آیا در برابر عصر نوینی قرار داریم ؟
نویسنده: جیفری ساکس ـ استاد دانشگاه کولمبیا ، یالات متحده امریکا
برگرداننده : بامیک
رونالد ریگن رییس جمهور ایالات متحده آمریکا زمانیکه اداره آنکشور را در سال 1981 به عهده میگرفت، اظهار داشت :
« دولت راه حل پرابلم های ما نیست ، بلکه دولت خود پرابلم است .»
اکنون چنین مینماید که این عصر پس از سی و دو سال و ماموریت چهار رییس جمهور بعدی با بیانیه بارک اوباما در مراسم تعهد سپاری رسمی اخیر به پایان میرسد .
اوباما در بیانیه یاد شده با جدیت درخواست نمود که بایست نقش دولت در حل پرابلم های عاجل آمریکا و جهان بیشتر گردد .اظهارات ریگن در سال 1981 خارقالعاده وغایه آن در این بود که همه باید بدانند که رییس جمهور نوعلاقه ندارد تا پرابلم های جامعه را با کمک دولت حل نماید .او خواهان کاهش مالیات بود که ازآن عمدتأ ثروتمندان بهره مند شدند.
نکته عمده و در خور توجه دیگرهمان بود که با ریاست جمهوری ریگن جرس « انقلاب » دست راستی های سیاسی علیه مردمان نادار، محیط زیست ، دانش و تخنیک به صدا آمد و از خطوط اساسی این عصر همه زمامداران پس از ریگن نیز پیروی کردند .انقلاب ریگن دارای چهار بخش اساسی بود :
ــ کاهش مالیه برای ثروتمندان،
ــ کاهش مصارفات دولت در بخشهای آموزش ، ساختار های اساسی جامعه، انرژی، تغیرات جوی و آموزش مسلکی،
ــ افزایش شدید بودیجه نظامی،
ــ کاهش انتظام اقتصادی، خصوصی سازی وظایف مرکزی دولت چون اداره پایگاه های نظامی وزندان ها.
بیش از سه دهه هیچکسی پیامد های واقعی این انکشاف را مورد پرسش قرار نداد .اما اکنون بیانیه اخیر اوباما به احتمال اغلب نه تنها پایان این اجندای مخرِب،بلکه سمتگیری بسوی یک اجندای نو را مژده میدهد؛ چه رییس جمهور واقعأ همه ء بیانیه خود را به نقش مثبت دولت اختصاص داده بود .اگر اظهارات اوباما بمثابه سرآغاز یک دور نوین سیاست مترقی در ایالات متحده آمریکا تلقی گردد در آنصورت این بیانیه در الگویی جا خواهد داشت که مورخ امریکایی آرتور شلیسینگر آنرا کشف نموده است .
بر اساس این الگو مدت فازهای « منافع خصوصی » و « رفاه همگانی » هر یک در حدود سی سال دوام کردهاند .در پایان سده نزدهم ترسایی ایالات متحده آمریکا « عصر طلایی » خود را میگذشتاند .« بارون های غارتگر » این عهد صنایع بزرگ نو را پیریزی نمودند که این روند با نا برابری های شدید و فساد بیمانند همراه بود .بعد از این پدیده ، دوره مترقی رویکار شد و به دنبال آن در سالهای بیست سده بیستم پسگرد گذرا به پلوتوکراسی ( سلطه گرایی پول و حاکمیت زراندوزان و مالکین ـ ب ) رونما گردید .سپس دوریاس و افسرده گی بزرگ ( دیپریشن ) فرا رسید و با اقدامها « نیو دیل » رییس جمهور فرانکلین روز ولت بار دیگر سیاستهای مترقی در سالهای 1930 تا 1960 ادامه یافت.سال های هفتاد سده پیش یک فاز گذار به عصرریگن یعنی حاکمیت سی ساله سیاست محافظه کاران در تحت رهبری منافع شرکت های قدرتمند بود .
به یقین که امروز زمان زایش دیگرباره « رفاه همگانی » و بدست گیری نقش رهبری کننده دولت در میارزه بخاطر جلوگیری از تغیرات اقلیمی ، یاری رسانی به نیازمندان ، ارتقا پایدار فن آوری و مدرنیزه سازی ساختارهای اساسی جامعه ( انفراستراکچر) فرا رسیده است.
اگر ایالات متحده آمریکا گام های پیریزی شده اوباما را در اتخاذ سیاست به نفع « رفاه همگانی » برآورده سازد پس همه کشورهای جهان میتوانند از نتاییج تاثیرات نمادین آن بهره مند گردند .
(روزنامه استاندارد، مورخ سوم فبروری 2013 )