« ما واقعــاً احمــق هستیم! »

( سناتور امریکایی)

 

آقای جنرال کمپبل هوشدار می دهد یا تبلیغ میکند؟

 

سلیمان کبیر نوری

 

 

جنرال کمپبل قوماندان عمومى نيروهاى امريکا و ناتو مى گويد که گروه مسلح داعش، تلاش مى ورزد تا در ولايت ننگرهار، به سطح منطقه براى خود مرکز ايجاد نمايد.

چنین به نظر میرسد که خرابی اوضاع  کشور و بدامنیتی در موجودیت نیروهای خارجی، پیامد کارکردهای ویژه  و هدفمند آنان درین راستا بوده باشد.

اینکه تا امروز قوای هوایی نداریم، فساد ابعاد گسترده و تازه تری به خود می گیرد، تولید مواد مخدر شگوفاتر می شود؛ همه وهمه برای ایجاد همین شرایط  بد امنیتی پیش از پیش پلانیزه شده به نظر میرسد (" چون خیت کردن آب برای ماهی گرفتن").

مردم افغانستان می دانند که همه ی تروریست ها از کشور اسلامی ای به نام پاکستان در شمال شرق؛ به وطن ما صادرو سرازیر می شوند.

پاکستانی که ارتش آن سالانه میلیارد ها دالر از کمک های سخاوتمندانه و هدفمندانه ی غرب و امریکا مستفیض می شود.

آنهایی که خاصتاً طی سه دهه است که افغانستان را از عینک استخبارات نظامی پاکستان به نظاره گرفته اند.

آقای جنرال کمپبل!

آیا افراد داعش از آسمان به ننگرهار سرازیر می شوند؟

آیا مثل سمارق با سرعت سر از زمین  بیرون می آورند؟

بال برای پرواز کردن دارند؟

یا ذریعه هواپیما ها منتقل می شوند؟

از کجا، از کدام مسیر ها و چطور به ولایات شمال شرقی حضور می یابند؟

آیا جناب قوماندان با کلیه اطلاعات دقیقی که از شبکه ها و مجاری مختلف و از طریق کنترول اقمار مصنوعی در دسترس دارند، پاسخ روشن و مستدل در رابطه به پرسش های فوق نمی توانند بدهند؟

پس ناتو و مزدوران جنگی و استخباراتی اش در افغانستان چرا   سهل و ساده برای چه تشریف و پایگاه و آرگاه و بارگاه دارند؟

مفهوم و هدف از امضای قرار داد امنیتی افغانستان با امریکا و ناتو منافع مشترکی  میان کشور ما و آنها را در نظر داشته است، یا اینکه سراپا تحمیلی و تهاجمی و به منافع یک جنابه ایشان است؟

آخر اینهمه تهاجم و تجاوز نیروهای پاکستان بر مرز های جنوبی؛ و حتا  تصاحب گستاخانه سرزمین افغانستان  در موجودیت قوای خارجی دراین کشور که گویا حافظ بودن نظام  و تمامیت ارضی و امنیت و روند های انکشافی را مدعی استند؛ چگونه می تواند توجِیه شود؟

من در مورد انگریز چیزی نمی گویم. به قول جان کولمن، «همه چیز ها پالانیزه شده اند.» انگریز آن قدر مقتدر و موفق است که گویی  رسانه ها اصلاً اجازه ندارند در مورد کار کرد های این هیولای خشم و شیطنت، چیزی را بروز دهند. و یا حتا نامی از آن برند. چون بازی گر اصلی و همه کاره جهان در پشت پرده بازی های بزرگ محسوب می شود.

کوتاه و مختصر اینکه نیرو های نظامی بیش از۵۰  دولت خارجی به هر بهانه ای که بود،   بعد از تصویب در جلسه  شورای امنیت که امروز مشروعیت آن هم زیر سوال است   در کشور ما از ۱۵ سال بدینسو حضور نظامی گسترده یافته اند اکثریت قاطع این کشورها به خصوص با استناد به همان  قطعنامه های  بی سابقه و تاریخی  که طبق پیشنهاد ایالات متحده  امریکا( قطعنامه های شماره ۱۳۷۳ و۱۳۶۸) صادر گردید تحت عنوان مبارزه علیه تروریزم و تنبیه کشور های حامی تروریزم به افغانستان لشکر کشی کردند.

اینک همان ها پس از ۱۵ سال حضور سنگین در افغانستان می گویند که گذشته از طالب و القاعده ؛ نیروی شرارت تازه و بیگانه ای به نام داعش؛ در شمال شرق افغانستان پایگاه منطقه وی خواهد ساخت ؟

قانونمند شدن حضور و تهاجم غرب در افغانستان برمبنای چه تعهداتی صورت پذیرفته بود؛ آیا به خاطر اینکه گاه و بیگاه برای ما چنین هشدار ها صادر نمایند؟

دیگر مردم افغانستان؛  چه توقعی از این قلدر های غربی می توانند داشته باشند؟

***
بر اساس گزارش  بی بی سی  ژنرال کمبل در گفت و گو  با خبرگزاری آسوشیتد پریس اعلام کرد که « جنگجویان خارجی» از سوریه و عراق در ولایت شرقی ننگرهار به جنگ جویان افغانی پیوسته ‌اند که به داعش اعلام وفاداری کرده اند.
او گفت: نشانه‌هایی وجود دارد که حامیان داعش در ننگرهار تلاش دارند تا روابط خود با رهبری این گروه در سوریه و عراق را تحکیم ببخشند.
ژنرال کمبل افزود که بسیاری از آنانی‌ که در افغانستان به داعش اعلام وفاداری کرده‌اند  « طالبان ناراضی » هستند.
فرمانده نیروهای ناتو و امریکایی در افغانستان گفت: « من مطمین هستم که افرادی از سوریه و عراق آمده اند. نمی‌توانم بگویم چه تعداد هستند؛ اما نشانه‌هایی وجود دارد جنگجویان خارجی در حال آمدن هستند».
او گفت: داعش می ‌خواهد پایگاهی در جلال ‌آباد بسازد تا به «عنوان پایگاه اصلی برای ولایت خراسان این گروه استفاده شود و تلاش دارند راه خود را به سوی ولایت کنر در شمال ننگرهار باز کنند.»
ولایت خراسان منطقه ‌ای است که به گفته گروه تروریستی داعش شامل افغانستان، پاکستان و سرزمین‌های اطراف آن می‌باشد.

این درحالی است که صدیق صدیقی سخنگوی وزارت امور داخله در یک نشست خبری گفت که نیروهای امنیتی در چارچوب این استراتیژی موظف شده اند که از تمام امکانات خود علیه داعش کارگرفته و در برابر این گروه تروریستی مبارزه کنند.
آقای صدیقی بیان داشت که نیروهای امنیتی افغان از شش ماه بدین سو تلاش های زیادی را برای جلوگیری از نفوذ این گروه در خاک افغانستان انجام داده است.
وی ، هدف گیری فرماندهان داعش و مراکز آن را از جمله اقداماتی خواند که برای جلوگیری از نفوذ داعش در افغانستان توسط نیروهای امنیتی افغان انجام شده اند.
سخنگوی وزارت امور داخله، گروه تروریستی داعش را یک خطر جدی افغانستان و همه کشورهای جهان خواند.
آقای صدیقی با بیان این مطلب که گروه تروریستی داعش یک تهدید نوظهور در پهلوی سایر تهدیدها برای افغانستان می باشد اظهار داشت که نیروهای افغان مصمم به مبارزه جدی علیه این گروه می باشند.
وی افزود: « تروریستان تلاش دارند که برای خود پایگاه بسازند؛ تلاش آنان از این امروز نیست آن ها از یک سال بدین سو در تلاش ساختن پایگاه در افغانستان می باشند؛ تا در افغانستان جای پای داشته باشند اما مصمم هستیم که از گسترش نفوذ این ها جلوگیری کنیم».

شما آقای صدیقی مصمم هستید؟

بسیار خنده آور به نظر می رسد. به خاطری که اسناد و قراین ؛ حکایت از سناریوهای وحشتناک دارد. قبل از همه شایعات نیرومند ولی بی پاسخ وجود دارد که آقای ستانکزی سرپرست وزارت دفاع و جناب حنیف اتمر مشاور امنیتی رییس جمهور که اشکارا به وسیله انگلستان و غربی های دیگری درین مقامات نشانده شده اند؛ به سوقیات و پیشروی و توسعه قلمرو فعالیت داعش خدمت می نمایند و اینگونه پهنای « ستون پنجم » دشمن در درون نظام دست نشانده بسی گسترده است.

پس زمان آن است که مردم افغانستان از تحمیق شده گی و بلاهت شرم آور خود را نجات بخشند و قبل از همه  معنا و مفهوم موجودیت نظامیان غربی و  خیل بی حد و حصر مزدوران امنیتی و استخبارانی و خدماتی ... آنان در افغانستان را مورد سوال قرار دهند که یعنی چه؟

 ادامه این بازی های بزرگ  شوم سازمان یافته در سیاست اداره اوباما در مورد افغانستان که تاکنون مبهم به نظر می رسید، با اظهارات تازه نماینده ی ویژه قصر سفید،  برای پاکستان و افغانستان، وخامت غیر منتظره و محیرالعقول کسب می نماید!

ایشان کمافی السابق  با محبت تمام با سیاست پاکستان ـ کشوری  که بانی و حامی تروریزم است همنوایی  دارند. همین سیاست و برخورد دوستانه  و اغماض گرانه منتج به خونریزی های متداوم در کشور ما ظرف یک و نیم دهه گذشته گردیده  و اگر تغییری حاصل نکند طی زمان چندین برابر سرزمین ما را خونبار و کانون فاجعه های ناگفتنی نگه خواهد داشت.

 من آرزومندم که اکنون سیاست قصر سفید  و پنتاگون و ناتو نیز برای  تمامی مردم افغانستان سوال برانگیز شده باشد. و آنان برای حل این سوال، قوای عقلی و اندیشه وی خود را به شدت تمام در مورد به کار اندازند.

البته نکات امید بخشی هم وجود دارد؛ منجمله خشم قانون گذاران امریکا بر دستگاه جاسوسی پاکستان وطرح و وضع تحریم ها بر مقامات نظامی آن کشور را مردم افغانستان به فال نیک گرفته اند. اما برای کشوری که با حمایت و تمویل  تشویق کشور های معلوم الحال خارجی سالهاست که به تولید و صدور تروریست می پردازند، و این را به یک منبع ثروت ملی و سیاست بقا و قلدری اش تبدیل کرده است؛ صرفا وضع کردن تحریم ها کافی و کاملا اثر گذار نمی باشد.

مردم افغانستان که بر وعده ها و تعهدات غرب طی ۱۵ سال اخیر بی باور شده اند، متوقع اند تا غرب و به ویژه کانگرس  امریکا با اقدامات سازنده برای تعمیل اهداف و غایات قطعنامه های یاد شده شورای امنیت در مورد القاعده و طالبان و مجازات حامیان شان  که  بعد یازده سپتامبراصدار یافته  بود، حد اقل اکنون گام های صادقانه ی عملی بردارند.

ضمن وضع تحریم ها بر مقامات ارتش پاکستان، راهکاری را برای ارجاع پرونده پاکستان  به شورای امنیت سازمان ملل متحد روی دست گیرند تا مرکز تروریزم جهانی (پاکستان و حامیانش)  مجدانه زیر فوکس ملل جهان قرار گرفته راه برون رفت از بازی مهلکی که نه تنها افغانستان، بل منطقه و تمام جهان را آسیب میرساند؛ حصول گردد.

***

به گزارش طلوع نیوز، کمیته   روابط خارجی کانگرس ایالات متحد می‌ گوید که در ۱۵ سال اخیر پاکستان ۳۰ میلیارد دالر از ایالات متحد دریافت کرده است، اما مقام‌های ارتش و استخبارات این کشور به پشتیبانی از گروه های هراس افگن به ویژه طالبان و شبکه حقانی ادامه می‌ دهند.

رییس این کمیته یگانه گزینه بهتر را برای حل معضل هراس افگنی وضع تحریم بر دارایی‌ها و سفرهای مقام‌های نظامی پاکستانی می ‌داند. وی می افزاید که صدها مدرسه در پاکستان هراس افگن تولید می‌کند و از این میان ۶۰۰ مدرسه از پول کمک‌های خلیج تمویل می ‌شوند.

این کمیته فرستاده ویژه کاخ سفید را در افغانستان و پاکستان برای پاسخ دهی درباره وضعیت کنونی روابط این کشور با پاکستان فراخواند. اما تمامی قانون گذاران در این نشست روحیه ضد سیاست‌های کنونی پاکستان داشتند و از ادامه پشتبیانی پاکستان از هراس افگنان خشم شان را ابراز کردند. ازدیدگاه رییس این کمیته عامل اصلی بی ‌ثباتی افغانستان حضور هراس افگنان در پاکستان است.

اید رایس، رییس کمیته روابط خارجی کانگرس امریکا می‌گوید: « بخش‌های شمال غربی پاکستان هنوزهم پناه گاه‌های امن هراس افگنان استند. استخبارات پاکستان از گروه هایی پشتیبانی می ‌کند که به گفته آنان گروه های خوب هراس افگن استند، اما این گروه ها درحال بی ثبات ساختن افغانستان استند و نیز امنیت هند را با تهدید روبه روساخته ‌اند. » رییس این کمیته پیشنهاد می ‌کنند که دارایی های آن مقام‌ های پاکستان که با طالبان پیوند دارند ضبط شود و بر سفرهای این مقام‌ ها تحریم وضع گردد.

وی افزوده است: « تنها ۶۰۰ مدرسه درپاکستان با کمک مالی ازکشورهای خلیج تمویل می ‌شوند ودراین مدرسه‌ ها عدم تحمل پذیری و بنیاد گرایی آموزش داده می ‌شود و این مدرسه مرکز های تولید سرباز به گروه‌های هراس افگن استند. ما یک گزینه داریم وآن این است که باید آن مقام‌ های پاکستانی که هنوزهم با گروه‌های هراس افگن پیوند دارند هدف قرارگیرند و دارایی‌های شان ضبط و تحریم برسفرهای شان وضع گردد. تا زمانی که پاکستان پیوند‌اش را با هراس افگنان نبرد، واشنگتن و اسلام آباد روابط راهبردی واقعی نخواهند داشت. » اعضای دیگر این کمیته نیز پاکستان را پشتیبان هراس افگنی می‌ دانند و از سیاست های امریکا در برابر این کشور خشم گین استند. توی ،عضو کانگرس امریکا: « ایالات متحده به پاکستان ۳۰ میلیارد دالر در۱۵سال گذشته داده است، اما این کشور همکاری صادقانه نکرده است. علت این که نیروهای امریکایی بدون درمیان گذاشتن پاکستان اسامه بن لادن را کشتند این بود که ممکن است اسامه را پاکستانی‌ها نجات دهد.»

روهرا با کر، عضو دیگر کانگرس می‌گوید: « درجریان امسال من بسیارمایوس شدم زیرا آن مقام‌ های پاکستانی را که دوستان مان می ‌پنداشتیم همانند دشمنان مان عمل کردند. پاکستان هنوزهم روابط تنگاتنگ اش را با هراس افگنان به ویژه طالبان افغان و تندروان دیگر نگه می‌دارد. ما واقعأ احمق هستیم که به کسانی پول می ‌دهیم که همکاردشمنان امریکا استند.»

اما به نظر می‌ رسد که سیاست ایالات متحد امریکا در برابر این کشور گونه دیگری است

ریچارد اولسون  فرستاده ویژه کاخ سفید برای افغانستان وپاکستان می‌گوید: « با وجود چالش‌ها پاکستان یک همکار مهم برای ما است و برای حضور پایدار ما در افغانستان ما نیاز به همکاری اسلام آباد داریم.»

ازسوی دیگر یافته‌های کانگرس ایالات متحده نشان می‌دهند که پاکستان سومین کشور بزرگ جهان از رهگذر داشتن جنگ افزار هسته ‌ای است و این کشور یک پنجم بودجه ‌اش را در بخش نظامی هزینه می‌ کند درحالی که تنها دونیم درصد را صرف آموزش و پرورش می‌نماید.

حالا ماهیت همه دوستان و دشمنان مردم افغانستان روشن و آفتابی شده است. مردم است که باییست به پا برخیزند، پیش از آن که حلقه های اسارت و غلامی سنگین تر و سنگین تری در گردن های شان انداخته شود، مردم باید برنامه های مهلک و ضد انسانی و ضد بشری اجانب را نقش برآب کنند.

مردم پیروز می شوند و تاریخ بشریت گواه است که پیروزی همیشه از آن مردمان مبارز شجیع، دادخواه و صلح طلب بوده است.

 بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۲۱۱۲

 

 

 

 

 

عضویت تاجکستان در اتحادیه اقتصادی اورآسیا

 تاجکستان در آینده نزدیک ممکن است  موضع خود در باره عضویت در اتحادیه اقتصادی اوراسیا را  اعلام کند.  در دوشنبه کار روی ارزیابی سود و زیان عضویت در این اتحادیه رو به پایان است.  عالم فصح الدینوف  خبرنگار اسپوتنیک  در دوشنبه  در باره  موانع  جدی در راه پیوستن تاجکستان به اتحادیه اقتصادی اوراسیا گزارش  می دهد.

 کارشناسان تاجکستان و تحلیل گران خارجی، تاجکستان را یک کاندید بالقوه  برای عضویت در اتحادیه اقتصادی اورآسیا می دانند. آنها به چند نکته  حساس  توجه می کنند  که دوشنبه می تواند  در فرایند مذاکرات عنوان کند.  مساله  پرداخت جبرانی به دلیل ضررهای کوتاه مدت  تاجکستان در بخش  مالیات گمرکی ، مدرنیزاسیون  زیر بنای مرزی  و لغو حداکثر موانع  برای  مهاجران کاری  در روسیه  از آن جمله اند.

آزا میگرانیان  اقتصاددان  مشهور انستیتوت  کشور های عضو جامعه همسود در این خصوص گفت:  تاجکستان به عنوان  کشوری با اقتصاد  ضعیف نیاز به  نوعی تزریقات مالی و  حمایت از بودجه دارد که مهم نیست به چه شکلی  ارایه شوند ـ  اعطای کمک مالی مستقیم،  سبسایدی  و اعتباری  و یا کمک های تسهیلی  و  سودآور. تاجکستان نیاز به کمک برای  توسعه  زیربنا، ایجاد شرایط جدید برای  سازماندهی فعالیت  تجاری ـ ترانزیتی و تولید صنعتی  دارد. البته دورنمای  پتانسیل  انرژتیک تاجکستان  خوب است.  شاید  حمایت  از این رشته ها نیز ضروری باشد. نکته دیگر آن است که تاجکستان  ممکن است درخواست  کاهش  صادرات  کالاهایی را بکند که از  چین وارد می شوند.  و البته در باره  منافع  مهاجران کاری نیز  صحبت خواهد شد.

آزا میگرانیان،  معتقد است که  تمام این  مسایل  در دستور روز  باقی خواهند ماند.  اما این مسایل را راحت تر از مسایل قرقیزستان می توان حل و فصل کرد.  در رابطه با تاجکستان   ضررهای مالی  در مقایسه با قرقیزستان کمتر خواهد بود.  همگرایی  تاجکستان  از نظر  مسائلی که ممکن است بروز کنند،  قابل درک است.  تاجکستان با ورود به این اتحادیه  بیشتر سود خواهد برد تا ضرر.

اگر تاجکستان از نقطه نظر امکانات  و  دورنمای رشد اقتصادی  در نظر گرفته شود، این کشور باید  به شکلی  وارد  بازار بزرگتری شود ـ بازاری که در آن جا بتوان  فناوری  دریافت کرد،  جایی که بتوان  مسایل  پتانسیل  مهاجرتی  را به عنوان  ذخیره  اصلی  صادراتی جمهوری  حل و فصل کرد.  از این نظر برای تاجکستان  شرکت در  اتحادیه اقتصادی  بهر شکل ممکن  ضروری است.  بهر حال تاجکستان باید از  وضعیت بن بست  کنونی خارج شود.

عضویت در اتحادیه اقتصادی  ممکن است موضوع  انتخاب  تمدنی تاجکستان شود.

گوزل مایتدینووا  رییس مرکز  تحقیقات ژیوپلیتیکی  در تاجکستان  در این خصوص گفت: البته  ملت تاجکستان باید دست به انتخاب بزند.  ما از تجربه  همزیستی  در چارچوب  یک کشور- اتحاد شوروی ـ برخورداریم.  بخش اعظم  جمعیت در  اتحاد شوروی متولد و بزرگ شده است و ارتباط مستقیم  با طرز تفکر  شوروی دارند.  به علاوه بخش  اقتصادی و  ارتباطات فرهنگی  ما در اولویت قرار دارند  که در فضای مابعد شوروی است.  به نظر من این تصمیم را می توان  انتخاب تمدنی نیز نامید.

اعضای اتحادیه ها  مخالفتی با عضویت تاجکستان  در اتحادیه اقتصادی اور آسیا ندارند.  علت آن است که تاجکستان به مدت ۱۵ سال  عضو ناظر  اتحادیه اقتصادی اور آسیا  بوده و از حق اخلاقی و  حقوقی  برای عضویت در اتحادیه  اور آسیا برخوردار  است  که  تعمیق آتی  هم گرایی  اتحادیه اقتصادی اور اسیا را  موجب خواهد شد. دیگر اینکه تاجکستان  برای  کشورهای عضو این اتحادیه  و به ویژه برای روسیه شریک مهم منطقه ای  در  عرصه امنیت است.  از اینرو به احتمال قرین به یقین با درخواست تاجکستان جهت عضویت  در اتحادیه  اقتصادی اورآسیا موافقت خواهد شد./ اسپوتنیک

بامداد ـ اقتصادی ـ ۴/ ۱۵ـ ۲۰۱۲

مشکل افغانستان نبود یک راه حل اصولی وعادلانه است

عبدالوکیل کوچی

عوامل جنگ در افغانستان به هیچ کس پوشیده نیست بلکه حقایق تلخ وانگیزه های ناشی از آن را مردم با گوشت ، پوست واستخوان خود درک کرده وهمواره از طریق مطبوعات وفعالیت های رسانشی به شکل گسترده ای انعکاس می یابد. طوریکه معلوم است اسباب جنگ وتنش ها درین کشور به گذشته های بیشتراز یکصد سال قبل بر میگردد ، ناگزیریم که به خاطر ارتباط موضوع با مکث کوتاهی حقایق مساله را ردیابی نماییم .

 به گواهی تاریخ از همان آغازقرن نزدهم که افغانستان دستخوش خانه جنگی برادران سدوزایی ومحمد زایی گردیده بود ، نزدیک به نیمی از خاک افغانستان توسط استعمارگران انگریز از بدنه کشور جدا و به سرزمین هند بریتانوی ملحق گردانیده شد ودر سال ۱۸۹۳میلادی با قبول وامضای معاهده ننگین دیورند توسط یکی از چهره های گوش به فرمان استعمار امیرعبدالرحمن جابر، خط تحمیلی و منحوس دیورند چون اژدهایی در کمین کشورکشیده شد که هم زمان به آن ، پروسه قبلاً آغاز شده تغیر نام کشور تکمیل و به  پاداش واگذاری خاک وطن به بیگانگان و قبول تسلط استعماری برقلمرو باقیمانده مملکت ، حکمروایی دایمی خاندان خوش معامله بر ملت افغانستان با حمایت انگریزی ها تحمیل گردید .

مادامی که خلق کبیرافغانستان در زمان غازی امان الله  خان برای نخستین بار پوزه استعمار را به زمین مالید وپرچم آزادی واستقلال را در قلب آسیا بر افراشت ، استعمارگران انگریزی درصدد انتقام جویی برآمده  نهضت ترقی خواهانه دوره امانی را به وسیله عمال ارتجاع داخلی وجواسیس خارجی سرنگون کرده و سلطه شوم خود را در وجود یک نظام استبدادی  برسرنوشت مردم  افغانستان دوباره مسلط ساختند .

نظام طاغوتی در گام  نخست آزادی خواهان ضد استعماری را با شتاب وحشتناک از دم تیغ کشیده و افغانستان را یک مرحله از کاروان ترقی وتعالی عقب نگهداشتند . پس از جنگ دوم جهانی که منجربه فروپاشی نظام های استعماری در یکصد کشور جهان گردید ،استعمار گران به منظور دوام سلطه آزمندانه خود در بسیاری از کشورها به نیرنگ تازه ای دست زدند .

این بارنفوذ و تفرقه اندازی برای حکومت کردن ، تجزیه کشورها ، غارت ثروت ها ، تعین اراضی مشترک و بی سرنوشت گذاشتن آن در بین همسایه ها، بمنظور شعله ور نگهداشتن آتش جنگ ها در میان ملت ها را در پیش گرفتند . یکی از نمونه های زشت آن ، ایجاد کشوری بنام پاکستان که ازجمله فاحش ترین سیاست نواستعماری در منطقه به حساب می آید و مطابق به سناریوی قبلی شان تبدیل این کشور به لانه جاسوسی وتربیت گاه تروریستان و تندروان مذهبی بزرگترین عامل مصیبت در منطقه می باشد. که به موجب آن ، میراث خواران استعمار در راس آی اس آی پاکستان در تبانی حامیان غربی وعربی خود گروهای تندرو مذهبی اعم از عرب وعجم ، چچین ودیگر دهشت افگنان وتروریستان القاعده ، طالب و داعش ساخته شده در خاک پاکستان را  مجهز به تجهیزات عصری ساخته و به خاطرجنگ ویرانگری در کشور ما سرازیر نموده جنگ تحمیلی ، تجاوزگرانه واعلام نا شده را بر مردم افغانستا ن تحمیل کرده واین بار حزب دموکراتیک خلق افغانستان ودولت دموکراتیک ومردمی آن را آماج گرفتند که پس از مقاومت شدید در یک جنگ نابرابر وغیرعادلانه منجر به تحول سیاسی وانتقال قدرت به مجاهدین گردید. پس ازآن گروهای تند رو، عقب گرا و وابسته را بر سرنوشت مردم افغانستان مسلط ساختند که گروه طالبان نمونه خطر ساز آن در منطقه می باشد که باعث خرابی اوضاع و نفوذ تروریزم در کشور ومنطقه گردید. در امتداد جنگ تحمیلی سی ساله روزی نیست که به وسیله جاسوسان آی اس آی وگروه های پرتاب شده تروریستی در کشور، جان صدها نفر از هموطنان ما گرفته نشود . همه روزه در کشور حملات انتحاری و آتش وخون جاریست .همین اکنون افغانستان به انباری اسلحه می ماند که بیشترین مقدار باروت ومهمات در آن ذخیره شده است و به نقل ازمنابع خبری ، اخیرا ً  به منظور مقابله با طالبان این اسلحه برای گروه های تازه بنیاد توزیع می گردد . اسلحه دست داشته زورمندان محلی که دولت کرزی با تمام ساز وبرگ نظامی وهمکاران نظامی خارجی اش نتوانسته بود تا آنرا کلاً جمع آوری کند .

هم چنان به قول منابع غیر رسمی گفته میشود که جوانان از نقاط امن کشور و منابع رسمی وغیررسمی به جبهات داغ جنگ ومحلات درگیری های شدید اعزام میشوند. جوانانی که دروازه های تحصیل ،فابریکه ، دستگاهای صنعتی ،کشاورزی وکسب وکار بروی شان مسدود گردیده ، جوانان گیر مانده در چنگال فقر وسیه روزی که بر آنها تحمیل گردیده وعاشق مرگ خود گشته اند به جنگ کشانیده می شوند ومدتی بعد تابوت های خون چکان آنها به فامیل های بی دفاع شان تحویل داده میشود.  تلخ تر از آن اینکه در بعضی از روستا های دوردست کشور در اثنای عزا داری روی تابوت خون چکان عزیزان خود بعضاً برای قاتلین جگر گوشه های خویش دعا می کنند .همچنان گفته میشود که نفوذ عمال پاکستانی زیر نام ملا، داملا ، مولوی ، قاری ، تعویذ نویس... وغیره  دربعضی قرا وقصبات کشور، اهداف شوم پاکستان را تبلیغ نموده ومردم را به قبول گماشته گان ظالم آن جبراً وامیدارند . بد تر ازین وضعیت سنگین چه می تواند باشد.

 یکی از مهمترین عوامل داخلی جنگ عقبمانی فرهنگی است که ملت را در مقابل دشمنان افغانستان آسیب پذیر می سازد و از میراث های شوم دوران حکمروایی نزدیک به نیم قرنه ذات همایونی میباشد. اکنون بادوام جنگ در افغانستان مردم در میان آتش وخون دود باروت ودر زیر شلاق دشمنان عقب گرای تندرو اسلامی تحت پاشنه های خونین ستم گران و زورمندان محلی در شرایط فقر جهل ومرض و بیکاری و بی سرنوشتی به سختی نفس می کشند .ظلم وستم گری ، قانون شکنی و بی عدالتی ، رشوت و قاچاق ، فساد اداری و مالی ،غارت و چپاول ، دزدی واختطاف، ترور واحتناق ، نا امنی و بیکاری ، دسیسه و  تعصب ، مداخله وتجاوز ، جاسوسی ونفوس دادن دشمن وحملات انتحاری در کشور بیداد می کند  که در نتیجه آن صدها هزار هم وطن ما به ناچاری خاک شیرین وطن را ترک نموده راهی دیار بیگانه می گردند هکذا گفته میشود که تعدادی از مهاجران هموطن در کشورهای همسایه جبراً به جنگ سوریه اعزام می گردند که لکه ننگ آن بر جبین دولت نا کارآمد ضعیف وآلوده به فساد وتفرقه می باشد که زیر نام وحدت ملی ساخته وگماشته شده است  .

چنانچه بالانشینان نظام دولتی طی سیزده چهارده سال گذشته با تمام ساز وبرگ سیاسی با تطمیع ، تعصبات زیانبار وکشتن دموکراسی با تبلیغات عوامفریبانه به کمک غرب ، یکی از نا کارا ترین  وفاسد ترین نظام در تاریخ کشور که پایه های آنرا بر گرده ملت مظلوم افغانستان قایم کرده بودند نتوانستند سایه شوم جنگ را از کشور دور سازند  ونظام بعدی نیز بر تداوم را ه سلف خویش ، راه فساد ، راه ظلم ، راه بی عدالتی وقانون شکنی ، چپاول ،  معامله گری، سوی مدیریت، از هم گسیخته ومنقلب ، راه نا کارآمد وزیان بخش را در پیش گرفتند که در موجودیت چنین دولتی ، کشور در حالت غلتیدن به یک باتلاق هولناک است . زیرا همه روزه انفجار ها وحملات انتحاری زنجیره ای ومتواتر جان انسان ها را می گیرد . همچنان جامعه جهانی طی یکنیم دهه گذشته با ساز وبرگ نظامی وکمک های سخاوتمندانه خود نتوانست مشکل افغانستان را حل کند . مادامیکه درامریکا ودیگر کشورهای غربی پس از حادثه ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱میلادی  تمام جهان به جنگ علیه تروریزم فراخوانده شد بر بنیاد آن بیشترین کشور های جهان وسازمان نظامی اتلانتیک شمالی ـ نا تو در جنگ علیه تروریزم در افغانستان جبهه باز کردند ولی ترورزیم  به جنگ ادامه داد، نی تنها نابود نگردید بلکه گسترده ترهم شد .

 همه میدانند که تروریزم همانند خدانیست که خود پیدا باشد ، هیچ شریکی به خود نداشته باشد ویا مانند سمارق گویا که از زمین سبز کرده باشد . بلکه تروریزم پدیده شومی است که به وسیله منابع مشخصی ایجاد گردیده تربیه وتجهیز میشود . بنا بر آن معلوم است که  تروریزم مولود سیاست های نادرست  وغیرملموس خارجی هاست. چنانچه در گذشته نه چندان دور پس از در گیری مجاهدین طالب به میان آمد وبا یک چرخش ساده گروه القاعده ظهور کرده ودرشکل دیگر ی داعش به ظهور می رسد واضح است که این سناریوی پرنیرنگ وافسانه سازی های رنگارنگ به کمک عوامل بیگانه در کشور تعمیل می شود. پاکستانی ها که از یک طرف جنگ های نیابتی در افغانستان را دامن می زنند ، از طرفی قول وقرارهای گوناگون زیر نام مذاکره ومفاهمه و معاملات پشت پرده نیز با ابعاد گسترده توسط آنها راه اندازی می شود. نه تنها  پاکستان بلکه گفته میشود که غربی ها وعرب ها می خواهند طالبان را توسط گماشته گان خود وارد صحنه سیاسی افغانستان بسازند .

پس سوال اینجاست که درجنگ چهارده سال پیش آیا همین طالبان نبودند که از صحنه به دور انداخته شدند وحالا همان طالبان با تلاش مذبوحانه آورده می شوند بسیار مضحک است که با تطبیق احتمالی این سناریوی ساخت پاکستان وحامیان بین المللی آنها ،هرگونه توافقات بدون درنظر داشت صلاحیت ها ، اختیارات و دیدگاه مردم شریف افغانستان یعنی صاحبان اصلی این سرزمین ، هر قول و قراری اصلاً فاقد ارزش های سیاسی واعتبارحقوقی خواهد بود .

خواننده محترم ! مشکلات وعوامل جنگ را همه می دانند از احزاب سیاسی ترقی خواه گرفته تا سازمان های اجتماعی عدالت پسند وگروهای مدافع حقوق بشر وسازمان های صلح ومنابع بین المللی ودر مجموع مردم افغانستان بیش از سی سال تلخی جنگ را تجربه کرده اند .

بنا برآن تجارب به خوبی نشاندهنده آنست که هیچ همکاری وتدابیری موثر واقع نخواهد شد تا مگر خود مردم افغانستان تصمیم بگیرند که چگونه می توانند در برابر هیولای جنگ پیروز گردند وصلح پایدار را به دست آورند . در قدم اول این وظیفه خود مردم است که سرنوشت خود را بدست خود گرفته از گرداب بحران موجود ، راه ساحل و راه نجات را در پیش گیرند .در حال حاضر تاریخ ، مردم افغانستان را یکبار دیگر در مقابل یک آزمون بزرگ و سرنوشت ساز و آزمایش سخت ودشوار قرار داده است .

اما در گام نخست ، این رسالت تاریخی روشنفکران ترقی خواه کشور است. رسالت کلیه دادخواهان ترقی پسند وعدالت گستر ، رسالت گروهای سیاسی ،سازمان ها واحزاب سیاسی چپ دموکراتیک و نهاد های حقوقی واجتماعی وطن دوست است که همه در یک صف مبارزه ومتمرکز با خرد جمعی بتوانند راه حل های عملی ، موثر وهدفمندی را مطرح کرده که بر بنیاد آن کلیه آگاهان امور در تصمیم گیری جمعی برای نجات وطن جایگاه خود را پیدا نموده وبا مشارکت وسیع  لایه ها واقشار آگاه  وچیز فهم ، دلسوز و دانا ، با وحدت وهمبسته گی سراسری واتحاد ملی ویکپارچه گی مردمی ، نیروی را به وجود آورند که دشمنان بشریت را مهار کرده دسایس شوم ارتجاع داخلی و مداخله گران وتجاوزگران خارجی را برای همیش خنثی نموده و به دفاع از وطن ونوامیس ملی ایستاده گی نمایند.

 البته اتحاد وهمبسته گی در وجود ساختار های بزرگ سیاسی وطنپرستانه میتواند وحدت آهنین حزبی سیاسی را به وجود آورده وحدت ملی را تحکیم بخشد. و اما ناگفته نباید گذاشت وناشکری نباید کرد که خوشبختانه مبارزان راه آزادی وطن پرستان واقعی وفرزندان صدیق کشور در وجود احزاب سیاسی پیش رو ونهاد های احتماعی وسازمان های دموکراتیک ، راه را بسوی وحدت سراسری گشوده اند که ایتلاف ها ، اتحاد ها وحدت احزاب چپ مترقی بیانگراین امید و پیروزی های بزرگ وتاریخی میباشد. ولی قدر مسلم این است که وطن نیازمند  راه حل عادلانه عملی واصولیست که تا هنوز به آن توفیق نیافته است .

 زیرا تا هنوز از وحدت ملی مستحکم وتوافق سراسری عملی در امر نجات وطن از تهلکه موجود فاصله زیاد داریم . در حال حاضر تمام هموطنان ما چشم امید به سوی فرزندان صدیق وطن دوست باز کرده اند و تاریخ این رسالت بزرگ را به دوش ترقی خواهان عدالت پسند ، متعهد ومسوول سپرده است تا به خاطر انتظارات بی پایان وامید های نا تمام مردم ، تمام اختلافات را به یک سو گذاشته همه در یک صف واحد وطنپرستانه متشکل گردند وبا تعقیب سیاست اصولی وپایدار ملی وبین المللی ، بار مسوولیت خطیر تاریخی را به سرمنزل مقصود برسانند تا با خرد جمعی ومسوولانه راه حلی اساسی وهمه جانبه برای نجات وطن از حالت کنونی پیدا گردد .

زیرا بدون مشارکت سیاسی نیروهای وطن پرست ، مترقی وداد خواه هیچ کدام از مسایل مربوط به انکشاف وپیشرفت را نمی توان حل کرد درصورتی که متحد ویک پارچه باشند آنگاه می توانند که درفش سربلندی را در بلندای خواست ها و آرزوهای والای مردم افغانستان وخط منافع زحمتکشان کشور در اهتزاز در آورند .

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۱۴۱۲

 

کارشناس: نفت داعش در ترکیه تصفیه می شود

نفت قاچاقی چگونه به خاک ترکیه وارد می شود؟ آیا نفت در موسسات زیرزمینی تصفیه می شود یا خیر؟

چه کسی ان را خریداری می کند؟ آیا خریداران امریکایی، انگلیسی و از شرق نزدیک وجود دارند یا خیر؟

 

 موضوع صادرات نفت داعش به ترکیه عملاً در ترکیه، باوجود آن که وزارت دفاع روسیه ثبوت های تجارت نفت بین ترکیه و داعش ارایه کرد، تنویر نمی گردد و مورد بحث قرار نمی گیرد.

نفت قاچاقی چگونه به خاک ترکیه وارد میشود؟ آیا نفت در موسسات زیرزمینی تصفیه میشود یا خیر؟ چه کسی ان را خریداری میکند؟ آیا خریداران امریکایی، انگلیسی و از شرق نزدیک وجود دارند یا خیر؟

نیجیت پامیر، نماینده کمیسیوون درباره مسایل انرژی سیاست نو منطقه وی که در گذشته در مقام ریاست شورای انکشاف کمپنی های نفتی ترکیه ایفای وظیفه می نمود، در مصاحبه به خبرگزاری «سپوتنیک» خاطرنشان ساخت که بخش نفت در موسسات عراق تصفیه می شود و بعداً به مساعدت یک عده میانجی گران در ترکیه فروخته می شود و در آنجا از بندر جیهان به اسراییل صادر می گردد. به گفته پامیر، منشای نفت که از طریق لوله نفتی کرکوک ـ یومورتالیک انتقال می یابد، بسیار مشکوک می باشد. پامیر گفت که این نفت برخلاف مواد مندرجه قانون اساسی عراق صادر می گردد و از همین ر و قاچاق محسوب می شود:

« فهمیده نمی شود که توسط چه کسی و چگونه صادرات این نفت کنترول می شود. ظن جدی در این مورد وجود دارد که بارزانی رهبر کردستان عراق نفت داعش را از طریق این لوله صادر میکند».

پامیر ضمن پاسخ به سوال در این باره که نفت داعش در کجا و چه گونه تصفیه میشود، گفت:« در قسمتی از خاک عراق که توسط جهادیون کنترول می شود، یک عده موسسات تصفیه نفت وجود دارند، جای که نفت تصفیه می شود و به محصولات نفتی مبدل می گردند. کارخانه جات تصفیه نفت ترکیه قاعده تاً توسط کمپنی های بزرگ نفتی « TÜPRAŞ » ترکیه کنترول می شوند. یکی از آنها در باتمان، در نزدیک سرحد با عراق قرار دارد و برای تصفیه ۱میلیون و یک صد هزار تن نفت ثقیل محاسبه شده است. شک و گمان های جدی در این مورد وجود دارند که نفت جهادیون شاید در همین کارخانه تصفیه شود.
مصطفی تیکیک سکرترمسوول مسایل سازماندهی و تعلیم پرسونل اتحادیه مسلکی کارگران صنایع تصفیه نفتی ترکیه در این باره معلومات داد که نفت که در رقه سوریه و ریمیلان استخراج می شود، به یک عده دهات در ولایات کارس، غازیان تیپ و شانلی اورف منتقل می گردد و از آنجا به بنادر میرسین و اسکندرون انتقال می یابد. آن قسمت نفت خام که به بنادر منتقل نمی گردد، در کارخانجات کوچک و موسسات زیرزمینی تصفیه می شود.

به گفته تیکیلیک، مقدار تقریبی نفت که همه روزه به ترکیه صادر میشود، از ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار بیرل را تشکیل می دهد.

او می گوید: « معلوم است که به میانجیگری نماینده گان تشبثات و تاجران این نفت به کشورهای مشخص اروپایی فروخته می شود. فکر نمی کنم که دولت یا« TÜPRAŞ » خود به چنان سبک سری عمل نمایند، تا به صورت علنی خریداری و تصفیه نفت داعش را انجام دهند، در اصل این پروسه به میانجیگری یه عده متشبیثین صورت میگرد.

مصطفی تیکیک سکرتر مسوول مسایل سازماندهی و تعلیم پرسونل اتحادیه مسلکی کارگران صنایع تصفیه نفتی ترکیه، ضمن پاسخ به سوال راجع به اینکه آیا تصفیه  ۱۰۰ ـ ۱۵۰ هزار بیرل نفت در موسسات کوچک ممکن است، گفت:« نه خیر، به این ترتیب فقط محموله های کوچک آن حجم نفت تصفیه می شود که من در باره ان صحبت نمودم. ما فکر می کنیم که بخش اعظم ان در ذخایر نفتی در اسکندرون و میرسین نگهداری میشود. طوری که ما پیشبینی می کنیم، قسمت از این نفت با وساطت تاجران به انگلستان و ایتالیا صادر می شود. من به مثابه نماینده صنایع نفتی می خواهم بگویم که آن اشخاصی که می گویند که « بدون اگاهی انها حتا پرنده از سرحد گذشته نمی تواند»، نمی توانند نه دانند و یا آن فعالیت قاچاقی را نه بینند که در حال حاضر در منطقه سرحدی صورت می گیرد. ما معتقدیم که باندهای داعش جریان عظیم وجوه پولی را به حساب استخراج نفت خام، انتقال آن، در قدم اول از طریق سرحد ترکیه، نگهداری و تصفیه قسمی در موسسات زیرزمینی با فروش بعدی در بازارهای جهانی تامین میکنند./ اسپوتنیک

بامداد ـ سیاسی ـ ۳ /۱۵ ـ ۱۶۱۲

 

« آنها می توانند »

سال های زیادی ایگون کرنس منشی اول سازمان « جوانان آزاد المان »  بود و روزنامه « یونگه ولت » ارگان رسمی این سازمان . ایگون کرنس آخرین رهبر حزبی ـ دولتی جمهوری دموکراتیک المان بود  (۲۴ اکتوبر ـ  ۶ دسامبر سال ۱۹۸۹ ترسایی ) و با وحدت دو المان  سرگذشت و روزگار ناخوش آیندی را پست سرگذشتاند. پس از سال های بیکاری و انجام کار های پیش پا افتاده و غیرفنی ، وی در دادگاه سیاسی  معروف « محاکمه بیروی سیاسی » به هفت سال زندان محکوم شد. کرنس حکم این دادگاه را « جنگ سرد در دادگاه » خواند. پس از گذشتاندن ۴ سال زندان  از حبس رها و به کار نویسنده گی و ارایه لکچر های سیاسی در المان و خارج از این کشور رو آورد. به تازه گی ها  او از سومین سفر خود به جمهوری مردم چین برگشته بود که بار دیگر روزنامه « یونگه ولت »  و « ایگون کرنس » در نقش ها و شرایط دیگری در برابر هم قرار گرفتند . اینک متن این گفت و گوی جالب و دیدگاه های ایگون کرنس در باره جایگاه  جمهوری مردم چین را پیشکش میداریم. ـ بامداد

 

گفت و گو از فرانک شومن

پرسش: شما به تازه گی سفری به چین داشتید، آیا به آن باید نام ماموریت داد؟

کرنس: اگر این در مقابل یک استراحت و سفر تفریحی فکر می کنید، بلی. من مهمان بسیاری از نهادهای علمی جمهوری خلق چین بودم که از دید من، علاقمند به علل پایان یافتن جمهوری دموکراتیک المان بودند. در‌واقع ادامه گفت و گوهای از سال ۲۰۱۱ ترسایی بود، زمانی که آکادمی علوم اجتماعی چین کنفرانسی از شکست اتحاد جماهیر شوروی در چین برگزار نمود.

پرسش: شما نخستین بار در سال ۱۹۸۹ ترسایی آنجا بودید. آیا تغییر چشمگیری در مسایل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را مشاهده کردید؟

کرنس: باید گفته شود که به یک میلیارد نفر رسیده گی کردن قابل تحسین است. در دهه های اخیر چین جدیدی تاسیس شد. برداشت و اطلاعات من سهم جمهوری خلق چین در سال ۲۰۱۴ به تنهایی ۱۲% از اقتصاد جهان، سرمایه‌ گذاری در خارج کشور ۱۴۰ میلیارد دلار و کالاهای وارداتی به ارزش دو تریلیون دلار بود. در حال حاضر چین قدرت دوم اقتصادی است. این بسته گی به زمان دارد که امریکا از مقام اش خلع شود.

پرسش: چگونه؟

کرنس: دو نمونه، من از «مرکز ابر رایانه ملی »  در چانگشا بازدید کردم. در آن جا قوی ترین قابلیت کامپیوتری جهان را که در یک ثانیه ۱٫۳۷۲٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰ تریلیون عملیات را انجام می دهند.

من با قطار مسافرت کردم، چین زیرساخت های مدرنی را در بخش‌های بزرگی از کشور ایجاد کرد که مافوق اروپاست. بیش از ۱۸۰۰۰ کیلومتر خطوط ریلی مدرن با سرعت بالا تا ۴۰۰ کیلومتر در ساعت.

کدام کشور با انگیزه استثنایی، چنین ظرفیت علمی و فنی را در اختیار مردم خود در رقابت صلح آمیزی که در پیش روست قرار می دهد.

پرسش: اما چه قیمتی برای این پیشرفت سریع؟ جامعه به پیری میرود، محیط زیست رنج می برد، فقر افزایش می‌یابد …

کرنس: من این تفاوت ها را ندیدم. در طول اقامت من در این کشور  ۵ جلسه عمومی از کنگره هجدهم حزب کمونیست چین برقرار گردید. چین سیاست تک فرزندی را صرفنظر کرد. قطعاً بی اهمیت نیست. مهمتر آن، برنامه پنج ساله تا ۲۰۲۰ بود، موردی که در آلمان نقش کوچکی را بازی میکند. رهبران چین مصمم اند سرعت توسعه اقتصاد ملی را به ۶/۵  در صد قرار دهند که با توجه به رشد اقتصاد جهانی، قابل ملاحظه است. با این همه بعضی از مفسرین اروپایی به گونه ای مداوم آن را همواره در معرض انتقاد قرار می دهند. آنها دلیل می‌آورند که اقتصاد لنگ چین در پشت بحران مخفی شده است ولی نادیده می ‌گیرند که اراده و استدلالی برای آن وجود دارد، هدفی که برنامه ‌ریزی شده‌ ای است. اما معنی کاهش چیست؟ نرخ رشدی که بقیه جهان خواب اش را می ‌بینند و می تواند شرایط محیط را بطور قابل توجهی بهبود بخشد و استانداردهای زنده گی را افزایش دهد. آن گونه که مقامات اظهار کردند، باید تا سال ۲۰۲۰ ترسایی همه مردم چین به « رفاه متوسط » دست یابند.

پرسش: این پیش ‌بینی ها تا چه اندازه واقع‌ بینانه هستند؟ آیا این ها تبلیغات صرف نیستند؟

کرنس: من مطمینم که چینی‌ها به آن دست می یابند. چین در سال ۲۰۱۳ ترسایی اولین کشوری بود که تمام هفت اهداف توسعه اعلامیه هزاره سازمان ملل متحد از جمله: به نصف رساندن تعداد مردم گرسنه،  تضمین آموزش و پرورش ابتدایی، رفع تبعیض جنسیتی در مدارس ابتدایی و راهنمایی، کاهش میزان مرگ و میر در میان کودکان زیر پنج سال، از بین بردن بیماری های واگیری مانند سل و مالاریا، یک منبع آب تنظیمی و ارایه امکانات اولیه برای بهداشت و حفاظت از محیط زیست را موفق به انجام آن گردید. چین پیشرفت زیادی در ایجاد اشتغال کامل به دست آورد. زمانی که جمهوری خلق در سال ۱۹۴۹ ترسایی تاسیس شد، چین یکی از فقیرترین کشورهای جهان بود. در آن زمان، امید به زنده گی ۳۵ سال بود. امروز بیش از ۷۰ سال است.

پرسش: سوال اغلب محافل چپ، آیا این که چینایی‌ها انجام می دهند سوسیالیسم است؟

کرنس: این پرسش را من هم با جوانان کمونیست و قدیمی ترهای آن در پکن و شانگهای داشته، با دانشجویان و دانشمندان در دانشگاه هونان، با معلمان در مدرسه حزب و با دانشگاهیان مورد بحث قرار دادم. من هم با بخشی از نقطه نظر چینی‌ها که سوسیالیسم بدون یک اقتصاد قوی امکان پذیر نیست، موافقم. شکست سوسیالیسم در اروپا آنرا نشان داد و چین را به نتیجه گیری از آن جلب و به عنوان یک کشور سوسیالیستی با ویژه گی‌های چینی آن را در نظر گرفت. اما چینایی‌ها نمی‌گویند ما در حال حاضر سوسیالیسم داریم، بلکه می خواهیم آنرا بسازیم! آنها کشور خود را در مرحله اولیه سوسیالیسم می بینند. در شرایط فعلی دو هدف عمده: برای صدمین سالگرد حزب کمونیست چین در سال ۲۰۲۱ ترسایی ایجاد و دستیابی به یک جامعه نسبتاً مرفه و تا سال ۲۰۴۹ ـ زمان موجودیت چین ـ کشوری مرفه، قدرتمند، دموکراتیک، متمدن و هماهنگ با سوسیالیسم مدرن دنبال می گردد. حتا اگر مقایسه تاریخی در لغزش هم توانسته باشد، من در ماهیت اهداف در نظر گرفته شده طولانی را موازی با فرضیه های والتر اولبریشت می‌بینم که معتقد بود سوسیالیسم یک شکل اجتماعی نسبتا مستقل است. بر این باورم که در آلمان و بخصوص در نزد چپ ها، شناخت واقعی و محسوس کمی از شرایط و مناسبات در مورد چین وجود دارد.

پرسش: اجازه دهید تردیدم را بر امکان در بطری قرار دادن روح سرمایه داری موقعی که یکبار از درون آن آمده بود را بگویم.

کرنس: در Hangzhou (شهری در چین) فرصتی پیش آمد تا با کارآفرینان گفت وگویی داشته باشم. در میان آنها عضو یکی از هشت احزاب دموکراتیک حضور داشت. آنها گفتند که دولت چارچوب هائی را برای احزاب قرار داده است. اقتصاد متعهد و مسوول دستیابی به اهداف سوسیالیستی است. با این وجود، دولت و رهبری حزب آگاه است که هنوز هم تفاوت بزرگی بین فقیر و غنی و بین مناطق توسعه یافته در شرق و کمتر توسعه یافته در داخل کشور وجود دارد. این مربوط به وظایف اصلی می شود که فاصله بین فقیر و غنی را تقلیل دهد. هدف تمام فعالیت های حزب و دولت رفاه مردم است. حزب کمونیست مبارزه پیگیر با فساد را رهبری میکند، بدون در نظر گرفتن اشخاص، حتا تا دفتر سیاسی.

پرسش: شاید باشد … اما ما خودمان را با آن دلداری می دهیم، چرا که این جا برای محافظه کاران اروپا، چین در حال حاضر، کمونیستی قلمداد می‌ شود و در نهایت، حقوق بشر محدود شده است.

کرنس: با فهم و درک من، هنوز هیچ جایی در جهان، کشور کمونیستی ای غالب نشده است. در مبارزه برای حقوق بشر، چین پیشرفت هائی داشته است. به ویژه اولین حقوق بشر، حق زنده گی. در سال های اخیر، حدود ۶۰۰ میلیون نفر از فقر نجات یافتند. این در تاریخ جهان بی سابقه است. نگاه مغرورانه برخی از سیاست مداران المانی به چین به طور کامل نابجاست.

پرسش: آیا در گفت و گوهایتان سیاست المان هم نقش داشت؟ آیا علاقه یا وابسته گی ای به جمهوری دموکراتیک المان وجود دارد؟

کرنس: جمهوری دموکراتیک المان یک تاریخ است. باید مشخص به آن پرداخت. آن گونه که در‌واقع بود و نه آن گونه که مخالفان آن را می‌بینند و سرزنش و محکومش می کنند. در شرایط فعلی، جمهوری فدرال المان است که میل دارد مناسبات خوبی بر اساس همزیستی مسالمت آمیز با چین داشته باشد. در رسانه ها، به طور وسیعی از سفر آنگلا مرکل گزارش شده است. صدراعظم المان برای هشتمین بار است که به چین سفر می کند. حتای از همتایان اروپایی خود هم بیشتر. در چین بدان با قراردادهای چند میلیارد دلاری و با قدردانی نگاه میکنند. در نتیجه می توان از یک وابسته گی متقابل صحبت کرد. من این مناسبات را مطابق زمان در نظر میگیرم.

پرسش: چینی‌ها موقعیت جهان را چه گونه ارزیابی میکنند؟

کرنس: من در این کشور بودم که امریکا با یک ناوشکن به قلمرو آب های چین حمله کرد. ارتش چین رویکرد فوق امریکا را تحریک آمیز تلقی نمود. چین در این رابطه هشدار داد: « حتا یک رویداد جزیی می تواند یک جنگ را آغاز کند.» امریکا تلاش می کند به هر وسیله ای نفوذ رو به رشد چین در جهان را محدود کند. پاسخ طرف چینی، استراتیژی او در تقویت کشور و همکاری بین المللی است. نقش مهم در سیاست خارجی چین را کشورهای BRICS که غیر از چین، برزیل، روسیه، هند و افریقای جنوبی عضو آنند، ایفا می کند که حداقل شامل ۳۰ درصد از خاک جهان و ۴۲ درصد از جمعیت جهان اند. همکاری با فدراسیون روسیه برای چین عنوان یک اتحاد استراتژیک را دارد. چند روز پیش، کنفرانس « جاده ابریشم و ساخت و ساز مشترک » در پکن برگزار شد. من با برخی از شرکت کننده گان در کنفرانس دیداری داشتم. بحث آنان در باره چگونه گی کار به منظور احیای جاده ابریشم باستان، که نقش مهمی در ۲۱۰۰ سال پیش ایفا کرد، بود، این یک شبکه از مسیرهای تجاری میان کشور چین تا اروپا بود. اکنون باید آسیا و اروپا در سطوح بالای فنی بهم پیوند داده شوند. این و خیلی بیشتر گام های قابل توجهی به سمت هدف می باشند، دستیابی برای ایجاد یک جهان چند قطبی که منوط به دیکته امریکا نباشد./ ص م

یونگه ولت ۲۴ نوامبر ۲۰۱۵ ترسایی

بامداد ـ سیاسی ـ ۱ /۱۵ ـ ۰۸۱۲