با یک دسته گل میخک به گرامیداشت از

اول ماه می 

 می امسال برابراست  با  ۱۲۵مین سالگرد برگزاری مراسم اول ماه می ،  روز جهانی کارگر. جنبش کارگری و داد خواهی زحمتکشان جهان در این صد و بیست و پنج سال در پی پیکار گسترده و بی امان به دستاورد های فراوانی در برآورده شدن خواست های اجتماعی ـ اقتصادی دست یاقته است.

 کارگران از همان روز های نخست مساله تامین عدالت اجتماعی ، کاهش ساعات کار ، ایمنی کار ، برپایی نهاد های صنفی زحمتکشان و ده ها خواست دیگر را پیشکش و در راه برآورده شدن آن تلاش نمودند؛ از جمله درگردهمایی ها و مظاهرات اول می سال ۱۸۸۶ که به ابتکار« مرکزاتحادیه کارگری شیکاگـو» برپاشده بود شعار هایی :

ـ  ساعات کار روزانه فقط ۸ ساعت و نه بیشتر!

ـ  یک روز تعطیل درهفته با استفاده از حقوق برای همه کارگران !

ـ اخراج کارگران ، مصدومان و سالخورده گان موقوف !

ـ  کارگر انسان است  و باید در مکان تمیز و بهداشتی کارکنند!

ـ کارگران میخواهند اتحادیه داشته باشند!

ـ کارگران عزیز ! تنها اتحاد ضامن پیروزی است ... و ده ها شعار دیگر را بر شانه ها  حمل میکردند.

 

این ۱۲۵ سال گواه کارنامه های شجاعانه کارگران و لایه های زحمتکش برای برقراری شرایط انسانی کار ، پی ریزی قوانین  برای شناسایی و ثبت حقوق اجتماعی و اقتصادی شان درحالی بود که سران سرمایه ، ستم  و قدرت با همه ابراز دست داشته در برابر آن مقاومت وایستاده گی نمودند. این ستیز و مبارزه گاه صلح آمیز و زمانی خشونت بار و خونین بوده و با رشد مناسبات اقتصادی و اجتماعی خواست ها و شرایط تازه  فرازو فرود ، پیروز و شکست هایی را باخود داشته است. آنچه در این روز به عنوان نماد روشنی از همبستگی و همدلی کارگران و زحمتکشان  در مبارزه برای رفع محرومیت و فقر، دست یابی به حقوق سندیکایی و حرکت بسوی عدالت اجتماعی ، رفاه و بهزیستی  برجسته میشود ، اینست که  با گذشت این همه سالها و اندوخته ها  ، هنوز درونمایه اصلی این نبرد را همانا برکناری ستم ونابرابری ها و برپایی عدالت اجتماعی تشکیل میدهد. شماری از این خواست های که صد و بیست و پنج پیش تراز امروز پیشکش شده بودند ، هنوز هم برآورده نشده و منحیث خواست بنیادین در دستور کار قراردارند.

درافغانستان نیز در پنجاه سال گذشته کارگران، زحمتکشان یدی وفکری و نیروهای ترقی خواه  با جنبش جهانی اول می همپاشده و با برگزاری جلسات، راه پیمایی ها و تظاهرات  خواست هایی را برای بهبود شرایط زنده گی کارگران جوان و لایه های زحمتکش کشور از این جنبش جانبداری نمودند. بالا رفتن سطح آگاهی صنفی و سیاسی کارگران ، پیوستن افغانستان به سازمانها وکنوانسیون های بین المللی ، پی ریزی قانون کار و کارگر و ایجاد اتحادیه های صنفی  و سندیکا های کارگری سند درخشان این مبارزات داد خواهانه بود که در آن نقش ح د خ ا منحیث گردان رزمند سیاسی کشور و سازمانهای صنفی مربوط به آن سخت در خورستایش وارج میباشد.

مبارزه اگاهانه و متشکل  سیاسی و صنفی همین سالها زمینه ساز دگرگونی های فراوان  و اثربخش در جنبش نوپا کارگری کشور شده و راه را برای رشد و پویایی این جنبش فراهم ساخت.این جنبش به پایگاه با اهمیتی برای دگرگونی های اجتماعی و پیشرفت میهن تبدیل شد که اندوخته ها  واثرات آن در تاریخ  کشور ماندگار است.

چنانکه بار بار در تاریخ جوامع بشر رخداده است  در پی پیروزی زحمتکشان و نهاد های هوادار منافع آنها، ارتجاع و بهره کشی از هیچ و سیله ای برای سرکوب جنبش و برگردانیدن دستاورد های بدست آمده دریغ نکردند ؛  در افغانستان نیز با رویکار آمدن حاکمیت جهادی در سال ۱۹۹۲ ترسایی نه فقط  بر دستاورد های جنبش کارگری کشور یورش بی رحمانه به عمل آمد ، بل همه ساختار های اقتصادی و اجتماعی سد سال گذشته کشور مورد یورش و نابودی قرارگرفته و بربنیاد برنامه های از قبل مهندسی شده ، موسسات تولیدی و زیرساخت های جامعه همه ویران یا دیمونتاژ و به پاکستان انتقال داده شده و بدینوسیله زنجیراسارت بار وابسته گی دوامدار در پای مردم افغانستان آویخته شد.

در بیشتراز یک دهه ای که افغانستان باز درمرکز توجه جهانی قرار گرفت و جامعه جهانی همصدا با امریکا و ناتو با وعده باز سازی ، برقراری دموکراسی و پیشرفت، کار و امنیت  و برچیدن لانه های تروریستی به افغانستان ریختند ، امید های درمردم جنگ زده افغانستان جوانه زد که با سرازیر شدن این همه « کمک ها » دگرگونی های قابل لمسی در بخش های بنیادی زنده گی مردم از جمله امنیت و رشد اقتصادی ـ اجتماعی و از آنشمار کارافرینی و شغل ببار خواهد آمد. اندوخته های بیش از دهسال گذشته نشان داد که در پی سیاست های  ضد ملی و تشدید ستم و بهره کشی نه فقط بهبودی در وضع امنیتی کشور ببار نیامد ، بل افغانستان بخاطر نبود سیاست های اقتصادی و اجتماعی ملی به یک کشور وابسته و مصرف کننده فرآورد های بی کیفیت کشورهای همسایه مبدل گردید. این وابسته گی چنان عمیق و گسترده است که به گفته اتاقهای تجارت افغانستان ، افغانستان ۹۸ در کالا های مورد نیاز خود را از خارج وارد مینماید. به گونه مثال  پاکستان سالانه به ارزش  ۴  میلیارد دالر امریکایی کالا به افغانستان و در مقابل افغانستان به ارزش ۲۵۰  میلیون دالر کالا به پاکستان صادر مینماید. این نابرابری ( ۱۶ : ۱) در میزان تجارت بین دوکشور درجه وابسته گی جانکاه و اثرات برنامه های تخریبی پس از سال ۱۹۹۲ را آفتابی می سازد. این بیلانس در برابر سایر کشور ها از جمله هند، ایران  ، چین و ... همین وضع را نشان میدهد. تبدیل کشور به  جامعه کاملاً مصرفی باعث گردید است که بیکاری ساختاری ، فقر و فساد گسترش یاید.

به گزارش نهادهای بین المللی پنجاه در صد مردم افغانستان امروز در شرایط زیرفقرزنده گی و ارتش بیکاران کشور به بیش از ۴۰ در صد کل نفوس کشور افزایش یافته است. تازه آنهایی  که کار دارند بیشتر شان به اشتغال کاذب  و کارهای موقتی ، نیمه روزه و بیگانه با سیستم ایمنی وبا مزد بخورنمیر میپردازند. سازمان بین المللی کار در گزارشی میافزاید که سالانه بیش از ۴۰۰۰۰۰ نفر تازه داخل بازار کار افغانستان میشوند. با درنظرداشت این واقعیت و اینکه در بیش از ده سال گذشته در خدمت به قوای ناتو ،ایساف و هزاران انجو و موسسات خارجی شمار قابل ملاحضه مردم  برای این نهاد ها مصروف کاربوده و با کاهش فعالیت اینها در سال روان  رقم  درخور توجه ای از مردم کارشان را از دست داده  و بدون هیچ تضمینی برای تامین معیشت و زنده گی همراه با خانواده هایشان به کام فقر و فجایع اجتماعی کشیده میشوند، بحران بیکاری پهنه خطرناکتری بخود میگیرد. بحران بیکاری در افغانستان نشان میدهد که در دهه گذشته با برخورد غیرمسوولانه جامعه جهانی و نظام و رهبری آمده با انها توجه به یکی از اساسی تر مسایل بنیادی کشور یعنی محو توسعه نیافته گی صورت نگرفته و در نتیجه اعمال سیاست های نولیبرالی، دیکته شده از سوی نهادهای جهانی از جمله صندوق بین المللی پول و بانک جهانی توجه فقط به فعالیت های اقتصادی سود آور شده وبه مسایل بنیادی از نوع  توسعه اقتصادی و خود کفایی کشور توجه صورت نگرفته است .موجودیت نزدیک به چهل و هفت افغان میلیاردر دالری نشان میدهد که این نظام با ساختار و شیوه های مافیایی اش چقدر سریع  رشد و به ثروت های قارونی دست یافت. توجه به این میلیاردر های دالری و اشاره به این واقعیت که در کنار این ها صد ها افغان دیگری نیز وجود دارند که هر یک  مالک ده ها میلیون دالر میباشند ، نشان میدهد که مساله منبع تامین مالی برای رشد اقتصادی و قطع وابسته گی درافغانستان مشکل نیست و در افغانستان پول های باد آورده  به پیمانه فراوانی موجود میباشد. نبود باور به مردم  و سرنوشت کشور از یکسو و کمبود سیاست های راهبردی در بخش صنعتی شدن کشورازسوی دیگر مشکل اصلی جامعه را تشکیل میدهند که باوجود منابع مالی کافی و منابع بیشمار زیر زمینی برای توسعه صنعتی منحیث یگانه راه بیرون رفت از وضع درد بارکنونی و جبران عقب افتاده گی کاری صورت نگرفته است.

بربنیاد داده های « سازمان بین المللی کار » در سال ۲۰۱۳ ترسایی در افغانستان از هر ۱۰ نفر کارگر ۸ تن آن کارگر روزمزد بوده و نزدیک به دوازده میلیون نفر در افغانستان کارگر مسلکی و ماهر نبوده و روزمزد  کار مینمایند. این داده سازمان بین المللی کار به روشنی برجسته میسازد که در دهه گذشته بنام « اقتصاد بازار آزاد » دولت و متحدین جهانی اش از قبول هر نوع مسوولیت در برابر رشد اقتصادی و اجتماعی کشور شانه خالی و یگانه وظیفه اش را در پیاده نمودن برنامه های خصوصی‌سازی بخاطر چپاول دارایی ها عامه و موسسات تولیدی و بخشش آن به  « بازار آزاد ؟ » دانسته و با این جفا بر مردم ، موسسات و امکانات شغلی را نیز از بین بردند. نظام فاسد کنونی برخلاف هر نظام نیولیبرالی جهان از سهم داشتن در سمتدهی سیاست های انکشاف اقتصادی و اجتماعی سربازمیزند.

 نبود پالیسی و برنامه راهبردی در بخش های رشد اقتصادی ، کار آفرینی ،  آموزش و برکنار سازی نیاز های کادرمسلکی از جمله تربیت کارگران ماهر نشاندهنده پوچی این شعارهای نیولیبرالیستی حاکمیت است  که  بازار خود به تنهایی نیازمندی های خود را رفع مینماید . گزارش بالایی سازمان بین المللی کار روشن میسازد با آنکه نظام و متحدین جهانی اش از دستاوردهای بیشمار و دورانساز ! در« بخش آموزش و پرورش »  سخن میرانند ؛ در میدان آموزش مسلکی و تربیت نیروی کارماهر کوچکترین کاری را انجام نداده و هنوز هم چشم به کارگرماهـر پاکستانی و ایرانی دارد.

حقایق درد بار یادشده و صد ها ناهنجاری دیگر اجتماعی و اقتصادی در کشور نشاندهنده بار مسوولیت بزرگیست که بر شانه نیروهای ترقیخواه و هوادار مردم قرار دارد. برآورده شده این خواست ها نیاز جدی به گسترش سازمانهای صنفی و سیاسی هوادار مردم و منافع زحمتکشان را برجسته میسازد. احزاب وسازمانهای ملی و مترقی درکشور بایست پیوند شان را با جنبش‌های اجتماعی تقویت و به  تلفیق آگاهانه مبارزه سیاسی و صنفی پرداخته و در تلاش هایشان مساله رشد و بلند بردن سطح اگاهی سیاسی و سازمانی کارگران و زحمتکشان را دوراز نظر نداشته باشند. این کارتنها در نتیجه تلاش متحدانه، خستگی‌ ناپذیر و پرحوصله روزمره میسر میباشد.

کاربرای همه ! یکی از خواست های درخور توجه درافغانستان میباشد، که پیاده نمودن آن سخت دشوار و نیاز به مبارزه  و تلاش اگاهانه و متشکل دارد. تا وقتی توده ها به پا نخیزند و با  راه اندازی اقدامات صنفی و سیاسی نظام موجود را وادار به پیاده نمودن برنامه های آینده نگر در زمینه های اقتصادی و اجتماعی ننمایند، نمی توان چشمداشت بهبود دروضع موجود را داشت. درچنین مناسبت فرخنده و تاریخی مساله پیشکش نمودن خواست و آماده گی برای مبارزه مشترک جهانی در راه برپایی جهان فارغ از استثمار و غارت ، فقر و محرومیت و استوار برعدالت اجتماعی و برابری نیز از مبرمیت و اهمیت بزرگی برخوردار میباشد که آنرا نباید از نگر دور داشت.

۱۲۵ سال پیش تر از امروز در اول ماه می کارگران به این نتیجه رسیده بودند که :

« تنها اتحاد ضامن پیروزی است ! »

اتحاد بدور خواست ها و منافع انسانی و اتحاد در مبارزه متشکل و سازمان یافته بخاطر رشد و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی عدالت خواهانه و آینده نگر.

 

فرخنده باد اول می روز جهانی کارگر ، روز همبستگی رزم جویانه کارگران و زحمتکشان جهان!
 
پیروز باد مبارزه مردم افغانستان در راه صلح، آزادی ، پیشرفت و  عدالت اجتماعی!

 

 مدیر مسوول بامداد
دکتر اسد محسن زاده

This email address is being protected from spambots. You need JavaScript enabled to view it.