نگاه گذرایی به فمینیسم

 

 

نوشته: سحر سیندخت

 

 

کاربرد نخستین این واژه را به معنی کنونی آن به چارلس فوریه ، دانشمند فرانسوی نسبت میدهند که در آغاز سده نزدهم ترسایی اندیشه هایی را در نقد سرمایه داری  و تصوراتی در باره سوسیالیزم بیان نموده بود . از همو آورده‌اند :  « درجه آزادی زن مقیاسی است برای پیشرفت اجتماعی ...و پیشرفت اجتماعی بر مبنای پیشرفت زن صورت میگیرد.»

فمینیسم امروزی نامیست بر بینش‌های روشنگرانه و جنبش های سیاسی و اجتماعی بخاطر رهایی زن از قید ستم و وابستگی .با آنکه از بکار گیری این مقوله در حدود دو صد سال میگذرد باز هم فمینیسم سیستم اندیشه‌های واحد نیست بلکه تیوری های آن ترکیبی است از نظریات متعدد که گاهی همسویی و همسانی نشان میدهند و گاهی نا همگونی و تناقض . در آوان نخستین که اندیشه‌های مترقی تدوین میگردیدند « مساله زن » سمت و سویی مشخص داشت و ستم بر زنان مولود سیستم‌ های حاکمیت سرمایه داری و پدر سالاری دانسته میشد .راه رهایی واقعی زن هم در برآورده سازی حقوق زن در همه عرصه های اجتماعی بود که پیش از همه باید با رفع مناسبات زن ستیزانه سرمایه داری شکل میگرفت . فمینیسم سوسیالیستی از همان آغاز نه تنها بر بهره کشی از زن در عرصه مناسبات تولیدی انگشت میگذاشت بلکه بر کار بدون مزد و پاداش زن در محیط خانه و کار باز تولید ( تولید نسل ) نیز اشاره مینمود .به همین جهت این فمینیسم پیوند نزدیک با جنبش کارگری داشت و در متن فعالیت‌های سیاسی خود همواره خواسته‌های دموکراتیک و فراگیر زنان را مطرح مینمود .البته این جنبش ملهم از دستآورد انقلابات بورژوایی به ویژه مبارزه بخاطر رعایت حقوق زن در قوانین اساسی نیز بود ؛ چنانچه رهبر شناخته شده نهضت زن در جهان کلارا تسکین در دومین کنفرانس انترناسیونال سوسیالیستی زنان در کوپنهاگن بروز 27 اگست 1910 ترسایی اظهار نمود :  «ما هیچگونه حقوق استثنایی برای زنان نمیخواهیم ، بلکه ما حقوق بشری آنانرا مطالبه مینماهیم . » مبارزه زنان بحاطر دریافت حق رای انگیزه ای بود تا تسکین در همین کنفرانس خواست زنان سوسیالیست جهان را برای برگزاری روز جهانی زن مطرح سازد که انترناسیونال با توجه به تجارب مبارزه زنان در ایالات متحده آمریکا و اروپا این پیشنهاد را پذیرفت و اکنون بیش از صد سال است که این روز در سراسر جهان تجلیل میگردد . فمینیسم سوسیالیستی از همان گاه نخست « مساله زن » را تنها متعلق به جنس معین ندانسته بلکه آنرا امر همه مردان و زنان بشمار می‌آورد .جنبش فمینیستی اروپا توانست در نیمه اول سده بیستم بدستآورد های نسبی در برآورده سازی برخی از خواسته‌های خود موفق گردد و راه مبارزه را دنبال کند .جنگ جهانی دوم پسگردی بود در این راه که آزادی‌های بدست آمده را با جبر اقتصادی و زور نظامی واپس میگرفت . پس ار این جنگ جنبش بورژوایی زنان که خواهان تقویت حقوق زنان در یک سیستم سرمایه داری بود در امر برابری « مرد و زن » و دستیابی آنان به حق انتخاب ، مزد مساوی در برابر کار مساوی ، دسترسی به همه رشته‌های شغلی و …تلاش نمود .

سیمون ده بو وار با کتاب خود « جنس دیگر » در سال 1949 ترسایی به توضیح وضع زنان پرداخت و دید فلسفی خود را در باره ستم بر زنان ابراز نمود .او باور داشت که سرکوبی زن بیشتر به تصورات اخلاقی ، نورم ها و رواج های یک فرهنگ وابستگی دارد .در سال‌های بعدی و به‌خصوص در سال‌های شصت سده پیشین اشکال نو سازمانی ، مراکز زنان و جنبش های گوناگون فمینیستی در کشور های غربی سر بلند کردند که همه آنها در مخالفت با سیستم ، دارای وجوه مشترک بودند .بسیاری از  این جریانات بورژوایی با فمینیسم تیوریتیکی دارای اختلافات جدی نبودند و تنها انتقاد بر پراتیک سیاسی و یا نماینده های شناخته شده و برجسته آنان مرز های جدایی آنانرا مشخص میساخت .جنبش های سیاسی و اجتماعی زنان همواره با آشفتگی سر دچاربوده و برای رفع هیرارشی ها و تفاوت‌های جنسی  متناسب به طیف وسیع  سازمانی و گرایشی خود رهبرد های گونه گونه ایرا عرضه داشته است .در میان موج‌های فمینیستی نو ،  استراتیژی « برابری حقوق » ، استراتیژی « توسعه فرهنگ خودی زنان » و استراتیژی « کار انفرادی بخاطر تغیر آوری » قابل یاد آوری است .

در جستجوی مدل های جدید سیاسی تقریبأ همه جریانات فمینیستی علل تعین کننده نابرابری زنان را در اجتماع همانا در ساختار های قدرت و اجتماعی سازی جنس گرایانه انسان‌ها میدیدند .برخی از گرایش های فمینیستی با ادعای برتری زنان بر مردان و بر جسته ساختن خواص آن‌ها راه افراط را در پیش گرفته و نوعی از بنیادگرایی را در جنبش زنان ببار آورده‌اند .

« مساله زن » که بخش جدایی ناپذیر « مساله اجتماعی » است در چند دهه اخیر در زندگی بین‌المللی هم جایگاه در خور اهمیت کسب نموده و در چارچوب سازمان ملل متحد نیز گردهمایی های برگزار گردید. کنفرانس بین‌المللی زنان در سال 1975 ترسایی به همه زنان و به ویژه زنان کشورهای رو به انکشاف امکان آنرا فراهم نمود تا با ایجاد پلاتفورم ها و تامین روابط با جهان مبارزه زن را سازماندهی بهتر نمایند. یکی از دستآورد های کنفرانس های  زنان جهان در چارچوب سازمان ملل متحد پیدایش ابتکاری بنام جندرـ ماین استریمینگ * است که فمینیست های جهان از آن پیشتیبانی نمودند.این فرایند جندر ( جنس ها ) را تنها از نگاه اجتماعی و روانشناسی تعریف نموده و آماج اساسی را برآورده ساختن مساوات میان مرد و زن در همه سطوح اجتماعی میداند . بنا باید  مجموعه از جندر ها و ارزش‌های برابری مرد و زن در همه مراجع تصمیم گیرنده کشورها ترویج و پاگیر شوند .همنوایی بیشترینه بخش‌های فمینیست ها با این ابتکار از اینجا سر چشمه میگیرد که این طرح همه جنس های بشری را در نظر گرفته و با سکسیزم بمثابه نمادی از راسیسیزم در تضاد است .

هر چند امروز هر کسی در زیر نام فمینیسم چیزی دیگری می‌فهمد و انگیزه‌های فمینست بودن هم نهایت متنوع است ، باز هم در میان انبوه پراگنده، نا سازگاری جدی به چشم میخورد که همبسته گی ، عمل مشترک و دیالوگ میان زنان را دشوار میسازد .این ناسازگاری در شیوه دید فردی و اتخاذ موقف مشترک با همفکران است که روز تا روز فاصله ها را بیشتر میسازد .این نتاقض مایه نگرانی نیرو های داد خواه است . بایست   « مساله زن » و فمینیسم باردیگر مطرح گردد و نباید گذاشته شود که این جنبش زنان تنها در قالب « فرهنگ » محدود گردد .

مساله زن با سیستم اقتصادی ـ اجتماعی همانند سرمایه داری یا پدر سالاری  رابطه و پیوند محکم دارد . این پدیده‌های زن ستیز از اصول همدیگر برای بقای خود بهره میگیرند و نشانه آشکار آن توزیع نابرابر ، ارزشدهی غیر عادلانه کار تولید و بازتولید زنان است .ساختار های پدر سالاری برغم همه دستآورد های جنبش زنان هنوز پا بر جاست و مناسبات قدرت به طور یکجانبه به نفع مرد ها می‌باشد .در راه ارتقای اجتماعی و اقتصادی زنان در جوامع عقب‌مانده و کشور های پیشرفته سرمایه داری موانع عبور نا پذیر فراوان وجود دارند و نیمی از جامعه از داشتن چانس مساوی محروم اند .زن های زحمتکش با وجود کار غریب و در کسب معاش تنها دارای نقش فرعی اند .این امر وابستگی و تابعیت آنانرا به مردان نفقه ده و نان آور بیشتر میسازد .در بازار کار زنان با بر خورد تبعیض آمیز روبرو میگردند .زن ها همچنان قربانی خشونت و آزار در محیط خانواده و بیرون اند و سرکوبی جسمی و روحی آنان امر عادی تلقی میگردد .اگر شرایط دردبار اکثریت زنان جهان را ژرفتر بنگریم ناگزیر خواهیم بود تا بیشتر بنویسم که در این مختصر مقدور نیست.باید برای پیریزی جامعه ای برزمیم که در آن زنان و مردان با هم برابر ، آزاد و همبسته باشند و زندگی بر پایه خود ارادیت ، سهمگیری مساوی در قدرت و اداره و بدون تعین نقش‌های جنس گرایانه اجتماعی ، بدون تقسیم کار مبتنی بر جنس و بدون سکسیزم ** و وابستگی روال عادی داشته باشد. دیموکراتیزه سازی همه عرصه های زندگی و رفع استثمار و استبداد پیش‌زمینه های برای رهایی زن است .برای رسیدن به این امر ضرور است تا ساختار ها تغیر یابند و هرآنچه مایه اسارت مادی و معنوی زن است از میان برداشته شود .در این مبارزه مشترک همه زنان و مردان ، جنبش های پیشتاز فمینیستی دارای نقش روشنگرایانه و خلاق اند . نباید گذاشته شود که نسل های جداگانه جنبش زنان و فمینیسم در برابر هم قرار گیرند و مبارزه بر حق زنان جهان از مسیر سازنده و بار آور خود بدور گردند . مساله زنان به عمل سیاسی همه نیروها نیاز دارد و این عمل میتواند تنها در وحدت همه فمینیست های آگاه و متعهد بر آورده گردد .

 

 

پانویس ها :

 

*  ماین استریمینگ  یا جریان اصلی روندیست که در آن طرح ها و تصورات ارزشی  نهاده می‌شوند .

 

** سکسیزم ساختار اجتماعی است که تفاوت‌ها میان انسان را از نگاه جنس و نورم ها و شیوه عمل‌کرد  ناشی از این تفاوت‌ها را در خود نهفته دارد .