جایگاه طنز در ادبیات دری

 

نوشته:عبدالوکیل کوچی

قبل ازینکه به بحث در رابطه به جایگاه طنز در ادبیات دری یا زبان دری پرداخته شود بهتر است تا در باره زبان وزبانشناسی از جمله زبان دری فارسی مرور مختصری داشته باشیم .
زبان وسیله افهام وتفهیم است وادبیات از آن سر چشمه میگیرد . زبان دری یکی از شعب آن . بشر از همان پیدایش خود نا گزیر بود ه است در اجتماع زندگی کند با دیگران در آمیزد ومقصد خود را به دیگران بفهماند واز منظور دیگران با خبر شود .این نیاز مندی های متقابل او را مجبور ساخت تا از سمبول ها واشاره های لفظی کتبی وقرار دادی که بین او ودیگر اعضای جامعه مشترک بوده استفاده نماید . سیستماتیک ساختن این نشانه ها ودلالت های قرار دادی ، زبان آن توده را تشکیل می دهد . زبان عبارت از مجموعه دلالتها ونشانه ها وسمبول های قرار دادی صوتی ایست که افراد یک جامعه بوسیله آنها افهام وتفهیم می نمایند .وبوسیله ء آنها فعالیتهای اجتماعی وضرورت های با همیء خود را مرفوع می سازند .
طوریکه گفته آمدیم زبان ، همزمان با پیدایش انسان بو جود آمد و وسیله ء افهام وتفهیم بین انسانهاست. هم ماده تفکر ودانش است وهم آنرا بیان میکند وانتقال اندیشه ،تجربه وفرهنگ انسان با زبانش صورت میگیرد . زبان ظرف خلاقیت وجوهر اندیشهء آدمی ومعرف معنویت تاریخی آنست . زبان بمثابه یک پدیده ء اجتماعی وزنده ، ابزار اصلی تفکر و آفرینش ، نقش مهم در تحولات زندگی اجتماعی رشد هویت فردی وادامهء حیات دارد . به سخنی زبانشناسانه نامیء معاصر ( نو آم چامسکی ) زبان ابزار آزادی بیان واندیشه را در دست انسان میگذارد . با توجه به علم زبان شناسی تا جاییکه تخمین کرده اند شمار زبانهای زنده ء عالم در حدود سه تا چهار هزار نوع بالغ میگردد که از جمله یکی هم زبان دری .
زبان پارسی دری یکی از اصیل ترین زبان آریایی هاست .
باید گفت که آریانای کهن ،خراسان دوره اسلامی ویا افغانستان امروزی از قدیم ترین ادوار تاریخ محل ظهور عالی ترین ودرخشان ترین تمدن های جهان بوده فروغ آنهمه ذخایر فکری وگنجینه های معنوی بشکل علوم ،فرهنگ ،اخلاقیات وادبیات بما رسیده است که در ادوار مختلف به زبانهای مختلف نگاشته شده است وامروز از آن زبان های تاریخی زبان فارسی دری ( زبان خراسانی ) وچندین زبان محلی دیگری که بما رسیده است . طوریکه گفته آمدیم زبان پارسی دری یکی از زبانهای دوره  نوین آریانی وخاستگاه آن باختر وحوزه باکتریاست . این زبان پس از تکوین وشکل گیری از همین سر زمین باختردر غرب فارس یا ایران امروزی ، در شمال به بخارا ، در شرق وجنوب به قاره هند گسترش پیدا کرد ه است .پس معلوم میشود که زبان دری از افغانستان نشئات کرده است در گستره علوم انکشاف یافته است ودر منطقه نیز گسترش یافته است .حفظ اصالت زبان وارج گذاشتن بر پاییه اصیل بودن وشیرین بودن این زبان است که در نتیجه کوشش های اکادمیک علما دانشمندان وادیبان وسر وران قلم بود که محققان در باره منشا زبان دری این زبان را زبان بهشت گفته اند.
همانطوریکه آریانا محل ظهور عالیترین ودرخشانترین تمدن جهان بوده است .زبان دری با ظهور علوم و فرهنگ از گذشته های دور تا عصر ما بسط وگسترش یافته است که در پرتو آن فروغ درخشان ، جایگاه زبان دری در ادبیات معاصر کشور وجایگاه طنز در ادبیات دری مقام برجسته ی دارد.

جایگاه طنز در ادبیات دری فارسی
بقول معروف لغت فارسی طنز را طعنه زدن ، تمسخر کردن ، طنازی و حتا سرزنش معنا کرده اند . اساسا طنز واکنشی است در برابر استبداد ، میشود گفت که طنز خود نوع نقد اجتماعی وسیاسی است . طنز همواره بخش گسترده ی از ادبیات را در بر گرفته است .در ادبیات معاصر اکثر ملل جهان طنز به عنوان نوع جدید ومستقل ادبی شناخته میشود .

نویسند گان طنز نویس جهان نشان داده اند که طنز یک نوع مستقل ادبی است طنز نمی تواند در یک قالب محدود بماند طنز می تواند تصویری ،تمثیلی ،منظوم ،منثور ، داستان وژورنالیستیک باشد . طنز میتواند از رمان چند صفحه یی تا طنز یک جمله یی (کاریکاتور ) قالب اختیار کند . طنز می تواند بشکل نمایشنامه ، فیلمنامه ،کارتونی ،نیمه نمایشی یا نیمه روایتی ارایه شود . طنز ادبیاتی که در آن عیوب فردی واجتماعی در پوشش ظرافت وخنده ونیشخند به تصویر کشیده شود وبمنظور اصلاح ودگر گون سازی اعمال وافکار انسانها را هدف قرار داده باشد ادبیات طنز گونه است .
هر چند طنز نویسان چیره دست کشور به سیاسی بودن طنز اندک اشاراتی داشته اند ولی از نظر این کمینه طنز ریشه های عمیق سیاسی دارد ودر هر قالبی که بیان شود جوهر اصلی آن سیاست بوده ودرونمایه آن سیاسیست زیرا طنز اصلا مسبب نابرابری هاییست که سبب های آن از استبداد برخاسته است . پس مقابله با استبداد خود سیاسی و پروسه اینکاردرگیر سیاست است . همانطوریکه سیاست نتنها علم است بلکه هنر هم است . بنا بر آن طنز بمثابه نوع خاصی از ادبیات ، راه سیاسی را هنر مندانه طی میکند .
بگونه مثال، هر چند ارایه طنز اجتماعی بمفهوم اصلا حات ویا بهبود اموراجتماعی خود رسالت عظیم اجتماعی میباشد ولی کار برای جای گزینی نظم نوین اجتماعی خود سیاسیست زیرا استقرار نظم نوین اجتماعی قبلا به نظم نوین سیاسی بستگی دارد زیرا بهبود نظم اجتماعی بدون نظم نوین سیاسی کارایی نخواهد داشت . درین باره بر میگردیم به برخی از بزرگان طنز در دوره های قدیم بطور مثال آموزه های طنزی مولانای بزرگ اکثرا سیاسی بوده است ، طور نمونه تقسیم شکار ، داستان های شیر وروبا ، سلطان ودزدان ، خانه ساختن پسران شاه ، ویا طنز پردازی های حافظ وخیام اکثرا ستیزه جویی بر علیه استبداد بود .
واما در یک قرن گذشته نخستین طنز نویس قرن بیستم کشور ما شاد روان محمود طرزی در مقالات سراج الاخبار وافغانیه ء خود موضوع مخارج ومصارف حرم در زمان امیر غضبناک حبیب الله خان را به بحث گرفته به طرز زیرکانه ومحتاطانه اهداف وروش های اصلاحی خود را بگوش خاص وعام رسانیده است .
بهر حال بر میگردیم به مقالات بزرگان طنز نویس برگرفته از فصلنامه آریانا برون مرزی که چنین فرموده اند ، طنز برای نوع ویژه ی از ادبیات ، کم وبیش توافق شده است . طنز در ادبیات دری سابقه طولانی دارد طی هزار سال پیش درادبیات زبان دری ، کلمات طنز هنری ،هجو، ظرافت ،لطیفه ،خوشمزه گی ،نکته سنجی ، خوش طبعی . بآنکه طنز یک پدیده نو بنظر می رسد اما به هیچ صورت نمیتوان گفت که طنز وطنز پردازی در ادبیات ما سابقه کهن ندارد ، تقریبا هزار سال پیش حکیم سنایی داستان هایی را هنرمندانه تصویر گیری کرده است .بعد ها عطار ، مولوی ،خیام ، سعدی وحافظ نشان داده اند که چگونه با استفاده از صنایع لفظی کار برد کنایات واستعارات را می توان شدید ترین انتقادات را به شیرینی ظرافت ملمع کرد وچیزی آفرید که هم بخنداند وهم تنبه کند ،هم بفکر اندازد وهم دگر گون سازد . مولا نا عبدالرحمن جامی از طنز پردازانی است که با ارایه توان ادبی خویش ازاستقلال طنز حمایه کرد . طنز پردازی در زبان غنا مند دری از گذشته های دور چهره نموده است .اشعار طنز آمیز ناصر خسرو بلخی ( چنار وکدو بن ) تمثیلات حکیم سنایی غزنوی ، حکایات مثنوی مولوی ، ودیگر آفرینش ها وآموزه هایی است که تاریخ ادبیات به آن می بالد . عبید زاکانی که نامش را در کنار بزرگانی چون سعدی ،حافظ  و مولوی جاودانه ساخت ، منظومه ( موش وگربه ) رساله )دلکشا) وغیره از ظرافت ها و ویژه گی های برخوردار است . بهر حال عبید زاکانی نخستین منادی استقلال ادبیات طنز در زبان دری فارسی است .آنچه قابل یاد آوریست آنست که طنز در روز گار پیش بیشترینه در ارایه لطیفه ها
ومطایبه ها بیان میشده ونه بگونه امروزین که بیشتر سیاسی ، غیر مستقیم ، شکننده وتعمیم یابنده .
طنز در افغانستان تا اوسط قرن نوزدهم که هنوز ماشین چاپ در کشور وجود نداشت در شهر ها ودهات افغانستان هزاران کتاب خطی چاشنی زندگی فرهنگی مردم بود . درادبیات معاصر کشور میشود نخستین رگه های آفرینش ها وکاربرد زبان طنز آمیز را در نوشته های محمود طرزی وشعر بعضی از شاعران آن دوره پیدا کرد ودر آغاز قرن بیستم ، محمود طرزی با ارایه مقالات بیدار کننده خود در جریده سراج الاخبار، مردم افغانستان را با ادبیات جدید وتحولات جهان آشنا کرد . در همین دوره پس از اندک زمانی میتوان از طنز نویسی محمد اسمعیل سیاه هراتی نام برد او هم با استفاده از منظومه های طنز آمیزش چون منظومه (سگ وشغال ) قدرت های حاکمه را به باد انتقاد گرفته است وپس از آن در دهه های 20 و30 و40 سر آغاز طنز نویسی در افغانستان بعضی از نویسندگان ، مانند استاد عبدالغفور برشنا ،استاد غلام علی امید ضیا قاری زاده ، عبدالصبور غفوری ، مینه ور ، شایق جمال ، شیر علی قانون ،طالب قندهاری ، ناصر نصیب ، ود هها شاعر دیگر توانستند با انعکاس دادن مشکلات زندگی ونا هنجاری های اجتماعی طنز منظوم بیا فرینند .
هر چند تعدادی از نقاشان بر جسته آن عصر چون پروفیسور غلام محمد میمنگی ،استاد برشنا ، غلام علی امید ، اکرم نقاش ، سید مقدس نگاه ، سید جلال الدین ودیگران بصورت تفننی کارتون میکشیدند . در کتاب طنز منقوش ومنظوم طنز تمثیلی هم در افغانستان باری استادان ، برشنا ،عبدالرشید لطیفی ، عبدالرشید جلیا ، ومحمد علی رونق آنها نمایشنامه های توفیق عبدالحکیم وسایر نویسندگان بزرگ جهان را از طریق تئاتر در افغانستان اساس می گذاشتند وبدوام آن نمایش نامه های کمیدی جان می گیرد .
بسیاری از نویسندگان ، دهه پنجا را سر آغاز طنز نویسی معاصر در افغانستان می دانند بفرموده جناب پرتو نادری شاعر، طنز نویس ونویسنده توانای کشور ،در دهه پنجا نخستین نویسندگانی که به مفهوم امروزین به نوع ادبی طنز پرداخته اند پاییز حنیفی وجلال نورانی است که بعد ها چهره های دیگر در عرصه پیدا می گردد حنیفی از شمار نخستین شخصیت های فرهنگی افغانستان است که چندین اثر شعری گرفته تا مضمونش به چاپ رسیده است . پس از آن جلال نورانی یکی از پایه گذاران طنز نویسی معاصر کشور ،هارون یوسفی طنز نویس سابقه دار، رازق فانی ، طنز نویس شناخته شده کشور گزینه طنز های او بنام (آمر باصلاحیت )نشر گردیده ودارای اثر های فرا وان است .عزیز آسوده و حمید پژمان . موصوف به ادامه میگوید ، نامهای معدودی از طنز نویسان آن دوره را که به حافظه دارم خلیل احمد روفی ، ظاهر ایوبی ، بلقیس بسمل ، حبیب زی ، لطیفه سعیدی ، سید امان اشرفی ، عبدالله نوید ، محمد اسمعیل ، احمد فرید نوید ، صاحب شاه ، آصف همکار ، نصیر احمد نشاط ، اسحق ثنا ، ابراهیم کوهی ، عبدالبصیر شرر ، دکتور طلوع ، اسحق ژاله ، فاروق عطایی وشمار دیگری از طنز نویسان و طنز های چاپ شده در مطبوعات سال های دهه شصت در کابل موجود هست . طنز نویسان برون مرزی رسول جهان بین ،عاطف مقدس ، نجیب الله دهزاد ، ناتور رحمانی ، هارون یوسفی ،هاشم یوسفی ، آقای پیام ،عزیزاله نهفته ،محمود شاه سلیمی ، فیروز پنجشیری ، وعبدالحکیم اطرافی که با همه مشکلات توانستند مشعل ادبیات طنزی را روشن نگهدارند .
گرچه اکثر مجلات وروزنامه ها انتشار جوک ها وفکا هیات ترجمه شده از مجلات اروپایی ویا جوک های بر گرفته از نشرات ایرانی را آغاز می دانند اما طنز پردازی اوج نیافته است . پس از تصویب قانون اساسی 1343 که در آن آزادی مطبوعات تا حدی برسمیت شناخته میشد درین سالها شاعر نویسنده ودانشمند فرهیخته علی اضغر بشیر هروی به نشر کارتون ها در مجله ژوندون پرداخت . عبدالرحیم نوین کاریکاتوریست با ذوق با نامهای مستعار با نشریه فکاهی هفتگی ترجمان ادامه دادند وهم چنان در دوره تصدی داکتر محمد اکرم عثمان بحیث ریس انجمن بخش طنز نویسان در چهار چوب انجمن نویسندگان ایجاد گردید که آفرینش های طنزی در روز نامه های سباوون واخبار هفته به نشر رسیده وزمینه های گسترش طنز را فراهم کردند .
بزرگان با خلاقیت های علمی فرهنگی وادبیء شان در پرتو دانش و فروغ علم و تمدن باستانی این سرزمین ، ادبیات معاصر کشور مان را با استواری اساس گذاشتند وبه نور علم ودانش وتوانمندی های قلمیء شان آن را گسترش دادندکه آموزه های آنها چون ثروت عظیم فکری وگنجینه  گرانبهای تاریخی وچراغ راه نسل های آینده کشورمان خواهند بود .
 

زیر نویس ها
سر گذشت زبان دری تالیف جناب پروفیسرداکتر عبدالرسول رهین ریس شورای فرهنگی افغانستان .
فصلنامء آریانا برون مرزی
مقالات جناب پرتو نادری ص 12 و13 شماره سوم 1390
جناب جلال نورانی ص 10 تا 13 شماره چهارم 1390
جناب دکتور رازق رویین ص 3و4 شماره 1385
وبعضی از یادداشت ها وبرداشتهای پراگنده  نگارنده با منظومه های طنز آمیز بنام های (داد وبیداد)

و( ریکورد آزادی)....




ریکورد آزادی


چه نعمتیست سفر در مسیر آزادی       که هرکه برقدم خویش رفتن آزاد است
گدا بپای پیاده ، غنی به موتر لوکس      به هر کجا سفروسیر کردن آزاد است
صدای عاجز وبیچاره را کی میشنود     ولی زبان و بیان و نوشتن آزاد است
یکی مریض گرسنه دگر یتیم و اسیر     بدرد هرچه بمیرند مردن آزاد است
کسی مزاحم اندوه عیش کس نشود       یکی به خنده دگرگریه کردن آزاد است
به منحرف شدن کودکان قیودی نیست         دخا نیات و بمکتب نرفتن آزاد است
تلاش سود ز نیروی کار مزدوران        بهر قدرکه توان بهره بردن آزاد است
بچار چوب گهی منحصر نماند کار        تبر به پنجه ء قانون شکستن آزاد است
منا فقت نکند پشت در فلانی خان          پیء معامله رشوت گرفتن آزاد است
قبولزحمت سرقت به نیمه شب نرسد      حق الاجوره در روز روشن آزاد است
زسنگ چوب خریدفروش مشکلنیست      درین معامله ها کار کردن آزاد است
تجارت همگانی زبسکه رونق یافت        بهر کجای جهان هرچه بردن آزاد است
هرآنکه راکه نباشدمجال زیست            آنجا زخان مان وطن کوچ کردن آزاد است
دلا چه می طلبی به زهمچوآزادی          که آب تیره و ماهی گرفتن آزاد است
اگر چنین بود آزادگی تظلم چیست         که نظم باز وکبوتر به گلشن آزاد است
خوشآن دمیکه ببینم زقطره هاتوفان        که ازعذاب زمان کوی برزن آزاد است


 

داد وبیداد

پیر مردی به هزا ران امید
داد می زد که به دادم برسید
داد و بیداد ز همسایه وفر زندانش
شکوه از خود گی وبیگانه ونزدیکانش
سوی او رفتم و حالش دیدم
سر بشکسته وزخمی شده بود
تا طبیب زخم سر او را دید
مر هم آورد وبه پایش مالید
پیر از درد به خود می پیچید
با صدای بی صدایی ها گفت
که ندارم اختیار گریه کردن امشب
پس به در میگویم تا بشنود آنرا دیوار
مگر این هم کار آسانی نیست                                                                                     دیوار ها موش دارد موش ها گوش
در چنین حال وهوای ناخوش
رهروی آمد از آنسو که بغایط کربود
روی خود سوی مریض کرده بگفت
در چه حالی ایدوست
پیر گفت حالت جان کردن ومردن دارم
مهمان گفت که هزار بار شکر
گفت از خوردنی ها میل تو چیست
پیر مرد گفتا که زهر می خورم
مهمان گفت که نوشی جانت
بار دیگر مهمان روبه مریض کرده بگفت
که چه می خواهی وآرمان تو چیست
پیر گفتا که فقط مرگم و میخواهم مرگ
مهمان گفت که این هم ، میشود انشا الله
پیر که از این همه حرفها بستوه آمده بود
روبه مهمان کرده گفت
گفت خدا کاش ترا ، نمی آورد اینجا
مهمان گفت که تشویش مکن
بعد ازین در بر تو همیشه من خواهم ماند.