  در روند انقلاب ازترس ارتجاعین ، توسط حکومت موقت ادامه یافت، که این عمال باعث تاخیر روند پیروزی انقلاب می شد . اپورتونیزم و محافظه کاران بمانند: سوسیال رولوسیوونرها ، سازش کاران، دفاع طلبان سلطنت تزار، اکتبریست ها، وحزب لیبرالها بنام کادتها،چنانکه در سپتامبر ۱۹۱۷  ترسای کرنسکی وسوسیالیست های معتدل برعلاوه خواست اکثریت توده های مردم توانستند، تا با سهم گیری طبقات ثروت مند حکومتی ایتلافی را ایجاد نمایند.  وحکومت دوگانه زیر رهبری کرنسکی و شورای  کارگران ودهقانا ن بوجود آمد. این امر زمینه تضعیف اعتماد منشویک ها وسوسیالیست ها را درمیان مردم سرعت بخشید ه و برای ابد ازدست دادند . عمال  را که نیروهای چپ میانه و راست ودموکرات ها بورژوازی لیبرال برای تاخیر روند انقلاب انجام دادند چنین میتوان برشمرد:

تسرز تلی از رهبران حزب منشویک  کارگران را خلع سلاح نموده  به اتفاق ژنرال پولوتسف سربازن انقلابی را آرام ساخته  و حکم اعدام را برای سربازان تایید نمود.

اوکسینتیف : چند صد تن دهقان که اعضای کمیته های ارضی بودن به زندان افکند وچند روزنامه کارگران وسربازان را تعطیل کرد.

چرنوف از رهبران سوسیال رولوسیونرها، فرمان تزار را درباره انحلال سیم  پارلمان فنلاند امضا  کرد.

سارینکوف:با ژنرال کورنیلوف متحد شد وفقط درنتیجه شرایطی خارج از اختیار او نتوانست پتروگراد را به او تسلیم کند.

زارونی و نیکیتسن:با موافقت الکسنی وکرنسکی هزاران کارگران ، ملوان وسربازان انقلابی را زندانی کرده ونقش یک ژانرم عادی را عیه کارگران راه اهن ایفا کردند.

 برعلاودر۲۵ سپتامبر ژنرال کورنیلوف برای سرکوب انقلابیون وتامین دیکتاتوری نظام به سوی پتروگراد حرکت کرد که با وی  تعدادی زیاد از سرمایداران نیز همراه شد. تعدادی از وزیرا ن حکومت موقت  دراین توطیه کورنیلیوف برای سرنگونی حکومت موقت کرنسکی بود، اما خود کرنسکی هیچ نوع اقدام موثر برای خنثی  آن نکرد، به همین اساس  مورد سوی ظن قرارداشت، اما توسط کمیته های سربازان  انقلابی وبلشویک ها کورنیلیوف دستگیر و شورش سرکوب شد؛ تعدادی از افسران بلند رتبه و وزیرانی که دراین توطیه شامل بودند از وظایف شان برکنار شدند.

روزنامه های افراطی راست عبارت از:ارگانهای سلطنت طلبان از قبیل تربیون خلق متعلق به پوریسکه ویچ، روسیه نوین و کلام زنده اشکارا، قتل عام دموکراسی انقلابی را طلبیدند. شورش کورنیلیوف باعث شد، تا همه انقلابیون وگروهبندی ها با سوسیالیست های معتدل انقلابی برای دفاع ازخود متحد شوند؛ از این رو کمیته اجراییه مرکزی به تمام سازمان های دموکراتیک پیشنهاد کرد ، تا نماینده گان خود را برای کنفرانس  به شکل دموکراتیک که در پتروگراد تشکیل میکردد، اعزام نمایند.

ویکتورسرژ یکی از مدافع گران انقلاب اکتوبر حوادث کسب قدرت را چنین توضیح می کند:« بعداز ماه جولای ، بیشتر رهبران فعال بورژوازی در فکر درمان این نقض وکمبود بودند. آنها در ایده یی یک دولت مقتتدر را می پروراندند. روسیه درمیان دو دیکتاتوری قرارداشت ـ دولت «کرنسکی» بیش از یک دولت موقتی وگذرا نقش دیگری را بازی نمی کرد. کودتای ناموفق «کورنیلف» که به طور نهانی به وسیله یی«کرنسکی» و «ساونکف» کمک می شد باعث بسیج تازه یی پرولتاریا گردید.»

 انتخابات شهر داری های عمده درماه سپتامبر از ۷۰ درصد آرای که در ماه جون نصیب منشویک ها وسوسیالیست ها شده بود به ۱۸ درصد به نفع آنها باقی ماند.  بناً بلشویک ها برعلاوه در اتحادیه ها و در بین سربازن وناویان  درسراسر روسیه موافقیت های عظیمی بدست میآوردند.  جان رید خبرنگارامریکای لاتین ، درکتاب خودبنام « ده روزیکه جهان را لرزاند» می نویسد:«  مبارزه بین پرولتاریا وبورژوازی بین شوراها ودولت ، که  در روزهای نخست مارچ آغاز شده بود، اینک به اوج خود نزدیک می شد. روسیه که بایک جهش از قرون وسطی به قرن بیستم جهیده بود، دریک نبرد حیات ومماتی به دنیای حیرت زده ، دوانقلاب ارائه داد: انقلاب سیاسی ، انقلاب اجتماعی.»!

 کرنسکی  رییس حکومت موقت  بعد از انقلاب فبروری ۱۹۱۷، درروزهای اخیر در پارلمان میگفت:« دراین روزها مردم روسیه ومخصوصأ مردم پایتخت، دایمأ درحال وحشت بوده اند.روزی نیست که درروزنامه های بلشویک مردم دعوت به قیام نشوند.»

زنده گی روزمره مردم درماه های سپتامبر واکتوبر به تدریج بد وبدتر شده میرفت مواد عذایی به ندرت وبا قیمت گران یافت می شد،مواد تامین کننده خوار بار کمیاب تر می شد، کمبود نفت و برق دشوارتر شده می رفت، مردم با قیمت بلند شمع دریافت می کردند، اکثرأ برق نداشتند ،وشب ها را به تاریکی سپری می نمودند؛ دزد ی و رهزنی به اوج خود رسیده بود، مردم با اسلحه به  اپارتمان های خویش به نوبت کشیک میدادند، جیره نان وجود داشت ؛ هفته ها سپری میشد نان برای کسی نمی رسید و مقدار شیر به کودکان تقلیل یافته بود، برای دریافت لقمه نانی ساعت ها باید مردم در قطار انتظار می کشیدند.

 پس درآمد لرزه های این وقایع که درجامعه برشالودهی تضادهای طبقاتی رشد یافته بود، باعث دگرگونی بنیادی و ازبین رفتن قدرت دوگانه و ایجاد حکومت کارگران و دهقانان که از طریق انقلاب بیست چهارم وبیست پنجم اکتبر ۱۹۱۷ (مطابق تقویم جدید  ۶ و۷ نوامبر)تحت رهبری بلشویک ها با رهبر خردمندانه لینن بوجود آمد، می باشد.درآستانه این قیام مسلحانه انقلابی درکاخ سمولنی،  دومین کنگره  شوراهای نماینده گان کارگران وسربازن تشکیل یافت. که درآن ۶۵۰ تن ازتمام سراسر روسیه به پتروگراد آمده بودند،کنگره تماتم قدرت را به شوراها اعلام داشت.حادثه  بزرگی بود که ضربه بزرگی بر اندام امپریالیزم جهانی وارد نمود.این حکومت نخستین پیشنهاد صلح عادلانه و دموکراتیک  را شعار آغازین خود قرارداد؛ همچنان تمام معاهدات قبل از بیست و پنجم اکتوبر را از لحاظ دیپلوماسی میان روسیه تزاری و سایر کشورها وجود داشت وبه نفع ملاک ها وسرمایه داران  بود، ملغی اعلام شد، برای این امر سه ماه آتش بس اعلام کردید.

( ادامه دارد)

  بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۷۱۰

ضرورت توافق با افغانستان بر سر رژیم آبی رودخانه هریرود

 

 فرزاد رمضانی بونش 

 

افغانستان و آب

آب بستر آبادانی است و نخستین تمدن‌ های مهم در کناره‌ها و امتداد رودهای بزرگی چون نیل، دجله و فرات، هیرمند و آمو شکل گرفتند. در این میان افغانستان هر چند در کمربند خشک و کم آب واقع شده اما؛ وجود رشته کوه‌های پامیر و هندوکش کشور به یکی از کشورهای نادر در حوزه آب ‌های فرامرزی جهان تبدیل کرده است. در این شرایط از آن جاییکه در مناطق خشک و نیمه خشک جهان آب از عوامل بنیادین و اصلی توسعه، امنیت و رفاه بشمار می‌ رود و مقدار آب تجدید شونده افغانستان بر اساس گزارشها به ۴۹.۳ میلیارد مترمکعب کاهش یافته، در سال های گذشته توجه به منابع آبی افغانستان افزون گشته است. لذا مساله آب‌ های فرامرزی تبدیل به دغدغه ملی کابل شده و مقامات این کشور با توجه به مفهوم « دیپلوماسی آب »  سیاست‌هایی را در مورد منابع داخلی و رودخانه‌ ای مشترک پیگیری می ‌کنند. در این شرایط از یک سو نقش منابع آب در افغانستان کاهش فقر، توسعه پایدار اقتصادی و اجتماعی، بهبود سطح زنده گی افغان ها، تهیة آب کافی به نسل‌ های آینده مدنظر قرارگرفته و اهدافی چون بهبود وضعیت معیشتی نسل‌ های اکنون و آینده افغان بوسیله فراهم آوری، افزایش دسترسی به آب آشامیدنی، افزایش مصوونیت غذایی خانواده‌ ها، تقویت مصوونیت‌ ها در برابر تاثیرات خشکسالی ها و سیلاب‌ ها، توسعه و ادارة پایدار منابع آب به اشتراک استفاده کننده گان آب، حفظ پایداری محیط زیست و.. را با کمک منابع داخلی و خارجی چون اتحادیه اروپا، بانک توسعه آسیایی، اداره کشاورزی سازمان ملل متحد، موسسه تکنیکی، اداره توسعه بین‌المللی ایالات متحده امریکا، دولت هندوستان و.. به پیش می‌ برند.

دربعد دیگری افغانستان به دلیل کوهستانی بودن، منشأ رودهای مهمی از جمله هیرمند، هریرود، پنجاب و سند است که به کشورهای همسایه وارد می ‌شوند. درواقع هر چند در گذشته با توجه به مشکلات سیاسی بسیار زیاد افغانستان برنامه‌ های جدی برای کنترول آب‌ های فرامرزی خود نداشته، اما در سال‌ های اخیر مساله بهره‌ برداری از رودخانه‌ های مرزی اهمیت زیادی پیدا کرده است. بنابراین دولت افغانستان اقدام به مطالعه و اجرای پروژه‌هایی برای ذخیره آب‌های از مرزها کرده و توجه جدیی به ساخت بندها و سدها بر روی رودخانه‌ های داخلی و منطقه‌ ای خود چون هریرود داشته است. درهمین راستا اکنون نیز بسیاری هنوز در کابل بر این نظراند که هریرود رودی داخلی و افغانی است.

کابل و رودخانه هریرود

درواقع رود هریرود از ارتفاعات هندوکش افغانستان سرچشمه می‌ گیرد و پس از طی ۶۵۰ کیلومتر در نزدیکی شهرستان تایباد به مرزهای افغانستان و ایران می ‌رسد. در ایران پس از پیوستن چند رودخانه فصلی به آن تا تنگه ذوالفقار خط مرزی ایران و افغانستان به طول ۱۰۷ کیلومتر را تشکیل می ‌دهد و سپس ۱۱۷ کیلومتر مرز مشترک ایران و ترکمنستان را تشکیل می ‌دهد و در حوالی شهر تجن ترکمنستان فرو می ‌رود. دراین ‌بین رودخانه هریرود یکی از منابع اصلی آب ورودی به بخشهایی از مناطق شمال شرق ایران و جنوب ترکمنستان است و دو کشور کشورهای پایین دست رودخانه هریرود هستند.اهمیت رودخانه هریرود به لحاظ و تامین آب آشامیدنی مشهد و بخشی از نیازهای دشت سرخس مورد توجه است. با این حال تاریخچه توافقات ایران ترکمنستان بر سرهریرود به دوران شوروی باز می‌ گردد و تعیین حق آبه ایران و روسیه در رودخانه‌ های مرزی از جمله هریرود، در قرار داد ۱۹۲۱ ( حوت ۱۲۹۹) سهم دو کشور از آبهای سرحدی، مساوی اعلام شد و سپس در میزان ۱۳۷۰، بر سر چگونگی استفاده از آب رودخانه و نیز احداث سد دوستی سهم هریک از استفاده از آب و انرژی سد به صورت مساوی تعیین شد. در مقابل عملاً بین ایران و افغانستان توافق نامه ‌ای درباره تقسیم آب هریرود وجود ندارد. همین امر بر پیچیده گی و چالش حل سر رژیم آبی رودخانه هریرود می ‌افزاید. گذشته از این نیز دولت افغانستان علاوه بر سدهای سلما و پاشدان، وعده ساخت دو سد دیگر بر روی هریرود را نیز داده تا بتواند بخش ‌های دیگر آب‌ های هریرود را مدیریت کند. سد یا بندهای دیگری قراراست طی کم‌ تر از یک دهه آینده بر روی هریرود ساخته شوند. دراین شرایط هرچند از نگاه کابل سد سلما تحول شگرفی در کشاورزی و تولید فرآورده‌های در این منطقه به وجود خواهد آورد و به چند دلیل نمی‌تواند به صورت جدی در تأمین آب سد دوستی مشکل ایجاد کندو به عبارتی سد سلما آب این رودخانه را بطور مداوم و پایدار مدیریت و توان مدیرتی سیستماتیک آب را دارد و فاصله زیادی در حدود ۴۰۰ کیلومتر با سد دوستی دارد و تنها نزدیک به ۳۰ درصد از حق‌آبه جغرافیایی از این رودخانه، توسط افغانستان مدیریت شده و افغانستان هنوز از ۷۰ درصد دیگر سهم بهره نمی‌ برد. اما بی گمان ساخت و تکمیل سدهایی دیگر بر روی هریرود یا سدهای پاشدان، کفگان و تیرپل، افغانستان ممکن است ۳۰ درصد دیگر از آب‌های حوزه هریرود نیز مدیریت شود و به ابعاد کاهش سهم ایران و ترکمنستان بیانجامد.

ضرورت‌هایی برای توافق با افغانستان بر سر هریرود

در واقع در دوره‌های گذشته دولت ها در کابل تلاش کرده‌اند تا درخواست تعیین رژیم حقوقی برای هریرود را به آینده سپارند و یا گفت و گوها در بخش سیاسی و امنیتی را با ایران نهایی کرده و بخش آب را مسکوت گذارند. در این حال باید توجه داشت که در حالی که ایران  تلاش کرده است که وضعیت رژیم حقوقی این رودخانه را مشخص کند و از نگاه تهران و بسیاری رودخانه هریرود یک رودخانه مشترک بین ایران، افغانستان و ترکمنستان است، هنوز برخی در افغانستان هریرود را داخلی می ‌دانند. درمقابل در کنار این نیز در کنار انتقادهای تهران، مقامات کابل معتقدند چند رود از داخل ایران مانند « کشف رود » و « جام رود » به هریرود می ‌ریزد و در بعضی از موارد ایران در بالا دست آب رود است و باید اقدام متقابلی درجهت مدیریت ورود سرشاخه‌ های آب وارده به هریرود داشته باشد.

با این حال اکنون به نظر اراده محکم ‌تری برای حل این چالش بین کابل و تهران فراهم شده است. در واقع همچنان که در گذشته رییس جمهور غنی گفته بود: « یکی از کارهای مهم موسی شفیق، نخست وزیر اسبق کشور معاهده میان افغانستان و ایران در مورد رودی هلمند بود که در زمان صدارت او منعقد شد و در همان زمان، به تصویب شورای ملی رسید و از طرف پادشاه توشیح شد.» اکنون که مذاکرات افغانستان و ایران برای تدوین سند جامع همکاری دنبال می ‌شود و از میان پنج کمیسیون مشترک همکاری میان دو کشور، کمیته‌ های آب نقش مهمی دارد، مساله هریرود بسیار مهم است. در این شرایط توافق با افغانستان بر سر رژیم آبی رودخانه هریرود می ‌تواند به روند سند راهبردی و جامع برای همکاری‌های دوجانبه کمک کند و دو کشور با دیپلوماسی برد- برد در کنار تدوین معاهده جامع بین ایران و افغانستان رژیم حقوقی هریرود را برای همیشه روشن کنند و با گذر از سیاست وقت کشی و تن ندادن به توافقنامه‌ های حقوقی از فرار یا به تعویق انداختن سیاست ‌گذاری پرهیز کنند.

دراین‌ بین رویارویی قاطع با مساله توافق با افغانستان بر سر رژیم آبی رودخانه هریرود می ‌تواند به عزم دوکشوربرای کاهش سطوح اختلاف، فراهم کردن نوعی توافق همه‌ جانبه و افزایش راهبردی مناسبات در سطوح گوناگون؛ افزایش پیوندهای مختلف فرهنگی، ژیوپولیتیکی و سیاسی دو کشور کمک کند. گذشته ازاین نیزباید گفت فرمول آینده رژیم آبی رودخانه هریرود می ‌تواند مبتنی بر استفاده معقول و منصفانه از آب، مزایای مطلوب و پایدار برای دو کشور باشد تا آسیب قابل توجهی به کشورهای مسیر رود و امنیت آبی مناطق همجوار مرزی وارد نشود. دراین چارچوب انعقاد قراردادی با کسب درصد آب مناسب هریرود در فرمول مذاکره دو جانبه تهران- کابل و یا سه جانبه با مشارکت ترکمنستان ( با اختصاص سهم بسیار کم ) را می ‌توان مدنظر قرار داد و کابل را مجاب به همکاری در اختصاص سهم بیشتر آب کرد.

 در واقع همچنین با توجه به اینکه اساساً بخش عمده‌ای از حقوق بین ‌المللی در حوزه رودها ماهیت توافقی دارد، عدم حل آب رودخانه هریرود می ‌تواند به منشایی برای تنش آینده در روابط دو کشور بدل گردد. لذا دستیابی به توافق امری فوری است. دراین ‌بین اگرکابل سهم برداشتی خود از آب هریرود را گسترده کند وعملاً جریان آب هریرود به ایران را قطع کند واختلاف دو کشورنیز بسیار گسترده خواهد. دراین میان باید گفت اگر دیپلوماسی آب به ‌درستی پی گرفته نشود و توافق همه‌ جانبه‌ ای دراین زمینه صورت نگیرد،‌ تکرار مساله هیرمند و چالش هیرمند یا هامون و اختلاف آبی ایران و افغانستان در مورد این رود می ‌تواند در مورد آینده هریرود هم رخ دهد و پیامد های گوناگون داشته باشد.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۳/ ۱۷ـ ۲۷۱۰

 

سعودی عربستان دبدلونونو په درشل کی



 نصیراحمد څپاند

سعودی عربستان یو پاچایی دولت دی چی د عرب په ټاپووزمی کی پروت تر ټولو لوی هېواد دی . سعودی عربستان په جنوب کی د یمن ، په جنوب ختیځ کی د عمان ، په ختیځ کی د قطر ، په شمال کی د عراق ، کویت او اردن سره گډې پولې لری . مساحت یی ۲۲۴۰۰۰۰ کیلومتره مربع او پایتخت یی الریاض دی . د سعودی عربستان د مځکې سطحه اواره ده . د سعودی عربستان په جنوب کی لوی دښته پرته ده چی د « رب الخالی » په نوم یادېږی . د هېواد په لویدیځ کی غرونه شته چی د المدیان او الحجاز په نوم یادېږی او په جنوب کی یی د عسیر غر موقعیت لری . په سعودی عربستان کی هیڅ سیند نشته.
په ۱۶ مه پیړۍ کی عربستان د عثمانی حکمرانانو لاس ته ور غلی ؤ . په ۱۸ مه پیړۍ کی یو عالم محمد ابن عبد الوهاب په سعودی عربستان کی یو مذهبی ډله تاسیس کړه . دغه مذهبی ډله په عربستان کی افراطی مذهبی ایدیولوژی ( عقیده)  خپروی چې د الوهابیة په نوم یادیږی . الوهابیة په اوس وخت کی د سعودی عربستان دولتی ایدیولوژی ده . په ۱۹ مه پیړی کی د سعودی کورنۍ د مصر او عثمانی دولت په خلاف جگړه وکړله . په ۱۹۰۴ کال کی سعودی کورنۍ نجد ونیولو . په ۱۹۲۴ کال کی  حجاز، مدینه او مکه د بریتانیا د پوځ له خوا ونیول شول . مگر تر درې کالو وروسته دغه ښارونه خپلواک شول . سعودی عربستان په ۱۹۳۲ کال کی د برتانیا د پوځ تر وتلو وروسته تاسیس شو.( ویکیپېډیا )
د سعودی حکومت د سخت دریځی پالیسی ترڅنګ یو انحصاری شاهی سیستم حکومت جوړکړ چی د یوی کورنې له خوا د حکومت ټولی چاری اداره کیږی او ډیرمحدودیتونه اوبندیزونه یی په وګړو خصوصآ په ښوونځیو باندی لګیدلی وه . په ټولنیزوچاروکی هغوی ته ونډه نه ورکول کېدله ، دا او داسی نور سیاسی محدودیتونه یی ښه مثال کیدلی شی .د سعودی د حکومت د قانون له مخې ښځو د موټر چلولو اجازه نه درلوده . په سعودی عربستان کې ښځې همداراز د قانون له مخې باید اوږدې چپنې واغوندی او د هر قانونی اقدام له پاره یی د نارینه خپلوانو اجازې ته اړتیا درلودله . همدا راز ښځوته په کاری ساحه او د فترونو کې د ګډون حق نه ورکول کیدلو . له همدی امله سعودی عربستان د ټولې نړۍ له تندوانتقادونو اوغبرګونونوسره مخامخ ؤ . ډیرو مدنی او سیاسی فعالانو له ۱۹۹۰مې لسیزې راهیسی د ښځو د موټر چلولو او په دولتی نهادونو کې هغوی ته د کاری فرصتونو او یو شمیرنورو ازادیو د حق ورکولو له پاره مبارزه کوله . بلاخره لاندی اصلاحات او تحولات پیل او تر سره شول .
۱۹۹۹ـ اکتوبر : د لومړی ځل له پاره ۲۰ تنو سعودی ښځو د مشورتی شورا په غونډې کې ګډون وکړ .
۲۰۰۱ـ دسمبر : پاچا فهد د تروریزم د له منځه وړلو غږ وکړ او ویې ویل چې اسلام کې دا پدیده ممنوع ده . حکومت د یو بیساری ګام په ترڅ کې د ښځو له پاره د هویت کارتونه جوړ کړل .
۲۰۰۳ ـ‌ سپتمبر : د ښځو او نارینه ؤ په ګډون د ۳۰۰ نه زیاتو سعودی روڼ آندو د سیاسی اصلاحاتو له پاره یو غوښتنلیک لاسلیک کړ .
۲۰۰۳ـ اکتوبر : پولیسو د ریاض په مرکز کې یوه بیسارې غونډه ماته کړه ، چې د سیاسی اصلاحاتو غوښتنه یې کوله . د ۲۷۰ تنو نه زیات کسان ونیول شول .
۲۰۱۱ ـ سپتمبر : پاچا عبدالله د ښځو له پاره د نورو حقونو اعلان وکړ ، لکه د رایې ورکولو حق ، د ښاروالیو انتخاباتو کې ګډون او د هیواد تر ټولو بانفوذه ادارې ، مشورتی شورا ته ، د ټاکل کېدو حق .
وروسته له دې نه چې یوه ښځه د موټر چلولو په جرم ګناهکاره وموندل شوه د لسو دُرو په وهلو محکومه شوه. دا لومړی ځل و چې د ښځو د موټر چلولو د بندیز څخه د سرغړونې په خاطر یوه قانونی سزا ورکړل شوه . پاچا عبدالله دا سزا بیرته وګرځوله.
۲۰۱۲ـ‌ جون : ولیعهد شهزاده نایف ومړ ، د هغه پرځای آزاد خیاله دفاع وزیر ۷۶ کلن شهزاده سلمان وټاکل شو .
سعودی عربستان ومنله چې ښځینه ورزشکارانې کولای شی د لومړی ځل له پاره د اولمپیک لوبو په سیالیو کې ګډون وکړی ، په داسې حال کې چې اټکل کیده ممکن د سعودی ټوله ورزشی ډله د جنسی توپیر له امله لوبو کې د ګډون څخه محرومه شی .
۲۰۱۳ـ فبروری : پاچا عبدالله ، په مشورتی شورا کې چې پخوا په کې ټول نارینه وه ۳۰ ښځینه غړی شامل او سوګند یی ورکړ ، دا په عامه چارو کې د ښځو د ګډون په لاره کې یو ستر ګام ؤ . دا لومړی ځل و چې ښځې پر سیاسی دولتی څوکیو وټاکل شوې .
۲۰۱۴ـ مارچ : سعودی عربستان یو شمیر اسلامپالې ډلې د تروریستی سازمانونو په نوم یادې کړې او د هغوی تمویل او ملاتړ یې ممنوع کړ . په دې ډلو کې اخوان المسلمین ، د النصره جبهه او په عراق او شام کې اسلامی دولت ډله شامل دی.( بی بی سی)
د سلمان بن عبدالعزیز په نوی فرمان کې راغلی چې د ښځو د موټر چلولو منفی او مثبت اړخ ته په کتو او همداسی د سعودی د لویو علماو د شورا غړو اکثریت رایو ته په کتو دا جوته شوه چې د ښځو د موټر په چلولو کې اصلیت « جواز لرل » دی، کوم څوک چې ددې کار سره مخالفت لری، هغوی د احتمالی منفی اړخونو څخه د مخنیوی په خاطر دا خبره کوی، خو علماء وایی که چیری د ښځې په موټر چلونې کې نور شرعی تضمینونه وشی، نو هیڅ خبره نه ده چې ښځه لایسنس ولری او موټر وچلوی.
د سعودی باچا ملک سلمان بن عبدالعزیز د یوه خاص فرمان له مخې د کورنیو چارو وزارت ته امر کړی چې له دې وروسته ښځو او نارینه ؤ ته په مساوی ډول د ترافیکی قوانینو مطابق لایسنس ورکړی . د سعودی حکومت د قانون مطابق د ۱۴۳۹/۱۰/۱۰ هجری قمری څخه دغه فرمان عملی کړی .
همدارنګه د سعودی عربستان پلازمینې ریاض ته څیرمه د ساتیرۍ د یوه ښار جوړېدل چې ۳۳۴ کیلومتره مربع پراخوالی به ولری ، دا په نړۍ کې د خپل ډول لومړنی د ساتیرۍ ښار کېدلی شی چې د امریکا د لاس ویګاس له ښاره به لوی وی او تر ۲۰۲۲ کال پورې به یې کار بشپړ شی. د سعودی حکومت ، هڅه کوی د سعودی د اقتصاد تکیه د تیلو پرځای په نورو سرچینو ووېشی .
همدارنګه د سعودی د سپورت د فیدراسیون د مشری په ټوګه د ریما بنت بن سلطان السعودی لمړنی ښځینه ټاکنه همدارنګه د سعودی تلویزیون له لاری د لمړی ځل له پاره د ښځینه ؤ په اواز سندریزو کنسرټونو خپرولو اجازه ورکول هم د لوی بدلون په لور یو سترګام شمیرل کیږی .
د سعودی عربستان د هغه وهابی پاچا څنګ ته کیدل چې جسمانی وضعیَت ئې دومره هم بد نه دی او د محمد بن سلمان له خوا د حکومتی چارو په لاس کی نیول .سعودی عربستان واشنګټن ته د یوه نږدې عنعنوی متحد په سترګه کتل او خپل د اړتیا وړ زیاتره وسلې له متحده ایالاتو او همدارنګه له بریتانیې څخه پیرودل .
دونالد ترمپ د ولسمشر په توګه د خپل لومړنی بهرنې سفرپه ترځ کی ، سعودی عربستان او امریکا د یو میلیارد دالرو په ارزښت د وسلو او تجهیزاتو د خریدارۍ تړونونه لاسلیک کول .
مسکو ته د سعودی عربستان د پاچا سلمان تاریخی سفر دغه دواړه هیوادونه د سوریې د شخړې په څیر مسائلو کې نږدې همکاری ته هڅول ، په لسګونو تړونونو لاسلیک کیدل . د بیلګې په توګه د ریاض له خوا د روسیې څخه د S-400 ډوله هوایی دفاعی سیستم ، د ټانګ ضد سیستم او راکټی وسلې پیرودل . د پوځی روزنې پروګرام ، د تجهیزاتو تخنیک او د تیلو د تولید په برخه کې همکاری کول.
د رویټرز خبری آژانس د روان میلادی کال ۲۰۱۷ په جنوری کې خبر ورکړی ؤ چې د سعودی د باچا ملک سلمان زوی محمد بن سلمان یو لړ اصلاحات په پام کې لری چې د دینی عالمانو د پاریدو سبب ګرځېدلی شی ، اژانس زیاته کړې وه چې محمد بن سلمان د علماوو د قابو کولو له پاره پلان ترتیب کړی دی .
د سعودی پاچا سلمان بن عبدالعزیز د نوی شاهی فرمان له مخې د نبوی احادیثو د څار او تفسیر له پاره د یو داسې کمیسیون د جوړولو امر کړی چې ټول ( ناسم نصوص، افراط، ترهګرۍ او د قتلونو جواز ورکوونکی احادیث ) دغه احادیث چی د سخت دریځۍ او ترهګرۍ له پاره د کارولو له دایری بهر کړی . همدارنګه په زرګونو سخت دریځی امامان او خطیبان یې له دندو ګوښه کړی او د مشهورو علماوو په ګډون یې ګڼ شمېر خطیبان ، واعظان او دعوتګران نیولی دی .
پایله :
پورتنیو بدلونونو ته په کتلو سره ویلی شو چی د سعودی عربستان حکومت غواړی د نړیوال سیاست سره ځان عیارکړی همدارنګه د ستروهیوادونو سره د سترو اقتصادی ګټو تعدل وساتی او همدارنګه د سیمه ایز سیاسی نفو‌ذ د پیداکیدو ترڅنک غواړی چی د نړیوال تروریزم او ترهګرۍ سره په مبارزه کی د نړیوالو سره برخه واخلی او په منطقه کی د ترویزم د پالنی کوم تورچی پر دی هېواد لګیدلی ؤ هغه له ځان څخه لیزی کړی . همدا راز د خپلوسیالو ګاونډیو اسلامی هیودانو سره چی ځینو یی اتومی تکنالوژی اواتومی وسلو ته لاس رسی پیداکړی ده ، د هغوی په مقابل کی د پوځی ځواکمنتیا له پلوه خپل هیواد د هغوی سره یال کړی ، ځینې پوځی ټړونونه د زبرهیوادونو سره لاسلیک کړی چی روسییه او متحده ایالات یی ښه مثال کیدلی شی . همدارنګه د ملی تفریحی سترو پارکونو جوړول او دی ته ورته زیربنای سترو پروژو پیلول ، مانا دا چې دوی غواړی که مبادا د تیلو سرشاره منابعو په ختمیدوشی د نورو سرچینو څخه به د خپل هیواد په اقتصادی کی په لویه کچه ګټه پورته کړی . همدارنګه ځینی مذهبی اصلاحات شاید ورته ستونزمن وی او ورته لوی ستونزی وزیږوی . همدارنګه ښځو ته په ځینو ازادیو ورکولوکی د دوی سیاست او اصلاحات شاید د نړیوالو د ستاینې وړ وګرځی او د هغوی سره د اړیکو په جوړولو او ساتلوکی ښه رول ولوبوی .

سرچینی او ماحذونه :
ـ بی بی سی پښتو وبیپاڼه
ـ المان اونړی ویبپانه
ـ پښتونیوز
ـ نن ټکی اسیا ویبپاڼه
ـ ویکیپیډیا

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۷ـ ۲۶۱۰