خشم هندوکش
در وادی غـــم ملت افغـــان زبـون است
صــوری نه دمیده ولی کـن فیکون است
هنــــدو کش آرام به خشــــم آمده امروز
پرورده دامـان او در ماتم و خون اسـت
با رانش کـــوه مـــــردم ارگـوی بدخشان
مدفون شده بی جرم ندانیم که چون است
در ســــوگ عزیزان بنشستیم به مــــاتـم
مارا غم این حادثه بی حـد و فزون است
ای وای چه فتادست براین ملـت مظلـوم
از عـافیــت این خطــه زیبـــا بــرون است
گرگان همه راعــی شـده بر مسـند قدرت
مردم همه گی در گرو مکر و فسون است
از نکبـــــت بیداد نیــاســوده دمی چنــد
بر ظلمـت اوهام فرورفــتـه سکــون است
یارب بــرهــان ملت مظلــوم ز حوادث
ازخشـــم قضا از ستم دهــر زبون است
( ف.بـری)
بامداد ـ فرهنگی ـ۱ / ۱۴ـ ۰۷۰۵