ادامه مبحث بازیهای بزرگ استراتیژیک

( بخش دوم )

 

 

صمـد ازهـر

امریکا در خاور دور و بحرالکاهل هم پیمانان مطمین همچون کوریای جنوبی، جاپان و آسترالیا داشته گذرگاه های عمده در دریای چین و تنگه ملاکا را در اختیار دارد. در جنوب چین سرزمین های وسیع و پرنفوس هند و پاکستان که هر دو قدرت های اتومی نیز اند، قرار دارند که توجه به آنها نیز از ضروریات مبرم برایش پنداشته می شود.

گلوبالایزیشن و اصول سازمان تجارت جهانی، که برای تسخیر بازارهای جهانی از سوی امریکا وضع شده و تسخیر بازار وسیع سرزمین چین نیز هدف ضمنی آن بود، خطر ایجاد بحران را برای چین به همراه داشت. اما جمهوری مردم چین توانست بحران را به فرصت تبدیل ، و از لیموی ترش لیمونادی شیرین درست کند. به این معنا که با استفاده از تسهیلات همین فورمول ها، بازارهای جهان را از فراورده هایش مالامال گرداند. این تسخیر بازارهای جهان از سوی چین ، امریکا را در وضع نهایت دشوار قرارداد. تا حدی که آن کشور از زمان ریاست جمهوری ترمپ با دشمن نامیدن آشکار چین، برخلاف اصول سرمایه داری و با نقض اصول وضع کرده گی خودش، به وضع محدودیت ها و تعرفه های بلند مجازاتی علیه آن متوسل شد که با رویه بالمثل چین روبرو گردید. این دور باطل ادامه یافت و نوع جدیدی از جنگ، یعنی جنگ اقتصادی بر جهان تحمیل شد که پیآمدهای  ناگوار آن و همچنان

پیآمدهای مجازات ها و تعذیرات قبلی اعلام شده علیه روسیه، صدمه های بزرگی بر اقتصاد کشورهای دیگر نیز وارد کرد.

تعذیرات اقتصادی، که مبتکر آن امریکا بود و به علت حاکمیت دالر در سیستم جریان پولی جهان، انحصار این تعذیرات را نیز در دست داشت، همان گونه که شاهدیم از چند سال به این سو از جانب اتحادیه اروپا به مثابه هم پیمان، نیز وضع می گردند.

چین برای رشد اقتصادی خویش به مواد خام و انرژی ضرورت دارد. برای اقتصاد بزرگ چین، دسترسی به منابع مواد خام و انرژی اشد ضرورت است. لوله های عظیم انتقال نفت و گاز از روسیه هم نتوانسته کفاف اشتهای سیری ناپذیر اقتصاد بزرگ چین را تامین نماید. بخش بزرگ دیگر نفت و گاز از کشورهای خلیج و ایران و مواد خام نیز از کشورهای دیگر، منجمله از افریقا انتقال داده می شوند. این ها همه باید مسیر طولانی بحرهند را پیموده از کناره های پایگاه دیگوگارسیای امریکا و آبنای ملاکا گذشته با پیمودن بحیره (دریای) چین و بحیره زرد به بندرگاه های مختلف آن کشور برسند. در اوضاع عادی، با رعایت موازین و مقررات بین المللی، مشکلی در میان نیست. ولی در حالت تخطی یکی از طرف ها از موازین پذیرفته شده جهانی و در حالت جنگ، امریکا می تواند این راه ها را با استفاده از شبکه گسترده ی پایگاه های نظامی و کشورهای هم پیمان، روی انتقالات چین ببندد.

به همین دلیل است که چین با بر عهده گرفتن ثقیل ترین مصارف در پی ایجاد راه های بدیل است. برنامه پرمصرف یک کمربند یک راه و راه ابریشم نو، تلاشی است برای رهیدن از محدودیت به یک مسیر ترانسپورتی و درعین زمان رهیدن از اتکا به منابع محدود (خطوط لوله های نفت و گاز روسیه). شبکه راه های یک کمر بند یک راه چین را با اروپا، آسیا، خاور میانه تا افریقا و فراتر وصل می کند.

کوریدور اقتصادی چین ـ پاکستان که اعمار بندرگاه گوادر در بلوچستان و ساخت و ساز شاهراه و خط آهن تا سنکیانگ و چندین پروژه جانبی را به قیمت ۴۶ میلیارد دالر، که افزونی های بیشتر نیز بر آن به عمل آمده است، در بر می گیرد، برای هر دو کشور از اهمیت بزرگ استراتیژیک اقتصادی برخوردار است. صرف نظر از به وجود آمدن تسهیلات گسترده در معاملات دو جانبه، برای چین سهولت های بزرگی را در انتقال فرآورده هایش به جهان و نفت و گاز و مواد خام، بدون دور زدن بحر هند و بحرالکاهل به کشورش، فراهم می سازد. اما مشکلات امنیتی از ناحیه جنبش آزادی خواهی بلوچ و همچنین مانع تراشی های امریکا با وارد آوردن فشار بر پاکستان سبب شده اند انکشاف بندر و بهره گیری لازم از آن به کندی مواجه شود.

کوریدور اقتصادی چین میانمار شامل اعمار بندرگاه آب های عمیق و پروژه های انکشافی دیگر به ارزش ده ها میلیارد دالر در حال پیشرفت است. در جنب کمک های قریب به چهل میلیارد دالری به بنگله دیش، در پرنسیپ بر اعمار کوریدور اقتصادی در آن کشور نیز موافقه صورت گرفته است.

پروژه کوریدور واخان که بنا بر مخالفت امریکا و در ظاهر به علت مشکلات امنیتی به خاموشی گرایید، تفصیلاتش به علت منجمد ماندن منتشر نشد. احتمالاً این پروژه از قلب افغانستان تا بندر گاه ها و منابع نفت و گاز ایران ادامه می یافت.

توافق استراتیژیک ۴۰۰ میلیارد دالری همکاری با ایران که این پول در مدت بیست و پنج سال در بخش های مختلف اقتصادی و نظامی سرمایه گذاری خواهد شد، تلاش دیگریست برای دسترسی به راه ها و انرژی. گفته می شود ۲۸۰ میلیارد از این پول در بخش نفت و گاز و صنایع پتروشیمی به مصرف خواهد رسید و دسترسی ارزان و امتیازی را به این منابع را برای چین میسر خواهد کرد. تفصیل کامل آن در دست نیست.

پروژه های پیوستن سریع از راه خشکه با اروپا  و غرب آسیا از طریق آسیای میانه پیشرفت خوبی داشته و از این راه با  ایران نیز وصل شده می تواند. چین از سمت شمال خود را وسیله خط آهن با حیرتان نیز وصل کرده است.

قبلاً تذکر دادم که امریکا اهمیت هند و پاکستان را در همجواری شان با چین مورد توجه داشته است. بناءً، بعد از آغاز حاکمیت حزب جنتا به رهبری مودی در هندوستان، با پیشکش کردن امتیازهای بزرگ، منجمله همکاری ها در عرصه نظامی، نیروی ذروی و تکنالوژی، مجال دادن و تشویق آن به همکاری نزدیک با افغانستان، در صدد افتاد آن کشور را در چنبره اتحاد استراتیژیک با خود بیاورد. سیاست عنعنوی هند، تا زمان روی کار آمدن آقای مودی، عدم انسلاک و بی طرفی فعال بود و به گونه سنتی روابط بسا نزدیک با روسیه داشت.

اختلاف دیرینه هند با چین روی بلندی های مرزی شامل یخچال ها و منابع آبی، و به فحوای دشمن دشمن دوست است، دسترسی به خواست امریکا را سهولت بخشید. امریکا توانست هند را به پیوستن به بلاک محاصره چین متقاعد کند. اکنون ایجاد پکت یا بلاک همکاری استراتیژیک میان امریکا، جاپان، آسترالیا و هند عملاً تحقق یافته و پروسه تقویت آن ادامه دارد.

نزدیکی غیرمعمول امریکا با هند، همکار استراتیژیک پارینه اش پاکستان را، که خودش با نزدیکی با چین امریکا را کم گرفته بود، در موقعیت دشوار قرارداد. پاکستان همواره توانسته با استفاده از موقعیت جغرافیایی، در خدمت منافع منطقه ای امریکا قرار داشته باشد. در سابق با عضویت در پیمان های نظامی سنتو و سیاتو و پسان در جنگ اعلان ناشده علیه افغانستان. این ارتباط و همکاری صمیمانه تا زمان سقوط اتحاد شوروی و پایان نفوذ آن کشور در افغانستان، خیلی قوی و این کشور تخته خیزی بود علیه افغانستان و منافع شوروی. اما بعد از زوال اتحاد شوروی و پسانتر قوت گرفتن مساله مواجهه با چین، پاکستانِ دوست چین، آن اهمیت دیروزیش را باخت و جایش را هند دشمن چین پر کرد. پاکستان که از سابق بنا بر دشمنی با هند روابطش با چین  صمیمانه بود، بعد از ایجاد کوریدور اقتصادی، از نگاه منافع مشترک اقتصادی نیز در پیوند بسیار نزدیک با آن قرار گرفت. با تمام این، کمک های ده ها میلیارد دالری چین که عمدتاً روی زیرساخت ها سرمایه گذاری شده، نتوانسته بحران مزمن اقتصادی پاکستان را که به دلایل زیاد عمیق شده می رود، مهار کند. پاکستان هنوز هم در تکاپوی گرفتن قرضه های بیشتر از منابع بین المللی و کشورهای دوست می باشد. در آستانه تهاجم امریکا بر افغانستان، پاکستان در زیر تهدید مجبور به باز گذاشتن راه اکمالاتی به سوی افغانستان و در اختیار گذاشتن پایگاه ها برای پرواز هواپیماهای امریکا گردید و از مدرک حق العبور از کوریدور اکمالاتی و میدان های هوایی، عایداتی نصیب شد..

پاکستان در مدت به سردی گراییدن مناسبات با امریکا و در واکنش به آن، روابطش را با روسیه نیز تا سرحد مانورهای مشترک نظامی تحکیم کرد که این هم فکتور مزید در تشدید فشارهای امریکا بر پاکستان گردید. بعضی ها به این عقیده اند که عدم همکاری پاکستان در مهار طالبان عامل عمده سردی مناسبات امریکا با آن کشور بوده، که من آن را فکتور عمده نمی دانم به دلیلی که جداً معتقدم پروژه های مجاهد، طالب و داعش و غیره پروژه های مشترک راهبردی شان بوده اند.

اکنون که امریکا می خواهد بعد از خروج نیروهایش از افغانستان، پایگاهی در پاکستان داشته باشد، برغم آنکه پاکستان آن را یک چانس طلایی برای سرازیر شدن کمک های نظامی و اقتصادی امریکا می داند، با فهم آنکه باز هم امریکا محتاج راه اکمالاتی از طریق پاکستان خواهد ماند، با مانورها و بهانه تراشی ها در صدد به دست آوردن امتیاز های بزرگ است. چند روز پیش شاه محمود قریشی وزیر خارجه پاکستان در یک مصاحبه با خبرنگار امریکایی ا اخطار داد اگر امریکا سیاست اش را در قبال پاکستان عوض نکند و محدودیت ها را نگه دارد پاکستان لاجرم به چین رو خواهد آورد. به فردای این مصاحبه از زبان بایدن شنیده شد که یک بسته کمکی را به پاکستان جهت تقویت حکومت داری دموکراتیک بالخصوص در خیبر پشتونخوا و جلوگیری از انتها پسندی در وزیرستان در نظر دارد. این می تواند اولین مشوق باشد در جهت راه یابی به سوی استفاده از زمین و فضای پاکستان بعد از ترک افغانستان. قرار معلوم در بودجه پیش بینی شده برای سال ۲۰۲۲ بسته کمکی برای پاکستان در نظر گرفته شده است.

اما فهمیده نمی شود گرفتاری منظور پشتین بعد از این انکشاف، رخ راستین تقویت دموکراسی امریکایی را نشان می دهد یا این پاکستان است که همیشه از کمک های امریکا در تقویه تروریزم و کشتار و تعجیز پشتون ها استفاده می کند.

امریکا می کوشد به طریقی اختلاف هند و پاکستان را به سوی تخفیف برد، تا با در دست داشتن هردو، حلقه محاصره چین را که در بخش پاکستان شکسته گی دارد، ترمیم و تکمیل کند.

هند یک سال پیش (احتمالاً با تفاهم با امریکا) حالت خاص آزادی داخلی کشمیر زیر حمایه اش را لغو و آن را زیر اداره مستقیم دهلی قرارداد. عکس العمل حکومت و نظامیان پاکستان در قبال آن خلاف معمول خیلی ضعیف بود. از تصور بعید نیست در بدل عقب روی پاکستان از داعیه کشمیر مشوق های مالی ـ نظامی و امتیازهای بزرگی در افغانستان، برایش وعده داده شده باشد. لک بخشی های امریکا در وجود خلیلزاد  و رفتار دور از موازین جهانی اداره بایدن در قبال افغانستان، این تصور را به سوی یقین می برد.

بعد از دستآوردها در به محاصره درآوردن چین از طریق تحالف اندو پاسفیک و تخفیف کنونی تشنج میان هند و پاکستان، علایمی دیده می شوند از زیر دست بودن برنامه سومی، و آن عبارتست از ایجاد یک مثلث دوم مرکب از امریکا، ترکیه و پاکستان (و شاید بریتانیا) همچون سنتوی سابق، در بدل امتیازات خیلی بزرگ، از آن جمله همان طوری که گفته شد دادن دست مسلط به پاکستان در افغانستان در بدل کشمیر و دست آزاد به ترکیه در کشورها و مناطق ترک تبار.۱

دیروز دویچه ویلِه خبری را منتشر کرد که در بخشی از آن آمده است: «عمران خان افزوده است که اما ترغیب طالبان برای تغییر موضع گیری شان کار ساده یی نیست، زیرا این تندروان از زمانی که امریکایی ها اعلام کردند قطعات شان را تا ۱۱ سپتمبر (سال روان) از افغانستان بیرون می کشند، به این باورهستند که در جنگ پیروز شده اند. به قول نخست وزیر پاکستان، هرگاه در افغانستان دوباره یک جنگ داخلی شعله ور شود و منجر به یک بحران پناهنده گی گردد، کشور وی نیز به شدت از آن متأثر و مجبور به مداخله خواهد شد.»

برنامه مداخله مستقیم پاکستان در افغانستان، در این اظهارات نخست وزیر پاکستان آشکار و اعلان شده می باشد. این هم وضاحت دارد که چنین مداخله بدون اجازه و چراغ سبز امریکا صورت پذیرفته نمی تواند.

این بازی ها را چنین می توان خلاصه کرد:

ـ  تشکیل یک پکت یا بلاک استراتیژیک مرکب از امریکا، جاپان، آسترالیا و هند در شرق دور،

ـ  حل معضل کشمیر به نفع هند، حل مساله افغانستان به نفع پاکستان در یک معامله استراتیژیک و سهیم ساختن ترکیه در بی ثباتی دولت های آسیای میانه و مناطق ترک تبار،

ـ  تشکیل یک پکت یا بلاک راهبردی مرکب از امریکا، پاکستان، ترکیه (و بریتانیا!) برای محاصره جنوب روسیه و چین،

ـ  تشکیل یک دولت ائتلافی از «مجاهدین» و طالبان در افغانستان، به همکاری پاکستان و ترکیه، برای پیشبرد برنامه های آینده امریکا در منطقه.

چنانچه گفته آمد، با ذرایع مختلف کوشیده می شود پیشرفت های اقتصادی روسیه و چین را جلو گیرند و موفقیت پروژه یک راه یک کمربند چین و سیادت اقتصادی آن را سد کنند.

بناْ سده بیست و یکم تا زمانی سده رویارویی های عظیم و مصاف های هولناک برای ابر قدرت ماندن خواهد بود که در یک دیتانت تفاهم شده قرار گیرند و یا یکی از جوا نب و یا هردو از پا در افتند.

افغانستان که در قلب آسیا واقع است، در دورانی که مرکز قدرت در امریکا و غرب بود، در عزلت قرارداشت و پسانتر در حوزه منافع حیاتی اتحاد شوروی واقع شد و بنا بران وضع محدودیت های اعلان ناشده و بعداً اعلان شده، آن را از کاروان ترقی بازنگه داشت، و امروز که مرکز قدرت به شرق انتقال می یابد‌، در چنگال امریکا از نفس افتاده میدان زورآزمایی های استخباراتی و نظامی جوانب متعدد گردیده، باز هم از فرصت های نوی که در قاره خودش ایجاد شده، در محرومیت قرار داده شده است.

نتیجه این بحث اینست که افغانستان در درازای دو سده به مثابه قربانی بازیهای بزر گ استراتیژیک، از صلح، آرامش، پیشرفت های بزرگ اقتصادی ـ فرهنگی و رفاه اجتماعی دور ماند. تأسفبارتر اینست که در دو دهه اخیر، با وعده ها، نشان دادن باغ های رنگین و یگان گام نیم بند، دهن ها را شیرین کردند و امروز در ادامه زشت تر بازی، این ملت را همچون گوسپند قربانی پس از خوراندن قند کارد بر حلق می گذارند.

راه نجــات:

کلید نجات ما در وحدت و همکاری جمعی ماست. تاریخ شاهد است هر زمانی که ملت افغان یک دست بوده بزرگترین دست آوردها داشته و مجهز ترین نیروها را به زانو درآورده است. سه جنگ افغان و انگلیس سه مثال بارز از هزاران اند. انگلیس ها هر بار با خرید خاینان و ایجاد تفرقه، سلطه اش را تا کابل می گستراند، ولی وقتی افغان ها در یک اتفاق علیه آن به پا می خاستند، یا کلاً نابود می شدند و یا بقایای شان تا دارالسطنه هند برتانوی یارای نگاه به عقب را نمی داشتند.

قشر روشن جامعه رسالت بر شانه گرفتن پرچم فروزنده یگانه گی ملی را دارد. آدم های تحصیل کرده و چیزفهمان کشور با قلم، زبان، تصویر و تمثیل، نقش برازنده یی را در این عرصه بازی کرده می توانند. سوگمندانه، درک، اراده و عمل برای برداشتن صادقانه این پرچم یا اصلاً وجود ندارد، یا بسیار نحیف است و یا در بهترین حالت تظاهر فیشن شو دارد.

مشکل درملت نیست، درقشر روشنفکر است. متأسفانه اطلاق نام روشنفکر بر اکثریت درس خوانده های ما، محمل منطقی نداشته بسیاری را باید درس خوانده های تاریک فکر نامید. این روشنفکران منحرف اند که کتله هایی از جامعه را به کجراهه برده می روند.

اگر در جست وجوی نجاتیم، زنجیرهای خودخواهی، قومی ، مذهبی، زبانی وعبودیت ها را بایست بگسلیم و با آزادی کامل از این محدودیت ها، با ضمیر آگاه، وطنی بیندیشیم، انسانی فکر کنیم، مردمی گام برداریم و در بسیج جوانان در صف واحد ملی و مردمی، پیکار نماییم.

درحال حاضر، دولت اشرف غنی رغم هزار و یک گنده گی و نابسامانی، در موضع مقاومت در برابر برنامه های خطیر این استراتژیست ها قرارگرفته است. اما به دلیل ترس روانی از واکنش امریکا، از اتکا بر قشر روشن دموکرات دوری می گزیند و پیوسته اتکا را در میان معلوم الحالان فساد پیشه وابسته به همین استراستژیست ها، جست وجو می کند. در حالی که در حال حاضر ضرورت چنین مانورها و تلاش ها برای ایجاد نوعی از اجماع برای توحید صدا در امر صلح را رد نمی کنم  و آن را موجه نیز می دانم، مشوره می دهم که آقای غنی در عین زمان بکوشد خود را از امریکایی فکر کردن (امریکنو فیل گری) برهاند و به کار اساسی تجمع اقشار روشن و تحول طلب معتقد به دموکراسی و رفاه اجتماعی و به کمک آنان به تجمع اقشار وسیع جوانان، زنان و اکثریت مستضعف جامعه، برای ایجاد یک جنبش پیشرو اجتماعی و تشکیل یک سنگر نیرومند مقاومت در برابر دسایس بیگانه گان بپردازد.

بگذار این پیشنهاد را به آقای غنی و معاون اول اش آقای صالح همزمان مطرح کنم. در حالی که آقای غنی آخرین دور زمامداری اش را سپری می کند و آخرین فرصتی را هنوز در دست دارد که با چنین گام شجاعانه سرنوشت کشور را به سوی روشنایی ها رقم زند و نام جاویدان به جا گذارد، آقای صالح جوان آگاه وطندوست، که فرصت های بزرگی برای رهبری کشور در پیش دارد، با شرکت فعال مشترک با آقای غنی در این کارزار سازنده، هم برای وطن و هم برای خود آینده سازی کند.

چشمان ما با انتظار تمام، افق های روشن امید آفرین را می پاید، خواه از بالا، خواه از پایین از عمق خود جامعه. دست به سوی بالایی ها را به دلیلی درراز می کنیم که آنها در مرکز قدرت و توفر امکانات قرار دارند. اما این به آن معنا نیست که تغافل و عدم احساس مسوولیت از جانب آنها مسوولیت ما را رفع می کند. نه خیر، این مسوولیت در مقام اول بر عهده خود ماست ، چه با آنها و چه بی آنها.

فراموش نکنیم و باز هم تاکید باید کرد که تغافل بیش از این بخشودنی نیست و به جای لفاظی و بلی و نه گفتن ها یا نوشتن ها، بایست با شتاب به عمل گذر کنیم./ ۱۷ جوزا ۱۴۰۰

 

۱ ـ  از احتمال بعید نیست که سفرها و نشست های کارتر لوی درستیز بریتانیا با پاکستان و افغانستان در بحرین، پاکستان و افغانستان، تلاشی نبوده باشد برای کشاندن پای افغانستان به پکت مورد نظر. گرچه این احتمال به دلیل مندرجات قبلی نامه بلینکن به اشرف غنی و تاکید های مکرر غنی بر بی طرفی آینده افغانستان تا حدی رنگ می بازد.

 

بامداد ـ سیاسی ـ ۴/ ۲۱ـ ۲۲۰۶

مضمون اندیشه و نظر نویسنده را بازتاب می دهـد. دیدگاه های حزب آبادی افغانستان دراسناد و اعلامیه های رسمی آن انعکاس یافته است .

استفاده ازمطالب بامداد با ذکرماخذ آزاد است.

Copyright ©bamdaad 2021