مارکس: پراتیک انقلابی

عمر محسن زاده

( بخش چهارم )

در آموزش مارکس « پراتیک » مقوله اساسی برای تیوری و به ویژه تیوری شناخت است .درک وحدت تیوری و عمل بمثابه اصل عمده جهانبینی انقلابی برای مارکس دارای ارزش بنیادی بود. از آنجایی که پراتیک مبدا، ملاک وهدف شناخت و بدینترتیب منشا تیوری است برای مارکس ضروربود تا صحت تیوری های خود را در پراتیک اجتماعی و به خصوص پراتیک سیاسی و انقلابی آزمایش نماید واز این جویبارخروشان اندیشه های خود را سیراب کند .همچنان اثرگذاری برعلم وعمل آن خواست دیرینه مارکس بود که او درراه انجام اش برای دگرسازی طبیعت و جامعه لحظه ای درنگ نکرد.از این رو مارکس پس از پایان دوره تحصیل به کار درمیان جریانات اپوزیسیون از لیبرال تا دموکرات های رادیکال المان آغاز نمود و به زودی رهبری ارگان نشراتی آنها « روزنامه راین » را به عهده گرفت. او درمدت کار پانزده ماهه خود در این روزنامه به امر روشنگری توجه فراوان نمود و از موضع اپوزیسیون فعال رژیم مطلقه پروس را مورد انتقاد قرارداد .نخستین دیدار کارل مارکس با فریدریش انگلس که خود با زنده گی پُرمشقت کارگر آشنا بود دردفترهمین روزنامه صورت گرفت. حکومت پروس « روزنامه راین » را متوقف ساخت و مارکس مجبوربه ترک المان گردید.او در همین سال به فرانسه رفت و با ارنولد روژ سالنامه های المانی ـ فرانسوی را به نشر رسانید. روژهوادار فلسفه هگل و دموکراسی بورژوایی بود ولی مارکس با توجه به اقتصاد سیاسی و انتقاد بر سوسیالیست های فرانسوی پیوسته از مواضع خودی دفاع مینمود. مارکس در پاریس همچنان با هیات تحریرجریده هفته وار « به پیش » همکاری داشت و به زودی به آن رنگ و رُخ انقلابی بخشید. رژیم پروس سالنامه ها را درسرحد ضبط می نمود واز راه سیاسی برحکومت فرانسه فشار می آورد تا مارکس را از آن کشوراخراج نماید.مارکس در ماه فبروری سال ۱۸۴۵ ترسایی وادار به ترک پاریس شد و به بروکسل رفت . مارکس و انگلس در تابستان همین سال به انگلستان سفر نمودند و با جناح انقلابی « چارتیست » ها رابطه نزدیک برقرارنمو دند. آن دو بمنظورتامین وحدت فکری و اتحاد سازمانی نیروهای انقلابی و کارگران المان با زحمتکشان سایر کشورهای اروپایی « کمیته خبرنگاری کمونیستی» را اساس گذاشتند و آرزو داشتند تا بر شالوده سازمانی آن حزب سیاسی پرولتری بوجود آید. آنها در سال ۱۸۴۷ ترسایی عضویت

« اتحادیه سوسیالیستی دادگران» را حاصل نمودند و درهمین سال نام آنرا به « اتحادیه کمونیست ها « تغیر دادند .در سال بعدی اندو « مانیفست » این اتحادیه را نوشتند .در این سال انقلابات اروپایی ( ۱۸۴۸ترسایی ) مارکس به مطالعه اوضاع سیاسی و اجتماعی پرداخت و با درستی تشخیص داد که شرایط برای انقلاب پرولتری آماده نیست .او د جمع روشنفکران مخالفت خود را با قیام ضد بورژوایی اعلام نمود و خواستار آن شد تا از بورژوازی دربرابر سلطنت مطلقه حمایت صورت گیرد .ضعف و جُبن بورژوازی باعث شکست انقلاب د آن سال گردید .مارکس با استنتاج درس های آموزنده از این شکست ، پرورش نسل های انقلابی را از وظیفه مبرم نهضت دانست. همزمان با توجه به رویداد های اروپا ، مارکس به کارگران و زحمتکشان امریکا نیزنظرداشت و در مدت یک دهه (  ۱۸۵۲ تا ۱۸۶۲ ترسایی ) با کارعظیم ژورنالیستیکی خود در

« نیویارک دیلی تریبیون » در پخش اندیشه های مترقی و بیداری طبقه کارگرکوشید. مارکس درسال ۱۸۵۰ ترسایی پیشنهاد نمود تا دفاترمرکزی اتحادیه کمونیست ها به کُلن المان اتقال یابد و دو شاخه آن در لندن باقی بماند.

زمانی که قیام پولند درجنوری سال ۱۸۶۳ ترسایی شکل گرفت مارکس با فعالین آن در تماس گردید و اتحادیه کارگران المانی را به پشتیبانی آن ترغیب نمود .

مارکس « انجمن بین المللی کارگر»، یا « انترناسیونال اول » را در سال ۱۸۶۴ ترسایی در لندن اساسگذاری کرد و تا زمان انحلال آن رهبری آنرا نیز به عهده داشت . او اساسنامه ، برنامه و بیانیه های اساسی انجمن را نوشت و زمینه های ارتباط کمونیست های المانی، اعضای سندیکا های انگلیسی ، انارشیست های سویسی، پرودونیست های فرانسوی و دیگران را با هم فراهم نمود .بیانیه های مارکس در شورای عمومی این انجمن اسناد تاریخی اند که تا اکنون دارای ارزش علمی میباشند .درنتیجه شکست کمون پاریس فشاربرانترناسیونال اول فزونی یافت و کنگره لاهه انترناسیونال در سال ۱۸۷۲ ترسایی تصمیم گرفت تا مرکز آنرا به ایالات متحده انتقال دهد .انترناسیونال اول چهار سال بعد از آن درجریان کنفرانس فلادلفیا منحل شد. مارکس در کشورش المان برای ایجاد یک حزب انقلابی سوسیالیستی سخت تلاش نمود ، اندیشه و اصول سازمانی آنرا در مقالات متعدد از طریق « هفته نامه دموکراتیک » و روزنامه « دولت مردم » به نشر رسانید . او با و یلهلم لیبکنشت ( پدرانقلابی معروف المان کارل لیبکنشت) که یکی از اساسگذاران « حزب سوسیال دموکراتیک کارگران المان» بود همکاری نزدیک داشت . جنبش کارگری المان نخست در « اتحادیه عمومی کارگران المان» سازمان یافته بود. این اتحادیه به تدریج درتحت تاثیر اندیشه های فردیناند لاسال قرارگرفت. او که از شاگردان مارکس بود با نظریات التقاطی خود ، به ویژه گرایش به دولت پروس و مفکوره رسیدن به سوسیالیسم از طریق کوپراتیف ها در مقابل دید گاه های علمی مارکس قرارگرفت و اصل انترناسونالیزم را نا دیده انگاشت. تقابل این دو دید جنبش سوسیال دموکراسی را بدو شاخه هواداران لاسال ( اتحادیه عمومی کارگران المان ) و گروه ایزناخ ( حزب سوسیال دموکراتیک کارگران المان ) تقسیم نمود. تدویر کنگره مشترک این دو در « گوتا » و تاسیس حزب سوسیالیست کارگران المان که از آن بعد ها حزب سوسیال دموکرات المان ( امروزهم بدین نام مسما ست ) به وجودآمد یکی از پیروزی های بزرگ جنبش کارگری به شمار می آید .مارکس با نوشتن « نقد برنامه گوتا » بر طرح گروه لاسال تاخت و خطوط فکری و سازمانی این نخستین حزب کارگری جهان را مشخص نمود .مارکس همچنان به نهضت های انقلابی و رهایی بخش درسراسرجهان توجه داشت .

نارود نیک های روس درسال ۱۸۸۱ ترسایی نامه ای به مارکس فرستادند و نظر او را در مورد اینکه آیا جامعه کمونی میتواند بدون گذارازسرمایه داری به مراحل تکامل یافته تر رُشد اجتماعی برسد پرسیدند. نامه مارکس به خانم ویرا ساسولیچ در رابطه با ابشین های روسی بیانگر دقت خاص وی به مناسبات رُشد نیافته اقتصادی ـ اجتماعی است .

کارل مارکس پس از انحلال « انترناسیونال اول » باز هم با شخصیت های برجسته اروپایی و امریکایی جنبش کارگری درتماس باقی ماند و آرمان طبقه کارگروهمه زحمتکشان را تا آخرین لحظات زنده گی در سر پرورانید و درعمل تطبیق نمود .

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱/ ۱۸ـ ۱۱۰۷

یادداشت : دیدگاه های ارایه شده اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب متحد ملی ترقی مردم افغانستان در اسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکر ماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2018