رازق مامون مبلِغ تروریزم و جنگ و بربادی در افغانستان

سیداحمد جهش دکتر علوم طب وفلسفه

گر چه همه میدانیم که جناب محترم عالم افتخار با مقام والا و برازنده ای که درادبیات، ژورنالیزم، فلسفه وسیاست دارند به جناب مامون فهمانده اند که تب خود را تداوی نماید، اما من هم با استفاده از آزادی بیان منحیث یک خواننده میخواهم نظر خود را در مورد نوشته های اخیر جناب مامون خدمت خواننده گان گرامی تقدیم نمایم.
آری، محترم افتخار درست درک کرده اند، معمولن بیمارانی که  تب چهل درجه و بالاتر داشته باشند هذیان میگویند و خود را بعد از غنی احمدزی متفکر سوم جهان فکرکرده واهیات پارادوکسال خویش را منحیث تیزس نوین در سیاست خارجی افغانستان نسخه میدهند.
در یک جای جناب مامون می فرمایند که افغانستان باید جهت جلب دالر های امریکایی وعربستان سعودی در حصه صدور تروریزم با پاکستان رقابت نماید. و جناب شان تذکر میدهند  که نظامیان پاکستانی در تبانی با ارتجاع  و امپریالیزم، پاکستان را به لانه تروریزم، بنگاه تولید انتحاری و معبر صدور تروریزم به افغانستان تبدیل نمودند و از این درک صاحب بلیون ها دالر شدند. پس در این مقطع   زمانی وقتی که رژیم دکتاتوری کاپیتالستی الیگارشی یک فیصد امریکا که جنگ و تروریزم را به پیسه می خرد و با کار برد اصطلاح « همه گزینه ها بالای میز اند »، کشور های مستقل جهان را تهدید نموده، میخواهد به صدور تروریزم به آسیای میانه بپردازد ؛ افغانستان باید خاک خود را معبر صدور تروریزم به آسیای میانه بسازد تا دالر بدست آرد. چه خیال باطل و نیت غیر انسانی وغیر اخلاقی!
از جانب دیگر جناب مامون نمیداند یا نمیخواهد بداند که بخش اعظم آن میلیارد ها دالر امریکایی که  درآن وقت ازحساب جنگ اعلان ناشده برضد مردم افغانستان به پاکستان سرازیرشد همه به جیب نظامیان و« ای اس ای » پاکستان واریز شد. و این مردم پاکستان اند که کفاره آنرا می پردازند همه در فقر و بدبختی به سر برده هر روز در حملات تروریستی و حمله طیارات بی پیلوت غرب کشته میشوند.

قرار یک احصائیه بین المللی که همین چند روز اخیر از بنگاه نشراتی رشیا تودی نشر شد، به مقابل هر تروریست سی وهشت نفر مردم بیگناه ملکی توسط طیارات بی پیلوت امریکا کشته میشوند. از جانب دیگر  ای اس ای   در این قمار سیاسی پاکستان را به مریضی مهلک بنیادگرایی و وهابیت مصاب ساخته است که مردم پاکستان سال های متمادی از این طاعون شفا نخواهند یافت.
از سلسله نوشته های اخیر جناب مامون چنین برمیاید که جناب شان به تبلیغ تروریزم، جنگ و بربادی و آنهم در وطن خود افغانستان پرداخته و ترجیح میدهند تا افغانستان در صدور تروریزم به آسیای میانه چاکری امریکا را نماید . از این همه نوشتار ها چنین بر میاید که جناب مامون فاقد کدام ایدیالوژی و جهان بینی انسانی بوده فقط به دالر زیاد علاقه دارند.
در یکی از نوشته های خود جناب مامون بیطرفی افغانستان را به مسخره گرفته توصیه میکنند که افغانستان باید به یکی از محورهای قدرت جهانی که مقصد شان امریکا است خود را سرِش نماید. اما جناب شان غافل از آن اند که چهل سال است که امریکا میلیون ها افغان را توسط نوکران افغان خود، تروریستان طالب، طیارات بی پنجاه و دو، طیارات بی پیلوت و در حملات شبانه  به خانه های مردم به قتل رسانیده و جنایات هولناکی را بر ضد مردم افغانستان مرتکب شده است.  اما در تمام این مدت چه نوکران و تروریستان سابق وابسته به امریکا و چه نوکران امروزی آن ازهیچ نوع خوش خدمتی به بادار خود دریغ نکرده اند، افغانستان را به اشغال امریکا دادند ، به امریکا پایگاه های نظامی دادند، با امریکا قرارداد ستراتیژیک و بعدن امنیتی امضا کردند. در حالیکه کدام مفادی عاید مردم افغاستان نه شد . بخش اعظم بلیون ها دالرامریکایی که به اصطلاح برای مبارزه علیه تروریزم وبازسازی افغانستان تخصیص داده شده بود توسط ان جی او ها، قراردادی های خارجی و داخلی و اراکین دولت دست نشانده به سرقت رفت ولی جنگ و انتحار دوام دارد وهر روز جوانان، پیران و کودکان زن و مرد مردم بی دفاع افغانستان جان های شرین خود را از دست میدهند.  این وضع باعث شد که حتا « نماینده گان پارلمان» افغانستان از خواب غفلت بیدار شوند و مفاد قرارداد امنیتی را تحت سوال قرار دهند . نمیدانم که جناب مامون دیگر چه میخواهد  و دیگر چطورافغانستان میتواند خود را به امریکا نزدیکتر نماید؟ حال دگر نوبت خود جناب مامون است که به امریکا چیزی بدهد.
معمولاً شعرا و نویسنده ها انسان های با عاطفه، صلح دوست و ضد جنگ اند. تعجب مینمایم که جناب مامون سیاستمدار آب دیده و یک استثنا برآمد؛ شما قضاوت بفرمایید که آیا این به اصطلاح نویسنده و قلمزن «نور نویس!» با تبلیغ جنگ و صدور تروریزم به آسیای میانه، احساس مردمان بی دفاع افغانستان، بالاتر از یک و نیم میلیارد تن خلق های برادر ایران و جمهوریت های آسیای میانه، خلق چین و روسیه را جریجه دار نساخته است؟
فکرمیکردم اگر جناب مامون عاطفه انسانی و وجدان بیدار نویسنده گی داشته باشد پس از نقد و تحلیل همه جانبه محترم عالم افتخار از ایشان که تحت عنوان « آیا جناب رزاق مامون تب ندارد؟»؛ طی سه هفته در همه ویب سایت های مهم و مسوول و بی مرض و بی تعصب افغانی نشر شد و بیشترین خواننده را داشت و دارد؛ از نوشته های آنچنانی خود اظهار ندامت نموده از هموطنان بی نهایت زجر کشیده خود و از خلق های ممالک فوق الذکر طلب عفو و پوزش می نمایند.

اما با اینکه غالباً همین انتقاد بی امان؛ رزاق مامون را به کومای ۸ روزه برده بود؛ بیمار تر از بستر بیماری سربلند کرده مضحک تر و بی باکانه تر برای داعش و جنگ و جنایت به رقص و پایکوبی پرداختند.

نخستین شعار جناب پس از کومای مذکور است: « تشکیل دولت داعش در کندوز! » و بعد تر « عبور داعش به تاجکستان شروع شد!»

بیایید؛ ببینیم این نویسنده و ژورنالیست به نام و صاحب وجدان بی بی سی وار و رادیو آزادی وار، چه چیز ها را « دولت داعش در کندوز» به خورد خواننده داده و چه چیز را «عبور داعش به تاجکستان » یعنی مصداق پیشگویی ها و امر و نهی های پیغمبرانه! خودش گرفته است؟:

متن اول : تشکیل دولت داعش درکندز

بی خبری ایرانیان دولتی وضد دولتی از وقایع بغل دست شان!

پیک نت شبکه خبری- تحلیلی 

به موجب خبری که از افغانستان به پیک نت رسیده، ارتش نیمه منظم «داعش » با همکاری همه جانبه طالبان، ایالت مهم و استراتژیک « قندوز » افغانستان را تصرف کرده و دولت خود را تشکیل داده است. این تصرف و تشکیل دولت محلی هفته گذشته انجام شده اما دولت افغانستان و دولت هایی که ارتش آنها در افغانستان حضور دارند از انتشار خبر آن جلوگیری می کنند. ایالت قندوز از مدتی پیش در تصرف طالبان بود و هفته گذشته ارتش داعش به قندوز حمله ور شد و ظاهرا بر اساس یک همکاری از پیش تنظیم شده طالبان قندوز را تسلیم داعش کرد. همانگونه که در نقشه دیده می شود، پایگاه تازه ای که داعش در افغانستان دراختیار گرفته با جمهوری های مسلمان نشین اتحاد شوروی سابق مرز مشترک دارد و از طریق بدخشان می تواند به چین نزدیک شود. بدین ترتیب، نقشه آینده مشخص است: جنگ و جنایت و ترور در جمهوری های مسلمان نشین تاجیکستان و ازبکستان. ظاهرا بخشی از انگیزه های دولت جدید افغانستان برای مذاکره و مصالحه با طالبان که قرار است در شیخ نشین قطر در خلیج فارس انجام شود، معطوف به همین مساله و جلوگیری از همکاری طالبان و داعش در افغانستان و گسترش جنگ مذهبی در جمهوری های تاجیکستان و ازبکستان از یکسو و پیشروی آن در داخل خود افغانستان و حتا کشیده شدن آن به پاکستان است. در صورت دستیابی آنها به هرات، آنگاه از دو ناحیه شرق و غرب آنها به ایران نزدیک شده اند.

متن دوم : عبور داعش به تاجکستان شروع شد.مقامات ولایت تخار رسماً این تحول را اعلام کردند. 

مسوولان محلی ولایت تخار می ‌گویند مخالفان مسلح دولت که در اثر عملیات نیروهای دولتی از ولایت قندز متواری می‌ شوند، در جنگلات سرحدی تاجکستان پنهان می ‌شوند و از طرف شب بالای پوسته ‌های ولسوالی خواجه غار حمله می ‌کنند.

سنت الله تیمور سخنگوی سرپرست ولایت تخار به رادیو آزادی گفت: اگر مقامات به اسرع وقت به این موضوع توجه نکنند احتمال می ‌رود که حملات تهاجمی مخالفان مسلح دولت بالای ولسوالی نامبرده افزایش یابد:

« مخالفین مسلح دولت که در جریان عملیات ولایت قندز از ولسوالی امام صاحب و گل تپه متواری شده بودند وارد خاک تاجکستان شده اند و امشب مخالفان مسلح دولت بالای دو پوسته امنیتی ما از جنگلات تاجکستان حمله کرده بودند و در مقابل نیروهای امنیتی ما با سلاح‌های ثقیله به آنها جواب دادند و در نتیجه نیروهای سرحدی تاجکستان خبر شدند ولی هنوز هم موجودیت مخالفان مسلح دولت در جنگلات کشور تاجکستان محسوس می ‌شود، اما نیروهای امنیتی ما در این مورد تدابیر خود را دارند. »

از سوی دیگر محمد آغا داوود آمر امنیت و سرپرست قوماندانی امنیه تخار گفت: مخالفان مسلح دولت که از اثر درگیری از ولایت قندز متواری می ‌شوند در جنگلات کشور تاجکستان مسکن گزین می ‌شوند.

داوود می ‌گوید که برای آنان فرصت نمی ‌دهند تا در ولایت تخار حملات تروریستی و فعالیت ‌های تخریب کارانه انجام دهند:

« مخالفان مسلح دولت بنابر باز بودن جنگلات کشور تاجکستان با عبور دریای آمو به جنگلات آن کشور پناه می ‌برند و از آن طرف سرحد بالای نیروهای امنیتی افغان حمله کرده و نیروهای امنیتی با بسیار شجاعت از خود دفاع کرده و مخالفان مسلح دولت را عقب راندند و آنان با استفاده از تاریکی شب دوباره با عبور از دریای آمور وارد جنگلات تاجکستان شدند. »

شایان ذکر است که ولسوالی خواجه غار تخار، با کشور تاجکستان و ولسوالی ‌های امام صاحب و دشت ارچی قندز هم ‌سرحد می ‌باشد که بعضی اوقات این ولسوالی شاهد حملات مخالفان مسلح دولت می‌باشد و یکی از ولسوالی‌های نسبتاً ناامن این ولایت به  شمار می‌رود.

این در حالی است که اگر آقای مامون ریگی به کفش نداشته باشد و بخواهد از خبر ها در مورد داعش کسی را مطلع سازد؛ عمده ترین خبر در مورد این است که  به حواله روزنامه گاردین در دو هفته پیش؛ ابوبکر البغدادی سرکرده گروه تروریستی و خلیفه خود خوانده داعش در ماه مارچ در جریان حمله هوایی نیروهای امریکایی به منطقه «الباج» در استان نینوا به ‌شدت زخمی شده است. سپس مجله «نیوزویک» و سایر خبر گزاری ها در روز چهارشنبه پیشتر ضمن دادن خبر از زنده ماندن ولی فلج شدن و از توان جنایت کاری ها افتادن ابوبکر البغدادی؛ خبر از تعیین سرکرده موقت این گروه تروریستی دادند که ابوالعلا العفری نام دارد.

 «ابوعلاء العفری»، که پیش ‌تر به معاونت البغدادی رسیده بود، گفته میشود یک معلم سابق فیزیک در شهر «تل‌عفر» در استان نینوا بوده است. این خبر ها تا کنون وسیعترین سطح انتشار در جهان را داشته و مورد بحث های گوناگون قرار گرفته ولی مورد کدام تردید قرار واقع نشده است.

ولی رزاق مامون همچو خبر ها در مورد تروریستان دجال منش را نشر نمیکند تا به مورال آنان ضرر نرسانده و به مورال رزمنده گان ضد تروریزم و توحش نیافزوده باشد و بالمقابل با ساختن کوه از کاه، گذاشتن استثنا به جای قاعده و خلاصه با سرچپه  و درهم و برهم ساختن کلیه اصول و میتود های جهان شمول منطقی و علمی و معرفتی و ژورنالیستیکی؛ا خبار و اطلاعاتی اختراع میکند و منتشر میسازد که « وظیفه » را اجرا و مزد و مزایا جلب کند!

به خاطرافشای رول مخرب جناب مامون قابل تذکرمیدانم اینکه :یکی ازاهداف عمده امریکا دراشغال افغانستان حصول ونهادینه ساختن پایگاه های نظامی اش در خاک افغانستان به خاطرصدورتروریزم از طریق افغانستان به آسیای میانه است که برای این منظوراز تاکتیک « هرج ومرج قابل کنترول » استفاده کرده واستفاده مینماید . طوریکه خواننده گان گرامی اطلاع دارند امریکا از یک طرف با تبلیغات رسانه ای و ایجاد خوف، واز طرف دیگربا ادامه بمباردمان ها، عملیات انتحاری وقتل عام ها توسط عمال داخلی اش مردم افغانستان را در وضعی قرار داد تا تنها دو گزینه داشته باشند  « یا پایگاه ها، یا طالب وانتحار واکنون داعش». درحالیکه مردم افغانستان بانفرت وانزجارازپایگاه ها وازطالب برسردو راهی قرارداشتند حکومت مزدوربی درنگ پیمان راامضا نمود. اکنون بعد ازسپری شدن چندماه که اضرارویک طرفه بودن قرارداد برملا شده وسروصداهای درجامعه وشورا برضد قرارداد درجریان است، امریکا جهت پیشبرد پلانهای بعدی اش با ادامه کشتار مردم واستفاده از نویسنده های چون رزاق مامون به تخویف وپخش اکاذیب ، تضعیف روحیه جنگی وایجاد بی اعتمادی بین قوای امنیتی ودولت دست نشانده میپردازد تا مردم افغانستان طالب وداعش را پذیرفته کاملا تسلیم وگردن نهند که البته وهمی ایست باطل ومردم ما هیچوقت تسلیم نخواهد شد.

 

بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۱۰۵

 

 گروه تروریستی موسوم به دولت اسلامی خراسان یا داعش

یک سازمان منطقوی است  نه افغانی ونیاز به مبارزه مشترک ومنطقوی دارد

 داکتر حمیدالله مفید

کارشناس امورفرهنگی و اجتماعی حزب مردم افغانستان

از پیدایش گروه تروریستی نامنهاد دولت اسلامی یا (داعش) در افغانستان چند صباحی نمی گذرد ، درست در فاصله میان ماه های جدی و دلو سال ۱۳۹۳ خورشیدی این گروه موجودیت خود را در افغانستان اعلام کرد.

نیکولای هسم نماینده ویژه سازمان ملل متحد در افغانستان در جلسه شورای امنیت ملل متحد که درسال قبل برپا شد، گفته بود : « حضور نیرو های داعش در افغانستان نگران کننده است.»

فرمانده کل نیروهای قاطع در افغانستان جان کمپل نیز در گفت و شنودی با تایمز گفته بود : « گزارش های دردست دارند ، که نشاندهنده حضور گروه دولت اسلامی (داعش) در افغانستان است وبه جذب وسربازگیری در افغانستان مصروف هستند.»

جنرال عبدالرشید دوستم معاون نخست رییس جمهور اعلام کرد که نیروهای وابسته به داعش (همان دولت اسلامی خراسان) به ولایات شمال کشور شامل جوزجان ، فاریاب ، سرپل و بدخشان  رسیده اند.

سازمان ملل متحد درگزارش سال ۲۰۱۴ سالانه خویش ، سال پیش را خونین ترین سال پس از سقوط طالبان دانسته است ، که در آن نزدیک به ۳۹۹۹ نفر غیر نظامی کشته  و زخمی شده اند.

پیدایش سریع گروه  دولت اسلامی در ولسوالی های ولایات هلمند ، فراه  و بدخشان تهدید کننده اند.

درآغاز چنان پنداشته می شد ، که گروه تروریستی داعش به خاطر زدودن طالبان پی ریزی شده اند ، چنانی که عبدالقادر واحدی مشهور به ابو ابراهیم خراسانی گفته بود ، که گروه دولت اسلامی از جنایات طالبان خسته شده اند وبه خاطر نابودی طالبان ایجاد شده اند .

مگر به زودی هویدا شد، که این گروه نه تنها به خاطر نابودی طالبان ایجاد نشده اند ، بلکه در اغلب تازش های تروریستی در ولایت  های : بدخشان ، فاریاب ، وکندز با طالبان یکجا تاخته اند.

در تازش های گروه های مشترک تروریستی  طالب و دولت اسلامی در پسین روزها در ولایات شمال کشور از آن میان در بدخشان شب جمعه ۲۱ حمل ۲۰ سرباز کشته ، ده نفر زخمی  و۷ نفر مفقود گردیدند. افزون از نیروهای طالبان و داعش جنگ جویان چیچینی ، ازبک و پاکستانی نیز سهم داشتند.

در رویداد گروگان گیری ۳۰ هموطن ملیت هزاره ، طالبان وداعشیان سهم مشترک داشتند.در رویداد اشغال اغلب ولسوالی های ولایات فاریاب و جوزجان جنگ جویان ازبک ، چیچین ، و دیگر تروریست های جهانی اشتراک کرده بودند.

در اختتاف وگروگان گیری ۳۰ هموطن هزاره در راه هرات - غزنی و ربودن ده هموطن دیگر در شهراه کابل - جلال آباد نیز داعش وطالبان خارجی نقش مشترک  داشتند.

در رویداد ۲۹ حمل سال جاری در نماینده گی بانک در شهر جلال آباد که منجر به کشته شدن ۳۳ نفر و زخمی شدن بیش از ۹۰ نفر گردید، جنگ جویان پاکستانی ، داعش ، ازبکان ، چیچینی ها و دیگران خارجی ها نقش نهادین گرفته بودند.

بر بنیاد گزاش رسانه ها در رویداد های اخیر ولایت کندز که در فراید آن شهرستان ها یا ولسوالی های ارچی ، چهار دره ، علی آباد ، خان آباد و حضرت امام بدست داعشیان و طالبان افتادند ، نزدیک به ۲۴۰۰ نفر جنگ جوی شامل گروه جندالله ، تحریک اسلامی ازبکستان ،چیچینی ها  داعشیان و طالبان افغانستان سهم دارند.

همین ایدون اوضاع سیاسی و نظامی ولایت های بدخشان ، فاریاب ، بغلان ، تخار و بلخ رو به وخامت می رود .ارتش دولتی افغانستان توان مقابله با این تروریست های جهانی را ندارد، زیرا:

به افزار های مدرن و جدید جنگی مجهز نمی باشد.هواپیمای جنگی ، شامل هواپیما های جیت بم افگن ندارد.

ارتش افغانستان تانک های زرهی تی یو ۱۲۴ ندارد.

ارتش و پولیس افغانستان زرهپوش های فوکس ولیوپول ندارند.

ارتش افغانستان از سیستم کشاف انترنیتی وتصویری مخابراتی مدرن برخوردار نیست.

ارتش افغانستان منابع مالی جهت تامین مصارف جنگ را ندارد.

درحالی که بر بنیاد سیاست های مدرن استخباراتی جهانی  چنین پنداشته می شود ، که هدف از فرستادن گروه تروریستی داعش ویا همان دولت اسلامی  در افغانستان  تخته خیز برای خراب ساختن  اوضاع سیاسی و امنیتی کشور های آسیایی میانه است و از سوی دیگر کشیدن روسیه در محاصره نظامی وخراب شدن اوضاع امنیتی کشور های همسو با روسیه شامل کشور های تاجکستان ، ازبکستان ، قرغزستان و ترکمنستان نیز می باشد ، این جنگ فرسایشی مدرن از سوی آنها به پیش برده می شود.

همچنان  کشور های جنگ زای جهانی تلاش می دارند ، تا اوضاع امنیتی  کشور ایران را با جندالله پناه شده در افغانستان و پاکستان خراب بسازند  وجنگ مذهبی سنی و شیعه را در کشور ایران دامن بزنند  و با استفاده از اسلام تسنن و تشیع می خواهند تا کشور های ایران ، عراق ، سوریه ، لبنان ، افغانستان ، پاکستان و ایران  را به یک جنگ  تباه کن بکشانند . دراین میان این گروهک های تروریستی  به خاطر کشیدن اوضاع ترکستان چین به سوی خرابی و ایجاد یک سازمان ترویستی در کشور چین میان ایغور های مسلمان نیز تلاش می نمایند.

کشورهای غربی و از آن میان ایالات متحده امریکا به گفتاورد ریگ روزوف هموند ایتلاف جهانی «استاپ ناتو» در شیکاگوی ایالات متحده امریکا  که در باره سرنوشت یک میلیارد و۳۰۰ میلیون دالر مفقودی امریکا در افغانستان  دیدگاهش را ارایه داشته بود و  در تارنمای بامداد پایگاه رسانه یی شورای اروپایی حزب مردم افغانستان به نشر رسیده است:

« مردم افغانستان هیچ دورنمایی از زنده گی مسالمت آمیز و مرفه ندارند زیرا آنچه که امریکا و متحدان واشنگتن در ناتو به آن علاقه مند بوده‌اند در برقراری جنگ و آموزش نیروهای نظامی خود در یک میدان جنگ نظیر افغانستان و استفاده از آنان در سایر نقاط خلاصه می‌شود.» نیز برای ایجاد صلح وآرامش در افغانستان ونابودی گروهک های تازشی تروریستی هیچ گونه علاقه ودلچسپی ندارند.

 افغانستان در این گیرودار میدان خیزش بلا ها وتازش تروریست ها گردیده است. از این رو ایجاب می کند ، تا یک ستاد مشترک ویک نیروی افزارمند ارتشی مشترک کشورهای افغانستان ، ازبکستان ، ایران ، ترکمنستان ، تاجکستان ، قزاقستان ، قرغزستان ، چین و روسیه در شمال افغانستان ایجاد شود وبا استفاده از همه امکانات در نابود گروهک های تروریستی  نامنهاد دولت اسلامی (داعش) وطالب پیش از ضیاع وقت بشتابند.

اگر چنین ستاد مشترک و چنین ارتش مشترک و نیرومند در افغانستان ایجاد نشود واین گروهک های تروریستی از بنیاد نابود نگردند وکشورهای آسیای میانه ، چین ، روسیه و ایران نظاره نگر و سیل بین باشند ، با اشغال شمال افغانستان ، توسط این سازمان های تروریستی شاهد خرابی اوضاع در داخل این کشور ها حتا روسیه خواهیم بود./ ۲۹ ماه اپریل سال ۲۰۱۵ ترسایی

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۷۰۵

جامعه افغانستان کنونی در آبستن گذار اجتماعی و فکری

( قسمت پنجم )

 

ع. بصیر دهزاد

 از هفته گذشته در حالیکه جنگ ها در بیش از ۹ ولایات افغانستان شدیداٌ جریان دارد و نیروهای رزمی افغانستان با شهامت و روحیه عالی در برابر عمال شر ، زشتی و قاتلین که وجدان های شان در برابر پول کشته شده، می جنگند، تلویزیون ها، جراید ، روزنامه ها و صفحات انترنتی پر از مصاحبات، ارایه دیدگاه ها و نتیجه گیری ها از دو رویداد هفتم و هشتم ثور بود، هر کسی بر حکم ایده و قضاوت ذهنی خودش تعریف های برای این دو واقعه دادند، یکی هشت ثور را ستودند و هفت ثور را محکوم نمودند، یکی را روز فاجعه و دیگر را روز نجات و پیروزی دانستند. هرکدام نظر به تعلقیت سیاسی و تنظیمی پروسه ها را از همان زاویه کوچک خودش دیدند، هیچ کدام نگفت که ڼ من و حزب و یا تنظیم مربوط به خودم در این اشتباهات ، جرایم و مظالم سهیم بوده ایم و اشتباه خود را  اکنون برای ملت اعتراف مینمایم . من یکبار دیگر در اکثریت صحبت ها ، نتیجه گیری ها و نوشته ها همان خصوصیت افغانی ما را یکبار دیگر دریافتم و آن : براات خود و بار اشتباهات و گناهان را بر دیگران انداختن «  دوغ هیچ کس ترش نیست » ، گرایی و چربی احساسات نسبت به یک  نتیجه گیری و قضاوت عادلانه و تعقلی در گفتگو ها متبارز بودند. همه قضاوت ها بر اساس یافته ها و ذهنیت خود به عوض استدلال بر استناد فاکت، رو پوش گذاشتن بالای نقاط ضعف و اشتباهات جانب خود  و بلاخره با غرور و تکبر خود را  « خالص بالاخیر کشیدن » که اصطلاح « مجرمین و گناه کاران با افتخار» را در ذهن تداعی میکند، بودند. برای آنها  غرور، تکبر و به اصطلاح غیرت افغانی اجازه نمیدهد  تا هر مقطع زمانی و هر حاکمیت سیاسی تعویض شده را از جهات مثبت و منفی و در یک مقایسه عادلانه ببینند و بیان نمایند.

نویسنده که خود همپا با مبارزات حزب دموکراتیک خلق افغانستان به رشد فکری- سیاسی خود رسید و انتخاب خود را در همین خط فکری نمود، حق خود دانستم تا بیان نمایم که من هم حق دارم از همان زاویه فکری خود به دفاع خود بر خیزم. ولی برایم تکرار عین اشتباه بزرگ میبود اگر به همان روان افغانی و تسلط احساسات بر تعقل قضایا را تنها از یک زاویه کوچک ببینم و تنها دفاع نمایم. در عوض برایم یک انگیزه خوبی بود تا طرز دید و نتیجه گیری خود را کاملاٌ از زاویه دیگر، روان دیگر و بر اساس ضرورت های دیگر ارایه نمایم و آن اینکه:

-  قضاوت بر بنیاد احساسات و روپوش گذاشتن بالای واقعیت های تلخ منجمله چشم پوشی از اشتباهات خود بیان ترس و انکار از اشتباه خود و حلقه مربوط به خود است و بیان کرکتر ضعیف و آسیب پذیر یک فرد سیاسی است که هم خود آسیب پذیر میگردد و ملت هم از آن اسیب دیده است. اگر موضوع ترسی مطرح نباشد، پس عمل آگاهانه و پلان شده است.

-  اعتراف بر کمی ها و اشتباهات سیاستمداران در برابر ملت بیان یک شجاعت ، پایمردی ، آموختن از اشتباه و عدم تکرار آن، طینت پاک ، راستی و صداقت و ادای احترام به ملت بزرگ افغانستان که که مظلومانه و شدیداٌ آسیب دیده است.

-  تعریف ، تمجید و تعریف مبالغه آمیز از خود و حلقه متعلق به خود و یا اینکه در همان حد مبالغه آمیز رقیب های سیاسی را سیاه ساختن بیان قدرت طلبی و کسب شخصیت کاذب است چونکه جامعه و ملت ما قبل از ما و تمجید و توصیف های ما، قضاوت های شان را از چهار دهه گذشته نموده و این قضاوت ها بر بنیاد ذهنیت ها نه بل بر بنیاد فاکت ها و چشمدید ها است.

برای یک قضاوت وجدانی و اخلاقی من در اینجا سه  طرح را مطرح میسازم . باید خواننده با حکم یک قضاوت وجدانی خود و حلقه را که بدان تعلقیت داشته و دارد در برابر آنها قرار دهد و خود جواب برای خود دریابد:

- من و سازمان مربوط من در جریان جنگ های سی و پنج ساله در ویرانی ، کشتار مردمان غیر نظامی سهیم نبوده است.

-  مرمی ها و راکت های کور ما بر محلات ملکی منجمله شهر ها باعث تلفات مردمان غیر نظامی نشده اند؟

- ما به حیث یکی از طرف های مستقیم و یا غیر مستقیم جنگ و یا از طریق گروه های دیگر  به قتل ، ترور ها و بم گذاری ها متوسل نشده ایم؟

-  ما هیچ جرم جنگی و ضد بشری را که در کنوانسیون های بین المللی وضاحت یافته اند ،انجام نداده ایم.

- ما هیچ گونه منابع تمویل از کشور های خارجی نداشته ایم و با سازمانهای استخباراتی مراوده و همکاری نداشته ایم؟

- ما در سازمان جنگی خود هیچ گاه با مشاوران خارجی سر و کار نداشته ایم.

- به اثر کدام مظالم و جنگ های درونی ما هیچ کسی مجبور به ترک محل زنده گی و وطن نشده است.

اگر پاسخ ما مثبت باشد یعنی «  بلی »  پس قضاوت عادلانه و بیان شجاعت است، اگر جواب بلی و همراه با « اما » باشد، خود را تبریه کردن است واگر جواب « نه » است شما کتمان واقعیت و خاک پاشی نا بخردانه و نا جوانمردانه بر چشم ملت نموده اید. پس مگذارید از انکار واقعیت به دروغ متوسل شوید و وجدان تان را تا اخیر عمر تحت فشار نگهدارید.

من به حیث یک روشنفکر که بیشتر علاقه دارم با آینده روشن امید کنم و دین و مسوولیت وجدانی و وطنی ام را اداٌ نمائم ، آن رقابت ها و تقابلات مضر به وفاق ملی خود را در شرایط خطر ناک کنونی در سردخانه خاطرات گذاشته و زمانی که ریالیزم سیاسی و جو سالم مناظرات سیاسی جاگزین بحث های « من در براوردی » ، محکومیت ها و بهتان ها مانند کافر و کمونیست وملحد را گیرد و جای برای دشنام ، «  به زن و فرزند و بلاخره مشت و لگد زدن در روی صفحه تلویزیون! »  نباشد، به توضیح آن خواهم پرداخت.

ولی آنچه برای من به وقت است و مربوط به من است که بگوئم این است  که :

هفتم ثور یک حرکت نظامی بوده که حزب و تعداد زیاد رهبران و صفوف آن آنرا یک عمل تحمیل شده میدانند. در سیاست های مفکوره وی حزب کسب قدرت از طریق حرکت های نظامی هیچ گاهی در برنامه آن پیش بینی نشده بود.

هفتم ثور مانند تولد یک طفل ناخواسته بوده است که قبل از وقت  و در نتیجه یک خشونت به دینا آمده بود. این طفل بی وقت به وجود آمده شدیدا آسیب پذیر و در معرض خطر گرگان بودند که در انتظار مرگ آن زوزه  میکشیدند تا آنرا ببلعند.  حزب دموکراتیک مجبور بود با تحمل همه آسیب های روانی و اجتماعی بارگران و جبران ناپذیر آنرا به شانه کشد و این طفل پیش از وقت زاییده شده را به یک رشد مصوون سمت دهد که نشد.

به مانند همه حاکمیت های بعدی  حرف ما ناتمام ماند، هدف ما در نیمه راه خشک شد، ما گذشته گان را کوبیدیم و بعدی ها ما را. این یک واقعیت تلخ و یک سلسله زنجیری درتاریخ معاصر ماست.

من هزار و یک دلیل و برهان و فاکت دارم تا از خود و آنچه در زمان حاکمیت ما واقع شده است ، دفاع نمائم  ولی  منصفانه نیست که از کمی ها و اشتباهات ما یکسره کوچه بدل کنم و خاک در چشم ملت مظلوم زنم.

نویسنده در این موضوع که برایم سخت جالب و ولی مسوولانه هم است میخواهم به یک نکته  نظر که توسط دو سه افراد که از عقب کمره ای تلویزون رخ به « ما ها  » نموده و با محکومیت ما  از ما ها تقاضای « مغذرت خواهی » نموده اند ، اشاره نمایم. گرچه من خیلی ها ظالمانه میدانم که ما ها همه مسوولیت های 13 ساله حاکمیت  آن وقته را بدوش گیریم که در آن چهار دولتمدار یکی پی دیگری روی صحنه سیاسی آمدند و رفتند، باید عزض نمایم:

-   ما از آنانکه با ما و در برابر ما  سلاح برکشیدند و جنگیدند، برای جنگجویان کمک مالی کردند و همه امکانات خود را دو دسته برای آنان تقدیم کردند، دلیلی ندارم که عفو تقصیر بخواهم. آنانکه در برابر ما جنگیدند که ملت نبودند بلکه یک کمیت مسلح بودند.

-  بلی من ّحق معذرت خواهی آن مردمان ملت را که به هیچ طرف جنگ تعلقیت و روابط  نداشته و ازاشتباهات ما مستقیما، متضرر شده اند، کاملا مدلل میدانم و این را یک حق مشروع آنان میدانم. من این معذرت خواهی ملت و آسیب دیده گان اصلی جنگ را یک حق ملت و مسوولیت اخلاقی  خود و همچنان مسوولیت بدون استثناٌ همه گروه های سیاسی و تنظیمی و طالبان و همچنان گروه های که با نفوذ شان در درون تنظیم های جهادی جرایم قتل و ترور و بم گذاری و نقض حقوق بشری را مرتکب شده اند، میدانم . با آنچه  امروز آن تعداد که تحت نام جامعه مدنی ، عدالت بری الذمه دانسته و در حکم حقوق بشر و در زیر سایه موسسات انجوی و تعداد از سازمانهای حقوق بشر فرمان عدالت میدهند ، نیز امید بر اعتراف براشتباه است.

و به ادامه قسمت چهارم ،

برای نسل بالنده کنونی موضوعات مطرح شده فوق حایز اهمیت است تا همپا با  رشد و شکل گیری جهش های فکری جدید مسایل کشور را که چه رخ داد و کدام عوامل اثرات واقعی و کوبنده بر ملت آسیب وارد نمود، از چند بعد مورد دقت قرار دهند تا تفکر نوین بر بنیاد تحلیل ها و ارزیابی های عاری از تعلیقیت های سیاسی و تنظیمی صورت گیرند و بنیان فکری منطبق با شرایط جامعه، برای روشنگری و پیشبینی سنجیده شده جامعه ما در یک روند ترقیخواهانه عاری از کژروی ها و عقده مندی ها شکل گیرند.

برای نسل جدید ارزیابی بر بنیاد فاکت ها، نه احساسات،  دوره چهل سال تاریخ خونین افغانستان یک ضرورت است، نه صرفاٌ بخاطر محکومیت ها بلکه برای استفاده از تجارب تلخ و تاریخی برای آینده ملت. همچنان موضوع ارزیابی ها بالای گزینش اندیشه های چپ و یا راست هم نباید باشد ، بلکه گزینش بالای ترقی، ملت و وطن دوستی، روشنگری، حاکمیت قانون و ارزش های قانون اساسی در برابر جهل ، تاریکی، عقب گرائی، خشونت و نظامیگری باشد. دلیل برآن است که موجودیت گروه ها واندیشه راست و چپ درهر سیستم سیاسی و اجتماعی غیر قابل انکار اند و مشروعیت هم دارند.

ما در قسمت های قبلی بیشتراندیشه راست را به توضیح گرفتیم. در دوقسمت بعدی مقاله بر توضیح چپ و اهداف چپ متمرکز خواهم بود.

چپ را چگونه تعریف باید کرد و چپ افغانی چگونه محتوا و ماهیت را در جهش فکری نو خواهد داشت.

 چپ و راست دو مفهوم و یا اصطلاح سیاسی اند که از اخیر قرن هژده میلادی در مفاهیم علوم سیاسی  و سیاست های عملی مورد استفاده اند. در حالیکه این دو مفهوم از لحاظ محتوا دو با هم متضاد اند، ولی در سیاست های دموکراسی لیبرال هر دو در یم موازی با هم وجود داشته و در طول حیات دموکراسی های آزاد یکی برای دیگری قابل پذیرش و تحمل هم بوده اند. جریانات و احزاب چپ در کشور های دموکراسی باز که در محور قانون اساسی و سیستم های سیاسی انتخابات ( پارلمانی و ریاستی ) فعالیت مینمایند، بعد از سال های جنگ جهانی دوم تحت نام احزاب کمونیستی و سوسیالیستی در مبارزات پارلمانی سهم میگرفتند. ولی بعد از سالهای دهه هفتاد و هشتاد در نتیجه انشعابات به احزاب مانند سوسیال - دموکرات، لیبرال ، جنبش سبز، مستقلانه و با تفاوت های معین دراهداف  اجتماعی و انتخاباتی شان در سیاست کشور های اروپای لیبرال فعال اند. غیر قابل انکار است که مهمترین اساسات و بنیاد تاٌمینات اجتماعی و تضمین های قانونی در اکثریت کشور های اروپای غربی منجمله ، حق معاش بیکاری، حق بیمه های اجتماعی، حق تضمین های کاری که بین اتحادیه کارفرمایان و کارگران و کارمندان  وجود دارند و ده ها عرصه های دیگر مربوط حقوق شهروندی محصول سیاست های همین احزاب چپی بوده است که اکثر شان در سال های هفتاد قرن گذشته در پارلمان ها و سیاست های این کشور ها مسلط بودند.

راستی ها که متشکل از احزاب کاتولیکی، افراد از خانواده های اشرافیت مذهبی و صاحبان فابریکات  ، طرفداران نظام مونارشی اند ، در ماهیت موجودیت عدم برابری بین لایه های اجتماعی برای شان قابل پذیرش است، علاقه مند یک سیستم سیاسی اند که در آن موقعیت مذهبی و مالی شان حفظ گردد ولی بر عکس چپی ها در برنامه های اجتماعی و سیاسی شان مساٌله برابری درحق استفاده از تاٌمینات اجتماعی، نظام مالیاتی متناسب بر اندازه عواید شهروندان، ایجاد کار برای بیکاران، اخذ تضمین های کاری و اجتماعی برای لایه های اجتماعی با عواید پایان، تاٌمینات بیشتر اجتماعی و تضمین های اجتماعی را مطرح و در برنامه های انتخاباتی خود قرارمیدهند. این احزاب درحالیکه با موجودیت احزاب سیاسی مذهبی در سیستم سیاسی مخالفت ندارند و به مذهب و اعتقادات دینی مردم احترام میگذارند ولی از جدائی دین از سیاست پشتیبانی میکنند. اساس عقاید سیاسی چپی در چند مساله گرهی جامعه می چرخد:

-  آزادی های اجتماعی در حد متناسب با رشد جامعه

-  عدم تسلط کامل اقتصاد مالی ( اولیگارشی مالی) مربوط بر سرمایه ها و فابریکات بزرگ مانند کنسرن ها و اتحادیه بزرگ اقتصادی بر حیات اجتماعی مردم.

-   موجودیت تناسب و توازن بین آزادی های اجتماعی – سیاسی و اقتدار و اوتوریته نظام دولتی.

-   برابری و عدالت اجتماعی و اعتقاد بر ترقی خواهی.

در کشور ما افغانستان نیز چپ و جنبش چپی سابقه معین خود را دارد. نویسنده صرف نظر از ارزیابی های خود پیرامون نهضت چپ افغانستان که یک بحث جالب و دلچسپ برای نسل بالنده کنونی خواهد بود ،می خواهد مفهوم چپ و اهداف چپی را در شرایط کنونی و دریافت مسایل کلیدی و دورنمائی آنرا به توضیح و تحلیل گیرد. هدف دیگر در آن است که ایده های چپ کنونی با در نظرداشت خصوصیات کثیرالاجوانب جامعه افغانی ما چگونه تاٌثیر پذیر و یا تاٌثیر گذار بر جهش های فکری کنونی میتواند باشند.

اولین سوال که در قدم نخست بدان باید تعمق و جواب ارایه نمود این است که آیا ایده های چپ با خصوصیات اجتماعی، کلتور و فرهنگ و عقاید دینی و مذهبی مردم در تضاد و تقابل خواهد بود؟

آیا جهش فکری کنونی که در حالت شکل گیری اند در تقابل با ایده های چپ قرار دارند ؟

جواب نویسنده مرتبط به هر دو سوال  و در یک کلمه « نه » است. زیرا:

-   ایده های چپ با همان محتوای کلاسیک آن گره خورده مظهر ترقی خواهی ، عدالت ، روشنگری و مبارزه با جهل و تاریک اندیشی است.

-  ایده های چپ افغانی کنونی ایده های وارد شده و بر بنیاد ایدیولوژی ها نه بلکه مسایل برخاسته ازعمق جامعه ، ضرورت ها ، پروبلم ها و خواست و نیاز لایه های اجتماعی مانند : کسبه کاران، بازگشت کننده گان که بعد ازسال ها دوباره به وطن برگشته اند و در پایین درجه فقر در شهر ها تراکم نموده اند، نسل که در شرایط جنگ به رشد جسمی، وجدانی و روانی رسیده و اکنون با انبوه از معضلات زنده گی اجتماعی مواجه و با نظم اجتماعی، پذیرش قانون و نورم های اجتماعی،  تمدن و تحول و تجدد خود و روان خود را در تقابل می بینند، اکثریت که خود محصول خشونت اند، اکنون به عامل خشونت تبدیل گردیده اند. به عباره دیگر با روان تجدد و نوگرائی بیگانه باقی مانده است.

-   مبارزه با فساد در دستگاه دولت و در اجتماع افغانی ما، اعتقاد بر اینکه دولت وسیله معامله ها  و سازش ها به خاطر جور آمد در قدرت توسط قدرت طلبان نیست بلکه دستگاه  دولت دستگاه تبارز قدرت مشروع و دارای اوتوریته است که توانائی حفظ تناسب و توازن  بین عدالت، آزادی های مشروع و تمثیل  اراده  و حاکمیت ملت و قانون باشد.

-  ایده های چپی به نسبت اینکه از دورن جامعه افغانی ما برخاسته است، به هیچ صورت یک نماد دین ستیزی نیست؛ بلکه احترام به عقیده دینی و مساعد ساختن مناسک دینی و مذهبی جز اهداف آن و پذیرش یک واقعیت غیرقابل انکار جامعه افغانی ماست. ولی مبارزه با عوامل جهل و تاریکی که دین و عقاید پاک مردم را وسیله حفظ و ادامه خرافات، حفظ تسلط اشرافیت مذهبی و تنظیمی، مافیای قدرت و سلسله های زنجیری جرایم سازمان یافته که تحت نام دین و مذهب امرار بقا مینمایند، یک اصل  عمده برای نیروهای چپ خواهد بود.

-  اصل این که دولت با حفظ تناسب  و توازن  بین اقتصاد بازار آزاد و بخش های اقصاد دولتی ، توان رقابت و مداخله به نفع دولت ، منافع ملت و حمایت متشبثین و سرمایه های  کوچک و ملی را داشته باشد.

-                       عدالت و حاکمیت قانون و ارزش های قانون اساسی و جامعه مدنی، تاٌمین و حفظ حقوق زن و مصوونیت فزیکی و روانی اش از نظام خانواده گی تا بیرون ازمنزل و محیط کار.

-  تامین رشد و انکشاف مصوون جشمی و روانی طفل از نظام خانواده تا مکتب و محیط و تربیه آن با نورم های اخلاقی، پذیرش ظابطه های اجتماعی، رشد  و زنده نگهداشتن احساس وطنپرستی و خدمت به انسان و جامعه.

-   تامین رایگان صحت عامه و فراهم نمودن تضمین های قانونی در عرصه صحت .

-   تامین خدمات عامه شهری مانند ترانسپورت شهری ارزان تا شهروندان کمتر از موترهای شخصی استفاده نمایند . و ده ها مسایل دیگر که همه بخش های از تاٌمین رفاه عامه و سهولت های زنده گی اجتماعی اند که در هر صورتی از یک جهت با منافع جهش های فکری نودر مطابقت اند و از جهتی دیگر  با اساسات دینی و عقاید مذهبی مردم در تضاد نیستند.

 دیدی بر جریانات ، احزاب و سازمانهای ترقیخواه کنونی در فغانستان ، آیا میتوان آنانرا چپ افغانی تعریف کرد؟

....ادامه دارد

  بامداد ـ دیدگاه ـ ۳ /۱۵ ـ ۰۴۰۵

حکومت به بیراهه می رود و اصرار می ورزد

 

فهیم ادا

 

نمایش مضحک محاکمه علنی قاتلان فرخنده برای آن سازمان داده میشود که این حکومت تظاهر کند که بالاخره اینک وظیفه خود را انجام میدهد.

خیر، انجام نمیدهد. قطعا انجام نمیدهد. دستگاه سیاسی دولت و بخصوص رییس اجراییه، در خط خطرناک جهاد بازی اصرار می ورزد و با پنهان شدن در عقب سارنوال و قاضی، جهادی ها و مسوولین معنوی جنایت را پناه سیاسی میدهد. خطرناک تر از همه اینست که این محاکمه علنی، مردم افغانستان را که از حکومت اقدام سیاسی انتظار دارند، روانا در قتل دیگری شریک میسازد: قتلِ قاتلان فرخنده!

بدبخت ملتی که ماه های آینده را با آرزوی اعدام چند جانی به سر ببرد.

ملتی سرفراز است که این چند ماه را در اطراف منع اعدام، منع اعدام هر انسانی که باشد، فکر کند و زمینه های رسیدن به این هدف را که یگانه هدف انسانی است، مورد توجه و بحث شهروندانه قرار دهد.

حکومت مردم را در پروسه یی مرگ زا، در اطراف شوق گندیده انتقام شریک خود میسازد.

تصور میشد که چهل روز شرعی فرصتی خواهد بود و به روسای جمهور ما امکان خواهد داد که فکر کنند و در عقب قتل فرخنده، قتل تمام مردم افغانستان را به وسیله بخشی از مردم افغانستان ببینند.

تصور میشد که آنها باالاخره برای چند روز بی مقداراز بازی سخیفانه قومی و تقسیم فرساینده و کوتاه بینانه قدرت بازخواهند ایستاد و در شهیدِ فرخنده چیزی بالاتر از فرخنده را خواهند دید. چهره مشخص و ملموس بن بست در سیاست «وحدت ملی» و چهره برهنه جنایتکار در سیستم سیاسی خود را خواهند دید و در روز چهلم شهادت فرخنده، خانم رولا را خواهند گذاشت که به خیابان بیاید و چیغ بزند و خانم عبدالله را که نامش مثل خودش در زیر آوار جهاد بازی شویش و ایوران نعره سرایش پنهان است، خواهند گذاشت که  در پناه بادیگاردان ورد سرایش دستی به دعا برای فرخنده بالا کند و مقامی شامخ در بهشت خدای مردان را نصیب شود.

چنین نشد و در چهل فرخنده، صدوپنجاه جوان، فقط صدوپنجاه، آمدند، فرخنده را دوباره سلاخی کردند تا فراموش نشود و با پاهای دلاور اما ناتوان خود، نومیدانه راه خود را گرفتند و با هزار سوال بی پاسخ به خانه های خود بازگشتند.

ننگ بر هرآنکه درآن روز درـنجا نبود.

خلوت جاده ها در چهل فرخنده شکستی تاریخی برای مردم افغانستان بود.

درین روز احزاب سیاسی افغانستان به اثبات رسانیدند که دموکراسی هیچ چانسی برای تمثیل شدن و نهادینه شدن از طریق آنها را ندارد. آنها به اثبات رسانیدند که لاک هایی خالی بیش نیستند، نه اعتراض مردم، نه عزای مردم، نه مطالبات مردم، هیچ کدام را حمل نمی کنند و راه پیشرفت و ریشه گرفتن خود را در افاده آرزو های مردم نمی بینند. پس از پانزده سال کارزار سیستماتیک آقای کرزی که صبح وشام تکرار کرد مخالف احزاب سیاسی و معتقد به جورآمد های انتخاباتی است، چهل فرخنده عمق بحران سیاسی ناشی ازین جهل در بالاترین مقامات دولت را به نمایش گذاشت.

 مردم افغانستان در صف های پراگنده و با بدبینی و بی اعتمادی نسبت به نماینده های سیاسی خود به استقبال این روز رفتند. در حقیقت راهپیمایی چهل فرخنده، صدوپنجاه سازمانده و صدوپنجاه راهپیما داشت. هیچ سازمانده حاضر نشد یک را با یک جمع کند تا دو شود. هیچ شهروندی حاضر نشد برای شهروند همسایه حق تبارز و حق « ستیژگرفتن » را قایل شود. همه دست رد به سینه وکیل های گذر سیاسی و احزاب در کمین نشسته زدند. این عمق فاجعه برای جنبشی مدنی است.

چهل فرخنده اما پیروزیی بی دورنما برای حکومتیان افغانستان بود. آنها خواستند از شکل گیری جنبشی مدنی در اطراف خاکستر فرخنده جلو بگیرند و گرفتند. آنها خواستند قتل فرخنده را که از شرارت درونی یک سیستم برمیخواست، جنایی وانمود سازند، در سطح یک قتل متفرقه با آن برخورد کنند و این تلاش شان ناکام نبود. رییس اجراییه با اتکا بر جمعیت اسلامی، مدافعان باالقوه عدالت برای فرخنده را زیر فشار قرار داد، تطمیع کرد و از میدان بدر ساخت. در روز چهل فرخنده، حکومت مانور روانی ارجاع دوسیه متهمین به ستره محکمه را به راه انداخت تا در شام همانروز بازگشت آن را به سارنوالی سازمان دهد. حکومت هویت متهمین دستگیر شده را تا آخراز مردم پنهان کرد و صورت فلتر شده آن را در اختیار قاضی گذاشت. حکومت زن بودن فرخنده را نادیده میگیرد تا این جنایت در چارچوب عمومی جنایت سازمانیافته این سیستم علیه زنان مورد پیگرد و بحث شهروندانه قرار نگیرد.

 نسیمی اما جهل روز پیش در خیابان های افغانستان ورزیده است که حکومت هنوز نتوانسته است نیرو، جدیت و عواقب آن را به درستی تخمین بزند. جنبش عدالت برای فرخنده ادامه خواهد یافت و بازگشت آن، دستگاه حاکم کنونی را به بحران آخرش خواهد رساند. حکومتیان با این بازگشت روزی مواجه خواهند شد که دیگر برای فکر کردن شان دیر شده باشد. زیرا پیروزی حکومتیان و حزب جمعیت اسلامی در چهل فرخنده، پیروزی در برابر مردم افغانستان و پیروزی زودگذر است و هیچ چیزی روبنده تر از یأس مردم وجود ندارد.

جنبش عدالت برای فرخنده سوالاتی را مطرح کرده است که حاکمیت روسای جمهور نمیتواند به آنها پاسخ ندهد اما به ثبات دست یابد.

سوال ها اینها اند:

 اول : حکومت نمی تواند برای روحانیتی که حاضر نیست موجودیت خود را در چارچوب قوانین کشور محدود سازد، نقش سیاسی و نقش فتوا دهنده قایل شود

این روحانیت در نهادینه شدن خشونت و اعدام دینی خیابانی در ذهن دختران و پسران افغان نقش اساسی دارد.

این روحانیت که امروز نماینده گانی به نام «علما» دارد، نمی گوید که در افغانستان چیزی به نام جهاد فی سبیل الله در جریان نیست. این روحانیت مدافع معنوی حملات انتحاری است و علنا و از زبان جدی ترین نماینده گان خود می گوید که حملات انتحاری را محکوم نمیداند. این روحانیت برای خانواده و دوستان فرخنده فاتحه میدهد اما نمی گوید که سنگسار خیابانی فرخنده، حتا در صورتی که فرضیه  سوزاندن کلام الله مجید به اثبات میرسید، حرام و محکوم است. این «حتا در صورت سوزاندن کلام الله» اهمیت اساسی دارد زیرا فقط و فقط با گفتن همین اضافه است که علما داخل چارچوب قانون اساسی افغانستان خواهند شد و درین رابطه موضعگیری موازی با قانون و خارج از قانون نخواهند داشت.

اگر علما حاضر نیستند این «حتا در صورت قرآن سوزی» را اضافه کنند، پس روسای جمهور باید بر مکلفیت سیاسی و معنوییی که در قبال آنها احساس میکنند، تجدید نظر ورزند و از علمایی حمایت و حرف شنوی داشته باشند که درچارچوب قانون اساسی افغانستان می اندیشند و عمل میکنند. تعداد این روحانیان معتدل و انسان دوست کم نیست. آقای اشرف غنی فکر میکند مردم افغانستان چه اعتباری برای فتوای علمایی قایل خواهند شد که در مورد اعزام قشون به یمن و جنگ علیه کسانی که دشمن مردم افغانستان نیستند فتوا برای صادر کردن دارند اما برای دفاع از حق زنده گی زنان در شهر های ما الهام روحانی شان ضعیف است؟

آیا رییس جمهور عدم صدور فتوا در مورد اعدام خیابانی فرخنده را با صدور فتوا در مورد لشکرکشی به یمن معامله کرده است؟

دوم : قتل فرخنده یک جنایت زن ستیزانه دینی است.
 البته کاملا ممکن و حتا محتمل است که هسته مرکزی یعنی نقشه ریزان این جنایت بر مبنای اهداف شخصی و جیفه دنیا این جنایت را نقشه کرده باشد. اما درین جنایت بیش از سه صد تن یا با سنگ، یا با لگد یا با موتر یا با تایید، یا با سکوت و تماشا سهم گرفته اند. جمعیتی که با سکوت و با تایید درین جنایت سهیم شدند، مفتی هایی که بر این جنایت مُهر تایید گذاشتند، مشکل اساسی جمهور و مشکل اساسی دولت اند. جمعیت اسلامی که امروز در افغانستان بر سر قدرت است اما بر جنایت زن ستیزانه دینی صحه می گذارد و تا گلو در جهادیزم غرق است، مشکل اساسی جمهور و مشکل اساسی دولت است.

پیگرد و توقیف قاتلان نقشه گزار، کار دستگاه امنیتی است. داوری و جزا برای این جنایتکاران کار دستگاه قضایی است. دستگاه سیاسی دولت یعنی رییس جمهور و رییس اجراییه، پارلمان، زمانی که میگویند به این کار مصروفند، یعنی به هیچ کاری مصروف نیستند و خاک به چشم مردم افغانستان میزنند زیرا اجرای این امور در صلاحیت قانونی آنها نیست. آنچه در صلاحیت این دستگاه سیاسی است و برای این دستگاه سیاسی مسوولیت آور است اینست که  بگوید با آن دوصد و پنجایی که سنگسار فرخنده را تایید کردنداما فرصت نیافتند سنگی پرتاب کنند یا پلته یی پیش کنند، چه میکند؟

صدها مدرسه دینی و صد ها مسجد در افغانستان، به پخش فرهنگ خشونت، بیگانه ستیزی و استبداد عقیدتی مصروف اند. فرخنده و قاتلان فرخنده هردو دست پرورده همین مدارس و همین مساجد اند. این خادمان افراطی دین، هزاران جوان کشور ما را به بمب های قابل انفجار مبدل کرده اند.

دولت نمیتواند بیشتر ازین به انکار این واقعیت ادامه دهد.

دولت باید برای مردم حساب بدهد و اگر رییس جمهورش آن طوری که خوش دارد ادعا کند، فرهنگ استفاده از آمار را دارد، پس برای مردم افغانستان آمار بدهد که در سراسر این مُلک چند مسجد وجود دارد؟ برای چند تا ازین مساجد ملای درس خوانده در کدام سطح ضرورت است؟ در طی چند سال او برنامه دارد که همه مساجد افغانستان را صاحب ملای درس خوانده بسازد؟  آنگاه بر مبنای این ضرورت بگوید به چند مدرسه دینی با کدام ظرفیت در افغانستان ضرورت است؟ با استفاده از کدام منابع اقتصادی اینهمه مدرسه در افغانستان فعال شده است؟ دولت در نظر دارد که سالانه چند درصد عواید دولتی را به مدارس دینی اختصاص دهد؟

این بحث شهروندانه ملی نیزکاملا اجتناب ناپذیر است که دولت چه برنامه یی برای آن دارد که مدارس دینی ما پخش کننده ارزش های اسلامی تحمل و بشردوستی باشند و از قید تمویل خارجی و نسخه های خشونت بار سعودی و پاکستانی آزاد شوند. دولت باید بر پروژه ایجاد مدرسه سعودی در قلب کابل تجدید نظر کند و علمای دین افغانستان را از قید وابسته گی به خارج و ترویج اندیشه های تروریستی برهاند.

جوانان ما باید مکتب بروند. باید انجنیر و داکتر و مهندس و معمار و تاجر شوند. ضرور نیست که همه جوانان ما قاری قرآن کریم بار آیند.  کافی است آنها مسلمان نیکوکار، حلیم و انساندوست بار بیایند و راه موثریت در زنده گی خود و اعمار زنده گی خوشبخت برای مردم خود را پیش گیرند.

سوم: قتل فرخنده یک جنایت زن ستیزانه است

این جنایت نه تنها نماد مظلومیت سرتاسری زنان افغانستان است ، بلکه ثابت میسازد که تا کدام اندازه زنان افغانستان از بدوی ترین قوانین محافظتی، از بدوی ترین وسایل حقوقی برای زنده گی در امنیت محروم اند.

بشریت حاصل تلاش تاریخی خود را برای تامین حقوق انسانی زنان در کنوانسیونی جهانی تسجیل کرده است.

عدالت برای فرخنده یعنی پیوستن به این کنوانسیون منع خشونت علیه زنان و قانونگزاری بر مبنای آن.

عدالت برای فرخنده یعنی تعقیب عدلی جرم علیه زنان بوسیله خود زنان، به وسیله سارنوالان زن.

 چهارم : سنگسار فرخنده نماد ضعف در سیستم تعلیم و تربیه در کشور ما، ضعف در آموزش مدنی اولاد وطن ماست. نماد جانشین شدن جهل و خرافه به جای دانش است.

دولت تا کی خواهد توانست ازین بحث شهروندانه جلوگیری کند و برای عبدالرسول سیاف تریبیون مهیا سازد که از ناکافی بودن کرسی های سیاسی برای مجاهدین داد سخن بدهد؟

این حکومت بالای دو پا نه، بلکه بالای کله خود راه میرود.

 بامداد ـ دیدگاه ـ ۵ /۱۵ ـ ۰۴۰۵

 

ملا بازی و سیاست بازی و بی سرانجامی!

سلیمان کبیر نوری

 

درین جا می خوانید:

- دست پاچه گی تمویل کننده گان تروریزم ، نزدیکی چین با پاکستان

- نقش رسانه ها در دگرگونی های اجتماعی، سیاسی- اقتصادی و امنیتی افغانستان

- تشویش رسانه های غرب و نشرات داخلی مزدور

- تروریستان و جنایت پیشه گان طالب و داعش( القاعده  دیروز)

- ملا ها و روحانیون کشور به مثابه ابزاری در دست خارجی ها

- وطنپرست ترین روحانی با عقلانیت مسلمان کشور،  سخن می گوید

- می خواهند سرنوشت مردم مان راملا های پاکستانی در راس آی اس آی رقم زنند

- نتیجه گیری

 

هدف ازسفر هفت روزه ی ملا امام مکه  شیخ خالد الغامدی به پاکستان که گفته میشود به خاطر سربازگیری برای جنگ یمن پی ریزی شده است، در جنب این هدف، به نظر می رسد که تشویش و هراس سعودی و بادارانش از نزدیکی پاکستان با جمهوری مردم چین بوده که اخیراً تعهد سرمایه گذاری میلیاردها دالر را در پاکستان اعلام داشت. شیخ الغامدی برای جلب و خوشنودی پاکستان طی یک فتوایی چنین اعلام داشت:

«عملکرد جنگجویان طالبان و داعش اساس و توجیه دینی ندارد و آنها از دایره اسلام خارج هستند.
الغامدی به صراحت اعلام کرده که جنگجویان طالبان و داعش از ترجمه آیات قرآن برای انجام اهداف شان سو  استفاده می کنند ».۱

 

واکنش ها و تعابیر شگفت انگیز در مورد  این فتوا:

حدود یک هزار ملا و مولوی ایکه از دایره  خورد و بُرد دالرهای باد آورده به  ارگ همچو اعضای شورای نام نهاد عالی صلح کرزی که میلیونها دالر را قورت کرد، طی سالیان متمادی به دور مانده بودند، به ابتکار شورای علمای کابل تجمعی را به حمایت از فتوای ملای جماعت مکه شیخ الغامدی راه اندازی و طی بیاناتی از فتوای موصوف اعلام حمایت کردند. نی تنها که از فتوای موصوف حمایت کردند، بل حمایت بیدریغ خویش را از نیروهای مسلح کشور در سرکوب تروریستان طالب اعلام داشتند.

اما رسانه ها

رسانه ها به مثابه قدرت چهارم در هرکشوری نقش خود را ایفا میکند. اما در کشور عزیزمان رسانه های غربی نقش بسیار بزرگتری را تا کشور های خود شان بازی می کند. رسانه های شنوایی غربی چون بی بی سی و صدای امریکا طی بیشتر از سه دهه نقش سخت مخربی را در مسایل افغانستان عهده دار بوده اند. چه در سالهای ۱۹۸۰، و چه در سالهای ۱۹۹۰. به ویژه در به پیروزی رسانیدن طالبان، بی بی سی گویی درفش دار جبهات جنگی آنان، پیشاپیش فتوحات ایشان در حرکت بود و گزارشاتی را به دست نشر می سپرد. چونانیکه درین ماه های اخیر کلیه میدیای غربی در تبلیغ ورود  نیروهای داعش( القاعده) در افغانستان تبلیغاتی را درشعاع وسیع انجام میدهند. به نظر می رسد که این رسانه هم با یک دایرکشن از یک منبع در ترویج تروریزم القاعده (  داعش- جبهه نصرت، الشباب، بوکوحرام، طالب، سپاه صحابه وغیره...) مکلفیت خاصی را بدوش می کشند. حمایت از تند روی و بنیادگرایی را اخیراً از گزارشی در مورد فتوای ملای مکه ای سعودی با صراحت میتوان دریافت. و همچنان رسانه هایی داخل کشور که برضد بنیادگرایی و تروریزم رسالت خویش را انجام میدهند؛ در بازتاب دادن فتوای شیخ سعودی، روند کاری و مستقل بودن ایشان آشکار و روشن شد. چونانیکه آقای دکتر سپنتا مشاور امنیت ملی پیشین طی مصاحبه ای  تذکر داده بودند که خارجی ها به ما اجازه نمی دهند تا نام طالبان را که مرتکب جنایت می شوند بگیریم، رسانه های مزدور نیز با همه ادعا های مستقل بودن، با مکلفیتی که دارند، درین مامول کوشا و گوش به فرمان می باشند. بدون حلقه ی گوش.

اصل فتوا:

«عملکرد جنگجویان طالبان و داعش اساس و توجیه دینی ندارد و انها از دایره اسلام خارج هستند.
الغامدی به صراحت اعلام کرده که جنگجویان طالبان و داعش از ترجمه آیات قرآن برای انجام اهداف شان سو  استفاده می کنند.»

اکنون کوتاه و مختصر به استخراج و مقابله ی گزارشات رسانه های  « نامدار» می پردازیم  

بی بی سی:

 بی بی سی در گزارشی خود  از فتوای شیخ سعودی در پاکستان، نام طالبان را کاملاً از فتوا حذف کرده است:

"  خطیب مکه اخیرا فتوا داده که گروه‌هایی مثل داعش و دیگر جریان‌هایی که دست به انسان کشی می‌زنند "از دایره اسلام بیرونند"

او گفته است که گروه‌هایی که انسان‌کشی می‌کنند از حلقه اسلام خارجند و آنها را از جمله "خوارج" عنوان کرد.۲

http://www.bbc.co.uk/persian/arts/2015/04/150430_k03_ullema_gatherin_kabul

 

رادیو های آزادی و فردا- اصلاً در مورد تجمع یکهزار نفری ملاها به حمایت از نیروهای امنیتی در کابل  تا اکنون گزارشی را به نشر نرسانیده اند.

صدای امریکا در نشر خبر خود نام طالب و داعش، هردو را از فتوای خشن در برابر تروریزم طالبانی و داعشی حذف نموده است:

« همایش عالمان دینی همچنان از فتوای شیخ خالد الغامدی امام و خطیب کعبه در مورد تلفات غیرنظامیان ابراز حمایت کردند. خطیب کعبه چندی پیش فتوا داد که کشتار غیرنظامیان و انجام حملات انتحاری حرام است».۴- ۵

باختر، آژانس خبر رسانی رسمی دولت:

آنچه تعجب برانگیز مینماید، خبرگذاری رسمی کشور خبر را دقیق به دست نشر سپرده است.

این در حالیست که جناب اشرف غنی  طی سفر اخیر خویش در هند به طالبان چراغ سبز نشان داده و شمولیت ایشان را در سیستم سیاسی کشور اعلام داشته اند، جالب تر اینکه وزارت داخله حکومت رییس جمهور غنی، اعلام داشت که سال پیش رو، فصل مرگ طالبان است.۶

http://jomhornews.com/doc/news/fa/65275/

 

 شماری ازعلمای دینی امروز ضمن همایش در کابل از نیروهای امنیتی اعلام حمایت کردند
به گزارش آژانس باختر ، جمع کثیری از علمای دینی امروز ضمن حضور در مسجد جامع عبدالرحمن در کابل که بزرگترین مسجد پایتخت است از نیروهای امنیتی کشور اعلام حمایت کردند.
همچنان این علما ازگفته های اخیر خالد الغامدی امام کعبه که داعش و طالبان را از دایره اسلام خارج دانسته است حمایت کردند.
الغامدی اخیراً درمصاحبۀ با شبکه تلویزیونی جیو پاکستان به صراحت گفت که داعش و طالبان عامل قتل مسلمانان ، انفجار و انتحار اند و عملکرد شان را با اسلام ربط میدهند درحالیکه این عملکرد آنها خارج از دایره اسلام است.
شرکت کننده گان همایش امروز، ضمن آنکه گفته های شان را با گفته های الغامدی یکسان خواندند از نیروهای امنیتی خواستند تا آنانی را که صلح امر خداوندی را نمی پذیرند بل به کشتار مسلمانان و انسان های دیگر آنهم در پرده القاب و شعار های قلابی ادامه میدهند ایستاده شوند و علمای دینی از آنان حمایت میکنند زیرا آنانیکه صلح را قبول ندارند باید نابود شوند تا زمینه کار و زنده گی درفضای اخوت اسلامی برای شان مساعد شود.
شرکت کننده گان این همایش همچنان از دولت افغانستان خواستند تا در تجهیز نیروهای امنیتی تلاش بیشتر کند و برای مصوونیت ومعیشت شان کار زیاد تر صورت گیرد.۵

آنچه جالب تر مینماید، سایت رسمی افغانستان، باختر برای بار اول بر ضد تروریزم  بصورت روشن و آشکارسخن گفته فتوا را نیز طوریکه اعلام شده بدون تحریف و تصرف به دست نشر رسانیده است.

 

اما سایت پژواک!؟

 آژانس خبر رسانی پژواک با خوش خدمتی بیشتر به حامیان پروژه طالبی، حتا چرب تر از سایت های غربی یا سیاست سایت های رادیو کاکاجان ( بی بی سی، آزادی و صدای امریکا... ) در خدمت آن ها قرار دارد. از فتوای ملای مکه، حمایت گردهمایی از نیروهای امنیت ملی و جنایات طالب و داعش که محتوای اصلی سخنان ملا ها و روحانیون در کابل بود، کاملاً تذکری نداده است.

پژواک سایتی که یکی از رسانه های پیشقراول و دارای امکانات بسیار وسیع میدیایی چه در ارگ و چه در تمام نقاط افغانستان است! توجه شما را به گزارش آن از گردهمایی و فتوای شیخ سعودی معطوف میداریم:

شورای علمای کابل: جنگ جاری در کشور سیاسی است و باید به آن پایان داده شود

 

کابل(پژواک،١٠ ثور ٩٤): علمای دین در کابل، ضمن سیاسی خواندن جنگ کنونی در کشور، اعلام کردند که کشتن مسلمانان از سوی یک دیگر خلاف اسلام است و از همین رو طرف های درگیر هر چه زودتر صلح را بپذیرند.

این گردهمایی امروز پنج شنبه با حضور اعضای شورای علمای کابل در مسجد عبدالرحمان در مرکز شهر برگزار شد و شرکت کننده گان حمایت خود را از فتوای اخیر امام مسجد کعبه معظمه که جنگ مسلمانان در برابر همدیگر را نا روا دانسته بود، اعلام کردند.

مولوی عبدالبصیر حقانی، رییس شورای علمای کابل که در این گردهمایی شرکت کرده بود گفت که  ادامه جنگ کنونی در کشور خلاف موازین اسلامی است و باید به آن پایان داده شود.

وی گفت:« با این گرد همایی ما می خواهیم ظلم را نکوهش کنیم، کشتار و جنگی را که بین دولت و طالبان است یک جنگ سیاسی بوده و گروهای درگیر باید از کشتن یکدیگر دست بکشند بخاطر این که کشتن مسلمانان جواز ندارد.»

حقانی افزود:«  هر دو جناح (جوانب درگیر) مسلمان هستند و( مخالفان مسلح) باید از کشتن افراد ملکی و مسلمان کشی دست بکشند و به پروسه صلح بپیوندند .»

رییس شورای علمای کابل از دولت خواست تا با اعطای صلاحیت به علمای دین، زمینه نقش آفرینی آنان را در تامین صلح فراهم کند.

عزیز الله مصلح، امام مسجد شیرشاه سوری کابل نیز گفت که شرکت کننده گان در این نشست از دولت حمایت می کنند و صدای آنان، صدای صلح، عدالت و توقف جنگ است.

وی گفت:« تا هنوز برای علما نقش عمده ای داده نشده است تا آنان بتوانند درحل  ناهنجاری های کشور نقش داشته باشند .»

به گفته مصلح، دولت باید زمینه تامین صلح را فراهم کند و در عین حال، طالبان نیز به صدای صلح که با معیار های اسلامی برابر است؛  لبیک بگویند .

مولوی عطا الله فیضانی از دیگر اعضای این شورا نیز گفت که حمله های اخیر از جمله حادثه بدخشان که در آن شماری از سربازان اردوی ملی و پولیس به قتل رسیدند و حتا در جلال آباد که در آن مردم زیادی جان باختند، قابل تحمل نیست.

وی با دسیسه خواندن این رویداد ها، افزود: « تعدادی از افراد به نام عالم دین در اطراف رییس جمهور گردآمده اند و به وی مشوره های غلط می دهند.»

فیضانی از رییس جمهور خواست که بر ضد ظلم مبارزه کند و ضمن آزاد کردن زندانیان سیاسی،  در شورای عالی صلح نیز تغییر بیاورد و با جایگزین کردن علما و جوانان مخلص در این کمیته، برای تامین صلح در کشور گام های بزرگتری بردارد.

دولت افغانستان در شش ماه گذشته تلاش های زیادی را برای جلب حمایت کشورهای همسایه و منطقه برای تشویق طالبان به آغاز مذاکرات صلح روی دست گرفته است اما طالبان تا اکنون به این تلاش ها واکنش مثبت نشان نداده اند.۷

شیوه ی نشرچنین گزارش در مقایسه با سایر گزارش های رسانه های داخلی جدن قابل تامل است.

 

http://www.pajhwok.com/dr/2015/04/30/%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B9%D9%84%D9%85%D8%A7%DB%8C-%DA%A9%D8%A7%D8%A8%D9%84-%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%AC%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D9%88-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D9%86-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%AF

بیشترین سایت های داخل کشور در گزارش ها ی خویش فتوا را بصورت دقیق نشر کرده اند. از جنایات طالب وداعش تذاکراتی داشته اند.

 

اکنون به واکاوی و کنکاش سخنوران در گردهمایی مسجد عبدالرحمان می پردازیم. جالب ترین نشر گزارش خبری در سایت صدای امریکا بوده که به تجزیه و تحلیل مختصر و کوتاه آن می پردازیم:

«صدها عالم دینی افغان در یک همایش بزرگ در مسجد عبدالرحمان کابل، جنگ موجود در افغانستان را عاری از صبغۀ شرعی و یک جنگ سیاسی خواندند.»

صد ها عالم دینی بعد از ۱۵ سال چطور بیدار شده و فهمیدند که جنگ افغانستان یک جنگ سیاسی است. بدون تردید با استشاره و پلان شده چنین اظهاراتی از طریق عالمان دینی بیرون می شود.

«عطاالله فیضانی عضو شورای ولایتی و عالم دینی از کابل گفت که در جنگ کنونی افغانستان از هر دو طرف مسلمانان کشته می شوند. او افزود که این کشتار هیچ صبغۀ شرعی نداشته و یک نبرد سیاسی می باشد. »

این عالم دین ما هنوز هم در خواب است و از برنامه های خونین آی اس آی بیخبر. شاید تاهنوز از ریشه و منشا این کُشتار ویرانی چیزی نمیداند. و یا خوب هم میداند.

«همایش عالمان دینی هم چنان از فتوای شیخ خالد الغامدی امام و خطیب کعبه در مورد تلفات غیرنظامیان ابراز حمایت کردند. خطیب کعبه چندی پیش فتوا داد که کشتار غیرنظامیان و انجام حملات انتحاری حرام است.»

برای اینکه نزدیک شدن جمهوری خلق چین با پاکستان و سرمایه گذاری چین، لرزه براندام حامیان شیخان حوزه خلیج فارس انداخته است و باییست تغییراتی در مورد رونما گردد.

«عالمان دینی همچنان از طالبان و سایر مخالفان مسلح دولت افغانستان خواستند که از جنگ دست کشیده و به روند صلح بپیوندند. آنان همچنان از حکومت خواستند تا به علمای دینی در شورای صلح سهم بیشتر داده شود.»

این متن در هیچیک از گزارش رسانه ها بازتاب نیافته است و در حمایت از طالبان مزدور کشف شده است.

«مولوی عبدالبصیر حقانی رئیس شورای علمای کابل در صحبت با تلویزیون آشنا استدلال کرد که عالمان دینی می توانند به ساده گی با مخالفان مسلح حکومت وارد مذاکره شوند و آنان را قناعت دهند.»

رسانه های غربی چونانیکه وزرا و روسا را در افغانستان عزل و مقرر می کنند، ملا های مزدور را نیز می خواهند با نقش برازنده معرفی دارند.

آقای حقانی گفت « می توانم به پاکستان بروم، مولانا سمیع الحق را قناعت دهم، مولانا فضل رحمان را قناعت دهم، زیرا در آنجا درس خوانده ایم و از روش ها و گفتار آنان آگاهی داریم.»

غرب با افرادی چون حقانی میخواهد دفتر سرنوشت ملت مان را بدست ملا هایی چون سمیع الحق و مولانا فضل رحمان حامیان سر به کف طالبان و نوکران حلقه به گوش  آی اس آی بدهد.

«عالمان دینی افغانستان در مورد جنگ روان در آن کشور هم نظر نبوده و شماری از عالمان به ویژه آنانی که در بیرون از افغانستان به سر می برند، هم صدا با طالبان جنگ روان را بر خلاف "اشغال خارجی" رسالت دینی خویش می دانند.»

اکثر این عالمان با شاخه های استخباراتی کشور های مختلف رابطه دارند که میدیای مزدور و معلوم الحال نظریات  ایشان را پیوسته بازتاب میدهند.

«از سوی دیگر شورای سرتاسری عالمان دینی افغانستان که مرکز آن در کابل می باشد نیز مذاکره و مصالحه را یگانه راه حل جنگ روان در کشور شان می دانند.»

این یگانه نسخه ی آفریدگار اصلی پروژه ی طالبان است که به نوکری کرزی و اشرف غنی احمد زی و سایر نوکران معلم الحال و نامریی  در کشور، پشتیبانی حمایت و تحقق می یابد.

«محمد اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان در زمان مبارزات انتخاباتی خود همواره وعده داده بود که فاصله میان منبر و ارگ را کم خواهد کرد. پس از روی کار آمدن حکومت وحدت ملی عالمان در چندین مورد سیاست دولت را توجیه کرده و به حمایت از آن صدای رسا بلند کرده اند.»

بلی... اشرف غنی از سالیان متمادی نسخه ای کم ساختن فاصله ارگ با منبر را بدست آورده بود. زیرا با منبر نشینان میتوان به ساده گی کنار آمد. منبر نشینانی که همه بدون چون و چرا از ایشان اطاعت می کنند. همین منبر نشینان هیچگاهی تجمعی را برای محکوم کردن کُشتار هموطنان راه  اندازی نکردند؛  اما بخاطر امضای قرار داد امنیتی با امریکا، با گردهمایی بزرگی در کابل فتوا دادند که افغانستان باید قرار داد امنیتی را با امریکا امضا کند. زیرا این قرار داد به نفع کشور است.

«حدود چهار ماه پیش نیز عالمان دینی و روحانیون افغانستان در یک گردهمایی بزرگ حمایت خود را از نیرو های امنیتی افغان اعلام کردند. »

با عملیات گسترده ی انتحاری و کُشتار و سنگسار و ، آتش زدن مکاتب، ترورها و انفجارات عدیده و به ویژه حادثه شبخون در یکی از پوسته های سرحدی ولسوای گوشته ای ولایت ننگرهار که جان تعداد کثیری از مدافعین وطن را گرفت، شاید از سر ناگزیری و یا استشاره ای این گردهمایی تشکیل شده باشد. 

اما اظهاراتِ مردمی و انسانی و اسلامی، با وجدان و ضمیر بیدار و روشن از عالم گرانمایه، گرانقدر و وطنپرست جناب غوری بود که به گونه ی تکرار احسن می خواهم آن را برای بار دگر درینجا به توجه ی شما برسانم:

اما فتوای یک عالم دین هموطن مان که سخت انسانی و بشری است:

عبدالقادر امامی غوری، عضو پیشین ولسی جرگه و عالم دینی می گوید که مخالفین مسلح دولت «مفسد فی الارض» ، « واجب القتل» بوده و مذاکره با آنان مخالف موازین شریعت است.

او گفت:«هر کسی که کشتن انسان های بیگناه، زنان، اطفال، مامورین و عساکر دولت را حلال بداند، مفسد فی الارض است، زیرا قیام در مقابل دولتی که از طرف مردم براساس بیعت آماده باشد، قیام نبوده و اسلام آنرا بغاوت میداند.»

او علاوه کرد که در تاریخ اسلام هیچ حکومت اسلامی با «باغی ها » صلح نکرده است و اگر حکومت افغانستان با مخالفین تقاضای مذاکره را نماید، خلاف اوامر شرعی عمل کرده است.۸

http://www.darivoa.com/content/afghanistan-ulama-taliban-fight-pakistan/2743047.html

نتیجه گیری:

مشکل افغانستان یک مشکل منطقوی نه، بل یک مشکل فرامنطقه وی و بین المللی می باشد. این مشکل با ملابازی که در دست غرب قرار دارند، راه حلی ندارد.

تقویت نیرو های پیشین القاعده و حزب اسلامی و طالبان را که می خواهند بنام داعش معرفی کرده وقرارگاه و مرکز آنان را در افغانستان ایجاد کنند، یک برنامه بیهوده و میان تهی است. زیرا در به راه اندازی چنین پروژه ای، نقش ابر قدرت های منطقه وی در نظر گرفته نشده است. آنان اند که این پروژه را محکوم به شکست می کنند.

آن به اصطلاح عالمانی که میگویند نزد عالمان پاکستانی میروند، تا صلح را در کشور برقرار کنند. نسخه های باداران را در دست دارند؛ بی خبر ازینکه آن مولانا های پاکستانی عضویت استخباران پاکستان را دارند.

جناب اشرف غنی سیاست و حساسیت منطقه وی را هنوز نتوانسته است درک کند. ایشان همان نسخه ای چند سال پیشی را که برایش سپرده اند، با دنیای همان نسخه ی ناکارامد بسر میبرد و و از الطاف بی پایان حامیان خویش که او را با میلیونها رای جعلی در حاکمیت کشور گماشتند، از سفر های کوردنت شده بوسیله باداران کیف و لذت میبرد... در دست دارند

چه باید کرد؟

وقتی ملا ها خود می گویند که موضوع و مشکل افغانستان یک موضوع سیاسی است، پس چه کسی میتواند به آن وارسی نموده و راه حل دقیق آن را پیشکش نماید؟

پس به اصطلاح معروف وطنی باید گفت که:

سیاست، سیاستگذاری و سیاستمداری کار ملا ها نیست.

من منحیث شاگرد مکتب دیپلوماسی که از همین عنوان به کرات به جناب حامد کرزی طی سالیان متمادی پیشنهاداتی داشته ام، و آن پیشبینی ها کاملاً برجسته و دقیق از آب بیرون شده، اما جناب کرزی وظایف ی اصلی خویش را انجام داده اند؛ نه برای کشور و مردم.

به قول دوست عزیز و همکار پیشینم جناب وحید وحیداله کارشناس ارشد در منازعات منطقه وی و بین المللی -  که ساعاتی زیادی را برای برون رفت ازین منگنه ای طالبی و بنیادگرایی و تروریزم باهم صحبت کرده ایم، مادر مشکل را باید دریافت. که از نظر ایشان پاکستان و بصورت اخص سازمان جهنمی پاکستان است. اما من می خواهم اضافه نمایم که این مشکل را ژرفتر با حامی و بنیانگذار اصلی پاکستان میتوان مطمح نظرداشت و به بررسی گرفت. ملا ها و روحانیون در صورتی میتوانند به این مشکل برسند که اندوخته های در علوم تاریخ سیاسی جهان، تاریخ دیپلوماسی، حقوقی مدنی، حقوق بین الدول، روابط بین المللی، جغرافیای سیاسی یا جیوپولیتیک،اقتصاد و استخبارات داشته باشند. حل منازعه افغانستان، حل منازعه منطقه وی  و جهانی است. و به کار شناسان و متخصصان مجرب و کار کشته در عرصه علوم فوق الذکرنیاز دارد. که خوشبختانه افغانستان در خارج و داخل کشور این امکانات را دارا می باشد.

  بامداد ـ دیدگاه ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۴۰۵