رباعیات طنزگونه ازعبدالوکیل کوچی
( بخش اول )
«اسرار کهن را نه تو دانی و نه من»
ارقام معدن را نه توفهمی و نه من
چون درپس پرده هست بازی بزرگ
تا پرده بر افتد نه تو مـا نی و نه من
***
دشمن هردم بهر هلاک من و تـــو
«قصدی دارد به جان پاک من وتو»
ریـزند همیشه نفت در آتش جنگ
تایاوه کنند ثروت خاک من وتو
***
«ای بس که نبا شیم جهان خواهد بود»
دولت ها روند و مردمان خواهند بود
این خانه خراب شد به جنگ من و تو
تا ما نشویم همچنان خواهد بود
***
«آنها که کهن شدند و آنها که نو اند»
آنانکه عقب گرا و دنباله رو انــد
صد سال خواب اند هنوزدرگام نخست
با آنکه دو صـد سال از مـا جلـو اند
***
« آثاروبنای خلق بر دوش خطاست»
بنگرکه خطا ها زکجا تا به کجاست
هر ظلم که میکند خـدا نا ترسـی
درپوشش نام وطن و نام خداست
***
از خون بشر حمام گشته وطنم
قر بانی انتقام گشته وطنم
دستان تجاوز از وطن کوتاه باد
عراق پس از صدام گشته وطنم
بامداد ـ فرهنگی ـ۱/ ۱۴ـ ۱۴۰۴