چین و ایجاد بانک سرمایه گذاری آسیا

جمهوری مردم چین درصدد ایجاد بانک سرمایه گذاری آسیاست که یک نهاد مالی بین المللی با توانایی رقابتی با صندوق بین المللی پول ؛ بانک جهانی و بانک توسعه آسیا به شمار می رود

 

به گزارش رسانه های گروهی جهان، با توجه به نگرانی دولت چین از نفوذ و تاثیرگذاری امریکا و کشورهای هم پیمانش، چین درصدد ایجاد بانک سرمایه گذاری آسیاست که یک نهاد مالی بین المللی با توانایی رقابتی با بانک جهانی و بانک توسعه آسیا به شمار می رود.

به گزارش روزنامه فایننشل تایمز چاپ انگلیس، مقامات دولت چین در چند هفته گذشته دردیدار با مقامات کشورهای درگیر پیشنهاد کرد که سرمایه این بانک از ۵۰ میلیارد دلار به ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش یابد.

تا کنون ۲۲ کشور از جمله چند کشور خاورمیانه به سهام داری دراین بانک ابراز تمایل کرده اند. به گزارش رسیده، این بانک پس از راه اندازی درابتدا به اجرای پروژه های مربوط به احیای جاده ابریشم کمک خواهد کرد.

به گزارش رسیده، قرار است اکثر سرمایه این بانک از طرف چین تامین شود.

چین قصد دارد با استفاده از سرمایه این بانک به ساخت تاسیسات زیربنایی از جمله ایجاد خط راه آهن پکن – بغداد بپردازد.

به دنبال پیشرفت سریع و ارتقای جایگاه بین المللی چین، این کشور درسال های اخیر خواستار کسب حق بیشتر خود در بانک جهانی، صندوق بین المللی پول و بانک توسعه آسیا شده است. اما این سازمان ها به درخواست های چین چندان پاسخی نداده اند.

بر اساس گزارش منتشر شده سازمان ملل متحد به دنبال توسعه سریع اقتصادی چین، سرمایه گذاری شرکت های چینی در خارج از کشور درسال جاری میلادی از میزان سرمایه جاری در این کشور فراتر خواهد رفت.

منبع:  CRI

بامداد ـ اقتصادی ـ ۲/ ۱۴ـ ۲۷۰۶

مردم محلی می گویند: داعش درحال دزدیدن پول مردم تحت لوای اجرای تعالیم اسلامی است

 

ولید ابوالخیر

قاهره - مردم سوریه به الشرفه می گویند که تلاش « دولت اسلامی عراق و شام » برای جمع آوری زکات و سایر وجوه، مردم مناطق تحت کنترل شانرا خشمگین کرده است.

شهروندان گفتند که داعش در ولایت الرقه به جمع آوری مالیات دست زده و با صدور اطلاعیه ای درمورد الزام ساکنان برای پرداخت زکات پیش ازماه رمضان اطلاع رسانی کرده است.

فایز الجضعان، یکی از ساکنین الرقه و استاد پیشین پژوهش های اسلامی در دانشگاه مطالعات اسلامی ادلب، گفت: «داعش به صورتی در الرقه عمل می کند که انگار یک کشور اسلامی واقعی است و مسایل شهر ومحیط اطراف را برآن اساس اداره می کند.»

الجضعان گفت: « جنگجویان داعش  خود زکات نمی پردازند چون در حالت جنگ به سر می برند. با این وجود آنها و خانواده هایشان از این وجوه استفاده می کنند.»

کشاورزان مجبور به پرداخت شده اند

محمود حسن اسماعیل، یک  دهقان اهل الرقه، به الشرفه گفت که داعش « اطلاعنامه ای برای تمامی دهقان ها با عنوان ـ زکات گندم و جو ـ صادر کرده است که درآن گفته است که بخشی از محصولات، به ویژه گندم و جو را به عنوان زکات جمع آوری خواهند کرد.»

وی گفت که : «این گروه همچنین ماشین آلات برداشت محصول که ملکیت مردم منطقه است، را از آنها منحیث غنیمت جنگی گرفته و آنرا به مالکان آن به کرایه می دهند.»

وی افزود که وضعیت ذهقانان اسفباراست؛ چون مالیات و زکات پرداخت می کنند و داعش قیمت محصولات را خود تعیین می کند، یعنی آنها را با قیمت پایین می خرد و آنها را درسیلو ذخیره کرده و توزیع آنان را کنترل می کند.

 

در بیلبوردها  درالرقه سوریه دولت نامنهاد اسلامی عراق و شام زنان را دستورمیدهند

تا نقاب یا حجاب کامل پوشیده و افرادی که نا فرمانی میکند به جزا رسانیده میشوند

عکس از فایز الجضعان

او گفت: «خشم و بی قراری در میان دهقان ها که بخش عمده ای از جمعیت مناطق روستایی الرقه را تشکیل می دهند موج می زند؛ اما آنها به خاطر ترسی که داعش ایجاد کرده است و ترس از شلاق و اعدام آنها را وادارکرده است تا درمورد روش کار این گروه سکوت کنند.»

اثرات مهم

اسماعیل گفت که داعش با این کارها ماهیت واقعی خود را نشان داده و نشان می دهد که چه قدر از اسلام فاصله دارد.

او گفت: « آنها فقط گروهی هستند که برای اعمال کنترل گسترده خود کار می کنند و پیوسته تلاش دارند تا منابع مالی خود را افزایش دهند.»

ماجد حسون که یکی از فعالین اسبق الرقه در دفتر رسانه ای الرقه بوده است، گفت: « به جای کمک به مردمی که اکنون با وضعیت اقتصادی دشواری روبرو هستند، داعش پول مردم را تحت لوای اجرای تعالیم اسلام سرقت می کند.»

حسون که اکنون در امور کمک رسانی و بشردوستانه درترکیه فعالیت می کند، گفت که بسیاری از ساکنین الرقه ظرف دوماه گذشته منطقه الرقه را پس از این که داعش ازآنان پول دریافت کرد، ترک کرده اند.

وی گفت: «فعالیت های اقتصادی دربدترین وضعیت قرارداشته و پولی که باید به داعش بپردازند بیشتر از درآمد روزانه آنان است.»

نقض شرع

شیخ معاذ عبدالکریم، واعظ سابق مسجد العمر حلب که اکنون در قاهره به سرمی برد، گفت که جمع آوری مالیات و زکات توسط داعش خلاف شرع بوده و انحراف واضح از مالیات هایی است که قانوناً برای جمع آوری مالیات و نحوه هزینه کردن آنان وضع شده است.

وی به الشرفه گفت: « جمع آوری زکات باید توسط مرجع و نهادهای آن انجام شود که این شرط درمورد داعش صادق نمی باشد. افزون بر این، هدف اصلی زکات این است که مسلمانان پولی را برای نیازهای فقرا و مستمندان اهدا کنند.»

وی گفت که ایده بشردوستانه زکات این است که این کار روشی برای تامین عدالت اجتماعی از طریق توزیع ثروت افراد متمول میان فقرا می باشد.

عبدالکریم گفت: « این شرط اصلی در مورد الرقه صدق نمی کند. دراین شهر شهروندان به خاطر فشارهای اقتصادی وحشتناک پژمرده شده اند و این پرداخت زکات را برای آنان غیر ممکن می سازد، درحالی که عناصر داعش و خانواده های آنان از پول و خدمات برخوردار می باشند.»

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۲۷۰۶

انتخابات دور دوم ۲۰۱۴ افغانستان ، بررسی ها و قضاوت

ع. بصیر دهزاد 

بروز شنبه ۱۴ جون مطابق ۲۴ جوزای ۱۳۹۳ دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان بر گزار گردید. رفتن مردان، زنان  اعم از سالمند و جوان با صف کشیدن شان  بطرف صندوق های رای ، در سطح شهر ها و مناطق دوردست ، در واقعیت ادامه همان یک انقلاب در هیجان، تبارز اراده بدون ترس ، روان و جهش خودجوش اجتماعی مردم است که در دور اول انتخابات به نمایش گذاشته شد و در دور دوم بر آن مهر تایید و ادامه گذاشته شد.

انتخابات دور دوم به همان گونه که عین تهدیدات ، ایجاد خوف و ارعاب طالبان و همچنان ایجاد بعض حوادث امنیتی را در قبال داشت ، مشخصات و تفاوت های را نیز در مقایسه با انتخابات دور اول داشته است.  

در این انتخابات باز هم نیروهای دفاع ملی، پولیس ملی و ریاست امنیت ملی کشور با فداکاری و در یک پلان قابل توصیف و تمجید توانستند جلو حملات وسیعاٌ پلان شده طالبان را بگیرند و در نهایت موقف رزمی و دفاعی خود را در یک وزنه غیر قابل مقایسه با طالبان به نمایش گذارند.

 طالبان تاریک بین با همان مغز های منجمد و متحجر شان از ۲۴۶ حمله و تهدید و تخویف مردم   گزارش دادند ولی در هیچ خبر و گزارشی کدام علامه  مبنی بر موفقیت شان ، جز کشته شدن تعداد بیگناهان در نتیجه انفجار ماین های کنار جاده ها، محسوس نبوده است. بدون شک این فعالیت های تخریبی توسط طالبان در جلوگیری از تبارز اراده ملت  به هیچ صورتی توانایی این گروه  را بحیث یک اپوزیسیون مسلح در پروسه های بعدی و بخصوص مذاکرات صلح قابل محاسبه نشان نمیدهد. در اینجه این سوال هم مطرح میگردد که آیا طالبان توسط دولت دریک انتخاب جنگ با صلح قرار داده شوند و یا طالبان و حمایت گران روی پرده و عقب پرده شان دولت آینده افغانستان را به یک انتخاب مصالحه و موافقه ( دو جانب متساوی القوه) و یا هم یک معامله وادار خواهد ساخت.

در دور دوم انتخابات بخش از روشنفکران در دو استقامت متفاوت اندیشه ها و تراوش های فکری ، پیشبینی ها و نتیجه گیری های شان را  با استفاده از جهان پهناور انتربتی بصورت مقالات و یا صفحه های فیس بوک انعکاس و در دسترس خواندن و قضاوت خواننده قرار دادند.

اکنون ما در آستانه نتایج این انتخابات قرار داریم که با کمال تاسف در معرض چالش های جدید قرار گرفته است آرزو های مانند  امنیت ، ثبات ، روند ملت سازی ، وفاق و در نهایت حفظ و استحکام ارزش های دموکراسی ، عدالت و احیای حاکمیت قانون و زدایش فساد در معرض تهدید قرار گرفته اند  که ملت به همان امید ها بطرف صندوق های رای رفتند و تبارز اراده را بر تر س و تشویش و گذاشتن انگشت بالای ماشه تفنگ را بر نشاندن انگشت رنگین بر یک ورق انتخاب رجحان دادند.

در مقاله هذا میخواهم همین چهار مساله فوق را در نبشته زیر به یک توضیح و تبصره گیرم. نویسنده در این مقاله و یا هر نبشته دیگری خود را بر حکم مسوولیت ملی و وطنی  و بر حکم تعهد بر وفاق ملی ، ترقی خواهی تلاش خواهد نمود تا یک محتوای غیر جانبدارانه را در دست قضاوت و نتیجه گیری خواننده گرامی قرار دهم.

رای دهی برای انتخابات با وجود تهدید های وسیع طالبان در یک صبح امیدبخش آغاز و به یک انجام موفقیت بار در عصر همان روز به پایان رسید. تجارب ناشی از کمبودی های دور اول انتخابات تا اندازه سهولت های جدید را در قبال داشت. با وجود اینکه میزان رفتن تعداد از مردم به پای صندوق  های رای در شهر ها کمتر بوده است ولی میزان اشتراک مردم در چند ولایات بیشتر از حد قابل پیش بینی قبلی بوده است. درهر حالتی انتخاب مردم در دور دوم در یک حدود قابل تفاوت با دوره اول تحت تاٌثیر تمایلات دیگری هم بوده تا انتخاب بر پالیسی ها و پروگرامهای انتخاباتی، که ما این موضوع را در بحش مربوط بیشتر به توضیح خواهیم گرفت.

طالبان باز هم انگشتان ۱۱ تن از رای دهنده گان را بریدند که بیشترین شان موسفیدان و روحانیون بودند که به پای صندوق های رای رفته بودند. گر چه طالبان در ویب - سایت شان از انجام این عمل انکار نموده اند ولی سوال  برانگیز است که ارتکاب این جرم غیر انسانی در  دور اول انتخاباتی در ولسوالی پشتون زرغون هرات و اکنون ولسوالی رباط سنگی به عین شکال و در دو منطقه انجام  یافته اند  که طالبان خود را در آنجا مسلط مینامند و حوادث جنگی و قتل و انفجارات در این دو منطقه مکرراٌ اتفاق میافتد. از جانب دیگر طالبان قبلاٌ در سایت انتر نتی شان مردم را از عواقب « وخیم » رفتن به پای صندوق های رای اخطار داده بودند. خواننده محترم موقف طالبان و اراده ملت را در دو تصویر زیر در مقایسه و قضاوت قرار دهد.

 

(ساعت اخطاریه طالبان از ویبسایت انتر نتی شات برداشت گردیده است)

.پیام و سمت عقربه ساعت طالبان: لحظه به لحظه  مین گذاری کنید، کلک های پر رنگ انتخاب کننده برا ببرید، خون بریزید تا ملت نتواند انتخاب خودش را کند.

 

پیام ساعت ملت: وقت را از دست ندهید از لحظه به لحظه طلائی  استفاده نمائید و سر نوشت  خود را خود تعین کنید. بدون ترس از تهدید، ارعاب وخوف دشمن ملت ،  با اراده  متین به پای صندوق های رای بروید.

 

طالبان در تمامی تبلیغات شان اصل دموکراسی و حق انتخاب را بر بنیاد پالیسی های افراط گرایانه شان مردود و آنرا سیاست امریکایی و کفرمیدانند. اندیشه جنگ ، زور و استبداد و قصاوت در عمل و در برابر انسان دیگر اندیش سیاسی و یا مذهبی و استفاده از احساسات و روان مذهبی و تمایلات مبنی بر تعلقیت ها مشخصات آنان است که از زمان ایجاد طالبان ، کسب قدرت درافغانستان ( ۱۹۹۶-۲۰۰۱) وآغاز و ادامه جنگ در۱۴ سال اخیر بدون کدام تغیر و انعطاف وبدون  در نظرداشت پروسه های تغیر و تحول یافته در افغانستان ادامه داشته است. چنانچه عبدالوکیل متوکل یکی از چهره های  طالبی که خود را در لست طالبان میانه رو قلمداد میکند، در مصاحبه سه هفته قبل خود یکباردیگر صلح با طالبان را با تغیر در قانون اساسی و تغیر در ساختار دولت مشروط دانست و به عقیده وی در غیر آن ادامه جنگ توسط طالبان را (با الفاظ غیر مستقیم)، مشروع و اجتناب ناپذیر و غیر قابل پایان دانست. در اینجا یک مساله  قابل تفکیک و مقایسه و قابل دقت متبارز میگردد و آن اینکه که ملت و جهش خود جوش مردم گذار بطرف حفظ ارزش های  دموکراسی ، جامعه مدنی و قانون اساسی را انتخاب نموده است که در این جهش دارد که تمایلات مذهبی، قومی و زبانی در یک روند معین زمانی کمرنگ تر میگردد و زمینه ها برای روند ملت سازی ( یک ملت و یک دولت) در تضاد روشن با اهداف بدون تغیر طالبان است. پس در اینجا انتخاب مردم در یک تحرک خود جوش و رفتن به صندوق های رای یک جواب واضیح هم در برابر جنگ و اهداف طالبان بوده است.

 اگر ما جریان آمدن طالبان را در روی صحنه جنگی و سیاسی در افغانستان طی سالهای ۱۹۹۵ در یک دید مقایسوی و در مشابهت ها بخواهیم ببینیم، میتوان دیدگاه و عملکرد و انتخاب مردم را ازیکی ازدو  گزینه در سوریه، اکنون عراق به وضاحت به مثال گرفت. تحرک داعیش در عراق که بیش از ۵۰۰۰ جنگجو را در اختیار ندارد، حدود یک ملیارد و هشتصد میلیون دالر پول نقد را در اختیار دارند که منبع و منشا این پول گزاف گنگ و مبهم است.*

این تحریک با استفاده از احساسات مذهبی در مناطق سنی نشین احیای امارت هارون الرشید را به مردم وعده میدهند و برای اهداف خود روزانه صد ها نفر را بصورت دسته جمعی به گلوله میبندند، عین عمل که گروه های تند رو سنی مذهب در سوریه روزانه صدها جرم ضد بشری را ( سربریدن و به گلوله بستن) انجام میدهند. چنانیکه طالبان و حلقات دیگر خارجی شان در یک همدستی و عمل مشابه سر میبرند، مین های کنار جاده را انفجار میدهند و در محلات غیر نظامی انفجارات را انجام میدهند و از احساسات مذهبی و قومی مردمان سوٌ استفاده میکنند

با در نظرداشت توضحات فوق قابل مکث است که امریکا در یک تفاهم نا مکشوف و سوال بر انگیز و احتمالاٌ  در یک بازی پلان شده پنج تن از سران طالبان را که « گویا  فیگور های کلیدی»  برای مذاکره با طالبان و رسیدن به صلح و مصالحه در افغانستان خواهند بود ، آزاد نمود در حالیکه هر کدام آنها ، به  قول و شهادت مردمان اهالی بعض مناطق کشور مرتکبین  صد ها مورد قابل اثبات  ارتکاب جرایم بشری و جنگی و در تبانی مستقیم استخبارات نظامی پاکستان متهم اند، باز هم تلاش میشود تا آنان به روی صحنه سیاسی افغانستان آورده شوند. در این مضحکه نقش و موقف حقوقی و سیاسی دولت افغانستان که باید ممثل اراده و حاکمیت ملت باشد، به هیچ گرفته شده است.  این تطبیق یک  پلان که در آن نمیتوان برخورد « استریو تیپ»  دستگاه های آمریکا و انگلستان را غیر قابل انکار و سوال بر انگیز ندانست.

در هفته های قبل از انتخابات  باآنکه تعداد از صفحات انترنتی و فیس بوک میدان در گیریهای های قلمی ( شمشیر کشی قلمی ) تعداد از روشنفکران در برابر یکدیگر بوده اند که در هر حالتی این درگیری ها  جوقلمی  تحلیل ها و ارایه نقاط نظر در برابر سرنوشت ملت و مردم را تا اندازه تحت سایه قرار داد و حتا توانایی فکری بعضی مغز های خوب متفکر را هم در انجماد قرار داده است. با کمال تاسف این تعداد فرزانه اندیشان  خود و توانایی های ( تحلیل و نظر)  خود را در چنین حالت و موقع حساس متمرکز به  یک گذشته مینمایند که  بدون شک میتواند در یک موقع مناسب دیگری هم موضوع گرم مورد تبادل نظر و جرو بحث های حل برانگیزگردند. هدف من در معرفی این کتاب و یا یک مقاله نیست بل موضعگیری ها و عکس العمل های احساساتی در سطح  برخورد های  تخریش کننده و نا میمون حتا در سطح اهانت های شخصی و خانواده اند که بدانها توصل صورت گرفته است.

ولی در جهت دیگر مقالات و ارزیابی ها ی زیاد دلچسپ ، آموزنده و در خور توجه عمیق از روند ها ، امکانات و زمینه های ممکن  برای  ایجاد  و استحکام  یک جامعه با ثبات و گره زدن منافع مشروع  در سطح یک ملت واحد و دفاع از مشروعیت انتخابات و ارزش های قانون اساسی  توسط نویسنده گان  اهل تفکر ، خرد و مسلک  ترقیخواه به رشته تحریر در آورده شدند. برای نویسنده مهم این نیست که کی با کدام طرز دید و نتیجه گیری ها از گذشته خونین ۳۵ سال یک مقاله را به رشته تحریر آورده است  بلکه اثر بخشی از هر یک از امکان و مجرا برای دفاع از ازرش های  که منافع سیاسی- اجتماعی همه اینان در آن نهفته اند، میباشد و آن دفاع مشترک از اصل مشروعیت حقوقی و ارزش های دموکرسی و جامعه مدنی اند. هر مقاله ، چه یک و چه در یک تسلسل ( قسمت ها)  ، جهات و زوایای مختلف جامعه افغانی ما را به ازریابی گرفت و طرح های مشخص را نه برای این یا آن کاندید انتخاباتی بل برای پشتیبانی از یک روند عادلانه و شفاف، دفاع از ارزش های دموکراسی ، قانون اساسی وفاق ملی ، ایجاد یک دولت ممثل اراده ملت و « قوم بزرگ مظلومان و فقیران » که در آن مزربندی میان این یا آن قوم، تبار، مذهب و زبان مطرح بحث ، تمایل و علاقه نبوده اند.

از نظر نویسنده این مقالات با استفاده موثر از دنیای پهنآور انترنتی میتواند یکی از موثر ترین زمینه های اثر گذار تحریک احساسات برای گرایش های همسویی، وفاق و دفاع از ارزش های باشد که بقای ملت ، ترقی ، تحول وعدالت و حاکمیت قانون در گرو آنها است  ولی تعداد از تحصیل کرده های ما هم بودند و هستند که در روند انتخابات از حدود مشروعیت و حرمت و احترام به شخص عدول و خود و توانایی های شان را در جانبداری های کاندیدها بر مبنای تعلقیت قوم و زبان بکار گرفتند. به بیان دیگر در دستی شعار اتحاد و همسویی گرفتند و در دست دیگر گرایش واضح بر مبنای قوم و یا یگ گروه اتنیکی معین.

اکنون که  تمام امید های ملت که در فوق از آن تذکر داد ه شدند یکجا با روند  انتخابات به چالش های جدی و جدیدی مواجه گردیده اند. تنها احترام به اراده و رای مردم و ارزش های قانون اساسی را در برون رفت از بحران مشروعیت و رفع معضله در انتخاب یک کاندید که به حق آرای بیشتر را بدست آورده است، متبارز میسازد.

انتخابات دوره دوم بعض تفاوت های را در مقایسه با دور اول داشته است که احتمالاٌ این تفاوت ها تغیر  آرا را  برای کاندید ها نیز محتمل میساز که ما این تفاوتها را چند نکته زیر ممکن و محتمل میدانیم:

یک: تعداد از واجدین شرایط رای که در دور اول به نسبت دلایل مختلف از حق رای خود استفاده نکردند و احتمالاٌ تحت تاثیر تهدید ها ی طالبان و یا جدی نگرفتن به روحیه و جهش بزرگ مردم ، حالت پسیف را در اختیار نموده بودند که در دور دوم  با روحیه جدید و بخاطر شراکت در جهش مردم بطرف صندوق های رای رفتند.

دو: تعداد از قوماندانان ویا افراد صاحب زور زر و یا نفوذ در انتخابات اولی آن پیشیبانی را که از یک کاندید اولی نموده بودند ، در دور دوم بخاطر حفظ منافع و کسب تضمین های معین از کاندید دیگر نمودند. به بیان دیگر میزان آرای دو کاندید پیشتاز در دور دوم هم احتمالاٌ دچار تغیرات گردیده باشد.

سه: در انتخابات دور دوم تعداد بیشتر از بعض مناطق احتملاٌ تحت تاٌثیر علایق و تعلقات قومی و منطقوی به طرف صندوق های رای رفته اند که در دور اول علاقه مندی به انتخابات نداشتند و یا هم این تعلقات در رفتن به طرف صندوق های رای و تغیر درفیصدی رای یک کاندید به کاندید دیگر صورت گرفته باشد.

چهار: شیوه و مهارت ها در کمپاین های انتخاباتی در دور دوم ، درانتخاب انتخاب کننده نیز احتمالاٌ تغیر وارد نموده است. مثلاٌ در دور دوم یک کاندید در همه برامد ها نقش اولی را به خود اختصاص داد و توضیح  پروگرام های انتخاباتی کمرنگ تر در محراق توجه انتخاب کننده قرار داده شد. در حالیکه کاندید دیگر معاونین و چهره های صاحب نفوذ را در برامد های انتخاباتی چانس و زمینه داد تا آنان بحیث نماینده گان یک مذهب، گروه اتنیکی و یا یک حلقه روشنفکری ، تحصیل کرده و متخصص و یا هم جوانان و زنان پیام ها و پروگرامهای معین را به گروه مورد نظر برسانند. از نظر نویسنده این تفاوت در شیوه کمپاین انتخابات دور دوم قویاٌ محسوس بوده است. یکی از مسایل که یا برای یک انتخاب کننده غیر قابل دلچسپی و برای دیگری تحریک بر انگیر بوده است این که وعده ها در بزرگ سازی بعضی ساختار های اداری ( از ولسوالی به ولایت) چگونه تاٌثیر در تغیر احتمالی در رای انتخاب کننده داشته است.

پنجم: در دور دوم تناسب در پیوستن کاندید های دور اول به یکی از دو کاندید پیشتاز که در دور اول جواب و پیام روشن ملت بر بعضی از کاندید ها و پروگرامهای انتخاباتی شان داده شده بود، نیز در دور دوم تغیر نمود که انتخاب کننده احتمالاٌ در موضع گیری اول خود تجدید نظر نموده باشد.

ششم: چنانیکه تقلب و استفاده غیر مشروع از رای مردم  در انتخابات دور اول مشهود بود، در دور دوم شکل سازمانیافته را به خود گرفت. از تقلب در دور دوم نمیتوان انکار نمود. این تقلب ها به احتمال قوی ناشی از پنج دلیل فوق شکل گرفته باشد که تضمینی باشد برای برد ( بر بنیاد تقلب) یک کاندید باشد.

اکنون که ملت نتیجه آزمایش یک روند مشروع و شفاف را برای انتخاب یک رییس جمهور و تعین سرنوشت ملت و مردم را میخواهد بدست آورد و به یک پروسه مشروع و شفاف باورمند گردد، ضروری است تا:

مساله تقلب و در روشنایی مشروعیت و احترام به ارزش های عدالت انتخاباتی و قانونیت باید با بکار گیری هر زمینه و امکان که در آنها یک راه حل قطعی و قابل قناعت طرفین و قناعت انتخاب کننده باشد ، ممکن گردد.

برای نجات از بحران سوال همسویی ، همکاری ، گره زدن هدف واحد یعنی جلوگیری از عمیق شدن بحران در ایجاد تماس های مستقیم و با میانجیگری یک نیروی کاملاٌ غیر وابسته و غیر جانبدار ممکن گردد تا هر دو کاندید پیشتاز با ادای دین بزرگ و پر مسوولیت مستقیماٌ به حل بحران و به دریافتن  راه های ممکن و عملی فایق و نایل آیند.

 

*

تذکر: در یکی از برنامه های تلویزیون هالند ۱۰ می ۲۰۱۴ در مورد رییس استبخارات عربستان سعودی « بندال بن سلطان » گزارشی به نشر رسید که موصوف بهترین دوست جورج بوش صدها میلیون دالر پول انگلستان را در جیب زده است که به مقصد تشنج و جنگ در تونس، لیبیا و سوریه باید به نیرو های اسلامگرا داده میشد. این فرد از مدت یکماه بدین طرف مفقودالاثر است. این گزارش را که به زبان انگلیسی تهیه شده است در بخش اخیر پروگرام تماشا نمایید:

http://www.uitzendinggemist.nl/afleveringen/1416140

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۱ ـ ۲۳۰۶

 

 

بازگشت جنگ سرد

درسالهای پسین تبلیغات کشنده جنگی و مسابقه بی مانند تسلیحاتی چنان پهنه ای بخود گرفته است که برخلاف چند دهه پیشتر کمتربه مساله پیوند میان امنیت ، رشد و خلع سلاح پرداخته میشود. درجهان امروزین درهر دقیقه سه میلیون وسه صد هزار دلار، درهر ساعت ۱۹۸ میلیون دلار و درهر روز در نزدیک به ۸،۴ میلیارد دلار و درهر سال ۱۷۴۷ میلیارد دلار ثمره کار و دستاورد انسانی را جنگ و مسابقه تسلیحاتی می بلعد. در حالی که درهمین وقت میلیونها انسان از نغمت سواد بی بهره میشوند، میلیونها کودک و نوجوان ، مرد و زن  به کام مرگ سپرده شده و میلیونها تن دیگر در فقرجانکاه و بی سرپناهی به سرمیبرند. مسابقه و رقابت درحالی فزونی تسلیحاتی در منطقه ما وجهان در شرایطی که روزانه صدها انسان بخاطر تحمیل همین مسابقه به کام مرگ سپرده میشوند، دلیل مهمی برای مبارزه در راه کاهش مصارف جنگی و صرف آن دربخش های انکشافی بخاطر جلوگیری از فقر و مرض در کشورهای کمتر انکشاف یافته جهان از آنجمله افغانستان است که نیاز به توجه و سهمگیری ترقیخواهان و نیروهای صلحدوست کشور در آن میباشد. بخاطر برجسته ساختن پهنه مسابقه روبه گسترش و لجام گسیخته تسلیحاتی و خطرات ناشی آن پژوهشی دلچسپی از مانیلو دینوچی کارشناس امورسیاسی ایتالیا را پیشکش خواننده گان بامداد مینمایم امید مورد توجه و پسندش قرار گیرد. بـامـداد     

 

مانیلو دینوچی


امریکا دیگر یک ابرقدرت نیست تا مدعی امنیت جهان باشد و قانون خویش را بر آن تحمیل کند. در نتیجه، هر دولت مقید به تامین امنیت خویش است، درست مانند دوران جنگ سرد. هرچند که شرایط جغرافیایی- سیاسی به‌ طور‌ آشکار تغییر کرده است اما هزینه‌های نظامی مشابه آن دوران بشدت در حال افزایش است. در حالی ‌که استراتژی ایالات متحده و ناتو در بحران اوکرایین، رویارویی غرب – شرق را تشدید می‌کند و اروپا را از برخی جهات در موقعیت مشابه با جنگ سرد قرار می‌دهد، ارقام انتشار یافته توسط « انستیتوت پژوهش های صلح بین المللی در استکهلم  ـ سپیری»* دوباره به سطح جنگ سرد رسیده است: پس از آنکه این هزینه در میان سال‌های ۱۹۹۱ و ۱۹۹۸ کاهش یافته بود، اکنون دوباره در بالاترین حد از آخرین دوره رویارویی غرب و شرق رسیده است.

ارقام سال ۲۰۱۳ نشان می‌دهد در جهان ۳،۳ میلیون دلار در دقیقه، ۱۹۸ میلیون دلار در ساعت و در حدود ۸،۴ میلیارد دلار در روز به مقاصد نظامی اختصاص می‌یابد. رقمی معادل ۱۷۴۷ میلیارد دلار در سال! وقتی « انستیتوت پژوهش های صلح بین المللی در استکهلم  » جمع کل بودجه‌های دفاعی دولت‌های مختلف را یکجا حساب می‌کند، هزینه نظامی جهان در واقع به مراتب بالاتر از ارقام محاسبه شده است: هزینه‌های مختلف از نوع نظامی، شامل آن مبالغی که دربخش‌های دیگر بودجه‌های ملی هستند به این ارقام اضافه می‌شوند. درایالات متحده، هزینه تسلیحات هسته‌ای سالانه ۲۳ میلیارد دلار است که نه در بودجه وزارت دفاع، بلکه در بودجه وزارت انرژی ثبت می‌شود؛ بودجه نظامیان بازنشسته سالانه حدود ۱۷۰ میلیارد دلار است که در بودجه بازنشستگی محاسبه می‌شود؛ هزینه‌های کمک‌های نظامی و اقتصادی به متحدان استراتژیک کاخ سفید (سالانه حدود ۵۰ میلیارد دلار) در بودجه وزارت امور خارجه محاسبه می‌شود وغیره. در بودجه فدرال، سالانه مبلغ ۹۷ میلیارد دلار برای یک صندوق واحد دفاعی مربوط به وزارت خارجه و برنامه‌های توسعه بین‌المللی(USAID) اختصاص می‌یابد که به عملیات احتمالی آنسوی اقیانوس‌ها (OCO) مربوط می‌شود. ۴۰ میلیارد دلار دیگر، سالانه هزینه وزارت کشور (امنیت) می‌شود. در نهایت، هزینه سرویس‌های مخفی است که در ردیف بودجه «دسته‌ بندی نشده» یا « اشد محرم » سالانه ۶/۱ میلیارد دلار را شامل می‌شود اما این تنها تصویری از قله کوه ‌یخ را به ‌دست می‌دهد. با اضافه کردن اینها و سایر هزینه‌های بودجه رسمی پنتاگون، (۶۴۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳)، رقم هزینه نظامی ایالات متحده، سالانه به طور تقریبی بر یکهزار میلیارد دلار افزون می‌شود بدین معنی که در بودجه فدرال از هر۴ دلار، یک دلار آن هزینه اهداف نظامی می‌شود.

اگر تنها همان ۶۴۰ میلیارد دلار (بودجه رسمی پنتاگون) را هم که سپیری ارایه داده است فرض بگیریم، ایالات متحده بطور آشکار در صدرلیست رتبه‌ بندی ۱۵ کشور با بالاترین هزینه‌های نظامی جهان قرار می‌گیرد. پس از آن، بطور مثال در سال ۲۰۱۲، چین و روسیه با هزینه‌های تخمینی به ترتیب ۱۸۸ و ۸۸ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ قرار دارند. اما در مابقی فهرست، این نظم بطور ویژه به هم می‌ خورد وعربستان سعودی در سال ۲۰۱۳ به تناسب سال پیش از آن از مقام هفتم به چهارم تغییر موقعیت داده است. پس از ان نیز فرانسه، بریتانیا، المان (که از مقام نهم به هفتم ارتقا یافته)، جاپان، هند، کوریای جنوبی، ایتالیا (با هزینه تخمینی۷/۳۲ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۳ترسایی)، برزیل، استرالیا، ترکیه و امارات متحده عربی جای گرفته‌ اند. این ۱۵ کشور درکل ۸۰ درصد هزینه‌های نظامی جهان را صرف می‌کنند. آمار سپیری افزایش قابل ملاحظه بودجه نظامی کشور‌های دیگر را نیز برجسته می‌سازد بویژه آن کشورهایی که ایالات متحده بر آنها اعمال نفوذ می‌کند. در اروپای شرقی، بودجه نظامی اوکرایین به تناسب سال ۲۰۱۲ در سال ۲۰۱۳، حدود ۱۶درصد افزایش یافته است. در افریقا، غنا در طی یک سال بودجه خود را ۱۲۹ درصد افزایش بخشیده، انگولا ۳۶ درصد و جمهوری دموکراتیک کنگو ۳۴ درصد رشد داشته‌اند. در خاورمیانه بودجه‌های نظامی عراق و بحرین در حدود ۲۷ درصد افزایش یافته‌اند. درافغانستان به تناسب سال ۲۰۱۲، ۷۷ درصد افزایش را شاهد هستیم و در فیلیپین ۱۷ درصد. در امریکای جنوبی، بودجه‌های نظامی پاراگوای و هاندوراس نیز در یک سال به ترتیب ۳۳ درصد و ۲۲ درصد افزایش داشته است. این هزینه نظامی افسارگسیخته یک رقابت تازه را تغدیه می‌کند که در مقیاس جهانی، ذیل رهبری قدرت‌های غربی، نوعی از تمایل به مواجهه را باعث می‌شود. این تنها هواپیماهای F35 نیست که امروزه توجه رسانه‌ها را به خود جلب کرده‌ است بلکه سیستم‌های تسلیحاتی دیگری هم هستند که به همان اندازه دارای قیمت‌های سرسام‌آورند اما تا کنون کمتر شناخته شده‌اند.

۶ ماه پیش در ایالات‌متحده یک ناو هواپیمابر به نام جرالد فورد ( نخستین فروند از یک سری جدید) تولید شد که گران‌ ترین کشتی جنگی بود که تاکنون تولید شده، به قیمت ۱۴ میلیارد دلار! از باندهای پروازی جدید آن، ۷۵ فروند هواپیما (که قیمت آنها باید به قیمت کشتی اضافه شود)، می‌توانند ۲۵ درصد حملات بیشتر نسبت به حملاتی انجام دهند که از ناوهای هواپیمابر‌ کنونی از نوع «نیمیتز» برمی‌آید. در۴ جولای آینده نیز در بریتانیا ابرناو هواپیمابری به نام «HMS –  کوین الیزابت» با وزن ۶۵۰۰۰ تن (سه برابر کشتی‌های امروزی از نسل اینوینسیبل) عرضه خواهد شد، به ارزش ۱۲ میلیارد دلار، به اضافه هواپیماهای سوار بر آن، شامل F35، که تنها در ظرف ۶۰ ثانیه می‌تواند از محل پارک به بالای عرشه پرواز انتقال داده شود. نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا اعلام کرده با این ناو هواپیمابر می‌تواند نیروی هوایی را از روی آب‌ها، درهر لحظه و در تمام نقاط جهان که لازم باشد به ماموریت بگمارد. با این اوصاف جنگ آغاز شده است.


برگرفته از روزنامه ایل مانیفستو- ایتالیا

* انستیتوت پژوهش های صلح بین المللی در استکهلم سیپریز sipri
تایید می‌کنند هزینه‌های نظامی جهانی (با محاسبه خالص تورم)

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۳ ـ ۲۵۰۶

صعود یک بلوک قدرت جدید: سرمایه دارها٬ تکنوکرات ها و بنیادگرایان

 

 

گیروگرفت روزهای اخیر دولت اسراییل، رخدادهای اوکرایین، عراق و لیبیا  نشاندهنده پبچیده گی و بغرنجی وضع جهان از یکسو و جانگیری گروه های افراطی سیاسی ، قومی و دینی از سوی دیگر میباشد که درپیوند و یاری آشکار و نهان باهم  قرار داشته واین رخداد ها را خونبارتر و دردآورتر میسازند. برای شناخت بیشتر این وضع  دیدگاه ها  و برداشت های پروفیسور جیمزپتراس از دانشگاه بینگهامتون٬ نیویورک  خالی از سود نیست . اینک بخش های از یک مقاله ارزشمند وی را خدمت خواننده گان بامداد پیشکش مینمایم. در خوریاد میدانیم که دیدگاه های نویسنده گان بامداد نمی توانند دیدگاه حزب مردم افغانستان باشند. بامداد

   

نوشته: جیمز پتراس ( James Petras )

برگردان:ا. نویدی

پیروزی انتخاباتی حزب بهاراتیا جاناتا  - بی جی پی(BJP) در هند آخرین نمایش پیشرفت بلوک قدرت جدید در سراسر جهان است که برای تحمیل نظم نوین جهانی مهار بنیادگرایی قومی  ـ مذهبی وتکنوکرات های به دقت آموزش دیده به استبداد سرمایه داری را وعده می دهد.

راست افراطی دیگر در حاشیه گفتمان سیاسی غرب قرار ندارد بلکه در مرکز صحنه قرار دارد٬ دیگر وابسته به کمک های شبه نظامیان( ملیشای محلی) نیست و از بزرگترین شرکتهای بزرگ سهامی جهان تامین مالی می شود. او دیگر توسط رسانه ها همگانی رد نمیشود. « رهبری پویا و تحمل آفرین » او پوشش ویژه دریافت میکند.

امروز سرمایه داری در همه جا با عدم قطعیت شگرف روبرو میشود٬ چنانچه سقوط بازارها و فساد همه گیر در بالاترین سطوح باعث فرسایش بازارهای رقابتی شده است. در سراسر جهان٬ انتقال گسترده ثروت عمومی به الیگارشی در حال کاهش با اکثریت زیادی از نیروی کار٬ سوال٬ چالش و مقاومت روبرو شده است. سیاست های انتخاباتی دیگر بافت مخالفان سیاسی را تعریف نمی کند.

سرمایه داری٬ نه در تیوری و نه در عمل٬ از طریق عقل و رفاه پیشرفت نمیکند. سرمایه داری بر پشتوانه اجرایی٬ دستکاری رسانه ها (شست و شوی مغزی) ودخالت های خودسر حکومت پولیسی متکی است. سرمایه داری بطور فزاینده ای بر جوخه های مرگ ملقب به « نیروهای ویژه» و «ارتش ذخیره» شبه نظامیان بنیادگر متکی است.

بلوک جدید قدرت  ادغامی از کسب و کار بزرگ٬ طبقات حرفه ای ثروتمند٬ مرفه٬ نخبگان تکنوکرات آموزش دیده و کادرهای بنیادگرای قومی  ـ مذهبی است که توده ها را بسیج میکنند.

سرمایه داری و جهانخواری با ریشه کن کردن میلیون ها نفر٬ ازبین بردن جوامع و اقتصاد محلی٬ تضعیف تجارت و تولید محلی٬ استثمار کار ، کارگر و سرکوب همبستگی اجتماعی٬ پیشرفت میکند. سرمایه داری درهمه جا همبستگی طبقاتی و اجتماعی را نابود میکند.

تکنوکرات های نخبه و بنیادگرایان قومی مذهبی

امروز سرمایه داری به ظاهر بستگی به دو نیروی جدا ازهم دارد. جذابیت( گیرایی) غیرمنطقی نژادپرستان قومی  ـ مذهبی و نخبگان تکنوکرات محدود آموزش دیده برای پیشبرد حاکمیت سرمایه داری. بنیادگرایان قومی  ـ مذهبی به دنبال ترویج قرارداد بین شرکتهای بزرگ سهامی٬ نخبگان جنگ سالار و توده ها با توسل به هویت قومی  ـ مذهبی « مشترک » است.

تکنوکرات ها با گسترش سیستم های اطلاعاتی٬ تنظیم تصاویر و پیام های فریب کارانه و شستو شوی مغزی توده ها و طراحی برنامه های اقتصادی در خدمت نخبگان است.

رهبران سیاسی با نخبگان شرکت ها و جنگ سالارها دیدار میکنند تا دستور کار سیاسی اقتصادی را تنظیم کنند٬ تصمیم بگیرند که چه موقع بر تکنوکرات ها تکیه کنند و چه موقع میان روها یا بنیادگرایان قومی  ـ مذهبی را رها سازند(به خیابانها بیاورند).

جهانخواری از طریق ادغام علم و بنیادگرایی قومی  ـ مذهبی عمل میکند٬ که هردو توسط استیلای سرمایه داری و استثمار مهار شده اند. 

ترکیه: انتقال به اقتدارگرایی اسلامی سرمایه داری

ترکیه تحت حکومت حزب عدالت و توسعه اردوغان قاطعانه بسوی حکومت یک مرد انتقال یافته است: اسلام را با سرمایه داری و سرکوب دولت پولیسی وصل کرده است. «اتحاد سه گانه» اردوغان قصد آزادی ساخت پروژه های بزرگ سرمایه داری٬ بر مبنای خصوصی سازی فضاهای عمومی و سلب مالکیت از محله های محبوب و مردمی است. او درب را به خصوصی سازی غیر کنترل معادن٬ ارتباطات٬ بانک ها باز کرده که منحر به رشد سریع(تصاعدی) سود و کاهش امنیت شغلی و تلفات روبه افزایش مرگ و میر کارگران شده است. اردوغان نقاب «اسلام میانه رو» را انداخته و مزدوران جهادی حمله کننده به سوریه و قانون گسترش اختیارات مذهبی در زنده گی سکولار را در آغوش گرفت. اردوغان پاکسازی گسترده روزنامه نگاران٬ مقامات دولتی٬ خدمات مدنی٬ قضات و افسران نظامی را براه انداخته است. او آنها را با « وفاداران حزبی»؛ افراطیون اردوغان جایگزین ساخته است!

اردوغان ارتش کوچکی از تکنوکرات هایی که پروژه های بزرگ او را طراحی و زیرساخت های سیاسی و برنامه های مبارزات انتخابی او را فراهم میکنند استخدام کرده است. تکنوکرات ها توسعه برنامه های نخبگان شرکتهای بزرگ دوست صمیمی داخلی و خارجی را ارائه میدهند.

اسلامگراهای آناتولی٬ نخبگان کسب و کار کوچک و متوسط استانی٬ رأی دهنده گان را از پایگاه توده ای٬ با توسل به عقاید قوم مدارانه (نژادپرستانه) و شوینیستی بسیج میکنند. رژیم سرکوبگر٬ اسلامی٬ و سرمایه داری اردوغان که « بازار آزاد» را در آغوش گرفته٬ در نتیجه بدترین قتل عام معدن در تاریخ ترکیه بشدت به چالش کشیده شده است: کشتار بیش از ۳۰۰ کارگر معدن به علت سهل انگاری شرکت های بزرگ و همدستی رژیم بوده است. قطبی شدن طبقاتی پیشروی فاشیسم ترکیه را تهدید میکند.

 

اسراییل و « دولت یهودی »: میلیادرها٬ بنیادگرایان قومی  ـ مذهبی و تکنوکرات ها

اسراییل٬ طبق ترویج دهندگان بانفوذ خود در امریکا٬ یک «مدل دمکراسی» است. اظهارات عمومی و اقدامات رهبران اسراییل بطور کامل این مفهوم را رد میکند. نیروی محرکه سیاست اسراییل اندیشه سلب و اخراج فلسطینیان و تبدیل اسراییل به دولت یهودی «خالص» است. اسراییل برای چندین دهه٬ توسط مهاجرین تامین مالی و مستعمره شده٬ با خشونت اراضی فلسطین را تصرف کرده اند٬ میلیونها نفر را محروم ساخته اند و در روند یهودی سازی آنچه که از «سرزمین های اشغالی » باقی مانده است هستند.

اقتصاد اسراییل در سلطه میلیادرها است. «جامعه» اسراییل تحت نفوذ دولت بشدت نظامی است. تکنوکرات های دارای تحصیلات عالی در خدمت نخبگان قومی  ـ مذهبی و صنایع نظامی هستند. شرکتهای کسب و کار بزرگ در قدرت با هر دو سهیم هستند.

اسراییل تکنولوژی پیشرفته و دانش خود را برای پیشبرد رشد بالای مجتمع نظامی ـ صنعتی بکار میبرد. متخصصان پزشکی اسراییل در آزمایش استقامت فلسطینیان تحت شکنجه « بازجویی»  شرکت میکنند. روانشناسان بسیارآموزش دیده اسراییلی در جنگ روانی برای بدست آوردن همدستان در میان خانواده های فلسطینی آسیب پذیر شرکت میکنند. اقتصاد دانان و دانشمندان علوم سیاسی اسراییلی٬ با مدارک تحصیلی پیشرفته از دانشگاه های معتبر امریکا و انگلیس و «تابعیت دوگانه»  سیاست های ربودن(تصرف- قاپیدن) بیشتر زمین های فلسطینیان را بوسیله مهاجران(مستعمره نشینان) نیوفاشیست تدوین و فرموله میکنند. آموس اوز(Amos Oz)٬ رمان نویس اسراییلی مهاجران نیوفاشیست را که خاکستر گرم مساجد سوخته را تصفیه میکنند محکوم کرده است.

بالا رفتن کرایه خانه توسط اشخاص میلیادر معاملات ملکی بسیاری از اسراییلی های «مترقی» را که گاهی اوقات اعتراض میکند «مجبور» به راه آسان نقل مکان به اپارتمان های ساخته شده ای میکند که بطور غیرقانونی و با خشونت از فلسطینیان محروم تصرف شده است.

سازنده گان امپراتوری اروپایی ـ امریکایی:  ارازل و اوباشان جهان متحد شوید!

معماری امپراتوری کسب و کارکثیفی است. و درحالی که رهبران سیاسی آن را رهبری میکنند٬ با احترام وانمود میکنند و در پیچاندن ابتذالات اخلاقی و اهداف والا ماهر هستند٬ آن « رزمنده گانی» را استخدام میکنند که ارازل و اوباش مسلح بسیار ناخوشایند(نامشروع)٬ آدمکشان لفظی روزنامه نگاری و حقوق دانان بین المللی بسیار مورد احترامی هستند که قربانیان را شکار(زندان) و جنایتکاران امپریالیستی را تبریه می کنند.

در سال های اخیر٬ جنگ سالاران اروپایی  ـ امریکایی « پس مانده کشتارگاه » را برای نابودی مخالفان سیاسی در لیبیا٬ سوریه  و اکراین استخدام کرده اند.

در لیبیا هرگونه صورت ظاهر طبقه متوسط قابل احترام دمکراتیک پروکسی(نیابتی) وجود ندارد٬ معماران امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی باندهای قبیله ای قاتل٬ تروریست های جهادی بدنام٬ گروه های قاچاقچی٬ قاچاقچیان مواد مخدر و اسلحه را مسلح و تامین مالی کرده اند. معماران امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی بر چند تحصیلکرده دست نشانده پر از سوراخ در لندن برای به زانو در آوردن ارازل و اوباش٬ خصوصی سازی میادین نفتی و تبدیل کشور به منطقه ای برای استخدام و سکوی پرتاب صدور مزدوران مسلح برای مأموریت های امپریالیستی حساب باز کرده بودند.

انگل های لیبیایی با چک حقوق ماهیانه و اخراج آسان راضی نبودند: آنها مامور پرداخت خود را به قتل رساندند٬ تکنوکرات ها را تا اروپا دنبال(تعقیب) کرده و  آقا بالاسرهای رقیبی را راه اندازی کردند. قذافی به قتل رسید٬ اما لیبیا بعنوان یک کشور قابل دوام مدرن نیز ناپدید شد. ازدواج برنامه ریزی شده معماران امپراتوری اروپایی ـ امریکایی٬ تکنوکرات های تحصیلکرده غربی و انگل های مسلح هرگز به کمال نرسید. در پایان کل سرمایه گذاری امپریالیستی همچون یک خرده کلنجار(داد و بیداد خرده) در کنگره امریکا بر سر چه کسی مسوول قتل سفیر امریکا در بنغازی شد پایان یافت.

جنگ نیابتی سعودی ، امریکایی ـ  اروپایی علیه سوریه به پیروی از سناریوی لیبیا است. هزاران نفر از بنیادگرایان اسلامی تامین مالی٬ مسلح٬ آموزش دیده شده هستند و از پایگاه هایی در ترکیه٬ اردن٬ عربستان سعودی٬ عراق و لیبیا برای سرنگونی خشونت آمیز دولت اسد به سوریه انتقال داده شده اند. واپسگراترین بنیادگرایان به پایگاه های آموزشی اروپایی ـ امریکایی در اردن و ترکیه سفر میکنند و بعد اقدام به حمله به سوریه٬ تصرف شهرها٬ اعدام هزاران نفر به اتهام « وفاداران رژیم » و بمبگذاری در مراکز پرجمعیت شهرها میکنند.

هجوم بنیادگرایان٬ لیبرال های مقیم لندن و گروه های مسلح آنها را تحت الشعاع قرار داد.

تروریست های جهادی بر سر میادین نفتی سوریه به گروه های متخاصم پراکنده تبدیل شدند. صدها نفر کشته شدند و هزاران نفر به مناطق تحت کنترل دولت فرار کردند. استراتژیست های اروپایی ـ امریکایی٬ با از دست دادن مزدوران اصلی لیبرال خود٬ به طرف یک گروه و یا گروه های دیگر بنیادگرا رفتند. استراتژیست های اروپایی ـ  امریکایی که دیگر در کنترل «سیاست» تروریست ها نیستند٬ تصمیم به حداکثر تخریب جامعه سوریه گرفتند. استراتژیست های اروپایی با رد توافق حل و فصل٬ پشت خود را به مخالفان سیاسی داخلی کردند که اسد را از طریق انتخابات به چالش کشیده اند.

در اکرایین٬ اروپایی ها ،امریکایی ها از کودتای نظامی تکنوکرات های نیولیبرال چاپلوس٬ مقامات الیگارشی دزد و کلاهبردار و نیونازی ها٬ ملقب به سووبودا و بخش راستگرا پشتیبانی کردند. آخری ها « پرسنل شوک» برای سرنگونی دولت منتخب٬ قتل عام دمکراتهای فدرالیست در اودسا و شرق اکرایین بودند٬ و از «فرمانداران» منتخب الیگارشی کودتاچی پشتیبانی کردند.

تمام رسانه های گروهی غربی حملات وحشیانه بکار برده شده توسط نیونازی ها در نگه داشتن حکومت نظامی کیف را نادیده گرفت. حضور قدرتمند نیوفاشیست ها در وزارت های کلیدی٬ نقش استراتژیک آنها بعنوان مبارزان خط مقدم حمله به شهرستانهای شرقی کنترل شده توسط شبه نظامیان هوادار دمکراسی٬ آنها را بعنوان بازیگران اصلی در تبدیل اکرایین به یک پایگاه نظامی ناتو معین میکند.

سازنده گان امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی و نقش ارازل و اوباش ها

هر جایی که امپریالیست های اروپایی ـ  امریکایی برای گسترش اهداف خود انتخاب میکنند، آنها بر «ارازل و اوباش زمین» تکیه میکنند: گروه های قبیله ای در لیبیا٬ تروریست های بنیادگرا در سوریه٬ نیونازی ها در اکرایین و شعبان بی مخ و….

آیا این با اختیار است یا با اجبار؟ روشن است فقط چند دموکرات مهم خود را به حملات غارتگرانه و مخرب بر رژیم های موجود می سپارند(قرض میدهند) که استراتژیست های اروپایی ـ امریکایی  طراحی کرده اند. در دوره جنگ های امپریالیستی٬ تولید کننده گان محلی٬ کارگران٬ شهروندان معمولی٬ صرفنظر از نتیجه «خود تخریبی» میکنند. از اینرو سازنده گان امپراتوری به سوی « گروه های حاشیه ای»٬ آنهاییکه هیچ سهمی در جامعه و اقتصاد ندارند ، نگاه میکنند. کسانیکه از گروه های اولیه یا ثانوی بیگانه هستند. بنیادگرایان بی بند و بار مناسب آن لایحه هستند- در صورتیکه دستمزد آنها پرداخت شود٬ مسلح شده و اجازه حمل بار و بنه ایدیولوژیک خود را داشته باشند. نیونازی های دشمن دموکراسی هیچ دلواپس خدمت به سازنده گان امپراتوری نیستند که از نظر ایدیولوژیکی در دشمنی با دموکرات ها٬ سوسیالیست ها٬ فدرالیست ها و جوامع و دولت های «متنوع» فرهنگی با هم شریک هستند. بنابراین آنها هدف استخدام سازنده گان امپراتوری هستند.

ارازل و اوباش خودشان را «متحد استراتژیک» سازنده گان امپراتوری اروپایی ـ  امریکایی در نظر میگیرند. دومی ها٬ با این حال٬ هیچ متحد استراتژیکی ندارند- فقط منافع استراتژیک دارند. اتحادهای تاکتیکی با ارازل و اوباش تا زمانی پایدار است که آنها کنترل بر کشور- دولت را تامین کنند ومخالفان سیاسی خود را ازبین ببرند. سپس جهانخواران بدنبال تنزل رتبه٬ همکاری٬ به حاشیه راندان یا حذف متحدان ارازل و اوباش «ناخوشایند» خود بر می آید. سقوط زمانی اتفاق می افتد که بنیادگرایان و نیونازی ها بدنبال محدود کردن سرمایه٬ خصوصا سرمایه خارجی و تحمیل محدودیت ها بر کنترل امپریالیستی بر سر منابع و خاک/قلمرو خود هستند. در ابتدا سازنده گان امپراتوری بدنبال «فرصت طلبان» در میان ارازل و اوباشان هستند٬ آنهایی که مایل به قربانی کردن «عقاید» خود برای پول و مقام هستند. آنهایی که مخالفت کنند٬ به موقعیت های ثانوی به دور از تصمیم گیری های استراتژیک و یا به پایگاه های دور افتاده فرستاده میشوند. کسانیکه مقاومت کنند٬ ترور یا زندانی میشوند. دفع ارازل و اوباش در دو مورد در خدمت امپراتوری است. برگ انجیر احترام را به رژیم دست نشانده ارایه میدهد( اصطلاح انگلیسی برای پوشش کارهای شرم آور – ویکی پیدیا) و منتقدان غربی را که بخش افراطی حکومت نظامی را هدف قرار میدهند خلع سلاح میکند.

ارازل و اوباش٬ با این حال٬ با سلاح٬ تجربه جنگ و تأمین مالی٬ در دوره مبارزه٬ اعتماد به نفس به قدرت خود را بدست می آورند. ارازل و اوباش به آسانی خود را به استراتژیست های اروپایی ـ امریکایی تسلیم نمیکنند٬ و دارای « برنامه های استراتژیک » خود٬ بدنبال قدرت سیاسی برای پیشبرد برنامه های ایدیولوژیک و توانگر ساختن هواداران خود نیز هستند.

ارازل و اوباش٬ خواهان « گذر» از نیروی شوک امپراتوری به حاکمان در حق خود هستند. حمله به سفارت امریکا در لیبیا٬ ترور نیابتی های اروپایی ـ امریکایی در سوریه٬ شورش بخش راستگراها علیه حکومت نظامی کیف از اینرو است.

نتیجه

بلوک قدرت جدیدی در مقیاس جهانی در حال ظهور است. این بلوک در حال نشان دادن عضلات خود است٬ در هند٬ ترکیه و اسراییل به قدرت رسیده است و کسب و کار بزرگ٬ تکنوکرات ها و فاشیست های قومی  ـ مذهبی را گرد هم می آورد. این بلوک گسترش لجام گسیخته سرمایه داری را با همکاری امپریالیسم های اروپایی امریکایی ترویج میکنند.

دانشمندان٬ اقتصاددانان٬ و متخصصان آی تی برنامه ها و طرح هایی را برای تحقق یافتن سود برای سرمایه دارهای داخلی و خارجی طراحی میکنند. بسیج « توده ها» توسط فاشیست های قومی برای حمله به اقلیت های قومی  ـ مذهبی  و سازمانهای طبقاتی تهدیدی با بازده بالا است.

اروپایی  ـ امریکایی ها در این « بلوک قدرت جدید» از طریق ترویج «ترویکای» خود متشکل از «دست نشانده گان نیولیبرال»٬ بنیادگرایان و نیونازی ها برای سرنگونی مخالفان ملی گرا کمک میکنند. پیشرفت جهانخواری و سرمایه داری در قرن بیست و یکم  برمبنای بهره برداری از پیشرفته ترین فن آوری و رسانه های به روز شده  با رهبران سیاسی و اجتماعی و ایدیولوژی های بسیار عقب افتاده است.

مجله هفته

بامداد ـ سیاسی ـ ۱۴/۴ ـ ۱۷۰۶