نگاهی به جنبش جوانان افغانستان

پیوسته به گذشته

داکتر آرین

به این ترتیب جنبش "ویش زلمیان" با مارش و تحرک انقلابی خویش چهره سیاسی و فکری جامعه را دگرگون کرد، مبارزات شجاعانه "جنبش جوانان" علیه ارتجاع و اختناق در بیداری تدریجی توده های شهرنشین بخصوص در پایتخت اثرات مهم از خود در اندیشه جوانان بجا گذاشت، آزادی های نسبی که بر اثر این مبارزات به ویژه به اثر مبارزات "جوانان بیدار" حاصل شده بود به دستآورد مبدل میشد و به آگاهی اجتماعی و دانش سیاسی و تجربه مبارزاتی "جنبش جوانان افغانستان" افزود میگردید، که همزمان به آن آگاهی سیاسی و اجتماعی سایر لایه ها و اقشار جامعه نیز بلند میرفت.

درحالی که دولت شاهی میخواست سلطه جابرانه خود را بالای مردم زحمتکش و جوانان ترقیخواه تحمیل کند، جوانان مبارز از پایان نظام فاسد و پوسیده و دوران کامروایی مستضعفان و ستم دیده گان سخن می راندن، در همین روند داغ نبرد اجتماعی، برعلاوه جنبش "ویش زلمیان" جوانان ما کمرهمت را به احیا دو سازمان دیگر  بنامهای  "وطن" و "خلق" بستند که از نفوذ و شناخت در میان جوانان برخوردار بود، اولی به رهبری میرغلام محمد غبار و دومی به رهبری دوکتورعبدالرحمن محمودی، که به باور میرمحمد صدیق فرهنگ این سازمانها دارای گرایشهای "سوسیالیزم عاطفی" بودند. ٥۲

صفات برجسته اجتماعی و سیاسی جوانان میهن پرست افغان را دراین دوره آرزوهای مقدس و آمال والای آزادی خواهی، دموکراسی، میهن دوستی و گسترش علم و فرهنگ نوین و ایده های صلح و برابری میان مردم ما و دفاع از حق و حقوق جوانان مشخص می ساخت و به همین جهت بود که بخاطر ادامه و گسترش مبارزات اجتماعی- سیاسی میان جوانان و فراگیرشدن هرچه بیشترآن، در دانشگاه کابل برای اولین بار در سال ١۳۲٨  توسط یکتعداد از محصلین پوهنتون، اتحادیه محصلان پایه گذاری شد که درهیات رهبری آن ببرک کارمل جوان نقش عمده و بارز داشت. ٥۳ خصوصیت مهم این مرحله را تشدید مبارزات طبقاتی، افزایش شعور و آگاهی سیاسی مردم، ایجاد سازمانهای اجتماعی و سیاسی تشکیل می داد، دراین دوره تضاد های اجتماعی حاد و حادتر و مرز میان اقشار و لایه های اجتماعی روشن و روشن تر می گردید. همزمان با این وقایع سیاسی در کشور، مبارزات انتخاباتی دور هفتم شورای ملی افغانستان برگذار شد، جریانات و سازمانهای سیاسی به رقابت برخاستند که در مرکز آن "جنبش جوانان افغانستان" قرار داشت در این دوره جوانان با شور و شوق به پای صندوق های رای رفتند که "در حوزه های انتخاباتی کابل دوکتور عبدالرحمن محمودی و میرغلام محمد غبار بر حریفان پیشی گرفتند و بوکالت برگزیده شدند. هم چنان تعدادی از اعضای "ویش زلمیان" در بعضی حوزه ها پیروزی کسب کردند و به شورا آمدند و به این ترتیب در شورای دوره هفتم یک جبهه مخالف "اپوزیسیون" تشکیل یافت و تضادهای فکری و سیاسی تبارز کرد."٥٤ 

نظام دولتی که از جایگاه مردمی برخوردار نبود ترس از انهدام نظام کهنه و استقرار نظام جدید داشت و از عمق توده ای شدن "جنبش جوانان افغانستان" به وحشت افتاده بود، سعی کرد بخاطر حفظ سلطنت و نظام فرسوده و فساد، با برخی تغییرات و ریفورم مانع ادامه و توسعه جنبش و دگرگونی های اجتماعی- سیاسی شود، که زیر فشار مبارزات "جنبش جوانان افغانستان" به تاریخ ١١ جدی ١۳۲٩ مطابق به ۳جنوری ١٩٥١میلادی خبر تصویب و توشیح قانون مطبوعات ازطرف حکومت، در جراید انعکاس یافت٥٥، به استفاده از این قانون نخستین بار یک تعداد از جراید غیر دولتی یکی پی دیگر به نشرات آغاز کردند - ندای  خلق، وطن، نیلاب، خلق، پرچم، شعله جاوید، کاروان، اتحاد ملی، وحدت، افغان ملت، مساوات، صدای عوام، پیام امروز، صبا، کمک، کاروان، خیبر، گهیځ، هدف، پکتیکا، جبهه ملی، سپیده دم، افغان ولس، افکارنو، پیکار، شوخک٥٦ و... که در بلند بردن سطح شعور سیاسی جوانان و توده های زحمتکش از اهمیت ویژه ای برخوردار بود.

 در ماه می سال ١٩٥۲ میلادی در کابل اولین مظاهره سیاسی درتاریخ  "جنبش جوانان افغانستان" بخاطر اعتراض به نتایج انتخابات دوره هشتم شورای ملی که دولت به تقلب آشکار دست زده بود براه انداخته شد در این تظاهرات باشکوه اشتراک کننده گان خواستار برگذاری دوباره انتخابات شده و همچنان خشم و نفرت خویش را در مورد نابرابری های اجتماعی، تبعیض و بیکاری فزاینده ووضع بسیار رقت انگیز توده های محروم جامعه ابراز داشتند. با برگذاری این مظاهرت باعظمت و توده ئی که روشنفکران جوان و عدالت خواه صف خویشرا از صف ارتجاع و استبداد جدا و آشکار نمودند، آرزوهای انسانی و قانونی جوانان متوجه رهائی افغانستان از تسلط استعمار و مناسبات پوسیده و قرون وسطائی، احیای دموکراسی و آزادی های مدنی برای توده های زحمتکش مردم بود و از خواسته های اساسی این مظاهره اعاده حقوق غضب شده دو وکیل پارلمان از شهر کابل میرغلام محمد غبار و محمودی بود که مسوول آن دولت را می شناختند و در پیشاپیش تظاهر کنندگان ببرک کارمل جوان محصل صنف سوم دانشکده حقوق مانند یک رهبرشجاع با شعارهای وطن پرستانه برای اشتراک کننده گان قوت پیکارجوئی و عدالت خواهی میداد.٥٧ این مظاهره که خصلت وماهیت ضد استبدادی، ضد استعماری و ضد ارتجاعی  داشت در آن روز به یک جنبش عظیم توده ئی بخاطر عدالت خواهی و احقاق حقوق وکلای مورد تائید و رای مردم تبدیل گردیده بود. دولت و ارتجاع که از عظمت و شکوه آن به لرزه درآمده بود در پی درهم شکستن "جنبش جوانان افغانستان" برآمدند، که  پیامد آن به زنجیر و به زندان کشاندن عده ای از جوانان ترقی خواه بود - میرغلام محمد غبار به مدت ٤ سال، دوکتور عبدالرحمن محمودی به مدت ٩ سال، ببرک کارمل برای مدت چهارونیم سال زندانی شدند همچنان جوانان ترقیخواه دیگر – میرغلام محمد فرهنگ، برات علی تاج، سرور جویا، دوکتور فاروق اعتمادی، یوسف آیینه، رحیم محمودی، امان الله محمودی، دوکتورهادی محمودی و ...  مدت های کوتاه را در زندان سپری نمودند٥٨، اگرچه این حمله به "جنبش جوانان افغانستان" ضربه شدید وارد نمود اما برخلاف آنچه تصور میرفت اوج گیری جنبش و مبارزات جوانان ما بخاطر آزادی و دموکراسی به رشد و تکامل خویش ادامه داد، دموکراسی، عدالت اجتماعی، برابری، ترقی و دانش واژه های بودند که در هر گردهمآیی و محافل جوانان روشنفکر تحلیل و تجزیه، بحث و تکرار می گردید،  گفتگو درباره سیاست و مسایل اجتماعی درمکتب و دانشگاه، در زندان و تعبید، درشهر و ده به یک فرهنگ عمومی تبدیل شده و همگان در آن شرکت می نمودند، باآنکه بزبان آوردن حرف از میهن پرستی، ترقی و عدالت اجتماعی  در آن زمان گناه و جنایت تلقی می شد و این اعمال مورد پیگرد دولت قرار می گرفت، ولی جوانان با مبارزه آگاهانه و پی گیربا قبول همه خطرات به پیروی از فلسفه ای که "نسلی باید خودرا فدا کند تا نسل دیگر خوشبخت شود" با شور و شوق انقلابی در مقابل زندان و شکنجه، محرومیت های اجتماعی، ناسزا و تهمت های ناجوانمردانه استبداد و ارتجاع سرفرود نیاورده و به نبرد خویش ادامه داده و بیشتر از گذشته بخاطر دموکراسی و دفاع از حقوق مردم مبارزه کردند که در فرجام مقاومت دولت استبدادی را به شکست مواجه ساخته و "جنبش جوانان افغانستان" با چنان دستآورد بزرگ و موفقیتی وارد "دهه ای دموکراسی" شد که ارزش آن بیشتر از هر پیروزی نظامی به حساب می آمد.

"دهه ای دموکراسی" ارمغان مبارزات سیاسی و دستاورد تمام طبقات و اقشار جامعه ما بود در این مرحله طوریکه از نام آن هویدا است شعارهای دموکراسی و ترقی در دستور روز قرار گرفته و بتدریج تغییرات مثبت درساختار اجتماعی و سیاسی دولت و جامعه رونما شد، انتقال قانونی مقام صدارت از خاندان شاهی به مردم برای همیشه، تصویب قانون اساسی جدید، تصویب قانون  احزاب توسط مجلس شورای ملی، تاسیس احزاب سیاسی، نشر دها روزنامه و جراید غیردولتی، پیروزی چشمگیر نیروهای چپ در انتخابات شورای ملی، آزادی مطبوعات، تشکیل فرکسیون نیرومند چپ درپارلمان افغانستان، ایجاد شرایط مناسب برای سهمگیری زنان درعرصه های مختلف درجامعه همه و همه پیروزی جوانان و  انگیزه های الحامی برای اوجگیری جنبش و حوادثی بودند که هم دولت و هم نیروهای دموکرات و چپ را در برابر وضع و شرایط سیاسی جدیدی قرار داده و جامعه داخل دوران جدید سیاسی شده بود، دراین مرحله شرایط عینی برای تدوین استرتیژی جدید جهت ژرفش و گسترش دموکراسی آماده و بطورنسبی برخوردار از حقوق و آزادی های دموکراتیک و قانونی بود. این وقایع ناگاهانی که طی آن اقدامات و نقشه های عقبگرایان و استعمار در برابر آن به شکست مواجه گردید زمینه را برای کار سیاسی میان توده های مردم و ایجاد احزاب قوی و نیرومند چپ در سرتاسر افغانستان فراهم کرد.

١- حزب دموکراتیک خلق افغانستان: اولین سازمان و بزرگترین حزب سیاسی است که در دهه دموکراسی با برگذاری اولین کنگره خود بتاریخ ١١ جدی ١۳٤۳ خورشیدی مطابق با اول جنوری ١٩٦۰ در کابل در منزل نورمحمد تره کی موجودیت خویش را اعلان نمود در این کنگره نورمحمد تره کی بحیث منشی عمومی و ببرک کارمل به صفت معاون حزب انتخاب گردید. ارگان نشراتی آن جریده "خلق" به امتیاز نورمحمد تره کی و مسوولیت بارق شفعی و جریده ای" پرچم" به امتیاز و مسوولیت سلیمان لایق و میراکبر خیبر بود.٥٩

۲- حزب ستم ملی: این حزب در سال ١۳٤٥ به فعالیت آغاز نمود رهبر آن طاهر بدخشی و بحرالدین باعث معاون این حزب، ارگان نشراتی آن "ستم ملی" بود٦۰

۳- حزب دموکرات نوین: در سال ١۳٤٧ پایه گذاری شد ارگان نشراتی آن جریده "شعله جاوید" است صاحب امتیاز دوکتور عبدالرحیم محمودی و مدیر مسوول آن دوکتور هادی محمودی بود.٦١

٤- حزب وحدت ملی تحت رهبری استاد خلیل الله خلیلی تشکیل گردید ارگان نشراتی آن جریده "وحدت" بود.٦۲

٥- حزب دموکرات مترقی: توسط میوند وال تاسیس گردید ارگان نشراتی آن جریده ای بنام "مساوات" بود.٦۳

٦- حزب افغان ملت: این حزب را غلام محمد فرهاد پایه گذاری نمود، ارگان نشراتی آن جریده "افغان ملت" بود.٦٤

٧- حزب اتحاد ملی: در سال ١۳٤٨ توسط محمد اسحاق عثمان تاسیس و ارگان نشراتی آن جریده ای بنام "اتحاد ملی" بود.٦٥

٨- حزب جمعیت عوام: این حزب توسط داکتر عبدالکریم فرزان تشکیل شد. ارگان نشراتی آن "صدای عوام" بود.٦٦

9- انجمن یا حزب"کلوپ ملی" موسس این حزب داود خان و برادرش محمد نعیم بود، توسط شاه محمود خان صدرراعظم وقت در منزل غلام فاروق خان عثمان افتتاح شد.٦٧

طوریکه در بخش های گذشته تذکر داده ام در این نوشته موضوع بحث ما آن بخشی ازجنبشی سیاسی و "جنبش جوانان افغانستان" است که با تکامل جامعه، علم، ترقی و پیشرفت ایمان دارند و در روند بغرنج و متناقض سیاسی کشورما بخاطر استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و دموکراسی رزمیده اند و تاریخ میهن ما شاهد کارنامه ها و نامدارترین مردانی ازاین جنبش است که همواره با بیداد گران در ستیز، "نبودن خویش را بخاطر بودن" مردم و میهنش ترجیع داده اند، نه نیروهای ارتجاعی و وابسته به استعمار که همواره بخاطر در بند کشیدن خلق، غارت، فساد، خیانت و جنایت و به قهقراکشاندن میهن ما کوشش نموده اند و مردم مسلمان افغانستان را با پوشیدن ماسکی مذهبی و دینی فریب داده و در طول تاریخ کشورما، به مثابه مرکز توطه و تحریک علیه جوانان ترقیخواه و دموکرات قرار گرفته و همواره به اعصای دست بیگانه گان تبدیل شده اند، میهن ما را به تفرقه و چند گانگی ها و دشمنی های ملی، مذهبی و زبانی کشانده و مردم ما را به فقر و فاقه و به گدائی اندخته اند و برای "بودن خود نبودن" تمام مردم افغانستان را خواسته اند و میخواهند. اما توضیحات مختصر در مورد این احزاب و سازمانها بخاطریست که جوانان ما با این جنبشی شرارت پیشه و فتنه انگیز که میخواهند دین و سیاست را با هم آمیخته و از آن جهتی عوام فریبی استفاده نمایند نیز معرفی شوند تا به آسانی در چنگال و اسارت مستکبران و خائینین به منافع خلق و مردم گرفتار نشوند.

١- "حزب الله: این سازمان در سال ١۳۳۲ توسط مولوی صاحب قلعه بلند پایه گذاری و در مسجد سربازار چاریکار بنام حزب "الله و رسول" موجودیت خویشرا اعلام نمودند، اما بزودی با اثر فشار دولت شاهی از فعالیت باز ماند و منحل گردید.

۲- گروپ مجددی و مولوی عبدالوهاب پنجشیری: این گروپ که مردم را به شورش علیه حکومت تشویق و دعوت مینمود، در دوران دولت محمد ظاهرشاه مورد خشم حکومت قرار گرفته مجددی زندانی و مولوی عبدالوهاب پنجشیری به پلخمری تبعید و نظربند شد.

۳- جمعیت اسلامی افغانستان: توسط استاد نیازی پایه گذاری شد، امیر عمومی آن استاد برهان ا لدین ربانی و معاون امیر عمومی عبدالرسول سیاف انتخاب گردید، از فعالین جوان این حزب محصلین دانشکده انجنیری گلبدین حکمتیار و احمدشاه مسعود بود. بخاطر فعالیت های ضد دولتی، اعضای این حزب در زمان جمهوری محمد داود گرفتار یک عده اعدام و زندانی گردیده و تعدادی به پاکستان فرار نمودند.

٤- حلقه منهاج الدین گهیځ یا "توابین" : رهبر آن منهاج الدین "گهیځ" و اعضای رهبری آن مولوی عبدالرب و مولوی خالص، ارگان نشراتی آن جریده "گهیځ" بود که رهبر آن در زمان رژیم شاهی ترور گردید.

٥- گروپ مولوی فیضانی: در این حلقه بیشتر ملاهای متعصب مساجد عضویت داشتن که در زمان جمهوری محمد داود رهبر آن اعدام و اعضای آن زندانی و پراگنده گردید.

٦- جمعیت العلمای محمدی: در سال ١۳٥۰ در منزل صبغت الله مجددی تاسیس شد. صبغت الله مجددی بحیث رییس جمعیت و اعضای آن مولوی فضل هادی شینواری، مولوی چرخ و مولوی صاحب زاده و ... این سازمان بعد از کودتای محمد داود و اعلان جمهوریت، زیرفشار دولت پاشان و پراگنده گردید.

٧- جمعیت جمال مینه: در سال ١۳٥١ خورشیدی تاسیس شد ارگان نشراتی آن جریده ای "برهان" و مدیر مسوول و صاحب امتیاز آن سید عالم شاهی نقطه بود.

٨- خدام الفرقان: از این حلقه معلومات در دست نیست". ٦٨

این احزاب و یا اگر "جنبش جوانان اخون المسلمین" آن را بنامیم، هرگز اندیشه ترقی خواهانه ووطن پرستانه نداشته اند در طول موجودیت خویش از آغاز تابه امروز با تمام نیرو بخاطر جلوگیری از فرهنگ نوین، ترقی و تعالی کشور مبارزه کرده و به دولتهای ملی و مترقی و جنبشهای ترقی خواهانه جوانان افغانستان ضربه وارد ساخته اند در بیست سال اخیر این احزاب که در افغانستان قدرت سیاسی در چنگ دارند، چه در دهه ویرانی، چپاول و تروریزم و چه در دهه فساد و پر نمودن جیب ها، نیروهای جهادی– طالبی به جنایاتی متوسل شده اند که در صفحات اندک و سطور محدود نمی توان به آن پرداخت،  باید تذکر داده شود که این احزاب با دولت شاهی و نظام جمهوری داود خان نیز در تصادم، جنگ و شورش بوده اند اگرچه اندیشه های آنها با هم نزدیک و بسیار تفاوت نداشت، اما تاریخ شاهد خشونت و نهایت بی رحمی و ویرانگری آنان با دولت های ملی و مترقی شاه امان الله غازی، شاد روان نورمحمد تره کی، ببرک کارمل فقید و دوکتور نجیب الله شهید است که بدون هیچگونه مصالحه و کمپرامیس با ترور، وحشت و انتحار به مبارزه برخاستند، البته این طبعیی و  برای جوانان ما باید قابل فهم و درک باشد، زیرا اگر غیر از آن می بود، ما به اندیشه های انسانی و ترقی خواهانه ای دولتهای ملی و مترقی تردید میکردیم.

چه باشد افتخار ما بر تو ای لنگ

 که در تاریخ فقط کور و کری تو

زکشور خانه شیطان تو کردی  

همه ظلم است اگرکه داوری تو

به هرحال چون این بحثی جداگانه ای است خلاصه بگویم همان طوریکه سردار داود در فاکولته حقوق دانشگاه کابل حین صحبت با محصلین، دست خود را طرف قلعه جواد، جایکه شیخ المسایل مجددی زنده گی میکرد دراز کرده گفت: " تا زمانیکه این سنگرارتجاع برجاست مملکت ترقی نخواهد کرد". ٦٩  با تایید حرف او باید بگویم، هجوم ارتجاع، یعنی احزاب جهادی و طالبی در دو دهه گذشته نه تنها از ترقی جلوگیری کرد، بلکه دستآوردهای یک قرن اخیر "جنبش جوانان افغانستان" را که به رنج، مبارزه و قربانی های بیشمار بدست آمده بود برباد نمود، اندیشه های مترقی و عدالت خواهانه را منجمد کرد، با مروج ساختن فرهنگ های مضحک عربی - وهابی، آخوندی و پاکستانی رشد مدنی جامعه افغانی را بطی ساخته حتا به عقب کشاند، جهالت عمومی را در سرتاسر افغانستان پخش، میهن ما را به سیر قهقرائی و جوانان ما را به بدبختی و شرایط غم انگیزی روبرو ساخته اند، درسرزمینی که افتخارات چندین هزار ساله ای فرهنگ و انسانیت را دارد، چنان بی باوری را نسبت علم، دانش و تمدن ایجاد نموده اند که اکثریت جامعه را در تاریکی نگهداشته و روح مردم را شکستانده اند و توده ها را در مورد میهن پرستی، دموکراسی و پرورش انسان نوین دچار تردید ساخته اند.

چه جوئی درد ملت را از مستی که از فطرت  

نه درد بوزری دارد نه ایمان سلیمانی

بدست خود کی ویران سازد خانه خود را  

همان از دست نادانی فغان از دست نادانی ٧۰

تا از موضوع خارج نشده برمی گردیم به اصل آن، صحنه ای نبرد ارتجاع و پیشرفت، تاریکی و روشنی، عدالت و ظلم، اسارت و آزادی، دروغ و حقیقت، دموکراسی و دیکتاتوری عبرت خیزترین و فاجعه آمیزترین و مشهود ترین صحنه تصادم نیرومند " نو" و "کهنه " در تاریخ است دراین کارزار تاریخی، از یکطرف استبداد و تاریک اندیشی و از جانبی انقلابیون و روشنفکران درمیدان نبرد اند و درست همین نبرد است که هر انسان باید ارزش زیست، کرامت و انسانیت خویش را ثابت نماید، آنچه که "جنبش جوانان افغانستان" در دهه ای دموکراسی به اثبات رساند.

"جنبش جوانان افغانستان" دردهه ای دموکراسی بر اساس "تایید" و "انتقاد" از اصلاحات دولت شاهی  پشتیبانی به عمل آورد و پیشگام ترین حزبی که از این دهه استقبال نمود "حزب دموکراتیک خلق افغانستان" بود، زیرا، از یک طرف این اصلاحات نسبی به سود مردم و ترقی کشور بود و از جانب دیگر، برخواستن علیه این اصلاحات، آگاهانه ویا غیرآگاهانه خدمت به ارتجاع و استعمار محسوب می شد.

دهه ای دموکراسی که حاصل مبارزات "جنبش جوانان افغانستان" است، پرجوش ترین صفحات تاریخ افغانستان را تشکیل می دهد، یکی از بزرگترین دستاورهای این جنبش در این دهه پیروزی تابناک نیروهای چپ در انتخابات دوره دوازدهم شورای ملی است که دوازده نفر از جناح چپ به شمول ببرک کارمل از کابل، اناهیتا راتب زاد از کابل، نوراحمد نور از پنجوائی قندهار، فیضان الحق از رودات ننگرهار به گرفتن رای از مردم موفق شدند٧١، این پیروزی نه تنها رویدادی تاریخی در حیات سیاسی- اجتماعی مردم و زحمتکشان مهین ما بشمار می رفت، بلکه به عنوان تواناترین نیروی سیاسی در پارلمان افغانستان از اسقلال ملی،تمامیت ارضی، وحدت و حاکمیت ملی و منافع طبقات محروم و زحمتکش کشور ما دفاع می نمود،  در این دهه مظاهرات و تظاهرات عظیمی بخاطر رسیدن  به جامعه دارای دموکراسی و عدالت اجتماعی تدویر و برگذار شده است، که از مهم ترین و مشهور ترین این تظاهرات "جنبش سوم عقرب" است. 

در این روز هزارها تن جوان ازمحصلان دانشگاه و صنوف بالائی لیسه های کابل در مخالفت با بعضی از اعضای کابینه و عدم رای اعتماد به آنان، در برابر شورای ملی افغانستان دست به تظاهرات مسالمت آمیز زدند، گرچه این تظاهرات از کجا به خوشونت کشیده شد و چند نفر از محصلین شهید و زخمی شدند، اما با همه حال  پیروزی از آن جوانان مبارز ما گردید، داکتر محمد یوسف صدر اعظم وقت به استعفا مجبور شد و سه روز بعد از این واقعه صدراعظم جدید آقای میوندوال به دانشگاه کابل رفته و درمجلس فاتحه و سوگواری حادثه ای "سوم عقرب" اشتراک کرد، و وعده داد که خواسته های محصلین را عملی خواهد کرد، خواسته های که از جانب محصلین مطرح شده بود:

١- افرادی که بجرم اشتراک در تظاهرات سوم عقرب باز داشت شده اند، فورا رها گردد.

۲- به محصلین اجازه داده شود تابه تشکیل اتحادیه اقدام کنند.

۳- واقعه سوم عقرب تحقیق و عاملین آن مجازات گردد.٧۲

( ادامه دارد )

 

اجتماعی ـ بامداد۲/ ۱۳ ـ ۳۰۱۰