سوریه در عمق فاجعه تکرار شده افغانستان ( ۱۹۸۰-۱۹۹۲)

نوشته :ع . بصیر دهزاد

 

سوریه از یکسال و نیم بدین سو در عمق یک فاجعه در میان خون ، دود و آتش میسوزد. هر روز فاجعه بالای فاجعه، روزانه خون ده ها انسان  کوچه ها وسرک ها را رنگین میسازد و اجساد بیگناهان فرش زمین میشوند. قوانین و کنوانسیون های بین المللی مربوط به مصونیت اسران جنگی، عدم تعرض به مناطق غیر نظامی، رعایت حقوق بشر و احترام به انسان ( از مفهوم رعایت اسلامی تا رعایت جوامع دموکراسی ، از رعایت اخلاقی تا برخورد وجدانی) و عدم تحویلدهی ، قاچاق و استفاده از سلاح های کیمیاوی همه و همه بباد تمسخر گرفته میشوند . زمینه های نقض حقوق انسان و نقض حاکمیت ملی با شیوه گستاخانه طرح ریزی و در عمل پیاده میگردد. اهداف نا مشروع  غرب و سردمداران تعداد از کشور های اسلامی مانند عربستان سعودی، اردن، ترکیه کلاٌ و واضحاٌ  متضاد بر اصل احترام به حاکمیت ملی دولتها بوده و این اهداف نا مقدس آنها تمام وسیله های «  غیر انسانی و خلاف حقوق انسان و قوانین بین المللی »  را به اصطلاح و گفته نیک ماکیا ولی  «  تبریه »  میکند و آنها تارومار کردن یک دستگاه و یک سیستم دولتی که  طی بیش از ۵۰ سال در کشور سوریه شکل گرفته و یک تضمین  ثبات نسبی برای مردم آنکشور بوده است را عملاٌ روی دست دارند . غرب ( امریکا ، فرانسه و انگلیس)  در تبانی بی شرمانه با ترکیه ، اردن و عربستان سعودی  از یک جانب و قوت های جنگی فرستاده شده القاعده از پاکستان، مصر، تونس، اردن، چچینی، لیبیا و تندروان اسلامی داخل سوریه در یک مثلث نا مقدس در پی سرنگونی حکومت بشار الاسد و واژگون کردن سیستم این کشور با تمام ابعاد آن شکل یافته است.

جنایات شدید علیه بشریت هر روز وهر دقیقه جان انسانها را بصورت انفرادی و گروهی میگیرد. چهار  فاجعه بزرگ حقوق بشری در سوریه  یعنی قتل عام بیش از ۴۵۰ خانواده های علویها ، سربریدن اسیران جنگی و حتا چک زدن قلب های در حال تپیدن اسیران جنگی ، استفاده از گاز سمی در کشتار بیش از ۱۲۰۰ نفر و سوٌ استفاده جنسی زنان و دختران جوان از جانب گروه های القاعده که تحت نان « جهاد النکاح » و بنا بر فتوای «  اسلامی » در قد مو راست میکند. « جهاد النکاح »  اصطلاح جدید است که زنان شوهر دار و دختران جوان باید صرفاٌ برای یکبار مورد استفاده جنسی « مجاهدین اسلام.!!!!» و آنهم برای نیم ساعت به عقد نکاح در آورده میشوند و بعد از رفع ضرورت جنسی و یکباره همبستر شدن دو باره طلاق میگردند ، فقط با سه ناره تکبیر یک جنایت بزرگ رو پوش اسلامی داده میشود (۱) . مردان مجبور میگردند که زنان در عقد نکاح خود را تحت جبر این «  فتواه اسلامی » بخاطر همبستر شدن با مردان دیگر طلاق دهند.

پیرامون این موضوع که یک جرم و یک عمل شنی در برابر انسان و عقاید دینی اسلامی است باید حلقه های اسلامی که هر روز در تلویزیون ها به ساعت ها صحبت میکنند، این عمل را از دیدگاه های اسلامی شان برای به توضیح بگیرند.

غرب به خصوص امریکا ، انگلیس و فرانسه در سه مورد بالا نقض صریح حقوق بشر که در مورد مدارک و شهود کافی و انکار ناپذیر وجود دارند، چشم پوشی میکند و حتا نهاد های غیر دولتی حقوق بشر دراین کشور ها خود را به کوچه « حسن چپ » میرنند و زبان را بسته نگه میدارند. در حالیکه بعضاٌ این نهادها  در رهایی یک زندانی سیاسی « طرفدار حقوق بشر » که در مصونیت هم بسر میبرد ، دنیای وسایل اطلاعات جمعی را گویی به انفجار میآورند ولی زمان که جنایت شدید مطرح است ، روی منافع نا مشروع  بدان برخورد سمبولیک و نمایشی صورت میگیرد. ولی این غرب موضوع استفاده از سلاح های کیمیاوی را در حومه دمشق که هنوز هیچ گونه اسناد مبنی بر استفاده این سلاح از جانب حکومت بشاراسد باشد، در دست نداشته در صدد حمله نظامی بر سوریه میگردد.

مساله استفاده از سلاح های کیمیاوی در طی چند ماه اخیر یکی از تشویش های جدید حکومت سوریه بوده است که رسماٌ به اطلاع  شورای امنیت ملل متحد رسانیده شده بود. در ۱۹ مارچ۲۰۱۳(۲) دولت سوریه رسماٌ نیرو های مخالف را متهم بر استفاده از سلاح کیمیاوی نموده بود که تصاویر آن در مطبوعات نشادن  داده شدند ولی غرب از این اتهامات خود را کنار زد. حوالی همین وقت نیروهای مسلح سوریه در نزدیکی سرحد با ترکیه مقادیر زیاد مواد را در یک انبار کشف نمود که دال بر دست یابی مخالفین سوریه به مواد کیمیاوی بوده است. یکی از جدید ترین تصاویر نشان میدهد که مقادیر از مواد کشنده کیمیاویاز جانب عربستان سعودی به القاعده و دیگر مخالفین تحویل داده شده است.

اکنون حکومت امریکا و تعداد دیگر کشور های غرب با آنکه هزاران گروه های خشن و تروریست را با پول و سلاح کمک میکنند، در تدارک حمله مستقیم نظامی وسرنگونی حکومت بشار اسد اند. اکنون با  موجودیت این واقعیت یکبار دیگر تثبیت میگردد که  سلسله از بین بردن مدنیت های شرق میانه و شمال آفریقا و تصرف بر تمام منابع آنان از راه براه انداختن جنگ های خشن داخلی با قصی القلب ترین اعمال ضد بشری ، وحشت و انارشی و وسعت مخاصمت های قومی، مذهبی  ، برای شان یک هدف است. برای امریکا و همدستان شان مصون سازی اطراف اسرائیل هم یک بهانه و یه وسیله برای رسیدن به « اهداف بزرگ » است. حل منازعات داخلی و منطقه وی از طریق مسالت آمیز و در چوکات اساسنامه ملل متحد دیگر برای این کشورها یک بازی و تثبیت عدم صداقت آنان به محتوای مواد اساسنامه و سایر کنوانسیون های بین المللی است. نقطه دیگر و جالب در معضله سوریه نقش احزاب سوسیال دموکرات در کشورهای امریکا، فرانسه است که همیشه  در قضایای مشابه موقعیت سیاسی احزاب محافظه کار را بباد انتقاد گرفته اند در حالیکه در قضایای لیبیا و اکنون سوریه شدید تر از آنان عمل مینمایند.

 جنگ در سوریه را میتوان در یک مشابهت با جنگ های افغانستان نیز به ارزیابی و مقایسه گرفت.  دقیقا، تکرار حوادث سالهای ۱۹۸۰-۱۹۹۲ در افغانستان یعنی که رژیم کنونی سوریه باید از بین برود ، مهم نیست اگر صد ها هزار جوان و مردمان عادی این کشور کشته شوند، مهم نیست اگر سرها با وحشیانه ترین شکل با تیغ از تن جدا شوند ، آنچه در افغانستان هم واقع میگردید و اکنون در سوریه هم واقع میگردد ، روشنفکران که به سیاست های غرض آلود جهانی تن نمیدهند باید در عمق کوبیده شوند و دیگر مجال شکل گیری جدید آنها نباشد!.

 این هم نتیجه روشن از جنگ های فغانستان است که آن گروه های که  درس تبر و تفنگ میگیرند و بی انتها آدم میکشند در یک لحظه ( که دیگر نا وقت شده است ) میدانند که آنها همیشه وسیله دست تبهکاران و سیاست های « تصرف و تفوق جهانی »  بوده اند ، همین که هدف نا مقدس دیگران را تامین نموده اند، دیگر به مانند دستپاک های آلوده و چرکین بدور انداخته میشوند، امید ها و اهداف شان که بخاطر آن جنگ میکردند دیگر به خاک سپرده شده است ، یک زمانی درک میکنند که یک نیروی اشباح مانند  که در دورن خود شان شکل داده شده است، خود بر سینه آنان ثم اسپ های مغرورشان را میگذارند.

این وقایع تلخ است که کشور مظلوم افغانستان در طی سالهای ۱۹۸۰ الی امروز تجربه میکند و تلخی های حوادث مشابه دو ملت مظلوم را از چنگال اختاپوت ها نمیتواند نجات دهد.

در افغانستان بعد از سال ۱۹۸۰ که تازه یک دوره یکنیم ساله وحشت و دهشت سیاسی حفیظ الله امین سفاک را پشت سر گذشانده بود ، جهان غرب با وارخطایی با فعال ساختن اولین گروه های اپوزسیون به تعداد ۳۰۰ تفنگ ۳۰۳ بور را از طریق دستگاه استخبارات بدنام پاکستان به آنان تسلیم داد که تداوم آن فعال ساختن کشورهای مانند مصر، عربستان سعودی، ترکیه، ایران و سرازیر شدن دریا های سلاح های مدرن و پول از طریق جزیره شیطان ( پاکستان) به کشور ما سیل آسا روانه میگردید ولی با تمام این جنگ های اعلان ناشده حکومت های وقت توانست مقاومت نماید و هم مردم بیطرف در شهر ها دشواریهای تحمیل شده را بدوش کشند.

اکنون در تشابه با افغانستان درکشور سوریه همه چیز یکباردیگر تکرار میگردد.

رژیم ترکیه یکبار دیگر دندان نظامیگری خود را بحیث ژاندارم منطقه برخ سوریه کشیده و عین موقعیت را اتخاد مینماید که در قضیه افغانستان پاکستان و حکمای دوره یی آن ظالمانه در برابر ملت ما انجام میدادند. اگر در افغانستان  در آغاز سلاح ها از تفنگ ۳۰۳ بورشروع گردید و به راکت های «  سکر ۶۰ »  و راکت های زمین به هوا « استینگر» ادامه یافت، اکنون اپوزیسیون سوریه عملاٌ سلاح های مدرن را از طریق ترکیه ، قطر و عربستان سعودی بدست میآورند. کشور اردن بحیث محل تنظیم و کوردینه مصون فعالیت های استخباراتی در برابرسوریه قرارگرفته است.  کشور پاکستان با فرستاده صد ها طالب و القاعده جنگ دیده و سلاح عین موقعیت را در برابر سوریه دارد بگیرد که مصر آن وقت تحت رهبری  انور السادات بر ضد ملت ما انجام میداد.

کشور های غربی عملیات های شان را در داخل سوریه در تبانی با تروریست ها و آدمکشان حرفوی شکل میدهد، آنها را مسلح میسازند و وجدان های آدمکش را با پول میخرند تا سطح که فلم کشیدن قلب یک عسکر حکومتی از بدن و  چک زده میشود، در تلویزین ها به نمایش گذاشته میشود ولی لب های طرفداران حقوق بشر و دموکراسی ، از لیبرال ها تا سوسیال دموکراتها ، بسته است.  نام از نقض صریح حقوق بشر بزبان نمیآید اگر آید در آن شک و تردید نشان داده میشود.

بزرگترین اشتباه سیاسی جامعه بین المللی بخصوص حکومات فرانسه، انگستان و امریکا در قضیه سوریه جلوگیری از بکار گیری دیپلوماسی فعال در حل مسالمت آمیز معضله و جلوگیری از یک جنگ داخلی بوده است که هیچ کدام از این حکومات علاقه مندی به حل مسالمیت آمیز،  البته با  در نظر داشت نقش و سهمگیری عمده حکومت سوریه بحیث یک دولت دارای حاکمیت ملی، نشان نداند و قبل از بررسی شورای امنیت ملل متحد و تصویب یک قطعنامه، مداخله نظامی را آغاز نمودند و دسته های جنگی را مخفیانه داخل سوریه نمودند. این جرم سیاسی به عین شکل در کشور لیبیا هم  صورت گرفت. غرب به امید تکرار حوادث لیبیا سر نگون کردن حکومت سوریه  و کشتن شخصیت اثر گزار این کشور را در سر میپروراند که اکنون با نا امیدی شکست های پی در پی نیرو های مخالف در سوریه را میپذیرد و در صدد حمله مستقیم نظامی اند. در تشابه با این قضیه جنگ جلال آباد در دهه ۸۰ و زمامداری شهید دوکتور نجیب الله مثال دقیقی است که غرب ، کشور های عربی وفادار به منافع امریکا و انگلستان و پاکستان به امید سقوط حاکمیت و از بین بردن حتی کوچک ترین بقایای  دولت و سیستم که طی ده سال انکشاف نموده و شکل گرفته بود، هر گونه راه حل مسالمت آمیز ختم جنگ را مانع گردیدند. رفت و  برگشت عای دپلوماتیک از مجرای ملل متحد شکل رفت و برگشت های تفریحی را به خود گرفت. ولی نیرو های تندرو اسلامی و استخبارات پاکستان با تلفات زیاد شکست را پزیرفتند. در نهایت غرب و ملل متحد بر تطبیق برنامه قبلی اش هم وفا ننمود و گذاشت تا نیروی قبلاٌ وابسته در یک جنگ جدید و وحشتناک بعدی درگیرهم شوند. آمدن طالبان و ترورتعداد شخصیتهای موثر و با نفوذ و نسبی مستقل راه را برای یک مداخله نظامی بدون درد سر مساعد نمود، آنچه اکنون در سوریه زمینه سازی میگردد.

جرایمی حقوق بشری که در افغانستان سالهای بعد از ۱۹۸۰ به کرات ارتکاب می یافتند ، در آن زمان غرب با مجموع آرگاه و بارگاه دموکراسی و حقوق بشر با لبان خموش آب از آب را تکان نمیداند همه چیز برای شان تصویر از یک   مبارزه « شورشیان مسلمان»  بر علیه  « کمونستان و بی دین» بود. درآن زمان هم  برخورد شکلی و سازشکارانه  در برابر جرایم حقوق بشر صورت میگرفت و اکنون در سوریه عین برخورد وجود دارد.

جرایم شدید جنگی متاٌسفانه با رنگ های متفاوت، ارزیابی ها و نتیجه گیریهای متفاوت حکومات و نهاد های حقوق بشر کشور های غربی  دیده میشوند ، یکی را قابل درک میدانند و دیگیری را عامل و مرتکب جرایم جنگی. در حالیکه از دیدگاه حقوق اخصاٌ حقوق بین المللی که در همین کشور های لیبرال به پخته گی رسیده اند، جرم ضد بشری برخورد در برابر یک بشر است ، صرف نظر از اینکه یک مخالف است و یا یک موافق است.

با آنکه قضایای مربوط به افغانستان در سالهای بعد از ۱۹۸۰ از طریق مجاری دپلوماتیک قابل حل بوده و دولت وقت افغانستان مبتکر طرح های عملی برای حل مساٌله افغانستان بوده است و آخرین تعهد صادقانه رئیس جمهور شهید دوکتور نجیب الله مبنی بر کنار رفتن از قدرت این صداقت و ادای تعهد به موافقات دپلوماتیک بوده ولی جامعه غرب بخصوص  امریکا و انگلستان در تعهدات شان صادق نبودند و حالا هم در قضیه سوریه صادق نیستند و ادامه جنگ را راه رسیدن به اهداف خویش میدانستند و میدانند و اکنون سوریه هم در یک پلان که ادامه پلان های وسیع در آسیا و شرق میانه است ، در جنگ و آتش میسوزد. آیا درس های افغانستان میتواند یک معیار تجربی و تاریخی برای  نیروهای داخلی سوریه و مردم این کشور باشد که خود با استقلالیت و عدم هر گونه وابسته گی خارجی در حل مسالمت آمیز و آبرومندانه مشکل کشور خود نایل آیند؟

 

 

سیاسی ـ بامداد۱۳/۴ـ ۰۱۰۹