عشــق وطـن
هرکس که دل به عشق وطن کرد مبتلا
ایمان و عقل و دین نشود هیچ از او جدا
حب وطن به خاک و گل و چوب و سنگ نیست
زیرا به خاک و سنگ قرار و درنگ نیست
حبّ وطن به میوه و گلزار و باغ نیست
حبّ وطن به کوه و به صحرا و راغ نیست
حبّ وطن معانی دیگر بود ورا
کز حب خاک و سنگ و درخت آمده جـدا
چــون جمـله حـواس من از جمـله وجــود
کرده است با تو رابطه از جمله تار و پود
پس عشق تو چه سان ز سر من بدر شود؟
با شیر اندرون شــد و با جــان بـدر شــود
شد سالها که داغ جدایی و فرقتت
می سوخت همچو شمع دل و جان عاشقت.
( علامه محمود طرزی )
بامـداد ـ فرهنگی و اجتماعی ـ ۲۵/۲ـ ۱۷۰۹
Copyright ©bamdaad 2025